برگ سی و پنجم و برگ جادو

سلام


ببینید چقد فعال شدم تند تند آپ می کنم. حسنا داره خوش می گذرونه، من انرژی گرفتم. نکنه من خود حسنا باشم؟ عفیفه نظرت چیه؟ 


کامنتهای دیروز و صحبتهای شما دوستان نشون داد که


1- بیماری قابل عرضی وجود ندارد.

2- هیییییییییچ رابطه ای ندارند. اگر هم داشته باشند، خب زنشه! به شما چه ؟ 

3- همسر بچه نمی خواد. ضمن این که بهار هم گفته اگر بچه دار بشید خودم را می کشم. سونامی ؟

4- حسنا تمام روشهای ممکن برای یک ساعت بیشتر نگه داشتن مردک در خانه عفاف ( محل انجام رابطه عفیفه  ) را به کار می بره. از جمله استفاده از روش تخمه و میوه ... ببخشید عفیفه جان. بیشتر توضیح نمی دم 





من یک کوچولو می گم از برگ سی و پنج و بقیه را می سپرم به دوستان. (فایلش و کامنتهاش تو اون یکی وبلاگ هست )

در برگ سی و پنجم حسنا می گه دیروز به فکر اسباب کشی و رفتن از این خونه افتادم و دلم گرفت.

یهویی؟؟؟

چرا؟؟؟


عفیفه به نظر تو این حرف از کجا ریشه می گیره؟ وسط دعواها و قهرهای پارسال. بعد از اون جلسه کذایی و شرطهایی که حسنا هیچوقت نگفته چی بود؟؟؟



یکساله که به حسنا گفتند خونه را خالی کن. تو که می گن مشاوری و روانشناس. این چیزا رو باید بهتر بفهمی. حرف زدن غیرمستقیم آدمها از نگرانیهاشون 





از برگ سی و چهار هم می خوام یه چیزی بگم. حسنا فقط دوست داشت نظر ما را راجع به جادو جنبل جمع کنه؟ اونم وسط دعوای خانم اولی و دربه دری شوهره و هزار مشکل دیگه، یادش افتاده بود یه نظر سنجی راجع به کیفیت نفت برنت دریای شمال و مقایسه اش با نفت ایران داشته باشه؟؟ عجیب نیست 

خانمهای متاهل محترم، توی شرایط بحرانی زندگی یهو می زنید به صحرای کربلا و  ... 

جان من حسنا نتیجه نهایی چی شد؟

اگه جادو عمل می کنه بگو ما هم متوسل شیم 




و آخر این که

لطفا وبلاگ تجاوزهای خانگی را بخونید و به دوستانتون معرفی کنید. مخصوصا به مادران و پدران.



بعد نوشت:

ببخشید من یک اشتباهی کردم. برگ سی و چهارم "جادو" نبوده. با توجه به شماره پست و تاریخ پست، این برگ مربوط به زمان دیگری است. ولی حالا دیگه برنمی دارم، از نظر زمانی اشتباه شده. اما به هر حال پستی است که بود.