کبوترها همه رفتند ...

حسنا جان روز پنج شنبه 29 اسفند تمام بعد از ظهر مشغول تبریک سال نو به دوست و آشنایان وبلاگی بود. 

به تمام وبلاگهای موجود و ناموجود سر زد و عید را تبریک گفت  tongue


در آخرین پست سال 92 در وبلاگ همه ی این نویسنده ها و کلی بلاگ دیگه، حسنا تبریک سال نو می ذاره  ...

مامان فرشته ها

تکتم 1

تکتم 2

پیش ساخته ساز

خاکستر و بانو

عفیفه بانو

سلما

الین- تو مرا باختی ...

امیر دلها 

دل آرام - زندگی ارزش ...

دریا - یک لیوان عشق 

سارا عزیز- مامان سارا

عسل اینجا مدرسه نیست

عاطفه جون- ذهن زیبا

آلاله

همنفس - تو دلم مونده بگم

نیلا خاطرات یک زن

بی تا اگه لمسم کنی

مامان فرشته ها

رهامیر (حرفهای ناگفته من )

عسل شیرین ... عسل تلخ 


و در 150 کامنت تایید شده تبریک سال نو در وبلاگ حسنا هیچکدوم از افراد فوق نگفتند حسنا جان سال نو مبارک. چرا؟

چون حسنا جون در وبلاگ دیگری در خدمتشون بود و شما 150 نفر سرکار بودید، عزیزان.


تکتم، پیش ساخته، عسل خانومی، نفس، عفیفه، بیتا اگه لمسم کنی، تقریبا تمامی کامنترهای این پست (کامنتهای سفرنامه آبکی)، عسل مدرسه نیست، رهامیر حرفهای ناگفته و .... هیچکدوم عید را به حسنا تبریک نگفتند، چون از قبل به وبلاگ جدید دعوت شده بودن raised eyebrows

خطابم به اون ساده هایی هست که روزی ده بار قربون حسنا می رن. سردسته شون هم زاهارا  که از 150 تا کامنت سال نو، سی تاش مال اون بود  امیر دلها هم طفلک خبر نداره. چند بار کامنت گذاشته کجایی عشقم tongue


این ننوشتنها و عشوه خرکیها هم برای این بود که احمقها را ببره در محفل دیگری جمع کنه.

البته همشون هم احمق نیستن. بعضی هاشون خودشون هم از این دست آدمهای دروغگو چاخان پاخان هستن و براشون مهم نیست حسنا چی می گه. اونا دروغ می گن و اینهم دروغ می گه و الکی قربون صدقه هم می رن. یه سری آدم معلوم الحال مشکل دار دیگه ... خلاصه شکافتن شخصیت اونهایی که دعوت شدن به وبلاگ حسنا بانو یک 6 فروش پررو، طولانیه. افراد مختلفی را شامل می شه از ساده های بی شیله پیله تا هفت خطهایی مث خودش. بستگی داره.


به هر حال به سلامت. خوش گلدی 


679756vtql6ozj6a




شیما جون شما مشکل داری و می خوای واسه مرد 50 ساله دو زنه ماچ بفرستی، چرا از بقیه مایه می ذاری


اصلا معنی حرفهایی که می نویسید می فهمید؟ 

مردک را از طرف من ببوس rolling on the floor

حسنای معلوم الحال هم که بهش حرجی نیست، کلا زبان فارسی را نمی فهمه، نوشته باشه می بوسمش (حسنا جون باید می گفتی دست بوسن rolling on the floor)


اجالتا را با الف می نویسه بعد برای ما شعر تفسیر می کنه. بار الها شفای عاجل  d'oh



679756vtql6ozj6a


الهه بانویی پیدا شده که در بدو ظهور  و  در فاصله دو دقیقه در یک روز برای دو پست متفاوت حسنا کامنت می ذاره و قربون صدقه حسنا می ره.
1-  حسنا بین کلمات و نقطه گذاری ها ( منظورم نقطه، کاما و ... است) خیلی فاصله می ذاره. مثلا خواهرها را می نویسه
خو اهر  ها ، 
قبل و بعد از نقطه انتهای جمله، فاصله می ذاره و ... و بارها هم دوستان بهش گفتن که از نظر نوشتاری این کارش علطه.
برای این که کامنت عزیزم الهه  شناسایی نشه به طرز ناشیانه ای هیچ فاصله ای بین لغات و علامتها نذاشته 

2- شش ماه هست که حسنا می گه مردک چسبیده به من وتکون نمی خوره. طرف نوشته اگر مردک پیش تو نیست فکر کن دریانورده 

یادتونه بهش می گفتن بچه دار نشو. بچه ای که از عمه و عمو و خاله ( عید نرفت شمال چون فامیلهای شوهرخواهرش نمی دونن حسنا زن دومه !! ) و ... بخوای قایمش کنی که یکی می شه از خودت خل و چل تر و عقده ای تر.
حسنا هم دقیقا همین جواب را می داد که مث بچه هایی که باباشون ........ 

در نتیجه، نوشتن این جمله در کامنت یعنی
  •  یا الهه جان شش ماه است وبلاگ را نمی خونه که خبر نداره مردک با حسنا بهم چسبده اند و حسنا هیچوقت تنها نیست که با عقل جور نیست همچین رفیق شفیقی شش هفت ماه از وبلاگ مرادش بی خبر باشه.
  • یا حسنا جان این کامنت را خودش نوشته که بعد براتون توضیح بده که  فکر می کنه بابای بچه اش دریانورده  این دیگه سوال کردن نداره که می پرسید تو که خودت مخفی هستی و وضعیتت نامعلوم، بچه دار بشی می خوای چی کارش کنی؟
آروم آروم آماده بشین دیگه. بعضی ها باباشون دریانورده، بعضی ها هم باباشون هرزه  حسنا بچه اش را تفهیم می کنه، شما نگران نباشید. فقط دعا کنید مردک یه جوری خر بشه، بذاره حسنا بچه دار بشه. silly


3- حسنا عکس فسنجون می ذاره زوم می کنه روی ذره های گردو و می گه دسته قابلمه ام را اگر ببینید شناسایی می شم، طرف می گه اومدی مشهد بیا خونمون  عزیزم حسنا فقط گربه های فرانسوی را بلده تر وخشک کنه. دنبال کسی می  گردید برای مراقبت از حیوونهاتون در ایام تعطیل، مزاحم حسنا نشید devil

4- میبوسمت 

پنج‌شنبه 29 اسفند 1392 ساعت 17:13
سلام عفیفه جون عزیزم سال نو مبارک امیدوارم که امسال بهترین سال رو داشته باشی و در شادی و سلامتی و خیر و خوشبختی و اذامش باشی بههمراه میرزا و بچه هات و همه عزیزانت . میبوسمت و برات بهترین رو میخوام   (روی میبوسمت کلیک کنید) 
و اون میبوسمت ته کامنت خودش برای خودش 

679756vtql6ozj6a

5- به جز حسنا کی می تونست اینقدر قشنگ عزمش را برای خراب کردن این شعر جمع  () کنه؟ همون الهه خانم نوظهور هست (حسنا) که می خواد موضوع حضور الهه را عادی جلوه بده و دو دقیقه بعد از کامنت قبلیش، می ره در پست بعدی هم کامنت می ذاره که حضورش همه جانبه داشته باشه 

679756vtql6ozj6a

ماموریت الهه این بود که بگه حسنا داره تخم و ترکه  هرزه ها را گسترش می ده و این را به گوش بقیه برسونه big grin دلش نیامد بدون این دروغ وبلاگش را ترک کنه liar بعد از این که در دو کامنت ناشیانه و با عجله الهه نورسیده را معرفی می کنه و عادی جلو ه اش می ده، یهو الهه جون خواب نما می شه که حسنا رژیم کلسیم فری داره 
این که الهه از کجا فهمید حسنا رژیم کلسیم فری داره، اگر شما فهمیدید به ما هم بگید 

الهه جون با الهامات غیبی می فهمه که حسنا داره پسر دار می شه  و  به حسنا جون میگه رژیم بدون کلسیمت مبارک silly
و حسنا که انگار منتظر این یه جمله بوده یک فصل کتاب بنویسه 
خودش کامنت می ذاره، خودش هم جواب می ده.
بعد این مردکی که هنوز به شوهر خواهرش نگفته چه شکری خورده،  می خواد پسرش را بذاره تو جیبش بره خونه فک و فامیل؟

679756vtql6ozj6a

در راستای تغییر جهت داستان، حواسش هست که در جواب این کامنت ننویسه، مردک و خانوم اولی هیچ رابطه جنسی ندارند و من منحصرا برای این امر خطیر استخدام شدم tongue
حسنا یکسال و نیم تمام مرتب تکرار می کرد که خانوم اولی و مردک هیچ مشکلی نداشتند و زوج نمونه و زبانزد فامیل بودند و تنها مشکلشون بیماری نامعلوم خانوم اولی است که امکان 6 نداره ( اسمش را هم نمی گه ) و حسنا به همین منظور وارد این زندگی شده. حسنا هم هیچ کم و کسری از خانواده و تحصیلات و شغل و ثروت و سرمایه و ... نداشت. فقط وقتی فهمید این زوج مشکل 6 دارند، از شوق خدمت به خلق جامه بر تن درید  اینها را روش نشد به شما بگه، چون تصمیم گرفته داستان را عوض کنه big grin
مجددا احالتا با الف nerd  (حافظ مددی کن winking )

679756vtql6ozj6a

از همه دوستانی که برای کم کردن شر این دروغگوی متوهم بیمار از سروبلاگستان، کمک کردند متشکرم و این موفقیت را بهتون تبریک می گم.
خیلی وقته که رفته. این پست آخری را هم نوشت که بگه خانم اولی از درجه اعتبار ساقط شد و من شدم سوگلی مردک.
تو کامنتها هم الکی نوشت مردک شبها اسپرمها را می شمره  و درشتهاش را سوا می کنه ... زاویه اش را تنظیم می کنه و کلی کارهای دیگه که بچه مون پسر بشه.
رو دلش مونده بود بگه خوشبخت شدم و بره  دو پست آخرش کاملا الکی بود و فقط دلش می خواست بگه  همه چی آرومه من چقد خوشبختم 

بره مخفی بنویسه و اصول فاحشگی و خانمان براندازی را آموزش بده. اما علنی توضیح نده که چطوری با کمک 6 و ... یک زندگی بیست ساله را دچار تنش کرده. حسنا جون اول و آخرش اوضاعت خرابه. دلم برات می سوزه که اینقدر بدبختی. اون زندگی یه درخت تنومنده، دو تا شاخه اش را هم که بشکنی، ریشه و تنه اش سرجاشه. البته چاره ای هم نداری، راهی رفتی که متاسفانه بخاطر شرایط خانوادگیت و شخصیتی ات، برگشت نداره. مجبوری بمونی و تحمل کنی چون طلاق برای تو یعنی دوباره از سر. باید باز اینقدر مشتریهای جور وا جور ببینی تا بتونی یه پیرمرد دیگه را خر کنی. فقر و بیکاری و بی شخصیتی و بی خانوادگی و .... همه دست به دست هم داده و ..... شاید به قول مشاورت، صلاح اینه که توی همین زندگی بمونی. راه دیگه ای برات نیست.

حسنا همون حسناست و زندگیش خیلی خراب تر از روزی که شروع کرد به نوشتن. خانم اولی بلایی به سرش آورده که مرغهای آسمون به حالش گریه کنند. هنوزم حسنا یواشکی می ره مسافرت و توی رسپشن به عنوان فاحشه معرفی می شه و مردک می سپره که خانومم تماس گرفت بهش نگید من زن آوردم هتل !
هنوزم نه تنها خواهرهای مردک به شوهراشون نگفتن، که حتی فامیل خود حسنا هم نمی دونن این خراب شده سر یه زندگی دیگه. کما این که عید گفت نمی تونم برم شمال چون ...
هنوزم حسنا اجازه نداره بچه دار بشه و جرات نداره حتی بهش فکر کنه، چون مردک عوضی حسنا را برای 6 گرفته وگرنه دیگه سر پیری و معرکه گیری؟ 
هنوزم حسنا صبح تا شب گوشه خونه است و حق هیچ کاری را نداره. چون مردک یادش نرفته که از کجا جمعش کرده و کجا و چطور به حسنا رسیده. 
وگرنه خانم اولی که نجیب و محترم نشسته بود خونه باباش تا مردک رفت خواستگاریش و باهاش ازدواج کرد و دخترش بهار که تربیت شده همون خانوم هست، به گفته خودحسنا خیلی راحت و آزاد هستند. چون مردک بهشون اعتماد داره. 
این حسناست که مردک می شناسدش و می دونه چیکاره است و برای همین سخت تحت کنترله و همیشه هم تو خونه و بیکار و بدبخت و وابسته و خود فروش.
همه چیز مثل قبل است و به گفته خودش وقتی پریود هست مردک بهش سر نمی زنه. هنوزم  برای نیم ساعت بیشتر نگه داشتن مردک تو خونه باید هزار ترفند از رقص عربی تا مراسم تخمه خوری تا  ملق زدن انجام بده شاید بتونه نیم ساعت بیشتر نگهش داره