عذر خواهی

نویسنده: حسنا بانو - ۳ بهمن ۱۳٩٢

گاهی  اوقات عذرخواهی کردن سخت ترین کار میشه مخصوصا که آدم  خودش دلش نخواد یک کاری رو بکنه ولی به دلایلی مجبور بشه .درست مثل شرایطی که من همین الان دارم . افسوس


روزی که پست نوشتی گفتی می خوام رمزی بنویسم و هر کس رمز می خواد فقط ایمیل بذاره تا بهش رمز بدم کاملا معلوم بود داری دروغ می گی. همونروز نقشه ات را کشیده بودی. این فیملها را هم برای عمه ات بیا و مردک !!


اگر میدونستم نوشتن پست رمزی انقدر درد سر داره اصلا این کار رو نمیکردم . یا اصلا پست رو نمینوشتم و یا این که رمزی اش نمیکردمخنثی . 

چرا نمی دونستی؟ مگه از اسفند پارسال تا الان سه بار بار سرشماری نکردی؟  مگه همین سرشماری آخر 1500 تا کامنت قربونت برم فدات بشم نگرفتی؟ یا واقعی بود و 1500 تا کامنت داشتی و آدرس، یا محصول مشترک خودت و دوستات بود. 

پس خبر داشتی که چند تا درخواست رمز می گیری.

گفتی به همه رمز می دم. خیلی هم تاکید داشتی به هممممممه رمز می دم. فقط آدرس بذارید قسمت کامنت که من راحت باشم.


دردسر خاصی هم نداشته. رمز را در قسمت جواب کامنتها کپی پیست می کردی.  به قول خودت می رفت به ایمیلشون. کار سختی نبود وقت چندانی هم نمی گرفت. یادت نره تو همون حسنایی که 400 تا کامنت را مشروح جواب می دادی. پس کپی پیست کردن یه رمز برای 1000 تا کامنت در مقابل نوشتن 400 تا جواب چیزی نیست 

خب این پارگراف هم که پرت و پلا بود .


در هر حال . من نوشتم که برام ادرسهاتون رو بگذارید و رمز رو براتون میفرستم. همین قصد رو هم داشتم و اول که شروع  به رمز دادن کردم رمز رو برای خیلی ها ارسال کردم . حتی اونهایی که فقط یک ایمیل بود . برای وبلاگ دارها هم تا حدودی رفتم وبلاگهاشون و رمز رو دادم  و اصلا نگاه نکردم که ببینم چه کسی هست . با خودم گفتم خواننده ای هست که همراهم بوده و محبت داشته و دوست داره این پست من رو هم بخونه .ابرو


به کی رمز دادی؟ چرا دروغ میگی؟ پست رمز دارت چند تا کامنت داشت؟ سی تا. با حساب تکراری ها، کلا به بیست نفر هم رمز ندادی. از 1500 نفر جان نثار، سه روز لفتش دادی و به 20 نفر رمز دادی. سه روووووووووووووز طول کشید برای 20 نفر رمز فرستادن !!


این پارگراف هم که دروغ بود.


ولی شما خودتون رو بگذارید به جای من . وقتی من میام میگم فقط دوست ندارم این پست عمومی باشه و  مساله خاص یا مطلب خاصی توش نیست ، چرا باید یک عده گریبان بدرند؟ سوالاین کلمه گریبان دریدن واقعا وصف حال هست  و توهین محسوب نمیشه . البته برای بعضیها .چون کاری که انجام میدن این فعل رو در ذهن آدم میاره خنثی.


این یعنی چی؟ گریبان بدرند؟ کی و کجا گریبان درید؟ واقعا این جمله را معنی کن. 

تو گفتی پست خاصی نیست و به همه هم رمز می دم. به قول خودت دیگه گریبان دریدن نداره. هر کس در هر درجه ای از حماقت هم که باشه، می دونه وقتی درخواست رمز می ده نباید گریبان بدره. پس کسی نیامده فحش بده، بگه رمز بده.

این پارگراف کلا بی معنی بود. هیچ ربطی بین جمله هاش  نبود. فقط چند تا کلمه بی ربط را گذاشتی کنار هم !!


من اول به آی پی ها و یا حتی ایمیلها توجه نکردم. فقط نگاه کردم ببینم ایمیل رو درست نوشته باشند . چون تعداد کامنتها هم زیاد بود . جریا ن از اونجا شروع شد که کمی حافظه ام کار کردابرو . وقتی آدم میبینه یک نفر با  اسم  مختلف و تو زمان مختلف میاد کامنت میذاره قربون صدقه میره و همون ایمیل رو گذاشته ، باید پیش خودش چی فکر کنه ؟تعجب من نمیدونم این چه هوش سرشاری بود که همون ایمیل رو بنویسه و بعد متن و اسمش رو عوض کنه ؟ خوب با همون اسم قبلی مینوشت .آدم نمیگه من که دارم رمز رو ارسال میکنم چه دلیلی داره اینها اینطوری کنن ؟ به غیر از این هست که گویا طرف مربوطه به خودش هم شک داره ؟ یا کم حافظه هست نمیدونه کدوم یکی از اسمهاش رو بگه خنثی


دقت کردم ایمیلها اشتباه نباشه. ایمیل کی اشتباه نباشه؟ حالا اگه ایمیل اشتباه بود می خوای درستش کنی؟ از کجا می خوای بفهمی اشتباهه یا درست؟ 

قاعدتا باید رمز را کپی می کردی در جواب کامنتها و تمام. بعد هر کس می گفت بهش نرسیده دوباره کامنت و آدرس می ذاشت و بهش می دادی. ایمیل اگر هم اشتباه باشه که نمی تونی درستش کنی. از کجا می خوای بدونی درستش چیه؟ فرض که طرف یه حرفی را کم یا زیاد گذاشته، مگه تو ایمیل همه مردم را حفظی 


 حافظه ام کار کرد یعنی چی؟ تو آی پی 1500 نفر را حفظی؟ اصلا مگه می شه؟ حافظه اصلا در این مورد معنی نداره. برو از این کلاهها سر مردک بذار که بتونی نیم ساعت بیشتر نگهش داری. بعد از 6 جیم نشه.


یه نفر بر فرض همچین کاری کرده. به بقیه چه ربطی داشت؟ یکی به تو فحش داده و رمز خواسته. خب بهش رمز نمی دادی. تمام.


بیشتر دقت کردم و این بار به ای پی ها . متاسفانه مواردی رو دیدم که تعجب کردم . وقتی خانومی که عادت داره همیشه بیاد اینجا و با کلماتی که شایسته تربیت خانوادگی اش  هست برای من بنویسه و هر چه در دهان داره و از پدر و مادرش یاد گرفته  اینجا بیان کنه و حتی انقدر معروف باشه که تو وبلاگهای دیگه هم آثار هنری اش دیده بشه میاد و برای من حسنا جون مینویسه و خواننده ات هستم ، آدم پیش خودش چه فکری میکنه  ؟ تعجببه غیر از این که حداقل انقدر آب و تاب نمیدادی و یک کلمه میگفتی رمر میخوای و تمام میکردی . من که رمز رو در هر حال میفرستادم براتخنثی

باز هم وقتی کسی که همیشه میاد توهین میکنه و الان با همون مشخصات اومده کامنت گذاشته و ادرس وبلاگ  و سخن از دوستی میگه ، آدم باید چیکار کنه ؟تعجب خدا شاهده  چند بار ای پی رو نگاه کردم . چند بار به خودم گفتم نه اشتباه شده این نیست . چک کردم  گفتم ای پی ها عوض میشه همیشه عدد ثابت نیست ولی رقمهای اولش که نباید عوض بشه سوال. با خودم فکر کردم اصلا این آدم چی پیش خودش فکر کرده که با ای پی ثابت خودش اومده ؟ شاید فکر کرده  حسنا که بین این همه کامنت حواسش نیست . البته تا یک مقطعی حواسم هم نبودو دلیلی نمیدیدم چک کنم . میشه گفت یک قسمتی رو درست فکر کرده بود . انقدر شک داشتم که این یک مورد رو نتونستم  به عقل خودم اعتماد کنم با شرکت مربوطه تماس گرفتم و تایید کردند که بله هر دو مال یک کاربر هست  و اینجا بود که تعجب کردمتعجب . این آدم همون آدمه ؟ یعنی فکر کرده من چون ادرس وبلاگ دیدم میرم رمز رو میدم ؟ البته  این رو هم درست  فکر کرده بود چون اگر من قبل از اون دقیق نمیشدم هیچوقت نمیفهمیدم و رمز رو براش نوشته بودم .خنثی


تا یه مقطعی حواسم نبود و رمز دادم !!! به بیست نفر رمز دادی. اونم سه روز فکر کردی. به کسی رمز ندادی. دروغهات را ببر تحویل اون مرتیکه آشغال هوسران بده . موزمار ذروغگو. 


هیچ شرکتی تلفنی که هیچ، حضوری هم  به هیچ احد الناسی مشخصات مشترکینش را نمی ده. هیچ نوع مشخصه و اطلاعاتی. فقط با حکم رسمی از مراجع قضایی به شکل محرمانه در اختیار اونها می ذاره. مگه شهر هرته زنگ بزنی بگی الو این ای پی ها مال یک نفره؟ اونها هم بگن بله خانم حسنایی. اگر امر دیگه ای هست بفرمایید در خدمت باشیم ... در حد یک بله و خیر هم جوابت را نمی دن. فکر کردی اعتبار شرکت و امنیت و آرامش مشترکینشون را به یک عشوه خرکی حسنا پشت تلفن می فروشند. برو این فیملها را واسه همونی بازی کن که نفهمه و خر می شه 


قبل نوشتن این چرندیات، گوشی را می گرفتی دستت به یکی از این شرکتها زنگ می زدی، اقلا این پرت و پلاها را ردیف نمی کردی اینجا. 


جا داره اینجا به اون خانوم بگم . خانوم عزیز فکر نمیکردم خودت هم یک وبلاگ نویس باشی و بیای اینطوری توهین کنی . ای کاش آدرس وبلاگت رو اینطوری لو نمیدادی . حداقل دلم نمیسوخت برای اون بچه بیگناهی که شما باید تربیتش کنی و اصول اخلاقی و زندگی اجتماعی رو بهش یاد بدی . برات متاسفم . خیلی زیاد .انقدر که شما رو لایق ترحم و دلسوزی میدونم تا سرزنش . افسوسخدا بهت کمک کنه که این ذات و اخلاقت رو اصلاح کنی . حداقل به خاطر این که مادر هستی  خدا بهت کمک کنه  وگرنه از خودت که گذشته .

و... چی بگم از این موارد .


خدا به تو کمک کنه با این همه کثافت و نجاست که توش غرق شدی .... 


 شما جای من بودید چه فکری میکردید؟ برای همین هست که باید بگم عذر خواهی کار سختی میشهناراحت . عذر خواهی از این که تو دلم موند به خیلی ها رمز رو بدم و این کار رو نکردم . عذر خواهی به این دلیل که علی رغم میل باطنی ام مجبور شدم سخت ترین کار رو انجام بدم و اون این بود که  خشک و تر با هم بسوزند . صد البته این ضرب المثل هست و  نداشتن رمز من مساله مهمی نیست و اصلا پست مهمی نبود . من تو این وبلاگ در مورد مسائل شخصی تر هم گفتم و عمومی هم بوده رمزی روش نبوده . حتی این پست من هم میتونست عمومی باشه .حداقل اونهایی که خوندن میدونن من مورد خاصی توش ننوشته بودم و فقط تعریفهای معمولی بود . حتی به این موضوع که رمز رو دارم ارسال  میکنم هم اشاره کرده بودم .بازنده


اون خانم مشکل داشت بهش رمز نمی دادی. چه ربطی به بقیه داشت؟ خودت هم می دونستی و می دونی که یه عده مخالف تو و کثافتکاریهات هستن. چه ربطی داره به 1500 نفری که اعلام جان برکفی کرده بودند در پستهای سرشماری قبلی؟ 


واقعا باید بگم متاسفم و باید بگم که این عذر خواهی خیلی برام سخت بود ناراحت. از همه اونهایی که دلم میخواست رمز رو براشون بفرستم  و نشد . حتی به فکرم رسید یک قستمهایی از پست رو بردارم و بقیه اش رو عمومی کنم و بگم بفرمایید این بود اون تعریفی ها و انقدر مهم نبود که شما این کار رو بکنیدابرو .با چند نفر از دوستان هم مشورت کردم که عمومی اش کنم  و گفتند نه این کار رو نکن .اگر یک مطلب خیلی سکرتی بود باز یک چیزی .آخه برای یک پست مسافرت آدم اینطوری میکنه ؟ باعث میشه من رمز دادن رو متوقف کنم و تعحب کنم ازاین آدمها و بعد هم متاسف بشم برای این که به خیلی ها که باید رمز میدادم ،ندادم و خودم اول از همه ناراحت بشم؟


به قول خودت اگر موضوع خیلی خاص بود یه چیزی.

خواستم نصفش را بردارم بقیه اش را عمومی کنم دوستان گفتند نکن.

چرا؟

خیلی سکرت بود؟

خیلی خاص بود؟ بگو ترسیدم از دروغهایی که نوشتم  و می دونستم لو می ره. وگرنه سفرنامه که چیز خاصی نیست. تو داستان تخمه خوردن و میوه خوردنت را برای طولانی کردن 6 نوشتی، ماجرای پریود بودنت و نیامدن مردک در دوران پریودت را نوشتی،  نوشتی واسه تامین 6 قبول کردی زن مردی بشی که به گفته خودش همه چیز زندگیش عالی بوده و فقط 6 می خواسته، ماجرای ماشین شستنت را کنار جوب آب نوشتی ... دیگه از این حرفها که خصوصیتر یا خنده دارتر نبوده. 


باز هم داری دروغ می گی. این دروغها را چطوری تو این پست بهم بافتی؟


 نمیدونم چرا بعضی ها عادت کردند به بد بودن . عادت کردند به نقشه کشیدن . عادت کردند به دو رو بودن . حداقل اینجا خویشتن داری میکردید . خنثیمن که در هر حال داشتم رمز رو ارسال میکردم چه نیازی بود که این کار رو بکنید ؟ چه نیازی هست که فکر میکنید همیشه تو زندگیتون باید دلتون تیره و تار باشه ؟ چه نیازی هست که خودتون هم از ذات خودتون شرمسار و گریزان هستید که اینطور عمل میکنید و حرف میزنید ؟سوال


اونی که عادت داره به بد بودن و نقشه کشیدن و سیاس بودن و دروغگویی تویی.

با همین نقشه ها یه زندگی را به باد دادی. وبلاگ نوشتن و دروغ گفتن  و بازی در آوردن سر خواننده هات که کاری نداره. 

خیلی سالوس و مکاری.


بگذریم از کسانی که باز فکر کرده بودند کامنتها زیاد هست و ای پی ها هم زیاد . کی به کی هست با یک کامنت توهین میکنیم با یکی دیگه ایمیل میذاریم تعجب. این در حالی هست که من  همه کامنتها رو دونه دونه و با دقت بررسی نکردم . ببینید اگر وقت بذارم همه رو ببینم چه مواردی  دیده میشه آخ. ترجیح هم میدم این کار رو نکنم چون اول از همه متاسف میشم . متاسف برای همه اونهایی که اینطور هستند . ای کاش بدونید برای من فرقی نداره و حتی برای دیگران . زندگی من و بد خوبش تغییری نمیکنه . این شما هستید که این ذات زشتی که دارید ، این خوی زشتی رو دارید ،  باید تمام عمر همراه خودتون داشته باشید . به جای شما بودم قبل از هر چیز یک فکری به حال خودم میکردم ولی حیف که دوست دارید خودتون رو به خواب بزنید .خنثی


آره. تو واجبه قبل از هر چیزی فکری به حال خودت و زندگی نکبتت بکنی. زدی زندگی یه زن و دخترش را داغون کردی اومدی اینجا ما را نصیحت می کنی.

بذار بهت بگم. الان جوونی و به اون مرتیکه آشغال حال می دی. ولت نمی کنه. 

ده سال دیگه می شه چهل سالت. مرتیکه می شه شصت سالش و از تک و تا می افته. دیگه تخمه افتابگردون که هیچ، پسته خندان هم نمی تونه نگهش داره تو  خونه عفاف حسنا. اون موقع است که می فهمی چه گندی زدی به زندگیت. 

به جای نصیحت کردن بقیه، یه فکری به حال گنداب  زندگی خودت بکن.

الان تو می خوای بچه تربیت کنی؟ وقتی ازت می پرسه چی شد زن بابا م شدی، می خوای بگی بابات دنبال یکی می گشت واسه ... و من داوطلب شدم؟ کمک جنسی بدم، کمک نقدی بگیرم؟ به جای این که به فکر بچه های مردم باشی، به این فکر کن که اگر بچه ای در کار باشه، چطور می شه تربیتش کرد، وقتی خانه از پای بست ویران است 


 من دوباره  و به زودی پست جدید مینویسم وعمومی  از روزمره هام  که حضرات  خودشون رو بیش از این  اسپند روی آتش نکنند . مجددا از دوستان عزیز هم عذر خواهی میکنم  و باز  هم تکرار میکنم این عذر خواهی خیلی سخت بود . خیلیناراحت. سعی میکنم دیگه از این موارد نباشه و یک مطلبی یا نوشته نشه یا این که عمومی باشه . تا این مشکلات هم پیش نیاد .اوه


پست جدید می نویسم براتون. عزیزم قربونش برم فداش بشم جاری ( اینقدر به طرز مسخره ای قربون صدقه جاری غیرهمزبونی که هیچی ازش نمی فهمیدی رفتی، که حتی دوستات هم مسخره ات می کردن سالوس )  می آد و برادرشوهر را رد می کنیم بره. یه دوماه با این فیلم هندی سرکارید. نی نی خانم واکسن زد، پی پی کرد، عزیزم جاری عطسه کرد ....


مردک هم 4 ماه هست زندگیش را ول کرده چسبیده به حسنا. هیییییچ فامیلی هم ندارن بگن این مرتیکه کجاست؟ نه خانواده خانم اولی می پرسن شوهرت کو؟ نه عمه ای عمویی خاله ای دایی .... اینا کلا کسی را ندارن بگن این مرتیکه کجاست که نه تو عزا هست و نه تو عروسی؟ هیچ کس نمی ره خونشون مهمونی که ببینه زن مریضش را تنها ول کرده و خودش افتاده پشت سر یه عفریته خونه خراب کن. عروسی دعوت می شه، با حسنا فرار می کنه می ره شهرستان ( مسافرت قبلی)، شب یلدا می شه با حسنا در می ره خارج. فکر کنم برای عید چون مناسبت مهم تری هست بلیط کره ماه بگیره و با حسنا برن کره ماه که برای عید پیش خانواده اش نباشه. 


اگه مردک پیش تو هست پس چرا 5شنبه تمام مدت در حال پست نوشتن و کامنت تایید کردن و رسیدگی به وبلاگت بودی؟ 

خونه اون زنش که نمی ره، کجا می ره که بعضی شبا می شینی می گی من امشب تنهام .... هر شب هرشب کجا می ره؟ نکنه زن سومی درک کاره؟ دلیلی نداره پاشه بره خونه مادرش یا برادرش یا ... هر مردی شب می آد خونه اش میخوابه. 


اون ماجرای خونه فروختن که از بیخ دروغ بود. محال ممکنه یه زنی بره دنبال کارهای دارایی  شهرداری و ... و خونه بفروشه و شوهرش نفهمه که زنش داره یه کارهایی می کنه ... دل بابا هم که مسخره ترین دلیل عالم بود. دل بابا الان کجاست؟ خانم اولی شماره تلفن بابا را گم کرده که دیگه بهش زنگ نمی زنه؟ الان که شوهرش کلا ولش کرده و اومده پیش تو، یه زنگ به بابات نمی زنه بگه بیایید این فاحشه را از تهران جمع کنید ببرید تا نیامدم آبروتون را توی آمل وبابل نبردم؟ 

البته خانم اولی فراموشی دوره ای داره. همونطور که تو را خواستگاری کرد و بعدش فراموش کرد، الان هم شماره بابا را فراموش کرده. 


حسنا، درستش اینه

خانم اولی از خونه اش پرتت کرده بیرون. بابات هم باهات قهره و مدتهاست که شمال نرفتی. این قصه ها هم که می گی دروغه. مرتیکه هم پیش تو نیست. گاهی که عبور مجازه می آد کارش را می کنه و می ره. طبق همون قرار همیشگی.

سفرنامه ات هم باشه طلبت تا برات بگم اصلش چی بود. 


خداوند انسان رو با  صفت شتاب داشتن و عجول بودن آفرید .  نمیدونم چه اصراری هست که بعضیها یاد گرفتند برای بد بودن و برای ذات و خوی بد داشتن شتاب بیشتری داشته باشند و از یکدیگر پیشی بگیرند افسوس. باور کنید خوبیها هم در دنیا هستخنثی من معمولا گاهی میخوام قرآن بخونم معنیش رو میخونم . در سوره یونس  نوشته شده :و اگر خدا براى مردم به همان شتاب که آنان در کار خیر مى‏طلبند در رساندن بلا به آنها شتاب مى‏نمود قطعا اجلشان فرا میرسید  پس کسانى را که به دیدار ما امید ندارند در طغیانشان رها میکنیم تا سرگردان بمانند .


این آیه هیییییییچ ربطی به جمله تو نداشت. بعد از اون هیچ ربطی به موضوع رمز دادن نداشت.

قبل از نوشتن این پست قرصهات را خورده بودی؟ تو شیشه هم مصرف می کنی؟

اینا چیه نوشتی؟ 


جا داره خواهش کنم از همه اونها که خودشون رو به خواب زدند که توجه داشته باشند که در زندگی همیشه و همیشه به دیدار خدا امید داشته باشند و نگذارند که در طغیان خودشون رها و سرگردان بشن . یا بشه در کل بهشون توصیه کرد به وجود خدا  و قضاوت الهی ایمان داشته باشند. البته اگر میخ آهنین برود در سنگخنثی از حافظ چه خبر؟



می خواستم از نفس بپرسم دوشنبه شب تا صبح توی وبلاگ ما چیکار می کرد؟ چیزی گم کرده بود دنبالش می گشت؟  

جریان از اونجا شروع شد که کمی حافظه ام کار کرد و دیدم آی پی نفس دائم توی استت ما تکرار می شه. گاهی فاصله هاش به کمتر از نیم ساعت می رسه. این شد که گوشی را برداشتم و زنگ زدم شرکت مربوطه و پرسیدم آقا این آی پی نفسه؟ اونام هم گفتن بله و دیگه اینطوری شد که من مجبور شدم کاری را که نمی خواستم بکنم. 


این عکس را هم ببین. تازه یک بار هم 4:25 صبح اومده بود که دیگه تو عکس جا نشد. بس که زیاد اومده  بود نتونستم اون را جا بدم .... البته کار هر شبشه. ولی گفتم یه نمونه بهت نشون بدم،  چون سر موضوع سفرنامه خیلی کمکت کرد و زحمت کشید، جایزه خوش خدمتی بهش بدی.

آی دی وبلاگ نفس را که می شناسی؟  
                 598958































اینم یه قسمت کوچیکی از فعالیت دیشبش