مجددا از همه شما دوستان و خوانندگان عزیز که زحمت کشیدید و اعلام حضور کردید ، تشکر میکنم .  همین الان میرم و کامنتها رو تایید میکنم بغلقلب.


 پست یا پستهای بعدی رو ( چون هنوز مطمئن نیستم که توی یک پست طولانی بنویسم یا چند پست با جزئیات بیشترمژه) خطاب به همه خوانندگانم خواهم نوشت . از خودم و وبلاگم  و  از دلم . همینطور از خیلی ها که تک تک نام خواهم برد و خطاب بهشون و در موردشون خواهم گفت لبخند.  به همین دلیل بود که میخواستم  خواننده هام رو بیشتر بشناسم  و ازتون خواستم که اگر وبلاگ من رو میخونید ، اعلام کنیدقلب.


با اجازه ثبت نظر جدید رو برای پست ((خواهش از خوانندگان عزیز ))، غیر فعال میکنم . به این دلیل که دوستان عزیزی که مایل بودند ،در این مدت  اسم و آدرس خودشون رو نوشتند . مژه


حقیقتش من از شما خواهش کردم که با آدرس کامنت بنویسید و خصوصی هم نباشه . ولی از اونجا که شاید دوست نداشته باشید مورد مزاحمت شخصی  قرار بگیرید  که متاسفانه نوشتن وبلاگ در مورد دیگران، کامپلکسهای روحی اش رو برطرف نمیکنه و با اسامی مختلف  روی آورده به کامنت گذاشتن و مزاحمت برای کسانی که با لینک  وبلاگشون  برای من کامنت مینویسند خنثی. امیدوارم که  حد نگه داره و متوجه باشه که با این کارها اون کامپلکسهای درونی اش  درمان نمیشه  و دست از مزاحمت برای دیگران برداره .


ولی با همه  اینها و از اونجا که بر بعضی ها حرجی نیست ، به دوستانی که مایل هستند از ایشون  حذر کنند ، حق میدملبخند. چرا که متاسفانه شامل مورد آخر از سه موردی  هست که توصیه شده باید ازشون ترسید و حذر کرد . هر کدوم از دوستان که  میخوان ، برام بنویسند تا  کامنتشون رو در اون پست خصوصی کنم .


بعد از نوشتن همه حرفهایم خطاب به همه و حفهای خودم ، حتما در مورد وبلاگم تصمیم خواهم گرفت که به چه صورت باشه .  قلب

باز هم تفالی میزنم به حافظ .علاوه بر مفهموم کلی این شعر ،  مصرع مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت رو خیلی دوست دارم . خیلی هنرمندانه  مغز کسانی که فهم سخن نمیکنند رو بیان کرده . لبخند


عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت         که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش           هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست   همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

سر تسلیم من و خشت در میکده ها         مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل       تو پس پرده چه دانی که که  خوب است و که زشت

نه من از پرده تقوا به در افتادم و بس            پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

حافظا روز ازل گر به کف آری جامی             یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت