به میمنت و مبارکی حسنا بانو یک زن دوم از سفر برگشتند.
پست سفرنامه را بعد از اینکه حسنا بانو یک زن دوم، سفرنامه شان را نوشتند، رو می کنیم.
یکی از دوستان زحمت کشیدند یک پست سفرنامه نوشتند، لینکش را گذاشتند، که من ترجیحا با مشورت خودشون گذاشتم برای بعد.
کامنتهای این پست را هم تایید نمی کنم، که حسنا خط نگیره ازتون.
شما کامنت بگذارید، بعد یهو همه را تایید می کنیم و حالشو می بریم
فعلا یه کم بخندیم به مسافرت یواشکی حسنا بانو یک زن دوم.
لابی خوش گذشت؟ دیگه شال هم لازم نبود سرت کنی، حسابی دلبر کشون راه انداختی
ممنون از همه پیامهای خصوصی و کامنتهای عمومیتون تو این مدت.
حسابی استراحت کردم و کلی هم از دریافت پیامهاتون خوشحال شدم.
ببخشید که نشد جواب بدم.
تولدت مبارک دوست گلم. م. عزیز
هستی جان، ممنون از لطفت. دریافت شد.
دوستانی که با کامنتهاتون یه دستی زدید، یه دستی ها گرفت. مرسی
الان دو حالت وجود داره:
1) یا واقعا حسنا نرفته مسافرت و این ده بیست روزه فیلم بازی میکرده و با فیلترشکن برای رفیقش کامنت میذاشته و حالا با فعال شدن وبلاگ بانو مونده که چی بنویسه و چیکار کنه که مورد تمسخر ملت قرار نگیره.
2) یا اینکه واقعا مسافرت را رفته و الان با استقبال گرم خانم اولی مواجه شده و این روزا حسابی قاطی کرده و استرس داره.
به نظر شما کدوم محتمل تره؟
بانو بازگشتت مبارک.
یک نکته ای که هست اینه که با نوشتن شما، رتبه وبلاگ حسنا تو الکسا 15 پله بالاتر رفته. شرکای عزیز، زیادی تند تند سر می زنید به فارسی وان. چه خبره مگه؟ تکرار هم داره دیگه.
سلام سحر جان،
بازگشت شما هم مبارک.
از اون مهم تر بازگشت حسنا مبارک
خلاصه این که اولش برام جالب بود زن دوم علنی یعنی چی و اینها از کدوم قبیله اند که مثل حیوونها اشتراکی زندگی می کنند.
تامز اپ بانوییییی
والا به قرعان
سلام . بانوی عزیز از همون اول شما گفتی که هدفت مبارزه با پدیده چند همسری است و من خودم جز اون دسته کسانی بودم که روشت رو دوست نداشتم. اما کم کم می بینم که افراط و تفریط ها رو توی پست هات کنار گذاشتی و کم کم نوشته هات داره به سمتی پیش می ره که نشه بهش ایرادی گرفت.یک سوال هم دارم. بارها در مورد حسنا نوشتی . من دلم میخواد نظرت رو در مورد وبلاگ عسل تلخ عسل شیرین بدونم.منظور خود شخص عسل نیست. منظورم نظرت رو در مورد اینکه آیا عسل و زنانی مثل عسل با بیان تجربه هاشون می تونن توی هدف شما که مبارزه با چند همسری ست شرکت کنن ؟ کلا دلم می خواد نظرت رو راجع به اون وب بدونم. ممنون.
سلام دوست عزیز،


ما که مدتی هست نمی نویسیم. یعنی این جهتی که در ننوشتن داریم مورد پسند شماست
عسل داره واقعیت زندگیش را می نویسه. با سیاست و قربونت برم فدات بشم، واقعیت ها را وارونه نشون نمی ده. پس می تونه آموزنده باشه.
البته همه مشکلات زندگی عسل مربوط به دومی بودنش نیست. بخشیش مربوط به شخصیت آرشه.
حسنا جان نکنه هواپیماتون پنچرشده نتونسته بشینه دوباره برگشته اروپااونجاهم نتونسته بشینه هی تواسمون چرخ چرخ عباسی میخوره
خدا منو نندازی
سلااام بانو چشم و دل حسنا روشن رسیدن بخیر
سلام سحرم خانم!
ممنون
البته فکر نمیکنم دوستان وقتی برای تماشای سریالهای آبکی ترکیه ای داشته باشن. ولی اگر روزی گذرتون به شبکه نکسوان افتاد، تو سریال عفت، دیدن یاسمین که چجوری با وجود داشتن خونه و کار و تحصیلات شده معشوقه یه مرد زن دار منو یاد حسنا جووووووووووووون میندازه. حماقت های مرده هم بی شباهت به حماقتهای مردک نیست. فقط اینجا یه تفاوت وجود داره که معشوقه فیلم از زن اول با کلاس تره . خخخخخخخخخ
منم دیگه یکی از دوستان بهم یاد داده بود چطور لباس ست کنم، بهم گفت آرایش کمرنگ بکن و ... سعی کردم با کلاس بشم. از همونجایی که خانم اولی غذا می گیره منم غذا می گیرم. دیگه خارجم رفتم. شما بازم بهم می گید بی کلاسسسس

خیلی نامردید
مادره نفس دکتره؟؟؟؟؟ تخصصش هم تدریس خیانت و توهمه!!
واقعا مشکل داره!!!!
نصفه شبی کلی خندیدم

....
که یکباره دیدند مردی گوسپند به کول میدود و جلوی پای حسنا میکوبد برزمین, و او کسی نیست جز برادر خانم اول....
منم این جمله موفرفری را خیلی دوست داشتم
خیلی بامزه بود
باانوو چرا حسنا نمیاااد دیگه
حوصلم سر رفت خوو
منم
نه عزیزم من نبودم ! آرشیوشم کامل نخوندم
یه وقت فردا با حسنا جون همسفر شدم !
من حدود یک هفته میشه که خیلی اتفاقی خوندمش و خیلی اتفاقی به وبلاگ شما رسیدم
راستی من دانشجوی شمالم !!
حسنا با عروسک می ره.
همسفر چی؟
انگار از امکانات حسنا خبر نداری.
هر چند گفتی تازه پیداش کردی. خبر از "امکانات" ش نداری.
امکانات حسنا معروفه بابا
راستش این نوع ازدواج از یک زن روستایی با تحصیلات اندک و نیاز مالی هم بعیده
چه برسه از یک خانم با کمالات و تحصیل کرده و خانواده دار !!
مادر ایشون ظاهرا معلم بوده اند ، واقعا از یک معلم بعید نیست که دخترش رو به یک مرد زن دار بده ؟
مگر اینکه واقعا سطح خانوادگیشون اینقدر پایین بوده یا اینکه از پس اینشون بر نمیومدن از بس خراب کاری میکرده ! گفتن بزار زنه این بابا باشه کم تر گند بزنه
من 5شنبه امتحان دارم !
الان موندم بین خیلی چیزااااا
درس خوندن ! خوردن و مسواک زدن و .... و از همه مهم تر خواندن ارشیو حسنا جوونم!!!! هر چی بیشتر میخونم بیشتر متعجب میشم که عجب ادم از خود راضی و پررو اییه! به نظر ایشون به نوعی خود شیفتگی دچار هست!
این دک و دندون زشت !! هم ظاهرا متعلق به ایشونه!!!!! :))
من اصلا نمیدونستم جریان چیه همین جور که دیدم خوشم نیومد!
شک نکن که خوابیدن از همشون لذت بخش تره
شما نبودی وقتی عکسش را تقدیم کرد به خواننده ها ؟؟
من داشتم /ارشیو وب حسنا رو میخوندم
همون اول که با دختر مردک! درگیر شده و واقعا دلم سوخت به حال اون دختر و واااای به حاله اون پدر که دخترشو کشونده به پاسگاه و دادسرا
یعنی پدر این قدر بی غیرت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به هر حال اگر این داستان واقعی باشه ، بسیار هم کتک به جا و خوبی خورده این خانوم حسنا!!
حسنا فکر می کنه هنره اگه بگه مردک دخترش را برد کلانتری یا سر زنش کلاه گذاشته و ما یواشکی می رفتیم شمال، دستش تو یقه من بود و از پشت تلفن زنش را ناز و نوازش می کرد.
یکی نیست بهش بگه مردی که به زن و دخترش وفا نکنه، به تو می کنه ؟
دارم جوابهاتو به کامنتها میخونم بانو
دلم واست واقعا تنگ شده بود................
ممنون الهه جان
من یه سوال برام پیش اومده
این خانم که جوونه ، خونه داره، ماشین داره، کارمند هم هست و دستش تو جیب خودشه !!! چطور اومده زنه یه مرده زن دار پیر شده ؟؟
یعنی یه مرد مجرد پیدا نشده که ایشون بهش علاقه پیدا کنه؟
همچین میگه زنه اول راضی بوده ، آدم فکر میکنه زنه برا پسرش اومده خواستگاری!!
آخه کدوم زنی میاد شوهرشو دو دستی تقدیم یکی دیگه کنه؟ اگه رضایت هم داده حتما چاره ی دیگه ای نداشته
عزیزم اگر اومده بود خواستگاری که یادش نمی رفت یه سوال از شوهرش بپرسه اون دختره که رفتیم خواستگاریش و زنگ زدم باباش را راضی کردم و خودش را کلی منت کشیدم راضی کردم، چی شد؟

یکی از خودش زرنگ تر به تورش خورده. مردی که سر زن و شریک 20 ساله اش را کلاه بذاره که نمی خواد با تو رو راست باشه حسنا جون. یکیه از خودت شیاد تر و معلوم الحال تر
یهو بعد این همه ماجرا و خواهش و تمنا و خواستگاری، خانم اولی آلزایمر گرفت و یادش رفت؟
کاش حسنا تو داستانش می نوشت خانم اولی آلزایمر دوره ای داره به نظرم از اون بیماری جنسی دروغی، بیشتر به داستانش کمک می کرد.
مردهای جوان می اومدن خواستگاری، اما من زن کسی نمی شدم که زنش مرده باشه (!!! ) ولی زن کسی می شدم که زنش زنده باشه !!!!!!!!!!
بعضی از مردها به هوای آپارتمان 40 متری که با وام و ارث و پول خون پسرک خریده شده بود می اومدند، چون به هوای ماااااااااال و منااااال حسنا اومده بودند، قبول نمی کرد.
اما حسنا به هوای تامین نیازهای جنسی خانواده ای که مشکل 6 داشتند قبول کرد زن مردک بشه. اصصصصصصصصصصصلا چشم به مال و اموال مردک و زندگیش نداشت !!!! تاکید هم می کنه نه می شناختمش و نه عاشقش بودم. فقط برای تامین 6 زنش شدم !!!!!!!
خدا را شکر مردک هم تو زرد از آب در اومد و اموال همه مال خانم اولی است
یه دوستی پرسیده بودند که نقشه دومی ها که گفتم قرار گذاشته بودند بگند همه چیز آرومه ما چقدر خوشبختیم و زن اول رو گذاشتیم پشت در چیه.
خواستم بگم همونطور که بانو گفت این نقشه رو زمانی که نشویده و هنگامه باهم صمیمی بودند هنگامه به نوشیده گفته بود.نوشیده هم توی اتاق فکر سوگند بهش اشاره کرد که من اونجا خوندم.
البته نیازی به گفتن کسی نبود چون مشخص بود که اینها یکدفعه باهم زندگیشون گل و بلبل شد و شدند تنها زن زندگی همسرشون و همه هم گذاشتنشون رو سرشون.نفس هم در عرض بیست و چهار ساعت عروس شد.باور نمیکنید هشو شاهده
هشو شاهده
میبینم که برگشتی بانو جان. خوش آمدی. یه سفر نامه نوشتن که کاری نداره خرجش یه چرخ زدن تو گوگل هست. همچین سفرنامه مینویسی که خودت هم به خودت شک میکنی که آیا واقعا رفتی یا نه.
اصلا هم که رفته باشه به درک . زندگیش اینقدر نکبت گرفته هست که با هزار بار خارج رفتن هم درست نمیشه. الان خیلی ها میدونن که حسنا داره چرت و پرت مینویسه ولی میخوننش مثل یه رمان.
ممنونم دوست عزیز.


حیف کلمه مرد، حیف کلمه انسان.
شما هم خوش آمدی
سفرنامه اش بخوره تو سرش!
حسنا که وضعیتش معلومه. وگرنه دختر 24 ساله که شوهرش فوت کنه و کل خانواده اش شمال باشند جز یک دخترخاله داره که راست یا دروغ شوهر کرده تهران، ولش نمی کنند تهران و برن. اونم با سابقه درخشان حسنا.
از این زنهای معلوم الحال زیادند. الان هم حسنا اگر بدونه یکی بهتر گیرش می آد مردک را ول می کنه میره. آخه کدوم زنی می تونه عاشق مردی 17 سال بزرگتر از خودش که زن و بچه داره و اتفاقا عاشق زنش هم هست (طبق گفته های اولیه حسنا) بشه؟ حسنا به اندازه سر سوزن براش مهم نیست که مردک زنده باشه یا مرده.
بگذریم وضعیت حسنا مشخصه.
حالم از مردی به هم می خوره که رفیق و شریک 20 و اندی سال زندگیش را مثل یک جنس بی مصرف انداخته کنار و رفته یه زن جوون گرفته و کثافتکاری می کنه!!!!!!!!
چرا حسنا نمی نویسه؟
طفلکی دو هفته بیکار بیکار نشسته بود به در و دیوار نگاه می کرد
اگه می دونست بانو بر میگرده الکی وقت کشی نمی کرد . می نشست فکر شو متمرکز می کرد ی چیزی می نوشت که لااقل کسی نتونه مچش رو باز کنه. فکر نکرد بانو بیاد .کارش سخت شد حالا باید ی ده روزی فکر کنه ببینه چی بگه که سوتی نده.
حالا دیگه حسنا اینقدر طولش میده نوشتن پست جدید رو که بگه بانو از چیزی خبر نداره حتی کامنت هم تایید نمیکنه یعنی که هنوز تو سفرم!!! حسنا جان اینجوری که تابلو شد که اینجا رو میخونی که
کم کم محو میشوند و جمع میکنند بانو جان,
مادر پیر بشی الهی.
الان هشو پست میگذاره برامون و گزارش گروه مستقبلین را میده
نفس و علی و پستونک, آخ بگیرش افتاد تو رودخانه پستونک علی!حالا تا صبح زر میزنه !
کبوتر عروسک یا عروسک کبوتر ( هرجور راحتین بخونین, من مشکلی ندارم) و جمالو و خود هشو که بیشتر ماهی جنوبیه تا شخصیت حقیقی
همه با هم دسته جمعی رفته بودند فرودگاه
حلقه گل به دست برای بازگشت ظفرمندانه حسنا بانو.
که یکباره دیدند مردی گوسپند به کول میدود و جلوی پای حسنا میکوبد برزمین, و او کسی نیست جز برادر خانم اول.
حسنا قلمدوش وار به منزل مادر مردک برده میشود و .....
من عاشق این عشق پاک برادر خانم اولی به حسنام !!!
مدتی بود فراموش کرده بودما
بانو سلام,
قول می دم وبلاگ بانو را تعطیل کنم، یک وبلاگ برای ساپورت خودت بزنم در وصف حسنای مودب و همسر عاشق پیشه
چه شادم که مینویسی.
سلام موفرفری عزیز،

من هم خیلی شادم که شما دوستان یکی یکی اعلام حضور می کنید.
قدیما یه افرادی بودن حافظ خوانی می کردن .
بانو جان تو که یه مدته حسنا خوانی می کنی می تونی بگی این جمله ی حسنا یعنی چه ؟
باید توجه داشته باشند که عرصه ی پرواز خود رو بدونند و بالاتر نرند که در هر حال عرض خود میبرند و زحمت ما هم نمیدارند
بگذریم از این که حسنا توی شعر دست برده، اما بیت قبلیش را انگار ندیده که حافظ می گه من تحمل این را ندارم که جام ما را دیگران هم باهاش بنوشند، چه برسه به شریک شدن همسر و ...
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا میداری
حسنا جان، جام می که با معشوق می خوری حرمت داره، چه برسه به بقیه امورات زندگی مشترک!
خوبه یه کم دقیق تر حافظ را بخونی و به اون مردک هرزه هم یاد بدی که وفاداری و مردانگی یعنی چی!
امااااا متاسفانه رمز من قابل تبدیل نبوده و نیست و فقط دستتون به همین دو سه تا پست آخر رسیده...اینم از شانس شماست دیگه.
اینو نفس نوشته . بانو واقعا با اون روش می شه رمز ارشیوش رو باز کرد ؟ من نتونستم . می شه ؟
مریم جان،
)



بحث رمزها و ... یک حس خیلی بد و سنگینی داره واسه من. واقعا سخته و آدم احساس بدی پیدا می کنه.
اون بار هم که گفتم دو تا دلیل داشت، نفس هفته ای یه بار تهمت می زد که بعضی ها اومدن رمز گرفتن رفبن به بقیه دادند، و دلیل دیگه اش هم این بود که قول داده بودم.
بین گفتن و نگفتن هم خیلی مردد بودم. برای همین آخرش که داشتم می رفتم و از این فضا دور می شدم گفتم که کمتر در فشار روانی موضوع باشم و این حس سنگین کاری که کردم برام کمتر بشه.
باز کردن رمزها اون هم برای سایتهای پر از چاله چوله ای مثل پرشن بلاگ و ... از نظر تکنیکی کار سختی نیست، اما از نظر روحی انگار توان خاصی می خواد.
من وبلاگ نفس را نمی خونم چون واقعا از پستهای آبدوغ خیاری فانتزی توهمی اش خنده ام می گیره و از جوابهای هیستریک و عصبی اش به کامتنها بدم می آد. نفس واقعا مشکل روحی روانی اش شدیده. گاهی دوستان کامنتهاش را می ذارن یا گاهی اتفاقی می رم وبلاگش.
داستان زندگیش هم که همه خبر دارند. عاشق استادش شد و با این که می دونست زن و دو بچه داره (دانشجوها شجره نامه همه استادها را می دونند و این دروغ محض است که بگی فکر کردم استاد 40 ساله هنوز به سن بلوغ نرسیده و مجرده ) آویزون طرف شد و گفت باید زنت را طلاق بدی و من را بگیری. اون آقا هم گفت نمی تونم. خانواده نفس هم گفتند ما راضی به این ازدواج نیستیم.
این تا شش ماه پیش بود. شش ماه پیش یهو اجی مجی لاترجی وسط امتحانات مدرسه و دانشگاه که هم نفس و هم بچه های علی و هم علی درگیر بودند، یهو طلاق و عقد و ... همه چی در دو هفته انجام شد و اون خانم هم سرزا رفت که رفت. حتی یه نگاه پشت سرش نکرده بگه این دوتا بچه را من زاییدم.
از شش ماه پیش به اینور نفس داره توهم می زنه و تخیلی می نویسه. قبل از اون هم از تلاشش برای راضی کردن اون مرد برای طلاق و بیرون کردن اون زن از زندگیش می نوشت.
این زندگی نفس هست که من با چند بار رفتن به وبلاگش و صحبتهای دوستان و کامنتهاش در وبلاگ عسل خانومی می دونم. سه تا پست ازش بخونی کل شخصیتش و ماجرا دستت می آد.
ولی حسنا را می خونم. تقریبا می تونم بگم همه پستهاش را خوندم. اولش که برام جالب بود یکی زن دوم و علنی باشه (بقیه همه مخفی هستند. فانی علنی بود که بعد طلاق صوری گرفت و به خانواده اون زن گفتند جدا شدیم و دوباره یواشکی عقد کرد. هستی هم اولش رابطه مخفی داشنتند و بعد علنی کردند که دیگه نمی نویسه. بقیه همه مخفی اند. حتی پری که ادعای علنی بودن داره، دارا جرات نکرده به مامان بابای خودش بگه. پری منظورش اینه که برادر و مادر خودش می دونند پری زن دومه
بیشتر که حسنا را خوندم دیدم همچین هم علنی نیست و قضیه خواستگاری و ... دروغه. اولش که با برنامه و مخفی کاری خودش را انداخته تو اون زندگی، وقتی خانوم اول فهمیده نرفته. منظورش از علنی بودن این هست که مخفی بودم، وقتی فهمیدند وقیح شدم.
وگرنه فامیل حسنا که خبر ندارند حسنا زن دوم است.
فامیل مردک هم خبر ندارند مردک زن دوم داره.
علنی در مورد حسنا یعنی خانوم اولی فهمید شوهرش زیرآبی رفته و حسنا با وقاحت تمام و مردک با بی شرفی تمام دارند به کثافتکاریشون به اسم زندگی ادامه می دن و برای سالگرد خراب کردن زندگی دیگران جشن هم می گیرند
خلاصه این که اولش برام جالب بود زن دوم علنی یعنی چی و اینها از کدوم قبیله اند که مثل حیوونها اشتراکی زندگی می کنند.
بعد که بیشتر خوندم سیاست و مکرش برام عجیب بود.
کامنتهای خواننده ها و ...
اینکه چطور می تونه یک رفتار غیراخلافی ناپسند و ضربه زدن به مهم ترین نهاد یک جامعه را اینقدر مکارانه برای خواننده هاش جا بندازه برام جالب بود.
هنوزم حسنا را می خونم. بیشتر از حسنا، برام کامنترهاش جالبند. دلم می خواد بدونم این جامعه ای که من توش زندگی می کنم از چه جور آدمهایی تشکیل شده!
آدمهایی که دزد مودب را تحسین می کنند چون با کلاه ادب خرشون می کنه! توهین های مخفی حسنا را نادیده می گیرند.
توهینهاش به خانم اولی و خانواده مردک و .. بماند.
حتی توهین به خودشون را.
وقتی هر شش ماه یکبار می گه ایمیل بدین و آدرس بدین، بعد توضیح می دم و هیچی توضیحی نمی ده و عملا می خواسته یه دو هفته بذارتشون سرکار تا وبلاگش فعال بمونه و ملت تملقش را بگن، توهین به شعور 1000 نفری هست که التماس کنان کامنت می ذارن و شماره ملیشون را اعلام می کنند.
باور کن حسنا می تونه اینها را وادار کنه صدای الاغ براش دربیارن و دم براش تکون بدن.
بیشتر از حسنا، کامنترهاش برام عجیبند!!!!!!!
کدوم زنی بعد از 20 سال زندگی می ره واسه شوهرش یک دختر 28 ساله می گیره می گه شما برید دور اروپا بگردید من هم آش پشت پا می پزم تا شما برگردید؟
دزدیدن شوهر و زندگی یک زن بعد از 20 سال زندگی تشویق و تحسین داره که اینها می گن حسنا مودبه و مهربونه؟
حسنا مهربونه؟
یک زن را بعد از 20 سال زندگی مثل لباس کهنه انداختن دور و خودشون رفتن ماه عسل؟
حسنا به نظر من از آشغال هم پست تر و بیخودتره. دنیای ادب هم که باشه، دزده.
وای چقد نوشتم. این که شد سه تا پست
نفس:
ز گفتن رشته ام معذورمنیشخند اما شغلم رو بهت می تونم بگم... مدرس در دانشگاه( تئوری نه هااا...استاد حل تمرین و درس های عملی ) و مدرس آموزشگاه کنکور....ولی منظورم از پروژه ، پروژه های مربوط به رشته ام + پروژه شخصیم در انستیتومون + ترجمه کتابی هست که جدیدا قراردادش رو با همسرم بستیم و خوب به خاطر مشغله کاری علی من بیشترش رو انجام میدملبخند
مدرس دانشگاه؟انستیتومون؟؟؟
حوصله دارین می رین توهمات این دختر را می خونید.
نفس وضعیتش اورژانسیه
من بین درس خوندنو خوابیدن مرددم
اصلا اسم درس اومد چشام داره میبنده
فردا دوبار مسواک میزننم
بذار آخر هفته سر فرصت هفت بار مسواک بزن
هنگامه کی به نوشیده گفت ک دومیا دروغ میگن.حرف تازگیاس؟
اونموقع ها که نوشیده می رفته باهاشون دوست می شده گویا.
تازه گشنه ام شده، دارم فکر می کنم برم یه چیزی بخورم باید یه دوساعت دیگه بیدار بمونم بعد بخوابم. نمی شه که بخورم و بخوابم.
تو کامنتهای اتاق فکر هم صحبتش بود.
حالا شاید نازگل توضیحات بهتری داشته باشه.
تو چرا بیداری؟
فکر کنم ما همه جغدیم
بین مسواک زدن و خوابیدن، یا خوردن و بیدار موندن مرددم
بانو جونم میبینم که بیداری....شیطون این وقت شب ادای نفسو چرا در میاری؟منظورم پستونکه....از کدوم مارک میگیری واسه همسرت که این وقت شب لالاستو تو به کامنتا میرسی؟
...به نی نیم دادم الان خوابه خوابه
فیلیپس اونت بگیر
باید از نفس بپرسم. مارک مال شما خوب نیست
از اونا می خوام که نفس به علی می ده تا صبح یه کله می خوابه و نفس چت می کنه
وای من عاشق هم زدن این لجنم
دوستان و برو بچ تند تند هم بزنین ته نگیره....هرر چند که بانو یه مدت ول کرد رفت،یه خورده ته دیگ بسته
نفس جان شما که هی به آرشیو تخیلیت استناد میکنی که کارت اشتباه نبوده.شما خودت تو آرشیوت نوشتی بعد از اینکه فهمیدی بهترین مرد دنیا زن داره بردیش کافی شاپ و بهش گفتی وای من حالا به خانوادم چی بگم علی؟
عسل که دوست جون جونیته اومد گفت وا نفس کی عروسی کردی من بیخبر موندم.یعنی خالی بندی تا این حد
سریع تر زنه رو طلاق بده و بیا خواستگاری من،منم به خانوادم میگم تو از اول مطلقه بودی که کسی بهمون شک نکنه.
خودتونم میدونستید دارید چه گندی میزنید و برای اون زندگی نقشه میکشیدید بعد میگی ما کار اشتباهی نکردیم.
تازه خودت گفتی علی خیلی ناراحت شد و تو هم رفت و منتظر همچین پیشنهادی نبود.یعنی تو داشتی بهش خط میدادی.خیلی دوست داشتی اون مردک بخاطر تو از زن و بچه اش بگذره ولی مثل اینکه بدجور شوتت کرده بیرون که داستانهای تخیلی مینویسی.
البته خب هنگامه لوتون داد و به نوشیده گفته بود این دومی ها همه باهم قرار گذاشتند برای ناراحت کردن مخالفانشون بگن اون مردها زنهاشون رو طلاق دادند که به همه اثبات کنند ما اسباب بازی نیستیم.ولی قرارتون لو رفت
تو هم که وسط امتحانها یکدفعه عروس شدی و لی لی لی لی شد
عسل بامزه سادگی می کنه این احمقها را لو می ده
حسنا آخر آذر رفته مسافرت و الآن نیمه دی ماهه.حتی اگر برگشته باشه هم نزدیک به دوهفته مسافرتش طول کشیده.این چه کارمندیه که از اول سال یک هفته درمیون مسافرته و مرخصیه الانم دوهفته مرخصی گرفته رفته؟این چه مدل اداره ایه میشه توضیح بده؟
خودشم دید این همه مدت مسافرت رفتنش عجیبه الکی گفت آقای همکار بهم کمک کردوبالاخره ما نفهمیدیم آقای همکار چیکارست؟
چطوره که اون موقع که سقط کرده بود و از مسافرت خارجه واجبتر بود آقای همکار نتونست کاری کنه و حسنا مجبور شد اسناد و مدارک سقط رو برای کل اداره فکس کنه ولی الان آقای همکار شد همه کاره؟
دو هفته که عید در جوار بهار جون رفته بودند سفر (تعطیلات کارمندهای دولت دو سه روز بیشتر نیست و بقیه را باید مرخصی رد کنند )


+ حداقل 5-4 مورد بین التعطیلن و شمال رفتن داشت
+ برای انتقال خونه و سند زدن و شهرداری و دارایی بالاخره 5-4 روز مرخصی می خواد (می دونم دروغ بود. ولی ما داریم براساس حرفهای خودش می گیم)
+ برای اسباب کشی هم گفت حوصله نداشتم نرفتم سرکار خستگی در کنم
+ برای همین مورد آخر که با مادرشوهر و پدرشوهر رفتند شمال باز یه روز زودتر مرخصی گرفت ورفت
+ واسه جایزه خودشیرینی همسر بهش قول مسافرت داده بود ( خودش گفت خودشیرینی، شما بخونید خر کردنش برای خالی کردن خونه) و یه ده روزی غیب شد و گفت همین شهرهای اطراف بودیم و یه جاهایی هم خبرهایی از کیش رسیده بود
+ سه هفته هم که سفر اروپا
یکی به من بگه مرخصی سالانه کارمندهای دولت چند روزه؟ این همه کاری که سر سقط حسنا نتونست گواهی دکترش را به حسابداری و کارگزینی و ... بقبولونه، چطور در عرض ده ماه به حسنا دو ماه مرخصی داده ؟
ایشون واقعا همه کار هستند؟ نکنه واسه حسابداری هم مکان جور می کنه، مرخصی ها را نادیده بگیرن؟
حسنا، جان من آدرس اداره ات را بده من بیام استخدام شم. لپ تاپ خودم را بیارم اداره، برم یه گوشه دنج بشینم، صبح تا ظهر وبلاگ بنویسم. ظهر تا عصر کامنت جواب بدم، گاهی تلفنی، چای یا ... ماهی 10 روز هم برم مرخصی ... قول می دم وبلاگ بانو را تعطیل کنم، یک وبلاگ برای ساپورت خودت بزنم در وصف حسنای مودب و همسر عاشق پیشه
بانو جون ممنون بابت تبریک تولد.
مرسی آیناز جون. ظاهرا تبریک گفته بودی. از تو هم ممنونم عزیزم.
خانم های عزیز. من واقعا در عجبم اگر حسنا نبود شما چکار می کردید؟ خوب اون هم یکی از چندین وب لاگ نویس. ایا شما همه رو اینجوری تحلیل می کنید؟ ایا واقعا هدفتون مبارزه با زنان دومه؟ من زن دوم نیستم از این قضیه هم دفاع نمی کنم به هیچ وجه هم نمیتونم شوهرم را با کسی سهیم شم! اما رفتار و منش شما هم متاسفانه پسندیده نیست.
بانو جون و بقیه دوستان
آره بانو
حسنا و نفس و امثالشون هستند! همیشه بوده اند ! از اول تاریخ آدمهای پست و کثیف بوده اند! اما با گذشت میلیونها سال باز هم این جور آدمها رو همه کثیف و پست میدونند!
حالا اونها هیییی با خودشون تکرار کنند که نهههه! زن دوم شدن دیگه عادی شده ! خیانت عادی شده ! عوضی بودن عادی شده ! اصلا جدیدا انقدرررر عادی شده که جزء کارهای خوب و قابل ستودن هست !!!
واقعا نمیدونم ! آخه توجیه کردن گند کاری تا کجا ؟؟
این نفس چرا فکر میکنه کسایی که باهاش مخالفن زنای خیانت دیده و یا خنگ هستن اخه اون فکر میکنه اخر علمه؟
خیلی وضعش وخیمه توهمش زیادی بالاست
احتمالا چون خودش زیادی خنگه و همین طور اطرافیانش زیادی خیانت دیدن فکر میکنن همه مثل اونان
خدا شفاش بده
رفته دوتا بچه رو بی مادر کرده داره به خودش افتخار میکنه
حسنا اگر راست می گویی چرا از فیلانو .ن استفاده می کنی؟
بانو ادامه بده تا دیوانه دهنش را ببندد معلوم نیست تاکی می خواهد دروغ بگوید و خیالبافی کند
ببین این صفحه وب چقدر براشان مهم هست که نشستند ip جمع می کنند.
ای ... که برای یک مرد دست دوم بی معرفت اینقدر خودشان را ذلیل بد بخت کردند.
بانو این حسنا همه عقده های دلش را با رفتن تو نوشت سفر .. خانواده شوهر.. بچه .. اینترنت.. عکس ..تبلت ..
به به مامان غاز غازک،
باید خودم دست به کار بشم انگار
کوچولو چطوره؟ خاله حسنا که آخرش به نتیجه نرسید براش یه دوست بیاره یا نیاره
راستی بانو جانی سلام
جانی به چه معنا اونوقت ؟
سلام راحله جان. خوش آمدی عزیز
از قدیم گفتند هر کی تو هر چیزی کمبود داشته باشد شروع می کند به خیال بافی..
خوب حالا یک آدمی به قول خودش معلول الحال است یک ف یلی ... نصب کرده است و عقده و خیالبافی هایش را تو وب می نویسد. این شنوده ها هستند که وقتی این آدم را که حتی از ip خودش هم می ترسد را می بینند نادیده بگیرندش. اگر ریگی به کفشش نباشد که نیازی به ف ی ل ... ندارد
مثلا آی پی حسنا دیده بشه که از پارس آنلاین اینترنت می گیره یا شاتل یا چمیدونم ... چه فرقی داره !!!!!! بین این همه مشتری حسنا و مردک شناسایی می شن
طرف با خودشم درگیری داره
کاش می موندی حسنا پست جدیدش با عنوان "بازگشت پیروزمندانه و مسرت بخش از خارجه" رو بذاره بعد می اومدی سورپرایزش می کردی بانو
هول شدم فهیم
بینندگان عزیز... شمارش معکوس! می ریم که تا لحظاتی دیگر داشته باشیم گزارش تصویری حسنا رو. صدای حسنا رو از اروپا شنیدید.
وای خوش به حااااااالت حسنا. سفر خارج رفتی، اونم چی؟ به عنوان زن دوووووووم! خوب من حسودیم شد الان. چرا من زن دوم نیستم؟ چرا شوووور اشتراکی ندارم؟
اوه اوه یاد کمونیست ها افتادم!
خانم بحث را سیاسی نکنید
مستانه خصوصی گفته بود.
قابل توجه خانم های عزیز:
نفس و حسنا در پاسخ به کامنت کلیه خانمهای مخالف یا منتقدشون به آنها حمله می کنند و به آنها میگند کینه خیانت شوهرانتون به خودتون را سر ما خالی نکنید و به اونا تهمت خیانت شوهراشون را می زنند. حالا ممکنه این خانمها اصلا دختر باشند و هنوز ازدواج نکرده باشند و یا متاهل باشند و زندگی نرمالی داشته باشند. این هم یه متد دیگه اینها برای پاسخ دادن به کامنت های مخالفشون هست.
it takes two to tango
اگه کثافتهایی مث مردک و مردکها هستند، آشغالهای ته مونده خور و حریصی مث حسنا هم باید باشند تا این مجموعه شکل بگیره.
مث قضیه مرغ اول بوده یا تخم مرغه. معلوم نیست واقعا کدوم کثافت تر و بی شرف تره.
هم از هم بدترند. چه زن ماجرا و چه مردش آشغالند.
اینم به طور کلی درباره حسنا بگم که فکر میکنم حتی اگه خانم اولی مشکل پزشکی داره و حتی اگه خودش پیشنهاد ازدواج مجدد مردک رو داده از اول موضوع به حسنا گفتن که قضیه این ازدواج چیه. حسنا دیده مردک پول داره و موقعیت قبول کرده و فکر کرده جایگاه واقعی یک همسر رو برا مردک پیدا میکنه. بعد که دیده نه بابا قضیه اینجوری نیست و فقط همونه که اول بهش گفتن خیلی ضد حال خورده یعنی حس کرده خریدنش و از اون موقع به بعد آروم آروم خودش داره رسوخ میکنه تو اون زندگی چندین و چند ساله و تو فامیل مردک. از طرفی چون مردها ... خیلی براشون مهمه این مردک هم نمی خواد حسنا رو ول کنه و مجبوره به سازش برقصه. مطمئنم می خواد بچه هم بیاره که مردک حسابی پاش گیر بیفته و حسنا بهانه کنه که بهار بزرگ شده ولی بچه من کوچیکه و نمیشه تنهایی بزرگش کرد و اینجوری کلا ورق رو به نفع خودش برگردونه و بهار و خانم اولی تنها بشن. دلم براش میسوزه. چرا واقعا اینجوری ازدواج کرد. خوب با یه مرد مجرد ازدواج میکرد حالا مردک پول داره که داره اما تحمل دومی بودن اضافی بودن و این همه خفت واقعا سخته.
یکی از این قارچها امروز شروع به نوشتن کرده، به نکته خوبی اشاره کرده، پیرخرفت هایی مث مردک، که واقعا خرفته که بعد از 20 و اندی سال زندگی خودش و آبروش و خانواده اش را به دو تا عشوه خرکی کثافتهایی مث حسنا می فروشه، دلشون خوشه و این را برای خودشون غرور و اعتبار می دونن که زنی که 20 سال ازشون کوچیکتره مثلا دوستشون داره.
آخه احمق خرفت، تو کثافت با گندی که به زندگیت زدی چی واسه دوست داشتن داری؟ مردانگی؟ غرور؟ شخصیت؟ یا فکر کرده هیکل نحست خیلی آرنولدیه؟
اگه حسنا آویزون تو هست عاشق ته مونده های زندگی خانم اولی که نشده، عاشق هیکل نجس و نحس تو که نشده، عاشق بند کیفته!!
این مردکهای کثافت داشتن زن کوچیکتر از خودشون را مایه افتخار می دونن. بی شخصیت بی آبرو .... اونقدر که از کار کثیف حسنا متنفرم، ده برابر اون از شخصیت و کثافت بودن اون مردک متنفرم که اینقدر پست و بی شخصیته که یه زندگی را واسه دو شب سکس و داشتن زن جوون به گند کشیده.
این قارچ جدیده نوشته:
چون شوهرت هنوز داره فیلم بازی میکنه تا تو دوسش داشته باشی چون دوست داره یه زنی مثل تو کوچیکتر از خودش دوسش داشته باشه
بانو جان حسنای بدبخت سکته دادی که. بیچاره الان هنگ کرده! هم اینکه برگشتی هم اینکه میدونی حسنا کی اومده و از احوالاتش خبر داری. نمیدونم شاید اگه رو نمیکردی که خبر داری و پست جدید نمیذاشتی تا حالا سفرنامه مصورش!!!!! رو نوشته بود. الان هی داره فکر میکنه چیکار کنه و چی بنویسه. و اینکه حرفای شما رو تکذیب کنه.
الان ستاد بحران تشکیل شده!!
حسنا تو لابی آی پد به دست، کبوتر پشت پنجره منتظر شوهری و آنلاین، نفس علی را خواب کرده پستونکش را گذاشته دهنش و پاورچین اومده اتاق بغلی آنلاین، محیا هم حتما زودتر از علی رسیده خونشون آنلاینه تا علی بیاد، 99 ساله درگیر عقد و عروسیه ولی با موبایل سعی می کنه حاضر باشه تو جلسات، دیگه کی؟
به به
گل اومد که
کاری به حسنا ندارم
دلم برا خوددت تنگ شده بود
حسنا را که بی خیال


دور همی خوشه
قورمه بخر بیار پاک کنیم چشم حسودا بترکه
منم دلم تنگ شده بود
باننوو چقد این شعر مستی و توبه وصف حال خوبی بود
کلی خندیدم
آفرین بانوی شاعر
وای بانووووووو جونممممممم

نمیدونی چقدر خوشحال شدم که دیدم اومدی
دیگه تنهامون نذارررررررر
باشههههههههههههه
دوستت دارممممممممممممم
سلام

مرسی. منم خوشحالم که شما هستید.
حسنا بانو۱:۳٠ ق.ظ - یکشنبه، ۱٥ دی ۱۳٩٢
انشاالله با خبرهای خوب میایی
پاسخ:گریه
-------
حسنا دیروز 15 دی واسه دکتر آشپز هم کامنت گذاشته(با فیل تر شکن البته)
http://drashpaz.persianblog.ir/comments/509406/13892196/
این دو تا عقل کل یعنی نفس و حسنا و یا شاید مابقی دوستانشون آی پی افراد منتقد و مخالفشون را با هم دیگه یادداشت کردند. هر کسی خواننده این وبلاگ باشه و به اون یکی سر بزنه به قول خودشون مچشون را میگیرند. آخه یکی نیست به اینها بگه که تا کی میخواهید دنبال مردم بذارید و ادبشون کنید.
سلام
من اومدک جئا کامنتمو ببینم اما جواب ندادین. چرا
پرسیدم چرا شما سومی هستی از هوو شدن و همسر سوم شدن بد مینویسی؟ این عنوان زن سوم بودن توی این وبلاگ صرف مسخره کردن حسنا و زنهای دومه؟ یا واقعا سومی؟
مگه نمی شه من سوم باشم و بگم سوم شدن بده؟
این همه حسنا از مزایای زندگی خوب و خوشبختیش می گه، آخرش هم می گه اما شما این کار را نکنید جیزززززززززززززه
مهم اینه که دزد با ادبی باشی.
اونطوری که من فهمیدم اونچه که اکثر زنان وبلاگ نویس در نوشته هاشون با آب و تاب فراوون و زیاد مینویسند ابراز احساسات همسرانشون نسبت به اونها و حرف های عاشقانه و س.ک.س.ی و اینجور مسایل هست. به نظر میاد که در نوشتن این موارد حتی با هم رقابت هم دارند.
به هرحال این نشون میده که در این زمینه از یه جور عقده و کمبودی رنج میبرند که ریشه در گذشته اونها داره و خب طبعا این موضوع در بین زنان دوم هم شدتش بیشتره. والا فکر نمیکنم هیچ خانم نرمال و ارضا شده ای تمایل داشته باشه خصوصی ترین حرفهای زندگیش و یا مسایل اتاق خوابش را در جای عمومی بازگو کنه و در معرض نمایش بگذاره. حتی اگر این حرفها در فضای مجازی و با نام مستعار زده بشه.
چقدر ادبیات و جملات حسنا و نفس شبیه همدیگس. اینقدر شبیه هم به خلق الله جواب میدند که آدم فکر میکنه اینها میشینند کنار هم و کامنت جواب میدند.
شما الان امیر دلهایی؟
سلاااام بانوی عزیز
به به چشم ما روشن.
اینم روش خوبیه ها.
این وبلاگ رو حالت اسکرین سیور هست. هر وقت حسنا میخواد یه حرکتی بزنه سریع فعال میشه.
خوب طفلک حسنا نمیدونه چه خاکی به سرش بریزه. همینطور بلاتکلیف مونده.
خوبی قورباغه جوون؟
بانوووووووووووووووووووووووووووووووووووو

مرسی که برگشتی. مرسی مرسی مرسی
سلام مینو جون.


مرسی که شماها هم برگشتید. مرسی مرسی مرسی
پس منظورت از خداحافظی چی بود؟ من همینجوری سر زدم دیدم برگشتی تعجب کردم.
توبه کردم که دگر باده پرستی نکنم
نخورم می ، نکشم عربده مستی نکنم
مست بودم که چنین توبه ز مستی کردم
توبه کردم که دگر توبه ی مستی نکنم.
خوشحالم که برگشتی بانوی عزیز

منم همینطور ...


خوشحالم که بانو برگشته
الو الو بانو جون صدای من می یاد؟ الان منو می شنوی؟
نمیدونم چرا کامنت من نرسید تازه نمی دونم شکلک های خوشگلی هم که می ذارم می رسه یا نه . نمی دونم شاید به خاطر این هست که من الان فرنگ هستم و امکانات اینجا زیاد خوب نیست.
ولی گذشته از شوخی برات نوشته بودم و مجدد می گم پست جدیدت منو خیلی خوشحال کرد .خیلی دلم برات تنگ شده بود جات هم خیلی خالی بود و چقدر خوب شد که برگشتی
ایمیل کار نمی کرد اقلا ای میل بزنم سوالهام را بپرسم.


آخه دیگه نسخه حسنا را پیچیدیم تمام شد.
تلفن ها همه قطع
گوگل فیلتر شده بود
سایت پشتیبانی اپل بالا نمی اومد لامصب
به مازندران و دختر خاله هم که دسترسی نداشتم البته اون تخصصش نصب ویندوز است. از شکلک سردرنمی آره
اصن یه وعضی ! فقط کامنتهای پرشن بلاگ کار می کرد. گفتم از نفس سوالهام را بپرسم. اونم نامردی نکرد سوالهای خصوصی من را پابلیش کرد
ممنون ساره جان
الان دیدم حال می ده "حسنا به لابی فرنگ می رود" را با هم بخونیم. تنهایی فیلم دیدن حال نمی ده
سلام ........
خوووووووش اومدی دخترخوب......
ای جونم با حسناباهم رفته بودین سفر؟ ازکجا میدونی اومده ؟ بابا ایول داری بانووو
ممنون عزیزم.
شما هم خوش آمدی.
بانو خانم با این بازگشت سفر اروپا کوفت حسنا شد که
میگم کاش قبل از اینکه حسنا آویزون خونه زندگی یکی دیگه بشه میگفت عقده سفر خارج و این چیزا داره همه کمک میکردیم به آرزوش میرسید نه آبروش میرفت نه زندگی یه خانواده دیگه رو از هم می پاشوند.
فرمایشها می فرمایید دوست عزیز،
حسنا فقط در راه رضای خدا و برای تامین 6 وارد این زندگی شد.
کمکهای جنسی خودش را با کمکهای نقدی اون خانواده تاخت زده، اشکالی داره ؟
سلام..
خوش آمدی بانو خانم..
ممنون حوا خانم ...
حسنا یه دل سیر اسپانیا را گشته ها.
از 3 دی تا 10 دی که از اسپانیا برا نفس کامنت میذاشته. حسناجون جاهای دیگه هم میرفتی. همش چمباتمه زده بودید به جا!
بانو کجا نوشته که از سفر برگشته؟؟؟
اینا دیگه اسراره.

قرار شد صبر کنیم
کامنتهای مربوط به سفر را تایید نمی کنم. همه باشه آخر سر.
بابا مهیا که جمع کردیم ماها
میخواین بیایم باهم حسنا رو هم جمع کنیم کلا
البته قبلترش نوچه هاشو مثل پری نفس کبوتر و....
حسنا شش ماهه که جمع کرده.
ماهی دو تا پست می ذاره. یکیش خیریه است، افطاری جمع می کنه، کلیه و کبد هدیه می کنه، دنبال سرمایه برای کسی می گرده ....
یکی دیگه هم چند تا جمله و پاراگراف بی معنی است و ناله و نفرین به یاس بانو و ... نظر سنجی در مورد خودش (بیایید قربونم برید و ماچ و بغل واسم بفرستید، هر کس هم غیر این باشه تایید نمی کنم. گفته باشم ) ، وعده و وعید که می خوام بیام براتون بنویسم از صاجبخونه و فروش ماشین و سفر شمال و سفر کیش و ... تازگیها که گزارش تصویری سفر اروپا هم رفته جزو وعده ها !!!
شما بگو شش ماه گذشته حسنا چی نوشته؟
فقط از بس که پررو هست نمی ره.
درست مثل اون زندگی، با اردنگی از در می ندازنش بیرون، با پا از پنجره می آد تو
خوش اومدی بانو
ممنون
بانو جان چرا کامنتای من نمی رسه؟
نمی دونم عزیزم
آی پی ها همه بازه. چیزی فیلتر نیست.
یعنی چی همه با هم میرید همه با هم بر میگردید . ؟؟؟؟
کی ؟
کجا؟
ولکام بک بانوی نازنین
ممنون بهار دلنشین
به به اوپسسسسس خودمون
ای جان! خوش اومدی بانو!
ممنون عزیزم. لیدا خانوم گل
نامرد یک خبر نباید بدی ؟؟؟نکنه با حسنا با هم رفته بودید؟؟
نامردی این بود که حسنا را در تور دور اروپا تنها بذارم.

رفتیم با هم گشتیم.
خوبی گل گلی
سلام
من سوال دارم .. شما خودت همسر سوم هستی و از بدی همسر دوم شدن مینویسی؟ یا چون فقط با دروغای یه نفر خاص مشکل داری بدی زن دوم شدنو مینویسی و واقعا زن سوم نیستی؟؟؟
کلا روشنم کن تا وقتی میخونم گیج نزنم
یه چیز جالب: دایی من دوتا زن داره زن اول طبقه بالا زن دوم طبقه پایین. 25ساله با هم زندگی میکنن.داییم از هردو زن بچه و نوه داره. مشکلاتی بوده اما همه فکر میکنن جاری هستن از بس با هم خوبن. زندایی اولمم خودش رفته خواستگاری دومی.برای اینکه داییم رفیق بازی نکنه سرش به خانوادش گرم بشه. راهش اشتباه بوده اما شده دیگه
منم سر می زدم
مث کیانی
بانو خصوصی اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


یعنی می خوام حسنا روله کنییییییییییی
آره اومد.

اون که سوکس شد رفت
من قصد نوشتن نداشتم. یکی از دوستان پیشنهاد سفرنامه داد.
بانوووووووووووووووووووووووووووووووووو







دلم برات 1 ذره شده بود
چقدر خوبه که برگشتی
منم دلم واس همتون تنگ شده بود
سلاام
رسیدن به خیر بانو جان
خوش گذشت بی ما؟
من بدون شما نبودم که

تو قلبم بودید.
ببین نفس هم من را در قلبش داره
بانوجان خوش اومدی
ممنون
آیناز جان کامنت تولد را تایید نکردم.
گفتم شاید دوست نداشته باشه عمومی بشه.
وای بانو جان نمیدونی چقدر خوشحالم که دوباره مینویسی.
حسابی ذوق کردم.
سلام بانو جون
خیلی خوشحال شدم دیدم نوشتی .
دلم برات تنگ شده بود خیلی.
. خوشحالم که تونستی خوب استراحت کنی و با انرژی بیشتر برگردی.
حسنا هم شکر خدا آرزو به دل نموند و ی سفر مخفیانه هم شده رفت فرنگ
.به زودی ،البته اگه فرصت کنه ،مصور برامون شرح می ده
خلاصه من که دل تو دلم نیست تا حسنا بیاد برامون از مسافرت بگه. عنوان پست جدید حسنا، حسنا به فرنگ می رود
سلام بانو جان
خوش اومدی
من درست از اون روز که رفتی شهرستان بودم تا 20 روز بعدش!
بعد از اون میومدم سر میزدم ولی دست و دلم به کامنت
نمیرفت! آخه نه شما بودی نه بیشتر بچه های قدیمی !
سلام مرسده جان
شما هم خوش آمدی.
چرا دست و دلت به کامنت نمی رفت. مهم حسنا بود که هست، از همه باادب تر و شیکتر و به روزتر
سلام بانوجان خوبی حسابی خوشگذشت هاکه اینطوری باانرژی برگشتی


حسناجان اگه نفس نبودتو چطوری میتونستی این برنامه اروپارو جورکنی
نفس - ٤/۱٠/۱۳٩٢ - ٢:۱٦ ق.ظ
روح بانو شاد و یادش گرامینیشخندرفت ولی در قلب ما زنده هستزبان
--------------به کوری چشم (نخود هر آش و دوستاش ) هنوز هستییییییم
جدی؟
خبر نداشتم
بانو جان منتظظرت هستیم..
من هم منتظر شما دوستان هستم
و البته سفرنامه مصور
فقط کاش عکس لابی را هم بذاره
این حسنا انقدر تکرار کرده که خانم اول اجازه داد و... خودش هم توهم برش داشته . دایم به همه می گه خودش اجازه داد .خانم اول من رو دید و پسندید و رضایت داد . یادش رفته رضایت بعد از هوس های این دو تا بوده . وقتی که خانم اول ترجیح داده یه سری مزایا بگیره و مردک رو پرت کنه بیرون از زندگیش
آخه اگه خودش اجازه داده بود، که بعدش پیگیر می شد.
چطور اون همه پی گیر "بله" گرفتن از حسنا شد، یهو فراموشی گرفت برای عقد پیگیری کنه و لباس سفارش بده؟
پست باید حتما مصور باشه تا باور کنیم . برج ایفل رو تصورکن با یه زوج خوشبخت شطرنجی شده . مطمئن باش خودشونن .
البته چون همسر خیلی خیلی مهمه نباید شناسایی بشه و فقط و فقط به همین دلیل تصاویر شطرنجین .
میگم بانو اینو بعد این که میخواستی در اینجا رو تخته کنی فهمیدم.قبل از این که تو بیای همش وب اینا رو میندم و هیچ رقمه نمیشد از ذهنو زندگیم دورشون کنم.همش احساس میکردم یکی از همینا دورو بر زندگی منم یه روزی میچرخه و کلا قانون ازدواج و تاهل در مورد همه ی مردا به اینجا ختم میشه.حالا اگه من علنیشو دوروبرم ندیدم دلیل نمیشه،لابد همه دارن اما گندش در نیومده یا زناشون آبرو داری میکنن.اما با این وب و نوشته های تو و کامنت دوستان،واقعا حالم عوض شد و احساس امنیت کردم.مرسی از تو و همه ی دوستانی که نشون دادن آدم کثیف وجود داره ولی خوشبخت نیستو دروغ گویی بارزترین صفتشه و زن دوم هنوز ناپسنده و اینقدرها قدرت اظهار وجود توو دنیای حقیقی رو نداره.خدا رو شکر که پا و زبونشونم از دنیای مجازی برچیده شده و همشون رفتن توو سوراخ موش.
چی شد الان بانو؟نیومده که هنوز....اما همین که تو اومدی یه دنیا شادمون کردی.بغلبوسهماچ.
اما دیگه توو این پست چون سرما خورده و مریضه استخر مختلط نمیره.این یکی رو خوب میدونم.چون بد جوری سوز داشت حرفای بچه های اینجا راجع به استخر.از اول اعلام کرد مریضم که حتی فکرمون هم سمت استخر نره.چه برسه به نوع پوشش و نوع برخورد مردک.اما حیف بودا....شوهره خواهر شوهر این بار بود توو سفر،هر چند که برادر شوهر دلباخته نبود.

بعدم حسنا این فصلو انتخاب کرد واسه سفر که دیگه گیری به پوشش خانوم ندید.هی میگید مگه مغز خر خورده که توو این سرما بره مسافرت.خوب تقصیر خودتونه.میگه توو گرما رفتیم.میگین جا نمازت پس چی بود که حالا حجاب رعایت نمیکنی و میری استخر.میگه توو سرما رفتیم،میگین غلط زیادی نکن هیچکی توو این فصل اروپا نمیره.خوب بابا جان حق بدین به بنده خدا.گ.گیجه گرفت از دستتون.
ختم کلام رو نگرفتین من براتون ترجمه کنم....مجبور بود مجبور.....
بزن دست قشنگه رو
(آیکون دست زدن نداشتی) بانو رو عشق است. کجایی بابا دلمون تنگ شده خب
من بیشتر
به به بانوییییییییی
به به الهه ی ناز
از رو تاریخ کامنتهایی که حسنا برا نفس گذاشته میشه فهمید از اسپانیا جم نخورده حالا فردا میگه کل اروپا گشتم