.

.

.

.

کامنتززززززززززززز




مونا

۱٠:٥۳ ‎ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

بابا باید به وجود دختری مثل تو افتخار کنه که اینقدر حرفش برات اهمیت داره. واقعیتش اگه من جای تو بودم قبول نمیکردم ولی واقعا بهت تبریک میگم بابت این کارت بنظرم خیلی کار سختیه .
ولی حسنا جون تو هم از این زندگی حقی داری چرا خانم اولی اینقدر بی انصافه یعنی با این خونه میخواد تا کجاها پیش بره کاش یه روزی بفهمه این حسادت و نفرتش بیشتر به خودش آسیب میزنه تا دیگران

پاسخ:مونا جون ممنون ازت بغلماچدر واقع این من هستم که باید به داشتن بابا افتخار کنم و همیشه هم این کار رو میکنم و خدا رو برای داشتن مامان و بابا شکر میکنم قلب امیدوارم که خانوم اولی با این گار به آرامش که مد نظرش بوده رسیده باشه . امیدوارم که دیگه نه به خودش اسیب بزنه و باعث ناراحتی خودش بشه و نه به دیگرانافسوس

حسنا بانو-۳۱/٦/۱۳٩٢-٥:٤٤ ‎ب.ظ


مونای عزیز،

حسنا اول شبیخون زده به یک زندگی بیست ساله و حالا خانم اولی داره ذره ذره زندگیش را پس می گیره. حق چی؟

وقتی دشمن به کشورت حمله می کنه و شهرها را می گیره مگر نه این که مقاومت می کنی و قدم به قدم می ری جلو تا خاکت را پس بگیری؟ 

گرچه خرابیها و آثار روانی اون جنگ تا سالها می مونه ولی تا جایی که دستمون برسه مقاومت می کنیم.


این بابای بیچاره چه افتخاری داره بکنه؟

حسنا آبروش را با این ازدواجش برده. حسنا اگر حرف گوش کن بود که اون موقع گوش می کرد که همه گفتند نکن.

به قول خودش همه خانواده خودش هم مخالف بودند و گفتند نکن. حسنا اگر دختر خوبی بود و قابل افتخار که اون موقع نشون می داد حرف گوش کن هست.

الان هم خانم اولی می دونه که کسی توی شهر و فامیل حسنا از کار حسنا خبر نداره. زنگ زده به پدرش گفته می آم مازندران آبروتون رامی برم اگر اموالمون را پس ندید. بابای بیچاره هم افتاده به التماس به جسنا که این آخر عمری ما را بی آبرو نکن. برو پس بده از یه روش دیگه جبران کن. تو که بلدی دخترم. شیطون را درس می دی.



برای همین هم بود که حسنا می گفت زنگ می زنم به پدرت که خبر نداره. اون خانم تهدید کرده بود که به شوهرخواهرهات و فامیلت که خبر ندارند می گم چه غلطی کردی. حسنا هم گفت به پدر مادرت می گم.

 قضیه اون تهدیدها این بود که حسنا تحریفش کرده و می گه به بابام زنگ می زد منم گفتم به بابات زنگ می زنم 


اما حسنا اینقدر احمقه که نمی فهمه نهایت هم که به پدر مادر خانوم اولی بگی دامادشون و تو را هرزه می بینند.

ولی اگر به فامیل تو خبر برسه کسی نمی گه چه خانم اولی وضعش خراب بود. همه میگن حسنا یه بیوه ول توی تهران بوده که رفته یه زندگی را خراب کرده.





شهرزاد

۳:٠٩ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

حسنا جان بابت گوش دادن به حرف پدرت بهت تبریک میگم که انقدر دختر خوب و فهمیده ای هستی. اما باید بگم کاری که کردی صد در صد از دید من اشتباه بوده و در حق اعتماد همسرت خیانت کردی. اون مال خودش رو به نام تو کرده چون دوستت داشته و بهت اطمینان داشته وگرنه میرفت دارایی ش رو توی خیابون و خرج دوست و رفیق و کارهای نادرست میکرد. اون برای زندگی ای که الان داره به قول خودت زحمت کشیده و من مطمئنم بسیار بسیار از دست تو ناراحت میشه. تو برای نشکستن دل پدرت اعتماد بین خودت و شوهرت رو شکستی. خودت رو بذار جای اون و بعد ببین وقتی چیزی رو با عشق به کسی بدی و بعد ببینی اینطوری با هدیه ات رفتار کرده چه حالی میشی. حتی درست نیست که میگی من منتظرم تا بفهمه و حرفام رو بهش بزنم. میخوای چی بگی ؟ بازم گله کنی؟ بازم بحث کنی؟ تنها برخوردی که میتونه دلش رو آروم کنه اینه که بگی بخاطر پدرم مجبور شدم اینکارو کنم چون دیدم داره حرص میخوره و فکر و خیال میکنه و میدونستم تو هم چون منو دوست داری نمیتونی ازم بخوای این کارو بکنم. با یه لحن آروم نه طلبکارانه. خدا به خیر بگذرونه. متاسفانه ما زنها عادت داریم

پاسخ:شهرزاد جون ممنون ازت بغلماچ همینطوره خودم هم قبول دارم . برای همسر هم درست میگی در واقع میتونست این کا ر رو نکنه و خونه به نام من نکنه . چون من که اصراری و یا شرطی برای داشتن خونه براش نگذاشته بودم . من حتما میگم که به خاطر بابا این کار رو کردم وگرنه زیر بار این حرف زور نمیرفتم ولی یکی دیگه از گلایه هام هم این خواهد بود که همسر باید وقتی فهمید که خانوم اولی تا این حد موضوع رو مطرح کرده که زنگ میزنه به بابا ، یک کاری انجام میداد نه این که بگه حریفش نمیشم حرف گوش نمیکنه خنثی واقعا من هم امیدوارم خدا به خیر بگذرونه اصلا نمیتونم پیش بینی کنم که همسر چه واکنشی نشون میده ابرو
حسنا بانو-۱/٧/۱۳٩٢-۱:۱٠ ‎ب.ظ


شهرزاد جان،

خانم اولی پدرش را در موقعیت بدی قرار داد. بهش گفت اگر خونه ام را پس ندین به همه اقوامتون خبر می دم دخترت چه دسته گلی به آب داده.

حسنا هم اولش تهدید کرد که به بابات زنگ می زنم می گم من هووی دخترت شدم ( تهدید را داشته باشید که چقد مسخره است )

خانم اولی هم بهش خندید گفت جرات داری بگو تا از وسط نصفت کنم. 

برادرش هم زنگ زد به حسنا گفت این غلطهای زیادی چیه می کنی ( حسنا گفت برادرش زنگ زد قربون صدقه من رفت گفت خواهرم را ول کن. تو خیلی ماهی )

بعد هم که دید دیگه راهی نداره رفت خونه را پس داد و البته نقشه هایی این وسط هست که همه را براتون رو نکرده که همچنان فرشته خانم خوشگل و مهربون بمونه. حسنا نگو، پری مهربون 




طلا

۱٢:۳٤ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

آآآآآآآآآآآآآآخی
عزیزم هر چی خانوم اولی می خواد تو رو کوچیک کنه تو با کارات اونو کوچیک می کنی
عجــــــــــب آدم بیشعوریه

پاسخ:طلا جون درست نیست این کلمه رو برای خانوم اولی به کار میبری . من تایید نمیکنم کار خانوم اولی درست هست و بهترین رفتار ، ولی این توهین کردن هم اصلا خوب نیست . ممنون میشم اگر رعایت کنیبغلماچ
حسنا بانو-۱/٧/۱۳٩٢-٩:۱٩ ‎ق.ظ



طلا جان شما توهین نکن

من خودم بلدم با سیاست طوری بنویسم که همه توهین های عالم توش باشه. 

می بینی که الان هم طوری نوشتم که همتون می خواید سر به تنش نباشه  

خواهش می کنم توهین نکن بذار من خودم کارم را بلدم 







خورشید بانو

۱:٢٦ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

حسنا جون درسته که می خوای به همه ثابت کنی تو بخاطر پول تو این زندگی نیومدی و نموندی ولی یادت باشه برای یه مرد خیلی سنگینه که زنش کلا ازش ببره و زندگی مستقل مالی داشته باشه احساس پوچی بهشون دست می ده کمی وابستگی بهشون عزت نفس می ده عزیزم
فقط خواستم این طرف ماجرا رو هم ببینی قلب

پاسخ:خورشید جون اتفاقا فکر میکنم برای همسر لازم هست که این احساس بهش دست بده . همسر باید بدونه که من اگر دارم زندگی میکنم به چه علت هست و اگر نمیتونه مشکلات من رو رفع کنه پس مشکل از خودش و ناتوانی اش در حل کردن مسائل هست خنثی ممنون که گفتی بغلماچ اتفاقا بهش فکر کردم ولی بعد به خودم گفتم نه باید ببینه . اگر یادش رفته دوباره باید یادش بیاد که زن مستقل یعنی چیافسوس
حسنا بانو-۱/٧/۱۳٩٢-۱۱:٤۸ ‎ق.ظ



خورشید می شه بگی حسنا برای چی به این زندگی اومده؟

حسنایی که اون همه معیار واسه ازدواجش داشت که فلان نباشه بهمان نباشه .... چه چیز جالبی توی ازدواج با یک مرد زن و بچه دار دید که قبول کرد؟ 

تازه اگه بقیه زن دومی ها می گن مرده گفت زنم بده یا فلانه یا بهمانه، حسنا می گه به من گفت زندگی ما تو فامیل نمونه است

عشق ما زبانزده

فقط مشکل 6 داریم. 

به من بگو چه چیزی در این پیشنهاد اینقدر جذابه که یکی به تو بگه ما مشکل 6 داریم تو بگی باشه قبول!

تا قبل از این اگر توجیه مالی براش بود، شما دارید اون را هم حذف می کنید.

حسنا نذر داشت در راه رضای خدا از ... استفاده کنه؟





ستاره

۱:۳٠ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

من برام سواله که چرا همسر شما با شما ازدواج کرده؟
در حالی که می گید که همسر اول خودشون ابتدا راضی بودند!
خیلی عجیبه!تعجب
به علت موجود نبودن نوشته های قبلی ماجرا رو نفهمیدم!متفکرسوال
اگر یه اشاره ای بکنید، ممنون می شم.ماچ

پاسخ:ستاره جون همسر با من ازدواج کرد چون خود خانوم اولی راضی بود به زن گرفتنش . حرف من هم نبود در کل رضایت داده بود زن بگیره که بعد اقای همکار من رو معرفی کرد و اینطور شد که ازدواج کردیم. با اشاره کردن که توضیح کامل نمیشه ولی در هر حال جواب مختصر و مفید این سوال ، این میشه ماچ
حسنا بانو-۱/٧/۱۳٩٢-۱۱:٥۸ ‎ق.ظ


ستاره جان

برای من سواله حسنا چرا با اون مرد ازدواج کرد.

تو می دونی چرا؟

چون حسنا تمام دلایل ممکنه را از اولین برگهاش رد کرد.

فقط دلیل مالی مونده بود که الان داره میگه من می خوام واسه همسر خونه رهن کنم.

یعنی دیگه الان داره یه چیزی هم عملا می ده بهشون !!!!!





لیدا

٢:٢٥ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

سلام بابای منم همین اخلاقا رو داره گاهی فکر میکنم چقدر منو کوچیک میکنه ولی ما بچه ها نمیفهمیم متتظرم عکس العمل همسرتو متوجه بشم

پاسخ:لیدا جون خدا سایه بابا رو از سرتون کم نکنه خدا براتون حفظشون کنه قلب همینطور که میگی هیچ وقت قصدتون کوچک کردن بچه ها نیست . من هم خیلی منتظر هستم ببینم همسر چه عکس العملی داره ابرو
حسنا بانو-۱/٧/۱۳٩٢-۱٢:٢٠ ‎ب.ظ



باباش حسنا را کوچیک کرده یا حسنا باباش را؟

بابای بدبخت ترسیده خانم اولی بره مازندران آبروشون را ببره. 



این موضوع توی جلسه 3-4 مطرح شده بود و حتی مدارک برای انتقال هم دست حسنا بود. برای همین حسنا می گه مدارک پیشم بود و لازم نبود بگیرم. اصل مدارک هوو تو خونه حسنا چی می خواد؟


و پدرش توی تعطیلات عید فطر که می ره شمال بهش می گه چرا یه کاری را همون اول درست انجام نمی دی. منظورش اینه که وقتی توی جلسه قرار شد بری همه اموال را پس بدی چرا رفتی فقط مهریه را بخشیدی ( البته حسنا خوشحاله که بخشش مهریه از نظر قانونی راه برگشت داره و می تونه حاشا کنه. ولی خب به قول خودش پول خونه خیلی بیشتر بود و حیف شد  )


یه احتمال کوچیک هم هست که خانم اولی از همسرش وکالت داشته باشه و حسنا رفته خونه را به نام همسر کرده. چون قبلا هم توی جلسه مطرح شده که خونه را پس بده و روزی که حسنا الکی نوشت رفتم حق طلاق بگیرم، رفت بخشی از قول و قرارهای جلسه را انجام بده تا صدای خانم اولی بیفته. رفت مهریه را که کمتر بود بخشید و خونه را نگه داشت. 

یکساله داره این موضوع را کش می ده، از بعد از کنکور بهار. این دفعه گفت باز شاید یه راهی پیدا بشه. نصف کار را انجام داد. خانم اولی پیگیر شد و حسنا هم در جوابش گفت همسر راضی نمی شه. کما این که به ما هم به دروغ گفت خواستم خونه را هم پس بدم همسر راضی نبود.

خانم اولی هم گفته همسر بیخود راضی نمی شه. و ...




تکتم (دکترآشپز)

۳:٤٢ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

نمیدونم چی بگم. مناعت طبعت و البته عزت نفس و بلندای تفکر پدرت زبونم رو بند آورده. من بودم هرگز اینکارونمیکردم اما الان فکر میکنم که بدترین جوابو به خانم اولی دادی. فی الواقع خونه رو تو دهنش کوبیدی . به قول پدرم حیف که نمی فهمه ولی اگر می فهمید باید با اینکار تو خودش رو می کشت.

پاسخ:تکتم جون ممنون ازت . حسن نظرت رو میرسونه بغلماچ چی بگم تکتم جون . امیدوارم الان آروم شده باشه و حداقل از چیزی که به دست آورده لذت ببره و شاد باشه . ابرو فقط موندم چرا زودتر به همسر نمیگه
حسنا بانو-۱/٧/۱۳٩٢-۱:٤۱ ‎ب.ظ



دکی!

عزت نفس و بلندای تفکر و مناعت طبعشون را حسنا با این ازدواج برای 6 به فاک فنا داد 





باران

۳:٤۸ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

سلام حسنا جون
شما دو نفر اصلا با هم قابل قیاس نیستید..مطمئنم همه همین عقیده رو راجع بهتون دارند هر چند به زبون نیارن.
اما من از یه چیز متعجبم
چرا اون خانوم باید شماره تلفن بابای شمار و داشته باشه؟

پاسخ:سلام باران جون ماچ داشتن شماهر بابا که چیزی نیست اولین بار رو بخوای حساب کنی وقتی بود که بابا مدتی قبل از عقد و وقتی که هنوز این قضیه قطعی هم نشده بود با خانوم اولی تماس گرفت و باهاش صحبت کرد . پیدا کردن شماره بابا کار سختی نیست . شماره خونه با یک تماس با 118 پیدا میشه . مضافا این که خانوم اولی محل کار بابا رو هم میدونه
حسنا بانو-۱/٧/۱۳٩٢-۱:٤٦ ‎ب.ظ


باران جان،

اصلا قابل قیاس نیستند. خانواده همسرش هم عملا دارند این را به حسنا نشون می دن.

اون زن نجیب و خانواده داره. یک عمر زندگی سالم کنار شوهرش داشته.

الان همه خانواده همسرش پشتش هستند.

معلومه با یک زنی که برای پول در ازای 6 ازدواج می کنه قابل قیاس نیست.





کتایون

٤:۱٦ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

فکر نمیکنم که کار درستی میکنی که اینقدر همسر اول رو اینجا بد جلوه میدی.مطمئنا خیلی چیزهای دیگه هم وجود داره که شما نمیگی.الان از اینکه همسر اصلی رو ادم بد جلوه دادی خرسندی؟؟.هرچند به نظرم اون خانم اگر می خواست می تونست خیلی چیزهای دیگه از همسرش بگیره به بهانه مهریه اما چرا گیر داده به خونه شما؟؟؟یکم عجیب نیست؟؟؟
هرچند در نهایت این وطیفه همسر شماست که براتون مسکن تهیه کنه.یک جمله ای بود تو متنتون که گفته بودید نه من نه همسر اول نقشی در پیشرفت همسر نداشتیم.شاید بتونید در مورد خودتون با قاطعیت این حرف رو بزنید اما در مورد خانوم اصلی نمیشه.درسته ایشون کار نمیکنه اما همونقدر که یک خونه با ارامش برای شوهرش فراهم کرده یعنی پشتیبانی و کمک یک زن برای پیشرفت مردش.لطفا کمی منصف باشید

پاسخ: کتایون جون این جریانی هست که بود و اتفاقی بود که اقتاد و مسائلی بود که از طرف خانوم اولی مطرح شد . اگر شما فکر میکنی چیزی که واقعا هست و اتفاق افتاده بد حلوه دادن هست ، دیگه مشکل از جانب من نیست . من که نمیتونم موضوعی که هست رو طور دیگه بگم . مثلا بیام بگم خانوم اولی خونه رو نمیخواست من به سرم زد رفتم اصرار کردم تو رو خدا بیا خونه من رو بگیر؟ اینطوری و با نگفتن حقیقت خانوم اولی رو خوب جلوه میدم ؟ بحث جلوه دادن چیزی هم نیست . من اینجا زندگی و روز مره هام رو مینویسم. مسائلی که برام پیش میاد . اگر من در این بین و در زندگی کار اشتباهی انجام میدم و یا دیگرانی که به زندگی من مربوط هستند کاری انجام میدند و من میام تعریف میکنم ، چیزی هست که وجود داره و من نمیتونم کاریش بکنم . من از این که خودم یک تصمیمی رو گرفتم و انجام دادم و الان هم پشیمون نیستم و اگر تبعاتی داشته باشه میپذیرم ، خرسند هستم . نه چیز دیگه . در این مورد مسائل ناگفته دیگری هم وجود نداره . همه اونچه که بود رو گفتم .
حسنا بانو - ۱/٧/۱۳٩٢ - ۱:٥٧ ‎ب.ظ

پاسخ: توجه کرده باشی این حرفی هست که خودم نوشتم . خانوم اولی مهریه نمیخواست . بهانه خونه من رو داشت . اگر مهریه میخواست که به همسر میگفت به میزان مهریه یا اصلا بیشتر یک چیزی به نام من کن . نمیگفت خونه حسنا . این رو که خودم دارم میگم . در این مورد هم تو یکی از کامنتها توضیح دادم . چشم منصف هستم . منظورم این بود کار همسر طوری نیست که با مشارکت خانوم اولی باشه . نه این که به عنوان همسر در کنارش نبوده و پشتیبان نبوده .
حسنا بانو - ۱/٧/۱۳٩٢ - ٢:٠٠ ‎ب.ظ



کتایون جان درست فهمیدی.

خیلی چیزها هست که من نمی گم.

هدفم هم بد جلوه دادن که چه عرض کنم، دیو جلوه دادن اولی است.






مینا

٥:۳۸ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

به همه میگید فرصت خوبیه واسه شناختن همسر و من نمیفهمم یعنی چی ؟اعتراف میکنم خنگم !!!!یعنی اگه بره مثلا واحد کرج رو بزنه به نام شما ادم خوبیه؟اگه چی کار کنه ادم خوبیه و اگه چی کار کنه ادم بدیه؟

پاسخ: مینا جون دور از جون نازنینت ماچ من هیچوقت نمیتونم بگم چه کاری بکنه یا نکنه آدم خوب محسوب میشه یا بد . حتی فکرش رو هم نمیکنم چون من که قرار نیست کاری بکنم .منظور از شناختن هم این هست که اول ببینم عکس العملش واقعا منطقی هست یا نه باز هم قصد پاک کردن صورت مساله ها رو داره . مورد دیگه هم این که اگر واقعا خبر داشته و به عبارتی همدستی بوده که تکلیف روشنه . من الان بفهمم که خیلی بهتره
حسنا بانو - ۱/٧/۱۳٩٢ - ٤:٠٥ ‎ب.ظ


آخه خانم اولی یه چیزی به نامشه که درآمدزاست. 

من این را اونروز فهمیدم که خواهرشوهر بهم گفت و خبر نداشتم. 

الان هم این که می گم یه چیزی هست خوشم اومده و همسر خبر داره و اینا

همون نقشه زیرزیرکی است دیگه. 

بلا ! از کجا فهمیدی؟

به نظرت چیکار کنم که بتونم بگیرمش؟

تو زبلی کاش راه حل بهم بدی.

بقیه خواننده هام که دور از جون  ساده دل و زودباور  !

همشون باورشون شده خانوم اولی دیوه





یک دختر

٦:٠۱ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢

منظورم از سیاست این خرییدن ترحم بود وقتی میدونید همسر جایی دیکه ملک دیکه میتونه جبران کنه و از همه عجیب تر بدر شما که با این که میکن زنک نزنید به من ربط نداره تمام تماس هارو جواب میدن و تا تهران هم میان هر سری خوب میشه مثل شما و همسر جواب ندن اکه میخوان دخالتی نباشه و این که شما کفتید واسه بسرک بابا مجبورم کرد بس بدم اکه تو اون خونه شریک بودین بس ١٨ سال با دو سال قابل مقایسه نیست معنی زندکی مشترک بس کجاست و اخر این که یک ادم مریض مطمعنًا دنبال ملک و مال نیست این ترس از اینده بهار هست جز سلامتی هیج مریضی ملک نمیخواد اینها خیلی واضح هست تایید نکنید من دنبال جواب نیستم فقط نظرم رو کفتم به عنوان رهکذر

پاسخ: دختر جون من تا این حد که شما میگی مطمئن هم نیستم که همسر این کار رو بکنه . نه توقعی دارم و نه به این موضوع فکر کردم .حالا شما انقدر مطمئن هستید که همسر توانایی جبران فوری این امر رو داره دیگه بسته به نظر خودت هست . برای بابا هم توی کامنتها توضیح دادم که چرا و چطور و در چه شرایطی بود که جواب میداد . اینطور نبود که زنگ اول بابا گوشی رو برداره . حتی به خانوم اولی هم گفته بود که دیگه تماس نگیره ولی متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت . معنی زندگی مشترک همه جا وجود داره . من در مورد خانوم اولی نگفتم که هیچ حقی نداره . هر چیزی که تو این زندگی بهش تعلق داره حقش هست . ولی این که آدم چیزی که مربوط به دیگران هم هست بخواد ، ربط به زندگی مشترک خود آدم نداره . برای مورد آخر هم که برای بهار گفتی ، خدا رو شکر بهار نیازی به این نداره که مامانش به این طریق به فکرش باشه . همسر انقدر خودش به فکر بهار هست که نیازی به این مسائل نیست . جهت اطلاع شما بهار به نام خودش خونه هم داره و بقیه چیزها هم متعلق به بهار هست و همسر بیشتر از هر کسی به فکر اینده دخترش هست لبخند

حسنا بانو - ۱/٧/۱۳٩٢ - ٤:۱٥ ‎ب.ظ



یک دختر عزیز، 

اون خانم زندگیش را داره پس می گیره. حتی اگر لازم نداشته باشه و ترسی از آینده بهار نداشته باشه.

کما این که وقتی خونه را گرفت به حسنا گفت

سگ خور!

برو بشین توش. صدقه می دم واسه سلامتی بچه ام که دیگه واسه پول مجبور نشی خودت را بفروشی 





ستاره

۱:۳٠ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢ 

من برام سواله که چرا همسر شما با شما ازدواج کرده؟ 
در حالی که می گید که همسر اول خودشون ابتدا راضی بودند! 
خیلی عجیبه!تعجب 
به علت موجود نبودن نوشته های قبلی ماجرا رو نفهمیدم!متفکرسوال 
اگر یه اشاره ای بکنید، ممنون می شم.ماچ 


پاسخ: ستاره جون همسر با من ازدواج کرد چون خود خانوم اولی راضی بود به زن گرفتنش . حرف من هم نبود در کل رضایت داده بود زن بگیره که بعد اقای همکار من رو معرفی کرد و اینطور شد که ازدواج کردیم. با اشاره کردن که توضیح کامل نمیشه ولی در هر حال جواب مختصر و مفید این سوال ، این میشه ماچ 
حسنا بانو - ۱/٧/۱۳٩٢ - ۱۱:٥۸ ‎ق.ظ



ستاره عزیز،

حسنا جان آرشیوشون را پاک کردند که کم کم داستان را عوض کنند.

من آن چیزی را که حسنا گفته به شما می گم. گرچه بنا به دلایلی که ما توی وبلاگمون صحبت کردیم دروغ توش زیاده.


خانم خانما و همسر داشتند زندگیشون را می کردند و هیچ مشکلی که نداشتند هیچ، از خوشبختی و رابطه خوب زبانزد دوست و آشنا بودند. اما خانم خانما بیماری قلب و قند و فشار خون و کلسترول و یکسری بیماریهای دیگه داره به اضافه این که رابطه جنسی هم نمی تونه برقرار کنه. این طور می شه که همسر به حسنا می گه من دنبال زنی هستم برای رابطه جنسی وگرنه که زندگی خودمون خوبه. به حسنا هم یه سری شرایطی می گن و قرار می شه حسنا هیچ دخالتی تو زندگیشون نکنه و آرامش اونها را به هم نزنه و فقط در کار 6 به آقای همسر خدمت رسانی کنه.

این موضوع به قدری جدی بوده که حسنا در برگ یازدهم می گه که همسر روزهایی که پریود بودم نمی اومد بهم سر بزنه. 

لینک آرشیو اون بالاست. اگه خواستی برو بخون.

نظرات 191 + ارسال نظر
راحله دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 23:39

قصه بعدی
همسر آمد بوس و بغل کرد
خانه داد
خانم اولی با سیاست دیوانه است
حسنا خوب ومهربان بوس وبغل..

بقیه اش اراجیف فارسی وان برای وقت تلف کنی است

تازه وارد دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 21:08

خاتون عزیز
حسنا بهت نگفت بری این سوال وازهمسرش بپرسی
اینو بدون بدترین پدردنیاهم دوست نداره سردخترش هوو بیاد
اونموقع جلوی دامادش اشکش درمیاد میگه اشتباه کردم تو اشتباه منو تکرارنکن سر دخترم هوو نیار
بانو میگه اون عکس شبیه حسنا هست خود حسنا نیست

khaton divane دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 20:52 http://khatondivaneh.persianblog.ir

kasi mishe password nafas be man bede?

khaton divane دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 20:43 http://khatondivaneh.persianblog.ir

می‌شه یکی‌ لطفا این سوال منو جواب بده، حتا یک بار از خود حسنا هم پرسیدم، اما گفت نمیدونم!

وقتی‌ بهار بخواد عروسی‌ کنه چی‌ می‌شه؟ یعنی‌ مردک میاد میگه من ۲ تا زن دارم، اگه دختر منم مریض شد ( به هر حل ژنّ‌های خنوم اول داره دیگه، یعنی‌ شانسش زیاد هم به بیماری قلبی هم دیابت خنوم اول دچار شه) شما برو یکی‌ جونشو بگیر!

راستی‌ عکس وبلاگ، عکس خود حسنا هست؟ بهش میخوره خودش باشه، از عکس خندش که یک بار گذاشت میگم، شاید هم توهم زدم..

بهار دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 19:05

ساره جان لاییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییک

نارین دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 17:17

اها
حواسم به این نبود

دخترجعلی دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 15:50

حسنا در
lalexa
سی و پنجمین وبلاگ persianblog شد

ساره دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 15:32

حالا کجاش رو دیدی غنچه جان حالا خودش می یاد با جزئیات تعریف می کنه برامون . جریاناتی بود اساسی چون طولانی می شد ننوشتم تازه همون منبع موثق گفت که به خاطر این قضیه کل خونواده مردک با خانم اولی قهر کردن و به مردک اصرار که حالا که مهرش رو دادی طلاقش بده این زن حریص رو بچسب به اون یکی که دلش مثل آیینه س و تازه دیوونه هم نیست

این منابع موثقش منو کشته
اخبار اتاق خواب خانم اولی را هم دارند.

غنچه دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 15:04

ساره جان عالی بود مثل همیشه

ساره دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 14:27

سلام به همگی .
به بانو گفته بودم بلدم ادامه داستان پست خونه رو بنویسم پس با اجازه بانو آخر هفته گذشته حسنا جان به پدرشوهر زنگ می زنه که ایشون زحمت خبررسانی رو به مردک بکشن تا هم ایشون در جریان اثاث کشی باشه و هم اینکه چون اون روز نوبت خانم اولی بود و مردک هم پیش اون، اگه قراره اخلاقش سگی بشه نصیب خانم اولی بشه بلکه ی کم هم دل حسنا خنک شه. پدرشوهر قضیه رو به مردک می گه و مردک می شه مثل ی کوه آتشفشان. ( اینا رو همونا که هی خبر می برن می یارن به گوش حسنا رسوندن ها خیلی هم اطلاعاتشون موثقه و خلاصه ریز ریز اتفاقات رو هم شامل می شه ). مردک شروع می کنه به داد و بیداد کردن و خلاصه این ی چیز می گه خانم اولی هم کم نمی یاره جوابش رو می ده و شروع می کنه به داد و بیداد کردن و پرتاپ کردن و شکستن وسیله های خونه که همسر عصبانی دست بهار رو می گیره می ره خونه پدرشوهر مادرشوهر.پاش که می رسه اونجا زنگ می زنه به حسنا و کلی هم سر حسنا داد وبیداد می کنه ولی حسنا از اون طرف چون داشته جوک های خنده دار می خونده به عصبانیت مردک می خنده و هی تیکه های خنده دار می پرونه به هر حال مردک هم آخرش خندش می گیره و میگه مگه دستم بهت نرسه فرداش که شنبه بود و شیفت حسنا مردک می یاد خونه درحالیکه اصلا از عصبانیت دیروزش خبری نبود. دست حسنا رو می گیره و درحالیکه بغض کرده بود و قلبش تالاپ تولوپ می زد می گه حسنا. حسنا مثل همیشه طلبکارانه می گه چیه. می گه حسنا من تا حال فکر میکردم تو خیلی مهربونی ولی حالا فهمیدم بخشنده هم هستی. و کلی از حسنا عذرخواهی می کنه به خاطر این کار خانوم اولی . و اینکه عصبانیتشو سر حسنا خالی کرده.حسنا هم اشکاش در میاد و شروع می کنه به گریه کردن. مردک هم شروع می کنه به بوس و بغل کردن و از دل حسنا درآوردن. مردک به حسنا می گه تمام پول رهن رو خودم پرداخت می کنم و تو می تونی ماشین دلخواهت رو هم بخری خلاصه شروع می کنه در حضور مادر حسنا برای به نام کردن ی واحد دیگه در ی جای دیگه دور از چشم و گوش خانم اولی . حسنا دوباره سخنرانی کردنش گل می کنه و مادرش هم دفاع می کنه که دخترم به این چیزها اصلا احتیاج نداره و مستقله و از این جور حرفها... که نهایت همون روز هم می رن سند رو به نام می زنن و کلی همسر تو اثاث کشی کمک حال حسنا می شه که اون هم جریانات داره . ببخشید دیگه طولانی شد. قصه خونه حسنا به سر رسید ( طبق معمول حسنا جان در طی داستان پیام هایی که باید رو منتقل می کنه و پیروز داستان می شه )حسنا به خونه ش هم رسید.

تازه وارد دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 12:46

سلام نارین جان
مگه حسنا نگفت اسباب کشی دارم
درخیابان دلخواه خانه دلخواه
یه مدت بهانه ی همین و داره
بعداز دوسه هفته میاد یه سری دروغ تحویل خواننده هاش میده
حتما تاحالا همسر نفهمیده
احتمالا میخواد باخانه خالی ته دل همسر وخالی کنه ببینه چقدر دنبالش میگرده
بعد باآدرس جدیدش خیابان دلخواه خانه ی دلخواه
همسروسورپرایزکنه
اصلا جای نگرانی نیست
حسنا پررو ترازاین حرفهاست که ننویسه

نارین دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 11:01

سلام
خوبین؟
میگم چرا حسنا نمی نویسه؟مگه همسر نیومد پیشش تا بفهمه؟

بس که شما گفتید چطور در عرض یک هفته هم سرکار بود و هم وبلاگ می نوشت و هم ماشین فروخت و هم خونه رهن کرد و ...

این هفته را کلا مرخصی گرفته اداره هم نمی ره که اقلا کامنت های بوس و بغل را جواب بده.

شایدم وسایلش را می بره اداره بسته بندی می کنه وگرنه تو اداره که می شه کامنت جواب بده.

واسه یه اسباب کشی فکسنی سه روز مرخصی گرفته + 5 شنبه جمعه + مامانش هم ده روزه از شمال اومده کمکش.

نکنه می خوان کاخ کرملین را جا به جا کنند

بوس خونمون اومد پایین

جیران دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 00:01

صابی جون خوش اومدی به جمع ما، بفرمایید تؤ، مجلس بی‌ ریاست!

سابی یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 21:05 http://for4love.blogfa.com

جالبه منم اسم وبلاگم را از حرص اینها گذاشتم زن سوم !
گفتم انقدر که از دومی ها استقبال شده باید سومی ها را روی سرشان گذاشته و حلوا حلوا بفرمایند
بارها اسم این بانوی محترم را در گوگل سرچ می کردم که ببینم آیا کسی و احدالناسی در اعتراض به تبلیغات چند همسری این و یا بدتر از اون کامنت گذاران و حواریون که بیشتر متاهل هستند حرفی زده یا نه
بلاخره اینجا رو پیدا کردم و خیلی خوشحال شدم
من را هم در غم خود شریک بدونید
غم وجود همچین آدمهای بیخودی در جامعه مون

جدی ! شما هم زن سوم هستید.

پس کم کم داره "ان جی ا" مون شکل می گیره

موفرفری یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 16:49

حوا جان باهاتم ١٠٠ در ١٠٠. متاسفانه این روند آزار دهنده پایان پذیر نیست. خوبه به ریشه مون نگاه کنیم، همه ما توی یک روستا یا شهری ریشه داریم. من با تولد خودم و پدر و مادرم در تهران نمیتونم خودم را تهرانی بدونم و ترجیح هم میدونم ندونم. تهران هم که قریه ای بیش نبوده که و چه ادعایی!

راحله یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 15:36

چرا حسنا و نفس دیگر غارغار نمی کنند

حوا یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 14:51

به مو فرفری ..
من نمیدونم چرا تهرانی ها ( وقتی میگم تهرانی ها منظورم اکثرشون هست) حتی اونهایی که تو دهاتای تهران زندگی می کنند خودشون را برتر از شهرستانی ها میدونن.. یه جوری میگن شهرستان از صد تا بد و بیراه بدتره..
بابا یه کم نگاهتون را عوض کنید.. من نمیدونم امثال عادله چه جوری میان اینجا دم از دفاع از حقوق هم جنساشون میزنند وقتی هنوز چیزی به اسم احترام براشون جا نیوفتاده.. هنوز تو واژه هاشون از کلمه ترشیده استفاده می کنند.. یعنی چی؟ ما خانم ها واسه اینکه یه خانمی به هر دلیلی ازدواج نکرده چرا باید کلمه ترشیده را براش استفاده کنیم حتی برای امسال حسنا.. من اصلا با نوع صحبت این خانم مشکل دارم اگه قراره حرکتی هم علیه چند همسری و .. اتفاق بیافته بهتره مودبانه باشه.بهتره ما خودمون حداقل شان خودمون را نگه داریم. واقعا برای امثال این خانم بیشتر از حسنا ناراحتم.

قورباغه سبز یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 08:38

بین زنهای وبلاگ نویس دومی حسنا واقعا تکه. بسیار سر سخت و لجباز و بسیار بسیار پر رو.
بقیه وبلاگ نویسا تا بهشون گیر دادن و چند تا از دزوغاشون رو شد بهشون برخورد، رمزی کردن، کمتر نوشتن، تو لاک دفاعی فرو رفتن.
تنها حسنا هست که نه تنها دوستش (سوگند مرحوم) دستش رو روکرد بلکه یه این وبلاگ هم داره با استناد به نوشته های پیشین خود حسنا دروغهاش رو رومیکنه و حسنا به شدت داره مقاومت میکنه و سعی میکنه کم نیاره و یه پست تخیلی میذاره که کلی بوس و بغل واسه این فرشته آسمانی به ارمغان میاره.
حسنا تو رو خدا بیا واسه من کلاس رو بذار.

حسنا هم کمی تغییر رفتار داده. به نظر من وقیحانه تر دروغ می گه و گستاخانه تر کامنت جواب می ده.

داره کم کم از حسنای واقعی پرده برداری می کنه.

موفرفری یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 00:51

حوا جان منم باهات موافقم در مورد عادله. یعنی آن ١٢ میلیون جمعیت تهران از شهرستان نیامدند یا ریشه شهرستانی ندارند؟متاسفانه ما وقتی واژه کم میاریم توهین به اقوام و شهر را پیشه میکنیم تو فرهنگمان.

بهترین چیزی که میشه در مورد حسنا گفت همان دروغ گوییه. حسنا یک فرد دروغ گوست.

حوا یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 00:39

به عادله..
من نمیدونم چرا شما شهرستانی بودن را بد میدونید؟؟ یه عالمه بد و بیراه گفتی کنارشم یه شهرستانی گذشتی.. اصلا از نوع صحبتتون خوشم نیومد..

جیران شنبه 6 مهر 1392 ساعت 23:33

رهگذر،

به عقیده من اون‌ها اصلا مرد نیستند. حسنا از عبارت همسر استفاده میکنه زمان صحبت راجع به شوهرش. من به جز کلمه مردک عبارتی رو صحیح نمیدونم. اون حتا مرد هم نیست. خیلی‌ دلم می‌خواد یک نقد مفصل راجع به شوهران بز دل و تن پرور این نامردان بنویسم. راجع به تک تک این نه مردان، نه فقط شوهر حسنا. به نظر من مقصر اصلی‌، بعد از قوانین ناا عادلانه جامعه ما، وجود این مردان عیاش است. اگر به قول دایی جان ناپلئون، بند شلوار این‌ها این قدر شل نبود، حسنا و حسنا هم به وجود نمی‌‌آمدند.

جیران

جیران شنبه 6 مهر 1392 ساعت 23:27

ا مصّب.... بانو هم به جناح مقابل پیوست! تا نصف شب رفته بود اسباب کشی‌ کمک حسنا. اصلا از اول هم معلوم بود کاسه أی‌ زیر نیم کاسه است. یک نفر هم این جا گفته بود که این بانو از آشنایان حسنا است و با او خصومت شخصی‌ داره!!

جیران

تموم نمی شه لامصب!

مامان حسنا ده روزه داره بسته بندی می کنه.
حسنا از چهارشنبه که از اداره اومده تا الان مشغوله.
منم که یک هفته است خواب و خوراک ندارم.

حالا با این اوصاف اسباب کشی ما، ده ماه دیگه خونه حسنا خالی می شه و می خوایم برگردیم اونجا.

الان این خونه بزرگتتتتتتتتتتر نصفش خالیه. مبلمان بخریم ده ماه دیگه باید بندازیم دور و بریم. نخریم با خونه خالی چیکار کنم
پدر این چشم و هم چشمی و لجبازی با خانوم اولی بسوزه که آرامشمون را به هم زده

تازه وارد شنبه 6 مهر 1392 ساعت 23:11

نه جیران جان من
وبلاگ لیلی رونخوندم ممنون که ماجراشو برام گفتی چندماه پیش وبلاگی به اسم لیلی دیدم که خداحافظی کرده بوددیدم
نمیدونم همون هست یانه
امیدواریم بقیه هم بزودی خداحافظی کنن

تازه واردی دیگه.

بایدم لیلی را نشناسی

رهگذر شنبه 6 مهر 1392 ساعت 23:03

مردهایی که زن دوم پنهانی می گیرند آدمهای اهل سو استفاده هستند.
مگر نمی گویند رن اول هیولاست پس چرا تا دومی را پیدا نکردند و خیالشان از بابت پارتنر جایگزین راحت نشده است با اولی زندگی می کنند.
این جور مردها نه تنها ثروت بلکه سرمایه اعتماد و وفاداری را هم غارت می کنند.
نادان زنهای دوم هستند که دروغهای شاخ دم دارشان را برای ه و س باور می کنند

گفتی زن دوم پنهانی ....

می خوام اضافه کنم که مردی که زن دوم آشکار می گیره
همه رذالت های فوق را داره
به اضافه این که وقیح و بی آبرو هم هست

علنی کردنش هنر نیست
بی شعوری و وقاحت را می رسونه

جیران شنبه 6 مهر 1392 ساعت 22:47

اره تازه وارد جون،حرفات درسته.

قبل از پا گرفتن بلاگ‌های پری و شراره و حسنا، یکی‌ دیگه بود با افتخار میگفت که من هوو هستم. لیلی بود اسمش. لیلی و عماد. داستان اونو خونده بودی؟ من خیلی‌ خوشحال بودم که مینویسه، چون من میدیدم که داره چه اتفاقی‌ می‌افته، به قول معروف اون چه رو که لیلی در آینه میدید، من در خشت خام میدیدم! شوهره بهش قول داده بود با هم با بچه زن اول برن اتریش! تا این حد خرش کرده بود. دختره هم گویا وضع مالیش بد نبود چون شهرستانی بود و تؤ تهران خونه خودش رو داشت، حالا مساحت و یا موقعیت مکانی خونه بماند. لیلی به تمام تقاضا‌های جنسی‌ این عماد تن میداد، خودش واضح می‌نوشت. اصلا عماد قبل از ازدواج باهاش شرط و بیع کرده بود راجع به این مسئله. لیلی هم با افتخار این موضوع رو اذعان کرد، مثل حسنا. خلاصه آخر سر، نه تنها عماد از این زن به طور کامل استفاده جنسی‌ و عاطفی کرد، بلکه مقدار قابل توجهی‌ هم پول ازش گرفت که آخر هم پس نداد و ولش کرد! باور میکنی‌؟ اینه بازی روزگار

جیران

جیران جان

و همه دوستان عزیز که نرسیدم کامنت ها و لطفتون را جواب بدم.
انشالله در فرصت مناسب یه کم سرم خلوت بشه
حتما می آم

الان با حسنا مشغول بسته بندی وسایل و اسباب کشی هستم

توی کامنت آخر نوشتم و مشمول همه کامنت های بی جواب و صحبت های قشنگ شما عزیزان می شه.

در مورد ختنه دختران
کتاب "گل صحرا"
داستان زندگی دختری هست که ختنه شده و بعدها از خونه فرار می کنه و مدل معروفی می شه و مبارزاتی علیه ختنه دختران شروع می کنه
کتاب قشنگیه
کتاب به فارسی هم ترجمه شده و توی ایران چاپ شده.

تازه وارد شنبه 6 مهر 1392 ساعت 22:26

جیران جان
حسنا راه شو رفته پشیمون هم نیست شاید بارها نوشته همسر باید بیادتکلیفمو معلوم کنه
اما این نشونه پشیمونی نیست
بارها گفته من تواین زندگی نبایدمیومدم
اما هیچ وقت نشده بگه میرم
پس اینا نشونه ی ازپشیمونی نیست
اون تکلیفی که میگه میخواد روشنه کنه اینه که میخواد بمونه نه بره
وبلاگ بانو وتلاشش وتلاش بچه ها اینه که نذاریم دخترهای دیگه حتی شده یک دختر دیگه راه حسنا رونره این یعنی موفقیت
درسته نوشته شما کاملا صحیح هست
که حسنا نماینده تمام زن ها نیست
اما چیزی که دردناکترهست دخترهای ما دارن به این جور
زندگی کشیده میشن
وقتی یکی مثل حسنا باشه که میگه میتونه همسر رو شریک باشه ومیتونن سه نفری درارامش زندگی کنن اگه خانوم اولی بذاره
دخترهای دیگه هم پیش خودشون میگن
پس کارنشد نداره
وقتی حسنا تونست تحمل کنه پس ماهم میتونیم
ولی هیچ وقت اینو متوجه نیستن زن دوم هیچ وقت باعشق وارد زندگی نمیشه
البته جدیدن اسم عشق باهوس اشتباه گرفته شده
اینونمیفهمن بعدازیه مدت همسرشون ازشون خسته میشن
دوباره برمیگردن به طرف همسر اولشون
اونموقع هست تازه این موجودات اویزون یادشون میفته
میتونن ازوجود یک موجودبی گناه استفاده کنن
وتو اون زندگی تا ابدودهر
همچنان اویزون بمونن
چون میدونن کمترپدری پیدامیشه که فرزندش ونخواد
شایدنتونیم حسنا رو اززندگی خانوم خانوما بیرون کنیم
اما شاید روزی موفق بشیم که یه روزی ازاین دنیای مجازی پاکش کنیم تا جوان های ما آلوده نشن
شراره یکیشون بود که داره میره
مهیادومین نفری هست که داره کم میاره
پری خیلی وقته دیگه پست نمیزاره تمام کامنتوندونی هاشو برداشت غیر فعال کرد
اینا یعنی هستن کسایی که تواین دنیایمجازی قبولشون ندارن
واسی همین دروب شون ودارن دونه دونه میبندن

جیران شنبه 6 مهر 1392 ساعت 21:42

تازه وارد،

میتونیم، به بعضی‌‌ها میتونیم نشون بدیم.مطمئن هستم. فقط باید ناا امید نشیم. حسنا هم که نماینده تمام زنان نیست، چه بسا که خیلی‌‌ها خاموش مارو بخونند و به خود بیان. لا آقل اونائی که سر دو راهی‌ گیر کردند، خوندن وبلاگ بانو به تامل وادارشون کنه. می‌دونی، آسون نیست اعتراف به اشتباه. البته اعتراف از نوع حسنا آسونه، به زبون. ولی‌ تغییر راه، بازگشت از راه کج، ساده نیست..... خیلی‌ باید کار کرد.

جیران

تازه وارد شنبه 6 مهر 1392 ساعت 20:50

چقدر به هم جنس ما ظلم میشه ختنه ،ازدواج سرپرست بادختر خوانده
انگار داریم برمگیردیم به دوران جاهلیت
زن های دوم وبلاگ نویس که ظلم به همجنس خودشون و یه جور افتخار میدونن
ما توی چی پیشرفت کردیم ؟
ما حتی نمیتونیم به هم جنس خودمون بفهمونیم توداری راهی وکه میری اشتباهه
خودشو علامه دهر میدونه

جیران شنبه 6 مهر 1392 ساعت 20:24

سلام ساشا جان،

حق با توست. نام فیلم ملوده است. امیدوارم پیداش کنی‌.
http://www.imdb.com/title/tt0416991/
بله خطنه دختران در قسمت‌هایی‌ از غرب و جنوب غربی کشورمان صورت می‌گیرد و زیر سبیلی در میشود. این رسم بدوی و خشن را باید با کمک محلّی‌های این نواحی به تدریج ریشه کن کنیم، قطعاً محلّی‌ها که به زبان، سنن و عادات این نقاط آگاهند باید همگام شوند.

دوستانی‌ که از تغییر قوانین سخن میگویند نفسشان از جای گرم بلند میشوند، همین چند روز پیش قانون ازدواج سرپرست با دختر خوانده تصویب شد. منظور از این قانون احمقانه مگر چیزی‌ست به جز صیغه؟ حالا کم کم پرورشگاه‌های ما تبدیل میشن به جائی‌ که مردان بتونن برن سراغ دختران بی‌ کس کار و از بین اون‌ها زیبا‌ترین هارو انتخاب کنن، ظاهراً جهت انجام یک کار خدا پرستانه، جهت بر عهده گرفتن سر پرستی‌ اونا ولی‌ عملا برای کامجویی جنسی‌... تنها راه باقی‌ مانده برای احیا حقوقمان در این جامعه مرد سالار، همون گرسروتس موومنت است. جنبش‌های کوچک محلّی.

قربانت،

جیران

قورباغه سبز شنبه 6 مهر 1392 ساعت 15:45

به میم
برو به این آدرس
http://zanhe205.persianblog.ir
مطمئن باش پری و حسنا و ... تو زندگی واقعی خیلی بیشتر از این حرفا حرص میخورن و مشکل دارن.

میم شنبه 6 مهر 1392 ساعت 15:44

ای خدا قربون بزرگیت برم. ما کل خانواده مون بسیج شدیم که یه خونه پیدا کنیم و پولمون هم حاضر بود و ماشینم زیر پامون بود و از خود یکم خرداد تا آخر مرداد طول کشید و آخرشم خونه انتخابی دلخواهمون نبود...
اما واسه دلپاک هایی مثل حسنا چیجوری پول و خونه جور میکنی اونم تو خیابون دلخواه!
هی روزگار...
چی بگم؟!
همیجوری چووووپی زول زدم به مانیتور
چووووپی = با تعجب زیاد

میم شنبه 6 مهر 1392 ساعت 15:11

اگه قبلا همیچین وبی راجع به پری بوده بگین من برم بخونم ایها الناس...
من از دست پری دندونامو کلی روی هم فشار میدم..
من امروز اینجا رو پیدا کردم.
من واقعا نمیدونستم که حسنا واسه چی با این یارو ازدواج کرده. اینجا متوجه شدم.

عادله شنبه 6 مهر 1392 ساعت 15:09

تمام نوشته های حسنا زائیده ذهن یه دختر عقده ایی و ترشیده و شهرستانی هست که داره تو تهران زندگی میکنه و عقده داره یه روز زن یه مرد پولدار پیر بشه
خدائیش حرفاشو باور میکنید؟
بابا به خدا این کس خله
این میشینه اینا رو مینویسه و ذوق میکنه
مثل خر که یونجه میخوره و ذوقمرگ میشه...

میم شنبه 6 مهر 1392 ساعت 14:51

من نمیدونم چرا هیچکی از اون پری پدرسوخته عوضی نمی نویسه؟!!!
گیر دادین به این سلیطه حسنا؟
من از پری خیلی بیشتر عصبی میشم...

روشنک شنبه 6 مهر 1392 ساعت 11:51

مهتاب عزیز این داستان واقعیت محض است که من در زندگی ام می بینم
اگر زنهای ما یاد بگیرند سرمایه شان به گفته این آقای سرمایه دار پایدار و رو به رشد کنند آدمهای زیادی خواستار زندگی کردن با آنها خواهند بود دختری با ظاهر معمولی می شناسم که آقای مورگان گفتند ولی به عینه می بینم مردهای زیادی برای اینکه کنارش باشند با هم رقابت می کنند.
اصلا چرا راه دور برویم تو همین اتاق بازرگانی ایرانی زنهای موفق و کار آفرین زیادی وجود دارند که با فکر و تلاش نه با .. زندگی موفقی را فراهم کرده اند.
این روندی که همه زنهای دنیا طی کردند و چون در وجود خودشان سرمایه های پایدار و رو به رشدی دارند حاضر نیستند مثل بعضی از دخترهای ما دلقک وار انواع اقسام رنگ را روی صورتشان خالی کنند.
باید همه ما عزت نفسمان را بالا ببریم و حاضر نشیم برای زخم زبان 4 تا خاله زنک که تا به آدم می رسند می پرسند شوهر نکردی؟ زندگی یک زن وبچه هایش را ویران کنیم.
عزیز من مشکل اقتصادی که به خاطر نبودن سیستم مالیاتی کارآمد وجود دارد و تخلفهای گسترده مالیاتی باعث شده که جوانهای ما درآمد کافی برای شروع زندگی را نداشته باشند.
همانهایی که از دادن مالیات طفره می روند از ضعف مالی مردهای جوان ما دارند سو استفاده می کنند وهر کدام صاحب چند معشوقه هستند و جوانها عضب و بی سر وهمسر هستند.
هر زنی که در آمد خوبی دارد از آنهایی که بالا نشستند این توقع را دارد که اگر دست یک جوان را گرفت و آن را به این نقطه ای که هست رساند این ضمانت را بدهد که یکی دیگر نمی تواند حاصل تلاش هر دو نفر را با 6 اغواگر در حد پ ر نو که زن عادی نه توانش را دارد و نه عقلانی است غارت کند.
به جرات می شود گفت علت فرار خیلی دحترهای خوب از ازدواج نبودن همین ضمانتها هست.

ساشا- به جیران شنبه 6 مهر 1392 ساعت 11:38

سلام جیران جان. کامنت وزین شما رو خوندم. الان می خوام برم درباره ی گرس روت موومنت بخونم. اما فکر کنم اسم اون فیلم رو فراموش کردید بنویسید. خیلی دوست دارم این فیلم رو ببینم. ماجرای خ.ت.ن.ه ی دختران - که متاسفانه در ایران هم انجام میگیره- همیشه من رو تکون داده و مایه ی زجر و اندوهی بوده که هیچ کاری نمیشه براش کرد!
درباره ی شیوه های مختلف مبارزه هم حق با شماست. تلاش برای تغییر قانون یک سری شروط پیشینی داره که اگر نباشند خودِ مبارزه رو به یک امر خلاف قانون تبدیل می کنند و حاصل کار مبارزین به زندان و ممنوع القلم شدن و ... ختم میشه. بنابرین در فقدان ساز و کارهای قانونی، تلاش های محلی فرهنگی برای تغییر عرف اهمیت پیدا می کنند.تا جایی که می دونم در شرایط مسدود بودن راه مبارزه ی قانونی، همیشه مبارزه از نوع فرهنگی رواج پیدا کرده و این یک قاعده هست. به همین دلیل، توصیه ی کسانی که میگند اگر با چند همسری مخالفید برید قانون رو تغییر بدید توصیه ی بی مایه و امکان ناپذیریه.

مهتاب شنبه 6 مهر 1392 ساعت 11:11

دلم خواست این رو برای تمام حسناها بنویسم..چون میدونم اینجا رو بیشتر از وب خودشون میخونن

نامه دختر زیبای 24 ساله و پاسخ رئیس ثروتمند
یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است:


می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم. من 24 سال دارم. جوان و بسیار زیبا، خوش‌اندام، خوش هیکل، خوش بیان، دارای تحصیلات آکادمیک و مسلط به چند زبان دنیا هستم.
آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم. شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد.
چه برسد به 500 هزار دلار. خواست من چندان زیاد نیست. آیا مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟
آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟

چند سئوال ساده دارم:
1- پاتوق جوانان مجرد و پولدار کجاست؟
2- چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند؟
3- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند؟
امضا، خانم زیبا و خوش آندام


و اما جواب مدیر شرکت مورگان:

نامه شما را با شوق فراوان خواندم. در نظر داشته باشید که دختران زیادی هستند که سوالاتی مشابه شما دارند. اجازه دهید در مقام یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای موقعیت شما را تجزیه و تحلیل کنم :
درآمد سالانه من بیش از 500 هزار دلار است که با شرط شما همخوانی دارد، اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما، وقت خودم را تلف می‌کنم.
از دید یک تاجر، ازدواج با شما اشتباه است، دلیل آن هم خیلی ساده است: آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه "زیبائی" با "پول" است. اما اشکال کار همین جاست: زیبائی شما رفته‌رفته بعد ده سال آرام آرام به کل محو می‌شود اما پول من، در حالت عادی بعید است بر باد رود.

در حقیقت، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه و چین و چروک و پیری زود رس زنانه جایگزین این زیبائی خواهد گردید و اثری از این جوانی و زیبائی باقی نخواهد ماند.
از نظر علم اقتصاد، من یک "سرمایه رو به رشد" هستم اما شما یک "سرمایه رو به زوال".

به زبان وال‌استریت، هر تجارتی "موقعیتی" دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر
ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن است که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین است در مورد ازدواج با شما.

بنابراین هر آدمی با درآمد سالانه 500 هزار دلار نادان نیست که با شما ازدواج کند به همین دلیل ما فقط با امثال شما قرار می‌گذاریم اما ازدواج هرگز.

اما اگر شما علاوه بر جوانی و زیبائی کالایی داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد باشد و یا حداقل نفع آن از من منقطع نشود کالاهایی با ارزش مثل "انسانیت، پاکدامنی، شعور، اخلاق، تعهد، صداقت، وفاداری، حمایت، دوست داشتن، عشق و ... " آن وقت احتمالا این معامله برای من هم
سود فراوانی خواهد داشت چون ممکن است من حتی فاقد دارایی هایی با ارزش با مشخصات شما باشم و برای داشتن آنها پول زیادی خرج کنم. چون بعد چند مدت از ازدواج، بیش از زیبائی، اندام و هیکل، مواردی که بیان کردم برای زندگی مشترک لازم بوده و من شدیدا به آنها نیاز پیدا خواهم کرد.

در هر حال به شما پیشنهاد می‌کنم که قید ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید. بجای آن شما خودتان می‌توانید با کمی تفکر و تلاش و با داشتن درآمد سالانه 500 هزار دلاری، فرد ثروتمندی شوید. اینطور، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید.

امیدوارم این پاسخ کمکتان کند.

امضا رئیس شرکت ج پ مورگان

عصر ایران

[ بدون نام ] شنبه 6 مهر 1392 ساعت 08:08

زن مطلّقه عزیز،

کاش این کامنت مرا بخوانی، کاش باز هم به این وبلاگ بیائی‌. حق با توست، حسنا هم یکی‌ از هزاران زن قربانی جامعه مردسالار ماست. و باید با قانون چند همسری مبارزه کنیم، اما تو خودت بهتر از من دیدی چه بلایی به سر فعالان کمپین... یک می‌...ل...لیون امضا آمد، وبلاگشان البته پا برجست. http://we-change.org/ آنها که سر چهار راه‌ها می‌‌ایستادند و و یا به در خانه مردم میرفتند و با مردم صحبت میکردند. من هم زمانی‌ که جوان بودم و کلّه‌ام پر از باد جوانی بود، تصور می‌کردم که بهترین و مؤثر‌ترین نوع مبارزه، مبارزه آنارشیستی است. برای ایجاد تغییر در قوانین ناا عادلانه دانشگاه، باید جلوی دفتر رئیس دانشگاه تحصن کرد، جهت بهبود قوانین ناجوانمردانه کشور، باید در پایتخت جلوی پارلمان تجمع کرد، نافرمانی مدنی (من جمله اعتصاب) را مؤثر‌ترین و تنها شیوه مبارزه با نا عدالتی‌های جامعه میدانستم. امروز اما عقیده دیگری دارم. امروز میبینم که من متاسفانه نا چیز تر از انم که بتوانم با قانون گذاران در بیفتم، در هرم قدرت، من به عنوان یک زن به قاعده نزدیک‌ترم تا به راس. اما به جنبش‌های کوچک محلّی ایمان دارم. مقصودم گرسروتس موومنتس (grassroots movement)است. نمیدانم عبارتی در زبان فارسی برای آن ساخته شده یا نه‌؟ علاقه مندن به این وبسایت مراجعه کنند: http://www.davemanuel.com/investor-dictionary/grassroots-movement/

در گرسروتس موومنتس، یک گروه کوچک دور هم جمع میشوند و برای یک معضل اجتماعی چاره جوئی میکنند. مثلا مردم یک دهکده یا یک محلّه. اجازه بدهید تا با مثالی قضیه را بهتر توضیح بدهم. در یک دهکده کوچک آفریقائی، دختران کوچک تا پیش از رسیدن به سنّ ۸ سالگی ختنه میشوند. بسیاری در اثر خونریزی جان میدهند و آنها که زنده میماند مشکلات عدیده زنانگی دارند. یک روز گروهی از زنان مصمم میشوند تا به این رسم بدوی خاتمه بدهند. و دختران خود را به دست ماما و دستیاران نسپرند و در این مراسم شرکت نکنند. اما دختر ختنه نشده حکم نجاست را در این دهکده دارد. پس ماما و سایر زنان با مخالفان ختنه در می‌افتند. مردان دهکده میگویند: چه غلطا، از کی‌ زنا آدم شدن واسه خودشون تصمیم بگیرند؟ و خلاصه داستان فیلم ماجرای این گرسروتس موومنت است. که من مبارزأت شجاعانه و پایان فیلم را دیگر شرح نمیدهم بلکه کسی‌ خواست تماشا کند و من آخر ماجرا‌ را لو ندهم بهتر است.

حال بانو نیز به نوبهٔ خود گرسروتس موومنتی را آغاز کرده است برای مبارزه با شیوع فرهنگ زن دوم شدن. این بهترین راهی‌ است که بانو و ما می‌شناسیم. شما میگویید چه کنیم؟ شما که مخالف این فرهنگ هستی‌ به ما کمک کن، چه طور مبارزه کنیم؟ قربان صدقه حسنای قربانی برویم؟ تشویقش کنیم؟ یا نشان دهیم که زندگی‌ مثلثی که برایمان به تصویر کشیده پر است از تناقض؟ و در این ضمن مانع شویم تا زنان و دختران ما پا جای پای حسنا بگذرند؟ تو میگویی چه باید کرد؟ تو به ما ایده بده، به ما کمک کن.

جیران

تازه وارد شنبه 6 مهر 1392 ساعت 07:05

موفرفری جان همه شون حسودن
اینجا بی خود ازخوبی ومتانت خودشون حرف میزنن
اونی که لایق خودشونه مثل حسادت واویزونی ونصیبت دیگران میکنن
جدیدا دیدین تو جواب کامنتهای حسنا دیگه ازصبروحوصله خبری نیست
حتی دروغ گفتن وخالی بستن همه تایه زمانی طرف میتونه باخودش همراه کنه
جواب دادن کامنت های حسنا که داره بی ادبانه میشه
ومثل بقیه زناهای دوم بی جنبه میشه کاملا معلومه
حسنا هر چقدر خسته گی وپشت نوشته هات قائم کنی
بازم نمیتونی چون کامنت گذارهات این خسته گی
ودروغ گویی تو رو فوری میکشن بیرون
توهم با بغلوماچ جواب میدی جوابی دیگه درکارنیست
خودت داری خودت ودورمیزنی میون دروغ هات گم شدی
خواهشن این دفعه اگه خواستی پستی بنویسی
حداقل ازاول داستانت وبخون
کامنتهای هوادارانت وبخون
بعد بیا شاید تونستی رو دورغهات سرپوش بذاری


نه اینکه مثل کامنت نفــــــــــــــــــس نخونده جواب این وبلاگ وبدی بگی من خونه گرفتم

به نظرمن بهتر یه مرگ ومیر راه بندازی
یه مدت بگی حوصله ی نوشتن نداری
تابتونی تمرکزکنی چه دروغ جدیدی بگی
میدونی چرا وب تو رمزدارنمیکنی
چون ازاول هم تو ادم موذی و جاه طلب بودی
نمیخوای آمارت بیاد پایین
فرادبیا بازم بگو ما به آمار ت حسودی میکنیم یه بار اون
کلمه ی جاه طلبی ونبینی
چون دردت میاد
چون حقیقته
وحرف حقیقت برات درد آوره

موفرفری شنبه 6 مهر 1392 ساعت 01:40

یک جورهایی فکر میکنم کامنتهای ما مسیر پستهای این وبلاگ نویسان را هدایت میکنه. مثلا گفته میشه اینجا اینها تنها هستند کبوتراز بس کسی نداره برای خرید بشقاب عکس ٤ دست را میگذاره و نظر سنجی میکنه. کبوتران پست را بر میداره و از مهمونی هاش و پارک چیتگر و خانواده و آقاجون میگه.
منتها چون دیگه حرف دیگری نیست، یعنی از طلاق به قول خودش افعی خبری نشد هیچ حرف دیگه ای نداره بزنه و باید تا پارک چیتگر بعدی صبر کنه تا حرفی واسه گفتن داشته باشه! یا اینکه الکی ریسه بره و گوشتاش را رو زمین بلرزونه واسمون.

موفرفری شنبه 6 مهر 1392 ساعت 01:31

یک نمونه بارز و زنده عسل خانمی که خودش را برای ١٥٠ تومان در ماه که آرش برای بچه میده که وظیفه اش هم هست پست میزاره و داغ دل داره! خودش میتونه بره از پدرش کمک بگیره ولی برای یک بچه دبستانی از تربیت غلط و نداشتن سرپرست درست و حسابی داد سخن میده.

موفرفری شنبه 6 مهر 1392 ساعت 01:24

نفس و حسنا یک بیماری دارند هر دو با این تفاوت که یکی ظاهری شلوغ و پر سر و صدا داره و آن یکی سعی در متین و خانم نشان دادن خودش داره ولی نفس عمل هر دوشون و رویه شان یکیه.
نفس اینجا میگه که "اگر جای تو بودم عمرا این کار را میکردم"ولی توی پستهاش گفته بود به بهترین نر دنیا گفتم خونه را بهش بده و دادیم!
تکلیفت را مشخص کن نفس!
توجه کنید نفس سرش شلوغه، هفت رو از اول مهر نگذشته نفس کم پیدا شده، مگه چند واحد داره که یک هفته بعد از اول مهر نمیشه پیداش کرد؟ اگر مدرس هم باشه که بیشتر وقت آزاد داره، جلو قاضی و .....
بعد هم حسنا تو که اسباب کشی داری و سر کار میری و ماشین هم نداری و احتمالا له میرسی خونه دنبال نفس میگردی و سرش شلوغه و کم پیداست؛ تو که کم پیداتر باید باشی!!
فرقی نمیکنه حسنا دروغ میگه خواننده هاش باور میکنند و آنها هم باد تو پوست حسنا میکنند و حسنا باور میکنه حرفهاشون را، همشون تو یک دایره دارند دنبال بازی میکنند و ذوق میکنند.
خانمهای خواننده حسنا که از کارهای خانم اولی حرص میخورند و ارام بخش لازمند و از طرفی اکثر آنها هووی نیامده توی زندگیشون، یک لحظه اینجوری فکر کنند که آیا راضی هستند از اموال همسرشون و مشترکشان فرد دیگری سهم داشته باشه، خیلی از آنها حتا اندازه یک مرغ روا ندارند که به سمت خانه مادر شوهر بره که مادره و حق داره چه برسه سمت هوو! حالا اینجا اینجوری میگند.

مریم شنبه 6 مهر 1392 ساعت 00:00

شما دیدید کسی که شاغل باشد پنجشنبه بفهمد باید اسباب کشی کند فرداش روز تعطیل راه بیفتد برود نی نی خانم آن ور کرج ببیند
و سر قرار مدار دیدار با معشوقه اش با مادر شوهر کل کل کند ولی بی خیال اسباب کشی باشد.

حسنا قصه می نویسی یک جوری بنویس که با یک نگاه مچت گرفته نشود

مریم جمعه 5 مهر 1392 ساعت 23:55

آی یک هفته ای
مهریه دادم
ماشین فروختم
خانه گرفتم
همسر هم که 3 شب 6 نمی خواست
توهم را می بنید در حد فضا

تازه وارد جمعه 5 مهر 1392 ساعت 22:11

راستی دوستان مگه قرارنبودهمسر بره ماشین وروزنامه بزنه؟
اونوقت چی شد؟
حسنا دروغ هایی که میگی خودت اول ازهمه باور میکنی؟
حسنا سوتی باحالی بود درمورد نفس که بازم بچه ها دستت ورو کردن
روزجمعه ی موجبات شادی وخنده ما رو فراهم کردی
نفس نخودهرآش
نفس فکرکنیم دوستت حسنا بازم به تلفن های شب تاصبحت نیاز داره تاحالش خوب شه؟
حسنا توهم فروش ماشین ورهن خونه زد

سمیرا جمعه 5 مهر 1392 ساعت 22:06

حسنا همسر با پول این خونه از تو بهترش را می تواند اجیر کند. عکس خودت را یک نگاه کردی با این بدن نا فرم و صورت بدترکیب چه جوری روت می شود بنویسی خوشکل هستی.
ببین دختر حتما دکتر برو یا اکس می زنی یابیماری توهم داری جدی می گویم

راحله جمعه 5 مهر 1392 ساعت 22:00

حالا حسنا کی نذر 6 تمام می شود
هر وقت همسر از 6 خفه شد و مثل آش غا ل پرتت کرد بیرون؟

غنچه جمعه 5 مهر 1392 ساعت 21:22

آره تازه وارد جان
الان سیما میاد دوباره برای حسنا کامنت میگذاره
که اینا باورشون نمیشه یک زن بدور از چشم همسر عاشقش که 24 ساعت داره زنش می پاد در کمتر از یک هفته ماشین فروخت پول رهن گرفت و خونه بزرگ تر تو همون خیابون خرید ....
اونم تو این رکودی که تو خرید و فروش ملک این روزها هست
همه میگن دست نگه دارید ببنید شرایط چی میشه دلار میاد پائین نمیاد
الان کسی ریسک نمیکنه

راستی
حسنا همسر بهت گیر نداد با دلال های خونه می رفتی خونه میدی تنهایی ؟؟؟
یا مدام با گوشیت زنگ میزدی بنگاه یا آپارتمان ؟!؟!
یا ماشین آگهی داده بودی بهت زنگ می زندنن
همسر که نمی گذاشت استخر زنونه بری به این تماس ها شک نکرد

سوال برام

به خاطر بابا هم که شده بیا پست جدید بنویس
من دیگه طاقت ندارم می خواهم پست جدید بخوانم

تازه وارد جمعه 5 مهر 1392 ساعت 21:00

همین امشب فضولچه ها میان اینجا هه هه کنان واسی حسنا ونفس کامنت میزارن میگن دیدن چی شد یکی به اسم غنچه تواون وبلاگ معلوم الحال اینطوری گفت
نفس هم یه کامنت میزاره یا پی نوشت میزاره توضیح خالی بندی دوستش ومیده خواننده های فارسی وان ازپشت صحنه هم خبر پیداکنن
راستی حسنا مگه قرارنبود همسر بیادماشین تو بفروشه ؟
اومد؟
نیومد؟
اومد سوال نکرد؟
اومد سوال کردواسش مهم نبودی؟
کدوم اونوقت؟

تازه وارد جمعه 5 مهر 1392 ساعت 20:53

حسنا درد مون اومد
تویک هفته ماشین فروخته شد
خانه پیدا شد
افرین حسنا
بدون کمک همسر؟
چطوری اونوقت؟
یعنی همسر هنوزخبر نداره؟دروغ
مگه میشه؟
مرد زن کنارهم دنبال خونه میگردن نمیتونن پیداکنن
یادم نبودتومشکل مالی نداری
بخاطر همین درعرض یک هفته ماشین فروخته شد
خانه گرفته شدپوفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسنا بسه تور خدا انقدر خودته مضحکه نکن
یعنی تواین همه کارکردی اونوقت همسرت خبر نداره
برو حسنا برو
تو که این همه مرد دیگه چرا به همسر اویزونی؟
یادم نبود بچه گفتن نذر داری؟
نذرد چند ساله است اونوقت؟

غنچه جمعه 5 مهر 1392 ساعت 20:42

این حسنا و نفس یعنی مشکلات روحیشون خیلی حاد
حسنا یک جوری برای نفس نوشته انگار واقعیت داره همه چیز نفس هم در جریان

بعد موضوع جالب تر نفس مثل بقیه خواننده ها کامنت گذاشته که اره خانم اولی ال بل چه بابایی داری از این حرفا

اصلن بهش نگفت خوب اون خونه که بهم گفتی تو اون خیابون گرفتی ؟
در صورتی که دو تا دوست با هم در ارتباط باشن حرفایی می زنن که فقط خودشون می دونن و در جریان هستند

بعد حسنا گفته بهت که گفتم همونی که می خواستم تو همون خیابون

جالب که نفس هیچ اشاره نکرده تو کامنتش به این موضوع نکرده

گفته فقط یشالا که یه خونه بهتر و قشنگ تر نصیبت بشه خوش قلب مهربووووون



تو رو خدا با هم هماهنگ کنید بعد کامنت بگذارید
خیلی تابلو بود حسنا
خصوصی برای این جور مواقع گذاشتن

سمیرا جمعه 5 مهر 1392 ساعت 20:32

مونترالی ٤:۳٧ ‎ب.ظ - پنجشنبه، ٤ مهر ۱۳٩٢
حسنا جون یادم رفت قسمت دوم متن رو خصوصی بفرستم خودت یه کاریش بکن
پاسخ: مونترالی جون ممنون ازت برای خصوصیها . زحمت کشیدی و برام نوشتی . خیلی ممنون بغلماچ اون رو هم خصوصی کردم . درست گفتی این هم میتونه گزینه خوبی باشه . اینطوری همسر سریع متوجه میشه

جواب: وای خدا اینها چقدر ساده اند کامنت خصوصی می نویسد که به حسنا یاد بدهد جه جوری به همسر بگوید!!
مگر یادتان نیست که حسنا به همسر اعتراش می کرد چرا خانم خانمها به باباش زنگ می زند و همسر می گفت کاری نمی تواند بکند حالا مگر دانستن یا نداستن همسر تاثیری هم دارد خوب همسر که از قبل گفته است کاری نمی تواند بکند
البته اگر حسنا پر رو خالی بند است که تو پست بعدی می نویسد همسر فهمید و خانم اولی را از خونش انداخت بیرون

غنچه جمعه 5 مهر 1392 ساعت 20:29

دوستان حسنا برای نفس نوشته
. برای خونه هم این چند وقت فرصت نشد بهت بگم .

آره داشته دنبال خونه میگشته فرصت نداشته فقط میومده کامنت های ما رو می خوانده و دنبال خونه میگشته

تو همون خیابونی که بهت گفته بودم پیدا کردم ....دقیقا ....همون که میخواستم

دوستان دقیقن همونی که می خواسته تو همون خیابون اونم در عرض کمتر از یک هفته پیدا شد
ماشینم به این سرعت فروختی !

عجب !
به قول پریناز کنتر سوخت

حسنا به خاطر بابا بیا زود تر پست جدید بنویس ببنیم چطوری با پول رهن خوه پسزک و فروش ماشین خونه دلخواه بزرگ تر تو همون خیابون پیدا شد


همسر هم که کماکان بی خبر
همسر گویا نقش هویج بازی می کنن فقط برای امر 6 در داستان حضور دارن

من هرزه ترین مرد دنیا جمعه 5 مهر 1392 ساعت 20:19

غنچه جمعه 5 مهر 1392 ساعت 20:17

نفس و حسنا چه تو این دنیای مجازی مثلن می خواهن هوای هم دیگر داشته باشن که نکن ما دروغ می گیم (خودتونید )

اون از جشن عقد نفس وسط امتحان های خرداد که خانم گفته بود نت نمی یام امتحانام شروع شده بعد یهو گفت زن اول طلاق گرفت دیشب جشن عقدم بود

بعد حسنا اومد نوشت مبارک باشه من از قبل هم می دونستم ( یعنی باید تو هم بیای برای من از این فیلم بازی کنی که کسی دست ما نویسنده ها رو نخونه )

حالا نف هم اومده کامنت گذاشته می دونم یکم بگه واقعیت داره این حرفا

خانم های نویسنده که مشکلات زندگی واقعیتون با فرار در دنیای مجازی پر می کنید
ای کاش در جهت زندگی یک زن اول می نوشتید
ثبات خانواده ها رو بیشتر می کردید
نه به خاطر مشکلات تنهاییتون جلب توجه کنید ازتون رمز بگیرند و کامتت بگذارند
دختر ها جوان خام ساده به بیراهه برن

حالا اون نفس بچه مشکل دو شخصیتی داره همش میخواهد جلب توجه کنه آدم حسابش کنن خودشون نخود همه آش ها می کنه

تو چی حسنا !؟؟!؟!

مارال جمعه 5 مهر 1392 ساعت 19:49

حسنا هر چقدر خودت را بزنی به نفهمی باز گیر می افتی خانوم خانومها می خواهد یک اشغالگر را از خانه زندگیش بندازد بیرون و تا وقتیکه تو خودت را به این زندگی آویزان کرده ای آرامشی وجود ندارد. به چی ات می نازی؟ جوانی؟ هیکل غلتکت؟ یک کیلو آرایش صورتت؟
تو هم یک روز من خانم خانمها برای آن مردک مریض ج ن س ی تکراری می شوی و یک آویزان جدید و دوباره چرخه شکنجه روحی زنهایی که با این مردک خود خواه عوضی درگیر هستند تکرار می شود.
مگر نذر 6 تمام نشد حالا چه بهانه جدیدی جور کردی تا خودت را آویزان کنی؟

راحله جمعه 5 مهر 1392 ساعت 19:34

نفس\من و بهترین مرد دنیا ۳:٠۳ ‎ب.ظ - پنجشنبه، ٤ مهر ۱۳٩٢
سلام حسناااا جونم
خوبی ؟ ببخشید دیر اومدم ... خودت که می دونی اوضاع من چه جوری هست و کلی سرم شلوغ هست

من قبل هم بهت گفته بودم که اگر من بودم عمرا چنین کاری می کردم... یعنی محااال بود البته من می دونم که تو قلبا به این کار راضی بودی به خاطر بابا وگرنه محال بود انجام بدی خدا ایشالا سایه بابا و مامان رو بالا سرت نگه داره
یکی کامنت گذاشته بود که توی محضر پدر خانوم اولی رو هم می گفتید بید... خواستم بگم کاش اینطوری می شد که خانوم اولی متوجه بشه که این موضوع مربوط به خودتون هست و لازم نیست هر جیزی میشه به بابا زنگ بزنه و بگه

ایشالا که یه خونه بهتر و قشنگ تر نصیبت بشه خوش قلب مهربووووون

پاسخ: سلام نفس جون ممنون ازت من خوبم . خواهش میکنم من باید معذرت بخوام که این مدت گرفتار بودم . تو رو هم میدونم . دانشگاه که شروع میشه تو رو نمیشه پیدا کرد تا یک کم از اول ترم بگذره کمتر جو دانشجو بودن بگیرتت همینطور که میگی و میدونستی بالاخره این تصمیم رو گرفتم . ممنون ازت . خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه سایه شون بالا سرت باشه برای اون کامنت هم همینطوره قبلا به فکرم میرسید میگفتم . برای خونه هم این چند وقت فرصت نشد بهت بگم . تو همون خیابونی که بهت گفته بودم پیدا کردم دقیقا همون که میخواستم

جواب: خوب خواننده های که مثل حسنا آویزان هستید نگران نباشید می بینید که حسنا به قدر کافی از این مردک پول کنده است.
همسر که نمی داند حسنا مشکل مسکن دارد پول خانه و ماشین حسنا هم آنقدر نمی شد که بتواند یک خانه نو جای خو ب بگیرد کار هم که این حجم کامنت گذاری تو سایت حسنا و کار خانه و ورزش محال حسنا شاغل باشد پس یعنی این زنک زندگی دزد آنقدر از این مردک پول کنده است که الان می آید می نویسد پول جور شد.

چرا که اگر به به حقوق کارمندی باشد عسل و آرش با دوتا حقوق همیشه هشتشاش گرو نه شان بود تا کرایه خانه را پرداحت کنند و همین خانه را که خریدند از صدقه سر ارث پدر آرش خریدند. اصلا چرا راه دور بری همین حسنا خانه 40 متری اش را با ارث پسرک و قرض قوله از پدر ومادر و وام خرید. حالا چه جوری تو این تورم و اجاره های سر سام آور پولش جور شد مگر با پولی غیر از پول سوراخ برای زنی که همه زندگیش را با همین یک چیز تغییر داده است می شود؟

راحله جمعه 5 مهر 1392 ساعت 19:20

پیش ساخته ساز غربتی ٩:۳۸ ‎ق.ظ - پنجشنبه، ٤ مهر ۱۳٩٢
نخندی ها،بگی
یکی می مرد از درد بی نوایی یکی می گفت خانم زردک نمی خواهی؟
یه آمار بگیر چند درصد پیغام دادند که کارت درست بوده چند درصد مخالف کارت بودند و چندتا هم ممتنع بودند. ببینیم جامعه اماری حسنا بانو توزیعش چه جوریه؟
یه کار علمی هم انجام شده باشه. تو و خانم اولی یه قدم در ارزیابی آماری جامعه برداشته باشید!!!!


پاسخ: نه نمیخندم زحمت این کا ررو باید اونهایی که این وبلاگ رو میخونند و سر رشته ای از آمار دارند ، بکشن بالاخره کارهای من و خانوم اولی باید به یک دردی بخوره یا نه جوای همه این حرفها من مجددا یک تشکر مخصوص ازت میکنم . مرتب دارم به حرفهات فکر میکنم

جواب: کامنت گذارهای حسنا که مخالف پس دادن خانه هستند یا یک سری زن ساده احساساتی هستند که طبق همان قانون میمونها دنبال ماچ و بوسه هایی که این وبلاگ می شود راه افتادند یو یک مشت آویزان هستند که می خواهند ببیند بالاخره یک کسی چند سال تو این جور رابطه ها بوده است چقدر کاسبی کرده است.
همه این ناراحت بودنشان هم برای این هست بعد از این همه س ر و یس دادن چرا حسنا نتوانسته است خانه زندگی یارو را بالا بکشد ولی حسنا جواب این سوالشان را تو جواب که برای نفس نوشته داده است

شیوا جمعه 5 مهر 1392 ساعت 19:15

بانو عکس حسنا رو از کجا پیدا کردی؟
من اصلا کاری به خوشگلی و زشتی ندارم ولی اگه می تونی عکس بهار رو هم پیدا کن می خوام ببینم اون دقیقا چقدری هست که تونسته بشینه رو این و بزنتش !!!

راحله جمعه 5 مهر 1392 ساعت 19:12

پنجشنبه، ٤ مهر ۱۳٩٢
با اینکه مدتهاست اینجا رو میخونم اولین بار بود کامنت گذاشتم اونم به این دلیل که مرتب اصرار میکنین هیچ نیاز مالى ندارین، بچه هم که نیست با توجه به اینکه هیچ اجبارى ظاهرا در کار نیست، اینهمه حقارت خیلى زجر آوره، فکر کردم شاید لازم باشه یاد آورى کنم یه مرورى به زندگیتون بکنید

پاسخ: خانوم M شما چهار تا کامنت نوشته بودید . من اینجا به کسی توهین نکرده و نمیکنم . گویا شما خودتون متوجه شدید که چظور در کامنتهاتون حرف زدید و خودتون رو شایسته این میدونستید که من متقابلا جوابی مناسب الحالی مثل نوع بیان خودتون براتون بنویسم که نوشته بودید : اگر از دستم عصبانى شدى جواب تند و روانى و دیوونه اینا نده
من قبل از هر چیز برای شخصیت خودم احترام قائل هستم و مسلما این جواب رو برای شما نمینویسم حتی اگر ناراحت شده باشم . ولی شما خودتون میدونید که کامنتهاتون پر از توهین بود . البته تایید هم نشد و نخواهد شد . حتی یک لحظه هم به حرفهاتون فکر نمیکنم چون به نظرم وقتی شما اونطور صحبت کردید ، نیازی نبود که من به حرفهاتون فکر کنم . این کامنت رو تایید کردم تا جواب من رو بخونید . نه این که حرفهای شما رو جواب داده باشم. امیدوارم شما به شخصه بر نوع بیان و افکارتون یک مروری بکنید و بعد به زندگی دیگران بپردازید

جواب: خانم M این حسنا فقط پول می خواهد این قصه پس دادن خانه را هم نوشت که خوانندهای فارسی وان خر کند که برای پول مردک زندگی نمی کند. غافل از اینکه قصه پیرمرد پولدار خرفت و زن دوم جوان پولدار همیشه هست و پا برجاست.
چه می شود کرد خواننده های فارسی وان شعورشان نمی رسد که این زنک پول دوست که ارثیه شوهر اولش را بالا کشید از یک شاهی این مردک زن ب از نمی گذرد و این پست فیلمش هست که نشان دهد حسنا نذر 6 به مرد متاهل داشته است که رو زندگی یک زن دیگر آوار شده است

مامان غازغازک جمعه 5 مهر 1392 ساعت 18:36

راستی شهرداری یک سری غلتک جهت آسفالت خیابانها نیاز دارد. می گم حسنا بیا برو آنجا مشغول به کار شو همچین به هیکلت هم می آید. حداقل یک کار مفید انجام می دهی به جای اینکه دهن مردم را با دروغات آسفالت کنی

مامان غازغازک جمعه 5 مهر 1392 ساعت 18:30

وای بانو چرا می خواهی بچه من را با این بچه جن طرف کنی؟
بسم ... فوت فوت
َ

مارال جمعه 5 مهر 1392 ساعت 18:08

بانو این عکس که تو آن یکی وبلاگ است شبیه حسنا است؟
حالا فهمیدم این حسنا چرا نگران طلاق بگیرد با این همه دمبه و صورت پر آرایش کدام آدم حسابی حاضر این زنک را تو خانه اش راه دهد.
بابا هر کی با این ریخت قیافه حسنا تو اجتماع حاضر شود قطعا همین پیشنهادهایی را دریافت می کند که حسنا تو محیط کارش از ارباب رجوع مردش دریافت می کند.

حسنا که خوشکل نیست بلکه تیپش ... می زند خوب این مدل زنها را هم مردهایی که دنبال سوراخ نیم ساعتی هستند می پسندند

عزیزم همسر هم همین را بهش گفته بود که زیپ شلوارت دیگه بسته نمی شه و ... که رفت دنبال ورزش.

البته من این عکس را نذاشتم که بگم حسنا زشته یا خوشگله یا چاقه یا لاغره.

حسناست که با زبان بی زبانی می گه بهار زشته و چاقه و ...

هر کس بهش می گه خانم اولی چه شکلیه در جوابش می گه شیک لباس می پوشه و به خودش می رسه ( مگه پرسید چی می پوشه؟ در واقع داره می گه خوشگل نیست ولی به خودش می رسه )



به هر حال برای من فرقی نمی کنه حسنا چه شکلی باشه. مهم سیرت زیباست.

مارال جمعه 5 مهر 1392 ساعت 18:07

بانو این عکس که تو آن یکی وبلاگ است شبیه حسنا است؟
حالا فهمیدم این حسنا چرا نگران طلاق بگیرد با این همه دمبه و صورت پر آرایش کدام آدم حسابی حاضر این زنک را تو خانه اش راه دهد.
بابا هر کی با این ریخت قیافه حسنا تو اجتماع حاضر شود قطعا همین پیشنهادهایی را دریافت می مند که حسنا تو محیط کارش از ارباب رجوع مردش دریافت می کند.

حسنا که خوشکل نیست بلکه تیپش ... می زند خوب این مدل زنها را هم مردهایی که دنبال سوراخ نیم ساعتی هستند می پسندند

مارال جمعه 5 مهر 1392 ساعت 17:56

یکی بیاد این زنجیر های حسنا راببندد. آخ حسنا دماغت رفت تو چشمم از بس درورغ گفتی.لامصب کمتر دروغ بگو چشم کور شد

شما فقط این کامنت را بخون
واسه یه هفته ات بسه


فرزانه٦:٠۱ ‎ب.ظ - سه‌شنبه، ٢ مهر ۱۳٩٢
أه حسنا دوست دارم دعوات کنم
همه حرفاتو میخونم ولی تاحالا فکر کنم 5تا کامنت هم برات نذاشتم ولی الان دیگه خیلی عصبی هستم
بابا توام حق زندگی داری
همش میگی من اگه فلان شد فلان میکنم ولی کاری نمیکنی
خب اونم پروتر میشه!
میگه خب این که کاری نمیکنه!
الکی میگه...

باید خونه بخری
تازشم با پول شوهرت
مگه اون فقط شوهر اونه
إإإإإإإإإإإإإإإإإإ
پروش کردی ولی هرچی هم مهربون تر باشی خوب تر نمیشه که بدتر میشه
بابا به پدرتونم میگفتید غریبه که واسم نخریده شوهرم خریده
برا اونم که خریده که
خوده اسلامم میگه اگه چندتا زن میگیرید به همه زناتون به یه اندازه برسید
شرعی هم نگاه کنیم اگه برا اون خونه خریده باید بازم میگم باید برا توهم خونه میخریده و این به کسه دیگه ای مربوط نمیشه که
حتی اگه همسر اول باشه
تو دیگه با این راه اومدنات شورشو در آوردی
رسما یه ادم پررو رو داری پرو تر میکنی
مطمئن باش با این کارات به جامعه هم ظلم میکنی چون پرو خانوم فکر میکنه با همه مبتونه همین جور باشه
أأأأأأأأأأأأأأأأأأأأه
داغم از دست کارات حسنا خانوم
باشه بخاطر بابات کردی و احترام بهش ولی بازم باد خونه بخری تا اونم بفهمه اون آقا شوهر تو هم هست و در قبال تو هم م



پاسخ:فرزانه جونبغلماچ اگر هم دعوا کنی حق داری چون در واقع من کار خیلی درستی انجام ندادم ولی خوب تصمیمی بود که گرفتم و عملی شد نگران خوب در حقیقت تا حالاکاری نکردم ولی دیگه فکر میکنم لازم باشه اگر عملی دیدم عکس العملی هم نشون بدم که قانون نیوتن یک جا در زندگی ما عملی بشه خنثی عزیزم انقدر در مورد خانوم اول این کلمه رو نگو . حتما فکر کرده حق من نیست . حالا هدالت و وظیفه شوهر در تهیه مسکن و غیره بماند ، همین که با این خونه به آرامش رسیده باشه کافی هست . خوشبختانه خانوم اولی در جامعه کاری نداره اگر داشت که دامنه این زورگویی ها به اونجا هم میرسید زبان
حسنا بانو-۳/٧/۱۳٩٢-۸:۱٦ ‎ب.ظ




اینقدر بی سواده و درکش پایینه که معنی کامنتی که براش گذاشتند را نمی فهمه

می گه خانم اولی کاری در جامعه نداره !!! فکر می کنه هر کس شاغل نباشه از جامعه جداست.

یه سوتی وحشتناک وقتی داد که گفت خانم اولی نقشی تو زندگی همسر نداشته !!!!!!!!اینجا هم که معلوم شد خانم اولی چون شاغل نیست کلا آدم حساب نمی شه!!

شما اون قسمت کامنت را بخون و جواب مربوط بهش را ببین. حسنا نوک دماغش را می بینه و پول را!!!!!

خانم اولی چون کار نمی کنه نه توی پولهای همسر شریکه و نه تو جامعه آدم حساب می شه. من هم چون دو جا شاغلم خیلی آدم هستم. عصرها با سوراخم کار می کنم و صبحها هم با چشم و ابروم ( اگه کار می کرد که صبح تا ظهر کامنت جواب نمی داد )

گلریز جمعه 5 مهر 1392 ساعت 15:20

سلام.بانو خصوصی منو گرفتی؟

آره عزیزم

اون برای هستی هست. دوست حسنا. اون خانم اول با شوهرش دوست بودند و بعد که خانم اولی فهمید در شرایطی قرار گرفت که رضایت به عقدشون داد. گرچه بعدش هم زندگی پرتنشی داشتند و تا جایی که من می خوندمش شرایطش خیلی بد بود.

حسنا بعد از اون شروع به نوشتن کرد و این قسمت داستان را کمی تغییر داد و ...

ساره جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:40

بدینوسیله به اطلاع می رساند ازاین به بعد علت اومدن حسنا به زندگی خانم اولی مسائل جنسی و 6 نیست ( نفهمیدم چطوری اینو ماست مالی کرد ). پول هم نیست( ی پست نوشت و به دروغ ی مساله ای رو تحریف کرد به نفع خودش یا به اصطلاح از آب گل آلود ماهی صید کرد) بلکه فقط رضایت خانم اولیه ، لذا مورد اول و دوم دیگه شامل حال نمی شه و فقط ادب وتربیت خانوادگی کسی رو می رسونه که بهش اشاره کنه . خیلی جالبه که همچین نرم نرم داره همه چیز رو تغییر می ده دیگه علنا علت رو نمی نویسه و فقط به این سوال از طریق ایمیل آدرس جواب می ده اونم چه جوابی خدا عالمه.

تازه وارد جمعه 5 مهر 1392 ساعت 12:51

خاتون جان ادرس ونذار عزیزم با مینو موافقم من هم به کارها م میرسم هم میام سرمیزنم ببینم چی شد درکل هستیم هر روزهم تعداد داره زیاد میشه
حسنا داره دردت میاد

مینو جمعه 5 مهر 1392 ساعت 12:37

خاتون جان آدرس اون سایت رو نذار. به همون دلیلی که گفتی...
حاضر غایب رو خوب گفتی. منم هستم و این جا بازه کلا تو لپ تاپم. اما خوب سوژه وقتی داغ می شه که حسنا تازه پست بذاره یا آرشیوهای گذشته ش اون ور قرار بگیره. راستی ورق جدید رو خوندین؟
این ورق جدید آخر موذی گری حسناست! هرکی دروغاشو باور کنه تو این پست عاااااااااشقش می شه!
فکر کن خانم خانما شوهره رو زده له و لورده کرده (دستش درد نکنه)، بعد این حسنا در کمال خوبی و فرشته خویی ته دل، دلش واسه خانم خانما می سوزه و می گه چه وضعیتی داشته که دست به همچین کاری زده!
خانم خانمای وحشی، حسنای نازنین مهربون!
حسنا آی کیو همه مثل هم نیستا!

[ بدون نام ] جمعه 5 مهر 1392 ساعت 10:21

من خنده ام میگیره از این نفهم بودن خواننده های حسنا که می گن تو چقدر بخشنده و بزرگواری بماند که بخشش خونه جوکی بیش نیست اگرم کسی بخشنده باشه همون خانم اول که به قول خود حسنا رضایت داده تا ایشون وارد زندگیش بشه اگرنه حسنا نه شوهر داشت نه خونه و نه هیچی!
البته اینم جوکی بیش نیست.مثل این که راست می گن دروغ هرچی بزرگتر باشه احمقا بیشتر باورش می کنند!

همیشه زن اول جمعه 5 مهر 1392 ساعت 10:15

من مدتیه دیگه وب حسنا نمیرم لطفا از این به بعد مطالبشو همینجا کپی کنید تا بخونم نمیخوام آمارش بالا بره
آخه ما همه جوره بهش حساااااااااااااادت !! می کنیم
حتی آماری که تاثیری در زندگی شخصیمون نداره !
به شوهر دست دوم و پیر و خرفش !
به تنهاییش ! به آمار وبلاگش ! به خونه ای که خانم خانما ازش گرفت چون متعلق به خودش بود ! در کل ما همه جوره به این زن زاپاس حسااااااادت می کنیم

تازه وارد جمعه 5 مهر 1392 ساعت 09:37

کم کم زن های دوم یا دارن یه قفل میزنن دروبلاگشون فقط قفلشو دوستای مثل خودشون دارن که بهتر شد
یا ارشیو پاک میکنن
یا دروغ هاشونو رومیکنن
یا .....
این یعنی موفقیقت وبلاگ بانوکه دروغ هاشونو رو کرد
شایدخواننده هاشون موندن توخماری وخیلی هاشون هم
متوجه نشدن این طرف دروغ میگه
آمــــــــــــــــــــا
وقتی طرف تغییر جهت میده وب شو رمزی میکنه
ارشیو وپاک میکنه
بعدازیه مدت عذاب وجدان میگیره به خاطردروغ هاش
معلوم میشه خودش بالاخره باورش شده
چقدر دروغ به خورد خواننده هاش داده
بانـــــــــــــــــــــــو جانم بازم ممنون ازت

خاتون جمعه 5 مهر 1392 ساعت 02:35

اینجا خیلی سوت وکور شده بود
چه خوب با این کامنت تعدد زوجات همه حضوری زدن
پس همه حاضر خاموش بودن
اسم این سایت تعدد زوجات رو نگفتم آخه عقده دیده شدن داره، ازونجا که خیلیییی آدم اینجارو میخونن یهو بازدیدش میره بالا
حالا اگه میخواینش میگمش ولی

تازه وارد پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 23:20

یادمه اوایل که وب شراره رو میخوندم خیلی باحرفهاش دیگران ومیسوزوند وهمیشه ازخوشی هاش گفت
کم کم خسته شد
ازنوشته هاش معلوم بود که خسته هست
بعد نوشت چقدر پشیمونه وخواست بانوشته هاش
به دیگران بفهمونه چقدراشتباه کرده
حسنا ببین شراره اینده تو هست شوهرش یک ماه یک ماه بهش سرنمیزنه
هروقت هم میاد کتکش میزنه میره
توهم یه موقعی به این روز خواهی رسید

تازه وارد پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 23:14

بیا شراره هم ازدروغ هاش خسته شد
بالاخره گفت معلمه تو روستا درس میده
وتربیت معلم خونده
حسنا توهم یه روزی ازاین همه دروغ خسته میشی ومیزنی به سیم اخر همه چیزو واسی خواننده های زود باورت میگی وخداحافظی میکنی
مهیا هم یه روزی میگه چقدر دروغ گفته که همه گفته هاش یه جور سرکاری بود

مهسا پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 22:05

http://hamechimamooli.blogfa.com/comments/?blogid=hamechimamooli&postid=41&timezone=12600&p=2

مهسا پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 22:02

ادم نمی دونه چی بگه


من
چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲ ۲۳:۲۳

اتفاقا مردای هرزه، بیشتر دنبال زنای باکره می گردن و براشون مهمه که دختره افتاب مهتاب ندیده باشه ، چون خودشون می دونن زنهای بدکار و فاحشه چه جوریند .
در مورد بکارت ، مهم نیست ، این حق تو هست که قبل ازدواج سکس داشته باشی ولی تو حق نداری به همسر اینده ات دروغ بگی.
توحق ندار رو زندگی دیگران خونه ات رو بسازی ، خودتو توجیه نکن که من هیچ تاثیری رو زندگی زیبا و علی نذاشتم ، خودتم خوب می دونی ناخوداگاه تاثیرتو گذاشتی و این یعنی ، تو یک عمر بدهکار و شرمنده ی زیبا و بچه اش یا بجه هاش هستی .
مهم بکارت نیست ، نباشه مسئله ای نیست ، مهم انسانیت هست ، چیزی که تو نداری ...
برات متاسفم و متاسفم که یه همچین زنی همجنس من و هموطن منه


پاسخ:
جوای شما و امثال شما باشه تو پستی که میخوام بنویسن.
منتظر باش

سمیرا پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 22:01

خاتون جان این آدم هوس ب ا ز خودشان دشمن خدا و دین هستند.
بشینند از صبح تا شب بنویسند: فمینیست؟انتقام از خدا؟مبارزه با چند همسری...

پیغمبر با زنی 16 سال بزرگتر از خودش 1400 سال پیش ازدواج کرد این یعنی زن کالا نیست که مردها باید دنبال ورژن چوانتر از زن اول خودشان بگردند. حالا بعد از 1400 سال فمنیستها حرفی می زنند که پیغمبر ما 1400 سال پیش کرد.

و اما چند همسری تا زمانی گه همسر اول پیغمبر زنده بود پیغمبر زن دیگری را وارد زندگیش نکرد این یعنی چی؟ عیر از این است این آدم به نشکستن دل همسر اول معتقد بود؟

این آدمهای از خدا بی خبر برای چیزشان حرف حق را هم وارانه نشان می دهند. در حالیکه همیشه دین برای افزودن معرفت و آرامش زن و مرد و فرزندان بوده است.
این آدمی که این وبلاگ زده است می خواهد مردم ما را به فلاکت زمان قاجار بندازد و تمام این حرفهاش به خاطر عشق به چیزش هست نه عشق به انسان...

بی خیال اعصاب خودتان خورد نکنید این آدمی که این وبلاگ زده است خودش یک مریض ج ن س ی است که عقلش تو ... است

یزدانی پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 21:29

وای خاتون جون
این کدوم وبلاگ که اراجیف مینویسه؟
فمینیست؟انتقام از خدا؟مبارزه با چند همسری
ای خدا با کیا شدیم یه عالمه میلیون

کیانی پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 20:48

در این مملکت به هر نحو ممکن میخان سر ملتو گرم کنن ! سر ملتو گرم کنن به بدبختی های شخصیشون تا کسی نتونه یه خورده وقت ازاد گیر بیاره برا تفکر در این زمینه که چه بلاهایی داره سرش میاد.... یکی از دلایل ترویج چند همسری هم در جامعه ما همینه...مث خیلی مسائل دیگه که داره ترویج میشه تا ملت یه جوری سرشون به مسائل احمقانه و حاشیه ای گرم بشه و از اتفاقات دور و برشون بی خبر بمونن... واااااای بانو الان حسنا میگه بیان بندازنم ک.ه.ر.ی.ز.ک!!! خاستی نظرمو حذف کن ولی خداییش بزار چند دقیقه بمونه دوستان بخونن

تازه وارد پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 20:25

شایدهم لک لک بچه هاشونو میاره یادتونه یه کارتون قدیما میدادلک لک بچه واسی ادما میاورد اون موقعی که بهار اومد احتمالا لک لک گذاشته تو کیسه اورده جلوی خونه خانوم اولی بهش داد
راستی حسنا واسمون جای سواله بهار چطوری اومد توشکم مامانش ؟
مهم ترازاون چطوری به دنیا اومد؟
گزینه اول :لک لک اوردش؟
گزینه دوم :گردافشانی شد؟
گزینه سوم :توگوگل سرچ شد؟
گزینه چهارم :از رحم اجاره ای اومد؟اینو خودم جواب میدم 18سال پیش کسی به رحم اجاره ای فکر هم نمیکرد

این خواننده هایی که من دیدم

اگه حسنا بگه "یه روز همسر رفته بازار اونو خریده"

باور می کنند

اونو = بهار

تازه وارد پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 20:07

بانو جان حسنا که اصلا اینجا رونمیخونه
شبها که مامیخوابیم حسنا مهربونه بیداره میاد اینجا رومیخونه

تازه وارد جان

با اجازه من یه توضیحی اینجا واسه حسنا بدم. چون چند بار دیدم خواننده هاش پرسیدن و با ناز و عشوه گفته همینه دیگه عزیزم ...

حسنا جواب کامنت صبور را اینطوری بنویس:

صبور جان اول صفحه کامنت ها را کامل باز کن. بعد کنترل+ اف را بزن. اسمت را توی باکس باز شده بنویس و سرچ کن. کامنتت پیدا می شه.

البته جواب هر کامنتی را بخونی انگار جواب خودت را خوندی. عین 300 تا کامنت را یک جور جواب داده فقط تعداد ماچ و بغلهاش فرق داره

"من برای دل بابا این کار را کردم. نمی دونم چرا خانم اولی به همسر نگفته. منتظر عکس العمل همسر هستم. امیدوارم خانم اولی آرام شده باشد چون دیگر جواب مثبتی از طرف من دریافت نخواهد کرد."

"من می خوام بچه بیارم" هم به قرینه معنوی حذف شده. به شکل نامحسوس در جواب کامنتها نوشته شده.




صبور ٢:٢۳ ‎ب.ظ - پنجشنبه، ٤ مهر ۱۳٩٢
یعنی خدایی باید 400 تا کامنتو زیرو رو کنم تا کامنتمو پیدا کنم عینکبغل

پاسخ: صبور جون شرمنده ظاهرا چاره ای نیست نیشخندبغلماچ
حسنا بانو - ٤/٧/۱۳٩٢ - ٧:٢٦ ‎ب.ظ

تازه وارد پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:53

مهراسا ازصبح داشتی چی ومیخوندی چیزی توارشیو حسنا نیست غیرازبعدا میگم
یه روزهم اومد کلی دورغ تحویل خواننده هاش داد ورفت
مهر اسا بیا وبلاگ بانو رو بخون که همه زندگی حسنا رو بدون کم وکاست گذاشته

از وقتی که در جواب ستاره نوشتم که بهت دروغ گفته و اصل موضوع این نیست

می گه یه ایمیل بدید دروغهام را براتون ایمیل کنم



اگه راست می گی علنی بنویس دیگه. چرا می خوای یواشکی بفرستی کسی نبینه دروغ می گی و داستان را عوض کردی؟

دخترجعلی پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:46

مهرآسا٦:۱٢ ‎ب.ظ - چهارشنبه، ۳ مهر ۱۳٩٢
سلام
اولین باره میام اینجا ولی صبح تا حالا دارم میخونمت.
دوست داشتم مطالبتو بخاطر همین رفتم سر آرشیوت اما متوجه شدم نمیتونم بخونم. خیلی چیزا برام نامفهومه و دوست دارم بدونم.مثلا اینکه اصلا چی شد خانم دوم شدی؟ جریان رمزدار کردن آرشیوت دقیقا چیه؟ چه تصمیمی برا زندگیت داری؟ و.......
حالا من چکار کنم؟


پاسخ:سلام مهر اسا جون ماچبغل هر سوالی داری بنویس و یک آدرس ایمیل هم در قیمت ایمیل ، بنویس . من جواب مینویسم و میاد به ایمیلت
حسنا بانو-٤/٧/۱۳٩٢-٦:۳٥ ‎ب.ظ

دخترجعلی پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:45

نیلو٧:٠٠ ‎ب.ظ - چهارشنبه، ۳ مهر ۱۳٩٢
شاید هنوزبه همسرت نگفته تا ازاون هم مهریه رو بگیره...
یا نقشه ای داره تا تو رو مقصر جلوه بده

پاسخ:نمیدونم نیلو جون متفکر شاید هم همسر قرار بوده بی خبر از این جریان همین روزها مهریه رو هم جداگانه پرداخت کنه . شاید هم نه . خیلی تو فکر هستم که چرا نگفتهابرو
حسنا بانو-٤/٧/۱۳٩٢-٦:۳٦ ‎ب.ظ

حسنا را نگران کردی ها
نکنه مهریه هم بگیره !!

برید شکایت کنید. شما که دست به دادگاه رفتنتون خوبه

کسی که دخترش را ببره دادگاه به خاطر 6
زنش را هم شاید برد.

دخترجعلی پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:44

لیلی٧:٢٧ ‎ب.ظ - چهارشنبه، ۳ مهر ۱۳٩٢
وای چه زندگی سختی داریناراحت
من جات بودم روزی صد دفعه طلاق گرفته بودم
به نظر من بیا و طلاق بگیر خودتو راحت کن
به یه زندگی پراز آرامش فکر کن...شوهرت مال خودت....هر روز سر موقع بیاد و بره و راحت باشید و در آرامش زندگی کنید
آخه به چیه این زندگی دلخوش کردی؟
یا اصلا خانوم اولی چرا طلاق نمیگره خودشو راحت کنه؟؟؟
اگه خدایی نکرده یه روز بابام سر مامانم هوو بیاره من مطمئنم یه روزم مامانم تحمل نمیکنه و طلاق میگیره تازه مهریه اشم میذاره اجرا
آها راستی دلمم خیلی واسه بهار میسوزه...درکش میکنم چه قدر واسش سنگینه....من بابامو میکشم اگر همچین کاری رو کنه گریه
راستی سلام نیشخند


پاسخ:سلام لیلی جون ماچ اگر قرار بر طلاق گرفتن بود که زودتر از اینها این کار رو میکردم خنثی من نمیگم آدم به هیچ قیمتی نباید طلاق بگیره ولی اگر روزی هم این تصمیم رو بگیرم دیگه به این فکر نمیکنم که چه آینده جالبی و زندگی بی عیب نقصی منتظرم باشه شرمنده دور از جون خودت و مامان و بابات و زندگیتون . امیدوارم همیشه تو زندگیت بهترینها باشه بغل
حسنا بانو-٤/٧/۱۳٩٢-٦:۳۸ ‎ب.ظ

ولی اگر روزی هم این تصمیم رو بگیرم دیگه به این فکر نمیکنم که چه آینده جالبی و زندگی بی عیب نقصی منتظرم باشه


پس این همه مستقلم و خانومم و نیازی به هیچ کس ندارم و می خوام بهشون ثابت کنم و ... چی شد؟

حالا می ترسی طلاق بگیری دیگه از پس خودت برنیایی یا دیگه نتونی شکار به این خوبی داشته باشی.

تازه وارد پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:43

ای بابا هرکس دوکلاس درس روانشناسی خونده دوتادرس بانمره ناپلوئنی پاس کرده که بهش نمیگن روانشناس
ولش کنین این جور ادما میان فقط رواعصاب ماها راه برن
عین اون دختره مهیا که الان نظرسنجی ب.ا.ک.ر.ه بودن راه انداخت رواعصاب یه عده داره مارش میزنه

مینو پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:28

غنچه جان کاملا معلومه که ادبیات این مشاوره مردونه س.

غنچه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:23

3-ازدواج شما با آن مرد موجب متلاشی شدن زندگی سابقش نشود! لذا اگر احتمال تزلزل در زندگی وی وجود دارد نباید جواب مثبت دهید چون در نهایت آتش معرکه دامن شما را هم می گیرد.

شما کدوم زندگی زو سراغ دارید که بعد از ازدواج دوم از هم نپاشید یا تزلزل به وجود نیوده ؟!؟!!؟ سوال برام
با این شرطی که نوشتی پس هیج کس نباید زن دوم شه چون محال با خوشی و آرامش کنار هم زندگی کنن

منظورش خوب ننوشته من توضیح میدم
چون آتش معرکه شما رو میگیره خدایی نکرده پوست قشنگت آسیب میبینه قبول نکن( گور بابا زن اول بچه هاش)

فکر کنم آخرشم می خواسته بگه بیا خودم صیغه ات میکنم حاج خانم هر ماه میفرستم یک سفر زیارتی نیستش برای من مشکلی پیش نمیاد


هیج زنی مشاوری به احتمال یقین اینگونه مشاوره نمیده یک مرد مشاوره میده

اگه خودش هم زن دوم باشه این مدلی مشاوره می ده. مگه ندیدی چه قربون صدقه هم می رن.

الهه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:22

ممنون مینا جان

غنچه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:16

به شرطی که خانه ای مستقل به اسم شما ثبت کند و منبع درآمد پایداری را هم برای ادامه زندگی تان ارائه کند و این مورد را حتما قبل از عقد انجام دهد

مشاور جان شما هم نمیگفتی خودشون بلد بودن
خدا رو شکر که مشاور عزیز کارم یادشون میده
فقط آخرش یادتود رفت بنویسید مردی که انتخاب می کنید حتمن پولدار باشه تا از پس هزینه های زندگی بر بیاد
چون با این قیمت ها هر مردی نمی تونه

چرا کسی که زن اول می شه نیازی به این شرط و شروطها نداره؟
واسه این که برای یک عمر زندگی و همراهی وارد یک زندگی می شه.

کسی که خودش می دونه برای تامین هوا و هوس کسی قراره وارد یک زندگی بشه نیاز به این تضمین ها هم داره البته.

مگر نه این که خانم اولی 20 سال زندگی کرده بود و چیزی از همسرش نگرفته بود. حسنا تا خواست وارد بشه اول گفت خونه را بده تا بعد ...

غنچه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:06

چند روز پیش تو تی وی یک بحثی بود در همین خصوص

همون آقای روحانی که آورده بودن گفت صیغه برای رفع نیاز جنسی گذاشتن

عقد دائم برای کسانی هست که به دنبال شریک زندگی برای یک عمر هستند کسانی که می خواهند اون زن مادر فرزاندانشان باشد و در همه حال کنار آنها زندگی کنند

صیغه برای این جور مواقع است خواهش می کنم با زن دوم اشتباه نگیرید
هر کی هم صیغه میشه نگه من زن دوم هستم

غنچه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 19:03

متاسفم برای کسانی که نیاز را درجامعه میبینند و احمقانه ترین حرفا را راجع به یک مسئله خداپسندانه میزنند!!!!


خدا پشندانه هیچ وقت نبوده این حرفا از خودتون در نیارید
سر یک پستی آیه نوشتم
129 نسا
خدا نوشته و هرگز نمی توانید به همان یکی بسنده کنید
از خودتون خواهش می کنم حرف درنیارید

عاشق شدی نیاز داری خوب برو دنبال کارت چرا پای خدا میکشی وسط

غنچه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 18:59

این دختر 25 ساله چه نوسته آخر متنش التماس دعا

بکی از بزرگ ترین گناه از نظر قرآن حق الناس
باید بری حلالیت به طلبی تا حق الناس از گردنت ساقط شه
مشاور علیه السلام این که خوب می دونی یا نه

حدود چندین دهه هست که فمنیستهای از خدا بی خبر دارن با چندهمسری مبارزه می کنند و در واقع دارن از دین خدا انتقام می گیرن انتقامی که اولین قربانی اون خود زنها هستند چه اینکه تعدد زوجات بیشتر به نفع خود خانم هاهست تا مردها...

آره واقعن همه دنیا زن ها در حال درس خواندن پیشرفت ان به مدارج بالا احتماعی فکر می کنن

ما مثل 1400 سال پیش تو سر هم بزنیم دور مردهای هرزه هوس باز بگیردیم فکر ذکرمون این باشه هووم نره با اون یکی
یعنی واقعن فقر فرهنگی بیداد میکنه


فمنیستهای از خدا بی خبر عیش و نوش مرد های هوس باز کم کردن
چشم و گوش زن ها رو باز کردن که ای زن تو فقط برای تولید نسل و رفع نیاز مرد آفریده نشدی
تو هم به همون اندازه حق زندگی داری

دین اینها فقط در زمینه مسائل جنسی و 6 مشاوره می ده. در مورد حق الناس و دل شکستن و ... چیزی نگفته.

مینا پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 18:59

الهه جان یه ملیون تا لایک داشت حرفت

غنچه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 18:51

خاموش جان

الهه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 18:51

جالب بدونین کوروش ک ب ی ر در 2500 سال پیش در ایران در فقط یک زن داشت(به نام کاساندان)
حالا بعد 2500 سال ببین به کجا رسیدیم که چند همسری ترویج رسمی میشه!

نیک پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 18:20

فکر کن ادم حتی نمی تونه یه مسواک اشتراکی داشته باشه هر قدر هم اونو ضد عفونی کنی بازم حالتو بد میکنه تصور این که یکی دیگه اونو استفاده کرده ،
حالا فکر کن....

شوهر اشتراکی از مسواک اشتراکی چندش آورتره

همشون هم می دونن چقدر چندش آوره که متفق القول می گن شوهر من ده ساله به زنش دست نزده. تو اتاق جدا می خوابند. خانمش هم جلوش با حجاب کامل می آد. خیلی وقته جدا شدند.

به قول دوستان بچه هاشون هم یا به روش گرده افشانی تولید شدند یا از گوگل دانلد کردند. تری دی هستند

تازه وارد پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 17:56

خاتون تنم یخ کرد
دیگه داریم برمیگردیم دوران ق.ا.ج.ار که مردها تنوع طلب بودن حرمسرا داشتن
اگه ازلحاظ بهداشتی نگاه کنی چقدر وحشتناکه ادم یه چیزو باچند نفر شریک باشه
ای بابا بعد میگن بهداشت ورعایت کنین حوله شخصی مسواک شخصی هیچ کس نمیگه شوهر شخصی چرا این زنها نمیخوان شوهرشون فقط وفقط مال خودشون باشه حداقل واسی بدن خودتون ارزش قائل باشین که باکسی شریک نباشین حداقل ازلحاظ بهداشتی به خودتون رحم کنین

نیک پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 17:55

اصلا تو تعدد زوجات دیگه رابطه انسانی همسری وجود نداره.

مینو پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 17:50

مشاور می گه تعدد زوجات به نفع زن هاست و حقوق زن درش در نظر گرفته شده. به نفع مردها نیست!
یکی اون تفنگو بده من تا یه گلوله خالی کنم تو مخ این مردک!
از نوشتنش معلومه که خود طرف مرده! اینایی که میان اون جا در مورد زن دوم شدن مشورت می گیرن دنبال جواب مثبت و تایید شدن کارشون هستن. چون از نظر روحی بهش نیاز دارن و هم دیگران و هم عقل و وجدان نداشته ی خودشون، کارشون رو رد می کنن. میان که یه کم خالی شن! وگرنه وقتی بیای یه جایی که تعدد زوجات رو تبلیغ می کنه و ازش مشورت می گیری که زن دوم بشی یا نه، توقع که نداری طرف بگه نه تو رو خدا نکن! داری؟

مینو جان وکیل حسنا و سوگند که قبلا حکم زندان ما را گرفتند

مونده برای تو حکم اعدام به جرم قتل بگیرند

نیک پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 17:47

وااااااااااااااااااااااای خاتون حرفای اون سایت تعد زوجات چقدر چندش اوره اووووووووووووووق

مینو پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 17:45

خاتون جان من که دارم از دور چنین چیزی رو می بینم تهوع می گیرم. اصلا درک نمی کنم کسی که می خواد زن دوم بشه چه توقعی از زندگی داره. من اگر ازدواج کنم اولین توقعم این خواهد بود که همسرم فقط و فقط متعلق به من باشه و هر روز و هر شب پیش خودم باشه. اصلا جور دیگه ای باشه نمی شه زندگی کرد. شوهری که هر روز پیش من نباشه و نتونم شب با آرامش داشته باشمش که شوهر نیست. دوست پسره.

مینو جان شما می خوای ازدواج کنی

اینا دنبال یه چیز دیگه اند.
یا اینقدر بدبختند که دنبال سرپناهند
یا اینقدر کثیفند که دنبال معامله

وگرنه خودشون هم می دونند شوهر مردم که واسه آدم همسر و همراه نمی شه. کسی که به زن اولش وفا نکرد که به تو وفا نمی کنه و ...

تازه وارد پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 17:43

خاتون من دیگه داره حالم ازاین دنیایی وحشتناک که مشاورهاش هم دارن فاسدمیشن بهم میخوره
این واقعا مشاوره یا خونه خراب کن؟
فکر کنم حسنا هم ازاین خونه خراب کنا مشاوره گرفته

خاتون پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 17:32

بند 4 متن زیر رو ببینید
مشاور گفته اول خونه ای به نامت کنه

خاتون پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 17:31

سلام
من دختری20 ساله هستم که به نظر دیگران دختر خوشگل و خوش اندامی می باشم. تقریبا 3 ماهی است خواستگاری دارم که 38 سال سن داشته و دارای یک زن 28 ساله و یک دختر 8 ساله می باشد. این آقا استاد دانشگاه بوده و دارای شرایط مالی بسیار خوب می باشد.
از وقتی که عاشق من شده من را به شدت دوست دارد و با جدیت در تلاش است تا با من ازدواج کند. مادر و خواهر های این آقا هر چند روز یک بار به دیدن من می آیند و سعی می کنند تا مرا راضی کنند تا زن دوم این آقا بشوم و به من قول خوشبختی میدهند حتی مادرش من را عروس خود صدا میزند.

خود این آقا گفته که من را بیشتر از زن اولش دوست خواهد داشت و چندین بار به خواستگاری من آمده است. خانواده من موافق این ازدواج است. من هم دوست دارم با این مرد ازدواج کنم و زن دومش شوم، احساس میکنم برای این مرد هستم. و به او تعلق دارم و بدون او نمیتوانم بمونم، ولی باز میترسم.

پاسخ

سلام
چند همسری و خانم دوم شدن اشکال ندارد لیکن این مسئله شرائط خاص خودش را می طلبد که در زیر مطرح می کنم.
1- قانونا همسر اول باید نسبت به ازدواج مجدد شوهرش رضایت دهد لذا قبل از هر چیز باید خانم اول خواستگارتان نسبت به ازدواج مجدد وی ابراز رضایت کند.
2-علت ازدواج مجدد خواستگارتان را جویا شوید چون با توجه به سختی های ازدواج مجدد اشخاص بدون دلیل نسبت به این امر اقدام نمی کنند.و کامل در این زمینه تحقیق و تفحص شود.
3-ازدواج شما با آن مرد موجب متلاشی شدن زندگی سابقش نشود! لذا اگر احتمال تزلزل در زندگی وی وجود دارد نباید جواب مثبت دهید چون در نهایت آتش معرکه دامن شما را هم می گیرد.
4-در صورتی که تمام بندهای بالا را قبول دارید و برای شما حل شده می باشند می توانید جواب مثبت دهید به شرطی که خانه ای مستقل به اسم شما ثبت کند و منبع درآمد پایداری را هم برای ادامه زندگی تان ارائه کند و این مورد را حتما قبل از عقد انجام دهد چون با توجه به متأهل بودن وی احتمال اینکه در آینده شما تنها زندگی کنید زیاده که در آن صورت حد اقل خانه ای را برای زندگی خواهید داشت.
موفق باشید

خاتون پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 17:26

این مطلب تو یه سایت تعدد زوجات بود نمیدونم بخندم باهاش یا گریه کنم"

سوال:
موافق مطالبتون هستم اما........دل پری دارم از مردم و طرز فکرشون نسبت به همسر دوم شدن.
من 25 ساله از یک خانواده مذهبی, وباتجربه یک زندگی ناموفق,باتوجه به عقیده به همین مسایل,و مسایل مربوط, همسر دوم پسرعمویم شدم اما همچنان بعد از2سال تلاش,پدرم و خانواده ها به شدت مخالفند واجازه مستقل شدن به ما نمیدهند و باتهدیدات شدید ما را مجبور به جدایی میکنند.
ما به هم علاقه مندیم و نمیخواهیم عهدمان را بشکنیم.اما خانواده ها بخاطر نبوددید صحیح دخالت میکنند و ما را متهم به هوس میکنند!
متاسفم که جامعه ما چنین سطحی نگر است که رسما رفاقت یک مرد را باچند زن و له شدن شرافت یک زن راپذیرفته اما تعدد زوجات با رعایت اصول را یک ننگ میداند.
متاسفم برای کسانی که نیاز را درجامعه میبینند و احمقانه ترین حرفا را راجع به یک مسئله خداپسندانه میزنند!!!!

کاش کسی به ما کمک میکرد.....البته امیدم به خداست !التماس دعا

پاسخ:

ممنونم از اظهار لطف شما به مطالب وبلاگ. بله حق باشماست حدود چندین دهه هست که فمنیستهای از خدا بی خبر دارن با چندهمسری مبارزه می کنند و در واقع دارن از دین خدا انتقام می گیرن انتقامی که اولین قربانی اون خود زنها هستند چه اینکه تعدد زوجات بیشتر به نفع خود خانم هاهست تا مردها...
اینکه می گم بد جلوه دادن تعدد زوجات در ایران از چندین دهه بیشتر تجاوز نمی کنه بخاطر اینه که بنا بر شواهد متعدد و متون مسلم تاریخی تعدد زوجات با روح و سبک زندگی مردم این کشور آمیخته بوده و مردم با تعدد زوجات غریبه نبوده اند اما از زمانی که پای ماسون ها به ایران باز شد با چند چیز به مبارزه پرداختند که یکی از اونها حجاب زنها و آلوده کردن زنان به انواع مفاسد بود و دیگری و مهمتر از آن مبارزه با تعدد زوجات بود در واقع ممنوعیت تعدد زوجات رابطه مستقیمی با فساد مردان و زنان داره و از آنطرف بجای تعدد زوجات که جزو حقوق مسلم زنان بود و پاکی دامن زنان مسلمان رو در پی داشت ، کشاندن پای مردان به عشرتکدها و عیاشی های شبانه با همان زنان گریزان از تعدد زوجات نتیجه ای جز تباهی خانواده ها و از بین رفتن کرامت و شرافت زن چیز دیگری رو در پی نداشت. مسخره تر و خنده دار تر اینکه این همه به اسم دفاع از حقوق زنان انجام شده و دودش هم بیشتر به چشم این جنس لطیف رفته...
برای شما هم که با پی بردن به حکمت این حکم خدا به این امر مقدس اشاره کردید آرزوی موفقیت و شادابی دارم.

اینم لنگه حسناست. 25 سالگی رفته خراب شده رو یه زندگی دیگه. خانواده اش هم مخالفند اما خودش دو دستی چسبیده ...

نارین پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 12:34

کامنت قبلی من بودم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 12:33

من میگم اگه خانم اولی بهش نگفت به پدرت زنگ بزن و ازشون بخواه به همسرت خبر بدن خودت نگو
از پدرت هم خواهش کن به همسرت بگن که خودشون به خاطر توهین ها و مزاحمت های خانم اولی به تو اصرار کردن این کار رو بکنی این طوری دیگه همسرت نمی تونه از دست تو ناراحت بشه از دست پدرت هم که روش نمی شه ناراحت بشه با این همه دردسری که نتونسته جلوشو بگیره و براشون ایجاد شده
پاسخ:نیلو جون اگر نگه که تاهفته بعد مجبور هستم کاری کنم که خبر از طرف من باشه . یا بابا تماس بگیره خنثی اصلا من موندم خانوم اولی چرا تا حالا خودش به همسر نگفته متفکر



یعنی هنوز نفهمیدین که همسر خبر داره؟چی شد اون همه به قول خود حسنا اذیت کردن خانم اولی؟نکنه هنوزم داره اذیت میکنه؟

طاهاره ۱:٠۱ ‎ق.ظ - پنجشنبه، ٤ مهر ۱۳٩٢
خوب یعنی شوهرت تعجب نمیکنه چرا چند روزه خانوم اولی تو آتش بسه و دیگه آتیش بپا نمی کنه؟آخه با اون آتیش تند خانوم اولی اوضاع آروم الآن خونشون باید خیلی غیرعادی باشه

پاسخ: طاهاره جون من هم از همین تعجب میکنم . این که خانوم اولی چرا تا حالا نگفته هم این که همسر چطور به خودش نمیگه خانوم اولی چرا بهانه خونه حسنا رو نمیگیره متفکر
حسنا بانو - ٤/٧/۱۳٩٢ - ٧:٠٦ ‎ب.ظ



این بنده خدا یه دروغی گفت
شما هم گیر دادید.

دیدید که اعلام نگرانی هم کرد که شاید خانم اولی ساکت نشده و می خواد دو جا دو جا مهریه بگیره.

نارین پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 12:30

فرزانه٦:٠۱ ‎ب.ظ - سه‌شنبه، ٢ مهر ۱۳٩٢
أه حسنا دوست دارم دعوات کنم
همه حرفاتو میخونم ولی تاحالا فکر کنم 5تا کامنت هم برات نذاشتم ولی الان دیگه خیلی عصبی هستم
بابا توام حق زندگی داری
همش میگی من اگه فلان شد فلان میکنم ولی کاری نمیکنی
خب اونم پروتر میشه!
میگه خب این که کاری نمیکنه!
الکی میگه...

باید خونه بخری
تازشم با پول شوهرت
مگه اون فقط شوهر اونه
إإإإإإإإإإإإإإإإإإ
پروش کردی ولی هرچی هم مهربون تر باشی خوب تر نمیشه که بدتر میشه
بابا به پدرتونم میگفتید غریبه که واسم نخریده شوهرم خریده
برا اونم که خریده که
خوده اسلامم میگه اگه چندتا زن میگیرید به همه زناتون به یه اندازه برسید
شرعی هم نگاه کنیم اگه برا اون خونه خریده باید بازم میگم باید برا توهم خونه میخریده و این به کسه دیگه ای مربوط نمیشه که
حتی اگه همسر اول باشه
تو دیگه با این راه اومدنات شورشو در آوردی
رسما یه ادم پررو رو داری پرو تر میکنی
مطمئن باش با این کارات به جامعه هم ظلم میکنی چون پرو خانوم فکر میکنه با همه مبتونه همین جور باشه
أأأأأأأأأأأأأأأأأأأأه
داغم از دست کارات حسنا خانوم
باشه بخاطر بابات کردی و احترام بهش ولی بازم باد خونه بخری تا اونم بفهمه اون آقا شوهر تو هم هست و در قبال تو هم م
پاسخ:فرزانه جونبغلماچ اگر هم دعوا کنی حق داری چون در واقع من کار خیلی درستی انجام ندادم ولی خوب تصمیمی بود که گرفتم و عملی شد نگران خوب در حقیقت تا حالاکاری نکردم ولی دیگه فکر میکنم لازم باشه اگر عملی دیدم عکس العملی هم نشون بدم که قانون نیوتن یک جا در زندگی ما عملی بشه خنثی عزیزم انقدر در مورد خانوم اول این کلمه رو نگو . حتما فکر کرده حق من نیست . حالا هدالت و وظیفه شوهر در تهیه مسکن و غیره بماند ، همین که با این خونه به آرامش رسیده باشه کافی هست . خوشبختانه خانوم اولی در جامعه کاری نداره اگر داشت که دامنه این زورگویی ها به اونجا هم میرسید زبان


کلاه شرعی

خاموش پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 08:58

غنچه جان اون کامنت رو من نداده بودم.یکی یه اسم ارکیده (تو جواب حسنی اسمش آمده) برای حسنا نوشته بود.من این جا کپی کردم.تهش هم نوشتم
یعنی تا کجا تو جان و روح خواننده هاش رفته و باورش دارن.یعنی واقعا سر سوزنی شک نمی کنن؟این همه خوبی و مهربونی و گذشت حسنا جون قابل باوره؟؟؟؟؟

شهره پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 08:50

به اشون= بچه اشون

شهره پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 08:38

اینکه همسر خونه رو با شرط و شروط و فقط در قید حیات به اسم حسنا زده که بعد مرگ حسنا به خانوادش نرسه برای اینه که قصد بچه دار شدن از حسنا رو نداشته وگرنه مردهایی که خونه به اسم زنشون میزنند چون میدونند بعد مرگشون خونه به بچه هاشون میرسه نمیرن همچین شرطی بذارند مگر به به اشون هم اعتماد نداشته باشند.
ولی تو زندگی حسنا و شوهرش که بچه ای برای اعتماد نکردن نیست و فقط میمونه همین گزینه که شوهره اصلا قصد بچه دار شدن نداشته و حالا حسنا داره خودش رو میکشه و به آب و آتیش میزنه که بچه دار بشه بعد میگه همسر بهم گفت تو عرضه بچه دار شدن نداری

شهره جان،

به نکته جالبی اشاره کردی.

همسر خونه را اینطور به حسنا داده چون قرار بر این بوده که حسنا بچه دار نشه و همسر نمی خواسته در صورت فوت حسنا اموالش به خانواده حسنا برسه.

تازه وارد چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 22:50

ببین حسنا الان همسرتوبغل خانوم اولی نشسته داره به ریشت میخنده که دوسال ازت سوء استفاده کرده
حالا هم خانوم اولی انداخت وسط که چیزهایی که بهت داده بگیره
بهت میگه نمیتونه جلوی خانوم اولی بگیره
به خانوم اولی هم میگه هرکاری دلت میخوادبکن

تازه وارد چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 22:41

حسنا جون ماکه توزندگیت نیستیم مطمئنیم که شوهرت میدونه اون منتظر حرکت توهست
یعنی مگه میشه من باورنمیکنم همسر ت خبرنداشته باشه
این توهستی که باورش داری
توهم داری کم کم ناامید میشی ازاین شوهرت
هرلحظه ازخودت میپرسی چرا چیزی نمیگه ؟
میدونی چرا چیزی نمیگه ؟
چون ازهمه چیزخبر داره

همه از قبل خبر داشتند.
حتی مدارک برای تنظیم سند هم به حسنا داده بودند. خودش هم گفت مدارک خانم اولی دستم بود و لازم نبود باهاش تماس بگیرم.

مدارک که از آسمون نرسیده بود.
خیلی وقت بود داده بودند به حسنا بره خونه را پس بده. حسنا این دست و اون دست می کرد و به این و اون زنگ می زد که واسطه بشن.
پدرشوهر
شوهر
برادر خانوم اولی
همه گفتند ما دخالتی نمی کنیم.

مامان غازغازک چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 22:37

ببین حسنا ما که از روز اول بهت گفتیم این مردیکه ع و ض ی دارد ازت سو استفاده می کند. دیدی چه با سیاست خانه و مهریه ای را مالوند. خیلی حیف شد که ارزش زن را این قدر پایین آوردی اما بیا یک کم شرف و غیرت داشته باش یک تف تو صورت این مردک زن ب ا ز بنداز و این لکه ننگ از دامنت بنداز بیرون. هر روز بگذرد بیشتر و بیشتر خودت را تحقییر می کنی

می خوام بچه بیارم
غازغازک پسرخاله نمی خواد

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 22:34

حسنا که هر چی همسر میگه چشم بسته میگه چشم

اینو نپوش اونجا نرو این کار بکن این کار نکن (از ترس اینکه خدایی نکرده رو حرفش خرف بزنه به همسر هرزه بر بخوره و طلاقش بده )

چی شده که یک همچین کار بزرگی دور از چشم همسر هرزه اش کرده ؟؟؟

اونم نفهمیده ؟ اونم مرد مدیر که در کار بسیار موفق نمیفهمه خونش چه خبر ؟
عجب

حسنا کلا این مدلیه.

مگه سر خونه پس دادن ندیدی یهو بابا مهم شد.

توی تصمیم های قبلی دل بابا و حرف بابا ارزش نداشت.
بابا گفت این ازدواج درست نیست و مایه بی آبرویی و ننگ خانواده است
ما که نمی تونیم یک عمر شوهر تو و زن اولش را از مردم قایم کنیم.

کیه که گوش بده ...

راحله چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 22:32

کی باور می کند مردی که برای چیزش این همه درد سر درست کرده است برای یک خانه اش خفه خون بگیرد و اصلا در جریان نباشد که کی حسنا اموالش را به خانواده اش پس می دهد؟
حسنا یک چیز بنویس به عقل جور در بیاد!

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 22:25

بانو جان
یه چک به حسنا می زنه یه لگد به خانم اولی

آره واقعن هیچ کدوم از زناش بوقم حسابش نکردن

حسنا بانو گفت چی کار میکنه دیگه

ساره چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 21:34

داشتم کامنت های حسنا رو می خوندم رسیدم به کامنت استاد جان .اول بگم این تنها نظر منه من فکر ی کنم رسالت ی استاد فراتر از اون چیزی هست که بخواد تنها خودش رو در جای کسی بزاره و بگه نه اگه من بودم این کار رو نمی کردم .من فکر می کنم طرز فکر ایشون کار هر دزد و قاتلی رو توجیه می کنه .به نظر من رسالت ی استاد در برابر جامعه بسیار زیاده . جامعه یک توقع دیگه ای از استاد داره. رسالت ی استاد در هر حالت و هر جایگاه توصیه و سفارش برای درست زندگی کردن و برای درست فکر کردن هست که بالطبع تاثیرش به اجتماع و مردمش بر میگرده. من هم اگه جای ایشون بودم محال بود برم وبلاگ ی زن دوم و براش کامنت بزارم مگر اینکه بخوام از جایگاهی که دارم توصیه ای بکنم . شما می تونید در مقام ی خواننده معمولی برای حسنا نظر بزارید ولی زمانی که خودتون رو استاد معرفی می کنید و در وبلاگش نظر می ذارید بنده توقعی دیگه از شما به عنوان ی خواننده دارم. با عرض تاسف نمی دونم چرا تو این جامعه همه چی داره درهم برهم می شه. دیگه از هیچکی نمی شه هیچ توقعی داشت. خدایا داریم به کدوم سمت می ریم . دکترش که تکتم باشه که با عرض تاسف باید بگم حتی بلد نیست چطوری باید به انتقاد هایی که بهش می شه جواب بده استادش هم استاد جانه که می گه هر کی در جای خودش می تونه هر تصمیمی بگیره ولو در جهت سرویس نمودن اعصاب و روان ی زن مریض . در پایان یادآوری کنم این تنها برداشت شخصی من از کامنت ایشون در وبلاگ حسناست و اگه اشتباه فکر می کنم ربطی به این نداره که همه کسایی که اینجا نظر می ذارن با من موافق هستند.

مارال چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:51

خدا به داد این ملت برسد با این مادرهای که این همه دروغ را می شنوند ولی عقلشان تحلیل نمی کند.
اگر شما فقط یک زن دوم دیدید که اموالی را با 6 بدست آورده است با دوتا تلفن پس دهد این داستان حسنا حقیقت دارد.
دلم به حال بچه هایی که زیر دست مادرهای نادانی هسنتد که دروغهای باور می کند می سوزد.
خدا به همه آدمهای دنیا عقل عقل عطا کن

یکی براش کامنت گذاشته مواظب باش ، خانوم اولی می خواد شوهرت را از دستت دربیاره !!!

اینا دیگه کی ان

نینا چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 19:49

از قدیم گفتن دادو ستد نه که داد و چیزی نستاد

مهسا چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 17:18

چند روز پیش این نظر رو برای حسنا گذاشتم ، ولی تایید نکرده هنوز ...
فکر نکنم دیگه هم تایید کنه ، حرف خاصی هم نزدم تو نظرم .


"خوب چرا وقتی بابات مامانت و خانواده ات ازت خواستن زن دوم نشی به حرفشون گوش نکردی ؟ الان هم هی می گی چون بابا گفته ، به خاطر بابا ، به خاطر دل بابا این کار رو کردی.
چرا اون موقع به خاطر دل بابات این کارو نکردی ؟
مطمئنن دلیل دیگه ای داره که نمی گی
این نظر منم تایید نمی کنی مهم نیست ."

امیدوارم تایید کنه و جواب بده ، به اسم هوم نظر گذاشتم

در جواب تمام کامنت ها می گه بخاطر دل بابا !!

حالا همه راهها را رفته بود و جواب نگرفته بود
مجبور شد بره خونه شون را بهشون برگردونه. الکی می گه بابا.

اول که شوهره گفت من کاری ندارم
بعد که پدرشوهره گفت به من ربطی نداره
بعد که برادر خانوم اولی گفت برو بابا حالت خوشه !

وقتی دید دیگه راهی نمونده مجبور شد

حالا هی می گه بابا! !
اونوقت که زن یک مرد زن و بچه دار می شدی بابا کجا بود؟

مهسا چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 17:11

واقعا ناراحت می شم ، وقتی نظرات خوانندگان وب حسنا رو می خونم
حسنا من ازین همه کوته فکری دردم می گیره.

رحم اجاره ای چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:47

اجاره رحم یکی از روش های درمان ناباروری است که طی سال های اخیر در ایران گسترش پیدا کرده است.

اجاره رحم، انتقال یک یا شمار بیشتری از جنین های ناشی از لقاح تخمک و اسپرم زوج نابارور به رحم یک زن دیگر است . در این حالت فرد اجاره دهنده رحم، تنها یک میزبان برای جنین است و از نظر ژنتیکی هیچ گونه مشارکتی با جنین حاصله ندارد.

زوجهایی که دست به این کار می زنند، همسرانشان بدون رحم هستند یا به دلایلی رحم شان با جراحی برداشته شده یا اینکه به دلیل بیماریهای مختلف مانند دیابت، بیماری قلبی، فشار خون یا بیماریهای بدخیم توان حمل جنین ندارند.

در حقیقت در اجاره رحم، اسپرم پدر با تخمک مادر در محیط آزمایشگاهی لقاح داده می شود و جنین حاصله در رحم زن دیگری که قابلیت بچه دار شدن را داشته باشد جایگزین می شود و نوزاد متولد شده ویژگی‌های ژنتیکی پدر و مادر خود را به ارث می برد.

البته به گفته پزشکان، اگر چه فرد حامل جنین از لحاظ چهره و به لحاظ فیزیکی و ژنتیکی تاثیری برروی جنین نمی گذارد، از لحاظ روحی و روانی تا اندازه‌ای می تواند بر جنین تاثیر گذار باشد.

زوج هایی که خواهان اهداء جنین هستند از لحاظ پزشکی باید نسبت به وضعیت بیماری های عفونی نظیر مثبت بودن HIV، بیماری های ویروسی، ژنتیکی و سلامتی جسمانی مورد بررسی قرار گیرند و در صورت نبود مشکل در این زمینه ها از جنین های آنها استفاده شود.

مشکلات اجاره دهندگان رحم

در مرکزهای ناباروری، مسوولان و پزشکان معمولا درباره روش درمان ناباروری با شیوه “رحم اجاره ای” حرف می زنند اما از زنان اجاره دهنده، مسائل و مشکلات آنها سخنی به میان نمی آید. می گویند اجاره رحم یکی از بهترین شیوه های درمان ناباروری است و خانواده های بسیاری را صاحب بچه کرده و استقبال از آن روز به روز بیشتر می‌شود. آنان ادعا می کنند تبعات پزشکی این شیوه را در زنان اجاره دهنده بررسی کرده و مشکلی وجود ندارد علاوه بر آن این زنان تحت مراقبت و مسئولیت این مراکز هستند.

رحم اجاره ای در تهران، شهرستان های ایران و حتی در کشورهای عراق، ترکیه، دوبی، تاجیکستان و برخی دیگر از کشورهای عربی در جریان است.

تا به امروز مشکلات زیادی در این رابطه وجود داشته است در مواردی زنی که رحمش را اجاره داده پس از به دنیا آمدن کودک به او وابسته شده و خود را مادر بچه می داند و حاضر به ترک بچه نیست. در مواردی پدر و مادر بچه در مدتی بعد از انتقال جنین با هم اختلاف پیدا کرده و گاه کار به طلاق می انجامد بچه را نمی خواهند، در این مرحله تکلیف زن اجاره دهنده و بچه نامشخص است.

این در حالی است که ممکن است زایمان صورت گرفته، اما کودک دچار نقص ژنتیکی شود و پدر و مادر (صاحبان جنین) بگویند که بچه را نمی خواهند و حاضر به تحویل گرفتن بچه نباشند.

شرایط زن اجاره دهنده رحم

تمام کارها و مراحل پزشکی و مراقبت ها باید محضری شود . البته در بسیاری از موارد فقط یک دست خط ردو بدل می شود .

معمولا مقداری پیش پرداخت می گردد . و همیشه یک زن واسطه وجود دارد که به عنوان دلال فعالیت می کند. زن اجاره دهنده، باید در استراحت مطلق باشد و نیاز به پرستار دارد. باید هزینه پرستار روزانه داده شود . باید به پزشک برای معاینه رجوع کند که هزینه های پزشکی به عهده والدین است. پس از به دنیا آمدن بچه بقیه پول گرفته می شود.

معمولا زن اجاره دهنده رحم به خاطر وضعیت اقتصادی این کار را می کند و باید در نظر داشت که این زن در تمام دوران حاملگی همخوابگی با شوهرش ندارد. او در تمام مدت زایمان با فامیل و آشنایان قطع رابطه کرده و بعد از زایمان به علت نبود بچه در میان همسایه ها و کسبه دچار مشکل می شود.

اینکه در رحم زنی بچه یک زوج دیگر رشد کند در فرهنگ ایرانی ناشناخته و حتی تابواست. شوهر بیش‌تر این زنها با وجود رضایت کتبی و توافقی که با همسرش داشته زن را در دوران بارداری آزار داده و زن با زخم زبان مواجه است، زیرا برای برخی از این مردان پذیرش این نکته که زنشان بچه مرد دیگری را در رحم دارد، دشوار است.

پیش از هر انتقال جنین خانواده زن اجاره دهنده بررسی شده و با بچه های زن نیز گفتگوهایی انجام می شود.

بیشتر این زن ها در طی دوران بارداری به بچه وابسته شده و عشق می ورزند. اما مسئله مهم برای خانواده اجاره دهنده، مشکلات اقتصادی شدید است که به این شکل فراقتی حاصل شده و وضعیت خانواده بهتر می شود.

معمولا داروهایی که برای آماده سازی رحم به منظور پذیرش جنین به زن تزریق می شود، صحبتی از عوارض این داروها به میان نمی آید تا مبادا زنان اجاره دهنده رحم نگران شوند. همچنین داروهای رحم اجاره ای تحت بیمه نیست زیرا درمان شخصی محسوب می شود.

اجاره کنندگان خارجی

در ایران حتی از کشورهای عراق، روسیه و سنگاپور مشتری رحم اجاره ای وجود دارد . حتی در مواردی بیش از ۲۰ میلیون تومان برای خانواده های عرب هزینه بر می دارد . زیرا عرب ها دوست دارند بچه شان در رحم زن های ایرانی باشد. زیرا از نر اعراب ایرانیان نژاد قویی محسوب می شوند .

رحم اجاره ای موجب محرمیت می‌شود.
آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعیان ، رحم اجاره ای را موجب محرمیت می داند .
وی می گوید : وقتی گفته می‌شود اگر نوزادی یک شبانه روز از زنی شیر بخورد به او محرم می‌شود پس رحم اجاره ای نیز به طریق اولی موجب محرمیت می‌شود چون پوست و گوشت و تمام وجودش با او آمیخته شده است.
اگر هم برای کسانی شبهه ایجاد شود به او می گوییم که آیا این فرزند پس از بلوغ می تواند با آن زن ازدواج کند؟ که جواب منفی است، پس رحم اجاره ای موجب محرمیت می‌شود.
ایشان تصریح کردند: رحم اجاره ای حتی سبب می‌شود نوزاد با شوهر آن زن و قشری از فامیل هم محرم شود.

رحم اجاره ای چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:43

یکم: از لحاظ فرهنگی این روش هنوز مورد قبول همه مردم واقع نشده و اکثر آنها از این روش بی اطلاع هستند ، بنابراین دید مناسبی نسبت به فردی که رحم اجاره داده می شود وجود ندارد.دوم: احتمال انتقال بیماری هایی چون ایدز و هپاتیت و … از مادر اجاره ای به نوزاد.سوم: احتمال انتقال بیماری از زوج های اهداء جنین مانند بیماری های عفونی (نظیر ایدز ، و هپاتیت و ….) و بیماری های ویروسی و … به جنین و سپس مادر اجاره ای چهارم: اطلاع طفل از اینکه حاصل چنین روند پزشکی است و نوع برخورد وی با این مسئله. پنچم: امکان سوء استفاده های مختلف از این روش از جمله سوء استفاده های مالی. ششم: نارضایی اطرافیان به خصوص فرزندان و همسران افراد ” داوطلب رحم اجاره ای ”.هفتم: از لحاظ حقوقی و قانونی هنوز مشکلاتی در اعمال این روش وجود دارد.

رحم اجاره ای چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:37

طبق قانون ایران ، زن صاحب رحم اجاره ای می تواند از دادن طفل خودداری کند

بر اساس مقررات جاری کشور ایران فرزند تا ۷ سال متعلق به مادر است و در آغوش او پرورش می یابد و رحمی که جنین را رشد می‌دهد مادر محسوب می شود. در نتیجه مادر می‌تواند حضانت طفل را تا موعد قانونی بر عهده بگیرد حتی اگر قرار دادی فی‌مابین موجود باشد.

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:32

تازه امثال این زن ها ب بسم الله هم که خونه به نامشون نمیزنن

چند سال خدمات 6 باید به نحو احسن انجام بدن تا بالاخره یک ملکی به نامشون بشه
چند سال طول میکشه

حالا بیاد خونه که با جون دل با این همه مشقت بدست آورده دو دستی به عنوان مهریه زن اول بدون حضور شوهر به نام بزنه

هر کی باور میکنه دستش بالا

رحم اجاره ای چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:30

http://notary113.blogfa.com/post/41

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:27

به قول موموفری جان
مگه ارث بابات بخشیدی که انقدر داری منت میگذاری
از نظر حسنا و خوانندگان زنی که به خاطر 6 یک زندگی را از هم می پاشاند حق دارد و حق گرفتن خانه و این حرفا
و باید هم یک چیزی به نامش بشود چون رسم این مدل معامله ها این گونه است
یک دختر جوتن وقتی میره با یک مرد متاهل پولدار و 6 می دهد حقش که یک خانه ملکی به نامش بشود
البته دوستان فراموش نکنند این قانون هنوز تو مجلس تصویب نشده ولی بین زن ها و مرد های متاهل تصویب شده است
برای همین اگر اون خانم خانه که به واسطه 6 بدست آورده ببخشد خیلی عمل بزرگی انجام داده

اون خونه که اون مرد نامرد هرزه که به خاطر پائین تنه اش از دهن زن و بچه اش میکنه میده به امثال این گونه زن ها
شاید به ظاهر رو سر تون خراب نشه و ذره ذره ساختمان روحی و اعصابتون ویران میکنه
و اون خونه حق اون زن و بچه است
کسانی که نمی دونن بدونن کسی که اون خونه بخشیده لطفی نکرده

قورباغه سبز چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:26

به نظرم حسنا میشینه کلی به ریش خواننده هاش میخنده. آخه اونا فکر میکنن همسر اول با حسنا ازدواج کرد بعد با اجازه حسنا رفت خانم اول رو گرفت.
حسنا واقعا با بقیه زنهای دوم وبلاگ نویس فرق داره. بقیه تا چند بار اینجا و اونجا در موردشون حرف زده شد و دروغاشون رو شد یا ننوشتن یا خیلی کمتر و محتاط تر نوشتن یا غیب شدن.
اما حسنا یکه تاز در صحنه هست. حق هم داره طفلک. کی میتونه این کامنتای خنده دار بغل بوس دار رو ول کنه بره.

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:17

ملی ۱۱:٤٤ ‎ق.ظ - سه‌شنبه، ٢ مهر ۱۳٩٢
تو نزار دیگه چیز دیگه ای ازت بگیره لطفا دو دستی شوهرتو بچسب چون بعید نیست فردا طمع شوهرتو هم بکنه

طمع ؟!؟!؟!؟
ببخشید درست خواندم نوشته طمع
یعنی چی طمع باعث میشه خانم اولی شوهرتم ازت بگیره ؟!؟!؟!

خدایا اینا دیگه کین
بابا شوهرش
از کی تا حالا هر کسی شوهرش بخواهد طمع کرده ؟!!؟!؟؟


روز اول اومد 20 سال پیش قسم خورد که در تمام سختی ها و شادی ها کنارش باشه بهش تعهد داد
حالا اون مرد زده زیر همه تعهداتش

خانم ملی یا شما نمی دونید شوهر و ازدواج یعنی چی
یا معنی لغتی طمع رو نمی دونید

دخترجعلی چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:11

ستاره ٩:٥٢ ‎ق.ظ - سه‌شنبه، ٢ مهر ۱۳٩٢
لبخندخوب کاری کردی بهش دادی -مهریه ات رو هم که بخشیدی دیگه کسی نمی تونه بگه بخاطر پول زنش شدی پول بی منت خودت ارزش وبرکتش بیشتر از همه چیزه عینکعینک

پاسخ: ستاره جون چی بگم لبخندمهریه رو که نبخشیدم ولی در حق طلاق ذکر شده که با بخشیدن مهریه حق طلاق دارم .
حسنا بانو - ۳/٧/۱۳٩٢ - ٢:۳٦ ‎ب.ظ

ستاره جون الان دلیل ازدواج یک دختر 28 ساله و یک مرد 46 ساله زن و بچه دار را می شه بگی.

دختره شاغله
خونه داره
ماشین داره
خواستگار فت و فراوون داره

فقط من دلیل ازدواجش را پیدا نمی کنم

موفرفری چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:11

وااای یزدانی جان، گرده افشانی و تولد بهار. چه ذهن پویایی داری. خستگی کار امروزم در رفت.
من بیشتر میخونم ولی گاهی کامنتکی میگذارم. حسنا خیلی سعی داره بگه من بانو و لیدی هستم و القا کنه اینو به خواننده های ساده دلش!
برام جالبه به همه میگه من این کارو برای بابا کردم، برای بابا بخشیدم. انگآر اموال پدرش بوده بخشیده یا انگار از خون کسی گذاشته و دقیقه پیام پنهان پستش اینه که سگ خورد، مال تو. خودم بهترش را جور میکنم.
البته اگر این حرفهای بی سر و تهش را بشه باور کرد. خانوم اول زن حسنا بوده، حسنا مهریه را کوبیده رو میزو گفته بروووو.

حالا ملت هم میان میگن عجب گذشتی کردی!!!! واقعامعنای گذشت را نمیدو نند!

این همه کوتاه اومدن و گذشت و مهربانی باید یه دلیلی پشتش باشه

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:10

خوب خانوم اول چیز نداشت برای چیز
و از طریق عمل گرده افشانی مورد تایید از وزارت بهداشت به مرز حاملگی رسید و ناچارا یک عدد بهار بدنیا آمد

یزدانی جان

دخترجعلی چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 16:05

ملی ۱۱:٤٤ ‎ق.ظ - سه‌شنبه، ٢ مهر ۱۳٩٢
تو نزار دیگه چیز دیگه ای ازت بگیره لطفا دو دستی شوهرتو بچسب چون بعید نیست فردا طمع شوهرتو هم بکنه

پاسخ: ملی جون اتفاقا خانوم اولی تنها چیزی که میخواد همین هست . یعنی این مهریه و خونه و تمام اینها بهانه هست شرمنده چی بگم ... شاید بهتر باشه بگم اول دلم میخواد ببینم واقعا ارزش دو دستی چسبیدن رو داره . این رو جدی میگم . واقعا دوست دارم خیلی بیشتر از اینها به یقین برسم . نه که تا حالا نرسیده باشم و زندگی ام بر اساس احساس باشه . میگم خیلی بیشتر ازاین حرفها حس میکنم به یقین رسیدن رو نیاز دارم

تو نزار دیگه چیز دیگه ای ازت بگیره لطفا دو دستی شوهرتو بچسب چون بعید نیست فردا طمع شوهرتو هم بکنه

یزدانی چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 15:44

گلریزم کجای جمله ایشون رو متوجه نشدی ؟
شوهرش رو محکم بچسبد یا رابطه زن و شوهری؟یا هردو؟
خوب خانوم اول چیز نداشت برای چیز
و از طریق عمل گرده افشانی مورد تایید از وزارت بهداشت به مرز حاملگی رسید و ناچارا یک عدد بهار بدنیا آمد
شرم میکنم میگم خیلی زشت بود کارشون
بی غیرتا
قرار بود 20 سال بعد یک حسنا بیاد و ...
بعضی خبرگزاریهای بلاد کفری گزارش کردن که جانداران تک سلولی کلا باردار نمیشن و تقسیم سلولی به شیوه یی کاملا مجازی به اثبات نرسیده
پس با کنار گذاشتن این نتایج به نتایج شگرفی میرسیم من جمله خانوم اولی وجود خارجی ندارد و ایشان روح می باشن

گلریز چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 15:00

یکی براش نوشته دو دستی شوهرت رو بچسب چون ممکنه طمع شوهرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت روبکنه.
من فکر میکنم ملت اصلا فکر نمیکنننننن.شوهرتتتتتتتتتتتتتتت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اخه ادم عاقل قبل از اینکه شوهر حسنا بشه شوهر خاک بر سر اون زن بوده

دیدی گلریز

اینا کلا یادشون رفته کی اول بوده و کی بعدش اومد و طمع شوهر و زندگی کی را داشت و ...

نینا چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 14:35

بانو جان من اغلب خاموش میام اما مدتیه یه ابهامی برام پیش اومده هرچند چیزی که اینجا زیاده الان ابهام...
ماجرای این نی نی خانوم یکم گنگ نیست؟؟؟
جدای از اینکه مگه جاری کجا هستن که این قدر پیشرفتس
از شرایط رحم اجاره ای اینه که اون خانوم قبلا سابقه بارداری بدون مشکل رو داشته باشه و اینکه مطلقه باشه (تا مشکل احتمالی برای جنین پیش نیاد)
تا جایی که یادمه این موضوع رو دوسال پیش روزنامه همشهری در بوته نقد قرار داده بود

یکی از دوستان یک لینک و یه مطلب گذاشته براتون.

مینو چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 14:05

ستاره ٩:٥٢ ‎ق.ظ - سه‌شنبه، ٢ مهر ۱۳٩٢
لبخندخوب کاری کردی بهش دادی -مهریه ات رو هم که بخشیدی دیگه کسی نمی تونه بگه بخاطر پول زنش شدی پول بی منت خودت ارزش وبرکتش بیشتر از همه چیزه عینکعینک

پاسخ: ستاره جون چی بگم لبخندمهریه رو که نبخشیدم ولی در حق طلاق ذکر شده که با بخشیدن مهریه حق طلاق دارم .



حسنا مـــــــــــــــــــــــهریه رو نبخشیده!

گلریز چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 13:52

راستی صورت زیبای حسنا از کجا برای بعضیا ثابت شده؟؟؟؟

دخترجعلی چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 13:44

ارغوان ٧:٤۱ ‎ب.ظ - دوشنبه، ۱ مهر ۱۳٩٢
تو رو خدا بگو حداقل 4 تا شرط واسه خانم اولی گذاشتی که در عوض این خونه دیگه نتونه مزاحمت بشه

پاسخ: ارغوان جون متاسفانه هیچ شرطی هم نذاشتم نگران
حسنا بانو - ۳/٧/۱۳٩٢ - ۱:٠٩ ‎ب.ظ

خب اگه می تونست شرط بذاره که خونه را پس نمی داد
چه شرطی می تونست بذاره

دخترجعلی چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 13:38

یک دوست ۸:٢٩ ‎ق.ظ - سه‌شنبه، ٢ مهر ۱۳٩٢
سلام
راستش من خیلی از این کار تو عصبانی شدم. اگرچه به من و امثال من ربطی نداره ولی واقعا نمیدونم چرا این کارو کردی !!!
.
و داری میگی همسرت هم هنوز نمی دونه
.
حسنا یه خورده زیاد عصبانیم



پاسخ: سلام دوست جون بغلماچ حقیقتش بارها گفتم اگر به خودم بود زیر بار این حرف زور به این صورت و به این سرعت نمیرفتم ولی به خاطر بابا این تصمیم رو گرفتم شرمنده
حسنا بانو - ۳/٧/۱۳٩٢ - ٢:۱۳ ‎ب.ظ

دل بابا کجا بود وقتی داشتی شوهر می کردی و بهت گفت نکن
گفتی به تو ربطی نداره

تازه وارد چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 13:02

غنچه جان ماهمش 5نفریم که به زندگی خفت بار حسنا داریم
حسودی میکنیم
اونهایی که حتی شهامت نداشتن یک وبلاگ بزنن دست این خانوم وروکنن
الان دارین بیانیه میدین که چرا ما امضانمیگیریم از زنان جامعه ما ببریم م.ج.ل.س
اره باتوهستم استادجان اول حسنا رو قانع کن اشتباه کرده
اول فرهنگ سازی همجنس های مالازمه وقتی همجنست تو رو محکوم به حسودی زندگی رقت بارش میکنی انتظارداری زیر بار امضا بره ؟
باشه حسنا توفکر کن توخیالاتت باش که ما 5نفریم
خداروشکر بانوتونست ما 5نفر و روشن کنه زره زره جمع شود حسنا جان
فکر میکنی 200واندی کامنت وتوازکجا میاری همش کسایی هستن یا زن دوم هستن یا میخوان بشن یادوست دارن اخر داستانت وبدونن
همیشه هم مثلا یه دونه سیما همون نوچه ت تویه پست 3تا 4تاکامنت میزاره
این 3،4من ویاد تقسیم هفته اورد

یزدانی چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 12:32

غنچه عزیزم
این قضاوت نکردن هم جدیدا مد شده برای شونه خالی کردن و سکوت کردن در مقابل نا حقی ها
و گرنه ماشا... همه ید طولایی دارن
من قضاوت نمیکنم به کارت ادامه بده حسنا جون
من قضاوت نمیکنم چون شهامت شنیدن حقیقت رو ندارم
من قضاوت نمیکنم تا فارسی وان برنامه داشته باشه
من قضاوت نمیکنم تا بجای من تو قضاوت کنی حسنا جون
خانوم اولی روان پریشه قاطیه بهار مزخرفه و همسر هم لال مادر زاد
فقط من خوبم
هیس!آدمها قضاوت نمیکنن

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 12:31

ستاره
۱:۳٠ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
من برام سواله که چرا همسر شما با شما ازدواج کرده؟
در حالی که می گید که همسر اول خودشون ابتدا راضی بودند!
خیلی عجیبه!تعجب
به علت موجود نبودن نوشته های قبلی ماجرا رو نفهمیدم!متفکرسوال
اگر یه اشاره ای بکنید، ممنون می شم.ماچ


دیگه همه یاد گرفتن
می دونن برای اینکه کامنتشون تائید بشه باید ماچ مغل بوس بفرستند
آخرش یک ماچ فرستاده یعنی حسنا کامتت تائید کن

انقدر اینجا نوشتیم به خاطر 6 زن دوم شدی
چقدر شان پائین این حرفا
دیگه خودش روش نمیشه این بنویسه
چه سوتی راجع به شخصیت خودش داده
حسنا جان می خوای قبل از نوشتن هر پست یک مشورتی با ما بکنی

والله به خدا همه شاخاشون در اومده میگن مگه خودت گوشه وبلاگ ننوشتی با رضایت زن اول اومدم پس چرا این خانم اولی انقدر روان پریش همش در حال فحش و فحاشی مهریه تو پس میگیره
جریان چیه اگه رضایت داده این کارا یعنی چی ؟؟؟


اینجا هم حسنا نوشته با خاطر دل خانم اولی

اسلحه گذاشته بود پشت سر من همسر که یا ازدواج می کنید یا من خودم میکشم
دیگه ما هم مجبور شدیم میفهمی مجبور شدیم ازدواج کنیم و من زن دوم بشم

دیگه همه یاد گرفتن
می دونن برای اینکه کامنتشون تائید بشه باید ماچ مغل بوس بفرستند
آخرش یک ماچ فرستاده یعنی حسنا کامتت تائید کن

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 12:24

ساره
سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:30
ستاره پرسیده: چرا همسر با شما ازدواج کرد (منظورش این بوده چه دلیلی داشته که همسر زن دوم گرفته )
حسنا: به دلیل رضایت خانم اولی


مثل همیشه عالی بود ساره عالی

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 12:18

خاموش
چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 01:46
حسنا جان شاید باورت نشه اما من دیشب بارها از خواب بیدار میشدم و به اتفاقاتی که پشت سرگذاشتی فکر میکردم و واقعا ناراحت و به فکرت بودم.واقعا نمیدونم چی بگم همیشه سعی میکنم قضاوت نکنم دیگران رو اما این رو میدونم که زیادی خوب و مثبت بودن باعث سواستفاده میشه میدونم که اینکار رو واسه آرامش اطرافیانت انجام دادی بنابراین امیدوارم که خودت هم سرشار از آرامش باشی گل



وای خدای تا کجا ها ضمیر ناخودآگاه مردم این وبلاگ نفوذ کرده
چرا همه میگن ما نمی تونیم قضاوت کنیم
نمی تونی قضاوت کنی
یک زن شان خودش آورده پائین به گفته خودش برای رفع نیاز 6 یک مرد حاضر به ازدواج شده که حتی داستان بودنش هم زشت آدم بنویسه
مگه همه زندگی زناشویی 6 ؟
مگه همه شان و متزلت یک زن رفع نیاز 6 یک مرد
مگه زن برای این قضیه آفریده شده ؟
به خدا نوشتنش هم قباحت داره

بعد اومده رو سر یک زندگی زن و بچه یه آتیش کشیده اآرامش و آینده اون خانواده بر هم زده

اون وقت تو میگی من نمی تونم قضاوت کنم ؟

یعنی حق با زنی که برای 6 اومده

تو نمی تونی قضاوت کنی

یعنی زن اول که 20 سال ساخته و سوخته شوهرش به خاطر هوس باز بودن 6 دو نفر آدم باید تا آخر عمر تو تنش و ناامیدی و اشک زندگی کنه و ذره ذره آب شدن دخترش و از بین رفتن آینده دخترش ببینه

تو نمی تونی قضاوت کنی ؟!؟؟!

فکر کن این طرف اگه یه مشکل تو زندگیش داشته باشه چه حالی می شه.
یه وبلاگ خونده تا صبح چند بار بیدار شده به موضوع فکر کرده

غنچه چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 12:11

سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 09:50
بیتای عزیز،

حق با توست، در دنیای وبلاگستان، زن‌های دوم متعددی روزانه آرزوی مرگ زن اول رو میکنند. بله من هم در نگاه اول با خودم میگم عجب رویی دارند، اومدن تؤ یک زندگی‌ و حال آرزوی مرگ زن بیچاره رو دارند. اما وقتی‌ بیشتر فکر می‌کنم میبینم اون‌ها حرف دلشون رو نوشتند، افکار نهانیشون رو بر زبون آوردند. خیلی‌ کریه است، قبول. ولی‌ لا آقل زندگی‌ روتوش نشده أی‌ رو در معرض دید عموم گذاشتند. حتا زنی‌ هست که هر آخر هفته که شوهرش میره سراغ بچه أی‌ که از همسر اولش داره، حرص می‌خوره و گاهی آرزوی مرگ اون کودک معصوم رو میکنه. چه بی‌ رحمانه است این آرزو برای کودکی‌ که در این بین فدا شده و هیچ نقشی‌ در به وجود آمدن این زندگی‌ معیوب نداشته. اما باز هم تکرار می‌کنم این زن زندگی‌ حقیقی‌ خودش رو برای من خواننده به تصویر می‌کشه. حرفش برای من قابل باوره، عصبانیم میکنه ولی‌ میدونم حقیقت چنین زندگی‌ هایی همینه. اما حسنا قصه گو زندگی‌ خودش رو وارونه جلوه داده، بیایید پرده أی‌ رو که اون کشیده جلوی چشم هامون کنار بزنیم. بیایید خودمون رو در این زندگی‌‌های مثلثی قرار بدیم، آیا میشه حرف‌های حسنا این فرشته بی‌ عیب و نقص رو پذیرفت؟ فرشته أی‌ به نام حسنا، مهربان، همیشه به فکر بهار و زن اول، هدفش آرامش به زندگی‌ همگان، مادر پدر و خواهران خودش و خانواده شوهر اول و در مقابل اهریمنی دد خو به نام خانم اول؟ که جز جنگ تن به تن و مجادله لفظی و ایجاد مزاحمت برای حسنا و مردک هوسباز و پدر حسنا کاری ازش بر نمیاد؟ بیایید واقع میان باشیم.

جیران

خاتون چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 11:44

از آن نترس که های و هوی دارد
از آن بترس که سر به توی دارد

یزدانی چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 09:35

سلام جیران جونم
مرسی که باهاش آشنام کردی
خطاب به بیتا خانوم
از آن نترس که هیاهو دارد از آن بترس که سر به زیر دارد

جیران چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 08:27

سلام فریبا

گفتی‌ که همه ما آدم‌های احمق و بیکاری هستیم. ببین احمق رو مطمئن نیستم، شاید باشم، ولی‌ بی‌ کار نیستم. باور کن انقدر کار سرم ریخته که اگر برات شرح بدم، حتا توئ که از من خوشت نمیاد دلت به حالم میسوزه و میگی‌ جیران بذار من کمکت کنم! فریبا من حتا تابستون که سفر بودم، زمانی‌ که وبلاگ بانو این قدر پا نگرفته بود از شهر‌ها و کشور‌های مختلف در طول سفر هر جا دست داد کامنت گذشتم تا وبلاگ پا بر جا بمونه. فریبا قول میدهم بهت که من بیکار نباشم، ولی‌ می‌دونی، من چی‌ هستم؟ نگران. نگران زن جوونی که با خوندن وبلاگ حسنا شان خودش رو این قدر پائین بیاره که بره زن دوم شه، نگران مردی هستم که فکر کنه با داشتن مال و منال میتونه حرم سرا باز کنه. نگران اینم که داستان‌های زمان قاجار در دوره ما تکرار شه، فریبا. خیلی‌ نگرانم......

جیران

jeiran چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 05:42

یزدانی جان،

ببخشید من دیشب خوابم برد دیگه وقت نشد همون موقع جوابتو بدم ولی‌ این یکی‌ از کامنت‌های بیتاست:

من 28 سالمه. من نمیگم شماها ظالمین. یه بابایی یه وبلاگی داره مینویسه. توشم هزاران بار گفته از کاری که کردم خیلی پشیمونم. هیچگونه ترویج زن دوم بودنم نکرده. من به کار شماها موندم این همه حمله واسه چیه؟ دیگه رفتاراتون شده مثل ادمایی که باهاش اشنا هستین و خصومت شخصی دارین. من نه ان خانوم رو میشناسم و نه قصد حمایت دارم...... بد نیست یه دور دیگه ای تو اینترنت بزنید و وبلاگهای دیگه ای با این عنوان رو بخونید تا متوجه بشید هستن کسان دیگه ای که به راحتی عنوان میکنن که شوهرشون رو از چنگال زن اولش در اوردند و حالا هم روزی 100 بار ارزوی مرگ زن اول را میکنن تا مثلا یکه تاز باشن. من فقط متعجبم چرا شماها به 1 نفر گیر دادین. اگه میخواین بگین خیانت بده خوب اصل مساله خیانت رو زیر سوال ببرین. نه یه شخص رو. این وبلاگ شما ازش بوی خصومت شخصی میاد نه نکوهش و مذمت عمل غیر اخلاقیه خیانت

خاموش چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 01:46

حسنا جان شاید باورت نشه اما من دیشب بارها از خواب بیدار میشدم و به اتفاقاتی که پشت سرگذاشتی فکر میکردم و واقعا ناراحت و به فکرت بودم.واقعا نمیدونم چی بگم همیشه سعی میکنم قضاوت نکنم دیگران رو اما این رو میدونم که زیادی خوب و مثبت بودن باعث سواستفاده میشه میدونم که اینکار رو واسه آرامش اطرافیانت انجام دادی بنابراین امیدوارم که خودت هم سرشار از آرامش باشی گل

پاسخ:ارکیده جون بغلماچ من واقعا شرمنده هستم که باعث به هم خوردن آرامشت شدم ناراحت ممنون ازت . امیدوارم که برام آرامش بیاره . امیدوارم برای تو هم همیشه شادی و آرامش و خوشبختی باشه بغل

یعنی تا کجا تو جان و روح خواننده هاش رفته و باورش دارن.یعنی واقعا سر سوزنی شک نمی کنن؟این همه خوبی و مهربونی و گذشت حسنا جون قابل باوره؟؟؟؟؟

خدا را شکر که این خواننده این قدر بی درد هست که این شد فکر و ذکرش و شب تا صبح بهش فکر می کنه.

تازه وارد سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 23:29

حسنا توچی داری ما به توحسادت کنیم ؟
به زن دوم بودنت؟
به بدبخت بودنت؟
استادجان یاهمون خانوم چاق سابق این امضا رومیشه شما ازخانومها بگیرین بعدبه م.ج.ل.س بدین این زحمت وشما بکشین ممنون میشیم ببینیم میتونین ق.ان.ون و عوض کنی تووقتی نمی تونی همجنس خودتو راضی کنی که اشتباه میکنه خودشو بکشه کنار میگه نه من اشتباه نمیکنم
خودم میدونم دارم چیکارمیکنم جوابش اینه بعد انتظار داری جای دیگه به داد ما برسه
استادجان یک بارهم که شده به حسنا بگو خودشوبکشه کنارازاین زندگی چرا چسبیده ببینین جواب شما چی شما اول همجنس خودتو توجیه کن درکش وببربالا بعد به فکر لایحه و امضا باش

تازه وارد سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 23:07

اخه من نمیدونم این همه حسرتی که دارن نمیتونن تودنیای واقعی بگن میان اینجا عقدگشایی میکنن مگه حسودی داره
مگه هوارشدن روخونه زندگی کسای دیگه مگه حسودی داره

تازه وارد سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 23:01

مهریه روداده اونم ازکیسه ی خلیفه نه کیسه ی خودش حالا چقدر هم خونه ی من خونه ی من میکنه
ملت همه چادرزدن فقط حسنا بود خونه داشت انقدر خونه خونه میکنه

سمیرا سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 23:00

خدایی این زن دومی ها خل وچل نیستند؟
یکی یارو صیغه اش کرده و داره ازش سو استفاده می کند می شیند می نویسد چه خوبختم و قربانش برم (ان شا.. یک زن احمق کمتر)
یکی دیگر یک پدر از بچه هاش جدا کرده است می نویسد کفش بو گندو من را بپوشید
یکی دیگر با لب.ه .ای مرد نامحرم متاهل افطار می کرده است
یکی دیگر دنبال مکان جور کردن است می خواهد خانه اجاره دهد و ماشین بفروشد تا مکان جور کند
یکی دیگر با این متاهل است با یک مرد متاهل رابطه دارد و به ز.ن.ا می گوید عشق
اون یکی عشقش این است که سوار موتور مردیکه پدر سوخته خائن شود یک بچه از یک آدم عوضی درست کرده است

خدا وکیلی اینها دیوانه نیستند همه چیز زندگی شان برعکس آدمهای عادی است. هر کی هم بهشان این وضعیتی راه انداختید شخصیت و آبرو خانواده تان را برای...
حراج کردید می گویند حسودی می کنید.
آغا یکی به من بگوید تعریف آدم خل و چل چی هست؟

ما فقط به حسنا حسودی می کنیم.
تو که یه لیست بلند بالا نوشتی از کسانی که بهشون حسودی می کنی

تازه وارد سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 22:59

پریناز مثل همیشه عالی بود

سمیرا سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 22:49

این حسنا با این قصه مهر زه اول دادم و می خواهم مکان جور کنم دیگر زده به سیم آخر. فارسی وان هم در برابر مزخرفات این دیوانه زده تو جاده خاکی

سمیرا سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 22:46

بعضی وقتها فکر می کنم حسنا از این دختر سبک مغزهاس که آرزوش این است زن یک پیر مرد پولدار شود.
ما که تو اطرافیان دیدم این زنهای دوم یک خورده خل وضع هستند. فکرش را هم بکنیم کدام آدم عاقلی می آید عمر وجوانی اش را پای یک پدر سوخته که رفیق 20 الی 30 ساله اش را قال گذاشته است بگذارد

یک حقوقدان سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 22:40

وقتی ملکی به شرط عمری به حسنا رسید (با توجه به جوابیه حسنا) حسنا به تنها یی نمیتواند سند ملک را منتقل کند چون او فقط مالک عین مال است واین همسرش است که مالک منافع مال است پس با توجه به این دو نکته دو سری از حرفهای حسنا کاملاً متناقضه

گویا حسنا مالک اصلی است و سندعمری برای همسر تنظیم شده.

الهه سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 21:47

پریناز لایک داری ها

گلریز سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 21:46

خالی میبنده چه خالی هم میبنده.ملتم پشت سرش راه افتادن میگن......
جالبه یک مرد قصه اصلا نمی خواد زن بگیره ،زن اول بهش میگه نهههههههههههههه باید زن بگیری مرد میگه نهههههههههههههههههههههههههه نمی خوام اما زن اول بازم میگه بایدددددددددددددددددددددددد زن بگیری و این وسط مرد اصلا دلش نمی خواد زن بگیره فقط و فقط به اصرار همسرش به همه سچرده براش دختر انتخاب کنن و فقط و فقط به خاطر همسرش میره دختره رو تحت نظر میگیره و تحقیق میکنه دربارش.به نظرتون مردی که اصلا زن نخواد هرچه قدر هم زنش بهش بگه برو زن بگیر میره این کارو بکنه؟؟؟ما دیده بودیم زن بره برای شوهرش دختر انتخاب کنه اما ندیده بودیم مردی که زن نمی خواد بره برای خودش دختر بپسنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

نارین سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 21:46

لایک پریناز

پریناز سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 21:34

راستی سلام بانو...
کامنت پایینی منم...یادم رفت اسممو بزنم..

فکر می کنی اگه نگفته بودی نمی دونستم؟
کامنت های خوشگل پریناز نیاز به معرفی نداره

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 21:33

حسنا جون باز خالی بستی لامصب؟؟!!
پس مهریه ی همسر اولم دادی؟؟!!!
قدرت خدا..
کاراکتر همسر اولو خوب ترسیم کردی..ازت راضیم.. اون از زندگی زناشوییش..توانایی رابطه ی ج/نسی که نداره بنا به دلایل نامعلوم و معلوم اعم از فشار خون و سه نقطه و به شما چه مربوط .. سالهاهم هست که با همسرش هیچچچ رابطه ای نداشته و نداره..
اون از بچه بزرگ کردنش که شده بهار بی تربیت وحشی لوس که حسنا جونوو اذیت کرده بی ادب..
خیلی دوست داری بهار رو یه روز تو دادگاه ببینی نه؟؟!!! نه که درباره ی به دادگاه کشیدنش خالی بستی از اون لحاظ میگم..وصف العیش نصف العیش..
اون از وضع مخیله اش که هربار خواننده ها کسل میشن خانوم اولو میندازی وسط و یه صحنه ی اکشنو ترسیم میکنی که یا داره فحاشی میکنه یا داره موهای تورو میکشه یا داره آبرو ریزی میکنه یا داره اس ام اس فحش میده..طفلک مریضم هست مثلا...تو خوبی حسنا.. تو خوبی زول ورن..
اونم از وضع زندگی مشترکش که بعد از بیست و سال و اندی شما از راه نرسیده به این نتیجه رسیدی که ایشون توی پیشرفت همسرش نقشی نداشته این بیست ساله..اینجا اینا رو نوشتی عیبی نداره اما جای دیگه نگو.....آدم لاک پشتو بیست سال بذاره کنار دستش باهاش صحبت کنه دیگه سال بیست و یکم لاکو میندازه اونور میگه :جونم؟؟!!
تعریفت از زندگی مشترک چیه دقیقا؟؟!!
همسر اول دیوانه..ناتوان..بی فایده و الی اخر..
هرچه خوبان همه دارند تو یکجا داری حسنا جوون..
اما جدی یه مقداری آرومتر ببند..کنتور که خیلی وقته سوخته اما اینطور که تو داری پیش میری به امید خدا تا سال دیگه همین موقع شهریه ی دانشگاه بهارم افتاده گردن تو..
بعدم یه درخواستی ام ازت داشتم..پستاتو کوتاه تر کن لطفا حسنا جوون..وسطاش آدم دیگه میبره..نه که خالی ام میبندی همچین مسلسل وار..خواننده ها گه گیجه میگیرن...نکن با ما اینکارو

تازه وارد سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 20:24

همسر خودش گفت دیگه نمیتونه جلوی خانوم اولی وبگیره
این اتمام حجت باحسنا بود

الهه سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 20:17

معلومه که جناب سرهنگ میره به زنش یا بچه هاش یا خود همسر میگه
حسنا که نمیتوونه واسه اون پیرمرد نظامی شرط بذاره بگه نگو
همسر میدونه 100%

یک لشکر جاسوس تو فامیل دارند که برای حسنا خبر می بره
برای خانم اولی می بره
برای برادرشوهر می بره
فقط سر همسر بی کلاه است. کسی براش خبر نمی بره

راحله سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 17:51

وای سرم رفت این حسنا چقدر خالی می بندد

بشنو و باور نکن

راحله سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 17:50

بانو بانو شرقی

یه گل نجابت که جنس شاخ و برگش
از بدن تو باشه
بانوی شرقی

تازه وارد سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 16:29

ستاره جون همسر با من ازدواج کرد چون خود خانوم اولی راضی بود به زن گرفتنش . حرف من هم نبود در کل رضایت داده بود زن بگیره


چی شدحسنا جون یادت رفت بیماری خانوم اولی وکه همیشه میگفتی، اینوتو این قسمت نمیبینم
دلیل رضایت خانوم اولی چی میتونه باشه ؟
آهان یادم نبود باید برم ازخانوم اولی بپرسم

موفرفری سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 15:50

برای همینه که دوستت دارم. درکت بالاست قبلا هم بهت گفته بودم که اینجا با بقیه جاها فرق داره.
واقعا ماچ بغل برای بانوی عزیز ما.



خداییش من یه چند تا نکته کم و بیش از حسنا یاد گرفتم.

از وبلاگ هم خیلی یاد گرفتم.

انگار با نوشتن وبلاگ و ... درگیر یادگیری فعال شدیم. قبلا می خوندمش و هی می گفتم این چرا اینقدر دروغ می گه.

اما از وقتی با دوستان شروع به تعامل کردم از بین حرفها و کامنتها و صحبتها و ... چیزایی یاد گرفتم که برام ارزشمنده.

در کنار دوستیهایی که اگر چه مجازیه

اما شادی و زیبایی همراهش حقیقیه !

گلاب سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 15:32

خیر منظور صلح نیست
"اسناد عمری"
خیلی از زوجین یا پدر و مادرها الآن این کار رو میکنن
ملک میتونه به نام من یعنی "گلاب" باشه
من الآن که زنده ام می تونم این ملک رو به نام هر کسی دلم میخواد مثلن "پروانه" به صورت عمری بزنم
به این شکل تا وقتی زنده ام "پروانه" هیچ اختیاری در مورد ملک من نداره و من می تونم هر وقت دلم خواست خونه رو بفروشم ولی به محض فوت من "پروانه" بدون روال قانونی مالک خونه میشه و هیچ ورثه ای از من نمی تونه ادعایی از خونه داشته باشه
در مورد مهریه هم که قبلن گفتین
برای دریافت مهریه تنها به اقرار طلبکار یعنی همسر (خانم) نیاز هست
اون به تنهایی باید بنویسه که اصل مهر رو دریافت کرده و نیازی به حضور شوهر نیست
در هر معامله مالی رسید دریافت رو طلبکار میده

چند روز پیش من در این مورد سوال کردم که آیا ممکنه

چون ظاهرا به نظرم بعید نبود. کسی بدهی دیگری را بدون حضورش پرداخت کنه.

اما گفتم شاید از نظر قانونی ریزه کاری و جزییاتی داشته باشه

ممنون که گفتید قانونی هم درسته و شدنی

یک خبرنگار سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 15:30

بانوجان شما هوش خیلی بالایی داری، می تونستی تو دنیای واقعی یک وکیل باشی، می تونی یک ngo راه بندازی و اینطوری مقاومت کنی و از ایده هات که تقریبا درست هستند( می گم تقریبا چون ما توی جهانِ سومی ها داریم زندگی می کنیم و با آرمان ها خیلی فاصله داریم) فکر می کنم اینطوری کم کم برای خودت و خواننده هات حالت فرسایشی ایجاد کنه، چون انرژِی ات را خوب مدیریت نمی کنی. می تونی مقاله بدی، می تونی با یک عده که از این نظریه دفاع می کنند سمینار بگذاری و ...
به هر حال این نظر منه، بازم هرطور که راضی هستی.

ممنون از لطف شما

من رشته تحصیلی و تخصصم چیز دیگه ای هست و در اون زمینه کار و مقاله و ... دارم.

اما به فکر پیشنهاد شما هم هستم. دوست دارم یک کار غیرآکادمیک و داوطلبانه داشته باشم. شاید بعد از این مرحله ای که الان توش هستم شروع کنم.

موفرفری سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 15:10

بانو جون بغل ماچ. گفتم یک چیزی از حسنا یاد بگیریم!
کلا به همه بوس و بغل میده مگر آنکه ازش انتقاد کنند که چادر به کمر میبنده و کامنت میگذاره.
راستی بانو سیما دیگه اینجا نیومد؟داره بو میکنه ببینه تئوری دانشمندها درست نباشه یک وقت و بعد آبرووو مون را ببره.
بانو بغل ماچ، تو همه چیز را میدونی جدیاااا. در مورد من چی میدونی؟

مرسده سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 15:02

بانو جون به نظرم حسنا مال آمله ! نظر شما چیه؟
آخه هم تو پست عروسی که تازه به روزش کردی و هم تو پستی که جند وقت پیش نوشته بود که مادرشوهر و برادر شوهر رو برده بود شمال
تو هر دو تا نوشته که بردمشون و بعد برگشتم ! یعنی اول شهر حسناست بعد شهری که همسر ویلا داره!
( جالبه که هم وقتی مردک رو رسونده و هم وقتی خواهر شوهر رو رسونده داخل کوچه نرقته!)
ضمنا شهر حسنا دریا نداره که حسنا سر راه میخواد دریا رو ببینه
تو یه پست جدید هم نوشته بود با خواهر ها رفتیم کنار دریا و تا برگردیم شب بود
از طرفی تنها شهری که با تهران 4 ساعت فاصله داره که 4 صبح راه میفته و صبونه رو 8 صبح خونه باباش میخوره و دریا هم نداره "آمله"
احتمالا مردک هم تو محمودآباد ویلا داره
شما چی فکر میکنید؟

بریم آمل
مهمون بابای حسنااااا

آخه حسنا از دست شماها چیکار کنه که دیگه هیچی تو وبلاگش نمیتونه بگه

کیانی سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 14:44

به نظر من اون مردک از همه چی خبر داره...خودشو کشیده کنار و به خانوم خانوما گفته برو هر کاری دوس داری بکن منم پشتتم. اصلن اینطور نیست که بی خبر باشه .

بی خبریش که محاله

چطور برادر شوهر از یه منبع موثق از خونه برادر خبر داره

یکی برای حسنا خبر می بره

اون یکی از حسنا خبر می بره برای خانم اولی ( وقتی دید فهمیدم و کاری نمی کنم به بابا متوسل شد. از کجا فهمید که فهمیدی؟ خواب نما که نشد. یکی بهش گفت )

این همه تو خانواده شون جاسوس و خبرچین دارند یکی نیست به همسر خبر بده؟

همسر که از نظر شغلی اینقدر موفق هست یعنی نتونسته دست دو تا زن را بخونه و متوجه بشه که اینها غیب می شن.

ما که وبلاگ می خوندیم فهمیدیم حسنا یه روزایی غیب می شه و الکی می گه لپ تاپم شماله برای نصب ویندوز

مگر این که از سرگرم بودن و جنگ بین همسرانش برای تایم استراحتش استفاده کنه بذاره دلشون خوش باشه که نفهمیده

کل ماجرا دروغه. همسر می دونه. خوب هم می دونه. این حرفها تو جلسه مطرح شده و همه در جریان بودن.

کیانی سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 14:28

یکی از کامنتها این بود : هیچ راه قانونی وجودنداره که شما بگی تا زمان مرگم این ملک مال من و بعد از مرگم مال فلانی. مگر این که در زمان حیات به نامش کنی.
ولی یه جچیزی هست به اسم "شرط عمر" یعنی من میگم مثلا این خونه که ماله منه بعد مرگم میرسه به دخترم... این وجود داره و بابای منم یه سال پیش همین کارو کرد...اینو در تایید حسنا ننوشتمااا خاستم اطلاعاتمون بیشتر شه

لینکی هم که بی نام گذاشته همینه.

حالا همسر از این می ترسید که مامان بابای حسنا از حسنا ارث ببرند؟ یه وقت حسنا بمیره و اموالش برسه به باباش؟

چه آینده نگر!

این همه مواظب اموالش بود و بازم حسنا از دستش قاپید

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:59

گلاب من وکیل نیستم ولی فکر کنم منظورت صلح کردنه. بله میشه ولی تا جایی که من می دونم حق فروش ملک رو نداری بلکه فقط حق اجاره دادن داری.

http://daftarkhane1024.blogfa.com/cat-7.aspx

یکی که حقوق خونده کمک کنه پلیز

ممنون از لینکت

تازه وارد سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:58

اغــــــــــــــــــــا ما میگیم اصلا خونه رو خانوم اولی گرفت چی باوکالت چی قبل ازمرگ چی الان که هردوشون هی وحاضرن
مهم اینه
حق دادنی نیست حق گرفتی خانوم اولی حقشو گرفت حالا
چرا طرفدارهای حسنا دارن میسوزن
مطمئن باشین اگه این خونه حق حسنا بود هیچ وقت پس نمیداد
مثل پول پیش خونه پسرک که نداد حق خودش تو چندصبا زندگی میدونست یادت تون که هست طرفدارهی حسنا

موضوع حق بودن نبودنش نیست

حسنا تا جایی که بتونه پس نمی ده.

خیلی واضح در مورد پول خونه پسرک گفت قرارداد به اسم من بود و اونا دستشون به جایی بند نبود بهشون ندادم.

نگفت حقم بود.

گفت مامان بابا نمی تونستند بهم کمک کنند و باید خونه اجاره می کردم.

تازه وارد سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:54

همسر میاد کلی باحسنادعوا میکنه چرا
چیزی که به توربط نداشت دخالت کردی
بعدش میگه نمخوادتوخونه رهن کنی میره مشاوره املاک پول پس میده بعد میاد میگه بروتوفلان خونه بشین به کسی هم نگو من برات گرفتم ازدست خانوم اولی درامان باشی
ای بابا حسنا این فکرت هم لو رفت دفعه ی دیگه چی میخوای بنویسی

نارین سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:50

قبلا یه وکیل بود
کاش بود

الان هم گلاب و بقیه کمک کردند.

نگران نباش
همیشه یکی هست

ساره سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:45

منظور حسنا از اینکه باید ببینم عکس العمل همسر چیه این هست که ببینه اولا آیا این محبت حسنا رو همسر جبران می کنه یا نه؟ دوم اینکه به چه شکلی ؟این دو مورد خیلی مهمه .اینکه اگر حسنا دنبال شرایطی بود که باید به سبب اون همسر رو بهتر بشناسه مطمئنا در این سه سال شرایط پیش اومده و همسر امتحان رو پس داده.

یکی ازش پرسیده اتفاقا

که دائم تکرار می کنی منتظرم ببینم همسر چیکار می کنه منظورت چیه؟

حالا امروز یاد گرفته تو کامتنها می نویسه البته انتظار ندارم ملکی به نامم کنه منتظرم ببینم برخوردش چطوریه

هیچی

یه چک به تو می زنه یه لگد به خانم اولی

چه برخوردی مردک بی عرضه

گلاب سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:43

هنوز همه رو نخوندم فقط نکته اول چون دیدم براتون خیلی زشته توضیح بدم بعد برم سراغ بقیه
هر شخصی زمانی که زنده و حی و حاضره می تونه سند املاکش رو عمری به نام کسی بزنه
در این صورت بلافصله بعد مرگ و تنها با نشون دادن سند فوت مالک اون خونه شخصی میشه که سند عمری به نامش خورده بدون هیچ کاغذ بازی و امور اداری... هیچ ورثه ای هم از اون ملک ارث نمی بره
ولی تا وقتی خود اون شخص اول (مالک اصلی) زنده باشه تنها مالک و تصمیم گیرنده امور مربوط به سند خونه اونه و شخصی که سند عمری داره هیچ نوع اختیاری نداره
کمی تفکر و تحقیق بد نیست

درسته
مرسی از توضیحتون

ساره سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:36

"جهت اطلاع شما بهار به نام خودش خونه هم داره و بقیه چیزها هم متعلق به بهار هست و همسر بیشتر از هر کسی به فکر اینده دخترش هست"
هووووووومممم پس معلوم شد چرا هول بچه دار شدنی حسنا جان. یعنی اینقدر از دست دادن خونه بهت فشار اورده؟:خنده

نارین سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:30

خودش خودشو لو میده
چه جالب

ساره سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:30

ستاره پرسیده: چرا همسر با شما ازدواج کرد (منظورش این بوده چه دلیلی داشته که همسر زن دوم گرفته )
حسنا: به دلیل رضایت خانم اولی

دلیل به این خوبی. ساره جان سعی کن درکت را ببری بالا

گلریز سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:08

درسته مینو جان.کاملا واضحه که این خانوم از قبل میدونست که همسر اول بهانه اینو داره وگرنه معنی نداره که بگه دیگه بهانه ای نمونده.چون این خانوم میتونه از این به بعد سر هرچیزی بهانه گیری کنه.پس معلومه از قبل با هم قرار و مداری داشتن که حسنا عمل نکرده بود

حرف بچه هم بوده. حسنا هر چند وقت یه بار یه مانوری در مورد بچه می ده و می سنجه ببینه اوضاع چطوره.

یه بار به خواهرشوهرها می گه من بچه نمی خوام اما همسر اصرار داره ( شاه داماد بیست سالشه و ... چندشم می شه دیگه بیشتر بهش فکر کنم ) پیرمرد عوضی!

یه بار به همسر می گه عرضه نداری من را حامله کنی

یه بار می گه دیگه فکر کردم اگه قراره طلاق بگیرم هم باید بچه دار بشم که تنها نباشم

مینو سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 13:00

انو٢:٢٤ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور
حسنا جون برام جالبه که میگی خانوم اولی تمام راهها رو رفته و تمام بهانه هاشو عملی کرده و دیگه بهانه ای نمونده!!!!!
تو از کجا می دونی ؟
مگه این بهانه به ذهنت هم خطور میکرد ؟؟؟ این که بخواد خونه تو رو بگیره به بهانه ی مهریه ش !!!
آدم ها غیرررر قابل پیش بینی اند . و همه چیز نسبی ست. قطعیتی وجود نداره ! شما باید در زمان حال تصمیم درستی میگرفتید نه اینکه در مورد آینده اینقدر با قطعیت بگید که دیگه بهانه ای وجود نداره و دیگه پاسخ مثبتی از ما دریافت نمیکنه !!!!!!
فعلا که مرتتتتتتب پاسخ مثبت دریافت کرده خانوم اولی !

پاسخ:بانو جون آخه بعد این دیگه چه بهانه ای میخواد داشته باشه ؟ ابرو اینها هم به ذهنم خطور نمیکرد ولی الان هر چی فکر میکنم میبینم بهانه ای براش نمونده . ولی در کل راست میگی آدمها قابل پیش بینی نیستند . باز هم امکانش هست که راه دیگه ای برای بهانه گرفتن داشته باشه و عملی کنه . فرقش این هست که این بار هر چه باشه واقعا از طرف من واکنش مثبت دریافت نمیکنه . چون در این مورد هم تصمیم گرفتم و حتما عملی میکنم . خنثی بالاخره برای هر عملی یک عکس العملی هم پیدا میشه . تا حالا عکس العملی از طرف من نبوده ولی از این به بعد از طرف من هم تضمینی نیست که نباشه . متاسفانه چاره دیگه ای ندارم اگر داشتم به این موضوع فکر نمیکردم نگران



***
طرف برگشته بهش گفته حسنا تو از کجا می گی دیگه بهانه ای نداره. تو که نمی دونستی خونه رو می خواد ازت بگیره! پس گرفتن خونه به ذهنت خطور نمی کرد!!!!!
خانم خانوما از قبل چنین شرطی رو گذاشته بود و حسنا کاملا در جریان بود و انجام نمی داد. برای همین هم می گه دیگه بهانه ای نداره. یعنی تا قبل این بهانه داشت و می گفت تو که قرار بود خونه رو پس بدی چرا ندادی. الان که پس داده پس دیگه بهانه ای نمونده!
بعدش حسنا می گه از این به بعد از من واکنش مثبت نمی بینه و واکنش نشون می می دم! خوب چرا تا الان اینو نمی گفت؟ چون شرط بخشیدن مهریه و پس دادن خونه رو عملی کرد! الان هم مونده بود جواب طرف رو چی بده و مجبور شد بگه آره خوب نمی تونم پیش بینی کنم عکس العمل هاشو!
خدایااااااا خدایا! واقعا هدفت از آفرینش موجودات خنگی چون طرفداران حسنا چی بود؟؟؟ خدایا اینا چرا هیچی نوه فهمن؟؟؟؟؟؟ خدایا من الان چی بگم؟؟؟؟؟؟ آیکون کندن مو!

این ماجرای خونه از بعد از کنکور بهار و جلسه پارسال است.

وقتی خواهرشوهرها اومدن خونه حسنا و فهمیدن که حسنا تو خونه ی همسر می شینه ( حسنا گفت یه چند واحد داره می سازه که یکیش را داده به من ) و حسنا کرم ریخت و گفت می خوام بچه دار بشم و ...

رفتند به خانم اولی گفتند چه نشستی که دختره حسابی واسه زندگیت نقشه داره.

اونم گفت بعد از کنکور دخترم یه جلسه می ذارم حالیش می کنم یه من ماست چقد کره داره ( حسنا هی می گفت بهار کنکور بده من جلسه بذارم تکلیفم را معلوم کنم آخه بگو کنکور دختر خانم اولی به تو چه !! )

بعد از اون جلسه حسنا شرح مفصلی از وحشی بودن و روان پریش بودن خانم اولی داد و انگار جلسه برای این بود که خانم اولی حسنا را ببینه موهاش را بکشه

در صورتی که اون اصلا به حسنا نگاه هم نمی کنه ( کما اینکه در ماجرای محضر هم گفت) و اگر اهل مو کشیدن بود حداقل دو تا حرف توی محضر بهش می زد.

اما اصلا حسنا را آدم حساب نمی کنه.

توی جلسه هم گفت باید اموالمون را پس بده. توله پس انداختن هم ممنوع!

حسنا بعد از جلسه فقط می گفت یه شرایطی گذاشته نشدنی !!!!!!!

یکسال هست که خانمه دنبال موضوع است و حسنا از زیرش در می ره.

آخر هم خانم اولی مجبور شد تهدیدش کنه و باباش بهش گفت برو کاری که از اول باید می کردی بکن تا آبروم تو مازندران نرفته.

مینو سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 12:54

قبل این که پست رو بخونم یه چیزی بنویسم. بعد برم سراغ پست.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.