.

.

.

.

پست شماره یک


با فرض راست بودن حرفهات!


خانم اولی یه بار گفت من تو فکر پیدا کردن شریک جنسی برای شوهرم هستم. زنی که بچه دار نشه، فقط برای سکس می خوایم، به زندگی من هم کاری نداشته باشه.


تا خواست فکرهاش را بکنه تو و همسر سر از ویلای شمال در آوردید و الان هم سالی سه بار یک حمله به طرف بچه دارشدن می کنی. یه بار به خواهرشوهرها می گی، یه بار سقط می کنی، یه بار به شوهرت می گی بی عرضه ای که من را حامله نمی کنی.


پس پنهانی اومدی و زیر قول و قرارت هم زدی. قرار بود به زندگیش کاری نداشته باشی و فقط برای سکس باشی. الان دربست زندگی و شوهر را تحویل گرفتی و دنبال بچه دار شدنی.


هفته پیش به دورغ مهریه می بخشی و این هفته می گی خانم اولی مهریه اجرا گذاشته که چی؟ که ما بگیم چه حسنای خوبی و چه خانم اولی دیو سیرتی؟


خانم اولی بیماری قلب و قند و کلسترول و فشار خون و کلیه و مثانه و سرطان و وبا و حصبه و ایدز را با هم داره و زنده است!!!!!! و از همه مهمتر این که سوراخ نداره چشمک


با مکاری و سیاست خانم اولی را با خاک یکسان می کنی و بعد می گی وای نگید تو رو خدا. بذارید اون هم زندگیش را بکنه. الهی که همیشه سالم باشه. نیشخند


حالا که اعتراض می کنه، می گی خودش قبول کرد.


من هم از همون جوابها می خوام بهت بدم. خودت خواستی. خودت عکست را گذاشتی عمومی توی اینترنت. خودت مطالبت را گذاشتی. پشیمون شدی؟ گریه نداره. مگه ما اسباب بازی تو هستیم که به ساز تو برقصیم. یه بار گذاشتی تو نت، حالا هم هست دیگه.


چرا فکر می کنی به حریمت تجاوز شده؟ مگه ما قول و قراری داشتیم؟

روزی که شروع به نوشتن کردی مگه من تعهدی به تو دادم؟

خودت خواستی نوشتی و به من هم هیچ ربطی نداره.


ایشالله صد سال زنده باشی. وای نگید تو رو خدا. حسنا خیلی ماهه. من دوستش دارم. یه کاری کن هر دومون در کنار هم راحت به وبلاگ نویسی بپردازیم. هم من راحت باشم هم تو.


حسنا جون من اصلا به تو کاری ندارم. تو هم خیلی خوشگلی هم همسر خیلی دوستت داره. من هم این گوشه دارم وبلاگم را می نویسم. به تو کاری ندارم که.


یه کاری کن همه چیز آروم باشه. من هم وبلاگ بنویسم. تو هم بنویسی. هر کس سرش به کار خودش باشه.