خیلی رنگی رنگی شد. نوشته های من زمینه سفید است. زمینه رنگی ها نقل قول است.

 

پنج شنبه 10 مرداد سوگند این پست را نوشت و غیب شد. جمعه خبر رسید که بستری شده و خون بالا آورده و جراحی معده شده و شماها چرا نمی فهمید و ... حسنا هم اومد گفت من خودم زودتر و بیشتر از همتون خبر دارم و ....

 

شنبه 12 مرداد من از دوستانم خواستم برای تصمیم گیری کمک کنند. اشاره ای هم به 5 نفر مذکور کردم که بهتره مردانه بازی را تمام کنید. اگر قصدتون لو دادن حسنا برپایه اطلاعات سوگند بود چرا یهو همه چیز تغییر کرد؟

 

دوشنبه 14 مرداد مجددا و با بردن اسم و به شکل مستقیم گفتم من بگم یا شما می گید؟ باز دوستان خودم و خواننده های همین وبلاگ اومدن کامنت خصوصی و عمومی گذاشتند که به سوگند فرصت بده. شاید واقعا مریضه. شاید بیمارستانه.

 

چند بار گفتم این فیلمه. مگه می شه یه زن چهل و چند ساله برای یک پست وبلاگی خون بالا بیاره. پس تو مشکلات جدی تر زندگیش چیکار می کنه؟ دوستان گفتند صبر کن و حتی خانم نوشیده از خیانت محترمانه در یک کامنت عمومی درخواست صبر و سکوت بیشتری کردند تا سوگند جان بهبود حاصل نموده و برای توضیحات بیشتر خدمت خوانندگانشون برسند.

 

غافل از این که سوگند جان خائن دو جانبه از آب در اومد. از یک طرف به حسنا خیانت کرد و اسرارش را لو داد و به دوستانش گفت که داستان زندگی حسنا چی بوده و کجاش دروغه. از اونطرف به یاس و همسران اول خیانت کرد و رفت یه وبلاگ جدید زد که خانم یاس بیا اعتراف کن.

البته این وبلاگ با کمک دوستانش در حزب زنان دوم نیشخند اداره می شد. با زنان اول همدست می شه علیه زنان دوم اتاق فکر تشکیل می ده و با زنان دوم همدست می شه علیه زنان اول وبلاگ می نویسه.

انسانیت هم بی خیال! دوستی کیلویی چند؟ من با هردوتون دوستم. رفیق دزد و شریک قافله !!

در تاریخ 16 مرداد که ما نه حرفی زدیم نه کاری کردیم ... ایشون شروع می کنه به نوشتن علیه یاس. البته به شکل مخفی و فقط  گروه 5 نفره کذایی  را در جریان می ذاره. 

 

 
حرفی با تو
١٣٩٢/۵/ نویسنده: یکی مثل ھمه - ١۶

من به سوگند مدیونم . باید بنویسم
این نوشته برای خانم یاس ھست که بانوی صبور لقب گرفته. شاید ھم پرنسس وبلاگ ھمسران اول
 ( ما را ھم تحویل بگیر بانو)

این نوشته برای لیلی بانو ھست که ادعای مسلمونیش زیاده اما ثابت کرد که ھنوز کمی مونده تا
 به خدا برسه . یا راحم العبرات ....

این نوشته برای خانم نوشیده از خیانت ھست که وقتی دھانشون بازه چشماشون بسته است 
و ھرچی دلشون خواست نثار این و اون میکنن چون ھمسر خودشون خیانت کرده ھمه دنیا مقصرن
یادش نبود بگه این نوشته برای بانو است. فحش دنیا را کشید به جون دوستاش 
اما بانو را یادش رفت بگه چون نقشه اول چیز دیگه ای بود و فکر نمی کرد لو بره !

خانم ھا دلم نیومد از کنار بی وفایی و تھمت به سوگند چون شما رد شم.
 من به سوگند مدیونم. من یه زن دومم که بارھا به سوگند ای میل دادم و سوگند ھم در حقم مھربانی
 و دوستی را تمام کرد

من یه زن دومم که مثل حسنابانو ھمدلیھای سوگند یادم نرفته . من یه زن دومم که یادم ھست که سوگند
 ھم میتونست مثل دوستان دیگر زن اول بیاد وبلاگم به من فحش بده و بره . یادم نمیره ھرگز این کار و نکرد.
 یادم نمیره که ھربار از سوگند عذر خواستم برای اینکه براش مینویسم پاسخ داد تو که به من بدی نکردی.
 من یه زن دومم که با زن اولی به نام سوگند رابطه داشته و از ترس شما انسان نماھا نمیتونه اسمشو بنویسه.

خانم یاس یه سوال از شما دارم. ایا شما ھمیشه برای نظر سوگند احترام قائل بودی و تابع نظرات سوگند بودی؟
 فقط میخوام این جوابو بدی گه ایا تنھا سوگند میخواست که نامی از کسی برده نشه؟ اگر این طوره چرا لقب
 یاس صبور برازنده شما شده؟ 

فکر نمیکنید شما یاس صبورید چون ھمیشه از نام بردن از یه زدن دوم ترسیدین . این شما نبودید که ھمه
 رو دعوت به ارامش می کردید؟ این شما نبودید که دوست داشتید از کسی نام برده نشه؟ خوب
 درسته چون ھیچوقت در وبلاگ ھمسران اول به شما توھین نشد. حرفھا را سوگند و نوشیده از خیانت زدند
 و دعواھا بر انھا نازل شد و شما ھمیشه سکوت کردید. یادتون ھست تایید رمزھای وبلاگھای ما ؟
یادتون ھست سوگند پست نوشت ؟ یادتونه چقدر سکوت کردید؟ از بس که ترسیده بودید.
 شما به غیر از این ھمه ھمدلی که از این و اون غرض گرفتید و گویا نیمی از انھا ھم دروع از اب درامده 
کار دیگری کرده اید؟ 
خواھش میکنم پرنسس زیاد جوگیر نشوید

یا راحم العبرات دلم برای سوگند سوخت که دوست صمیمیش شما بودی.  
شما میدونستی بیماره؟ شما میدونستی چه بیماری داره؟
 واقعا چند تا دوست صمیمی مثل شما با ھمه دشمنھای دنیا برابری میکنه. شما واقعا به سوگند ایمان داری؟
مدال مبارزه با خیانت پیش کش خودت اما بگو چرا اگر به حرف سوگند ایمان داشتی در لفافه نوشتی؟
دین شما اجازه نوشتن در لفافه را میده؟ ھیچ میدونی زدی کاسه و کوزه حسنابانو را در ھم ریختی ؟
 تھمت در دین اسلام از کی حلال شده؟ خانم حساب ھیچ کسو نکردی اما ماه مبارک رمضان یادت ھست؟
 از کی تا حالا این نوع نگارش شما لفافه نویسی نام گرفته؟ 
شرمنده که شرم دارم بیش از این با ادمھایی که ادای مسلمانی دارند حرف بزنم. یعنی پشت پا زدن
به دوست بدتر از پشت پا زدن یه زن دومی به زن اول نیست؟ و سوال اخر وقتش نیست حرف بزنی؟
 بگی چرا یا ھمدستی یاس پشت پا زدی به سوگند؟
اونھایی که نوشتی به درد ھمون احمقھای حزب سوم می خوره برای ما دومیھا بنویس

خانم نوشیده از خیانت با شما ھیچ حرفی ندارم. چرا که ھرگز وجدان ندارید. 
ھروقت فرصتی داشتید در دنیای اینترنت ھرگونه که دلخواھتون ھست حاضری می زنید
 و شروع می کنید به فحاشی و تف و لعنت .انگار ھمه دنیا در بدبخت شدن شما تقصیر کارند.
 باشما ھیچوقت حرفی ندارم . شما با ھمان کلاغه که خوب توانست سیاھتون کنه مشغول باشید ....

به نظرم وقتشه حرف بزنید .
 یاس خوشبوی لیلی و لیلی بانو وقتشه بگید چرا سوگندو از دایره دوستیتون بیرون انداختین ؟
چرا ذره دره روش کار کردید تا به این درد رسید؟ چرا؟ چون مثل شما نبود؟
 چون می تونست با زنان دوم ھمدلی کنه؟
حالا راحت شدید؟

وقتشه بگید که ای میل سوگند بھانه ای شد برای اینکه ضربه بزنید. 
وقتشه بگید که شما بودید که سواستفاده کردید از این ای میل.

متاسفم برای ھمه زنان اولی که خواننده سوگند بودند و ھمه این دسیسه ھا را باور کردند.
 متاسفم برای زنان دومی مثل خودم که جرات نداریم بنویسیم سوگند مخالف بود زن اول بود از ما حمایت نکرد
 اما ھمراھمون بود اما اون بود که بلد بود در لفافه در کامنتھای خصوصی در ای میل به ما بگه اشتباه رفتیم

خطاب به سوگند ھم بگم که دوست من روزی که نوشتی دیگه وبلاگمو نمیخونی برات ارزوی موفقیت کردم
 ولی این مدت ھمیشه می گفتم کاش ھرگز در ھمسران اول نمی نوشتی.
سوگند مھربانم این روزھا ھمه دعاھایم برای توست.
نظرات ( 0) می پسندم
حرفی با تو
١٣٩٢/۵/ نویسنده: یکی مثل ھمه - ١٨
خانم ھا می بینم که تشریف اوردید خوندید. باشه عید فطر ھم مبارک و برین مرخصی .
 اما من جواب میخوام بعد عید ھا .
زیاد معطلم نکنید
خطاب به 4 دوست خودش در اتاق فکر است. بانویی درکار نیست.
 خودش نوشته و با
همکاری سلماز جون کامت گذاشته که بیایید بخونید.
باور کنین قصدم ابروریزی نیست .فقط دلم میخواد با ھم گپ بزنیم
نظرات ( 0) می پسندم 0

من جز وقاحت توی این دو تا پست هیچی ندیدم
این زن یک بیماره 
بیمار خطرناک !!
با چهل و اندی سال سن و بچه و شوهر و زندگی 
از اون سر دنیا به هم جنس و هم درد خودش اینطوری خیانت می کنه و نارو می زنه

اول زیر زبون حسنا را کشید و آبروش را برد و اسرارش را گفت. 
بعد هم اینطوری با همسران اول بازی کرد!!
راستش را بخواهید دلم نمی خواد به سوگند توهین کنید.
 مگه شما به کسی که دستش شکسته یا معده اش سالم نیست توهین می کنید؟
این زن روانش بیماره. خیلی بیمار. بهش توهین نکنید. براش آرزوی بهبودی کنید. 

کاش که یاس بانو و پرپری و بقیه کمی هشیارتر بودند. کاش اینقدر راه نمی افتادن از این
وبلاگ به ان وبلاگ مذاکره. 
سوگند اسرار حسنا را لو داده و خودش هم باید جوابگو باشه. شما چرا اینقدر ساده اید؟
برگردید و وبلاگتون را احیا کنید. سوگند را فراموش کنید و راهتون را برید. 
با خیانت مخالفت کنید. با دروغ. با دورویی. با ریا. با نارو زدن. 
فرقی نداره. چه در دوستی چه ازدواج چه همکاری ...

 

تا اینجا کاملا واضح است که هدف سوگند نه بانو بوده و نه ردگیری وبلاگ ما و ما.

هدفش جمع کردن آبروی رفته اش بوده به بهای زمین زدن یکی دیگه از دوستانش!

 

پرپری در وبلاگ  ما 5 نفر  می نویسه : 

افرادی که این بار زوم کردن روی یاس تا شاید زمینه ساز اشتباهات بعدی ما بشن..

مخاطبم شما هستین خانمی که همزمان با اخطار بانو به ما چنین ایمیلی فرستادین به یاس..

 

پنج شنبه 17 مرداد ایمیل یادآوری برای یاس می فرسته که بیاد به وبلاگش ( گویا 16 مرداد ایمیل دعوت را فرستاده بوده که پرپری توی وبلاگشون نذاشت و اولین ایمیلی که گذاشته اینه )

 

From: Parisa <pahomo81@yahoo.com>
To: "hamsareaval@yahoo.com" <hamsareaval@yahoo.com
Sent: Friday, August 9, 2013 11:48 AM
Subject: همدلی با سوگند

 

من منتظرممممممممممممم

 

 یاس جواب می ده که مایل نیست وارد بازی بشه 

 

 From: Hamsar Aval <hamsareaval@yahoo.com>

To: Parisa <pahomo81@yahoo.com
Sent: Saturday, August 10, 2013 6:19 AM
Subject: Re: همدلی با سوگند

 

سلام . من علاقه ای به شرکت در این بازی شما ندارم . اگر همون طور که نوشتید  با سوگند در ارتباط بودید ، می تونین صبر کنید و حقیقت رو از خودش بپرسین . من تو پست چشم ها را باید شست از سوگند دفاع کردم و گفتنی ها رو هم لیلی گفت که همون  حرف های من هم هست . نوشتم که نیازی به تکرار مکررات نمی بینم . شما فکر کن من ترسو من  هر چی که شما فکر کنی . اما  نیازی به گفتگو به کسی که حتی می ترسه خودش رو معرفی کنه ندارم .  در ضمن من می دونم شما چه کسی هستین . همون کسی که شوک بود که چرا سوگند تو همسران می نویسه و بهش اعتراض می کرد . دقیقا می دونم  شما چه کسی هستین و نیازی به ادامه ی این بحث نمی بینم . 

 

 سوگند و سلماز نیشخند می نویسند

 

یاس صبور سلام

 

اصلن نمیخوام خودمو معرفی کنم.حوصله کاراگاه بازیهای شما و دوستان نا محترمتونو ندارم .ترسیدم فردا  بهم تهمت بزنید برای همین با وبلاگ شروع کردم

 

دیدم شما با همه همدلی کردین نوبت به سوگند که رسید با حرف و تهمت از کنارش رد شدین گفتم حیفه اینقدر بی معرفت باشید .بهتره به هم جواب بدیم و بی سرو صدا با هم بحث کنیم. وقتی به توافق رسیدیم  تمومش میکنم و قول میدم  این وبلاگو حذف میکنم. اما اگر نخواید جوابمو بدید منم یکی عین همون حزب سوم می شم.تا حالا هیچ کس از این وبلاگ چیزی نمیدونه . به سوگند ادرس اینجا را ایمیل میکنم و شاید در اینده به حسنا هم نوشتم

 

هنوز خودم هستید و شما دوستان  نامحترم.دوستانی که حاضرید  برای از بین بردن حسنا دوست خودشون رو هم از صفحه شطرنج حذف کنن

 

منتظر جواب دونه دونه تون هستم یاس صبور لیلی و لیلی  و نوشیده از خیانت

 

 اینجا حرفی نمیزنم بیا وبلاگ بازم منتظرم

 

عزیزم بازی کدومه دورهمی خوش میگذره. تکرار مکررات هم نیست همه اش جدیدهههههه

 

  پرپری در ادامه می نویسه:

 و حالا همین خانوم تو کامنت های پست قبل  اشاره می کنه که از همه ی کامنت های ما تو یارا عکس داره و تهدید می کنه به گذاشتن اونها ...

جالب این که بانو که من باشم! روحش هم تا چهارشنبه 23 مرداد از این وبلاگ خبر نداشت. چهارشنبه صبح یکی برای من کامنت گذاشت که همچین وبلاگی هست. موضوع چیه؟ و ... خانم می فرمایند وبلاگ برای مانیتور کردن من بوده !!! ای میل می زدی دوستات را تهدید می کردی که رد من را بگیری

 سوگند!! خودتی شیطان بعید می دونم دیگه کسی این دفعه گولت را بخوره.