میخواستم توی این پست روزمره ننویسم ولی الان میخوام بنویسم . چون این موضوع سالی یک بار بیشتر اتفاق نمیفته
امسال من یک تکونی به خودم دادم و به فکر سورپرایز کردن برای سالگرد عقد افتادم . برای این کار پیشواز رفتم چون همسر باید مسافرت کاری میرفت . خودش هم یادش بود و گفت تو این تاریخ نیستم برگشتم سالگرد میگیریم . من هم گفتم حالا مگه چه اتفاق مهمی هست
همسر ناراحت شد گفت دستت درد نکنه . گفتم خواهش میکنم
میخواستم کادو بگیرم و گل و کادو رو بذارم تو کمد مثلا سورپرایز بشه و بعد از اون بریم رستوران . ولی وقت نکردم کادو بگیرم چون مورد خاصی به ذهنم نرسید که لازم باشه و قبلا تو مناسبتها نگرفته باشم . عجله ای هم نمیشد . برای همین گفتم فعلا معنوی برگزارش کنم تا بعدا براش کادو بگیرم
. بعدا هم کی مرده کی زنده . یک دفعه دیدی من آلزایمر گرفتم اصلا یادم رفت باید کادو بگیرم
برای رستوران برنامه ریزی کردم . رستورانی بود که میخواستم مناسبتی چیزی باشه همسر رو دعوت کنم و این هم که بهترین بهانه اول تماس گرفتم و چک کردم و بعد به کارها رسیدم . کار خاصی هم نبود . اول میخواستم گل رو بگیرم تو خونه بدم بعد به فکرم رسید سبد گل روی میز باشه . برای همین روز قبل رفتم گل سفارش دادم و کیک هم سفارش دادم که روش بنویسن . کیک ساده بود و بزرگ هم نبود . بعد خودشون تو رستوران گفتند که هر چند تا بخوایم از شمع های خودشون میذارن . ولی من شمع های رنگی گرد و خوشگل خودم رو میخواستم
گفتم اگر اشکالی نداره میفرستم .
در هر حال چون سلیقه خودم و همسر دستم هست ، منو رو هم از قبل سفارش دادم که سرو بشه و همون شب انتخاب نکنیم . .حالا شانس من همسر هم پیله کرده بود تو کجایی چرا خونه نرفتی. گفتم خرید دارم هم میگفت هر چی میخوای بگو من میخرم . از مواقعی بود که دلم میخواست تلفنی خفه اش کنم روز پنجشنبه هماهنگ کردم گل و کیک رو بفرستند رستوران. شمع ها رو هم فرستادم . مونده بود بردن همسر . قبل از این که بیاد خونه ، زنگ زدم گفتم برای شام بریم بیرون . تازه بهانه میاورد که خسته هستم و باشه فردا ظهر .همین مونده بود فردا ظهر بشه همه کاسه کوزه من بهم بریزه
در هر حال اومد و با تنبلی و بیحوصله گی راضی شد بریم . گفت چطور شده میخوای بری این رستوران ؟ گفتم چون نزدیک خونه مون هست . بریم مشتری بشیم اونجا هم میدونستند جریان سورپرایز هست . وقتی رفتیم من که میدونستم میزمون کدومه . گل و شمع روی میز بود و خودشون هم اعمال سلیقه کرده بودند خیلی خوشگل شده بود . صاف رفتم نشستم سر میز
گفتم ببین چه میز خوشگلی بیا اینجا بشینیم . همسر گفت حسنا مگه نمیبینی رزرو شده بلند شو . گفتم خوب فعلا که کسی نیست ما میشینیم تا صاحبش بیاد بلند میشیم . ببین چه گل خوشگلیه شمعهاش هم همونهاست که من دوست دارم بیا چند تا عکس بگیریم . همسر دیگه از تعجب نمیدونست چیکار کنه . گفت حسنا زشته بلند شو . تو که از این اداها نداشتی . گفتم چی میشه خوب . دست که نمیزنیم .اومدن گفت میز رزرو شده میگیم تا صاحبش نیومده ما میشینیم
قیافه همسر واقعا دیدنی بود . ایستاده بود و منتظر بود من دهاتی بازی رو بس کنم بلند بشم
خیلی هم طول نکشید ولی تو همون زمان کوتاه چیزی نمونده بود از دست کار من آب بشه بره تو زمین
گارسون که اومد شمع ها رو روشن کرد و گفت خوش اومدید و تبریک گفت ، تازه دوزاری همسر هم افتاد که میز خودمون بوده من به سرم نزده برم بشینم سر میز رزرو شده مردم ادا در بیارم اینها رو تعریف کردم نه برای این که بگم کار مهمی کردم . در اصل به نسبت سورپرایزهای بقیه خیلی هم ساده و معمولی بود ولی نوشتم شاید یک بار هم خواستید این مدلی دعوت کنید
بعد هم که ذوق زده شدن همسر بود و سرو کردن شام و در آخر هم کیک رو برامون آوردن با سه تا شمع روش من وقتی همسر همون اول رفت دستش رو بشوره تبریک دست نویسم رو با یک غزل از حافظ که تو پاکت خوشگل گذاشته بودم گذاشتم زیر گل . ( هر کاری کردم بین گل قایم نشد فکر میکردم معلومه همون اول میبینه
) وقتی کیک رو آوردن، در آوردم دادم بخونه . در کل شب خیلی خوبی بود . فکر نمیکردم همسر تا این حد خوشحال و ذوق زده بشه . گفت فکر نمیکردم برای من همچین کاری بکنی . تا حالا فکر میکردم برات مهم نیست . به خاطر همه مشکلات خسته هستی . گفتم مشکلاتی که داشتیم و داریم که به جای خود ولی دلم میخواست این سالگرد برامون شب خوبی باشه و خاطره خوبی .
از طرف مدیریت رستوران هم برامون یک کارت تبریک آوردن . خواستم بگم مدیریت یک درصدی تخفیف میداد به من که بهتر بود از این کارت موقع رفتن هم گل و بقیه کیک رو که گذاشتند تو جعبه خودش و آوردن گذاشتن تو ماشین . یعنی اگر کیکه رو نمیاوردن من خودم اینجا بودم دلم پیش کیکه
کی گفته من شکمو هستم ؟
همسر هم رفته مسافرت و قول داده وقتی برگشت نوبت اون باشه .گفتم دستت درد نکنه واقعا سورپرایزه تا حالا چند بار اعلام کردی همسر ادعا داره که تو صبر کن اگر سورپرایز نکردم بعدا بگو . گفتم در هر حال هر کاری من کردم تو تکرار نکنی من بهت میگم تقلید کار
وقتی رفت مسافرت گفت آخیش چقدر خوبه این دفعه تنها میرم فقط به کارم میرسم از دست هر دوتا شما راحتم . هر بار مسافرت بود حرف و حدیث . تمرکز نداشتم . گفتم خوب خوش به حالت . نه که همسر رفته اختراع قرن رو بکنه از اون جهت تمرکز لازم داره
حقیقتش من هم در دل آخیش رو گفتم مخصوصا قسمت تنها شدن و رسیدگی به وبلاگ و سر زدن به وبلاگها که این روزها زیاد وقت نمیکنم
دیشب که حرفهاش یادش رفته بود که ادعا داشت راحت شده و خوبه که تنها هست . تلفن زد انقدر حرف زد که من هم خسته شدم خوابم برد . بدی ماجرا این بود که من برنامه چیده بودم برای حرفهای دوستانه نصف شبی که همسر همه رو خراب کرد نذاشت به کار و زندگیمون برسیم و بشینیم به حرفهای خاله بازی خودمون
امشب هم گفتم خوابم میاد میخوام بخوابم . اینطوری حداقل به وبلاگ آپ کردن میرسم
البته به حرف زدنهای دوستانه خاله بازی هم رسیدم بعدا اومدم وبلاگ نوشتن
یک خبر دیگه این که در راستای بفرما زدن جاری و بی تعارف قبول کردن من ، یک بار رفتم و ویزا گرفتم و قرار بود که بریم . بعد بین همه مشکلات نشد که بریم و وقتش گذشت . دوباره رفتم درخواست دادم واین دومین باری هست که ویزا رو گرفتم . بهتر هست بگم گرفتیم . همسر هم گرفت . اصلا معلوم نیست بریم یا نه . فقط خبرش رو نوشتم که اگر رفتنی شدم بیام به تعریف کردن جریان ویزا گرفتن و مسافرت
و اما بهترین خبری که میتونه این روزها باشه و من خیلی زیاد براش خوشحال هستم و میشه گفت بینهایت ذوق زده . به امید خدا روز پنجشنبه قرار هست که اون خانوم سزارین بشه و نی نی خانوم گل به دنیا بیاد
. الهی که به سلامتی به دنیا بیاد . قدمش که حتما خیر هست و با شادی همراه هست . امیدوارم به امید خدا با سلامتی کامل همراه باشه . هم برای نی نی خانوم و هم برای اون خانوم
ممنون میشم اگر زحمت بکشید و دعای خیرتون رو همراهشون کنید
متاسفانه جاری نتونست مرخصی بگیره و بیاد و نمیتونه هم بیاد تا اون موقع خیلی حیف شد . میدونم که الان دلش اینجا هست و خودش اونجا . برادر شوهر هم میگه خیلی از این موضوع ناراحته ولی چاره ای نیست . اون خانوم هم انقدر عجله داشت که به دکتر گفته بود اولین وقتی که میشه بذاره برای عمل . البته دیرتر هم میشد باز جاری نمیتونست بیاد .
امیدوارم با شنیدن خبر سلامتی نی نی خانوم دلش شاد تر از همیشه بشه و در اولین فرصت بیاد و نی نی خانوم رو ببینه و سه تایی با هم برگردن
برای اسم نی نی خانوم هم برادر شوهر اسم رو لو نمیده . هر چقدر گفتیم انگار نه انگار . گفت به دنیا بیاد میگم . البته قبلا چند تا اسم رو میگفت ولی هنوز انتخاب نکرده بودند و قطعی نبود الان که هیچی نمیگه و جمع مشتاقان اسم نی نی خانوم رو منتظر گذاشته
به همه گفته بود که اسم پیشنهاد بدید تو لیستم بذارم . من هم چند تا اسم بهش گفتم . نفس جون با اجازه
( البته با عرض معذرت من بدون اجازه گفتم
) اسم اصلی تو رو گفتم . چون انقدر اسمت خاص و خوشگل هست که نتونستم پیشنهاد ندم
در کل نمیدونم اسم انتخابی چی خواهد بود ولی اگر اسم تو باشه که اسم نی نی خانوم خاص و خوشگل میشه
احتمالا باید اسمی باشه که به زبون اونوری ها هم خوش بیان در بیاد .
در هر حال این روزها که خواسته ما سلامتی اش هست و بس . در همین بین یک کلمه هم از مادر داماد بگم
مادر شوهر بارها و بارها تکرار فرمودند که خدا شانس بده . من نمیدونم طفلک جاری چه شانسی داره که دور هست و نمیتونه درست بعد از تولد ، دخترش رو ببینه . فقط چون پسر مادر شوهر این مدت همه زحمتها رو کشیده خدا باید به جاری شانس بده . آدم از مادر شوهر نترسه موقع شنیدن دوباره این جمله بگه نوش جون جاری باشه این شانس و اقبال و خوشبختی
احتمالا بعد از گفتن این جمله باید برم خودم رو چند مدتی مخفی کنم تا مادر شوهر یک دست نوازشی به سر من نکشیده
در مورد مسائل دیگه هم چیزی نگفتم . این روزمره ها فقط و فقط مال خودم بود و زندگی ام . درسته که من توی این وبلاگ همیشه ازغم و شادی با هم گفتم و همیشه مشکلات رو هم گفتم ولی این بار دلم خواست که از مشکلات نگم و بذارم برای بعد .
بارانهای پاییزی هم که جای خود داره و چقدر دوست داشتنی یک عالم از کامنتهای پست قبل مونده و ایضا شرمندگی من برای تایید نشدنشون . حتما همه رو تایید میکنم
1- به سلامتی همه سرکار بودین که آدرس دادین و شماره تلفن طبق معمول خودش را زد به بی خیالی و بی توجهی به این که همه را مچل کرذه بود.
2- پیش بینی بانو جون که قبلا گفته بود حسنا برنامه سفر خارجه کشیده درست بود.
نارین
حسنا نیومد از مسافرت؟
این چه اداره ایه که زود زود مرخصی میده بره مسافرت؟
پاسخ:

3- این یکی پیش بینی هم درست بود که زمان می خریم تا نی نی جون می آد و یه مدت با نی نی سرگرمیم.
4- هر جای دنیا که کار کنی سالی یک ماه مرخصی داری، مگر این که کارگر روزمزد باشی، که هر روزی نری سرکار حقوق نداشته باشی. بگو پول نداشتن که خرج اومدن مادره کنند. قرار شده پدره بچه را برداره و بره.
5- حالا که ویزا گرفتی، پیشنهاد می کنم برای راحت شدن از سرو صدای وبلاگی یه ماه ننویس بگو خارج بودم. راااااااااااااحت. این دو سه هفته با نی نی سرگرممون کن. یه دو هفته هم بگو در تدارک سفرم. بعد هم یک ماه برو سفر خیالی.
خانم اولی و بهار که محاله بذارن جنازه تو و همسر بره سفر. ولی همین که ویزا گرفتی و آرزو به دل نموندی خوبه. یه ماه از وبلاگستان غیب شو بگو مسافرتم. بعد هم دیگه عیده و ایشاله بانو کم کم سرش به خونه تکونی گرم می شه و تو یه نفسی می کشی
6- شما که وسط مشکلات سفر رفتی. یادت نیست؟ دو هفته پیش سفر بودیها! نکنه قایم شده بودی الکی به ما گفتی مسافرتم؟
راستی کدوم مشکلات؟ مگه شما مشکل هم دارید؟ مشکل خانم اولی بود که با یه ماجرای خیالی از قصه گذاشتیش کنار
الان چرا ممکنه نرید؟ مردک که خانم اولی را تحریم کرده (ما اصلا خبر نداریم که خانم اولی مردک را خونه راه نمی ده ). برید سفر تا بیشتر غصه بخوره و حرصش بدید. چطور می گی شاید نریم.
مردک که پولداره و همه زیردستش. نیازی به مرخصی و این حرفها نداره. تو هم که به سلامتی آقای همه کار! را داری. تلفن دایورت می کنه، مرخصی که سهله !! (البته یادمون نرفته که برای مرخصی سقط گواهی دکتر را قبول نکردند و به دردسر افتادی. ولی ما نیت کردیم هر دروغی بگی باور کنیم. من می گم بگو عزیزم، تو دروغاتم قشنگهآهنگ قدیمی کوروسه. از طرف من برای خودت بذار گوش کن
)
7- خواهر شوهرت هم که توی همون کشور جاری زندگی می کرد. چطور از اون نخواستی واست دعوتنامه بده؟ حالا بری خااااااارج می خوای خونه خواهرشوهر نری؟ یعنی برادرش می خواد بهش سرنزنه؟ یا شایدم می خواین سرزده برین و شوهر خواهرشوهر را با این عروس خوشگل سورپرایز کنید. مث فامیلهای خودت که بهشون گفتی دروغ گفته بودم، آسمون که به زمین نمی رسه تازه خوشحال هم می شن.
البته بهتره اصلا خواهرشوهر نفهمه که شما رفتید اونجا. چون به خانم اولی می گه و می شه دردسر برات. فقط باید جاری را یه جوری برای این دروغ توجیه کنی. تو هم که خدای مکر و فریبی. یه جوری حالیش کن که این سفر باید مخفی بمونه و خواهرشوهر نباید بفهمه
چه زندگی پردردسری. دائم باید در حال نقشه کشیدن باشی. یه پورسانت بده، بهت مشاوره بدم
8- ویزایی که الان گرفتی یعنی حداقل دو سه هفته پیش (توی آبان ماه) وبعد از تمام شدن مدت ویزای قبلی، مدارک دادی. ویزای توریستی را معمولا در بازه سه ماهه می دن. پس ویزای قبلی شما حداقل برای مرداد شهریور و مهر بوده. تا جایی که شما نوشتید تا 17 شهریور خبری از مشکلات نبود. و از نیمه شهریور به بعد بود که خانم اولی به بابای شما زنگ زد گفت بگو حسنا بیاد مهریه من را بده و درگیر این مسائل شدید.
قبلش که افطاری می دادی و سفر می رفتی و لپ تاپت را می بردی نمایندگی مازندران و ... هر آخر هفته می رفتی شمال و اوضاع آروم بود. برنامه 3-4 شب هم اجرا می شد و ... شده بودید زوج خوشبخت (البته بعد از نفس و علی، شما رتبه دوم را دارید. تا خانم اولی را کامل بیرون نکردی، جایگاه اول مال توهمات نفسه )
مرداد و نیمه شهریور که همه چیز خوب و حتی عالی بود. مشکل چی بود که سفر نرفتید و ویزا را حروم کردی ناقلا ؟
چرا ناراحت بودی و حالت بد بود و درگیری داشتی، الکی به ما می گفتی همه چیز خوبه؟ چرا درد و دلهات را به ما نمی گی و مشکلاتت را از ما مخفی می کنی؟ چرا تو اینقدر خانووووووومی؟ چرا من الان باید بفهمم اون همه خوشی و خوشبختی که توی مرداد ازش حرف می زدی دروغ بود؟
پست 128 اول مرداد گفتی یه خبر خوش رسیده، عملی شد بهتون می گم. همین سفر مذکور بود دیگه؟ گفتی نمی گم که ضایع نشم؟ الان خیعلی مطمئنی ضایع نمی شی و خانم اولی می ذاره با مردک بری مسافرت خااااارجه
خب حالا بگو ببینم مرداد به اون خوبی، اروپا هم گرم بود می تونستی بیکینی بپوشی و حالشو ببری، چطور نرفتی؟ حالا می خوای سرمای ژانویه فوریه بری چیکار کنی؟ قندیل ببندی؟ مردک هم نمی تونه چشم چرونی و هرزگی کنه.
9- پست وقاحت را فعلا ثبت موقت کردم. البته این هم دست کمی از اون نداره. وقاحت از سر و روی پست می باره.
مجددا از همه شما 1500 نفر افراد واقعی و غیرواقعی (مخصوصا حسنا بانو یک زن دوم، که زحمت تعداد زیادی از کامنتها را کشیده بود ) که زحمت کشیدید و کامنت گذاشتید و سرکار بودید تشکر می کنم
می خواستم که خواننده هام را بهتر بشناسم و بدونم تا چه حد ساده و قابل سرکار رفتن هستید. جا داره از همه شما تشکر کنم به خاطر تمامی همراهیتون و خوش باوریهاتون. از همه دوستان عزیزی که کامنت عمومی گذاشتند و تمام اونهایی که خصوصی زحمت کشیدند. برای همتون خوشی باشه و شادی
به زودی پستی می نویسم و علت مربوط به خواستن آدرسها را می گم. کامپلکسهای روحی اجازه نمی ده که درست متوجه باشم چی می گم. ولی حتما در یک پست طولانی یا چند پست از خودم، وبلاگم، دروغهام، توهماتم، درد و دلهام می نویسم و از خیلی ها تک تک نام خواهم برد و خطاب بهشون و درموردشون خواهم نوشت. فعلا با نفس در حال نقشه کشیدن هستیم. به زودی یه پست می نویسم و توضیح می دم که چرا مشخصات و ایمیل خواستم. می دونم که یک ماه هست که دارم در پست بعدی براتون می نویسم و بهتون حق می دم که از کامپلکس من برحذر باشید
. ولی حتما در پست بعدی می نویسم.
یزدانی جون خوش اومدی. جات خالی بود.
البته بگم با شناختی که از بانو دارم به تعداد روزهایی که نبودی جریمت می کنه
( بانو جون گفتم که یعنی این کار رو حتمابکن
)
ساره جون ما سیستممون آزاد بود. هر کی بیاد بره ... واسه خودمون داشتیم بی خیال حال می کردیم
که شادی اومد گفت من می خوام برم مرخصی و چند روز اضافه کاری وایمیسم و ... تازه ما فهمیدیم که سیستم باید نظم داشته باشه 
از اونا یاد گرفته. مثل ما بی در و پیکر کار نمی کنه
خلاصه این که این قانون را شادی پایه گذاری کرده
نه این که شادی خارجیه
شوهر حسنام چه بیزینس من ، ازاد و علافیه
یه وبی رو میخونم ، همسرش بیزینس من هست ، زنه می نویسه ، من شوهر مو کم میبینم ، شبا دیر می اد ، بعضی روزای تعطیل نیست و ...
انوقت شوهر حسناااااااااا، بیزینس من معروفففففففففففففففففف ، بگهاسمشو می شناسیمش ، چرا انقدر علافه ؟
به هر جا غیر از داخل میگویند خارج
خارج میتواند هر جایی باشد
یه متر آنطرف تر
دو کوجه اونورتر
دو شهر اونورتر
به دو تا کشور اونورتر
البته بنده وقتی از فیل شکن استفاده میکنم هم در خارج قرار دارم...
پس بنابراین گیر ندین که حسنا اجاره میگیره ...خارج اینطوری نیست
دوستان خارجکی ...خارج تو ایران اینطوری تعریف میشه
موفق و موید پیروز و کامروا و از این دست چیزا باشین
دس مارو هم بگیر حسنا دلم خارج میخاد...
البته بنده وقتی از فیل شکن استفاده میکنم هم در خارج قرار دارم...
به شکل مجازی می ری خارج و می آیی
تازه بخاطر دو سه هفته سال تولدش هم نمی شد 2013
بانو جان عاشقتم با این هوش و زکاوتت
خوشم میاد هیچی از ذهنت دوز نمی مونه
شراره هو دار میشود. عاقبت زن های دوم و چندم و همه معشوقه ها
من فکر میکنم اون همون صبا هست رفته واسی حسنا کامنت خصوصی گذاشته
که رفتم بانو و بچه هاشو گیراوردم
صبا جان اگه فکر کردی با این کارت مامیایم وبلاگت کور خوندی
بازم خودتی صباجان
سگی مثل تو زدن نداره
ای بابا این حسنا ازالان زمینه ی نگفتن اسم نی نی خانوم و داره میچینه که نگه
مثل ورزش که نمیگه چی
مثل ماشین همسر که عروسک نمیگه چی
مثل بیماری خانوم خانوما که نمیگه چی
وغیره...........
به نارین
اره پست زده که من مریضم استراحت مطلق هستم
ولی نگفت که چش شده
ولی من توی یکی ازوبلاگ دوستاش خوندم که گفته مشکل مهره کمرهست
اصلاح می کنم ببخشید کامنتم ناقص اومد
صبا ۱٠:۱٢ ب.ظ - سهشنبه، ٥ آذر ۱۳٩٢
مبارکه حسنا جووونمگل
پاسخ: صبا جون عزیزم ممنون ازت بغلماچ همیشه برات شادی و خوشبختی باشه . از خصوصی هم ممنون . از دست توخنده
بانو جون این اون صبا نیست که تو همین پست کامنت گذاشت که (به قول پریناز )می گفت داشتم رد میشدم و اولین باره رسیدم اینجا و اصن نمیدونم کجام و یهویی هولم دادن این تو و نمیدونم با چی اومدم و شما چی میگید و چی ازم میخواید و اینا.؟ به نظر می یاد خودش باشه که رفته برای حسنا از حماسه ای که آفریده خصوصی گذاشته. البته کاملا هم مشخص بود که داره دروغ می گه و شما هم خوب شیرفهمش کردی.
اون صبایی که داشت رد می شد، همونیه که فرداش شد رویا.
بعد هم یه سری کامنت بی نام می ذاشت و سوالهاش را می پرسید.
بانو جون این اون صبا نیست که تو همین پست کامنت گذاشت که (به قول پریناز )می گفت داشتم رد میشدم و اولین باره رسیدم اینجا و اصن نمیدونم کجام و یهویی هولم دادن این تو و نمیدونم با چی اومدم و شما چی میگید و چی ازم میخواید و اینا.؟ به نظر می یاد خودش باشه که رفته برای حسنا از حماسه ای که آفریده خصوصی گذاشته. البته کاملا هم مشخص بود که داره دروغ می گه و شما هم خوب بهش فهموندی که متوجه هستی که داره دروغ می گه.
بس در خط دوم= بحث
اصلا مهم نیست اسم واقعی نفس چیه
با بحث درباره اسم واقعیش، از بس دور میشیم
کما اینکه مگه چی رو راس گفتن که حالا اسمشو راس بگن
همیشه نفس دنبال این بود که دربارش صحبت بشه
حسنا هم بخاطر کمکی که نفس تو نوشتن پست بهش کرد، اسمی از نفس برد تا درموردش صحبت شه، خ راحت
مثل تمام خوانندگان حسنا که از حسنا استفاده میکنن
راستی من خاتون دیوانه نیستم، من همیشه به اسم همین خاتون کامنت میگذارم
دو نفریم
کم کامنت میگذارم اما همیشه و هر لحظه کامنتارو میخونم و همیشه حضور دارم
از اونهایی که با تحلیل های درستو قشنگ مسایلو شفاف سازی میکنن خیلی ممنونم
اتفاقا داشتم فکر می کردم، مثل این شرکتهایی که هست که جشن و مهمونی برگزار می کنند، نفس هم مشاوره جشن و سالگرد میده. ایده های عجیب غریب. برای خودش حوض و سرباز و این حرفها، برای حسنا هم رستوران بدون گارسون و بی در و پیکری که طرف از در می ره تو، یه جایی هم می شینه و ... کسی اصلا نمی آد بگه خانم، آقا شما کی هستید ...

خلاصه نفس شرکت برگزاری جشنهاس مجازی زده
می تونید مراسم مجازیتون را بسپارید بهش. به بهترین شکل ممکن خرابش می کنه
من هم مثل شما از دوستان و همراهان وبلاگ متشکرم. از حضور خوانندگان خاموش هم متشکرم.
بفرمایین تو دم در بده
از نظر من نفس دچار اختلال شخصیت هیجانی نمایشی است
هیستریونیک.
من تقریبا99.9% مطمئنم که این اختلال رو داره! اینو حتی از سبک نوشتاری کامنتها و میزانی که از ایکون های خنده شدید یا کلا شلکهای زیادی که استفاده میکنه اونهم بصورت اغراق شده میشه فهمید.دائم میخواد مرکز توجه باشه حتی اگه با گفتن من زن دوم هستم باشه! به نمایندگی از همه اونا همیشه سر و کله اش پیدا میشه.حتی تو توصیفاتی که از اتفاقات و حتی سوپرایزهایی که میکنه میشه این اختلال رو دید و داستانهایی که سر هم میکنه..
واقعا نفس جان بهت میگم برو تراپی حتی شاید یه مدت دارو درمانی هم کمکت کنه.اینو دوستانه بهت میگم ورای مباحث این وبلاگ و حسنا.اینو جدی بگیر..
ویژگی اصلی اختلال شخصیت نمایشی، رفتار توجه طلبانه و هیجان پذیری مفرط و فراگیر است. این الگو در اوایل بزرگسالی آغاز و در زمینه های گوناگون ظاهر می شود.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی، هرگاه مرکز توجه دیگران نباشند احساس ناراحتی یا عدم قدردانی می کنند آنها اغلب با شور و نشاط زیاد و چشمگیر مایلند توجه دیگران را به خود جلب کنند و ممکن است با اشتیاق، گشاده رویی ظاهری یا عشوهگری، آشنایان جدید را شیفتة خود سازند. اگرچه، وقتی این افراد پیوسته خواهان توجه باشند، این ویژگیها وضوح کمتری می یابند. آنها در میهمانیها به هر قیمتی که شده نقش «گل سرسبد مجلس» را بازی می کنند. هرگاه مورد توجه قرار نگیرند، ممکن است برای جلب توجه دیگران، کار برجسته ای انجام دهند(برای مثال، داستانهایی بسازند و یا صحنه ای را خلق کنند). این نیاز اغلب در رفتارشان با متخصص بالینی نیز آشکار
می شود (برای مثال، چاپلوسی، آوردن هدایا، ارائة توصیفهای مهیجی از نشانه های جسمانی و روانی که هر جلسه با نشانه های جدیدی جایگزین می شوند.....و...
خانم دکتر عزیز
از نظر تخصصی که من نمی دونم، ولی از نظر علائمی که صحبت کردید همه را نفس داره.
یه موردی دیگه هم هست و اون این که دائم فکر می کنه بقیه می خوان اذیتش کنند و در یک هراس دائمی از این مساله است.
مثلا به طور متوسط هر دوماه یکبار با یک اعلان عمومی و بیان فاجعه مانند در یک پست اعلام می کنه که رمز باید عوض بشه و به من خیانت شده و ... این را جدی می گم که دائم در حال رمز عوض کردن و شک کردن به خودش و در و دیوار است. شاید هم برای این که بگه مهم و مرکز توجهم این حرف را می زنه. به هر حال این حرکت هم توی کارهاش خیلی پررنگ است.
خب این معما هم حل شد. با توجه به اینکه میگه تلفظ اسم اون یارو تو زبان جاری عوض میشه معلومه که جاری فرانسه زبان هست و توی یک کشوری مثل فرانسه یا بلزیک زندگی میکنه. برادرشوهره هم برای مهاجرین به کبک کانادا زبان فرانسه تدریس میکنه. فقط من موندم که این جاری که برای زایمان مجازیش نمیتونه بیاد چطور میخواد مرخصی بعد از زایمان بگیره و این بچه را بزرگ کنه. چون اونطرف برای قبول کردن سرپرستی بچه هم مطابق زابمان مرخصی میدند.
حالا نفس چی هست که ما اینجا بشینیم در مورد اسمش حرف بزنیم. تنها جیزی که من میدونم نفس سایکوتراپی لازم داره. بعدشم حالا اون جاری خارجی معطل حسنای زن دومی بوده که از نظر اونها هیچ ارزش نداره که برا دخترش اسم انتخاب کنه،؟؟؟؟؟؟
وبلاگ حسنا تنها جایی بود که اون میتونست فشارهای روحی و استرس هاش را تخلیه کنه و خود نوشتن به آروم شدن و تخلیه بارهای منفیش کمک میکرد. ولی حالا شما با راه انداختن این وبلاگ کار را براش سخت کردید. ایشون از ترس دشمن به شاد شدن همیشه باید وانمود کنه که خوشبخته و همسرش دوستش داره و تقریبا دیگه از مشکلات خبری نیست. در حالیکه تا همین چندوقت پیش چه چیزایی که از بدبختیاش نمی نوشت. براهمین دیگه سخته براش نوشتن. بیچاره تو آنپاسه.
یه بار نفس تو کامنتها گفته بود که اسمش به معنی مامانی و خوشگل و خوردنی این حرفااست!
شاید اسمش ناز افرین است!
چون اگه دقت کنید ایمیلشم naz67است
چرا نازگل
نازنین
ناز ... هر چیزی به نظرت نیامد؟
البته وبلاگش هم nazfd است. شاید درست می گید. شاید هم می شناسیدش.
به هر حال اگر این باشه، خیلی خاص نیست. یعنی من زیاد شنیدم.
چیزی که باعث خجالته خارج نرفتن خودت و هفت پشتت نیست. بی شرافتی باعث خجالته.زن دوم شدن به خصوص صرفا برای مسائل جنسی و همین مسئله رو مبنای سیاست در زندگیت قرار دادن.
خجالت آورتر اینه سالهادر اروپا و امریکا زندگی کنی جایی که دو همسری غیر قانونیه و معادل بدترین سطح تحقیر شدن یک زن.جایی که اگر بگی یک زن دومی فکر می کنند از روسپی کمتری.فکر می کنند از صحرا و بیابون وشتر میای و بابات تورو فروخته...اما بری برای زنای دوم کامنت عزیزم و جانم بگذاری.
مگه پست زده؟
)
ااااااااااا
خدا شفاش بده(ایهام داشتا
نارین دیدی سرمحیا چی اومد؟
مهره های کمرش زده بیرون اونطوری که خودش گفت ازبس مردک هر روز هرروزکشیدش برای سرویس دهی
هی هی هی
سرماخوردگی خوب نشده بدترم شده
نمیدونم چی بود
هرشب میخوابم ارزو دارم یه خواب راحت داشته باشم ولی نمیشه
اولین باره اینطوری میشم.خدا همه بیمارای سختو شفا بده.حالا که یه خرده اینطوری شدم تازه می فهمم بنده های خدا چی میکشن
-----------------------------------------
حسنا جون
چقد دردت اومده ما این همه ازت غلط گرفتیم ولی تو نتونستی حالا داری رو یه اشتباه یه اطلاعات غلطی که تو سایتا بود مانور میدی
والا ادم میخواد از اینترنت استفاده مفید کنه یه عده بقیه رو به اشتباه میندازن.خب مهسا یا حتی من از کجا بدونیم کدوم راسته یا واقعیت
من به خودت توصیه میکنم حداقل امر بهت مشتبه بشه رو بری بخونی.والا ادمی که ادعا داره که الم بلم جیمبلم سر مشتبه و رنکینگ و ... سوتی نمیده بعد حالا با یه سوتی مخالفش بل بگیره
ممنونم شادی عزیزم
با هوش و زیرکی که داره بهم ثابت کرده یک زن چقدر می تونه موفق باشه
منم همیشه وقتی یادت میوفتم یاد یک دنیا آرامش میوفتم
بانو عزیزم
من به همه دوستان اینجا علاقه دارم
به سبزینه
واقعا دلم برات سوخت
چقدر تفکر پایینی از زن داری
بدبختی یه زن رو در این میبینی که درصورت متاهل بودن از شوهرش لگد خورده باشه و در صورت مجرد بودن ترشیده !!! باشه!
لابد خوشبختی جنس زن رو هم در خلاف این دو مورد میدونی!!
کمی برای خودت ارزش قائل باش!
انقدر خودت رو حقیر و وابسته نبین !
درسته که یه همسر خوب مثل والدین خوب یا قرزند یا خواهر و برادر خوب ، نعمتیه
ولی اگر هم بد و نامناسب بودند تو نباید انقدر بی وجود باشی که از خودت هیچ شخصیت مستقلی نداشته باشی و شخصیتت وابسته به این باشه که شوهر داشته باشی و شوهرت بهت لگد نزنه!!!
واقعا جای دلسوزی داری با این تفکرت
دوستان چرا ما فکر کردیم که حسنا قراره بره اروپا؟؟؟؟؟؟؟آخه تواون ÷ست که در مورد بچه دارنشدن جاری گفته بود....مادر شوهر بهجاری و÷سرش گفته بود بیان ایران چون از لحاظ پزشکی پیشرفته تره پس معلومه که اونجا یه کشور درپیت بوده وبه احتمال 99 درصد اون کشور جایی نیست جز فیلیپین
انگار نفس اول گفته بود قاجاری اینم تایید کرده بود
واقعا تو شهر کورها(زنان دوم) یه چشمی(حسنا/نفس) پادشاست!!
شادی جان
امیدوارم در کنار فرزندانت و همسرت لحظه های شادی رو سپری کنی و اینبار با فراغ بال و خیال اسوده از لحظه لحظه بزرگ شدنشون لذت ببری..
بانو جان میخواست بگه اسم نفس طولانی است به جان قمرالولوک وزیری(خواننده معروف ) گفت قمرالملوک قاجاری!!
و فکر کنم رفت حذف کرد بعد گفتن من!
آخه به یه اشتباه تایپی راجع به قیمت ویزا اینقدر گیر میده و مانور میده روش اونم کسی که کل زندگیش اشتباهه! (تو که بقول مهران مدیری تو مرد هزار چهره :من کلا اشتباهی بودم!!) اونوقت اینقدر بی سوادی شو به رخ میکشه! کسی که وبلاگ داره و لی نمی دونه کلمه رنکینگ یعنی چی!!
بانویی واسه دعات هم آمین و ممنونم
بانویی اون جمله آخر رو یه بار دیگه هم گفتم! به یه زن دوم که خیلی خودش رو زرنگ فرض کرده
اتفاقا تایید هم کرد
شاااااااااااااااادیییییییییییییی
من دارم تمومش میکنم ...ایشالا تا عصر طرفای 5 میلش میکنم و بعدشم بلیط قطار دارم برم ولایتمون تاااااااااااااا دوشنبه
مرسی به یادم بودی

دوستان من از همین تریبون از همه دوستان خواهش میکنم که فضای اینجا را به بحث و جدل میان هواداران و مخالفان حسنا نکشانید.راستش من فکر میکنم آرمان این وبلاگ مبارزه با حسنای نوعی است که میخواهد دروغ و خیانت را عادی جلوه دهد.نه اینکه عده این ور بایستند و عده ای آن ور و به هم بد و بیراه بگویند.
تا جایی که من فهمیده ام شخص بانو کوچکترین اهمیتی به مخالفان بی منطقی که به اینجا می آیند و مینویسند ،نمیدهد.
راستش فکر میکنم حیف است وبلاگی که توانسته به این مرحله برسد که تعداد زیادی از زنان دوم را دچار تشویش کند، آلوده به بحث ها و صحبتهای بی مورد و بی معنی بشود.
شبها اینجا خیلی خلوت میشه و دلگیره
یه لحظه به خودم اومد و اینو نگفتم ولی کلی توی دلم خنده ام گرفته بود
ولی از طرفی هم آدم دوست داره بره بالای منبر و حرف بزنه
این چند ماه که اینجا میام، به بانو و بچه های دائمی وابسته شدم و باهاشون احساس نزدیکی می کنم
بعضی وقتها به غنچه فکر می کنم که با داشتن یک تجربه ناموفق، الان زندگی خوبی داره و یه پسر ناز و آیا گفتن پسرش
یا به الهه که به خاطر حفظ زندگیش از ادامه تحصیل خودش صرفنظر کرد
به بقیه دوستای خوبی که اینجا دارم و صد البته بانو و جوابهای باحالی که به کامنتها می ده
ولی یه اتفاق جالب چند شب پیش افتاد که دوست دارم بگم تا شما هم بخندین
چیزی نمونده بود لابلای حرفهام با شوهرم به جای کلمه 6 بگم رابطه عفیفه
تصور می کردم اگه حواسم نبود، شوهرم چقدر از این اصطلاح عجیب و غریب جا می خورد
بعدش احتمالا ازم می پرسید این که گفتی یعنی چی و من مجبور می شدم کل ماجرای عفیفه خاتون و این وبلاگو براش بگم
دیگه برم بخوابم، شما هم احتمالا دارین بیدار می شین
همگی روز خوبی داشته باشین
اخه نمیدونستم در سن 40 سالگی ازدواج کردن و مهاجرت کردن اینقدر پز دادن داره اونم المانننننننننننننننننننننن.عزیزم بیدار جان شما بهتر مواظب حرف زدنت باشی.خارج رفتن همچین موفقیتی نیست که در مورد مهسا به خودت اجازه میدی و این جوری حرف می زنی.اخه همه مثل شما خارج رفته نیستن که بدونن خارج چه جور جاییه .در ضمن عزیزم اگه تا هفت پشت منم برن ویزا بگیرن نمیان برای من با جزییات توضیح بدن.خدایا ما با کیا شدیم 70 میلیون نفر.خارج نشین های مارو ببین
بیدار ۱٠:٠٧ ب.ظ - سهشنبه، ٥ آذر ۱۳٩٢
وای حسنا جون خدا صبرت بده با بعضی از این کامنت گذارات. اون مهسا که انگار نه خودش و نه تو اطرافیانش تا هفت پشت آدم خارج رفته ندیدن که انقدر ویزا گرفتن براشون عجیبه. همچینم محکم می گه بدون تور و گروه و با 60 یورو گرفتن ویزا امکان نداره خودمم شک کردم پس این خونواده ما که هر سال با دعوتنامه ما مثل تو ویزا می گیرن و میان پیشمون نکنه این حقیقت تلخ رو از ما پنهون می کنن که ما غصه نخوریم.
پاسخ: بیدار جون ماچصبر که چه عرض کنم خنثی از دست تو خنده ببین خانواده این حقیقت رو تا حالا از تو پنهان کردندنیشخند اینجا برای ویزا گرفتن دار و ندار آدم رو میگرند بعد میگن بروابله
حسنا بانو - ٦/٩/۱۳٩٢ - ٢:٠٠ ق.ظ
این مامی امیر حسین واسه پست آخر کامنت نذاشته؟
من تو وبلاگ خود حسنا سرچ کردم نبود.
خداییش این جاری و برادر شوهر حسنا عجب خارج باحالی هستن!
ایجا که دهن ما سرویسه! دعوت نامه هم که میفرستیم باید کلی سندو مدرک بذاری که حتما بر میگردی ایران. کانادا که اینطوریه شینگن هم فکر نمیکنم به این راحتی باشه. فکر کن وقتی افسر بررسی پرونده ترجمه شناسنامه مردکو بررسی کرده چقدر خندیده! second wife!!!! اصلا یه همچین عنوانیو چجوری باید به عنوان وابسته متقاضی ویزا عنوان کرد؟؟
common law partnet هست ولی اون برای آدمای مجردیه که با هم زندگی میکنن. حسنا اینو خواهشا توضیح بده!
این نی نی هم که چه تخیلیه!!!! مگه میشه کارای قانونی یه همچین کیسیو سریع انجام داد! دور از جون بچه حیوان خانگی میخوای بیاری این طرف کلی بگیر و بکشو علافی داره چه برسه به بچه ای که با لقاح مصنوعی به دنیا اومده.
بنازم این تخیل حسنا رو!
کیانی جان
فردا چهارشنبه است و من به یادتم. موفق باشی
بانو جون
برای کسی که یک عمر کار کرده و فقط موقع مرخصی زایمان توی خونه بوده، راحت نیست
پیدا کردن یکی دیگه براشون سخته، آگهی بدن و مصاحبه کنن و تازه بتونن کسیو پیدا کنن که مورد اطمینان باشه و درست کار کنه یا نه
و همینطور حرفهای مادرم که بعد از به دنیا اومدن فسقلی مدام می گفت دیگه با سه تا بچه نرو سر کار، به اندازه کافی کار کردی توی زندگیت
جوابهائی که به کامنتها می دی خیلی بامزه ان
من تا یک هفته پیش در زندگی واقعیم همونطوری بودم که در جواب آخرین کامنتم گفتی، نمی دونستم کیم و کجام
داشتم تصمیم مهمی برای زندگیم می گرفتم. اینکه فعلا کارو بذارم کنار
خیلی کامپلکسی بودم
محل کارم هم بهم احتیاج دارن. نه اینکه خیلی مهم باشم و تخصص تاپی داشته باشم
ولی به هرحال تصمیم خودمو گرفتم و احساس سبکبالی می کنم
می خوام بیشتر به بچه ها برسم و با خیال راحت تر و بدون استرس درسمو ادامه بدم
تجربه الهه جون هم تاثیر داشت در انتخابم
بیدار ۱٠:٠٧ ب.ظ - سهشنبه، ٥ آذر ۱۳٩٢
وای حسنا جون خدا صبرت بده با بعضی از این کامنت گذارات. اون مهسا که انگار نه خودش و نه تو اطرافیانش تا هفت پشت آدم خارج رفته ندیدن که انقدر ویزا گرفتن براشون عجیبه. همچینم محکم می گه بدون تور و گروه و با 60 یورو گرفتن ویزا امکان نداره خودمم شک کردم پس این خونواده ما که هر سال با دعوتنامه ما مثل تو ویزا می گیرن و میان پیشمون نکنه این حقیقت تلخ رو از ما پنهون می کنن که ما غصه نخوریم.
بیدار خانم که مهسا را مسخره می کنه، خودش برای این که بره خارج، زن مردی شده که قبلا زن و دوتا بچه بزرگ داره و الان زنش الکی و خیابون گردهست (دیگه ببین مرده چیه و کیه، که زن سابقش خیابون گرده) و بچه هاش هم اینور و اونور. قرار بود بیدار نگه داره.
آدم برای خارج رفتن خودش را به آب و آتیش بزنه
لالاجون من همیشه با پروکسی ام
به خاطر گشتن تو سایتای فیلی شده
سرما خوردگیت چطوره، پروکسی
احتمالا حسنا در یکی از کامنتهاش شرح می ده که دکتر میخواسته کریسمس بره مرخصی برای همینم سزارینو نشده برای اومدن جاری عقب بندازند.
زیادم فکر کنه خواهد گفت اون تاریخ سالگرد مردن یکی از عزیزانشونه نخواستن نی نی اون موقع متولد بشه.
کلا حسنا خلاقیت منو به کار انداخته!!!
گزینه هات کو؟
یه سری گزینه انتخابی می دادی با حال بود
بانوجان می دونم که اون پرچم ها مال پیل خیس شکنه ولی آخه مگه وبلاگ حسنا خیسه که براش با پیل شکن کامنت می
گذارند؟؟؟؟
راستش نیاز نیست جنین رو 2 هفته دیرتر جایگزین می کردند که نی نی کریسمس به دنیا بیاد. حسنا گفته اون خانم خواسته در اولین فرصت سزارین بشه. در ایران از اواخر هفته 37 تا اوائل هفته 42 سزارین انتخابی میتونه انجام بشه(طبیعتا ممکنه وسطش دردهای خودبهخودی شروع بشه). پس این خانم 38 هفتگی که اولین فرصته خواسته.کاملا جا داشته تا چند هفته دیگه هم صبر کنند برای سزارین.
لالا جان، یه جای مساله دروغه.
آخه مردی که یکساله تو ایران بیکاره، زنش هم یه چیزی هست در حد خودش دیگه. شغل و پوزیشن آنچنانی که نداره.
حالا این شغل بیخود را ول می کرد. کما این که پارسال هم سه ماه ایران بود برای درمان. می اومد برای تولد بچه اش و سرو سامون گرفتنش، 3-4 ماه دیگه برمی گشت.
پروژه ناسا که رو زمین نمی موند.
هر چند من هنوزم میگم محاله که به یه مادر مرخصی ندن.
بانو من همان کسی هستم که بقدری حسنا را باور کرده بودم که در شروع وبلاگ شما کامنت گذاشتم که برای جلب خواننده اینکار رو می کنید و(با عرض شرمندگی)شما رو به میمونی تشبیه کردم که برای جلب توجه وسط جمع ......
وشماها هم به من بدوبیراه گفتید.بدم هم نمی امد برای حسنا کامنت بذارم که من در دفاع از تو در وبلاگ بانو کامنت گذاشته ام.اما خوشبختانه زبان در کام کشیدم و صبر کردم و الان میتونم بگم با کمک شما تمام زیروروی حسنا برای من روشن شده وکاملا با شما موافقم.
زهرا جان سلام.
ممنونم از این که کامنت گذاشتید.
مهسا جون موفق باشی
پریناز ایناز شادی ووو لایک
راستی یزدانی کوشی
بیا
دلمون تنگید برات
اگه خدا بخواد فردا پروژه اش را تحویل می ده.
مچرکرم سحرم!!
!!!!
از خوندن حرفات لذت می برم بانو...اینقدر صریح...اینقدر بی پرده...بدون ترس...
از غرور و عزت نفسی که داری لذت می برم...
بازم تو راست میگی...این تصمیم شخصی تر از اونی هست که بشه واسش یه حکم کلی داد...
به خیلی چیزها بستگی داره...
به میزان علاقه باقی مانده بین زوج...به میزان خورد شدن تحقیر شدن خانم اولی.....به توانایی یا احساس نیاز اون به جمع کردن زندگیش...به میزان اعتماد از دست رفته...به وجه های مشترک باقی مانده از زندگیشون....به شخصیت خانم اول و فرهنگ خانوادگیش...
ولی باید راهی باشه که به احساس تحقیر خانم های اول، احساس شکست و هم اضافه نکنه...
گاهی برای پریدن از یک جوب بزرگ، باید چند قدم به عقب رفت...
من به خانم هایی که تجربه خیانت همسر رو دارن و رمز وبلاگشون رو دادن قول دادم که یه پست واسشون بنویسم...وقتی نوشتم لینکش رو اینجا می ذارم...
ممنونم واسه حرفات بانو ی گلم...
وقتی مغزم هنگ می کنه به شدت نیاز دازم که یکی از زاویه دید دیگه ای غیر از خودم باهام حرف بزنه...
ممنونم که وقت می ذاری....
توروخدا فکر بستن اینجا رو نکن...
وگرنه اشکام میریزه و شوهر باید بیاد من و توی بغلش نگه داره و هی پشت سر هم بوسم کنه و دوتا دست هاشو دور شونه هام محکم کنه و نذاره تکون بخورم و با اون یکی دستش موهام و نوازش کنه(آخه شوهر من سه تا دست داره!!!دل خانم دومی ها بسوزه!!) و چون اشک های من بند نمیاد اونم اشکاش بریزه و بعد سرش و آروم آروم بیاره روی گردنم و منم دوتا دستام و صورتم درگیر بشه و....بقیه اش و میگم محیا بنویسه!! از من بر نمی آد
خواهش می کنم عزیزم. من هم از همکلامی و گفتگو با شما دوستان عزیز لذت می برم و استفاده می کنم.

قسمتهای حسناییش را خوب یاد گرفتی. محیاییش دیگه خیلی بی حیاییه
بانو بابا حسنا کار دارد خدمات ج ن س ی می دهد عوضش حقوق دریافت می کند برا ی همین هم ساعات حضورش در وب با زمان رفت آمد دریافت کننده خدمات هماهنگ است
جور میکند دیگر شما وارد جزئیات نشوید (روم به دیوار
) اینجا خانواده رفت آمد می کند
کارش را آقای همکار
آخه می گه شوهرم رفته مسافرت کامنت جواب می دم. تو که داری از اداره کامنت جواب می دی، چه ربطی به بودن نبودن شوهره داره؟
مهسا جون افرین به تو و امیدوارم همیشه موفق باشى
بچه ها میگم این مامى امیر حسین واقعا اینقدر سطحى نگر یا خودش رو زده به کوچه على چپ و داره تیکه بارش میکنه
امیر جانش هم بهش تیکه میندازه، مواظب باش همسر تنها میره سفر سومى در کار نباشه
به نظر من که بهش می ندازه
پیچ اگه به درد پیچ کردن نخوره، من به عنوان میخ ازش استفاده می کنم!!اگه میخ نشه، پودرش می کنم، میشه براده آهن. میریزمش روی کاغذ و با آهن ربا باهاش بازی می کنم.

عاشقتم عسل بهاری
سلام بانوی گلم
تو چند سالته بانو؟؟؟...نه.. واقعا؟؟!!
هر وقت میام اینجا و نوشته هات و می خونم یه چراغ بالای سرم روشن میشه!!!
حق با شماست...
کسی که برای اولین بار با کسی غیر از همسرش بعد از 20 سال رابطه داره نمی تونه اینجوری باشه...
اینقدر ذوق زده و شمال یواشکی و ...اون ماجرای تلفن...
فقط در عجبم این چرا عقد کرده....؟؟!!
اما اینکه بهش بگی برو و دیگه نیا راهش نیست...
من نمی گم نگهش داره و باهاش عشقولانه زندگی کنه...
اما همین که خانم اولی از اینکه اون مرد اینقدر سرش با حسنا گرم شده، آزرده است...نشون می ده که هنوز دوسش داره...
نشون می ده که وقتی گفته برو زن بگیر هم دوسش داشته...
این که اینقدر این دوتا کتک می خورن و خرید می کنن و بازم التماس دعا دارن که خانم اولی خوب بشه واسه اینه که به همین جا برسن...که بگن خودش گفت که برم...
گفتن برو و دیگه نیا یعنی همه مسئولیت ها رو از روی دوش اون دوتا برداشتن...
پیچ اگه به درد پیچ کردن نخوره، من به عنوان میخ ازش استفاده می کنم!!اگه میخ نشه، پودرش می کنم، میشه براده آهن. میریزمش روی کاغذ و با آهن ربا باهاش بازی می کنم...
برو و دیگه نیا یعنی چی؟؟!! تا آخر عمرت خرید کن و سرویس بده و خفت بکش و شرمنده باش که 20 سال زندگی رو به چی فروختی...
سلام عسل جان،
الان که اینطور اون زن را شکسته و تحقیر کرده هم دوستش داره؟
این همه تقلا می کنه از خشمه، از ناراحتیه، از عصبانیته ...
به شوهرش هم نگفته برو زن بگیر. اگر گفته بود، بعد از خواستگاری از حسنا و جواب مثبت گرفتن از حسنا محال بود یادش بره که 4 ماه از شوهره سراغ بگیره حسنا چی شد؟ مطمئن باش این دروغه. مگه می شه که حتی با پدر حسنا هم صحبت کنه و جواب مثبت همه را بگیره بعد یهو چهار ماه یادش بره؟
گفتی اینها از خداشونه که خانم اولی بگه برو. می گم که مردک به هیچ وجه نمی خواد که خانم اولی را از دست بده. این را مطمئنم. زندگیشه عسل، یه عمر اعتبار و زندگی و ... الکی که نیست.
ولی این که می گی بمونه و از وجود مردک تو زندگیش استفاده کده اما نه مثل شوهر ... من موافق نیستم. یعنی نمی تونم. البته در شرایط خودم می گم. آدمها فرق دارند. ولی من حاضر نیستم آینه دق جلوی روم نگه دارم. آدمی که هیچ اعتمادی بهش ندارم، آدمی که یکبار به بدترین شکل ممکن غرور من را له کرده و همه اعتماد من را ازم گرفته، دیگه محاله بپذیرمش.
وجود اون مرد دیگه برای من نه امنیت می آره و نه آرامش. چرا باید با دیدنش خودم را آزار بدم؟
مرد برای بستن لامپ و عوض کردن واشر شیر آب نیست. مرد برای همراهی و همدلی و همقدمی است. برای داشتن حس خوب امنیت، آرامش.
کسی که پیچ هرز را نگه می داره به جای میخ ازش استفاده می کنه، که میخ نداشته باشه. اگر به اندازه کافی میخ و براده و ... داشته باشم، خودم را الاف ؟ پیچ هرز نمی کنم که به جای میخ استفاده اش کنم.
زنی که با شوهر هرزه ( منظورم اشتباه و ... نیست که قابل بررسی و بخششه. اما شوهر به این وقاحت که سه ساله داره زنش را عذاب می ده اسمش اشتباه نیست)، می سازه لابد میخ و براده کافی تو خونه نداره. دلایل و نیازهای دیگه ای داره که پیچی که مهم ترین وظیفه و کاربردش زیر سوال رفته را می پذیره.
می فهمم زنهایی را که به خاطر نیاز مادی، شرایط خانوادگی، حرف در و همسایه و فامیل، آینده و زندگی فرزندانشون و ... پیچهای هرز را در حد یک میخ و براده و ... در زندگیشون نگه می دارند. قصدم قضاوت زندگی اونها نیست. شرایط جامعه و زندگیها را می بینم و می فهمم.
الان هم گفتم خانم اولی شاید فقط بخاطر بهار، فقط بخاطر آینده دخترش، این پیچ هرز را بپذیره.
آخی چقدر خوبه که بانوی باهوشی مثل تو پیدا شد این زنیکه رو سر جاش نشوند.یه وقت با تهدید و این حرفا پا پس نکشی ها
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
آخه ننگ به این بزرگی جشن گرفتن داره؟
البته برای یه هرزه دهاتی آرزو به دل حتما داره اوووووه میدونی از چه بدبختی و فلاکتی رسیدی به اینجا حسنا جان؟
خاک تو سرت زالو
یکی بهش گفته این شبی که تو جشن گرفتی، بدترین شب زندگی یه نفر دیگه است.

جواب داده اون که خبر نداشت ما رفتیم رستوران
یعنی حسنا اینقدر احمقه ؟؟؟؟؟
داستان برادرشوهر و جاری پر از تناقضه
و چقدر برای نی نی خانم دعا کردم
داستان به دادگاه کشوندن بهار همینطور
مسافرتهائی که تعریف می کنه
جلسات خانوادگی که می ذاره
دعواها و از ماشین بیرون پریدن و سقط و بغل برادرشوهر به بیمارستان رفتن
از همه بدتر بیماری مرموز خانوم اولی و رضایتش و فراموشی چندماهه بعد از رضایت
من ساده رو بگین که چقدر با پست مرگ پسرک گریه کردم
من موندم منظور این آدم از اینکه اینها رو توی فضای نت می نویسه چیه؟ اگه دوست داره داستان بنویسه، یک کلمه بگه اینها داستانن، چی گیرش میاد از دروغ بافتن و مردمو سر کار گذاشتن؟
شادی الان به وجود خودش هم شک می کنه!
من کیم؟
کجام؟
آیا مادر سه فرزندم؟
آیا وجود دارم ؟
غنچه جان منم مثل تو فکر می کنم.فکر میکنم حسنا حتی دوست پسر نداشته چه برسه به دوتا شوهر که ادعاشو داره.حتی اگر کسی بخواد دروغ بنویسه مثل کبوتر می نویسه نفس و حسنا مشخصه اصلا تجربه با مرد بودن ندارند...هرچی می نویسه به نظر من غیر واقعی میاد(بین دروغ و غیر واقعی اینجا فرق هست)یعنی حتی تو دروغ هم نمیشه چنین چیزی گفت.
نفس که فیلمیه واسه خودش
کار های قانونی الان برادر شوهر داره انجام میده !؟!؟؟!؟!
تو این یک سال چی کار میکرد
و اینکه در خارج از کشور کسی با خانواده اش اونم در سن بالا زندگی کنه و خارجی هم باشه برای من خیلی عجیب
و ازدواج کرده باشه بازم پیش خانواده اش باشه اونم عجیب
کلن فکر کنم جاری یک عکس تو اینترنت بیش نیست
بعضی وقت ها حس می کنم نویسنده وبلاگ حسنا یک دختر کم سن ساله که هنوز 18 سالش هم نیست آخه مگه میشه یک زن انقدر از همه چیز بی خبر بی اطلاع باشه و انقدر فاحش نتاقض داشته باشه
نمیشه بچهه ها...نمیشه..
منم تا وقتی مجرد بودم همین فکر رو می کردم...حتی تا چندسال پیش...اما زمان که بگذره...می بینی وقت و زمانی که واسه ساختن زندگیت گذاشتی چیزی نیست که اجازه بدی هوس یا هر چیز دیگه ای ازت بگیرتش...مخصوصا وقتی بچه داشته باشی....
زندگی را تو بساز...
نه به آن ساز که سازند و پذیری بی حرف...
زندگی یعنی جنگ...تو بجنگ
زندگی یعنی عشق...تو به آن عشق بورز...
عسل جان،
موضوع مردک اشتباه نیست. اگر اشتباه کرده بود، اگر اشتباهش را جبران می کرد، اگر آدم بود ... می شد بخشید.
ولی وقتی یه مردی "اینکاره" باشه چیکارش می شه کرد؟
چیزی که حسنا از مردک تعریف می کنه یه عمر اینکاره بوده. کسی که اینکاره نباشه عمرا بتونه 5 روز با معشوقه اش بره شمال و زنش نفهمه.
اون اگر حسنا را زن خودش می دونست هیچ وقت یه دستش به حسنا بند نبود و یه دست دیگه اش به تلفن با زنش خوش و بش کنه. این عادتش بوده که با زنهای این مدلی بگرده و اونها هم که براشون مهم نبوده، دستمزدشون را می گرفتند.
با حسنا هم مثل اونها می خواست باشه، که حسنا رند بازی درآورد و خودش را غالب کرد بهش.
بگذریم.
شما یه پیچ هرز می شه چیکارش می کنی؟ جز این که بندازی دور کاری می شه کرد؟
مرد هرزه هم همونطور ....
می دونم که الان حسنا می آد می گه خانم اولی خونه را پس داد و شاد و مهربون مردک را پذیرفت و همه چیز درست شد. فقط چون هرچی اینجا می خونه میره سناریوهاش را می نویسه.
اما محاله که اون زن این زندگی را دیگه بپذیره. یا حسنا را بیرون می کنه و فقط و فقط و فقط به خاطر آبرو و ازدواج بهار مردک را می پذیره. یا این که طلاق می گیره تمام.
حالت اول هم بستگی به توانایی پدر و مادر و خانواده مردک در به دست آوردن دل خانم اولی دارند. بالاخره یه عمر عروسشون بوده و مثل پدر مادرش هستند. شاید اونها بتونن راضیش کنند که طلاق نگیره و حسنا طلاق بگیره.
لالا مرسی برای توضیحات جامع و کاملت..
خیلی واسم عجیبه که من حسنا رو تا همین چند ماه پیش باور کرده بودم و اصن شکم نبرده بود..
راستش من احساس میکنم که قصیه ی بچه و اینها به کل دروغه متاسفانه..
اینطوری دیگه چی راسته تو این وبلاگ
ممنونم پریناز عزیزم
منم جای خانم اولی بودم همین کارو می کردم .
اموالم رو می گرفتم و از مردک جدا می شدم
می تو
ولی حسنا از لج همتون هفته بعد می نویسه خانم اولی خونه را پس داد و مردک را هم با منت و سلام و صلوات برد خونه.
عاشق مردک هست و صبح تا شب قربون صدقه اش می ره. خانم اولی بدون مردک نفس نمی کشه
راستش نمی خواستم به این موضوع هم اشاره کنم چون به نظرم زیادی بود ولی این که کسی در اروپا خونشو بده اجاره تا قسطشو از اون طریق بپردازه صرفا از یک ذهنیت ایرانی خارج نرفته برمیاد که نمی دونه این کار از لحاظ مالیاتی به صرف نیست. چون اجاره رو برات درآمد حساب می کنند و کلی بهش مالیات حساب می کنند.از یک طرف خونه پدر و مادر زندگی کردن یعنی طرف خرج خونه زندگی آب و برق و...نمی پردازه پس نمی تونه این مخارج رو از مالیاتش کسر کنه و با اجارتون اساسی میره رو مبلغی که باید بپردازه.
اصولا این که برادرشوهر و جاری که کار ثابت ندارند وام خونه بگیرن از محالاته.کسی که به پیچیدگی های وام گرفتن اینجا آشنا باشه می دونه چی می گم.
*منظورم این نیست خارج رفتن کلاسه و ندیدنش عیب صرفا منظورم به خالی بندی هایی نظیر حسناست.
گفت خونشون را دادند اجاره که قسط هاش را از اجاره بدن و جاری هم برگشته پیش پدر مادرش زندگی می کنه.



)
برادر شوهر هم که پیش پدر مادر خودش.
جالب تر از اون این که برادرشوهر شغلش محفوظه و وقتی برگرده قراره بره سرکارش
زنش برای دو روز مرخصی که بیاد بچه اش را ببینه گیره، خودش یکساله ایرانه و شغلش محفوظ
لالا جون چیزی از این قصه حسنا فهمیدی ما را هم شیرفهم کن.
ممنون که با اطلاعاتت ما را منور می کنی (کمی روشن بودیم
مهسا موفق باشی عزیزم..
امیدوارم که همیشه بیای اینجا و کلی خبرای خوب بهمون بدی
و مرسی برای لینک..
فضا اسمال آقا میطلبه با این وضعی که حسنا داره پیش میره..:))
حسنا جان دیره دیگه. باید می نوشتی این مدت برادرشوهر شخصا رفته بود دنبال کارهای قانونی نی نی خانم. نوشتی قراره تازه بره دنبال کاراش یعنی یک سالی نی نی مهمونه ایرانه. به نظرم تو می تونی ازش نگهداری کنی این طوری به برادرشوهر هم نزدیک می مونی می دونم که خیلی دوست داری!
راستی ضایع نکنی بنویسی وکیل گرفته بود این مدت ایران بودها آخه باید خودش بره دی ان ای بده. دوباره ضایع نکنی بنویسی از طریق سفارت ها...چون شخصا همونجا باید بره. بازم می گم ضایع نکنی بگی منتظر به دنیا اومدن نی نی بود برای دن ای آی چون اونم باید قبل تولد نی نی انجام می داد...راه داره ولی دیگه اینو بهت نمی گم..راستی یادت نره مامان اجاره ای نی نی هم باید دادگاه حاضر بشه وکیلش هم می تونه بره ولی خب گناه داره اون خارج ندیدست بده جاری براش دعوت نامه بده با خودت ببرش.
عسل جون
و اصلا پشیمان و شرمنده هم نیست و ارزش نداره یک ثانیه دیگه باهاش زندگی کنی
دندونی که فاسد میشه باید کشید دیگه، مگه نه؟
مردی که هرزه شده باشه هم، حالا چه یک سال باهاش زندگی کرده باشی و چه 20 سال، بهتره بذاری کنار
درسته که دردناکه ولی اتفاقیه که افتاده. اگه همه این چیزهائی که حسنا از همسر می گه درست باشه، مرده واقعا اینکاره است
ضمنا شما واقعا فکر می کنی مرده با حسنا خوشبخت می شن؟
مگه ممکنه دندون فاسدی که شما کشیدی و دور انداختی، به درد یکی دیگه بخوره؟
مردی که زن اولش دور انداخته باشدش هم همون حکم دندون فاسدو داره
حسنا و زنهائی مثل اون نمی فهممن اینو، ولی من وشما که می دونیم تنها موندن تا آخر عمر بهتر از زندگی کردن با یک مرد اینکاره است
سلام بانو..
من اومدم:***..می یام و میخونم اینجا رو منتها اینروزا حسابی درگیرم و دیگه شبا که میام کامنتااااا زیاااااد تا همه رو بخونم و چند بارم از خنده پخش زمین شم دیگه انرژی نمیمونه واسم..
من اصن عاشق کامنت گذرام..
عاشق اون دسته ای که با چند تا اسم اینجا کامنت میذارن..شکایتی ام ندارم ازشون چون نمک داستانن..خیلی فانه.. فکر نمیکنم عمدی اینکارو بکنن:)))..قصد و غرضی ندارن..مگه دیوانه ان خدای ناکرده؟؟!!!:))..قصد مزاح دارن..جو اینجا که جدی میشه میان دور هم باشیم بخندیم..ما تو وبلاگ بانو هستیم آی لاو یو پی ام سی:**
بعد هی بگید گرونی و تورم تاثیر نداره!!!..جوون مردم چهارتا کامنت میذاره هر کامنتش به یه اسمیه:))..طرف اسم خودش یادش نمیاد..فشار روشه...چه طوری بگه بهتون؟؟!
کسی به خودش نگیره ها..کسی که اینجا خدای ناکرده مبتلا به بیماری های حاد و مزمن روحی و روانی نیست که بخواد از این کارای بد بد تو کامنت دونی بکنه..اگر هم کسی شیطنتی بکنه میذاریم به پای گرونی و دور همی و اینا..
یه دسته اونایی که میگن داشتیم رد میشدیم و اولین باره رسیدیم اینجا و اصن نمیدونم کجام و یهویی هولم دادن این تو و نمیدونم با چی اومدم و شما چی میگید و چی ازم میخواید و اینا..این دسته هم خیلی دوست داشتنی ان..از بس که با محبتن..از بس که تعارفین..طرف روزی صد بار اینجا رو رفرش کرده روش نمیشه بگه خب..درکش کنید..اینا همون نسلایی ان که تو طفولیت موز میذاشتن جلوشون تو مهمونی و دلشون غنج میرفت واسه موزه منتها ژست میل ندارم میگرفتن..اینا نسل سوخته ان...
کسی به خودش نگیره ها..ما که نداریم از اینجور خواننده های تعارفی اما اگر کسی ام باشه از بس که با محبته..
یه دسته ی دیگه اونایی که تو خصوصی سوال های خصوصی راجع به زندگی مثلا خصوصی حسنا میپرسن و تو عمومی ماها رو امر به معروف میکنن:)))))))))))))...من عاشق همچین شخصیتاییم:)))...وقتمم تا ابد آزاااااااااااااااااااااااااااااااااااده...اصن سرم وصل کردم به خودم که محتاج خورد و خوراکم نشم:))))))..هر وقت از سرم شماها که روزی صد بار اینجا رو رفرش میکنید استفاده کردم اون وقت فغان سر بدید...اگرچه من سرم واجب بشم حسنا هستش دیگه..حسنا جووون بهم سرم خاااااااارجی میده منت هیچ کدومتون رو هم نمیکشم:))))...وقت من و حسنا جوون هم تا ابددددددددد آزااااااااده..سرمای حسنا امتحانشو هم پس داده الان یه ساله داره بی وقفه چاخان پاخان برامون میبنده هنوز مغزش خاموش نشده..راستی سلام حسنا:))...
دیدید یه سری هستن تو اکیپای دوستی که اینا میافتن وسط اکیپ به زیر آبی رفتن و آخر سرم به یه طرز فجیعی با کوله باری از خاطره از گروه رانده میشن...اینا همونان..
اما دلم سوخت واسه حسنا...این قضیه توی دنیای واقعی مصداق بارزه اینه که شما در ظاهر اسم دوست رو واسه یکی یدک بکشی در حالیکه پشت سر بیچاره میکنی طرف رو..کلی میگما..خیلیا راجع به حسنا یه همچین رفتاری دارن..نکنید اینکارو چه حسنا باشه چه میلیاردها آدم دیگه..نکنید بابا...ماها هرچی باشه همینجا قشنگ و رک و راست به حسنا میگیم حسنا هم از اون طرف اصلاح میکنه اشکالاتش رو از رو دست ماها..دیگه زرنگ بازی در نمی یاریم...حسنا این طرفدارات تو رو به فنا دادن قشنگ:)))..یکی طرفدارات..یکی هم نفس..تجربه نشون داده هر وقت با نفس مشورت میکنی کل داستان به فنا میره:))...ماها رو بگیر رو سرت حلوا حلوامون کن...خوانندست داری حسنا؟؟!!!مشاوره داری حسنا؟؟!!
یه دسته اونایی که میگن داشتیم رد میشدیم و اولین باره رسیدیم اینجا و اصن نمیدونم کجام و یهویی هولم دادن این تو و نمیدونم با چی اومدم و شما چی میگید و چی ازم میخواید و اینا..این دسته هم خیلی دوست داشتنی ان..از بس که با محبتن..از بس که تعارفین..

من یه سوال برام پیش اومده بود که دوست داشتم از مامی امیر حسین بپرسم، اینکه اگه یه روز امیرحسین مامان جدیدی پیدا کرد که مثل حسنا خانوم و مهربون بود، مامی همینقدر که با حسنا دل و قلوه می ده، با اون هم خوبه و در آرامش با هم زندگی می کنن یا نه
قبلا اشتباه می کردم و فکر می کردم واقعا حسنا رو دوست داره
ولی دیگه لازم نیست بپرسم، با این کامنتهائی که دوستان از مامی امیرحسین اینجا گذاشتن، مخصوصا این آخریه، فهمیدم نظرش درمورد حسنا و وبلاگش چیه
ولی خدائیش خیلی تمیز و باحال تیکه می اندازه
منم از متلک هایی که به حسنا می گه خوشم می آد. از اولش هم همینطور بود. تو کامنتهاش یا داره پز می ده به حسنا، یا داره متلک می ندازه بهش
شادی جون
آخه حق یه زن از 20 سال زندگی یه مشت پول و مال و امواله؟؟
یعنی حسنا و شوهر برن به خوبی خوشی زندگی کنن؟؟...
اون بچه چی؟ اینکه پدرش عصر تا عصر ببره بگردونتش همه حقش از این زندگیه؟؟...
واقعا فکر می کنی حسنا و مردک خوشبخت می شن؟ !!
بانو گفتم بودم قبلا که حسنا از اینجا سرمشق میگیره ما ها اینجا هی گفتیم مگه الکی بچه رو بزنه زیر بغلش و ببره حالا تو کامنتهاش جواب داده اول باید کارهای قانونی بچه رو برادر شوهر انجام بده تا بتونه ببرتش. میگم بیا یه پست بنویس از حسنا بخواه هرچی سوال داره ازت بپرسه و بهش جواب بدیم که اینبار راحتر بتونه پست بنویسه که کامنت گذارهای عزیز حسنا براشون اینقدر سوال پیش نیاد.
از این مامی امیر حسین خیلی خوشم میاد همچین در قالب بغل و بوس به حسنا میندازه که بچه های اینجا اینجوری بهش نمیندازن. بهش علنی گفت بیا یه پست خاله زنکی بنویس حتی موضوع نداشتی از خودت در بیار و دروغکی یه چیزی بنویس. بانو جان خیلی ها میدونن حسنا دروغ مینویسه ولی مثل یه داستان میخونن و میخندن.
کامنترهاش هم بامزه اند. اول یه بوس و بغل، بعد با احتیاط سوالهایی که اینجا خوندن را مطرح می کنند


مامی امیرحسین بامزه متلک بارونش می کنه. می ترسم اینقدر ما گفتیم تحریمش کنه
الان هم کامنتش را نگه داشته، کلی کامنت جواب داده بعد برگشته اون زیر میرها اون را جواب داده.
از قصد کامنتها را پس و پیش جواب می ده که اونایی که دلش نمی خواد بقیه بخونن اون وسط مسطها گم و گور بشه.
قبلا اصلا اصلا اینطور نبود و به ترتیب جواب می داد. الان مدتیه کامنتها را قاطی جواب می ده و مورد دارها را یواشکی اون زیر میرها
کاری که با کامنت مامی امیرحسین کرد که کسی نبیندش
ممنوم شادی عزیزم


بیا تو بشین اینجا پیش ما

می خوایم بشیم سیریش ما
صبحی اومدم در خونه
گفتم درس کنم واست یه صبحونه
حالا بشم من واست زنه خونه
بگم همه جا شدم یه دردونه
شورت مامان دوز و بزرگ و چارخونه
خودم می دوزم واست دونه دونه
عسل عزیز
من همون کاریو می کردم که خانوم اولی داره می کنه. حق و حقوق خودم و بچه مو می گرفتم و مرد اینکاره رو شوت می کردم بیرون
منم !
مهسا جون

بهت تبریک می گم
امیدوارم همیشه توی زندگیت موفق باشی. تو خیلی جوانی و آینده مال توئه
بانو چند وقت پیش به این شعر اشاره کرده بود ، اصلا انگار
این شعر رو برای حسنا گفتن




اسمال آقا
سیبیل سیاه
چشم بادومی
پاشنه طلا
میخوام بیام درخونتون
حرف بزنم با ننتون
بگم شدم عاشق پسرتون
میخوام بشم من عروستون
بابامیخوام بیام زنت بشم
نگو نه نگو نمیشه
ریشات اگه بلند بشه قشنگترم میشه
میشم فدات
عاشق کارات
میپزم برات تو هرچی بخوای
حالا نمه نمه
شدی تو شوهرم
اسمال آقا آره تویی تاج سرم
لینک دانلود اهنگشم گذاشتم
مهسا عاشق اونجاشم که می گه: حالا نمه نمه شدی تو شوهرم ...
وقتی حسنا می گفت رفتیم رستوران، کارت را گذاشتم زیر گل و ... فکر می کردم چقدر این قسمت بهش می آد که دیدی چطوری به زور مجبورت کردم بشی شوهرم
سلام مجدد!!
من هرچی بیشتر کار داشته باشم بیشتر توی اینترنت می چرخم!! ایشالا موقع دفاعم دیگه لب تاب و می ندازم گردنم راه می رم
امروز دقیقا 2 ساعت و 45 دقیقه جلوی در اتاق استاد علاف شدم..من بودم و آی پد و اینترنت رایگان!!!...رفتم کلی از آرشیو حسنا رو که بانو گذاشته بود و فرصت نکرده بودم بخونم رو خوندم..برگ های اول تا 20-23...
حالا برام یه سوال جدید پیش اومده:
حسنا تا قبل از علاقمند شدن و وابسته شدن همسرش بهش مدام به خانم اولی حسادت می کرد و حرص می خورد و معتقد بود که اون داره سیاست به خرج می ده و من فقط یه زنگ تفریحم....حتی از اینکه خانم اولی به شوهر بگه برو پیش حسنا ناراحت می شد و می گفت " داره به من صدقه میده"
بعد از اون سفر و دیسکو و اون اشک ها و لبخندها!! دیگه حسنا از این وابستگی شوهر بهش مطمئن شد و از اون طرف هم خانم اولی این وابستگی رو فهمید...حالا حسنا داره دقیقا همون رفتارها رو می کنه: به شوهر میگه پیش خانم اولی برو و اینجا کمتر بیا و اشکال نداره و گناه داره و ایشالا آرامش بگیره و .....
این خوی زنانه است...وقتی بفهمی پیروزی، توی پوست گوسفند میری ....
اما سوال: الان به نظر شما خانم اولی باید چکار کنه؟!!
دوستانی که اینجا میان، ایشالا که جای حسنا نیستین!، اما اگه خدایی نکرده جای خانم اولی بودین چکار می کردین؟(اینکه اجازه نمی دادیم زن بگیره به کنار...شرایط الان رو میگم)
ایشالا موقع دفاعم دیگه لب تاب و می ندازم گردنم راه می رم
حسنا مادر از طرف من رفتی برای بقیه کامنت گذاشتی ؟
ممنونم الهه ی عزیزم ، گلریز عزیزم ، ایناز عزیزم



واقعا باید براشون دعا کرد روح متلاطم و مشکلات فروخفته زیادی دارند که فقط باید خدا کمکشون کنه شفا پیدا کنند

ممنونم که دعا کردی ، حسنا و کامنتگذارای جلبکت ، امتحانمو خیلی خوب دادم
ممنونم ک وقت گذاشتید وبرام کامنت گذاشتید
یه وبلاگی برام بااسم شماکامنت گذاشته بود گویاهمون ادمدمعلوم الحال بود من تایید نکردم
بازم مرسی ایشاله سلامت باشید
پاسخ: خواهش میکنم ناشناس جون کاری نبود برای خودت هم سلامتی باشه بغلماچ امان از اون آدم معلوم الحال که از دست مشکلات حل نشده درونی اش میره مزاحم دیگران میشه خنثی . امیدوارم این رو بخونه و خجالت بکشه از این کار
حسنا بانو - ٥/٩/۱۳٩٢ - ۸:٢٥ ب.ظ
یه تیکه هست که می گه بپیچ بابا
اره حسنایی، بپیچ بابا
به ناشناسم بگو بپیچه
اره حسنایی، بپیچ بابا
به ناشناسم بگو بپیچه
مهسا جان میدونم تو دانشگاهی که تو درس میخونی هر امتحانی رو پاس کردن اونم با نمره خوب چقدر سخته و مهمه..!
تجربه عینی شو داشتم !
ایشا لا خبر ارشد و دکترا و بورس های تحصیلی اونور آب رو بدی بهمون!
یه وقت بعضی ها با سر نرن تو کیکت از فرط خشم و انگر!!
به مهسا




به سلامتی مهسا جان انشالله همیشه تو زندگی خوشبخت وموفق باشی خانومی
یادمه یکی دوست داشت بره وبلاگ مامی امیرحسین براش کامنت بذاره کی بودمن ادرسشو دارم
اقا این مامی امیرحسین همیجوری حسنارو میبنده به رگبار
حسنا دوستات وببین کی ها هستن
حسنا من فکر میکنم ما دوست های واقعیت باشیم تا اونایی که میان وبلاگ برات به به و چه چه میزارن
ما حداقل بهت داریم رک میگیم
این مامی امیرحسین که دیگه اخرشه
یعنی حسنا واقعا تاحالانفهمیدی اینا واسی چی دورت جمع شدن
فقط به خاطر سرگرمی تو رو میخونن
آیناز جون،
خب به ترتیب تایید کن و برو. حداقل طرف از روی تاریخی که کامنت گذاشته می فهمه به کامنتش رسیدی یا نه.
مامی امیرحسین آدرس نمی ذاره، شاید دلش نمی خواد وبلاگش شناخته بشه. اذیتش نکن بذار بمونه واسه حسنا کامنت بذاره، بخندیم
هر چند حسنا ممکنه تحریمش کنه. الان هم کامنتهاش را دیر و لابه لای اون قبلی ها و یواشکی تایید می کنه که مثلا کسی نبینه.
یهو 5 تا کامنت از وسطهای سه تا پست قبلتر را می ره تایید می کنه. بعد هی می گه ببخشید به خدا نرسیدم ...
هر روز باید کامنتهای تمام پستها را چک کنند تا ببیند کی می خوای تایید کنی؟ به قول گلریز خواننده هاش را گوسفند فرض کرده
واقعا از کوه کندنم سخت تر بود


حالا صبر کنید نمره اش بیاد ، همگی دعوتید رستوران مجلل سر خیابون خونه حسنا و نفس اونور جوی اب
یادت باشه از قبل برای من دلستر لیمو سفارش بدی ( قابل توجه غنچه عزیز
)
مبارکه مهسا خانوم. باریکلا
مهسا جان ایشالا که همیشه موفق باشی و شاد


الهه جان قمرالملوک قاجاری چی بود تو کامنتهای قبلی گفته بودی؟
بچه ها



























من بلاخره امنتحانمو دادمممممممممممممم
هورااااااااااااااااا
همه بیان وسط ، دست دست دست دست قر قر اهاااا
بانو بیا وسط
گلریز کجایی
شادی ، ایناز ، الهه ، لالا و بقیه دوستان عزیزم
حسنا دست نکن تو کیک
برای همه دوستان عزیزم در اینجا
وسط بودم بابا. تو حواست نبود، مست موفقیت بودی.





حالا همه با هم کردی ! جااااااااااانم
چرا چند روز همه نگران وقت و ساعت کاری و بیکاری ما شدن این وبلاگ
حسنا هم گفته منتظر بودم سالگرد بگذره بعد خاله زنکی کنم نیست تا الان علمی و فرهنگی بوده رو این حساب گفته
همه مهربون شدن از دیشب تتا حالا کلی نگران زمان زندگی ما هستند
مامی امیر حسین چی انداخته به حسنا
بعد تو جواب مامی امیر حسین دوباره گفته بعضی یا چشم دیدن زندگی من ندارن
حسنا جان جواب مامی امیر حسین بده ... چی کار به ما داری ...ببین خودت داری شروع میکنی ما کاریت هم نداشته باشیم تو به ما کار داریم
ولی کامنت مامی امیر حسین داره به حسنا میگه آره هم من می دونم وبلاگت سرگرمی هم خودت
یک مدت سرگرممون نکردی
احساس مسئولیته دیگه غنچه جان!
در مقابل ساعت کار و بیکاری ما احساس مسئولیت می کنند
مریم مامی امیرحسین٤:٤۳ ب.ظ - سهشنبه، ٢۸ آبان ۱۳٩٢


سلام حسنا جان.لطفا یه پست درست حسابی و خاله زنکی اساسی بزار و کاملا شفاف و با جزییات که خواننده پسند باشه اساسی یه چیزی بنویس دیگه بابا.تازگی ها خیلی سانسوری شدی.یه سر به مطالب پارسال بزن.خیلی هیجان انگیز بود.من که منتظرم.توش حتما خانوم اول هم باشه +همسر و ماجراهاش.دلم یه پست اینجوری می خوادوحشتناکایشاالله که همه چی خوب باشه و مطلب اینطوری نداشته باشی.(نداشتی هم از خودت در بیار چون یه خواننده قدیمی دلش خواستهقهقهه)
پاسخ:سلام مریم جونبغلماچ من صبر کردم سالگرد بگذره تا یک پست خاله زنکی با جزئیات بنویسم نیشخند مریم جون به دور از شوخی بهم ثابت شد که متاسفانه خیلیها جنبه خوندن از زندگی مردم رو ندارند و درد روحی درونیشون فراتر از این حرفها هست خنثی امیر حسین جون رو ببوسماچ
حسنا بانو-٥/٩/۱۳٩٢-٩:۳٧ ب.ظ
حسنا جون، خیلیهای بی جنبه را بی خیال شو
از ساعت تخمه و میوه بگو
حسنا جووون اونی روح متلاطم داره که خانواده همسر اولش بهش نگاهم نمیکنن و مجبور شده بره برای تامین ٦ زن دوم یک مرد دیگه بشه. البته از روح شیطانی تو این حرفها بعید نیست. اخی عزیزم به ارامش رسیدی نه؟؟ در ازای نابود کردن بهار. یادته مادرشوهر گفت که بچه ام داره ذره ذره اب میشه و تو اصلا به روی خودت نیاوردی. بایدم بری سالرد بگیری. خب الان دیگه مردک هرزه موقع های پریود هم پیشته و لازم نیست برای شب با تو بودن ببرتت خونه برادر شوهر. از اون مر بی شرف تعجب میکنم که ناراحتی دخترش رو میبینه و میاد با تو رستوران سالگرد نابودی خانوادش رو جشن میگیره. خیلی وقیحی به خدا خیلی. وقیح تر از تو اونهایی هستن که برات تبریک میفرستن. امیدوارم تا دنیا دنیاست در همین چرخ باطل بچرخی حسنا جون. فقط دست از سر بهار و مادرش بردار. راستی خبری از بابای فرهیخته ات نیست. کجاست دلمون تنگ شده براش
گلریز جان، من واقعا نمی فهمم حسنا الان منظورش چیه که اینقدر به قول یکی از کامنترهای خودش ادای خوشبخت ها را در می آره؟
الان دیگه خیالش راحت شد که اون بچه اینقدر عذاب بکشه و جلوی دوست و آشنا و فامیل و ... سرافکنده بشه که باباش زندگیشون را اینطور خراب کرده و افتاده پشت سر یک زن فرصت طلب پول پرست؟
از این که یه زن بعد از 20 سال زندگی تنها و دلشکسته شده، احساس خوبی داره؟
با کمال پررویی هم می گه به هم خوردن این آرامش اصلا به من ربطی نداره؟ پس به کی مربوطه؟ قبل از تو که همه چیز رو به راه بوده و داشتند زندگیشون را می کردند. خودت گفتی بهم گفتند همه چیز زندگیمون عالیه دنبال یکی برای 6 می گردیم. پس همه چیز عالی بوده.
الان هم می گه اگر می دونستم با رفتن من زندگیشون آروم می شه می رفتم.
پس کی باید بره تا اون زندگی آروم بشه؟ عمه من؟
سه ساله داری عذابشون می دی بس نیست؟
اونایی که می آن تبریک می گن قد عدس شعور ندارند. به قول دکتر شیری اندازه پرز فرش هم نمی فهمند. آخه فرض کن خودت، خواهرت، مادرت، دوستت، چمیدونم یه زن غریبه... هر کسی ... یه زن ده سال جوون تر بیاد حاصل یه عمر زندگیش را از دستش دربیاره، بعد شما می ری به زن جدید می گی مبارکه؟ عقلت کجا رفته؟ انسانیتت کجا رفته؟ شعورت کجا رفته؟ خوبه این بلا سرت بیاد تا بفهمی مبارکه یعنی چی !!!!! ببینم می تونی بری به هووت هم بگی مبارکه
کلا دیوانه ای بانو
اگر نبودی
اسم ویلاگ را همسر سوم نمیکردی
واقعا
روان نا سالمی داری
خدا شفات بده
اول حسنا رو
بعد خود تو رو
لیلا ۱۱:۱۸ ق.ظ - سهشنبه، ٥ آذر ۱۳٩٢

سلام؛ دوباره باید کامنت بذاریم ؟
پاسخ: سلام لیلا جون نه عزیزم ممنون که ایمیلت رو گذاشتیبغلماچ
حسنا بانو - ٥/٩/۱۳٩٢ - ٦:٥٤ ب.ظ
طرف شووووووووووووته !!!

دیده یارو اصلا محل نذاشته. اومده نوشته بی خیال همتون که دو هفته علاف/الاف؟ بودین. بعد این همه ماجراها، در تاریخ 5 آذر، اومده میگه باز کامنت بذارم
بعد ما انتظار داریم اینا بفهمن حسنا مچلشون کرده!!
برای مسافرت هم شد که شد نشد هم که مرخصی ها رو میگرم یک طور دیگه مصرف میکنمنیشخند
حسنا بانو - ٥/٩/۱۳٩٢ - ۸:۳٥ ب.ظ
بانو منظورش به شماست که می گی شش ماه گذشته یک ماه مرخصی بوده.
همه کار! جاک... سر مرخصی هم حواسش به حسنا هست که یه وقت نون حلال نخوره.
ممنون حسنا جان که از یک کامنت کوچولو هم نمی گذری و همه را پوشش می دی.


تازه امسال یه سفر خارجه هم با بهار جون رفتی، اونم حساب کنی چوب خط مرخصیت از پر هم رد می شه، ولی همه کار! خونه خالی جور می کنه، مرخصی که سهله
فقط می خواستم بگم چرا سر مرخصی سقطت، گواهی دکتر را قبول نکردند؟ به قول مامی امیر حسین، می خواستی هیجان داستان را بیشتر کنی؟
راستی این حقوقی که بابت وبلاگ نویسی و مرخصی و جا ... و دایورت تلفن دولتی روی موبایلت و ... می گیری، نوش جونت، از گوشت سگ حرومتره. از اونطرف هم که پول اشک و آه یه زن و یه دختر را می خوری. کلا زندگی ساختی واسه خودت. باش تا صبح دولتت بدمد
دلی خانوم وقتی برای حسنا کامنت میذاری به جز توهین و توهین چیزی نمیگه البته با لفظ مودبانه. خوب اخه یکی باید بهش حالی کنه که همه ادمهای دنیا گوسفند نیستن و ادمهایی هم وجود دارن که مغز دارن.
به مهسا دیروز کلی توهین کرد در مورد خانوادش. اخه یکی باید اینجوری حرف بزنه که خانواده خودش هیچ مشکلی نداشته باشن. به نظر شما کسی که دخترش رو یواشکی بدون هیج مراسنی میده به یک مرده ٥٠ ساله ادم نرمالیه؟؟؟
مهسا یک اشتباه در مورد قیمت ویزا کرده بود، این اشتباه چه ربطی به اون حرفها داشت؟
خودش که با افتخار می گه مردک و خانم اولی زنگ زدند با بابام صبحت کردند و گفتند دنبال کسی برای 6 می گردیم ...
کسی که تا دو سال بعد از عقدش خانواده شوهرش حاضر نشدند حتی تلفنی باهاش حرف بزنند.
می تونه حرف از خانواده بزنه؟
لالا جون لایک!
بانو جون
این پست حسنا و اشاره به نیومدن جاری باعث شده احساس کنم کل مطالبی که می نویسه از همون اول خیالی بوده
فکر نمی کنم هزینه بلیط اونقدر زیاد باشه که یه مادر نتونه به بچه ای که با اون شرایط و با اونهمه هزینه و سختی داره به دنیا میاد، سر نزنه
خارجیها به لحظه تولد بچه خیلی اهمیت می دن. حتی پدربزرگ و مادربزرگ و دوستان نزدیک پدر ومادر هم اگه وقت داشته باشن، موقع تولد بچه حضور دارن
توی ولایت ما، هرکسی از اقوام و دوستانو که بخواین می تونین دعوت کنین موقع زایمان بیاد پیشتون، به جز سگ و حیوانات خانگی دیگه
من هم هیچ جوره این قضیه مرخصی را نمی تونم هضم کنم.
راستش از نظر پزشکی نمی دونم آیا امکانش بوده یا نه، ولی اگر کسی بدونه شرایط کاریش تا اینطور هست، موقع گذاشتن جنین در رحم اون خانم، می تونستند دو هفته دیرتر بگذارند تا تولدش بشه کریسمس که مامانش باشه.
من اگر بودم به این حالتش هم فکر می کردم.
چون حسنا گفت اولش میکرو انجام داده و چون نشد، از جنین های باقیمانده استفاده کردند. آیا می شد این جنین های باقیمانده را دو سه هفته دیرتر بذارند تو رحم جایگزین؟
اونوقت کریسمس متولد می شد و مامانش هم می تونست باشه.
تازه بخاطر دو سه هفته سال تولدش هم نمی شد 2013
برای من سواله چرا هروقت حسنا به شدت در دروغاش گیر می کنه و اینجا به چالش کشیده میشه عزیزی پیدا میشه که به ما گیر بده چرا همکاریمون با همسران اول فلان طور نبوده یا کلا بحث رو می کشونه به دفاع از حقوق زنان و یا حرف سوگند رو دوباره پیش می کشه و....به هر حال بحث منحرف میشه.
من ادعا نمی کنم این وبلاگ حقوق زنان رو تامین می کنه ولی اگر شما این راه رو صیحیح نمی دونید خب راه خودتونو شروع کنید و حتما اگر بهتر باشه طرفداران بیشتری جذبش می شن.
من هم ادعایی برای احقاق حقوق زنان نداشتم.
قدم بسیار کوچکی هست در مبارزه با چندهمسری، خیانت، دروغگویی و ضربه زدن به اعتماد و امنیت یک زن و از هم پاشیدن یک زندگی و به تبع اون ضربه خوردن به بچه های اون زندگی و نسل بعد ...
خانم رویا
چون در حرفاتون به حرفای من اشاره کردین جوابتونو می دم. کسی بیکار نیست که موشکافی که بچه خارجی!(که نیست) کی می تونه سوار هواپیما بشه و جزییات ویزا چیه.وقتی حرف کسی رو رد می کنید دلیلش رو باید بگید. من نمی تونم صرفا بگم حسنا دروغ میگه بدون این که بگم چرا.در ضمن هر کدوم از ماها در مورد چیزایی حرف می زنیم که از قبل در مورد اطلاع داشتیم مثل جریان ویزا یا قانون کار که گفتم می دونم چون شوهرم وکیله و خودم 100 بار بیشتر دعوتنامه برای این و اون فرستادم یا وقتی نظر دکتر رو در مورد سوار شدن بچه به هواپیما نوشتم گفتم که دارم از دکتر پسر خودم نقل قول می کنم. اگر می رفتم با وکیل و دکتر صرفا به خاطر راستی آزمایی حرفهای حسنا تماس می گرفتم حرف شما مبنی بر بیکار بودن! من صحیح بود ولی همونطور که شرح دادم ما اینجا دانسته های خودمونو شریک می شیم و اگر 300 تا کامنت هست 200 نفر بیشتر در نوشتنش شراکت داشتند. نه مثل وبلاگ حسنا 1300 کامنت داره که شاید 60-70 تاش توسط افراد واقعی باشه و 1200 تای بقیه اش توسط +1300 تا جواب صرفا توسط نویسنده وبلاگ جعل میشه. می بینیم فقط 100 نفر کامنت گذار با پرچم کشورهایی داره که عده خیلی کمی ایرانی داره چه برسه به این که صدها نفرشون کامنت گذار حسنا جان باشند!
لالا جون دقیقا درست می فرمایید. همه ما که همه چیز را نمی دونیم. هر کدوم یه سری اطلاعات داریم و متوجه قسمتهایی از دروغهاش می شیم. اینجا برای هم بیان می کنیم.

مسلم هست که عقل دو سر، بهتر از عقل یک سر هست.
لالا جون اون پرچم ها مال فی0 لتر 0شکن است. اکثرا مربوط به داخل ایران است که با فیلترشکن می آن و پرچم کشورهای مختلف را نشون می ده.
دلی جان
باهات موافقم. بعضی وقتها تند می ریم و یا خیلی وارد جزئیات می شیم
من هم معتقدم که بهتره کلی تر حرفهامونو بزنیم
هرکسی ممکنه اشتباه تایپی داشته باشه و یا با یک لغت آشنائی نداشته باشه، یا اینکه حواسش نباشه و یه چیزی رو اشتباه بنویسه
این برای ما هم پیش میاد بخصوص وقتی که همزمان با تایپ کردن در اینجا با کس دیگه ای هم حرف می زنیم و یا چیز دیگه ای می خونیم
همزمان با تایپ کردن می خوریم
شادی جان
آمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
رویا جان میدونی تاحالا چندنفر توسط همین وبلاگ بانو وتلاشش وبقیه ی بچه تونستن بفهمن که حسنا چه خون اشامی
اون درباغ سبزی که حسنا میگه وجود نداره
حسنا فقط حسرت های درونیشو میگه
که باید برای دختران ماروشن بشه که دروغه
اون وقتی هم که تو میگی ما لابه لای کارهامون جورمیکنیم
یه خبر خوب از دوستم بهم رسید الان
داشتم اینجا می نوشتم که اس ام اس زد رفته برای سونوگرافی. دو تا پسر داره و خیلی دوست داشت سومی دختر باشه
الان که بهش زنگ زدم گفت که نی نی دختره. خیلی ذوق زده بود. من هم خیلی براش خوشحال شدم
یه دختر دورگه کانادائی، آمریکای جنوبی. فکرشو بکنین چقدر ناز می شه
خدایا به همه زنهائی که دوست دارن مادر بشن، یه نی نی خوشگل و ناز بده
مبارک باشه. انشاله به سلامتی

برای دعا هم آمین
مخصوصا برای الهه ی ما هم
همه حواشی رو حتی تا سوار شدن بچه ی خارجی برادر شوهر و جاری حسنا بررسی میکنید و نگران مشکل تنفسی اش در حین سفر میشید
از ویزاش که سر من سوت کشید
یا خدا
خدا به شماها چه اعصابی داده و چه وقتی
ما تو زندگی خودمون موندیم
شکر خدا بل بشوی این خونواده های خانواده به هم زن رو نداریم و اینقدر مشغولیم
چطور شما فرصت میکنید و اجازه میدین به خودتون اصلا
تو تمام حواشی
تو تمام زوایا
راست و دروغ و خیلی دروغ
یک آدم حقیقی یا مجازی
اینقدر موشکافی کنید
و اسمش رو بزارین دفاع از حقوق زنان؟
رویا خانوم،
از یه طرف نصیحت می کنی و نهی از منکر. از یه طرف دیگه برات جالبه که ما فضولیم و ...
از اون طرف بدون اسم سوالهای خصوصی می پرسی در مورد حسنا و پست هاش.
شما چطور به خودت اجازه می دی سوال در مورد زندگی خصوصی حسنا می پرسی؟
بقیه جوابتون را شب می نویسم. الان کار دارم. ولی برام جالب بود که فضولی می کنی و به ما می گی فضول
--------------------------------------------------------------------
چرا دیگه کامنت ننوشتید؟ از دیروز اینجا بست نشستین و ما را سین جیم می کنید، یهو تمام شد؟
خانم محترم، سوالهایی که پرسیدید برای من عادی بود. من هم بودم می پرسیدم. این نصیحت ها و پای خدا پیغمبر را وسط کشیدن برام عادی نبود. از این قسمتش تعجب کردم.
می دونی چیه رویا جان،
آدمهای عادی کتاب می خونند، فیلم می بینند، اخبار گوش می کنند.
آدمهای یه درجه بالاتر از عادی نقد فیلم و کتاب را هم می خونند، همون خبر را از دو منبع مختلف گوش می کنند و به تناقضاتشون فکر می کنند.
آدمهایی هم هستند که کتاب نقد می کنند و فیلم بررسی می کنند و ...
من به دسته دوم و سوم نمی گم بیکار. می گم هشیار، می گم مطلع، می گم کنجکاو، ...
برای دسته اول احترام قائلم. اما برای دسته های بعدی بیشتر.
به هر دلیلی ما داریم یه وبلاگ را نقد می کنیم. فکر نمیکنم اسمش باشه بیکاری و دیوانگی و حق الناس و گناه و ....
این وبلاگ (حسنا) بیش از اون که زندگی خصوصی یک آدم باشه، یه کار اجتماعی فرهنگیه. درست مث یک کناب، مث یه فیلم. اگر فقط و فقط زندگی خصوصی باشه که باید در فایل خاطرات خصوصی نوشته بشه، نه در یک وبلاگ عمومی.
وقتی شما پای صحبتهای منتقد یک فیلم می شینی، میگی واااا این چیکار به رنگ روسری فلان بازیگر داره، چرا به لهجه یا دیالوگ بهمانی گیر داده؟ چرا این صحنه را اضافی تشخیص می ده؟ چرا اینقدر فضوله؟ چرا فکر نمی کنه تو یک متر جا دفنش می کنند و اینقدر پشت سرکارگردان حرف می زنه؟ حتی اگر اون فیلم بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده باشه، این نقدها سرجاش هست.
الی آخر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه بار به اسم صبا دنبال اصل و نسب حسنا می گردی و این که آیا ما می شناسیمش یا نه؟
یه بار می پرسی چطور شوهره را نگه می داره. یه بار می ری بالای منبر و با اسم خدا و پیغمبر موعظه می کنی ...
تعدادی از کامنتهات حذف شد. مخصوصا اونهایی که کلمات غیرمجاز را صریح استفاده کردید.
شادی جان من هم با حرکت های خود جوش فرهنگی هم موافقم هم استقبال می کنم ازش، اما خودتو بزار جای من که دیشب برای بار اول اینجا رو دیدم. احتمالا این وبلاگ از مسیر اصلی خودش کمی منحرف شده. چون من غیر از استهزا و دست مایه کردن شخصی به اسم حسنا چیزی ندیدم. عذر می خوام از نویسنده ها اما حس می کنم فضا بیش از حد لازم دچار احساسات زنانه شده، شاید باید کلی تر حرف زد.
دلی جان،

این وبلاگ به طور خاص، فقط و فقط به بررسی وبلاگ حسنابانو زن دوم می پردازه. گاهی خیلی خیلی کم، ممکنه زندگیهای مشابهی مطرح بشه، فقط در حدی که به محتوای وبلاگ خیلی نزدیک باشه و شرایط ایجاب کنه.
یه کارگردان یک فیلم می سازه در اعتراض به یک قانون، در توضیح یا اعتراضی بر یک رفتار، یک بخشی از فرهنگ یا ... آیا شما می ری می گی، چرا نمی رن تحصن کنند؟ چرا قانون را عوض نمی کنند؟ چرا کتاب و فرضیه و تئوری بیرون نمی دن؟
مگه قراره همه به یک زبان حرف بزنند؟ با یک وسیله؟ به یه شکل؟ گاهی یک فیلم سینمایی ساده که در کنار داستان یک خانواده، یک رفتار را نقد می کنه، تاثیرش بیشتر از سخنرانی ها و بیانیه ها و ... است.
شاید صحبتهای ما به گفته شما دچار احساسات زنانه شده یا خیلی تئوریک نیست یا ... اما ما در همین وبلاگ ساده و روایت گونه و ... می خوایم مساله را به زبان خودمون بررسی کنیم.
من تخصص فلسفه و روانشناسی و جامعه شناسی و ... ندارم. من نمی تونم و بلد نیستم با زبان علمی و تئوریک در مورد دروغ و خیانت و کلک و فریبکاری و چرب زبانی و مکاری و زبان بازی و ... حرف بزنم. علمش را ندارم. تخصصش را ندارم. حتی مهارت نوشتاریم خوب نیست. گاهی یک کامنت را چند بار اصلاح می کنم تا به نظرم رسا باشه. سلیس و خوب نمی نویسم.
دوستان جمعمون هم از تخصصهای و رشته های مختلف هستند. وبلاگ ما پایه علمی نداره. بیشتر بر اساس تجربه، اطلاعات فردی و اطلاعات عمومی دوستان می چرخه. تیم ما از نظر تخصصی یکدست نیست. نمی تونیم کار تخصصی بکنیم.
شما اگر فیلم "نوبت عاشقی" مخملباف را می بینید (اون زمان که دیدمش خیلی تحت تاثیر پیام فیلم قرار گرفتم. جوونی کجایی ...) نمی تونید بگید چرا با این قصه موضوع را مطرح کرد؟ چرا در مورد فلسفه و تاریخچه انسان در موقعیت حرف نزد؟ چرا علمی ترش نکرد؟ چرا .... عزیز من اون هم یک زبان و یک روش برای انتقال این مفهوم است. همه که قرار نیست به زبان اساتید دانشگاه و دانشمندان و محققان اون رشته حرف بزنند.
از اونطرف هم که نگاه کنی، نمی شه که در مورد همه چیز به زبان تخصصی صحبت کرد. برای خود من جذابیت نداره که بعد از یک روز کاری، بیام بشینم تئوریهای علمی مثلا روانشناسی بخونم یا از نظر فلان محقق رفتار شناس، فلان رفتار را تفسیر کنم و تئوریهای پشتش را پیدا کنم.
به زبان ساده تر این جا یک وبلاگ تخصصی نیست. کاربردی است. بضاعت ما هم همین است.
درست می گید. گاهی بحث ها کمی از مسیر خودش منحرف می شه یا ... درست مثل همون فیلمی که ممکنه پیامش را درست نرسونه یا از مسیر منحرف بشه یا خیلی خوب از آب درنیاد یا ... گاهی هم دقتمون را بیشتر می کنیم و ضعف هایی از این قبیل کمتر داریم.
نصف شبی چقد حرف زدم.
وبلاگتون را هم دیدم. سه تا پست خوندم . آرامش داشت.
بانو جون
پس من مجازم دو هفته غیبت کنم دیگه؟
از حالا بگم از یکشنبه 22 دسامبر نیستم تا شنبه 4 ام
ولی بعدش جبران می کنم، برای اینکه نمی خوام دیگه کار کنم. درواقع فقط تا سه هفته دیگه کار می کنم و بعد هم کار تعطیل
با اینکه پاره وقت می رفتم ولی برام خیلی سخت بود و این شد که تصمیم گرفتم فعلا بذارم کنار تا بچه ها بزرگتر بشن
پایین یه تیکه به حسنا انداختی، از شادی بعید بود
برای همین می تونی تا 4 ژانویه بری مرخصی.
خیلی خارجکی شدیها، یه ماه زودتر برگه مرخصی ات را آوردی. ما می ریم مرخصی برمی گردیم بعد برگه را می بریم تحویل می دیم
اصلاح می شه
دوشنبه و پنجشنبه و جمعه مرخصی می گیرن
اکثر جاها دو هفته تعطیلند
خودش یک هفته هم نتونست مرخصی بگیره 
طرف شوهرش یکساله ایرانه حسنا می گه شغلش محفوظه
شاید برادرشوهر سفیر اون کشور در ایران است که یکساله ایرانه و شغلش محفوظه
اینجا که ما هستیم، روز 25 دسامبر و اول زانویه همه جا تعطیله، حتی سوپرمارکتها، رستورانها و داروخانه ها
اون موقع که پست می نوشتی از همون آلزایمرهای خانوم اولی گرفته بودی که بهش اشاره نکردی و تاکید کردی که اگه دیرتر هم بود جاری نمی تونست بیاد؟
بقیه روزها اینجور جاها بازن ولی اداره ها و شرکتها تعطیلات بیشتری دارن و معمولا در پلانی که اول سال به کارمندهاشون می دن مشخصه که تعطیلاتشون از کی تا کی هست. مثلا شرکت شوهرم اینها امسال از 24 دسامبر تا 2 زانویه تعطیله و دوشنبه و پنچشنبه، چهارشنبه هم مرخصی می گیرن و می شه روی هم دو هفته
محل کار من هم همون دو هفته تعطیله
درمورد جاهائی مثل مک دونالد دقیقا نمی دونم چه جوری به کارمندهاشون تعطیلات کریسمس می دن، یه دوست دارم که پیتزا پیتزا کار می کنه، ازش می پرسم و بهتون می گم برای اضافه شدن اطلاعاتمون
گفتن اینکه جاری برای تعطیلات کریسمس میاد ایران، الان دیگه فایده ای نداره
الان دیگه فایده ای نداره اون موقع که پست می نوشتی از همون آلزایمرهای خانوم اولی گرفته بودی که بهش اشاره نکردی و تاکید کردی که اگه دیرتر هم بود جاری نمی تونست بیاد؟
می بینم که شیطون شدی
جیران عزیز
کاملا باهات موافقم
اتفاقا من هم همیشه از اینهمه خشونت که اینجور مردها دارن تعجب می کنم ولی از اون طرف هم با خودم فکر می کنم اگه اینطور نبودن و مردهای نرمالی بودن که گرفتار عسل ها و شراره ها و حسناها نمی شدن
دلی عزیز
ما این همه وقتو برای تحلیل یک آدم نمی ذاریم
ما با تحلیل یک وبلاگ عمومی و شخصیتهای مجازی اون (که معلوم نیست واقعی باشن یا نه ولی متاسفانه نمونه های واقعی در جامعه ما دارن) می خوایم با خیانت، دروغ و بی اخلاقی مخالفت کرده باشیم
رویای عزیز
و یا بهترین پدر دنیا معرفی می شه
کاملا متوجه منظورت می شم
با اینکه تا جائی که تونستم سعی کردم توهین و فحاشی نکنم و فقط نظرمو بنویسم، بعضی وقتها در خلوت خودم ناراحت می شم و با خودم می گم اون کسی که پشت مانیتور نشسته و اینها رو می خونه، یک انسانه و از اینکه به شوهرش می گی مردک هوسران، می رنجه
ولی از اون طرف نمی تونم درمقابل بی حرمتی که در وبلاگ زنهائی از جنس حسنا به زن می شه، بی تفاوت باشم
به عنوان یک زن و یک مادر وظیفه خودم می دونم که از حرمت زن و خانواده دفاع کنم
می بینم که ضدارزشها تبدیل به ارزش شدن و چپاول زندگی دیگران، با افتخار جار زده می شه
یک مرد خائن، دروغگو، فریبکار و ضعیف درمقابل امیال جنسی، به عنوان بهترین مرد دنیا
چطور میشه در مقابل اینها ساکت موند؟
به قول بانو همه ما توی یک کشتی نشستیم
شادی جون این فحشهایی که خلق شدن یه جایی باید استفاده بشن دیگه.


من فکر می کنم اینجا دیگه حلال ترین جای استفاده اش است
شادی جان، لغت دزد فقط یک لغت است. به تنهایی که بار ارزشی خاصی نداره. مثل همه لغتهای دیگه از چند تا حرف تشکیل شده. اما وقتی این لغت برای کسی استفاده شده که وسیله یا چیزی را از کسی برمی داره و در واقع کار زشتی انجام می ده، لغت مفهوم بدی پیدا کرد. پس در واقع اون کار زشت هست، نه اون لغت.
حالا می ریم سراغ لغت هوسران. این لغت هم باز خودش که خوبی یا بدی ذاتی نداره. اما برای عملی استفاده می شه که اون عمل مفهوم بدی داره.
آیا کاری که شوهر حسنا کرده کار زشتی هست یا نه؟ آیا همون مفهوم هوسرانی را داره یا نه؟ اگه این لغت استفاده نشه، اون کار درست و خوب می شه؟ ربطی به لغت مربوطه نداره. عمل ایشون زشت است.
چه ما بگیم هوسران، چه نگیم، کاری که کرده در این مفهوم می گنجه.
در مورد لغت مردک، من به دو دلیل استفاده اش کردم. اول این که برای من مردک، همسر حسنا نیست. نمی تونم بفهمم چطور یه نفر همسر دو تا زن باشه. به نظر من حسنا همسر یه زن دیگه را دزدیده. من اگر دوستم یه مداد دزدی دستش باشه، نمی تونم بهش بگم "مدادت". هر وقت بخوام ازش حرف بزنم می گم "اون مداده" یا مثلا لغتهایی شبیه این.
مردک هم برای من همسر حسنا نیست. "همسرخانوم اولی" هم لغت طولانی و سختیه.
دیدم خودش به شوهر اولش می گه پسرک
اسم این را گذاشتم مردک
فقط به همین دلیل. شاید "ک" تصغیر هم به کنایه توش باشه، ولی دلیلم این بود.
برم بخوابم. چقد امشب برای هر کامنتی سخنرانی کردم.
تبسم۱۱:٥٤ ب.ظ - دوشنبه، ٤ آذر ۱۳٩٢
حسنا جون تو را خدا اینقدر ادای زن های خوشبخت را درنیار. خمیازه
پاسخ:حالا من کی گفتم خوشبختم و مشکلی ندارم ؟ یا ادا در آوردم ؟ اینها روزمره های من هست . گاهی غم و مشکلات و گاهی شادی ابرو
یه طرف ماجرا را کلا گذاشته کنار و حاشا کرده، بعد می گه من کی گفتم خوشبختم.
و شوهر و کارگر و خدم و حشم 

عزیز من این پست که رستوران بود و وعده سفر خارج
پست قبلی که با مادرشوهر و شوهر شمال بودی و خوشگذرونی
پست قبلتری که سفر کیش بود و باز خوشگذرونی
پست قبلترترش که اسباب کشی بود و امکاناتت
یه خانوم اولی هم قبلنها بود که علت مشکلاتت بود و دائم تکرار می کردی من و مردک مشکلی نداریم فقط اگر خانم اولی بفهمه و بذاره در آرامش زندگی کنیم. اونم از قصه پرت کردی بیرون. الان مشکلت چیه دیگه؟ زندگی به این خوبی!
در یک ماه گذشته شما دو تا سفر رفتی، وعده یه سفر خارج گرفتی، یه ماشین عروسک گذاشتن زیر پات، خونه بزرگتر از برزگ گرفتی، در یک رستوران مجلل سالگرد ازدواجت را جشن گرفتی، مزه شوهرداری و زندگی خانوادگی را چشیدی و شوهر مردم را دربست تحویل گرفتی و ....
من و این همه خوشبختی محاله محاله ...
اگر می شه یه کوچولو بگو کجاش بد بود؟
ما همین از دستمون برمیاد
وقتی دولت و مجلس مدام قوانین ضدزن تصویب می کنن
وقتی نماینده زن مجلس میگه فحش دادن خشونت علیه زن نیست
وقتی ما جز همین اینترنت راهی نداریم
وقتی تحصن و ... جواب نمیده
چه کنیم؟
حداقل اینجا می تونیم یه ذره حرف بزنیم
نارین جان،
از قانون مهم تر، فرهنگ است.
چند شب پیش جیران عزیز، در مورد یک فیلم کامنت گذاشته بود.
خانواده مهاجر کرد از ترکیه ای که در اتریش زندگی می کنند و برای پدر خانواده زن دوم میخوان بگیرن. چون طبق قانون اتریش نمی تونستند این کار را بکنند، زن را به نام پسر خانواده عقد می کنند و به کام پدر!
در مورد خیلی از مسائل قانون ضعیف تر از عرف و فرهنگه.
مگر نه این که طبق قانون ایران، زن وظیفه شیر دادن به بچه نداره، وظیفه کار منزل نداره، می تونه بابتشون پول بگیره و ....
کدوم شما حتی یک زن می شناسه که برای شیر دادن فرزندش از شوهرش دستمزد بگیره یا گرفته؟
حالا از اونطرف چند تا زن می شناسید که علیرغم کار بیرون و همکاری در مخارج زندگی، تمام بار کارهای داخل منزل روی دوششون هست و شوهره دو قورت و نیمش هم باقیه و ....
من که بیشتر از قانون به تغییر فرهنگ معتقدم. حداقل در این موارد خاص
امسال قراره اون یکی برادر شوهر و خانومش هم بیان ایران . جاری ایرانی نیست و سه سال از برادر شوهر بزرگتره و اگر اشتباه نکنم شش سال هست ازدواج کردن . مامان بابای همسر مخالف بودن ولی ظاهرا جریان عشق و عاشقی بوده و دیدن چاره ندارن . اونا بچه ندارن جاری دو بار سقط داشته دیگه هم حامله نشده . الان مادر شوهر و خواهر شوهر ها اصرار کردن که بیاین ایران روشهای پیشرفته هست و استفاده کنین و بچه دار بشین و قراره بیان . در اصل بهار تنها نوه پسری خانواده ست و برای همین شدیدا دردونه شده و اصلا هم لوس نیستدروغگوساکت هر چند خواهر شوهر ها بچه دارن و مادر شوهر پدر شوهر کمبود نوه ندارن ولی حتما براشون مهم بوده که گفتن بیاین ما خودمون مراقب جاری هستیم استراحت مطلق داشته باشه .
خانوم آقای همکار که میگه مادر شوهر از دست جاری خارجی که سه سال بزرگتره و پسرشو از راه به در کرده ، دل خوشی نداشته الان هم برای داشتن نوه پسری جانفشانی میکننخنده خوبیش اینه که جاری زبونشونو نمیفهمه هر چی بهش بگن حالیش نمیشه حداقل اعصاب راحتی دارهنیشخند این یکی برادر شوهر که زن نگرفته تصمیم هم نداره .خدایا این خانوما و آقایون مسن عالمی دارن دلشون خوشه خیال باطل عجیبه نه اونا نه اینا فکر نکردن تو سن بالا بچه دار شدن خطرات دیگه ای هم داره؟
تو 4 خط دوبار می گه جاری سه سال بزرگتره. با چه حرص و عقده ای ازش حرف می زنه و چقد متنفره!
چطور راجع به بچه دارشدن در سن بالا سخنرانی می کنه. برادرشوهر از همه کوچیکتره و شوهر حسنا از همه بزرگتر. نوبت خودش که می شه یادش می ره ژنهای مرد پیر و هوسرانی مث مردک چقدر خطرناکه.
برای برادرشوهر کوچیکه و همسرش خطرناکه!!
حسود عقده ای دیوونه هرزه دروغگوی پست آشغال خونه خراب کن کثافت
حسنا بانو یک زن دوم
حالا چه الکی فیلم بازی می کنه که بهترین خبر دنیا خوشحالم که نی نی خانم داره می آد و ... برو کثاااااااااااافطططططططط
همسر یک ساعتی در باشگاه حسنا بود و رفت با خودم فکر میکردم ای خانوم اولی شما که انقدر ساده نبودی . نمیدونستی این همسر جنبه نداره که چند روز میدون رو خالی کردی گفتی برو پیش حسنا ؟ حسنا بانو هم که چند روزه خوش اخلاق شده بود و باعث ذوق زده شدن همسر که این حسناست یا همزادش چرا غر نمیزنه دعوا نمیکنهمژه در هر صورت منتظرم ببینم بالاخره تا چند ساعت دیگه میاد کوه یا نه .
مردک به بهانه کوه و باشگاه می آد سروقتش. اونم اگه پریود باشه که دیگه نمی آد. حالا واسه ما شده خانم خوشبخته
بله یه نگاه مختصری کزدم و دیدم علل رو. البته که این واقعا نگران کننده س که وقاحت وتعداد وبلاگ های زن دومی و خواننده هاشون به طرز عجیبی در دنیای مجازی زیاد شده، تعداد وبلاگ های خاله زنکی عمو مردکی هم همین طور والبته خانومای متاهل که از معشوقه هایی غیر از همسر خودشون می نویسن. حالا اینا کم بود مردان علاقمند به صیغه و زن دوم هم دارن خودی نشون میدن و محیط فرهنگی و خیلی آدمای فرهیخته دارن رو به ابتذال میرن... اما من در مورد نحوه مبارزه با این وبلاگ ها به این شکل مشکل دارم...
خانم دلی تو همین کامنتا بگردین دلیل این وبلاگ رو می فهمین
( برگ بیست و ششم)

بعد از اون دعواهای شدیدی می کردند و خانوم اولی به همسر گفته بود نه حق داری بری خونه حسنا و نه حق داری بیایی خونه خودمون. باید بری پیش برادرت. یک شب که همسر شب یواشکی اومد پیش من، خانم اولی زنگ زده بود خونه برادرشوهر و فهمیده بود همسر اونجا نیست. نصف شبی قیامتی به پا کرد دیدنی. نصف شب پدرشوهر اومد دم خونه من با آزانس که همسر را ببره.
اره بانو باسه به جای واسه و خیلی کلمات دیکه مثلا بر بجای بار
عزیزم این فارسی نویسها از این اشتباهات دارند و باید خودت اصلاح کنی و دقت کنی. کمی سخته.
قبلا به نام خاتون واس ما کامنت میذاشت و وبلاگشم خاتون دیوانه بود که فیلی شد
یه دختر 25 ساله کهخارج کشور زندگی میکنه.قبلا اینجا خیلی کامنت داده
کامنتاش یادمه. اما وبلاگش را نمی شناسم.
شاید چون هر دو فونت فارسی ندارند و با فارسی نویس تایپ می کنند این غلطها مشابه می شه.
باسه و واسه هم ؟!
بچه ها یه سوال
ایا نویسنده وبلاگ نازی همون خاتون دیوانه نیست؟
آخه عجیبه هر دو تا به واسه میگن باسه! به بعضی میگن بازی و خیلی غلطهای املایی که محاله 2 نف مثل هم اینجوری بنویسند؟
یعنی سر کاری است؟
خاتون دیوونه کیه؟
یعنی منظورم اینه که حسنا اصلا یه آدم دروغگو و تخیلی و اصلا هر چی که شما میگید (البته من از روی نوشتههاش به عنوان یه دختری که اخلاقای خوبی ازش خوشم میاد و البته خودشم گفتم سبک زندگیشو به هیچ عنوان تائید نمیکنم چون حتی نمیتونم تصور کنم که همسرم روزی بهم خیانت کنه) خوب حالا یه سری آدم دوست دارن این چاخانا رو بخونن.
شما دقیقا جیو میخواید شفافسازی کنید؟
بخونن. ما کاریشون نداریم.
یه جوابی واسه رویا نوشتم، فکر کنم به سوال شما هم کمی مربوط باشه.
من یه سوال دارم.
من خیلی تفننی گاها وبلاگ حسنا رو میخونم. کلا جزو آدماییام که روزی یه ساعت وبلاگگردی میکنم و با موضوعات مختلف میخونم.
دیشب نمیدونم چی شد عنوان این وبلاگ منو جلب کرد اومدم و یکی دو پست رو خوندم.
راستش اون دفعه که حسنا در مورد این مسایل نوشته بود من خیلی حوصله نکردم توی جریان کنکاش کنم و ببینم کی به کیه و اصلا چی شده و در واقع متوجه هم نشدم. یعنی اصلا هم برام مهم نبود و اتفاقا اون پستش هم به نظرم مزحرفترین پستش بود و کاملا بیربط.
ولی چیزی که برام سواله اینه که شما چرا اینقدر روش وقت میگذارید؟
اصلا این دعوای قوم و قبیلهای که پیش اومده رو درک نمیکنم... وبلاگ نویسی اینقدر حاشیه نداره که آخه.
میشه منو روووووشنم کنید؟! حیف نیست آدم اینقدر وقت برای تحلیل یه آدم (که حالا شما اصلا قبولشم ندارید) بزاره؟
یه وبلاگی داره یه مسائلی مطرح می کنه، ما هم نقدش می کنیم.
شما نقد فیلم می خونی می گی دعوای قوم و قبیله ای؟
مقتضای نقد وبلاگ اینه.
شاید ما پایه گذار نقد وبلاگ باشیم. برای همین جا نیفتاده و برای بقیه اینقدر سوال برانگیزه.
خواهرشوهر پیش جاری نیست؟ برید اونجا شوهرش متوجه نمیشه؟
مسافرت هم اصلا قطعی نیست ولی اگر بریم هم قرار نیست بریم دقیقا شهر اونها. خواهر شوهر و جاری توی یک شهر هستند .در کل رفتنی باشیم خونه خواهر شوهر نمیریم و هتل میریم .
حسنا جون
. اونجا که ایشاله از این مشکلات نیست و مکان فراهمه)


چون خانواده نداشتی بلد نیستی. بهت بگم یاد بگیری. زندگی موش کوری تو خلاصه می شه تو 6 و سفر یواشکی و لابی و دست در یقه تو و گوشی در حال صحبت با همسر اول. زندگی درست ندیدی که بلد باشی.
طرف دعوتنامه داده تو را دعوت کرده نمی خوای بری بهش سر بزنی؟
مردک می خواد تا اونجا بره به خواهرش سر نزنه؟
کی گفت بری شب خونشون بخوابی؟ ولی باید بری دیدنشون؟ (شما وقتی مکان لازم دارید می رید خونه مردم می خوابید
وقتی رفتی اون شهر حتما یکی دوبار دسته جمعی همدیگه را می بینید. یه شامی دعوت می کنند رستوران، خواهره شما را دعوت می کنه خونش. نمی شه که برادرش تا اونجا بره خونش نره.
اونوقت می خواین جلو جاری چی بگن؟ وقتی همه با هم شام می رن بیرون وحسنا را می ذارن تو لابی هتل؟ بگن حسنا را از شوهرخواهره قایم می کنیم چون این کار در فرهنگ ما زشته که کسی زن دوم بگیره. مردک و حسنا تو فرهنگ ما آدمهای کثیفی هستند و ما نمی خوایم شوهرخواهره بفهمه
من نظرم اینه که در پست بعدی بنویس به شوهرخواهرشوهرها گفتیم و آسمون به زمین نرسید. این بار را هم از دوشت بردار و تمام.
تازه همه اینها به کنار خانم اولی و بهار نباید بفهمند که حسنا با پول 6 مسافرت هم می ره. اگر خواهرشوهر و خانواده اش بفهمند به بهار می گن دیگه.
کلا این سفر نشدنیه حسنا. مخصوصا با همراهی مردک. مگر این که همون روی دریدگی خودت را بیاری وسط و دریده و بی حیا کارت را بکنی. تنهایی بری و مردک الکی بگه از محل کارش رفته یا ...
من نظرم رو دومیه. تنها برو. هم آرزو به دل نمی مونی. هم به عشق و حالت می رسی.
ندیدی؟ یکی بهش گفته بود تا مردک می آد باهاش 6 نکن که کارش را بکنه و بره. بگو 6 فقط مال نصفه شبه.
اینطوری بیشتر می مونه.
حسنا بدبخت هم که نصف شب شوهر نداره. مرده می آد سرشب کارش را می کنه و می ره. بعضی وقتها هم که به قول خودش کله سحر از خونه در می ره به بهانه ورزش می آد سروقت حسنا.
حسنا هم نوشته بود آره. یکی دیگه از دوستان بهم یاد داده. تازگی ها بهش می گم باید شام بخوریم میوه بخوریم. بعد
یه شب هم نگهش داشته بود. نصف شب جناب سرهنگ با آژانس اومدن دم خونه حسنا مردک را بردند
الان که پیش حسناست و راحت می تونن برن مسافرت چرا حسنا را نبرده .دفعه های قبل که خانم اولی بود و نمی ذاشت با مخفی کاری و بدبختی و حقارت و برو تو لابی بشین و ... می بردش؟
مردک مسافرت نیست. پیش حسنا هم نیست. فقط حسنا یه مدت تو کما بود الان با یه سناریو جدید برگشته.
دروغ می گه که مسافرته. به قول شما اون موقع ها که یواشکی باید می رفتن مسافرت با هزار بدبختی واسه یه نصفه روز حسنا را می برد.
حالا که مدعیه خانم اولی تحریم شده و مردک ولش کرده حسنا را نمی بره؟ اینا عادت دارن با بدبختی برن سفر؟ سفر راحت نمی تونن برن؟
بشنو و باور نکن. مردک خونه مامان و برادرشه. حسنا هم یه مدت تو کما بود. با قرص و دوا و درمون و اکسیژن (ببخشید مونوکسید کربن) و ... احیاش کردند این پست را نوشت.
به نارین
نارین جان میشه کامنت هایی که میگی اولش نوشته به چه شیوه هایی مردک رو نگه میده شبا اینجا کپی پیست کنی یا لینکشو بزاری؟
بخونم جونور چیکار میکنه
تو پستهای قبلی بود. به قول موفرفری با کمک تخمه و پسته عملیات را به تاخیر می نداخت که مردک را بیشتر نگه داره.

با اون سرچ بالای صفحه وبلاگمون بگرد پیداش می کنی
http://banoohastam.blogsky.com/comments/post-51
بد دورو زمونه ایه! من حتی وبلاگاییم دیدم که از گذشته نه چندان دورش مینوشت ، طرف شوهر داره باز با مرد دیگری ریخته با اینکه میدونه اون مردک هم زن داره! تازه مردک شده عشقش و به روابط اون و همسرش حسادت میکرد البته با چند نفر این دست روابط رو داشته!!! وبلاگ پربازدیدی هم هست ! به کجا داریم میرم!
من اگه بخوام وارد جزییات آخرین پست حسنا نشم نتیجه گیری که ازش میکنم اینه که
1.حسنا با اینکه میدونه بین اون زن و شوهر اختلاف هست و شاید یک جاهایی مردک کم بیاره و به خاطر حفظ آبرو و خراب نکردن یک زندگی 20 ساله و شرایط روحی و حیثیتی برای خودش و خونوادش به فکر جدایی از حسنا بیفته و دلش از زندگی با حسنا سرد بشه تمام سعیشو میکنه با ترفندهای مکارانه رابطه اش رو با مردک عاشقانه جلوه بده و اونو تحت تاثیر بذاره با اینکه خودش میدونه اون مرد لایق عشق نیست که هیچ بلکه دوست داشتنی هم نیست (اینو یه زمان وقت کنم براتون توضیح میدم از حرفهای خودش کاملا مشخصه)
2.با وجود اینکه حسنا یه عضو نسبتا جدید تو اون خونوادس و هنوز به طور کامل آدم حسابش نکردند اول از همه خودش رو برای همراهی برادرشوهر آماده کرده و اصلا عواقب اینکارش که چقدر باعث رنجش خانم اول و یا بهار میشه رو در نظر نگرفته و چنان ذوق زده اس برای این سفر خارجه که به قول خودش تابحال دو بار ویزا گرفته حالا یه تعارف زده جاری بدبخت و این نشون میده حسنا چقدر عقده ای سفر خارج بوده و هست که به خاطرش حاضر بوده زن دوم بشه چقدر عقده بالاشهر نشینی داره
یک دختر از یک شهر کوچیک که تمام موفقیت هاش به واسطه استفاده از مردان بوده شوهر نگون بخت اولش که براش با پارتی بازی تونست کار دولتی بگیره و تهران نشینش کنه و مردک که تونست یه خونه بالاشهر براش اجاره کنه
حالا تمام پز حسنا :کارم .. خونه ام .. امکاناتم..خونه بالاشهر..سفر خارج..سرخوری شوهر اول... هوو شدن و البته صبوری و مهربونیییی
کارت که با پارتی بازی بوده و خدا رو شکر یه مهندسی یا پزشکی هم نخوندی بگم برا تحصیل حداقل زحمت کشیدی همون سال اول وارد یه دانشگاه آزاد شدی یه رشته زپرتی
خونه ام که ننه بابات خریدن و سهم الارث بالا کشیدی
بقیه اشم که همه از صدقه سر زن دوم شدن به دست آوردی
اونوقت موندم اون دیگه چه بدبختیه کیه میاد حسرت تو رو میخوره تو شدی براش الگووو
آخه چی بدست آوردی؟با بدبختی درس خوندی زحمت کشیدی کار کردی خرج خونوادت رو دادی ؟ با شرافت زندگی کردی؟ عزت نفس داشتی؟شخصیتت رو به پول نفروختی؟
صبوووور و مهربووون که آخه اگه صبور بود که میتونست یه شوهر متوسط بکنه و تلاش کنه تو 30 سالگی نشد تو چهل سالگی به این امکانات به قول خودش برسه اونوقت مجبور نبود توی یه وبلاگ بیاد بگه زن دومه و بعد سه سال هنوز ندونه رفتنیه یا موندنی؟ مهربونیش هم که در ویرانی یه زندگی 20 ساله کاملا نشون داده
این وبلاگ برای اینه که این حرفها رو دلم نمونه رویا جون
سحر جان می گه خانم اولی از من خواستگاری کرده. اگر خواستگاری کرده باشه باید یه دلیلی داشته باشه که همون که خودش گفت برای 6.
خب کسی که برای 6 این ازدواج را قبول کرده باید یه مشکل جدی داشته باشه که اینقدر راحت برای 6 زن دوم می شه.
حالا فرض کنیم برای 6 نبوده. پس خانم اولی دیوانه است بیاد بگه من دلم هوو می خواد، بیا زن شوهر من شو؟ برای همون 6 هم قابل قبول و قابل درک نیست، حالا این دلیل را هم که برداریم دیگه چی می مونه؟
تازگیها هم که می گه اگه من برم مشکلات اینها حل نمی شه. اگر می دونستم می شه لحظه ای درنگ نمی کردم.
ببخشید همین چند ماه پیش این همه خانم اولی گفت حسنا طلاق بگیره بره، چرا نرفتی؟ تو کاسه داغ تر از آش و نعوذبالله خدایی؟ که می گی من برم زندگیشون درست نمی شه؟ از کجا می دونی؟
هیچوقت که مثل قبل نمی شه. این مسلمه. چینی شکسته بند زده که دیگه مثل اولش نمی شه. ولی حداقل یه ذره آروم که می شن. حداقل اون بهار طفلکی که یه ذره زندگیش بهتر می شه. سرش را می تونه جلو دوست و آشنا بلند کنه.
آدم اینقدر مکار و کثیف من تا حالا ندیده و نشنیده بودم. این را بی اغراق می گم. حسنا مکارترین زنی هست که من تو عمرم شنیدم.
ما لوتی ها یه مثلی داریم می گیم سگ زدن نداره
چیکار دارید به حسنا. خدا خودش زده تو سرش با این زندگیش.
شما که اینطوری می نویسید دلم براش می سوزه بدبخته
گلابتون۱۱:٢٦ ب.ظ - دوشنبه، ٤ آذر ۱۳٩٢
من جات بودم جواب نمی دادم حسنا! اینو قبلا هم گفته بودم...
پاسخ:گلابتون جون ماچ چی بگم . درست میگی نرود میخ آهنی در سنگخنثی
حسنا بانو-٥/٩/۱۳٩٢-۱٢:۱٠ ب.ظ
چقد این حسنا احمقه
به گلابتون می گه من مغزم از سنگه. هر چی بهم بگی حالیم نمی شه
فارسی فهمیدن اینقد سخت شده حسناااااا
نرود میخ آهنین در سنگ
من بودم باز
دوستان من تا جایی که یادم هست بانو اصرای به ادامه این وبلاگ نداشت دوستان از جمله خودم پیشنهاد دادیم بمونه چون جمعی بودیم که در یک مسئله هم عقیده بودیم
خانم رویا شما اگر یکی وبلاگ میزد و از کودک آزاری مینوشت و یک عده هم براش بوس و بغل میفرستادند و کاراشو تایید میکردند شما بازهم همین حرف رو میزدین ؟ مسئله اینه که قبح کارای امثال حسنا هنوز به طور کامل به خیلی ها شناسونده نشده البته منم نمیگم کاملا درسته که توی روزمره های مسخره اش دنبال دروغاش بگردیم اصلا در بهترین حالت میگم حسنا زندگیشو مینویسه اما چرا مهمترین سوال خواننده هاشو نزدیک دو ساله جواب نمیده
بیماری خانم اول؟
همدستی حسنا در پنهان کاری 4 ماهه؟
مهمترین چیزی که حسنا ازش فرار میکنه مسئولیتی هست که بابت جواب دادن به این سوالات دامنش رو میگیره
الان هم که میگه من نمیرم چون مطمعنم بعد از من هم زندگی اونها آروم نمیشه
این استدلال حسنا رو تمام دخترانی که توی مرحله دوستی با مرد متاهل هستند هم میگن تمام زن دومی های بالقوه
همه اونا معتقدن مرد با زنش مشکل داشته و داره پس چه بهتر ما هم استفاده کنیم من نکنم یکی دیگه حرف حسنا اینو میگه من که دارم زندگیمو میکنم اوناهم که به درک با رفتن یا نرفتن من فرقی نمیکنند این استدلال حسناست
اما واقعا رفتن با نرفتنش فرقی نمیکنه پس چرا اینقدر زور میزنه بمونه چرا میخواد با محبت های ساختگی مردک رو از زنش دور کنه؟
پس الان دعوای خانم اولی و مردک سر چیه که به بودن نبودن حسنا ربطی نداره؟
لابد خانم اولی می گه چرا حسنا بچه دار نمی شه؟ کسی که خودش بره واسه شوهرش خواستگاری و اصرار اصرار که زن بگیر، لابد الان هم قهر کرده که چرا حسنا بچه دار نمی شه
ولی وقت نکردم کادو بگیرم چون مورد خاصی به ذهنم نرسید که لازم باشه و قبلا تو مناسبتها نگرفته باشم .
تو سه سال ایده هاش ته کشید.
تو 6 چی؟ هنوز ایده جدید داری یا هنوز به کمک پسته و تخمه یه ساعت بیشتر نگهش می داری
پس اینایی که ده ساله ازدواج کردن دیگه باید برن بمیرن! مورد خاصی نیست که تو مناسبتهای قبلی نگرفته باشند
به قول غنچه شک می کنم تو اصلا شوهر داری
برای اینکه دروغ میگه و به دروغ داره خودشو خوب نشون میده
وب حسنا:
1- مایه فساده
2-دروغ
3-خباثت و بدطینتی و بدجنسی
...
خب برای مبارزه با این پدیده ها که همه گیر نشه باید از جایی شروع کرد.
هدف ما فقط گیر دادن به حسنا نیست.فقط بخشیش حسناست.هدف ما نشون دادن واقعیته.هدف ما اجازه ندادن برا اینه که کسی خودشو انقدر پایین نیاره.هدف ما یادگرفتن اینه که به خودت و دیگران ارزش بذاری.هدف ما اینه که ادما انقد ساده ار هرچیزی نگذرن.فکر کنن.هدف ما مبارزه با بی اخلاقیه.
با کوچکترین ابزار هم میشه مبارزه کرد.فقط باید خودتو باور داشته باشی.
منم با رویا موافقم.داستان حسنا دیگه بدجور تکراری و نخ نما شده.
این همه آب و تاب دادن به زندگی یه شخصیت مجازی و مو از ماست بیرون کشیدن از تو حزئیات زندگیش فایده ای نداره.
هرکی میخواست بفهمه دروغ میگه دیگه تا الآن بخصوص از نوشته های مسخره این چند وقت اخیرش فهمیده.
هرکی هم نخواد بفهمه نمیفهمه.انقدر انرژی گذاشتن خیلی بی معنیه.
شهره به قول مهسا بپیچ!!!!!
کجایی این مدت نبودی؟
اون قسمت را خیلی موافقم در مورد نوشته های مسخره این چند وقت اخیرش
جواب دخترایی که فک میکنن زن دوم بشن می افتن تو یه زندگی پر از عشق و عسل رو کی میده؟
جواب دخترایی که با وب حسنا فک میکنن زن دوم یعنی عشق رو کی میده؟
عزیزم وب حسنا پشت پرده اش اینه.کامنتای اولش رو بخون.به وضوح گفته برای اینکه همسر رو شب نگه داره چه کارا میکنه.
جواب نفرینایی که مردم به خانم اولی میکنن رو کی میده؟کی باید اینا رو روشن کنه اهای مردم این زن دومه.اون زن حق داره چون به گفته خود حسنا با شرط اومده تو زندگی و حسنا شرطا رو زیرپا گذاشته.کسی که پیمان شکنی میکنه حق داره؟یا کسی که ظلم دیده؟غیر اینه که خانم اولی ظلم دیده؟من کار خانم اولی رو تایید نمی کنم اگر واقعا قضیه رضایت درست باشه.
ولی بیاین همه چیز رو شفاف کنیم
با این قضیه زشت برخورد کنیم
ما هممون دختریم زنیم
مادر امروز و فرداییم
چرا باید انقد ارزش خودمون رو بیاریم پایین تا یکی بهمون بگه بیا زن شوهرم شو ما مشکل نداریم فقط رابطه نداریم؟یا چرا باید انقد توهین و تحقیر بشنویم تو این زندگی و زن دوم بمونیم؟واقعا مساله عاشقیه یا پول؟مگه خودش نگفت عاشقش نبود؟پول هم نمیخواست؟پس چرا حاضر شد زن دوم بشه؟به قول دوستان نذر داشت؟
چرا ما باید اجازه بدیم دیگران برای ما ارزش نذارن؟ما خودمون باید به خودمون ارزش بذاریم تا دیگرون هم ارزش بذارن.
وقتی حسنا ارزش خودش رو تا این حد پایین میکشه از همس و خانم اول و بهار و ... چه انتظاری داری که بخوان براش ارزش قایل بشن؟
ای بابا
چرا این همه عصبانی
عزیزم رویا پیشنهاد دوستمون رو گوش بده
یه مدت اینجا و وب حسنا رو خاموش بخون
تایما رو ببین
بعد ببین حسنا از اینجا پست می نویسه
به نظرت کسی که حق باشه میاد از رو دست منتقدش می نویسه؟
سلام بر دوستان گل
دوستای خوبم چرا از دیروز تا جالا اینجا اینقدر متشنج شده...قرار نبود که عصبانی بشید که...شما ها که همه شوخ و سر حال و خندون بودین!!
این رویا خانوم که زبون بسته حرف بدی نزده...خودش که تند تر از همه حسنا رو نقد کرده...
رویا جون...از اینکه از دیدن این وبلاگ تعجب کردی بهت حق می دم...اما یه خواهشی ازت دارم...یه ماه این وبلاگ و با وبلاگ حسنابانو دنبال کن...خاموش....اونوقت باور می کنی که چقدر این دوتا وبلاگ روی هم تاثیرگذارن...
اگه مساله اینه که حق با کیه و حق باکی نیست..اگه مشکل اینه که حرف های اینجا تهمته و تجسس و گناه...من یه پیشنهادی دارم: حسنا این وبلاگ و لینک کنه!!
به دوستاش بگه که یه وبلاگ هست که داره راجع به من دروغ می نویسه...برید بخونین و بخندین...
اگه حسنا این کارو بکنه من خودم یه پست می زنم همه وب رو شیرینی میدم!!!
اینجوری همه رو از به گناه افتادن نجات می ده!
موقع اذان ظهر یه دعا بکنم
چون خودمم تو این موقعیت قرار گرفتم و نه گفتم برا همون میگم ، هممون در معرض آزمایش قرار میگیریم
خدایا همه ما رو چه مردان چه زنان و جوونای مارو از شر شیطان رجیم حفظ کن! آمین یا رب العالمین
آمین
ولی بچه ها بد نیست نفر دوم مقصر و یا همون اولیش مردان هوس ران رو هم کمی نقد کنیم، نقششون بیشتر نباشه کمتر نیست، متاسفانه خیلی از مردا اینجوری شدن و در عوضم خیلی از دخترا و خانما پا میدن، البته از طرفیم میشه گفت اگه اینچنین زنانی همون اول میزدن تو دهن چنین مردانی الان تعداد این مردا مثل قارچ در حال افزایش نبود
سیب جان
مرد داستان که نه وبلاگ داره نه حرفی ازش هست
هر جا حرفی باشه ما هم در موردش می گیم. به این که در این ماجرا از همه مقصرتر هست هم بارها اشاره کردیم.
اما چون در مورد وبلاگ حسنا می نویسیم، همه چیز در حدی که توی اون وبلاگ باشه اینجا مطرح می شه.
شما ازامام حسین میگین که چی ؟
امام حسین هم شما هایی ساکت موندی دعوت کردین بعد باسکوتتون شهیدکردین بدون حمایت موند فقط با72نفر تونست بجنگه
امام حسین هم باظلم و دروغ گویی مبارزه کردشهید شد
اگه ساکت میموند که نمیشد امام حسین امروز که جنابعالی اسمشو برای ما بیاری
تو چیکارمثبتی کردی تو این ماه
فقط سکوت کردی که دیگران ظلم کنن
میدونی اولین گناهی که کردی خودت درحق خودت کردی که ظالم بهت ظلم کنه
بنظرم گل سرسبد همه اینها محیا هستش چنان با افتخار ازین کار مینویسه، باز حسنا و ... بقیه گاهی در لفافه اذعان دارن که اشتباه کردن ولی اون خانم و فرشته گمونم بود چنان از کارشون میگن که گوییا باید مدال افتخار بر گردنشون آویخته بشه و این حرکت انسانیشون رو هم گام با عشق لیلی و مجنون و رومئو و ژولیت ثبت کرد، فقط من موندم مردان هرزه این داستانها اگه واقعا عاشق طرفشونن چرا علنیشون نمیکنند و با ابهت نمیرن بگن این زنمه عاشقشم هر کی هر چی بگه میزنم تو دهنش!
محیا که آخر جوکه!
به این مرده می گه همسرم، بعد می گه حالا خواستگار پیدا بشه می خوام شوهر کنم
فرشته هم که در سی سالگی تازه 14 ساله شده. یه جوری از عشق حرف می زنه، فهیمه رحیمی باید کتابهاش را پاره کنه، یه سری جدید بنویسه
رویا شما که تو یه کامنت بدتر شخصیت حسنا رو به گند کشوندی، ولی کلا من هم موافق استفاده از این واژه ها نیستم، البته از طرفیم فکر میکنم اگر کسی واقعا بر حق باشه نمیاد تحت تاثیر وبلاگی مثل وبلاگ بانو پست بزنه یا جواب ملت رو بده، من هم اوایل که اینجا رو میخوندم مثل رویا فکر میکردم اما دیدم نه تنها خوانندگان اینجا بلکه خود حسنا هم تحت تاثیر این وبلاگه ، در حالی که اگه پست های بانو صحت نداشت میتونست با بیخیالی رد بشه و یه نیشخند بزنه و کار خودشو ادامه بده چیزی که ما از یه انسان راستگو انتظار داریم ولی علنا میبینیم که اخیرا پستهاش رو مطابق اینجا ترتیب میده، در هر حال باز هم میگم منم موافق فحشای نیستم، چون خیلی وقتا خدا ما رو هم در همچین چیزایی امتحان میکنه، ولی اینکه جنبه آموزشی برای دختر خانم های جوان داشته باشه چرا، صد در صد موافقم که اونم با مشخص کردن مشکلات این نوع زندگیها معلوم میشه
می تونست بگه من که جواب این سوال و اون سوال و ... را دادم.
چرا صدبار می گیم در مورد اون 4 ماه فراموشی خانم اولی یه چیزی بگو ما هم روشن بشیم، می گه برید از خودش بپرسید. این هم شد جواب؟
بانو واقعا برای من هم سوال هست وقتی که مردک هست حسنا حتی ساعت هایی که به قول خودش محل کارش هست کامنت جواب نمی ده و می گه سرم شلوغه خونه هم که هیچی نگم بهتره حالا چجوریه که مردک نیست ایشون دو روز هست از صبح شروع می کنه به تایید کردن کامنت ها. یعنی موندم الان چه رابطه ای بین نبود مردک و تایید کامنت ها در محل کار وجود داره؟
من فقط یه فکر به نظرم می رسه ساره. اونم عفیفه ایه


زیر 18 سال این کامنت را رد کنه بره بعدی
این که مردک وقتی هست پدری از این درمی آره که روزها تو اداره گیج و ویجه! در حال استراحته که واسه عصر که می ره خونه جون بگیره
آخه چه ربطی داره نبودن و بودن مردک، به کامنتهای که صبح از اداره جواب داده می شه ؟؟؟؟؟؟
تو جواب یکی از کامنتها بعد از خودن اینجا و راهنماییهایی که دوستان اینجا لطف میکنند و به حسنا میدن، قضیه خونه خواهر شوهر رفتن رو هم حل کرد و احتمالشو داد که برن هتل
بنظرم اسم این وبلاگو باید بذاری بانو هستم ویرایشگر متن های حسنا" جوری که واقعی جلوه کنه
آخه سیب جون، مساله هتل رفتن نرفتن نیست. هتل را که از رو دست ما نوشت که بهش گفتیم بگو می ریم هتل.

مساله اینه که طرف تو را دعوت کرده، نمی خوای بری شهرشون؟ حالا رفتی اون شهر نمی خوای بری دیدن خواهرت (مردک رامی گم).
بالاخره جاری و خواهرشوهر و ... همه با هم یه مهمونی دسته جمعی ترتیب بدن، حسنا می خواد بمونه تو هتل؟
الان می آد می گه شوهرخواهرشوهر اون مدت که من اونجام، می ره ماموریت فلان کشور ...
شایدم کلا خانوادگی مهاجرت کنند یه قاره دیگه
ولی من همچنان نظرم اینه که بهشون بگه. آسمون که به زمین نمی رسه. خوشحال هم می شن
حالا کاری ندارما
ولی دقیقا عین این سورپرایز کردن حسنا رو من دیروز تو یکی از وبلاگها که تقرببن پرطرفدارم هست خوندم.
اونم مث حسنا گل و کیک و غذارو از قبل سفارش داده بودو نامزدشم تا آخرین لحظه نفهمیده بوده قضیه سورپرایزه دقیقا عین مردک!!!!!
جل الخالق
قضیه چی میتونه باشه به نظرتون ؟؟؟ هوم؟؟؟
احتمالا اونم با شرکت مهندسی مشاور "نفس و دوستان" مشورت کرده
در ضمن امام حسینی که ازش میگی واسه همین امر به معروف و نهی از منکر شهید شد...
بیایم اینقدر از احساسات مذهبی مردم سو استفاده نکنیم...
رویا خانوم برات متاسفم اگر تو وامثال تو حسنا رو نمی بینید و کاراش تابوشکنی هاش براتون مهم نیست پس خواهشا اینجا رو هم نبینید. درست گفتید شما رو تو قبر ما نمی ذارن و شما رو به خاطر ما اون دنیا باز خواست نمی کنن ولی به این فکر کنید شما رو هم ممکنه به خاطر قضاوت هایی که کردید و همچنین به خاطر اینکه دارید به سکوت در برابر بی اخلاقی دعوت می کنید مواخذه و بازخواست کنن .اون دنیا رو فقط برای ما که نساختن از ما گفتن. دوباره فشار دوستای حسنا بالا رفت اومدن اینجا بحث های حاشیه ای رو پیش بکشن . برو با خودت خوش باش
ببین رویا
+
اولا حسنا یه شخصیت مجازی است تا جایی که حتی میتونه یه پسر باشه یه پسر مثلا گی(همجنس باز) یا یه زن 49 ساله..پس کسی اونو نمیشناسه که غیبت و تهمت و اینا باشه.که اگر اینجوری باشه اینهمه فحش و تهمت و تحقیر که به خانوم اول میشه و بهار رو چی میگی.این که از این .
++
از نظر من تمام زنان آویزون و هرزه که میرن تو زندگی یه زن دیگه و زن دوم میشن(عقد) یا فقط صیغه یا اصلا فقط معشوقه فا حشه اند!
+++
تعریف فاحشه= کسی که بدن خودش رو در ازای پول در اختیار مرد میگذارد.پس لقب فحشا کننده که ما میگیم درسته واسش
++++
البته قبول دارم که فا حشه شرعی است لااقل!!
وقتی هم اسم بانو رو میاری دهنتو اب بکش....
این جمله آخرت ....
قسطنتنیه
کامنت اصلاحیه
اسم اصلیه نفس ، قسطتنتنیه است
نمیدونم املاشو درست نوشتم یا نه
این قسمت اولش هست یا دوم؟
من قبلا حسنا بانو رو از روی وبلاگش می خوندم ولی از وقتی اینجا رو پیدا کردم نمی رم اونجا که امارش نره بالا از همین جا متوجه می شم که اونور چه خبره مرسی بانو...
یه سوال توی ذهنم هست شما از کجا فهمیدید که جاری توی اروپا یا آمریکا و یا کلا توی کشورهای پیشرفته دنیا زندگی می کنه که در مورد ویزاش حرف می زنید؟ حسنای بیچاره گفت خارجیه نگفت کجای خارج!!! یک قدم خارج از مرز ایران میشه خارج مثلا ترکیه با افغانستان یا پاکستان شاید هم هند .شاید برادر شوهر اون وقتها که هند رفتن مد بود برای درس خوندن رفته اونجا و عاشق شده .خب گرفتن ویزای این جور کشورها که سخت نیست ،هست؟
نمی دونم! شایدم
آخه اگه هند بود که نمی اومد ایران واسه رحم. اونجا ارزونتر گیرش می اومد.
بچهها من چون در کانادا زندگی میکنم، یک روز از شما عقب هستم، میدونین امروز (۲۵ نوامبر) روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان هست. در این روز دلم میخواد راجع به مردک هوسباز، شوهر اشتراکی حسنا بنویسم. و همین طور آرش، شوهر عسل و رامین شوهر شراره. هیچ دقت کردین یکی از نکات مشترک این سه مرد (نا مرد) چیه؟ هر سه دست بزن دارند. مردک هوسباز که حسنا رو تؤ ماشین میزنه در حدی که حسنا ناچار میشه فرار کنه. آرش که چنان عسل رو کتک زد که عسل ناگزیر به خانواده خود آرش تلفن زد که بیایید از دست پسرتون نجاتم بدین. و شراره بی نوا هم که جیره ثابت از رامین داره. امیدوارم روزی برسه که ارزش زن نا تنها در ایران که در همه دنیا بالا بره و نا مردانی این چنین حق زندگی در میان مردم رو نداشته باشند.
جیران
و خشونت های غیرکلامیشون جیران جان!
به نظر شما این که شوهر حسنا روزهایی که حسنا پریود هست بهش سر نمی زنه، آخر خشونت نیست؟ حسنا برای یک تو دهنی می گه از ماشین پریدم و ... که مثلا بگه خیلی برام مهمه. من اما می گم اگر براش مهم بود وقتی روزهای پریود با سرنزدن و بی توجهی بهش توهین می کرد باید عکس العمل نشون می داد.
مگه آرش الان عسل را می زنه؟ نه. اما با بی توجهیهای و رفتارهاش شکنجه روانیش می ده.
امیدوارم که روزی برسه که مردها حرمت جسم و روح زنهاشون را نگه دارند.
ممنون از کامنت و اطلاع رسانیت
این رو بدون که این من نیستم که آرامش رو گرفتم و متاسفانه با بودن یا نبودن من هم ارامشی برنمیگرده و همه چیز خوب نمیشه . اگر اینطور بود یک لحظه هم صبر نمیکردم . این رو از ته دل میگمافسوس ولی در حال حاضر زندگی خودم رو دارم و باز هم تاکید میکنم که نمیدونم در آینده چی بشه و چی پیش بیاد و چه کنم
حسنا بانو - ٥/٩/۱۳٩٢ - ۱٢:٠۱ ق.ظ
پس تو هم مث بقیه دومی ها به بهانه با زنم اختلاف دارمو زنم درکم نمی کنه رفتی تو زندگی اینا که می گی آرامش را من نگرفتم؟
اگه مطمئنی که تو آرامش را نگرفتی و با رفتن تو آرامش برنمی گرده چرا مطمئن نیستی که می مونی؟ موندن بستگی به نظر بقیه داره. تو کاره ای نیستی که بخوای بمونی یا نمونی. خانوم اولی تعیین می کنه مردک چیکار کنه
متاسفانه با بودن یا نبودن من هم ارامشی برنمیگرده و همه چیز خوب نمیشه . اگر اینطور بود یک لحظه هم صبر نمیکردم .
به قول بچه ها
دروغگو دشمن خداست
عزیزم همین که واقعیت زندگیشو نمی نویسه بازم براش سخته
چون مجبوره خودشو قوی نشون بده و بگه همه چی خوبه من چقد خوشبختم
ولی همین هم بیشتر باعث اسیب دیدن روح و جسمش میشه
یه درصد فک کنیم که مشاور بهش گفته با نوشتن زندگیت خودتو تخلیه کن.این بیاد واقعیت رو برعکس کنه نه تنها مشکلشو حل کرده بلکه بدتر هم کرده
------------------
شبتون بخیر
بابای موچ موچ
به سحر:
عسل برای حسنا کامنت گذاشته اسم نفس تلفظش سخته. حسنا هم گفته حالا نصفش را می گن
اسمش احتمالا نهضت الملوک است تلفظش سخته و چند سیلابیه و ....
حسنا دیگه واقعیت زندگی شو نمینویسه نارین جان
چون میترسه دخترا ی جوون و آدمهای ساده لوح دیگه حسرت زندگیشو نخورن
به پیش ساخته ساز گفته میام به خودت میگم چه اتفاقاتی افتاده این مدت بگی چه اعصابی داره این حسنا(همچین چیزی)
دیگه روش نمیشه بنویسه چه حقارت هایی کشیده برای اینکه تو این زندگی بمونه خاک بر سر عقده ای
هی حسنا حالا مونده مردا رو بشناسی خرج تو که دیگه یه تیپاس به موقعش میزنه
معلومه که اسم نفس واسی جاری سخته
حساب کن اسم نی نی خانوم بذارن کاسه ی داغترازاش
بنده ی خدا جاری چی میخواد صداکنه بگه کاسه
کاسه ی داغ تر از آش
واقعیت معلومه وقتی یه دوست واقعی نداری ازصبح باید بچسبه به لپ تاپش این یعنی واقعی
اینو اون خواننده های نافهمش هنوزنفهمیدن
حسنا همیشه میگه تنهاست
واسی چی باید تنها باشه
خوب معلومه بخاطر اویزان بودنش
وگرنه کدوم زنی که تنهایی وترجیح بده
حسنا داره برای کوچیکترین چیزبال بال میزنه حسرت داره
اونا رو تو نت مینویسه
تا عقده هاش کمتربشه
باز این عسل بنده خدا موزمار بازی و هندونه زیر بغل دادن های حسنا و نفس به هم رو نگرفت . حسنا گفته بود که اسم نفس قشنگه و خاصه و پیشنهاد دادم. حالا من نمی دونم عسل کجا چی گفته که نفس شاکی شده که چرا گفتی اسم من واسه خارجی ها خوب نیست. بابا عسل جان، شما ساده ای، بازی این مورمازها را به هم نریز.
" نفس ۳:۳۱ ب.ظ - دوشنبه، ٤ آذر ۱۳٩٢
در مورد اسم من شنیدم بعضی جاها چیزی گفتی ؟ درسته ؟منتظرنیشخند
پاسخ: آنلاینی ها!!!!!!!!!!!!!!!! نیشخند مگه الکی گفتم خوب؟.. آخه کدوم خارجی ای میتونه اسم تورو درست تلفظ کنه؟ اونهم یه اسم چند سیلابی روووووووخندهخنده.. بچه بی اسم می مونه آخرش من که میدونم"
ولی خدایی دلم برا حسنا می سوزه
تو زندگیش این همه تنش داره
اینجا میاد که مثلا اروم بشه و خودشو اروم کنه اما با دروغاش هم دخترای جوونو به بی راهه می بره هم این که با دروغ گفتن باعث میشه روحش بیشتر اسیب ببینه
ای کاش می تونست از این زندگی بیاد بیرون
یا اگه می نویسه واقعیت زندگیشو می نوشت
باز این مهیا یه ادرس دیگه ثبت کرد

الان فک کنم حسنا تو اب سرد نشسته یه لیوان اب هم دستشه هی کامنت های اینجا رو میخونه هی اب میخوره
همسرهم که نیست رفته سفر
حسنا موندو نفس وما چندنفر
هرکی علیه مهسا حرف زده جز نفس و یه نفر دیگه
تا اینجا هرکی رو دیدم بی ادرس بوده
دیگه خودش لو رفت دیگه
سلام به بانو و شرکاء فعاااااال!!
http://bahar-e-asal.blogsky.com/1392/09/05/post-27/
زهره ٧:۱۸ ب.ظ - دوشنبه، ٤ آذر ۱۳٩٢
خیلی خوشم اومد خیلی باسلیقه ای.
پاسخ: زهرا جون ممنون ازت حسن نظرت رو میرسونه . در شادی باشیبغلماچ
مطمئنی خوش سلیقه اس؟
یه مهمونی افطار داد کوکو و شامی یخ زده جلوملت گذاشت با سایزهای متفاوت
کوفته تبریزی با شیرین پلو(شیرین پلو بود یا مرصع رو یادم نیس.حالا این دو تا فرق ندارن من نمیدونم چون اشپز نیستم و تا حالا هم درست نکردم و نخوردم)
حلوا و رنگینک
اون شب فشار ملت رو برد بالا تا ته انقد شیرینی به خوردشون داد
خب بانو جون ساده و پیش پا افتاده است دیگه


دیگه کم کم برا دوست پسرش اینکارو میکنه چه برسه برا شوهرش
راستی بانو
جوابات واقعا عالی و زیرکانه بود
به خصوص پستونک
---------------------------
هی من یه چی یادم میاد کامنت میزنم فردا نیاین بگین این دختره چقد فک زد
امسال 4 روز مرخصی بگیری تعطیلات کریسمس 2 هفته می شود. الان آنقدر بلیط هواپیما برای مقیم خارج ارزان است که پول 4 تا تاکسی می شود. بابا آنهایی که پول سوشیال هم می گیرند هه می توانند بلیط ایران تهیه کنند . به گمانم این موضوع بچه دار شدن جاری مشکوک می زند و گرنه همه زانویه امسال مسافرت هستند
نسیم جان، موضوع مرخصی ندادن هیچ جوره قابل درک نیست.
مگه می شه به یه مادر مرخصی ندن؟ مگه جلادن؟ رباتند؟ که نتونند بفهمند
ساراخاتون۳:۱٥ ب.ظ - دوشنبه، ٤ آذر ۱۳٩٢
حسنا جون معلومه هووی مجازی گیرت اومدهنیشخند
کاش این همه انرژی که صرف کرد تا بگه تو دروغ میگی،همینو صرف مطالعه مفید میکرد
پاسخ:سارا جون همینطوره نیشخند ماچاگر مطالعه مفید میکرد هم به نفع خودش بود هم دیگران هم این که انقدر باعث ناراحتی خودش نمیشدزبان
حسنا خودت برا خودت کامنت زدی؟راستشو بگو کلک
وای مهسا

کامنتاتون اخر خنده بود
هی میخواس ارامش داشته باشه اما نمی تونس
-----------------
میسی میسی بانو جونی
بوس رو خواستی بگیر اما اگه سرماخوردی نگی نارین سرمام دادا
چشم حتما
دوستان اگه من در مورد قضیه خونه نوشتم منظورم این نیست که فکر کرده باشم حسنا با این دریدگیش کسی هست که بخواد خونه ببخشه تحلیل من اینه اگر چنین قضیه ای بوده حسنا کاملا مجبور بوده مالی رو برگردونه به صاحبش و حتی یکسال هم مقاومت کرده که دیگه پدر خودش هم شاکی شده و گفته بود مگه قرار نبود اینکارو بکنی البته شاید بنا بر تحلیل بانو این مال فقط ماشین حسنا بوده باشه
هر چی بوده، مهم این هست که الان حسنا هست و یه خونه اجاره ای و یه مردک آس و پاس.

همه را خانم اولی جمع و جور کرد. دمش گرم
خوشم تا حسنا دهنش باز می کند 100 سوال اینجا تحویل می گیرد
بدبخت از امشب به قول خودش باید تو سر وصورتش بزند تا دروغهایش را یک جمع کند. راستی حسنا اوضاع کامپلکسی چطور است احیانا دکتر نظر جدیدی در مورد اختلال روحی و حقارتی که از کودکی ات کشیده ای نداده است.
به عمرم زن هم این همه پول پرست و حقییر ندیده بودم
من نمیدونم اونور چند روز تعطیلات کریسمس دارن.ولی اینو میدونم فرق داره تعداد روزهای تعطیلیش.
5 روز تعطیلی؟مگه ایرانه؟اول تا 5 فروردین
نارین جان مثل ایران خودمونه. توی تقویم سه چهار روز تعطیله. اما با بین التعطیلین و مرخصی و آخر هفته و این حرفها عملا دو هفته کسی سرکار نمی ره. بستگی به شغل هم داره. تو بعضی شغلها خیلی دستشون باز نیست. اونم باز مثل خودمون
میگم اینا سوپ ریزاشون(همون سورپرایزشون من میگم سوپ ریز نیاین غلط املایی بگیرین
)یا خیلی فانتزی توهمیه(مثل نفس که معلوم نیس ساقیش کیه)یا خیلی ساده و پیش پا افتاده مثه حسنا که ملت این همه براش ذوق کردن
ده روز برای نوشتن این پست فکر کردند و با نفس برنامه ریزی کردند، حتی توی خود پست هم گفت قبل از ویرایش نهایی با نفس تلفنی هماهنگ کردم، اونوقت شما می فرمایی ساده و پیش پاافتاده است
سوتی های حسنا در قسمتهایی است که در موردش توضیح نمیده اونقدر تلخه و حقارت زندگیشو نشون میده که نمیتونه حتی در موردش بنویسه و یه جوری سرو ته اش رو به هم میاره بعد یه مدت که گذشت داستان را وارونه میکنه و میاد تو وبلاگش مینویسه البته این خصلت همه آدمهایی هست که دورو ،موذی و مظلوم نما هستند.
مثلا هر وقت جلسه مهمی برگزار میشد نمیومد واضح بنویسه که هرکس چی گفت مینوشت حوصله ندارم بنویسم.. واقعا چرا؟!
اگه قضیه بخشیدن خونه حسنا به خانم اولی راست باشه و اونقدر گناه نابخشودنی (که مردک اونو کاملا ترک کرده و با خیال راحت داره با حسنا زندگی میکنه ) پس چطور بعد از اعتراض حسنا مردک خیلی راحت فقط میگفت حریفش نمیشم
یعنی سر این قضیه این همه مدت که خانم اول این تقاضا رو داشته هیچ جلسه ای بین خودشون (مردک و خانم اول و پدرشوهر) نذاشته بودند ؟در موردش بحث نکرده بودند؟ پدر شوهر و خانم اول از عکس العمل مردک حدس نزده بودند عاقبت این انتقال ملک چی میشه ؟ چطور پدر شوهر خیلی از درخواست حسنا استقبال کرد؟
چطور پدر خودش به این کار اصرار داشت؟ پدر حسنا که رئیس بانکه و یه مرد با تجربه اس حتی اگه میخواست دخترش رو وارسته مالی نشون بده دلیل نداشت حسنا رو مجبور کنه خونه به نام خانم اول بشه ؟مگه اون خونه رو داده بود به حسنا؟میداد به مردک اونم اگر میخواست میزد به نام خانم اول
همه اینها نشون میده حسنا چقدر دروغگو هست از عکس العمل پدر و پدر شوهر کاملا معلوم بود که این مسئله ای بوده که حسنا باید طبیعتا انجام میداده
من تمام تحلیل هام رو طبق گفته های خودش نوشتم این همه ابهام در داستان حسنا یعنی چی؟
چرا حسنا از مسائلی که این مدت پیش اومده نمینویسه چرا از سفر شمال نمینویسه؟ همون که خانم اول تنها با بهار و برادر شوهر رفتند و شوهرش همراه حسنا جان
آیا واقعا با شخصیتی که خود حسنا از خانم اول ساخته حتی با ذهن معیوب خوانندگان خوش باور حسنا جور در می آد ؟ با اون تفاسیر اون زن بعد از اینکه شوهرش بعد 20 سال اونو به یک دختر بی حیای تازه از راه رسیده فروخته باشه پا میشه میره شمال یا از افسردگی و ناراحتی خودشو تو خونه حبس میکنه یا با اون بیماریها سکته رو زده؟
پس اینجا کاملا مشخصه قهر از طرف خانم اوله وهمچنان مردک جرات نداره به راحتی و تنها با حسنا شمال بره
سه بار تو این یکسال و نیم جلسه داشتند، دوبارش را حسنا گفت نمی گم شرایط جلسه چی بود و چی شد، امسال هم نتیجه جلسه این شد که مردک شبهایی که خدمت حسنا می رسه را عمومی به همگان اعلام کرد.
آخه این جلسه گذاشتن داره و اعلام عمومی؟ بعد چرا جلسه راجع به شبهای 6 گذاشته شد، اما حسنا خونه خالی می کنه و ماشین پس می ده و مهریه می بخشه و گریه و زاری می کنه؟
بعد از اون جلسه می گفت هیچی، همسر شبهای 6 را اعلام کرد. اما فرداش با گریه و زاری می ره محضر مهریه می بخشه ... چه ربطی داشت؟ برای چی؟ آیا تو جلسه مطرح شده بود؟
اون یکی جلسه هم که فقط به مو کشیدن و چنگ انداختن گذشت. هیچ حرفی زده نشد. اما بعدش حسنا به اسباب کشی فکر می کنه. بامردک تو ماشین دعواشون می شه و مردک می زنه تو دهنش و ....
سحر جان، همه چیز این ماجرا دروغه.
مردک از خداشه که خانم اولی ببخشدش و بپذیردش.
خانم اولی مردک را شوت کرده از زندگیش بیرون و حالش ازش به هم می خوره. شوهری که سه سال بره هرزگی و ... دیگه کی رغبت می کنه نگاش کنه که اون زن بکنه.
حسنا هم آرزوشه اون زن مردک را راه بده خونه، چون همه اموال دست اون خانم هست و کلاه گشادی تو این معامله سر حسنا رفته.
بله لالا جونم
جواب دوستمون نوشین رو دادم
من فرض رو گرفتم که بی ادرس ها حقیقی هستن
نارین جان این خیلی واضحه که حسنا خودش برای خودش کامنا می گذاره. مثلا یک پروکسی با آی پی فنلاند پیدا کرده و با صد تا اسم با پرچم فنلاند کامنت برای خودش می نویسه.مگه فنلاند چقدر زن ایرانی داره که صدتاشون فقط کامنت گذار حسنا هستند؟
اون پستم اکثر اونایی که دیدم بی ادرس بودن
چند تا ادرس دار هم که رندم باز کردم بلاگفایی بودن
ها
یکی از حرفام یادم افتاد
میگم چه خوب میشه اسم نی نی رو بذارن اسم واقعی نفس اونوقت باید بگه اسم نی نی چی هس
حالا شاید لو نده ها
ولی فک کن
اسم یه زن دوم رو بذاری رو بچه ای که پاک و معصومه.شاید من خرافاتی ام.اما اصلا دوست ندارم وقتی یه بچه ای رو صدا میزنم اسم یه ادم نامرد تو ذهنم تداعی شه.
می گن اسم آدمها روی شخصیتشون تاثیر می ذاره.
زن دوم بودنش را که توهم فرض کنی (نفس زن دوم نیست و الکی می گه)، تصور کن اسم یک آدم بی تعادل و هیجانی مثل نفس را بذاری روی بچه ات. یه ذره ثبات و شخصیت نداره این بچه. دائم هم در حال توهم هست.
خوب این جواب شما درمورد اون پستش که ادرس خواسته بود صدق نمیکنه
همونطور که خیلی ها دوست دارن وبلاگشون لینک بشه و خواننده پیدا کنه، خیلی ها هم هستند که دوست دارند با خواننده کم بنویسند و نمی خوان وبلاگشون شناخته بشه.
واسه همین لایک نمی زنند و لینک نمی ذارند.
این که هی می پرسین چرا لایکاش کم هس
).چون هرکدومشون چند بار کامنت میزنن
برای اینه که کسی میتونه لایک بزنه که عضو پرشین بلاگ باشه و اگه نباشه نمی تونه لایک بزنه.پس طبیعیه که لایکاش کم باشه.
یه عده هستن بی ادرسن و نمیخوان لو برن حتی اگه عضو پرشین بلاگ باشن
یه عده عضو سرویس های دیگه بلاگ نویسی هستن
خب همین مقدار هم برا 200 تا کامنت بسه (یاد شیدا افتادم با بسته
بانو جان بیشتر از همه چی تو این وبلاگ هوش سرشار توست که منو جذب خودش کرده و جوابایی که به کامنت ها میدی
جدی؟ خوش به حالم شد
شما لطف دارین. منم از داشتن دوستان خوبی مثل شما و همه دوستای این وبلاگ خوشحالم. وقتی می رم اونور می بینم به حسنا تبریک می گن برای سالگرد، ناامید می شم از آدمهای اطرافم. بعد می آم اینجا می بینم هنوزم هستن کسانی که می شه دنیا را باهاشون قشنگ تر و سالمتر دید.
بانو جونی
سرما خوردم
الان از ساعت 10 نشستم پای کامنتا هی سرم گیج رفت رفتم دور زدم اومدم هی خوندم هی دور زدم اومدم
هرچی هم میخواستم تهش بگم یادم رفت از بس هنگ و گیچم
سوپ و شیر گرم بخور. بخواب توی تخت حالشو ببر.

استراحت سرماخوردگی خیلی می چسبه
ایشاله زود خوب بشی
من یه سوال برام پیش اومده چرا لایکای پست حسنا با تعداد کامنتاش اصلا همخونی نداره؟
کسی می تونه لایک بزنه که اکانت پرشن بلاگ داشته باشه. همه خواننده ها که ندارند.
بعد هم این لایکها همه شون جدی نیست. بعضی هاش مثل اسپم الکی است.
بعضی هاش هم به همان منظور مشتری جمع کنی است. لایک می زنند که یکی کلیک کنه بره وبلاگشون.
من که هنوز که هنوز پست حسنا نخوندم هر چی فهمدیم از کامنت دونی اینجا هست
می بینی بانو جان چه به عهدم وفا دارم نمیرم وبلاگ حسنا
ولی اینکه کادو ازدواج پول شام حساب کردن اونم از طرف زن خیلی چیپ اصلن قشنگ نیست یک زن با مرد بره رستوران و زن حساب کنه یا قبلن حساب کرده باشه
بعد همچین نوشته نوشیدنی هایی دوست داریم سفارش دادم انگار تو رستوران های ایران همه توع دیرینکی هست واین سفید برای خودم برای همسرم اسکاچ
آخه دیگه دلستر هلو با دلستر لیمو چقدر تفاوت داره که نوشته نوشیدنی هایی که می دونستم همسر دوست داره سفارش دادم
خب پست که همین جا هست. چرا نمی خونی؟
من لیمو بیشتر دوست دارم تا هلو
اون کامنتر هایی که برای امر کثیفی که حسنا استخدام شده بهش تبریک گفتن
همون هایی هستن که وقتی جریان سوگند و بانو وحسنا بود و پست به پست بیانیه می نوشت
اونا می گفتند حسنا جون ما نمی دنیم تو چی میگی فقط بیا بگو افطاری چی شد
هر کی هر اسمی می تونه رو این کامنتر ها بگذاره
یک کدوم از اون کامنتر ها از خودشون سوال نکردن جریان چیه
این بیانیه هایی که زنک می نویسه برای چیه
( چون به پسرک می گی پسرک بهت لقب زنک دادم )
یه سوال بانو جان؟ نظرت درباره اون پستی که میگفت با بهارو مردک رفته ترکیه یا نمیدونم کدوم کشور بعد همچون دایه عزیزتر از مادر از بهار پرستاری کرده چیه؟
سلام عزیزم.
اون پست، بعد از به نام کردن خونه و پرداخت مهریه خانم اولی توسط حسنا، مقام دوم جوک سال را به دست آورده و تندیس نقره بهش تعلق می گیره
مهسا یک اشتباه کوچک کرد همه کامنت هاش تائید کرد و پاراگرف پاراگراف بهش حرف های سیاه زد ( قابل توجه خودش که فکر میکنه آرامش داره ...آدمی که آرامش داشته باشه اصلن براش این چیز ها مهم نیست )
خیلی انسان بد جنسی با این کارش فهمیدم واقعن بد ذات و بد جنس
این آدم بد جنس خونه پس میده !؟!؟؟!
واقعن از شخصیت تهوع آوری که داری نویسنده وبلاگ حسنا برات متاسفم مشخص در دنیای واقعی دوستی نداری و خودت با این وبلاگ سرگرم کردی
اوایل دلم برات می سوخت ولی الان با این کاری که با مهسا کردی اونم به خاطر یک اشتباه اندک به این نتیجه رسیدم خلایق هر چه لایق
تو شخصیت بدجنس داری
حالا شما یه کامنت بذار بگو علت ازدواجت و سوالهای ما را جواب بده.
اگر تایید کرد من با کمال شرمساری و تنفر اسمم را می ذارم حسنا.
O.o O.o O.o
من هنگم این همه کامنت خوندم
تازه از 10 شب به بعدو هنو نخوندم
اوووووووووووووووووووووووووووووووووفففففففففففففففففف
هرچی میخواستم بگم یادم رفت
مهسا جونم ناراحت نباشششش حسناس دیه .یدفعه بل میگیره .تو که کار اشتباهی نکردی
دیر می آیی همینه دیگه
الان دیدم برای خنثی چه جواب های بالا بلندی نوشته واقعن به نظر شما آدمی که تحمل یک ذره مخالفت نداره و این جوری پرخاشگری میکنه آرامش داره ؟!!؟!؟
آدمی که ویزا شنگن برای اولین بار در عمرش گرفته می خواهد بعد عمری وارد یک کشور اروپایی باشه باید الان تو کامنت دونی ما پلاس باشه و کامنت های خودش جواب بده
وقتی آدم مسافر باشه ویزا گرفته باشه شاد خوشحال آرامش داره تو دنیای مجازی بی در پیکر علاف نیست با کامنت های بالا بلندش جواب همه رو بده
از خوشحالی داره ساک سفرش می بنده برای مسافرتش برنامه ریزی میکنه دنبال کار هاش چی ببیره چی کار بکنه
یکم به اطرافمون نگاه کنیم و حرف های این زن بی اصل نسب کنار هم قرار بدیم متوجه میشیم رفتار یک مسافر اروپا این طوری نیست
انقدر عصبی در حال کامنت جواب دادن
هر وقت طولانی جواب می ده یعنی خیلی قاط زده
انقدر نفس نفس میکنه تا بزودی همون لگدی که سوگند در ..... زد رو از همین نفس هم بخوره بلکه بتمرگه سر جاش !!!! دلم برای اون بهار بیچاره و مامانش میسوزه گیر چه حروم زاده هفت خطی افتادن ..... سراسر عقده ، دروغ و غرور بی پشتوانه !
خیلی اوضاع روحی حسنا خرابه. برام عجیبه این چه مشکلی تو بچگیش داشته که اینقدر حریص و عقده ای است.
خاک بر سر ضایع همه حرفها و زندگیش تو پول خلاصه شده آخه بدبخت تو اگه واقعا تو اون سطح زندگی که میگی باشی که خیلی ضایعست انقدر تو یه رستوران وأسه یه مرد زن و بچه داریا بیست سال اختلاف انقدر به سر وسینه بزنی و خودتو .... بدی و بعد از قبل حساب کنی که چی ؟ که یه وقت به شوهرت فشار نیاد ٥٠٠ تؤمن پول میز و بده ؟؟؟؟ بعد مگه تو کیک نخر یدی دیگه دسر این وسط چیه ؟ رستوران هم همه فهمیدن چه داغون أزیز ونی هستی که این جوری به این پیرمرد سرویس میدی !!!! تو کأدوی سالگردو میپوچونی و امیدواری فراموش بشه اون وقت میری پول میزو پیش پیش حساب میکنی؟؟؟؟؟
کلی با نفس نشستن نقشه کشیدن که این سناریو سالگرد را بهتر از تولد علی از آب دربیارن.

اون که دیدی چه جوکی نوشته بود. این یکی دیگه سربازها را خبر نکرد که بتونه قصه را بهتر جمع کنه. باز شماها بهش ایراد می گیرید.
یه مدت مد شده بود حامله می شدن سقط می کردند. الان مد شده جشن می گیرند.
مد بعدی آویزونها چیه؟ خدا عالمه
جاری اردیبهشت رفته است باید برود از شهردای فرم دعوتنامه را بگیرد اگر اینترنتی سفارش دهد یک هفته طول می کشد بعدفرم سفارت و ضمانت پر کند مدارک ضمینه کند با tnt هم بفرسد یک هفته می شود (2 هفته). حسنا باید زنگ بزند سفارت وقت بگیرد همه می دانند صف نوبت سفارتها تو تابستان 4 ماه است بعد مصاحبه شود یک ماه طول می کشد تا در مورد ویزا تصمیم گرفته شود. 2هفته + 4 ماه+ 1 ماه = 5 ماه و 2 هفته .حالا چه جوری حسنا این پرسه طولانی تا حالا دو بار طی کرده است؟
نسیم جان، آخر اردیبهشت رفت.
بعد هم اکثر پستها بعد از تحریم با ایران مستقیم کار نمی کنند. وقتی چیزی می فرستی ایران اول می ره یه کشور واسطه، اونجا معطل می شه و بررسی می شه و از اونجا می ره ایران.
اسم کشور را نمی گه که گندش بیشتر درنیاد. وگرنه اگر کسی بخواد حسنا را بشناسه که با این همه مشخصات می شناسه. جاری و برادرشوهر هم تنها آدمهای کشور مورد نظر نیستند که با گفتن اسم کشور شناسایی بشن.
فقط واسه سوتی کمتر دادن و مخفی کردن خرابکاریهاش اسم کشور نمی گه.
وگرنه پیدا کردن جاری از چندمیلیون جمعیت یک کشور آسونتره یا پیدا کردن یه زن خارجی که اومده یکی از کلینیک های تهران برای رحم اجاره ای؟
نمی دونم تعداد و شرایط این کلینیک ها توی تهران چطور هست ولی اگر بنا به شناخته شدن باشه، امکان این یکی خیلی خیلی بیشتر هست تا این که اسم کشور جاری را بگه و ما بفهیم جاری کیه و کجاست
هنز خاصی بلدنیست ، کار با کامپیوترم در حد روشن و خاموش کردن و کار عادی تو نت کردن بلده و حتیییی ctr + F رو هم بلد نبود
ویندوز می بره مازندران براش نصب می کنند. دیگه بخون تا آخرش ...
حتی یه مجله زیبایی ، یا دکوراسیون ، یا سلامتی .
از سر کار که می اد خونه ، غذا می پزه ، کارهای عفیفه انجام می ده ومیاد وبش و به دروغهاش سر و سامانمی ده
دقت کردید یه کتاب هم نمی خونه
مطالعه اش 0 هست
دقت کردید خرید نمی ره ، تا حالا ننوشته ، رفتم خرید فلان لباس رو خریدم ، با فلان کفش رو
پارسال یه بار تو وبلاگش نوشته بود بگید از کجا برم لباس بخرم. بعد نوشته بود آدرس دقیق بدید. جایی را بلد نبود برای خریدن لباس.
می گفت از این مدلها که توی ژورنالها ست می کنند می خوام
بچه ها دقت کردید حسنا اصلا ارایشگاه نمیره
اخرین باری که رفت ، رفته بود شمال 5 شنبه ، حالشم بد بود
خوب کسی که کارگر جنسی باید بیشتر به خودش برسه
البته مراقب پوست می ره
آخه این زندگی جشن گرفتن داره؟ از دو حالت خارج نیست. یا این که میگه خانوم اولی خودش درخواست کرد فقط واسه 6 با مردک باشه درسته که در این صورت این زندگی فقط فروش اندام تناسلیه که دیگه جشن گرفتن نداره.
یا این که پنهانی مخ مرده رو زده وخانوم اولی واسه حفظ آبروش با شرط و شروط قبول کرده عقد کنن که در این صورت هم جشن گرفتن نداره.
واقعا من نمیتونم دلیلش رو بفهمم. در سالگرد این اتفاق باید از خجالت سرت رو به دیوار بکوبی.
بانوجان ممنون به خاطر وقتی که واسه این وبلاگ میذاری
آفرین!
یکی از این دو حالته. که هم از هم بدترند و هر کدوم از اون یکی آبروریزیش بیشتره
شادی مگه بهم چند می اد ؟
اره 21 سالمه
اقا سواستفاده از کامنت خلوت
مینو کجایی؟
پریناز کجایی؟
مارال کوشی؟
بیشتر از همه چیز این قسمت رستورانش جالب بود
میزی که رزرو کرده بود و گل را هم با سلیقه خودشون گارسون ها گذاشته بودن و انعام را هم که قبل از سرو غذا داده بود . تازه خیلی دقیق نوشته پیش غذا و غذای اصلی و نوشیدنی سرد و گرم و دسر ، جوری که انگار اینها رو از بر کرده باشه که سوتی نده خخخخخ
راستی حسنا جون قلوه بغل ماچ ( بعدش ضد عفونی ) درمورد ورزش نمی نویسی ها ، همونی که تو ماه رمضون با دهن روزه هم با پشتکار دنبال می کردی
راستی رنگینکت هم پایینه ( رنکینگ نه ها )
بعدش ضد عفونی
مهسا جون
تو فقط 21 سالته؟
من به سن تو بودم اصلا نمی دونستم ویزا خوردنیه یا پوشیدنی
اگه 21 ساله باشی و سفر اروپا نرفته باشی هیچ عیبی نیست دختر گل
عیب اونه که ... همون که خودت گفتی
حسنا به سن مهسا بود همه آرزوش این بود که بیاد تهران. ازدواجش با پسرک که خاطرتون هست.
نه این که تهران تحفه ای باشه ولی خب ندیده بود، آرزو داشت دیگه
تهرانیها سلاحها را بذارید زمین که من خودم و جدم تهرانیه. ولی این همه آلودگی و شلوغی و ترافیک و ... افتخار نداره. فقط نمی دونم چرا اسمش که می آد قلبم تالاپ تالاپ می کنه.
بانو جان
به خاطر خواننده هایی که بدون فکر و تعقل برای زنی که خونه اشو روی ویرانه های زندگی یک زن دیگه ساخته تبریک می گن، خودتو ناراحت نکن
همیشه این افراد وجود دارن و این واقعیت تلخ جامعه ماست
ولی در کنارش بانوها و غنچه ها و گلریزها و مهسا ها و ... خیلی دیگه از زنها و دخترهای فهمیده و دلسوز هم هستن
و شادی ها
به اندازه موهای سرم آدم می شناسم که سرمایه ای بالای 200 هزار تا داشتند ولی چون جوان بودند هدف مشخصی برای سفر نداشتند ویزای توریستی نتوانستند بگیرند.
کشورهای دنیا حساب کتاب دارند براشان مهم است به همکار های حسنا که تو کشور هلند زیاد هستند اضافه نشود.
اگر قرار بود کارگرهای ج ن س ی تو جامعه شان ول کنند که دیگر مردمانشان وقت کار کردن نداشتند همه شان مثل شوهر حسنا ...
اونروز که بوی سوختگیش از کامنتای من به وبلاگ رفقاش رسید اونا هم اومدن و پاچه خاری و کاسه لیسی و ...
و اینجا بود که حسناهه در جواب دوستاش ابراز کرده بود که منتظر و مشتاقِ عذرخواهیِ منه
یکی از اونا هم همین غربتیه بود! پیش ساخته سازو میگم
غربتی می خواد از طریق وبلاگ حسنا مشتری جمع کنه.

همه دارن ازش استفاده می کنند بذار غربتی هم اینطوری استفاده کنه.
راستی گفتی غربتی یه چیزی یادم آمد خطاب بهش بنویسم.
مهندس،
چند روز پیش یه تبلیغ ولوو گذاشته بودی لینکش باز نمی شد. تو آدرس لینک بلاگ اسکای http را داره. اگر تکرار بشه، لینک را درست نمایش نمی ده. اشکال لینکت این بود که باز نمی شد.
اگه خواننده متوجه باشه می تونه اون تیکه اول را حذف کنه و فایل را ببینه. از s به بعد آدرس فایل شما بود.
دیگه هم اینقدر مجیز حسنا را نگو. بازدید وبلاگ به حمایت زن دوم و خراب کردن زندگیها نمی ارزه. فکر نکن چون مردی این بلا دامنت را نمی گیره. زن هم می تونه خیانت کنه. آب به آسیاب خیانت نریز. تو که خودت هم سابقه میگرنت به تجربه ات از خیانت برمی گرده ازت بعیده
کاملا مشخصه که این پست با همکاری بعضی ها فقط برای این نوشته شده تا به وبلاگ حسنا کمک کنه از وضعیت بدی که توش هست بیرون بیاد
نمی فهمم چرا اینقدر این فضای مجازی براشون مهمه و هدفشون از اینکه می خوان برخلاف دنیای واقعی که زن دوم منفور و نپذیرفتنیه، در فضای مجازی اونو موجه نشون بدن چیه
یادمه یک بار نفس گفته بود من تا صبح با حسنا حرف می زنم تا حالش خوب بشه
فقط می دونم که با دروغ نمیشه به جائی رسید
حالا حسنا اینجا رو که میخونی کامنتای منم ببین و بسووووووووووووووووووووووووووووووز




حسنا خیلی وقته سوخته. فقط هوای اونجاش را داره که اون یه تیکه هم بسوزه دیگه از کار بیکار می شه.
مردک واسه همین باهاش ازدواج کرد دیگه
اونجا را سفت چسبیده که شغلش را از دست نده
درمورد ویزای شنگن نمی دونم الان چه جوریه
ولی چند سال قبل که تهران زندگی می کردم، یک بار ویزا گرفتم و نرفتم، از سفارت بهم زنگ زدن و پرسیدن علت نرفتنتون چی بوده
برای گرفتن ویزا هم مطمئنم که گواهی کار و پرینت حساب بانکی بردیم ولی سند خونه یادم نمیاد که نشون داده باشیم
ولی چیزی که مسلمه این یک پوئن منفی برای آدمه که ویزای کشوری رو بگیره و نره و برای بار بعدی ممکنه بهش گیر بدن. اونوقت چطور ممکنه حسنا دو بار ویزا گرفته باشه درحالیکه این دفعه هم می گه معلوم نیست بریم یا نه
چطور برادرشوهر و جاری که دعوتش کرده بهش نگفتن که اگه مطمئنی که میای دوباره ویزا بگیر تا برای سابقه ات بد نشه؟
این اولین توصیه است که ما وقتی می خوایم برای کسی دعوتنامه بفرستیم می کنیم. می گیم اگه حتما می تونین بیاین اقدام کنین که بعدا مشکلی پیش نیاد
از اونطرف هم برای دعوت کننده دردسر می شه. چون برای آزاد کردن ضمانتی که گذاشته باید مدارکی نشون بده که این طرف آمد و رفت. آسمون به زمین نمی رسه ولی به هر حال هیچ کس بیکار نیست بره برای حسنا دعوتنامه بگیره. بعد حسنا نره، بره باطلش کنه دوباره یکی دیگه بگیره ...


دوبار نگرفته. مخصوصا که اروپاییها از ما رک تر هستند و خودشون را علاف مسخره هایی مثل حسنا نمی کنند. جاری دیوونه نیست پاشه هر روز بره دنبال دعوتنامه واسه حسنا
راستی قرار شد دو تا نکته رو کنی غیبتت را موجه کنیم. با نکته ای که صبح گفتی این شد دو تا.
در آخر بصورت جدی دارم بهت میگم برو یک فکری به حال خودت بکن و انقدر دلی پر از سیاهی و تباهی نداشته باش لبخند
چییییییییییییییییی ؟ دل پر از سیاهی و تباهی ؟
پس اونوقت تو چی هستی ؟
توضیح بده ...
حاجتی نیست من برای شما چیزی رو توضیح بدم ولی میتونم به عنوان یک خانوم و یک انسان بهت توصیه کنم خودت در زندگی شخصی خودت درست رفتار کن .
یک خانم و یه انسان ؟
تو خانمی حسنا ؟؟؟ تو ابرو هر چی زنه بردی ؟ به خاطر پول زن دوم شدی ؟ تو بدنت رو فروختی میفهمی یعنی چی ؟
تو انسانی ؟
اگه تو انسانی ، من از انسانیت همین الان استعفا می دم ، ترجیح می دم ، گوسفند باشم ولی انسان نباشم ، چون حیوان ها از انسان ها با ارزش ترند و ادمند .
همونطور که در زندگی روزمره جرات نداری برای دیگران مشکلات فرو خفته خودت رو بیان کنی و تربیتت رو نشون بدی ( چون باهات برخورد میکنند و یادت میدند که دهان رو بیمورد باز نکنی )
انوقت تو که وب زدی داری چی کار می کنی ؟
همون که تو تربیتت رو نشون دادی برای همه زمان ها و مکان ها کافیه .
در محیط مجازی هم انسانیت رو فراموش نکن و اول از همه حرمت خودت رو نگه دار و بعد بقیه رو
چشم چسنا جوننننننن
اینها رو که میگم اگر متوجه شدی که هیچ ولی اگر نشدی بدون که خودت ضرر میکنی و برای من هم مهم نیست فقط گفتم تا بدونی
گلم همون که تو متوجه همه چیز ها هستی برای همه کا کافیه .
اینم درس امروز حسنا