قبل از نوشتن توضیح بدم که قصدم از تعریف کردن ، فقط و فقط و فقط خود فعل تعریف کردن هست . دوستان عزیزم میدونند که منظورم از جمله بعدی چه خواهد بود و خواننده های خوبم مطمئنا این جمله را به خود نخواهند گرفت . کامنتها ای که به هر نحوی حاوی کلمات توهین به من یا خانوم اولی یا همسر باشه تایید نخواهد شد . فکر میکنم لازم نباشه معنای کلمه توهین رو هم شرح بدم . همیشه نظر مخالف رویه زندگی آدمها و ابراز عقیده ، معنای جداگانه ای از توهین داره .
جمعه روزی بود که قرار بود بریم خونه پدر شوهر و خانوم اولی باشه و رو در رو بشیم . اضطراب داشتم و تا نزدیک صبح بیدار بودم و توی اینترنت خودم رو مشغول میکردم و دم صبح بود خوابم برد . همسر با بهار خونه مامانش بود و صبح جمعه هم رفته بود همون واحدی که بار قبل با هم رفته بودیم و عصر برگشت و مستقیم هم رفت خونه مامانش .
بهار خونه عمه اش بود . پدر شوهر به برادر خانوم اولی هم گفته بود بیاد . به دلیل تهدید های زیاد خانوم اولی به خودکشی کردن ، گفته بود بیاد و در جریان باشه . از قبل به پدر شوهر گفته بودم شرطهای خانوم اولی رو قبول ندارم .نه برای لجبازی . اگر شرط معقولی بود حتما به خاطر احترام گذاشتن هم شده قبول میکردم . گفتم برای صحبت کردن روی اونها نمیام و بهتر هست روبرو نشیم . نمیدونم چرا پدر شوهر اصرار داشت هر دو باشید و حرفی دارید رو در رو بگید .
وقتی رسیدم رفتم توی پذیرایی و یک سلام کلی کردم که هر کی دوست داشت میتونست جواب بده و هر کی هم دلش نمیخواست نه . خانوم اولی هم روش رو برگردوند و حتی به من نگاه هم نکرد .باید اعتراف کنم که من هم فقط چند تا نگاه از روی کنجکاوی کردم و اینطور نبود که من محل بذارم و اون بیمحلی کنه . از آخرین عکسی که ازش دیده بودم لاغرتر شده بود و بسیار هم شیک و مرتب بود هم موهاش هم لباسش و آرایش ملایمش . چیزی در حد رو کم کنی . میتونم اعتراف کنم روی من هم کم شد چون خودم بنا بر دستورات صادره از طرف همسر که چی بپوشم و آرایش نداشته باشم و موهام رو ببندم ،مرتب بودم ولی شیک نه.
پدر شوهر خودش شروع به صحبت کرد و گفت بهتر بود حرفهاتون رو رودر رو بزنید این طرز زندگی نمیشه همیشه قهر و دعوا باشه هر دو ناراحت باشین هر دو نتونید زندگی کنید و حرفهایی از این قبیل . بگذریم و بگذریم و بگذریم که چی گفتیم چی شنیدیم . هم من حرف هام رو زدم و هم خانوم اولی . حقیقتش اصلا حوصله ندارم بشینم دونه دونه حرفها رو بگم .در این حد بگم که به نظرم فایده نداشت . ایده پدر شوهر برای این صحبت رو در رو ایده جالبی نبود . طبیعی هست که توی این شرایط دو نفر نمیتونن با هم حرف بزنن . خانوم اولی عصبانی بود و شاید طبیعی باشه که توی شرایط عصبانیت نتونه منطقی حرف بزنه . من ناراحت نشدم که با داد و بیداد حرف زد . متاسفانه بین حرفهاش از کلمات درستی استفاده نکرد . هر بار میگفت، یا برادرش یا پدر شوهر میگفتن که نگه و هر بار هم با یک حقشه تموم شد . دیدم هر بار میگه و بعد که میگن نگو میگه حقشه. گفتم ببخشید حقم نیست ولی چیزی نمیگم چون اطمینان دارم این صفاتی که میگید نیستم پس فرق نمیکنه و به خودم نمیگیرم .میذارم به این حساب که یا عصبانی هستید یا عادت دارید از این کلمات استفاده کنید . بماند خانوم اولی چی چواب داد ...... گذشت
در کل من حرفهام رو زدم ولی نه جوابی شنیدم و نه خانوم اولی میخواست جوابی بده و .. ....نمیدونم شاید هم جوابی جز داد زدن و توهین کردن نداشت . همسر زیاد حرف نزد فقط گفت که شرطها رو به هیچ وجه قبول نداره و توضیح هم داد چرا .چند بار هم که خانوم اولی به من بد و بیراه گفت، بهش گفت توهین نکن . خانوم اولی دو سه باری چیزی نگفت و یک بار با صدای بلند گفت هر چی دوست دارم میگم چرا به حسنا بیشعور هیچی نمیگی ؟وسط حرف من میپری؟ همسر گفت حسنا هم یک کلمه حرف بد بزنه به اون هم میگم . پدر شوهر هم تایید کرد که اون داره توی هر جمله چهار تا بد و بیراه میگه ولی خانوم اولی بس کن نبود.
جالب بود خانوم اولی قبول داشت خودش رضایت داده همسر زن بگیره و میگفت اصلا پشیمون نیستم و حسنا رو خودم انتخاب کردم . نمیگم پشیمونم . میگم شرایط زندگی اینه حسنا میتونه زندگی کنه نمیتونه بره . اگر شما جوابی شنیدین که خانوم اولی شما که میگی پشیمون نیستم و میگی خودم رضایت دادم چرا از اول شرطهات رو نگفتی ، من هم شنیدم . میگفت شرایط اینطوریه میخوای بخواه نمیخوای نخواه . از نظر ایشون من یک بدبخت بیچاره بودم که خیلی هم شانس آوردم شوهر کردم و هیچی رو از دست ندادم و خیلی چیزها هم به دست آوردم . یک طور ها یی من بدهکار هم بودم . گویا ایشون رضایت نمیدادن شوهرشون زن بگیره و اگر آقای همکار من رو معرفی نمیکرد و خانوم اولی هم مهر تایید نمیزدن و همسر هم من رو نمیگرفت، تا آخر عمر بیشوهر مونده بودم .خوب شد خودش جلوی بابا مامان من و پدر شوهر و مریم جون و اقای همکار گفته بود حسنا جوونه و بدون شوهر نمیمونه . الان برام شوهر پیدا میشه دو سال پیش نمیشد ؟ اعتراف میکنم من هم ننشستم گوش کنم و گفتم تنها آدمی که میتونه برای من شرط بذاره خود همسر هست . اگر اون هم بگه من حق دارم قبول کنم یا نکنم .خودم برای زندگیم تصمیم میگیرم چکار کنم . کار به زندگی دیگران هم ندارم و به خودم اجازه نمیدم در مورد زندگی دیگران نظر بدم بگم بمونن یا برن یا شوهر کنن یا شوهر پیدا میشد یا نمیشد یا هر چیزی .
یک بار هم که حرف خیلی خیلی بدی به من زد همسر نبود بشنوه . پدر شوهر ناراحت شد گفت خجالت داره هر چی از دهنت در میاد میگی ؟ خانوم اولی هیچی نگفت و برادرش گفت حسنا خانوم ببخشید من معذرت میخوام . به خانوم اولی هم گفت که این حرفها چیه و خانوم اولی محل نگذاشت و سکوت کرد . اون حرف رو تکرار هم نکرد و یا نگفت خوب کردم گفتم فقط سکوت کرد . همون موقع که همسر نبود و نمیدونم مادر شوهر چه حرف مهمی داشت که صداش کرده بود توی آشپزخونه ، خانوم اولی نمیدونم برای چه کاری رفت توی یکی از اتاقها که نزدیک بود . در همون فاصله برادر خانوم اولی اومد رو مبل کنار دستی من نشست . معمولی صحبت میکرد که مثلا میدونه مشکل داریم شما بیشتر صبر کنین و از این حرفها .پدر شوهر هم نشسته بود میشنید . نفهمیدم خانوم اولی کی از پشت سر اومد. با حرص و قدرت تمام از پشت سر موهام رو همراه با کلیپسم کشید و پشت گردنم رو چنگ زد گفت لازم نکرده بشینی کنار برادرم ( اسمش رو گفت ) زر بزنی .چه زوری هم داشت گردنم به یک طرف کشیده شد و حاضر بودم تا هر جا میکشه خم بشم تا یک دسته از موهام کنده نشده
برادرش بلند شد دستش رو گرفت و میشه گفت موهای من رو از دستش نجات داد . دست من هم پشت گردنم بود از درد اشک به چشمم اومده بود . خیلی خودم رو کنترل کردم از درد گریه نکنم و ضعف نشون ندم.پدر شوهر به خانوم اولی گفت باریکلا شروع کن . از بچگی عادت داشتی مردمو بزنی یا وقتی شوهر کردی یاد گرفتی؟ خانوم اولی با عصبانیت گفت این حقشه و دوباره رفت تو اتاق در رو کوبید .برادرش عذر خواهی کرد گفت من دیدم اومد فکر کردم میخواد بشینه فکر نمیکردم موهای شما رو بکشه . چنان چنگ زد که خون اومده بود. پدر شوهر دید دستم رو گرفته بودم روش خونی شد گفت بلند شو برو بشور . رفتم دستشویی شستم و همسر هم اون موقع نفهمید . بعدا فهمید یعنی خودش جای چنگ رو دید و من هم گفتم چی شده .
در آخر هم که به حرف و داد و بیداد و نفسم بند اومد و خفه شدم و اسپری زدن و دارم سکته میکنم ختم شد . برادرش بردش توی اتاق مادر شوهر هم بود اومد همسر رو صدا کرد که بیا برو حالش خوب نیست . همسر رفت و باز هم صدای داد زدنش میومد نمیدونستم دقیقا چی میگه . نمیدونم برادر خانوم اولی چطور راضیش کرد که بره خونه اونها و رفتن . خدا حافظی هم نکردیم من توی پذیرایی بودم برادرش اومد خدا حافظی کرد و ببخشید خانوم اولی حالش خوب نیست من خدا حافظی میکنم .
بعد از اون تازه باید مینشستیم تفسیر و دفاعیات مادر شوهر رو گوش میکردیم که چرا من فلان حرف رو زدم همسر فلان حرف رو زده .نمیدونم برای مادر شوهر چه فایده ای داشت که با ید تفسیر میکرد و ما هم باید گوش میکردیم . من که از شدت سر درد داشتم میمردم همسر برام مسکن آورد و من رو برد تو یک اتاق دراز بکشم خودش رفت با مامان باباش حرف بزنه . من هم تمام اون مدت گریه نکرده بودم و باز هم نمیخواستم گریه کنم ولی داشتم خفه میشدم .نفهمیدم چی گفتن و کمی گذشت همسر گفت بیا بریم . موقع رفتن ماشین نبره بودم اعصاب رانندگی نداشتم.
همسر یک جا کار داشت باید یک سری مدارک رو به یک نفر میداد که اونور شهر بود و بحثمون توی ماشین شروع شد . اول بصورت صحبت بود بعد شد بحث و در آخر هم دعوا چه دعوایی . شاید بشه گفت من عصبی بودم و شروع کردم . کاری به خانوم اولی هم نداشتم حرف خودمون بود . یعنی دعوا مربوط به حرفهای خانوم اولی یا شرطهاش نبود که بگم تقصیر اون بود و بندازم گردن خانوم اولی . حکایت این دعوا هم حکایتی هست مفصل که توی پست بعد میگم چه شاهکارهایی از خودم نشون دادم و همسر به همه چیز فکر میکرد به جز این که میتونه با یک حسنا دیوانه شده طرف بشه .در کل خدا عاقبت همه مون رو به خیر بگذرونه برای این که بگم چی شد و چه تصمیمی گرفتم هم ..... شاید بشه گفت واقعا نمیدونم .فعلا که زیاد مغزم کار نکرده . همسر میگه تو هفته ای سه روز نمیخوای؟ من میام پیشت وقتی هم هستم قول میدم هیچکی به تو کار نداشته باشه. مسافرت هم پیش بیاد میریم بچه دار هم بشو به بقیه اش کار نداشته باش . حتی اگر اینطور هم بشه باز میشه که آدم به بقیه اش کار نداشته باشه و فکر نکنه که چطور؟ شاید هم بشه نمیدونم . گفتم مغزم هنوز جواب نمیده
مبارکه به سلامتی حسنا بارداره مرخصی هاشو هم نگه داشته برای وقت زایمانش
بچه ها من جدیدا غیر از بغل ماچ و کارگر به ای داد بیداد هم آلرژی پبدا کردم
دوستانی که حقوق خوندن. من به سوال دارم ، اینکه اگه حق طلاق به زن واگزار بشه اون وقت حق طلاق مرد ازش سلب می شه ؟
tahlile amari ke ru chesham banouou
ختره اینقدر آرایش کرده بود که بهش گفتن ما اومدیم خودت را ببینیم ...
banu dar be dare ajore marghubam vase shirni eid!!..miduni ke ajor ke bashe ye chize digas....do be shakam beine ajore 8 surakh o 10 surakh..akhe to pofe keik taasir dare
حالا دو روز درس نداری ببین می تونی آروم بشینی
یه کاری نکن دعا کنیم که ایشاله همیشه الاستیسیته و تحلیل داده و .... داشته باشی
سلام بانو جان
خوبی ؟
بقیه شرکا نیستن ؟
اومدم یه سلامی کنم و برم
سلام مهصا جان
شرکا سخت مشغول خونه تکونی و آماده شدن برای سال نو هستن.
ایشاله که عید به همه خوش بگذره و سال 93 هم سال خوب و پربرکتی باشه برامون
خوشم می آد جفتتون مث س... از خانم اولی حساب می برید
asheghtaaaaaaaaam Banuuueiii!!!!!!!!!!
منتظر تحلیلهای آماری هم هستیم
نیلو٥:٢٢ ق.ظ - چهارشنبه، ٢۱ اسفند ۱۳٩٢
حسنا جان امیدوارم این حق طلاق نشه مثل ماجرای خونه که خانم اولی هی به تو فشار بیاره تا جایی که از جا در بری و ازش استفاده کنی اتفاقا من فکر می کنم کاش نمی دونست چون الان مخصوصا با تجربه ای که سر خونه از روحیات تو داره نهایت تلاشش رو می کنه که تو رو تحریک کنه جدا بشی خوب اونم همینو می خواد فکر می کنم همسرت به خاطر همین ناراحته که اون فهمیده
پاسخ:نیلو جون اتفاقا بعید هم نیست هیپنوتیزم همسر هم همین رو میگفت و هنوز هم که هنوزه مثال خونه رو برای من میاره شرمنده البته در این مورد باید بنویسم مفصل ماچ
.............................
hossssssna JAN!! to ke tu postet gofti narahat shodan ke to haghe talagh dari..khanum avali behar gofte unam be bbash gofte ke chear KHALE hosna hagh talagh dare??!!1..alan be in bande khoda ye chi dge migi....
همسر مثال چی خونه را می آره؟
این که خانم اولی بهت گفت بلند شو و همسر هم بهت گفت من هیچی بهش نمیگم و باید بلند شی؟
می ترسه خانم اولی مجبورت کنه طلاق بگیری؟
خوشم می آد جفتتون مث س... از خانم اولی حساب می برید
من در مورد این که حق طلاق دارم اشاره کردم . نمیدونم این همه حرف چطور انتقال نداده بود . تا این مساله رو اشاره کرده بودم به بهار گفته بود و بهار هم به همسر که حسنا به مامان اس ام اس میزنه و شنیدم حق طلاق داره خنثی. جل الخالق یعنی من فقط اس ام اس میزنم و انگار من شروع کردم اس ام اس زدن .
...........................
asan yani chi??? narahtan ke hosna mitune talagh begire?..
toro abarfaaaaarz negaresh in chanta jomala ro bebibinin....bisarotah bi mafhum..jaye gand zadan be sharaye hafez 2 ta ketab dasture zaban dabirestano bekhun ....
حق طلاق داشتن برای کسی هست که می خواد بره و شوهره طلاقش نمی ده. اونا که می دونن تو مث زالو چسبیدی به زندگیشون. کاری به حق طلاق داشتن نداشتنت نداره. خودت نمی خوای بری.
Ahvalate Banouououou khanum ????
baba banouou bia dge ma yesar umadim khodet bebinim hamash tu ashpazkhunei!!
والا شما اون موقع ها که ما این جا نشسته بودیم دور همی، سر درس و مشقت بودی.
حالا تا ما رفتیم یه چای دم کنیم، صدات دراومده که بیا.
هلیا ورژن جدیدش را شنیدی؟
دختره اینقدر آرایش کرده بود که مهمونها بهش گفتن ما اومدیم خودت را ببینیم
وای جوابی که به کامنت انا داده خیلی با حاله طفلی حسنا تا حالا فکر میکرده دیالوگ هایی که از خودش و مردک تعریف میکنه خیلی باحال و جذابه حالا که یکی گفته انگار بچه های 3_4ساله دارن دعوا میکنن خیلی تو ذوقش خورده بابا حسنا جون تو و مردک اخر نمکدونید نمیدونی چه قندی تو دلمون اب میشه وقتی تو از لجبازیاتون حرف میزنی
مطالب وبلاگ حسنا بسیار بی سر و ته، بی انسجام و بی محتواست.حتی نسبت به موجود ای کیو جلبکی مثل کبوتر یا شراره. به نظر من دوتا حالت بیشتر نمیتونه داشته باشه:یا حسنا یه نویسنده بسیار ناشی و کم سن و ساله. مثلا یه دختر دبیرستانی که از روی کتابای مودب پور و فهیمه رحیمی می نویسه یا واقعیت داره اما مثل فیلمای صدا؟سی؟ما اینقدر سر و ته و وسطشو زده که هیچیش نمونده. به نظر من با توجه به اینکه خیلی ناشیانه می نویسه اولی درستتره یعنی مشخصه که خیلی بی سواده
سه نقطه جان
با حسنا موندنِ تا الان، یه ویژگی های ذاتی می خواد که همون ویژگی ها نمی ذارن تو کامنتدونی کمترین بحثی راه بیفته. کسی که تا الان با حسنا مونده باشه، حتی اگر حسنا خودش یه پست بزنه و بگه همه رو دروغ گفتم، قربون صدقه ش می ره و ازش تشکر هم می کنه. بهش هم می گه: عزیزم من نوشتنت رو دوست داشتم و این که چی بنویسی حق خودته و وبلاگ خودته. دوست داشتی این طوری بنویسی.
یه سری ها هم که توسط خود حسنا به شکل موتور جستجوی در به دری حسنا شکار شدن که برن کامنتدونی کامنت بذارن. نمونه ش سمانه جون که معرف حضور بانو هست.
آخ آخ طرز نوشتنم شبیه حسنا شد.
در کل بانو جان ، اگر ببعی ها بویی ببرن که تو این وب حسنا سر کار هستن یک فحش و فحشکاری ای تو کامنتهاش راه بیفته بیا و ببین ، بعد از جریان پست رمزی مسافرت همه بدجور براش دندون تیز کردن
لالا جون
BIG LIKE
من آخرش نفهمیدم این شرط های جنجالی خانم اولی چی بودن؟
حسنا مستقیم نگفت. اما جمله آخر این پست را ببین:
همسر میگه تو هفته ای سه روز نمیخوای؟ من میام پیشت وقتی هم هستم قول میدم هیچکی به تو کار نداشته باشه. مسافرت هم پیش بیاد میریم بچه دار هم بشو به بقیه اش کار نداشته باش . حتی اگر اینطور هم بشه باز میشه که آدم به بقیه اش کار نداشته باشه و فکر نکنه که چطور؟
حسنا غیرمستقیم داره شرطها را می گه.
مردک خونه حسنا نره، مگر برای 6
حسنا و مردک حق زندگی مشترک و سفر و ... ندارند
حسنا بچه دار نشه
و شرط آخر که باعث می شه حسنا بگه، حالا حتی اینها را هم اگر مردک درست کنه، بقیه اش (مسائل مالی ) چی؟ مگه می شه؟
مردک بهش می گه من بچه و سفر و پیش تو اومدن را درست می کنم، حسنا می گه حالا گیرم اینا شد، بقیه اش؟؟؟
منظور حسنا از بقیه چی می تونه باشه جز این که مردک گفته دیگه اموال که به نام خانم هست و مال خودش. اون یکی را کاری نمی تونم بکنم
ادرس جدید و رمز نفس رو دارم
ینی ممکنه که حسنا هم وبلاگ جدید زده باشه ؟؟؟
بانو جان تمام اینها درسته، ولی اینو هم در نطر بگیریم که اگر حسنا هم از ش. را. ره درس یاد گرفته باشه تاریخ اتفاقات رو پس و پیش میکنه تو تعداد اعضای خانواده شوهرش دست میبره، و حتی اتفاقات رو هم کمی تغییر میده، ته مایه هایی از داستان واقعیت داره ولی نه به این شوری و گل و بلبلی، و چون دیده نمیتونه بدون نقد بنویسه و به خیال خودش داستانش رو برای فرار از نقد بچه های اینجا یا کامنترهای خودش جوری مینویسه که مثلا ایراد توش نباشه و باز هم خرابکاری میشه،میره یه جای دیگه، و درست گفتین حتما اسمشو هم تغییر میده ولی خب همه وبلاگها عمومی محسوب میشن مگر اینکه همه مطالبش رو از اول رمزی بذاره و برای دوستای خودش ولی در کل نمیشه بگیم به خودش مربوطه چون بالاخره خونده میشه
سلام بانو جان پیشاپیش سال نوتون مبارک. ببخشید بی ربط می نویسم. اما اگه کمکم کنید خیلی ممنون میشم . من وبلاگیو تو بلاگفا شروع کردم اما ارتباطشو با موتورهای جستجو نمیدونستم که باعث میشه آمار خواننده ها بالا بره. همینطوره ؟؟؟؟ یعنی باید دقیقا چیکار کنم که به موتوهای جستجو وصل بشم و اینکه آیا این موضوع واقعا امار بازدیدامو بالا میبره؟؟؟؟می دونم که لطفته اگه جواب بدی .. ممنونم.
سلام
پست 31 شهریور92 غربتی (دیدی بلد نیستی، حالا کو تا بهمن!) را بخون
http://pishsakhtesazeqorbati.blogsky.com/
می تونی بری آدرست را توی گوگل سابمیت کنی، اما لازم هم نیست. یه مدت بگذره خودش اتوماتیک پیداش می کنه.
گوگل انالیتیکز روی وبلاگت بذار (واسه بلاگفا می شه گذاشت). اینطوری گوگل زودتر متوجه می شه و ثبتت می کنه.
تگ بذار برای نوشته هات باعث می شه بیشتر تو سرچها باشی
دوستات را لینک کن
ازشون بخواه لینکت کنند
جایی کامنت می ذاری با آدرس بذار تا بقیه کم کم پیدات کنند دیگه.
برو وبلاگ حسنا دو تا ماچ و بغل بذار، لینکتم بذار
موفق باشی
سال نو شما هم مبارک
هیچ کاری نکنی هم بعد یه مدت که بنویسی موتورهای جستجو پیدات می کنند.
هلیا جان اون تیکه ای که حسنا به پدرشوهر نسبت میده فقط از ذهن خنگ خود حسنا برمیاد...آخه این چه تیکه بی ربطیه که آدم به عروسش بندازه...خصوصا قسمت دومش که تف سربالاست اگر خانم اول می گفت تو خونه شوهر یاد گرفتم که طرف خیط میشه.
آخه لالا جون مگه دعوای بچه هاست؟
پیرمرد 70 ساله به یه خانم متشخص 40 و چند ساله بگه اینا رو از بچگی بلد بودی یا تازه یاد گرفتی
سلام دوستان .من امروز نشستم چند برگ از نوشته های پری و دارا رو خوندم دچار یاس و افسردگی شدم .یعنی یه ادم تا این حد میتونه رذل باشه ؟
اتفاقا بانو جان و سارای عزیز من بازم فکر میکنم حسنا وب دیگه داره و تازه تو دامنه بلاگ اس. کای هم اونو ثبت کرده، از کجا این گفتم؟ از اینکه همه دارو دسته به طور مثال عف. یفه بخاطر مشکلات بلا. گفا یکی یکی تغییر آدرس دادن به بلاگ اسکای و کلی هم اظهار رضایت کردن ازش و من حدس زدم احتمال زیاد وب جدید حسنا تو بلاگ اسکای باشه، دقیقا به همون دلیل که بین پرشین بلاگیها و بلاگ. فایی ها آوازش پیچیده رفته تو اون دامنه، بالاخره داستانش بازم جذاب میشه و خواننده پیدا میکنه و مطمینا ارشیوش رو اونجا رونمایی نمیکنه و خلاصه ای از زندگیش رو به یه صورت دیگه برای شروع مینویسه و بعد جریانات رو ادامه میده، هر کس هم تویح اضافه خواست طبق معمول میگه ایمیل بده برات توضیح بدم
اگر یک صفحه خصوصی در بلاگ اسکای درست کرده باشه و از موتورهای جستجو هم مخفی باشه که کار خوبی کرده. رفته یه جا دفتر خاطرات/توهمات برای خودش می نویسه و به خودش مربوطه.
اگر وبلاگ عمومی باشه مطمئن باش که قابل مخفی موندن و مخفی شدن نیست. مگر این که کلا اسمش را عوض کنه و به عنوان داستان نویس، تخیلاتش را بنویسه.
توانایی نوشتن یه داستان دروغی دیگه را داره. روی این را هم داره که هر کس بهش گفت مث حسنا بانو می نویسی، بپره بهش و براش آرزوی شفا کنه.
حسنا توی وبلاگ "حسنابانو یک زن دوم" هم دروغ زیاد می نویسه. یعنی وحشتناک دروغ می گه. فرض که خانم اولی و مردک وبلاگ نخونن و اینترنت ندونن، این همکارهایی که حسنا ازشون اسم می بره چی؟
شما می دونی تمام همکارهات چی می خونن و سرگرمیها و مشغولیاتشون چیه؟
ماجرای خانم الف و ب و آقای همه کار و بردن ماشین عروسک به اداره و ... اگر راست باشه که تا حالا ده دفعه حسنا شناسایی شده بود تو اداره
قامیلهای شوهر خواهر مردک، مثلا خواهرش (عمه ی دختر عمه بهار) می دونن که برادرشوهر زن خارجی داره، رحم اجاره کرده، بچه اش 4 ماهه به دنیا اومده و 4 روز هم ندیدش و ... همین قصه منحصر به فرد مسخره، کافیه که عمه ی دخترعمه یا بچه هاش یا ... بدونن این وبلاگ برای حسناست. اینترنت کل تیر و طایفه مردک قطعه؟ تا شعاع ده فامیل اونورتر؟
حسنا صد تا چاقو بسازه، صدو یکیش دسته نداره
قربون شما و موسیقی ارسالیتون خانم
یعید میدونم حسنا جای دیگه بنویسه...
کسی آدم حسابش نمیکنه و همه ی وبلاگستان فهمیدن که یه درغگوی شارلاتان و کلاشه..
بعد از سفرنامه و رمزی کردن اون پست و ابرورزی بعدش که پیش اومد کلا دیگه به تاریخ پیوست
پست آشپزیش هم کلا کاری کرد که مزارش هم قابل شناسایی نباشه دیگه!
کی دیگه بهش اعتماد داره و قبولش داره که بخواد چرندیاتش رو یه جای دیگه بخونه؟؟
البته حساب بع بعی ها جداست!
امثال مهرسا و تکتم و ...اینا هم میدونن که این یه خالی بنده و چرت و چرت میگه..فقط چون قبل از رسوایی های اخیرش قبلا ازش دفاع کردن الان یه حالت لجبازی داره براشون که سر حرفشون باشن...
مثلا یکی مثل م ....خودش از اون هفت خط هاست..شما باور میکنین که حرفای این خالی بند رو دیگه باور داشته باشه و بهش اعتماد کنه...
از نظر من که بعیده حسنا جای دیگه ای بخواد بنویسه..چون دیگه ابرویی براش نمونده..
م مث مهرسا
راست می گی سارا. به نظرم حرفهای شما درست تر از حدس ماست
سلام بانو جون به نظر شما حسنا یه وبلاگ دیگه داره؟ یا جدا شده ازمردک که مطلب برا نوشتن نداره؟یاقضیه از پایه دروغ بوده و موضوع جدیدی برا نوشتن پیدا نکرده؟
سلام
سر جن از کارهای حسنا در نمی آد والااااااااا
آنا ۱٢:٤٥ ب.ظ - جمعه، ٩ اسفند ۱۳٩٢
حسنا خانم
من وقتی نوشته های شما رو می خونم، اون قسمتهایی که از نحوع تعامل با همسرتون رو می نویسید، احساس می کنم که اون دو نفری که ازشون نوشتید دو تا بچه ۳-۴ ساله هستن. بعضی از برخوردهاتون واقعا بچه گانه است و با چیزی که از دو تا آدم ۳۰-۴۰ ساله انتظار میره خیلی فاصله داره.
پاسخ: آنا جون در کل هر چیزی که من مینویسم و هر رفتاری که ما داشته باشیم پر از اشکال هست و همین رو اگر دیگران انجام بدن جالب و خوب و دوست داشتی . احساس شمارو درک میکنم لبخند
حسنا بانو - ۱٠/۱٢/۱۳٩٢ - ۱٢:٠۱ ب.ظ
حالا چرا ناراحت شدی حسنا خو راست می گه طفلک!
یه جوری از مردک حرف می زنی انگار نه انگار که دو تا زن داره و 50 سال سن و یه دختر دم بخت!
پدر شوهر به خانوم اولی گفت باریکلا شروع کن . از بچگی عادت داشتی مردمو بزنی یا وقتی شوهر کردی یاد گرفتی؟
.......................................
yani in tike khali bandie khalese,!Dvaaaaaaaaaaane chi farz kardi mellato??..hmm
in diialoga faghat tu zendegi hosna yaft mishe
mardak:" intor sallah didam ke 2 ta zan ekhtiar konam"...:p
shoraka mardak:"AHSAAAAANT !!!"....:p
بانواز طریق آی پی راهی هست اون وب جدیدش رو پیدا کن
چرا باید تاوان یک اشتباه سه طرفه رو خودم تنهایی بدم ؟ ؟
کارگر
بغلماچ
........................................
اینا رو بگیرین از حسنا کلا ازش یه زیر شلواری راه راه میونه با یه مشت سیبیل!
مرضیه ٤:٢٤ ب.ظ - پنجشنبه، ٢٢ اسفند ۱۳٩٢
حسنا جون،
نمی دونم کامنتم بهت رسید یا نه!
فقط دوست ندارم به خاطر بی ادبی یه فرد بی فرهنگ، از من رنجیده خاطر بشی.
ایشون این قدر ضعیفه که حتی کامنت انتقادی منو تایید نکرد!!!
به هرحال امیدوارم از من نرنجیده باشی.
در مورد پستت هم فقط می تونم آرزو کنم 93 واست یه سال پر از حسای خوب و زیبا باشه... به زیبایی شکوفه هایی سیب
ماچ
پاسخ: بله مرضیه جون رسید و من هم برات جواب نوشتم باید رسیده باشه به ایمیلت بغلماچ یعنی امیدوارم که رسیده باشه . ممنون ازت یکی از دوستان بهم گفت که ظاهرا به اسم تو و ادرس وبلاگت برای خودش کامنت گذاشته تعجب واقعا متاسفم که مشکل روحی اش تا این حد حاد شده. عزیزم این حرف رو نگو تو جواب کامنت هم برات مفصل نوشته بودم که اصلا یک ذره هم شک نکردم که تو خودت کامنت گذاشته باشیبغل امیدوارم برای خودت هم سال نود و سه سالی باشه پر از خوبیها و شادی و سلامتی و خیر و سعادتمندیقلب
حسنا بانو - ٢٤/۱٢/۱۳٩٢ - ٢:٠٦ ب.ظ
-------------------------------------------
اونجایی که(( کامنت انتقادی ))تائید نمیشه توس وب حسناس مرضیه خانووووووووووم نه اینجا.....همتون قدم رنجه فرمودین اومدین اینجا انتقاد که هییییچ کلی ام حرفای 18+ زدین همشم تائید شد.....خجالت داره....اون یکی میاد میگه بانو روزی 400_500 تا کامنت واسه خودش میذاره منطقشم اینکه هیشکی اینجا ادرس وبشو نداده پس کل کامنتا کار بانووو!!!!.....این یکی ام میاد اینجا cm میذاره بعد واسه اینکه از دل حسنا جاااااانش درآره میگه بانو از طرف من کامنت میذاره.......نیم کیلو باش ولی مرد باااااااااش مرضیه خانوووم...
یکی از دوستان چه بیکاره
اینجا را می خونه و گزارش لحظه به لحظه برای حسنا می بره.
تمام کامنتها را با اسم و مشخصات می ره براش تعریف می کنه
مطمئنی اسم اون دوستت "حسنا" نیست ؟
ساحل ۱٠:٢٧ ب.ظ - چهارشنبه، ٢۱ اسفند ۱۳٩٢
ای کاش انقدر عذاب و سختی نمی کشیدی ناراحت اخه مگه ادم می خواد چند سال زندگی کنه که اینجوری بگذرونه دلشکسته اخه این همه استرس و تنش و بیماری چر خنثی
من ترجیح می دم برم تا اینکه تو این زندگی باشم و این همه ترس و استرس و دعوا و اعصاب خوردی و گریه و زاری رو تحمل کنم گریه
حسنا جون خیلی تحملت زیاده ها افسوس
اخه این همسر چی داره که به خاطرش این همه سختی می کشی زبان تا بچه نداری جدا شو و حداقل زندگی خودتو نجات بده مغرور بچه دار اگه شی که مشکلاتت چند برابر می شه و زندگی بچه ات هم خراب می شه دلشکسته
پاسخ: ساحل جون اگر مشکل بین خودم و همسر بود یک ثانیه هم فکر سوختن و ساختن رو نمیکردم ولی وقتی که زندگی من بازیچه فرض بشه و مشکلاتم هم مشکلاتی نباشه که با شخص همسر دارم ، چرا باید تاوان یک اشتباه سه طرفه رو خودم تنهایی بدم ؟ خنثی جدا شدن به همین راحتی هست ؟ والله من آدمهایی رو میبینم که همسرشون خیلی بدتر ازاین باهاشون کرده ولی باز هم میگن بخشش ولی به زندگی من که میرسه فقط میشه نسخه پیچیدن برای دیگران . البته جسارت نباشه عزیزم میدونم شما منظورت خیر بود و برای خودم گفتی
حسنا بانو - ٢٤/۱٢/۱۳٩٢ - ٢:٢٦ ب.ظ
-------------------------------
aslan hata 1 % ham nemitunam dark konam manzresh chie!!!!!!!!!!!yani kolan javabash mobhame...KHODAYE SAFSATE!!!!!
بانو جان سلام,
میشه این لینک را بگذاری تا هر کس دوست داشت شرکت کنه.
http://www.petitions24.com/free_iranian_soldiers
حسنا داره نظر تایید می کنه
منم موافقم ، حسنا داره یه وب دیگه رو می نویسه
سلام
خوبین؟
حسنا دیگه نمی نویسه تا بعد از عید
بهونه ی خوبی بود براش
جسنا فعلا مشغول گردآوری دوستان جدید هست.
یکی یه چیزی به حسنا انداخته (در ادامه کامنت سمانه) و حسنا هم گفته خودت را قاطی حرفهای من و سمانه نکن. سمانه از دوستهای قدیمی من هست و ما حرف خصوصی زیاد داریم (نقل به مضمون )
بعد این سمانه خانم سه روزه که وبلاگشون به لیست دوستان حسنا اضافه شده و ماجرای دوستی اش با دوست پسرش را می نویسه و هیچ سنخیتی هم با حسنا نداره. نه از نظر سن و سال و نوع زندگی و نه از نظرهای دیگه. جالب تر اینکه - جز در سه پست آخر سمانه -هیییییییییچ اثری از حسنا و دوستی قدیمیشون و کامنتهاش در وبلاگ سمانه نیست
کامنت مذکور:
تارا ۱۱:۳٥ ق.ظ - چهارشنبه، ٢۱ اسفند ۱۳٩٢
من هچنان سر حرفم هستم که مبارکههههههههههه!!!!چشمک
سمانه جون هم انگار راجه به همین میگفتند!!خجالتزبان
پاسخ: تارا جون شما هم دفعه قبل ایمیل نگذاشتی که من در مورد سوالی که کرده بودی بنویسم ماچ سمانه جون هم محبتش به من بیشتر از این حرفها هست و از خواننده های قدیمی من هست و در مورد خیلی مسائل بینمون صحبت میشه پلک
حسنا بانو - ٢۱/۱٢/۱۳٩٢ - ٢:۱٢ ب.ظ
آدرس سمانه جون:
http://www.diyazpam.blogfa.com/
بانو من با درصد بالایی حدس میزنم حسنا وب دیگه ای داره و روزمره هاشو با فاصله کم اونجا مینویسه، و هر چی کشکی اینجا آپ میکنه واسه بستن دهن همون ببعیهاست، واسه همین اینقدر چرت در میاد پستهاش وگرنه حسنای به قول معروف زرنگ از این سوتیها نباید بده
خبری هم از عفیفه و مهرسا و بیتا و سیما و ... بقیه رفیق فابریکهاش (زن دومی ها) توی کامنتهاش نیست.
فقط سر اشپزی و بحث با بقیه تکتم اومد یه شلوغ بازی کرد اونم مربوط به وبلاگ حسنا نبود، مربوط به خودش بود.
زاهارای بیچاره را بگو سرش چه کلاهی رفته. روزی ده تا کامنت می ذاره
بانو اوه چه رمانتیک.
یک موزیک متن زیبا کم داشت
مرسی از لطفت.شاد باشی عزیزم.
اینم موزیک متنش
هلیا جان موضوع اینه که من دیگه خونه مامانم نیستم که خدوم که نمیتونم گول بزنم عزیزم الاستیسیته خیلی سنگینه حسابی بخون
زاهارا ۱۱:٤٢ ق.ظ - چهارشنبه، ٢۱ اسفند ۱۳٩٢
میگم یه پیشنهاد اگه خانم اولی از وجود خانم ب وامثالهم خبر داربشه شرط میبندم پیام بده بگه حسنا تورو خدا منو ببخش اشتباه کردم بمون یه موقع نریها بالاخره یه ادم شناس بهتر از یه ادم ناشناسه باورکن بیا وحرف منو گوش بده یه جور قضیه این خانم ب رو به گوش خانم اولی برسون یه چیزی میگن به مرگ بترسون که به تب راضی بشه خندهقهقهه
پاسخ: زهرا جون رفتم که مقدمه آشنایی این دو عزیز رو فراهم کنم شیطاننیشخند اما چه کنم که خانوم ب به خاطر ایمیلی که همسر براش فرستاد ، با من قهر کرده . شانس نداریم کههیپنوتیزم . باید برم آشتی کنم بگم به خدا من بیگناهم خودش خود سر برداشت برای تو جواب ایمیل زد . اصلا من چکاره هستم بیا بریم خانوم اولی بهت اجازه داد من لال میشم خنثی آخر عاقبت من رو ببین تو رو خدا زهرا جونابله
حسنا بانو - ٢۱/۱٢/۱۳٩٢ - ٢:۱۸ ب.ظ
------------------------------------------
همسرواسی خانوم ب ایمیل فرستاد؟؟!!!!!!!!!!
چه جالب این گفته حسنا رو ببینید
پاسخ: فکر میکنم چاره ای ندارم جز این که برم رو مخش بگم فلانی رئیس جمهور شده تو چی میگی؟خنده بالاخره آدم باید باعث پیشرفت شوهرش بشه یا نه نیشخند حالا ما که شانس نداریم طرف برای کم کردن روی ما بره رییس جمهور بشه نیشخند
حسنا تو که معتقدی شوهرت هر چه پیشرفت داشته بخاطر تلاش خودش بوده و خانم اول ،عملا نقشی در موفقیت های اون نداشته و نداره اونوقت چطور مدعی هستی تو می تونی باعث پیشرفتش شی ؟ به نظر خودت اینجا زشتی سیرتت رو به دیگران نشون نمیدی ؟
نه من فکر میکنم حسنا برای عید با یه تور میره ایران گردی
به نظرمن برای ازبین بردن ویروس ویندوزبهتره کلاکیس یالپ تاپ وبندازی تو اب جوش یه چندتاقل بزنه
---------------------------------------------------
بایدمنتظرونگ ونگ های هرروزحسناتوعیدباشیم امروزگریه کردم چون اینطوری شده بود
امروزدمپایی شو بغل کردم کلی گریه کردم
امروززنگ زدبهم فلان گفت گریه کردم
فک نمیکنی این همه گریه به پوستت ضررمیرسونه
مراقب پوست نگفتن گریه ی زیادباعث چروک پوست شما میشه
حسناواقعااین زندگی ارزشش وداره
خودتو ازهمه دورکردی هزارویک دروغ گفتی به اطرافیانت
همونطوری هم داری ادامه میدی
فک نمیکنی بایدیه جایی به ایستی
بگی خسته شدم ازاین همه دروغ
انقدر حسنا کارگر کارگر کرده که من این روزا اسم کارگر رو که می شنوم یاد حسنا می افتم
هلیا جان این روش خونه ی مامان جواب می داد تازه اونا همه جا رو تمیز می کردن ولی خونه ی خودم ازین کارا نمی تونم بکنم
انشاالله از شنبه خونه رو تمیز می کنم
زاهارا ۱٠:٤٦ ق.ظ - چهارشنبه، ٢۱ اسفند ۱۳٩٢
حسنا نکنه امروز بری رو مخ شوهر که این چه سمتیه تو داری وفلانی از تو سر تره خدا خیرت بده تازه اوضاعتون خوب شده خندهوای حسنا اینو بگی چهره همسر دیدنیه قهقههخنده
پاسخ: فکر میکنم چاره ای ندارم جز این که برم رو مخش بگم فلانی رئیس جمهور شده تو چی میگی؟خنده بالاخره آدم باید باعث پیشرفت شوهرش بشه یا نه نیشخند حالا ما که شانس نداریم طرف برای کم کردن روی ما بره رییس جمهور بشه نیشخند
حسنا بانو - ٢۱/۱٢/۱۳٩٢ - ۱:٥٩ ب.ظ
---------------------------------------------------
حسناا جاااااااااااااان در اینجا 2 نکته رو به زور به کامنترهاش فرو میکنه:
1.پست شغلی بلاتر از همسر میشه رییس جمهور!!!!
(نکته تستی: خیلی این موقعیت شغلی(job position ) همسر رده بالاست, شما هرم شغلی (چارت سازمانی) رو در نظر بگیر ..همسر اون بالای هرم , رو تیزی هرم نشسته..!! بنده خدا حسنا ام همیشه یه دستش نخ وسوزنه یه دست شلوار همسر...بسکه تیزه این نوک هرم!!)
2. حسنا: زاهارا جوووون همسر میتونه ((رییس جمهور)) ام بشه...بیخود دور برندار!!!
بانوووووووووووو
miss اتیم بدجوووور..
بیام کمک؟؟؟!!
خونه تکونی میکنم واست تضمینی تو 20 min!!!
حسنا جااااانم که به سلامتی قرار 28 اسفند سال نو رو شروع کنه....اخه دوستاشون گفتن این قرار داد مزخرفه اجتماعی رو فراموش کن هروقت پیرک (!!!) بیشت بود اونموقع سال تحوی واست....خیلیییی ااااممم استقبال شده از این نظر...
عاااقاا ما ام 17 فروردین امتحان الاستیسیته داریم ..میخوام به استاد اعلام کنیم : ((این قرار داد مزخرفه اجتماعی رو فراموش کن)) دیگه روزی به اسم 17 فروردین
وجود نداره.......کلا 2 ماه تطیلات نوروزی داریم 10 ماه شهریور!!!
حالا ویروس را چطور میکشند؟؟ با دمپایی یا با اسپری؟
نارین کامنت تکتم خیلی باحال بووود
مهصا و نیلو:
من یه روش خوب واسه خونه تکونی بلدم که ظرف 20 مین کار خونه تکونی تمومه!:
1.پیدا کردن 1 کمد بزرگ
2.پیدا کردن کلید کمد بزرگ
3.ریختن هرچیزی که کف اطاقه تو کمد بزرگ ( به زور!)
4.قفل کردن در کمد بزرگ
اگه بعدها دنبال چیزی می گشتین عاااااقاااا 100% تو کمد!!خیالتون راحت!!
پ.ن: به هیچ وجه کلید رو در کمد نذارین ممکنه کنجکاوی مادر گراام تحریک بشه و شما لو برین
خصوصی تو هم رسید کوچولوترین عضو گروه با این راه حلهای شیطانی
به نظر من بزرگترین مشکل حسنا اینه که از اول برای اینکه نشون بده خونه خراب کن نیست ادعا کرده با أجازه زن اول اومده. در حالی که این یه تیغ دو لبه است چون اولین سؤالی که به ذهن متبادر می کنه اینه که پس اگه عاشق نبودی به خاطر چه نفعی أومدی وسط اونا یا چرا أصلا أجازه دادی همچین پیشنهادی بهت بدن؟ دومین اشتباهش هم سأنسور کردن کامنت های پرسش کننده ها بود که باعث شد همه در جاهای دیگه ای نقدش کنن. بعدا هم با آدم های هوچی گری مثل نفس دم خور شد.خلاصه اینکه این تله رو خودش برای خودش گذاشت
ممنون از کامنت
الان هم خودش تو کار خودش مونده و داره سعی می کنه یه دروغ جدید برای اجازه خانم اولی پیدا کنه و می گه مساله 6 نبوده.
حسنا: اینا یه مشکل دیگه داشتن و مسائل دیگه که .... چی بگم ای داد بیداد
همه اسفندماه که میشه سرشون شلوغه و وقتشون کم. الان که وقته همه کمه برای وبلاگ خوندن کامنتهای حسنا هم خوندنی شده. خواننده هاش خوب به چالش کشیدنش.
لالا جان ممنون بابت جواب
بانویی سلام ,احوال شما چطوره؟
مارو نمی بینین خوشین؟
البته می بینیم دوستان جمعند و کامنت ها فراوان و سوژه ها خندان و از برکت وجود پست آشپزی حسنا ,آشپزی چه آسان و اینا.
به جای این حرفها فکر سیسمونی نونهالمون پدیده جان باشید,که به زودی ظهور خواهند کرد.منم غیبگو شدم والا
حالا این طفلک با این اوصافی که تاریخ عکس های آشپزی رو کرد کارمند هم نیست و اگر اینطور باشه که دیگه باقی ماجرا مشخص تر.هرچند که هیچ گاه ساعتهای متوالی پاسخ دادن در روز به کامنت ها قابل توجیه نبود از ابتدا هم.
روزگار غریبیست نازنین.
بلکه کائنات یاری کند تا من شوهر داری کنم .
اینو تازه یاد گرفتم .گفتم با شما تقسیم کنم.
حسنا می بخشی شوخی مارو.برانگیزاننده ای.
بانویی
نگار جان رسیدن به خیر
ما که اینجا کنار پنجره نشسته بودیم خیره به جاده منتظر برگشت شما
کاش این کائنات یاری کنند من هم وبلاگ داری کنم که اینطور شرمنده دوستان نباشم.
از همه دوستان عزیز که کامنت می ذارن متشکرم و ببخشید که نمی رسم جواب لطفتون را بدم. هر چند بارها گفتم این وبلاگ شخصی نیست و ماهیتش با وبلاگهای شخصی متفاوته. جوابهای من به کامنت ها اکثرا تایید صحبت های عزیزان و تشکر از لطفشون هست. این روزها کمتر می رسم بنویسم.
از همه متشکککککرم
بچه ها ببخشید من اصلا نمیخوام کاری به تکتم داشته باشم اما این کامنتش :))))))))))))
فرشته ۱۱:٤٤ ق.ظ - چهارشنبه، ٢۱ اسفند ۱۳٩٢
من فکر کردم اینا پیازه
پ ن: می خواستم غر بزنم چرا اینجارو آپ نمی کنین بهد یاد مشغله های زیادتون که افتادم خودم حساب کار دستم اومد و حسابی خجالت کشیدمخجالتزبان
پاسخ: نه مشکل اینه که کل عکسهای غذاهام تو هارد اکسترناله که ویروسیه و ویندوزم رو هم تازه بخاطر همون ویروس عوض کردم و ویروس کش هم ندارم. پس استفاده از هارد غیر ممکنه ناراحت
امروز یه نفر یادم داد ببرمش کافی شاپ بگم ویروساشو بکش! شاید ببرم عینک
تکتم - ٢۱/۱٢/۱۳٩٢ - ٢:٠٤ ب.ظ
من تا حالا فک می کردم کافی شاپ میرن نوشیدنی چیزی می خورن نگو ویروس کشی میکنن
الان بچه ها درحال خونه تکونی و خرید عیدن
کل خونه ی من که به هم ریخته است عین کمد اقای ووپی
بانوو؟؟؟؟؟؟؟
کجاییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بقیه کوشن؟؟؟
اینجا چرا شبیه دانشگاه تو عصر 28 اسفند شده؟؟/
سوت وکور...
حوصلمون سر رفت، بیاین بازی حدس بزن راه بندازیم، حدس بزنیم پست بعدی حسنا کی منتشر میشه
عااااااقااا لطفا plz برین به این سایت:
http://www.petitions24.com/free_iranian_soldiers
و واسه آزادی 5 سرباز ایرانی بیانیه رو امضا کنیین
نیک جان هر کسی اختیار خودشو داره رفتن تو وبلاگ این اون چه ربطی به حسنا داره مگه حسناتنها وبلاگ چندهمسری هستش حسنا از همین وبلاگها اتفاقا الهام میگیره که باید حالیشون کرد که دارن تبلیغ میکنن.
حالا تو چه تعصبی روی حسناداری واین وبلاگ بانو اینهمه وبلاگ معرفی شد یکی هم این .
بچه ها تو وبلاگ چند همسری نه برید و نه نظر بگذارید .
بحث رو منحرف نکنید لطفا
نیک جان از خصوصیت متشکرم.
ببخشید نشد جواب بدم. کاملا موافقم با صحبتتون
این افسانه وجود خارجی نداره، خیالش راحته
بانو جان تو یک جمله کل وبلاگ حسنا گفتی نمیدونم دیگه چطور باید گفت گول نخورید حرف هر وبلاگ هر آدمی باور نکنید
تو همین وبلاگ چندهمسری یک زن ناشناس با ادبیاتی محترمانه مثل حسنا میخواد زن دوم مخفی مردی بشه که 14 سال دوست دخترش بوده مرده نرفته بگیرتش حالا که یک ساله داماد شده گفته بیا زن دوم شو مخفی ازبس که این خانم ناشناس سریش بوده .
دقیاف با مخالفاش همون ادبیات حسنا جون را داره .
بچه ها یکی به اسم هما داره تو وبلاگ چندهمسری بحث میکنه واز حسنا حرف میزنن یعنی مردم از خنده .برین یک سری بزنین .
samane ۱:٤٧ ب.ظ - دوشنبه، ۱٩ اسفند ۱۳٩٢
آجی حسنایِ خوبم 2کامنتِ امروزتُ خوندم ولی قبلیا نرسیده بودن
به نظرم بهترین تصمیم رو گرفتی و فقط باید خیلی محرمانه ماموریت رو انجام بدی که جایی درز نکنه شیطان
پاسخ: سمانه جون نمیدونم چطور بود که بلاگفا خیلی از کامنتهای من رو قورت داده بودنیشخند همینطوره ولی بالاخره که معلوم میشه
--------\
حسنا بارداررررررررررر میشود! راست میگه شکمش بیاد بالا معلوم میشه دیگه! ماموریت سختی است
چه باحال حسنا هرچی رو میتونه به نفع خودش تفسیر کنه میگه وقتی می بینه دم خروسش پیداست و ازش سوال می پرسند زودی میگه به من مربوط نیست و سه نقطه که یعنی گفتنی بسیاره...فکر کنم گوگوش ترانه یکی حرفایی همیشه هست رو باید به حسنا تقدیم کنه.
جالبه چنان هم میگه بیشتر از این نمی گم به من ربطی نداره هرکی ندونه فکر می کنه ایشون چه آدم مصلحیه سرش به کار خودشه فقط عادت داره جفت پا بپره وسط زندگی بقیه...پسرک! اهالی ساختمان قبلی و..مثل موش کثیفی دمشو گرفتن پرتش کردند بیرون.برای خانم اول هم در این امر آرزوی موفقیت می کنم تا اینجا که از خونش بیرونش کرده داستان وکالت هم حسنا از سوز دلش از خودش ساخته
سلام
بانو جان اون که مهریه رو مجبورش کردند ببخشه ، که درش شکی نیست!
منتها این مارموز کلی فکر کرد چطور راه دررو براش پیدا کنه ، به این نتیجه رسید که مهریه رو مشروط به حق طلاق ببخشه که جای دبه داشته باشه!
حتی من به این فکر میکنم که شاید صوری طلاق هم گرفته اند و الان پنهانی تر از قبل با هم رابطه دارند
nargess۱٢:٠٦ ب.ظ - یکشنبه، ۱۸ اسفند ۱۳٩٢
سلام حسنا جان.من همیشه میخونمت اما خاموش
،دوست رارم نوشته هاتا.با نوشته هات به ما درس میدی که هیجوقت از روی ظاهر زندکی ادما قضاوت نکنیم،و عبرت بگیریم
برات بهترینها را دعا میکنم
پاسخ:سلام نرگس جون ممنون از همراهیت ممنون از دعای خوبت . امیدوارم که تو زندگیت همیشه بهترین راه رو انتخاب کنی و خوشبختی و سلامتی و موفقیت همراه لحظه هات باشه
حسنا بانو - ٢٠/۱٢/۱۳٩٢ - ٥:٤٠ ب.ظ
............................
bia......darse zendegi migaran melat azash....vaghean ke...............
بانو
ممنون نمی دانست قبلا درمورد همدرد بحث کرده اید جالب بود خوب من غایب بودم
به هر حال
زینب(تپلچه خانوم)٩:۱۱ ب.ظ - شنبه، ۱٧ اسفند ۱۳٩٢
سلام حسنای عزیزم خوبی خانوم قشنگ؟
ببخشید من گاهی خاموش میامو میرم.
عزیزم این پستت باعث شد پا به پای اشکات اشک بریزم...
از خدا میخوام آرامشی بهت بده که سال 93 بگی چه سال خوبی بود...
عزیزم من کاری از دستم بر نمیاد جز دعا کردن.بابت خانوم اولی خیلی ناراحت شدم :(مراقب خوبی هات باش
________________________________
میخوام بدونم حسنا چه چیز غم انگیزی تو آخرین پستش گفته که این تپل خانم اشک دم مشکش سرازیر شده؟ اه اه قربون صدقه های دروغی برای مطالب دروغی
شیرین جان
خوشحالم اینجا میبینمت
مااینجا هیچ وقت کسی ونفرین نکردیم
بعضی وقتها شده بچه ها وقتی یه کامنتری ومیبینن
به حسنا میگن
حسناجان خانوم اولی وقتی قدرت تورومیدونه که ازاون زندگی بری
مثل همین رعنا:
که بقول یکی ازبچه جان وخانوم براش خیلی اضافه است
همچین وقتهایی که بچه هایی اینجا واسی امثال رعنا
ارزوی یه هوو مثل حسنامیکنن
مگه بده یکی بیادرعنا روارامش بده
این نفرین نیست داریم براش دعایی میکنیم که رعنا واسی یه زندگی دیگه ارزو میکنه
هرچندبقیه کسایی که جزکامنترهای حسناهستن یازن دوم هستن یامعشوقه
وتعدادکمی هم هستن که میخوننش ولی بی طرفن
ومیگن به ماچه که حسناچیکارمیکنه مگه به زندگی من داره ضربه میزنه
دیگه نمیدونه شایدیک حسنایی درکمین زندگیش باشه وخبرنداشته باشه
بله شاید حق با شما باشه چون من وبلاگها رو بسیار مختصر و گذری میخونم و هیچ وقت دقیق نمیشم رو جمله ها عمسها رو هم کلا نمیبینم
درکل ازینکه شخصیت زن اینقدر تخریب شده تو جامعه اونم ازطرف قانون که هیچ توسط خود زنهاحس خیلی بدی دارم
خدا کنه خانمها به خودشون احترام بزارن و هرگز وارد زندگی یه ادم متاهل نشن به هیچ قیمتی و تحت هیچ شرایطی
من یه خواه رشوهر مجرد سی و شش ساله دارم که به دلایلی نتونسته ازدواج کنه خدا شاهده ازمعرفی کردن خواستگار براش میترسم..
یه همکار خوب داشتم همسر تو تصادف مرده بود و یه بچه داشت اینقدر دل دل کردم که به هم معرفیشون کنم اخرش همسر گفت: ریسک نکن ممکنه خانواده م اینقدر ازدستت برنجن که واسه دختر شوهر نکرده مرد بیوه زن مرده معرفی میکنی که باهات قهر کنن !
اونوقت چطور میشه بعضی ها همچین شرایطی رو قبول میکن نمیدونم و نمیفهمم؟
چشما و گوشاشونو میبندن و فقط هوار هخوار عاشق شدم سرمیدن انگار فقط اینا هستن که دل داشتن و عاشق شدن
خنده دار اینه که همشون خودشونو یه فرشته معصوم میدونن
و میگن مردک :فرشته معصوم من خطابشون میکنه!
اینقدر ذهنشون محدود و بیچاره خواسته های دلشونه که نمیفهمن یه فرشته پاتو حریم زناشویی کسی نمیزاره
بماند خانوما موفق باشین درهدفتون
دوست عزیز ناشناس
تاجائی که من دیدم بانو و دوستان ثابت وبلاگ سعی کردن اینجا به توهین و ناسزا آلوده نشه، به همین خاطره که تونسته اینقدر موفق باشه
هدفمون مشخصه، اگه معلوم الحال و فروخفته و حسود بودیم، چرا بریم سراغ وبلاگ یک زن دوم؟
یعنی هیچ زندگی بهتر از زندگی عاریه ای و پر از مشکلات یک زن دوم پیدا نمی کردیم؟
بچه های اینجا همه تحصیلات بالا و زندگیهای خیلی خوب دارن و مشکلشون با وبلاگ زنهای دوم فقط ضربه ایه که این زنها با نوشتن راست و دروغ از افکار و اعمال غیراخلاقی خودشون و پارتنرشون، به جایگاه زن و خانواده در جامعه مون می زنن
از همه دوستان عزیز و مهربونم ممنونم
شما هم همیشه شاد و موفق باشین و زندگی خوبی در کنار خانواده های گرمتون داشته باشین
ناشناس جان
من الان فکر کردم به نتیجه رسیدم کار ما کاملا درست است وافتخار آمیز همین که شاید یکی را از دنباله روی از زنان دوم باز داریم روحا آرامش بخش است. نه کسی را تا به حال نفرین کرده ام نه ناسزا گفته ام می توانید پست های قبلی من را بخوانید پس لطفا جمع نبندید شاید یکی دو تا از دوستان برای شوخی چیزی بگویند اما من که شاهد نفرین یا حرف های زشت نبود وگر نه خودم زودتر از این جا میرفتم
ناشناس عزیز چطور میگید که این وبلاگ پر فحش و... است ما در اینجا داریم رویدادهایی رو نقد میکنیم مثل همون متنی که تعریف شده. حتی بیشتر موارد از اصطلاحات خودش هم استفاده میکنیم این چیزی که به نظر شما زشت میاد نفس عمل اون خانومه که اینجا پرده ها کنار میره و شفاف تر میبینیش و زشتی کارش کاملا معلوم میشه
امیر ٩:٢٥ ق.ظ - یکشنبه، ۱۸ اسفند ۱۳٩٢
کارهای اخر سالت خیلی زیاد شده مواظب سلامتیت باش
پاسخ: امیر آقا ممنون از شما . چشم مراقب هستم . شما هم خیلی بیشتر مراقب خودتون و سلامتیتون باشید . امیدوارم روزهاتون پر از شادی باشه گل
.....................
بچه ها حسنا رو حتی توی وبلاگش هم آقایون نگرانش هستن.
بانو و دوستان فکر نمیکنید کار شما به مراتب اشتباه تره؟به من جواب ندین به خودتون جواب بدین .تمام وبلاگ پره از بدو بیراهو نفرینو فحش به یکى که نمیشناسینش .راستگو یا دروغگو وظیفه شما بدگویى نیست .این راه روشن کردن و آگاهى دادن به بقیه در مذمت زن دوم نیست .من خواهش میکنم بانو و شما دوستان محترم به خودتون بیاین.
چقدر هم زیاد برای این امیر آرزوهای خوب خوب کرده، خانمها باشن فقط یه خوشی و سلامتی نصیبشون میشه
امیر٩:٤۱ ق.ظ - شنبه، ۱٧ اسفند ۱۳٩٢
زندگی با این تفاوتها معنی میگیرد ....
برات ارزوی سعادت و سر بلندی دارم همیشه تعادل ارامش میاره ...
مواظب خودت باش و در سال جدید به فکر یه نی نی جدید هم باش و همه را خوشحال کن
پاسخ:امیر آقا ممنون از شما برای خودتون هم همیشه خیر باشه و سلامتی و سعادت و شادی و خوشبختی
حسنا بانو - ٢٠/۱٢/۱۳٩٢ - ۱:۳۱ ب.ظ
...........................
dus daram in amiro!!!
nadid dusesh daram!!! fekre bad nakonina mese
!!dokhtarkhalame
شادی جان:
خونه ی بزرگ ازبزگترت مبارک باشه
------------------------------------------------------
واسی چی حسنابایدازخانوم خانوماعینه چی بترسه؟
بخاطراینکه بجزپدرومادرحسناودوتاخواهرهاش کسی ازماجرای زن دوم بودن حسناخبرنداره
واسی چی حسناکوتاه اومدسرخونه
واسی دل بابا
نه واسی دل بابابودنه چیزدیگه
واسی دروغ هایی بودکه توفامیل ازخودش ازهمسرش به همه گفته
نمیخوادبپیچه حسنای مهربون سریه زندگی 20ساله اویزون شده
حسنامثل زالومیمونه تاکسی مجبورش نکنه جدانمیشه
سرخونه هم مجبورشد
اونم اگه راست گفته باشه
چون طبق تاریخ عکس هاش
همسردراون روزداشت کمپوت گلابی درست میکردن
لالا جان چیزهای نگفته دیگه میتونه این باشه که ش.وهرهای خواهر ش.وهرها هم بخاطر ناتوانی خواهر شوهر ها در وظایف زناشویی طلب معاون و دستیار برای خواهرشوهرها کنن، این میشه مجوز برای بقیه که بگن چطور برادرت مجاز بود ما نیستیم؟
خانم امیری عزیز
همدرد کاملا ساختگی است شما به نوع نوشتنش که نگاه کنید متوجه میشوید حتی در تعریف ماجرا از زبان مخصوص برای روایت ماجرا استفاده می کند به نوع جمله بندی هانگاه گنید یا حتی ترکیب اتفاقات زمانی که رفت مشهد حتی من می توانستم پست بعدی را بنویسم که باردار شده یا قالب وبلاگش قبل از بچه دار شدن عکس پدر مادر یک نوزاد
به هر حال. داستانش در مایه های رمان های کم مایه یا فیلم های هندی است من کلا دوستش ندارم
عکسی که از سونوگرافیش گذاشته بود و یک خانم دکتر بهش گفت نوشته های کنار این عکس با شرایط شما یکی نیست ( برای خانمی بود که بارداری دومش بود و مواردی شبیه این که کنار سونو بود و اون خانم دکتر دقت کرده بود).
همدرد خانم برگشت گفت دکترم سرش شلوغه، مشخصات یه مریض دیگه را کنار سونوی من نوشته !!!
نسیم جان، گاهی واقعا نوشته داد می زنه دروغم. من نمی دونم چطور بعضی ها باورشون می شه. البته همدرد که دیگه با این سونو مهر تاییدی زد به داستان بودن وبلاگش.
این لینک درمورد همدرد است:
http://banoohastam.blogsky.com/1392/05/29/post-13/
پدر شوهر به خانوم اولی گفت باریکلا شروع کن . از بچگی عادت داشتی مردمو بزنی یا وقتی شوهر کردی یاد گرفتی؟
مربی مهد است یا سرهنگ هفتاد و پنح ساله!!
سلام, من آمدم بانو و شرکا
داشتم این پست دوباره میخواندم بعد از مدتها!
برام سواله چرا همسر بهش گفته چی بپوشه و آرایش نکنه, مگه چطور لباس میپوشه یا آرایش میکنه؟؟
آقا مثلا خواسته با انتخابش زیر سؤال نره از جانب خانواده خودش! یا اینکه حسنا خودش خواسته معصومیت و ملاحت دخترانه رو کنه؟ شاید هم موهاش را دو گوشیه, دم گوشیه,دمب موشیه , چیه( سالهاست از کودکی فاصله گرفتم یادم رفته ), از همان ها کرده و رفته!
دقت کردین بیشتر آنهایی که آن روزها برای حسنا کامنت میگذاشتند الان نیستند در لیست کامنت گذارهاش و این یعنی آگاه سازیت حرف نداشته بانو جان!
به قول یکی از دوستان،
می گه اینایی که موندن تو وبلاگ حسنا دیگه آخر .... هستند.
حسنا هم می دونه اونایی که یه چیزی سرشون می شد همه رفتن. این عده باقیمانده دیگه هر دروغی بهشون بگه باورشون می شه. چون اگر کمی ... داشتند الان اونجا نبودند.
واقعا برای هیچکدومشون سوال نبود که چرا عکس فسنجون دو سال قبل را گذاشته و بهشون می گه هفته پیش مامان درست کرد؟
براشون سوال نیست حسنایی که حتی پنج شنبه ها می ره سرکار که جبران سه ماه مرخصی سالانه اش بشه، چهارشنبه ظهر تو اداره مرغ و ماهی درست می کنه؟
دروغهای متن را فرض کنیم منطق و درکشون ضعیفه، نمی تونن راحت متوجه بشن. دیگه عکسها را که با چشمشون دیدن!!
بعضیاشون که حتی نمی دونن شوهر قبلی حسنا چی شده و چرا حسنا تو این زندگیه. می پرسن پسرک کیه.
اینه که باقیمانده ها استعداد شنیدن دروغهای عجیب و غریب بیشتری دارند و الان حسنا به راحتی براشون از خانوم اول یه شارلاتان کلاهبردار ساخته که می خواد زندگی حسنا و مردک را خراب کنه
شیرین خانوم سلام
من بهتون ارادت دارم
به نظر من همدرد کلا داره داستان مینویسه ! خیلی غیر قابل باوره نوشته هاش !
سلام
من هم فکر میکنم ... درست حدس زده
چون اول حسنا گفت حق طلاق گرفتم و مهریه ام رو بخشیدم
بعد دو تا پست بعدش نوشت مهریه ام رو اگه بخوام میتونم بگیرم
پس حق طلاق به شرط بخشش مهریه بوده و حسنا تصمیم داره با وجود داشتن حق طلاق بگه طلاق نمیخوام تا مردک مجبور بشه مهریه اش رو بده و خانوم اولی هم یه ملکی خونه ای چیزی بهش بده بعد حسنا بره
هر چی که بود بخشی از دستورات خانوم اولی بود. وگرنه تو اون هیری ویری جلسه و دعوا یهو بابای حسنا پیشنهاد می ده به حسنا برو محضر مهریه ات را ببخش و حسنا بخاطر دل بابا رفت مهریه را بخشید.
مهریه کم بود و راه کلاهبرداری و دبه درآوردن هم داشت، رفت اون را انجام داد شاید خانم اولی کوتاه بیاد و از خونه پرتش نکنه بیرون.
اگه یکی با شما دعوا کنه و حق هم با شما باشه، می ری بهش باج می دی و کاری می کنی که راضی بشه یا پای حرفت وایمیسی؟
اون همه تو جلسه به حسنا بد و بیراه گفتن و ... حسنا پاشد رفت مهریه اش را بخشید که شاد بشن؟
دلم برای حسنا می سوزه. حسنا به یه خیال دیگه ای وارد این زندگی شد و متاسفانه مردک بدجور سرش کلاه گذاشته.
الان هم نمی خواد طلاق بگیره چون اولا خرجی می گیره و محتاج پول خرجی روزانه اش هست.
در ثانی مطمئن هست که مردک خانم اولی را طلاق نمی ده. امیدواره که این روابط حسنه بشه و خانم اولی دوباره به مردک اعتماد کنه و اختیار اموالش را بده دستش و اون ته مه ها یه چیزی بمونه حسنا لیس بزنه.
مگر این که خانم اولی بهش یه ملکی چیزی بده و مردک هم مهریه اش را بده تا حسنا بره سراغ پیرمرد بعدی. البته این دفعه با تجربه تر شده و اشتباه قبلی را تکرار نمی کنه.
بانو من هیچ وقت براتون کامنت نزاشته بودم
دراینکه کارتون چقدر درسته و یا کار من چقدر درسته هم نظری ندارم..
اما درمورد حسنا هم باز به نظر من نباید این اشتباه بزرگ رخ میداد که هیچ رقمه جبران نمیشه
ولی درمورد زنهایی که سرشون هوو اومده طلاق گرفتن ولی دوباره مخ شوهرش سابق رو زدن و مثل معشوقه عزیز و دردونه شدن و انتقام ازهوو گرفتن باور کن جیگرم حال میاد..
مثلا درمورد وبلاگ همدرد اگر نوشته هاش راست باشه که به خاطر بچه دار نشدن سرش هوو اومده و اونقدر اذیت شده که به قدری بهش فشاراومده و مجبور به طلاق شده اینکه مجدد مخ شوهر نامردش رو بزنه و به هوو بفهموونه هوو شدن وخیانت شوهر و همسر رو ازچشم شوهرش انداختن یعنی چی و چه مزه ای داره؟ من یکی به شدت دلم خنک میشه هرچند حرمتهای ریخته ودلهای شکسته ترمیم نخواهند شد
ولی واقعیت اینه که همین فضای مجازی به شدت قبح معشوقگی و با مرد متاهل بودن رو شکسته واقعا و چقدر بابت این موضوع ناراحتم خدا میدونه.
نمیدونم وبلاگهایی مثل مال من و شما شما چقدر میتونه برا دخترا اموزنده باشه ؟
مردا که اهل وبلاگ خونی نیستن کلا
حسنا چطور این خراب کاری مربوط به وکالت نامه را پاک می کند من مانده ام چون در دو حالت خانم اول مورد سوءاستفاده قرار گرفته و زندگی حسنا با یک جاعل احمقانه است
نیلو جان زیاد گیج نشو. حسنا همیشه در برابر چالش جوابی داره مبنی بر این که "چیزای دیگه ای هم هست که من نگفتم"! مثلا اینکه چرا خواهرشوهرها حسنا رو از فامیل قایم می کنند حسنا گفته نه از ترس آبرو نیست چیزای دیگه هست که من نگفتم!و هزاتا مورد دیگه...
هرچند در این مورد کاربرد نداره یا خانم اول با طیب خاطر وکالت داده که حسن نیت ، نهایت اعتماد به شریک زندگی و بی اعتنایی به پول رو می رسونه یا به زور وکالت داده که اونم خبث طینت و بی شرف بودن مردک رو می رسونه...و البته عقل می گه اگر در شرایط دوم وکالت داده بود خیلی زودتر از اینها وکالتش رو باطل می کرد
بچه ها من گیج شدم. حسنا مگه نگفته که مردک هر چی داره به خاطر تلاش و زحمت خودشه و حتی خانم اولی هیچ نقشی در موفقیتهای مردک نداشته پس چرا اینجا میگه خانم اولی به مردک وکالت داده و مردک تازگیها با سواستفاده از وکالت اموال به سام خودش کرده؟ الان باید کدوم حرف حسنا باور کرد؟ اینکه همه مال و اموال رو مردک خودش زحمت کشیده به دست آورده و یا اینکه این مال و اموال مال خانم اولی بوده و اون وکالت داده به مردک و مردک هم بالا کشیده همه چیو؟
هیچی دوستان فهمیدم ، غلامعلی بود
بچه ها تو چند پست پیش یکی اومد یه اسم اقایی گفت ، که مثل اینکه اسم همسر حسناست ؟
اسم همسر حسنا چی بود ؟
http://setarebarun.persianblog.ir/post/220/
لبخند این وبلاگ نویس رو مقایسه کنید با حسنا
یک دختر مثل بهار که حسنایی زندگیشان را نابود کرد.اونوقت اون به کجا رسید و آن حسنا به کجا
حسنا هی میاد ابروشو درست کنه میزنه چششو کور میکنه
جاعل
--------------------------------
غنچه جون خوش اومدی امیدوارم زودتر خوب شی
شادی جون مبارک باشه امیدوارم برات خیر و برکت بیاره
حسنا در جواب یک کامنت نوشته وکالتی که خانم اول داده از روی اعتماد و علاقه نبوده پس قضیه جالبه دادن وکالت از روی اعتماد نبوده پس حتما با جعل سند بوده پس شوهر جاعل است حتما رضایت محضری برای ازدواج مجدد هم جعلی است وای حسنا بانو با یک خلافکار ازدواج کرده
شادی
خانه جدید مبارک امیدوارم روزهای خوبی را در آن داشته باشید
شادی جان خونه ی نو مبارک
انشاالله به شادی و خوبی توش بهترین زندگی رو داشته باشید
یه زمانی حسنا اومد با حرص نوشت فهمیده چیزهای بیشتری غیر از اونچه که میدونسته به نام خانم اولی هست وقتی هم که از خونه بیرونش کردند و بچه های اینجا نوشتند مردک دیگه هیچی نداره و همه رو به نام خانم اولی زده اومد گفت نه همسر آدم ساده ای نیست و اصل کاریها به نام خودش هست (یه همچین چیزی این منظور رو میرسوند که اموال دیگه ای برای همسر مونده که خیلی با ارزش تر از چیزهایی هست که خانم اولی تصاحب کرده)
اما بعد اومد حرفش رو عوض کرد که همسر وکالت داشته!!
ممنون شادی جان مهصا جان و الهه ناز
شادی جان خونه جدید مبارک خونه نو خیلی خوبه همه چی بوی خوب میده تا میتونی ازش لذت ببر
لالا جان حسنا به بعضی از کامنت ها یک کتاب سه جلدی جواب میده حرف هایی که می خواهد بگه تو لا به لای جواب ها میشه دید
بانو جان یک خسته نباشی باید بهت بگم هنوز که هنوز مدیریت اینجا به خوبی انجام میدی
راستی اون یکی وبلاگ مون یک بار عکس گذاشتیم تعطیل شد ؟
سلام حسنا جان من مدتیه می خونمت یک بار هم جواب سوال هامو برام ایمیل زدی من چون آرشیو گذشته نداری نمیدونم پسر داشتی ؟ متاسفتم اگر سوالم خاطرات گذشته رو زنده می کنه ؟
یک چیز دیگه به نظرم تو زنی میای که محکمه و می تونه زندگی خوبی داشته باشه چرا به همچین زندگی ادامه میدی ؟ چرا از جدا شدن میترسی؟ چرا نمیدونی که حقته کسی کاملا مال تو باشه ؟
باور کن اگر جدا شی حداقل ظلم کمتری به اون خانواده و به خودت و به خانواده خودت کردی
به هرحال امیدوارم تصمیم خوبی بگیرپاسخ:سلام ندا جون عزیزم اگر مدتی هست که میخونی من گفتم که بچه ای نداشتم . پسرک همسر سابقم بود که توی یک تصادف برای همیشه رفت . برای رفتن هم من نمیگم آدم تحت هر شرایطی باید زندگی کنه ولی قبول ندارم که تاوان یک اشتباه سه طرفه رو من به تنهایی بدم .مگر این که شرایط طور دیگه ای باشه که فعلا نیست
دوستان جسنا یه چیزی میخواد تا از این زندگی بره با توجه به جواب خودش.
بانو جان چون حق طلاق عقد خارج لازم هست ، هم غیر قابل عزل هست و هم اینکه میشه طرفین هر شرطی ضمنش بکنن، که مثلا زن حتی مهریه رو با یه چیزهای دیگه بگیره و طلاق بگیره، یا نه طلاق بگیره و حتی یه چیزی هم بده، اینا چیزهایی هست که شرط میکنن، در مورد مهریه و بخشش اگر بره محضر و ببخشه اصلا نمیتونه بگه پشیمون شدم ، مگر اینکه ثابت کنه اکراه داشته یعنی ترس و فشار بیرونی رو با مدرک مثل استشهاد و یا فیلم و این چیزها ثابت کنه که تفنگ رو شقیقش بوده یا عزیزی از خانوادش رو دزدیدن و تهدید به مرگ کردن که مهریه رو ببخشه ، در مورد اینکه گفته بود حق طلاق رو گرفتم و مهریه رو بخشیدم روزی که اینو نوشت برداشت من از نظر حقوقی و روال کار در مورد دادن حق طلاق ، برداشتم به طور پیش فرض این بود که در مقابل طلاق مهریه رو بخشیده
ببخشید یک مقدار اصطلاحات تخصصی حقوق بود ، ولی چاره ای نبود
... جان فکر می کنی از حسنا برنمی آد بره دبه دربیاره بگه زن اولش مجبورم کرد و ... برادر خانم اولی را هم به عنوان شاهد می بره
به هر حال حسنا مهریه ببخش نبود و حق طلاق هم لازم نداشت. بخش اصلی این موضوع بخشش مهریه بود. چون خانم اولی کلید کرده بود روی مسائل مالی.
خونه و ماشین را گرفت و حسنا را هم مجبور کرد بره مهریه را ببخشه.
غنجه جان رسیدن به خیر
شادی جان منزل نو مبارک
بانووووووووو چه خوب نوشتی!
«به هر حال حسنا هنوز سی سالشه و خیلی فرصت داره که در راه خدا به خانواده های نیازمند کمک کنه.»
راستی با مرخصی کاملا موافقم
حالا اگه یه ماه هم نه، یک هفته به خودت مرخصی بده. کامنتدونی رو ببند و خودت هم اصلا به وبلاگ سر نزن. بعد از اون با روحیه بهتر میای و دوباره شروع می کنی
من که اگه هرچند وقت یک بار این کارو نکنم، قاطی می کنم و کم میارم
یک دلیلش همینه که تا حالا وبلاگ نزدم، چون وقتی با خانواده ام میرم مسافرت و حتی بعضی روزهای عادی، اصلا سراغ وبلاگ خونی نمیام و فقط ایمیل کاریمو چک می کنم. این باعث میشه آرامش پیدا کنم
وقتی فکر می کنم که اگه وبلاگ بزنم باید همیشه درگیر مسائلش باشم، کلا پشیمون می شم
وااااااااااااای بانو
یه موقع نبندی وبلاگو
تو با من خیلی فرق داری. من اگه برم چیزی از این وبلاگ کم نمیشه
ولی تو، با توانائی که داری و کارهائی که می تونی انجام بدی، واقعا حیفه کنار بکشی
خوب می فهمم چه حالی داری. همیشه خیلی خوب تو رو فهمیدم و برای همینه که اینقدر دوستت دارم. خیلی از نظر فکری به هم شبیه هستیم. بعضی وقتها جمله هاتو که در جواب به کامنتها می خونم، احساس می کنم دقیقا حرف دل من گفته شده (البته با چاشنی طنز و شیرین بیانی خاص خودت )
برای همینه که می دونم ترجیح می دادی حسنائی نبود و از خیانت و دروغ و فریب نوشته نمیشد تا مجبور نباشی واکنش نشون بدی
ولی همونطور که گفتم، به خاطر دانش بالاو تیزی و نکته بینی، می تونی برای فضای نت و زنانی که از منتشر شدن اینهمه دروغ و بی اخلاقی کلافه می شن مفید باشی و واقعا واقعا حیفه که فعالیت نکنی
ّبچه ها یک نکته ای هست در مورد صیغه یا دائم بودن حسنا، ببینید من فکر میکن حسنا عقد دائم هست، چون اگر صیغه بود خیلی راحت میشد ردش کرد بره، چون زن صیغه حق همخوابی، حق نفقه و ارث نداره، مگر اینکه بچه ای از شوهرش داشته باشه که اون بچه مادام که پیش مادرش باشه نفقه شاملش میشه و ارث هم بهش میرسه، این از این
اینکه حسنا نمیره و خانم اولی تا اینجا بیشتر زورش نرسیده که مال و اموال رو پس بگیره نشون میده حسنا دائم هست ، چون شوهرش هر چند هم به ظاهر دوستش داشته باشه فکر نمیکنم این همه دردسر رو بکشه برای یک زن صیغه ای و برای همین هم هست که حسنا داره تحمل میکنه چون اگر خودش بخواد بره خب حق طلاق در مقابل بخشش مهریه داره و هیچی بهش نمیرسه، اما اگر شرایط رو به سمتی ببره که اونها وادارش کنن بره یک چیزی باید بپردازن به عنوان مهریه تا بره، پس مطمئن باشین تا خود قیامت حسنا میگه من جدا نمی شم، زمانی که مرده بخواد طلاقش بده مجبوره مهریه رو هم بده
نگفت حق طلاق به شرط بخشیدن مهریه دارم. فقط گفت حق طلاق گرفتم و مهریه ام را هم بخشیدم.
نمی دونم آیا از نظر حقوقی می شه برای وکالت طلاق، شرط گذاشت (به شرط بخشیدن مهریه یا ... ) یا خیر. اما حسنا گفت مهریه ام را بخشیدم و بعد تو کامنتهای پست خالی کردن خونه گفت که بخشیدن مهریه راه در رو داره و می شه بگی که پشیمون شدم و ...
خب این قسمت دوم را می دونم که درست می گه. اگر در برگه مذکور گفته بشه که مهریه را بخشیده، می تونه بعد دوباره مدعی بشه. اما اگر بگه دریافت کردم دیگه نمی تونه ادعایی داشته باشه.
حسنا خوشحال بود که نوشته بخشیدم و آخر بازی موقع رفتن این را هم مدعی می شه.
در مورد حسنا مطمئنم که وقتی بخواد بره تا جایی که بتونه از این خانواده می کنه و می ره. آدمی که پولی را که حقش نبود و سهم پدر و مادر شوهر مرحومش را بالا بکشه، فکر می کنی راحت از این زندگی می ره؟
فکر کن شوهر جوانت که مدعی هستی عاشقش بودی و ... جلو چشمت تو تصادف بمیره و بعد تو بیایی سهم ارث پدر و مادرش را بالا بکشی و بهشون ندی. آدمی که از 5-4 میلیون سهم اونها نگذشت، مطمئن باش پدری از مردک دربیاره که روزی صدبار دور خانم اولی بگرده و قدرش را بیشتر بدونه.
و یه چیز دیگه اینکه
بانو جون، می دونی،
من وقتی خوشحالتر باشم، وجدانم دو برابر وقتهای عادی درد می گیره و هی بهم نهیب می زنه که شادی بشین سرجات، چیکار به حسنا و زنهای دوم داری؟ اونها خودشون اینقدر مصیبت دارن با زندگیهای داغونشون، تو دیگه چی از جونشون می خوای؟
شاید دیگه نیام اینجا
ولی به تو دوست ندیده و نشناخته ام و بچه های اینجا خیلی عادت کردم و خیلی دوستتون دارم
موندم چیکار کنم
منم هفته ای دوبار تصمیم می گیرم ببندمش. یه بار وجدانم درد می گیره که بابا این حسنا خودش بدبخته، تو دیگه ولش کن. یه بار کارم زیاده، یه بار مهلت تحویل یه کار داره تمام می شه و می گم دیگه وبلاگ بازی نه ... اما باز ؟؟؟
برو وجدانت که آروم شد بیا.
می خوای یه ماه واسه عید همه با هم بریم مرخصی؟
بانو جان
خیلی خوشحالم و دوست دارم این خوشحالیمو با تو و دوستان عزیزم تقسیم کنم
یه خونه جدید خریدیم و تا دو ماه دیگه تحویلش می گیریم بزرگتر از بزرگه و برای همه بچه ها اتاق خواب داره
تازه، توالتهاش هم خیلی نو و شیکن نگران نباشین اگه اونوریها سفرهای جدید رفتن و عکس گذاشتن، من هم براشون عکس دارم بفرستم
خیلی خیلی مبارکه
فقط من موندم این واحد اندازه گیری بزرگتر از بزرگ را چرا به ما تو مدرسه یاد ندادن یا شایدم گفتن من یادم رفته
ما مث اونا بخیل نیستیم عکس توالتها را آپلود کردی، کامنت عمومی بذار، نفس هم ببینه. علاقه خاصی به توالت اونم از نوع فرنگیش داره
غنچه برگشتی اتفاقا امروز یادت افتاده بودم
امیدوارم حسابی بهت خوش گذشته باشه
غنچه جون
رسیدن به خیر
منطق حسنا یه منطق کودکانه است و نمی دونه که منطقش کودکانه است ، شاید حتی بشه گفت که از نظر روحی و عاطفی خیلی رشد نکرده .
حسنا یه سری خرده شیشه هایی داره که افراد رو باهاش زجر میده ولی خودش حواسش نیست یا نمی دونه یا نمی فهمه یا نمی خواد بفهمه و بعد می شینه با خودش حرف می زنه که وای فلانی چرا با من اینجوری رفتار کرد ؟
ولی چیزی که مهمه اینکه ، فکر می کنه اوکیه ، باور حسنا اینکه ، ادم خیلی خوبیه .
و با کارهاش به بهار صدمه می زنه و ادعاشم اینکه من انقدر بهارو دوست دارم ، بهش محبت می کنم .
این محبتته ؟
رفتار حسنا واقعا بچگانه است .
اینقدر الکی قربون صدقه جاری رفت و عزیزم جاری کرد که شد مسخره کامنترهاش و دیگه نمی گه.
حالا هم اینقدر کاسه داغتر از آش و دایه مهربونتر از مادر شده که یکی از همونا واسش نوشته بهار بچه شوهرته. همونقدر دوسش داشته باش نه بیشتر. دیدم که می گم !! (کامشین).
به سلامتی معلوم شد افاضات کامشین جان از کجا آب می خوره. دیده که میگه !!
غنچه جان حسنا 24 ساعته برای خودش کامنت می گذاره...یک بار که میخواست به ما بگه که مردک مال و منالش رو از خانم اول نداره یک کامنت برای خودش گذاشته که "آره حسنا جون به نظر میاد خانواده خانم اولی از اون پولدارهان"! بعد خودشم جواب داده بود نه کارمند هستند.
نمی دونم چطور کسی -بدون اینکه اینجا رو بخونه -از وبلاگ حسنا به نظرش میاد که اونا پولدارند؟
لالا جان،
یاد اون کامنتت افتادم "نخیر حسنا خانم اصلا شاخ ندارند"
sorena ٥:٥٤ ب.ظ - جمعه، ۱٦ اسفند ۱۳٩٢
عزیزم چقد کامنت اینجا زیاده!!!!!!!!!!!
اومدم خبر بدم کنسل شد خیالت راحت
بازم ممنونم از راهنماییت
این آقا سورنا، الان از کجا ظهور کرد؟
ظاهرا جدید هستند و خبر ندارند حسنا تا همین 5-4 ماه پیش برای هر پست بالای 300 تا کامنت داشت.
یا خود حسنا جونه که ؟؟؟؟؟
شما باید خیلی هم خوشحال باشید که همسر، با یه دختر نجیب از یه خانواده عالی وصلت کرده، دختری که نه چشم به مال همسر داره (که اگه داشتی خونه رو پس نمی دادی) و نه نیازی به مال همسر داره (چون خودت هم شاغلی ) و نه زیر قول و قرار اول ازدواج اش زده.
این کامنت فکر کنم خود حسنا برای خودش نوشته
یه دختر نجیب که اولن حسنا جان بیوه بودن خودش گفته دختر نبوده نجیب بودن میتونید از همسایه های اون ساختمانی بپرسید که بیرونش کردند
خانواده عالی هم که نه چک زد نه چونه دخترش زن دوم کرد فهمیدیم اگر خانواده عالی به این میگن وای به حال خانواده متوسط
انقدر که به خانواده اش میگیم ال بل هیچ پدر و مادر فرهیخته با دخترش این کار ها نمیکنه برای خودش از این کامنت ها مینویسه
این کاممنت جواب کاملی به وبلاگ ماست
که حسنا چشم به مال همسر نداشته فقط برای رضای خدا بوده و بس و سر کار میره و دستش تو جیب خودش
آخه عزیز من مگه یک کارمند چقدر در آمدش اونم یک زن یک کارمند معمولی
از روی یک خونه متوسط تو تهران با یک حقوق کارمندی به این نتجه رسید حسنا دنبال پول نبوده
عجب !
غنچه جان،
اگر کسی سوال ساده ای (اگر یکی از اقوام و نزدیکان وبلاگت را بخونه چی؟) از حسنا بپرسه، اول می گه شما که اسم هم ندارید، آدرس خونتون هم که زیرکامنت نیست، با فیلتر شکن اومدید و آی پی هم ولید نیست، اقلا شماره کارت می نوشتید جواب را براتون کارت به کارت کنم !
اما این رعنای تازه از راه رسیده، بدون آی پی و وبلاگ و آدرس یهو پیداش شده و تشخیص داده خانم اولی اگر عاقل بود می فهمید 20 و چند سال از زندگیش با همسر بدون هوو و بدون حسنا، از چه نعمتی محروم بوده!
این از همون قماشه که می گه حسنا زن دوم هست، متجاوز هست، زندگی خراب کن هست، اما دزد مودبیه !! این قدر تو فک و فامیل و اطرافیان اینا همه با فحش و فضاحت با هم حرف می زنن، که ادب حسنا همه معایب و مشکلات اخلاقی و رفتاریش را براشون پوشش می ده !
البته این هم از نادانیشونه، من که ادبی نمی بینم. بیشتر مکر است و وقاحت!
سلام ساره جان ممنون
ساره جان حسنا تو یک پست کل خواهر برادر های همسر شمرده بود که چند تا هستند کجا هستند کی ایران کی خارج
یک جاری بیشتر نداره اونم اون طرف
والله همسایه های باغبونشونم وبلاگ پیدا میکردند میفهمدید حسنا کی
بعد از خواهر زداه های همسر کسی وبلاگ پیدا نکرد ؟
بهار که توانایی نداره خانم اولی کل فامیلشونم که نمیدونند اینترنت چی هست بقیه نوه های آن خاندان چی ؟
به قول یکی از بچه ها حسنا یک زندگی داره مینویسه از خودش که خواهر خودشم بخوانه نمیشناستش
احتمال اینکه یک صیغه باشی که کسی از خاندان همسر از وجود خبر نداره بعید نیست
حسنا جان تا حالا به این فکر کردی به همسر begi بین تو و خانوم اول یکی
را انتخاب کند ، من هم اینقدر دارم اذیت میشم که دارم
رو این موضوع برا خودم فکر می کنم . نظرت chiye ?
پاسخ:شبنم جونماچ این موضوع رو بارها و بارها خانوم اولی گفته . والله اون چیزی که من میبینم عملکرد خواستن خدا و خرما وجود داره شرمنده
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
جدای از اینکه حسنا اصلا نفهمیده سوال چی بوده، جوابش واقعا جالبه. می گه خانم اولی هم خدا رو می خواد هم خرما رو (خواسته بانمک باشه، اون جمله عجق وجق رو سر هم کرده."عملکرد خواستن خدا و خرما وجود داره"؟؟؟؟؟؟ )
اما این خدا و خرما یعنی چی؟ خانم اولی هم می خواد تو بری، هم باج بهت نمی ده؟ چرا این سری تو جواب های کامنتت مکرر این موضوع رو تکرار می کنی؟ خبریه؟
فکر می کنم منظورش مردک است که هم خدا را می خواد و هم خرما را.
البته خانم اولی حق طلاق نداره و چاره ای نیست. قانون راه را براش بسته. اما حسنا/ خرما خانم، می تونن خودشون را از دست این آدم خودخواه هوسران راحت کنند.
سلام . ممنون آیناز جان
بد نبود عزیزم
بانو سر عیدی چقدر سرت شلوغ اصلن نیستی
سلام حسنا جان من مدتیه می خونمت یک بار هم جواب سوال هامو برام ایمیل زدی من چون آرشیو گذشته نداری نمیدونم پسر داشتی ؟ متاسفتم اگر سوالم خاطرات گذشته رو زنده می کنه ؟
یک چیز دیگه به نظرم تو زنی میای که محکمه و می تونه زندگی خوبی داشته باشه چرا به همچین زندگی ادامه میدی ؟ چرا از جدا شدن میترسی؟ چرا نمیدونی که حقته کسی کاملا مال تو باشه ؟
باور کن اگر جدا شی حداقل ظلم کمتری به اون خانواده و به خودت و به خانواده خودت کردی
به هرحال امیدوارم تصمیم خوبی بگیر
پاسخ:سلام ندا جون ماچ عزیزم اگر مدتی هست که میخونی من گفتم که بچه ای نداشتم . پسرک همسر سابقم بود که توی یک تصادف برای همیشه رفت . برای رفتن هم من نمیگم آدم تحت هر شرایطی باید زندگی کنه ولی قبول ندارم که تاوان یک اشتباه سه طرفه رو من به تنهایی بدم .مگر این که شرایط طور دیگه ای باشه که فعلا نیست خنثی
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
این جمله آخر یعنی چی؟ شرایط باید چطور باشه که تو بری؟ چرا حرفت رو رک و راست نمی گی؟ چرا نمی گی که باج می خوای برای اینکه از زندگی اون زن بری بیرون؟
سحر جان، یکی بهش گفته خانم اولی اگر هم به شوهرش وکالت داده یعنی بهش اعتماد داشته. از این زندگی برو بیرون و عشق و اعتماد اونها را خراب نکن. جوابش را ببین:
پاسخ:سحر جون ماچمن در مورد این مال دنیا و جریان اون وکالت و خبر آوردن شخص مورد نظر بیشتر از حدی که باید ، توضیح ندادم و دوست هم ندارم بگم که طور دیگه ای بوده متاسفانه . چون در هر حال همیشه گفتم باز هم میگم این مسائل به من مربوط نیست . من در مورد خونه که به خودم مربوط بود تصمیم گرفتم حالا یا درست یا غلط .این حالت داشتن اعتماد هم اگر بوده که .... باز هم چیزی نگم بهتره
خب اولا توضیح نمی دم چون دروغهام معلوم می شه.
دوم این که اعتماد نبوده و وکالت طور دیگه ای گرفته شده؟؟ چطوری به زور؟؟ خب مردک یا به زور وکالت گرفته که خیلی احمق و کثیفه یا خانم اولی خودش وکالت داده که نشونه اعتمادشه. حالت سومی هم مگه داریم؟
سوم: این حالت داشتن اعتماد هم اگه بوده ... یعنی چی؟ این جمله ناقص الان چی را می رسونه؟
حسنا پارسال هم بارها می گفت اگر رفتنی باشه و حرف انتخاب باشه من باید برم. بعد که یک چند ماهی گذشت و متوجه شد اموال همه مال خانم اولی است و خونه و ماشین را هم که به اسم مردک بود به نام مهریه ازشون گرفت و مردک موند و کت شلوار تنش، حرف حسنا عوض شد.
یه مدت می نوشت خب اگه قرار به رفتنه، چرا فقط می گن حسنا بره؟ من نمی رم خانم اولی بره (چون می دونه که مردک خانم اولی را طلاق نمی ده و می دونه همه اموال هم به نام اونه و می خواد بمونه این گوشه کنارها ته مونده کاسه خانم اولی را لیس بزنه ) و به وضوح در کامنتهای برگ 52 می گه اگر خانم اولی می خواد من برم باید یه چیزی بهم بده تا برم!!
حسنا مهریه چندانی که نداره (خودش بارها گفته مهریه ام چیزی نیست) مال و اموالی هم که نصیبش نشد، مردک هم چیزی نداره که بتونه خرش کنه ازش بگیره. برای همین جدا نمی شه مگر این که خانم اولی یه ملکی، چیزی بهش بده.
حسنا میگه پیش روانکاو میره.
دو تا یا سه تا خواهر هم داره که براش عزیزند.
مامان و باباش هم که دائم در هتل حسنا ور دلش تشریف دارند.
خاله جان و دختر خاله جان هم که تهرانه وضیعتش رو می دونند.
مریم جون که دائم بهش خبر می رسونه و مشاور آشپزیشه در امر تیغه حلقه کننده غذاساز
....با این وجود حسنا دائم می نویسه دوستان (واضحا وبلاگی) راهنماییم کردند که چیو بنویس چیو ننویس به خانم اول چی رو بگو چی رو نگو آرشیوتو بذار آرشیوتو بردار با همسر چنین کن چنان نکن....
به قول خارجیها واقعا؟؟؟؟؟ اگر راست باشه این همه آدم دوروبرته بعد منبع راهنماییتات چهار تا کامنت گذارند که مثل خودت حسرت دارند شوهر بقیه رو تور کنند...
جل الخالق
سایه جان
یکی باید بهش بگه نقطه ضعف از این بزرگتر که زن دوم شدی؟ که خانواده ات پاشدن اومدن مراسم عقد زن دوم شدنت؟ تو عقلت نمی رسید، اونا برا چی چیتان پیتان کرده بودند آمده بودند برای ثبت این ننگ بزرگ؟ در غیاب خانواده داماد؟ فقط خود شاخ شمشاد حضور داشت و ماشین عروسکش که دل از همه برده بود؟
ادم بعضی از کامنتهای حسنا رو که میبینه احساس میکنه اینا رو خو. شیطان نوشته کامنتهای رعنا حالمو بهم زد انگار بویی از انسانیت نبرده شایدم کلا تو باغ نیست یعنی اینا نمیترسن روزی همین بلای اسمانی سرشون نازل شه.از اون پرروتر حسناست که میگه خانم اولی فکر میکنه من و خانوادم نقطه ضعف داریم!!!!!خدای اعتماد به نفس میخوای بگی نداررررین؟!
این رعنا تا حالا کجا بود؟
انگار اصلا معنی زندگی مشترک و ازدواج و ... را نمی فهمه. شاید خودش هم زن دوم هست که فکر می کنه با اومدنش به زندگی یه زن و شوهر سبب خیر شده و مشکلات زندگی اونها رفع شده و رسالتش را مبنی بر رفع مشکلات زندگی مشترک مردان متاهل به انجام رسونده!
آره به خدا م داغون شد
جدی می گی آوا؟؟؟ مگه نمی دونستی امکانات حسنا با همه فرق داره؟
یعنی من به هیچ چی کار ندارم فقط حسنا خاک بر سرت !با اون دستورایی آشپزیت من فر ندارم میخواستم بادمجون کم روغن سرخ کنم انداختمش به دستور حسنا انو به جای بانو تو ساندویچ ساز ساندویچ سازم به فا....ک فنا رفت تمام بادمجونا چسبید کنده نمیشه من چی کار کنم حسنا بختک خونه خراب کن ایشالله خانم اولیه ریشت بخشکونه با اون دستورات
بهتر بود تو سایتهای معتبر آشپزی می گشتی
حسنا که اعتقاد داری ازدواج شما یه اشتباه سه طرفه بوده و باید هرکس سهم خودشو تقبل کنه و خانم اولی اینو نادیده میگیره و میخواد شما تاوان اونو هم پس بدید لطفا توضیح بده که شما و همسر گرام قراره چطور تاوان اشتباه پس بدید اگر قرار باشه خانم اول در کمال آرامش تو رو بپذیره؟
طبق گفته های خودت از یه شهر کوچیک رفتی بالا شهر تهران خونه بزرگ تر از بزرگ گرفتی! ماشین عروسک سوار میشی،سفر اروپا،همسر پولدار عاشق! بچه اتم که داری مقدماتشو میچینی..انتظار داری همه فک و فامیل مردک هم در جریان قرار بگیرن چشم روشنی بیارن براتون رابطتونم علنی بشه خواهشا بگو تو یکی چطوری قراره تاوان اشتباهتو پس بدی؟
اصلا خانم اول در کمال آرامش باشه تو قبول داری اشتباه کردی؟! همینجوریش معلومه از لقمه ای که به دندون گرفتی خیلی راضی هستی و هرچی هم با چوب میزننت راضی نمیشی بندازیش
اونوقت این حسنای شیاد و دروغگو چرا هروقت ی گندی می زنه سریع آرشیوش رو رمزی می کنه؟ بعد از یک سال و نیم که هی می اومدن بهش می گفتن که بابا راحت با خوندن وبلاگت شناسایی می شی می گفت که نه اصلا امکان نداره بهار طفلکی که بلد نیست تو نت سرچ کنه خانوم اولی هم اصلا بلد نیست کامپیوتر رو روشن کنه مردک هم وقت نداره. به محض اینکه بانو این وبلاگ رو ایجاد کرد و دروغاش یکی یکی رو شد سریع آرشیو رو جمع کرد و گفت می ترسه شناخته شه سری دوم رمزی کردن آرشیو هم که مصادف شد با گند بزرگی که با پست آشپزی زد و معلوم شد که ای بابا این اصلا شاغل نیست حالا هم که چیزی نداره بگه میگه آدرس ایمیل بدید پرت و پلا تحویل بگیرید.
اینایی که می خوننش اصلا خبر ندارن این کیه و چی می گه.
هر روز سه چهار تا کامنت داره که پسرک بچه ات بوده؟
یه چیزی می خونن می رن
حسنا تا اینجاش هم زندگیش رو با کلک و حیله پیش برده. با حقه و کلک و برنامه یا به قول دوستاش با هدف مشخص خودش رو انداخت تو این زندگی و با کلک و حقه تمام شروطی رو که از اول باید بهش پایبند می بود گذاشت کنار و توجیهش هم این بود که خانوم اول باید از اول می فهمید که ما دوتا ( حسنا و مردک ه ر زه ) ربات نیستیم و احساس داریم و الان به هم علاقه مند شدیم. حسنا خانوم طبق قراری که به قول خودش با خانوم خانوم ها گذاشته بود تنها برای رفع نیاز 6 مردک وارد این زندگی شده.حسنا از اول هم قرار نبود که ی زندگی درست و درمون داشته باشه. این مدل زندگی کردن جز حقارت چیزی نداره، حال بهم زنه ولی حسنا خودش قبول کرده بود و مطمئنا اگر حسنا یک درصد احتمال می دادبا این کار ( حاملگی در سه ماه اول به قول رعنا ) یا داد و بیداد کردن جلوی در و همسایه به نتیجه خواهد رسید این کار رو می کرد. ولی می دونست و می دونه به این مردک هر زه اعتماد و اعتباری نیست و انجام این کار یعنی قبر خودش رو با دوتا دستاش کندن و برای همیشه خداحافظی با این زندگی و البته با توالتهای اروپا. درمورد سخن گفتن از نجابت حسنا که واقعا زبان قاصر است و در بیان نگنجد همان بس که به خاطر نجابتی که در آپارتمان اولش به خرج داده بود کل ساختمان عذرش رو خواستن و پرتش کردن بیرون..
غنچه جان سلام . رسیدن بخیر
setareh ٧:٥۳ ب.ظ - جمعه، ۱٦ اسفند ۱۳٩٢
سلام حسنا جان.یه سوال برام پیش اومده ،خانم اولی و همسرت اگه یه کمی هم اهل اینترنت باشن،راحت میتونن اینجا رو پیدا کنن.از نظر شما اشکالی نداره؟یا اصلا هیچکدومشون اهل اینترنت نیستن؟درسته که همیشه میگین نامها واقعی نیست یا بعضی چیزها رو از گفتنش بخاطر عدم شناسایی طفره میرین.اما کلیت زندگیتون که خیلی روشنه.برات ارامش و شادی ارزو میکنم.
پاسخ: سلام ستاره جون . عزیزم اگر زحمت میکشیدی سوال داری ایمیلت رو هم میگذاشتی ممنون میشدم ماچ در هر جال باید بگم چرا برام مهم هست . پست کمی تغییر رو بخونی توضیح دادم . خانوم اولی که تا جایی که من میدونم اهل اینترنت نیست همسر هم در حوزه کار خودش و سایتهای خبری یا مربوط به کارشون میره و یا غیر از موضوع کاری سایت خبری و صفحه خودش تو اسمش رو نبر . ولی با همه اینها ... چی بگم حالا باشه بعد اگر خواستم ر موردش مینویسم .
------------------------------------------------
بهار چی اونوقت؟؟؟...
بهار، بقیه اقوام و فک و فامیل.
شوهر خواهرهای خود حسنا
بچه های خواهرمردک
برادر خانم اولی و .... خیلی های دیگه
حسنا دروغ محض می نویسه، وگرنه خیلی ها هستن که می تونن راحت از خوندن این وبلاگ بشناسنش. اما چون این افسانه وجود خارجی نداره، خیالش راحته
رعنا ۱٠:٤۳ ق.ظ - جمعه، ۱٦ اسفند ۱۳٩٢
البته حسنا جوونبغل
من فکر میکنم که خانم اول بهت حسادت می کنه، چون نمی تونه تحمل کنه (یاحتی باورکنه) که تواینقدر خوب و بزرگوار و بخشنده هستی.بغلبغلبغل
به قول همون سیاوش، محبت است که زنجیر می شود گاهی، همسر هم با زنجیر محبت بهت وابسته شده و خانم اولی داره از همین می سوزه.
پاسخ: رعنا جون شما خودت خوب هستی که من رو خوب میبینیبغلماچ من قابل نیستم . من هم یک آدم هستم با تمام بدیهام و با تمام خوبیهام . مثل همه آدمها . خانوم اولی هم متاسفانه مشکلش این هست که فراموش میکنه در این اشتباه سه طرفه یک طرف قضیه هم خودش بوده و سهم خودش هم از این اشتباه محفوظ هست خنثی
حسنا بانو - ۱٩/۱٢/۱۳٩٢ - ۳:٠٥ ب.ظ
--------------------------------
تو خودتم یه زنی خانووم رعنا.....زشته بخدااا..سر خودتونم بیااد همین حرفا رو میزنین؟؟...بعضی کلمه ها وزنشون واسه خیلیا زیادی سنگینه مثه ((خانووم)) ...نباید الکی خرج خیلیا کرد.
انشاله از این زنجیر محبت ها یکی هم نصیب همسر رعنا خانم بشه.
آره مینو جون خوندم
حتما وقتی تو اداره جواب کامنت می داده و همزمان هم غذا درست می کرده از آقای همه کار و بقیه همکارها می خواسته یه سر به غذا بزنن که نسوزه تا این بتونه با خیال راحت و آرامش بیشتر به کامنتها جواب بده
آقای همکار احتمالا رفته تا سوپر سرکوچه نوشابه بخره، خانم ب حواسش به غذاست که ته نگیره
رعنا ۱٠:٤٠ ق.ظ - جمعه، ۱٦ اسفند ۱۳٩٢
اگه بجای من، یکی با همسر ازدواج می کرد، با کلک، همون سه ماه اول حامله می شد و بعد بچه رو بهانه می کرد و که هی همسر باید بیشتر از قرار بهش سر بزنه، اون وقت چه می کردین؟ (اما تو اینقدر خانمی که صبر کردی تا از همه چی مطمئن نشدی، اقدام نکنی)
یا حتی اگه بجای اینکه همسر با یه دختر پاک و سالم ازدواج کنه، به توصیه خواهرشوهر گوش می کرد و هر چند وقت یه بار با یه دوست دختر می بود، اون وقت اگه هزار ویک جور مریضی با خودش می آورد به خونه، بعد شما می خواستین چه کار کنین؟
اگه شما واقعا این ها رو متوجه نمی شین، نمی دونم چی بهتون بگم، شما باید گیر یه آدم ناجور می افتادین اون وقت قدر من رو می دونستین"
پاسخ: رعنا جون واقعا همین مساله هم هست . اگر من میخواستم دنبال بهانه بگردم که تا حالا به جای یکی ، دوتا بچه داشتم و فکر نمیکردم که بچه برای وقتی هست که آدم از نظر روحی و زندگی آمادگی داشته باشه نه برای حل هر مشکلی . اگر من هم میخواستم صورت مساله رو پاک کنم که هیچی شرمنده برای توصیه خواهر شوهر مادر شوهر که نگو . اصلا من موندم این آدمها چی پیش خودشون فکر میکردند که همیشه این پیشنهاد رو به همسر میدادن و الان هم بس نمیکنن . خوب شد همسر در این مورد از همون اول که متوجه مشکل خانوم ولی شده بودند و بعدا که مشکلات دیگه هم بوجود اومد ، عقلش رو دست اینها ندادخنثی خانوم اولی خودش هم میدونه اینها چه آدمهایی هستند ولی خوب فعلا که شدند طرفدار و شاید بهتر دیده توصیه هاشون رو به برادرشون فراموش کنه شرمنده
حسنا بانو - ۱٩/۱٢/۱۳٩٢ - ۳:٠۳ ب.ظ
رعنا جان، اولا شما چرا آدرس و مشخصات نداری؟
در ثانی با این نظرات فاضلانه و عالمانه تا حالا کجا بودی؟ حسنا جان یکسال و نیمه داره می نویسه و تا حالا کامنتری با این دانش و بینش نداشته.
اما این که حسنا بچه نداره می تونه دلایل متعددی داشته باشه.
مثلا حسنا بچه دار نمی شه
یا مردک وازکتومی کرده
یا مردک از خانم اولی می ترسه
یا از همه مهمتر، مردک هنوز ته مونده ای از شعور براش باقی مونده و می دونه که با داشتن دختر 20 ساله و 50 سال سن، نباید بیشتر از این خودش را مسخره فک و فامیل و دوست و آشنا بکنه.
مردک تا پاریس حسنا را برد و به شوهرخواهرش جرات نکرد بگه من زن دوم دارم و زنم همراهمه. بچه را می خواد تو جیبش قایم کنه؟ بچه ای که نشه به عمه و عمو و فامیل معرفیش کرد می دونی با چه مشکلات روحی روانی بزرگ می شه؟
در ضمن این حسنا بانوی مکاری که ما دیدیم، نیازی به راهنمایی شما نداره. حسنا توی بطن اون زندگی هست و بهتر می دونه بچه آوردن تو این شرایط به صلاحش نیست. اموال که به نام خانم اولی است و ارثی از خانم اولی به بچه حسنا نمی رسه. اعتباری هم به زندگی حسنا نیست و معلوم نیست موندنیه یا رفتنی.
حسنا خودش بهتر از رعنا خانم مردک را می شناسه. مردک اگر می خواست وفا کنه و اگر بچه براش مهم بود که به زن اولش و به دخترش وفا می کرد. می دونه که بچه باشه یا نباشه در تثبیت موقعیتش تاثیری نداره. ضمن این که بعد از جدایی، ازدواج بعدیش را سخت تر می کنه. به هر حال حسنا هنوز سی سالشه و خیلی فرصت داره که در راه خدا به خانواده های نیازمند کمک کنه.
سلام غنچه جون
دلمون برات تنگ شده بوددختر
حسابی جات خالی بوداین چندوقت
خوش گذشت؟
...جان
هرکس جای خانوم خانومابودبه سلامت رفتارحسناشک میکرد
شوهرشو ازش گرفت حالاخودش ودقیقامیخواست بجسبونه به برادرش
میدونین که همه به حسنایه جوردیگه نگاه میکنن
همه ی مردهای زندگیش به حسنامیگن مهربون
چون زن کارمندومستقلی نمیاید بخاطرس.....زن یک مردبشه
مگراینکه نهایت کم عقلیشو نشون بده
این زن نه تنهاداره به خودش توهین میکنه بجنهنم
داره به زن های زحمت کش جامعه ماداره بطوروحشتناک توهین میکنه
وازاون بدترداره میگه خیلی هم بدنیست هرکس میتونه تو این زندگی ها
زندگی خودشو بکنه وبه ارامش برسه
وقاحت تاچه اندازه؟ حسنامهربون
آیناز جون من گاهی با خودم اون صحنه را تجسم می کنم، که رئیس آدم بیاد بهش بگه، دوست من هیچ مشکلی با زنش نداره و زندگی خوش و خرمی دارند و الان دنبال یکی برای رابطه جنسی می گردند و ...
اصلا نمی تونم باور کنم همچین اتفاقی تو محل کار آدم بیفته و رئیس آدم یا همکار یا ... به خودش همچین اجازه ای بده و ...
حالا الان حسنا می گه اونها دروغ گفتند و مشکل دیگه ای داشتند و ... حتی اگر هم دروغ گفته باشند و مشکل چیز دیگه ای باشه، به هر حال به تو اینطور گفتند. مهم اینه که به تو گفتند هیچ مشکلی در بین نیست جز نیاز به یه نفر برای رفع این مشکل زندگیشون.
حتی نگفتند زندگی معمولی دارند یا ... حسنا تاکید زیادی روی زبانزد بودن و عاشقانه بودن زندگیشون داشت!
واقعا آدم می مونه
سلام بانو جان دوستان عزیز
من برگشتم البته بماند که چه سوغاتی از اونجا آوردم از وقتی که اومدم سرما شدید خوردم گلو درد و سرفه امانم نمیده صدام که کلن در نمیاد بالاخره عید خودمم رسوندم
دلم برای همه تون تنگ شده پست پریناز آشپزی آخرش بود
مخصوصن قسمت کوفته اش
سلام. خوش آمدی. رسیدن به خیر
ایشاله این چند روز مونده تا عید بهتر بشی و شاد و سرحال سال نو را شروع کنی
میگم الان توجهم به این نکته جلب شد که حسنا نوشته بود " معمولی صحبت میکرد" منظورم اونجاست که برادر خانم اومده کنارش نشسته ، بعد خانم اولی با حرص میاد موهاشو میکشه که لازم نکرده با برادرم صحبت کنی، اونوقت این معمولی صحبت میکرد تاکید به چیه؟ میخواست بگه مثلا مورد مرموزی در بین بوده یا نبود؟ یه جورایی نمیخونه این دو تیکه ، مثل اینه که خانم اولی چون به حسنا و سلامت رفتارش اطمینان نداره ، خواسته از برادرش دور نگهش داره !!!
صبا جان این پست رو خوندی؟
" در همون فاصله برادر خانوم اولی اومد رو مبل کنار دستی من نشست . معمولی صحبت میکرد که مثلا میدونه مشکل داریم شما بیشتر صبر کنین و از این حرفها "
حسنا برادر خانم خانما وقتی گفت بیشتر صبر کنین ازت خواهش نکرد از زندگی خواهرش بیرون نری؟
مطمئنا ایشون در جریان هست که اگر حسنا از مردک جدا بشه، زندگی خواهرش خراب می شه. برای همین خیلی نگران بچه سقط شده ی حسنا بود و خواهش کرد اجازه بدن بیاد بیمارستان عیادت حسنا، که مردک راضی به زحمتشون نشد و گفت تلفنی احوالپرسی کردید قبوله
حسنا اگه کارمنده چرا از محل کارش وقتی می خواست برای ویزا اقدام کنه نامه نگرفت؟
اگر هم نامه گرفته که دیگه اداره می دونسته این سفر رفته پس نیازی نبود خانم ب خبر بده.
من مطمنم دروغ می گه و کار نمی کنه ولی این هم یکی از دروغ هاش بود
یکی می خواد بپرسه
نیک عزیز منم نرفته بودم اونجا، یکی از دوستان چند تا کامنت پایین تر از کامنت من نقل قولی از کامنتهای حسنا رو گذاشته بود همونو دیدم
...جان بازم به حوصله تو که میتونی بری بخونیش برا من اینقد چندش اور شده که اصلا تو اون وب نمیرم و از طریق اینجادر جریان قرار میگیرم.البته نمیدونم چرا اینجا که میخونم برام جنبه سرگرمی وخنده داره ولی همین مطالبو اونجا بخونم واقعا حرص میخورم
سحرخانم بنده با کسی جدل نداشتم، خیلی آروم جواب دادم ، دلیل حذف این بود که به اعتقاد بانو اون کامنتها درباره حسنا و موضوع وبلاگ نبود، الان هم جواب این بنده خدا رو دارم بدم، ولی خب به این بسنده میکنم که بگم عزیزم برو در خونتون بازی کن... العاقل فی الاشاره
رها جان
کامنت های شما و سه نقطه جان از اونجا که تبدیل به جدل شده بود حذف شده. أما کامنت أصلی تون هست و توضیحی که بانو نوشته برای سوالتون.
بدبختی تا چه حد اخه ؟
عقده های فرو خورده تا به کی؟
کسی که انقدر ترس و بزدله که کامنت های یه بی طرف رو حذف میکنه حرومه اون وقتی که براش بذارم
واقعا حقیری و قابل ترحم همینو میتونم بگم
شما یه سوال داشتی و من مفصل برات توضیح دادم.
مشکلت چیه؟ قرار نیست چون کامنتها باز هست من هیچ نظارتی نداشته باشم و اینجا از ماجرای اوکراین تا دلایل انقراض دایناسورها بحث بشه !
هر کامنتی به صحبت کلی وبلاگ ما نامربوط باشه حذف می کنم.
دوستان لطف کنید هیــــــــچ جوابی به خانم رها ندید. ممنون
فقط من از خوندن کامنتهای حسنا و د.کتر برای همدیگه حالت تهوع میگیرم یا شماها هم همینطورین؟ اینقدر مصنوعی قربون صدقه هم میرن که بچه دو ساله هم میفهمه این صمیمیتی که دارن نقشش رو بازی میکنن واسه گرسنگی فکری و خشم فروخفته و گریبان دریده شدشون از پستها و کامنتهای اینجاست
خوب از واژه های بین المللی حسنا و دار و دسته استفاده کردم؟
بانو جان خطاب به رها ست بعدا میتونی پاکش کنی:
رها خانم شما که میری همه اش قربون صدقه مهتاب عشق اول زن چندم میری میای اینجارو برای چی میخونی؟! شمایی که طرفداره پنهان کاری و زندگی پنهانی هستی.
شمایی که اعتقاد داری خانم اول و بهار حقشونه معلومه که باید از خوندن ما متقاعد نشی! شمایی که میای میگی بانو با گذاشتن سرنوشت خواننده هاش داره ترویج دروغ میده و راه وبلاگ همسران اول رو میره معلومه که فقط به متشنج کردن جو فکر میکنی. شمایی که میخوای از پست های بانو یا سرگذشتی که گذاشت مثلا ایراد بگیری و نظراتو منحرف کنی! شمایی که وقتی بحث راجع به شنای تموم شده میای واینجا دوباره بازش میکنی...
عزیزم با ادبیات خودت و اونایی که زیر علمشون سینه میزنی باهات صحبت کردم:
شما یه ترول هستی. کسی که با انداختن یه حرف نامربوط وسط بحث سعی میکنه که هدف بحث رو منحرف کنه و همه رو متوجه خودش کنه. ما اگه اینجا یه مشت بیکار هستیم باعث افتخارمونه چون مثل شما و شوالیه باور نداریم حق زنای پولداره که هوو بیاد سرشون. ما مثل شما که میری یه آدمی که کل زندگیشو با دروغ بنا کرده طرفداری میکنی نیستیم. اگر حتی یه دختر بعد از خوندن این وبلاگ و نظراتش از حسرت کشیدن برای زندگی حسنا و امثال اون دست کشیده باشه برای ما کافیه.
خوب بود ما هم اینجا پز مدرکو شغل و در آمدو تحصیلاتو رنگ مو و درایت و زرنگیمونو بدیم؟!!!!!!
اگر معلوم الحالی اینه ما بهش افتخار میکنیم
ببخش بانو ولی خودت میدونی از کی این حرفای رها منو ناراحت کرده بود. خوشحالم که خود واقعی اش رو نشون داد. این ترول ها از مخالفای مستقیم خطرناک تر هستن
وای مینو جون
کامنتت عالی بود
فک کن
وافعا چه حسی داشت اون لحظه
یک حسنا بانو هستم ۱:۱٥ ب.ظ - پنجشنبه، ۱٥ اسفند ۱۳٩٢
آمین نیشخند من که عاشق گیس گلابتون شیطون هستم دیوار راست رو بالا بره نیشخند هر چند همسر که پز دختر داشتنش رو میده و کیگه دختر دارم و یک طوری میگه که آدم حس میکنه داره میگه پسر نیاری طلاق قهقهه
پاسخ: همسر خونش رو دیده تورو طلاق بده ! آممممممممممممماااااااااااا ...... نیشخندچشمک
تکتم - ۱٥/۱٢/۱۳٩٢ - ٢:۱٧ ب.ظ
----------------------------------------------------
یک حسنا بانو هستم ۱٠:٢٦ ق.ظ - پنجشنبه، ۱٥ اسفند ۱۳٩٢
عزیزم بغلماچدختر شیطون بلا . ماشالله بهشقلب چه لباسهای خوشگلی مبارک آوین و آرش باشه به سلامتی و شادی قلب من هم دلم از این دختر شیطونها خواست خوبنیشخند البته من هم یک دختر خواهر بلا دارم که عشقمه فقط حیف که هر روز نمیبینمشقلب
پاسخ: الهی الهی الهی خدا یک دختر به شری و شیطونی آوین بر سرت مستولی کنه خندهشیطان
تکتم - ۱٥/۱٢/۱۳٩٢ - ۱٢:٢٢ ب.ظ
بانو جان سلام
ممنون که به اینجا نظم دادی
یادمه وقتی حسنا از توالت اسپانیا برگشت، یه پست گذاشت که خانم الف گفته که خانم ب رفته به حراست گفته حسنا رفته خارج. بعد می گفت چطوری به روی خانم ب بیارم که خبر دارم و برای خانم الف هم بد نشه. کامنترها ریختن تو کامنتدونی و یکی می گفت بگو یکی می گفت نگو. یکی می گفت حضوری تیکه بنداز. یکی می گفت تو جمع تعریف کن که یکی که می دونم کیه رفته حراست. یکی می گفت از خانم الف اجازه بگیر و بهش رک بگو. یکی می گفت بگو تو حراست آشنا داری و گفته بهت... آی حال این کامنترها گرفته بشه اگر بفهمن رسما سر کار بودن! دارم فکر می کنم حسنا پشت مونیتور هرهر کرکر به اینا می خنده! خیلی دوست دارم یه لحظه جاش باشم ببینم از خوندن این همه کامنت که بی پایه و اساسه و هییییییچ کاربردی هم براش نداره چه حسی داره! عشوه های خانم ب برای آلن دلون رو بگو!
بااااااااااااااانو کجایی
همین جا
میگم من کم کم دارم نگران حسنا میشم یه چند وقته خبری ازش نیست
می آد.
مشغول خونه تکونی و خرید عید هست.
بانو جان، پستهای اول وبلاگ حسنا، با فاصله خیلی کم نوشته می شد،کسی یادش هست چه اتفاقی افتاد که یهو فاصله افتاد بین نوشته هاش؟
بعد از ماجرای سوگند و لیلی و بعد وبلاگ ما اینطور شد.
تابستون ماهی یک پست می ذاشت.
نسیم جان کی با ظلم کردن آخر عاقبت چه کسی به خیر شده است.این آدم امروز مست جند تا چیز ساده است اما بچه هایش با مالی که حق آدمهای دیگر در آن هست بزرگ می شوند معلوم نیست این طفلکی ها باید چه جوری تاوان ظلم پدر و مادرشان را پس بدهند.
امتحان خیلی خوب بود ، فقط 1 سوال رو بلد نبودم
ولی واقعا سخت بود بعد 2 ساعت مغزم خود به خود هایبرنیت شد
ممنونم از همه بابت حمایت و دعاهاتون
نسیم جان احساست رو درک میکنم ولى اگر نظر من رو میخواى شما فقط یک روى سکه رو دیدى، شک نداشته باش بار کج به منزل نمیرسد ، این جور ادمها تمام زندگیشون تظاهر و دروغ است و پوشالى ،نمونه چنین انسانى رو از نزدیک دیدم ، یک مرد کلاهبردار و شیاد که حتى به سرمایه خانواده زنش هم رحم نکرد نتیجه اش این بود ، پدر این اقا که مرد شریف و با ابرویى بود از شدت فشار روحى از گند هاى پسرش در خیابان سکته کرد و مادرش خود سوزى ، همسر جوان و زیباش تنها بچشون رو برداشت و از ایران رفت و با مردى دیگر ازدواج کرد و خودش چند سال به زندان افتاد و الان هم با بدبختى زندگى میکنه، عزیزم باور کن اون ماشین و اپارتمان و حتى خنده هاى اون خانم همش تظاهرى بیش نیست.
شادی جان دلم برایشان می سوزد که لذت داشتن یک دوست واقعی کسی آنها را برای خودشان دوست باشد محروم هستند
الان اگر حسنا تو وبلاگش نمی نوشت ماشینم ال است خانه ام فلان جا ست این همه دوست نما دنبال قصه خرم سلطانش نبودند وگرنه وبلاگ زنهای صیغه ای رک پوست گنده نوشتند از یک خانواده فقییر بودند کسی نگاه نمی کند
راست می گویی شادی جان مردم زامبی شدند عقلشان برای تجملات از دست دادند
خانم رها ایجا کسی به شنای کاری نداره تو کامنت پست روزمره یکی به اسم شوالیه در مورد ایشون سوال پرسیده بود که یکی دو نفر در جواب به اون راجع به شنای توضیح دادند.بلافاصله بانو یه پست دیگه گذاشت و تاکید کرد که در مورد وبلگهای دیگه حرف نزنید خیلی از بچه ها هم اون کامنتها رو ندیدن چون پست جدید رو خوندن واسه همین هم نمیدون خطاب شنای کی هست.اما در مورد ادبش لحن بد پست اخیرش و جوابش به کامنتها این حرف شما رو نقض میکنه حداقل شما که به عنوان به فرد بی طرف اینجا رو میخونی باید اینو بدونی بچه هایی که اینجا کامنت میذارن نه بی ادبن نه بیکار نه خاله زنک بجز حسنا هم به کسی کار ندارند'خود من به شدت دلم برای حسنا میسوخت اما بانو دستش رو برام رو کرد و حداقل فهمیدم اینقد زود هرچیو باور نکنم!
ما با هیچ کس کاری نداریم ، هدف ما فقط حسناست
نمی دونم چرا دوستان از افراد دیگه صحبت می کنه ، بذارید افراد دیگه هر چقدر که می خواند پشت سر ما بد و بیراه بگن ، لطفا از افراد دیگه صحبت نکنید
مهصا جان ببخشید من یه پیغام کوچولو واسه پریناز بذارم.
پریناز جان،
انشاله که عید و تعطیلات بهت خوش بگذره. سال خوبی را شروع کنی.
اون چیزی که قول دادی، خیلی برام ارزشمند و مهمه. حتما نتیجه اش را هم برام خصوصی بفرست. منتظرم.
من به عنوان یه خواننده بی طرف میخواستم یه سوالی بپرسم
من از پارسال وب شنای رو میخونم با اینکه به نظرم غرور بیش از حدی داره و زیادی اعتماد به نفس داره ولی خانم باسواد و با ادبی به نظر میاد
من تا به حال حس بدی ازش نگرفتم
تا اونجایی هم که من میدونم زن دوم و کلا معشوقه نیست مشکل شما باهاش چیه ؟
اینجا تعدادی کامنتر داره و هر کدوم هم وبلاگهای مختلفی را می خونند. گاهی هم وبلاگی را معرفی می کنند یا اشاره ای به مطالبش می کنند. تا جایی که بحث ما منحرف نشه موردی نداره.
کسی که وبلاگ عمومی می نویسه نمی تونی به بقیه بگی چرا رفتی وبلاگش، یا چرا در موردش حرف زدی یا ...
خب از حرفهای کامنترها که بگذریم، من به اندازه ای که خودم نوشتم جواب می دم. من شنای را نه می شناختم و نه وبلاگش را می خوندم. دیروز که صحبتش شد یه نگاهی به پستها و نوشته هاش کردم حس کردم داره دروغ می نویسه و اغراق می کنه. یکی دو تاش را هم مثال زدم براتون.
شما دوست داری بخونی، بخون. دوست نداری نخون. به کسی ربطی نداره. من به شخصه حوصله خوندن توهمات و رویاهای دیگران را ندارم.
این کاملا سلیقه ای است. مثلا من اصلا فیلم هندی دوست ندارم. حوصله دروغها و مسخره بازیها و رمانتیک بازیهای اغراق آمیزشون را ندارم. اما از تولید و فروش این فیلمها معلومه که میلیونها نفر توی دنیا این فیملها را می پسندند.
وبلاگ خوندن هم همونطوریه. بعضی ها از خوندن وبلاگ دروغ یا اغراق آمیز یا رمانتیک الکی یا ... خوششون می آد.
البته یه ایرادی که به این دسته وبلاگها وارده اینه که بهتره بگن اینا قصه است و واقعیت نداره، اما نویسنده هاشون اکثرا دوست دارن تخیلاتشون را به اسم واقعیت و زندگینامه به خورد دیگران بدن!
اینم چون به وبلاگ ما اشاره کرده بود و پستی در این مورد نوشته بود، گفتم ببینم چی می گه و کیه. دیدم اووووووو اوضاعش خیلی خراب تر از این حرفهاست.
وقتی می خوای نویسنده وبلاگی را بشناسی، برو پستهای اولش را بخون. اینها بعد از یه مدت کامنت بازی و فهمیدن نواقص کارشون ماهرتر می شن و بهتر می تونند دروغ بنویسند. پستهای اول شنای را برای مرغ پخته بخونی خنده اش می گیره
هر چند من دو سه تا پست آخرش را هم خوندم داااااااد می زنه دروغ می گم
دزدی کار زشتی است اما اکنون به یک استثنای کاملاً طبیعی که تا به حال از شدّت وضوح، مغفول مانده بود، تصریح می کنیم و جمله تاریخی خود را به این ترتیب تکامل می دهیم: « دزدی کار زشتی است مگر برای اهداف متعالی »
راحله جون تا حالا این مطلبو خوندی؟
مردم ایران زامبی شده اند
وصف حال قشنگی از مردم ماست. مثلا اینجا که می گه :
...خودشان را پولدار جلوه میدهند و اتومبیلهای مدل بالا سوار میشوند تا دیگران عاشقشان شوند. آنها میدانند اگر دوست و فامیل احساس کنند که وضعشان مناسب نیست، طردشان میکنند؛ پس وانمود میکنند که دغدغه مالی ندارند ... آنها چنان در پی چشموهمچشمی هستند که یک کارگر ساده کارخانه، خانه پدری خود را میفروشد و به اجارهنشینی روی میآورد تا همسرش بتواند به فامیل خود بگوید که سانتافه سوار میشوند...
به نظر من، همین طرزفکر باعث شده که دخترهای ما به دنبال مردهای متاهل پولدار باشن و یا در فضای وب دروغپردازی کنن
متن کاملش خیلی بامزه است
شادی جانم نمی دانم چی بلایی سر ما آمده است! 30 سال پیش آشنایی داشتیم که از بازاری های قدیمی تهران بود اگر آدم غریبه این ادم را میدید محال بود متوجه شود که فرق دارد اصلا همین دکتر حسابی که اولین دانشگاه تهران را باز کرد شما برید موزه و خانه زندگی کردنش راببینید. شخصا حیرانم که این همه عقده از کجا آمده است که برای جلب توجه کردن حاضریم خومان از لذت یک زندگی سالم و با آرامش محروم کنیم !
بانو جون و دوستان عزیز
این مطلبو بخونین، خیلی جالبه
http://www.iranianuk.com/page.php5?id=20140308224850040
مخصوصا این یک تیکه اش، که باعث میشه آدم به حال مردمش تاسف بخوره:
مرگ برای همسایه
... «عشرت شایق»، نماینده سابق مجلس، رک و راست از ازدواج موقت دفاع میکند و میگوید: «اسلام، ازدواج موقت را جایز دانسته، بنابراین ما چه طور میتوانیم با آن مخالفت کنیم.»
وقتی از او میپرسم اگر دامادتان دست به ازدواج موقت بزند، بازهم نظرتان همین است؟ کمی مکث میکند و میگوید: «گردنش را میزنم. ازدواج موقت و یا چندهمسری در اسلام درموارد خاص توصیه شده است.»
اما او هم ترجیح میدهد مکالمه را ادامه ندهد: «بهتر است شما بقیه سوالات خود را فردا بپرسید. اجازه دهید من سایت شما را ببینم و بعد با شما گفتوگو کنم.»
تلاشهای ما برای برقراری ارتباط با این نماینده مجلس هفتم در روزهای بعد ناکام ماند.
وقتی نماینده مج.لس ما اینطوری می گه، دیگه چطور می تونیم از خواننده های حسنا انتظار داشته باشیم مرگو فقط برای همسایه نخوان؟
شادی جان،
یادمه یکبار یکی از کامنترهای فدایی حسنا، توی وبلاگ خودش پستی گذاشته بود در مورد این که با دیدن عکس دختری که همسرش قبل از این خانم، رفته بوده خواستگاریش حالش بد می شه و ...
حالا شوهره فقط رفته بود خواستگاری، اونم قبل آشنایی با این خانم. دختره هم الان ازدواج کرده بود و سر خونه زندگیش بود و این خانم عکسش را اتفاقی توی آلبوم یکی از آشناها می بینه !!!!!
اما معتقده خانم اولی باید با آرامش در کنار حسنا زندگی کنه
بانو جان واقعا گلی
نمیخوام محورموضوع وبلاگ رو تغییر بدم ودرباره ادمهایی حرف بزنم که شاید زن دوم نباشند ولی بنوعی دنباله رو زنهای دوم هستن وبقول دوستان ببعی اونها.
شنای تووبلاگهایی که میره حرف ازاین وبلاگ میزنه وبانو رومتهم میکنه به بیکاربودن وتجسس وفضولی درکار بقیه
اینقد اون مغزنخودیش روبکارنمیندازه که این وبلاگ درنوع خودش انقلابی هست برای وبلاگهایی که ترویج زن دوم میکنن
امثال شنای که درنوشته هاشون دروغ توهم هست برای اینکه خودشون رو نشون بدن برای این جامعه و زنهای جامعه ما مایه ننگ هستند درحقیقت این زنها همون افرادی هستند که ازتوشون حسنا نفس کبوتر پری و.... درمیاد
راحله جون
بیشتر ما ایرانیها برای خودمون زندگی نمی کنیم، برای دیگران زندگی می کنیم
برای استفاده خودمون، ماشین و گوشی موبایل و خونه و ... نمی خریم، برای پز دادن می خریم.
به همین خاطره که کلی هزینه می کنیم و گوشی و لپتاپی می خریم که اصلا به درد کارمون نمی خوره و استفاده ای برامون نداره جز پز دادن
مخصوصا از وقتی فیس بوک اومده که دیگه نگو یه جائی خوندم بعضی از جوانهای ایرانی میرن آتلیه عکس می گیرن که بذارن توی فیس بوک
به قول شما، روزی که پز دادنو کنار بذاریم تازه می تونیم از زندگیمون لذت ببریم
می تونیم ماشین و خونه و کامپیوتری که برامون مناسبتره بخریم، لباسهائی که دوست داریم و باهاش راحت تریم بپوشیم، رشته ای بخونیم که دوست داریم، در ازدواجهامون به فاکتورهائی مثل عشق و اخلاق بیشتر اهمیت بدیم تا مادیات
و از همه مهمتر، کمتر دروغ بگیم
نسیم عزیز
ماشین و خونه ی چند میلیاردی که با ضربه زدن به دیگران به دست بیاد، ارزش پشیزی رو هم نداره. آدم باید وجدانش راحت باشه. بماند که یه سری آدم ها وجدان رو کلا تو وجودشون کشتن.
چه به اون دنیا اعتقاد داشته باشیم چه نداشته باشیم باید بدونیم این کارها آخر و عاقبت خوشی نداره. به عینه انتقام روزگار رو از آدم های نامرد دیدیم. همه مون.
من امروز کلا روی مود درستی نیستم آخر ما به کجا میرویم این از فضای مجازی پر از دروغگویی و تبلیغ خراب کردن زندگی ها
آن از زندگی واقعی که امروز ماجرایی دیدم که هنوز در شوک به سر می بروم الان احتیاج دارم یکی به من بگوید. من اشتباه نمی کنم دنیا بر اساس راستی بر اساس عشق بر اساس صداقت بنا شده لطفا به من بگوید شما هم باور دارید داشتن یک آپارتمان هرچند میلیاردی و ماشین چند صدمیلیونی ارزش یک عمر آه نفرین دیگران را ندارد خواهش میکنم به یک آدم شوک شده کمک کنید واگر از ته قلب قبول دارید بگوید باورهای من را شما هم قبول دارید
نسیم جان،
امکانات و ثروت داشتن بد نیست. اما این که چه قیمتی برای به دست آوردنش می دی مهمه
روزی که پز دادن گنار بگذاریم
حسنا ها مهندس دکترهای قلابی ... وجود ندارد
هر کس هم کنارمان هست ما را فقط و فقط برای قلبی که توسینه مان می تپد می خواهد وچون این قلب هم برایش ارزش دارد هرگز حاضر نمی شود برای هیچ لذت دننیای این قلب را بشکند
شادی جانم بچه هایی که متولد بعد از 50 هستند و اینجا برای تحصیل آمدند قدر این دلنشگاه و بورسیه تحصیلی را می دانند چون تو ایرا ن برای این موقعیت تحصیلی آنقدر کنکور دادند که می دانند چه فرصت خوبی گیر آوردند
اما در مورد دانشجوهای دکترا هرکی بیاد اینجا مقایسه می کند با خواندن دکترا درآمدش نصف می شود و شانس استخدامش هم با بالا رفتن سن پایین می آید اما مردم آنقدر درگیر پز هستند یکی با خراب کردن زن دیگر صاحب خانه ماشین می شود یکی هم برای پز دادن باید اسم دانشجو دکترا را یدک بکشد
من نمی فهمم چرا باید ما مردم ایران صدامان را تو سرمان بندازیم ومرتب بگوییم ال هستیم بل هستیم آخر جلب توجه به چه قیمتی؟
ایرانیهای موفق هم اینجا خیلی زیادن
از کامنت قبلیم اینطور برداشت نشه که همه ایرانیهای خارج نشین دروغ می گن
دروغگوئی در دنیای واقعی هم کم نیست، مخصوصا بین ایرانیهائی که خارج از کشور زندگی می کنن و چون دور هستن، فکر می کنن کمتر دروغهاشون لو می ره
یاد یه خانواده ایرانی افتادم که چند سال پیش اومده بودن اینجا. یک فامیل هم توی همین شهر داشتن که فکر می کردن مهندسه یعنی توی ایران همه اقوام فکر می کردن مهندسه، و بعد اینها متوجه شدن راننده تاکسیه
این خانواده بعد از یک سال که برای اولین بار می خواستن برن ایران دیدن خانواده شون، فامیلشون بهشون گفته بود یادتون باشه اونجا می رین، من راننده تاکسی نیستم ها، مهندسم
اتفاقا آقای این خانواده هم به محض اومدن، برای دکترا از دانشگاه پذیرش گرفته بود ولی بعد از چند ماه ادامه نداده بود (خودش می گفت به این نتیجه رسیده که دکترا خوندن به درد نمی خوره و بهتره بره دنبال کار) این هم به فامیلشون گفته بود، باشه، ولی تو هم یادت باشه، من دانشجوی دکترائم اینجا
اون موقع شوهرم می گفت اینهائی که اینجوری دروغ می گن هم ترسوئن و هم احمق. از گفتن واقعیت می ترسن و درعین حال فکرشون اونقدر کار نمی کنه که دروغ گفتن تا کی؟ وقتی یک دروغ می گی، مجبوری همیشه حواست باشه و کلی دروغ دیگه ببافی. آخرش هم همه چی لو می ره و بدتر آبروریزی می شه
نرگس دو جان
باز قصه اون وقتا رو وسط کشیدی؟من شک ندارم که حسنا پرستار مادر به اصطلاح اقای همکار بوده در غیر اینصورت اون اقا اگرم زن دومی رو به دوست خودش معرفی کنه هرگز جرات نمیکنه که تو خونه خودش مطرح کنه و زندگیشو به خطر بندازه زن یه همچین مردی چه فکری.راجع بهش میکنه؟؟؟
عزیز خانم
من شنای رو نمی شناسم ولی حسنا هم خیلی از فضاسازی و دیالوگهاش مال کتاب اگر اشتباه نکنم اتوبوس فهیمه رحیمیه...البته من دوران نوجوانی خوندم دیگه جزییاتش یادم نمیاد ولی اون صحنه ای که خانم صاحب رحم به خواهرشوهر حسنا می گفت حالا خریدها رو بیار تو یک جارو هم بکش و غیره...کپی لغت به لغت دیالوگ یشیم تو سریال عمر گل لاله بود با اون شوهر قبلی تپراک که اسمش یادم نمیاد که مرده بهش می گفت برام خرید کن بیار بذار تو یخچال خونه رو هم یک دستی بکش ووو.....
بانو خوبی؟ نبینم بی حوصله باشی
اگه فقط برای من می خوای توضیح بنویسی، نه. اهمیتی به چیزی که شنای نوشته، نمی دم
فقط همونطور که گفتم، دوست دارم اینجا توهین نباشه و مدیریت خوب بانو جان برای منحرف نشدن وبلاگ ادامه داشته باشه
وبلاگی که حرف منطقی و به حق می زنه و نویسنده باهوشش وقت می ذاره و با سند و مدرک، دروغگوئی و مکاری بعضیها رو ثابت می کنه، نیازی به توهین ونفرین کردن نداره
این وبلاگ تا حالا به بهترین شکل به هدف خودش رسیده و خواب از چشم دروغگوها و خیالبافهائی که فکر می کنن فضای مجازی بی دروپیکره و می تونن اونو با نوشته ها و افکار غیرانسانی خودشون آلوده کنن، پرونده
باید خیلی مراقبت بود تا بتونه به کار خودش ادامه بده و درگیر بازیهای کثیف نشه
ممنون شادی جان
منم با نظر شما موافقم که نباید بذاریم صحبتامون از مسیر خودش منحرف بشه. گاهی فرمون از دستمون در می ره، باز باید برگردیم به مسیر
من یه سوالی از حسنا پرسیدم جواب نداد چراااا
بی ادب
اینجا رو که نمیخونی ولی میپرسم بلکه کلاغا خبر آوردن یه پست دربارش توجیح کردی
چی شد که آقای همکار فهمید تو کیس مناسبی هستی برای ارائه ی 6؟؟؟زنش نپرسیده تو از کجا میدونی؟؟
گفته نخوردیم نون گندم دیدیم که دست مردم؟؟
رفتارت چیو نشون داد که آقای همکار رو هوا زدش؟؟
یعنی مردک گفته میخواد برای خدمات فلان زن بگیره بعد آقای همکار گفته اووووففف حسنا بهترین و اولین گزینه ست خدمات ارائه میده در حد تیم ملی آره؟؟؟
سواله خو
بعد خانم خانما ذوق کرده؟؟ گفته آره پسندیدم چون مردکم تنوع طلبه؟؟ حسنا بچه نیاره چو خدماتش زمین میمونه؟؟
وقتی به پدر مادرت گفتن تو رو برای 6 میخوایم چی گفتن ؟؟ پدرت به رگ غیرتش برنخورده ؟فحش کششون نکرده؟ سربلند شده گفته آفرین حسنای xxx ؟؟؟
خب با این حساب نمیشه که بچه دار بشی برای کار اومدی نه برای پاگیرکردن.کسی از کارگر جنسی بچه دار میشه که یک سال بابت ویار و حاملگی و زایمان و 40 روز بعدش خودشو از نون(...) خوردن بندازه؟؟
یعنی این برای کامنت گذارهای سینه چاکت سوال نیست؟
لطفأ یه پست بزار توضیح بده خیالی هم شد قبول داریم بغلماچ هم نخواستیم
حسناکامنت نداره دیگه تاییدکنه
یا
رفته مسافرت
یا
درحال گریه کردنه
یا
مامان وباباسرزده اومدن
یا
همسربهش چنان چسبیده که تلافی تعطیلات وکرده باشه
یا
بقول یکی ازبچه میگفت احتمالابامردک رفته یه مسافرت خیالی که عیدنیست ونگ ونگ نکنه
وچند
یا
دیگه
....
این که خانوم اولی جواب اس ام اس حسنا رو هنوز که هنوزه نداده، به خاطر اینه که می ترسه یه وقت خدای نکرده جوابی بده که حسنا بذاره بره؟ جواب نمی ده که بیشتر نگهش داره؟
یا حسنا شرط گذاشته که همه ی اموال به نام من بشه بعد من برم؟
این لینک را بخون
http://banoohastam.blogsky.com/1392/09/07/post-73/
حسنا:
اگر رنج و عذاب باشه که (خانم اولی) باید بگه یک چیزی هم دستی (به حسنا) بده بره زندگی ما آروم بشه .نه این که (به مردک بگه ) یک چیزی دستی به من بده
از قدیم گفتن درخت هر چه پر بار تر سر به زیرتر
آن چیزی همه از این وبلاگ تو این مدت دستمان آمده است اغلب خانمهای اینجا دارای تحصیلات خوب و مشاغل و در آمدها ی خوب هستند چرا هیج کدام ما وبلاگ نمی زنیم و خودستایی نمی کنیم یک جواب داریم آن هم این هست که تو دنیای واقعی آنقدر مورد توجه هستیم که دوست داریم خودمان را حداقل اینجا قایم کنیم
وقتی حسنا می نویسد ماشین عروسک دلم می گیرد که بر ای یک نکه آهن 200 الی 300 هزار دلاری شرافت و انسانیت خودش را معامله کرده است. چی باعث شده است زن ایرانی چیزی را که با تلاش و فکر کردن می تواند بدست بیاورد از راه به این ناپسندی بدست می آورد؟
به امید روزی که همه زنها قدر پاکی و استعدادهایی فکری را که خدا به همه انسانها داده است بدانند خودشان را باور کنند ناپلون یک جمله داشت می گفت آرزو کن تا سرنوشت تغییر دهی فقط آدمهای بی عرضه هستند که این قدرت در خودشان نمی بینند
دیشب پستو نخونده بودم اما الان خوندم حس کردم نصفه اس
این همون نیس که از پنجره ماشین میاد بیرون؟
-----------------------------------
دیشب دیدم دوستان میگن با ما هستن یا نیستن فقط چون یه همچین پستی تو وبلاگ یه زن دیده بودم خواستم بگم با ما نیست وگرنه بهتره در این مورد و حاشیه ها سکوت کرد
ماجرای پریدن از پنجره را در پست دیگه ای جداگانه تعریف کرد. پست بعد این را اختصاص داد به آرتیست بازیش
سلام بانو
بیصبرانه منتظرم ببینم شب چی میخواهی بنویسی واسه دوستان.
تو محیط مجازی خیلی ها دروغ میگن به دلایل مختلف. میخوان شناخته نشن یا خودشون رو بهتر از اون چیزی که هستن نشون بدن یا جلب توجه و همدلی کنن.
تو دنیای واقعی هم همینطوره اما معمولا یا دروغا زیاد مهم نیست یا میفهمیم و از کنارشون رد میشیم(به جز مواردی که کلاه سرمون میره ).
اما دروغای حسنا جنسش متفاوته. خیلی براش مهمه که بهترین جلوه کنه و همراهی بقیه رو داشته باشه. بنده خدا واسه این قضیه خیلی زحمت میکشه و تلاش میکنه.
سلام قورباغه سبز عزیز.
بخاطر این که امشب باز بحث ها منحرف شد به وبلاگهای دیگه، ترجیحا کامنتهای مربوط به اونها را پاک می کنم و محلشون نمی ذاریم
راستی بانو وب قدیمی حسنا یادمه عدد ۱ تو آدرسش نداشت، بعد از حذف شدنش وقتی صفحشو دوباره درست کرد آدرس جدیدش همراه با عدد ۱ بود من رفتم اون لینکی که گفتی وب قدیم حسناست دیدم ولی عدد ۱ تو آدرسش بود
بعد از این که وبلاگ حذف شد، توی آدرس جدید آرشیو قدیمیش را هم گذاشت.
هم با 1
هم بدون 1
قسمتهای اول را داره.
اما با 1 کاملتر هست چون قسمتهای بعد را هم داره.
بالاخره بازداشت شد..
ازش پرسیدن تعریف کن چحوری مردهارو گول زدی و ازشون پول میگرفتی
گفت: اول با یه اس ام اس شروع شد. با این متن:صیغه ساعتی 50 هزارتومن.با شماره موبایل .....0912 تماس بگیرید.
روزانه حدود 200 - 300 تا اس و تماس داشتم. وقتی زنگ میزدن بهشون شماره حساب میدادم و بعد واریز مبلغ بهم خبر میدادن. بعد یه وقت مشخص میکردم برای ....
اظهارات یکی از شاکیان: وقتی پول رو به حسابش واریز کردم هرچقدر منتظر موندم خبری نشد. بهم گفته بود دوباره پول بریزم به حسابش اما هیچ وقت خبری ازش نشد....
تحقیقات پایانی: فردی که مردان را وعده صیغه ساعتی میداد دستگیرشد. او خود را به جای یک زن جا میزد و بعد از تماس مردان صدای ضبط شده یک زن را پخش میکرد و شماره حساب را به آنها میداد. مرد دستیگر شده توانسته بود در عرض 1 ماه 2 میلیاردو200 میلیون تومان از مردان ساده لوح اخاذی کند........اینو تو فیس بوک خوندم نمیدونم درسته یا نه ولی اگه راسته دمش گرم :دی
چه روزگار حقیرانه ای داره حسنا زندگی بین زمین و هواست بخاطر رسیدن یا نرسیدن یه اس ام اس
خانم خانما این حسنا گناه داره انقد پا در هوا نگهش ندار یه قیمتی شما بگو یه چیزی هم بچه های اینجا میذارن رووش بده بره
اتفاقا توی کامنتهای پست 65 در این مورد حرف زده که خانم اولی اگر ناراحته خب بگه یه پولی بدیم به حسنا بره !! چرا همه چی را ازم می گیره
این صحنه ای که میگی شنای خاطرات من دایانا نوشته که با کفش پاشنه بلند تا طبقه 24 رفته و اسانسور خراب بوده که متعلق به فیلم کنعان به کارگردانی مانی حقیقی هست
اون صحنه که ترانه علیدوستی با کفش پاشنه بلند تا طبقه 24 بالای برج را میدوه از ترس اینکه خواهرش خودکشی کرده باشه.
لطفا فیلم کنعان را نگاه کنید
سلام
روز زن مبارک
در مورد شنای نورا و ..
اینا خطابشون به وبلاگ یه زن هست نه ما.چون تو وبلاگ یه زن درباره شنای پست گذاشتن به اسم طاووس ماری
خب البته سعی کرده مارو هم بکشونه وسط به خاطر نفس
بعدش من با مینو جون
موافقم برای همین صداشو در نیاورده بودم که به این ها مجال داده نشه
نارین جان،
روز زن به شما هم مبارک باشه
در مورد نورا قبلا جواب دوستان را دادم.
در مورد شنای فقط یک اشاره می کنم . این خانم یکبار خونه اش طبقه 15 است و یک ماه بعد طبقه 24 و هفته بعدش طبقه 25. هنوز تصمیم نگرفته کدوم طبقه ساکن بشه.
حتی یه بار به طور اتفاقی هم گذرش به یک برج نیفتاده. نوشته آسانسور خونمون خراب بود و 24 طبقه را با کفش پاشنه بلند از پله رفتم بالا!!
شنای جان، یه گشتی بزن تو شهر بعد بشین تخیلی توهمی بنویس. مگه برج خیالات شما فقط یه آسانسور داره که خراب بشه ملت برن کوهنوردی و پله نوردی؟ حالا اگه یکی بچه داشت با کالسکه و بار و بندیل می خواد سی طبقه بره بالا؟ ناراحتی قلبی داشت؟ خرید زیاد همراش بود؟ به قول خودت آکبندش جایزه نداره ها! به کار بندازش
من اصلا شنای نمی شناختم. امشب هم بخاطر کامنتهای دوستان، دو سه تا پست ازش خوندم ! (آرشیو 91)
حسنا با اون همه مهارت دروغ می نویسه، با خاک یکسان شد. تو که با این دروغات کلا تعطیلی. برو خوش باش. به قول نفس کاریت ندارم. بخشیدمت فقط تصمیم بگیر طبقه چندم می خوای زندگی کنی. اینطور سرگردون بین طبقات سخته
عاقل را اشارتی
دو سه تا از کامنتها را حذف کردم. ببخشید.
یاسمین جان دو مورد رو هم من اضافه می کنم:
به امید روزی که زنان ما با ساده لوحی، حساب یک زن دوم دروغگوی مکار رو از بقیه ی خونه خراب کن ها جدا نکنن و آنچه برای خود نمی پسندند، برای دیگران هم نپسندند.
به امید روزی که زنان ما یه کم فکر کنن و هر حرفی رو با ساده لوحی و به خاطر رنگ و لعابش قبول نکنن.
سلام بانو جون و همه معلوم الحالهاى گرسنه عزیز
روز جهانى زن به همه شما مبارک باشه ، به امید روزى که هر زنى به خصوص زنان سرزمینم به ارزش واقعى خودشون پى ببرند و اونقدر قوى و مستقل باشند که فقط براى داشتن یک حامى و یک تکیه گاه تن به هر خفت و خوارى ندهند ، به امید روزى که هرگز هیچ زنى حاضر نشود به خاطر منافع خودش پا روى وجدان و شرافتش بگذارد و قصر ارزوهایش را به روى خرابه هاى زندگى همجنسش بسازد و این ننگ زن ایرانى براى همیشه از این سرزمین محو شود .
سلام یاسمین جان،
برای شما هم مبارک باشه.
سلام دوستان
اینجاروخوندم تعجب کردم متن خوبی گذاشته بود زن دومی های دزد
http://zanhe205.persianblog.ir/1392/12/
جالب بودبرای شما هم لینکش رومیذارم البته با اجازه بانوخانومی
ممنون.
بانوو کجایی
هستم شیرین خانم
این حسنا دارد یک سال جان می کند که قصه اش را به آنجا برساند که همسر هر شب پیشش می ماند.
الان هم با خوردن ترشی و بالا کشیدن اموال خانم اولی امروز فردا ست که حسنا یک پسر به دنیا بیاورد که وارث مردک ولگرد شود
خانم اولی هم که یک دیوانه روانی است وحرجی بهش نیست مهم حسنا ست اموال و شوهر مردم را بالا کشیده است با ماشین عروسک پسرش در خیالاتش تو خیابانها خواهد چرخاند
راحله جان، ممنون برای خصوصی
والا بانو اصلا دستم به کامنت گذاشتن برای این پست نمیره. انقدر زده تو سر شخصیت خانم اولی و را به را گفته همه دعواش کردند و گفتند نگو (البته مذکرهای جمع، همسر و پدرشوهر و برادر خانم اولی) که اعصابم خرد میشه. ترجیح می دم بهش فکر نکنم.
خودت چطوری بانو؟ خانم دوم باهات خوب شد و فهمید که به نفعشه تو آرامش به هم باشید؟ شما هم داری خانم دوم را از قصه حذف می کنی اما من حواسم هست.
من این همه قصه سر هم کردم که شما حواستون بره به حسنا و دست از سر من بردارید، باز شما می گی خانوم دومی چی شد؟ فعلا که هستش. همسر منتظره بهش بگه ببخشید. منم منتظرم جواب اس ام اس را بده، تا تکلیف زندگیم معلوم بشه
دامن چارخونه پوشیده بودم و از تو وی چت براش پیغام فرستادم و اتفاقا نهار هم املت قلبی درست کرده بودم و جلوی تلویزیون نشسته بودم وقتی داشتم فکر می کردم و اشکام هم همینطور می اومد ... در مورد پیام چیزی نپرسید لطفا. بیشتر از این نمی تونم بگم.
سحر جون
یه لحظه حس حسنایی بهم دست داد که نکنه منم مثل حسنا خودم رو زدم به گیجی و می گم منظوزشون به ما نیست؟
من هم فکر می کنم منظورشون این وبلاگ نیست، پس حس حسنائی بهم دست داده حتما
دیدی عاقبت ما رو؟ خواستیم حسنا رو به سمت یک زندگی درست هدایت کنیم، آخرش اونه که ما رو به شکل خودش درمیاره، از بس که پشتکار داره
حتی راستشو بخواین خواستم براش کامنت بذارم تا بدونه که بچه های اینجا و هدف این وبلاگو درست نشناخته و داره اشتباه می کنه
ولی از خیرش گذشتم، زیاد وقت ندارم که بعد دنباله بحثو بگیرم . همین وبلاگ بانو حسابی منو از کار و زندگی گذاشته
ولی به طور کلی با مینو و آیناز عزیز موافقم که بهتره دنباله این مساله رو نگیریم و ازش بگذریم و فقط حواسمون باشه در آینده بحثهائی که منجر به اینطور واکنشهای منفی می شن در کامنتدونی پیش نیاد
موافقم
دوستان اون ها خطابشون به اینجا نبود. من وبلاگ نورا رو می خونم و به دلایلی از وبلاگش خوشم میاد. اون اشاره ای هم که زده به معلوم الحال ها، به اینجا نمی خوره، اینجا نه دو سه تا گرداننده داره، نه کسی با کسی دعواش شده، نه اصلا حرفی ازش شده، بعضی ها گذری اشاره ای کردند اما ادامه نداشت. من شخصا خوشم نمیاد حرفی از هیچ وبلاگی اینجا بیاد، جای بانو هم بودم همه کامنت هایی که اشاره به وبلاگ های دیگه دارند رو حذف می کردم، اینکلودینگ همین کامنت خودم.
یه لحظه حس حسنایی بهم دست داد که نکنه منم مثل حسنا خودم رو زدم به گیجی و می گم منظوزشون به ما نیست؟
منظور هر دوشون به وبلاگ ماست. ولی بی خیال. محل که نذاری بیشتر می سوزن
اگر توضیح خواستی بگو فردا شب برات می نویسم.
بهتره اصلا بحث وبلاگهای دیگه و افراد دیگه اینجا مطرح نشه تا این مسائل پیش نیاد
من به وبلاگ شنای سر زدم و مطلبشو خوندم. راستش خیلی ناراحت شدم برای بچه اش و متوجه شدم که اصلا زن دوم نیست و زندگیش هیچ شباهتی به کسی مثل حسنا نداره
نمی دونم چرا اینحا راجع بهش صحبت شده، حتی اگه دروغ بگه و الکی پز بده، باز هم به خودش مربوطه، به وجهه زن و خانواده ایرانی که ضربه نمی زنه
البته من احتمال می دم منظورش اصلا این وبلاگ نیست و وبلاگ زنهای دوم وبلاگ نویسه برای اینکه یادم نمیاد اینجا کسی به یک بچه مرده گفته باشه حرامزاده
جمله آخر را من هم یادم نمی آد. اما به دلایلی که حوصله ندارم توضیح بدم، منظورش به ماست.
البته اگر دوست داری بدونی برات می نویسم. فردا شب.
مهصا جون
موفق باشی توی امتحانت
سلام دوستان عزیزم
اومدم 8 مارس ، روز جهانی زنان یا روز حقوق زنان و صلح بینالمللی رو بهتون تبریک بگم
من برم سر درسم که فردا امتحان دارم
مهصا جان برای شما هم مبارک باشه. انشاله امتحانت را هم خوب بدی
حسنا دیگه از محل کارش هم نمی تونه کامنت جواب بده. تو خونه مردک نمی ذاره چون بهش چسبیده و خونه ی خانم خانما نمی ره؛ تو محل کار فرضی هم دیگه ضایعش کردیم، رفت. بانو جون چرا نمی ذاری حسنا با خیال راحت به به و چه چه جواب بده و روزی دویست نفرو بغل کنه و ماچ کنه؟ پس کِی بنویسه بدبخت؟
بقول دوست جون ها ی حسناجان
اینجا فقط درموردهدف حسنا میگیم تاشایدحسنابتونه هدفشو مشخص کنه وشادتربشه
راستی حسناجان هدف اصلیت چی بودوقتی وارداین زندگی شدی؟
حتمادرپست بعدی جواب این سوالم وبده
حداقل ماروازاین اشتباه شایددراوردی که هدفت پول نبود
چی بودراستی ؟
هدفت برای خراب کردن یه زندگی 20ساله چی بود؟
سوینچ ٢:٤٦ ب.ظ - پنجشنبه، ۱٥ اسفند ۱۳٩٢
عزیزم زندگی همه ماها سراسر رنج و سختی است و اما برای یک هدف سختی میکشیم شما هم به هدفت فکر کن که برای چی داری سختی میکشی با این دید لذت بهتری از زندگی میبری
لالا جان بقیه کسانی که تازه اینجا رو پیدا میکنن و می خونن از روی تحلیل پست ها و کامنتهای ما خیلی چیزها دستگیرشون میشه، چون مطمئنا از رو کنجکاوی میان و هنوز اعتقادی به اشتباه بودن حرفهای حسنا ندارن ، اگر رمزی بشه دیگه بود و نبود وبلاگ بانو که فایده ای نداره
ممنون نسیم جان. واقعا نباید محلشون بذاریم. اینا فقط عقده ی توجه دارن.
بچه هانریدتو رو خداوبلاگ شنای هیچ کامنتی واسش نذارین
اوناکامنتی که به مراددلشون نباشه تاییدنمیکنن
اگرهم تاییدکنن
انقدرتحقیقرش میکنن تاطرف باهاشون هردقیقه وقت باارزششو برای این ادمهاهدربده
باشه مینو جان مافریب نمی خوریم بگذار از عصبانیت بمیرند ما که خوشحالیم معلوم الحالی خودش عالمی دارد من عاشقشم. چرا بروم بگم ناراحتم به ما میگویند معلوم الحال. وقتی حسنا و دوستان خراب حال خوانندگانش بیحال خانم اولی از سوزاندنش سر حال است جانم منم معلوم الحالم چون هیچ وقت پنهان نبوده ام
مهاجر جان
با حرفت موافقم. حسنا کاملا از رو دست ما می نویسه اینقدر که اگه بنویسیم حسنا شاخ داره تو پست بعدیش از زبون یک آقای غریبه و مهربون که مثل همه مردای دیگه به حسنا لطف مضاعف داره میگه که "حسنا خانم اصلا شاخ نداره".
نوشته های ما باعث شد حسنا بیسیک احترام و عزت رو یاد بگیره هرچند تا همون اصول پایه ای هم راه درازی داره ولی دیگه به قول شما حواسش هست سوتی نده.
یکبار گفتم اگر اینجا رمزی بشه حسنا یقه و جامه که چه عرض کنم سرتاپاشو می دره چون دیگه نمی دونه چه مزخرفی بلغور کنه.
از زبون یک آقای غریبه و مهربون که مثل همه مردای دیگه به حسنا لطف مضاعف داره میگه که "حسنا خانم اصلا شاخ نداره".
می شه لطــــــــــــــــــفا، لطفا، لطفا وبلاگشون نرید و فریب بازیشون رو نخورید؟؟؟؟؟؟؟؟