.

.

.

.

تمدید اعصاب


این نکته از این پست جامونده بود. اولش می ذارم. لامصب اینقد این درس نکات ریز داره هر چی کار می کنی باز جا می مونه 

حسنا برای دیدن پدرشوهر مجبور شد به شوهره بگه می رم ورزش و یواشکی بره تو پارک پدرشوهر را ببینه. بماند که پدرشوهر حاضر نشد حتی بیاد خونه حسنا و گفت لیاقتت همین پارکه. حتی یک لیوان چای توی کافی شاپ هم بهش نداد و وسط خیابون دیدش.
منظور این که شوهره اینقدر حواسش به حسنا هست که جایی نره و باکسی رفت و آمد نداشته باشه که مبادا خطایی کنه. اینقدر که استخر زنانه هم نمی ذاره بره. خونه دوستان قدغنه، رفت و آمد ممنوعه و .... 
تا حالا شنیدید حسنا دوستی را دعوت کرده باشه خونش؟ یک سال و نیم هست که از پلیس سرخیابون و سوپر سرکوچه هم نوشته، اما یک بار نگفت با دوستم رفتیم بیرون یا اومد خونه ام. مخصوصا که تنها هم هست و ....

القصه. نکته جا افتاده این پست این بود که حسنا برای کارهای دارایی و مالیات و شهرداری و ... خونه باید ساعات اداری می رفت. کی و چطوری رفت که همسر خبردار نشد؟ حسنا که خودش کارمند تمام وقت است. آقای جا ... هم که اونجا حی و حاضر. حسنا یه ساعت هم سرکار نباشه همسر خبردار می شه. کی می رفت دنبال کارهای اداری نقل و انتقال خونه که اصلا همسر نفهیمد؟

به جان سیما
به جان نفس
به جان دکتر تکتم
به جان زاهارا
به جان مامان های عزیز که دونه دونه اسم نمی برم و شرمنده شونم
به حان خود حسنا

که همسر خبر داشت و حسنا دروغ می گه. حسنا دنبال خونه می گشت و دنبال سند زدن ماشین بود و همسر هم از همه چیز خبر داشت. 



این قسمت جا افتاده بود که نوشتم. حالا ادامه پست :  


مردک خونه ای به اسم حسنا نکرده (یک منبع موثق گفت  ) و فقط ماشین براش خریده بود. خونه جزو اموال خانم اولی هست. پستی که حسنا اشاره می کنه خیلی چیزهای دیگه به نامش هست و من خبر نداشتم اشاره به همین موضوع داره. حتی در پست مسافرت ماه رمضان قبلی که باز حسنا می گه انگار خیلی چیزها به نامش است و من نمی دونستم و البته به من هم ربطی نداره 



حسنا تازه فهیمده که گول خورده و مردک اموالی نداره. هر چه هست مال خانم اولی است. برای همین داره روی دیگه خودش را نشون می ده.


حسنا آذر 89 عقد کرده و به قول خودش 4 ماه بعد به خانم اولی خبر دادند ( آذر 89 وارد زندگی مردک شده و 4 ماه بعد توی تعطیلات عید که مردک کمتر می تونست جیم بشه و رفت و آمدهاش مشکوک بود، خانم اولی مچش را گرفت) 


بهار90 بهار اومد دم خونه اش داد و بیداد و  آبروریزی ( قسمت کتک کاریش ادامه همون فیلم هندیهای حسنا است. این دفع اکشن شده. بهار بروسلی می شود. یه جا می گه خانم اولی داشت همسر را می زد و بهار و پرستارش با هم زورشون نمی رسید خانم اولی را جدا کنند و همسر سرو کله خونین و لباس پاره اومد خونه برادرش و .... یه جا می گه بهار در اتاق را بست و من را زد و دستم شکست .... بهار و پرستار با هم زورشون به خانم اولی با کلکسونی از بیماریها از جمله تنفسی  و قلبی نمی رسه. اما از یه طرف همین بهار می زنه دست حسنا را می شکنه )


فکر می کنم چون بهار، در فصل بهار وارد زندگی حسنا شده، نام مستعار بهار را براش انتخاب کرده. 


بعد از اون حسنا خونه اش را خالی می کنه و اجاره می ده. فصل خوب تابستون برای اجاره دادن و ... اتفاقا اخیرا هم گفت تازه قرارداد تمدید کردم.


حسنا اصرار داره که تو شوهرمی و باید برام خونه بگیری. پاییز 90 مردک می بردش توی همون خونه ای که راجع بهش می گفت و سعی می کنه مخفی نگهش داره که بهار نفهمه کجاست. 


بهار 91 مامان و خواهر مردک شروع می کنند به تغییر جهت فعالیتشون ( راههای دیگه مثل صبر کردن، نصیحت کردن و .... را پشت سر گذاشتد و مردک آدم نشده. پس می گن بهتره بریم سراغ زنک ! ) 


بالاخره بعد از مذاکرات و برنامه ریزیهای فراوان، تصمیم می گیرند که این جلسه را برگزار کنند و تیرماه 91 برای اولین بار سه نفر از خانواده مردک می آن که بعد از یکسال و نیم این عروس تعریفی را ببینند. فکر کنید که خانم اولی با التماس حسنا را راضی کرده که زن شوهرش بشه، اما خانواده مردک بعد از یکســـــــال و نیم تازه می رن که حسنا را ببینند. اون هم به قصد دیدن روی ماه عروس خانم نبود که به قصد دیدن این اعجوبه ی مکار و پیدا کردن راهی برای دک کردنش 


به مردک می گن می خوایم زنت را ببینیم ( به جای پاگشا کردن عروس، پا می شن می رن خونه اش  ) و بعد هم که ماجرای تیری در تاریکی انداختن حسنا پیش می آد که بهشون می گه من بچه نمی خوام اما مردک اصرار داره و ما داریم برنامه می ریزیم برای بچه دار شدن. ( از همین دروغها به خورد خواننده های محترم هم می ده و از قول مردک برای خودش نوشابه باز می کنه و کباب باد می زنه و ... ) 


تمام حرف خواهر شوهر مادرشوهر در این جلسه رونمایی از عروس خانم این بود، حسنا از زندگی ما بروووووووووو 


پاییز 91 خانم اولی جلسه رسمی می ذاره مبنی بر این که وظیفه این خانم فقط تامین 6 بود و دریافت دستمزدش. از وظایفش تخطی کرده و باید اخراج بشه. سریع خونه ما را خالی می کنه. ماشین را برمی گردونه و مهریه اش را ببخشه و بره. چون خلاف قرارداد عمل کرده.


انتظار نداشتید که حسنای مکار هم بگه باشه! 

یک سال تمام سیاست، لجبازی و تمام روشهای ممکن را به کار می بره اما کارساز نیست. 

مردک می گه من اختیار و چاره ای ندارم و کاری نمی تونم بکنم. هر کاری می تونی بکنی خودت بکن. این همه ناله های حسنا که مردک زورش به خانم اولی نمی رسه واسه چیه؟ چطور قبلا می رسید، یهو زورش تمام شده؟ اگر خانم اولی اینقدر روی مردک نفوذ داشت که اصلا نمی ذاشت تو را عقد کنه. 


مال و اموال مال خانم اولی است و داده بود مردک کار کنه.

الان هم فهمیده که مردک لیاقت 20 سال صداقت و همراهی اون را نداشته، داره اموالش را از زیر دست و پای مردک و حسنا جمع می کنه.


مردک نه خانواده پولداری داره و نه شم اقتصادی خاص. که اگر بود وضعیت خواهر و برادرهاش این نبود.

حسنا هیچوقت هیچی از وضعیت خانوادگی خانم اولی نمی گه چون حسادت و سیاست نمی ذاره بگه خانم اولی از خانواده ای بالاتر از مردک است. رفتار خانم اولی و برادرش نشون می ده که از نظر خانوادگی از مردک بالاترند. خانمی که حتی نذاشته پدر و مادرش بدونند شوهرش چه گندی زده و اینقدر متشخص و فهمیده است. نه این که مثل حسنا وبلاگ بزنه که من برای تامین 6 زن مردک شدم، مردک روزهای پریودم سراغ من نمی آید، یا مثل مردک داد بزنه جلو فک و فامیل بگه حالا که خانم اولی می گه اموالم را پس بدید من هم حق دارم سه شب برم پیش اون زنم و چهار شب برم پیش این یکی  و ....


کلا کلاس زندگی خانم اولی با حسنا و مردک جور نیست. 

اون جایی که حسنا می گه خانم اولی نقشی در درآمد همسر نداشته و خودش کار کرده، دقیقا نشون می ده که حسنا از کجا می سوزه. از اون جایی که سرمایه این زندگی و اصل این زندگی مال خانم اولی است.


خانم اولی که می بینه راههای منطقی مطرح کردن درخواستها جواب نمی ده، زنگ می زنه به "دل بابا" و می گه اگر دخترت را جمع نکنی آبرو برات توی مازندران نمی ذارم بمونه. 


اون یک ماهی که آخر هفته ها غیب می شد دنبال خونه می گشت. 

اون داستان محضری که تعریف کرد مربوط به محضر ماشین بود. مردک فقط یه ماشین به نام حسنا کرده بود که اون را هم خانم اولی پس گرفت. 

داستان مهریه خانم اولی هم که از همه مسخره تر بود این وسط گنجوند که به مرغ پخته بگی قدقد که سهله، قوقولی قوقو می کنه.


مردک هیچ چیز از خودش نداره. یه ماشین زیر پاش هست که به حسنا گفته حالا این را می دم دستت غصه نخور و به زور پول رهن یه خونه را جور کرده.


وگرنه که اگر مردک پولدار بود و اگر اختیار اموالش را داشت که خانم اولی اینقدر می فهمه که این خونه یا ماشین را از حسنا بگیره، همسر یکی دیگه به نامش می کنه یا بهش می ده. این را به بچه 5 ساله هم بگی می فهمه. 


خانم اولی می دونه که همسر چیز دیگه ای نداره که به حسنا بده که این مسیر را داره می ره.


همسر اگر چند تا خونه داره، می تونست خیلی راحت حسنا را ببره توی یکی دیگه از خونه هاش. حتی اگر به نامش هم نکنه، اقلا ببره فعلا اونجا ساکن باشه. مستاجر هم توش بود بلندش می کرد. کاری نداشت. 


حتی در پیشواز آماده کردن ذهن خواننده ها برای پس دادن ماشین ( زمانی که هنوز حرف فروختن ماشین را نزده بود ولی خودش می دونست که ماشین را هم باید پس بده ) گفت که به همسر گفتم از این به بعد سه روز اول هفته بیاد دنبالم. منظورش این بود که حالا که می گی ماشین را باید پس بدی، باید بیایی من را از اداره برگردونی خونه. دعواش با مردک را برای ما به شکل عشقولانه بیان می کرد.


اما کلا یادش رفته بود که گفته زندگی عشقولانه شده و مردک هم هر روز عصر می آد دنبالم و ....

یکشنبه وقتی داره پست ( اخیر ) می نویسه می گه مردک دیگه کم کم می آد و باید پست را ببندم.

سه شنبه قبل از عید هم می گه مردک که آمد خانه دیدم تلفن زیاد داره و ... ( مردک با حسنا خونه نرفته بود ) 



مردک هفته پیش تنهایی می ره شمال می گه رفته تمدید اعصاب. این هفته می گه اعصاب ندارم نریم شمال !!

می رفتید ویلای مردک و تنهایی تمدید اعصاب می کردید. چطور موندید خونه؟

مردک خونه برادرش است و حسنا هم از بی ماشینی و اختلافی که با پدرش پیدا کرده شمال نرفت. ربطی به حضور مردک و تمدید اعصاب نداره. 


حسنا سر اون ماجرای محضر و این حرفها با پدرش دعواش شده. سر اموال پسرک هم با خانواده پسرک و باباش ماجراها داشته که اون اوایل یه اشاره کوچیک کرد که پولی که به نام من بود و مشترک بود بهشون ندادم و .... الان بعد از محضر ماشین و این صوبتا با پدرش در این مورد بگو مگو کرده که اون زندگی قبلیم، این هم از این یکی. بخاطر آبروی شما در مازندران من باید نتیجه سه سال کارم را پس بدم.


باباهه باهاش قهره، حسنا هم بی ماشین و با این وضعیت شکست خورده جلو خواهرهاش روش نشده که بره شمال.


مردک هم منزل برادر است. کما این که شبهای هفته پیش ( به جز سه روز تعطیلی که حسنا قایم شده بود که بگه داشتم تمدید اعصاب می کردم ) حسنا غروب ها کامنت جواب می داد و مردک خونه نبود. 



 سوگل۱٢:٤٥ ‎ب.ظ - شنبه، ٢٠ مهر ۱۳٩٢
امیدوارم توخونه جدیدپرباشه ازخاطره های شیرینگل
پاسخ:سوگل جون ممنون ازت برای تو هم همیشه خوبی و خوشی و آرامش باشه بغلماچ
حسنا بانو-٢۱/٧/۱۳٩٢-٦:٤۳ ‎ب.ظ



یکشنبه 21 مهر اولین روزی هست که حسنا رفته سرکار و برمی گرده خونه جدیدش! تا ساعت هفت شب هنوز مردک نیامده و حسنا تنهاست!!

چون خونه برادرش است و اجازه نداره خونه حسنا بمونه. مثل قرار پارسال که خانم اولی گفته بود. 

فقط بدو بدو می آد خونه حسنا کارش را می کنه و می ره .



حسنا جان جواب این سوالات را لطفا بده.


1- مدارک خانم اولی خونه شما چیکار می کرد که گفتی مدارکش پیش من بود و لازم نبود باهاش تماس بگیرم. شما گاوصندوق هوو هستید؟


2- کسی که پول لازم نباشه که خونه اش را رهن نمی ده. همه می دونند که خونه را اجاره بدی سودش بیشتره. شما که قراردادت را چند وقت پیش تمدید کرده بودی و پول لازم هم نبودی، چرا خونه ات را رهن داده بودی؟ 


3- گیرم خانم اولی این خونه را از شما گرفت، برای مردک مثل آب خوردن می مونه که تو را ببره خونه دیگه ای که داره ( حتی اگر دست مستاجر باشه می تونست راحت تخلیه کنه. ضمن این که موضوع که یک ماه دوماه نیست. همسر هم می دونست خانم اولی مدتیه گیر داده و می گه حسنا باید از این خونه پاشه. راحت شما را می برد خونه دیگه و خانم اولی را هم ساکت می کرد. به نظرت یه چیزی این وسط گم نیست؟ همسر چرا نمی تونه به خانم اولی چیزی بگه؟ چرا نمی تونه تو را ببره یه خونه دیگه؟ نهایت توان مالیش رهن یه خونه برای تو بود و این حرف که هر جا خواستی بری با ماشین خودم برو  )


4- چکهای شوهرت نقد شد؟ استون مارتین در چه حاله ؟

نکنه این هفته بخاطر بی ماشین بودن نرفتی شمال؟ خودت که ماشین نداری.

مردک هم که اجازه مسافرت نداشت. یعنی جراتش را نداره. 

اون هفته هم گفتی مردک با ماشین برادرش رفته شمال. نکنه ماشین مردک را هم ازش گرفته. 

وای خدای من 

کلا مردک را لخت کرده گفته حالا برو ور دل حسنا جونت 



5- در وصف سوپری سر کوچه پست می نویسی.

وعده پست در مورد همسایه های خونتون را می دی. 

اما نگفتی ماشینت چطوری هپلی هپو شد؟؟ 

به نظرت اون پست جالب تر نبود؟


6- سوالهای قبل را هنوز جواب ندادی. این که خانم اولی چطور اومد خواستگاری و بعدش یادش رفت و 4 ماه سراغ عروس را نگرفت؟


7- چرا وقتی خودش اینقدر به شوهرش اصرار کرده بود زن بگیره، بهش گفته بود باید خونه و آفیس به نامم کنی تا بذارم عقدش کنی؟


8- چرا وقتی فهمید تو رفتی توی زندگیشون حالش بد شد و کارش به بیمارستان کشید؟ آرزوش بود که واسه شوهرش زن بگیره. از هیجان زیاد بود که به آرزوش رسیده؟


9- چرا برای حل مشکل 6 شوهرش اینقدر خوش سلیقه شده بود و یک بیوه 28 ساله بدون بچه می خواست؟ چرا براش مهم بود که تو بچه نداشته باشی؟ که مبادا بچه اعصاب شاه دوماد را خط خطی کنه؟


10- چطور حواسش بود تو بچه نداشته باشی، اما حواسش نبود بگه بچه دار نشید؟ نکنه همونطور که آرزو داشت عروسی شوهرش را ببینه، آرزو داشت بچه شوهرش را هم ببینه؟

می گم این زن مریضه. امروز فرداست که بمیره. نذار آرزو به دل بمونه. بذار بچه شوهرش را قبل مرگش ببینه. زودتر دست به کار شو 


هر سوال دو نمره.

نصف سوالها را هم جواب بدی پاسی 



یک سوال انتخابی هم برات می ذارم. می تونی 4 تا از بالایی ها جواب بدی + این سوال آسون. 

ارفاق کردم که پاس شی بری. دیگه خسته شدم از دستت.


چرا پدر شوهر مادرشوهر تا یکسال و نیم بعد از عقد تو حتی حاضر نبودند تلفنی با تو صحبت کنند؟

اونها که مشکلات 6 پسرشون را می دونستند و خبر داشتند خانم اولی خودش اجازه داده و اومده خواستگاری ( ما خنگیم درک نمی کنیم. اونها که با چشمشون دیدند خانم اولی اومد خواستگاری تو و التماس به بابا که بذار حسنا زن شوهرم بشه) چرا مامان باباش کاسه داغتر از آش شدند؟


پدر شوهر مادرشوهر طرف پسرشون را می گیرند، نه عروسشون را. اگر واقعا اون زندگی مشکل داشته که باید خوشحال هم بشن، چطور ناراحت بودند؟ چطور تو را تحویل نگرفتند و بعد از یکسال و نیم هم که حاضر شدند ببینندت، حرف اول و آخرشون این بود که برووووووووووووو


شاه بخشیده وزیر نمی بخشه حکایت اونهاست. اگر خانم اولی رضایت داده بود، حرف اونها چی بود که با تو بد بودند؟ 

ببین الان مامان علی چطور دور نفس می گرده

مادرشوهر کبوتر چقد دوسش داره


چرا شماها که عقدی و رسمی هستید اینقدر مادرشوهرها باهاتون بد هستند و طرفدار اولی؟ مادرشوهر پری هم همینطوریه. دائم به دارا می گن اشتباه می کنی، برو پیش زنت زندگی کن. قضیه چیه؟


پدرشوهر مادرشوهرها

  • یا به شکل غیرمنطقی و متعصبانه ای طرفدار پسرشون هستند
  • یا اگر عاقل باشند طرفدار حق و اون چیزی که درسته و در مجموع برای بهتر شدن زندگی پسر و عروسشون خوبه.


ما خانواده همسری ندیدیم که از روی تعصب و بی منطقی طرفدار عروس باشند. یا فهمیده اند و طرفدار اون چیزی که درسته. یا هم که سفت و سخت و بی برو برگرد هر چی پسرمون بگه.

چطور شده که خانواده مردک طرفدار عروسشون هستند؟ لابد پدر و مادره فهمیده هستند و می دونند عروسشون درست می گه و چی به نفع زندگی پسرشون هست. 


حیف شد که آخر این همه سیاست و برنامه ریزی این شد. مردک گولت زد و خودش را پولدار جا زد و تو هم فکر کردی چه بردی کردی با این شوهر دزدیت.

گویا تو زرد از آب دراومده. اموال مال کس دیگه بود و حسنا شد اجاره نشین بی ماشین. یه پرایدی چیزی قسطی ثبت نام کن، آبروت را جمع کن. 


نظرات 331 + ارسال نظر
ساره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 20:04

غنچه جان این ها تا زمانی که این وبلاگ ایجاد نشده بود خوب داشتن می تاختن( نفس ، حسنا و دوستان سینه چاکشون ) .ولی الان دیگه به قولشون امنیت در نت نیست. دیگه نمی تونن به این راحتی توهماتشون رو بنویسن نه نفس که مجبور شد زنجیر بزنه به وبلاگش ( بهتر ) نه حسنا که مجبوره با احتیاط بنویسه یا ده روز به چیزی که می خواد بنویسه فکر کنه بعد بیاد ی پست بذاره.

غنچه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 19:51

ساره جان
این وبلاگ کجا رو اعصاب نفس
این بچه فقط توجه میخواهد برای همین این کار ها می کنه

غنچه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 19:48

نارین جان
خیلی وقت ها تو رانندگی پیش میاد تو داری قوانین راهنمایی رانندگی رعایت می کنی وقتی می بینی یک عابر پیاده می خواهد از خیابون رد شه ترمز می کنی تا اون با خیال راحت عبور کنه ولی پشت سرت یکی داره بهت توهین میکنه که چرا ترمز کردی چون از قرار میلیاریش جا مونده
اصولن تو ایران بخصوص در رانندگی همه می خواهن به قرار های میلیاردی شون برسن جلو همه میچینن و طاقت 30 ثانیه هم ندارن

تو فرهنگ نشون میدی اونم فرهنگ شو
خودت ناراحت نکن مهم نیستن این آدم ها چون فرهنگ شون در همین حد

غنچه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 19:44

مهسا جان خودت ناراحت نکن
شاید با این خبر رسانی شما یک نفر از خواب خرگوشیش بیدار شد یک خانواده نجات دادی
ناراحت نباش

غنچه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 19:39

ای کسانی که میان اینجا و ااز حسنا طرفداری می کنید
همانا فقط به ضرر حسنا کار می کنید

چون 1 شما دوست حسنا نیستید فقط به خاطر بالا رفتن آمار وبلاگ تو میان اینجا و می خواین دیگران براتو کامنت بگذارند

2 وقتی به ما تو وبلاگ هاتون توهین میکنید اولن شخصیت خواننده های وبلاگ حسنا نشون میدید که از چه قشر و طبقه هستند
دومن باعث میشد افراد بیشتری وبلاگ ما رو بشناسن و حرفای ما رو بشنون و کلاه شون قاضی کنند و متوجه وبلاگ رمان گونه حسنا بشن که این وبلاگ جز دروغ چیز دیگه نیست

به نفع ما حالا هر کاری می خوای بکنید

غنچه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 19:36

نفس ببخشید هشو دوباره دچار کمبود توجه شده داری خودش به در و دیوار میکوبه تا بهش توجه کنیم

گناه داری این بچه دوشخصیتی

بگذاریدی با شوهر خیالیش حسنا تو آپارتمان خیالیش پا گشاشون کنه یکم حال روحیش بهتر شه

ای بابا قرص هاتون سر ساعت بخورید دیگه

ساره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 19:24

عفیفه و تکتم و ...خیلی قابل ترحم هستن برای اینکه بتونن آمار وبلاگشون رو بالا ببرن حاضرن خودشون رو ذر سطح حسنا پایین بیارن. حالا که بانو جوابش رو کامل داد و دیگه بهونه ای برای طرفداری از حسنا پیدا نکرد شروع کرده به توهین کردن و جواب کامنت ها رو با توهین می ده درست مثل اون آشپزه تکتم اون نفس هم که اینقدر این وبلاگ رو اعصابش هست که بو می کشه ببینه کجا ی صحبت یا چیزی راجع به این وبلاگ هست سبز شه عقده هاش رو خالی کنه بیچاره آرامش نذاره.من هم می گم اینا قابل ترحمن بهشون محل نذارید .

نارین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 18:48

رهگذر عزیز عفیفه خاتون هم اینجا پستشون رو کامنت دادن و زیر همون کامنت بانو جواب نوشت

نارین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 18:43

ممنون ایناز جان
ناراحت نیستم دیگه

شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 18:35

الهه جان تو همون کامنتهای اتاق فکر بود که بانو گذاشته بود.من متاسفانه ندارم.ولی همون جا تو حرفهای نوشیده دیدم.حتما بقیه دوستان هم دیدند.

الهه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 18:28

شهره جان واقعا هنگامه به نوشیده اینو گفته که بیان دسته جمعی بگیم شوهرامون زناشونو از عشق ما طلاق دادند؟

اگه چنین چیزی هست که بابا تمومه که!!!

آیا ممکنه دقیقا همون متن رو اگر داری پیدا کنی و بذاریم تو وبلاگ ؟ آخه اینکه دیگه یعنی رسما اعتراف به اینکه همشون دروغگو اند و هیچ کدوم نه مرد هرزه شون زن طلاق داده و نه اینها رو گرفته!
آفتاب آمد دلیل آفتاب!!
اینو میشه به همه خواننده های زود باور نشون داد و بانو میتونه اون قسمت رو بذاره تو پستها و روش تاکید کنیم
خاک بر سر این همه پستی شون

شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 18:04

هنگامه یه زمانی با نوشیده هم خیلی جون جونی بود.حتی نوشیده تو کامنتهای اتاق فکر گفت جواب پست گلایه ایه هنگامه رو نمیدم چون یه زمانی خیلی باهم دوست بودیم.تو همون دوران دوستی هنگامه از یه سری قول و قرارهای این زنان دوم به نوشیده گفته.
که گفتن بیاین همگی بگیم مردهامون زنانشون رو ول کردند که نشون بدیم چقدر ارزشمندیم و چقدر دوستمون داشتند.اونها هم جلز ولز کنند.

به شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:56

آره شهره یادمه نوشیده این رو گفته بود. ولی من از اول خواننده نفس بودم و خیلی قبل این اتفاق ها این جریان رو نوشته بود و قضیه داداگاه ها رو می یومد تعریف می کرد. اصلا هنوز جنگی نشده بود و حتی وبلاگ همسران اول هم یا نبود یا اگر بود خیلی نوپا بود.

چه میدونم والا. خدا کنه که دروغ باشه یه زن رو بدبخت نکرده باشن

در باب عفریته خاتون ! پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:56

عزیزان این عفیفه خاتون عفریته ای بیش نیست!!
کاملا معلومه ذاتش چیه و ضمنا معلومه واسه بالا بردن امار وبش اصلا از حسنا نوشته(البته در قالب فرضیاتش 10 تا تیکه بد به خود حسنا نسبت داده یواشکی!!مثل زن اجاره ای و بی پولی و آس و پاسی مردک هرزه و..!)
تو کامنتهام حرفهای زشتی در مورد این وب و برخی دوستان گفته شده.
لطفا دوستان محل ..بهشون نذارید و دیه حتی اسمشم نیارید و الکی کشتی باهاشون نگیریم!!
فقط خودمون کپیف میشیم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:54

شهره عزیز،

نفس رفته تو وبلاگ عفیفه به اسم "خواننده وبلاگا" کامنت گذاشته و هر چی عقده داشته مطرح کرده.

با این که فایل "انگشت وسط" و چند پست قبل هم یک جواب خوب بانو براش نوشت ، باز داره بال بال می زنه. این دفعه به یه اسم جدید ولی با همون لحن نفس لجباز کله شق که کنف شده و دنبال یه چیزیه که آتیشش را خاموش کنه.

هر جا سخن از "زن دوم" است، نام "نفس" می درخشد

شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:54

نه بابا نامزدی کجا بود.خودش میگفت مادرم گفته تو تک دختری جنازه ات رو هم روی دوش علی نمیذارم.
بعد گفت من چند قطره اشک تمساح ریختم و پدر و مادرم هم علی رو دیدند که چه شازده ایه گفتن باشه.تو با این خوشبخت میشی.یکدفعه هم نامزدی گرفت پسرهای علی سرشون قند سابیدند.
خودش میگفت علی گفته من سنم بالاست با دوتا بچه دلم نمیخواد اگر ازدواج کردیم عروسی بگیریم.بعد الان میگه علی اصرار داره عروسی بگیریم.
بچه هاشم میمیرن برام و از مادرشون متنفرند!!!!!!!!!

اصلا یه فیلم هندی راه انداخته.بیا و ببین

مهسا پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:52

بچه ها من از همگی عذر میخوام نباید می رفتم و برای خواننده های حسنا نظر می گذاشتم
اشتباه کردم و دیگه تکرارش نمی کنم بهتر اونها تو جهل خودشون باقی بمونن
ببخشید همه رو وارد این تنش و دعوا کردم

به شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:47

هنگامه دوست جون جونیه نفسه. یادمه اون وقت ها پست می نوشتن و از بیرون رفتناشون تعریف می کردن. توی کامنت هاشون هم همش واسه هم دل و قلوه میدادن و می گرفتن. آخرش هم یه دونه پست گذاشت برای نوشیده و حالش رو گرفت که تو چرا به نفس بد میگی. هنگامه هم بدتر از نفس. نشست زیر پای فرهاد تا اونم زنش رو طلاق داد و بعدش هم همش با نفس می رفتن و می یومدن حتی رفتن چهارتایی مسافرت و عکس گذاشتن توی یه وبلاگ دیگه و ....
یه وبلاگ دیگه داشتن که عکساشون رو دسته جمعی اونجا میذاشتن و زدن اون وبلاگ رو سر همون قضیه سوگند که وبلاگا لو می رفت نابود کردند از ترسشون.ولی یادمه نفس ادرسش رو فقط به چند نفر داده بود و کلی توی پستش عذرخواهی کرده بود که نمی توه ادرس بده به کسی.

شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:39

آخه نفس داره دروغ میگه و اصلا طلاق و ازدواجی در کار نیست.تو همون کامنتهای اتاق فکر سوگند خدا بیامرز،نوشیده گفت که هنگامه بهش گفته تمام زنان دوم با هم قرار گذاشتند اعلام کنند مردهایی که باهاشون رابطه دارند زنشون رو طلاق دادند یا ول کردند تا دل زنهای اول بسوزه.مگه یادتون رفته؟
بعدش بترتیب همه اشون اومدند گفتند زندگیمون از این رو به اون رو شد.
کبوتر که یدفعه شد قهرمان قصه و شوهرش به طینت بد زن شپشوش پی برد و کبوتر رو به خانوادش معرفی کرد و خانواده کبوتر هم پاگشاشون کردند و عاقبت بخیر شدند.
نفس که یدفعه ضرب الاجلی رفت خونه بخت و مادر دوتا نره غول شد.
الانم شوهر حسنا بعد بیست و خورده ای سال به دیو سیرتی خانوم اولی پی برد و چسبیده به حسنا.

خلاصه کلام اینکه نفس هم خیلی قشنگ داره تشویق میکنه به رابطه هاش اشتباه و هی هم تو پستهاش تاکید میکنه همه میگفتند من و علی ممکنه رابطمون بعد ازدواج خراب بشهونه تنها اینطور نشد که بهترم شده.کلی هم با آب و تاب تعریف میکنه و از فواید ازدواج با یه مرد سن بالا مینویسه.

رهگذر پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:22

بانو جان این جوابیتون به عفیفه گجاست؟

توی کامنتهای همین پست.

همونجایی که کامنتش را گذاشتن

به شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:18

شهره جان تو واقعا فکر می کنی نامزدی گرفتن ؟
کاش رمز پستش رو عوض نمی کرد میذاشتم برید بخونید. از ترس ابرو دو تا خانواده و چند تا فامیل و دوست توی خونه دور هم جمع شدن و خطبه عقد رو خوندن و سریع جمعش کردن.
باید به اشناها چی می گفتن ؟ اینکه دختر یکی یه دونه ما زن یه مرد با دو تا بچه شده ؟
یه دختر بیست و چهار ساله انقدر وقیح ! آدم می مونه

آیناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:16

تو روخدا ازنفس کثافط حرف نزنین حالم بهم میخوره
الان میگه نماز میخونم سرنماز فلانی ودعا میکنم
حالم دیگه ازاین توهمش بهم میخوره
پسرکوچیکه میگه نفس جون بیاد تامن فلان کاروبکنم
پسربزرگه میگه نفس جون بیادتاباهم بریم گچ دستمو بازکنم اگه نفس جون نیاد من هم نمیام
استادهم که توسط اکسیر جوانی نفس جوان شد
این بچه به قول بانو چندشخصیتی بد بعضی وقتها توهم میزنه

به شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:09

خانواده اش هم لنگه خودش. وکیل باباش شد وکیل علی جونش. انقدر پول خرج وکیل و قاضی کردن که بتونن انگ دیوونگی به زنه بیچاره بزنن. باباش هم معلوم نیست کجا لابی داشت که انقدر پارتی داشتن و کارشون پیش می رفت. نفس هر روز با علی تو دفتر وکیل بود که خودش تمام کارا رو زیر نظر داشته باشه. همه زندگیش رو ول کرده بود افتاده بود دنبال کارای طلاق زن بدبخت علی. حتی بچه هاش رو هم ازش گرفتن و به بچه هاش گفتن مامانت دیوونه ست. پست تر از حسنا این نفسه.

آیناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:06

اونا عقلشون همین قدره
دیگه دکتر ومهندس باسواد وبی سواد نداره
نمیخوان بفهمن

من وقتی باادبانه اون موقع با اون دکتر حرف زدم دیدم دکتر یه مملکت البته دکترکه نه لیسانس تغذیه انقدر بی ادبه

به خودم قول دادم دیگه هیچ وقت نه وبلاگش برم نه باهاش دهن به دهن بشم
کل جوابشون همینجاست ومیخونن

همه اونا دوستی شون مثل دوستی خاله خرسه است
واسی حسنا

نارین جان خودتو ناراحت نکن
من هم ازاین تجربه ی تلخ داشتم اما زیاد خودمو درگیر اون دکتر نکردم توهم نکن
مهسای عزیزهم نمیدونست که اینا زبون نفهمن

به شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 17:03

شهره جان من وبلاگ نفس رو می خوندم. بعد که رمز عوض کرد دیگه بهم رمز نداد. طلاق یک ماهه چیه. انقدر مارمولک بود که یک سال بود توی گوش استادش می خوند که باید طلاقش بدی. از خیلی وقت پیش توی وبلاگش نوشت که میرن دادگاه و میان و داستان رو تعریف می کرد که توی دادگاه چی شد. شخصیتش رو پشت ماچ و بغل قایم کرده و طوری داستان رو تعریف می کرد ک همه می گفتن اخه بیچاره کاش زودتر طلاقش بده که اخرش هم بعد یه مدتی زن بیچاره رو طلاق داد و اومد این رو گرفت. همه بر علیه اون زن بیچاره بودن و بالاخره زهر خودشون رو ریختن.

نارین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 16:31

متاسفم وقتم رو برای این ادم هدر دادم
الان جواباشو دیدم ولی به مسخره بود
خب از شماها همچین چیزی انتظار می رفت
هرکس که کم میاره میزنه به مسخرگی و لودگی
دعا نمی کنم همسرتون سرتون هوو بیاره دعا میکنم عاقل شین و خدا بهتون دوزار عقل بده و برید قران و تفاسیر رو بخونین بدونین که زن دوم شدن درسته که اجازه اش صادر شده ولی به شرط و شروطی که متاسفانه هیچ کس نمی تونه اون شرطها رو برقرار کنه و به همین خاطر که تو قران بعد اجازه دادن اینکه می تونین زن دوم بگیرین بلافاصله گفته که اگه دل شکستنی در کار هست بهتر است نکنید
حال کسی که جق الناس و دروغ و ... براش مهم نیست ازش انتظاری نمیره که اینطوری بحرفه

مینو پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 16:12

شهره جان باهات موافقم. من خواننده ی ثابت وبلاگ حسنا نبودم و فقط چند تا پست اولش رو خونده بودم و حوصله ی خوندن روزمره هاشو نداشتم. اما اجازه ی خانم خانما رو کنار وبلاگ می دیدم باورم شده بود. چون اصلا وارد جزییات نشده بودم و ذهنم هم اصلا درگیر برگ های اولش نکردم.
این وبلاگ، من و خیلی های دیگه رو آگاه کرد...
در مورد عفیفه هم حق با توست. منم می گم نه وبلاگ اون بریم و نه این که بدون هیچ شناختی از نویسندگان وبلاگ ها و کامنترهای حسنا، همین طوری آدرس این جا رو بدیم و بخوایم بیان این جا. من می گم آدرس رو به کسایی بدیم که پیش زمینه ی ذهنی ازشون داریم و می دونیم طرفدار سینه چاک و دریده ی حسنا نیستن. اگر مخالفتی می کنن، آیا مثل خود حسنا جون مودب هستن یا نه؟ به آدم های دریده ای که فقط سنگ حسنا رو به سینه می زنن آدرس دادن اشتباهه. میان این جا رو به گند می کشن و می رن و روان همه رو هم فرسوده می کنن. هرچی لایق خودشونه به ماها و مخصوصا بانو می گن.
راستی یه نکته ای رو دقت کردین؟ اکثر طرفدارای حسنا از ادب و تربیت و متانت حسنا می گن و این که با زبون خوش سر می بره و توهین می کنه. پس چرا از حسنا جونشون یاد نمی گیرن این لحن حرف زدن رو؟
لحن عفیفه و ادبیات چاله میدونیش منو به شدت یاد دکتر تکتم میندازه. خیلی خیلی شبیهه.
حسنا اون روی دیگه ت رو که نمی تونی تو وبلاگ بالا بیاری، دوستای بافرهنگت برات جبران می کنن تو وبلاگ خودشون. مفتخر باش به خوانندگان فرهیخته ای که داری. خوش به حالت. ماها که بویی از فرهنگ و تحصیلات نبردیم.
بانو از این که مخاطب های تو مثل مخاطب های حسنا فرهیخته و مودب و باکلاس نیستن چه احساسی داری؟

شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 15:53

نارین و بقیه دوستان عزیز لطفا تو وبلاگ عفیفه نرید و براش کامنت بذارید چون هیچ فایده ای نداره و ایشون کاملا مشخصه این پست رو برای خودشیرینی پیش حسنا و نزدیکانش و همچنین بالا بردن بازدید وبلاگش نوشته.بحث کردنتون باهاش هیچ فایده ای نداره الا اینکه زیادی بهش احساس مهم بودن دست میده که قضاوتش و حرفهاش چقدر برای دیگران مهمه.
ولشون کنید و بذارید از هم تعریف و به به چه چه کنند.ایشون خیلی ناراحت بود میتونست بگه برای من کامنت دعوت نذارید نمیام بخونمتون و از حرفاتون خوشم نمیاد نه اینکه یه طومار بنویسه برای خودشیرینی پیش حسناو چند مدل فرضیه بنویسه همه اش در جهت فرشته کردن حسنا.بیخیال باشید دوستان.به کار خودتون ادامه بدید و اینها رو نادید بگیرید.
مهم اینه خیلی ها با خوندن این وبلاگ آگاه شدند و امثال شیداها و حسناها رو شناختند

شهره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 15:31

بانو جون جوابت به عفیفه و بقیه مخ آکبندهای طرفدار حسنا عالی بود...ماچ و بغل و بوس بقول حسنا

فقط من یه پیشنهادی هم دارم و اونم اینکه هر از چندگاهی راجع به بقیه زن دومی های موذی دیگه هم بنویس.البته منظورم شراره یا پری نیست که بقول خودت آی کیو پایین ها هم ذات خراب اونها رو از تو نوشته هاشون میفهمند و نیازی به انرژی گذاشتن براشون نیست.

مثلا یکی از افراد نفس هست که خیلی تو وبلاگش تریپ خانومی برمیداره و لنگه حسنا کلی بوس و ماچ و بغل میگیره ولی خواننده هاش هیچکدوم به این فکر نمیکنند که چجوری به استاد عزیزش پیشنهاد داد و اصرار میکرد زنش رو طلاق بده.
البته الان هم شدیدا زده تو کار داستانهای تخیلی طلاق یک ماهه و نامزدی وسط امتحانات و تولد رویایی گرفتن برای علی جونشو و هزار تا خلی بندی دیگه که با به به و چه چه الکی تعریف میکنه و کلی دختر ساده دل هم میان حسرت این دروغهاش رو میخورن و هرکی هم یه ذره ازش انتقاد کنه با ادبیات چاله میدونیش مواجه میشه.
خواستم ازت خواهش کنم یه وقتی هم به این دروغگوی مدافع زنان آویزان اختصاص بدی.

سحر پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 14:10

جوابیه تون به عفیفه خاتون عالی بود بانو

ممنونم عزیزم

مینو پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 14:06

پریناز

پریناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:29

میبینم فضا واسم غریبست مینو...نگو تو حبسم...:)))))
هم بندییا صدام می کنن واسه نهار..
اینم آخر و عاقبت نقد کردن حسنا...

تو الان بیش از سه ماهه تو حبسی
خودت حواست نیست

مرداد بود حسنا ما رو دادگاهی کرد.
نه این که کلا تو کار دادگاه و اینا تجربه داره.
بهار را هم تا پای چوبه دار برد، اونجا بخشیدش

نارین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:22

پریناز
مینو

آیناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:16

ماالان همه مون تو حبس هستیم
البته الان ما رو بردن هواخوری همه ما رفتیم تو اتاقی که چندتا کامپیوترهست اینا رو برای رفاه حال زندانیا گذاشتن
ماهم برای سرگرمی که حوصله مون سرنره میام اینجا دورهم جمع میشیم کامنت میزاریم

البته من الان تو شیراز زندانیم

بقیه یا خارج ازکشور زندانین یا توتهران
یاشهرهای دیگه
خلاصه همه توحبسیم

همش کاراین وکیل حسناست
عجب وکیلی بود

به از وکیل سوگند نباشه.
ده شبانه روز نشسته بود به رصد کردن ما ستاره ها و سیاره ها

مینو پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:15

پریناز جان یعنی واقعا نمی دونی آخرش چی شد؟
بانو الان داره از اوین این جا رو می نویسه. خود منم الان زندانم! تو هم تو زتدانی! خبر نداری!

پریناز هنوز داغه
نمی دونه چه اتفاقی واسش افتاده

پریناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:04

لایک لالا
حسنا طفلک اینهمه سعی میکنه قضیه رو ساکت نگه داره و حرفی از این وبلاگ نزنه اما طرفدارهاش دارن بزرگترین ضربه ی ممکن رو به حسنا میزنن..زمانی که خودتون هم میدونید که دلایل کافی و وافی برای بحث کردن ندارید بهتره سکوت کنید تا اینکه با شلوغ بازی تعداد بیشتری خواننده رو که ممکن بود از وجود اینجا مطلع نباشن رو به اینجا سرازیر کنید..امثال عفیفه خاتون برای بالا بردن آمار وبلاگشون حتی دوستشون حسنا رو هم قربانی میکنن..من اگر دوست حسنا بودم سعی میکردم توی این شرایط سنجیده تر رفتار کنم و زمانی که متوجه میشدم طرف ملت رو یه سال و اندی سرکار گذاشته حداقل سکوت میکردم نه که با شلوغ بازی خواننده های بیشتری رو به وبلاگ منتقدی روانه کنم که دلایل محکم و درست و درمانی دارند..مردم کر و کور نیستند عزیزم..
بعدم نارین جان باهاش بحث نکن..طرف میگه مگه من بیکارم برم با وکیل صحبت کنم؟؟؟..عزیزم چرا بری با وکیل صحبت کنی مگه یادت نمی یاد همین چند وقت پیش حسنا در به در دنبال وکیل میگشت و تهدید میکرد که میخوام وکیل بگیرم و فلان و بهمانشون کنم که منو نقد کردن:))))))...یعنی حسنا بیکار بود؟؟..شما از همون وکیل حسنا کمک بگیر..دم دست نیست؟؟؟چی شد راستی آخرش؟؟به کجا رسید کارای حبس بچه ها..

آیناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:00

لالا جان دروغ میگه

حسنا کدوم خط ازنوشته هاشو راست گفته تا درمورد لپ تاپ بگه
چطور موقعی که لپ تاپش نبودباگوشیش این کارومیکرد

یعنی اون اداره نمیگه چرا توهر روز این لپ تاپ وباخودت میاری چیکار
همسری که سرهرچیزی مشکوکه بهش
چطور روی لپ تاپش مشکوک نیست

ازدوحالت خارج نیست یا اصلا کارنمیکنه
یا اینکه ازکامپیوتر اداره استفاده مکنه
چطور اداره شون انقدر چک شون میکنن
بعدچطور نمیگن چرا لپتاپ میاری تو اداره کارهای شخصی انجام میدی
این زنه همه رو اسکول گیراورده

نارین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:00

با پاراگراف اخرت موافقم بانو
خونه دختر خاله باشی و خاله و خواهر و دختر خاله و ... هم باشند و مردک بگه کجا خوابیدی و کی تو اتاقه؟ آخر توهین به شعور حسنا و فک و فامیلشه!! کجا خوابیده؟ بغل دست شوهر خواهرش !! مردک خجالت نمی کشی این سوالها را می کنی؟ وضعیت حسنا اینقدر خرابه؟ وضعیت خودت اینقدر خرابه؟ این حرف یعنی چی؟؟
------------------------------
حسنا واقعا نمونه یک زن شرقی است که اجازه میده بهش توهین بشه

آیناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:54

نارین جان بهترین کاری که درمقابل رفتارشون میشه انجام داد عزیزم

لالا پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:53

راستی یک چیزی برای من خیلی عجیبه اونم جواب دادن حسنا به کامنتها در ساعات اداره است.البته خودش میگه از امکانات خودش استفاده می کنه یعنی لپتاپ و وایمکس.گفته بود تب و آی پد هم نداره و لپ تاپ سنگینشو هر روز می کشه اونجا. در اوقات بی ماشینی هم که با اتوبوس می رفت بازم لپ تاپشو هن هن کنون می برد و کامنت جواب می داد.

سوال من اینه خانمی که بچه نداره و مطلقا هیچ رفت و آمدی نداره و شوهرشم بهش اجازه نمی ده جایی بره و 4 روز در هفته حتی شوهر هم نداره وقت دیگه ای نداره به کامنتها جواب بده؟؟؟ مجبوره هر روز لپ تاپ یخچال وزنشو بکشه تا اداره و اینترنت جدا هم براش بخره تا بتونه کامنت جواب بده؟؟؟؟؟؟ این قدر واجبه؟

*البته اگه بگه برای کارهای شخصی مثل ایمیل و فیسبوک امکانات! خودشو می بره خب چرا آیفون یا گوشی اندروید نمی خره؟

آره لالا جان
در این مورد هم دروغ می گه. صد تا چاقو بسازه یکیش دسته که هیچ، تیغه هم نداره

نارین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:51

موافقم ایناز
من که دیگه وبلاگ هیچ کدومشون نمیرم و بحثی نمیکنم
اگر منطقی حرف میزنن بیان اینجا در غیر اینصورت هیچی

من که قبلا هم نمی رفتم
تو سنت کمتر از من هست دیرتر به این نتیجه رسیدی.

مینو پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:48

هرگز با یک خوک کشتی نگیرید.
فقط کثیف می شوید و مهم تر آن که خوک از این کار لذت می برد.

بچه ها می شه لطفا تو اون وبلاگ ها نرید دیگه و کامنت نذارید؟ خیلی بددهن اند. آدم حالش بد می شه.
یه مساله ی دیگه هم این که آدرس این جا رو واسه همه ی کامنت گذارهای حسنا کپی نکنید. من به دو نفر دادم. اما از قبل می شناختم و می دونستم با این که وبلاگ حسنا رو می خونن ولی آی کیو هم دارن و فقط باید یکی آگاهشون کنه. نتیجه هم داد اتفاقا. این طوری که راه می افتین واسه عالم و آدم لینک می ذارین میان این جا رو به لجن می کشن! بحث منطقی کنن که خوبه. میان هرچی لیاقت خودشون و حسنا جونشونه می نویسن این جا.
دهن به دهن اینا گذاشتن هیچ نتیجه ای نداره. آدم با کسی بحث می کنه که طرف اصلا بدونه بحث یعنی چی! منطق گفت و گو رو بلد باشه. نه این که چشم ها رو ببنده دهنو وا کنه و... .

آیناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:44

مریم جون دوست خانوادگی چندین ساله این خانواده است

مریم جون اگه دوست تخیلی حسنا نباشه

ازاون زبل هاست

درعرض چند ماه متوجه شد حسنا کی وچی
یا اقای همکارخیلی گاگول بودهمه چیز واسی مریم جون میگفت
مریم جون هم زرنگ دید داره زندگیش به باد فنا میره زودتردست به کارشد

زندگیشو نجات بده تاازدهن شوهرش فهمید که مردک میاد اونجا حسنا رو دید میزنه
مریم جون هم تا دید تنور داغه چسبوند
که اقا این مردک حسنا رو میخواد
دیگه حسنا رو ازچشم شوهرش انداخت
چسبوند به مردک وزندگیش

نارین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:41

خانم عفیفه
فقط شما فقط یک کلمه از من درباره س... که این خواننده وبلاگا گفت تو اون وبلاگ پیدا کردین یا بی ادبی دیدین مختارین هرچی خواستین بهم بگین
من هرچی نوشتم از روی وبلاگ حسنا بود و لاغیر
دیگه این وبلاگ نمیام
شما هم اگه دنبال بحث منطقی هستید اونجا همو ببینیم

آیناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:35

بچه ها بهتر وبلاگاشون نریم اینطور پیش خودشون فکر میکنن عددی هستن

همه شون اینجا رومیخونن

شاید توخط اول نوشته هاشون بگن نه ما اولین باره اومدیم

اما تو خط دوم نوشته هاشون خودشون لو میدن بدون اینکه خودشون بفهمن میگن ازاول اینجا رومیخوندیم ومیخونیم

چند وقت دیگه همینا بفهمن حسنا یه دروغ گو بوده یا باوقاحت تمام میگن ما به عنوان یه رمان میخوندیم

یا اه وناله شون بلند میشه میگن ماباورت کرده بودیم یه وبلاگ میزنن که فلانی دروغ گفته واسی وبلاگ خودشون بازدیدکننده زیاد میکنن

وشروع میکنن به توهم زدن مثل حسنا
روزازنو

لالا پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:33

اگر نوشته های حسنا حقیقت داشته باشه باید بگم از حسنا زرنگتر مریم جونه که وقتی دید این خانوم رفته تو نخ شوهرش زودی انداختش به این پیرمرده و تونست حسنا رو هم گول بزنه که یارو پولداره بیا برو خیمه بزن سر پول! حسنا هم خر شد جناب رییس کل یک اداره دولتی معتبرو ول کرد چسبید به پیشکار خانم اول که حالام آس و پاس از آب دراومد....

نارین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:25

این هم کامنتی که براش زدم
چون تمام کامنتای منو تایید نکردین جوابتون رو در اون وبلاگ نوشتم
درست نیست مال بقیه رو کامل تایید میکنید و برای من فقط بخشیشون رو
این هم نمونه مدرکی از شما که نشون میده تحمل کامنتای مخالف رو ندارین در جواب گولو اینو گفتید
"ببین وقتی آماده باش باشی همه فحشها و کامنتهاشون رو با لبخند میخونی و پاک میکنی! دیگه از یه روانی که لگد خوردن حرص نداره بخصوص که پاک کن دست تو باشه "
فقط موافقا رو تایید نکن مخالفا رو هم کامل تایید کن

نارین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:21

خب جواب من رو که کامل نداد و اون همه کامنت فقط دو تاشو تایید کرد
-------------------------------------
اولا مثل اینکه مردهای جامعه رو نمیشناسی ! به من در زمان مجردی و قبل از "او" پیشنهاد معشوقه شدن داده شد! پستی یه مرد هیچ ربطی به زن مقابلش نداره!
-------------------------------------
اها
یعنی همسر پست هستن
خوبه حداقل تو این زمینه تفاهم داریم
انشاالله سر حسنا هم به توافق می رسیم که ایشون هم پست هستن
میدونین چرا؟
چون اگه پست بود یه تودهنی به اون مرد میزد نه که بره فکر کنه و قبول کنه
-------------------------------------
دوما مگه من مثل شما بیکارم که برم با وکیل صحبت کنم ببینم حرفهای یک وبلاگ نویس راسته یا دروغ؟! خداییش این کار یک آدم عاقله؟
-------------------------------------
اولا ما بیکار نیستیم
ثانیا دوما اشتباهه در زبان فارسی.چون دوم یک کلمه فارسی است و با تنوین عربی نمیاد
ثالثا شما که می گین در جریان سوگند بودید پس حتما دیدید یک وکیل همراهمون بود و از بیخ این حرفای حسنا رو رد کرد.
خب چرا راه دور بریم می تونین این دفعه تشریف بردید مطب زنان بپرسین ایا همچین بیماری دایمی هست یا نه
رابعا آدم باید تو هرکار و هرچیزی عقلشو به کار بندازه ببینه که آیا دوستش باهاش روراست هست یا نه.
-------------------------------------
من نه حسنا رو پشت پرده دیدم نه شمارو. من روی نوشته هاتون قضاوت می کنم. بقول خودتون شما هم راستگو هستید و برعکس حسنا خود واقعی تون را نشون میدین! بعلاوه دردتون بیاد با فحشهای شما یکیه؟ خوب من معذرت میخوام دیگه بحثی بین ما نمی مونه!
-------------------------------------
تو کامنتای تایید نشده ام گفتم شاید شما این رو توهین ندونین و فقط توهین اشکار رو توهین بدونین برای همین به نظر من ایشون به خوانندشون و از بالا نگاه کردن به خوانندشون توهین میکنن چه برسه با الفاظی مثل دردتون بیاد و ...
-------------------------------------
بعدشم بچه زرنگ پست اول این وبلاگو بخون! من یه عمره وبلاگ خونم. بعنوان عفیفه یکبار اومدم وبلاگ شما. از اول خواننده حسنا بودم و در دعواهای سری قبل که سوگند مریض شد شما رو شناختم!!!!
-------------------------------------
پس خودتون هم قبول دارین اومدین وبلاگ قبلیمون که اسم سوگند رو پیش کشیدید

یاسمین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:12

بانوى عزیز و باهوشم ، اگه تموم زنها دقت و نکته سنجى تو رو داشتند ، کارو کاسبى اویزونها تعطیل بود ، جوابت به عفیفه خرتون !!! رو خوندم و حسابى از این همه منطق و زیرکى لذت بردم ، درود به شرفت

ممنونم عزیزم.
من هم از همکاری و لطف شما متشکرم

مینو پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:00

بانو جون جوابیه ت عالی بود!

این عفیفه کاسه ی داغ تر از آش شده حسابی. نشسته به حسنا گفته نویسنده ی اون وبلاگ کی می تونه باشه و حسنا گفته مطمئنه آشنا نیست. این پافشاری می کنه که نه! من بهتر از حسنا می دونم!
اگه اولین بارت بود می اومدی این جا کی با حسنا راجع به این جا حرف زدی؟؟؟؟؟ نکنه حسنا تو مسافرت داره باهات مشورت می کنه!
البته با اون ادبیات شیک و فرهنگ مدارت تو اون وبلاگت، بیش از این ازت انتظار نمی ره. برت حرجی نیست (به قول همون حسنا جونت).

لالا پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:59

خلاصه که حسنا جمع تناقضاته. اگر دقت کنید تو نوشته های عفیفه و عفیفه های دیگه اونا هم بسیار متناقض می نویسند. به قول یکی از دوستان در جواب دخترک طرفداران حسنا نمی تونند حتی یک چیزی بنویسند که سر و تهش با هم متضاد نباشه...در واقع عین نوشته های خود حسنا.
اگر بیشتر دقت کنید حسنا در جواب یکی از کامنت گذاراش نوشته " چیزی که من رو متعجب میکنه این هست که اگر همسر خونه من نمیومد و با من قهر بود و سراغی از من نمیگرفت و در کل اوضاع و احوال زندگی من آشفته بود،احتمالا شما با رضایت کامل میخوندید و اصلا به خودتون زحمت نوشتن کامنت هم نمیدادید" این در حالیه که وقتی حسنا از مشکلاتش می نوشت در حدود 300-400 کامنت داشت که براش دلسوزی می کردن و به وحشی بازی ترغیبش می کردند....پس چرا حسنا به این نتیجه رسیده مردم باهاش در موقع سختی همدردی نمی کنند؟ آیا به این دلیل نیست که قسمت اعظم اون کامنتها رو خودش برای خودش می نوشته و حالا گله می کنه که چرا اون موقع به فکرم نبودید؟؟؟؟؟ اینو بگذارید کنار الگوی مشابه شیوه طرفداری دوستانش که به تناقض نویسی خودش خیلی شباهت داره به یک نتایجی می رسید....

لالا پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:52

دقت کردید هرکس برای بهار دلسوزی می کنه بلافاصله حسنا می گه اون اذیت نمیشه حواس همسر بهش هست.قبلا هم گفته بود من باباشو ازش نگرفتم اون همه جوره باباشو داره.از اون ور گریه که چرا همسر میره دنبال دخترش یا وقتی دوستاش میان میره اونجا که دخترش خجالت نکشه.از یک ور دیگه جلو دوستاش خجالت میکشه که باباش منو گرفته از یک ور دیگه می گه همسر خیلی علنی به داماد آیندش وضعیت این زندگیو می گه چیزی که جرات نکرده به شوهر خواهراش بگه....

لالا پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:48

آیناز جان زیاد نوشته های این عفیفه رو تجزیه تحلیل نکن.ایشون می گه از حسنا که جزییات زندگیشم می نویسه نمیشه سوال پرسید وتحلیلش کرد اما بدون این که چیزی از همسر اول اون مرد بدونه به این نتیجه رسیده چون پولدار بوده حق خودش می دونسته شوهر بخره و بزنه تو سرش! یعنی حتی به حرفای خود حسنا هم استناد نمی کنه که اینا زندگیشون قبل از حسنا خیلی خوب بوده و زبانزد همه بودند.خانواده شوهر هم که دوستش دارند.
بدون این که چیزی در مورد خانوم خانما بدونه همه جوره تحلیلش کرده و محکومش کرده. مسخره است. اینا عقلشون کمه واقعا.

آیناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:19

درهرصورت بچه های گل زندگی واقعی و که نباید بایه رمان که ازذهن یکی بیرون اومد وازتخیلاتش هست سنجید

اگه بقول یکی ازبچه ها که گفته بود اگه روسردروبلاگش بزنه رمان مینویسم

کسی کاری به کارش نداره

اون داره میگه ازحقیقت زندگیم دارم مینویسم
جای دیگه میگه بقیه ارشیوم و برداشتم که اشنا نخونه
یعنی الان پس چی داره مینویسه
الان اشنا نمیخونه یا داره دروغ مینویسه

مردک احتمال زیاد ازسرکاراخراج شده توسط بانو ملکه خانوم خانوما

چون ادم قابل اعتمادی نبود بهش خیانت کرد
.
.
.
درضمن خانوم عفیفه خانوم اینو یکباردیگه بخون یعنی چی؟

خانم اولی دختر پولدار یک مرد پولدار بوده ( تحصیلات و شخصیت نه ! تو خودت تایید کردی شکستن و کوبیدن و فحش دادن و غیره حق اوست و توهم تایید می کنی!) که شوهری برای خودش می خرد! این پدر پولدار میتونسته یه مغازه دار باشه و همسر مشترک میتونسته پادو یا شاگرد اون مغازه بوده باشه یا در حد بالاتر یه کارخونه دار دخترشو به یه کارمند ساده یا حتی مهندس بی پول و خوشگل و خوش تیپ کارخونه داده. تا اینجا اولین ایراد من آغاز میشه! زنی که با تکیه به پولش حق خودش میدونه بره یه شوهر بخره و به نظر خودش تا ابد چماق برتر بودن از شوهرش رو دستش بگیره تفکر بسیار حقیری داره و باید بدونه شاید یه روزی دست بالا دستش پیدا شد! ( کما اینکه شد!!!)

-پس عفیفه خانوم شما هم به این نتیجه رسیدی که خانوم خانوما یک دختر پولداره

-تواگه سرت هوو میومد ارامش داشتی که ازیکی دیگه ارامش میخوای داشته باشه

-مثلا حسنا تحصیلات داشت چیکارکرد کارخوبی کرد رفت هوو شد؟

میدونی چرا تایید میکنیم که خانوم اولی فحش میده بخاطراینکه حسنا همیشه انوقدرازبیماریش گفت مافکرکردیم خانوم خانوما یک نیمه هوشیاره
که همیشه توتخت افتاده
وقتی دیدیم بلده بلندشه بزنه فحش بده نفس کم نمیاره
بعد واسی یه رابطه جنسی کم میاره؟

معلومه خیلی وقت نیست که داری حسنا رومیخونی
حسنا خودش بارها نوشت ازدواجشون سنتی بود
پس اینو بدون که اگه ذره ای میدونست پدر دختر همچین کاری وکرده تونوشته هاش میگفت حتی شده برای کوچیک کردن خانوم خانوما اینکارومیکرد

بعدبازخود حسنا بارها گفته این زن مرد هیچ وقت مشکلی در خودشون نداشتن هیچ اختلافی تا جایی که زبان زدهمه بودن

اگه اینطوری که شمامیگین باشه که پولش ومیزد تو سرمردک
پس چرا فامیل شوهرش انقدر دوسش دارن ودرهرصورت پشتش هستن


اینو بدون اگه فامیل شوهر هرکسی باشن اگه ببینن پسرشون بخاطر مال واموال داره کوچیک میشه
بهش میگفت برو خودتوازشراین زن پول پرست خلاص کن

پس بدون خانوم خانوما واقعا خانومه که هست وداره مبارزه میکنه وفامیل شوهرش پشتش هستن

یعنی به نظرتو اگه خونه ی خودش که حق خودش بود ازاموال خودش زیاد شده پس نمیگرفت زن پول پرست نبود

اگه پولشو باحسنا تقسیم میکرد انوقت چی میگفتین ؟
انوقت زن پول پرست نبود؟

غنچه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:04

سلام به همه دوستان عزیز بخصوص بانوی عزیزم
عید همه مبارک
امیدوارم عید خوبی داشته باشید

عید من
عید تو
عید همه مبارک

آیناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 10:58

سلام به همگی عیدتون مبارک

اره چرا بازنمیشه بانو

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 10:14

چرا آن یکی وبلاگ باز نمیشه؟
خطای سرور404
صفحه مورد درخواست شما یافت نشد!
این صفحه ممکن است حذف، تغییر نام و یا به طور موقت از دسترس خارج شده باشد.

بهین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 09:59

لایک لایک لایک به بانو و جوابیه اش به عفیفه خرتون
ای ول بانو
عفیفه خانوم حال کردی با این جواب دندان شکن
زدی ضربتی ... ضربتی نوش کن ...
نوش جونت برو چند بار از روش بخون یک کم مغز نخودی ات وا شه ...

ممنون عزیزم

کیانی پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 08:48

عید غدیر مبارک باشه بر همه

کجا بودی تو امروز؟
عید شما هم مبارک

ساره پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 08:21

بانو جون جوابی که برای عفیفه خاتون نوشتی بسیار جامع و کامل بود .واقعا نمی دونم امثال عفیفه این چیزها رو نمی فهمن یا خودشون رو به اون راه زدن نمی دونم شاید اینطوری که دارن از کسی که نه دیدنش و نه می شناسن حمایت می کنن و سینه چاک هستن براش نمی دونم شاید تو این وسط ی چیزی هم داره گیر اونها می یاد. خدا عالمه.این دسته گل هم تقدیم به شما بانوی باشعور و فهیم و دوست داشتنی

ممنونم عزیزم.
نمی فهمه. من نوشته هاش را که خوندم متوجه شدم نمی فهمه.
خودش را به نفهمی نزده.

بهار پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 08:19

عفیفه می توانی بفهمی دختر جوانی که پدرش در کنار نباشد و نتواند محبت را از او دریافت کند در مرض چه ریسکی قرار دارد؟
چطوری می توانی جشمت را روی حق من ببندی؟
انصافت کجا رفته است؟

حالا می آد یه پست می زنه که باباش فلان چیز را خرید و بهار را خیلی دوست دارد و ...

مثل همون کارگری که کلی بهش توهین کردند و داد زدند سرش و می گه عوض بهش بیشتر پول دادیم

بهار پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 08:16

من پدرم را از همه بیشتر می شناسم.
الان مرض 6 زده بالا حسنا باید تا خرخره سرویس دهد برای همین بردتش بیرون شهر.
خانم های گل چند بار دیگر هم گفتم حسنا چهارمی است متاسفانه تا وقتی که زنهایی مثل حسنا وجود دارند حق ما از وجود پدر و رفاه خرج 6 می شود.
بعضی وقتیها فکر می کنم اگر مادرم زن مستقل نبود سر ما چی می آمدچرا یک آدم مریض می تواند حق قانونی و انسانی ما را خرج کارگر جنسی کند و هیچ قانون محکمه این جور زن و مردهای بی وجدان را به سزای اعمالشان نمی رساند؟

گلریز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 07:22

جالبتر از همه اینه که این عفیفه خرتون نوشته ایا درست است شما بانوی شرقی رو اینگونه معرفی میکنید؟؟؟؟؟
میگم الان حسنا خوب بانوی شرقی رو معرفی کرده که بدون هیچ مراسم رسمی بدون اطلاع هیچکس یواشکی رفته زن دوم شده برای تامین٦؟؟؟؟؟

حسنا معرف خوبی برای بانوی شرقی است

شادی پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 06:30

سحر جون
ببخشید که نبودم. همیشه که نمیشه نشست پای نت
بچه ها رسیدگی می خوان . بعد از مدرسه و مهد مثل قحطی زده های سومالی از راه می رسن. باباشون هم بهشون اضافه می شه و دیگه هیچی
درسهام هم مونده بود که انجام دادم

روز خوبی داشته باشین دوستان عزیز

شادی پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 06:24

بانو جون
دختره توی بامداد خمار (محبوبه) بعد از اینکه پسرش می میره و از رحیم جدا می شه، با پسرعموش که قبلا خواستگارش بوده ازدواج می کنه
درواقع، زن دوم پسرعموئه می شه، البته با رضایت زن اول که آبله رو بوده، طوری که همیشه صورتشو از همه پنهان می کرده
رضایت زن اول هم واقعی بوده ها، نه زورکی ولی خوب دیگه، اون زمان با حالا خیلی فرق می کرده

شادی پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 06:14

دوباره اومدم، ولی انگار کسی خونه نیست

جواب عفیفه خاتونو کپی کردم توی وبلاگش. ولی این دیگه آخرین باری بود که رفتم توی اون وبلاگ، فکر کنم حدسهایی که دوستان زدن درسته، مگه چند تا آدم روده دراز توی وبلاگستان هست؟

سحر پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 03:57

دیدم بانو بیداره جون گرفتم اینم بگم
وای به روزی که حسنا در اون زندگی احساس قدرت کنه همه ادب و مهربانی و چاپلوسی های حسنا به خاطر ضعف اوست الان که میبینید خیلی گستاخ تر شده برای اینست که حسنا برده پول است الان که مجبور شده پول هارا پس دهد به زبانش اضافه شده او الان به آب باریکه ماهیانه همسر دلخوش است و البته وعده و وعیدهای او
حسنا به دو دلیل در این زندگی مانده
1 هنوز در آمدش از زمانی که شوهر نداشت بیشتر است و میتواند پول بیشتری پس انداز کند
2 به خاطر حس انتقام و حسادت به خانم اول و اینکه میداند با بودن او میتواند زجرش دهد همینطور بچه ای که اگر مطمعن شود همسر در داراییهایش غلو نکرده برایش تلاش مضاعف خواهد کرد

روند تغییرات حسنا توی پستهاش کاملا مشخصه.

وقتی شروع کرد درمانده و سرگردان بود. واقعا نمی دونست باید چیکار کنه.

یه کم که نوشت و چشم و گوشش باز شد کمی اعتماد به نفس گرفت و راه حل یاد گرفت و دم در آورد و پررو شد.

الان هم بخاطر شرایط زندگیش و همینطور شرایط وبلاگش خیلی خسته و عصبی است و نگران این که آخر این بازی چی می شه.

قهر خانم اولی به ضرر حسناست و حسنا از خداشه که خانم اولی مردک را بپذیره.

سحر پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 03:42

شب بانو خسته نباشی به خدا اینقدر که از حماقت این زن عفیفه حرصم گرفت با اینکه تو مسافرتم گفتم یه یادآوری کنم اینقدر نگن حسنا مودبه حسنا خانومه ..حسنا تو سری خوره آخه لامصبا حسنا بیشتر از این از دستش نیومده بیشتر از این بهش میدون ندادن اگه غیر از این بود که اون مردک خودش تا حالا شوتش کرده بود

ممنونم عزیزم.
سفر خوش بگذره.

سحر پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 03:27

در مورد ادب تصنعی حسنا جان نسبت به خانم اولی که گفتم اما بگذارید در مورد کامنت گذارها و حتی شیوه نگارش او هم که خیلی از ساده لوحان را متأثر کرده بنویسم من از اولین خوانندگان وبلاگ حسنا بودم آن اوایل حسنا تجربه کافی نداشت و حتی خیلی راحت در مورد مسائل رختخواب خود و همسر دوست داشت که بنویسد چون نقطه قوت او در این زندگی و همینطور نسبت به خانم اول تنها همین مسئله بود در پست شمال هم که دیدید چه با بی حیایی از بهترین شب زندگی اش که حتی پسرک را فراموش کرده بود و همینطور تعریف و تمجید همسر از او که خیلی خوب بودی مینویسد...(دوستان عزیز توجه کنند حسنا زمانی که میگوید آنشب حتی به پسرک هم فکر نکردم در صورتیکه رابطه اش با پسرک اولین رابطه بوده و به قول خودش اولین عشقش منظور این است که میخواهد تاکید کند حسابی مردک را مستفیذ کرده چون هرگونه عدم تمرکزی در این زمینه موجب پایین آمدن کیفیت کار حسنا میشده و این برای اولین رابطه برای نمک گیر کردن مردک که البته زمان اصلی آن هنوز مشخص نیست خیلی مهم بوده) بعدها دوستان با تجربه تر تذکر دادند اینجا خانواده رد میشه رعایت کن.در جواب کامنت گذارهای مخالف هم خیلی بی پرواتر بود که من با اینکه آن زمان هنوز به ذات کثیفش پی نبرده بودم و اینقدر هم از او متنفر نبودم حس کردم خیلی دریده است آن زمان هنوز به طور کامل در نقش دختر مهربان و مودب فرو نرفته بود.

سحر جان

پارسال ماه رمصان که رفته بود مسافرت هم نوشت بهترین مسافرت عمرم بود.

کسی که بهترین مسافرت عمرش را نه با خانواده اش و پدر و مادرش
و نه با همسر و عشق اولش
که با پیرمردی که تو را برای 6 گرفته داشته، اوضاعش مشخصه.

اینقدر ذوق مرگ شده بود که پشت سر هم پست می ذاشت و می نوشت وااااااااااای من هنوز تو مسافرتم.

سحر پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 02:57

راستی شادی جون شما بیدار نیستی مثل اینکه اینجا فقط من جغدم

منم جغدم.
نشسته بودم جواب هجویات این عفیفه خانم را می دادم.

می گه توهین نکنید. اگرم می خواهید بنویسید درباره شراره بنویسید نه حسنا

سحر پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 02:56

حسنا وقتی وارد این زندگی شد مردک صراحتا به او اعلام کرده بود هیچ مشکلی با همسرش ندارد و خیلی هم دوستش دارد و همینطور حرفهای به قول خودش مریم جون که گاها بدون در نظر گرفتن ملاحظه حسنا در مورد زندگی آنها گفته میشد و حتی باعث ناراحتی درونی حسنا هم میشد (این مطلب در یکی از پست های نابود شده حسناست که بانو زحمت کشیدند و این اواخر قرار دادند در آرشیو حسنا) اینها همه باعث شد حسنا بداند قدرت رقابت با خانم اول را ندارد و این تنها دلیل تفاوت استراتژی حسنا و همینطور هستی با بقیه زنهای دومی وبلاگ نویس است خانمهای ساده لوحی که فکر میکنید از ادب و مهربانی فرشته گونه حسناست که در این زندگی دست پایین گرفته باید بگویم سخت در اشتباه هستید حسنا تا جایی که مطمعن شود توانسته با موذی گری و سیاست رابطه مثال زدنی زن و شوهر را خراب کند این رویه را پیش میبرد بعد از آن میشود مثل همه زن دومی های دریده ...شب دراز است قلندر بیدار

ما اشتباه می کنیم و نمی فهیم.

مادر مردک بعد از یه عمر سن و سال و تجربه و ... دیدن زندگی پسرش از نزدیک، اونم داره اشتباه می کنه و نمی فهمه که حسنا چقدر ماهه و خانم اولی چه دیو دو سری است؟

کدوم مادرشوهری اینطوری از عروسش حمایت می کنه؟
نه این که یه جای کار حسنا ایراد داره و یه دروغی توش هست که اونها اینقدر طرفدار عروسشون هستند.

برای عفیفه خانم پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 01:29

متن امروزتون را که خوندم یاد این اس ام اس شوخی افتادم که سال نو واسم فرستاده بوند.

دوست عزیز بیائیم در سال جدید از گناه دوری کنیم و
از فرستادن اس ام اس های توهین آمیز به یکدیگر بپرهیزیم
خاک تو سر هرکی توجه نکنه !
سال جدید با 12برجش تو حلق هرکی توجه نکنه !

غنچه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 01:01

بامداد خمار یک رمان 30 یا 30
زن دوم این حرفا ازدواج با طبقه پائین و غرق شدن پسرش همه و همه کنایه از مسایل اجتماعی
به خاطر مشکلات فلینگ چیز بیشتری از نماد های داستان نمیگم
ربطی به زن دوم نداره هر کدوم از این ها یک نماد بخصوص هستند
منظور نویسنده حرفای دیگه است

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:56

ممنون الهه جان خوندم

یعنی چندبارکامنت گذاشت این عفیفه نفهمید ر وداره باالف اشتباه مینویسه

اگه اشتباه هم بود اشتباه حقیقی بود والا

زنه ازبس هل بود تو دری وری گفتن اسم خودشو اشتباه نوشت

کیانی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:51

در ضمن فک کنم این عفیفه حرفه "ر" رو به جای الف تابپ کرده

کیانی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:50

یزدانی جونم اونی که راحله میگه فک کنم حسناس.یـــــــــــــزدانی

الهه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:43

نه آیناز جان این مال پست اخر عسل است و هنوز رمزی نکرده
پست گاه شمار پاییزی
http://hamsar2.persianblog.ir/

http://hamsar2.persianblog.ir/comments/333268/13563089/

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:40

الهه جان این که رمزداره چه جوری ببینیم

راحله چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:33

یزدانی من را گرفتی
بنده خدا این دفعه بغل ماج یادش رفته است
بغل ماچ هم می گذاشت دیگر تابلو تابلو بود

الهه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:24

کامنتهای عسل و صحرا جالب بود

http://hamsar2.persianblog.ir/comments/333268/13563089/

نسیم چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:22

عفیفه خاتون بزرگترهای خانواده شما به شما نگفتند زن نباید سرش را قایمکی رو بالش زن و مرد زن مرد دیگری بگذارد؟ مردی که عشق سرش بشود سر زن اولش را کلاه نمی گذارد.
خوب دین به سخره گرفتید خدا کجا گفته برید قایمکی زن بگیرید که وقتی زن اول بفهمد کارش به بیمارستان برسد.

یزدانی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:15

راحله جون
اون کیه؟
به منم میگی؟

راحله چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:11

این پرچونگی عقیفه خاتون و اظهار علامه دهر بودنش شما را یاد کی تو وبلاگهای فارسی می اندازند
یادتان می آید یک نفر چند وقت پیش یک نفر پیوست پشت پیوست به هر چی وبلاگ نویس بود بد وبیرا گفت چرا دوباره چوب برداشته و به کامنت گذارهای اینجا از آن حرفها می زند
نکته مهمتر تو نوشته عفیفه خاتون عقده ای که نسبت به زنهای ثروتمند دارد نگاه کنید چه جوری با خشم نسبت به پولدار بودن خانم اولی اطهار نطر کرده است. آن کی هست که پولدار بودن خانم اولی براش عقده است
عقیفه خاتون که خودت را بدجور لو دادی من این متن را در یک نرم افزار کنار متنهای همیشگی ات گذاشتم نرم افزار می گوید خود خودتی. ببین کامنت می گذاری با اسم واقعی خودت بزار

یزدانی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:10

لینک نی نی سایتا عالی بود
میدونستم همه ازش تنفر دارن
اما وبلاگش بدون ماچ و بوس نمیشه کامنت گذاشت
مردک چرا بوسش نمیکنه تا آویزون خواننده ها نشود(مثه سوگی حرفیدم

یزدانی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:07

حسنا برای 10 سال بعد برنامه ریزی کرده
مقداری ارسنیک تهیه کرده و به فراخور حال کمی به پیرمرد داده نوش جان فرماید
فک کردین الکی شده زن دوم؟

نارین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 23:01

ممنون عزیزان

من هم ممنون از دوستانی ( الهه مینو آیناز و .... ) که خلاصه بامداد خمار را یادآوری کردند. من کتاب را سالها پیش خونده بودم و هر چی فکر کردم یادم نیامد که در مورد همسر دوم و ... باشه. نظرات شما هم تاییدی شد بر اون چیزی که فکر می کردم.
ممنونم.

مینو چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:56

نارین جان حاج سیدجوادی که رمان بامداد خمار رو نوشت، این ناهید خانم پژواک خلاقیتش گل کرد و تصمیم گرفت از زبون پسره همین رمان رو بنویسه. این دفعه دیگه همه چیز از زندگی و دید رحیم باشه. چون اسم رمان از مصرع" شب شراب نیارزد به بامداد خمار" گرفته شده بود و ضمنا مثلا خواسته بود بگه پسره هم فدا شده تو این زندگی، به جای شب شراب اسمشو گذاشت شب سراب. از حاج سیدجوادی هم اجازه ای نگرفته بود. کتاب که چاپ شد حاج سیدجوادی دید تمام زحماتش تو نشون دادن ازدواج های غلط از دو طبقه ی کاملا متفاوت هدر رفته و گند خورده به رمانش. و بعد این که اگر رمان اون با اون تیراژ بالا نبود، شب سرابی هم در کار نبود. از پژواک شکایت کرد و نهایتا گفت بذار چاپ بشه؛ اما حقوق مادیشو گرفت و داد خیریه.
این عفیفه خرتون بحثی راه انداخت ها! با این شب خمارش!

مینو خصوصیت را خوندم.
مهم نیست. فعلا که سرش به کار خودشه. اگر مشکل ایجاد کرد باهاش صحبت می کنیم.

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:55

ده سال دیگه مردک میشه 60سال دیگه الزایمر میگیره
چیزی یادش نمیاد

راحله چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:52

پریناز و نارین جان برای همین هست که همیشه می گویند دشمن دانا به از دوست نادان.
این به طاهر دوستان حسنا نمی بینند این مردک به کسی 500 مهمان جمع کرد به کتاب خدا قسم خورده است خانم اولی عشق وهمراهش هست این جوری نارو زده است 10 سال دیگر همین بلا را سر حسنا می آورد که هیچ کدام از این کارها را براش نکرده است. این که دوستی خاله خرسه است

نارین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:48

من این رمان دوم رو نخوندم جریانش چیه؟

مینو چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:48

اوپس جان نوشته بودی:
خواننده ها رو چی فرض کرده ؟
خودشو گیر آورده یا اونارو ؟؟؟

اونا رو!
یه عفیفه خرتون داشته باشه و دو تا زی زی گولو و یه مه مه و سه تا نفس دیگه از خدا چی می خواد؟

نارین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:46

دوستای عزیزم وبلاگایی که از بلاگفا هستن مشکل دارن
صبر کنید درست میشه

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:42

خوبه حداقل اینجا یه ماچ بالب پرتزی داره ادم تخلیه بشه
مینو جون مرسی

اوپس چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:42

مینو جان ممنون
خیالم راحت شد .
یه چیز دیگه
خواننده های حسنا هم مث خودش استاد سفسطه بافی و چرت و پرت سر هم کردنن . سرشونو مث کبک کردن زیر برف فکر میکنن همه مث خودشون فکر میکنن.
خدا شفاشون بده شما خودتونو ناراحت نکنین.
البته من موندم حسنا این توضیحات بی سر وتهی که میده اسمشم میذاره جواب با خودش چی فکر میکنه ؟
خواننده ها رو چی فرض کرده ؟
خودشو گیر آورده یا اونارو ؟؟؟

یه زمانی فکر می کرد اونا رو گیر آورده.
الان با این نوشته های عصبی و اوضاع خرابش، داره به این نتیجه می رسه که ....

مارال پ چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:40

سلام دوستان
همگی خسته نباشید.
خدا کند دخترهای جوان قبل از این تحت تاثیر قصه خیالی حسنا قرار گیرند و سرنوشتشان را نابود کنند اینجا را پیدا کنند.
چرا حسنا از یک مردی که محبت وهمراهی همسرش را فدای ... کرده است سوپر استار می سازد؟

حسنا فرشته ای است که برای نجات زندگی خانم اولی آمده.
می گه اگر من برم زندگیش نابود می شه.
از خودش هم کم فرشته مهربانی و سوپر استار نساخته

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:39

بامدادخمار همونی نیست رحیم یه شاگردنجاربودمیره بایه دخترپولداردوست میشه ازدواج میکنه بعددختره رو اذیت میکنه طلاق میگیره یه بچه هم داشت اسمش چی بود الماس بود جواهربود یه چیزی بود
هرچی بود حرفی اززن دوم نبود
حالم ازادمهایی که ازچیزی خبرندارن بعداسم میبرن بهم میخوره

یزدانی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:38

واقعا موندما
بانو یه چی بزن سردر وبلاگ
که اینجا کلاس درس نیست
برو یه جا دیگه سرمشق بده
میدونین مشکل چیه
حسنا بانو اجازه نمیده جز بوس و ماچ کامنت بزارن
بنابراین به اینجا پناه میارن
آدم 40 سالش باشه ندونه 6 چیه؟

می گه وبلاگ شما را خوندم فهمیدم.
فکر کنم تا حالا با شوهرش یه قل دوقل بازی می کرده

مینو چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:37

شما اهل هرکجا باشی عزیزی آیناز جون.
حسنا ملکه بشه.

مینو چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:36

بدبخت فتانه حاج سیدجوادی خودشو کشته تا ازدواج کبوتر با کبوتر باز با باز رو ترویج کنه؛ اون وقت چسبیدن به دو همسری بودن یکی از شخصیت ها!
کسی که نه رمان رو فهمیده باشه و نه حتی اسمش رو بلد باشه چه توقعی ازش هست که با دلیل و منطق سر و کار داشته باشه؟
ضمنا جهت اطلاع شما فتانه حاج سیدجوادی از نویسنده ی شب سراب شکایت کرد. چون از نظر حقوق مولف چنین اجازه ای رو نداشت و تازه گند زد به پیام اصلی داستان!
کلی هم کارش به دادگاه کشید. آخر سر هم مجبور شد حقوق مادی اثر رو به جاج سیدجوادی تقدیم کنه و اونم داد به خیریه. بعد اون وقت استناد می کنید به کتابی که کلی جنجال اخلاقی به پا کرده و حق مولف رو زیر پا گذاشته. اونم یادتون نیست چی توش نوشته. اونم از اسم من درآوردی که براش گذاشتید. بند کردید به چی آخه؟
منطقت در این حده عفیفه نمی دونم چی چی؟

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:34

مرسی مینو جان

باعرض معذرت شیرازی نیستم شمالی هستم گیلانی شیراز محل زندگی وکاره
ولی شیراز ودوست دارم دوستای شیرازی هم دارم جای خوبی برای زندگی
بیا تخت جمشید ،نارنجستان وباغ دلگشا،باغ ارم هم میریم بعد میایم ببینیم حسنا بالاخره ملکه شد یانه

یزدانی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:34

چقدم روده دراز
وای میگه نمیدونه 6 چیه
حالا بزار من حدس بزنم
یا خنگی
یا خودت رو به خنگی زدی
یا دست خنگارو از پشت بستی
یا دستت تو دماغته

گزینه ی ؟؟

مینو چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:29

اوپس جان بلاگفا قاطی کرده امشب. تقصیر از نت شما نیست.

یزدانی خیلی عاااااالی نوشتی! تو افق محو می شی؟

الهه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:29

جهت بالا بردن اطلاعات غفیفه جان!
رمانی که در جواب بامداد خمار چاپ شد و از زبان مثلا رحیم اسمش شب سراب بود و نه شب خمار!
ضمنا اون کتاب در توجیح و تبلیغ همسر دوم شدن نیست حتی موضوع هم اون نیست و ضمنا قضایا مال زمان رضا خان است
ما در قرن 21 به سر میبریم
عصر اطلاعات و داده و تکنولوژی..در این دور زمونه همسر اشتراکی داشتن تهوع آور است
سلام بانویی

مینو چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:28

عزییییییزم آیناز در صفای قلب شما شیرازی های گل که شکی نیست.
روزها می ریم حافظیه و سعدیه و شاه چراغ، شب ها میایم این جا ببینیم باز حسنا چه الطاف بزرگوارانه ای در حق خانم خانما کرده.

اوپس چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:27

دوستان من یه سوال بی ربط داشتم ممنون میشم بهم جواب بدین .
من الان نمیتونم وبلاگهای بلاگفا رو باز کنم .. هرچی تست میکنم باز نمیشه .. مشکل از نت منه یا شما هم همین مشکلو دارین ؟؟؟
بازم ممنون

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:25

یزدانی جان منم تو اسمش موندم

من احتمال میدم اسمش ادبی واسش معنی اسم مهم نیست
مثل ادبیات حسنا که دروغهاش واسش مهم نیست

نسیم چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:22

عفیفه خاتون آیا تحمل میکنی همسرت یاپدرت این کاری که همسر حسنا می کند با خودت و مادرت کند

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:21

تشریف بیار مینوجان خوشحال میشیم

یزدانی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:21

ببخشید
عفیفه خرتون یعنی چی؟
یعنی عفیفه یی که خر شماست؟
همینو جواب بدین میرم تو افق محو میشم

نسیم چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:20

این طرفدارهای حسنا چرا تو سر صورتشان می زنند
این که دروغ های حسنا را نشان دهیم تا اسبر در باغ سبز مردهای مثل شوهر حسنا نشوند کار بدی هست؟
اما اگر حسنا بنویسد یک آدم خیانکار خانه ماشین داد و حسنا تو دروغ وخودخواهی همراه یک نامرد شده است درست است؟
عجب

مینو چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:12

آیناز دلم هوای شیراز رو کرد بدجور...
به حافظ و سعدی برسان سلام ما را... شیراز ماجراها داره با تمام رمز و رازهاش.

مینو چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:10

خوب شب ها برمی گردن خونه.
یه روده ی راست تو شکم این آدم نیست. دروغ گفتن در مورد یه مسافرت شاه عبدالعظیمی به اندازه ی دروغ شاخدار بیماری خانم اولی که سخت نیست.

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 22:02

شاید مینوجان
مگه شبها درشاه عبدالعظیم نمیبندن مگه میشه 24 ساعت موند
اینجا شبها در شاهچراغ میبندن هرکی بره خونه ش

مینو چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:57

آیناز جان منظور از مسافرت شاه عبدالعظیم می باشد.

مونا چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:55

بانو عاشق این جوابتم که صفورا دادی :


وقتی می بینم یکی داره کشتی مشترکمون را سوراخ می کنه،

اگر خل مشنگ باشم، به شکل سرگرمی می بینمش و می رم واسش دست می زنم و تشویقش می کنم ادامه بده. سرگرمی با حالیه.

اگر قدرت درکم پایین باشه، می گم داره زیر پای خودش را سوراخ می کنه. به من چه. اینور که من هستم خشکه. روم را می کنم اونور و غروب خورشید را از عرشه کشتی تماشا می کنم.

اما اگر متوجه معنی جامعه انسانی و منافع جمعی باشم، سعی می کنم یه راهی پیدا کنم که نذارم کشتی را سوراخ کنه. که اونی که داره دست می زنه و تشویق می کنه را بیدار کنم و متوجه خطر کنم.

شما غروب آفتاب را تماشا کنید. همین که دست نمی زنید غنیمته.

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:54

من موندم خانم خانوما کلفت وپرستارداره بعد مردک یه راننده هم نداره
هرروزبیشتر مطمئن میشم که حدس بانودرست که سرمایه ازخانوم خانوما بود
مردک فقط مدیریت میکرد که اونم اخراج شد
فرداصبح تاپس فردا کجامیشه رفت که بشه مسافرت
من تهران نیستم به نظر شما به اطراف تهران هم میگن مسافرت؟ایا

آیناز جان جمله اش را دوباره بخون:

فردا صبح ما میریم مسافرت و چند روزی نیستم .مژه این پست رو برای تبریک عید نوشتم و خبر دادن از این که نیستم . از مسافرت که برگشتم حتما مفصل مینویسم قلب


منظورش مرخصی طولانی تری است. از جمله اینطور برداشت می شه که زمان طولانی تری نیست. ولی دیگه از بس خراب کرده و قاطی کرده و عصبیه، جرات نمی کنه چیزی بنویسه. با احتیاط و مبهم می نویسه.

بین زن و شوهر دعوا انداخت جمع کرد رفت مسافرت. به قول مادرمردک همین را می خواست.
مردک بی عرضه هم انگار نه انگار!
همراه 20 ساله زندگیش را و دخترش را ول کرده افتاده پشت سر این خونه خراب کن.
هر کاری می کنم نمی تونم باور کنم اون هفته تعطیلات زن و بچه اش را تنها گذاشته و این هفته هم عید و تعطیلات ولشون کرده رفته پی عیاشی خودش !!

یک آدم چقدر می تونه پست باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کاش خانم اولی و بهار دیگه هیچوقت قبولش نکنند و تو خونه راهش ندهند. لیاقت حسنا همین مردک است و لیاقت مردک هم حسنا.

لابد هفته بعد هم حسنا می آد می گه قراره بهار را ببره مسافرت. دو برابر می بره از دلش درمی آد این بی شعوریهای باباش !!

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:50

اون دوتا چک احتمالا چک تسویه بود که بره دیگه برنگرده

آخ که اگه دیگه راهش ندن چه عالی می شه.
حیف که براش شرط و شروط گذاشتند که اگه عملی کنه بپذیرنش.

من بودم مردک خودش را می کشت هم می گفتم دیگه فرصت بسه. لیافتت حسناست. برو ور دل همون بشین. تو باید یکی مث حسنا سرت آوار شه تا فرق زن و زندگی سالم و آدم شارلاتان و مکار را بفهمی. کسی که شعور درک زن خانواده دار و نجیب و سالم را نداره، لیاقتش حسناست که از تو خیابونها پیدا کرده و اینقدر بهش مشکوکه که استخر زنونه و مهمانی دوستاش و کلاس موسیقی و ... همه چیز را براش ممنوع کرده.

ساره چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:47

فکر کنم جدی جدی خانوم اولی آفیس رو از مردک گرفته آخه اون هفته چند روز رفت شمال. این 5 شنبه هم نرفت کار موند ور دل حسنا جون. این هفته هم چند روز به اتفاق حسنا می ره مسافرت. فکر کنم واقعا لخت لخت تحویل حسنا داده شده

و از اون جالب تر این که حسنا خانم که روزهایی که هر هفته می رفت شمال، از بعد از ماجرای پس دادن خونه و سند زدن ماشین برای خانم اولی دیگه شمال نرفته.
بعد از همون بحث کذایی با پدرش !

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:38

بانو جون
قربونت برم من، خانمی از خودته
من هم به تو حسودی می کنم که اینهمه از اینترنت می دونی و اینهمه باهوشی



گفتم بذار باشه. حیفم اومد پاک کنم

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:31

از وقتی پسر کوچولو رو مهد گذاشتم، روزهایی که کار نمی کنم هم وقت آزاد دارم
آخه بعد از به دنیا اومدن پسرم دیگه تمام وقت کار نمی کنم و پاره وقت می رم

شادی از این همه آرامش و زندگی خوشگلت خوشم می آد. مخصوصا که سه تا بچه داری.

فکر کنم حسودیم هم می شه
خیلی خانومی

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:30

آره، معمولا شبها میام وب. بعد از خوابوندن بچه ها. اون موقع یا شما خوابین یا تازه پا شدین و دارین صبحونه می خورین

من برم یه استراحتی بکنم بعد بیام طومار این خانم عفیفه را جواب بدم

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:23

سلام بانو
چه عجب دیدیم شما رو


شما وقتی ما خوابیم می آیی.

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:22

اینو یادم رفت بگم

بانو از اول بنای اینجا رو بر اساس دوری از توهین و حرفهای رکیک گذاشت. فقط بعضی وقتها یادمون می ره و تند می ریم
ولی خوب همه مون انسانیم دیگه. کیه که یه وقتهایی تندروی نکنه؟
مگه همین حسنای صبور و مودب تا حالا چند بار به ما نگفته مشکل روانی دارین و به سر و صورتتون می زنین و دردتون میاد؟ اینها توهین نیستن؟

گویا ظاهر از محتوا برای ایشون مهم تره

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 21:17

نارین جون
مرسی که جواب عفیفه خاتونو اینجا برام گذاشتی، نمی تونم برم توی وبش. نمی دونم برای من اینطوریه یا مشکلی برای وبلاگش پیش اومده، جوابشو اینجا می ذارم اگه شد بعدا برای خودش هم کپی می کنم

عفیفه خاتون عزیز
ازم پرسیدی اما آیا در جایی که شما هستی کسی رو که با این حرارت وب بزنه اونم بیش از یه بار که یه وب دیگه رو فحش بده عاقل میدونن؟
معلومه که نه، ولی بانو وب نزده که یه وب دیگه رو فحش بده. بانو و ما خواننده هایی که کامنت می ذاریم، اصلا کاری به شخص حسنا نداریم، ما با حسنای نوعی به عنوان کسی که تبلیغ دروغ و خیانت و چندهمسری می کنه مخالفت می کنیم و هدفی به جز کمک به حل مشکلات زنها و بچه های جامعه مون نداریم
اگه بانو وب می زد برای نقد کردن صحرا و یا صمیم و یا هر زن عادی دیگه ای، حرف شما درست بود. ولی حسنا یک زن عادی نیست و وبلاگش هم یک وبلاگ عادی نیست. از نظر من حسنا با زنی که یک بچه رو دزدیده باشه و از خوشی هاش بنویسه و درکنارش به نگرانی هاش از اینکه این بچه عاریه ای رو ازش بگیرن اشاره کنه و شاکی باشه از اینکه پدرومادر اصلی بچه درکش نمی کنن تا همه آرامش داشته باشن ، هیچ فرقی نداره

حالا من دو تا سوال از شما دارم، من کجا گفتم از خوندن فحش و مطالب پور.نو خوشم میاد؟ گفتم ترجیح می دم یک نفر بطور عادی باهام صحبت کنه ولی حقیقتو بگه. از نظر شما، عادی یعنی فحش و حرف رکیک؟ یا اینکه من نتونستم منظورمو درست برسونم؟

دیگه اینکه منظور شما رو اصلا از جمله ( شما اول گفتی خواننده ای بعد گفتی از نویسندگان وبلاگی که داری برای نظراتت فعالیت می کنی) اصلا متوجه نمی شم. من کجا گفتم نویسنده وبلاگم؟

درمورد همسران اول هم که می گی، اونجا خونه اصلی منه و تقریبا روزی نیست که بهش سر نزنم و نظر ندم

لالا چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:58

چند تا سوال از طرفداران حسنا
شما همه انتقادتون به این وبلاگو این طور شروع می کنید که نباید حسنا رو قضاوت کرد (کما این که قضاوتی نیست فقط در مورد تناقضات نوشته هاش ازش پرسیده میشه) و چرا به حسنا توهین- به گفته عفیفه خاتون- رکیک میشه (من که واژه رکیک هرگز ندیدم به نظرم اینم یک جور مغلطه است)
ولی بعدش خودتون شروع می کنید بلافاصله قضاوت و هتاکی و فحاشی به زنی که نمی شناسیدش و فقط همونی رو که حسنا ازش می گه می دونید. یعنی حتی نمی تونید چیزی بنویسید که با حرف خودتون تناقض نداشته باشه!
یکی نوشته بود هرچه بیشتر حسنا رو میخونه بیشتر متوجه میشه مقصر این جریان کوته فکری خانوم اوله!!!(ربطش چیه خدا عالمه) و حالا هم می خونیم که اصلا ایشونه که با ازدواجش در 20 سال پیش به مقام شامخ زنان توهین کرده!!!!!! ندیده و نشناخته از قول ایشون نوشتن زن یعنی دیدار هول هولکی!!! واقعا به قول مارمولک این تحلیل ها رو از کجاتون در میارید؟؟؟؟؟؟ شما با خانم اول دیدار داشتید؟ از قول ایشون چیزی شنیدید؟ در ضمن سر آدم با هر کس و ناکسی بره روی بالش علقه ایجاد نمیشه. علاقه زن و شوهر از چیزای دیگه ای ناشی میشه که ظاهرا فکر ناقص شما بهش قد نمی ده نه صرفا از روابط تختخوابی. گر این طور بود فواحش فوج فوج خاطرخواه داشتن.

واقعا به قول مارمولک این تحلیل ها رو از کجاتون در میارید؟؟؟؟؟؟


گر این طور بود فواحش فوج فوج خاطرخواه داشتن.

گلریز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:54

مرسی پریناز جان

گلریز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:53

بانو فقط برای تو



برای من رمانتیک تر

همراه با پخش موسیقی است

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:52

بانو
ولشون کنین اینا رو نمیخوان بفهمن بذارین تو نفهمی وگمراهی بمونن ازدروغ ودروغگوخوششون میاد
دهن به دهن شدن باهاشون یه جور وقت تلف کردنه

ساره چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:47

عجب جوابی داده؟ مثل اینکه کمبود ادب داره که فقط براش مهمه بره وبلاگهایی که نویسندش با ادب می نویسه بعد اونجا ادب یاد بگیره. مهم نیست نویسنده چی می نویسه . حالا راست می گه دروغ می گه مهم نیست. مهم اینه که مودبه. هرچند که ظاهرش مودب باشه چون این طرف ای کیوش پایینه فقط این حد رو می تونه ببینه و درک کنه ولی پشت این ادب تصنعی هزارتا توهین و بی ادبی خوابیده باشه این اصلا مهم نیست این خانم به ظاهر طرفدار ادب و نزاکت می خواد ابرو رو برداره ولی می زنه چشم رو هم کور می کنه. می گه ادب مهمه ولی دروغ بد نیست. می گه اصلا شما فکر کن داری قصه می خونی . نه عزیز من نویسنده وبلاگ می گه این قصه نیست روزمرگیهامه و عین واقعیته. برای من این دو مساله با هن متفاوته.

ساره جان

اینها چیزی که یاد گرفتند این هست که تجاوز و خونه خراب کنی و کار زشت را در قالب ادب می شه بهتر پیش برد.

منظورشون اینه. بلد نیستند واضح بگند.

... چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:47

این زنه عفیفه این همه صغری کبری بافته که اخرش اینو بگه که شما ها حق ندارین به یه زن دیگه توهین کنین بعد خودش میگه اگه مردی برو به شراره این حرفا رو بزن
اهای ناعفیفه مگه حسنا با شراره چه فرقی دارن که توهین به یکی مجازه به اون یکی نه؟؟
الان حسنا از نظر تو خییییییییییلی مودبه؟

مگه حسنا با شراره چه فرقی دارن که توهین به یکی مجازه به اون یکی نه؟؟

پریناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:43

لایک به گلریز

آیناز خصوصیت را خوندم

خیلی مشکوکه

فکر کنم درست فهیمدی

پریناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:42

لایک به نارین
میدونی بانو من هر زمانی که وقتم اجازه بده اینجا کامنت
گذاشتم بعضا انتقادهای تندی هم کردم اما حتی توی یکی از کامنت ها هم محاله من از کلمه ی هرزه و یا کلمات رکیکی برای حسنا استفاده کرده باشم..کامنت ها هست دیگه..نمیدونم واقعا ماها چرا اینطوری شدیم..آخه خوندن اینجا مگه ایرادی داره؟؟!!مگه حسنا خواننده هایی که اینجا رو میخونن به فلک میکشه که کسی مجبور باشه بگه من اولین بارمه که خوندم..فلانی هفتمین بارشه که خونده..من اصن نمیدونم کجام..من کیم؟؟من چه طوری به این وبلاگ رسیدم؟؟..این مسخره بازییا چیه؟؟!!..مو به مو اینجا رو خوندی..خب بخون..اینجا یه وبلاگ عمومی هست همونطور که وبلاگ حسنا یک وبلاگ عمومی هست..مگه ایرادی داره؟؟!!مگه باید جواب پس یدید به کسی؟؟!!.این حرکات چیه؟؟!!..
بعدم اینکه این خانوم گفتن که باقی زن های دوم به جز حسنا بی ادب و بی حیا و ..هستند اتفاقا من بینشون توی همین وبلاگ نویسا آدم هایی رو دیدم که صداقت به مراتب بیشتری نسبت به حسنا دارن..هربار هم که کسی در نقد حسنا پیدا شده..حسنا جووون سکوت کرده و کامنت های معترض رو پاک کرده و عقب تر ایستاده و همین باقی زن های دوم رو سپر بلا کرده...همین هایی که حاضزه به هر دروغی متوسل بشه که خودش رو از گروهشون جدا کنه...کم ندیدیم که اومدن اینجا و همه جوره فحاشی و تهدید کردن و تا بانو رسیده و کامنت ها رو حذف کرده از ادب و تربیت صحیحشون فیض بردیم..اما من دلم برای این دسته خیلی میسوزه..برای همینایی که میان اینجا و حرص و جوش حسنا رو میخورن و تهدید و توهین میکنن و سپر بلای حسنا میشن..برای همین هایی که جلو می افتن در آخر هم بده و بی تربیته ی ماجرا میشن..
به حسنا توهینی نشده اتفاقا اینجا بهش کمک هم شده..اینجا بود که متوجه شد که بهتره سناریو رو عوض کنه و با توجه به شرایطی که خودش از همسر اول توصیف کرده و دلایلی که هزار باره اینجا شمردیم چنین بیماری وجود نداره و بهتره روی بیماری و .. مانور نده و کم کم داستان رو به سمت دیگه ای بکشونه اونقدر که در جواب سوال چرا همسر دوم شدی ایمیل بخواد که خصوصی جواب بده..

اینجا خیلی به حسنا کمک کرده..حتی بیشتر از به ظاهر دوستانش..دوستی این نیست که آدم دوستش رو و کسی رو که دوستش داره رو کورکورانه حمایت کنه و وقتی دوستش داره ته چاه میافته براش دست و سوت و هورا بکشه که زودتر بیفت..دوستی اینه که یه جاهایی وقتی دوستت زده به جاده خاکی..وقتی یک ساله ملتو گذاشته سر کار..بری گوش دوستت رو بپیچونی ..بری باهاش صحبت کنی.. نه که بدو بدو بپری پیشش و بگی بیفت بیفت ته چاه من هواتو دارم..بیفت..

دوستی اینه که یه جاهایی وقتی دوستت زده به جاده خاکی..وقتی یک ساله ملتو گذاشته سر کار..بری گوش دوستت رو بپیچونی ..بری باهاش صحبت کنی..

گلریز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:40

خیلی به خدا جالبه. خیلی. یعنی اگر یک دختر حتی خودم ازدواج کنه و شوهرش بمیره اینقدر ارزشش باید بیاد پایین که بدون هیچ مراسم رسمی بدون هیچ ادابی یواشکی مثل دزدا بره عقد کنه. نباید با خانواده همسر اشنا شد؟؟؟نباید پرسید این مرتیکه کیه؟؟؟یعنی زن تو این جامعه اینقدر حقیره؟؟؟خدایا والله به خدا من فکر نمیکنم اینجوری باشه. اشنای من شوهر و پدرش تو تصادف فوت کردن خودش با یک بچه٥ساله پیش مادرش زندگی میکنه به والله هیچ کس جرات نداره بهش نگاه چپ کنه یا کسی به خودش اجازه نمیده خواستگاری براش ببره که بره زن دوم بشه. مادرش حتی از ازدواج اولش هم سخت تر میگیره. همسایم یک زن زن مطلقه است اما چرا اون از زندگیش اینجوری نمیناله؟؟؟؟

گلریز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:29

بچه ها اینارو ول کنید. ما که هرچی این پست رو خوندیم توش پر از تحقیر و توهین به همسر اول بوده. همش پاچه خواری حسنا جووووون بوده. میگه مادر خانوم اولی فلانه نمیگه مامان بابای حسنا ازکدوم جای بی در و پیکری اومدن که دخترشون رو دو دستی تتقدیم یک مرد ٥٠ کردن برای ارضای ٦. باباش اون موقع کجا بود؟؟نمیتونست یک زنگ بزنه به مردک و زنش و بهشون بتوپه و بگه پاتونو از زندگی دختر من بکشید بیرون. دختر من بیوه است اما هنوز انسانه. هنوز یک زنه. نه وسیله تامین نیازهای٦. مگه ارزش یک زن فقط به شوهر داشتن یا نداشتنشه؟؟اگه شوهرش مرد دست دوم محسوب میشه باید اجارش داد؟؟بابای فرهیختش و مادر بزرگ ارش اون موقع کجا بودن؟؟نگفتن چرا خانواده مردک نیومدن خونه ما برای خواستگاری؟؟درسته ازدواج دوم بود و زن دوم دم دستی بود اما این مرتیکه خانواده نداشت؟؟؟پدر فرهیخته حسنا و مادرش همینجوری بچه هاشون رو تربیت میکنن؟؟؟ارزش دخترشون همین بود؟؟؟

لعنت به بلاگ اسکای که تامز آپ نداره که من ده تا واسه این کامنت بذارم

لالا چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:26

جدیدا هرکس کم میاره میگه چرا به این گیر می دین برید قانونو عوض کنید. این واقعا سفسطه و به جاده خاکی زدنه. خیلی قوانین و شرعی و مدنی وجود داره که چون در عرف جایی نداره ما مردم اجراش نمی کنیم مثل پول گرفتن برای شیر دادن بچه هامون یا اجازه گرفتن از شوهرمون برای بیرون بردن سرمون از پنجره! و بالعکس خیلی کارها در عرف چنان جا افتاده که قانونی براش نیست ولی دقیقا اجرا میشه مثل تعهدات موقع بله برون و...
همه اینا دلیل بر بی اهمیت بودن قانون نیست ولی هرکس از خودش باید شروع کنه.

حسنا برای اجرای قانون همسر دوم شده؟ چه جالب.

همین قانون تا همسر چهارم عقدی هم جا داره. کاش بقیه قانون را هم اجرا کنه.

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:18

http://www.zdf.de/ZDFmediathek/beitrag/video/1402068/Im-Bazar-der-Geschlechter#/beitrag/video/1402068/Im-Bazar-der-Geschlechter

برای افزایش روحیه خوبه

سارا چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:18

نارین جان گولو رو ولش کن بابا..
کسی که ذهنش و مشغولیاتش فقط تو دستشویی و متعلقاتش و فضولات خلاصه میشه و ظاهرا صحبت از این جور مسایل براش لذت بخش و شیرین و جذابه دیگه چه انتظاری داری شما عزیزم..
من چند بار که اتفاقی وبش رو دیدم حالم بد شد..همش تو این وادی ها سیر میکنه

نارین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:10

جوابی که به شادی داده
شادی جان من پیشگویی بلد نیستم ولی میدونم موندن حسنا در این زندگی خیلی جالب نیست و بچه دار شدنش اشتباه محضه.
اما آیا در جایی که شما هستی کسی رو که با این حرارت وب بزنه اونم بیش از یه بار که یه وب دیگه رو فحش بده عاقل میدونن؟ آیا در جایی که شما هستی یک زن عاقل و سالم و باشخصیت حاضره حتی ناشناس در یک وب چنین حرفهایی بزنه؟ حالا فکر کن مملکت ما یک کشور شرقیه که اولین اصل باشخصیت شمردن یک زن آرامش و حجب و حیای اونه! من با حسنا موافق نیستم که در دو فرضیه ام کلماتی هست که میتونه توهین به حسنا محسوب بشه . من با ترویج بی حیایی و دریدگی که اون وبلاگ داره انجام میده مخالفم که خیلی قبل تر از فرهنگ دوهمسری میتونه آسیب رسان باشه.
این نظر شخصی شماست که دوست دارید فحش و مطالب پورنو مانند بخونید یا حرفهای باادبانه. حکما گفتن "ادب از که آموختی از بی ادبان" شاید شما اینجوری دوست داری اما من IQ ام کمه و ترجیح میدم مستقیم روشهای مودبانه رو بخونم و یاد بگیرم حتی اگر نویسنده در زندگی واقعی مودب نباشه و فقط ادای با ادبها رو در بیاره!
درضمن شما اول گفتی خواننده ای بعد گفتی از نویسندگان وبلاگی که داری برای نظراتت فعالیت می کنی. با توجه به ادبیاتت توصیه می کنم خطت رو عوض کنی و در همسران اول فعالیت کنی. اونا هم همین کارو می کنند اما نه با ادبیات یک زن خیابونی.
بازهم میگم حسنا قربانی فرهنگ غلطیه که دولت قانونی اش کرده. حتی اگر حسنا رو بکشید چندهمسری در این مملکت متاسفانه قانونی شده و در اعتراض به اون یک زن هم به خیابون نیومد حتی در خارج کشور!
----------------------------------
تو کامنتم اشاره کردم دریدگی و بی حیایی پشت صحنه وب حسناست
در ضمن ما اگه دنبال فحش دادن و توهین و ... بودیم به وبلاگی می رفتیم که مدام توش فحش و ... می دن نه اینجا که با دلیل و مدرک ثابت کنیم
--------------------------------------------
و یه چیز دیگه این که خوانندگان وبلاگ حسنا دنبال امار هستن و همین نشون میده که چرا سنگ حسنا رو به سینه میزنن
کامنت گولو رو تو همین وب ببینید پی می برین
خلاصه که خواهر جان حواست باشه اینا الان میان سراغت!وبلاگ منو که تحریم کردند!

نارین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 20:00

حالا باید دید تایید میکنن یا نه
یاسمین

نارین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 19:58

کامنتمو براش بدون تغییر براش تو چند تا کامنت گذاشتم
حالا باید تایید میکنن یا نه

مهسا چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 19:30

کامنت زیر مال منه

مهیا چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 19:29

جزم‌باوری - از دید فلسفی - بیانگر اندیشهٔ غیردیالکتیکی، متافیزیکی است،که بر معارف حاصله - بدون کوچکترین انتقاد - باور می‌آورد، آن‌ها را بطور کلیشه‌ای در شرایط جدید پیاده می‌کند، بدون این که خود به تحلیل و واکاوی آن‌ها بپردازد، بدون اینکه به تعمیم تئوریکی آن‌ها اقدام کند و بدین طریق به پیشرفت معرفتی راستین یاری رساند

یعنی فکر می کنی الان عفیفه این کامنت را متوجه می شه؟

ساره چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 19:21

20 سطر صغرا کبرا چید در باب مذمت توهین که اینجا داره همش به زن به حسنا توهین می شه آخر سر انگشت اشاره رو سمت این وبلاگ گرفت که شما دروغگویی .شما بی ادب و بی حیایی شما ترسویی شما فقط توهین می کنی . ادبیاتتون کوچه بازاریه و ..عفیفه جان این همه حب و بغض از این وبلاگ چرا؟ نظرت اگر سوای هر حب و بغضی بود می تونست در چند خط بدون این اتهام ها که زدی بیان بشه. مگر اون کامنت رو که ی دوست براتون گذاشته بود توش توهین بود که مجبورت کرد این همه تایپ کنی ؟ببخشید ولی تو هم ی دروغگویی تو خواننده این وبلاگ بودی به قول نارین از کجا می دونستی قبلا این وبلاگ تو پرشین بلاگ بوده. گویا فقط منتظر ی فرصت بودی که خشم و عصبانیتت (رو تنها به خاطر ی تعصب بیجا و بی منطق که به دوستت حسنا داری )بیاری اینجا خالی کنی اون دوست این فرصت رو نصیب تو کرد.

یک نفر برای ایشون کامنت گذاشته

این خانم یک فصل کتاب برای من مطلب نوشته.

یاسمین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 19:16

لایک براى نارین

الهه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 19:16

دوستان به نظر من یه کپی از کامنتهای که اینجا میگذارید را برای امثال عفیفه هم بگذارید
حالا یا اینقدر انصاف داره که تایید میکنه و خواننده های خودشم نظرات مخالف رو میشنوند(مثل اینجا) یا نه که بلاخره خودش 100% میخونه
من الان گذاشتم
تمیدوارم تایید کنه

ملیحه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 19:15

بانو جان، راستش من یه دختر خاله دارم که زن دوم و ما واقعا تو مراسم خواستگاریش بودیم که زن اول مرده اومده بود ولی دختر خالم یه بیوه ۵۰ ساله بود که بچهدار هم نمیشه و بهرهای هم از زیبائی نداره بنده خدا برای همین سالها بود که تو خونه بود تا اینکه به خاطر بیماری خالم و اینکه بعد تنها میشه راضی به این ازدواج شد و باور کن انقدر دختر خالم اروم و خانم .هر وقت خانم اولی بیمارستان مثل یه خواهر مواظبش میشه حتی براش لگن میزاره و تمیزش میکنه چون زن اولی وسواس داره انقدر نازه و قدردان که بهش جا دادن تا محتاج نباشه که زن اولی واقعا دوستش داره و خودش و بچههاش هواش رو دارن برای همین من اون اوایل که مطالب حسنا رو میخوندم باور کرده بودم هر چی میگفت تا اینکه قضیه بحثها وبلاگهای دیگه و دعوا ها پیش اومد و من یکم عمیقتر خوندم مطالبشو اخه قبلا زیاد به ته توی نوشتههاش اهمیت نمیدادم فقط برام جالب بود تا اینکه قضیه خونه و مهریه خانم اولی پیش اومد و من تازه اون موقع به خریت خودم پی بردم که عجب من احمقم که فریب یه مشت دروغ رو خوردم حسابی از دست خودم عصبانی هستم که یکی تونسته اینطوری سر کارم بزاره. الان چندروز که با صفحه شما اشنا شدم و خوشحالم که یکی حواسش بود و دست این زالو رو رو میکنه. تازه میفهمم که خانم اولی از اون خانواده های استخون داره و شوهره هیچ گ... نمی تونه بخوره سر حسنا هم خوب کلاهی رفته ( چاه کن جاش ته چاه).خدا کنه خانم اولی طلاق نگیره اول انهارو به خاک سیاه بنشونه چون اون مردیکه هم خسته میشه عادت کرده به پول مفت خانم اول. میمنشون با حسنا که خوب بهم خورد اون وقت مردیکرو با اوردنگی بندازه بیرون. هنوز از دست خودم عصبانیم . راستی مطالبی که مال سوگند و یاس و بقیه همونهایکه مال حسناست گذاشتین برا من باز نمیشه؟

ملیحه جان
خوش آمدی

اولین پست این وبلاگ را بخونی بهتر متوجه می شی روال وبلاگ را.


در مورد اون فایلهای سمت راست هم باید بگم اونها لینک نیست. فایله. باید دانلود کنی.

اگر محدودیت حجم دانلود داری بگو تا برات توضیح بدم هر کدومش چیه تا اگر قبلا خوندی دوباره دانلد نکنی.


این هم لینک آرشیو حسنا هست.
http://hosnabanoo.blogsky.com/

یاسمین ( براى عفیفه خرتون) چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 19:11

اول اینکه واقعا این اسم یعنى چى ؟ خرتون !!!! بعدش هم خانم مثلا محترم و منطقى شما چطور وقتى از اوار شدن یک زن بر روى زندگى همجنس خودش میخونى حالت تهوع بهت دست نمیده؟ تمامى زشتیها و توهینهاى اون زندگى رو به هم جنست نمیبینى فقط ادب و نزاکت مصنوعى حسنا رو به رخ میکشى ، تو اگر خیلى دلسوز و حامى اون زن هستى برو و بهش بگو تو به اندازه تمام عمرت تو این زندگى تحقیر شدى اگر سرسوزن غرورى برات مونده برو پى زندگى خودت ، از کلمه 6 زیاد تعجب نکن ، برو حسنا برات  توضیح میده ، چرا واقعیت این زندگى رو کتمان میکنى ، تو یا از جنس حسنا زن دوم هستى و یا بینهایت خام وبى تجربه مثل تمام کامنتگذارهاى ماچ و بغلیش ، اصلا شما که اینقدر سنگ همچین زنى رو به سینه میزنین طلاقش رو بگیرین یا هووى خودتون بکنینش یا هووى مادر هاتون ، اون وقت ببینم باز هم این همه فلسفه میبافى براى زندگى که سر تا پاش کثافت هست و بس.

برای من هم عجیب بود که ایشون اولین بارشون هست کلمه 6 را می شنوند.

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 19:07

خیلی از طرفدارهای حسنا خودشونو به خواب زدن و بحث منطقی باهاشون فایده ای نداره

ولی حرف من اینه که اولا شاید هنوز عده ای باشن که واقعا خوابن و بشه با منطق و حوصله بیدارشون کرد
و ثانیا حتی با توهین کردن به اون عده بی منطق و یا غرض دار به هیچ نتیجه ای نمی رسیم به جز اینکه فضای اینجا رو آلوده می کنیم

شادی جان

من با حرفتون موافقم
هر چی که ببینم دیلیت می کنم.

نارین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:56

از دید و منطق من تو بشتر به دروغگو شبیهی تا حسنا.
----------------------------------------------------
از دید من حسنا دروغگویه.چون حتی نمیتونه بیماری خانم اول رو بگه و همچین بیماری نیست
----------------------------------------------------
از دید و منطق من تو بسیار بی ادب و بی حیایی.
----------------------------------------------------
این بی ادبی و بی حیای رو حسنا شروع کرد.اون بود که گفت من فقط برای رابطه اومدم.برگهای اول رو بخون
----------------------------------------------------
از دید و منطق من تو به همه زنها توهین کردی.
----------------------------------------------------
از دید ما ، ما به زنها یاد میدیم ارزش داشته باشن و هرکی گفت خانم بیا فقط خلا جنسی زنمو پر کن بگم مگر من یه کالاهستم؟
----------------------------------------------------
از دید و منطق من هیچ کسی حق نداره به یک زن به چشم موجودی قابل خرید و فروش یا اجاره کردن نگاه کنه.
----------------------------------------------------
حسنا خودش به خودش به چشم یک کالا می بینه پس طبیعتا از نظر اون قابل خرید و فروش هست.از اونجا که نه عاشق همسر بود و نه دنبال مردهای زن مرده و طلاق گرفته نبود چطور با مردی ازدواج کرد که هم پولداره هم زن داره هم بچه؟
----------------------------------------------------
از دید و منطق من کرامت انسانی همه انسانها باید حفظ بشه.
----------------------------------------------------
حسنا خانم از دید خودشون در نهایت ادب زن اول رو یک زن روانپریش و دیووانه معرفی میکنه و سعی در کوبیدن اون داره به نظرتون ارزش اون ادم رو حفظ کرده؟
----------------------------------------------------

از دید و منطق من هیچکس حق توهین نداره و این نقطه قوت حسناست.
----------------------------------------------------
ایشون در لفافه توهین میکنن و سفسطه در میارن توهین که فقط توهین اشکار نیست شاید شما فقط توهین اشکار رو اشکار بدونین اما من حتی یه لبخند در جای بد هم
رو توهین میدونم
----------------------------------------------------
از دید و منطق من کینه بیش از طرف مقابل خود آدم رو میسوزونه , بخاطر خودت در تفکرت تجدید نظر کن.
----------------------------------------------------
ما که نسوختیم کینه هم نداریم فقط میگیم اهای ملت فکر کنید
----------------------------------------------------
از دید و منطق من تو آدم ترسویی هستی که فقط به حسنا گیر دادی که باادبه اگر مردی برو مثلا به شراره گیر بده که ادبش در حد جواب به توست.
----------------------------------------------------
شراره بی سیاست ترین زن دومی هست که تا به الان دیدم.که حتی نمیدونه کی چی حرف زده و همش در حال سوتی دادنه.درضمن یک ماهی هست نمی نویسه.ولی حسنا زنی سیاستمدار مکار و با زبون خوش و به قول شما دوستانش ادب رو کامل رعایت میکنه بنابراین چون مودبه کسی نباید کاریش داشته باشه.به قول بچه های اینجا کسی که یه نفرو میکشه نباید مجازات کنیم شاید اون فرد مودب باشه.تفاوت دید من و شما اینه که فک میکنید چون طرف مودب هست پس الهه همه چیز هست و هیچ گناه و ایرادی بهش وارد نیست و حتی نباید در نوشته هاش تفکر کرد.ولی من میگم به صرف مودب بودن نمیشه خطاهای دیگه رو از کسی پاک کنیم
----------------------------------------------------
از دید و منطق من و حسنا و همه زنهای راستگو زن دوم یک فرهنگ بده که متاسفانه دولت داره بهش بها میده.
----------------------------------------------------
ار دید من اگر زنی به خودش اجازه نده مردی پیشش بگه بیا زن دومم شو حتی قانون و دولت هم نمی تونن کاری کنن.چون اون زن ارزش خودش رو میدونه.حالا بعضیا من جمله حسنا با توجه به همین قانون کار اشتباه خودشون رو سرپوش میذارن و معتقدند که خلاف شرع و قانون کارمون نیست.نمونه اش هم تو کامنتای خود حسنا هست که میگه شناسنامه بیارم ببینی عقدی هستم.ولی متاسفانه زن دوم با همین پشتوانه دولت و پایین دونستن ارزش خودش باعث میشه زن دیگری ناراحت بشه.
در ضمن برای مطمئن شدن از راستگو بودن حسنا بهت پیشنهاد میکنم به یک وکیل مراجعه کنی و ماجرای دعوای بهار و کلانتری و دادگاه که تو چند روز جمع شد رو بپرسی و راهنماییت کنه که این خانم راست میگن یا دروغ.
----------------------------------------------------
از دید و منطق من توهینهای شما مبارزه نیست اگر هم باشه مبارزه با قربانی و مصداق این فهنگه نه مبارزه با خود فرهنگ.
----------------------------------------------------
بچه های ثابت اینجا توهین نمیکنن.فقط با دلیل و مدرک حرف میزنن.در ضمن حسنا هم با گفتن دردتون بیاد توهین میکنن به ما.البته اگه به توهین فقط کار دارین گفتم بدونین یه طرفه قضاوت نکنین
----------------------------------------------------
از دید و منطق من وبلاگ شما و مثالهات در حد یک زن خیابانیه و خیلی خیلی خیلی بیشتر از درد دلها و وصف خوشیهای حسنا بدآموزی داره.
----------------------------------------------------
نظر شما محترم.اما اینجا اون چیزی رو که حسنا باز نمیکنه و می پوشونه رو باز میکنیم.و خب متاسفانه ادبیات ایشون در پشت پرده لحن خیابانی داره نه یه لحن ادبی که تو وبشون می نویسن



در ضمن دوست عزیز
شما گفتین یکبار به این وب اومدین پس از کجا میدونستین ما قبلا پرشین بلاگ بودیم؟

تامز آپ

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:55

مثلا خود من به عنوان مخالف جدی زنهای دوم، حسنا رو می خوندم و براش کامنت می ذاشتم، البته نه در تایید زندگیش، همیشه داشتم موعظه اش می کردم تا به خیال خودم راهنمائیش کنم که از اون زندگی حقارت بار بیرون بره
رضایت و بیماری خانوم اولی رو هم باور کرده بودم و تا قبل از اینکه لیلی اون پستو بنویسه اصلا شک نکرده بودم بهش
خانوم اولی رو زنی می دیدم که در حل مشکلات زندگیش ناتوانه و همسر حسنا رو یک مرد خودخواه و سوءاستفاده گر از بی تدبیری خانوم اولی که اشتباه اونو در هوا قاپیده و حسنا رو زن جوان بیوه ای که از تنهایی و نگاه بد اجتماع خسته شده و از روی سادگی تن به همچین ازدواج اشتباهی داده

شاید خیلی از خواننده های حسنا هنوز مثل اون موقعهای من فکر می کنن

مهسا چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:54

بچه ها بی حرمتی نکنید ، این افراد نمیتونن بفهمن
دست خودشونم نیست ، می دونید یه جمله می گه ، حرف زدن با ادمبی منطق مثل اینه که بخوای روی چرتکه ویندوز 7 نصب کنی .
نمی شه درک ادمهاخیلی پایین اومده و می دونید
تنها ارزوم براشون اینه عفیفه جان ، بفیه دوستانی که خوندنو نخواستن فکر کنن ، بی طرف بیان جلو ، امیدوارم روزی همسراتون با حسنا ها وارد رابطه بشن
تنها اون زمان ، اونم شاید یکم اگاه شید و بخوایید فکر کنید.

ادم دلش می گیره وقتی این مردم رو میبینه
این که می خواد اگاهشون کنه و این جزمیت جلوشونو می گیره
خدایا مددی کن که حداقل بتونیم انسانیت رو نگه داریم و به بچه هامون بیاموزیم

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:49

گلریز عزیز
برای اینکه افرادی مثل عفیفه خاتون بتونن از زاویه درستی به داستان حسنا نگاه کنن و متوجه دروغها و مظلوم نمائیها و توهینی که حسنا داره با نوشتن وبلاگش به جنس زن می کنه بشن، بهتره که ازشون بخواهیم حرفهای ما رو بشنون
و مطمئنا اگه به کسی توهین کنیم اون هم جبهه می گیره، درحالیکه اگه با حوصله باهاش بحث کنیم، حرفهای ما رو می شنوه و روشون فکر می کنه

گلریز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:41

اخه شادی جان شما از کسی که اصلا ماجرا رو درک نکرده و یا دوست نداره درک کنه چه انتطاری داری؟؟ این جملشو بخون:::
تو حتما کسی هستی که زیر دست مادری مثل خانم اولی بزرگ شده و تربیتش بهش میگه زن یعنی یکساعت دیدار هول هولکی قبل از شام!

اخه به نظرت این یعنی چه؟؟یکی نیست بهش بگه به نظر من که مطمدنا حسنا جونتون دروغ میگه چون اگر یک زن بخواد بره برای تامین 6 برای شوهرش زن بگیره میره یک زن پا به سن گذاشته رو میگیره که خطر بچه دار شدن نداشته باشه .
در ضمن

این دوست عزیز شما حسنا بوده که به خاطر 6 رفته زن یکی دیگه شده.اون بوده که از روز اول نه عاشق بوده و علاقه ای به مردک داشته و بهش گفتن ما یکی رو میخوایم برای تامین 6 اونم پریده رفته.مامان حسنا بهش چی یاد داده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یکی از آدمها ( توی این وبلاگ آدم زیاده ) چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:37

عفیفه خانم لازمه شما برگردید برگهای اول وبلاگ حسنا را که الان دیگه قایم کرده بخونید.

به وضوح نوشت

این زن و مرد هیچ مشکلی نداشتند جز 6

وقتی با من مطرح کردند گفتند زندگی ما خوبه و ما یه نفر را برای 6 می خواهیم. البته بعدها گفت که خانم اولی اومده خواستگاریش. اما توی متن با جملات صریح نوشته که من هم فکرامو کردم و زنگ زدم به مردک گفتم قبوله !! که همین نشون می ده مردک مطرح کرده نه خانوم اولی.

حسنا یه طوری می گه انگار تا روز عقد مردک را ندیده بود. در حالی که شما برو برگ های اول را بخون. واضح و صریح گفته به من گفتند کسی را برای 6 لازم داریم و من هم قبول کردم.

کجای این حرف را ما از خودمون دراوردیم؟ لینک بدم بری بخونی؟

لینک بدم بری جایی را که حسنا دوبار گفته مردک روزهایی که پریود هستم به من سر نمی زند بخونی؟

عفیفه خانم ماشاله مثل حسنا پرچونه و سفسطه گری. چشمت را بستی و به زور می خوای بگی دروغه

شادی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:36

دوستان عزیز
من فکر می کنم بهتره دور از توهین با اونهایی که مخالف ما فکر می کنن بحث کنیم
من الان به وبلاگ عفیفه خاتون رفتم و این کامنتو براش گذاشتم:

سلام عفیفه خاتون
من از وبلاگ بانو، همسر سوم میام. من هم یک زن هستم و یک مادر. جایی زندگی می کنم که چندهمسری قانونی نیست و ارزش و حقوق زن با مرد کاملا برابره و همه آرزوی من اینه که روزی در وطن خودم هم همینطور باشه
نسبت به مسائل جامعه و مخصوصا زنها و بچه ها حساسم و نمی تونم ظلم به اونها رو ببینم و بی تفاوت باشم. به دروغگوئی هم به شدت حساسیت دارم. اینجایی که من هستم با اینکه مردم مسلمان نیستن، ولی دروغ گفتن واقعا گناه کبیره است، درحالیکه در وطن من ... [ناراحت] خود شما به عنوان مثال میگی دلش خواسته دروغ بگه!
اینها رو گفتم که بدونی اونهایی که با وبلاگ حسنا مخالفت می کنن، دشمنی شخصی باهاش ندارن. چطور ممکنه با یک شخصیت مجازی دشمنی شخصی داشت؟
به نفع خود حسنا هست که از اون زندگی بیرون بره، تا حالا بارها گفتم از خدامه که حسنا بنویسه جدا شده و ازدواج خوبی انجام داده و بچه دار شده و خوشبخته
من مطمئنم اگه حسنا به این کار غیرانسانی و غیراخلاقی خودش خاتمه بده و پاشو از اون زندگی بیرون بکشه، حتما خوشبخت می شه. ولی اگه به راهی که داره می ره ادامه بده، عاقبت به خیر نمی شه
یه چیز دیگه اینکه حسنا قربانی نیست بلکه دقیقا یکی از عوامل اصلی مشکلیه که برای یک زن و یک دختر جوان و خانواده و فامیلشون به وجود اومده و اظهار پشیمانی که می کنه فقط برای فریبکاری خواننده هاشه وگرنه هیچ نشانه ای از پشیمانی و یا تغییر رویه در عملش دیده نمی شه
اتفاقا به نظر من اگه خیلی ادبو رعایت نمی کرد و عادی می نوشت ولی واقعیتو می گفت بهتر بود.من به شخصه از یک آدم عادی که باهام روراست باشه بیشتر خوشم میاد تا آدمی که با ادب و چرب زبونی بخواد دروغ تحویلم بده
کاش حسنا هم اونقدر مودب نبود ولی به سوالهای اساسی که در ذهن خواننده هایی مثل من هست، به خصوص درمورد بیماری خانوم اولی و رضایت ایشون با توجه به عقد پنهانی و گرفتن باج از شوهرش درمقابل ازدواج با حسنا، با صداقت جواب می داد
عفیفه خاتون عزیز
اینو هم بدونین که ما وقت آزاد کمی داریم ولی از همون وقت کم برای کمک به مشکلات جامعه و بالا بردن آگاهی و حساسیت مردممون نسبت به خیانت، دروغ، تضییع حقوق زنها و بچه های بیگناهی مثل بهار استفاده می کنیم

ساره چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:31

عفیفه خانم حسنا کی طلاق خواست ؟ اگه خواسته بود چرا هنوز هست؟ نکنه منظورتون همون بود که ی بار تنها بهش اشاره کرد و بعد در نتیجه جلسه 3 شب 4 شب اومد اعلام کرد همه چی خوب شد و تقریبا همونی شد که می خواست. حسنا 3 شب می خواست که اون هم در اون جلسه حل شد مثلا. از نظر شما این یعنی کرامت انسانی؟ من شما رو نمی شناسم و خوشحالم که تا حالا وبلاگتون رو هم نخوندم و نخواهم خوند ولی از از تحلیل خنده داری که کردید تعجب می کنم از نظر شما این وبلاگ داره بهش توهین می کنه من به شما عرض می کنم نه خانم این حسناست که داره به خودش توهین می کنه . حسنا تا زمانیکه به عنوان زن ذوم انواع حقارت ها و توهین ها رو به جان می خره ولی تحت هیچ شرایطی راضی به رفتن نیست داره به خودش توهین می کنه .خودش گفت که همسر و خانم اولی مشکل نداشتن و ایشون صرفا به خاطر تامین این نقص 6اومده .همون چیزی که شما می گی از شنیدنش چندشت می شه این رو ما نگفتیم حسنا گفت و اصلا هم فکر نمی کرد چیز بدی باشه.
حسنا خیلی چیزها از این وبلاگ یاد گرفت یاد گرفت که بیان اینکه بگی به خاطر 6 آوار ی زندگی شدی چیز بدیه. یاد گرفت که واقعا ضایع است که بگه خانم اولی بیماری داره که نمی تونه رابطه داشته باشه و خیلی چیزهای دیگه .همون طور که شما ادب و نزاکت رو از وبلاگ حسنا یاد گرفتید حسنا هم خیلی چیزها از این وبلاگ یاد گرفته.پس خواهشا دلتون از این وبلاگ به هم نخوره .
من هم وقتی به فلسفه اومدن حسنا به این زندگی فکر می کنم حالم از زن بودن خودم بهم می خوره. اصلا احساس می کنم یکی وبلاگ زده داره به من که ی زن هستم و تمام زنان این سرزمین توهین می کنه این هست که واکنش نشون می دم .عجبا به فهم شعور شما ...خانم اولی غلط کرد؟ من فکر می کنم غلط رو یکی دیگه کرده (حسنا ) که به جای حفظ ارزش زن بودنش به جای اینکه یکی بزنه تو دهن کسی که ی همچین پیشنهاد بی شرمانه ای رو بهش داده فکر می کنه و جواب مثبت می ده.شما معتقدی که پشیمونه من هم خواننده وبلاگش هستم ولی فکر می کنم اینطور نیست.
از نظر شما چطور باید به همه ثابت کنیم که زن موجودی است که ارزشش تنها به 6 نیست؟ چه کسی باید این رو به دیگران ثابت کنه؟ شما می گید که از دید و منطق شما هیچ کسی حق نداره به یک زن به چشم موجودی قابل خرید و فروش یا اجاره کردن نگاه کنه. از دید و منطق شما کرامت انسانی همه انسانها باید حفظ بشه. من می گم و تکرار می کنم و ایمان دارم قبل از اینکه جامعه به هر زنی ارزش بده این زنان هستند که باید خودشون رو باور کنن و حد و اندازه خودشون رو در حد ی کالا پایین نیارن این زنان هستند که باید عزت نفس داشته باشند و تحت هیچ شرایطی به دیگران هم این اجازه رو ندن که بهشون توهین بشه. حسنا اگر پشبمون بود و کارش رو اشتباه می دونست لزومی نداشت وبلاگ بزنه و از افتخاراتش برای ما تعریف کنه.

عفیفه بی عفت هستم چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:30

عفیفه بی عفت هستم

تو که سرت را می زدن دمت را می زدن شمال بودی. شوهر اولت را هفته ای دوبار می بردی شمال تا تو جاده کشتیش.

چه مرگت شده که از نیمه شهریور دیگه شمال نرفتی؟

الان که فصل شمال رفتن بهتر هست و هوا بهتر شده دیگه نمی ری.

خفقان شرجی هوا هر روز شمال بودی.

بابات هم دیگه از هرزگی هات خسته شد پرتت کرد بیرون.

همه جا را به نجاست کشیدی هرزه ؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:03

مادرچهارشنبه ۱ آبان ۱۳۹۲ ۱۵:۵۰
عفیفه جان به نظر منم جوابت منطقی و عالی بود
راستش اینهمه کینه و عداوت برا من هم عجیبه حتما یه موردی هست که بروز نمیدن وکرنه حسنا هم یه زن مثل خیلی زنهای تهران و ایران با همه خوبیها و بدیها ،،،،،اینا در حد خون و خونریزی دارن دشمنی میکنن حتما یه دلیل دومی برا این عداوت هست

پاسخ:
خود حسنا در یه کامنت خصوصی نوشته که به دلایلی مطمئنه بهار و یا آشنا نیست! ولی من شک دارم !
جواب عفیفه خرتون روتووبلاگش بخونین حسناخصوصی گفته نه آشنانیست چون میدونه داستان زندگیش دروغه وشباهتی با واقعیت زندگیش نداره تاکسی شک کنه وشناسایی بشه .یعنی عفیفه خوت داری به سوال خودت جواب میدی حرفاش دروغه توگول این زن خوش اخلاق دروغگوراخوردی هنوزاز رفتارش دفاع میکنی؟
توحسناودروغهاشو میبینی واز زن اولی که اون داره بانگاه خودش موردقضاوت امثال تویی که هرگزندیدیدقرارمیده اینجوری انتقاد میکنی ؟حتی اگه اون زن هم اشتباه کرده راضی شده اگرخودت زنی میدونی که حتماتحت فشارروانی مرد قرارگرفته .پس به جنس خودت ازنگاه یک زن اول هم احترام بزار.حقی که اول ازاون گرفته شده .حسنایک رمان نویس مدافع افکار چندهمسری هست .رمانی که آرزو داره قانونش
منتشربشه

این عفیفه خانم خودش هم به حسنا شک داره

یه درگوشی به حسنا:
اون ها جهت رد گم کنی است حواست را جمع کن

گلریز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:00

کیانی مثل اینکه با این کامنتت بدجوری این گولو رو سوزوندی
داره اتیش میگیره. یکی زنگ بزنه اتش نشانی. حالا این کی بوده که اینو ول کرده؟؟چه شانسی اورده که تونسته جوونشو نجات بده و بره وگرنه تاحالا باره بوره میشده

رهگذر چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 18:00

این خانم از طرفی مدعی هستش که در این زندگی سهم داره و حق خودش را مطالبه میکنه.(از روی مصلحت فراموش میکنه که خودش وارد روابط آدمهای دیگری شده)از آن طرف معتقده شخص دیگری حق نداره وارد این رابطه بشه.و اگر همسر زن دیگری را وارد این رابطه بکنه بلده چطور تلافی کنه(لابد آفتابه و اسید و ....!!) تفرعن این خانم بسیار حال به هم زنه.خانم اول را نه تنها زن که حتی انسان هم نمیداند.بنا بر این خودش را سالار این زندگی میدونه.برای همینه که ظاهرا با خانم اول مشکل نداره!چون به ظاهر او را فاقد شخصیت میدونه.البته بهتر بگم..از این طرز فکر قوت میگیره!
وگرنه در واقع مثل چی از خانم خانما میترسه!
الان هردوشون مثل بچه های خوب نشستن سر جاشون تا شاید دل خانم خانما به حالشون بسوزه و گرسنه نمونند.فقط برای اینکه کم نیاوردند هر از گاهی یه سر و صدایی هم میکنند!

درست مثل دعوای پارسال خانم اولی شوهرش را از خونه بیرون کرده. برگهای پارسال را بخونید عین همون ماجراست. فقط حسنا این دفعه یه سری دروغ بهش اضافه کرده از جمله این که وقتی مردک خونه نمی اومد می گفت چون خونه مال خانم اولی است خونه نمی آد

نمی گفت خانم اولی از خونه بیرونش کرده و بهش گفته خونه من هم حق نداره بیاد مگر برای تامین 6.

بهش گفته خونه برادرت می مونی تا تکلیفت را روشن کنم

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 17:18

نویسنده وبلاگ حسنا همین که با دروغ هاش به شعور همه توهین میکنه ... بزرگ ترین توهین که فکر میکنه تو نمیفهمی

اینم تامز آپ داره ها

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 17:05

این چه جواب خنده داری بودبه یاسمین داد؟
این اصلا جواب اون نبودواسی خودش توهم زدبچه

به نظرت حسنا بهتر نیست فقط کامنت هارو مثل خیلی ازوبلاگها فقط تاییدکنی جواب ندی
اخه این چه جوابی میدی کجای جواب به سوال میخوره

یاسمین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:58

یاسمین ۳:٥٠ ‎ب.ظ - چهارشنبه، ۱ آبان ۱۳٩٢
شماهم زندگی دارید ولی حقتون خیلی کمتره راستی بدون اطلاع خانوم اولی چطور عقد کردید چون گفتید چند ماه بعد عقد متوجه شد

پاسخ: یاسمین جون من زندگی خودم رو دارم و حق خودم رو . از اون بیشتر هم نخواستم و زندگی بقیه رو هم دچار مشکل نکردم لبخند


زندگی بقیه رو هم دچار مشکل نکردم
زندگی بقیه رو هم دچار مشکل نکردم
زندگی بقیه رو هم دچار مشکل نکردم

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:58

بچه =بچه ها

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:57

خواهشن بچه ازدهن دریده هایی مثل اینا انتظار جواب منظقی نداشته باشین هرچقدر شما ادب ورعایت کنین باز باگستاخی تمام میان جواب میدن
امثال این ادماخودشون انسانهای برترمیدونن وبامنظق داغون خودشون همه چیزو میسنجن ازشون انتظار رعایت ادب ونزاکت نداشته باشین

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:48

معذرت می خوام الآن دیدم که کامنتشون هست و پاک نشده .

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:44

ببخشید بانو
شما کامنت خانم عفیفه رو پاک کردی ولی من می خواستم از این خانم بپرسم ایشون که اینقدر تحلیل و نقد عالی دارن درباره این مورد به من جواب بدن لطفا

ایشون نوشتن که :
دو حالت وجود داره : 1- حسنا راست میگه و خانم اولی اومد خواستگاریش گفت من نمیتونم تو بیا جای من رو در خلوت همسرم پر کن! جواب : غلط کرد! آدمی که اینقدر بیشعوره که به شوهرش توهین میکنه ( شوهرش رو صرفا نیاز جنسی ای میبینه که اگر هفته ای دوسه بار ارضا بشه بقیه زندگیشون به خوبی و خوشی میگذره ) , به حسنا توهین میکنه (در حد یک زن اجاره ای) و از همه مهمتر به خودش توهین می کنه ( تنها جذابیتش برای شوهرش سکس بوده که حالا چون نیست از یک جایی باید براش بخره) حقش همینه که سرش اومد. حسنا هم که خودش به اشتباهش معترفه!

خوب شما یکطرفه و براساس حرفهای حسنا احتمال دادی و زن اول رو مورد لطف قرار دادی و نوشتی غلط کرده و به همه توهین کرده ، باشه اگر حق با شما باشه ،

حسنا چرا نباید مورد لطف شما قرار بگیره :
نقل مستقیم حرف های حسنا :
1 - همسر به من گفت من با زنم هیچ مشکلی ندارم و فقط و فقط مشکل رابطه داریم برای همین من می خوام با شما ازدواج کنم .
2 - من نه عاشق همسر بودم ، نه به پولش احتیاج داشتم ، ولی بدون هیچ دلیل منطقی و فقط به خاطر اصرار زن اول با همسر ازدواج کردم .

خوب طبق حرفهای حسنا و بر اساس تحلیل شما حسنا با ازدواج با همسر :
1 - حسنا به زن اول توهین کرد که اون رو به خاطر عدم رابطه به عنوان یک زن بی ارزش کرد .
2 - حسنا به همسر توهین کرد که اون رو فقط یه مرد دید که رابطه نیاز داره .
3 - حسنا به خودش به عنوان یک زن توهین کرد که فقط استفاده ابزاری و اتاق خوابی داره .
4 - حسنا به تمام زنان و دختران دنیا توهین کرد که در ابتدا فقط و فقط و بدون هیچ دلیلی برای تامین نیاز اون مرد باهاش ازدواج کرد ، آیا ارزش یه زن فقط همینه .
5 - حسنا با نوشتن این مسایل در دنیای نت داره چه تاثیر مخربی ایجاد میکنه .
6 - در کامنتهای حسنا کسی براش نوشته بود شما چند سال ازدواج کردی و فکر میکنی چه قدر دیگه طول میکشه تمام مشکلاتت حل بشه ؟ آخه می خوام بدونم برای من چند سال طول میکشه ؟ آیا متوجه هستی این کامنت یعنی چی ؟

من هیچ کلمه توهین و بی ادبانه ای به کار نبردم که بگین بهتون توهین شد و الفاظ توهین آمیز شنیدین .
پس لطف کنید بگید حالا حسنا به زن توهین کرده یا کسی که فعلا حضور نداره ( زن اول )

بازم معذرت می خوام بانو

یک خواننده چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:39

منم هر بار برای حسنا نوشتم که این کارتون درست نیست که فقط بوس و ماچ و بغل را تائید میکنی کامنتمو تائید نکرده و از اینکه تا این حد ادای شیر دلی و حق بجانبی را در مآره حالم بد میشه. ولی خوب از ازل انطور بوده که زبان خوش جذابه و من هم ترسم برای دخترانیه که فکر میکنن چه مدینه ی فاضله ای داره این حسنا متاسفانه.

هوشیارتر نگاه کنیم و گول زبان خوش را نخوریم

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:36

من هم درعجب اسمت هستم عفیفه بعد چطور خرتون
هم درعجب ادبت

شهره چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:35

عفیفه خانوم این چه فرضیاتی است که بر اساس اونها حسنا رو فرشته کردی و زود هم رفتی براش کامنت گذاشتی بیا وبم رو بخون طرفداریت رو کردم؟

فعلا چون وقتم تنگه فقط به کمی از این پست بلند بالات میپردازم بقیه اش باشه بعد.
اینکه گفتی اگر حسنا زن نجیبی نبود از خونش تو جنوب شهر بیروشن میکردند باید بگم به گفته خود حسنا همسایه هشا همین کار رو کردند و چندماه بعد از مرگ شوهرش با پسر همسایه دوست شد وچنان آبروریزی راه انداخت که پدرش مجبور شد بیاد ببرتش یه جای دیگه.
دوما گفتی اگر حسنا زن اویزونی بود رئیسش مدافعش نبود باید بگم مثل اینکه شما نخوندی که رئیسش کار چاق کن شوهرش بوده و اصلا اون حسنا رو به شوهرش معرفی کرده پس با همهمدستند در ثانی حسنا چون زن عقدی یا صیغه ایه کار غیر شرعی نکرده که حراست بهش گیر بده.ولی کارش غیر انسانس و غیر اخلاقی بوده.احتمالا شما بعنوان یه زن تفاوت اینها رو میفهمی!

درباره اینکه حسنا چقدر چشم و دل سیر بوده که خونه شمال شهر رو که به اسمش بوده پس داده مثل اینکه همین پست بانو رو نخوندی که حسنا دروغ گفته خونه ای به اسمشه و تو اون خونه فقط مینشسته و خانوم اولی مجبورش کرده که بلند بشه.تازه همین رو هم بعد یکسال موفق شد.
بقیه جوابت باشه واسه بعد.البته دوستان هم حتما زحمت میکشند و جواب میدند.

عفیفه خانم کلا منکر برگهای اول زندگی حسنا شدند. کامنت را بر اساس سه برگ آخر نوشتند

عفیفه خرتون چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:27 http://kenesmirza.blogfa.com/post/62

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:26

http://kenesmirza.blogfa.com/post/62

رهگذر چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:22

بانو من هم از شما ممنونم.

گلریز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:17

عفیفه جان خدا شفات بده ایشالله. شما را همین بس که بری فارسی وان ببینی. یک بار دیگه تحلیل هات رو بخون. همین تحلیلهات برای ما هم بس که خواننده های فهیم حسنای مودب رو بیشتر بشناسیم.
دوستان حسنا رفته مسافرت. هیپیپ هو رااااااا

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:15

بانو جان

آفرین خوشمان آمد

آیناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:15

به عفیفه خرتون
ببین خودت نوشتی اسمتو من مقصرنیستم
حسنا فقط زبانن میگه پشیمونه
کی عملا میگه پشیمونم کی گفت میرم
کدوم زن اولی که بره واسی شوهرش زن بگیره
که بهش میگی غلط کرده؟
خودت یه شکست خورده هستی ازشوهرت واسی همین داغون داغونی
بچه های اینجا همشون تو زندگیشون یکی هستن همسر اول واخر خواهند بود
یا مجرد هستن
توهین هایی که اینجا کردی بامنطق خودت میگرده به خودت عزیزم
مثلا باادرس وبلاگت اومدی بگی خیلی بی حیاو دهن دریده هستی که چند نفر بیان مثل خودت داغون بگن افرین جواب خوبی دادی
برو برو شما حتی نمیتونی زندگی خودتو جمع کنی اونوقت میای کامنت 20خطی مینویسی
کامنت دونی بازدیدی ذوق زده شده که چی بنویسی

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:06

من وبلاگ های زیادی خواندم
اکثر وبلاگ نویس ها واقعیت نمی نویسن و رویاهاشون مینویسن
و به چشم یک داستان نگاه می کنم و تو دلم میگم امیدوارم به رویاهاش برسه

ولی حسنا فرق داره اون داره میگه من زن دومم و این زنگ خطر برای جامعه من

اگر مثل بقیه یک وبلاگ میزد و میگقت یک زن تنها هستم یک دختر مجرد هستم یک زن متاهل کنار همسرم هستم و یا یک زن بیوه یا مطلقه هستم مثل همه رویاهاش می نوشت من هیج وقت وبلاگش نقد نمی کردم

عفیفه خرتون چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:04

دیروز کامنتی برای من گذاشتن تا وبی رو بخونم که به نظر خودش و با ادبیات خودش حسنابانو رو به نقد گرفته.
اولا باید خطاب به این خانم بگم درکش نمی کنم. این همه کینه و عصبیت و این همه وقت رو برای چی میذاری؟ دونه دونه پستهای حسنا رو بخونی و خط به خطش رو به نقد و سخره بگیری! برای تخریب یک وبلاگ؟؟؟ یک شخصیت مجازی؟؟؟ که مثلا بگی زن دوم بودن بده؟ خوب اینو که حسنا هم میگه! خودش هم میگه طلاق خواست و موندنش در این زندگی ارزش حتی دوست داشتن شوهرش رو هم نداشت!

چرا این همه فحاشی و کلماتی که خدای من شاهده من زن نزدیک به چهل ساله اولین بار بود میشنیدم.مگه حسنا کیه؟ هووی مادرت؟ یا هووی خودت؟

من نمیتونم فکر دیگه ای بکنم جز اینکه شما حسنا رو خارج از وب میشناسی و کینه شخصی ازش داری! با توصیفات حسنا از خانم اول اون برای خراب کردن حسنا حاضره هرکاری بکنه پس اگر وب حسنا رو می شناخت صاف به همسر که گویا رگه هایی از بددلی هم داره نشونش میداد. یا از اون راحت تر , با تاکیدی که حسنا بر شناخته نشدن داره خانم اولی خیلی راحت شغل حسنا رو رو می کرد!!! پس شما باید بهار باشی که پدر و مادرت خیلی سعی دارن از این ماجرا دورت کنن اما تو اصرار داری با کله توش شیرجه بزنی. بخصوص تاکیدی که با غیظ بر این کردی که حسنا اسم مستعار بهار رو به این علت انتخاب کرده که بهار رو اولین بار در همین فصل دیده یه جورایی نشون میده که از اسم انتخاب شده برای بهار خوشت نمیاد. و باز تاکیدی که بر مبرا کردن بهار از کتک زدن حسنا داری و خیلی حرفهای دیگرت در حالی که حسنا هیچوقت سعی نکرده بهار رو بکوبه در توجیه بهار.

دوما دختر خوب, به من مربوط نیست تو کی هستی , توهم یک شخصیت مجازی دیگه مثل حسنا هستی که من اتفاقی یه بار وبت رو خوندم و دیگه هرگز نخواهم خوند. وب حسنا پراز ادبیات یک آدم بود که حداقل معنای ادب و شخصیت را می داند و به قول تو ادایش را در می آورد. اما وب تو.... خودت بخوان! جز یک دختر بزرگ شده در عقده و درد و رنج و سرشار از کینه و نفرت , جز دختر یا زنی که بهره ای از ادب نبرده , جز دختر یا زنی که از هرسه جمله اش یکی به روابط جنسی اشاره کرده چی میبینی؟ بازهم میگم والا من اون اشاره شما به 6 را اولین بار بود می شنیدم و هنوز هم فقط مفهومش را فهمیده ام نه معنی اش را! و اینکه خانم اولی همه چیز داشت جز سو..... تو کی هستی؟ چکاره ای؟ و اون تاکیدت بر زمان لازم برای یک رابطه و اینکه مرد نباید بیش از آن پیش حسنا بماند حالم رو از زن بودن خودم بهم زد! من اولین بار که شنیدم چیزی به اسم صیغه ساعتی هست تا یکماه گیج میزدم! ولی تو خیلی راحت این عبارات و کلمات برایت جا افتاده است و طوری بکارشان می بری و کنارش هم اسمایلی لبخند و شکلک می گذاری که تایید فکر من است.

سوما بگذار از دید تو زندگی خانم اولی را جمع بندی کنیم.

خانم اولی دختر پولدار یک مرد پولدار بوده ( تحصیلات و شخصیت نه ! تو خودت تایید کردی شکستن و کوبیدن و فحش دادن و غیره حق اوست و توهم تایید می کنی!) که شوهری برای خودش می خرد! این پدر پولدار میتونسته یه مغازه دار باشه و همسر مشترک میتونسته پادو یا شاگرد اون مغازه بوده باشه یا در حد بالاتر یه کارخونه دار دخترشو به یه کارمند ساده یا حتی مهندس بی پول و خوشگل و خوش تیپ کارخونه داده. تا اینجا اولین ایراد من آغاز میشه! زنی که با تکیه به پولش حق خودش میدونه بره یه شوهر بخره و به نظر خودش تا ابد چماق برتر بودن از شوهرش رو دستش بگیره تفکر بسیار حقیری داره و باید بدونه شاید یه روزی دست بالا دستش پیدا شد! ( کما اینکه شد!!!) حالا از دید شما از خانم اولی دفاع می کنیم که نه پسرک گولش زده و خوشگل بوده و عشق و عاشقی و زبون بازی و غیره! خوب بازهم خانم اولی یه دختر مغرور بوده که فکر کرده با شرایط من خوب طبیعیه که عاشقم بشه و بدون در نظر گرفتن اصولی ترین معیار ازدواج که هم کفو بودن خانواده هاست با اون پسر ازدواج کرده! خوب بازهم مقصره.

خوب حالا حرف بعدی شما. تا قبل از این دو پست آخرحسنا داد و هوارت هوا بود که خانم اولی اگر کار نکرده ولی یه عمر پشت صحنه این زندگی رو داشته و شریک همه چیزه و حقش بعد بیست سال زندگی بیش از اینه و ... چطور شد؟ یک خانم خانه دار بعد از بیست سال زندگی شریکه اما مردی که بیست سال روی یک سرمایه کار کرده (بالفرض که از صفر شروع کرده و همش مال زنش بوده) بعد بیست سال هیچ حقی نداره و خانم اولی میتونه همه چیزش رو ازش بگیره و بندازدش تو کوچه؟ خانم جان یک نگاه به قوانین بنداز. یک مغازه رو که اجاره میدی بعد ده سال مستاجره میتونه ادعای حق کسب و پیشه بکنه و دیگه از توی مغازه ات بلند نشه و فقط قیمت کارشناسی ملکت رو بهت بده! بعد بیست سال همسر هیچ حقی در مال و اموال اون زندگی نداره و فقط یه ماشین بهش میرسه؟ می بینی؟ زندگی مشترک , خانواده , همسر , عشق و .... رو نمیشه با دودوتا چهارتا سنجید. هیچ قانونی هم در این زمینه نمیتونه کامل عمل کنه.وقتی بیای وارد محاسبه بشی به راحتی لهت می کنند! در یک زندگی مشترک زن باید زنانگی داشته باشه. نه اون چیزی که تو با دریدگی خاص خودت میگی "سوراخ". نه جانم زنانگی معنایی غیر از این داره. زن معنایی غیر از اتاق خواب داره. تو حتما کسی هستی که زیر دست مادری مثل خانم اولی بزرگ شده و تربیتش بهش میگه زن یعنی یکساعت دیدار هول هولکی قبل از شام! نه جانم اگر از قدیمی ترها مثل مادربزرگت بپرسی خیلی راحت یه جمله رو بهت میگن که احتمالا تو هرگز نشنیدی: "زن و مرد سر به یه بالش که بذارن بینشون عشق جاری میشه". این همون حکمتی هست که قدیمیا براساس اون میرفتن خواستگاری یه دختر و دختر و پسر همو ندیده عقدشون میکردن. و اشتباه خانم اولی همین تفکرش بود. چیزی که زندگیش رو از دستش گرفت همین بود که فکر کرد میتونه شرط کنه با هم باشین اما عاشق نشین.

دو حالت وجود داره : 1- حسنا راست میگه و خانم اولی اومد خواستگاریش گفت من نمیتونم تو بیا جای من رو در خلوت همسرم پر کن! جواب : غلط کرد! آدمی که اینقدر بیشعوره که به شوهرش توهین میکنه ( شوهرش رو صرفا نیاز جنسی ای میبینه که اگر هفته ای دوسه بار ارضا بشه بقیه زندگیشون به خوبی و خوشی میگذره ) , به حسنا توهین میکنه (در حد یک زن اجاره ای) و از همه مهمتر به خودش توهین می کنه ( تنها جذابیتش برای شوهرش سکس بوده که حالا چون نیست از یک جایی باید براش بخره) حقش همینه که سرش اومد. حسنا هم که خودش به اشتباهش معترفه!

2- تو راست میگی و حسنا رابطه ای با مرد در پنهان داشته و بعد مابقی ماجرا. جواب : اولا دخترجون زن هوس و آویزون رو صیغه می کنن نه عقد دائم. دوما زن هوس و آویزون رو خونه به نامش نمیکنن که بعد بگن بیا پس بده. سوما زن هوس و آویزون رو نمیان بهش بگن باشه من قبول دارم شوهرم هفته ای دوسه تا دوساعت بیاد سراغ تو و بقیش مال من. هر عقل سلیمی میدونه زن آویزون و هوس برای موندن اومده نه اینکه باهاش نقدی حساب کنن! چنین زنی خیلی هم ترسوئه و با یک شارت و شورت تو محل کارش اونم اداره دولتی تا آخر دنیا در میره نه اینکه رییسش هم حمایتش کنه و براش لاپوشونی کنه! چهارما خودت هم معترفی این زندگی یه پایه اش می لنگیده که مرددنبال عشق نه تو زیر دستاش ( که بگی اولش شانسی بوده) که توی اداره دوست نزدیکش میگشته! پنجما زنی که به قول تو اومد یه شوهر پولدار تور زد و بعد دید به کاهدون زده دیگه همونایی رو که داره رو که پس نمیده! زنی که پایین شهر یه خونه 30-40 متری داشته دیگه حتی یه خونه 30-40 متری بالا شهر براش گنجه دویست متری بالای شهر تهران که برای منم گنجه! نمیاد ببخشدش که! اونم به چه امیدی؟ توکه میگی همسر هیچی نداره جز ماشین زیر پاش و همه چیزهای دیگه مال و به اسم خانم اولیه! پس این زنی که دنبال پول اومده و نه عاشقه و نه چیز دیگه ای به چه امیدی خونه رو بخشیده مهریه رو هم روش؟ اصلا گیریم در مهریه دبه کنه , همسر که چیزی نداره بهش بده حسنا هم اینو میدونه! زنی که یه همچین شوهری تور کرده حتما قبلا تمرین داشته و ددری بوده نه؟ یعنی در جامعه ما اونم به قول خودت پایین شهر میشه بی سروصدا چنین جانوری بود؟ شک نکن که نه تنها همسایه ها بلکه تا هفت جد و آباد حسنا رو هم خبر می کنن! بعد چنین زنی آبرویی نداره که از به باد رفتنش بترسه بخصوص از دید تو که در کوفتن و شیشه شکستن خانم اولی رو بی آبرویی نمیدونی و حقش میدونی!



خلاصه که طولانی شد خانم جان اما خودت گفتی که فکر کنیم و منطقی بیندیشیم!

از دید و منطق من تو بشتر به دروغگو شبیهی تا حسنا.

از دید و منطق من تو بسیار بی ادب و بی حیایی.

از دید و منطق من تو به همه زنها توهین کردی.

از دید و منطق من هیچ کسی حق نداره به یک زن به چشم موجودی قابل خرید و فروش یا اجاره کردن نگاه کنه.

از دید و منطق من کرامت انسانی همه انسانها باید حفظ بشه.

از دید و منطق من هیچکس حق توهین نداره و این نقطه قوت حسناست.

از دید و منطق من کینه بیش از طرف مقابل خود آدم رو میسوزونه , بخاطر خودت در تفکرت تجدید نظر کن.

از دید و منطق من تو آدم ترسویی هستی که فقط به حسنا گیر دادی که باادبه اگر مردی برو مثلا به شراره گیر بده که ادبش در حد جواب به توست.

از دید و منطق من و حسنا و همه زنهای راستگو زن دوم یک فرهنگ بده که متاسفانه دولت داره بهش بها میده.

از دید و منطق من توهینهای شما مبارزه نیست اگر هم باشه مبارزه با قربانی و مصداق این فهنگه نه مبارزه با خود فرهنگ.

از دید و منطق من وبلاگ شما و مثالهات در حد یک زن خیابانیه و خیلی خیلی خیلی بیشتر از درد دلها و وصف خوشیهای حسنا بدآموزی داره.

حسنا کجا طلاق خواست؟

حالا که مدعیه حق طلاق دارم چه کار می کنه جز زندگی اون زن را به هم ریختن و مکر و فریب و شیادی؟
طلاق خواست یعنی چی؟ حق طلاق که داره، چارچنگولی چسبیده به زندگی مردم که چی؟
حسنا اگر می گه زن دوم بودن بده، عملا نشون بده. علت موندنش تو این رابطه اشتباه چیه؟ یک زن 32 ساله شاغل که می گه خونه و ماشین و ... هم دارم، توی یک زندگی ناقص اشتباه مسخره مونده که چی؟
لطفا الکی نگو حسنا می گه زن دوم بودن بد است و حسنا طلاق می خواست !!



نتایج فیلسوفانه ات تو حلقم!
اگر خانم اول بودم حتما وبلاگ حسنا را به مردک نشون می دادم. پس بهار هستم !!
بهار بلد نیست آدرس وبلاگ به باباش بده؟

خیلی با مزه استدلال می کنی

خانم اولی در نهایت نجابت و خانومی داره با حسنا راه می آد و بهش میگه پات را از زندگی من بکش بیرون.
خانم اولی اگه میخواست آبروی حسنا را ببره که کافیه یه سر بره آمل به چند تایی از فامیلهای حسنا سر بزنه ( خاطرتون هست که حسنا به فامیلهاش گفته مردک زنش را طلاق داده .... )



اونی که حسنا می گه برده کلانتری کی بوده؟
حسنا سعی نکرده بهار را بکوبه یعنی چی؟
واقعا اینقدر نفهمی یا خودت را زدی به نفهمی؟
اونی که چاقه و لباس سایزش نیست کیه؟
اونی که رفتارهای وحشی گرانه از مامانش یاد گرفته کیه؟ (باباش مبراست. همه چیز هم از مامانش یاد گرفته. نه که پدرش زاهد و عابده !! )
اونی که به حرف پدرش گوش نمی کنه و حسنا تشخیص داده که بدتربیت شده و دختر در همه حال باید حرف پدرش را گوش کنه کیه؟

هم از قیافه و هیکلش ایراد گرفته و هم از اخلاق و رفتارش. دیگه چی باید می گفت تا بفهمی که داره سعی می کنه توی وبلاگ خرابش کنه؟



بهار یک دختر 20 ساله است. بجه سه ساله نیست که می گی پدر و مادرش سعی دارند از موضوع دور نگهش دارند. چی را می خوان ازش مخفی کنند؟ چطوری؟

مردک اگر یه ذره زندگی دخترش براش مهم بود برای 6 زن نمی گرفت. چی می گی که سعی داره از ماجرا دور نگهش داره؟



شما از مسائل جامعه ات عقبی نشان دهنده بد بودن من هست؟
آره عزیزم مردهایی مثل شوهر حسنا به بهانه نیاز و قانون و اجازه و ... صیغه ساعتی هم می کنند. چه ربطی به من داره که شما خبر نداری؟

وقتی صیغه ساعتی را شنیدی تا یه ماه سرت گیج می رفت. وقتی وبلاگ حسنا را خوندی که نوشته زن و مردی اومدند سراغ من و گفتند ما هیچ مشکلی نداریم جز این که یک نفر را می خواهیم برای 6
ادب و متانت حسنا شوکه ات کرد؟ اینجا دیگه سرت گیج نرفت که یک زن 28 ساله شاغل و تامین، چرا باید همچین کار کثیفی بکنه؟

زنی که صیغه ساعتی می شه نیاز مادی داره. در موردشون مطالعه کنی بد نیست. فقر فرهنگی فقر افتصادی اعتیاد و هزار درد و مرض دیگه توی اون قشر بیداد می کنه. چی می شه که حسنا خودش را تا سطح اونها پایین می کشه؟

کسی بیاد بگه من دنبال یه نفر برای 6 می گردم و ... اسم این چیه عفیفه خاتون که شما با خوندنش نتیجه گرفتی چه خانم مودبی داره این وبلاگ را می نویسه؟

والا من هنوزم شوکه این حرف حسنا هستم.
وقتی می نویسه مردک روزهای پریود سراغ من نمی آد و بهم سر نمی زنه، برداشت شما از این جمله چیه؟

اگر شما در 40 سالگی برای اولین بار واژه 6 را از من شنیدی خیلی بی اطلاع و مشکل دار هستی. یه فکری برای خودت بکن.

حالت از من به هم نخوره که کار حسنا را به چالش کشیدم. حالت از حسنا به هم بخوره که می نویسه مردک می اومد کارش را می کرد و می رفت. روزهای ... نمی اومد ... این حرفهای حسنا است چرا من باید جواب پس بدم به شما؟



شما گفتی دختری پولدار ( خانم اولی ) با مردی معمولی ازدواج می کنه و شرایط هم کفو بودن را رعایت نکرده و ....

من می گم زنی بیوه و فقیر که حتی برای پول پیش خونه اش مجبور می شه حق مادرشوهر و پدرشوهر همسر متوفی اش را بالا بکشه و بهشون نده، می ره زن دوم پیرمرد پولداری می شه که دنبال شریک جنسی می گرده و پولهاش هم از قبل همسرش به دست آورده و سرمایه اصلی از جای دیگه ای است.

الان می شه هم کفو بودن این پیرمردک و این زن بیوه فقیر را برای من روشن کنی؟
دوتای اولی بیشتر به هم نزدیک بودند یا دو تای دومی؟

اون چیزی که باعث شده مردک زن دومی بگیره، دو تا شدن شلوارش است عزیز من. نه اشتباه خانم اولی یا هم کفو نبودنش.

هم کفو نبودن که 20 سال بعد ایجاد نشده. اگر بود که همون 5-6 سال اول خودش را نشون می داد تمام می شد.

به گفته حسنا که خیلی هم تاکید کرده و تکرار کرده این دوتا هیچ مشکلی نداشتند و زندگیشون بین فامیل زبانزد بوده.

من هر چی نگاه می کنم، عدم تناسب "قطعی" حسنا و مردک خیلی خیلی خیلی بیشتر از عدم تناسب "احتمالی" مردک و همسرش است.

البته به جز یک مورد. مردک بسیار بی عرضه و هرزه است و خانم خیلی نجیبه که سه ساله داره با این دو تا هرزه راه می آد.

تنها عدم تناسب مردک و همسرش در همین است
تنها تناسب مردک و حسنا هم در همین قسمت است. شاید به قول شما این دو تا برای هم مناسب تر باشند. شما درست می گید.

اگر با سیستم دست بالای دست بخواهیم پیش بریم که زن از حسنا جوون تر و بی کارتر و خراب تر و مکارتر هم هست. این مردک همینطور می خواد بره بالادستها را بگیره تا به عرش برسه؟

برداشت شما از زندگی مشترک اینه؟ هر دست بالاتری دیدی یا علی !



بریم سراغ حرف بعدی
شما وبلاگ ما را اولین بار و با روش کاملا تصادفی بهش رسیدی. اما دو پست قبل تر من و هوارهام را هم یادته.

همینطور دستت هی می خوره به کی بورد و اشتباهی سر از اینجا در می آری. از حسنا یاد بگیر که ده روز فکر می کنه یه پست بنویسه که دروغهاش را بهتر جاسازی کنه. یه پست نوشتی ده تا دروغ و تناقض توش هست. عفیفه خانم !!!

اگر قانونی نگاه کنیم که اموال مال کسی هست که به نامشه. حتما اموال به نامش بوده که تونسته پس بگیره. یکی دو تایی هم که مونده اینا لفت و لیس می کنند صدقه سر دخترش داده !

کسی شریک اموالت می شه که شریک زندگیت باشه. شریک شادی و غمت باشه. شریک سلامت و بیماریت باشه. نه کسی که شلوارش که دو تا شد، اول زیپش شل می شه.

این آدم هیچ حقی از اون زندگی نداره چون نشون داد که لیاقتش را نداره.

بله هنوزم می گم. خانم اولی شریک همه چیز هست چون 20 سال مثل یک زن زندگی کرده. نجیب و خانم و سالم.

مردی که هرزگی کنه، مردی که عیاشی کنه، مردی که زن و بچه اش را بذاره تو خونه و با معشوقه اش بره مسافرت به لعنت خدا هم نمی ارزه چه برسه به شراکت اموال.
اگر مساله شراکت زندگی و شراکت اموال است این مرد شریک هیچ چیز نیست چون نشون داد که لایق نیست.

اگر هم مساله قانونی است که اموال مال کسی است که به نامشه. هیچ قانونی نمی تونه اموال خانم را ازش بگیره.

مرد هرزه ای که دستش توی یقه یه زن دیگه است و پشت تلفن قربون صدقه یکی دیگه می ره، برای من از سگ کمتره.

واقعا متاسفم که این جمله را نوشتم چون من سگ ها را دوست دارم. منظورم سگ به معنای واقعی اش نیست. منظورم پستی و نجاست این مرد است. کما این که لغت مرد هم در اینجا به معنای مفهومی که پشت کلمه "مرد" نهفته است نیست و برای این نر مذکور، لغت زیادی است.



اتفاقا خانم اولی شرط کرده بود که حسنا فقط برای 6 است و فقط چند ساعت در هفته.

برگردید برگهای اول را بخوانید.
مسافرت ممنوع
شب موندن ممنوع
دخالت تو زندگی ما ممنوع

چرا؟
چون نمی خواست سر به یه بالش بذارند. چون نمی خواست و قرار نبود اینها زن و شوهر رسمی باشند. فقط زن و شوهر اسمی.
باهاشون شرط هم کرده بود.

همه حرف حسنا هم توی وبلاگش همینه. که مردک باید شبها بیاد
باید من را سفر ببره باید بچه دار بشم و .....

اینها چیزهایی هست که قرار بوده نباشه. الان حسنا دم دراورده می گه می خوام. اون زمان که بهش گفتند 6 بده پول بگیر. گفت باشه.

چرا حسنا در 32 سالگی می گه هنوز برای بچه دار شدن به نتیجه نرسیدم؟
چون می دونه زندگیش رو هواست. چون قرار نبوده اینطور بشه. چون می دونه بچه دار بشه خانم اولی حتما یک اقدام جدی می کنه.

32 سالگی سنی نیست که شما تازه بخوای فکر کنی بچه دار بشم یا نشم.

چون می خواد بزنه زیر قراردادهای ازدواجشون و می ترسه.
چرا یه سفر می رن با این همه آبروریزی جلوی رسپشن و ....

اون سفر آبروریزی که حسنا پارسال رفته بود که نوشته بهترین سفر عمرم بود برای من تهوع آور بود.

دقت کردی زندگی حسنا چقدر رفت باره؟
سفر یواشکی و در اوج دعوا و با یک پیرمرد می شه بهترین سفر عمرش. اینقدر این بدبخت در فقر و بیچارگی زندگی کرده.

بهترین سفر هر کسی اولین سفرهایی هست که با همسرش و عشقش داره. بهترین سفرهای هر کسی می تونه سفرهایی باشه که با پدر و مادرش داره.

وقتی کسی بهترین سفرش می شه سفری که با همسر دومش و یک پیرمرد داره، ببین چقدر حقیره!!

ببخشید از موضوع خیلی دور شدیم. باید برگردم بالا ببینم چی نوشتید ادامه جواب را مرتبط بنویسم.



حالت اول که نوشتید: مردک علط کرد حسنا غلط کرد خانم اولی هم غلط کرد.

خب حرفی نیست. جز این که حسنا و مردک به غلطشون چسبیدن. اما خانم اولی می خواد غلطش را اصلاح کنه. حداقل اینقدر شعور داره که وقتی فهمید غلط کرده به دنبال راه اصلاحش باشه.

هر چند در توضیحات وبلاگ ما که اصلا هم نخوندیش و خبر نداری با هزار و صد تا دلیل براتون گفتم که این اجازه و خواستگاری از توهمات حسناست.



قسمت دوم:

حسنا زن بیوه همه فن حریفی است که بعد از یکسال زندگی با شوهر اولش بلایی به سر اون خانواده می آره که حسنا را توی مراسم سالگرد پسرشون راه نمی دن.

خانم چهل ساله با تجربه. اونها اگر مشکلشون این بود که حسنا باعث مرگ پسرشون شده توی مراسم سوم و چهلم راهش نمی دادند.
کسی که توی مراسم سال راهش نمی دن یعنی سر ارث و میراث باهاش به اختلاف خوردند.
این را دیگه یه زن چهل ساله فکر کنم بتونه بفهمه.

این زن شیاد و مکار که در 24 سالگی اینقدر دریده است، در 28 سالگی خوب بلده یه مرد هرزه را چطور خر کنه.

حسنا اینقدر مکاره که تو را از پشت مانیتور گول زده. زن 40 ساله را به این باور رسونده که خانم اولی رفت خواستگاری حسنا و بعد یهو آلزایمر گرفت یادش رفت از شوهرش بپرسه اون زنه که رفتیم خواستگاریش چی شد؟

وقتی تو را گول زده، بدون که یه مرد هرزه را هم بلده گول بزنه. مخصوصا که به قول خودش امکاناتش را هم داره.

خونه ای هم که به نامش نبوده. خونه ای بود که نشسته بودند که خالی کردند پس دادند.

اداره دولتی هم که می فرمایید ریئسش نقش کار جور کن این خانم را داشته. از چی باید می ترسیده؟
حسنا یه زن بیوه است که در دوران رابطه پنهانیش اگر هم چیزی پیش می اومد می تونسته بگه صیغه کردیم. ترس از چی؟
رئیسش هم که دوست خانوادگی و رفیق 40 ساله مردک و خانواده اش است. از چی باید می ترسید؟

اگر منظور شما آبرو ووو است. حسنا حیا را خورده آبرو را قی کرده.
کسی که به خاطر رابطه با پسر همسایه کارش به اخراج از ساختمون بکشه، دیگه این حرفها حالیش نیست.
از نظر قانونی هم مشکلی پیش نمی اومده که برای کارش خطرناک باشه. شما نگران نباش.

مردک دفعه اولش نبوده که شما می گی چرا تو اداره دوستش دنبال زن می گشته.

تعریفهایی که حسنا از مردک می کنه یک مردکارکشته هرزه است. وقتی اولین بار با حسنا می رن شمال، ماجرا را بخون. انگار دفعه صدمش است که زن می بره شمال. چنان با مهارت این نقش را ایفا می کنه که 5 روز می مونه شمال و همسرش متوجه نمی شه که داره بهش دروغ می گه. ببین چقدر اینکاره بوده !!

5 روز یک مردی بره شمال و توی ویلای خودشون باشه ( ظاهرا و مثلا. چون شماره را دایورت کرده بود که بگه من ویلا هستم ) و زنش شک نکنه. اون هم زمانی که حسنا می گه از من خواستگاری کرده بودند و زنش در جریان ازدواح و خواستگاری مردک بوده !! شما همه اینها را بذار کنار هم بگو می شه یک زن با این شرایط شک نکنه که خبریه؟

پس خواستگاری دروغه.
مردک هم این کاره است که می تونه 5 روز غیب بشه و زنش را دست به سر کنه.

خب.
حالا مردی که این کاره است و همه جا می پلکه و همه جا می خوابه. از قضا دوستش بهش می گه یه خانمی پیش ما کار می کنه بیوه است. آمارش را دارم این کاره هم هست.

مردک می ره تو کارش و فکر می کنه داره حسنا را تور می کنه.
از اونطرف حسنا هم می ره تو کارش و فکر میکنه داره گنج قارون را تور می کنه.

اتفاقا حسنا براش لقمه بهتری از زیردستای خودش بوده. اینجا هم از فضای کار و خونه اش دورتر بود و کمتر آوازه اش می پیچید. هم این که دوستش برای هماهنگی ها و جیم زدن ها کمکش می کرد. شما نقش مهم و کلیدی مریم جون و همکار را در رابطه حسنا و مردک نادیده نگیر. حسنا خیلی مدیون مریم جون و شوهرشه.


این که می پرسی چرا الان که فهمیده خانم اولی تسلطش به این زندگی بیشتر از این حرفهاست و اموال تحت کنترل اون هست نمی ره، باید خدمتتون عرض کنم که آهسته آهسته.

داره سبک سنگین می کنه. می ارزه بمونه؟ نمی ارزه؟ بچه دار بشه؟ نشه؟
توی یک ازدواج معمولی و سالم هم 2-3 سال طول می کشه تا طرفین به قطعیت و ثبات برسند.
این که دیگه یه ازدواج مسخره غلط مصلحتی بوده. سال اول که حسنا خبر نداشت اوضاع از چه قراره.
پارسال ماه رمضون که رفتند سفر تازه فهمید که اوضاع مالی از چه قراره و بیشتر اموال به نام خانم اولی است.
برگرد اون برگ را هم بخون. اونجایی که می گه تازه می فهمم همسر وقتی می گفت مجبورم یعنی چی؟
تازه فهمیدم که وقتی زنگ می زدند و بلافاصله می رفت و می گفت چاره ندارم برای چی بود.

به نظر شما برای چی بود عفیفه خانم؟

اونجایی که حسنا می گه انگار اموالی به نامش است و من خبر نداشتم. انگار برای عقد من هم شرط کرده که آفیس و خونه را پس بگیره و من خبر نداشتم ( حسنا می گه به نامش بشه. من میگم پس بگیره )

حسنا پارسال ماه رمضون کمی تا قسمتی فهمیده.

یک بار دیگه هم این اواخر گفت خواهر مردک گفته اموالی به نام خانم اولی هست که من (حسنا) خبر نداشتم.
یعنی غیر از اونهایی که مردک پارسال ماه رمضون بهش گفت نصف دیگه را هم امسال خواهر مردک به حسنا گفت

امسال هم که دیگه خونه را پس داد و ماشین را پس داد و ... تازه فهمیده که ای بابا، علی موند و حوضش.

امیدوار هست که میانه خانم اولی و همسر خوب بشه و همسر برگرده سرکار و زندگیش و برای حسنا پول دربیاره و از اونطرف هم حسنا موفق بشه نسل مفت خورها و فرصت طلبها و بی چشم روها را ادامه بده ....

فعلا باید دید تصمیم خانم اولی چیه. منتظر نظر ایشون هستند.
ایشون هم که شرط کردند حسنا را طلاق بده برگرد سر زندگیت.
نمی خوای هم ما را به خیر و تو و حسنا را به سلامت. برید خوش باشد.



حسنا کم کم متو جه شد که به کاهدون زده.

حسنا اینقدر ندیده بود که با دیدن خانم اولی و شرایط خانوادگیش ( که حسنا همیشه از کلاسش و خاص لباس پوشیدنش تعریف می کنه و کاملا مشخصه که خودش را در مقابلش ضعیف می بینه ) نتونسته بفهمه که این اموال مال خانم اولی است.

حسنا مکار و شیاد هست، اما ندیده است. چون مال اون فرهنگ و اون طبقه نیست. آشنا با اون وضعیت نبوده و برای همین سرش کلاه رفته.
شما حسنای مکار را ببری در طقه تجار سرش کلاه می ره
چون با نمادها و نشانه ها و سیگنالهای اون طبقه آشنا نیست. چون اطلاعات بیسیک لازم برای شروع کارش را نداره.

وردش به خانواده مردک هم همانطور بوده ( منظورم این نیست که مردک در طبقه تجار است. اون فقط یک مثال بود ). حسنا نتونست بفهمه که مردک فقط حمال اموال همسرش است و چیزی برای خودش نداره.

گول خورد. الان هم چشم!
شما اجازه بده یه سفر بره. یه تمدید اعصاب بشه. یه کم فکر کنه. شاید صلاح دید که بره. شاید هم هنوز روزنه امیدی باقی هست. مردک برگرده سر اموالشون و کار کنه و حسنا یواشکی لفت و لیس یکنه و یه چیزی دستش را بگیره.

بستگی خیلی زیادی به تصمیم بعدی خانم اولی داره.



در وصف بی آبرویی و ... که فرمودید یک نمونه اش را خودش گفت. اونم باز برگرد بخون.
بخاطر رابطه با پسر همسایه از ساختمون عذرش را خواستند و بیرونش کردند.

مثالهای بیشترش را از خودش بپرس. خصوصی برات می گه. آدرس ای میل یادت نره



از دید و منطق من شما اول تکلیف دروغهای خودت را معلوم کن
تا بعد نوبت من بشه یا حسنا

از دید و منطق من زنی که بخاطر پریود کاربرد نداشته باشه توهین بیشتری به زنها کرده تا من

از دید و منطق من کسی که این همه دروغ و اراجیف سر هم می کنه به شعور من و تو و همه خواننده ها توهین کرده.

یکی مثل تو شعور نداره که این توهین ها را ببینه و می گه حسنا مودبه. یکی هم مثل من از توهین پنهانی و فحش در قالب الفاظ زیبا بدش می آد.

آدمهای کم هوش نمی تونند استعاره، کنایه، حرف دو پهلو، فحش پنهانی، توهین مخفی و ... را ببینند. آدمهای کم هوش ظاهر را می بینند نه محتوا را. آدمهای کم هوش عقلشون به چشمشون است.
اینطور می شه که توهین خفته در کلام حسنا را درک نمی کنند. حرجی هم بهشون نیست. درکشون در همین حده.



از دید و منطق تو من ترسو هستم چون در مورد شراره نمی نویسم ؟

منطقت تو حلق خودت و حسنا !

حالا اگر یکی دیگه بگه درباره پری بنویس و یکی دیگه بگه درباره نفس و اون یکی بگه درباره کبوتر، تکلیف من این وسط چیه؟ به ساز کدومتون برقصم؟

مگه شما باید برای من تکلیف تعیین کنی که چی بنویسم و درباره کی بنویسم؟

درباره شراره نمی نویسم چون آدمهای کم هوشی در حد تو هم فهمیده اند که کار شراره ایراد داره. اگر کسی در حد آی کیو تو این را فهمیده باشه پس دیگه همه می دونند. لزومی نداره راجع بهش صحبت بشه.

درباره حسنا می نویسم که کم هوشها را یه تکونی بدم.



کار حسنا در حدی است که ما را مجبور کرده از لغات و ادبیات مربو طه اش استفاده کنیم.

وقتی می خوام درباره آلودگی هوا مطلب بنویسم که نمی تونم از اشعار حافظ کمک بگیرم. وقتی می خوام درمورد نوسانات قیمت نفت در بازار جهانی بنویسم که نمی تونم از ادبیات مربوط به جنگهای صلیبی استفاده کنم.

هر مطلبی ادبیات و لغات خاص خودش را داره.

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:02

این که وبلاگ این خانم رمان
بالای وبلاگش بنویسد یک رمان نویس هستم و تنها جایی که می تونم بنویسم این وبلاگ هست

خود من یک بار براش کامنت گذاشتن چرا داری داستان می نویسی و جواب داد زندگی واقعی من هست

نویسنده وبلاگ حسنا به اندازه که مودب هست دروغگو

عفیفه خرتون چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 16:00

زنیکه خط به خط وبلاگ رو خونده، میگه من یه بار اومدم، دیگه هم نمیام

دقت کردید؟ از همه جای وبلاگ مثال می زنه و نمونه می آره اونوقت می گه من اتفاقی دستم خورد به کی بورد رسیدم به این وبلاگ

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 15:59

منم یه خواننده حسنا هستم که معتقدم حسنا حداقل به من یاد داده در هر حال میشه مودب بود ( حالا در قالب رمان) و شما رو که خوندم جز بی ادبانه ترین و رکیک ترین کلمات عمرم لابلای متون کپی پیست شده حسنا هیچی پیدا نکردم!!!!



کامنت های همه دوستان هست هم من هم بقیه کسانی که ماه هاست با هم تبادل کامنت می کنیم
اگر کلمه رکیک و بی ادبی به قول شما که وجود دارد
به ما نشون بدید و آدرس بدید
همه چی ثبت
اگه شما از حسنا ادب یاد گرفتید؟ پس خانواده و تحصیلاتتون چی ؟ فقط ار وب حسنا ادب و متانت یاد گرفتید
مگر بقیه وب های زن های دوم بی ادب هستند ؟!؟؟!
کدومشون ؟!؟!؟ به جز یکی دو تا شون که همه اون میشناسیم

غنچه جان

این حرفشون یه دلیل پشتش هست که متوجهش نیستند. خودشون می دونند کار حسنا زشته. تجاوز به یه زندگی و خانواده و .... کار ناپسندیه و ... این را می دونند. از طرفی می بینند که حسنا نسبت به بقیه همکیشان و هم مسلکانش ( متجاوزان به زندگی دیگران ) بهتر داره جلو می ره و گویا موفق تره. حتی خودشون هم گولش را خوردند.

بدون این که متوجه باشند این نتیجه گیری از کجا آب می خوره ( ضمیر ناخودآگاهشون) داره بهشون می گه که حسنا کار زشت را در پوشش ادب خوب جلوه داده.

این چیزی هست که فهمیدند. کار زشت را با پوشش ادب هر چند ساختگی می شه بهتر جلو برد.

منتها هنوز به اون درجه از درک نرسیدند که بفهمند بله. حسنا به ما یاد داده که کار زشت را می شه با مکر و فریب و سیاست پیش برد.

عفیفه خر چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 15:37

جوابیه به "یک آدم"
یک نفر به اسم یک آدم برای من کامنت گذاشته و ازم خواسته وبی رو که راجع به حسنابانو مینویسه بخونم و نظر بدم.
اسم این وب رو شنیده بودم و هرگز درست نخونده بودمش. کنجکاو شدم و یه سر زدم. بعد خوندنش حالت تهوع گرفتم! بی پردگی و دریدگی کلمات در فرهنگ ما اونم از سوی کسی که اسم مستعارش اسم زنونه است هرگز پسندیده نبوده حالا به هر علتی. غیر از این موضوع که من رو خیلی رنجوند در نفس کلام و حرفهای این شخص هم چیزهایی بود که جواب لازم داشت.

خواستم به قول خودش منطقی جوابش بدم. نه مثل دکتر تکتم که مثل من عصبانی شد ولی ناپخته با خشم جواب این آدم رو داد و باعث شد روی بددهنی های این آدم بهش باز بشه و به خودش جسارت این رو بده که بنویسه "به جون دکتر تکتم" و نه مثل اون زنهای دومی که فحشش دادند و در شان من اینکار نیست و نه مثل اونهایی که ساکت نشستند. جوابی منطقی مثل جوابهایی که حسنا میده و همه بر مودب بودنش واقفند حالا راست یا دروغ همه میدونند که حسنا معنای ادب و شخصیت و تربیت خانوادگی رو میدونه و در وبلاگش حداقل در این مسیر راه میره . راست و دروغش پای خودش. مگر مثلا رمان ربکا رو که میخونین همش راسته؟ یا ایرانی ترش بامداد خمار مگر راسته؟ کسی اومد نویسنده اش رو با زشت ترین و رکیک ترین کلمات به باد انتقاد بگیره؟ نه جانم در بدترین حالتش یه نفر که میگفت همش دروغه یه رمان نوشت , مودبانه , و از زبان طرف مقابل داستان رو تعریف کرد. تازه الان یادم اومد که شب خمار و جوابیه اش هیچکدام زن دوم شدن رو نفی نکردند!

منم یه خواننده حسنا هستم که معتقدم حسنا حداقل به من یاد داده در هر حال میشه مودب بود ( حالا در قالب رمان) و شما رو که خوندم جز بی ادبانه ترین و رکیک ترین کلمات عمرم لابلای متون کپی پیست شده حسنا هیچی پیدا نکردم!!!!

راستی اگر راست میگی و حسنا هیچ جوره زورش به تو نمیرسه ، چرا دکانت در پرشین بلاگ رو بستن و اسباب کشی کردی به بلاگ اسکای؟ وبلاگی که همه نویسنده های فیلترشده بهش پناه میبرن؟!

و اما جواب "یک آدم" در ادامه مطلب:

خانم محترم من هیچ جا برای هیچ کس در مورد این وبلاگ کامنت نذاشتم. یکی از دوستان دیشب گفت که برای چند نفر کامنت گذاشته شاید ایشون بوده. به هر حال اولین و مهمترین پاسخ من به شما این است که اول فکر کن بعد دهنتو باز کن.

از توضیحات مفصلتون معلومه که اولین بار بود اینجا آمده بودید. نمونه کوچیکش حرفی که نارین جان به شما زدند. برای دروغ گفتن خوبه آدم یک کم هوش و حافظه هم داشته باشه. حیا که ندارید اقلا حواستون را جمع کنید چی دارید می گید.



دریدگی و بی پردگی از این بدتر که حسنا برای تامین 6 یک مرد 50 ساله با اون مرد ازدواج می کنه و در کمــــــــال تعجب من و بقیه خواننده ها می نویسه که این مرد روزهای پریود بهش سر نمی زنه؟

شما ده برگ اول زندگی حسنا را بخونی حالت به هم می خوره از زندگیش و کارهاش !

شما که ما را نمی خواندی از پرشن بلاگ ما چه خبر داری؟

وبلاگ حسنا هم در پرشن بلاگ یه بار بسته شد و حسنا آدرس جدیدی باز کرد. آیا این یک امتیاز منفی برای یک وبلاگ است؟

بخاطر ضعفهایی که پرشن بلاگ داشت ترجیح دادم وبلاگ بعدی را در بلاگ اسکای باز کنم که از جهاتی که برای من مهم هست قویتر است. مشکل شما با این موضوع چیه؟

من کجا و کی گفتم حسنا هیچ جوره زورش به من نمی رسه؟ یه جایی نشون بده که من این حرف را زده باشم. مگه میدون زورآزمایی است؟ این حرفها و مزخرفات چیه از خودتون درآوردید؟



بامداد خمار یک رمان هست چه ربطی داره به وبلاگ حسنا؟ تا جایی که من می دونم و دوستان هم توی کامنتهاشون یادآوری کردند محور اصلی داستان درباره همسر دوم نبود.

شوهر آهو خانم مثال بهتری نبود؟

این که همسر دوم بودن در یک زمانی رد شده یا نشده چه ربطی به من داره؟



تعریف من از شخصیت خانوادگی (که در حسنا فوران می کنه ) با شما فرق داره.

زنی که به خاطر ارتباط با پسر مجرد همسایه از ساختمون بیرونش می کنند

زنی که علنا می گه من برای 6 با این مرد ازدواج کردم

زنی که علنا می گه من پول پیش خونه را که مال همسر اولم بود و به اسم من بود به پدر و مادرش به عنوان وراث فرزندشون ندادم

از نظر من هیـــــــــــچه.

آدمی که 10-15 تومان پول پیش خونه بالا بکشه به نظر من خیلی بدبخت و چیپه!

استدلالش هم این بود که پدر و مادرم نمی تونستند بهم کمک کنند و من توی تهران خونه لازم داشتم. برگردید برگهای اول را بخونید. شما حافظه خیلی ضعیفی دارید.

رهگذر چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 14:54

بانو جان شما با فساد و فحشا مخالفید و دارید با آن مبارزه میکنید.اما به نظر من نوعی زیاد مناسب نیست که به کسانی که نمیخواهند وارداین مبارزات شوند گیر بدهیم و آنها را را به کیش فاسدان بدانیم.مثلا عده ای در جامعه با اعدام مخالفند.ایا درست است که در خیابان جلوی همه را بگیرند و بپرسند شما با اعدام موافقید؟یا ایا شما با ازادی هم جنس بازی موافقید؟و در صورتی که پاسخ او را نپسندیدند او را به باد کتک بگیرند.
من از این تریبون از همه دوستان خواهش میکنم بی خیال کسانی بشوند که نمیخواهند وارد این جریان بشوند.به هر حال هر انسانی عقایدی دارد.و اگر این عقاید به سلامت جامعه اسیب نزنند باید به ان احترام گذاشت.در این مورد خاص،گولو اشاعه فحشا که نمیکند.فقط در عالمی که خود میپسندد سیر میکند.و قطعا همه ما نسبت به کسانی که میخواهند ما را مجبور به پذیرش جریانی بکنند عکس العمل نشان میدهیم.
البته من هم نگران دخترک خودم هستم و میترسم در دام این کثافت ها بیافتد.اما اگرهم به فرض خواهرم به هر دلیلی نخواست با من همراه شود او را سرزنش نمیکنم.

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 14:25

به غنچه ممنون

غنچه

... چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 14:19

خونه من 120 متر بیشتر نیست تازه فقط 2 خواب داره(قابل توجه حسنا ... الان میاد میگه دیدی گفتم واسه همینه تو سروصورتت میزدی)...
پارسال برای اولین بار اسباب کشی داشتم همزمان کار بیرونم داشتم از7 صبح میرفتم 5 خونه بر میگشتم اصلا به کارا نمیرسیدم ... جعبه ها همینجوری پخش زمین بود.. اخرش 2 تا خواهرام دست به کار شدن سه چهار روز طول کشید از وسط جمعشون کردیم... بازم تا دوهفته کار خورده ریز بود... حالا نه خونم بزرگ بود نه وسایل زیادی داشتم....فقط روزی ده بار مجبور میشدیم هی اینور جارو دستمال بکشیم هی اونورو...
تصمیم دارم واسه اسباب کشی بعدی حتمن از حسنا و مامانشو کارگر دخترخالش کمک بگیرم

شما امکاناتی که حسنا داره ندارید.
امکانات آدمها با هم فرق می کنه.


حالا من موندم این امکاناتی که می گه چیه.

کارگرهای حمل و نقل که اسباب ها را گذاشتند تو خونه و رفتند. حسنا بود و برده زرخرید دخترخاله. امکانات خاصش چی بود؟

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 14:14

دیگه کسی که باورش بشه
با فروش یک ماشین و پول رهن خونه میشه یک خونه سه خوابه تو بالا شهر خرید

ببینید چقدر متفکر است و ضریب هوشی بالا داره

هم اندازه همون حسناست
به ما نمی خورن بگذارید با سریال مورد علاقه شون خوش باشن

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 14:03

مسلم هست که بستن وسایل طول میکشه . چون باید با دقت بسته بشه و روزنامه پیچی بشه تا مشکلی پیش نیاد . هیچکی یک روزه وسایل جمع نمیکنه ولی همه یک روزه اسباب کشی میکنن . اگر تا حالا با شرکتهای حمل و نقل مخصوص اسباب کشی تماس گرفته باشی و اسباب کشی کرده باشی باید بدونی که نمیگن ما میایم وسایل شما رو میبریم ولی دو سه روز طول میدیم . یک روزه میبرند . برای باز کردن و چیدن هم دوباره متن رو بخونی توضیح دادم . خانومه کارتن ها رو باز میکرد و دم دست من میذاشت من هم توی کابینت ها چیدم .


اگر شما هم تا حالا اسباب کشی کرده باشی میفهمی که همین باز کردن چیدن و دستمال کشیدن و تمیز کردن خرده وسایل حداقل دو روز کار
اونم اگه خونه ات بزرگ تررررررررررر باشه
مگر اینکه یک خونه نقلی گرفتی یک روز کارش تموم شد

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:53

حسنا میرفتی زن دوم یک افغانی میشدی مشکلاتم نداشتی

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:51

ما یک کارگر داریم افغانی هستن اهل سنت هم هستن
شوهر 50 سالش با وجود بچه بزرگ رفت افغانستان یک زن بیوه گرفت
و خیلی راحت و با آرامش هر دو تا هوو در کنار هم تو یک اتاق 9 متری دارن زندگی می کنن
زن اولیه بچه زن دوم نگه میداره
اون یکی میره کار گری خونه مردم پول در میاره
یعنی یک جور هایی زن دوم کار های زن اولی هم انجام میده دیگه زن اول کار نمیکنه
زن اول خانم خونه شده
افعانی هستن و رسم شون

زشت به خدا وبلاگ بزنیم از رضایت زن اول و آرامش کنار هم بنویسیم
اجازه بدید احساس کنیم ایرانی هستیم با افعانی ها فرق داریم
قصدم توهین به افعانی ها نیست چون اونا رسم رسومشون و هوو چیز عجیبی براشون نیست

جالب اینجاست دختر همون خانم که باباش هوو اورده میگه من می خواهم مثل ایرانی ها زندگی کنم
شوهر م حق نداره سرم هوو بیاره
خود زن های افغانی می خواهم از ما ایرانی ها یاد بگیرن این فرهنگ از بین ببرن

زاهارا چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:47

زاهارا ۱٠:٥٩ ‎ق.ظ - چهارشنبه، ۱ آبان ۱۳٩٢
قهقههخندهاگه اینها بدونند که من براچی باتو دردو دل میکنم وتو سر چه موضوعی بهم دلداری میدی اوه ه ه ه ه چه غوغایی میشه من میشم یکی از شخصیتهای مهم سیاسی به هر حال بهم ثابت شد که مردم چقدر ظاهربینند


زاهارا جون
ممنون که با ما هستی و همراهیمون می کنی.
وقتی از پسر شوهرت حرف می زنی، متوجه علت مشورتت با حسنا هستیم. معلمت خیلی مکار و ماهره. ادامه بدی یه چیزی می شی.

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:44

دکتر تکنم

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:38

چرا وقتی مادرشوهر یا مادر همسر متوجه میشه عروسش مشکلی داره و زن اول هم رضایت داره
چرا خودش دست به کار نمیشه برای پسرش زن بگیره

اصولن تو این مسائل خود مادر شوهر دوباره میره خواستگاری برای پسرش تا دست هر آشغالی نگیره بگه این زن دوم منه
مگر اینکه یک مرد مخفیانه دور از چشم خانواده اش این کار بکنه که تو عقد کننون هم نباشن

نکته دیگر
اگه زن اول رضایت داده همسر هم رضایت داره
مادر شوهر خواهر شوهر چرا ناراضی مخالف ان جواب حسنا نمی دن ؟
اگه این راضی اون راضی اونا چرا ناراضی هستن
حتمن یک چیزی هست
اشک نوه شون دیدن اشک عروس اول شون دیدن که انقدر جبهه گرفتن علیه زن دوم جوابش نمیدادن یا به قول حسنا مخفیانه باهاش قرار میگذاشتن

رضایتی وجود ندارد از رفتار خانواده همسر میشه فهمید

اولش که مخالف بعد هم که مخفیانه


فیلم لیلا مهرجویی یادتونه ؟ مادر شوهر میرفت برای پسرش خواستگاری همه و کل فک فامیل مرد هم تو عروسی دوم بودن
خوشم میاد تو همون فیلم هم با اینکه زن اول راضی بود ولی یک شب هم نتوست تحمل کنه و رفت
آخر فیلم هم حق به حقدار رسید

پریناز چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:33

سلام بانو
من اومدم..
سفر بودم و اینروزا هم حسابی درگیر شدم و غیبت این چند وقتم به همین خاطر بود..
کلی کامنت+ دو تا پست جدید
مرسی بانو..این پستت حرف نداشت
حرفی نمیمونه دیگه:)
کامنتا رو دوست داشتم به خصوص اینکه اومده نوشته بخونید و سوت بزنید و سرگرم بشید و به شماها چه و اینا..

جدی؟؟!!

الان یکی بیاد در فواید کودک آزاری بنویسه ایرادی نداره؟؟!!!..سرگرم بشیم با نوشته هاش؟؟!!..

چی عایدمون میشه از نقد کردن حسنا؟؟!!نفعش چیه؟؟!!.. من عاشق این طرز فکرم اصن..حتما باید عاید بشه؟؟!!تا عاید نشه کار درست نیست؟؟!!..

بچه ها دست بجونبونید نفری 10 هزار تومن بذارید توی کار یه سری تا چیزی عایدشون نشه جلوشون آدمم بکشی به افق های دور دست خیره میشن..ایشالا عاید میشه شما خودشو ناراحت نکن...

وبلاگ حسنا یک وبلاگ عمومی هست شبیه به اینجا شبیه به فیلمی که اکران عمومی میشه و نویسنده ی وبلاگ هم دوست داره که خونده بشه مگرنه میتونست خصوصی بنویسه پس اگر توی خواننده حسنا رو قضاوت میکنی و براش ماچ و بغل میفرستی و هورا هورا میکنی باید متوجه باشی که هر کس برداشت خودش رو داره و یکی هم ممکنه خلاف این رو برداشت کنه و برای حسنا هورا نکشه..فیلمی که اکران عمومی میشه رو ممکنه شما خیلی دوست داشته باشی یکی دیگه دوست نداشته باشه..شما برداشت خودت رو داشته باشی یکی دیگه برداشت خودش رو..برای شمام خوبی و آرامش باشه..

حسنا من داشتم فکر میکردم که تو حیفی..ازت خوشم می یاد..جدی میگم..تو اولین کسی در جهان هستی که تونستی خط غیر مستقیم یک اداره ی دولتی رو دایورت کنی رو گوشیت..تو اون پست مسافرتت بود:))))..اونوقت نه که حافظت هم دست مریزاد داره دو خط بالاترش هم نوشتی سپرده بودم به اداره که هر کی زنگ زد وصل کنن..اونوقت تو این خط رو دایورت کردی؟؟..بهت تبریک میگم حسنا:)))...میدونی دایورت چیه؟؟میدونی چه خط هایی امکان دایورت شدن دارن؟؟..مویز بخور خب..چه کارییه خالی میبندی؟؟!!..ملت میخوان سرگرم شن اگه نمیگفتی شاغلی بازم سرگرم میشدیم..اینقدر خودتو اذیت نکن..بچه ها قصدشون سرگرمییه..

حسنا از اینکه ملتی رو سرکار گذاشتی چه احساسی داری؟؟..حس خوبی داره؟؟!!..میخوای هر هفته به قید قرعه یکی از خواننده هات ادامه داستانو بنویسه؟؟این حس خوبت رو از خواننده هات دریغ نکن...یه وبلاگه داستان نویسی بود این مدلی کار میکرد..خیلی فان بود..جایزه هم میدیم..اینطوری هم ما یه چیزی عایدمون میشه هم خواننده ها.. هم تو..

سلام پریناز جان
همیشه به سفر و خوشگذرونی.

پریناز
مریم یک کامنت گذاشته بود من خیلی از اون کامنت خوشم اومد. الان که گفتی اینها همه چیز را با "عایدی" می سنجند یادم افتاد.

می گفت حسنا نوشته مردک چند بار سر اون کارگر داد زد و ازش ایراد گرفت عوضش شب که می خواست بره دو برابر دستمزد مقررش بهش پول داد و جبران کرد!!

تحقیر و توهین را با پول جبران کرد و تمام!

حسنا اینطور می بینه مسائل را.

دکتر تکتم چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:31

غنچه جون

جواب سوالهای شما اینه:
برید از مردک و خانم اولی بپرسید.


لطفا وقت برنامه را با این سوالها نگیرید.

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:29

یه سوال شاید من تو پست های حسنا نخواندم

خانم اولی که رضایت داده بود خانواده همسر می دونستن یا نه ؟
مخالف بودن یا نه ؟
کسی می دونه ... حسنا به این قضیه اشاره کرده بود یا نه

والله ما تو بعضی جاهای خیلی دور شنیدیم قبایل شیخ نشیین البته زن اول میره خواستگاری زن دوم ...رسم و سنت شون
وقتی هم میره با مشاورت خانواده همسرش میره
یعنی مادر شوهر و خواهر شوهر ها هم نظر میدن راجع به زن دومی که می خواهد بیاد تو زندگی شون

اگه خانم اولی رضایت داده بالاخره دیر یا زود خانواده همسر می فهمن پسرشون زن دوم گرفته مخفی کردن نداره
چرا با مادر شوهرش مشورت نکرد ؟
چرا از اونا مخفی کرد ؟
چرا اونا تو عقد کنون نبودن ؟
چرا مخفی بود ؟

بی زحمت اینم تو ایمیل ها ازش بپرسید ممنون میشم

با این برخورد خانواده مردک که از اول حتی حاضر نشدند حسنا را ببینند معلومه که قصه دروغه.

کاسه داغ تر از آش که نبودند. خانوم اولی خودش رفته خواستگاری مامان و بابای مردک چرا حاضر نبودند حسنا را ببینند؟

حتی وقتی اومدن خونه حسنا یه بسته شکلات هم نیاوردند. اومدن نشستن نهارشون را خورند چهار تا متلک به حسنا انداختند و بعد هم نصیحتش کردند که برو از این زندگی بیرون.

دکتر تکتم چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:21

حسنا عزیزم
خوشگل و بزرگوار

وقتی مرخصی می گرفتی می رفتی دنبال کارهای نقل و انتقال خونه، مالیات، شهرداری، و ... رئیس به همسر خبر نمی داد زنت مشکوک می زنه؟

حق جاک... و 40 سال دوستی خانوادگی و ... محفوظه دیگه.
بگو با جا... هم هماهنگ کرده بودم چیزی نگه.
تو که با همه هماهنگ کرده بودی اینم روش.

کسسسسافط!
بگو که مردک هم در جریان بود و مجبور شدیم بلند شیم.
بگو که مردک عرضه هیچی نداره و این خونه هم مال خانمش بود که پس دادیم.

غنچه چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:13

اون موقع که حسنا افطاری داده بود غذا هایی نوشته بود که هیچ زن خونه داری برای افطاری نمی پزه
نمی دونم کی بود کامنت گذاشته بود خیلی جالب بود
نوشته بود حسنا مثل خانم هابیشام برای خودش بشقاب و قاشق چنگال میزاره مهمونی خیالی راه می ندازه
خونه سه خواب هم همین طوریه
تخت خوابش به سه قسمت مساوی تقسیم کرده میگه خونه سه خواب
به قول نگار از قول همسر ما که یک فنر بیشتر لازم نداریم تو زندگیمون
کل خونه حسنا همین

.... در سه خواب چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:07

آخخخ
دیدی چی شد؟

حرکت فرشته یادم رفت.
مهربون تر و فرشته تر از حسنا کی دیده؟

برو وسط هال حرکت فرشته تعادلی را هم به عنوان حرکت نهایی انجام بده. خخخخخخخخخخخ

با این که کمی ...

اما بخاطر خلاقیتی که به خرج دادی دیلیت نمی کنم. مخصوصا اون "پرش خرک" را دوست داشتم

ژیمناستی

6 در سه خواب چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 12:04

حسنا ازاتاق خواب شماره یک شروع می کند.

غلت جلو پا باز ..... ( این قسمت با حضور مردک برگزار می شود که معذورم از گفتنش )

پشتک وارو می زنه و از هال وارد اتاق خواب شماره دو می شه.

غلت عقب پا جمع ...... ( سرویس عکس )

چرخ و فلک به سمت اتاق شماره 3،

پشتک وارو، پرش خرک از روی مردک و سانس اول تمام می شه.

خاتون چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 11:58

آره بچه ها
یه نفر یا یه آی پی جدید
آخه دوتا آی پی منو میدونه
کلی قربون صدقه یه دونه از سوالا مثلا بیماری خانم اول رو بپرسه
بعد ببینیم به ایمیل چی جدیدا جواب میده
تا دیگه یاد نگیره این کارم کنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.