-
پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
دوشنبه 8 خرداد 1396 14:50
سلام دوستان این وبلاگ را برای همیشه می بندم. نظرات را غیر تاییدی می کنم که اگه کسی دوست داشت با بقیه دوستان از این طریق ارتباطی داشته باشه بتونه نظر بذاره. خودم دیگه به مدیریت وبلاگ سر نمی زنم و کاری باهاش ندارم. می خواستم دیلیتش کنم اما به خاطر زحمتی که بچه ها کشیدن توی قسمت کامنتها و نظرات و همراهی ها و این که...
-
بفرمایید صبحانه، نهار، شام
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 02:23
سلام دوستان پستی جهت تنوع به پیشنهاد موفرفری عزیز این روزا رسم شده خانوما که غذا درست میکنن اول عکسشو میزارن تو اینستاگرام، بعد اجازه میدن بقیه بخورن موفرفری عزیز سالاد میوه بادمجان و فلفل دلمه گریل شده با پستو, پنیر دانمارکی به اضافه SUN DRIED TOMATO با آب گریپ فروت تازه شکوفه ی عزیز (لازانیا) فاطمه ی عزیز (ژله)...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 بهمن 1393 16:25
دست مریزاد خانم اولی، اول که از خونه ات پرتش کردی بیرون و مجبورش کردی برگرده همونجایی که ازش اومده بعد هم زمانی که حسنا بانو داشت اسپرم درشتها را سوا می کرد که پسر بزاد و بر اریکه سلطنت بشوندش رویاهاش را به سراب تبدیل کردی و طلاقش دادی رفت. اینم در توهمات خودش خوش باشه که به مردک گفتم دارم می رم طلاق بگیرم، باور نکرد...
-
خدا نگهدار
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 12:10
سلام این پست را برای خداحافظی و بستن وبلاگ می نویسم. از همه دوستانی که توی این وبلاگ همراه ما بودند متشکرم. کامنتهایی که از پست قبلی مانده بود، تایید کردم، مگر موارد خاص. دوستانی که پیشنهاداتی درباره ادامه کار وبلاگ دادند، متاسفانه الان توان و وقت این کار را ندارم. اگر وقت کنم پستهای اون یکی وبلاگ را کامل می کنم که...
-
کبوترها همه رفتند ...
دوشنبه 25 فروردین 1393 11:50
حسنا جان روز پنج شنبه 29 اسفند تمام بعد از ظهر مشغول تبریک سال نو به دوست و آشنایان وبلاگی بود. به تمام وبلاگهای موجود و ناموجود سر زد و عید را تبریک گفت در آخرین پست سال 92 در وبلاگ همه ی این نویسنده ها و کلی بلاگ دیگه، حسنا تبریک سال نو می ذاره ... مامان فرشته ها تکتم 1 تکتم 2 پیش ساخته ساز خاکستر و بانو عفیفه بانو...
-
157
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:53
برگ صد و پنجاه و هفتم - قبل از سال نو 2 نویسنده: حسنا بانو - ٢٧ اسفند ۱۳٩٢ مساله ای که دوست داشتم بگم این بود که باز هم مربوط به جریانهای قبل و بعد از نوشتن پست قبل میشه . حقیقتش اون اس ام اس بازی دو طرفه که به گفته خیلی ها در واقع یک جنگ اعصاب دو طرفه هم برای من و هم برای خانوم اولی بود . بعد از همه حرفها به این...
-
156
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:50
برگ صد و پنجاه و ششم - قبل از سال نو نویسنده: حسنا بانو - ٢٦ اسفند ۱۳٩٢ روزهای قبل از سال نو همیشه مصادف میشه با مشغله و کار و گرفتاری و بدو بدو . همین شده که الان من باید طولانی بنویسم و هر بار یک مقدار ، تا قبل از تبریک سال نو ، تموم بشه و تا خیلی از جریان نگذشته البته تو دوتا پست میشه با اجازه نظرهای این پست رو هم...
-
51 - یادی از گذشته ها
شنبه 17 اسفند 1392 14:00
برگ پنجاه و یکم - من و خانوم اولی قبل از نوشتن توضیح بدم که قصدم از تعریف کردن ، فقط و فقط و فقط خود فعل تعریف کردن هست . دوستان عزیزم میدونند که منظورم از جمله بعدی چه خواهد بود و خواننده های خوبم مطمئنا این جمله را به خود نخواهند گرفت . کامنتها ای که به هر نحوی حاوی کلمات توهین به من یا خانوم اولی یا همسر باشه تایید...
-
155-2
چهارشنبه 14 اسفند 1392 21:05
کامنتهای پست قبل را از دست ندین . خب دیگه روزهای آخر سال شد و امسال هم مثل برق و باد گذشت... راستش بانو چند روز قبل کتلت ها و شامی رو توی اداره سرخ کرده بودم و برای کارمندا املت قلبی بار گذاشته بودم و راه افتاده بودم به سمت خونه..همینطور که میروندم سرم رو تکیه داده بودم به صندلی و هدفون موبایل اپلم رو که دو تا سیم...
-
155
سهشنبه 13 اسفند 1392 18:41
حسنا بانو یکبار دیگه آرشیوش را حذف می کنه و یکی دو تا پست آخر را می ذاره بمونه و وارد فاز سوم دروغگویی می شه. می خواستی آرشیو برداری چرا یواشکی؟ عادت داری به کار یواشکی و پنهانی و گول زدن دیگران؟ عکسهایی که توی پست آشپزی گذاشته بود دستش را برای نیمی از دروغهاش رو کرد. ساعت یک بعد از ظهر چهارشنبه سی بهمن عکس انداخته که...
-
حسنا بانو هستم یک دروغگوی درمانده
شنبه 10 اسفند 1392 22:43
دوستان عزیز سلام. ببخشید که نرسیدم کامنتهای پست قبل را کامل جواب بدم. خوشختانه دوستان لطف می کنند و اگر سوالی در کامنتی هست جواب می دن. از همه دوستانی که با کامنتهاشون در اداره وبلاگ کمک می کنند متشکرم. این پست را پریناز جان زحمت اصلی اش را کشیدند. من فقط عکسها را اضافه کردم. لالا جون هم به نکته ی ظریف تاریخ عکسها...
-
154 آشپزی با عکسهای میکروسکوپی D:
سهشنبه 6 اسفند 1392 16:19
نویسنده: حسنا بانو - ٦ اسفند ۱۳٩٢ اول این پست این رو بنویسم که امسال بازارچه نوروزی محک رو از دست ندین .روز پنجشنبه و جمعه . توضیحات در اینجا با عرض شرمندگی از تاخیر. امسال دم عیدی هر چی کار هست ریخته رو سر ما و اصلا درک نمیکنن کارمند جماعت چطور به کار اداره و وبلاگ نوشتن و خوندن و کامنت گذاشتن با هم برسند . تازه...
-
153 روزمره
سهشنبه 29 بهمن 1392 13:25
طبق معمول اومدن مامان و بابا و خواهرم برای من روزهایی رو پر از خوشحالی و شوق و ذوق رقم زد . تا تونستم در کنار مامان و بابا و خواهرم و بیشتر از اون خواهرزاده ها کیف کردم . دلم میخواست طوری میشد که میتونستم مرخصی بگیرم سر کار هم نرم ولی نشد . با همه اینها خیلی خوب بود و خوش گذشت . همسر که عقیده داره من هر وقت خانواده ام...
-
152 مامان و بابا
دوشنبه 21 بهمن 1392 18:13
پست مربوط به سفر حسنا و کامنتهای سفر حسنا به اسپانیا، ایتالیا و فرانسه (کلیک کنید) نویسنده: حسنا بانو - ٢۱ بهمن ۱۳٩٢ ممنون از همه شما دوستان عزیز برای دعا کردن در پست قبل .امروز از روزهایی هست که من خیلی خوشحالم چی بهتر از این که مامان و بابا اومده باشن تهران و اومده باشن کلید رو از من گرفته باشن و الان تو خونه ما در...
-
151 - پدر شوهر
شنبه 12 بهمن 1392 19:09
نویسنده: حسنا بانو - ۱٢ بهمن ۱۳٩٢ پدر شوهر بالاخره و خدا رو شکر به سلامتی عمل شد . نمیشه گفت که کاملا خوبه چون در هر حال عمل و سن بالا مشکلات خودش رو داره ولی خدا رو شکر نتیجه عمل رضایت بخش بود و باید دوران نقاهت رو بگذرونه . این مدت همسر انقدر بهانه گیر شده بود و غر میزد که واقعا شده بود حکایت این که باید میذاشتمش دم...
-
جعفر خان از فرنگ برگشته
شنبه 5 بهمن 1392 19:23
خیلی وقت بود که قول داده بودم ماجرای سفرم را براتون بنویسم. اگر یادتون باشه من زیاد نگاه مثبتی به جاری نداشتم و مسخره اش می کردم که تو سن بالا می خواد بچه دار بشه و شعور نداره بفهمه سن بالا بچه دار شدن خطرناکه. (یادم نبود شوهر خودم 50 سالشه و اسپرم 50 ساله هم همچین سالم نیست ) تا این که جاری اومد و من دیدم چه فرصتی از...
-
عذر خواهی
جمعه 4 بهمن 1392 06:21
نویسنده: حسنا بانو - ۳ بهمن ۱۳٩٢ گاهی اوقات عذرخواهی کردن سخت ترین کار میشه مخصوصا که آدم خودش دلش نخواد یک کاری رو بکنه ولی به دلایلی مجبور بشه .درست مثل شرایطی که من همین الان دارم . روزی که پست نوشتی گفتی می خوام رمزی بنویسم و هر کس رمز می خواد فقط ایمیل بذاره تا بهش رمز بدم کاملا معلوم بود داری دروغ می گی. همونروز...
-
فردا تو می آیی .....
یکشنبه 15 دی 1392 03:45
به میمنت و مبارکی حسنا بانو یک زن دوم از سفر برگشتند. پست سفرنامه را بعد از اینکه حسنا بانو یک زن دوم، سفرنامه شان را نوشتند، رو می کنیم. یکی از دوستان زحمت کشیدند یک پست سفرنامه نوشتند، لینکش را گذاشتند، که من ترجیحا با مشورت خودشون گذاشتم برای بعد. کامنتهای این پست را هم تایید نمی کنم، که حسنا خط نگیره ازتون. شما...
-
حرفی نمانده جز تشکر و خداحافظ
یکشنبه 10 آذر 1392 02:09
سلام ماموریت این وبلاگ هم به پایان آمد. حرفهایی که باید گفته می شد، گفته شد. ادامه دادن این وبلاگ اتلاف وقت است. چرا که حسنا و ماهیت اون برای همه کسانی که باید می فهمیدند شناخته شد. کسانی هم که اصرار دارند بخوابند، شاید خواب زمستانی خیلی بهشون مزه کرده. به قول یکی از دوستان حسنا و دروغهاش با خاک یکسان شد رفت. پست لیلی...
-
آمدی جانم به قربانت به هنگام آمدی D:
یکشنبه 10 آذر 1392 00:05
نی نی خانوم ناز و خوشگل ( هزار ماشالله ) بالاخره اومد و دل همه رو پر از شادی کرد . :D ببخشید من باید زودتر مینوشتم ولی صبح از شانس من هی کار پیش میومد و هر کی یادش رفته بود تو اداره یادی از کارهاش بکنه ، امروز یادش افتاده بود و اصلا ملاحظه من را نمی کردند که توی شش هفت ساعت وقت اداری، باید صبحانه بخورم، ساعت نهار و...
-
146 - نی نی خانوم
شنبه 9 آذر 1392 13:20
نویسنده: حسنا بانو - ٩ آذر ۱۳٩٢ نی نی خانوم ناز و خوشگل ( هزار ماشالله ) بالاخره اومد و دل همه رو پر از شادی کرد . ببخشید من باید زودتر مینوشتم ولی مشکل اینجا بود که نی نی خانوم اومده بود ایضا عموی نی نی خانوم و فرصت نشد بیام بنویسم تا امروز . صبح هم شانس من هی کار پیش میومد و هر کی یادش رفته بود تو اداره یادی از...
-
وقاحت
پنجشنبه 7 آذر 1392 21:44
این هم برای بار سوم پستی که بهش چله افتاده می ذارم کامنت برگ 52 پاسخ: مونا جون اگر به این طور مثال آوردن باشه من هم بلدم مثالهای دیگه بیارم که به توجیه موقعیت خودم برسم. من این کار رو نمیکنم و نه میخوام موقعیت خانوم اولی رو توجیه کنم (مثل شما ) نه موقعیت خودم رو .در حال خاضر هم خودم رو تحقیر شده نمیدونم و این رو در...
-
145
پنجشنبه 7 آذر 1392 01:27
برگ صد و چهل و پنجم - اهدا عضو نویسنده: حسنا بانو - ٧ آذر ۱۳٩٢ این مطلب رو از اینترنت برداشتم . از اینشتین هست . انقدر زیبا بود که خواستم همه شما که تا حالا نخوندید ، بخونیدش . این وبلاگ خواننده زیاد داره . به همین بهانه از همه شما خواهش میکنم اگر تا حالا این کار رو نکردید . کارت اهدا عضو رو فراموش نکنید . الهی که بلا...
-
144 سالگرد و خبر
دوشنبه 4 آذر 1392 02:03
نویسنده: حسنا بانو - ٤ آذر ۱۳٩٢ میخواستم توی این پست روزمره ننویسم ولی الان میخوام بنویسم . چون این موضوع سالی یک بار بیشتر اتفاق نمیفته امسال من یک تکونی به خودم دادم و به فکر سورپرایز کردن برای سالگرد عقد افتادم . برای این کار پیشواز رفتم چون همسر باید مسافرت کاری میرفت . خودش هم یادش بود و گفت تو این تاریخ نیستم...
-
61
شنبه 2 آذر 1392 01:34
برگ شصت و یکم - خواسته ها با اجازه امشب آخر شب یا فردا صبح زود پست قبل رو پاک میکنم چون بعضی دوستان انرژی منفی میگرفتند و گفتند خوب نیست بحث جادو اینجا باشه . ممنون از همه شما که از دانسته ها و تجربیاتتون گفتید دقت کردید همه ما گاهی خواسته ها ای داریم که وقتی بهشون میرسیم خیلی برامون مهم نیستند ؟ حتما اینطور بوده و...
-
55-56
جمعه 1 آذر 1392 03:17
برگ پنجاه و پنجم - آرامگاه نویسنده: حسنا بانو - ۱٧ مهر ۱۳٩۱ نوشته بودم که جمعه صبح سحر خیز شدم و بلند شدم رفتم آرامگاه شهرمون.دلم حال و هوای خودم رو میخواست همسر طبق معمول کنترل از راه دورش دستش بود . منظور از کنترل از راه دور همون موبایل هست که باید زنگ بزنه . گاهی فکر میکنم بهتره بهش پیشنهاد بدم یک جی پی اس بهم وصل...
-
برگ 53 و 54
پنجشنبه 30 آبان 1392 00:20
برگ پنجاه و سوم - شمال نویسنده: حسنا بانو - ۱۳ مهر ۱۳٩۱ من بار و بندیلم رو بستم و ساعت 3 یا 4 صبح راه میفتم میرم شمال و جمعه شب برمیگردم دلم به اندازه یک دنیا برای همه تنگ شده . برای مامان بابا خواهر ها خواهر زاده ها . دلم یک گریه سیر میخواد تو بغل مامان یک حرف زدن و درد دل کردن و گریه کردن میخواد برای مامان بابا ....
-
برگ پنجاه و دوم - خشم اژدها ۱٠ مهر ۱۳٩۱
چهارشنبه 29 آبان 1392 00:07
قرار بود از دعوا بگم .خود دعوا مساله مهمی نبود . مثل همیشه پیش میاد . مهم هم نیست که کی شروع کننده دعوا باشه . مدیون هستید اگر فکر کنید چون خودم شروع کردم دارم میگم مهم نیست ربطی به جریان اون روز نداشت و بحث به خاطر خودمون بود. نه دیگران یا حرفهاشون . شاید به این دلیل بود که من تمام روز آروم بودم حرف نزده بودم و گریه...
-
برگ 50 - مشاوره
سهشنبه 28 آبان 1392 00:34
دیروز یک وقت مشاوره گرفتم .من قبلا خیلی دنبال دکتر و مشاوره و این قبیل بودم . مدتی بود بیخیال شده بودم. شاید هم بشه گفت خسته .هیچ وقت هم خدا بخواد همسر همراهم نمیومد و معمولا یک طرفه فایده نداشت . این بار دوباره دلم خواست برای این جریان رو در رو صحبت کردن با خانوم اولی برم پیش یک مشاور . بیزحمت سوال نکنید کجا چون مرکز...
-
تشکر مجدد D:
شنبه 25 آبان 1392 13:13
تشکر مجدد نویسنده: حسنا بانو - ٢٥ آبان ۱۳٩٢ مجددا از همه شما دوستان و خوانندگان عزیز که زحمت کشیدید و اعلام حضور کردید ، تشکر میکنم . همین الان میرم و کامنتها رو تایید میکنم . پست یا پستهای بعدی رو ( چون هنوز مطمئن نیستم که توی یک پست طولانی بنویسم یا چند پست با جزئیات بیشتر ) خطاب به همه خوانندگانم خواهم نوشت . از...