.

.

.

.




نویسنده: بانو - پنجشنبه ۱۳٩٢/٥/٢٤

به میمنت ترخیص بانو سوگند از بیمارستان

حیفم اومد برای بانو سوگند و ترخیصشون جشن نگیریم.

 

اجازه بدین یه چشمه هم حسنا بیاد

جنبه فانش بیشتر می شه  نیشخند

به زودی

لینک 1

لینک 2

لینک 3

لینک4


 این فایل متن کامل وبلاگ حرفی با تو است. اگر پیوستگی و شیوایی و روایی فحشهای سوگند به یاس و دوستانش را می خواهید ببینید بهتره فایل را دانلود کنید یه جا بخونید.

 


 











نویسنده: بانو - سه‌شنبه ۱۳٩٢/٥/٢٢

کااش بانو که اینقدر اهل سرچ و مطالعه و بی ابرویی  هست بنویسه چه کسی بهش رمز داده؟ این رمزو از کجا اورده؟

بعدا نوشت: من  از همون اول گفتم دروغ میگید چون من تاریخ دقیق هک ای میل سوگندو می دونم . من میدونم کی و چگونه هک شده. پس جلوی قاضی ملغ بازی نکنید.

حسنا مدعیه اولین نفر بوده که فهمیده. تو مدعی هستی همه اطلاعات دقیق دست تو هست. اون یکی مدعیه بهتر از سوگند می دونه تو میل باکسش چی داشته شیطان

خانم مدعی به نظرت ای میل را می شه هک کرد اما وبلاگ را نمی شه؟

تازگیها پرژن بلاگ امنتیش بیشتر از جیمیل شده؟

چطور هک ایمیل سوگند و خرید با کارتش و تهمت به نفس ( من مخالف صددرصد همسران دوم هستم. اما این هیچ ربطی به این تهمت نداره ) را راحت قبول کردی

اما من باید بیام برات بنویسم که یاس هستم تا دست از سرم برداری؟

 

 

حسنابانو میگه به حقه به شرفش هم قسم خورد 

من هم به شرفم و به همه مقدسات عالم قسم می خورم من یاس نیستم. تا حالا حتی یکبار هم با یاس تماس نگرفتم. با هیچکدوم از همسران اول + پرپری + لیلی هم ارتباطی ندارم.

اگر قسم برات مهمه.

 


در ضمن یاس خوشبوی لیلی من میتونم عکس ای میل های تو و سوگند رو بزارم . همون هایی که مینوشتی به حسنا حس خوبی نداری

هک کردی یا سوگند بهت داد؟ 

اگر سوگند بهت داده پس معلوم شد چرا این تهمت را به یاس می زنی که در مورد دوستیشون و زندگی خصوصیشون با دیگران ( یعنی من ) صحبت کرده.

اگر هم هک کردی که عزیزم چرا هک وبلاگ اینقد واست بعیده؟

 


میخوای اینجوری هم شروع کنیم  joojoo ؟

کی این رمز را به تو داد؟ یا توی این گروه هستی یا یکی بهت رمز داده یا هک کردی. 

 

من برای یاس احترام قایل بودم و هستم بخاطر شناختی که ازش توی وبلاگش داشتم و بخاطر شناختی که تو این روزها بیشتر شد. شاید اشتباه می کنم و یاس اونقدرها هم که من فکر می کنم خوب و صبور و مودب و مهربان نباشه. اما برای من اینطور بود. این که شما بخوای بخاطر احترامی که من بهشون گذاشتم اینطور تهمت بزنی به خودت مربوطه. ولی کاش اسم یاس را هم خط نزده بودم تا اینقدر برای تو که کاسه داغ تر از آش شدی سخت تمام نمی شد.

خواهی نخواهی بزرگترین اشتباه از سوگند بوده. حتی اگر دوستانش ازش خواستند نباید از پشت به حسنا حمله می کرد. می تونست مردانه تر وارد میدون بشه. نه از اون مردهای خیانتکاری که تو هم زن یکیشون هستی از اون مردهایی که نه پنهانی که آشکار به خواسته هاشون می رسن.

زن دوم و سوم و صدم گرفتن اشکالی نداره اگر مثل مرد و شجاعانه قبل از شروع رابطه و دوستی و کثافتکاری بیاد و بگه من از امروز می خوام برم.  وارد این بحث نمی شم. فقط تلنگری بود برای یادآوری تعریف مرد! نه از اون مردهایی که تو توی زندگیت داری.

 

ای میل سوگند اگر هک شده بود و اگر به حساب بانکیش و ... دسترسی داشتند مطمئن باش مساله به این راحتی ختم نمی شد. سوگند هم اینقدر می فهمه که ایمیل وبلاگش را با ایمیل حساب بانکیش یکی نکنه. تو هم گول خوردی خانم خوشگله ! سوگند مدتها بود که توی این فکر بود و ذره ذره داشت جلو می رفت. ایمیلم هک شده را شایعه کرد تا بتونه بعدها هر چی رو کرد بندازه گردن هکر. توی وبلاگ همسران اول مدتی بود به شکل ایما و اشاره به حسنا تیکه می نداخت. و کلا داشت زمینه را آماده می کرد. کامنت لالا که یادتونه؟

 

 

 تعجبتعجبتعجبتعجب

از اینجا به بعد موضوع پست عوض شد. من با چیز دیگه ای شروع کردم اما ....

لطفا همین الان این صفحه را ببینید و روی آی پی  که از استرالیا هست کلیک کنید. سوگند در مدیریت وبلاگ کذایی !!

  

http://www.persianstat.com/Results.aspx?id=40746189&mode=6

 

  

 یاس عزیزم

تو من را نمی شناسی. ولی داری تهمت رابطه با من را می خوری

متاسفم که وارد این بازی کثیف شدم. 

سوگند عزیزت که شب و روز براش ناراحتی و دعا می کنی 

در مدیریت وبلاگی هست که داره به تو تهمت می زنه

می خوای باور کن 

می خوای نکن

وقتی شروع کردم به نوشتن این پست نویسنده وبلاگ را نمی شناختم. اومدم لینک استت را بذارم تا بهش بگم که ...... ( این را بعدا پر می کنم )

  

 

دیدم ای داد

آی پی سوگند

بازش کردم می بینم در ادیت پست !!!!!!!!

خانم عزیز مخفی

دیدی که از دست من خیلی نمی شه مخفی باشی.

لینک استت را کی بهم داد؟ یاس؟

 

حتی ابتدای متن را خطاب به نویسنده وبلاگ کذایی نوشتم. چون مدعی بود همسر دوم و دوست سوگند است. اما الان می بینم که سوگند هم در مدیریت وبلاگ است !!!

سوگند چی دست حسنا داری که مث سگ ازش می ترسی؟

 







نویسنده: بانو - دوشنبه ۱۳٩٢/٥/٢۱

برداشتی آزاد از چند مقاله و تحقیق مختلف:

چرا مردم حتی بعد از روشن شدن یک دروغ هنوز هم ترجیح می دن که اون را باور کنند؟

چون رد کردن یک موضوع پذیرفته شده توی ذهن افراد انرژی و تلاشی به مراتب بیشتر از پذیرفتن اون می خواد و ما تمایل به انجام کار آسون تر داریم.

لذا حتی اگر دروغی آشکار بشه، ما همچنان دلمون می خواد که دروغی را که باور داشتیم حفظ کنیم و تلاشی برای پذیرفتن حقیقت نکنیم.

با آشکار شدن حقیقت یک خلا در ذهن فرد ایجاد می شه که ذهن نسبت به این خلا واکنش منفی می ده. ما این خلا را دوست نداریم.

معمولا در این حالتها بهتر هست که اگر امکانش هست، این خلا را برای ذهن پر کنیم. ( این مورد برای برنامه ریزیهای سیاستمداران ملموس تره. مثل وقتی که یک دروغ سیاسی رو می شه و یا در موارد خطاهای علمی، اگر بخواهیم افراد حرف ما را مبنی بر دروغ بودن حرفهای قبلی بارو کنند باید بتونیم خلا ذهنشون را براشون پر کنیم)

من تا به امروز به یک موضوعی باور داشتم ( خوردن قهوه برای پیشگیری از سرطان مفید است ) اگر قراره که به مردم بگیم که این حرف اشتباه است، باید یک جانشین برای این خلایی که در ذهنشون ایجاد کردیم بهشون بدیم. مثلا یک پیشگیری کننده دیگه را معرفی کنیم.

درست مثل حالتی که فرد از رابطه ای خارج می شه و با جایگزین کردن فرد دیگه ای راحت تر با موضوع کنار می آد. هر چند در بلندمدت یا نگاه عقلایی این رفتار درست نیست، اما در کوتاه مدت اگر بخواهیم واکنش منفی کمتری بگیریم یا در کار قطع ارتباط موفق باشیم، با پر کردن خلا مغز راحت تر موفق می شیم. یا مثلا برای ترک اعتیاد، معرفی کردن جایگزین هم از همین روش پر کردن خلا استفاده می کنه.

در مورد دروغهای دیگه و در سطوح دیگه هم این اصل صادقه. ذهن ما این خلا را دوست نداره پس در مقابل پذیرفتن حقیقت مقاومت می کنه و دلش می خواد آرامش و عادت قبلیش را حفظ کنه.

یکی دیگه از کارهایی که بعد از افشای دروغ برای پذیرش حقیقت می شه کرد این هست که به جای تاکید بر بخش دروغ و خیالی، روی حقایقی که مورد نظرمون هست و صحیح است تاکید کنیم و پررنگشون کنیم.

گاهی اوقات مردم دروغهایی که با باورها، اعتقادات و شرایط روانی و اجتماعی اونها سازگارتر هست را به حقایقی مخالف با اون ترجیح می دن. بهتره در چنین مواردی شرایط شنونده خود را در نظر بگیریم.

و تکرار عامل مهمی در باور هست. با تکرار یک حرف می تونیم به باورپذیرتر شدن اون کمک کنیم. پس یه راه هم تکرار اونه.

 

هیتلر و دروغ بزرگ:

In the big lie there is always a certain force of credibility

این جمله که دروغ هر چی بزرگتر باشه، باورش آسون تره منسوب به هیتلر هست و اولین بار توسط هیتلر استفاده شده. یکی از مشاوران هیتلر می گه که انگلیسی ها همیشه دروغهای خیلی بزرگ می گویند و تحت هیچ شرایطی هم از اون دست نمی کشند و به راست بودن حرفشون اصرار دارند. و این را یکی از دلایل پذیرفته شدن خیلی از دروغهای سیاستمداران انگلیسی می دونه.

هیتلر می گه که توده مردم در لایه های عمیق احساسی بهتر گول میخورند تا بخش مربوط به آگاهی و هشیاری و  مغز افراد راحت تر تسلیم دروغهای بزرگ می شوند تا دروغهای کوچک. چرا که همه افراد تجربه گفتن دروغهای کوچک را دارند، و مغزشون برای کشف دروغهای کوچیک به هوشمندی لازم رسیده. اما چون گفتن دروغهای بزرگ برای آنها عادی نیست، مغزشان به آن عادت ندارد و  آن را به عنوان دروغ رد نمی کند. اونها نمی تونند باور کنند که کسی اینقدر گستاخ و بی شرم باشد که دروغی به این بزرگی بگوید. لذا باور می کنند که راست است.

هیتلر می گه یک دروغ باید بارها و بارها تکرار شود تا باور شود. وقتی هیتلر برای اولین بار در مورد یهودیان صحبت می کرد همه مسخره اش کردند. اما هیتلر به اطرافیانش گفت می بینم روزی را که حتی خود یهودیان هم این حرفها را باور کنند. اون به روش گفتن دروغ بزرگ و تکرار اون تونست یک ملت ( آلمانها ) را گول بزنه.

دروغهای وی به قدری واضح بود که در ابتدا حتی کسی فکرش را هم نمی کرد که به یک باور عمومی تبدیل شود. هیتلر می گه که در ابتدا ممکنه مغز کمی به درستی موضوع شک کنه یا حتی دلایلی برای رد موضوع بیاره، اما اگر ما به کار خودمون ادامه بدیم، فرد به شک می افته که شاید درست می گه و اگر باز ادامه بدیم به مرحله باور می رسه. فقط ما باید بتونیم مقاوم باشیم.

هیتلر معتقده که حتی اگر یک روزی این دروغها آشکار بشن و پرده برداری بشن، باز هم اثر خودشون را تا حدودی حفظ می کنند برای این که همیشه یک شکی نسبت به درست بودنشون بین مردم باقی می مونه و یک ردپایی از خودشون در ذهن افراد باقی می ذارند. 

این حقیقتی هست که همه سیاستمداران و دروغگویان برزگ بهش واقفند که حتی اگر روزی دروغشون آشکار بشه، باز هستند عده ای که در شک یا حتی باور به راست بودن حرف اونها باقی بمونند. فقط خود گوینده باید همچنان بر حرف خودش مصر باشه ( همان چیزی که گفتم مشاور هیتلر معقتد بود یک روش انگلیسی است )

هیتلر می گه مردم عاشق دروغ هستند. مردم دوست دارند و ترجیح می دن که دروغهای قشنگ بشوند.

فقط کافیه که یک شخصیت ویژه از خودت درست کنی، تا برای تو اعتبار بیاره و سپس هر دروغی که می خوای را بگی، مردم تو را باور خواهند کرد. کاری که خود هیتلر کرد. هیتلر با رژیم غذایی و رفتاری خاص، شخصیت ویژه ای از خودش ساخته بود. از داشتن رژیم گیاهخواری، نخوردن الکل و نکشیدن سیگار تا ساعت استراحت و خواب خاص و ... این رفتارها یک شخصیت ویژه از خودش در ذهن مردم ساخته بود و به پشتوانه این ویژه و خاص بودن، هر حرفی را از هیتلر باور می کردند.

با این قسمت هیتلر خیلی حال کردم. شیدا انگار سر کلاس هیتلر نشسته بوده. شخصیت سازی، دروغ بزرگ، تکرار و تکرار دروغ ها، اصرار به راست بودن حرفهاش حتی بعد از مشخص شدن دروغهاش و ...

 

 

چرا مردم دروغ می گویند؟ چرا دروغ را باور می کنند؟

اولین دروغها وقتی شروع می شه که کودک احساس می کنه منافعش در خطر هست. ممکنه باور نشه، ممکنه تنبیه بشه، ممکن از جایزه خاصی محروم بشه. به تدریج کودک یاد می گیره که چیزی را که ازش انتظار می ره بگه، نه چیزی که درسته. با تکرار زیاد این موضوع دروغ گفتن حتی به رفتاری ناهوشیارانه و اتوماتیک تبدیل می شه.

تا رسیدن کودک به نوجوانی، قرد با مقداری توهمات delusion درباره خودش و دنیای اطرافش رشد می کنه. در این زمان این توهمات نهادینه شده و فرد برای حفظ اونها به شکل ناخودآگاه دروغ می گه. علت اصلی دروغگویی در بزرگسالان حفظ توهماتی هست که درباره خودشون دارند و همینطور توهماتی که درباره دنیای اطرافشون دارند. در کودکی عامل اصلی دورغگویی ترس است و در بزرگسالی توهمات فرد. 

 

 

حالا چرا دروغها را باور می کنیم؟

همه کودکان با طبیعت تکیه و باور به بزرگترها به دنیا می آن. این اصل برای زنده ماندن کودک لازم هست. کودک لازمه که به بزرگترها اعتماد کنه تا کمکش کنند که زنده بمونه.

هر کدوم از ما با یکسری تواناییهای بالقوه به دنیا می آییم که اگر پرورش پیدا نکنه یا آسیب ببینه اون را از دست می دیم. متاسفانه خیلی از تواناییهای بالقوه ما بالفعل نمی شه و از دست می ره. دانشمندان معتقدند که در مغز کودک بخشی هست که به طور بالقوه توانایی کشف دروغ را داره که اسمش را می ذاریم  "دروغ سنج بالقوه" ، اما باید پرورش پیدا کنه و رشد داده بشه. متاسفانه با شنیدن دروغهای مکرر و توجه نکردن به پرورش این بخش که خیلی هم ظریف و آسیب پذیر هست، بشر این توانایی خودش را نتونسته استفاده کنه.

کسانی که به طور مکرر دروغ شنیده اند، یک ساده لوحی خاصی دارند که توسط کسانی که بخش حساس دروغ سنج بالقوه مغزشان رشد یافته تر هست به راحتی قابل تشخیص اند.

اما ساده لوحی کسانی که مکرر دروغ شنیده اند ( که خود یکی از عوامل مهم ساده لوح شدن آنهاست) برای کسانی که دروغ سنج بالقوه مغزشان رشد نکرده، خیلی قابل تشخیص نیستند.

 

می شه حقیقت را پنهان کرد

می شه از حقیقت فرار کرد

می شه حقیقت را انکار کرد

اما نمی شه حقیقت را از بین برد!





نویسنده: بانو - یکشنبه ۱۳٩٢/٥/٢٠

 

کسانی که محدودیت دانلود دارند یا قبلا این پست ها را خوندن، این فایلها را دانلود نکنند.

پستهای قبلی حسنا و لیلی و سوگند است.

اولین پست را لیلی نوشت


حسنا با سوگند و لیلی تماس گرفت و ازشون خواست که این بازی را تمام کنند. سوگند از لیلی خواست که یک پست مبهم بنویسه و یک جوری موضوع را تمام کنه.

دومین پست را لیلی نوشت


با فشار خواننده ها و افشاگریها، حسنا باید پست می زد. اول سوگند را مجبور کرد که اون هم بنویسه و حسنا آخرین نفر باشه تا بتونه کامل به همه جواب بده.

سوگند نوشت

نظرات پست سوگند


حسنا با دو متر زبون و یک دیوار بلللللللللللللند حاشا، پستی نوشت که به زمین و زمان توهین کرد چون دروغهاش برملا شده !!

حسنا نوشت


سوگند پستش را در کمتر از 24 ساعت برداشت و لیلی عصبانی از این موضوع جوابیه بلند بالایی برای حسنا نوشت.

پست سوم لیلی


و یاس و نوشیده هم در جواب توهین های حسنا نوشتند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.