اول این پست این رو بنویسم که امسال بازارچه نوروزی محک رو از دست ندین .روز پنجشنبه و جمعه . توضیحات در اینجا
با عرض شرمندگی از تاخیر. امسال دم عیدی هر چی کار هست ریخته رو سر ما و اصلا درک نمیکنن کارمند جماعت چطور به کار اداره و وبلاگ نوشتن و خوندن و کامنت گذاشتن با هم برسند . تازه ایمیلهام هم موندن . ای مدیر ان و رئیسهای عزیز آگاه باشید و رسیدگی بفرمایید
. برسیم به پست آشپزی .
توی دو بخش میشه کم کالری و کالری دار
بینش عکس هم میذارم . البته نه برای همه موارد .با وجود این که نمیخواستم دیگه عکسی بذارم ولی خدایی پست اشپزی بدون عکس نمیشه . حالا هر کی هم میخواد دست در گریبان داشته باشه و مشتی بر سر و سینه، مشکل خودش هست
امیدوارم یک روز فرهنگ و سطح شعور بعضی از آدمها در استفاده از اینترنت انقدر بالا بره که متوجه بشند هر عکسی که عمومی هست نباید کپی کرد
.
این پست هم خیلی طولانی خواهد بود .
اول کم کالری . تمام اینها اختراع من نیست و از توی اینترنت و سایتهای آشپزی خوندم و یا از اینور اونور شنیدم و بعضی وقتها هم یک تغییراتی توش دادم .
قبل از همه روشی رو یاد بدم که بیتا جون زحمت کشید و تو وبلاگش یاد داد . برای وقتهایی که فر و ماکروفرتون پر هست . یا عادت دارید تو فر وسیله جانبی میگذارید و خالی کردنش براتون سخت هست یا هر چیزی . بیتا جون برای پخت کیک یاد داد . من با این که همیشه فر و ماکروفر رو خالی نگه میدارم از روی کنجکاوی امتحان کردم . هم کیکش عالی شد هم این که غذا عالی در میاد . به این صورت که یک عدد آجر رو میگذارید روی گاز تا داغ بشه . بعد تابه ای که نچسب هست ( ترجیحا چدن . من با سرامیک هم امتحان کردم البته برای غذا .نه کیک) تهش رو چرب میکنید و درش رو میگذارید و شعله رو هم کم تا گرم بشه . بعد مواد کیک رو میریزید توش درش رو هم دمکنی میگذارید . من دستمال گذاشتم نه از این دمکنی آماده ها . مثل برنج که دم میکنید و میگذارید روش . حواستون باشه که درز نداشته باشه که کیک پف نمیکنه . من نیم ساعت با شعله بیشتر و سی و پنج دقیقه تقریبا با شعله کم گذاشتم برای کیک . بستگی به گازتون داره و تجربه البته
درش رو هم به هیچ وجه بر ندارید که کیک پف نمیکنه . برای غذا هم که میشه درش رو برداشت .چرب کردن هم نمیخواد در خیلی از موارد .ولی دمکنی رو میخواد
.مرغ و ماهی به این روش خوب میشه البته باید درش رو بردارید و برگردونید . حدود یک ساعت هم وقت میبره . علاوه بر اون چون من به روش کارمندی عادت دارم همیشه چند نوع خورش رو با هم بپزم و داشته باشم ،وقتی که ارامپز پر هست ، سر گاز هم با همین روش یک خورش یا خوراک مرغ دیگه میگذارم و اون هم کار ارامپز رو میکنه . در کل دوتا آجر دارم باهاش صفا میکنم تو اشپزخونه و روی گاز
. رو گاز برقی هم جواب میده . امتحان کردم
حواستون باشه برای خورش اول قابلمه رو بگذارید رو شعله مستقیم.تا با شعله زیاد جوش بیاد و بعد بگذارید اون بالا . دمکنی هم نمیخواد . آب کم شعله ملایم رو به کم . قشنگ میپزه و جا میفته . ابگوشت رو هم تو قابلمه مسی به همین روش درست کردم عالی شد . شدیدا دنبال یک قابلمه یا همون دیگ سنگی هستم . تو شمال سنگی رو ندارن . نمیدونم تهران داره یا نه و از کجا میشه گرفت . مامانم یک دونه داره از مشهد گرفته ولی به من نمیده
حواستون باشه این روش صبر زیاد میخواد و شعله کم و اب کم .مثل ارامپز .ولی خوشمزه میشه . غذاهای زیر رو هم به جای فر میتونید از این روش استفاده کنید . البته فرتون ازاد باشه که بهتره .نمونه کیک به روش آجری
1
اولین مورد غذایی هست که این روزها من رو تبدیل به یک عاشق کرده و نمیدونم چرا برام عادی نمیشه دست بکشم ازش . مرغ و ماهی تو فر با انواع ترشی ها .
من این رو با ترشی انبه شروع کردم . ترشی انبه رو از این بسته بندی ها نمیگرم و از ترشی های فله استفاده میکنم . دو نوع هم هست یکی معمولی یکی دیگه توش قارچ و یادم رفت چی بود داره که اون رو تا حالا نگرفتم . در هر حال پیاز رو حلقه میکنیم میذاریم کف ظرفمون مرغ و ماهی رو به ترشی آغشته میکنیم ( هر دو طرفش ) و میذاریم تو فر . یادتون باشه هیچی بهش اضافه نکنید چون خودش شور هست و فلفل و ادویه و همه چی داره . روش رو هم فویل یا یک ظرف پیرکس دیگه میگذاریم و تو فر . بستگی به فر شما داره. همون میزان که برای پختن مرغ و یا ماهی زمان میبره . همون مقدار بگذارید و بهش سر بزنید تا مطمئن بشید پخته .
این غذا تند هست حواستون باشه اگر تندی دوست ندارید استفاده نکنید . با یک تکه از مرغ و ماهی شروع کنید که اگر دوست نداشتید حروم نشه و برای بچه ها هم حواستون باشه تند هست و ندین بخورن دهانشون بسوزه .من که عاشق بوش هستم و تندیش و طعمش .یک ذره روغن هم نیاز نداره .
من این روش رو با انواع دیگه از ترکیبات امتحان کردم . تمبر هندی ، ترشی چند میوه ( همون که اب زرشک و اب البالو توش داره و ترش هست ) . یک نوع ترشی دیگه که توش قارچ و زیتون و چند نوع فلفل داره و اون هم تند هست ، و با رب انار . هر کدوم به ذائقه تون نزدیک تر هست امتحان کنید . ماهی هم از ماهی کپور یا قزل آلا برای این روش استفاده میکنم . قزا آلا رو هم برش میدم و پهنش میکنم نه درسته . البته همسر ماهی رو به این روش ادا در میاره و میگه ماهی من رو سرخ کن ولی نمیدونم چطوره که هم ماهی خودش رو میخوره هم یک تکه قابل توجه از ماهی من
. خوب اگر دوست نداری اصلا نخور . چرا ماهی من رو هم بدون تعارف برمیداری میخوری؟
. ولی برای مرغ که شده از غذاهای محبوب من و همسر . میخوره و ادا هم نداره .اون مرغها دست راستی ترشی انبه داره دست چپ ترشی که قارچ و زیتون و فلفل داره .مرغ نپخته اش هست که ترشی ها مشخص تر باشه
2
3
4
از اونجایی که من کم مونده این روزها ترشی جات رو با نون سر صبحانه هم بخورم . یک بار که برای صبحانه املت داشتیم و من میخواستم املتم فرق کنه برای خودم گوجه فرنگی رو حلقه کردم گذاشتم کف ماهیتابه سفیده تخم مرغ رو زدم و ریختم روش یک قاشق ترشی انبه هم گذاشتم وسطش شعله کم درش رو گذاشتم . یک کم که تخم مرغ خودش رو گرفت و گوجه هم پخت و نرم شد ، بهم زدم و گذاشتم آبش بره و شد املتی ترشی دار خوشمزه
برای املت بدون ترشی که من در آوردی هم نباشه ، لازم نیست روغن زیادی استفاده کنید . من نصف کره ده گرمی ( همون 5 گرم ) رو میذارم رو شعله کم آب بشه گوجه فرنگی ها رو حلقه های باریک میچینم تو تابه .شعله کم درش بسته نمک و فلفل هم میریزم قشنگ بپزه . بعد تخم مرغ رو یا درسته یا دوست دارید بزنید، میریزم توش تا خودش رو بگیره . نهایت خیلی دیگه بخوام کالری بهش اضافه کنم یک ورقه پنیر پیتزا میذارم روش . این کار رو هم با املت همسر میکنم که پنیر دارباشه نه مال خودم
برای درست کردن پیاز داغ لازم نیست شما روغن به کار ببرید . من از پیازداغ آماده خوشم نمیاد میگیرم میذارم فریزر برای مواقع خیلی ضروری .ولی معمولا برای غذاهامون استفاده نمیکنم .جاهایی که نیاز نیست پیاز داغ برای تزئین غذا باشه میتونید پیاز رو با تیغه غذا ساز که حلقه میکنه یا تیغه رنده که حلقه میکنه خرد کنید بذارید تو تابه شعله رو کم کنید و حوصله داشته باشید تا کاملا آبش بره و به هم بزنید تا کمی رنگ عوض کنه و خشک بشه . خیلی علاقه دارید حتما روغن بریزید یک قاشق غذا خوری روغن تو یک تابه بزرگ در حدی که فقط چرب بشه . یا حتی روغن کمتر . من همون رو هم نمیریزم .
برای مایه لازانیا و ماکارانی و پیراشکی و ....... از این قبیل، میتونید گوشت و قارچ و فلفل دلمه ای خرد شده رو داخل همین پیاز بریزید و مخلوط کنید و با شعله کم حوصله داشته باشید تا آبش بره . خیلی روغن دار بخواین میتونید باز هم یک مقدار کمی روغن که چرب بشه فقط بریزید . من تو این مایه نصف قاشق مربا خوری سس خردل ، یک قاشق مربا خوری سس سالسا میریزم . بقیه رو هم میتونید رب بزنید و ادویه های مورد علاقه تون رو اضافه کنید . من گاهی برای تنوع یک قاشق عذا خوری سر خالی جعفری خرد شده میریزم . ابغوره یا اب نارنج و رب . نه که خیلی قرمز بشه چون دوست ندارم . مهم این هست که مواد با شعله کم و با هم قشنگ جا بیفتند و بپزند و مزه دار بشند .
نوع دیگه خورش کرفس هست بدون روغن . ریشه ساقه های کرفس رو بیزحمت در بیارید نه مثل خواهر دوم من که آدم حس میکنه نخ بین کرفسهاش هست هر بار هم میگیم با جمله برو بابا حوصله داری یا بخور حرف نزن ، مواجه میشیم . برای این نوع خورش، من کرفس خرد شده آماده نمیگیرم چون به همه برگهاش احتیاج دارم
به علاوه خرد شده ها به اون میزان که میخوام ورقه شده نیست .در کل من همیشه با کرفس خرد شده آماده مخالفم مگر این که مجبور باشم و وقت نداشته باشم خودم درست کنم
باز هم نه برای این خورش . ساقه ها رو جدا کنید و ریشه هاش رو در بیارید . برگها رو هم از ساقه جدا کنید . یعنی پاک کنید قشنگ فقط برگ باشه برگهای خیلی کلفت رو هم بیخیال بشید . بعد از شستشو و آبش که رفت ،رو دستمال بریزد رو میز پهن کنید تا کاملا خشک بشه و اب نداشته باشه ، برای یک دونه کرفس ، یک عدد پیاز متوسط به اضافه برگ کرفسها. پیاز و برگ کرفس رو داخل غذا ساز خرد میکنم . کاملا ریز . بعد میریزیم تو ماهی تابه و مثل قورمه سبزی . منتها روغن نمیریزیم . ابش که رفت ،شعله کم به هم میزنیم تا حسابی خشک بشه . ساقه ها رو هم تو همون غذا ساز با تیغه ای که حلقه میکنه ، حلقه های باریک میکنم . با سبزی مخلوط میکنم و باز هم تفت میدیم . محصول به دست اومده باید کاملا خشک شده باشه بدون این که بسوزه و یا ته بگیره
اگر خیلی احساس کمبود روغن میکنید باز هم یک ذره روغن کمتر از یک قاشق غذا خوری در حدی که چرب بشه . مرغ رو هم به قطعات اندازه گوشت خرد میکنیم . یا گوشت قلقلی آماده میکنیم . این خورش نباید آب زیادی داشته باشه . مرغ رو داخل ماهیتابه میریزیم بدون روغن میگردونیم تا رنگش عوض بشه زعفران دم کرده یک ذره که رنگش عوض بشه نمک و فلفل و باز هم هر ادویه ای دوست دارید سبزی رو هم میریزیم و همه رو با هم میگردونیم. من در این مرحله یک ذره نعناع خشک در حدی که عطر خوبی بگیره اضافه میکنم . نه زیاد . آب جوش به مقدار کم . در حدی که مرغ بپزه فقط . چون اگر ریشه کرفس رو گرفته باشید قشنگ با یک بخار میپزه . با شعله کم میذاریم که بپزه و جا بیفته .در آخر آبغوره و با اب نارنج اضافه میکنیم میشه خورش خوشمزه . اگر گوشت قلقلی بود که اول سبزی رو با نمک فلفل و ادویه و اینها مخلوط میکنیم بعد اب و بعد گوشت رو اضافه میکنیم . بهم هم نمیزنیم که آش نشه قلقلی ها
فوت کوزه گری اش هم آب نارنج هست که ترش و خوشمزه میشه . و جدا کردن ساقه از برگ کرفس .اگر هم گوشت اضافه میکنید که از قبل گوشت رو بپزید چون اینطوری کرفسها وا میره .تکتم جون
هم خورش کرفس رژیمی داره میتونید بخونید .
5
6
برای خورش بادمجون . لازم نیست شما بادمجونهاتون رو توی استخری از روغن سرخ کنید میتونید پوست بگیرید سرش رو جدا کنید تو محلول آب نمک بگذارید تا تلخی اش گرفته بشه . با دستمال خشک کنید .برشهای عمودی بدین و تو ساندویچ ساز (میکر) تا درست بشه . یا بگذارید تو فر نهایت رو گریل تا روش برشته هم بشه . البته برای تو فر میتونید با برس روش روغن بزنید که خوشرنگ بشه . نه که یک عالمه روغن . ولی ساندویچ میکر خیلی بهتره .این روش درست کردن بادمجون رو من از تکتم جون
یاد گرفتم. تو وبلاگش هم رول بادمجون رژیمی رو یاد داده که تو فهرست الفبایی مطالبش هست .این رول بادمجون واقعا عالی میشه و شده از غذاهای مورد علاقه من .
برای خورش بادمجون هم میتونید به راحتی پیاز رو به همون طریق که گفتم آماده کنید و گوشت رو توش بریزید و با ادویه هایی که دوست دارید ( من کمی دارچین میریزم ) تفت بدین . بدون روغن بگذارید با شعله کم و آب کم گوشت مغز پخت بشه بعد هم رب، آب نارنج یا ابغوره اضافه کنید و بادمجونها رو هم توش بچینید تا قشنگ جا بیفته . با مرغ و غوره و گوجه فرنگی هم که میتونید یک مرغ و بادمجون عالی و خوش آب رو رنگ درست کنید که چربی هم نداشته باشه
همین کار رو برای کدو هم میتونید انجام بدید و خورش کدو درست کنید . حتی من خورش قیمه هم بدون روغن و با همین روشها درست کردم عالی شد . باز هم فوت کوزه گری اش آب نارنج بود اب کم ریختن و جا افتادن خورش هم که جای خود دارد .
به همین ترتیب مرغ ترش هم عالی میشه و نیازی به سرخ کردن سبزیها نیست . در کل هر خورشی رو میشه بدون روغن هم درست کرد که خوشمزه هم بشه
البته من همه این روشها رو برای مهمون به کار نمیبرم و هر وقت مهمون داشته باشم قشنگ سرخ شده و پر کالری تحویلشون میدم
یکی دیگه از مواردی که غذا حساب نمیشه و شور محسوب میشه و تکتم جون زحمت کشید و یاد داد . سالاد شور هست که هر چی ازش بگم کم گفتم . من درستش کردم و جا داره همین جا هم دوباره ازش تشکر کنم برای یاد دادن این سالاد شور
. دستورش تو وبلاگ خودش هست باز هم تو فهرست پیدا میکنید .
7
8
مورد دیگه درست کردن همبرگر هست . من همبرگر های آماده رو حتی این مدلهای جدید که به اصطلاح تازه هست و ادویه دار و تمام گوشت ،خیلی دوست ندارم . چه گریل شده رو و چه سرخ شده اش رو . همه رو امتحان کردم و فکر میکنم برای وقتی خوب هست که آدم عجله داره و فرصت نداره خودش درست کنه .یا اصلا همبرگر آماده میخواد بره بیرون بخوره و هر چی سس و روغن هم بود بخوره کالری رسانی کنه
برای درست کردن همبرگر میتونید از مرغ یا گوشت چرخ کرده یا مخلوطی از هردو استفاده کنید .البته حتما حواستون هست که گوشتتون هم کم چرب باشه و برای این کار ترجیحا گوشت گوساله . من گوشت ، پیاز، جوز هندی ، فلفل سیاه پودر نشده ،چاشنی همبرگر و کتلت ،یک قاشق آرد سوخاری . نون بربری خیس شده ( بله درست میخونید ) یعنی نه که بگذارید توی آب وا بره در حدی که زیر شیر آب بگیرید خیس بخوره تو چرخ گوشت مشکل ایحاد نکنه ، میزانش هم بستگی به موادتون داره اندازه یک کف دست . یعنی مچ تا نوک انگشت
اگر ادویه دیگه ای دوست دارید اضافه کنید.حواستون باشه نمک رو مرحله آخر اضافه کنید چون چاشنی همبرگر خودش نمک هم داره . اینها رو قاطی میکنم و چرخ میکنم . سه بار این مخلوط رو چرخ میکنم . اگر حوصله داشته باشم تا چهار بار . میشه یک مخلوط نرم و تو دل برو
که در عین حال موقع درست کردن وا نمیره .
برای طبخ هم داخل ماهی تابه ،آب و کره ( یک کره ده گرمی میریزم من ) میگذاریم جوش بیاد و کره هم آب بشه . همبرگرها رو میذاریم توش تا هم مغز پخت بشه هم وقتی ابش رفت با همون میزان کره طلایی بشه .بسیار خوش طعم و عطر میشه . شعله هم بعد تموم شدن آب ،کم باشه . قبلش هم متوسط . اینها که میبینید هر کدوم کوچیک هست برای نون لقمه ای .به نظر میاد کره اش زیاد هست ولی تو آب مخلوط شده اینطوری هست و در واقع زیاد نیست . میتونید بزرگتر هم درست کنید
یا باریک تر .موقع ساندویچ درست کردن تا داغ هست میتونید یک ورقه پنیر هم روش بگذارید .
9
من این مواد رو درست میکنم بعد کف سینی رو نایلون فریزر میذارم همبرگرها رو فرم میدم میچینم توش دوباره یک کیسه فریزر دیگه ( قیچی خورده باز شده نه دولا ) و دوباره یک سری همبرگر . با سینی میذارم تو فریزر . یخ که زد برمیدارم و بسته بسته میکنم میذارم فریزر آماده باشه . وقتی در میاریم یخ زده میذارم تو آب و کره در حال جوش( اب کم باشه ها ) و اول هم شعله رو زیاد میکنم تا یک طرفش که خودش رو گرفت بعد کمتر میکنم . این کار رو با مقدار کم انجام بدید تا اوستا بشید یک دفعه یک عالم مواد رو حروم نکنید بگید حسنا گفت برای شامی هم همین کار رو میکنم اون رو تو قسمت پر کالری ها میگم .
از دیگر مواردی که میشه درست کرد بورک هست با خمیر یوفکا . مایه رو مثل مایه ماکارانی لازانیا درست میکنم بدون چربی . کف سینی فر رو چرب میکنیم با برس. یک لایه خمیر یوفکا روی اون رو مخلوط تخم مرغ و ماست و نمک و فلفل و کمی زعفران زده شده میریزیم . این رو هم با برس نه این که یک کیلو مواد بین لایه ها
. سه لایه خمیر و با برس مواد ، بعد مایه گوشتی اگر دوست دارید پنیر پیتزا هم بریزید اگر نه که بدون اون . دوباره سه لایه خمیر . لایه اخر رو با برس زرده تخم مرغ میزنیم و روی اون رو کنجد میپاشیم و میذاریم تو فر تا طلایی بشه . من معمولا زرده سفیده رو جدا میکنم از همون زرده تخم مرغ نصفش رو برای روش نگه میدارم بقیه رو تو ماست میزنم . من با یک دونه تخم مرغ و دو تا قاشق سر خالی ماست سفت ( چکیده نه سفت ) درست میکنم بین لایه ها در حدی که به هم بچسبه مواد میخواد .بعد هم برش میدیم. حیف که عکسش رو ندارم
یا همین مواد رو میریزیم روی خمیر یوفکا و رول میکنیم وبا برس روش رو زرده تخم مرغ( دیگه چاره نیست بدون زرده نمیشه )بزنید و کنجد بریزید بذارید تو فر تا زوش طلایی بشه
برای درست کردن انواع و اقسام غذاها و شیرینی ها با خمیر یوفکا ، رویا جون
زحمت کشیده و تو وبلاگش نوشته . برید بخونید و هر کدوم رو خواستید درست کنید.
برای درست کردن کوکو سیب زمینی یا کوکو سبزی هم میشه کم کالری اش کرد . اینطور که سیب زمینی رو میپزیم و رنده میکنیم ( ریز ) یا تو غذا ساز پوره میکنیم . یک پیاز کوچولو رنده شده . نمک فلفل یا هر ادویه ای دوست دارید . سفیده تخم مرغ . دوست داشتید یک قاشق چاشنی همبرگر کتلت هم بریزید .ورز بدین . مایه کوکو آماده میشه . به جای سرخ کردن، تو یک ظرف پیرکس کوچیک یا سرامیک یا اصلا هر ظرفی دوست دارید ، ( چاره ای نیست که کف ظرف رو با برس چرب کنید میتونید روغن زیتون بزنید یا روغن کنجد یا هسته انگور ) مواد رو پهن میکنید میگذاریم تو فر تا مثل کیک بپزه . اگر دوست داشتید روش طلایی بشه یک کم گریل هم روشن کنید .
برای کوکو سبزی هم همینطور سبزی و سفیده تخم مرغ و نمک فلفل و ... هر چی تو کوکو سبزی میریزید . من یک جا خوندم نوشته بود زرشک بریزیم و یاد گرفتم .معمولا یک کم زرشک قاطی میکنم خوشگل میشه و خوشمزه . میگذارید تو فر
من تا مجبور نباشم از زرده تخم مرغ تو غذاها استفاده نمیکنم . حتی تو شامی و کتلت هم نهایت یک دونه زرده باشه . زرده ها رو میتونید جدا کنید و برای مو یا پوستتون ماسک درست کنید . هر روز که کار تخم مرغی ندارید . هر وقت هم داشتید ماسک هم درست کنید
از موارد دیگه هم که من امتحان کردم و حیف که عکس نگرفتم کالباس بود به روش خانگی تو بخار پز هم آماده میشه . دستورش تو اینترنت فراوان هست
یاد آوری از من خوندن و درست کردن از شما . خودم هم یادم باشه دوباره درست کنم . واقعا خوشمزه شد من که خیلی دوست داشتم . اصلا آدم اینها رو خودش سالم و با مواد خودش درست کنه یک کیف دیگه داره
و یک تنوع عالی میشه . البته من کالری این رو نمیدونم فقط میدونم دوستش دارم
تو وبلاگ رویا جون دستور انواع و اقسام دیپ های خوشمزه هست . هم پر کالری و هم از نوع کم کالری . توصیه میکنم از دست ندید و حتما بخونید و درست کنید
به نظر من که همیشه دیپ درست کنید . هم سالم هست و هم این که میشه با کرفس و خیار و هویج و...... از این قبیل خورد . سالم و خوشمزه
درست کردن سالادهای خوشمزه و متنوع رو هیچوقت فراموش نکنید . یک سالاد خوشمزه اصلا نیازی به سس نداره و با طعم دهنده ها و ابلیمو یا اب نارنج یا بالزامیک یا هر نوع ترشی و یک قاشق مربا خوری یا غذا خوری روعن زیتون ( بسته به کم و زیاد بودن سالاد داره ) میتونه بهترین طعم رو داشته باشه
در خیلی از موارد میتونه یک وعده غذای کم کالری و خیلی خوشمزه باشه . اگر تو درست کردن سالادهای متنوع و خوشمزه تنبل هستید از الان یادتون باشه که درست کنید
یک نمونه خیلی ساده از این سالاد بین خیلی از نمونه ها ، شامل گل کلم تخم مرغ پخته ( البته من زرده اش رو میندازم و سفیده میریزم )، سیب زمینی ، کاهو ، خیار شور یا خیار ،یک قاشق جوانه گندم . حالا شما ببینید چقدر از این سالادها هست و چقدر میتونه متنوع باشه و خوشمزه و سالم و کم کالری
از درست کردن سوپ ها با طعم های مختلف و کم کالری اصلا غافل نشید . سوپ های آماده رو استفاده نکنید . واقعا درست کردن یک سوپ خوشمزه و سالم کاری نداره و وقتی از شما نمیگیره توصیه میکنم همیشه جعفری خرد کرده تو فریزر داشته باشید
که برای سوپ خیلی کاربرد داره .
در آخر یک نوع سوپ رو مینویسم که خودم هم از توی اینترنت پیدا کردم و درست کردم و خوردم و نتیجه اش عالی بود چربی سوز هست به این صورت که هر چه بیشتر بخورید خاصیتش بیشتر هم هست
موادش پیاز، کرفس، گل کلم ، گوجه فرنگی، کدوسبز ، هویج و فلفل دلمه ای سبز. امیدوارم موردی رو یادم نرفته باشه . من توش اسفناج هم ریختم . نه برای خاصیت چون زیاد پخته میشه و در واقع اسفناجها بخار پز نیست . برای رنگ و روش
اینها رو شستم گذاشتم آبش بره با همون تیغه غذا ساز که حلقه میکنه، حلقه کردم که کاملا حلقه های باریک بشه . آب رو جوش میاریم . اگر خیلی دوست دارید طعم داشته باشه میتونید به جای آب آب مرغی که چربی اش رو گرفتید، استفاده کنید . یا توی آب یک دونه عصاره مرغ بندازید یا عصاره سبزیجات . در هر حال . آب که جوش اومد، مواد رو میریزیم توش تا بپزه و بشه یک سوپ خوشمزه . اگر کاملا حلقه ای باشه هم زود میپزه هم خوشمزه میشه هم خوردنش راحت تر من فلفل سیاه زیاد اضافه کردم چون دوست دارم شما میتونید کمتر بریزید و نمکش رو هم اندازه ای که دوست دارید . این رو درست میکنید و تو یخچال هست . به مدت یک هفته فقط همین رو بخورید
هر وقت گرسنه شدید از همین بخورید . حواستون باشه بیشتر از یک هفته این کار و نکنید . حواستون باشه اگر مشکل خاصی دارید با دکتر مشورت کنید . و باز هم حواستون باشه اگر افت فشار یا قند خون میگیرید مراعات کنید و باز هم با دکتر مشورت کنید . من که هیچکدوم از این موارد رو نداشتم یک هفته هم خوردم و نتیجه اش به طرز چشمگیری در سایز و وزن موثر بود
برای بقیه اش بریم ادامه مطلب . خیلی طولانی شد
کالری دار ها
البته ژله تا اونجایی که من میدونم کالری زیادی نداره . از این ژله های خوشگل میتونید برای خودتون یا مهمونی ها درست کنید . من دو مدلش رو درست کردم عالی بود و خودم که خیلی دوستش دارم . برای در آوردن این رنگ خوشگل هم دو سوم لیوان آب و یک سوم لیوان شیر و ژله رو مخلوط میکنیم میگذاریم رو گاز و مرتب بهم میزنیم تا بجوشه و مخلوط بشه آماده که شد دو تا قطعه یخ میندازیم توش به هم میزنیم .کف روش رو برمیداریم . کمی که سرد شد میریزیم تو ظرف و وقتی بست قالب میزنیم . ژله پایه اش هم آلوئه ورا هست . اون رو هم آب و ژله رو مخلوط میکنیم . هر میزانی هست یک لیوان از ابش رو ( در کل مایع ) کمتر میریزیم . جوش که اومد برمیداریم یخ میندازیم کف روش رو میگیریم .ژله شفاف میشه و تیرگی نداره .
مدل گل و مدل قلبی
میتونه مخلوطی از مدلها هم باشه .اولی رو برنگردوندم و تو همون ظرف بود . دومی رو برگردوندم .
10
11
12
13
این یکی هم چند رنگ هست روش هم نارنگی
14
درست کردن ژله سورپرایز هم از دست ندین . دستورهاش و مدلهای خوشگل و مختلفش تو اینترنت هست این ساده ترینش هست که من درست کردم
15
این باقلوا رو من بصورت رولی و با خمیر یوفکا درست میکنم عالی میشه . میتونید رول هم نکنید . در هر حال طعمش عالی هست دستورش هم که ساده دو لایه خمیر ( از نوع ایرانی نباشه سه لایه چون نازک تر هست ) بین هر لایه خمیر رو با برس کره آب شده میزنیم . مواد رو روش پهن میکنیم . رول میکنیم و داخل فر میگذاریم تا طلایی بشه . بعد هم که در اوردیم شیره اش رو میریزیم و کمی که خنک شد برش میدیم . اگر رول نمیخواین که بین لایه ها مواد رو میریزید و بعد شیره رو میریزید و سرد تر شد برش میدین
عکسش خوشگل نشده تاره
16
17
از نظر من پیراشکی کرم داری که آدم خودش درست کنه یک لطف دیگه ای داره دستورش که تو اینترنت فراوان هست . من وقتی خمیر رو قالب میزنم ، به میزان لازم از کرم رو داخلش میریزم سرش رو به این صورت حالت میدم و سرخ میکنم . اون مدلی نمیکنم که اول سرخ کنم و بعد برش بدم کرم بریزم . اینطوری خیلی خوشگل تر میشه
اکثرا هم مواقعی درست میکنم که خواهر زاده هام باشند . چه اینجا چه شمال .چون دوستدار پیراشکی های خاله هستند و من هم که جونم هست و اونها
. همسر هم هنوز در حسادت مونده و بیان فرموده که نشده برای من اختصاصی درست کنی
حسود هم هرگز نیاسود
18
19
20
تیرامیسو هم که جای خود داره و عشقش در قلب من ماندگار این یکی رو اختصاصی برای خودم و همسر هم درست میکنم و فقط مختص وقتهایی نیست که خواهر زاده ها هم حضور دارند
از کم کالری به کجا رسیدیم . این قسمتها ، قسمت دنیا دو روز هست پس بخور کیفش رو ببر ، حساب میشه
. من دوست دارم همیشه تیرامیسو رو برگردونم و روش رو هم از کرمش بزنم . اگر کرمهاتون خوب در نمیاد میتونید از پودر های آماده اش استفاده کنید . البته با چند بار تمرین، کرم خودتون خیلی بهتر میشه . امتحان کنید . ولی من محض احتیاط همیشه پودرش رو هم تو خونه دارم که یک موقع هوس کردم مواد لازم رو نداشتم نا کام نمونم
دومی مثلا میخواستم تزئین کنم حوصله مدل دادن نداشتم خامه زده شده رو با رنگ خوراکی قاطی کردم و با قاشق ریختم به جای ماسوره
21
22
23
24
امسال دست به درست کردن مربا شدم و این مربا به محصول من هست . یک دونه هل هم گذاشتم بدونید خوش عطر هم هست .و کمپوت گلابی دستپخت همسر
25
26
ته دیگ سیب زمینی قالب زده شده هم خوشگل میشه من که دوست دارم و تزئین ماست و خیار این مدلی بدون این که خیار رو با ماست مخلوط کنیم هم خوب میشه من اکثرا این مدلی میکنم . البته اینجا نعنا وسطش خوب گرد نشده
27
28
29
از قالب زدن کتلت هم غافل نشیدهمینطور این ایده که من تو اینترنت عکسهاش رو با کوکو سبزی و تخم مرغ دیدم . خودم املت گذاشتم . نیمرو داخل نون رو هم درست کردم ولی کوکو سبزی رو تا حالا نه
30
31
و اما شامی .
روشی که خودم درست میکنم رو مینویسم . لپه پخته شده ، گوشت چرخ کرده ،پیاز، سیب زمینی پخته شده ( یک دونه متوسط) ، نون بربری خیس شده آرد سوخاری یک قاشق غذا خوری سرخالی ، چاشنی همبرگر و کتلت ، فلفل و نمک و زرد چوبه ،گردو ، یک عدد سوسیس متوسط
البته اینها بسته به میزان موادتون هست . من معمولا زیاد درست میکنم برای ذخیره سازی و اندازه یک وعده درست نمیکنم . همه اینها رو مخلوط میکنم و سه بار تو چرخ گوشت چرخ میکنم . باز هم یک مایه نرم و تو دل برو میشه
تخم مرغها رو ( بسته به مواد ) میریزم . بیشتر سفیده و یک دونه زرده . و مواد رو کاملا ورز میدیم . باید توجه داشت که طبیعی هست هر چه میزان گوشتش بیشتر باشه خوشمزه تر میشه و گوشت گوسفند هم باشه بهتر . فوت کوزه گری اش چرخ کردن هست .
اگر دوست دارید میتونید سبزی هم داخلش بریزید . سبزیتون باید کاملا ابش گرفته شده باشه و چرخ بشه . باز هم ابش رو بگیرید و داخلش بریزید . من معمولا مواد رو که آماده میکنم یک قسمتش رو برمیدارم و با سبزی مخلوط میکنم و اون رو تازه تازه درست میکنم . تو فریزر نمیذارم . بقیه رو هم طبق همون روشی که برای همبرگر گفتم میذارم فریزر و یخ زده که شد بسته بندی میکنم . وقتی در میاریم با همون یخ تو روغن داغ ( نه زیاد داغ که یک دفعه بپره ) میندازیم خودش رو که گرفت شعله اش رو ملایم میکنیم و طبق معمول سرخ میکنیم . اگر هم سرخ شده و سرد شده داخل فریزر میگذارید دیگه زیاد نگه ندارید و زود مصرف کنید . تو فر به راحتی گرم میشه . تو همون ظرفی که میخواین سرو بشه گرم کنید
حواستون باشه موادتون شل نباشه . تخم مرغ زیاد نریزید . اگر در درست کردن شامی مهارت ندارید تو موادتون آرد نخودچی بریزید ( کاری که من هیچ وقت نمیکنم ) که وا نره .
32
33
34
درست کردن کوفته رو قبلا نوشته بودم . برای اونها که یادشون رفته همون رو دوباره برداشتم کپی کردم اینجا . همونطور که میبینید . اینجا موقع حرکت دادن کوفته ها بعضی هاش لب پر
(انگار ظرف شکستنی باشه ) شد . با سسش پوشش دادم
من این رو طبق روشی که مریم جون یاد داده میگم. اول از گوشت چرخ کرده که باید بدون چربی باشه . مخلوط گوسفند و گوساله . سه بار باید چرخ بشه تا حسابی حالت چسبناک پیدا کنه .مریم جون تا چهار بار هم چرخ میکنه . لپه کاملا پخته شده که توی ورز دادن له بشه . برنج هم ایرانی باشه برنج های هندی نباشه که جون به جونشون بکنی همون هستند . برنج هم نیم پز تقریبا و ابکش شده .سبزی رو مریم جون مرزه و ترخون و گشنیز میزنه . سبزی باید قبل از خرد کردن کاملا خشک باشه و اب نداشته باشه .با غذا ساز خرد بشه بهتره . دو تا تخم مرغ . اگر حوصله ورز دادن ندارید آرد نخودچی( مریم جون به هیچ عنوان نمیریزه و میگه مزه اش رو خراب میکنه ) یک عدد پیاز رنده شده که اب پیاز رو میگیریم و داخل مواد نمیریزیم . نمک و فلفل و زرد چوبه. مریم جون فلفل رو کمتر میزنه و کمی ادویه کاری اضافه میکنه .
همه اینها رو با هم مخلوط میکنیم و حسابی ورز میدیم . مریم جون یک مقدار با دست ورز میده و مخلوط که شد میریزه توی غذا ساز اون تیغه که برای ورز دادن خمیر کیک یا نون هست . میذاره حسابی ورز داده بشه و چسبنده بشه .
یک گلوله از مواد برمیداریم توی دست پهن میکنیم بینش گردو ، آلو ، زرشک و پیاز داغ میریزیم ( مریم جون تخم مرغ اب پز نمیریزه دوست داشتید تخم مرغ رو بپزید و حلقه کنید وسط هر کدوم یک حلقه بذارید ) بعد میبندیم و گرد میکنیم .حسابی باید گرد و بدون منفذ و ترک خوردگی باشه . توپ قلقلی درست و حسابی بسازید هر اندازه که دوست دارید . تازه کار هستید اندازه کوفته ها رو کوچکتر بردارید .
برای سس . پیاز داغ ، چند تا آلو ، مقداری زرشک . نمک . فلفل .( اگر ادویه دوست دارید ادویه ها ای که مطابق با ذائقه تون هست میتونید بریزید .)بسته به میزان کوفته ها یک یا دو عدد چوب دارچین و رب .با هم یک تفت میدیم . روغن خیلی کم . چرب نباشه . روغن پیاز داغ قبلا گرفته شده باشه .پیاز داغ آماده استفاده میکنید هم باز کمی روغن بریزد . (زیاد چرب نشه یک وجب روش روغن بیاد ) اب میریزیم تا جوش بیاد. زیرش رو کم میکنیم . کوفته ها رو دونه دونه داخلش میذاریم . با فاصله .که پخته شد جا داشته باشه . اگر قابلمه کوچیک هست باید توی دو تا قابلمه باشه . میزان آب به اندازه باشه که دو سوم کوفته رو بپوشونه . آب که با کوفته ها جوش اومد درش رو میذاریم تا بپزه .حرارتش هم نه خیلی کم که اصلا نپزه و نه زیاد که آبش تموم بشه . ریز ریز بجوشه و بپزه و ابش غلیظ بشه . اگر دوست دارید ترشی اضافه کنید در مرحله آخر باشه که دو سه تا قل بخوره بردارید . زیاد هم ترش نکنید . مریم جون که یک قاشق غذا خوری آب نارنج میریزه فقط برای خالی نبودن عریضه . شما ترش دوست دارید بنا به ذائقه خودتون بریزید یا اصلا نریزید . برای کشیدن کوفته ها در ظرف هم باید حواستون باشه که وا نرن . اگر بار اولتون هست با مواد کم امتحان کنید .
میزان گوشت باید خیلی بیشتر از میزان برنج و لپه باشه . میزان برنج و لپه باید برابر باشه و سبزی هم چند تا قاشق باید بریزید و به هم بزنید چشمی ببینید که زیاد پر سبزی نشه . سبزی برای معطر شدن باشه و طعم دادن نه این که تبدیل به کوفته سبزی بشه .
35
36
37
38
39
و اما برای فسنجون برای داشتن فسنجون خوشمزه هم فوت کوزه گری اش این هست که گردو ها تا چهار بار با چرخ گوشت چرخ بشن . یک قاشق غذا خوری هم کنجد به گردوها از همون اول اضافه بشه . البته اگر میزان زیاد هست کنجد هم میتونه بیشتر بشه ولی دیگه خیلی زیاد نریزید چون کف میکنه موقع پختن
وقتی حسابی چرخ کردیم با اب مخلوط کرده و میگذاریم رو شعله زیاد تا جوش بیاد ، شعله اش رو کم میکنیم یک نیم ساعتی بجوشه بعد مرغها رو داخلش میندازیم تا مرغها بپزه و فسنجون هم روغن بندازه و جا بیفته . به هیچ وجه آبش زیاد نباشه . من عادت دارم تو آرامپز درست میکنم . اول رو گاز جوش بیاد بعد میریزم تو ارامپز و صبر میکنم مرغ رو دیرتر اضافه میکنم . دلیلش هم این هست که گردو وقت لازم داره تا روغن پس بده و مرغ زودتر میپزه
اگر با ماهیچه درست کنید یا گوشت که باز هم خوشمزه میشه . توجه داشته باشید زمان زیادی رو لازم داره تا ماهیچه حسابی بپزه و نرم بشه .
رب انار رو بعد از این که مرغ نیم پز( رو به پختن ) شد میریزیم . اگر ملس دوست دارید شکر رو هم هر میزانی دوست دارید همون موقع اضافه کنید و اگر ترش که هیچی . به علاوه بعد از این که رب انار کمی جوشید، یک قاشق مربا خوری رب گوجه اضافه میکنید که خوشرنگش میکنه . نمکش رو هم در اخر اندازه کنید . با توجه به این که ربها نمک دارند . این عکس رو این بار که مامان درست میکرد گرفتم و یادم رفت که از آماده اش هم عکس بگیرم .
روغنش هم روغن پس داده شده کنجد و گردو هست .جا بیفته خیلی خوشرنگ تر میشه .
40
در حال حاضر من شرمنده کالری رسانی شدم که نوشته های کالری دار پر و پیمون تر بود
در هر حال نوش جان . توصیه آخر . ورزش رو فراموش نکنید
آیناز جان حق با شماست
در مورد مراقبت از بیمار کمایی حق با شماست چون تو خونواده یکی داریم مراقبت 24 ساعته لازم داره و اینکه طرف وارد باشه چون داروها و غذا و مکمل ساعت و میزانش مهمه
طرف باید ورزش دادن و تزریق بلد باشه مخصوصآ جلوگیری از زخم بستر که این کارا دوست و رفیق بردار نیست که حسنا از روی دوستی یا محبت بره پرستار یه بیمار بشه ولو یک روز
الهه جان
این فیلم واقعاادمو عذاب میده
یه دونه یه فیلم دیگه بودکه اسمش یادم نیست مریلازارعی معلم بودامین حیایی شوهرش بودباوقاحت تمام پیش زنش بهش خیانت میکرداونم خیلی عذاب اوربود
----------------------------------------------------------
مهساجان
رفتم یه تستی هم دادیم توپیام بازرگانی
نرگس جان من دقیقا همین فکر ومیکنم
اون پرستارخانوم خانوماست
رفتن به اروپاش هم بعنوان یه پرستاربود
روح خانوم خانوماهم خبرنداره مردک اینو به بهانه مواظبت کردن ازخانوم خانومابرده
چون کی میتونه ازیه بیمارکمایی مراقبت کنه
حسناتویکی ازپست هاش گفته بودکه ازمادرمریم جون مراقبت میکردتوکمابودکه مریم جون باشوهرهمکارهش برن مسافرت
مگه به این راحتی ازیه بیمارکمایی میشه مراقبت کردبایدکاربلدباشی
دیدم که میگم
بارهابودحسناازمردک سوال کردخانوم خانوماروکدوم دکتربرده چه دارویی بهش داده
مگراینکه حسناازاینجورچیزهاسردربیاره
که حرفشو بزنه
من 90درصدمطمئنم که حسناپرستارخانوم خانوماست
سلام به همگی .خسته نباشید
این عزیز حسنا چجوریه ساعت 11 کامنت جواب میده؟
این نظر شخصیه منه البته شایدم درست نباشه میگم شاید حسنا کارگر خونه ی خانم خانماست چون اون مقدار غذایی که در هر وعده درست کرده برای دونفر نمیتونه باشه به کوفته ها نگاه کنین نمیشه که برای وبلاگ اون همه برکت خدا درست کرداونم با اون حجم یا اون همه دسر یا مرغ و ماهی در یک وعده یا مقدار شامی ها .
به هر حال درست کردن این میزان غذا برای حسنای تنها یا نهایتأ مردک عجیبه خب ما هم آشپزی میکنیم میفهمیم این غذا برای چند نفره.اینم که کلا طرد شدست
و کار ایشون چیه که همیشه به نت دسترسی داره؟اداره نمیتونه باشه من قبول ندارم اداره ایی دم عید با حجم بالای کارو ارباب رجوع باشه یارو بشینه پای نت و کامنتدونی
میگم شاید حسنا کارگر خونه ی خانم خانماست و یواشکی با مردک ریخته روهم بلکه به نوایی برسه و بخاطر همینه از جیک و پوک همه خبرداره وعقده ی زیادی نسبت به قشر کارگر داره .و همه ی داستان خیالات و آرزوهای حسناست که توی رویا دوست داره خانم خانما و بهار رو یه گوشمالی بده تا دلش خنک بشه و خودش بشه خانم خونه
داستان سفر بردنش هم جنبه کاری ایشون بوده چون بردنش برای انجام کاراهای جانبی خانم و بهار که صد البته برای گردش نمیبردنش و همیشه تو هتل زنجیره بوده
حسنا:
من خودم کارگر دارم یه خانم و آقای واقعأ محترم براشون احترام قائلم چون هم پاک هستن هم زحمتکش واقعأ عزت نفس دارن پس اسم این قشر رو لکه دار نکن لطفأ .سرتو بنداز پایین کارتو بکن چون هیچ وقت نمیتونی جای خانم خونه رو بگیری دل بکن از اموالی که نه برای توست نه قراره بشه
الان داشتم فیلم لیلای مهرجویی رو میدیدم .
برای بار سوم و بعد 10 سال.
اولین دفعه که دیده بودم اشک تو چشمهام جمع شد..ولی اون موقع اصلا به قضیه زن دوم به این دید نگاه نمیکردم که امشب .(میدونم اکثریت دیدینش )
زن و شوهری که واقعا عاشق همند و زندگی شاعرانه و عاشقانه ای دارند .بعد یه دفعه تراژدی شروع میشه لیلا نازاست و خانواده شوهر و مادر شوهر به شدت دنبال وارث دار شدن از تنها پسرشون !خود مرد راضی نیست ولی در نهایت با اصرارهای مادرشوهر لیلا قبول میکنه و --اجازه میده-- که بره زن بگیره .در تمام مدت مرد میگه اگر تو نخوای انن اتفاق نمی افته ولی لیلا میگه تو حقته که بجه خودت رو بزرگ کنی حتی در جریان دونه دونه خواستگاریهای مرد هست خودش ...خودش حلقه رو میخره آدرش مزون لباس عروس میده و خواهر شوهر ها رو مجبور میکنه که بیان عروسی شب عروسی حتی تمام خونه رو آماده میکنه و میشوره و میسابه حتی تخت خواب عروس و دوماد!
ولی وقتی صدای هلهله و اومدن عروس میاد حالش کم کم دگرگون میشه و نهایتا شب که فقط عروس و دوماد موندن و لبلا به قدری حلش بد میشه که با چادر نصف شب میدود تو خیابان و از اون خونه میره..
و دیگه هرگز با رضا حرف نمیزنه ...........و به خواهرش میگه با اینکه دوستش دارم ولی مثل یه عزیز از دست رفته است برام کسی که مرده.در این بین زن دوم هم طلاق میگیره و به شرط گرفتن خونه و ماشین و پول!! از زندگی مرد میره بیرو ن .صحنه اخر فیلم که دختر رضا 3 سالشه و هنوز لیلا نتونسته یه کلمه هم تو تمام این 4 سال با هاش حرف بزنه و زبونش بند اومده و در روزه سکوت به سر میبره..
این جرئیات رو نوشتم که با دقت به این فیلم توجه کنیم و ربطش به حسنا. زنی که نازا ست و دلیلش خیلیییی با مردی که در 50 سالگی س ک س از زنش میخواد و دنبال خوش گذرونی فرق داره ولی در نهایت حتی با اجازه دادن خودش هم نمیتونه تحمل کنه و واسه همیشه داغون میشه و دیگه حرف نمی زنه..بعد اونهمه عشق و تازه با رضایت خودش
ایا حسنا این فیلم رو ندیده/ایا نمیتونه تصور کنه چه درد و رنجی به اون زن بعد 20 سال زندگی میاد؟ حتی اگررررر! خودش به زور و اجبار رضایت داده باشه
جز اینه که برای تامین س کس اومده و حاضر شده بمونه؟
یه با ر خودش رو گذاشته جای اون زن؟
وجدان نداره؟
اجبار و غم اون زن رو درک نمیکنه؟
کاش لااقل مثل این زن دوم پول رو که میگرفت میرفت
بچه ها یه پیام بازرگانی بیام

این سایته یکی از بهترین جاهایی که دیدم تست MBTI رو برگزار می کنه
حتما بهش سر بزنید
مرسی آیناز +بی نام
لینک شریعتی:
drshariati.org › ... › نقد و بررسی › دههٔ 90 › مطبوعات
لالا

تو بخش تازه اضافه شده حسنا جاااان که قبلا پای حافظ سعدی بابا طاهرعریان کشیده بود وسط ایندفعه میچسبه به شریعتی و میگه ما (( گرسنه فکری )) هستیم(( شما در بین افراد هستید که به قول شریعتی دچار گرسنگی فکری هستند))
حسنا جان ,گوگل زیرو رو کردم شریعتی این اصطلاح رو ( البته از دید خودش) واسه نقد روشنفکری ((غرب زده)) در مقابل «روشنفکراسلامی- دینی» مطرح میکنه
1.چه ربطی داره به مشکل ملت با تو
2. اگه فقط میگفتی شما یه مشت گرسنه فکری این, خب نظر شخصیت بود واینجا عمیقاا !! روش کار میشد اما وقتی
عبارتی رو quote میکنی به خصوص که از آدم معروفی باشه, باید دقیقا هموزن و همجنس موضوعی باشه که تو داری بهش refer میذی
منظور تو اینجا از گرسنه فکری ادم های سطحی نگره..درحالیکه اون بابا داره طبقه بندی میکنه روشنفکرا رو به بخشی از اونها (به نظر خودش) میگه گرسنه فکری..
3.این مایه گذاشتن از این واون هیچ چیزی رو ثابت نمیکنه نه سطح سواد تورو بالا میبره نه هیچی....تو همون تخمه خوره عشق کارگر عکاس توالت فرنگی تو غربت خودمونی...
جمع کن خانوووووم جان بساطتو
پ.ن این نفسسس ام ببر دکتر (با سوزن موزن کارش راه نمیوفتهااا!! دکتر درس حسابی ببرش!!)
معلومه مینو جان.به هر حال حسنا نمی تونه بگه سال رو اشتباه وارد کرده چون از 2012 تا همین هفته پیش عکس داره!
مسخره تر از همه کمپوت دست ساز همسرجانه که 18 اکتبر ساعت 8:58 صبح گرفته شده. الان تو فیدخوانم چک کردم دیدم حسنا نوشته که اون روز اسباب کشی داشتند! شوهر کدومتون صبح روز اسباب کشی هوس میکنه کمپوت گلابی درست کنه؟
حسنا حسنا بازم کاربدکردی
میبینم عکس مردم وکپی کردی
نکنه بخاطراین عکس هاروقیمه قیمه کردی
که کامنترهات ازت نپرس وای حسنا جون اون ظرفت که توش فسنجون ریختی وازکجاخریدی خیلی خوشکله
توهم که نمیدونستی چه جوابی بدی برداشتی اینطوری قیمه قورمه کردی خودتو ازدست این سوال خلاص کردی
بعد هم آدم ممکنه تاریخ رو با توجه به زمانی تنظیم کنه که ادعاش رو داره. اما مسلما تاریخ دو سال پیش رو تنظیم نمی کنه روی دوربین.
لالا جان ساعت و تاریخ دوربین رو می شه تغییر داد. اما از حسنا بعیده از این کارها بلد باشه. اگر بلد بود این حال و روزش نبود. دیگه کلکسیون سوتی های کامپیوتریش رو همه دارن و نیازی به ذکرشون نیست.
اتفاقا وقتی دیدم به تاریخ گرفتن عکس ها دقت کردی کلی تحسینت کردم. چون من فیلتر شکنم معمولا فعال نیست و آپلود سنتر پرشن بلاگ برای من فیلیه... نمی شد تاریخ و ساعت عکس ها رو چک کرد بدون ران کردن فیلی. که اونم حسش نیست.
ولیییییییییییییییییییییی
کشفت مهم بوده و البتتتتتتته قابل استناد.
دخترای کامپیوتر بلد هیچکدوم جواب منو ندادین که چقدر تاریخ و ساعت گرفته شدن عکسهای حسنا قابل اعتماده؟ البته ممکنه آدم تو دوربین تاریخ و ساعت رو اشتباه تتظیم کنه ولی نه این که هرروز یک تاریخ و ساعت جدید وارد کنه. چرا مربای بهی که حسنا میگه امسال دست به کار درست کردنش شده تاریخ عکسش میگه مال 2 سال پیشه و بیشتر غذاهاشم بین ساعت 11-2 عکس گرفته که قاعدتا باید سرکار می بوده. من یک کم سردرنمیارم
بی نام جان من خوشبین نیستم. فقط فکر میکنم اگر چیزیو چندین بار برا یه آدم تکرار کنی حتما کمی بهش فکر میکنه تو خلوت خودش حتی اگه با اون حرفها مخالف باشه. من هنوز یادم نرفته حسنا یه بار نوشته بود اگه قرار کسی بره چرا من باشم و منظورش این بود که خانم اولی بره و یا یه بار مثلا به مردک گفته بوده خان اولی طلاق بده. اما اینجا باز بهش میگیم اون خانم جوونی و زندگیش توی زندگی با مردک گذاشته و بهار حاصل اون زندگیه. این تویی که به اشتباه رفتی توی اون زندگی و حالا اشتباهت رو جبران کن. اونقدر میگیم بلکه کمی اثر کنه
نیلو کاش منم اندازه ی شما خوش بین بودم به این آدم!
هلیا متن کاملش این جا هم هست. تو همین پست. کلمه ش رو بده کنترل اف، برات میاره.
حسنا چون اینجا میخونی برات مینویسم. دوستی به اسم تازه معلوم الحال نوشته که همه راضین تو از اون زندگی بیای بیرون هم خانواده خودت و هم خانواده مردک اما خود مردک نه. به نظر من هم همینطوره. مردک به خاطر 6 باهات ازدواج کرد و برای رفع نیازش به تو دو دستی چسبیده و پیش خودش میگه اگه تو بری دوباره کیو میتونه پیدا کنه برا این منظور. دعواها و جدالهای زیادی به واسطه حضور تو توی اون زندگی پیش اومده لابد حوصله نداره از اول این همه جنگ و جدال تجربه کنه. اما تو به فکر زندگی و عزت نفس خودت باش که تا اینجا لگدکوب شده. خودتم میگی قبول داری انتخابت اشتباه بوده خوب ماهی هر وقت از آب بگبری تازه است. طلاق بگیر و راحت شو. شاید سخت باشه اما به حفظ شخصیت و غرورت میارزه. تو که خودت میگی حق طلاقم گرفتی از مردک پس بهانه ای برا اینکه بگی نمیتونی طلاق بگیری نداری. بیا بیرون از اون زندگی حقارت آمیزی که برات ساختن. نترس همه چی بعد درست میشه. امیدوارم به این حرفها حداقل فکر کنی....
هلیاجان
احتمالاراست کلیکش وبسته که کسی کپی نکنه
عااااقا من یه مورد تو این پست آشپزی حسنا پیدا کردم خیلی سوژه بود!!!!! الان رفتم وبش هر کاری میکنم نمیتونم copy کنم ....چرا آیا؟؟؟؟ lock کرده آیا؟؟؟ بقیه وبلاگا رو امتحان کردم ok بود....میشه یکی بگه چی شده؟!!
بی نام جان تکتم چون خیلی باغربتی نداره وبلاگ غربتی گفته خیلی شوهرش بداخلاقه
آیناز واقعا تکتم تو وبلاگش گفته از شوهرش ناراضی است؟
آیناز وقها تکتم تو وبلاگشی گفته از شوهرش ناراضی است؟
درسته شادی جان حق باشماست این برام ثابت شد
پدرم دوتادکترمیره یکی برای قلبش
یکی برای دیابت
دکترقلبش فوق العاده مردخوبی واگه داروی جدیدبخوایم برای پدرم بگیریم تلفنی خیلی باادبانه جواب میده وخودش میگه همیشه بهم زنگ بزنین نیازی نیست حتمابیاین اینجاحتی خودش حضوری برای ملاقات پدرم اومدن خونه که مباداپدرم براش سخت باشه بیادتامطب
عوضش دکترکه برای دیابتش میره حتمابایدمریض بااون حال زاربدش راه بیفته بره مطبش
شادی جان متأسفانه دکترتکتم ازاون دکترهایی که خیلی خودشو بالامیگیره وعقل کل میدونه وموقع جواب دادن کولی بازی درمیاره که همه ازش حساب ببرن
این ریشه درخانواده اش داره
چون میگه بابیمارهام همینطورخشن برخوردمیکنم که برام نازنکنن
البته ایشون یک همسربسیارخشک وجدی هم دارن که خیلی همسرش ناراضی بخاطرهمین اخلاقش
آیناز جون
همونطور که بانو می گه، سواد و تحصیلات، تضمینی برای این نیست که بشر به انسانیت برسه
من آدمهای بیسواد دیدم که فوق العاده باشعور و باشرافتن و در شرایط سخت (مثل عصبانیت) اونقدر منطقی و درست رفتار می کنن و حرف می زنن که کمتر دکتر و استاد دانشگاهی به پاشون می رسه
منظورم به دکتر تکتم نیست چون وبلاگشو نخوندم و نمی شناسمش و راستشو بخوای دوست داشتم دوستان اینجا هم بهش توهین نکنن و دکی نگن
چون گفتی از یک دکتر بعیده با این ادبیات حرف بزنه، یاد خانم دکتر متخصص افتادم که چند سال پیش در یکی از بیمارستانهای خصوصی تهران چنان رفتاری با یکی از مریضهاش که تازه عمل شده بود کرد (به خاطر اختلاف در مبلغ زیرمیزی) که من و مامانم دهنمون از تعجب باز موند و یه خانم دیگه که اونجا بود با تعجب به مریض بینوای اون خانم دکتر گفت: این دکترت بود؟ این که رفتارش بیشتر به کولی ها شبیه بود
از اون طرف دکتر متخصص معروفی می شناختم که در سالن انتظار برگه ای چسبونده بود و روش نوشته بود اگه پرداخت ویزیت براتون سخته، موقع معاینه به خود دکتر بگین و ویزیت هم بعد از معاینه گرفته میشد
تو هر قشری همه جور آدم پیدا میشه
من فکر می کنم حسنا حتی زن دومم نیست وازدواج هم نکرده
و اینو فقط برای جلب محبت می نویسه و همه سرکاریم
شادی

دو تا واژه پیشنهاد میکنم لطفا فرهنگستان وبلاگ بررسی کنن
از این پس جای واژه نامانوس و مستهجن نفس ( از بس این آدم جلف و سبکه) بگیم نَچَسب یا نارَس
دیروز پریروزا بود گفتم نفس نیومده حسنا رو لیس بزنه بفرمایید اومد ادای وظیفه کنه
بی نام حرفات درسته من هم اتفاقا خیلی وقت ها دلم براش خیلی میسوزه .. اما راستش هیچ وقت نمیتونم فکر کنم حسنا وابسته باشه به مردک...حسنا با برنامه وارد این زندگی شد و حتی یک نگاه به شیوه ی وبلاگ نویسیش نشون میده این زن چقدر مکاره...من خودم آدمی بودم که تا چند وقت پیش با خودم میگفتم این خانوم اول چقدر دیوانه است...که معتقد بودم باید بین دومی ها هم مرزبندی باشه و اگر هرکدوم از اونها صادقانه بیان و بنویسن مثل فلانی باید حسابش رو از باقی جدا کرد..که میتونن خانوم ها در کنار همدیگه باشن چه اولی ها و چه دومی ها برای مقابله با یه همچین داستانی که هر دو قربانیش محسوب میشن نه ترویجش...اما نمیتونم کسی رو که دو ساله زندگیش رو به دروغ وارونه جلوه داده اونقدر که یک زن متاهل براش بنویسه خوش به حالت که زندگیت از ما اولی ها بهتره و با نوشته هاش آدم هایی رو تشویق به این قضیه کرده که شاید زمانی که وبلاگ این فرد رو میخوندن و با سرچ زن دوم به وبلاگ این فرد رسیدن توی دو راهی تصمیم گیری بودن ..من نمیتونم به یه همچین آدم دروغگو و مکاری رو که برای یه وبلاگ نویسی ساده اینهمه دغل باز و مکاره رو باور کنم و بگم این آدم توی دنیای واقعی مظلومه و وابستگی دست و پاش رو بسته..منم گاهی دلم براش میسوزه چون به هر حال یک انسان اما فکر نمیکنم حسنا آدمی باشه که احساسات خیلی توی تصمیم گیری هاش نقش داشته باشه..آدم احساساتی اینقدر مکار نمیشه..
بی نام عزیز... همه ی حرفات قبول. جز طفلک و وابسته و... . اگه اون طفلکه خانم اولی که زندگی بیست ساله شو از دست داد چیه؟
یه چیزی بگم با اینکه کلا باهاش مخالفم و ازش متنفرم اما بعضی وقتها میگم الان دیگه نمیتونه بیادبیرون از این زندگی آخه طفلک ازنظرعاطفی وابسته شده.خدا مردهای هرزه رو لعنت کنه حسنا خیلی بدبخته این مردک هرزه اونو طوری به خودش عادت داده که دیگه جرات زندگی مستقل رو نداشته باشه این بیچاره مستحق دلسوزی هم هست خانوم خانوما عزت نفس داره احترام داره اما حسنا هیچی نداره حتی دیگه قدرت ایستادن روی پاهای خودش رو هم نداره
آیناز جان گزینه ی 7:
مردک به زن و بچه رو رها کرده و اومده ور دل حسنا... الان چند ماهه. اگر از خونه یه دونه کامنت هم جواب بده نشون می ده دروغ گفته. خوب می دونی که اصلا دروغ تو کارش نیست.
حسنا حداقل وقتی مردک یه دیقه می ره بیرونی حمومی یه سر می ره تا سر کوچه که دیگه می تونی یه دونه کامنت جواب بدی.
باور کن همین طوری هم دروغت لو رفته. نیازی نیست خودتو اذیت کنی و تمام حقوق اداره رو بابت وبلاگ نویسی بگیری.
بانو با این جواب دکتر را محترمانه و مودبانه نشوندی سرجاش
یه سوال جدیدن بدجورذهنم ومشغول کرده
قبلاحسناتمام صبح،ظهر،شب درحال جواب دادن کامنت هابودپست وقت ونیمه وقت میذاشت
ازموقعی که ایپدگرفته رفته بلادخارجه اومدکامنت هاشو فقط موقعی که تو اداره هست جواب میده
----------------------------------------------
گزینه ها
1-حسناحتی یک عددکامی هم نداره درمنزل
2-حسنایک زن صیغه ای که پرستارخانوم خانوماهست
3-رفتنش به بلادخارجه پرستاری وکوزتی کردن ازخانوم خانومابود
4-وتمام حرفهایی که درمورددعواخونه وبهارو میزنه توهمات خودشه
5-خانوم خانوما اصلاروحش هم خبرنداره که این بامردک رابطه داره
6-دیگه حضورذهن ندارم
-----------------------------------------------
درموردنفس
نفس یک اکسیره
اکسیرجوانی برای علی جونش
اکسیراشتهابرای بچه های علی
----------------------------------------
تمام دیگرحرفی نیست
در آخر ما جای هیچکدومشون نیستیم
امیدوارم این بینش رو داشته باشیم که تو جایگاه خودمون خوب و درست زندگی کنیم
و خدا به همه شخصیت های داستان حسنا آرامش بده و راه درست رو جلو روشون بذاره
و امیدوارم وبلاگ حسنا در جهت تبلیغ چند همسری نباشه و همه ی مخاطبین وبلاگ حسنا با مشکلات عدیده این نوع زندگی چه مادی چه روحی چه انسانی واقف باشن و درضمیر نا خوداگاهشون تمایل به اینجور روابط درشون ایجاد نشه
زندگی سالم شاد و آروم حق همه است
بچه ها لطفا اگه انتقاد هم میکنید توهین نکنین
خدا همراه هممون :)
این غربتی هم تیکه های خوبی می اد
فقط حسنا یکم گیراییش پایینه 
تازه معلوم الحال شده عزیز (عجب اسمی دارید)
شما به چیزهایی ریفر می دید که من مدتهاست باور نمی کنم. من هم زمانی باور می کردم که حسنا وابسته محبت و قربون صدقه شده. اما بعدها هرچی فکر کردم، هر چی دور و برم رو نگاه کردم و همه آدمهایی که می شناختم رو توی ذهنم آوردم بیشتر بعید دیدم که یک آدم حدود 50 ساله با یک دختر بیست و چند ساله همچین روحیه ای داشته باشه. قربون صدقه غلو شده جلو آشنا و غریبه، لقمه گرفتن جلو سرایدار و همکار، دست گرفتن و بغل کردن جلو قاضی. چی بگم والا.
نفس مگه نمی نوشت برم به بچه های شوهرم غذا بدم؟
خو اگه یکی دیگه درست می کنه که چه لزومی داره خودش موقع غذا دادن حاضر باشه؟
بعد الان میگه بلد نیستم
حسنا در پست هاش نوشته بود ، کلی خواستگار داشتم ، بعضی ها زنشون فوت شده بود ، بعضی جدا شده بودن ، ولی خیلی هاشون دنبال خونه ی من بودن .
این ها همونجور که خودت تو کامنت گفتی ما فرض رو بر این می گیریم که حسنا هر چی نوشته راست گفته
مراسم تخمه خوری هم قضیه اش این هست که اون اوایل حسنا ناراحت بود که همسرش بیشتر از چند ساعت نمی مونه و سر شب میره. یک نفر هم براش کامنت گذاشته بود که برای اینکه شب نگهش داری بهش بگو که فلان کار فقط نصفه شب ها ممکنه و اگه می خوای شب رو باید بمونی. حسنا هم جواب داده بود که بله دوستان یادم دادند که بگم فقط بعد از شام و میوه امکانش هست که چند ساعتی بیشتر بمونه. کامنت ها و جواب های حسنا تو آرشیو وبلاگ بانو هست. البته تخمه تو کامنت اصلی حسنا نبود فکر کنم و ابتکار دوستان اینجا بود که می گن مراسم تخمه خوری.
نه مهصا من فکر میکنم خواستگار نداشته
صبر کرده ولی همونی هم که بوده منجر به آبروریزی شده
سحر:
من دلیل زن دوم شدنش رو رو حساب چیزایی که گفته مطرح کردم، اما بهش حق ندادم!
علت مخالفت اینه
به هر دلیلی زن دوم شده باید ازون زندگی بیاد بیرون
یعنی این قدرت رو داشته باشه بیاد بیرون و زندگی جدید برای خودش بسازه
ولی چون میترسه تنها بمونه و همه راه ها رو برای شوهر پیدا کردن رفته
نمیتونه بیاد بیرون
چون از طرفی شوهرش زبون چرب و نرم داره و اونو از لحاظ عاطفی و مسائل دیگه وابسته خودش کرده (اگه دقت کرده باشین زیاد از قربون صدقه هاش میگه وابسته اینا شده)
دوم شانس زندگی بهتر نمیبینه و یه خورده خودخواهی چاشنی قضیه شده که نتونه بیاد ازون زندگی بیرون
حسنا باید دنبال این راه باشه که
1. خودش رو درمان کنه، اعتماد به نفسش رو بالا ببره اینکه اگه ازون زندگی بیاد بیرون موقعیت برای ازدواج هست براش
مردی و پیدا میکنه که بهترینشه و دیگه این سختی ها رو تو زندگی جدیدش نداره
بازم میگم هیچ آدم سالمی اونم زن حاظر نیست اینجوری زندگی کنه مگه از ناچاری
اون دلیل ها رو پیدا کنه و حلش کنه
2. با قدرت و اعتماد به نفس بیاد بیرون از اون زندگی
هم عزتش حفظ میشه هم احترامش، والا همه راضین حسنا بیاد بیرون هم مامانش هم باباش هم خواهراش هم خونواده شوهرش همه و همه فقط همسرش راضی نیست که علت معلومه چرا.
حسنا خودشو به این روز انداخت .
مردم = مردک
خانم اولی و بهار رو هم قربانی کرد .
یه = یا
حسنا شاید تا قبل از ازدواجش قربانی بود ولی می تونست خودشو نجات بده و زندگی خوبی داشته باشه .
ولی با زن دوم شدنش ، علاوه بر قربانی کردن خودش ، خانم اولی و بهار هم قربانی کرد .
حسنا حق زندگی عادی داشتن رو از خودش گرفت .
حسنا پا روی انسانیتش گذاشت .
حسنا خودشو به روز انداخت .
خانم اولی رضایت داده بود ، مردم هم می خواست زن دوم بگیره ، به زور حسنا رو وادار کردن زن دوم شه ؟
می تونست نشه ولی شد ، خودش خواست که زن دم شه و زندگی خودش رو در وهله ی اول و بعد هم زندگی بقیه رو به نابودی کشوند .
حسنا چیزی که داره از دست می ده ، ابروشه ، شخصیتشه ، انسانیتشه ، جوونیشه ،سلامتیشه .
ای کاش حسنا بدونه ، بهای گزافی رو داره تو این راه می ده ، حداقل به خاطر خودش ، زندگی خودشو نجات بده .
تازه معلوم الحال شده ی عزیز
اگر فرض رو بر این بگیریم که حسنا همه چیز رو راست گفته ، چرا با خواستگار هایی که زنشون فوت شده بود ، یه زنشونو طلاق داده بودن ، ازدواج نکرد ؟
اینها گزینه های خوبی هستن ، پس چرا باید بیاد و زن دوم بشه ؟
چه دلیلی می تونه داشته باشه ؟
بی خواستگاری که طبق صحبت هاش نبوده .
علاقه ای هم که در کار نبوده ، چون طبق صحبت های حسنا اون اوایل گفت ، من به همسر علاقه ای نداشتمو به مرور بهش علاقه مند شدم .
پس چه عاملی می تونه محرک یه ادم برای زن دوم شدن باشه ؟
تنهایی و پشتیبانی رو مرداهایی دیگه هم که جز خواستگارانش بودن می تونستن پر کنن .
حسنا بارها گفته من می دونستم دارم وارد چه زندگی می شم ، پس از همه اینها خبر داشته ، مشکلاتش .
پس چرا باز رفته زن دوم شده ؟
راستش پس من منطق حرفهاتون رو متوجه نمی شم. اگه قرار باشه همه حرفهاش رو باور کنیم، مشکل کجاست؟ حسنا همیشه خودش رو موجه نشون می ده. اگه من این رو ازش قبول کنم و باور کنم که تنها ایرادش اینه که اشتباه کرده، علت مخالفتم باهاش چیه؟
من هنوز هم نمی تونم بفهمم این چه نوع اشتباهی هست. یک زن و شوهری رفتند سراغ یک خانم 28 ساله و گفتند ما هیچ مشکلی نداریم و زبانزد خاص و عامیم در عاشقی. تنها مشکل اینه که خانم رابطه جن.س.ی نمی تونه داشته باشه، شما بیا این مشکل ما رو حل کن. شما در فکرت می گنجه همچین سناریویی؟ اینکه اون خانم 28 ساله، شاغل، دارای خانه و ماشین، زیبا و با خانواده محترم یک چنین پیشنهاد بیشرمانه ای رو قبول کنه؟ همچین اشتباهی رو شما ممکن می دونید؟
سحر جان
تحلیل من بر فرض درست بودن ادعا هاش تو وبلاگش بوده
در غیر اینصورت، هر احتمالی ممکنه..
تازه معلوم الحال جان
با تحلیل شما تا یک جایی همراهم. اما از جایی که نوشتید "تا اینکه بنا به هر دلیلی حسنا بنا به اظهار خودش که بارها گفته یه تصمیم اشتباه میگیره و زن دوم میشه" من نمی تونم بپذیرم.
من باور نمی کنم که زنی برای شوهرش خواستگاری کنه و بعد از اینکه مطمئن شد طرف راضی شده، دیگه یادش بره و سراغی از نوعروس نگیره. باور نمی کنم. من متاهلم. امکان نداره که چنین مساله ای پیش بیاد و زن از همون لحظه اول دچار استرس نشه، چه برسه به اینکه تا ماه ها سراغش رو نگیره و بعد از مدتی تازه شک کنه و سر از بیمارستان دربیاره.
همین نکته کوچیک باعث میشه که با بقیه تحلیل موافق نباشم. حسنا یک تصمیم اشتباه مقطعی نگرفته. حسنا برای زن دوم شدن برنامه ریزی کرده. از همون اول هم می دونسته داره چکار می کنه. (که البته یه مدتی هست به دیوار خورده و محاسباتش اشتباه از آب درآمده)
برای همینه که من نمی تونم حسنا رو قربانی ببینم در زندگی الانش. حسنا مظلوم نیست. ظالم هست. قربانی فعلی بهار هست و خانم اولی. من درک می کنم که حسنا افسرده شده باشه بعد از فوت همسر اولش. اما مگه تو این دنیا فقط حسنا است که با چنین فاجعه ای مواجه شده باشه؟ یکی از دوست های من هم تو دوران عقدش نامزدش تصادف کرد و فوت شد. جلوی چشمهاش ماشین بهش زد و درجا تموم کرد. خب هر کسی بلا سرش میاد بره هر کاری بکنه و بگه من قربانیم؟ من این رو نمی تونم قبول کنم.
به معلوم الحال جدید:
الان کامنت های بعدیت رو دیدم. عزیزم ما راجع به همه ی اینا بحث کردیم و برای همه ش دلیل داریم. منو که می بینی دقیقا با همین دید تو این آدم رو می خوندم. یه دوری تو وبلاگ بزنی همه چی دستت میاد و می فهمی کجاها رو داری اشتباه می کنی. از اون جایی که اینا رو هفتصد هزار بار برای همه توضیح دادیم واقعا حوصله ی نوشتنش رو ندارم. اما فقط یه چیز رو بهت می گم: حسنا به خاطر پول ازدواج کرده نه محبت. ماها خیلی وقته از روی نوشته های خودش به این نتیجه رسیدیم و قضاوتمون از رو هوا نیست. یه دوری تو آرشیو وبلاگ بزنی می فهمی. اگر خواستی قبول کن. نخواستی هم نخواستی. به هر حال خوش اومدی.
سلااااااام به جماعت معلوم الحال گرسنه ی فروخفته و اینا...
گرسنه اصطلاح جدیده. به سلامتی، حافظ برای معنارسانی کم بود، سعدی علیه الرحمه هم به گروه طرفداران آویزون ها اضافه شد.
تخمه تلمیح داره به یه کامنتی که اون قدیما یه آدم وقیح برای حسنا گذاشته بود و به حسنا گفته بود ادای نذر 6 رو هرشب به تاخیر بنداز که مردک تو کف بمونه و دیرتر از پیشت بره. حسنا هم گفته بود بـــــــــــــــــــــــــله! هی میوه و تخمه میارم می گم اینا رو بخوریم بعد.
از طرف دیگه یه عفیفه ای بود که جونش برای حسنا در می رفت. گفت بی تربیت ها من تا حالا این کلمه رو نشنیدم و بچه هامو از گوگل دانلود کردم. گروه واژه گزینی این جا هم مدتی اصطلاح پارسی «رابطه ی عفیفه ای» و بعدش «مراسم تخمه خورون» رو پیشنهاد کردن که دیگه بهمون بی تربیت نگن. و خوب چون دلیل اصلی ازدواج حسنا در روایت خودش همین نذر تخمه بود متاسفانه نمی شه از روایت حذفش کرد. چون طرح داستان لطمه می بینه.
راستی به جمع معلوم الحال های متفکر خوش اومدی. آفرین که با عقلت فکر کردی و مثل عفیفه و دکی چادر به کمر نبستی.
ادامه از کامنت قبلی:
راه اشتباهی رو در پیش گرفته خودش هم میدونه اما ترس از تنهایی مانع میشه ازون زندگی بیاد بیرون. میگه من تنها مونم بهتره یا یه شوهر داشته باشم که هرازگاهی با هم باشیم و تفریحمونم گاهی براه باشه. همونطور خودش به خانوم اولی تو گفت و گوی آخرشون میگه اگه من ازین زندگی برم بیرون چیزی از دست نمیدم ولی تو خیلی چیزا از دست میدی و اونم اعتماد شوهرته.
امیدوارم هیچکس بنای خوشبختی خودش رو رو آشیونه کسی پهن نکنه و اگه هم چنین اشتباهی رو کرده خدا خودش قوی و محکمش کنه و بهش کمک کنه اشتباهش رو جبران کنه و امیدوارم هیچکس تو چنین موقعیتی قرار نگیره و خدا از گناهانمون بگذره و لحظه ای خودمون و به خودمون وانگذاره.
بچه ها ما تو جایگاه قضاوت نیستیم، پیشنهاد بدیم تحلیل کنیم و محل خطا هم برای تحلیلمون قائل باشیم اما توهین نکنیم
و اما تحلیل من از داستان حسنا
فرض میکنیم باز هم فرض میکنم روند کلی داستان حسنا راست باشه با این فرض:
حسنا گذشته سخت و درد آوری داشته. از دست دادن عشقش اونم تو یه تصادف سخت و دلخراش هستش. هر انسانی تو موقعیت حسنا به شدت ضربه میخوره و ممکن عواقب مختلفی این رویداد براش داشته باشه که کمترینش افسردگیه. حسنا بعد از این اتفاق با توجه به چیزهایی که از خودش تو وبلاگش تعریف میکنه فرصت های آشنایی مختلفی داشته که نمونه اش ارتباط با همسایه اش بوده که هیچکدام منجر به ازدواج نمیشه حتی منجر به ابروریزی میشه. همونطور که خودش تعریف میکنه آخرین بار که با پسر همسایه بنای آشنایی رو میریزه و قصد ازدواجی میشن خانواده پسره مخالفت میکنن و آبروریزی راه میندازن که چی تو داری پسرمون و می قاپی که پای خونوادش وسط میاد و مجبور میشه حتی ازون محله بره و خونه اش رو عوض کنه (تا اونجایی که من یادم میاد) تا اینکه بنا به هر دلیلی حسنا بنا به اظهار خودش که بارها گفته یه تصمیم اشتباه میگیره و زن دوم میشه. حسنا تو این ازدواج خیلی چیزها رو تحمل میکنه نبود همسر توهین ها دعوا ها حتی زدو خورد. حسنا تو این زندگی میمونه با همه اینها. فک میکنید چرا؟
حسنا بیشتر از اینکه مقصر باشه قربانیه. مسائل زندگی که باهاش دست به گریبان بوده فرصت انتخاب درست و زندگیه درست رو ازش گرفته. حسنا روانش آسوده نیست. روانش آسوده نیست که تن به این زندگی داده. حسنا با هیچکس جز مریم رابطه نداره چون میترسه از راز زندگیش خبر دار بشن. حسنا با کسی دوست نیست حسنا رفت و آمد نداره حسنا احترام نداره تو خونواده همسرش ولی مونده. چون حسنا به آرامش و توجه یک مرد تو زندگیش احتیاج داره این توجه نصفه نیمه براش می ارزه به همه اون احترام هایی که نداره. حسنا محبت میخواد. حسنا نمیتونه ازون زندگی بیاد بیرون چون فکر میکنه اگه طلاق بگیره موقعیت ازدواج خوبی نخواهد داشت حتی فک میکنه تا آخر عمرش تنها میمونه و حسنا از تنهایی میترسه. هیچ انسانی با روح و روان سالم چنین شرایطی رو برای یک عمر زندگی انتخاب نمیکنه.
بچه ها لطفا به خوانندگان حسنا توهین نکنین، من میخونمش حتی گاهی دلم براش میسوخت ولی هیچوقت براش کامنت نمیذاشتم تا اینکه سر قضیه رمز دادن آدرس دادم و یکی آدرس اینجا رو برام گذاشت بعد از خوندن اینجا دیدم خیلی عوض شد خیلی خالا میفهمم چرا اواخر روند پست گذاشتنش عوض شده آشفته و درهم مینویسه
من فک میکنم علت اصلی گذاشتن پست آشپزی این بوده که بگه چطوری میشه کتلت رو فریز کرد، چون اینجا خیلی به این قضیه گیر داده شده خواسته طریقه فریز کردن کتلت و بسته بندی اش رو بگه تازه گفته همونجور یخ مینوارم تو روغن داغ که دیگه برای کسی سوال پیش نیاد
این طرز تهیه کتلت رو بخونید همه رو گفته بسته به مواد و میزان نداده، سیب زمینی رو گفته یک دونه متوسط...
+ قضیه تخمه خوری چیه. یکی من و در جریان قرار بده
بچه ها این اداره حسنا اینا واقعا جای معرکه ای باید باشه که آشپزخونه با امکانات همه جوره برای کارمنداشون دارند و اجازه میدن سر ظهر کارمندها ماهی و ترشی سرخ دارند فر هم دارند که خدا رو شکر آشپزی سالم هم ممکنه. تازه میذارن همسر کارمندهام بیان پیششون ماهی بخورند......یک نگاهی به ساعت و تاریخ گرفته شدن عکسها بندازید!!! مثلا همون ماهی سر ظهره و وسط هفته در یک روز کاری!
مربای به هم که امسال دست به کار درست کردنش شده مربوط به 2 ساله پیشه! املت قلب مانندشم مال 12:30 شبه که خیلی زمان مناسبیه برای املت خوردن خصوصا اگر خیلی به سالم خوری اهمیت میدین..البته شاید مردک این ساعت تازه اومده پیش حسنا شامش هم خورده بوده دیگه جا نداشته اما حسنا جهت خودشیرینی نصفه شب اقدام به تهیه املت ولنتاین کرده!!
راستی این تاریخ و ساعت عکسها چقدر قابل اعتماده؟ بخندیم به حسنا یا نه؟
تو هم که استادی مثل مامان

یعنی نفسسسسس ازمامانش یاد گرفته هنر دومی شدن رو یکی یک دونه یا خل میشه یادیوونه
دور از جون یکی یک دونه هاروم به دیوار به نفس گفتم
13 ایکون خنده و نیشخند واسه یه کامنت 9 خطی....
بیماری نفس شک نکن
قشششنگ میشه تصور کرد از این ادمای عقده ای که مدام عصبی میخندن و حس میکنن الان خیلی کولن!!
90-95%شونم داغون افسردن
خنده های هیستریک...,یه جور تابلویی افسرده ایی...ببین شفا مفا رو ول کن....این توهم ننه دکترم بذار کنار ...پاشو برو روانپزشک فردا پس فرداس که دوشخصیتی بشی دیگه کلکسیون زنای آویزون تکمیل کنی...
حسنا به نظرتون چرا با همه کامنت گذارهاش دست پایین میگیره وکنایه هاشون را با نرمش جواب میده واسه کم شدن آمار وبلاگش ؟نه واسه پایین بودن عزت نفس ونوع تربیتش وخانواده اش که حتی توهین های مردک را باافتخار به عنوان یک خصیصه خوب وعاشق بودن عنوان میکنه چون بهتر از این احترامی در خانواده اش ندیده وتجربه نکرده .طفلک دلم براش میسوزه که واسه شخصیت خودش به چه حرفها ونظرها وتوهین ها راضی هست وفکر میکنه احترام گذاشتن به زن بیشتراز این نیست .حسنا ما تو زندگی مون اصلا اینطوری که مردک وخانواده اش ودوستانت وکارمندهای محل کارت حرف میزنن باهامون برخورد نمیشه چون اجازه توهین نمیدیم .چون واسه شان خودمون وخانواده مون احترام قائلیم .این را درک کن لطفا .سعی کن عرت نفست را در این خانواده مردک وبرخورد با خود مردک تمرین نکنی تا پیدا کنی .اینجا هر چی بخوای واسه خودت ارزش بیشتر پیدا کنی خوارتر میشی .چون زیادی هستی وصله ناجور .جایی برو احترام بخواه که تو را انسان ببینن .یک زن باشخصیت که حرف واسه گفتن داره نه حرافی کنه
نفس ٥:۳٦ ب.ظ - پنجشنبه، ۸ اسفند ۱۳٩٢
سلااااام عشق خوودمبغلماچماچ
من جدیدا انقدر دیر به دیر میام نت که بدن درد گرفتمنیشخند پست خوشمزه ات رو خونده بودم اما نشد زودتر کامنت بذارمبغلماچماچ
اول از همه بگم من با دارچین مخالفم هااا....دیگه نبینم کسی تو غذاش استفاده کنهنیشخند
الان من باید سرم رو بندازم پایین برای این همه هنر تونیشخند
من عااااااشق اون ژله قلبی ها شدمبغلماچماچ
ترشی هم که خودت دیگه می دونی من قاتل ترشی هستم....انواع و اقسام ترشیبغل عاشق اون مرغ ها شدم با ترشی....به بهبغلماچ
من فقط نگاه کردم و خوندم دیگه....می دونی که من در مورد آشپزی ایده ای ندارم بدم به کسینیشخند البته انواع و اقسام دسر و پیش غذا رو چرا اما منوی اصلی شرمندهنیشخندنیشخند به علی هم گفتم دسرش با من غذای اصلی با تو....من هنوز درسم به غذای اصلی نرسیدهنیشخندخنده دیگه یه دونه بچه بودن این عواقب رو هم داره دیگه....انقدر دست به سیاه سفید نزدم این شد عاقبتمخجالتنیشخند
من برم یه کم تفسیرالمیزان ( به قول n) بخونم روح و روانم شاد بشه ببینم این بار چه جوری خودزنی کردند.قهقههقهقهه یعنی خداییش راه داره که اونا هم شفا پیدا کنن و به زندگی
پاسخ: سلام نفس جون عزیزم بغلماچ واقعا بدن درد رو خوب گفتینیشخند چشم دست به دارچین نمیزنم برای تو چشمک اتفاقا اصل کار و اون چیزی که نیاز به ظرافت و ایده جدید داره همون پیش غذا و دسر هست که تو بلدیمغرور اون درسی که من میدونم تا ده سال دیگه هم به غذای اصلی نمیرسهخنده و البته نباید هم برسه من گفته باشم . نبینم دو روز دیگه درستون به غذای اصلی هم رسید .حالا گفتن نداره ولی مشارکت در امر آشپزی رو برای همین گذاشتن شیطان اتفاقا اصلا از اون رفتارهای یک دونه بودن رو نداری مامانت هم که ماشالله هنرمند و با سلیقه و تو هم که استادی مثل مامان داریبغل برای شفا هم چرا نمیشه ؟ باید از خدا بخوان تا شفای عاجل عنایت کنه ابرو
حسنا بانو - ۱٠/۱٢/۱۳٩٢ - ۱٢:٢٧ ب.ظ
............................................
قابل ترحمی نفس...!!!....
بانوجان منظورم طرزحرف زدن دکترسوزنی
بیش ازاندازه کوچه بازاری حرف میزنه یعنی درشأن یک دکتررفتار نداره
من کامنت هاشو تو وبلاگ غربتی خیلی وقتها میخونم اصلاطرزحرف زدنش خیلی وحشتناکه
شایداین رفتارش بخاطربداخلاقی شوهرش باشه که دائماتووبلاگ غربتی پلاسه باهاش انقدرراحته
من دوستش نیستم. مینویسم به قول بانو صورت نرم که تائیدم کنه
پیش ساخته ساز غربتی ٢:٠٦ ب.ظ - پنجشنبه، ۸ اسفند ۱۳٩٢
دروغ چرا؟
متنتو نخوندم، طولانی بود. این همه کار کردی غذا پختی بعد عکسشو بد انداختی. عکساش شبیه قیافه غذاهای من شده!
به کسی تو خانوادمون اینو بگم، حداقل سرمو می شکنه، گفتم معیار دستت بیاد.
پاسخ: یعنی الان باید بهت بگم شما خسته نباشی متن رو که نخوندی که اصلا ببینی غذاها چی بود و فقط اومدی از عکس ایراد گرفتی .حالا برای شکستن سر که هیچی بیشتر از این حرفها عزیز هستی ولی دنبال کردن با ملاقه و کتک زدنت رو پایه هستم
حسنا بانو - ۱٠/۱٢/۱۳٩٢ - ۱٢:۳۱ ب.ظ
یعنی حتی دوستای وبلاگیشم گفتن این عکسا چیههه اخههههه
خوب عقل کلللل عکسا رو بزرگ و واضح کروپ میکردی بعد حجمشونو کم میکردی
عقلللل کل مثلا فکر کردی بقیه با این عکسای مورچه نمیفمن اینا رو از اینترنت کپی کردییییی
اخه حسنا تو چرا اینقدر بدبختی و عقده توجه از بقیه رو داریییی
دلم برات خیلی میسوزههههه
بدبخت و تنهایی
اول گفته قیافه اش شبیه غذاهای من شده. بعد توضیح هم داده که این جمله توهین هست حسنا. خودت را نزنی به اون راه و با عشوه خرکی تمامش کنی.




این جمله را به هر کی بگم سرم را می شکنه. یعنی اینقدر غذاهات افتضاح به نظر می رسه
بازم عشوه خرکی حسنا
رایا جان این بشر دو ساله وبلاگ می نویسه، تازه این هفته از کامنترش می پرسه درست کردن صفحه جدید یعنی چی؟؟ فکر کردی بلده این تنظیمات را انجام بده؟ همین بریدن عکسها هم باور کن یه هفته وقتش را گرفته
00000000000000
پریناز جان،
خیلی ممنون. خوندم. به نظر من که خیلی خوب بود. حالا باز هم نظر خودت مهمه. اگر فکر می کنی ناراحت می شی، نکن.
یک سوال جان
من یکی اصلاشک دارم دکترباشه
مگه میشه یه دکترحتی درحدمعمولی ادب ورعایت نکنه دائما
چادربه کمرببنده وتو وبلاگ غربتی حرفهایی بزنه که ادم شرم میکنه
غربتی هم میگه من باتنهازنی که راحتم دکترسوزنی
انقدرباهم ندارن
آیناز جان
تحصیلات شعور نمی آره. کدوم تست کنکور و آزمون ورودی دانشگاه ها برای سنجش شعور و فهم شرکت کننده هاست؟
هیچ دانشگاهی شعور تدریس نمی کنند، مگر دانشگاه خانواده!
به زن سلیطه هم معنا شده
جالب تر این هست که این کلمات را فرهنگ معین زبان مردم جاهل میدونه یعنی دکتر واقعا تحصیل کرده است؟
بچه ها اون معنی لجاره رو هم نمیدونه لجاره یعنی بی شرم .پرسروصدا حالا بی شرم بانو هست یا حسنا که آوازه وبلاگش وبی شرمی اش همه جا پیچیده که به خاطر بی شرمی اش صدای همه در اومده .
تو روخدااین دکترسوزنی ول کنین
این ازنفس بدتره
دکترجان یکبارهم تووبلاگت بهت گفت اگه یادت بیاد
نفهم بودن اصلاکاری نداره
واسی یه زن 40ساله واقعازشته اینطورکوچه بازاری حرف زدن
مثلا تو الگوی بچه هاتی میخوای دوتابچه فردااززیردستت برن تواجتماع
زشته خانوم من نمیدونم چراتوتربیت شما انقدرضعیف عمل شده
شخصیت شما اصلادرشأن یک دکترنیست
که دائمادارین چادربه کمرمیبندین
پاسخ: خانمم در گذشته به زنهایی که دم در خونه سبزی پاک میکردن و چادر به گردن می بستن و بابت هرچیزی که به اونها مربوط نبود شر بپا می کردند و بی گناه و باگناه رو به کلماتشون آلوده می کردند لجاره می گفتند.
حرفهای این زنان و شنیدن اون در حد امثال خود اونهاست و برای من پشیزی ارزش نداره.
من اختیار تام دارم با هرکسی که میخوام مراوده کنم و اختیار تام شما هم در اینه که منو بخونید یا نخونید و بیش از اون به هیچ کسی ربط نداره.
------------
برای من فقط آمار وبلاگم مهمه م اینکه بتونم تو وبلاگ حسنا تبلیغ کنم وسه وب خودم
اینکه کی اومده تو زندگی کی و دلش رو حون کرده و خائن و است و اینها به من چه!
دکتر جان،

من به خاطر اشتباهی که ریحانه کرده عذرخواهی می کنم. ریحانه جان در تشخیص شان اجتماعی و خانوادگی شما اشتباه کرده. ببخشید. به قول معروف خلایق هر چه لایق. لیاقت شما نشست و برخاست با امثال حسناست. شما ریحانه را ببخش که گفت لیاقتتون این نیست.
هر کس با افرادی در سطح شان و مرتبه اجتماعیش رفت و آمد می کنه. یک معلم هیچوقت با یک دزد نشست و برخاست نمی کنه، بخاطر شان اجتماعی خودش.
ریحانه از شما انتظار داشته (به اشتباه) که با زنانی که 6 می دن و پول می گیرند و زندگی زن دیگه ای را می دزدند مراوده نداشته باشید. حسنا واضح گفت که برای تامین 6 این آقا باهاش ازدواج کردند و اگه از هر آدم سالم معمولی بپرسی حتما بهت می گه که در شان یک زن با شخصیت نیست که با چنین زنی رفت و آمد کنه.
متاسفانه ریحانه در تشخیص شان اجتماعی شما اشتباه کردند. پیش می آد. دنیای مجازی است و شناخت سخته. شما هم راحت باش و با کسی که هم شان و طبقه ات است نشست و برخاست کن.
اون خانمهایی که سبزی پاک می کردند، اسمشون لجاره نبود. لجاره "زن بلند آوازه بی شرم ، بی حیا و بی سرو پا " است. به نظرت بیشتر به حسنا نمی خوره و وبلاگش؟؟
در مورد سبزی پاک کردن هم براتون قبلا توضیح دادم. متاسفانه اطلاعات جامعه شناسی تون ضعیفه. سیستم ارتباطی زنان و تبادل اطلاعاتشون به اون شکل بوده. زنهای خانه داری که رفت و آمد خاصی هم نداشتند (مثل امروز برای یارانه و سبد کالا و دفترچه بیمه بچه و تمدید گذرنامه و ... از این اداره به اون اداره نمی رفتند) و دائم توی خونه بودند، باید به یک شیوه ای تبادل اطلاعات می کردند. از نحوه شوهرداری تا آشپزی تا مسائل سیاسی و اجتماعی اطرافشون. وقتی تلفن و اینترنت و شبکه های تلویزیونی گسترده و ... نبود، به نظر شما یکی از مهمترین مجامع تبادل دانسته ها و به روز شدن همین میتینگهای سبزی نبوده؟
مثل این که صد سال بعد کسی به شما بخنده و بگه مث زنان صد سال پیش که وبلاگ می زدن و پیمانه برنج و نخود آششون را می نوشتند حرف نزن.
لطفا در دفاع از خودت نگو که ننه جون من سبزی پاک نمی کرده و وبلاگ داشته. بحث من جنرال است و در مورد کلیت جامعه مورد نظر شما صحبت کردم. وگرنه ننه جون شما کمالات خانوادگی اش، از نوه اش مشخصه
خیلی دوست داشتم رشته ام جامعه شناسی بود و تحقیق مفصلی در مورد زنان سبزی پاک کن می نوشتم تا مشت محکمی باشه به دهان زنان یاوه گو!
ریحانه ٩:۱٠ ب.ظ - جمعه، ٩ اسفند ۱۳٩٢
حضورتون تو لینک های زن دوم صیغه ای حسنا
زندگی خراب کن زن دیگری شبیه همه ما
باعث شده که دوستان تو کامنت های وبلاگ بانو همسر سوم بگن
کاش حسنا از دکی آشپز میپرسید
راست میگن ومن موافقم آخه خانم دکتر
عکس های غذاهاش مثل عضوها و زخم های بدن در حال عمل جراحی اند
چیزی شیه چرک وخون
خانم دکتر
به خاطر شان و لول اجتماعی خودت
جایی رفت و آکد کن تو دنیای مجازی که ...
که در شآنتونه
سلام الهه خانوم باز من وشما با هم وبلاگ بانو را تسخیر کردیم
آخه من محل کارم طبقه اول خونمون هست واگه بانو آپی منو چک کنه میگه که از یک جا هرروز میام .الان مشتری دارم .بعدا میام پیشتون برای اشغال بقیه روز وبلاگ بانو
کامنت قبلی مال من بود.
ممنون شادی جان واسه کامنتت
بهترین تصمیم رو گرفتی..لذت بزرگ کردن بچه هات رو ببر وشاد باش.
واقعا فرسایش روحی یک دختر نزدیک ازدواج برای همچین پدری چقدر بی اهمیت بود که نتونست تنبون خودش را یکم سفت کنه وبا مادر خسته ومریض این دختر سر کنه تا دخترش بتونه با دید بهتری مرد زندگی اش را ببینه ودرکش کنه وانتخاب کنه .
چقدر دل آدم میگیره وقتی میبینه بعضی مردها آنقدر بزرگ نیستند وهیچ وقت عقلشون بالاتر از نافشون نمیره واز زندگی همین قدر یاد گرفتند نون بیارن بخورن و...دیگه چقدر روی تربیت وطرز تفکر پسر ودخترشون وقت میزارن چیز غریبی هست تو وجود بعضی هاشون البته .توهین به شوهرهای خودمون نشه که دارن با دل وجون مایه میزارن واسه زن وبچه هاشون .باید دستشون را به خاطر این همه ملاحظه ورافت قلبشون بوسید .وپیشانیشون را به خاطر این همه خودداری از هوس هاشون که تو محل کار وجامعه باهاش مواجه میشن وسرشون را پایین میاندازند تا میرسن خونشون وبه زنشون سلام میکنن.
من نگفتم اعتماد به نفس گفتم اعتماد به پدرش
اینا دو مقوله کاملا جدان
اگر واقعا قوی و طلبکاره چرا حسنا دیگه ازش حرفی نمی زنه؟
Lida جان والا ما هرچی خوندیم که بهار کولی بازی در آورده و خون به جگر حسنا کرده و مسافرت و مهمونی و سفر و حضر رو به دهنش زهر کرده، و با شخصیت کاملا قوی و طلبکارانه همه جا حضور داشته، این دختر اعتماد به نفسش پریده؟ البته امیدوارم متوجه دو وجهی بودن کامنت من بشین چون دو منظور دارم یک دارم به کنایه میگم اگر حرفهای حسنا دروغه این کارهای بهار هم ممکنه هیچ کدوم اتفاق نیفتاده باشه اونجاست که باید برای بهار دل سوزوند و فرض دوم اینه که اتفاقا همه این مسایلی که حسنا در مورد بهار گفته درسته، و با اون سیاست و کارهایی که به نظر میاد خانم اول انجام داده پس از اون زن همچین دختری هم پا میگیره و نیاز نیست کسی دل به حالشون بسوزونه مطمینا اونا اونقدر بلدن حقشون رو بگیرن که حسنا اینجور اواعش پریشون شده
... جان
اگر یکی بزنه توی گوش من، من هم یکی بزنم توی گوشش. آیا می تونیم بگیم هیچ اتفاقی نیفتاده و من حالم خوبه؟ من حتی اگر دو تا هم توی گوشش بزنم اون ضربه روحی که از تو گوشی بی دلیل، تلافی کردن، حرص خوردن و ... خوردم جبران نمی شه.
درسته که بهار و خانم اولی هم بیکار ننشستن و دمار از زندگی حسنا درآوردن، ولی زندگیشون چی؟ اعتماد از دست رفتشون چی؟ آسایش و امنیتشون چی؟ دل شکسته شون چی؟ ...
خانم اولی و بهار حسابی حسنا را سرگردون و بدبخت کردند ولی اینها جبران گندی که حسنا به روح و روان و زندگی اونها زد نمی شه.
حسنا خیلی بدبخته.
هرروز سر میزدم بانو جان ولی ساکت بودم
خوب حسای پیچیده زیاده و این زن دوم و همه دیسکورس مربوطه اش آدمو دچار فرسایش میکنه. بیشتر از اون نوع رفتار خواننده های دیگه و کسایی مثل شوالیه که مثل یک ترول حرفه ای میدونن چطور بحث رو منحرف کنن و هزار تا مسله دیگه که باعث میشه حس کنی فقط حسنا مرکز توجه و سنگ محک این کلاس مجزا و نافرم زن دومه...
کاش از قربانی هاشم حرف و بحث میشد. دلم میگیره وقتی میبینم کسی دیگه از این زنک نمیپرسه پس بهار و خانم اولی چی شدن. زنک نشسته آشپزی میکنه و این عکسای حال به هم زنو میذاره در حالی که یه دختر بیست ساله اعتمادشو به پدرش از دست داده و مطمینم شرمسار و سر گردونه.
صادقانه میگم این غذاهای حسنا هیچی جز انرژی منفی و چندش منتقل نمیکنه چون دست زنی بهش خورده که آینده یه دختر جوان تو اون جامعه مرد سالار پر از پیش داوری کم اهمیت تر از اندازه کره تو غذاهاشه
خسته نباشی بانو جان و خدا قوت. من توی سایه میشینمو دنبالتون میکنم...خوب باشی
پریناز جون
لایک به کامنتهای قشنگت
یک سوال عزیز
دسته بندی شوهرت خیلی بامزه بود
الهه جون
تونست با خیال راحت کار کنه، توی کارش پیشرفت کرد و یک پست خوب با حقوق عالی گرفت
) دلم نیومد ازش استفاده نکنم
برات نوشته بودم ولی نرسیده، فکر کنم بلاگ اسکای مشکل داشت
به نظر من نمی تونیم بگیم شاغل بودن زن حتما باعث پیری زودرس می شه و شاغل نبودن، باعث شادابی
یک زن شاغل هم اگه برنامه ریزی درستی داشته باشه و از همسرش و دیگران کمک بگیره و کارش فشار روحی و جسمی زیادی بهش وارد نکنه، می تونه خوشحال باشه
نمیشه برای همه زنها یک نسخه کلی پیچید و بهتره هرکسی شرایط خودشو بسنجه و تصمیم بگیره. یعنی وضعیت جسمی و روحی خودش و خانواده شو بسنجه، ببینه درآمدش چقدر در زندگیشون تاثیر داره، چقدر می تونه روی کمک شوهرش و یا دیگران حساب کنه و ...
ولی اگه توصیه شخصی منو براساس تجربه هام بخوای، وقتی آدم بچه دار میشه بهتره کارشو تا جائی که می تونه کمتر کنه و بیشتر برای بچه ها وقت بذاره
من بعد از به دنیا اومدن پسر کوچیکه کارمو پارت تایم کردم. خیلی از مزایا رو از دست دادم و نتونستم اونطور که می خوام توی کارم پیشرفت کنم، ولی با توجه به اینکه شرایط کاری شوهرم خیلی بهتر از من بود، فکر کردم من از کار خودم کم کنم تا به اقتصاد خانواده مون ضربه ای وارد نشه
همین کار پارت تایم هم برام سخت بود. بچه ها کم کم به نوجوانی می رسن و باید براشون بیشتر وقت گذاشته بشه. از طرفی شوهرم که به لطف رسیدگی من به خونه و بچه ها
کار به جائی رسید که دیدیم اگه شوهرم فقط چند ساعت در هفته اوور تایم بمونه، حقوق اضافه ای که می گیره بیشتر از حقوق یک هفته من میشه (اینجا ساعتهایی که اوور تایم می مونی حقوقت یک و نیم برابر پرداخت میشه)
شوهرم پیشنهاد داد که کارمو از اول امسال متوقف کنم تا بچه ها یه خورده بزرگتر بشن. من هم اول استقبال کردم ولی نهایتا تصمیم گرفتم ساعت کاریمو باز هم کمتر کنم
علتش هم دو تا مساله بود یکی اینکه اینهمه زحمت کشیدم و درس خوندم (اون هم به یک زبان اجنبی
و اینکه فکر کردم اگه همش خونه باشم و ارتباطی با جامعه نداشته باشم هم خودم منزوی می شم و هم به خاطر شناخت کمی که از جامعه اینجا پیدا می کنم نمی تونم مادر خوبی برای بچه هام باشم
بانو چند روز پیش هم گفتم بیایید بقیه رو هم نقد کنیم چطور از نفس و کبوتر و پری هم گذرا اینجا صحبت میشه، خب بقیه آدمهای توی این دسته رو هم بیارید وسط چون واقعا نقد حسنا به تنهایی دیگه داره حوصله من یکی رو سر میبره، اون خودشو به خواب زده نمیخواد بیدار شه، نقد آدمهای مشابه اون هم باعت میشه دید همه در مورد هر قالب داستان پردازی ای برای موجه جلوه دادن این مسایل عوض شه، چون حسنا با یک شکل و سیاق جدید اومد و کلی طرفدار جمع کرد ممکنه یکی دیگه بیاد با یه طرح جدید بازم بتونه بقیه رو جلب کنه
... جان، اگر وقت و تواناییش بود بله. اما متاسفانه من از نظر زمان و انرژی در این مورد معذورم.
بدون شناخت درست و خوندن همه وبلاگشون هم نمی تونم حرفی بزنم که خودم هم راضی باشم. نفس و کبوتر و پری که اسم بردید من جسته گریخته خوندم. از اینور اونور شنیدم و ...
اما حسنا را یکسال کامل می خوندم. زیر و بم نوشته هاش دستم بود. به تدریج باهاش جلو رفتم. خیلی فرق می کنه با وبلاگ پری که دو شب پشت سر هم خوندم.
در مورد پیر شدن خانم ها به خاطر کار بیرون و فشار مضاعف در کار منزل باید بگم که مردای ایرانی باید مستقل بودنو یاد بگیرن. وقتی هر دو هشت ساعت بیرون کار میکنن باید کار خونه هم تقسیم بشه. اینجا مردا خیلی راحت آشپزی میکنن. لاندری رو انجام میدن و خرید برای خونه و تمیز کردن. متاسفانه تو ایران جا افتاده کار خونه مال خانمه و مرد هم اگه انجام بده چون مرتب و تمیز نیست خانم باید دوباره انجام بده ولی به نظر من باید آدم راحت بگیره و کار ها رو تقسیم کنه. توی خونه ما آشپزی زیاد مهم نیست چون غذا برای همسرم اهمیتی نداره. بیشتر آخر هفته ها یکیمون واسه اون یکی آشپزی میکنه اونم واسه ابراز محبت وگرنه طول هفته هر کی گرسنه اش شد میره آشپزخونه و یه چیزی درست میکنه ساندویچی استیکی و نهایت هم از اون یکی میپرسه تو هم میخوری؟ ممکنه یکی بگه این سردی میاره ولی نه! خورو خوراک آدم باید به اختیار خودش باشه و یه امر دلبهخواهه. در مورد لاندری هم که هرکسی مسوول لباس های خودشه از شستن گرفته تا اتو کردنو توی کمد گذاشتن. من نمیفهمم یعنی چی یکی بیاد خونه چون مرده بشینه جلوی تلویزیون طلب چایی و غذا کنه خانم هم که اندازه همون کار کرده بیاد خونه و دوباره مشغول کار خونه بشه. اگه هر کسی یاد بگیره کار خودشو انجام بده اینطوری وقت و حوصله بیشتری برای هم بودن هست. ما بیشتر خرید خونه رو با هم انجام میدیم و یا اونو هم تقسیم میکنیم. حتی حوزه مسولیت کارهای حقوقی و بانکی هم تقسیم شده و نهایت به هم اطلاع میدیم. و خوب آدم وقتی درآمدش کافیه میتونه کمک هم استخدام کنه که نظافت خونه رو انجام بده اگرنه که اونم آخر هفته تقسیم بشه. این شرایطی که من میگم رویایی نیست بلکه روال عادی یه رابطه برابره که هر دو طرف شاغل هستن. ما خودمون باید به مردها یاد بدیم و هرکی هم هر حرف مفتی میخواد بزنه. مرد اگر انصاف داشته باشه خودش میفهمه که کمک کردن توی کار خونه وظیفه اشه نه لطف. معذرت که تند رفتم ولی حالم بد میشه وقتی میبینم همه فشارها رو یه نفره و مرد به خاطر مردبودنش خودش رو محق میدونه که بعد از کار استراحت کنه و در موارد بد تر مثله شوهر حسنا یا مردای بیشرف دیگه بگه زنم بهم نمیرسه و بره به این بهانه معشوقه بگیره. آدمی که ذاتش خرابه خرابه با قورمه سبزیو آرایش خلیجی و ست ویکتوریا سیکرت هم درست نمیشه!
انشاله که همیشه زندگی خوبی داشته باشی و از زندگیت لذت ببری و خوشبخت باشی.
کجا بودی نبودی؟
گاهی فکر می کنم خوشبحال اونهایی که تو خونن ، تا هر زمان که بخوان می خوابن ، کلی وقت دارن که تفریح کنن ، به خودشون برسن ، کارای خونه روتمیز ومرتب انجام بدن .
غذا های متنوع و تازه و گوناگون درست کنن ، خیلی خوب می تونن به شوهراشون برسن
الهه می دونی ،این مسئله واقعا سخته ولی ادم یاد می گیره چه جوری از وقتش استفاده کنه
و...
من 2 روز تو هفته تا ساعت 4 کلاس دارم و دو روز دیگه تا ساعت 6 ، تا با بی ار تی برسم خونه ، حداقل 1 ساعت زمان می گیره .
(حالا خوبیش اینکه این ترم 4 شنبه هامو کلا خالی کردم .)
و بعدم کلی کار خونه ، خستگی ، درس ها ، پروژه ، به همسر رسیدن و اومدن تو اینترنت ، وب بانو
خیلی سخته ولی با برنامه ریزی می شه ، به همه کارا رسید ، شاید نه در حد یه زن خونه دار وقت خالی می شه داشت ولی خوب می شه
تازه اول راهی مهصا خانوم
شادى جون
، ولى به دور از شوخى من واقعا فکر میکنم باید با چنین زنهایى همچین برخوردهایى هم بشه ، تا درس عبرت بشند براى بقیه ، نجابت و خانمى براى این ادمهاى وقیح جواب نمیده
من هم کتاب گل صحرا رو خیلى دوست دارم ، واقعا شخصیت محکم و با اراده این زن میتونه الگوى بسیار خوبى براى ما باشه ، در مورد گوشمالى زن دوم پدرشون هم ( در اون قبیله دور از تمدن افریقایى) بسیار لذت بردیم
بانو جون
خدا پدر عزیزتون رو حفظ کند، قدرشون رو بدون ، ماشاالله به این پدر که دختر جوونش تو پیاده روى ازشون کم میاره ، راست میگن دود از کنده بلند میشه
اتفاقا امروز عصر با همسرم رفتیم پیاده روى ، جاتون خالى بارون ریز و قشنگى هم میومد، توى پارک این اقایون بازنشسته رو میبینم که چقدر سرحال و پرانرژى پیاده روى میکنند لذت میبرم.
ممنون

حسابی صفا کردین
بارون ریز و پیاده روی و همسری و عشقولانه و ...
این که داریم از زندگی هامون میگیم حسنا بدونه که یک زن به اندازه کافی تو زندگیش داره پیر وفرسوده از سختی ومشکلات خانوادگی وشغلی اش داره دیگه امثال شما زنها نباید اینقدر بی وجدان باشن که بیشتر خوردش کنن .میخوایم به امثال حسنا بگیم که زمین زدن یک زن که خودش داره پشتش خم میشه کم کم توفشار زندگی افتخار نیست حسود ی داشتن نیست این خانه خرابی حتی وبلاگ زدن وتبلیغ کردن هم نداره .حواست باشه که داری یک انسان رو تا کجا دنبال هوس خودت میکشونی وبا بچه هاش چکار میکنی .واقعا چقدر ارزش داره وچقدر لذت میبری ازاذیت کردن یک انسان دیگه .
خدا کنه حسنا این توانایی و بینش را پیدا کنه که بتونه بفهمه چقدر داره اون زن را عذاب می ده و چقدر براش سخته که شوهرش جواب یک عمر همراهی و همدلی و همسری را اینطور داده. شاید اگر بتونه درک کنه، راهش را بکشه و بره.
بانو جان
البته منظورم اونهائی نیست که با اجازه اومدن و خانوم و مظلومن
کتاب گل صحرا رو خیلی دوست دارم
آره، زن باباشون اوایل یه خورده پرروبازی درآورده بود. واریس با کمک خواهر وبرادراش برعکس از درخت آویزونش کردن و چون باباشون نبود، زنه چند روز وسط صحرا آویزون موند و حالش جا اومد
بعد از اون، اخلاق زن بابائه کاملا عوض شده بود و خیلی به همه شون احترام می ذاشت
فکر می کنی درمورد زن دوم های ایرانی هم این راهها جواب بده؟
اون یه دختر جوون بود و طبق رسم قبیله شون ازدواج کرده بود. قدرت تصمیم گیری نداشت. چاره ای نداشت. بچه ها هم با این که فرهنگ و شرایط قبیله را می دونستند باز از ازدواج پدرشون ناراحت بودند.
حتی خود واریس هم زمانی تصمیم به فرار از خانواده اش گرفت که پدرش می خواست اون را به یه پیرمرد بده.
نیلو جان نگران نباش حسنا داره داستان مینویسه اون اصلا به آن چیزهایی که تو وبلاگ رویا ییش نوشته نرسیده .حالا اگه این جا را خونده به خودش وارزش زن بودنش رسیده حداقل در خلوت خودش میفهمه که این زندگی ای که داشت وتموم شد والان فقط جز یک سوء استفاده فیزیکی وجنسی ازش شدوپرت شد بیرون شخصیت زن بودنش را شاااااید پیدا کنه واز پشت این کامپیوتر وجعیه رویایی اش بلند شه ویک زندگی درست ودرمون واسه خودش بسازه که بتونه سرش را همه جا حتی تو فک وفامیل شوهرش بلند نگه داره نه پنونی ومورد توهین ولعنت
دوست بینام
فقط چون خودم از اون عکسها و کتابه خیلی خوشم اومد، دوست داشتم تجربه مو با دوستان اینجا تقسیم کنم
) مثل تصوریه که ما از روستاهای دورافتاده افغانستان داریم
ممنونم که وقت گذاشتی و برام نوشتی، عزیزم
فکر می کنم نتونستم منظورمو درست برسونم وگرنه قصدم به هیچ وجه توهین نبود
درمورد اون خانواده، اتفاقا از خانواده گرمشون و دخترهای نازشون خیلی خوشم اومد، ربطی هم به حسنا و زن دوم ندارن خداروشکر
اگه به دوست کانادائیم عکسها و فیلمهای دیگه نشون دادم، برای این بود که ازم پرسید واقعا همه اونجا اینطوری لباس می پوشن؟ حتی فکر می کرد پیرهنهای رنگی که دخترها زیر چادر پوشیدن، لباسهای سنتیه و می گفت این تیکه از لباسهای سنتی شما قشنگتر از اون سیاهه است که روش می پوشین
متاسفانه ما زیاد نتونستیم کشورمونو به دنیا بشناسونیم. تصوری که دوستم ناتاشا از ایران داشت (البته قبل از آشنائی با من
اگه هم گفتم این مدل خانواده ها نماینده گروه کمی از خانواده های ایرانی هستن باز هم منظورم اهانت نبود، فقط از نظر تعداد گفتم
نمی دونم این جمله مشهور از نویسنده فرانسوی
Bernard Werber
شنیدین یا نه؟ من واقعا بهش اعتقاد دارم و دیدم که در بیشتر مواقع دلخوریهایی در ارتباطها به وجود میاد که فقط یک برداشت اشتباهن
Between what I think
What I want to say
What I believe I say
What I say
What you want to hear
What you hear
What you understand
...
There are lots of possibilities that we might have some problem communicating
But, let's try anyway
الهه جون
فکر کنم من وشما فقط هستیم وچشم بانو رو دور دیدیم داریم از خودمون تعریف میکنیم .ولی کسی که ماروکه نمیشناسه ولی واقعا منظورم از این حرفها اینه که زن ایرانی نمیتونه خوب زندگیش را مدیریت کنه چون مرد ایرانی اولا خیلی مستقل تربیت نشده وتا چندین سال بعد زندگیش هنوز با افکار ونظرات مادرجونش زندگی را میخواد اداره کنه نه خانومش .بعد هم که بچه ها .زن ایرانی هنوز یاد نگرفته که چطوری بعد ازدواجش افسار زندگیشو دست خودش بگیره وبتونه یک هارمونی تو رابطه ها بر قرار کنه ودرگیر حرفهای اعصاب خورد کن میشه وهمین دخالت ها واختلاف ها فرسوده وپیرش میکنه چون مدام حرص حرف وحدیث فک وفامیل رو میخوره ولی خوب از طرفی خانواده های خوب خیلی میتونن کمک کنند تا کار ها سبک بشه .ما که خودمون خیلی کمک همدیگه میریم .میهمونی هامون هم خیلی خوش میگذره .چون همه معتقدیم قربون دست بسیار هم در خوردن هم در کار.
ولی خوب بافت خانواده ها الان خیلی داره خراب میشه از نظر اخلاقی دور هم نشینی سخت شده .مردها هم از این آمد ورفت ها اذیت میشن واسه همین هم اختلاف ها زیاد شده وخیانت هم زیاد شده
بفرمایین، منزل خودتونه
درسته نیلو جان
در مورد حسنا به نظر من همههههه اون عشوه خرکی ها رو که میگی هم اومده و بیفایده بوده و تازه ماشین و خونه رو هم ازش گرفتند!
مطمئن باش از اون موقعی ک داشت واسه یه ساعت بیشتر نگه داشتن مردک راهکار تخمه و اینا میگرفت تو همین فکر ها بوده!
به هر حال امیدوارم اینطوری نباشه و بفهمه از نظر ما زن اگر به جو شرافت داشته باشه و شخصیت و فقط (ماده) نباشه! این همه خفت و توهین رو تحمل نمیکنه
الهه جان ببخشید که جوابی نداشتم چون این شرایط خیلی پیچیده است. اگر میشد که خانمها کمتر کار کنن یا کار پاره وقت داشتن بهتر بود اما خوب نمیشه و سخته. از طرفی زنها نیاز دارن به استقلال و روی پای خودشون وایسادن و از طرفی هم وقت برای کارای دیگه کم میارن. منم خودم موندم عزیزم که چه باید کرد.
بچه ها نکنه ما داریم ناخواسته به خانم اولی و بهار ضرر میزنیم؟ جدی اینو میپرسم. همه مطمئنیم که حسنا اینجا میخونه و همه میدونیم که تا حالا حسنا به خیلی از حقارتها و کلی خفت تن داده و توقع نداره مثل یه خانم محترم باهاش برخورد بشه. میدونیم که کلی از شرایط سختی که داشته رو نوشته حالا به هر منظوری. مثل اینکه بهش میگن نیا بیمارستان دامادهای خانواده نبیننت. یا به فامیل اصلا معرفیش نکردن. یا وقتی مردک یه شب پیشش مونده پدر شوهر اومده بردش و خیلی چیزهای دیگه. از طرفی میاد مینویسه که از اینکه خونه پدر شوهر بهش میوه تعارف کردن و نبات دادن و اینا ذوق زده شده و به محظ اینکه هر کی کمترین توجهی بهش میکنه با خوشحالی مینویسه و ذوق میکنه. همه اینا نشون میده جایگاه حسنا توی اون خونواده و پیش مردک چقدر پایینه اما حسنا به همین راضی هست. حالا ما هی میایم مینویسیم که وای چه رفتار تحقیر آمیزی با حسنا دارن و چقدر خوار و خفیفش میکنن هم مردک و هم خانوادش. ممکنه با حرفای ما حسنا شیر بشه و توی عشوه خرکیاش همینا رو به مردک بگه. درواقع ما بهش یاد میدیم که جایگاه یه خانم محترم چه جوریه و اونم یاد میگیره. از طرفی مردک به خاط 6 به حسنا وابسته است و احتمالا اگه حسنا براش ناز کنه و راه نیاد یه وقتایی باج میده بهش. حسنا که به شرایط خفت بارش راضی بوده تا حالا. نیاد از رو حرفای ما گله گذاری کنه پیش مردک و ناز و ادا بیاد و اونم برا رسیدن به خواسته اش چون نمیتونه برا حسنا احترام توجه بقیه خانواده بخره و خودش هم حسنا قاطی آدم حساب نمیکنه از مال و اموال بهار و خانم اولی به جاش خرجش کنه؟ در واقع اینجوری از چیزی که حق اون دوتاست به حسنا بده به جبران خفتی که میکشه؟ حسنا که تا حالا راضی بوده ما چرا یادش بدیم که اینجوری که باهاش رفتار میکنن یعنی اصلا آدم حسابش نمیکنن و نکردن تا حالا؟
نه عزیزم. نگران نباش. کلاهی که حسنا می خواست سر اونها بذاره، مردک و خانوم اولی سرش گذاشتند. حسنا الان از اینجا مونده از اونجا رونده است. اگر از مردک طلاق بگیره دیگه کسی باهاش ازدواج نمی کنه.
این دوستش ان هست، بیشتر در جریانه. کاش اون بگه بهمون
کدوم مردی با زنی ازدواج می کنه که بگه من ازدواج قبلیم با همچین کسی بوده و بعد زن و بچه اش فهمیدن و مجبور شدم طلاق بگیرم!! مگر یه پیرمرد دیگه پیدا کنه و اون هم بعد مدتی زنش (اگر زنده باشه) یا بچه هاش حسنا را پرت می کنند بیرون.
مردک هم که اموالش را به نام زنش کرده و خودش هست و کت و شلوارش. اینقدر پول نداشت که نتونست حسنا را برای سفر ببره هتل و برد گذاشت خونه مردم !!
حسنا یه گندی زده توش مونده. حتی جلوی خواهرهاش و خانواده اش. خیلی خفت و خواری داره که طلاق بگیره. فعلا داره حفظ ظاهر می کنه تا ببینه چی می شه. حتی این سفر خارج را هم برای این رفت که به خانواده اش بگه اوضاع خوبه و مردک خیلی خرجم می کنه. سفری که سرو تهش 5 تومن هم نشد. تازه حسنا اونجا کار هم کرده و زیر پای سگ و گربه های اون خانواده را تمیز کرده و کسب درآمد داشته. ولی بدجنس بهمون نمی گه چقد کاسبی کرده
الهه جان .خودت میدونی کارهای کشورهای پیشرفته با ایران کمی فرق داره نظم زیاده از حد وفشار کارمفرط روی کارمند ها باعث فشارهای عصبی زیادی میشه .همکاری خانواده وخواهرها وبرادر ها اگر اونجا باشن بازم به خاطر مشغله خودشون کمه .به هر حال زن فرسودگی بیشتری داره نسبت به زن ایرانی .این جا زن اگه کار نکنه مجبورنیست خرجی بده ولی در اون کشورها هر کدومشون باید خرج خودشون رو در بیارن وگرنه زندگی خیلی سخت میشه .ولی خوب همون نظم ها باعث میشه که دوندگی زیادی واسه رسیدگی به کارهاکم باشه ولی اینجا واسه هر کار اداری باید کلی انرژی بزاری .اما اگر مقایسه بخوایم منصفانه بکنیم زن ایرانی کارش کمتره ولی نشاط کمتری داره .پیری زودرس زن ایرانی به خاطر مرده دل بودنشون هست یا از اون ور بوم افتادن وتمام خوشیشون رو تو آرایش کردن در حد عروسی رفتن وتو بازار گشتن وولخرجی کردن میدونن ویا در خودشون فرو رفتن وفکر میکنن اگر با حجاب باشن نباید شاد وسر زنده باشن ویعنی از اینور بوم افتادن .آدمهایی که روش وسبک زندگی خوب راپیدا کرده باشن کم هستند .
آفرین به همسر تو که جز دسته یکه
ولی واقعا به گفته خودش کمند این مردها و همینهکه زنا خسته و شکسته میشن
این هم درسته یه سوال جان
واسه خانومهای شاغل در خارج کشور این مشکل خیلی بیشتره . چون کمک خانواده رو هم ندارند و کمکی ها هم واقعا گرونند !
به هر حال هر چیزی تاوان و پیامد خودش و داره
من به شخصه به نظرم کارهای پارت تایم (مثلا 20 ساعت درهفته) یا در ایران چند ساعت در روز خوبه و آدم شکسته نمیشه....
میگه مردهای ایرانی :


مردهایی که زنش شاغله خودش کمک میکنه تا زنش تر وتازه بمونه واسش به مال واموال زنش هم چشم ندوخته .آشپز خوبی هم هست .که میگه من شامل اون دسته مردهای کم روزگارهستم
مردهایی که زنشون شاغله اونم کمک نمیکنه ولی خوب انتظار شق القمر هم ازش نداره وغرنمیزنه
مردهایی که زنشون شاغله اینا فقط آخر برج که حقوق زنشون رو میگیرن غر نمیزنن
مردهایی که زنشون شاغله تازه میرن سراغ یکی دیگه که زنشون نیست بهشون نمیرسه آخر برج یاد زنشون میکنن
مردهایی که زنشون خانه داره ولی هم احترام خانومش را داره هم بهش میرسه
مردهایی که زنشون خانه داره میگه به تو هم میگن زن علاف وبیکار زن فلانی هم آشپزی میکنه هم خرج خونه رو میده
آخرش هم نتیجه میگیره که فقط خودم همسر خوبی هستم وخداییش هم راست میگه وقتی به حرفاش خوب فکر میکنم
الهه جان فرقی نداره پیری زود رس سراغ کسی میاد که از هر کاری که می کنه احساس رضایت نکنه .یا در اون کار خودش را اذیت کنه .حالا دیدیم بعضی خانوم ها ی خانه دار هم خودشون رو تو خونه پیر کردن فرسوده شدن .تو خونه بودن هم افسردگی میاره اگه زن نتونه از اون لذت ببره وواسه خودش لحضات شاد درست کنه .ولی کار بیرون وقتی پیری نمیاره که کار خونه وهمسرداری وبچه داری روی اون شغل بشه یک بار سنگین که زن در انجامش دست تنها هم باشه .به هرحال نه فریز کردن غذا تا این حد خوبه که خانواده از طعم های خوب یک غذای تازه هیچ وقت استفاده نکنند وهم مدام پای اجاق گاز بودن خوبه .به نظرم زنی که بیرون کار میکنه باید نیروی کمکی داشته باشه .حالا یا کارگر یا اگه وسعش نرسید حداقل از خانواده کمک بگیره .زنی فرسوده میشه که فکر میکنه نباید کار خونه رو چون شاغله به همسرش بده .در صورتی که کار خونه وظیفه او هم نیست به نظرم یک تقسیم کار خوب اول زندگی میتونه خیلی از این فشار ها را بر روی خانوم هاکم کنه .
من که خیلی از این رویه استفاده کردم راضی ام وهمسرم میگه با وجودی که من مردم ونباید این وبگم ولی مردای ایرانی رو چند دسته میکنه .
ممنونم از دوستانی که جواب دادن ولی فکر کنم اصل سوال من رو گذاشتند روی خیانت در حالیکه منظورم دقیقا (((پیری زود رس و فرسودگی جسمی و ظاهری بیشتر در خانمهایی است که در این شرایط آلودگی هوا و ترافیک و فشار کاری زیاد + خونه داری و بچه داری و شوهر داری متحمل میشوند)))
دقیقا حرف نارین حالا با شدت بیشتر و کمتر
مثلا دوست من 6.5 میره بیرون از خونه و 5.5-6 عصر میرسه و تازه باید مادر هم باشه همسر هم باشه(از اون همسرها که مردش رو بتونه جذب و حفظ کنه!!)و کار خونه هم هست.
دوستم مدرک کارشناسی ارشد داره از دانشگاه تهران و اون واقف به مزایای کار کردن (استقلال مالی و در اجتماع مفید بودن و ...) است ولی میخوام به این نکته توجه کنیم که این رو با زودتر پیر شدن خودمون بدست میآریم !
یکی از نزدیکترین اقوام من در یک شبکهما ه وا ره ای دکتر روانشناس است و خیلی ها دیدینش و خان زیبایی هم هست و بسیار موفق وقتی باهاش اینو در میون گذاشتم خودش اذعان کرد که وقتی برنامه های ضبط شده 6 سال پیش رو دیده تازه فهمیده این فشار کار بیرون +3 تا پسر بچه چقدر اون رو از نظر ظاهری شکسته کرده
اگر به پولش احتیاج نداره، تو برنامه اش تجدید نظر کنه.
حسنا همچین همسر اول رو توصیف کرده..قند..اوره..چربی..کلسترول..که اگه یه مقداری هم نخود و عدس بریزی تو جیباش..قشنگ سبد کالاییه واسه خودش:))
جدی حسنا چی فکر کردی با خودت که اینطوری برامون میبندی؟؟!!!!
الهه جان
این نظرشخصی منه
خانومابایدبه اندازه ی که اول به خودشون بعدخانواده اش ضربه نزنه کارکنن منظورم اینه که یک خانومی که معلمه بهترمیتونه برنامه ریزی داشته باشه تو کارخونه
تاخانومی که پرستاریاپزشکه کارش سختره
خانومهای که کارشون شیفتی برنامه ریزی هاشون خیلی سخت ترمیشه ولی بعدازیه مدت روال کارمیاددستشون یاازقبل غذافریزمیکنن یاکمکی میگیرن
یاخانومهایی که ازصبح مجبورن برن سرکارتاعصر ساعت 4بیان خونه
این دیگه واسی یه خانوم قدرتی نمیزاره
هرچندخوبه که یک خانوم بتونه ازلحاظ مالی مستقل باشه
امااگه دوست شما شرایطشو داره که بتونه کارسبکتری درقسمت خودش پیداکنه اگه هم مزایاش کمترهم بودبراش مشکل ایجادنمیکنه
خودش رو به اون قسمت منتقل کنه که بتونه وقتش وبیشتربرای خودش وخانواده اش بذاره عالی میشه
یااینکه اگه شرایط مالیش اجازه میده حداقل برای درست کردن غذامیتونه به یک نفربسپاره غذابراش درست کنه هفتگی بذاره توفریزه ازش تو طول هفته استفاده کنن یاهفته ای یکباربرای نظافت بیادخونه شو تمیزکنه
اینطورخیلی کمتربهش فشارمیاد
من یکی ازبستگان معلمه روزهای پنج شنبه وجعمه خورشت هاشومیپزه میزاره توفریزروتمیزکاریهاش هم میمونه همون پنج شنبه جمعه یعنی تو طول هفته هیچ فشاری روش نیست هم تفریح شو داره هم تمام کارهاش رو برنامه است
آیناز جون معلمها بین 12 تا 2 تعطیل می شن. خورش فریزری برای چی؟؟؟
هفته ای 4 روز هم که کار می کنند.
آشناتون تنبلی می کنه
ولی اگر زندگی ام را بر گردم نگاه کنم می ببنم هیچ وقت یادم نمیاد زندگی وهمسرو بچه هام رو فدای کارم کرده باشم .بعضی خانم ها سریک کار پردردسر ووقت گیر وکم درآمد میرن وخستگیش هم توزندگیشون باعث میشه خیرشون به اونها نرسه وخودشون هم کلافه وعصبی بشن ولی من سعی کردم کمترین مشکل را در دو انتخابم یعنی هم شغل وهم زندگیم داشته باشم اونم همکاری خواستن از خانواده واسه کمک به کارهای خونه بوده .تقسیم کار خوب میتونه زن را از پیری زودرس نجات بده .باید مدیریتتون خوب باشه
حسنا اعتماد به نفست تو حلق همسر . برو یه سر به وبلاگ شف طیبه بزن ، بلکه شاید کمى خجالت بکشى .
خب اون یه سایت تخصصی آشپزیه. از حسنا نمی شه انتظار داشت شبیه اون سایت کار کنه. ولی این پست آشفته بیشتر شبیه هفت بیجار فوری بود تا پست آشپزی !!
به نظر من خیانت به زن ربط زیادی به تحصیلات وشاغل وخانه دار بودن نداره .البته حمایت خانواده دختر از اول زندگی وطرز رفتارشون با دامادوخود رفتار زن مهمترین بخش هست ولی هرزنی درمعرض خیانته .اگرشوهرش یا خیلی هرزه باشه .ویکی هم طرز فکر بعضی زنهااست که مرد متاهل را از خود میکنند وراحت وارد رابطه میشن .
ولی به نظرم اونچه که خیلی مهمه واسه خانوم ها مستقل بودن شونه درمسائل مالی که مجبورنشن واسه یک لقمه نان بامردهرزشون بمونن .
من خودم بااینکه شاغلم وخرج یک سفرکامل حسنا به اروپا با همه ولخرجی هاش اگه تازه میداشت یک سوم حقوق ماهانه هم نمیشه وکمتره ولی همسرم هیچ وقت از من نخواست وخودش مخارج زندگی را میده همدیگر را هم خیلی دوست داریم وسر این مسائل هم هیچ وقت اختلاف نداشتیم .جون که از اول همین طور عادتشون دادم.والان برای خودم مستقلات واموال زیادی دارم که به نام خودمه .
یعنی میخوام بگم شغل داشتن خوبه اقلا تو زندگی به دردخودتون هم بخوره نه این که پولش خورده همسر خائن خدانکرده ویکی دیگه بشه .از اول حساب کتاب مالی تون از زندگی تون جدا باشه یا حساب شده باشه .
من یادمه دقیقا همون سالا اینطوری مد بود.مانتوی بلند.
درباره کامنت الهه می تونم بگم
دوست عزیز این بستگی به توانایی هرشخص داره.مثلا خود من قبول دارم توانایی کار کردن ندارم.همین الانشم وقتی از دانشگاه میام خونه حوصله ندارم بلند شم چه برسه بخوام کاری کنم.ولی خب عوضش دیدم کسایی رو که شاغلن ولی باعشق کارای خونشون رو میکنن و تواناییشو دارن.
بعضی وقتا آدم عکسای قدیمی خودش را هم که می بینه از لباسهایی که پوشیده خنده اش می گیره. ولی خب اون زمان مد بوده دیگه
هر چی اپل گنده تر، شیک تر
البته خداییش من هیچوقت اهل اغراق در مد نیستم. هر کس هم شک داره بره از خانوم اولی بپرسه. حوصله ندارم توضیح بدم
مثلا اون مانتو اپل دارهااااا
الهه جان من دوست دارم که اراجع به این کامنتی که گذاشتی نظرم رو بگم اما خب چون متاهل نیستم و تجربه ی آنچنانی هم توی این زمینه ندارم فکر میکنم بهتر هست خانوم هایی که متاهل هستن پاسخ بدن..اما اگر بخوام کلی بگم من با اینکه خانم ها منبع درآمد مستقلی از همسرانشون نداشته باشن مخالفم و فکر میکنم بهتر هست که یک خانم تحصیلات و موقعیت شغلی مناسبی داشته باشه و بتونه از پس خودش بر بیاد..البته باز موارد خاص هم این وسط هست و اصلا این قضیه کلی نیست..اما فکر میکنم که این صحبت ها تا حدویدی هم بهانه جویی هستن الهه جان..کم نبودن خانوم های خانه داری که واقعا همه ی انرژیشون رو صرف بچه ها و خانه و همسرشون کردن اون هم به نحو احسن و در نهایت اون مرد برای توجیه خیانت خودش گفته که همسرم خانه داره و توی اجتماع نیست و به روز نیست و این داستانا...
بعضی از خانمهای این جا همه چیز را با هم قاطی میکنن ومیخوان نتیجه درست بگیرن یکی اش ایراد گرفتن به دست پخت وفرهنگ هر شهر وروستا ویکی هم به طرز تربیت هرکس بسته به سلیقه یا اعتقادش .شادی با این که خانمی ولی خیلی فکر نمی کنی داره بعضی حرفات توهین میشه به اعتقاد مردم؟حجاب گذاشتن سر دختر از کودکی یک نوع عادت دادن هست این چه اشکالی داره یک آموزشه دیگه واسه کسی که اعتقادشه که تربیت بچه هاش دینی باشه .از شما بعیده این توهین کردن وحالا این عکس وحجاب دختر ایرانی چه ربطی به زن دوم شدن داشت ؟وحسنا؟
فکر کنم بعضی وقتها آدمها یادشون میره که ممکنه اونا هم انسانیت رافراموش کنن با تمسخر یک آیین ویک رسم شهر وکشور وروستا ولو ژستش را بگیرن .ببخشین شادی جان منظورم کلی بود.
حسااااااادت!!!!!!!!!!!!
چی میگییییییی حسنا؟؟:)))
حسادت به چی الان؟؟؟شما یه کلمه راست هم نوشتی مگه که ماها حسادت کنیم؟؟!!:)))
طرف تو فلسفه ی وجودیش شکه..ملت دارن بحث میکنن که این یارو داستان نویسه یا سرکارمون گذاشته یا توهم زده...طرف از اونطرف میگه دارن بهم حسادت میکنن!!!!!!
البته حق داره ها..دومی ها لامصبا بخش عمده ی زندگیشون توی این دنیای مجازی سپری میشه..مجازی بچه دار میشن..مجازی سقط میکنن....مجازی عقد میکنن..مجازی نفس میکشن..مجازی مهریه ی زن اول رو پرداخت میکنن:))))..مجازی حسادت میکنن..مجازی با خانواده ی همسر رفت و آمد میکنن...مورد داریم حتی شدید تر که دو سه تا شخصیت مجازی داره...ساعت ها خودش با خودش معاشرت میکنه تو کامنت دونیش..
حسنا اولمون کن تروخدا..همون چاخان پاخاناتو بریز تو وبلاگ سرگرم شیم دیگه وارد مسائل دیگه نشو...
هفته آینده می خواد برامون کلاس آموزش پیلاتس بذاره تو وبلاگش. البته مث همین رسپی هاش. خواهرزاده ام دوست داره، مردک حسودیش می شه، رویا جون تو وبلاگش نوشته، اگرم سوالی دارید تو نت بگردید جوابش هست
حسودا....سلیقه و دستپخت حسنا عالیه.....فقط جای تخمه ی نمور تو عکساش خالیه
طرز تهیه ی تخمه ی نمور رو هم برامون بذار....من که تا همینجاشم خیلی لذت بردم از سلیقه و حوصله ای که واسه تزیین غذاهات به خرج دادی

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
راستی عزیزم حسنااااااا
از اون مهمتر سلیقه ای که برای عکسها به خرج داده
ممنون بانو جان
نظر خودت در این مورد چیه؟
الهه جان با یک کامنت نمی شه نظر درستی داد. بستگی به زندگی شخصی اون خانم، نیازش به کار و درآمدش، شخصیت همسرش، قول و قرارهاشون موقع ازدواج و .... داره. در مجموع اگر در این موارد دستش باز هست و مشکلی نداره، می تونه ساعت کارش را کمتر کنه. می تونه چند سالی کار نکنه تا بچه ها بزرگتر و مستقل تر بشن، می تونه از همسرش برای کارهای خونه کمک بگیره (اگر کمک نمی کنند)، می تونه برای کارهاش از پرستار و کارگر کمک بگیره و ... اینها همه بستگی به شرایط اون خانم داره. ما که جزییات را نمی دونیم. همونطور که می بینی هم هر کدوم از دوستان دارن شرایط شخصی خودشون را توضیح می دن. در حالی که شرایط دوست شما شبیه شرایط هیچکدوم از ما نیست و خاص خودش هست.
من خودم به شخصه دوست ندارم بچه ام با پرستار بزرگ بشه. دوست دارم خودم تو پارک باهاش بازی کنم، خودم باهاش بادبادک هوا کنم و دنبالش بدوم، خودم براش قصه بگم، خودم باهاش کارتون ببینم و خودم حمومش کنم ... اینها همه لذاتی هست که هیچوقت تکرار نمی شه. نه برای من و نه برای بچه. اگر نظر شخصی من را بخواهید ممکنه با شرایط و علایق و خواسته های اون خانم متفاوت باشه. من می گم تا 3-2 سالگی بچه مرخصی بگیره و مراقبش باشه. بعد هم بچه را بذاره مهد کودک که آموزشهای لازم را ببینه. اون زمان هم خودش کار نیمه وقت داشته باشه و بقیه زمانش را با بچه و زندگیش بگذرونه. اینطوری می تونه استقلال مالی و بیمه و بازنشستگی اش را هم حفظ کنه.
24/7 کار کردن به معنای پول بیشتر درآوردن نیست. می شه سرمایه گذاری کرد، می شه فکر اقتصادی داشت، می شه بخشی از زمانش را توی خونه کار کنه و ....
در مجموع به نظرم درست نیست که دارند اینطور کار می کنند و اگر به پولش احتیاج شدید ندارند، بهتر هست که توی ساعت کاریش تجدید نظر بکنه.
حالا که حرف آشپزیه به نظرتون این یک جور دزدی یا کپی بدون ذکر منبع نمیاد؟ http://www.justataste.com/2013/11/cheesy-leftover-mashed-potato-pancakes-recipe/ بعد http://www.yemalilar.com/2014/02/blog-post_6981.html دستور با اندازها دقیقا کپی شده حتی ایده عکس هم مال همون وبلاگ اولیه.در ضمن خدا رحم کرده حسنا عاشق وبلاگ شف طیبه است واقعا این غذاهای حال بهمزن ربطی به دستورای طیبه دارند؟
موقع نوشتن بین متنهای انگلیسی و فارسی یک خط، فاصله بگذارید (منظورم enter است ) که توی هم قاطی نشه.
یکی از لینکها را هم می تونی توی قسمت لینک کامنت بذاری که با کلیک بشه راحت رفت و نیاز به کپی نباشه.
اگر ممکنه کامنت را دوباره بذار. لینک اول که طولانی تر هست بذار توی قسمت لینک کامنتها. دومی را هم توی متن.
اینطوری راحت تره.
ممنون.
چقدر هم در مورد عکسهاش و رسپی هاش سفارش کرده که کسی کپی نکنه و بدون اجازه کتبی و شفاهی و ... جایی ذکر نشه
داشتم با یکی از دوستام که شاغله و تو ایران خودرو کار میکنه یه صحبتی میکردیم در مورد اشتغال زنان اون میگفت با همکاراش داشتن میگفتند که تو ایران (بخصوص تهران با اینهمه ترافیک و وقتی که هدر میره بخاطرش) چقد ر خانمهای شاغل وقت کم دارند و میگفت اگه 24 ساعت رو در نظر بگیریم و یه خانم خانه دار و همینطور شاغل مساوی با هم 8 ساعت بخوابند اون خانم خانه دار 16 ساعتتتتتت وقت داره واسه خونه داری (آشپزی و ...)شوهر داری( رسیدن به خودش و ارایش و اندام و ورزش و .. و همینطور با شادابی و فراغ بال از همه نظر روحی و حسمی و تایمی به مرد رسیدن و ..) /بچه داری/ کلاسهای ورزشی تفریحی...ولی یه خانم شاغل از اون 16 ساعت 12 ساعت به نوعی سر کار و در رفت و آمده(9+3برای مسیرهایی دوری مثل دوستم) و فقط 4 ساعت وقت داره واسه همه اینایی که گفتم!!
از امروز خواننده اینجا شده و جواب شما رو میخونه ...
این دوستم کسی بود که وقتی دانشگاه میرفت تو کیفش لوازم ارایش کامل میبرد و فکر کنم اونجوری که تعریف میکنه2-3 بار تجدید میکرد میکاپش رو !! و کلی واسه سشوار موهاش صبح به صبح وقت میگذاشت ولی الان میگه الهه باورت نمیشه اینقدررررررررررر خسته میشم سرکار و بعد هم میام خونه و بچه رو از خونه مامانم میارم که حتی یه رژ لب خالی رو به زور میزنم و ساعت 10-11 انگار میخوام بمیرم از خواب و حتی نای رابطه جن سی هم برام نمی مونه مگر تعطیلات آخر هفته!.. چون فقط 4 ساعت وقت دارم واسه همه اون کارهایی که زنان خونه دار تو 16 ساعت باقی مونده میکنند. و تاه داری لحظه های تکرار ناپذیر بودن و دیدن رشد بچه ات ر از دست میدی...و میگفت با همکارام بحث میکردیم که چقدررر داریم زیر بار این فشار ها عملا خسته و (پیر ) میشیم. دوست من هم مثل شما و همه اینو میدونه و به این باور داره که با این کار استقلال مالی داره /به رفاه خانوادش کمک میشه/از خونه میره بیرون و تو اجتماعه و این کار که واسش فوق لیسانس گرفته و فعالیت باعث رشدش میشه همه اینا رو خودشو همکاراش میدونن ولی من سوالم اینه(بخصوص از دوستان شاغل ) ایا اونها هم احساس میکنند این همه فشار کار و کار خونه و ..داری از نظر جسمی پیرشون میکنه؟و بقول دوستم نهایتا هم یهو میبینی اینهمه زحمت میکشی و مثل من-دوستم- انگار 10 سال چهره ات پیر تر شده تو 3 سال و تازه اقا میره بیرون و این دخترهای رنگارنگ رو میبینه و ...به هر حال احتمالش هست که خدای نکرده پاش بلغزه..(چیزی که کمی داره واسه همسر دوست من پیش میاد)
خوشحال میشم نظرتون رو بدونم
دوست عزیزم
الهه جان

به دوستتون خوش آمد می گم.
فکر می کنم وبلاگ یاس برای این کار بهتر باشه که به ایشون معرفی کنید. اینجا اینقدر از زشتی و کثیفی زندگی حسنا می نویسیم دوست شما بدتر افسرده و نگران می شه و رشته زندگیش از دستش در می ره.
در وبلاگ یاس در این زمینه ها مطلب می نویسند و فکر می کنم با بحث و گفتگوهایی که داشتند بحث ها منسجم تر و کمک کننده تر می تونه باشه و مسیر راهنمایی براشون مشخص تر است.
با این حال دوستان ما هم اگر نظری داشتند می نویسند و امیدوارم برای دوستتون مفید باشه.
شادی جان درست گفتی اگر با این حرف میخوان دل ما رو بسوزونن کهمثلا حرفهای خیلی خوشمزه ای میزنن بیان عمومی بنویسن بقیه هم ببینن ما کوبیده شدیم تازه بقیه هم میخندن به ماها کلی مسلمون شاد میشه، خدا این شادیها رو ازتون نگیره، اگر راست میگین علنی به ما بخندین عین خودمون، البته اگر چیز خنده داری جز بلغور اصطلاح معلوم الحال بلدین بروز بدین، مخصوصا اون ان فکر میکنه عجب آدم خوشمزیه ایه ببین فرزندم از همین تریبون بهت اعلام میکنم اون آب نمکی که شبا توش میخوابی غلظتش کمه
سه نقطه جان،

اون موقعی که لیلی پست اولش را نوشت و حسنا برای لیلی کامنت می ذاره که اینها همه سرازیر شدن به وبلاگ من و خصوصی پر هست از کامنتهایی که می گن منظور لیلی به تو است و چرا هیچی نمی گی و ....
اون کامنتها کو؟؟؟ چرا حسنا به لیلی می گه همه برام کامنت می ذارن، اما یکی از اون کامنتها را تایید نمی کنه و جواب نمی ده و فقط می ره سراغ لیلی که این پست را برای چی گذاشتی؟
من اگر ریگی به کفشم نباشه، کامنت را تایید می کنم و میگم نخیر اشتباه می کنید. به این دلیل و به اون دلیل منظورش من نیستم.
اما وقتی ریگی به کفشم باشه آشفته و سرگردون این در و اون در می زنم و بعد یهو یه پست عجیب و غریب سرشار از فحش و ناله و نفرین و به سینه کوبیدن و به ملاقات خدای خود رفتن و ... روانه بازار می کنم
امروز هم حسنا داره دهها کامنت این مدلی می گیره که چرا در مورد سفرت دروغ گفتی؟ چرا رمز ندادی و ما را احمق فرض کردی؟ این پستهای مسخره و دروغهایی که می نویسی چیه و ....
توی خصوصی کامنت دونیش خبری نیست جز این که همه دارن بهش می گن فهمیدن چه دروغگوی پست و کثیفیه
شادی جون
عکسای دیگه هم هس
البته تو این سایته اینطوری بود
http://www.1000families.eu/1000families/asie/img/1007_f_c.jpg
مشهد 1999
http://www.1000families.eu/1000families/asie/img/1006sw_f_c.jpg
اسداباد-ایران-1999
http://www.1000families.eu/1000families/asie/img/1002_f_c.jpg
مشهد 1999
http://www.1000families.eu/1000families/asie/img/1005_f_c-w.jpg
مشهد 1999
http://www.1000families.eu/1000families/asie/img/1004_f_c.jpg
مشهد 1999
http://www.1000families.eu/1000families/asie/img/1010_f_c.jpg
1010 - Boshruyeh, Iran, 19 September 1999
خب البته شادی جون با توجه به سال عکس گرفتن و موقعیت اجتماعی اون زمان چیز عجیبی نبود
فقط کاش تو فضای ازاد عکس می انداختن
نارین جان من یادم نیست اون سالها چه مانتویی مد بوده. ولی چقد مانتوهای اینا بلند و بامزه بود
الان چشمم خورد به اونجا که نوشتم
بیشتر از 6000 ساله که شکل زندگیشون تغییری نکرده
به شک افتادم که 6000 بود یا 600. ولی فکر کنم خیلی هم فرقی نکنه. زندگی که اینها دارن، دقیقا شبیه آدم و حوائه
روز خوش بانو جان و دوستان عزیز
بانو جان

جات چقدر خالیه، کجائی؟
شادی جان هستم
. فقط وقت ....... داری یه کم به من قرض بدی؟
همه کامنتها را می خونم. اما ببخشید که نمی رسم جواب بدم. همه ی دوستان
درمورد حسودی کردن به حسنا می خواستم یه چیزی بگم
حسنا و بقیه زنهای دوم خوب می دونن یک زن عادی امکان نداره به زندگی اونها حسودی کنه. ولی وقتی کم میارن و جواب قانع کننده ای برای سوالهایی که زندگی نادرستشونو به چالش می کشه ندارن، چاره ای نمی بینن جز فرافکنی و لودگی
مثلا این که گفته توی خصوصیها می خندیم، به جز لودگی چی می تونه باشه؟ اگه چیز واقعا خنده داری هست چرا عمومی نمی کنین تا همه بخندن؟ مثل ما
ما اینجا حرفهامونو می زنیم و نظراتمونو می گیم (هدفمون هم که مشخصه، مبارزه با بی اخلاقی) حالا این وسط اگه حرف خنده داری هم باشه همه با هم (همراه با خواننده ها) می خندیم
شادی جان مگه خصوصی وبلاگ حسنا کنفرانس روم داره که توش نشستن اضافه های تخمه های دیشب را می خورن و می خندن؟
نکنه اینجا هم پرشن بلاگ امکانات خاص برای حسنا فراهم کرده
بینام عزیز
من هم معتقدم نه محل زندگی می تونه مایه فخر ومباهات باشه، نه تحصیلات بالا و نه زندگی مرفه
مهم، داشتن همون پندار نیک، گفتار نیک و رفتار نیکه. این تنها چیزیه که می شه بهش افتخار کرد
باز هم سلام
ازش گرفتم و همه شو خوندم
ببینم این دفعه می ذارن حرفهامو تموم کنم
من هم که عاشق کتاب، مخصوصا با موضوع خانواده
خانواده هائی که توشون چندهمسری بود، در کشورهای جهان سومی مخصوصا آفریقا بودن، جاهائی مثل نیجریه و اریتره و اتیوپی. بچه ها با افتخار از پدرشون و زنهاشون گفته بودن و زنها هم همه با لبخند کنار هم عکس گرفته بودن
اونجا بود که فهمیدم چرا زن ایرانی هیچوقت نتونسته با چندهمسری کنار بیاد. زن ایرانی خیلی متمدن تر و از نظر فکری، پیشروتر از زنهای اون کشورهاست
اونها همونطور که یکیشون گفته بود، بیشتر از 6000 ساله که شکل زندگیشون تغییری نکرده، نه آموزشی داشتن و نه ارتباطی با دنیای مدرن
آدم یاد آهنگ پرنده های قفسی سیاوش قمیشی می افته
فرقی نداره وقتی ندونی و نبینی ...
شادی جان
زن دوم بودنشان یک طرف موضوعه، پنهانی وارد شدنشان یک طرف دیگه!
همه چیزشان به هم می آد. نوع زندگیشون اونطور هست و بحث وسیع مردم شناسی لازم داره.
اما این که شما بیایی ملغمه ای از اون قبیله و دنیای مدرن امروزی بسازی باید یا به عقلت شک کرد یا به منفعت طلبیت ! و از همه بدتر این که دزدی و یواشکی این کار را بکنی.
موضوع اینه که حسنا و زنهای دوم دزدی کردن. زندگی و آرامش و همسر و سرمایه یک عمر یکی را دزدیدن
کتاب گل صحرا را اگر تونستی بخون. یه جای کتاب پدرش می خواد زن دوم بگیره. حتی اون دختر و مادرش توی اون زندگی بیابونی و دور از تمدن به شدت از این موضوع ناراحت می شن و مقاومت می کنند. اتفاقا دختره مثل بهار می ره زن باباهه را یه گوشمالی حسابی می ده
اسم کتاب اصلی اینه:
1000Families
سلام دوباره
امان از رفیق ناباب
و دختر 15 ساله اش دیده می شن که همه شون هم لختن
)
آیناز، نارین و مینوی عزیزم
من توی این برنامه های خلاف نبودم آیناز جون، دوستم منو منحرف کرد
وقتی رفته بودم پیشش، با ذوق و شوق گفت که بچه هاش از کتابخونه یه کتاب گرفتن که درمورد ایران هم نوشته و عکس گذاشته. کتابو آورد و صفحه ایرانو نشونم داد
اسم کتاب اینه:
Families: Around the World, One Kid at a Time
درواقع از روی کتابی به اسم 1000 families برای بچه ها نوشته شده. کتاب هزارفامیلو هم عکاسی به اسم Uwe Ommer نوشته. چهار سال تمام دور دنیا سفر کرده و از بیشتر از 1000 خانواده عکس گرفته و در کتابش منتشر کرده. توی این لینک همه عکسهاش هست:
http://www.1000families.eu/1000families/photos.php?c=europe
عکسی که توی کتاب بچه ها برای ایران گذاشته بودن این بود
http://www.1000families.eu/1000families/asie/img/1001_f_c.jpg
که باعث تعجب من شد. این خانواده محترم با اون دخترهای نازشون فقط نماینده گروه کوچیکی از مردم کشور ما هستن. شاید من اشتباه می کنم ولی تا جائی که می دونم کمتر خانواده ای هست که سر دختر به اون کوچیکی چادر بذاره
خلاصه کارم این شد که توی گوشی دنبال کلیپ و عکس از ایران و خیابونها و مردمش بگردم و به دوستم نشون بدم که نه، همه ایرانیها اینطوری لباس نمی پوشن
توی کتاب عکسهای دیگه ای هم بود که یکی از اون عکس لختی ها از نامیبیا هم توش بود. همون عکس اول که یه مرد با چهار تا زنش
جالبه که از زبان دختره نوشته بود خیلی خوشحاله که سنتهای قبیله شونو حفظ کرده و لباس نمی پوشه. به آرایش موهاش هم خیلی افتخار می کنه (با اون دو تا شاخی که روی سرشه
راستی آیناز جون، نوشته بود هر روز صبح که پا می شن بدنشونو با یک ماده قرمز رنگ می پوشونن که با پودر یه جور سنگ قرمز و روغن حیوانات درست می شه، برای اینکه بدنشون در مقابل نور خورشید و حشرات حفظ بشه
من نتونستم بفهمم کدوم زنش هست و کدوم دختر 15 ساله. همشون هم که لخت هستند که بخوای از روی لباسهاشون آدرس بدی
تو اون یکی عکس که زن سمت راست سه تا بچه داره، چه شکم صافی داره
در ضمن حسنا جان!
شما همچنان در تصور وتوهم حسادت دیگران به زندگی آنرمال و نکبت بارت بمون، وبذار خانم های دیگر ، عاقلانه و شرافتمندانه پله های ترقی رو بالا برن ومدارج عالی رو پشت سر بذارن:تحصیل،موقعیت اجتماعی،کار عالی، بچه های صالح و همسری که تمام وجود و هستیش مال اون هاست.
برخلاف شما که به قول خودت،وبلاگت تنها جایی هست که تونستی به صراحت بگی همسر دومی .که حق مادربودن ومادرشدن نداری.... که کوکو سبزی و خورشت کرفس وسفر حقیرانه به خارج رو دلایلی برای حسادت دیگران میدونی.
چه ترحم برانگیزی حسنا...
سلام رفقا.
دوستانی که توی کامنت دونی حسنا قربون صدقه ی خانومیش وغذاهاش وکدبانو گریش می شن، حقیقتا تا حالا گذارشون به یکی از هزاران وبلاگ هنری و آشپزی دنیای نت افتاده؟! گاهی گمان میکنم این بندگان خدا نه میدونن غذا چیه،نه معنی سلیقه رو میدونن نه از تزیین چیزی سرشون میشه ونه...، که میان کامنت میذارن:
وااااااااااااااااااااااای تو معرکه ای حسنا! اینا خیلی عالی اند... .خوش به حال کس وکار و ایل وتبارت!
تکمله:
معنی (عالی) برام عوض شد کلا!
سلام افرا جان.
غذاها رسپی خاصی که نداشت. عکسهاش هم بیشتر از جاذبه، دافعه داشت، حالا اینا از کجا فهمیدن حسنا خیلی با سلیقه و کدبانو هست بماند
میگم حسنا خودمونیم نکنه ظرف و ظروفت از این ملامین داغونهاست که جرئت نکردی حتی یک نمونه از ظره رو بذاری؟؟
به مردک بگو اون ماشین عروسک!رو بفروشه واست یه سرویس درست درمون بگیر با یه دوربین با کیفیت بالا نه این عکسهای با کیفیت انالوگ!!
نکنه رفتین تو همون خونه پسرک دارین با هم زندگی میکنین؟!
نیس خانوم خانومها مردک عیاش رو با یه تیپا انداخته بیرون از اون جهت میگم!!
وقتی خانم اولی حسنا را با تیپا ازخونه اش پرت کرد بیرون و حسنا رفت خونه اجاره کرد، یه حرفی از زبون مردک نوشت. اون حرف خودش بود.

گفت ناراحت بوده، گفته بعد عمری سر پیری باید بیام خونه مردم زندگی کنم
حسنا به مردک زنگ زده بود (اون شب مراسم تخمه نداشتن) و گله کرده بود که بعد اون همه وعده و وعید و تخمه خوری، آخرش .....
بچه ها یکم واقع بین باشین خوب. معلومه که همه به حسنا حسادت میکنن. هر کسی عرضه زن دوم شدن نداره
مگه برا چند نفر همچین موقعیتی پیش میاد که بیان بهش پیشنهاد بدن و بگن ما زندگیمون خیلی خوبه عاشق همدیگه هم هستیم و فقط یکیو میخوایم برا 6؟ فقط برا افراد خاصی همچین ارزش و جایگاهی قائلن که بهشون بگن ما پولداریم حاظری به خاطر پول ما به خفت و حقارت تن بدی؟ نه به فامیل معرفیت میکنیم و نه جایگاهی داری میپذیری؟ معلومه این موقعیت حسودی هم داره
میخوام ببینم چندتا از شماها که میگین به حسنا حسودی نمیکنین تا حالا قایمکی تو یه هتل داغون تو اسپانیا حبستون کردن؟ حرفا میزنید دوستان. بسه دیگه لیاقت میخواد همچین جایگاهی داشتن اگه لیاقت داشتین که زن دوم میشدین
من که تا حالا تو عمرم نه خودم و نه اطرافیانم، هیچکدوم یه خواستگارم نداشتیم که بگه من تو را برای 6 می خوام. من از همه بیشتر حسودیم می شه
بانو جان
شادی
ودعواکن عکسهای مستعجل همراه خودش میاره
حراست کجاست بهش اطلاع بدم
خانم "ب" هستی عایا؟
شادی جان مبحث پیچیده ی چندهمسری...؟
داستانش چیه؟ یکیشون با اجازه ی خانوم اول اومده و علنیه؟
آره مینو جون، خانم اولی رفته خواستگاری، بله را هم از عروس گرفته و با پدر عروس هم صحبت کرده که رضایت ایشون را هم جلب کنه تا ایشاله شوهرش را داماد کنه.

فرقش با خانم اولی قصه حسنا اینه که اون خانم بعد این همه ماجرا و دوندگی برای داماد کردن شوهرش، یهو فراموشی می گیره و دیگه سراغ عروس خانم را نمی گیره
اما اینا با عروس یه عکس دسته جمعی انداختن که هر کس فراموشی گرفت عکس را نشونش بدن و بگن ببین خودتم بودی، یادت رفته
هستی سالاد ماکارونی۸:٥٢ ق.ظ - چهارشنبه، ٧ اسفند ۱۳٩٢
تنها موردی که حسنا شرح مفصل داده شامی است و گفته سیب زمینی را بپزید. باز می پرسه سیب زمینی خام باشه یا پخته؟ هول کرده واسه پذیرایی از شوهر مردم
حسنا جونم سلام.یه سوال فوری.ظهر مهمون نهار ویژه دارم!(همسر محترم فبل از یه سفر کاری) می خوام شمای درست کنم.سیب زمینی رو خام بریزم یا پخته؟
پاسخ:هستى جون سیب زمینى پختهبغلماچ
حسنا بانو-٧/۱٢/۱۳٩٢-۱٠:٢٧ ق.ظ
معلوم نیست شوهر کدوم زنی قبل از سفر می خواد بیاد خونش می گه مهمان ویژه
خلایق هر چه لایق !
حسنا لیاقتش این جور خواننده هایی هست
لیاقت اون خواننده ها هم دروغگویی مث حسناست
شادی فک کنم مال افریقاس
اونا هم همسراش هستن
یه فیلم دیده بودم که سفیدپوستا رفته بودن افریقا و یه قبیله رو پیدا کرده بودن که نمیدونستن حتی قاشق چیه
شــــــــــــــادی :
نگو اوناهمش زن های اون مردهاهستن
حالاچرازنگشون قهوه ای ؟چرامثل انسانهای نخستین هستن؟
مال کجا میتونن باشن؟
سلام
مواظب بچه ها باشین
می خوام براتون دو تا عکس بذارم. عکسها رو ببینین تا شب که بیام داستانشو براتون بگم
درواقع الان می خواستم تعریف کنم قضیه این عکسها چیه ولی کاری برام پیش اومد
تصمیم گرفتم اینها رو بذارم و ببینم اصلا می تونین حدس بزنین این عکسها مربوط به کدوم کشور میشه و عکاسش کیه و اونهائی که توی عکسن با هم چه نسبتی دارن
فقط اینو بگم که عکسها 18+ می باشن
http://www.uweommer.eu/photos/31pr.jpg
http://www.1000families.eu/1000families/afrique/img/0387_f_c-w.jpg
مث حسنا وعده میدین بعدا می گم
برای کامنت هم ناز و عشوه می آیین
من اینو الان دیدم...



حسنا:میزان گوشت باید خیلی بیشتر از میزان برنج و لپه باشه . میزان برنج و لپه باید برابر باشه
پیمانه ی اندازه گیریت رو به تکتم هم یاد بده
من میدونستم که حسنا در جواب اعتراض واسه عکسها میگه که اینکارو واسه کم کردن حجم کردم...
کاملا مشخص بود که این جواب رو میده:خنده این یه جواب کامل بع بعی قانع کن بود
در ادامه حرف مینو جون، منم باید بگم که خیلی کامنتهای لالا جون رو دوست دارم
هم خودتو هم اسمتو و هم حرفای قشنگت رو
بانو جون نمیشه عکسا رو برداری..حالم بد میشه وقتی این عکسهای اجق وجق رو میبینم که اصلا هم معلوم نیست چی هستن
فکر کنم حسنا این عکسهای معلوم الحال رو واسه ما معلوم الحال ها گذاشته
دیگه سراغ پست نرو. ولش کن
لالا جان کامنت هات خیلی قشنگند. همون مضیقه هم درست بود عزیزم.
بچهها یک سوال اگر کسی در این دنیای مجازی مارک آرامپز شما رو بپرسه چی باعث میشه جوابشو ندین_خصوصا که خودتون بحثی در مورد آرامپز رو شروع کرده باشید؟؟؟از روی مارک آرامپز هویت و شماره ملی و رمز حسابتون کشف میشه؟چرا حسنا تعداد و شغل و سن و محل اقامت داخل یا خارج اطرافیانشو عمومی می کنه اما مارک آرامپزشو نه؟. قضیه همونه که به قول یکی از دوستان حسنا گفته بود رفتتیم ایتالیا بستنی خوردیم ولی جلاتو نه! هر کسی یکبار پاش به ایتالیا رسیده باشه و سراغ بستنی رو بگیره می فهمه همون جلاتوئه به ایتالیایی. حسنا اگر حرف بزنه می ترسه مجبور بشه به توضیح دادن چون هر چیزی که می نویسه -به جز آویزون بودنش به یک مرد متاهل- دروغه. حسنا شب و روزاشو تنها سپری می کنه و به قول دوستان مشخص هم هست به لحاظ مالی در مضیقه است نه شوهری هست که براش غذا بپزه نه سرکار میره که با آرامپز کاری داشته باشه. می ترسه اگه یک مارکی بپرونه دچار دردسر بشه چون یا اون مارک جالب نیست یا تو بازار نیست یا می ترسه نکنه یکی بپرسه کدوم برنامه اشو بیشتر استفاده می کنی؟ برچسب انرژیش میگه مصرفش چنده و...
حسنا خیلی حقیره وضع زندگیش ترحم آوره...با این حال من دلم براش نمی سوزه چون ذات خوبی نداره.به قول علیمحمد افغانی گناه کرده گردنش فرازه!
خب معمولا آدم یه توضیحی می ده و میزان رضایتش یا خوبی و بدیهای آرامپزش را می گه که کمکی بشه برای کسی که می خواد بخره.
اما حسنا از اون جایی که از سایه خودش هم می ترسه، هر کس هرچی ازش می پرسه حواله می ده به گوگل، وبلاگ رویا جون، برید از خانم اولی بپرسید و ...
چون می دونه هر چی بگه فقط خرابش می کنه و بیشتر گند می زنه
یک مسئله دیگه که حسنا در نوشته هاش لحاظ نمی کنه خانواده خانم اول و بهاره. آیا این خانواده 6 ماهه که نمی پرسند داماد کجاست؟ چرا ما می ریم نیست و به دیدن ما نمیاد؟ چرا پسرمونو از کار بیکار کرده؟
دوم بهار یک دختر 20 ساله است نه 2 ساله. کدوم دختری تو این سن نسبت به اختلاف پدر و مادرش تا این حد بی تفاوته؟ الان که خودم ازدواج کردم متوجه هستم که چقدر بعضی اختلافات زن و شوهری پیش پا افتاده هستند آدم هم دلخور میشه سر سنگین میشه ولی بلاخره رفع میشه ولی به عنوان یک دختر نوجون این دید رو نداشتم اگر مادروپدرم به دلیلی با هم سرسنگین بودند خیلی جدی می گرفتم قضیه رو غم دنیا تو دلم می نشست و حتما سعی می کردم زودتر از خودشون دست به کار بشم جو خونه رو عادی کنم نه اینکه بی خیال مامانم با بابام برم هواخوری و هلیم خوری و برف بازی...اگر اختلاف بین زن و مردی این قدر جدی باشه مگه میشه بچه سراغ بزرگترها نره برای پادرمیونی؟ حتی اگر به دلایلی نره سراغ خانواده مگه میشه نره سراغ مشاوری چیزی و به هر ریسمونی چنگ نزنه تا این اختلاف برطرف نشه؟ مگه میشه باباشو مجبور نکرده باشه برای مامانش سوغاتی بیاره؟ بهاری که اگر دوستاش می اومدند پیشش باید باباش هم می بود که خجالت نکشه (که خیلیم بی ربطه من می رفتم خونه دوستام فضولی نمی کردم باباشون کجاست خصوصا مردی که کارخونه داره و پرمشغله میشه همیشه گفت مسافرته یا کارخونه است)مگه میشه دختر تا باباشو مجبور به آشتی نکرده دست از سر باباش برداره؟
حالا دیگه نه دوست نه فامیل نه حتی مامان بزرگ و بابا بزرگ نمی گن این یارو کجا رفته ناپدید شده؟
بهار که دوست صمیمی حسناست. واسه هم کادو می خرن، با هم سفر می رن. اون تصادف می کنه حسنا زودتر از پلیس می رسه سر صحنه و ....
عسل که داره واقعیت ها را می نویسه بعد از سه سال زندگی رسمی و طلاق زن قبلی، ده دقیقه بچه را تو ماشین شوهرش دیده اون همه داستان داشت. حسنا با بهار می رن سفر روی یک تخت می خوابن
وقتی از اون سفر برگشتن، خانم اولی مطمئنا برای کنجکاوی که داره از بهار خواسته که عکسهاش را نشون بده یا سوالات ریز کرده. وقتی بهار عکسی نشون بده یا اتفاقی حرفی از دهنش در بره که معلوم بشه با عموش هم اتاق بوده، مامانه نمی گه بابات چرا تو را فرستاد پیش عموت؟
مگه می شه آدم با هووی مامانش بره سفر. اونم تعطیلات عید و ... کل فامیل (عمو و بابا و زنعمو و ... ) جمع کنید برید خوش گذرونی و تو کوفتت نشه که مامانت تنها تو خونه است و زن بابات را آوردین آرزوی استخر مختلط به دلش نمونه
به نظر من تحصیلات اونم تو یه دانشگاه معتبر اونم در مقاطع بالا مهمه ولی مهتر از اون اینه که اون تحصیلات و اون رشته آم واقعا بهش علاقمند باشه.مثلا من شخصا واقعا دوست داشتم بازیگر بشم! و فکر میکنم واقعا استعدادش رو داشتم و بگفته استادم چهره شو!!ولی به علت مخالفت خانوادم رفتم از کلاس بازیگری که ثبت نام کرده بودم انصراف دادم و یه سال پشت کنکور موندم و این رشته رو قبول شدم ..ولی گاهی اوقات فکر میکنم عشق من بازیگری و رو صحنه تئاتر رفتن بود و هنوزم هست
یه چیزی بگم بچ
ه اوندفعه که حسنا گفت باایمیل جدیدنیاین من گفتم شاید من بلدنیستم حسنایه چیزایی ازمن بیشتر حالیشه
گفتم سوال کنم نکنم خداروشکرالان سوال مطرح شدمن هم ازاین سردرگمی دراومدم
الان که دارم این رساله افلاطون حسنا رو سرصبر میخونم تازه به قول بانو این غذاهایی که گذاشته بمب کالری هستند مثل اون خمیر یوفکا و غیره چون پر از کربوهیدرات هستند یا پر از پنیر که چندین برابر روغن های سالم (چیزی که حسنا ظاهرا فوبیاشو داره) چربیهای ناسالم دارند. به قول بانوجون خورشتهام بلاخره با برنج سرو میشن نه کم کالریه نه سالم. فوبیا می گم چون ظاهرا تمام فهمش از غذای سالم و کم کالری حذف چربیه.حتی جایی که میگه کوکو رو بریزید تو یک ظرفی چاره ای هم نیست دیگه کفشو چرب کنید . نه اتفاقا چاره داره نمی دونم چرا تو اون دم و دستگاه و امکانات مفصل حسنا بیکینگ پیپری یک کاغذ آشپزی نان استیکی چیزی پیدا نمیشه این طفلی مجبور نشه روغن بزنه!
این حسنا با خودش چند چنده دم به ساعت چشمش سیاهی میره و غش می کنه بعد میگه افت قند و فشار هم نداره...مریضیشم به خاطر امکاناتش با بقیه فرق میکنه!
این چیزیم که در مورد یوفکا گفته ایرانیشو نخرید (نه به خاطر کیفیت)چون 2 لایه است برید 3 لایه اشو بخرید...راستش من نمی دونم خمیر فیلو رو تو ایران چطوری می فروشند دو لایه کره زده آماده است؟ روشم نوشته اضافه کردن لایه سوم حرامه؟نمیشه یک بسته دیگه خرید 3 لایش کرد بقیه اشم فریز کرد؟؟
بی زحمت اون قسمت چندجور خورشت پختن با هم به شیوه کارمندی و تبدیل گاز به آرامپز رو یکی برای من ترجمه کنه. حسنا متوجه نیست آرامپز برای روزایه که سرکاری تا برسی خونه خورشتت آماده باشه؟ و اگر یک روز سر فرصت میخوای چندتا خورش رو آماده کنی لازم نیست چندتا آرامپز داشته باشی که بیفتی تو کار تبدیل شعله به آرامپز...بعدهم ما هفت روز هفته پلو خورشت نمی خوریم خانمهای کارمند کلا ترجیحشون برای آشپزی غذاهای دیگه ایه.فکر کنم شوهر حسنا خیلی سنتیه که غذاهای تو هفتشون خورشتهای جورواجوره نه غذاهای سالم و مدرنی که خیلی سریع با فر معمولا آماده میشه.
لالا جون الان که گفتی رفتم اون قسمت رساله را دیدم


من سرسری رد شدم فکر کردم ماکارانی را هم نوشته. خب این که شد بمب کالری به قول شما ........مخلوط خیمر یوفکا و تخم مرغ و مایه گوشتی و پنیر می شه کم کالری و رژیمی
از همین رژیمها می گیره که به قول خودش زیپ شلوارش بسته نمی شه و مردک بهش می خنده
اینا غذای رژیمی نیستا ... تو چقدر فهم و درکت پایینه حسنا
دوستان من همونی هستم که نوشتم ساکن اروپام و تحصیلات عالیه دارم. عمدا بی نام کامنت دادم چون همیشه با اسم اینجا کامنت میدم و نمیخوام از این به بعد با دیدن اسمم ذهنیت بقیه دوستان نسبت به من یه مدل دیگه باشه و هم اینکه دوست ندارم این چیزا علنی بگم چون به نظرم این مسائل مایه مباهات و فخر نیست و از فخر فروشی به هر دلیل هم بدم میاد. الان کامنت سیندرلا خوندم به ذهنم رسید بقیه هم اگه دوست دارن بدون ذکر اسمشون از واقعیت تحصیلات و مسائل دیگه زندگیشون بگن تا امثال حسنا بفهمن منتقدینشون کیا هستن. من قبلا هم گفتم تحصیلاتم از مجموع تحصیلات نفس و حسنا بیشتر و تحصیلات همسرم از جمع تحصیلات این دوتا بعلاوه پدر و مادر نفس به شرط اینکه نفس راستش رو گفته باشه بیشتره. آشپزیم هم اینقدر خوب هست که هر کی بخوره خوشش بیاد. درسمون به وقتش خوندیم به وقتش با آدم مناسب ازدواج کردیم و آویزون زندگی دیگران نشدیم. حالا اگه باقی دوستان دوست دارن اونها هم بگن تا ببینینم واقعا کسی هست که به حسنا حسادت کنه؟
با گفتن که چیزی اثبات نمی شه.
هر کی کامنتها و استدلالها و نوشته های بچه های اینجا را بخونه و یه حد معمولی از درک و فهم داشته باشه، فرقش را با حرفهای صد تا یه غاز و دروغهای مسخره و زندگی کثیف حسنا می فهمه.
من وبلاگهای خیلی از بچه های اینجا را می شناسم و می خونم. آی پی های خیلیهاشون مشخصه که از کجا و کدوم مراکز هستند، ... ولی اینا چیزی نیست که بچه ها دوست داشته باشن علنی گفته بشه. همونطور که خود شما هم این بار بدون اسم کامنت گذاشتی.
مهم اینه که ما انسانهایی هستیم که زندگیمون در طیف سالم جا می گیره و حسنا یک آدم بیمار و مشکلدار هست که زندگیش در طیف لجن جا می گیره.
یا ابالفضلللللللل
کجا گفته آدرس بدین برم بخونم
واقعا حسنا گفته ما بهش حسادت می کنیم ؟
جدی ؟
خدا وکیلی به چی ِ تو و اون نفس میشه حسادت کرد آخه ؟
بابا بخدا ما هم تحصیلات داریم. من دانشجوی دکتری هستم و شوهرم هم عضو هیئت علمی دانشگاهه. تهرانه.
وضع مالیمون هم بد نیست که بخوایم به شما حسادت کنیم
جمع کن بابا بساطتووووو
منظورش به اینه که شوهر قرضی-دزدی نداری.
آه یک زن و زندگی پشت سرت نیست.
دل یه دختر و یک مادر را نشکستی.
زندگی 20 و چند ساله به هم نریختی.
ارثیه بالا نکشیدی (سهم ارثیه شوهر اولش را به پدر مادرش نداد چون قرارداد خونه به اسم خودش بود)
و ....
حسودی داره دیگه. تو کی می تونی از این کارها بکنی؟
وقتی فر و ماکروفرتون پر هست؟
حالا فر شاید وسیله ای توش باشه ولی ماکروفر؟ مگه چقدر جا داره که بخواد پر باشه؟ یعنی چی اصلا؟
ای بابا

اصلا فکر اینجاها رو نکرده بودم
نارین مشکل شما این جاست که امکانات خودتو با امکانات حسنا مقایسه کردی. چند بار بگه خیلی چیزها رو نگفته؟ فکر کردی فقط با شرکت های سرویس دهنده ی ایرانی اینترنت چیک تو چیکه؟ با یاهو و جیمیل هم خیلییییییییییییییی صمیمیه. آشنا داره اون جا. اصلا اونا اگر بدونن حسنا بهشون تلفن زده که نه تنها همچین اطلاعات پیش پا افتاده ای بهش می دن، بلکه از شدت ذوقمرگ شدن، در جا جان به جان آفرین تسلیم می کنن!
فکر کن حراست اداره فهمیده حسنا با مقامات بلند پایه ملاقات داره ما بعد از دوسال خوندن زندگینامه حسنا هنوز نفهمیدیم
نارین تو باز امکانات حسنا رو دست کم گرفتی
خوب زنگ می زنه به جری یانگ یا دیوید فیلو ، اگه مال جیمیلم بود که زنگ می زنه به لری پیج و سرگئی برین
همین بود حراست بهشون می گفت دقیقا با کیا ملاقات داشتید
میگم چطوری میشه فهمید یه ایمیل جدید هست یا قدیمی؟به نظر من که نمیشه فهمید
اخه اون دفعه حسنا تو کامنتاش به یکی گفت با ایمیلی که قدمت داشته نه جدید.از اون موقع هی پس و پیش میکنم هیچی نمی فهمم از این حرفش
طبق فرموده حسنا جان اگر اعداد 123 باشه الکیه یا همون جدیده. از 4 به بالا باشه قدیمیه
نارین جان اگه !!! پروفایلش را فعال کرده باشه می شه فهمید.
... عزیز، منم همین طور!
قبلاها این اصطلاح رو می شنیدم یاد یه مسایل دیگه ای می افتادم در سطح کشور و اینا... الان فقط یاد حسنا می افتم!
من دیگه دارم نسبت به این اصطلاح معلوم الحال آلرژی پیدا میکنم، نه اینکه به خودم بگیرما نه، بخاطر حجم بالای استفاده این عبارت و شکل حال به هم زن به کارگیریش تو هر جایی که حتی نیاز نیست، بابا یه کم خلاقیت به خرج بدین آدم حوصلش سر نره، راستی این سری نفس نیومده سر تاپای حسنا رو تو کامنت لیس بزنه و تعریفات کنه؟ بی زحمت اطلاع رسانی کنین، نفس اگر این کارو انجام ندادی بدو که داره دیر میشه
فردا با شش تا کامنت طولانی و خنده های هیستریک خدمت می رسه
بانو منتظر خودتم هستما
مرسی مهصا جان. پیغام هم رسید. حتما
نفت=نفرت
یکی از دوستان گفته بود از عکسهای حسنا معلومه که امکاناتش در حد پایینی هست. منم دقیقن همین حس بهم دست داد...راستش بعد خوندن این پستش منم دلم به حالش سوخت. احساس میکنم خیلی وضعش خرابه. به نظرم از نظر مالی هم اصلا تامین نیست. نمیدونم چرا این حس یهم دست داد. دلم به حالش میسوزه اینو جدی میگم!ولی وقتی به دروغ با فی هاش تو وبلاگش فکر میکنم این حس دلسوزی تبدیل به نفت مبشه!
امکاناتش بخوره تو سرش. شعورش چرا اینقدر پایینه؟
خوش به حال حسنا!منم کارمندم ولی واقعا نمیرسم اینهمه مث حسنا جون کدبانو!باشم.باید راز موفقیتشا ازش بپرسم
کدبانویی را بی خیال شو
این همه فعالیت فرهنگی اجتماعی در محل کار را بگو
روزی هشت ساعت وبلاگ بازی می کنه گاهی هم اضافه کار وای می سه بخاطر کامنتها
آیناز جان مساله این جاست که خودشم می دونه به این خواننده ها دروغ گفتن زیاد سخت نیست. هرچی بگه همه می گن آفرین!
جدی مینو جون
اینو گفت که حجم عکس وکم گذاشتم که زوداپلودبشه
وای خدایه حرفهایی میزنه روسرادم اسفناج سبزمیشه
این داره به شعورهمه توهین میکنه
کی بودگفت حسنا ای کیوپایین داره بیادمن اون دهن شو ببوسم
مژی ۳:٥٥ ب.ظ - چهارشنبه، ٧ اسفند ۱۳٩٢
حسنا جان ممنووووووون بغل
فقط خداییش بعضی عکسا اصلا معلوم نبود چی هست .. واضح نبودزبان نمی دونم شایدم من گیج می زنم خجالتنیشخند
پاسخ: خواهش میکنم مژی جونبغلماچ حجم و سایز عکسها رو کم کردم تا راحت تر بیاد عزیزم
حسنا بانو - ۸/۱٢/۱۳٩٢ - ۱٠:۳٧ ق.ظ
وقتی به راحتی دروغ های تابلو بهتون می گن باید شک کنید به خودتون که یعنی من خنگم؟ یا این که گوینده منو خنگ فرض کرده؟
(برای جلوگیری از آوردن هرگونه ان قلت و برداشت های اَه اَهانه و چه بی ادب و... از آوردن نام آن حیوان بزرگوار خودداری کردم. با تشکر)
عزیزمحسنا (آقا من از عزیزمجاری خوشم اومده، هی در جای خالی جاری، کلمات مناسب می گذارم)

جای خالی جاری هم ایهام داشت ها...
داشتم می گفتم: عزیزمحسنا! من مستقیما با خودت حرف می زنم؛ چون خوب این جا زیاد سر می زنی. اگر می بینی ما سلام نمی کنیم از بی ادبیمون نیست ها... یادمون می ره خوب. حالا که می خونی می خواستم بگم تو کامنت ها در جواب اعتراض خواننده های عزیزت افاضه فرموده بودی که حجم عکس ها رو کوچیک کردی که راحت تر ارسال بشن تو پست و از این حرفا (نقل به مضمون).
شما که جیک جیک می کنی، واسه تکتم تخم کوچیک، ببخشید پاچه خاری می کنی، نمی بینی دویست تا عکس به این هیکل رو می ذاره تو همین پرشین خودمون و اصلا هیچ مشکلی هم نیست.
مرغ پخته از شدت خندیدن ترکید؛ من که جای خود دارم. می دونی که من نه مرغم، نه پخته شدم.
خوب آخه دروغ هاتو یه جوری ماهرانه بگو که به آدم برنخوره اقلا. بذار برای کشف دروغات آدم مجبور شه یه کم فکر کنه! اَه!
مینو جان به جای 18-19-20 که سه تا عکس تکراری است می تونست یک عکس بذاره با سه برابر سایز و رزولوشن بیشتر.
21-22-23-24 هم باز می تونست بشه دو تا عکس بهتر.
عکسهای 10 تا 15 که ا زچنگال و یه تیکه رنگی که معلوم نیست چیه و ... می تونست بشه دو تا عکس درست از ژله!
عکس شیشه ترشی چه نقشی داره؟ اونم در حالی که حتی شکل شیشه را هم با نهایت بدبختی بریدی؟
دو تا عکس یه جور از ته دیگ واسه چیه؟ عکس سطح مریخ کاربردش چیه؟ و الی آخر ...
اگر بلد نبود با نرم افزار حجم عکس را کم کنه عکسهای تکراری را حذف می کرد!
و البته این را برای ساده لوحان وبلاگش توضیح می دم. وگرنه بچه های وبلاگ خودمون که همه می دونیم چرا عکسها را قیمه قیمه کرده
ان جان
اگه اینجا رومیخوندی که مطمئنن میخونی بیشتر بچه های اینجا حوصله نداشتن روده درازی های حسناروبخونن
دخترکوچولوی من کاملاغذاهارومیشناسه
امروزوبلاگ بانو وکه بازکردم میدونی فقط چی گفت
گفت مامان عکس
یعنی فقط متوجه شدکه این عکس متوجه نشدکه این میتونه غذاهم باشه
مگه میشه این پست حسنا روخوندهرکس بخونه معلومه خیلی صبوره من یکی ازاین صبرهاندارم
اخه ماباید به چی این زن حسادت کنیم
مگه مابلدنیستیم غذادرست کنیم
حسنامیدونی چی
دخترم تنهااهنگی که دوست داره چی
همه چی ارومه
پس بدون زندگی ماانقدراروم بدون تنش هست که بچه 2ساله من این اهنگ وباعشق گوش میده وذوق میکنه
اینوگفتم بدونی که هیچکدوم ازکارهای تو باعث حسادت مانمیشه
من فقط نگران اینده دخترهامون هستم دخترهایی که الگوشون شایدیک روزتو باشی متاسفانه
بانو جان, ایمیل را تازگیها کشف کرده. هر چیزکه یاد میگیره زود ملکه ذهنش میشه و یک بند میگه مثل معلوم الحال, دست بر یقه , آی پی, بوس بغل, عزیزم جاری. حالا ایمیل هم اضافه شده به این لیست, واسه دستور میرزا قاسمی هم ایمیل میزنه!!
در پاسخ کامنتر هیجان زده گفته حتما دست بکار شو و نوش جان کن. یاد آنتونی رابینز افتادم, دیر نیست آغاز کنید و از زندگی لذت ببرید.
حسنا لایف کوچ میشه اپیزود بعدی.
دیر نیست آغاز کنید و از زندگی لذت ببرید
خوشم اومد بینام
کی بود میگفت من که نمیرم اگه ببینم مخالف دارم ضربدر بالا رو میزنم؟
کی بود می گفت عکسای بانو برای پست سفرنامه دروغکی بود.من که وب بانو نمیرم.کاری نداره درست کردن این عکسا
حالا میاد میگه تو پستای خصوصی بحثش هست.یعنی یبارم کنجکاو نشدی بیای ببینی؟100 درصد شدی.موضوع بحث خودت باشی و نخوای بدونی.از محالاته.
اگه واقعا انقد عزت نفس داری که نمیری وبلاگ مخالفات همینقدر هم داشتی سر خونه زندگی یکی دیگه اوار نمی شدی و دلیل خواستگاری هم رابطه اقای همسر نمی شد.بلکه اونوقت با مشت می کوبیدی تو دهنش که چرا اینطوری ازت خواستگاری کردن.
میگم چرا اینقدر مهوع جواب کامنتها رو داده؟ ینی دقیقا عین تو پست میخواد وانمود کنه چیزی نیست، همه چی ارومه و اون ته مه ها چیزی به عنوان ماتحت در حال سوختن نیست (البته ببخشیدا جاش بود که بگم اینو) کامنتهای مصنوعی و الکی، ینی حال به هم زن تر از این پست آشپزی نمیتونست بنویسه، زاهارا با توام اگر هنری داری رو کن، تنها هنرت اون بیمه عمرته؟ و علی که چقدر دوستت میداره؟ واقعا کمبودت رو نمیبینی که باید تو کامنت دونی حسنا سخنرانی کنی در مورد اینکه یکی دوستت داره!
زاهارا بیمه عمرش را به نام علی کرده !! که بعد برسه به بچه علی که ازش متنفره !!!!!!! اقلا نصفش را به نام پدر مادرت می کردی
فقط برای خریدن محبت شوهره که اونم متاسفانه کارساز نبوده گویا
آدم ساده ایه
تو که از اونا متنفری دیگه چرا بیمه ات را به نامشون می کنی
حسنا جون و نفس عزیز نه که شما حسادت داشته باشین ها نه ولی اگه اذیت نمیشین میخواستم بگم اینجا فقط الهه جون نیست که تحصیلات بالا داره و یا شادی که کانادا زندگی میکنه. بنده هم
ساکن اروپام همونجایی که شما برای یه بار سفر بهش کلی تحقیر تحمل کردی حسنا جون. تحصیلات خودت و نفس جونتم بذاری رو هم قد تحصیلات آکادمیک من نمیشه. هیچ علاقه ای به اینکه با این مسائل پز بدم ندارم و فکرم نمیکنم اینا مایه فخر فروشی و پز دادن هم باشه. مطمئنم خیلی دیگه از دوستانی که اینجا کامنت میدن تحصیلات بالا دارن و شرایطی خیلی بهتر از شما و قطعا عزت نفس دارن که شما دو تا ندارین. تا حالا هم لازم ندیده بودم اینا بگم اما ظاهرا درمان حسادت شما فقط با روبرو شدن با واقعیته
عزیزم برای الهه نوشتم. کسی که استدلالهای احمقانه حسنا را باور می کنه سه تا پی اچ دی هم که بذاره رو میز یه ذره ارزش نداره
حسنا همشون را اسکل کرد گفت می خوام بهتون رمز بدم. بعد از چند روز اومد نوشت یه نفر بود که من را قبلا اذیت کرده بود و الان درخواست رمز کرده. من زنگ زدم شرکت و مشخصاتش را هم گرفتم ... حالا دیگه به شما رمز نمی دم .
کسی که این استدلال را باور کنه یا توی مغزش پرز فرشه یا جلبک دریایی!!
تویی که تونستی کسی که بهت فحش داده تا شماره ملی و آدرس خونه اش را پیدا کنی این حرف دقیقا در تضاد با کاری هست که کردی. اگر تو می تونی موافق مخالفها و آی پی ها و خواننده ها را تفکیک کنی و این همه امکانات هم داری که تا شماره پلاک خونشون را در می آری به چه دلیل به موافقانت رمز ندادی. تو حتی به کامنت گزاران و مجیز گویان همیشگیت رمز ندادی. اونها که دیگه از لحن و ادبیات و آی پی و ... قابل شناسایی بودند.
کسانی که دروغهایی به این مسخرگی را باور می کنند خود به خود معرف عقل و شعور خودشون هستند. نیاز به ارائه مدرک تحصیلی نیست
دیروز تا الان تو خصوصی بساط خنده به راه شده دوستان میگن که ظاهرا بعضی ها با خوندن پستهای من تازه به این نتیجه رسیدند که خونه و ماشین هم دیدند در زندگی و نفری دو سه تا اقامت و دو سه تا مدرک دانشگاهی و شغل وهر روز یک کشوری هستند و تازه اشپزی هم بلد شدند و به فکر نشون دادن هنرشون افتادند . یعنی بانی خیر شدم
حسنا تو که اینجا را نمی خونی از کجا ؟؟؟
ما اگر هیچی نداشته باشیم شخصیت داریم که برای سکس ازمون خواستگاری نکنند.
عزت نفس داریم که اگر کسی همچین حرفی زد بزنیم تو دهنش.
شعور داریم که زندگی کسی را خراب نکنیم.
جرات داریم که اگر اشتباه کردیم جبرانش کنیم.
آبرو داریم که حراحش نکنیم برای سیرکردن شکممون.
خصوصی های کامنت دونی حسنا را همه دوستان با هم می خونن؟ بعد این کامنتها چرا عمومی نمی شه؟
حسنا اونایی که تایید نمی کنی کامنتهای مخالفهاته. وگرنه موافقها که دلیلی نداره تایید نشه
n ۳:٤٩ ب.ظ - چهارشنبه، ٧ اسفند ۱۳٩٢
تشکر کنم که مدیونت نباشیم
می گم فکر ما رو نمی کنی طولانی می نویسی.فکر اونهایی رو بکن که روی وبلاگت تفسیر المیزان می نویسند کلی براشون کار درست کردی؟؟!!قهقههقهقههقهقههتازه فکر کن خودشون اینقدر بیکارند بشینند وبلاگ تو رو کلمه به کلمه بخونندو برای هر کلمه یک نظر بدند یا ببینند کی آپ کردی فوری فیدت رو بردارند سریعتر از ما پستت رو بخونند .بعد می گند چرا این حسناو خوانندهاش اینقدر بیکارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون خط به خط اینجا را نمی خونی می گم
کسی نگفت خواننده های حسنا بیکارند. گفتیم کامنترهایی مث "ان" چقدر احمقند!! حماقت با بیکاری فرق داره. تعریفش را یه سرچی بکن.
راستی، تا یادم نرفته بگم. ممنون که بخاطر همون حماقت کذایی یادآوری کردی که حسنا مرخصی گرفته بود رفته بود فرانسه نگهداری سگ و گربه
ان جان مشخص نکردی اون خانواده ای که حسنا در خونه شون مونده بود تا برن سفر سگ داشتند یا گربه؟ حسنا دقیقا چیکار می کرد اونجا؟
نیلوفر بانو ۳:٤۸ ق.ظ - پنجشنبه، ۸ اسفند ۱۳٩٢
ادامه مطلب رو الان دیدم ! غیر رژیمی هاش خوبه خوشم اومد خندهدست
اینم تبلیغ لینک آشپزی گذاشته
دوستت رویا ٩:٠٤ ق.ظ - پنجشنبه، ۸ اسفند ۱۳٩٢
یک صفحه هم در مورد وبلاگ خودش و ... تبلیغ کرده. دمت گرم دوستمون رویا
به به حسنا خانم آشپز می شود!خندهقلب
عجب پشتکاری داری ماشالله یه نفس هرچی راه حل غذای کم کالری بود نوشتیچشمک دستت درد نکنه.
اول اینکه امروز وبلاگ من 1 ساله شدهورا
یعنی حدود یک سال و نیمه که با تو آشنا شدم!! همیشه گفتم انگیزه اولیه وبلاگ نویسی رو از تو گرفتم!لبخند
دوم اینکه توی پستهای اخیرم یه سایت معرفی کردم که مخصوص دستورها و توصیه های لاغریه. حتما" به اون سایت سر بزن.
سوم درمورد ترشی روی ماهی حتما" میدونی جنوبیا روی ماهی هشو یا حشو میریزین که انواع مختلف داره اساسش سیر و پیاز و معمولا" گشنیز و شنبلیله سرخ شده با ادویه و آب تمر هندیه. اینه که پیشنهاد می کنم تمر هندی رو امتحان کن.پلک
چهارم یه ترشی میوه بلدم که با میوه های تابستون مثل هلو و شلیل و همینطور انبه درست میشه ادویه مخصوص داره و ترشی اون با سرکه و آب تمر هندیه.
باید دقیقش رو از خاله جانم بپرسم حتما" تو وبلاگم می نویسم.
و آخر اینکه امیدوارم همیشه موفق و سلامت و شاد باشیگل
خوشم می آد از کامنترهای زرنگی که از ویلاگ حسنا سواستفاده می کنند برای تبلیغ
یک خط نوشته عجب پرچونه ای! زرده تخم مرغها را نمی ریزی تو غذا، می بندی به چونه ات؟
این رویا همیشه وقتی کامنت می ذاره از وبلاگ خودش تعریف می کنه. زن زرنگیه.
حسنا جون دست بالای دست بسیار است. تو زاهارا و ان و سیما و هیاپ را خر می کنی رویا هم تو را
منم موافق نوپا هستم
)
(ناراحت نشیا ولی نوپا نوشتی یاد نی نیا افتادم.
هدفمون رو فراموش نکنیم
کامنت تارا به گمونم توسط دست های توانمند خود حسنا نوشته شده...:))
بارداریشو تکذیب کرد :) و در نهایت هم مشت محکمی کوبید به دهان همه ی معلوم الحال ها و مجهول الحال هایی که میرن برای حسنا آدرس ایمیل میذارن و جواب نمیگیرن و پیجونده میشن..
جووونم تارا جوووون:*:*:*
پریناز جون این هم از اداهاشه. یک کامنت می گه آره. کامنت بعدی می گه نه. این سوال را مبهم و با شکل دهن خودش (اون نیشخند به نظرم عجیب شبیه دهن حسناست وقتی داره پشت مانیتور به بلاهت کامنترهاش می خنده) جواب می ده که ساده لوحان را کنجکاو کنه و دنبال خودش بکشونه.
زنها از این بازی ذهنی خوششون می آد. مخصوصا هر چی منطقشون ضعیفتر باشه از این بازی مسخره بیشتر لذت می برن. حسنا می دونه با کیا طرفه و به همین دلیل از این روش اره/نه براشون استفاده می کنه تا با این سوال دنبال خودش بکشوندشون.
جواب حسنا مشخصه. آره حامله ام. فقط داره قصه را تو ذهن خودش درست می کنه که با کمترین سوتی بتونه بچه دار شدنش را پوشش بده.
اما دروغ محضه. مردک که احمق نیست نی نی به بغل بره عروسی دخترش!!!!
من با وبلاگ نوپا موافقم:)
متاسفانه هرازچندگاهی بعضی از دوستان با زیرکی برای منحرف کردن بحث های کامنت دونی از حسنا ..حرف از وبلاگ نویس های دیگه رو پیش میکشن و باب یه سری مسائلی رو باز میکنن تو کامنت دونی که نه میپسندم و نه دوست دارم واردش بشم ..من هم دوست دارم اینجا صرفا و صرفا درباره ی حسنا نوشته بشه ولو تکراری ولو فلان ولو بهمان:)
جای غنچه جون
خالی که می گفت من تخصصی حسنا کار می کنم. کاری هم به هیچی ندارم.
امیر ٩:۱٧ ق.ظ - پنجشنبه، ۸ اسفند ۱۳٩٢
سلام حسنا جان مرسی از احوالپرسی خیلی ممنون ...
حسنا میگم اینها که درست کردی همه برای چشم مفیدن منم میخوام از اینها اونم با دستپخت خودت نیشخندشاد باشی وبرقرار
پاسخ: سلام امیر آقا امیدوارم روز به روز بهتر بشید و همیشه سلامت باشید لبخند حقیقتش برای چشم که نمیدونم ولی میدونم غذای متنوع روح و روان من یکی رو که شاد میکنهنیشخند شما که راه دور هستید و چه بهانه ای بهتر از این برای من که بگم دستپختم تا برسه اونجا قابل خوردن نیست شیطان برای شما هم شادی باشه و سلامتی و خوشی
.....................
این امیر همون امیردلهای پست مسافرت حسنا نیس؟؟؟
بلا بگیری امیرررر جوون!!!!....بعد پسراا شاکین که چرا سربازی قراره بیشتر از 24 ماه بشه....!!
یعنی پا به پای جمع سبزی میکنه....اونم با چه دقتی...انقد دقیق شده چشاش ضعیف شده....حسنا قورررربونت برره
تارا ٩:۳۱ ق.ظ - پنجشنبه، ۸ اسفند ۱۳٩٢
پس مبارکهههههههههههههه
بزن دست قشنگه رو!هوراهوراتایید
پاسخ: تارا جونماچ من به شدت تکذیب میکنم نیشخند تارا جون بیزحمت یک ایمیل هم بذار برای یک مورد دیگه که نوشتی کاملا توضیح بدم
خانوم بانو٬ این جواب کامنتتون رو که دیدم امیدوار شدم و گفتم حرف دلم رو بزنم :
من از دوستانی که با تذکرات به جاشون باعث می شن این وبلاگ در مسیر درست بمونه و جلوی اشتباهات را می گیرن ممنون هم هستم. چه دوستان ناشناسی که کامنت گذاشتند و تذکر دادند و چه دوستان خودمون
معرفی کنم: من یه بلاگرم که فقط سه ماهه مینویسم ولی دوازده ساله که بلاگخونم... تا قبل از این بلاگ نه حسنا رو میخوندم و نه میشناختم. مدتی قبل یکی برام کامنت گذاشت که:حسنا بانو زن دوم از فرنگ برگشته. اینجا رو دیدم و خود حسنا رو هم پیدا کردم و آرشیوشم از اولش خوندم...
در اینکه اون خانوم دروغ میگه شکی نیست خوب و چقدر خوشحال شدم خانومای باهوشی که اینجا هستن نکته ها رو میگیرن و اطلاع رسانی میکنن. تعجب میکردم چجوری حسادت زنانه به اینجا نفوذ نکرده که مدتیه میبینم شکر خدا نفوذ انجام شده و اینجا به بلاگ های بی ربط به حسنا هم داره توهین میشه و کامنتا هم تایید میشه٬ خیلی تابلو خانومی از خوشی یکی دیگه ناراحته و میاد اینجا توهین میکنه تریبون آزاده مگه؟ مگه برای حسنا اینجا ساخته نشده؟!
گفتم حالا که نقد پذیرین منم حرف دلمو زده باشم
من تا حد ممکن سعی می کنم جلوی این صحبت ها را بگیرم. اینجا نود درصد مواقع کامنتها غیر تاییدی است و گاهی صبحتهایی بین دوستان رد و بدل می شه که الزاما مورد تایید من نیست. تا جایی که امکانش باشه سعی می کنم مسیر کلی وبلاگ را دنبال کنیم ولی در عین حال دوستان آزاد باشند برای ارائه نظرات موافق و مخالف و نقدهاشون.
ممنونم از تذکرتون. اگر مورد خاصی بود می تونید همون موقع بگید.
جدیدترین شعر حسنا:
هر که بد ما به خلق گوید ما چهره ز غم نمیخراشیم
ما خوب از اون به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم
......
ما خوب از اون به خلق گوییم؟؟؟!!!...یعنی اگه روی هم 20 صفحه از 4 تا کتاب ادبیات دوره دبیرستان رو خونده بود میفهمد یه چیز این وسط نمیخونه..!!
اصل شعر:
هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره ز غم نمی خراشیم
ما خوبی وی به خلق گوئیم تا هر دو دروغ گفته باشیم
حسنا هستم متخصص گند زدن به مواد غذایی , ادبیات فارسی , زندگی مشترک مردم....با 5سال سابقه کار, رزومه قوی, ونمونه کار!
حسنا جان شما سرتا پا دروغی. بدون گفتن از خوبی ما هم همیشه در حال دروغگویی هستی
بعد هم شما کی از خوبی ما گفتی؟ معلوم الحال و ... خوبیه؟
اون قبلی نیلوفر بانو جان بود(نه هویج بانو)
واقعا هم چنگی به دل نمیزنه و مردها هم خوششون نمیاد از اینکه مثلا ان خورش کرفس رو بخورند!!
سالسا ٩:۳۳ ق.ظ - پنجشنبه، ۸ اسفند ۱۳٩٢

پست خیلی طولانی بود .چرا یکی یکی نمیزاری مثه دکتر تکتم؟ خیلی بد نوشتی عکساتم که افتضاح. دوست دارما ولی سرگیجه گرفتم.
---------
حتی دوستاشم کم کم دارن به زبون میان که حالشون بهم خورده از این پست
امروز یکی دو تا اعتراض نرم تایید کرد که بگه مخالف هم بود.
چون ما نوشتیم مگه می شه هیچکی نفهمه که این عکسها خیلی احمقانه است
نیلوفر بانو ۳:٤٧ ق.ظ - پنجشنبه، ۸ اسفند ۱۳٩٢
به به حسنا آشپز میشود ! خنده
ظاهرشون که چنگی به دل نمیزنه امیدوارم مزه شون خوب باشه ( البته رژیمیه دیگه ) ! فکر میکنم کمتر اقایی تمایل به خوردن غذاهای رژیمی داشته باشه ! نیشخند
شوهر حسنا ترشی می ندازه و مربا درست می کنه. با اون آقاهایی که شما دیدی فرق می کنه
بانو جونم
لطفا زودتر کامنت من رو حذف کن که اونوری ها که همیشه دم در وبلاگ تو واستادند که تا پست گذاشتی بیان و سوتی هاشونو بخونند گویا زیاد به مذاقشون خوش نیومده!!
دائم دارند سرشون رو به دیوار میزنند!!! و از حسادت به همه چی از تحصیلات و اقامت داشتن و ... کامنترهای گرفته تا آرامش و خوشبختی و بچه های دسته گل و زندگی غیر اشتراکی داشتن ... چیزهاییییییییی که خودشون در حسرتش دلشون کبابه!
من بیشتر بچه های این وبلاگ را می شناسم و وبلاگهاشون رفتم و خصوصیهای زیادی از همتون داشتم.
به جز اون نحوه استدلال و کامنتها نشون می ده کی هوش و درایت و فهم داره و کی را می شه با گفتن این جمله که "سایز عکسها رو کم کردم تا راحت تر بیاد " خر کرد
*************************
کی بعد از دو سال وبلاگ نویسی حتی منوی وبلاگش را که به زبان شیوای فارسی نوشته شده بلد نیست بخونه!!
نمونه اش:
افروز۱٠:٥۱ ب.ظ - سهشنبه، ٦ اسفند ۱۳٩٢
حسنا جان، این پستت رو می ذاری تو یک صفحه جدا، که قاطی بقیه پست ها نباشه، بعدا بتونیم دوباره بیایم ببینیم؟
پاسخ:افروز جونماچ کجا بذارمش خوب؟نیشخند
حسنا بانو-٧/۱٢/۱۳٩٢-۱۱:٥٥ ق.ظ
افروز٦:۱٤ ب.ظ - چهارشنبه، ٧ اسفند ۱۳٩٢
به نظر من یک صفحه جدید درست کن (تو مدیریت مرکزی پرشین بلاگ هست)، این پست و پست های هنرمندانه دیگه ات رو بذار توش قلب
***********************
برای دونستن هوش و فهم و تحصیلات لازم نیست عکس مدرکت را آنلاین بذاری.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد.
مگه کامنتهای پست قبلش نبود که می گفت اگر زن بیمار بشه دادگاه با اجازه پزشک قانونی به شوهر حق طلاق می ده !!!!!
الان بزغاله ها هم می دونند قانون طلاق برای مردها در ایران چی هست. حسنا با دوبار شوهر کردن و به قول خودش حق طلاق گرفتن و ... نمی دونه.
فقط یک احمق می تونه بگه رفتم حق طلاق گرفتم و بعد ندونه حق طلاق چیه!!
وقتی کسی حقی نداره تو چی را ازش گرفتی؟ مگر غیر از اینه که مرد حق طلاق داشته که بعد تو ازش گرفتیش!!!!! این دیگه نه تحصیلات می خواد و نه اقامت امریکا و اروپا. یه ارزن عقل می خواد و یه دو دو تا چهار تا.
الهه جان بخون و بخند به حماقتشون. خدا یه جو عقل بهشون بده. تحصیلات پیش کش
به نظر منم حسنا اصلا باهوش نیست و بهره هوشی بالایی نداره..
اینکه یه مشت هالو و عوام زده نوشته هاش براشون جذابه و باهاش حال میکنن و امارشو بالا میبرن اصلا امتیاز نیست و اتفاقا یه پوئن خیلی خیلی منفی هم هست...
نمیدونم چرا قریب به نود و هشت درصد موافقاش هم معلوم الحال هستن و ادرس و مشخصات مستند ندارن!
سارا جان هوش که صفر. به جلبک گفته برو کنار من هستم
مسافرت بودم بانو خانم. وای بانو خدا به دور این کارگر ج نسی چی از جان اینترنت می خواهد
همیشه به سفر و خوشگذرونی
خداییش اگه اسم غذاهارونمیگفت من عمرامتوجه می شدم چی هستن عکسهاش خیلی بده خیلی بد
مثلامرغ اگه نمیگفت این مرغه من اصلافکرشونمیکردم که این میتونه مرغ باشه
مثلاهمین فسنجون اگه نمیگفت فسنجونه من فک میکردم ازداخل میکرسکوپ داره یه چیزازمایشی نشون میده
----------------------------
حسناجان برای اشپزی اول ازهمه مقدارو برای چندنفرتعیین میکنن
مثلامیگن این غذابرای 4نفره
بعدموادلازم به مقدارلازم میگن
بعدطرزتهیه شولحظه به لحظه مینویسن وعکس میگیرن
بعدسرو میکنن تویه ظرف شیک باتزئین که غذادلبری کنه
------------------------------
نه اینکه چندتاغذافقط ازتوش عکس بگیری بذاری
یکی یکی میزاشتی باتوضیحات کامل توکه جدیدن روده درازشدی یکم هم حوصله بخرج میدادی
باورکن ماازپلاستیک فریزربرای خوردن غذااستفاده نمیکنیم ماهمه ظرف داریم تو ظرف غذامیخوریم
محاله تو روباظرف بشناسیم
حسنا با این پست های اخیر (پست آشپزی و پست قبلی با عنوان روزمره) داره سعی می کنه جهت وبلاگش را از زن دوم بودن و ماجرای خانوم خانوما و بهار به سمت یک زندگی رومزه و ماجرای رفتن به خونه مادر شوهر و آشپزی ببره
این طوری کامنت هایی که در مورد اون ها میگیره هم کمتر میشه. کلا حسنا به کامنت هایی که در مورد خانوم خانوما و بهار و رابطه اش در زندگی به عنوان یک زن دوم باشه خیلی حساس هست و عصبانی میشه. از همون اول هم همین طور بود.
نمی دونم یادتون هست یا نه، آخر خیلی از پست هاش تاکید میکرد که کسی در مورد مسائلی خارج از اون پست کامنت نذاره و سوالی در مورد زندگیش به عنوان زن دوم و مشکلاتش و کلا مسائلی که توی پست ازشون حرفی زده نشده نپرسه. خیلی هم با خشونت این جملات را می نوشت و میگفت این طور کامنت ها رو تایید نمیکنه. الان هم داره سعی می کنه تمرکز وبلاگش رو کلا عوض کنه.
در کل هم از این پست مشخصه که اوضاع زندگیش خیلی زیاد بهم ریخته. راستش یه وقت هایی دیگه دلم براش میسوزه...
فکر می کنم زندگیش خیلی خیلی با این چیزی که در وبلاگ نوشته متفاوته. یعنی خیلی بیشتر از اون چیزی که ما فکرش رو میکنیم متفاوته.
نمی دونم واقعا... از این پست حس کردم که اعتماد به نفسش هم خیلی پایین اومده. اینقدر اعتماد به نفس نداشته که رسپی غذاهاش رو بذاره و یا حتی عکس ظرف هاش رو بذاره. از کیفیت عکس ها هم معلومه چه امکاناتی در زندگی داره.
الان هم طرفدارهاش خیلی دارن کم میشن و به هرکاری داره تن میده که یک سری را دور خودش نگه داره. از جمله گذاشتن این پست با این عکس ها.
فانوسک جان

مادرشوهری که بهش بگی من بهت آدرس نمی دم تو زندگی من و آرامش من را به هم می زنی
مادرشوهری که تا پارسال حتی حاضر نشده بود حسنا را ببینه !!!
مادرشوهری که هر دفعه حسنا را می بینه می گه برو گمشو از این زندگی
مادرشوهری که داره می بینه این عفریته چه به سر زندگی پسرش و از اون بدتر نوه و عروسش آورده
حسنا را هفته ای دوبار دعوت می کنه خونه اش واسه چی؟ که بلوای به پا شده تو زندگی پسرش و تو خانواده شون بیشتر بشه؟ یا شعورش در حد جلبکه که بگه حسنا عزیزم حالا که تو ما را راه نمی دی خونه ات بیا اینجا ببینیمت
اونا نه پا می ذارن تو خونه عفاف و نه حسنا را راه می دن خونشون!
حسنا هم چون نمی دونه چی بنویسه کلا خانوم اولی و بهار را حذف کرده. وگرنه اونا چی شدن؟ چیکار می کنن؟ نشستن سایتها را می گردن دنبال کالسکه و کریر واسه بچه حسنا؟ زندگیشون را دو دستی تقدیم کردن به حسنا و رفتن؟
سلام به بانو جان و همه دوستان
اول بگم که عنوان پست خیلی عالی و به جا بود بانو :))
من هم مثل خیلی ها حوصله ام نیومد پست را بخونم، ولی بعضی قسمت ها را خوندم.
دلیل قرار دادن عکس توی وبلاگ کلا چی هست؟ یا قراره زیبا باشه و یا اینکه اطلاعی رو به خواننده بده. اکثر این عکس ها هیچ کدوم از این دو ویژگی رو ندارن. نه زیبا هستن و نه معلوم هست اصلا موضوع عکس چیه.
مثلا دو قاشق مربا ریخته توی بشقاب و ازش عکس گرفته و گذاشته نوشته "این مربا به محصول من هست" دستور تهیه رو هم نذاشته. این کجاش پست آشپزیه؟
من قسمت تیرامیسو را هم خوندم باز رسپی نداشت.
نمی دونم بقیه پست هم همین طوره یا نه ولی یه بار از بالا به پایین اسکرول کردم کلاً عدد به چشمم نیومد توی پست، برای همین حدس زدم کلا رسپی ها رو نذاشته وگر نه باید هر چند پاراگراف یه بار یه لیست مواد اولیه به همراه مقدارشون رو میذاشت.
خیلی عجیب میشه اگر هیچ کدوم از خواننده های طرفدار حسنا در مورد عکس ها انتقاد نکنن و فقط تعریف و تمجید باشه... من اگر خواننده و کامنتر همیشگی یه وبلاگ بودم و این عکس ها رو میذاشت حتما با لحن خوب بهش میگفتم. یعنی یک نفر از این خواننده ها تا به حال غذایی بهتر از این عکس ها ندیده؟ یا براش سوال پیش نمیاد که چرا اینقدر عکس ها کوچک شدن؟
حالا کراپ شدن شون به کنار.
حسنا با آیپد عزیزش می تونست عکس های با کیفیت عالی بگیره. حداقل یک پانوراما از تیرامیسو میذاشت :))
سلام فانوسک جان

اما بقیه بیشتر در مورد این هست که کی تو فامیلشون دوست داره، کی بدش می آد، کی با سس بیشتر می پسنده و ...
ممنون از لطفت
در مورد رسپی ها پرسیدی. تا اون جایی که من خوندم پیاز داغ و املت را خیلی مفصل شرح داده
بانو عزیز:
متاسفانه تو خیلی از پست های حسنا که اینجا نقد میشه سر وکله آدمهای خیلیییی (دیگه بیش از حد) حساسی پیدا میشه که سریع بهشون بر میخوره و راحت به بقیه کامنترها میگن:((( واقعأ واسه تک تکتون متاسفم که انقدر کوته فکر و سطحی نگر هستید. )))
البته همه این دوستان یه وجهه اشتراک دارن اونم اینکه تو جمله دوم سریع مینوسن :((من خودم از حسنا متنفرم و تاییدش نمیکنم)) دوست عزیز مون ((شوالیه)) و خیلیهای دیگه که به بهونه مختلف از نقد شدید حسنا ناراحت میشن و البته طرفدار حسنا هم نیستن!! نمونه های این قضیه اند.و دلیل اینکارشونم ساده است اینکه با توهین به کامنتر استفاده از حربه خود حسنا که مخالفام بی ادبن ,مخاطب و کامنتر این وبلاگ رو درگیر خودسانسوری کنن,بهش بقبولونن خیلی از ایرادایی که مطرح میکنین جنبه مسخره داره و اصلا نباید گفته بشه,درحالیکه به نظر من نقد شدید حسنا و باز کردن گرههای کور وسط این ماجرا بی سر وته مهم ترین کارکرد این وبلاگه,حسنا با راه اانداختن یه وبلاگ غیر واقعی سعی داره نشون بده میشه دومی بود وخوشبخت بود ,میشه دومی بودن رو مطرح کردو واسه پوشوندن رویه ناخوشایندش زر ورقی از کلمات خوش آهنگ و ادب زیاد رو چاشنی کرد:((عزیزم جاری_ نی نی خانومو...)) حتی میشه ادبیات فارسی رو هم به زور و نا مربوط خرج این ادب و شخصیت ساختگی کرد..اگه طیف مخاطب حسنا فقط نفس و عسل و..بودن هیچ ایرادی نداشت اما تو این مجموعه افراد تحصیلکرده ,همسران اول که خیلیاشون متاسفانه مادر هم هستن وجود داره, وقتی حسنا و زندگی ساختگی حسنا باعث جذب این افراد میشه و هر کامنت تائید و تمجید این گروه هویت حسنا به عنوان زن دوم رسمی محترم و خوشبخت رو پررنگ تر میکنه میشه حدس چه تاثیری روی سایرینی داره که همسر اول نیستن و دوس دارن راحتتر از حالت نرمال به زندگی مرفه برسن...
اینکه در برابر هر پست حسنا 300-400 کامنت نقد ( چه تند ,چه ملایم, طنز و..) وجود داره باعث شده حسنا دست به عصا راه بره , حتی اگه قسم بخوره که اینجا رو نمیخونه اما همین حسه زیر ذره بین بودن باعث میشه خیلی از حرفایی که جز آرزوهاشه نزنه و نگران عاقبت نقدش تو این وبلاگ باشه.....
بهونه آوردن کسایی که هیچ کدوم طرفدار حسنا نیستن !!!ولی در عین حال بازکردن مچ حسنا و خندیدن به دروغاش باعث میشه یهو!! ناراحت بشن و بحث بی ادبی و توهین به برکت خدا رو بازکنن ,جای سئوال داره...
هلیا جان،
در مورد کسانی که به قصد اذیت کردن یا مسخره کردن یا .... کامنت می ذارن همیشه گفتم بهترین سیاست اینه که کلا نادیده بگیرینشون. بارها شده که من جوابی ندادم و دوستان مایل بودن که جواب بدن.
از جمله در مورد شوالیه من اگر بودم هیچ وقت نه حوصله می کردم و نه مایل بودم که اون چند روز به کامنتهاش جواب بدم. دوستان مایل بودند جوابش را دادند. من اینقدر صبر و حوصله ندارم.
همون شب اول حس کردم شوالیه داره مسخره بازی در می آره و سوال نداره. اما استدلال محکمه پسندی برای این که بگم "این آدم قصدش اذیت کردنه نداشتم" جز این که از کامنتهاش اینطور برداشت می کردم. حتی گفتم شوالیه سوال نداره .... داره. اما باز دوستان زحمت کشیدند و سر صبر باهاش بحث کردند و براش دلیل آوردند و به نوعی مجبورش کردند دمش را بذاره روی کولش و بره. دستشون هم درد نکنه.
موارد خاص دیگه هم هر کدوم به نوبه خودشون جواب داده شده و حل شده.
در مورد یکی دو تذکری که توی این پست داشتیم، من باهاشون موافقم. کیفیت عکسها بده، پست آشفته و بی سر و ته است و دهها ایراد دیگه ای که می شه به پست گرفت. اما این که کسی از موادی که برای غذا استفاده کرده ایراد بگیره و اه اه کنه و ... اصلا درست نیست.
من از دوستانی که با تذکرات به جاشون باعث می شن این وبلاگ در مسیر درست بمونه و جلوی اشتباهات را می گیرن ممنون هم هستم. چه دوستان ناشناسی که کامنت گذاشتند و تذکر دادند و چه دوستان خودمون
خوندم بانو جونم. مرسییییییییی

اولش متوجه منظورت نشدم. ممنونم که انقدر مهربونی... سر فرصت برات می نویسم؛ چون الان تو تاریکی به زور دارم صفحه کلید رو می بینم.
حافظ رو هم ازمون گرفتن. دیدی بانو؟
بانو اتفاقآ جای کار داره این پست حسنا واسه کامنتای اون مدلی:))))
منتظریماااااااا
به گوگل ایمیج می گم مشابه این غذاها را بده یه عکسایی می ده آآآآآآآآآآاااا

عکساش بامن
خصوصی بذارش، بکنیمش یه پست
بغلماچ یادم رفت.
نه دیگه از حسنا جون دوست عزیزم
یاد گرفتم بذارم برا بعد
بانویی حسنا ای کیوش هم پایینه فقط خاله زنکه و مکار
من نظرم اینه که ای کیوش خوبه.
حسنا تا شش ماه پیش پست داشت که 400 تا به بالا کامنت می گرفت. وبلاگش جزو ده وبلاگ پربازدید پرشن بلاگ بود و اینها یعنی ای کیو بالا داشتن.
بانو اول این که رسالتمو به جا بیارم یه وقت خدای نکرده ک.تاهی نکرده باشم: شعر پشت کامیونی نگو
منم جزو معلوم الحال هایی هستم که کیک رو آجر دیدم! برن قدش!
وقتی حسنا حافظ را شش دونگ تصاحب کرده، چیکار کنم؟ باید به دیوان کامیون داران و وانت سواران مراجعه کنم
با الهه و آیناز کاملا موافقم.حسنا خیلی کم هوشه خیلی.حالا بعدا بهتون میگم چرا
واقعا آی کیوش پایینه
خب الان بگو دیگه
حسنا آی کیوش پایینه
اما ای کیوش بد نیست.
این مردک ثابت کرد لیاقتش همین حسناست. آدم حالش به هم می خورد غذاهایی به این در به داغونی می بیند.این مردک تازه به دوران رسیده لیاقت آشپز ومستخدم ندارد باید همین آشغالها را بخورد وبعد هم مراسم تخمه خوری برگزار کند
این زنک دیوانه است داره خودش را به در دیوار می کوبد که ای سرم گیج می رود ای ترشی می خورم ای مردک را با عنبه خفه دارم می کنم که فردا یک پسر کاکل زری را وسط داستانش شوت کند
لابد اسمش را هم می خوان از پسر شما بدزدن بذارن غازغازک
کجا بودی این همه وقت؟
مردک در زندگی خانم خانما همیشه نقشه گلابی رو داشته همچنین خود حسنا در خانواده ی مردک .
تو گفتی مردک کمپوت درست کرده ماهم گفتیم "چشم" خو قابل درکه
عزیز حسنا
پست بعدی درباره چیه؟ بمب هیروشیما؟ حمایت از ستم دیدگان سوری؟ بوتاکس ؟ کاشت ناخن؟ ساکشن ؟مردک درمانی ؟چگونه مبل خود را روکش کنید؟ آب حوض میکشیم؟ آش به جاش؟
از اون آش ها که گفتم هم دستورشو بگو
پریش شدی رفت
الان داشتم با همسری فیلم گذشته رو میدیدم
نمی دونم جرا هر طرفو نگاه می کنی داری خیانت می بینی
من فلسفه این پست آشپزی طولانی رو میدوتم.

دوستان و بانو پیش بینی کرده بودن حسنا مسخوا پست آشپزی هوا کنه، حسنای مهربون هم خواست نا امیدشون نکنه این پست رو گذاشت.
من پری ودوست ندارم چون خیلی وقیحانه کارش وتوجیه میکنه وبدنمیدونه
امابقول الهه حداقل دروغ نمیگه
کارعسل وهیچ وقت تاییدنمیکنم ونکردم چون عسل دیگه راه برگشتی نداره وداره تاوانش وپس میده چون ارش بچه ی خودشو داره اون کسی که داره عمرش تلف میشه وپیرمیشه عسله
سحرکه داره عشق وحالشو میکنه بادوست پسرش داره سرمیکنه بچه شم داره فقط این وسط عسل خودش باعث خودسوزی خودش سوخت
شراره که بادروغهاش خودش ازرو رفت
موندحسنا
حسناادم متعادلی نیست
غیراززن دوم بودنش همه ی حرفهاش ازبیخ دروغه
جدیدن هم همه ی وبلاگهامیره سرمیزنه چقدرهم ازش تشکرمیکنن که میره وبلاگشون مردم فکرمیکنن حسنا شاخ غول میشکونه میره وبلاگشون که انقدرازش تشکرمیکنن
به نظرمن ازحسنابیکارتروجودنداره
آره. دیدی آیناز، جدیدا می ره همه جا و سعی می کنه مشتری جمع کنه؟
داشتم الا ن وبلاگ پری رو یک نگاهی میکردم
من از پری اصلا خوشم نمیاد و به نظرم خیلی بد دهن و رک و پررو است و کلی از مذهب هم به بدترین شکل سوئ استفاده میکنه و ولی اگر بخوام بین اون و حسنا نمره بدم 5 برابر از حسنا بهتره!!
سعی نمی کنه خودش ر و مهربون نشون بده و مودب(البته کبوتر هم بددهن است و لی به نظر من بی شعور و بی درک و در عین حال احساساتی و نادون) ولی به نظر من پری بی شعورنیست !منظورم ای کیوش اینقدرررررر مثل حسنا پایین نیست!
یه سری پستها اون اوایل داشت در مورد یک سری مسائل اجتماعی و حتی فیلمها که اگر نمیدونستی این آدم کسی که زن دوم گرفتن رو حلال خدا را انجام دادن میدونه! فکر میکردی یه دختر امروزی مطلع است و خیلی قشنگ موضوعات رو تحلیل میکرد و باور میکنم که رشته اش روانشناسی باشه(بر عکس اون محیا!)
ببینیند دوستان من از پری هم همونقدر بدم میاد که از حسنا همونقدر از کارش چندشم میشه که حسنا ولی به نظر من 10 برابر از حسنا با شعور تره.زندگی اش واقعی به نظر میاد .این حسنا اخر حماقت و سطح هوش پایین است
امیدوارم از حرفم برداشت بدی نکنید فقط خواستم بگم دشمن هم عاقلش خوبه ! با این عکسهایی که گرفته به شعور بع بعی هاش بیشتر توهین کرده.و100% دیگه مطمئن شدم که همه حرفهاشش دروغه چون حتی عکس ظرف و کاسه اش رو نمی ذاره که شناخته نشه بعد می آد چیزهای به این یونیکی مثل رحم اجاره ای و جاری خارجی رو راست بگه؟یا شغل پدر شوهر و وضعیت خانواده شوهر و مشخصاتشون؟
دوستان من به یک نتیجه ای رسیدم که این حسنا مشکلات جدی روحی و روانی داره. وگرنه کسی اونقدر زندگیش افتضاح باشه و دست و پا بزنه توی مشکلات ، بعد بیاد هی پست بذاره و وبلاگ بازی کنه؟ خوب گیرم ما باور کردیم که زندگیش آرومه و گفتیم بابا خوشبخت بابا آروم بابا موفق، از مشکلاتش چیزی کم میشه؟ چیزی در واقعیت عوض میشه؟
دقیقا رفتار معتادان به الکل و یا مواد هست که موقتا همه چیز را فراموش می کنند ولی مشکلات زندگیشون همچنان پا بر جاست
از حسنا حال خراب تر، اونان که کامنت می ذارن!!


یکیشون با خودش فکر نکرده این عکسها که حسنا برامون گذاشته چیه؟ دستور املت و پیازداغ را برای چی نوشته؟
در لیست کم کالریهاش کیک و ماکارونی و لازانیا و خورش کرفس و خورش بادمجون و ... چی می خواد؟
این خورشها را قرار نیست که با لیوان سربکشن. برنجش یک طرف، خودشون هم که گوشت و مواد دیگه ای دارن که همه اش کالری است ... تنها تفاوتش اینه که حسنا همه چیز را با 5 گرم آب و کره سرخ می کنه
یعنی کامنترها اینها را دیدن؟ یا شایدم مث من که دیشب اصلا سر و ته پست را پیدا نمی کردم گم شدن توی آشفتگیهای ذهنی حسنا؟
حسنا فقط یک داستان نویس شده از بعد از جدا شدنش .اون هم برای پر کردن تنهایی هاش .حسنا مگه مجبوری برای ایجاد هیجان واسه خواننده ها مورد شماتت مردم قرار بگیری .بنویس این یک داستان است .دیگه کسی نقدت نمی کنه همه هم میخونن همه هم با خیالات تو مچ میشن نه تف ولعنت .مگه مجبوری بگی روزمره هامه
به نظر من وبلاگت راببند یک جادیگه یک داستان دیگه رو بنویس که اینقدر استرس بهت وارد نشه مگه یک وبلاگ درزندگی وسلامتی آدم ارزش این همه در بدری وحرص خوردن وفکر کردن را داره این هیجانها واسه 10 سال دیگه که پا به سن میزاری اصلا خوب نیست .
چند بار خواستم بگم، حوصله کشته مرده ها و مریدان سورملینا زند را نداشتم. الان که شما گفتی، دیگه دل را زدم به دریا ... ما که رسوای جهانیم ... (الان مینو می گه شعر پشت کامیونی نگو
)

سه چهار سال پیش با یک داستان شروع کرد به اسم داستان زندگی خودش. هر چی من کامنت میذاشتم که بابا این حرفایی که تو می زنی با عقل جور نیست، پرت و پلا نگو .... همش می گفت شده، زندگی خودمه !! منم دیگه ولش کردم. حوصله داستان سیندرلا خوندن نداشتم. دیگه از سن من گذشته بود
باز خدا رفتگانش را رحمت کنه، بعد از چند ماه، یه بار اتفاقی باز رفتم اونورا و دیدم نوشته که اینا ترکیب زندگی خودم و تخیلاتمه!! بعضی هاش راسته و بعضی هاش هم خودم بهش اضافه کردم !!
بعد هم کلا اونجا را تعطیل کرد و یه وبلاگ زد نوشت دارم قصه می نویسم.
اون قصه هم که میگم در مورد خواستگاری خودش و یه پسر ثروتمند و یه خانواده دیوونه و ... ماجرا هم تو اصفهان می گذشت.
القصه، حسنا هم ....
من موندم این حسنا عیب مادر شوهرشو میگیره میگه بعد از سالها بلد نیست مرغ درست کنه و هر بار مرغهای مادر شوهرو خورده خام بوده اونوقت خودش اینجوری غذا درست می کنه و با این شکل غذاها رو سرو می کنه؟ حسنا محض رضای خدا اول عیب و ایرادهای خودت رو درست کن بعد بشین پشت سر مادر شوهرت صفحه بزار!!!
در کل تو عادت داری اونایی که واست به به و چه چه میزنن به عرش ببری مثل مریم جون!!!! یکی مثل مادر شوهرت که یک عمر آشپزی کرده تحقیر کنی و بگی غذاهاش خوب نیست و خواهر شوهر مرغ درست کرده بود به طوریکه من مثل قحطی زده گان سومالی هی واسه خودم می کشیدم تو بشقاب!!!
حیف اون نون و نمکی که میخوری و میشینی پشت سرشون صفحه میزاری
از نوشته هات مشخصه چقدددددددر مودبی!
بهت یاد ندادن نون و نمک هر کس رو خوردی نمکدون نشکنی؟؟!
الان هر کس عیب غذاهای تو رو بگیره نصف حقته چون از هر دست بگیری از همون دست پس میدی
گیسو جان،
چه نکته جالبی گفتی. تنها زن خوب این داستان مریم جووونه!!
همون که کار حسنا جون و مردک را جور کرده
درسته دوستان حسنا یک بار توسط خانواده مردک احضار شده بعد از این که لو رفتن توسط خانوم خانوم ها که رد شون را تا هتل ولابی گرفته وفهمیده سفرهای مردک کاری نبوده ومردک را بیرون انداخته .احتمالا همان مغازه .یا کارخونه هرچی از اموالش هم از ارثیه زنش بوده ویا به اسم او بوده که مردک نتونسته شاخ شانه بکشه وتهدید کنه .خانومش مهر را اجرا گذاشته واموال را مصادره کرده .خانواده مردک هم به دست وپای خانوم خانومها افتادند وبعد از جند جلسه وکشیدن مردک وحسنا وکتک کاری و...مردک مجبور شده مسئله را منتفی کنه .این 3 شب 4 شب هم دروغ محض بود که بعدا دوستان ثابت کردند که حسنا در تنهایی وبلاگ نویسی میکنه و هیچ وقت در آغوش مردک پست نمی گذاشته ووب گردی واین حرفها.
به نظر من هم حسنا در این پست هیچ خط فکری را دنبال نمی کند مثل وقتی که خودمان عصبانی میشویم و نمی توانیم. سر رشته افکارمان را به هم ببافیم
اگر یک شب به قصه های بی سر وته من که برای بچه هایم می گویم و مجبورم بنا به نظر آنها قهرمان ها را جا بجا کنم گوش می دادید متوجه میشدید چقدر الان اوضاع فکری اش مشوش شده یا بانو باعث شده. او هم قهرمانهای سرگردان شونده. که این طور آشفته چنگ به هر جهت می کشد یا مشکل اساسی دارد به قول ایناز یکی مرده یا به قول دوستمان طلاق گرفته. کلا
این طور داستان سازی بی سر وته داد میزند که آشفته است وگرنه دستور غذا را کپی کردن که کاری ندارد
فرق مهمش اینه که بچه ها با دقت به قصه گوش می کنند و نمی شه گولشون زد.
اما شنونده های حسنا گویا در حالت خلسه اند. هرچی حسنا می گه فقط سر تکون میدن