اون جمعه به جمعه سرو گوشش می جنبه !

دختر جعلی

جمعه 22 شهریور 1392 ساعت 12:17
دیدید این پنج شنبه جمعه هم غیبش زد؟
دیشب نصف شبی خواب آلو از توی تخت دو تا کامنت جواب داد که یعنی هستم.

روزایی که تعطیله کمتر از روزایی که می ره سرکار توی نت هست. سه روز اول هفته که می گه سرکار می رم و می گه شوهر دارم همه اش پلاسه توی نت.

تعطیلات آخر هفته که به لطف شک و بدبینی شوهرش جایی هم نمی تونه بره توی نت هم پیداش نیست.

به شدت با پدرشوهر پی گیر نصب ویندوز هستند



حسنا به شدت روزهای تعطیل مشغول کار خانمان براندازی است.

از روزی که گفت یه مساله ای پیش اومده و حالا حل شد بهتون می گم تمام ساعات خارج از اداره اش به اون مساله خطیر می پردازه.

فقط همسر در جریان نیست.


برای همین هم اون هفته ای که همسر با خانوم خانوما رفت سفر تمام طول هفته را حسنا از دوستان وبلاگیش مرخصی گرفت ( به بهانه نصب ویندوز و نداشتن لپ تاپ ) و کل هفته پیگیر شد.


هفته های دیگه آخر هفته می ره دنبال نصب ویندوز

چون شوهرش تعطیل هست و با خانوم خانوماست و اجازه نداره حتی یک زنگ به حسنا بزنه. حسنا با خیال راحت شوهره را می پیچونه می ره دنبال نصب ویندوز



ایشاله که هر برنامه ای داره واسه خراب کردن زندگی اون زن می ریزی برگرده به خودت.

فکر کن دیگه این دفعه چه وضعیه که باباش هم گفته برو امضا کن و شوهرش هم گفته من کاری ندارم و به خانوم خانوما چیزی نمی گم. رفت دم جناب سرهنگ را دید برای نصب ویندوز!!

شیاد خانمان برانداز !



یه پست بلند بالا نوشت که شوهر اون خانوم ( کسی که بچه برادرشوهرش را توی رحمش داره ) گفته برید وقتی بچه تون به دنیا اومد بیایید ببریدش و کلی هم سخت گیری می کنه و دوست نداره اینها حتی خانومه را ببرند دکتر.

حالا شده موزه! حسنا می خواد بره خانومه را ببینه! اون هم روز جمعه ای.
اگر وسط هفته بود می تونستی به دروغ بگی باهاش رفتم دکتر. راحت تر می شد دروغ بگی. چه کنی که توی این دروغهای جمعه ات گیر کردی.

این هفته هم می ری موزه شکم خانومه را ببینی

شایدم این هفته نوبت تو هست بری خونه اش را گردگیری کنی.


یه هفته الکی نوشتی با دختر خاله ام رفتم شمال. یه هفته نوشتی شب دیر برگشتم ( از کجا؟ خونه دوست و فامیل و آشنا که ممنوعه. استخر که ممنوعه، با دوستان بیرون رفتن که ممنوعه ... البته من هم اگر تجربه خوش قبل از عقد و خونه خالی را داشتم و شنیده بودم که به خاطر پسربازی از آپارتمان قبلی بیرونت کردند و این همه خاطرات خوش از فعالیتهای زنم داشتم  ... همه چیز را ممنوع می کردم. بالاخره می دونه با کی طرف هست. اینقدر بهش شک داره که حتی استخر زنانه نمی ذاره بره !!! )


حالا حالاها باید بدویی خونه خراب کن. اینقدر که خونه ات خراب شه و بمونی با یه آوار.

البته الان زوده. به نظر من بهتره تو را طلاق ندهند. بمونه وقتی از ریخت و قیافه افتادی و سوراخت بی مصرف شد

که همچین خوب بفهمی چوب خدا صدا نداره یعنی چی !