بالاخره فرصت شد تا من بشینم و از این مدت بنویسم جریان طولانی هست ولی من سعی میکنم که مختصر تر بنویسم
.
اگر بخوام از اولین جرقه این موضوع بگم ، برمیگرده به وقتی که افطار خونه مادر شوهر بودم . همسر و بهار هم مسافرت بودند . خواهر شوهر اون شب به من گفت که خبر دارم خانوم اولی مهریه اش رو خواسته . من خبر نداشتم . پیگیر هم نشدم چون به من ارتباطی پیدا نمیکرد .
شبی که من افطاری دادم خبر به خانوم اولی هم رسیده بود .اون شب خانوم اولی شمال بود با پدر و مادرش . بهار هم که خونه عمه اش بود . به دلیل این که همسر شب موند و جواب تلفن و اس ام اس نداد و موبایل من رو هم خاموش کرد ، نصف شب خانوم اولی زنگ زد به موبایل بابا
. اون شب من از شدت ناراحتی نمیدونستم چیکار کنم . بابا به خانوم اولی گفت به من ربطی نداره با خود همسر تماس بگیرید . از مواقعی بود که واقعا خشم اژدها شده بودم . موبایل رو برداشتم روشن کردم و اس ام اس فرستادم
. همسر گفت نفرست. من از دست همسر هم عصبانی بودم چون بهش گفته بودم برو و نرفته بود . داشتم فکر میکردم اگر خانوم اولی انقدر به این قضیه سه روز درهفته من حساس هست و فکر میکنه یک روز اضافه تر هم همسر نباید بمونه ، و اگر این قضیه رو قانون میدونه ، چرا حساب روزهایی که همسر با بهار مسافرت بود رو نکرد و یا حساب روزهایی که خانوم اولی شمال بود و همسر به خاطر بهار نیومد ؟ حالا یک شب بعد از مهمونی که سه روز اول هفته نبوده و همسر مونده انقدر مهم شد .
همینطور تند و تند اس ام اس نوشتم . البته بی احترامی نکردم گفتم در شان من و شما نیست در این مورد صحبت کنیم .
شما که صحبت ها در این مورد را عمومی و جلوی همه مردان فامیل کردید. در شان کی نیست؟ مگه نگفتی توی جلسه 3-4 همه بحث همین بود که همسر شبها کجا می خوابه؟
در ادامه هم براش نوشتم اگر انقدر حق و ناحق هست و خودش هم قبول داره ،من هم بلد هستم بشینم حساب کنم ببینم از روز اول چقدر پیش من نبوده و الان باید بیاد با من زندگی کنه . خانوم اولی هم مشخص بود که بدتر از من عصبانی هست اون هم جواب من رو نوشت.
حرفهای خودت را می گی. حرفهای اون؟
نگفت چرا آویزون زندگیمون شدی؟ نگفت اون موقع که مرد می بردی خونت یادت به شانت نبود؟
البته حرفهای خانوم اولی را نمی شه بنویسی. چون دروغهای قصه ات در می آد.
همون شب در مورد این که من هم بلدم با پدر و مادرش تماس بگیرم نوشتم که جواب داد هیچ غلطی نمیتونی بکنی .
راست گفته. چون اگر زنگ بزنی باید دمت را بذاری روی کولت و بری.
اما تو می خوای بمونی و مثل انگل از زندگی اونها تغذیه کنی. برای همین هم محاله که زنگ بزنی.
در هر حال اون شب گذشت و مهمونها هم رفتند . من هم از خجالت همسر در اومدم باهاش دعوا کردم که این چه کاری بود که نصف شب خانوم اولی زنگ بزنه به موبایل بابا ؟ اگر نمیتونستی بمونی من که بهت گفتم برو . چرا نرفتی ؟ اگر هم میتونی بمونی اختیارت دست خودته که این تلفنها چیه .
بعد از اون جریان قضیه ختم به خیر نشد . معلوم بود که خانوم اولی هم بدتر از من از خجالت همسر در اومده و یک سری هم اون با همسر دعوا کرده بود . همسر به من گفت نباید اس ام اس مینوشتی . من هم گفتم خوب کاری کردم . تو میتونی به من بگی اس ام اس ننویس نمیتونی به خانوم اولی بگی به بابای من زنگ نزنه ؟گفتم تقصیر خودت بود . چرا دونه دونه اس ام اس و تلفنهای خانوم اولی رو جواب ندادی ؟ چرا موبایل منو خاموش کردی . برای من مینوشت و با تو دعوا میکرد که بهتر بود تا به بابا زنگ بزنه و اول از همه آبروی خودت بره
. اصلا چرا نرفتی ؟تازه اگر بقیه نفهمیده باشند . اگر هم همه اونها که شب خونه ما بودند فهمیدند که خیلی آبرو داری کردند به روی من نیاوردند .
این قسمت ماجرا هیچ ربطی به خونه نداشت. فقط یه چیز پرت و پلا گفتی که مثلا بشه مقدمه.
ماجرای خونه مربوط به اون جلسه کذایی 3-4 و جلسه بی نتیحه پارسال است ( که هی می گفتی خانوم اولی یه سری شروط غیرممکن گذاشت ) که قرار شد بری خونه را بهشون برگردونی و مهریه ات را هم برگردونی. بعدش هم برای همین با همسر قهر بودی و دعوا کردی و گریه و زاری و ... آخرش هم رفتی مهریه بخشیدی و الان هم با خوشحالی می گی بخشش مهریه قابل حاشا کردن است.
کلا که از حاشا کردن خیلی خوشت می آد !
از اونجا که به سلامتی و میمنت همیشه خبر رسان در بین ما هست و کم هم نیست ، از جایی به من خبر رسید که بین خانوم اولی و همسر سر جریان مهریه دعوا هست و خانوم اولی به جای مهریه خونه من رو خواسته .
از چه جایی؟ کی برای تو خبر می آره؟ این موضوع توی جلسه علنی اعلام شد. خبر رسان کدومه.
از اول هم برای مهریه خونه من رو میخواسته . یعنی اون موقع که خواهر شوهر به من گفت هم جریان همین بوده ولی اون موقع خواهر شوهر به این واضحی نگفت . واقعا من نمیدونم این دوتا مورد مهریه و خونه من به هم چه ربطی میتونست داشته باشه . خود همسر هم این خبر رو تایید کرد . قبل از این که من چیزی بگم خودش گفت که به تو ربطی نداره من قبول نکردم . مهریه خانوم اولی به من ربط داره گفتم مهریه میخوای من مهریه رو میدم یا به میزان همون یک چیزی به نامت میکنم .
خانوم اولی هم مهریه رو نمیخواسته. چون اگر واقعا میخواست میبرد میگذاشت اجرا . بصورت زبانی و بهتر بگم دعوایی خواسته بود و فقط خونه من رو میخواست .
مهریه خانوم اولی یک تعداد سکه هست. زیاد هم نیست . لازم به ذکر هست که مهریه من هم دقیقا همون مقدار هست .
هست یا بود؟
مگه نبخشیدی؟ تمام شد رفت.
حاشا و اینا؟
ولی قیمت خونه خیلی بیشتر از این حرفها هست و اصلا قیمت مساوی نداشتند که به جای اون ، این رو بخواد . تازه بخواد هم مهریه حقش هست کار خوبی میکنه . همسر وظیفه داره بده . ولی باید از خود همسر بخواد . نه من
در هر حال همسر گفت که این موضوع اصلا به تو ارتباطی نداره و بین من و خانوم اولی هست و من اصلا این حرف رو قبول نکردم . من هم حرفی نزدم . اعتراف میکنم اون موقع حتی تعارف هم نکردم که خوب اگر تو راضی هستی خونه رو میدم . ولی از حال و روز همسر معلوم بود که بیحوصله هست . خیلی سعی میکرد معمولی باشه ولی من متوجه میشدم
. یک بار با برادر شوهر دوم حرف میزدم . حرف خودمون بود بیشتر برای احوالپرسی و این که نی نی خانوم چطور هست و جاری خوبه و این قبیل حرفها . حرف همسر شد گفت چند روز هست وقت نشده ببینمش چطوره. گفتم خوبه ولی تازگی زیاد حال و حوصله نداره . خیلی پیش میاد که تو خودش باشه . برادر شوهر به من گفت تو سر به سرش نذار . گفتم من این کار رو نمیکنم . مشکلی هم بینمون نیست که سر به سرش بذارم .
برادر شوهر هم آلو تو دهنش خیس نمیخوره ، گفت حسنا تو مراعاتش رو بکن . از سه شنبه که میره خونه خانوم اولی تا خود شنبه دعوا و بحث دارند . گفتم تو از کجا خبر داری ؟ گفت من خبر دارم میدونم . برای من هم تعریف کرد که از کجا خبر داره و مطمئن هست .
خوبه که همتون هم منبع موثق از زندگی و تختخواب خانوم اولی دارید. تو خونش نفس می کشه جاسوسها همه را خبر می کنند.
حالا این منبع موثق کی هست؟ خدمتکار خانم اولی؟ نکنه واسه آقاااا نقشه کشیده باشه
بحث و دعوا هم سر همین هفته ای سه روز خونه من بودن و سر جریان مهریه هست که خانوم اولی گفته حتما خونه حسنا . همسر هم قبول نمیکنه و مرتب بگو نگو دارند . گفت که مدتی هست که حرف این مساله هست و تازه نیست ولی الان بدتر شده .
برادر شوهر بعد از تعریف کردن به من گفت تو دخالت نکن و به زندگی خودت برس ولی با اون حرفها فکر من رو مشغول کرده بود . من دوباره با همسر حرف زدم و حرف این جریان رو پیش کشیدم . این بار بهش گفتم اگر واقعا فکر میکنی مشکل حل میشه و تو هم راضی هستی به من بگو . نگفتم که من خونه رو میدم فقط گفتم به من بگو . ناراحت شد و گفت نه من قبول نمیکنم مهریه خانوم اولی به تو چه ربطی داره؟ من به خانوم اولی گفتم اگر واقعا مهریه میخواد که من میدم اگر هم بهانه هست که هیچی . من چیزی نگفتم . این حرف رو که پیش کشیدم به من هم گفت به تو هیچ ربطی نداره و در کل یک چیزی بدهکار هم شده بودم که چرا مرتب این حرف رو پیش میکشم و سوال میکنم .
خانوم اولی هم حتما دید من فهمیدم و به روی خودم نیاوردم
از کجا دید؟ دوربین مخفی داره؟ یا همون خبرچین کذایی از طرف تو هم خبر می بره؟
جاسوس دو جانبه است؟
هدفش چیه؟ به هم ریختن زندگی همسر و آشفته تر کردن اوضاع؟
و همسر هم عکس العملی نشون نداد ، با بابا تماس گرفته بود و در مورد این موضوع صحبت کرده بود .حداقل یک مدت صبر هم نکرد و میخواست سریع به منظور برسه .
جلسه بعد از کنکور بهار یادته؟
گفتی یه شرطهایی گذاشت ممکن نبود؟
دوباره امسال جلسه گذاشت شرطهاش را تکرار کرد و مجبورت کرد قبول کنی.
یک سال صبر کرد که بری خونشون را پس بدی. چقدر باید صبر می کرد که بس باشه؟
بابا هم گفته بود به من ارتباطی نداره . اینطور که شنیدم ( خواهرام که خبر از همه حرفها داشتند مو به مو به من گفتند ) خانوم اولی هم خیلی با بابا صحبت کرده بود .
توی پستی که در باره شمال رفتن نوشتی که پای خواهرت رگ به رگ شده بود و نشسته بودی گریه می کردی و دیگه کلا یادت رفت!
اون روز گریه ات برای همین خونه بود و گفتی که خانوم اولی زنگ زده به بابا و ...
اون روز تازه زنگ زده بود و خودت هم بودی، بابات هم گفت برو امضا کن. باید از اول این کار را می کردی.
حالا می گی خواهرها به تو خبر می دادند !!
برگ 132 - تعطیلات عید فطر :
نوشته بودم این بار شمال سختی بود . یکی دیگه از مشکلاتش این بود که واقعا نمیدونم این مشکل تازه بوجود اومده چی هست که من تهران آب میخورم خانوم اولی شماره بابا رو حفظ شده و زنگ میزنه خبر میده . این بار هم شمال بودم که زنگ زده بود . من که نفهمیدم کی زنگ زده . وقتی فهمیدم که بابا از من سوال کرد اینطوری شده ؟ تعجب کردم گفتم شما از کجا میدونید؟ گفت یعنی خانوم اولی به من زنگ نزنه تو نباید بگی ؟
اعتراف میکنم عصبانی شدم . از این که این موضوع چه ربطی به بابای من داشته . اصلا این موضوع به من هم ربط نداشته . این که یک موردی بین خودش و همسر باشه و تازه من نمیدونستم . اتفاقی فهمیدم . اگر نمیفهمیدم همسر هم هیچ وقت نمیگفت چون اصلا به من ربط نداشت . حالا به من ربط پیدا کنه و به بابا هم زنگ بزنه از اون حرفها هست .
بدتر این که بابا از دست من دلخور بود که چرا یک کاری رو همون اول انجام ندادم و همین الان انجام بدم و چرا اصلا باید بگه و مطرح کنه . اگر اجازه بدید موضوع رو نگم چون اصلا حوصله ندارم . شاید بعدا گفتم ولی الان در همین حد سربسته نوشتم
.
منظور بابات از همون اول، یعنی همون موقع که رفتید مهریه را ببخشی، قرار بود خونه را هم پس بدی. چرا همون اول انجام ندادی.
همون اول تو این جمله فقط همین معنی را می ده.
این که من برای پول موندم و برای خونه موندم و همین رو میخوام و اگر برام مهم نبود وقتی فهمیدم خونه رو میدادم و اصلا حرفش رو هم نزدم و... از این قبیل حرفها . یک سری هم به بابا گفته بود که شما که توی همون جلسه 3-4 ادعا داشتید دختر من خونه داره به هیچکی احتیاج نداره نیازی نیست به خاطر یک خونه منتی سرش باشه ، حالا چی شد . معلومه شما هم دخترتون رو نشناختید . حتی به بابا گفته بود معلومه شما هم بدتون نمیاد دخترتون به خاطر خونه و پول بمونه هر روز بیشتر بگیره .
انگار من از روز اول به همسر گفته بودم به من خونه بده .
یک حرفهایی که وقتی شنیدم واقعا سرم سوت کشید . از همون اول که بابا به من گفت چنین جریانی شده و من گفتم شما از کجا میدونید ، تا وقتی همه رو فهمیدم ، واقعا از شدت ناراحتی نمیدونستم چی بگم . بابا به خانوم اولی گفته بود این مسائل به من ربطی نداره و مهریه بین خودتون و همسر هست باید حل بشه نه بقیه و از این قبیل ، ولی به من که رسید خیلی ناراحت بود .
میشه گفت عصبانی بود . گفت من به تو گفتم داری میری حق طلاق بگیری برو بگو بنویسند با بخشیدن خونه و مهریه چرا فقط مهریه رو نوشتی ؟
چرا بابات این موضوع را مطرح کرد؟ تو گفتی رفتم مهریه ببخشم که حق طلاق بگیرم.
همسر چرا برای دادن حق طلاق بخشیدن مهریه را خواست. اون که گفته بود هر کس طلاق بگیره هم تا آخر عمرش مخارجش با من هست. بخاطر چند تا سکه ناقابل؟ نمی تونست بگه حسنا حق طلاق بهت می دم، مهریه ات هم سرجاش؟
فکر نمی کنی داستان را کمی تحریف کردی؟ مهریه را دز ازای حق طلاق ندادی. خانوم اولی دستور دادند حسنا باید مهریه اش را ببخشه و خونه مون را هم پس بده.
حرفی از خونه نبود. تا اون روز هم هیچوقت نگفتی کسی بهت گفته حسنا برای خونه اومده. فقط ما گفته بودیم.
روز اول بهت گفتم گوش نکردی . هر بار باید بیان بگن خونه گرفته ؟ مگه تو تو کوچه موندی خونه نداری زندگی نداری ؟ گفتم من میخواستم نوشته بشه خونه و مهریه . همسر نذاشت . گفت من با اون کار ندارم تو حرف منو گوش نکردی ؟ این خونه چیه که باید به خاطرش حرف بشنویم ؟ من چند بار به تو گفتم . برو خونه رو بده و خونه خودت زندگی کن . گفتم بابا من این کار رو نمیکنم . اصلا قضیه خونه نیست . خدا رو شکر شما زحمت کشیدید من خونه دارم نیازی هم ندارم ولی مساله شنیده حرف زوره . چرا باید خانوم اولی اینطوری بگه ؟ به من چه ربطی داره ؟ مهریه میخواد یا حتی خونه میخواد هر چی میخواد از شوهرش بگیره . مگه نداره مگه به نامش نیست مگه همسر نگفته مهریه رو هم بهش میده برای چی باید بهانه بگیره ؟ من زیر بار حرف زور نمیرم .
اگر خانوم اولی خودش خونه به نام خودش نداشت اگر احتیاج مالی داشت یک چیزی . الان چرا باید زور بگه ؟ مگه همسر از مال و اموال خانوم اولی برای من خونه خریده ؟ خدا رو شکر نه من تو پیشرفت کار همسر نقشی داشتم نه خانوم اولی نقش داشته .
نهایت شعورت در این جمله است. خانوم اولی فقط بهار را زاییده و لاغیر.
هیچ نقشی تو اون زندگی نداشته.
البته از کسی که برای تامین 6 یک مرد زن دوم شده، انتظار درک بیشتر از این نمی ره.
تمام این موقعیت رو به خاطر زحمت خودش و به کار بردن عقلش به دست آورده . حتی اگر من به همسر یک بار هم میگفتم خونه میخوام و به نام من میکرد ، دلم نمیسوخت . خودش از روز اول گفت . تصمیم گرفت خودش هم به نام من کرد .من که بهش نگفتم .
بابا باز هم دلایل خودش رو میاورد و عقیده داشت که من برم و خونه رو بدم . من هم گفتم این کار رو نمیکنم . نه به خاطر خونه . به خاطر مساله بهانه گیری. از کجا معلوم خونه روبدم یک بهانه دیگه نیاره . بابا هم میگفت اگر بهانه دیگه داشت مطمئن باش همین الان میگفت . در هر حال به بابا گفتم این کار رو نمیکنم . اگر لازم باشه میرم به نام خود همسر میکنم نه خانوم اولی. .
من برگشتم تهران و بعدا متوجه شدم که خانوم اولی مجددا پشتکار بسیار زیادی در زنگ زدن به بابا به خرج داده . من وقتی برگشتم به همسر گفتم که خانوم اولی زنگ زده و در این مورد گفته و واقعا نمیدونم به بابای من چه ربطی داره . این بار تاکید هم کردم گفتم ببین اگر حرف دل خودت هم هست، همین الان صادقانه به من بگو . من ناراحت نمیشم همین فردا میرم خونه رو به نام میزنم . گفت نه اصلا و دوباره حرفهای قبلی . گفتم پس بگو خانوم اولی به بابا زنگ نزنه که گفت حرف گوش نمیده و از این قبیل . ولی گویا به خانوم اولی گفته بوده که چرا زنگ زدی و اینها رو گفتی
تو تلفن های بعدی خانوم اولی به بابا گفته بوده که مخصوصا با دخترتون نقشه کشیدید به همسر خبر بده که من به شما گفتم . هر کاری میکنید و هر دست آویزی به کار میبرید تا دخترتون خونه رو داشته باشه
. بابا هم ناراحت و عصبانی با من تماس گرفت که چرا گفتی . در کل خیلی با من حرف زد و گفت بیا برو خونه رو بده . میتونم بگم بابا از خاصیت پدر بودن خودش و این که من دخترش هستم و حرفش رو گوش نمیدم و این که به عنوان پدرم نمیتونه چیزی رو ازم بخواد چون گوش نمیدم و ..... این قبیل حرفها استفاده کرد تا من گفتم به خاطر شما این کار رو میکنم
. اگر به خودم بود زیر بار این زور گویی نمیرفتم . حداقل الان زیر بارش نمیرفتم شاید بعدا که بهانه ها خوابید کاری میکردم . نهایت به خود همسر برمیگردوندم . ولی حرف زور گوش نمیکردم. بابا گفت عیب نداره به خاطر من برو این کار رو بکن . گفت به همسر هم نگو اگر بگی و نذاره این کار رو بکنی باز هم همین حرفها که مخصوصا این کار رو کردید و نقشه کشیدید
در هر حال من رفتم دفتر خونه و مدارک رو بردم که برام استعلام ها رو بگیرند . تو این فاصله یکی از دوستان عزیزم که جا داره همین جا هم ازش تشکر کنم ،گفت تو فقط به خاطر دل پدرت داری این کار رو میکنی . ولی حالا که همسر نمیدونه و نمیخوای بگی ، حداقل به یک نفر دیگه از فامیل شوهرت بگو که بدونه . برادر شوهرها یا پدر شوهر . بذار در جریان باشند. برادر شوهر ها که هیچی . من به پدر شوهر زنگ زدم و خواستم پدر شوهر رو ببینم . اون روز که رفتیم پارک باهاش صحبت کردم و گفتم که میخوام این کار رو بکنم خواستم شما بدونید و هر جا میرم همراه من باشید . تنها نباشم . پدر شوهر هم گفت که خبر داره که سر جریان مهریه مشکل بوجود اومده ولی هیچ دخالتی نکرده . گفت لازم نیست تو این کار رو بکنی مهریه خانوم اولی به تو ربطی نداره و این بهانه هست . ولی زیاد هم اصرار نکرد . وقتی من گفتم این کار رو میکنم و تصمیم گرفتم ، چیز زیادی نگفت که حتی من رو منصرف کنه یا بگه با پدرت صحبت میکنم
. قبول کرد که هر وقت کاری بود با هم بریم .
تنها کاری که پدر شوهر کرد این بود با من تماس گرفت و سوال کرد کدوم دفتر خونه هست . گفت سند دیگه ای هم باید تنظیم بشه که نوشته بشه مهریه رو در قبال این خونه دریافت کرده . از کچا معلوم که بعد از گرفتن خونه دوباره مهریه رو هم نخواد . من آدرس و شماره دفتر خونه رو دادم . و با خودم فکر کردم در مقابل قیمت خونه ، اون مبلغ مهریه ، چیزی نیست که حالا معلوم بشه گرفته یا نه . گیرم دوباره مهریه رو هم میگرفت به حال من چه فرقی داشت ؟
من ا زهمون موقع که دادم استعلام ها رو بگیرند به این فکر بودم که دنبال خونه هم بگردم . چون خونه خودم دست مستاجر هست و تازه هم قرارداد رو تمدید کرده بودم . مستاجر خونه ام هم واقعا آدمهای خوبی هستند .
خونه خودت اگر خوب بود که می رفتی توش می شستی. قانونی هم دو ماه فرصت باید بدی تا ایشون خونه پیدا کنه.
آدمهای خوبی هم که هستند پس اذیت نمی کنند برای رفتن.
دیگه اعصاب خوردی خونه دیدن و بنگاه رفتن و با صاحب خونه سرو کله زدن و اسباب کشی و از اونطرف هم به امورات مستاجر رسیدگی کردن نداره.
راستش را بگو نقشه ات چیه که نمی ری خونه خودت؟
می ترسی خانوم اولی بخنده بگه شوتش کردم همون محله ای که ازش اومده بود؟
نقشه بعدیت چیه؟
تو فکر بودم که خونه رهن کنم تا وقتی که برم خونه خودم . برای جریان خونه پیدا کردن و گرفتن بعدا مینویسم
در هر حال استعلام ها اومد و همه چیز آماده شد . من مدارک خانوم اولی رو هم داشتم ( مدارک خانوم اولی دست شما چی می خواد؟ توی همون جلسه 3-4 دادند بهت گفتند برای انتقال سند اینها را هم ببر. درسته؟ ولی الان می گی از آسمون مدارک رسید. اصل شناسنامه و اصل کارت ملی و اصل .... مدارک خانوم اولی خونه تو است؟ )
نیازی نبود که بهش خبر بدم. . حتی وقتی مسافرت رفتیم و خودش مسافرت هم بود و من به برادرش زنگ زدم ،خبر نداشت . پدر شوهر هم سر قولش بود و خبر نداده بود . ولی وقتی همه چیز آماده شد به پدر شوهر گفتم که آماده هست و میریم دفتر خونه . به خانوم اولی بگید و شما هم باشید .بابا در جریان بود . این دفعه که شمال بودم ، بابا گفت روزی که میخواین برید دفتر خونه من هم میام .
اومد که خانوم اولی سرت کلاه نذاره و چک تقلبی بهت نده؟
یا اومد اسکناس ها را کمکت بشمره.
سند بدون پول به نام زدن دیگه کسی را نمی خواست.
راستش را بگو بابا آمده بود چیکار؟
بابای که می ذاره دخترش زن دوم برای 6 بشه که می دونه دخترش چه گرگیه.
برای انتقال یک خونه پا نمی شه بیاد تماشا!
توی پستت هم نوشته بودی بابا کار اداری داشت و من هم مرخصی گرفتم که اون یک روزی که هست با هم باشیم و تنها نباشه.
دروغ به این مسخرگی را واسه چی گفتی؟ می نوشتی من کار اداری داشتم و بابا اومد همراهم باشه.
به همین دلیل بود که بابا اون روز صبح اومد و شب برگشت . میتونستم کاری کنم که اصلا با خانوم اولی روبرو هم نشم ولی دلم نمیخواست اینطور بشه . اون روز هم بنا به توصیه یکی از دوستان حسابی خوش تیپ رفتم
. برعکس بارهای قبل که با خانوم اولی روبرو شده بودم همیشه ساده و بدون ارایش . این بار هم ارایش شیک و ملایم داشتم هم این که خیلی شیک و ست پوشیدم . البته میشه گفت در نوع خود ساده و شیک بود
. خانوم اولی هم که مطابق معمول از من کم نیاورده بود و مثل همیشه شیک و آرایش کرده اومده بود . در هر حال توفیق اجباری شد که یک بار هم شده خانوم اولی بنده رو خوشگلتر و خوش تیپ ببینه . فکر نکنه من بلد نیستم تیپ خوشگل بزنم و آرایش شیک و ملایم داشته باشم
خانوم اولی از همه دیرتر رسید . به بابا و پدر شوهر سلام کرد . من سلام کردم جواب نداد . گفتم ببخشید من سلام کردم . یک نگاهی کرد و گفت سلام . نشسته بودیم. جهت نگاهش به سمت من نبود . من داشتم نگاهش میکردم . اعتراف میکنم دلم گرفت . برای هر دو تامون و برای این زندگی
. وقتی اومده بود ماسک زده بود . معمولا میره بیرون میزنه . کمی که نشست برداشت . نمیدونم انرژی نگاه من بود یا در کل خودش هم دلش خواست همون موقع ها یک نگاهی به من بندازه . وقتی متوجه شد من داشتم نگاهش میکردم صورتش رو برگردوند و دیگه هم نگاه نکرد .
میدونستم اگر خودم نمیخواستم هیچ چیزی نمیتونست من رو مجبور کنه که این کار رو بکنم . به خودم گفتم من به خاطر حرف بابا و دل بابا این کار رو کردم . میتونستم نکنم . نهایت بابا از من دلخور میشد که حرفش رو گوش نکردم و بعد هم فراموش میکرد . من با خواسته خودم رفته بودم و اونجا نشسته بودم . به همین دلیل هم حس بدی نداشتم . شاید اگر توصیه دوستم نبود لبخند نمیزدم و معمولی مینشستم ولی چون خیلی به من سفارش کرده بود لبخند هم فراموش نشد
. شاید خانوم اولی انتظار نداشت که با لبخند و آرامش بشینم و نگاهش کنم . نمیدونم هر چه بود بعد چند لحظه بلند شد جای خودش رو رو عوض کرد و طوری نشست که تو یک ردیف بودیم و برای نگاه کردنش باید سرم رو برمیگردوندم و خم میشد که قاعدتا من چنین کاری نمیکردم
.
موقع امضا کردن شد و رفتیم . وقتی امضا کردم ، مستقیم به صورتش نگاه کردم و با لبخند گفتم خانوم اولی مبارکتون باشه . من همیشه اسم کوچک خانوم اولی رو صدا میکنم با پسوند خانوم . یعنی برام عادت شده همینطوری هم بخوام حرف بزنم و ناراحت هم باشم انگار اون خانوم به اسمش چسبیده و همیشه عادت دارم اینطوری صدا کنم . اون لبخند هم توصیه دوستم بود . جوابم رو نداد .
امضاهای خودش هم تموم شد . و اینطور شد که دقیقا قانونی شد که در قبال خونه مهریه رو بخشیده . من خیلی از مسائل حقوقی سر در نمیارم ولی اینطور که پدر شوهر سوال کرده بود و قبلا گفت، اگر فقط میرفت و مهریه رو میبخشید ، هبه محسوب میشد . دو تا شاهد هم از طرف خود خانوم اولی ( نزدیکانش ) نیاز بود به این دلیل که ظاهرا موارد زیادی هست خانومی میره مهریه رو میبخشه و بعد از بخشیدن میره میگه من راضی نبودم و مجبور شدم و از این قبیل و باز هم قضیه قابل پیگیری میشه .
این را پدر شوهر نگفت.
توی جلسه 3-4 خانوم اولی گفت حسنا باید بره مهریه اش را ببخشه و خونمون را هم پس بده. تو هم با گریه و زاری و دعوا با همسر چند روز را گذروندی و بعد از تحقیق و مشورت با وکیل گفتی باشه می رم مهریه را می بخشم و بعد می زنم زیرش. رفتی بخشیدی.
خانوم اولی پی گیری کرد که چرا همه قرارهای جلسه را انجام ندادی. یعنی خونه را پس ندادی. و ....
در هر حال توی دفتر خونه گفته بودند که اگر این موضوع قید بشه ، دیگه نیازی به شاهد هم نیست و دریافت مهریه محسوب میشه . نه بخشش . در کل این مورد رو پدر شوهر گفته بود و اگر هم نمیگفت باز برای من نه فرقی میکرد و نه مهم بود .
وقتی رفتیم بیرون دم پله ها و موقع خدا حافظی بابا به خانوم اولی گفت مبارکتون باشه . گفت ممنون . بابا گفت قبل از رفتن ازتون دو تا خواهش داشتم . خانوم اولی گفت بفرمائید . بابا گفت برای این اومدم که شما بدونید داشتن این خونه نه برای من مهم بود نه دخترم که بشینیم نقشه بکشیم . دختر من به خاطر داشتن خونه ،زندگی نمیکنه نیازی هم نداره این کار رو بکنه . هنوز هم میگم از روز اول خونه داشت و نیازی به این مسائل نداشت .
اگه یه بار بگی علت ازدواجت چی بود خوشحال می شیم بدونیم.
عاشق نبودم.
رابطه یواشکی نداشتم.
چشم به مال و اموالش نداشتم.
با مردی که زنش مرده باشه یا زنش را طلاق داده باشه نمی خواستم ازدواج کنم.
الان می شه دقیقا بگی نذر چی داشتی؟ نذر 6؟
میخوام همینجا جلوی پدر شوهرتون ازتون خواهش کنم آخرین بار باشه که با هم صحبت میکنیم . من یک بار دیگه هم به شما گفته بودم. شما دوباره تماس گرفتید . جواب تلفن رو دادم . این بار خواهش میکنم خودتون رعایت کنید به من زنگ نزنید . کاری نیست من بتونم برای شما انجام بدم .
بابا ثابت کرد که می تونه براش کاری کنه. مگر نه این که انجام داد. چرا می گه نمی تونم؟ مگه نه این که به کمک بابات خونشون را پس گرفتند؟
خانوم اولی گفت چشم دیگه با شما تماس نمیگیرم . بابا گفت خواهش دوم هم اینه که شما خودتون زحمت بکشید به همسر اطلاع بدید که خونه به نامتون شده . تمام حرفها رو هم که خانوم اولی گفته بود مخصوصا میخواین به همسر خبر بدید تا نذاره و دست آویز و اینها رو هم گفت . بعد هم گفت ما که تا این لحظه نذاشتیم همسر متوجه بشه از این به بعد هم نمیگیم . نه من نه حسنا . از آقای ....( پدر شوهر ) هم خواهش میکنم چیزی نگن تا شما خودتون اطلاع بدید .
خانوم اولی گفت من خودم به همسر میگم . برای همسر فرقی نمیکنه . بابا گفت اگر فرق نمیکرد که شما ما رو متهم نمیکردید که میخوایم کاری کنیم تا همسر نذاره این کار انجام بشه و حسنا خونه رو نگه داره . خانوم اولی گفت اون موقع اشتباه کردم الان فهمیدم برای همسر فرقی نداره . خودتون هم میگفتید مخالفت نمیکرد .
شیر خانوم اولی
واقعا از اون حرفها بود . اگر اینطور بود که میگفتی همسر خودش به من بگه بیا برو خونه رو بده به خانوم اولی لازم به این کارها نبود
.
منظور خانوم خانوما این بود که اگر همسر می خواست می تونست یه جور دیگه حسنا را راضی کنه. وقتی کاری نکرد و به من گفت برو هر کار می خواهی بکن یعنی براش مهم نبوده چه بلایی سر حسنا می آد
دلم میخواست یک چیزی بگم ولی حیف که به بابا قول داده بودم حرف نزنم .
فقط وقتی می خواستی زن دوم بشی و نذر 6 برای ارضای نیازمندان داشتی ، بابا و حرفش مهم نبود. . فقط در اون مورد کوچولوی خاص، حرف بابا شده بود پشگل ( به یاد شیدا )
بابا گفت خدا رو شکر که براش فرقی نداره .پس زودتر بهش بگید این کار انجام شده چون حسنا میخواد اسباب کشی کنه و نمیشه بدون خبر این کار رو بکنه . گفت من مشکلی ندارم حسنا میتونه تو اون خونه بمونه . فعلا لازم ندارم .بابا گفت دختر من نیازی نداره تو اون خونه بمونه مستقل تر از این حرفهاست .خانوم اولی گفت هر طور راحتین . این رو هم گفت که به همسر میگه .خدا حافظی کرد و رفت . پدر شوهر هنوز نرفته بود
پدر شوهر عروس بیمارش را ول نمی کنه تنها بره، بشینه با تو گپ بزنه. یا ماشین داره و عروس خانوم را می بره می رسونه. یا عروس با راننده اومده و پدر شوهر را می بره می رسونه.
هنوز نفهمیدی که اونها یک خانواده اند و تو زالو.
آخه مگه احمق هست اون را ول کنه بمونه پیش تو و بابات !!
اعتراف میکنم از این که خانوم اولی گفت تو همون خونه بمونه عصبانی بودم و از این که چیزی نگفته بودم .
بهت انداخته. نفهمیدی؟
یعنی من لازم نداشتم و ندارم. خواستم بهت ثابت کنم که می تونم.
امن هم خونه را لازم ندارم. سگ خور. برو بشین توش
انگار من دیوانه بودم که برم خونه رو به نام بزنم اون هم وقتی که مجبور نبودم و میتونستم کاری کنم که این اتفاق نیفته . بعد تو همون خونه بمونم که هر روز خانوم اولی بگه تو خونه من نشسته . پدر شوهر میخواست خداحافظی کنه من گفتم خیلی ممنون که اومدین و همراه من بودید ولی از حق نگذریم شما هم زیاد ناراضی نبودید که خونه به نام خانوم اولی بشه .
پدر شوهر از این حرف من خوشش نیومد . گفت من بهت گفتم لازم نیست این کار رو بکنی خودت اصرار داشتی گفتی به خاطر این که بابا از من خواست . تو که راضی بودی. گفتم بله اگر خودم نمیخواستم هیچ کی نمیتونست من رو مجبور کنه که این کار رو بکنم .
مگه کاری که خانوم اولی کرد اسمش چی هست؟ مجبورت کرد دیگه. چرا اینقدر عقلت کمه حسنا.
مگه خودت رفتی هدیه دادی بهش؟ مجبورت کرد خونشون را پس بدی. چرا می گی هیچ کس نمی تونست. تونست و کرد.
الان هم اصلا پشیمون نیستم و سر تصمیم خودم هستم . من خودم خواستم خودم با شما تماس گرفتم و گفتم که همراه من باشید ولی شما هم اگر ناراضی بودید حداقل اصرار بیشتری میکردید که نیازی به انجام این کار نیست در هر حال باز هم ممنون . فکر میکنم خبر دادن به شما به نفع همسر هم شد چون کاری کردید که دیگه نیاز نباشه دوباره مهریه رو هم پرداخت کنه .
بدون حضور همسر مهریه زنش پرداخت شد؟
هاهاها ....
جوک هفته.
بابا گفت حسنا تو نیازی به اون خونه نداشتی الان هم نیاز نداری دوست ندارم از این حرفها بزنی . گفتم حق با شماست . از پدر شوهر هم معذرت خواستم گفتم ببخشید این حرف رو زدم . پدر شوهر همون موقع جواب من رو نداد ولی اون روز که نمیخواستم برم بالا و به برادر شوهر گفتم من پایین هستم ، گفت برم بالا و سر این موضوع صحبت کرد .
من هم دوباره معذرت خواستم .بین حرفهام به پدر شوهر گفتم من ناراحت نمیشم که شما طرفدار خانوم اولی باشید . خوشحال هم میشم چون به این نتیجه میرسم شما آدم درستی هستید و برای خانوم اولی که سالها عروستون بوده احترام قائل هستید . ولی شما بارها گفتید که تو هم جای دختر من هستی . این جای دختر بودن به سخن آسون هست . اگر دختر خودتون بود شما مثل بابای من رفتار نمیکردید .
سرهنگ هم حتما برگشت گفت دختر من شکر خورده بره زن دوم بشه تا این طوری خوار و خفیفش کنند.
البته جناب سرهنگ هم در مقابل من کم نیاورد و میخواست ثابت کنه اشتباه میکنم ولی هر چقدر حرف زدیم من از حرف خودم برنگشتم .
برای حرفی که به بابا زدم که هنوز هم بهش فکر میکنم ناراحت میشم ، جریان این بود که وقتی رسیدیم خونه خسته بودم و میشه گفت کلافه هم بودم . دلم میخواست حداقل بابا بمونه ولی میدونستم نمیتونه و باید بره . صحبت میکردیم که من حسنا بدی شدم
. از بابا گله کردم . گفتم شما منو مجبور کردید که این کار و بکنم . به خودم بود زیر بار حرف زور نمیرفتم . خونه برای من ارزش نداشت ولی صبر میکردم تا زورگویی در کار نباشه و به نام همسر کنم . خانوم اولی خوب فهمید که با شما چطور صحبت کنه .دست گذاشت رو نقطه ضعف شما
. انقدر گفت و گفت تا شما بهتون بر بخوره بیاین به من بگین برو خونه رو به نامش کن . لاینقطع هم حرف میزدم . گفتم درسته من خونه دارم احتیاجی هم ندارم ولی دلیل نداشت زیر بار حرف زور برم . همیشه همین اخلاق شما باعث میشه دیگران سوء استفاده کنند
.
انقدر بد شده بودم که حرف رو بردم به قدیم . گفتم پسرک هم که فوت کرده بود همینطور شد. من که اصلا حال و روزی نداشتم تا اومدن به شما گفتند پسر ما به خاطر شمال رفتن تصادف کرد و فوت کرد تقصیر حسنا بود حالا میخواد مال و اموالش رو هم بگیره ، به من گفتید همه رو ببخش .
برگهای اول در مورد بخششت نوشتی. گفتی پول پیش به نام من بود بهشون ندادم. تا جایی که تونستم بالا کشیدم. حالا چه اصراریه ثابت کنی به ما که بخشنده ای؟ بگو تونستم بالا کشیدم. الان هم خانوم اولی شاخ شده. اما من زرنگترم. از یه راه دیگه می کشم. من از این زندگی برو نیستم.
راحت بنویس حسنا. ما از خودیم
من اون موقع هم میتونستم صبر کنم بعدا ببخشم . بابا خیلی از حرفهای من ناراحت شد. وای الان هم فکرش رو میکنم میگم چرا انقدر بد شدم که با بابا اینطوری صحبت کردم و با ناراحتی رفت
. درسته الان معذرت خواستم و از دل بابا در آوردم ولی خوب باز هم خودم نارحت هستم
خیلی زیاد نوشتم و طولانی شد . خانوم اولی هنوز که هنوز هست، جریان این که خونه رو به نامش کردم به همسر نگفته. اگر برای همسر فرق نداره چرا همون روز این خبر رو بهش نگفت ؟ فکر میکنم این بار نوبت من هست که هر روز زنگ بزنم یا اس ام اس بدم که چرا به همسر نمیگی
.
قورباغه سبر می گه اینها که همه روز سر خونه دعوا داشتند، الان که آروم شده همسر نفهمیده؟
خب راست می گه. سوال داره بچه.
جوابش را بده. یا اون منبع موثق دروغ گفته و دعوایی نبوده یا تو دروغ می گی یا خانوم اولی یا شایدم قور قوری ما
این نکته رو بگم که من به خاطر این که بابا از من خواست رفتم این کار رو کردم . باز هم تکرار میکنم که تا خودم نمیخواستم ، هیچ آدمی نمیتونست من رو مجبور کنه .
خانوم اولی مجبورت کرد دیگه.
یکسال هم مقاومت کردی. اما بالاخره تونست.
اگر نه که چرا قبلا نرفتی بدی؟ چرا به من ندادی خونه ات را؟ چرا به خواهرت ندادی؟
چرا دادی به خانوم اولی؟ چون مجبورت کرد که خونه شون را پس بدی.
مگه مجبور کردن یعنی چی و چطوریه؟
حتی بابا . پس وقتی خودم تصمیم گرفتم ، پای حرف و تصمیم خودم هستم و به هیچ وجه پشیمون نیستم که خونه رو دادم . حتی یک ذره هم پشیمون نیستم
الان هم دنبال خونه میگردم برای رهن کردن تا خونه خودم رو از مستاجر بگیرم و بعد برم خونه خودم . جریان خونه پیدا کردن رو هم تو پست بعد میگم اینجا دیگه خیلی طولانی میشه
. ماشین رو هم برای همون میخوام بفروشم . خوب شد که ماشینم مال خودم بود و وقتی ازدواج کردم این ماشین رو داشتم . قسط هاش رو هم تماما از حقوق خودم پرداخت کردم و یک ریالش مربوط به همسر نیست . اگر اینطور بود که حتما ماشین و خونه شامل مهریه خانوم اولی میشد
.
قبلا گفته بودی همسر برات خریده. خوب شد که پست های قبل را ثبت موقت کردی و همه را قایم کردی. الان کلا می تونی یه داستان جدید بنویسی.
می خوای اینها را هم حذف کن. از فردا بنویس من زن اول بودم. خانوم اولی بعدا پیداش شد. کلا داستان را عوض کن.
نترس سیما و هیاپ می مونن. این دفعه پای منبر خانوم اولی سینه می زنند. مهم این هست که هر شب سریال پخش بشه. داستانش هر چی بود مهم نیست.
توی پست کبوتر که لینکش را چند روز پیش یکی گذاشته بود گفتی 206 اتومات داری. با حداقل سه سال کارکرد ( از زمان عقدت حساب می کنیم، دوران رابطه یواشکی که نگرفته بود؟ اونموقع فکر کنم نقد حساب می کرد.) و رفت و آمد جاده شمال، فوقش ازت بخرند سی تومان. اگر رهن خونه توی منطقه خوب شهر متری 5 تومن باشه، سی تومن فقط شش متر خونه بزرگتر می شه. بخاطر شش متر؟؟؟؟
برای افطاری در جواب یک کامنت گفتی متراژ خونم بزرگه و اگر بگم بقیه دردشون می آد. حالا بخاطر شش متر بزرگتر؟ خونه 200 متری با 206 متری چه فرقی داره؟
اگه می خواستی خونه سی متری رهن کنی، می گفتیم ماشین را بذار روش بشه 36 متر.
خونه 200 متری دیگه چهار متر کمتر بیشترش مهم نیست.
حسنا جان من
نقشه هات را روشن تر بگو. این دروغا چیه سرهم می کنی. ما گیج می شیم.
من میتونم همین الان با پول رهن خونه خودم ، خونه بگیرم . تو همین منطقه ای که الان هستم هم بگیرم . ولی میخوام پول رهن خونه خودم به اضافه پول ماشین رو بدم و خونه بگیرم . چون میخوام خونه خیلی بهتری باشه و بزرگتر از همین خونه فعلی
.
برای افطاری توی کامنت ها گفتی خونم بزرگه، متراژش را نمی گم که دردتون نیاد. قبلا هم که اشاره به دو خوابه بودنش کردی. یه نفر آدم که هیچ رفت و آمدی نداره و شبها می ره تو خونش می خوابه، خونه بزرگتر از "خیلی بزرگ" می خواد که توش سالن ورزشی راه بندازه؟ اون هم خونه اجاره ای. اونم به قیمت از دست دادن ماشین که وسیله رفت و آمد به کارت هست و ضروری. 20-30 میلیون پول بیشتر چقدر مگه روی متراژ خونه می آره. فوقش 5-6 متر.
حسنا یه کم کمتر دروغ بگو
خیلی دیگه حال به هم زن شده دروغهات.
در مورد خونه گرفتن باشه بعدا بنویسم . اینطوری خورد خورد نمیشه توضیح داد .
شوهرت چرا برات خونه اجاره نمی کنه؟
تو هم داری می شی مثل پری. یه بچه هم بزا.
قشنگ می شه پری. خودش کار می کنه. خودش خونه داره. شوهر می آد واسه 6 و رست و می ره
این هم جریان این مدت . تا بعد که دوباره بنویسم
پی نوشت : دوستان عزیزم تعدادی از کامنتهای پست قبل مونده و هنوز جواب ننوشتم که تایید کنم . پیشاپیش معذرت میخوام. چون همسر قرار هست طبق معمول بیاد دنبالم .وقت نمیکنم برم تایید کنم . برای همین فردا جواب مینویسم .
ادارات دولتی دو بعدازظهر تعطیله. حسنا تا ساعت شش می مونه که همسر بیاد دنبالش
کلا داستان خیلی درهم برهمه. اما بد نیست.
البته تقصیری هم نداری. کلی سوال بود که باید جواب می دادی و کلی مساله که باید قایم کنی و حواست باشه سوتی ندی. کامپیوتر هم باشه هنگ می کنه. والا به قرعان!
از ارث پسرک تا مهریه و خونه خودت و محله اون یکی خونه و رهن و ماشین و نحوه خریدش و قسطهاش و علت آمدن بابا و رفتن مامان و ... یه داستانی باید می نوشتی که این همه راست و دروغ توش جا بشه.
از اون طرف دیوانه بودن خانوم اولی را هم باید به طور مکرر نشون بدی و برای همین نصف شب که بابات مهمان شماست و همسر هم موبایل ها را خاموش کرده و به امر خطیر نیم ساعتی مشغوله، خانوم اولی مثل دیوانه ها زنگ می زنه به بابای تو !! که روان پریش بودنش تایید و تاکید کنه
یه وقت غصه نخوری ها! فدای سر خواننده های فارسی وان.
آخه آدمهایی مث سیما و هیاپ ارزش دارند که تو خودت را واسشون ناراحت کنی.
باور کن اصلا متوجه نمی شن چی می گی. هر چی دوست داری بگو و برو. بی خیال !
قربون دستت، این را هم از برگ 128 یادت رفت توش جا بدی. بی زحمت این را هم توی پست بعدی بگنجون
گلریز عزیزم
شما درست میفرمایین
اما فراموش نکن
حسنا
کارشناسیییییییییییی ارشدددددددددددددددد داره
مثه من که جوجه دانشجو نیست
هست؟
تازه مهربون هم هست
خانوم هم هست
هیچی دیگه
تازه گیا هم که گاندی شده
در جال بذل و بخشش
لیسانس داره.
عزیز دلی که اینجا بی نام کامنت میزاری
هم به خودت بد میکنی هم به حسنا
هم رفیق قافله هستی و هم شریک دزد
به کدوم طرف اعتماد نداری؟
کاملا مبرهنه به حسنا
برای همین میایی اینجا ویبره میگیری و میری اونجا
اگر دین ندارین لااقل آزاده باشین
لااقل برای حسنا رفیق خوب باشین
یزدانی همه تقصیرها از حسنا نیست.من فکر میکنم حسنا از نظر روحی در شرایط بدی بوده و خام زبون چرب و نرم این مرد شده.این وسط نباید فراموش کنی که همسر مهمترین نقش رو بازی میکنه.هیچ مردی اگر نخواد هیچ رابطه ای شکل نمیگیره.
خدا به داد خانوم اولی برسه
همیشه از سیاستهایی که این زن کنه، میخاد به کار ببره واهمه دارم
خدا بخاطر بهار ،زندگی خانوم اولی رو نجات بده
خدا تو رو به بزرگیت از این کنه ها وارد زندگی هیچکس نکن
مارو از شر شیاطین همجنس حفظ کن
جهان سومی میدونی کیه؟
کسی هست که واسش توضیح بدیهیات هم غیر قابل هضم باشه
متوجه هستی؟بدیهیات
چیزای دم دستی چیزایی که بچه های دبستانی هم بلد هستن
یه گالیله لازم داریم که بازم رو زمین بکوبه و بگه زمین میچرخهههه
طرف توهم ورش داشته می گه شما بی سوادید.
فریبا جون
دیگه تو ایران کسی زیر کارشناسی ارشد نیست.
همه یه مدرکی دارند. هم تو و هم ما.
شعور و درک هست که خریدنی نیست. یه فکری به حال اون قسمت کن.
تازه وارد جون
الان امین همه جاست
ای خدا
وای خدا
وای از جهل مردم
دو گروه کمر مرا بشکستن
جاهل مقدس مآب و عالم فاسد
حالا دیگه خودتون کامل برداشت کنین عالم کی هست و جاهل کی
زن بدبخت بیچاره سر زندگی خودش
حالا صدقه سری بهت یه چیزی تعلق گرفته برای برگشت منت هم میزاری و با نگاه دنبال میکنی؟
خانوم اولی معلومه خوشگل و خوش تیپه و خانواده دار
حتی حاضر نیست محل سگ هم به این زن آویزون بزاره
شوهرش هم که کامل مشخصه به غلط کردن افتاده
نه کار اونا بدنیست میان فحش میدن
فقط طرفداراش وببین کیا هستن امین
فریبا
بی نام هایی که هرروز اعلام حضور میکنن
کارما بده که وبلاگ برعموم ازادیکی رو داریم نقدمیکنیم
مانمگیم حسناننویس
میگیم داری مینویسی راست بنویس بزارهمه بشناسنت
نه دروغ پردازی مظلوم نمای کنی چندتا مردمثل امین اینجا واست بشن عاشق سینه چاک توزندگی واقعیت هم ازاین حربه مظلوم نمایی استفاده میکنی آیا؟
ما از زور بیکاری اینجا حرف میزنیم روی زندگی مردم که خراب نمیشیم
بچه هایی به این خوبی
میگن زن دوم شدن نون و آب داره
ما هم که تشنه و گشنه
جیران عزیزم
متن اون خانوم حق بجانب رو اینجا بزار ببینم دردش چیه
وای یعنی این آدما هوو دوست دارن
آخر زمون شده
یکی نیست بهشون بگه اخه به شماها چه مربوطه. زندگی مردم رو اینترنت جلو چشم همه پهن شده از جزیی ترین خصوصیات زندگیشون رو میارن اینجا میگن تا اتاق خوابشون رو توضیح میدن اون وقت ما داریم تو زندگی خصوصیشون دخالت میکنیم.زندگی خصوصی زن بینوای مردم رو میارن اینجا توضیح میدن همه بهش فحش میدن بد نیست هیچ کس نمیاد بگه چرا اینارو میگی همه میگن به به چه چه تو خیلی انسانی.هیچ کس نمیاد بگه چرا تو زندگی من دخالت میکنی اونوقت هردقیقه یکی از ن.چه هاشو میفرسته اینجا مارو راهنمایی کنن.بدو برو پیش صاحبت بهش بگو از خدا بترس که اینقدر دروغ میگی و ابروی زن بی گناه رو بردی.
نمیدونم چرا همه سریع جو میگیرتشون فکر میکنن یک چیزی بارشونه به همه برچسب جهان اول جهان سوم میزنن.هیچی حالیشون نیست نه معلومه چی هستن چی نیستن کجا درس خوندن ،فکر میکنن دوتا کتاب دانیل استیل میخونن الان دیگه فیلسوفن.جامعه شناساش اینقدر راحت نمیان مردم رو نقد کنن.
جالبه که خودش به خودش بد و بیراه میگه
به هر حال خودش ایرانی هست و طبق اون تعریفی که می کنی جهان سومی.
گرچه من به شخصه تعاریف این چنینی برام مهم نیست
این جغرافیا نیست که جهان سومی بودن را تعیین میکند. آدمها هستندکه آن را می سازند
! جهان سوم جا نیست، شخص است. جهان سوم منم. جهان سوم تویی. جهان سوم طرز تفکر ماست … نه آن مرزهایی که داخلش زندگی میکنیم ،
جهان سوم جاییست که مردمش جهان سومی فکر می کنند
فریبا فهمیدی جهان سوم کیا هستن
گلریزجون واست معنی کرد پس اون کسی که جهان سومی
حالا کی؟هرچندگفتم اومدم نباشی
فریبا امار میده که همیشه پا به پای ما هست
فریبا جان توکه بیکار نیستی برو به کارت برس برو پیش رئیس خانومت
برو دخترخوب برو اهان بدو برو اومدم نباشی ها
فریبا جان تو جهان اولی باش و از اینجا برو.تو خوب تو باسواد.میدونی جهان سوم به کجا میگن؟؟؟به جایی میگن که همه از کنار دروغگو رد میشن میگن به من چه....
هر روز می آد می خوندمون
هر روز می آد کامنت می ذاره چرا می نویسید
سلام ظهرهمگی بخیر
وقتی اینجا دروغهای حسنا رو میشه چقدرشب خوب میخوابم
خواهش می کنم این قدر تکرار نکنید خونه برای تطمیع حسنا به اسمش شده.امثال حسنا خودشون برای این جور مردا تور پهن می کنند و نیازی به تطمیع ندارن.یک بار شام خوردن تو فلان رستوران یا خرید از بهمان مغازه ای که آرزشو داشتن برای پا دادنشون کافیه.
احتمالا این حسنا بوده که با تطمیع همسر مجبورش کرده خونه به نامش کنه و حالا مجبور شده برش گردونه. البته در صورتی که حرفاش راست باشه من بعید می دونم کسی بیاد چند صد میلیون یا چه می دونم میلیارد به اسم کسی بکنه که کمتر از 2 ساله زنشه! آخه به چه حسابی؟برای 6؟ وقتی ارزونترش ریخته تو خیابون و این همه دردسرم نداره؟ مگه 6 با حسنا چیه که یکی این همه خرجش کنه؟
آره واقعا بیکارم که میام وبلاگ شما رو میخونم . هرکی وبلاگ شما رو بخونه بیکاره واقعا
من به زندگی شما چیکار دارم؟ این شمایید که تو زندگی دیگران دخالت میکنین
آخه به شما چه ربطی داره این چیزا؟
جهان سوم که میگن همین جاست. یه مشت آدم بیکار و حسود دور هم جمع شدین خیلی احساس خوبی هم دارین؟
متاسفم براتون واقعا. معلومه که همتون دو کلاس سواد بیشتر ندارین.
آن پشه هم تویی ما هیچ نیستیم
قورباغه سبز، اتفاقا زمانی که ماجرای دعوای مردک هوس باز با هر دو زن رو که خواندم آی دلم خنک شد، آی دلم خنک شد، کلی خندیدم. با خودم گفتم بیخود نیست که از قدیم میگفتن جای مردی که ۲ تا زن داره تؤ مسجده..... کاش حسنا این یک قلم رو راست گفته باشه و این مردک جدا تؤ این سنّ و سال یک شب بی جا مونده باشه و به خونه مادر پدرش پناه برده باشه... همیشه زنای بدبخت میرن خونه مادر پدرشون... یک بار هم این مردک هوس باز. همیشه شعبون یک بار هم رمضون..... البته میدونم که داستانهای حسنا خالی بند هیچ کدوم اعتبار نداره
جیران
من اگر جای مردک بودم می رفتم هتل.
اما اینقدر بی عرضه و بی غیرت و بی ... ( لغتی که می خوام پیدا نمی کنم. مخالف غرور داشتن ) هست که رفته خونه برادرش.
توی هتل هم می شستم به گندی که به زندگیم زدم فکر می کردم.
یزدانی جون،
من دقیقا متوجه نشدم زن چندمه، ولی اون پائین مایینها کامنت گذاشته. به ما خرده گرفته که چرا روی حسنا فوکوس کردین و بر سایر وبلاگهای زنان دوم که آروزی مرگ زن اول رو میکنند چشم بستین. عقیده قلبی من اینه که در جامعه دموکراتیک (که آرزو دارم روزی در ایران به وجود بیاد) همه حق نوشتن دارند. اگر کسی حقایق تلخ و کریه زندگی خودش رو به رشته تحریر در بیاره، حق داره و آزاده. من بهش به دیده عبرت نگاه میکنم و جامعه خودم و دردهای مردمش رو بهتر میشناسم و میشناسونم . اما اگر کسی زندگی خودش رو وارونه جلوه بده و وبلاگش مجموعه أی از تناقضات باشه، در این صورت من هم از حق دموکراتیک خودم استفاده میکنم و با مظهر فریب، ریا و دروغ در میفتم!
جیران
عاشق بابای حسنام
دائم میگه دخترم خفه شو
خودتم میدونی هر چی هست زیر سر توئه
پش لطفا حرف نزن بزار مردم برن سراغ زندگیشون
وای پدرشوهر رو بگووووووووووووو
همسر رو بگو که بی خبره
از همه چی بی خبره اما کلی اس واسش میاد
میخام ببینم همسر چیکار میکنه
همسر میگه :دمت گرم اولی خوب حقم رو گرفتی
نمی تونم راجع به پدرش چیزی بگم.
ولی فکر می کنم شاید و به احتمال زیاد گیر کرده و نمی تونه دختره را جمع کنه.
دلم می سوزه براش که دخترش اینقدر باعث شرمندگی و زحمتش می شه.
پستش رو با بدبختی خوندم
وای چقدر از خانوم اولی خوشم میاد
کلی بهش بی محلی کرده
آفرین خانوم اولی برو که داری خوب میری
خیلی با حاله.


این که با اعتماد به نفس و غرور و محکم اومده دفترخونه و خونه اش را گرفته و رفته.
خیلی شیک زد تو دهن حسنا
بعد هم بهش گفت دیدی خونه ام را پس گرفتم؟
لازمش ندارم. فقط خواستم بدونی مالک کیه.
حالا سگ خور!
برو بشین توش من لازم ندارم
فکر کنم دوست حسنا به اون هم مشاوره داده که ست بپوشه
حسنا علاوه بر صفات خوبی که تا به حال ازش میشناختیم عدالت رو هم در حد اعلا داره. به طوریکه وقتی خانم اولی همسر رو دعوا میکنه حسنا هم همسر رو دعوا میکنه تا یه وقت خدای نکرده همسر به طرف حسنا کشیده نشه.
من اعتراف میکنم اون زمان که اینا رو خوندم (همون یک سال پیش) باورم شده بود.
اونجا می خواست خودش را تو دل خواننده ها جا کنه اون مدلی داستان را نوشت و علت را هم واضح توضیح داد.

دو هفته پیش همسر بی حوصله بود و مریض بود و من خیلی بهش رسیدم و بردمش دکتر و .... آخرش هم گفتم سالم تحویلت دادم نری باز مریض و خسته برگردی
مدیونید اگر فکر کنید که بخاطر دعواهایی که جاسوس خبرچین، خبر آورده بود من داشتم از آب گل آلود ماهی می گرفتم.
سلام به همگی
جیران جون بیتا دیگه کیه؟
زن دوم جدیده؟
هر دم از این باغ بری می رسد
بیتای عزیز،
حق با توست، در دنیای وبلاگستان، زنهای دوم متعددی روزانه آرزوی مرگ زن اول رو میکنند. بله من هم در نگاه اول با خودم میگم عجب رویی دارند، اومدن تؤ یک زندگی و حال آرزوی مرگ زن بیچاره رو دارند. اما وقتی بیشتر فکر میکنم میبینم اونها حرف دلشون رو نوشتند، افکار نهانیشون رو بر زبون آوردند. خیلی کریه است، قبول. ولی لا آقل زندگی روتوش نشده أی رو در معرض دید عموم گذاشتند. حتا زنی هست که هر آخر هفته که شوهرش میره سراغ بچه أی که از همسر اولش داره، حرص میخوره و گاهی آرزوی مرگ اون کودک معصوم رو میکنه. چه بی رحمانه است این آرزو برای کودکی که در این بین فدا شده و هیچ نقشی در به وجود آمدن این زندگی معیوب نداشته. اما باز هم تکرار میکنم این زن زندگی حقیقی خودش رو برای من خواننده به تصویر میکشه. حرفش برای من قابل باوره، عصبانیم میکنه ولی میدونم حقیقت چنین زندگی هایی همینه. اما حسنا قصه گو زندگی خودش رو وارونه جلوه داده، بیایید پرده أی رو که اون کشیده جلوی چشم هامون کنار بزنیم. بیایید خودمون رو در این زندگیهای مثلثی قرار بدیم، آیا میشه حرفهای حسنا این فرشته بی عیب و نقص رو پذیرفت؟ فرشته أی به نام حسنا، مهربان، همیشه به فکر بهار و زن اول، هدفش آرامش به زندگی همگان، مادر پدر و خواهران خودش و خانواده شوهر اول و در مقابل اهریمنی دد خو به نام خانم اول؟ که جز جنگ تن به تن و مجادله لفظی و ایجاد مزاحمت برای حسنا و مردک هوسباز و پدر حسنا کاری ازش بر نمیاد؟ بیایید واقع میان باشیم.
جیران
تامز آپ !!
کاش زنهای دوم و سوم و اول و همه .... بنویسند و زندگیها و روشها و تجربه ها اینجا مبادله بشه و چشمها باز بشه.
اما این که با تحریف واقعیت کاری کنی که دیگران هم به اشتباه بیفتند حرف دیگه ایه.
اون کامنت که صحرا ناراحت بود نفس عمومیش کرده و بخاطر اون پست نوشت، تو پستای خصوصیش بود؟
آخه کامنتای پست عمومیش چنین چیزی نیست، پاک کردش؟
تازه وارد جان احتمالا نه! بلکه صد در صد!
خود حسنا تو همون پستهای اول به صراحت نوشته بود که همسر و خانوم خانوما شرط گذاشتند که اولا من بچه نیارم ثانیا وجود من کوچکترین خللی در زندگیشون ایجاد نکنه!
حالا حسنا میگه هم بچه میخوام هم نصف هفته رو میخوام
البته با توجه به جواب کامنت دادن های حسنا جون معلومه که قضیه نصف هفته هم از چاخانهای ایشونه و مردک همچنان فقط برای سر زدن میاد
اگه ساعات پاسه دادن کامنت حسنا در سه روز اول هفته رو نگاه کنی
بعد از اون جلسه کذایی هر شب از 5 تا 9 و گاهی تا 11 شب کامنت جواب داده
یعنی از اداره اومده با روپوش نشسته به کامنت جواب دادن تا وقت خواب ، نباید خونه اش رو یه دستی میکشید؟ شام درست میکرد؟ خودش دوش میگرفت ؟ تا مردک بیاد؟؟
معلومه که مردک اصلا اون شبها نمیومده
سارا جان تحلیلهات لایک داره عزیزم
مخصوصا که گفتی تو جلسه احتمالا خانوم خانوما گفته تو برای خونه اومدی و اونها هم قمپوز در کردند که نیازی به این خونه نداریم و خانوم خانوما هم گفته راست میگی پسش بده
و احتمالا بابای حسنا هم برای اثبات حرفش گفته ما مشکلی نداریم اصلا دخترم میزنه به نام خودت
شوهره هم از خداشه حسنا خونه رو پس بده چون اون وقتی که خونه به حسنا داد در جهت تطمیع حسنا بود
الان دیگه خرش از پل گذشته و خونه رو هم پس بگیره برای خونواده اش خیلی خوب میشه
توی همون مراحل هم مدارکش را داده برای به نام کردن.


وگرنه مدارک اصلی خانوم اولی خونه حسنا چیکار می کرد؟
پدر حسنا مرتب تکرار می کنه از اول هم باید این کار را می کردی.
این "اول" یعنی کی؟
توی همون جلسه همسر می گه هر کس طلاق بخواد من همین الان حاضرم طلاقش بدم. حتی جفتتون هم بخواهید طلاق بگیرید به سلامت.
حسنا هم می گه من خسته ام و طلاق می خوام.
خانواده همسر و خانم اولی هم می گن باید حسنا بره.
همسر که حاضره طلاق بده
حسنا که منتظر طلاقه
خانواده همسر هم که ازخداشونه
کی این وسط راضی نبود که دفترخونه طلاق را ثبت نمی کنند؟
جالبه حسنا بعدش می گه چند روز بعد بابا به همسر گفت برو حق طلاق بده به حسنا و مهریه اش و خونه را می بخشه.
این دیگه چه صیغه ای است. طرف داره می گه هر کی طلاق می خواد بیاد بریم طلاقش بدم. اینها خودشون یهو پیشنهاد دادند مهریه و خانه را می دیم حق طلاق بده
بعد همسر مخالفت کرد که خونه را پس بدم.
یهو خانم اولی اومد گفت خانه را پس بده و مدارکش هم تو کمد خونه ما بود
اما کثیف ترین نقشه میتونه این موجود بیگناه بچه باشه
احتمالا خانوم اولی این شرط وهم گذاشته که بچه ای درکار
نباشه وگرنه الان یه بچه بغل حسنا بود
اگه حسنا بخوادبچه داربشه بیشترازچشم همسرمیافته اونوقت کی به همسرسرویس بده
خانوم اولی که نمیتونه
حسنا که حامله بشه نمیتونه
اونوقت کی میتونه؟
مطمئنن حسنا بچه نمیخواد
حسنا میخواد سخاوت همسروبسنجه
میخواد بیشترازش بگیره
ومن هیچ وقت اینوباورنمیکنم که چطور شدتاحالا همسر ازچیزی خبردارنشد مگه میشه بقول قورباغه سبز یعنی تاحالا
همسر ازاین همه ارامش متوجه ی چیزی نشد؟
به نظر شما کثیفه
به نظر کسی که یه زندگی و یه خانواده را به هم می ریزه سرگرمیه و وسیله ارتزاق!
وسیله اتصال همیشگی به خانواده همسر
همسر آنقدرها هم پولدار نیست حسنا همیشه میگفت همسر میگوید من نمیتوانم مهریه را یک جا بدهم آن موقع این به ذهن می آمد مهریه ها خیلی بالاست اما الان حسنا خود میگوید مقدار زیادی نیست. ضمنا هدف خانم اولی گرفتن امتیازات مالی از حسناست پس اگر قرار باشد همسر خانه دیگری به حسنا بدهد این کار را نمیکرد. این کار حسنا در بخشیدن خانه آخرین تلاش های حسنا برای جلب نظر همسر و کم کردن تنش هاست برای اینکه چند صباحی بیشتر برای ماندن در این زندگی فرصت بگیرد و بتواند نقشه شوم خود برای بجه دار شدن اجرایی کند.
برای حسنا پولداره.
برای من عجیب بود که روزی که رفته بودند مسافرت همسر از صبح هتل را تحویل داد و حسنا را کشوند توی خیابونها و شب قرار بود برگردند و خودش هم صبح کار داشت.
اما برای یک شب پول هتل، حسنا را از صبح آواره کرد.
حسنا برخلاف ادعاهایش کاملا مادی است و بزرگترین نقطه ضعفش اینست که کسی بفهمد به خاطر پول آمده .خانم اولی در جلسات این قضیه را عنوان میکند که حسنا برود و خانه را ببرد اما حسنا و پدرش میگویند ما احتیاجی به خانه نداریم و ما اصلا کمبود مالی نداریم و ما الیم و بلیم اصلا خانه را نمیخواهیم و این قمپوز در کردن همان و خانم اول آن را در هوا زدن همان. حسنا برای یک لقمه بزرگ آمده بود و نمیخاست با یک خانه قضیه فیصله پیدا کند اما چون دستش رو شد و مجبور شد خانه را پس بدهد حالا کینه خانم اول را به دل دارد
حتی توی این پست سعی کرد مساله بالا کشیدن ارث پسرک را هم بگنجونه.


برای این که ما چند بار گفته بودیم ارث اون خدابیامرز را بالا کشید.
خیلی مادیه و سعی داره بگه من چشم و دل سیرم
اگر به من بگه دلیل ازدواجش با همسر چی بود شاید بتونم بفهمم این چشم و دل سیری را
عاشقش نبودم
آشنایی قبلی نداشتیم
نمی خواستم زن مردی بشم که زنش مرده یا زنش را طلاق داده
بعد یهو زن مردی شدم که زنش نمرده و حی و حاضر نشسته بالا سرزندگیش و حتی از اولش هم بارها گفتند زندگی ما همه چیزش عالیه!!
به قول یکی از دوستان حسنا نذر داشته برای 6 ؟
آخه یه دلیلی واسه این ازدواج باید باشه خوووووووووووو
چرا خانم اولی توانست امتیازات مالی را از حسنا بگیرد؟ چرا پدر حسنا از حسنا خواست این کار را بکند؟چرا حسنا راضی شد؟(تحلیل طبق گفته های حسناست)
قضیه به آنجا برمیگردد که همسر برای خواستگاری مثل تمام مردانی که برای ازدواج دوم سراغ یک زن جوان میروند از تطمیع مالی استفاده کرده است چون اگر غیر از این باشد با یک حرکت شوت خواهد شدچون عشقی در کار نبوده که.. او نمیتوانسته روی مهریه مانور بدهد و مقدار مهریه نباید بیشتر از مهریه خانم اولی میشده و از آنجا که مهریه هم مقدار چشمگیری نبوده پس مجبور شده خانه را به نام حسنا بزند.حسنا هم که آدم ندید بدیدی بوده و در ازدواج اول طعم فقر و نداری را چشیده بوده حسابی آب از لبو لوچه اش آویزان می¬شود دقت کنید حسنا حاضر نبوده زن یک پسر جوان و حتی خوش قیافه شود چون فکر میکرده به حقوق کارمندی و خانه محقرش چشم دارند تا این اندازه تنگ نظر بوده است لطفا با حالا مقایسه کنید حاضر است خودش خانه رهن کند!!
اره
من این کتابو خوندم
کتاب ربکا رو خوندید.تو یکی از صحنه هاش قهرمان مرد داستان قهرمان زن رو بغل میکنه و بهش میگه من عاشقتم و از این حرفها فکر کنم این بابا خیلی رمان میخونه.
در ضمن این دوتا که هیچ کدوم از اول همدیگرو دوست نداشتن چرا با هم ازدواج کردن؟
همسر گفت تو عقل توی سرت نیست هنوز نفهمیدی من چقدر تو رو دوست دارم؟ همه عالم فهمیدن خودت نفهمیدی ؟ فکر کردی بهار برای چی بهانه میگیره ؟ اگه میدونست تو هیچ کاره ای و دوستت ندارم ،حرف میزد ؟ همین خانوم اولی به من میگه اسم حسنا رو میاری چشمهات برق میزنه .مامانم خواهرام برادرم حتی بابام که تو رو ندیده میدونه دوست دارم .تو نمیفهمی؟
بعد این حسنای حسود میاد به پدرشوهر میگه من خوشحال میشم شما ازخانوم اولی طرفداری میکنین
اره جون خودت تونمیسوزی
اگه نمیسوختی چرا گفتی شما همیشه میگفتین مثل دخترتون هستم
حسنا پس چرا خودتو ارایش کردی که اونا بدونن توهم میتونی خوشکل باشی؟
پس درحال انفجار بودی که خانوم اولی قرار بود خونه رو ازت بگیره
تکتم (دکترآشپز)۳:٤٢ ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
نمیدونم چی بگم. مناعت طبعت و البته عزت نفس و بلندای تفکر پدرت زبونم رو بند آورده. من بودم هرگز اینکارونمیکردم اما الان فکر میکنم که بدترین جوابو به خانم اولی دادی. فی الواقع خونه رو تو دهنش کوبیدی . به قول پدرم حیف که نمی فهمه ولی اگر می فهمید باید با اینکار تو خودش رو می کشت.
پاسخ:تکتم جون ممنون ازت . حسن نظرت رو میرسونه بغلماچ چی بگم تکتم جون . امیدوارم الان آروم شده باشه و حداقل از چیزی که به دست آورده لذت ببره و شاد باشه . ابرو فقط موندم چرا زودتر به همسر نمیگه
.......................
موندم تکتم زن دومه؟ یا دلش هووو میخواد
خجالت نمیکشه خودشو به رخ یک زن همسن خواهرش میذاره.فقط من موندم خانوم اولی وقتی رخ زیباش رو دید سر و صورتش رو زخمی کرد یا نه
گلریزجان من ندارم
تا اومدم ازمسافرت دیدم ،گفت حذفش کردم شاید یکی این وسط منو شناخت
عاقا منم اون عکس رو دیدم بقول بانو دیوار حاشا بالاست خو... بیخیال بابا دستش رو شد. باهم دوست باشید اینجا.
مهسا جان بی خیال باش خب.
راستی بانو سوگند هنوز از ای سی یو بیرون نیومده؟؟یکم نگرانش شدم.
به قول یکی از دوستان در سی سی یو ای سی یو مومیایی شد.
حالا یه دوست جدید پیدا کرده که بهش می گه آرایش کمرنگ کن. لباس ست بپوش تا چشم خانوم اولی درآد.
خدا کنه فقط این دوستش هم مثل سوگند نشه چند وقت دیگه ماجرای درست این نقل و انتقالات املاک را رو کنه
بانو جان حسنا کلا زده زیرش میگه کی عکسمودیده کی گفته اون عکس شبیه منه
یادش رفته اوعکس دماغ افسایدیشو بااون لب گوشتی اناری شده رونصفه نیمه گذاشته بود گفت اینم لبخند من تقدیم برای شما حسنا عکست یادت نیست که موهات پشت ریخته بود
جمله ت هم یادت نیست عجبا!
من مسافرت بودم که این عکس وباموبایلم دیدم فکرکنم تو تیر بود که این عکس وگذاشته بود بازم ما شدیم انسان معلوم الحال که به ما حرجی نیست
یه پزشک من الان مشکل رو درک نمی کنم ؟ مشکل شما چی هست ؟ به من چه که در اینده سر هم جنس هام هوو می اد ؟ باید بی تفاوت بود ؟
یه پزشک عزیز اگه یکی بیاد بگه 2 + 2 می شه 5 من عصبانی نمی شم ، فقط احساس دلسوزی بهم دست می ده و می خوام که راهنماییش کنم که اگاه شه ، مگه اینکه انقدر اطلاعات ریاضی ام ضعیف باشه که این حرف در افکار من تزلزل ایجاد کنه و منم فکر کنم جواب 5 می شه .
این یه مثال خیلی ساده است ، و می شه به خیلی از حرف های دیگه تعمیمش داد.
حالا شما می گی چون من عصبانی نمی شم ایرانی نیستم ، یا ایرانی ها نمی تونن خوب فکر کنن .
من به اون ادم می گم جواب اینه ، دیگه خودمو که نمی کشم براش ، حالا این فرد میخواد قبول کنه و می خواد قبول نکنه ، من می گم چیز درست اینه ، هیچ تحمیلی در کار نیست .
خوب حالا یه خانومی به قول شما 6 نداره. خانوم گلریز شما چرا براش خواهر شوهر بازی درمیاری؟ اصلا دلش نمیخواد . حالا یه زن پیدا شده بزنه شوهرشو خونین مالین کنه . دمش گرم . تمکین هم نمیکنه. به من چه؟ من چه کارم این وسط که بخوام مسخره کنم شمارو؟ من گفتم ئکه من فقط تو بحثای شاد شرکت میکنم . من رفتم.
مسلما هم تخصص نمیخواد. تو ایران ماشالا 75 میلیون پزشک متخصص داریم یکی از یکی حاذق تر. تنها چیزی کی بی ارزشه جون ادمیزاده
خیلی ها در همین ایران هستند که می تونند، طوری بحث کنند که فقط نخوان حرف خودشون روبه کرسی بشونن.
در مورد ایرانی بودن هم جد مادری من ایرانی نیست ، شاید به این دلیل هست
حتما پیرمرده داروهاشونخورده بود که زیادهیجانزده شد
ی جورایی میخواد بگه اولی دیونه ناراحتی اعصاب داره. ی جاای میگی همه از زندگیشون تعریف میکردن. یجاایی بعد میگه نه ماهیتشو رو نکرده بود
خواهش می کنم عزیزم.
ممنون از حضورت.
بعد از بیست سال زندگی مشترک که همه می گفتن زبانزد و عالی هستند
حسنا اومد در یکسال کشفش کرد.
دیوانه بود بقیه نفهمیده بودند
یک پزشک عزیز خیلی احتیاجی به تخصص نداره فهمیدن این قضیه.اگر بیمار قلبی فانکشن کلاسش اینقدر پایین باشه که نتونه 6 کنه مطمئنا نمی تونه شوهرش رو هم کتک بزنه یا اینقدر انرژی هدر بده.در ضمن ما داریم در مورد یک خانوم 42 ساله صحبت میکنیم نه یک پیرمرد 80 ساله.
عزیزم با اروم صحبت کردن و به استهزا گرفتن ماها به جایی نمیرسی.
یه جایی توی قسمت های بیستم حسنا می گه خانوم اولی همسر را کتک زده و لبش پاره لباسها خونین و مالین و صورت جای چنگ و زخمی ...
بهار و پرستارش هم خونه بودند اما نتونستند کنترلش کنند !!!
این همون بهاری هست که یه نفری توی اتاق خواب حسنا را طوری زد که دستش شکست و کار به کلانتری رسید. اما با کمک پرستار هم نتونسته مامانش را کنترل کنه.
و البته این هم همون خانومی هست که لیست بیماریهاش سه خط به اضافه چند تا نقطه است
برای شما بذارم؟؟؟
شما مگه حسنایی یا طرفدارش؟؟
یا اصلا مگه شما مخالفی؟
من اصلا کامنت شما رو نخونده بوذم وقتی کامنت گذاشتم!
عجب!!
این بحث بیماری اون بانو در این وبلاگ یه ماهه مطرحه شما تازه اومدی!
حالا نگید ما پزشکا بیرحمیم تو.روخدا. ولی خوب طرف در سن بالا و در اوج لذت مرد. ار این بهتر میشه؟
سلام بانو..
من هستما منتها اینروزا یه کمی درگیرم کمتر کامنت میذارم..
راستش بانو تجربه ی شخصی خودم رو اگر بخوام بگم من زن های دوم رو نمیخوندم به جز حسنا و چند تایی از پست های عسل..رمز هیچ کدومشون رو هم تا به حال نگرفتم و آرشیوشون رو هم نخوندم..برخلاف دیگران که فکر میکنن اینجا وبلاگ حسنا داره نقد میشه تا بساط زنان دوم جمع بشه و ما به جای نقد وبلاگ حسنا بهتره بشینیم خیانت رو ریشه یابی کنیم ..من اینطور فکر نمیکنم..قرار نیست زن های دوم ننویسن..بنویسن..چرا ننویسن؟؟..اتفاقا اگر صادقانه مینوشتن به عنوان فردی از این جامعه که داره یه رابطه ی سه نفره رو بنا به هر دلیلی از مادی گرفته تا مسائل دیگه تجربه میکنه شاید مفید بودن..من باقی زن های دوم رو نخوندم اما بارها اینجا هم گفتم که مثلا عسل که من آرشیوش رو نخوندم و نمیدونم چند و چون داستان و شروع داستانش به چه صورت هست اما کسیه که باید بهش گفت ببین فلانی بمون و زندگیتو درست کن..درسته که باید خیلی خیلی رفتارهاشو توی زندگی مشترکش با همسرش اصلاح کنه اما راه حلش هم موندن و بهتر کردن زندگیش با همسرش هست..حالا واقعا کاری به این که در گذشته چه کرده و فلان و بهمان رو ندارم چون دیگه گذشته و رفته و بندهای اون زندگی رو هم پاره کرده و اینطور که من متوجه شدم همسر اول هم جدا شده و رفته و دیگه خیلی چیزا رو نمیشه درست کرد و اون زندگی رو داغون کرده و تموم شده اما از این به بعدش باید بهش گفت ببین فلانی بمون..جون رفتنش چیزی رو درست نمیکنه .. اما حسنا واقعا اونقدر دروغ میگه که دیگه سر رشته ی دروغ هاش از دست خودشم خارج شده...صرفا مجازی بودن و پشت کیبورد چپیدن نباید آدم رو ملزم به دروغ بافی برای دیگران کنه چون انسان هایی پشت اون کیبورد ها و کامنت ها هستن که احساسشون و ذهنشون طبیعتا درگیر میشه و بعضی ها حتی ساده تر هستن و تاثیر هم میگیرن.....بعدم این حسنا یا هرکسی که اسمش هست اولین خشت داستانش بر پایه ی دروغه..ایشون هیچ دلیلی نداشت که بیان و بگن همسر اول بیماره و توی سن 40 سالگی هیچچچچچچچچ گونه رابطه ای با همسرش نداره و نداشته..درباره ی بیماری قلبی هم ..بیماری قلبی منع رابطه ی ج/نسی نداره در صورت پیشگیری از بارداری و ...خانوم حسنا فرمودند همسر و زنش هیچچچچچچچ رابطه ای نداشته و ندارن...
..قبلا هم گفتم اگر با سناریوی بهتری پیش میرفت ممکن بود جواب بگیره..ایشون هیچ دلیلی نداشت که دست روی همچین داستانی بذارن ..البته اگر که اینکارو نمیکردن از لینک شدن توی خیلی از وبلاگ ها محروم میشدن و شاید واکنش های تندی هم میگرفتن از سمت خواننده ها اگرواقعا اون چیزی رو که رخ داده مینوشتن اما در دراز مدت تجربه ی افرادی که تجربه های مشابه داشتن میتونست به کمکش بیاد و برای خودش بهتر بود در مجموع.. البته اگر واقعا راجع به همسر دوم بودنش حداقل درست بگه..درمورد حسنا من اصل رو همیشه به دروغگویی میذارم مگر اینکه خلافش ثابت بشه که ثابت هم نمیشه و هربار فجیع تر و مضحک تر از بار قبلی خالی میبنده و البته انتظار خاصی هم دیگه ازش ندارم...مدتی خوانندش بودم و از این بابت متاسفم..دروغ دروغ میاره..این داستان تخیلی حسنا تا انتهاش دروغه چون شروع ناشیانه ای داشته..اما جدا از داستان های تخیلی حسنا درمورد بحث تخصصی مثل خیانت فکر میکنم بهتره این کار رو به افرادی بسپاریم که توی این رمینه ها سر رشته دارن و به نظرم درباره ی حسنا راه و روش نقد کردن بانو درست هست و بهترین راه..بیان تناقضات از خود نوشته ها.. واقعا خوندن مثلا وبلاگی که پر از نوشته های مقاله طوری درباره ی خیانت و .. خیلی خسته کننده است و فکر نمیکنم جز معدودی خواننده بتونه طیف زیادی از خواننده ها رو از هر سطح فرهنگی و یا ..جذب کنه..به هر حال ایشون یه وبلاگ عمومی دارن مثل اینجا و البته که خودشون هم خواستن که خونده بشن و تمام قدم های ممکن برای پر خواننده شدن اعم از کامنت گذاشتن با نام حسنا بانو هستم همسر دوم در اوایل کارشون توی وبلاگ های پربازدید تا کامنت بازی و لینک بازی و ..رو برداشتن.. پس خودشون هم دوست دارن که خونده بشن..پس خیلی هم نباید متعجب بشن...به هر حال من فکر میکنم وافعا بانو یه دست مریزاد هم داره...مرسی بانو
پریناز هم مرسی.

خوشحال شدم که اومدی.
متشکرم. اون مطلبو برای من گذاشته بودید؟
.
من عمومی هستم پس خودم نمیتونم تجویز کنم حتما میفرستم پیش یه متخصص قلب تا نظر بده. به ریسکش نمی ارزه چون خودتونم که دیدی تو مقاله نوشته بود باید ارزیابی شه . یعنی قطعا بی خطر نیست و اینکه داروهای قلبی هم خودشون باعث بی میلی میشن. کلا در تخصص من نیست.
ولی من دیدم یه شب یه مریض اوردن بیمارستان مار فتیم دیدیم یه پیرمرده با زیر شلواری. احیاش کردیم بر نگشت . حالا مانده بودیم چطور با همراها مواجه بشیم دیدیم . نه بابا اینا نیششون بازه چشماشون اشکی
مرگ جالبی بود
پیرمردی که شما می فرمایید با یک خانم چهل ساله که حسنا می گه چندین سال امکان 6 نداشته (یعنی از سی و چند سالگی ) فرق داره. نه؟
ضمن این که صحبت حسنا بیماری قلبی نبود. بعد از اصرار خواننده ها برای اسم بیماری و چند ماه جوابهای مسخره دادن ( برو برگ سوم را بخون میان برگ دوم را ببین ) نهایتا گفت که خصوصیه و نمی تونم بگم.
عزیزم من اینو نگفتم.منطورم این بود که ما کسی رو مجبور نمی کنیم که عقاید مارو قبول کنه.اگر عقیده مخالف ما دارید و با موندن اینجا اعصابتون خرد نمیشه تشریف داشته باشید ما پذیرای انتقادات شما هستیم
پس خانوم گلریز هم بدون اینکه مستقیم اشاره کنن همینو میگن . هر کی که مثل ایشون فکر نمیکنن پس خوش آمدن......
دوستون دارم
کی بودگفت حسنا زن جوانی شوهرش میترسه ازدستش بره خوشکله ازاین حرفها
مگه دخترش جوان نیست
چرا رودخترش حساس نیست تعصب بی جانداره ؟
یادت نیست؟ سر سوغاتی ها در مورد بهار چی می گفت.
بهار زشته چاقه
خانوم اولی هم چاقه ولی به خودش می رسه و شیک لباس می پوشه
همسر خیلی ماهه اصلا هم معلوم نیست 50 سالشه. خیلی هم خوشگل و نازه
من هم که تا دوستم بهم نگفته بود اصلا نمی دونستم آرایش چیه.
آرایش سرخودم. بس که خوشگلم
همین دفعه آخری به توصیه دوستم آرایش ملایم کردم.
اونی هم که لباش را اناری کرده بود عکس گذاشته بود واستون من نبودم. دستم بود. تقصیر آستینم بود
به عنوان یک پزشک دوست دارم شما هم اینو بخونید:
انجمن قلب امریکا در بیانیه ای اعلام کرد که فعالیت جنسی برای بیماران قلبی ممنوع نیست...
این بیانیه که شامل توصیه های متخصصان مختلف از جمله متخصص قلب، فیزیولوژی ورزشی و مشاوره جنسی بود، در ژانویه سال 2012 در مجله قلب امریکا به چاپ رسید.
سرپرست این گروه مطالعاتی و استاد دانشکده پزشکی تگزاس اظهار کرد: فعالیت جنسی یکی از معیارهای اساسی در کیفیت زندگی مردان و زنان مبتلا به بیماری های قلبی- عروقی و شریک جنسی آنها به شمار می رود، اما متاسفانه بحث و آموزش در این مورد بندرت در جلسات و مشاوره های بالینی بیماران انجام می شود.
توجه به فعالیت جنسی بیمار قلبی یکی از نکات مهم در درمان اوست، زیرا کاهش عملکرد جنسی منجر به اضطراب و افسردگی بیمار می شود. واقعیت این است که فعالیت جنسی، آنچنان فشاری به قلب وارد نمی کند که منجر به بروز مشکل در بیماران قلبی گردد. بنابراین احتمال بروز حوادث قلبی- عروقی ناشی از رابطه جنسی، در بیماران بسیار پایین است.
در بیانیه انجمن قلب امریکا، توصیه هایی در زمینه فعالیت جنسی بیماران قلبی ذکر شده است که عبارتند از:
- بعد از تشخیص بیماری های قلبی- عروقی، پزشکان باید وضعیت بیمار را قبل از شروع مجدد فعالیت جنسی آنها، به طور کامل ارزیابی کنند.
- توانبخشی قلبی و فعالیت فیزیکی منظم، خطر اختلالات قلبی- عروقی مربوط به فعالیت جنسی را در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی یا حمله قلبی کاهش می دهد.
- زنان مبتلا به بیماری قلبی- عروقی باید با توجه به وضعیت بیماری خود، درباره بارداری و همچنین انتخاب روش پیشگیری از آن آگاه شوند.
- در صورت مشاهده اختلال در عملکرد جنسی بیمار، باید مشخص شود که این مشکل به کدام یک از عوامل از جمله بیماری قلبی، عروقی، اضطراب و ... مربوط می شود.
- مصرف داروهایی که برای بهبود علایم قلبی- عروقی بیمار تجویز می شوند، نباید به دلیل نگرانی در مورد تاثیرآنها بر عملکرد جنسی بیمار، قطع شوند.
- بهتر است زنان یائسه مبتلا به بیماری های قلبی- عروقی از استروژن موضعی یا واژینال برای درمان نزدیکی دردناک استفاده کنند.
هدف این متخصصان این است که به بیماران قلبی اطمینان دهند درباره فعالیت جنسی خود نگران نباشند و با توجه به شرایط بیماریشان و با راهنمایی پزشک می توانند رابطه جنسی بی خطری داشته باشند.
--------------------
امیدوارم حسنا اینو بخونه و طرفدارهاش و این بهانه بیماری قلبی رو بریزه دور تا مسخره نباشه استدلالش
در مورد بیماری زنان هم اگه بخواهید میتونم مطالبی ارائه کنم
ممنون الهه جان
من خودم اصلا بحث نمیکنم. مگه خیلی خوشحال و سر حال باشم و برام یه شوخیه . وارد بحث جدی اصلا نمیشم چون فقط روان آدمو مستهلک میکنه. نتیجه هم نداره
یک پزشک مهسا گفت می خواد بقیه فکر کنن.یادمون هم نیماد اومده باشیم دو در خونه کسی گفته باشیم مثل ما فکر کنه.هر کی اومد اینجا خوش اومد هرکس هم نخواست میتونه تشریف ببره
مسلما. ولی من منظورم شما نیستید. مهساجان گفتند گه فقط میخوان بقیه کمی فکر کنند و من حرفشونو اصلاح کردم.
کلا دیدی که چی نوشته؟باباش به فکر بهار هست براش خونه خریده خیلی چیزهای دیگه هم به نامش کرده.حسنا هم که ادم خوبی مهربونه با گذشته با وفاست پسسسسسسسسسسسسس این وسط مشکل فقط زن اوله که باید بره.اه اه زنیکه بی تربیت
وای چقد حسنا ندیده است.

من می گم کاش خانم اولی این خونه را بهش می داد و ردش می کرد بره. یه سره می گه خونه دارم. خونه داشتم. خونه دارند
یکی براش کامنت گذاشته که چرا گفتی خانم اولی نقشی تو زندگی همسرش نداشته. خوبه یکی هم این حرف را به مادر یا خواهرت بزنه؟
جواب داده:
خواهر و مادر من شاغلند.
بابام برای خواهرهام خونه خریده اما اونا به روی همسرشون نیاوردن !!
واله تو یه آپارتمان فسقلی را اینقدر کوبیدی تو سرخواننده هات
خواهرت اگر به تو رفته باشند که الان کل مازندران در جریانند.
حالا ربطش به سوال کامنتر چی بود، بماند !!
عمرا قبول نمیکنم حرفتونو. من تا حالا شاهد هیچ بحثد تو ایران نبودم که طرفین هدفشون غیر از اثبات حرفشون به طرف مقابل چیز دیگه ای باشه و آخرش به نتیجه مشترک برسن.
مگه اینکگه شما ایرانی نباشید. چون من زبان دیگه ای اینقدر مسلط نیستم که بتونم ببینم اونا چطورین؟
خب من اگر حرفی می زنم معتقدم درسته که می زنم.
مگه می شه حرفی بزنم که فکر می کنم الکیه؟
شما هم همینطور.
این که تلاش می کنیم همدیگه را قانع کنیم حرفمون درسته هم طبیعیه.
حالا این دیگه شما هستید که بتونید با دلایل حرف من را رد کنید یا من بتونم حرف شما را رد و حرف خودم را اثبات کنم.
کلی گفتم. در مورد وبلاگ نیست.
من نیازی ندارم همه هم عقیده ی من باشن، من فقط می خوام افراد فکر کنن ، هر چیزی رو به سادگی قبول نکنند،
مثلا یکی بگه الان شنبه است ، همه نگن اره هر چی تو می گی همونه ، یکم فکر کنن ، تو تقویم ببینن بگن نه امروز دو شنبه است .
همین
راستی حسنا مردم اسکول کرده تو کی میخواستی حرف پشتت نباشه میزدی به نام شوهرت. چرا زدی به نام اولی؟ حتما بهانه ااینه که شوهرم نمی اومد محضر؟
برای به نام کردن اصل مدارک لازم است. اصل شناسنامه و کارت ملی و ...
حسنا توی متن برای استعلام ها می گه مدارک خانم اولی را داشتم و نیازی نبود که بگیرم.
خانم اولی اصل مدارکش را می ذاره خونه حسنا؟
یا سرهنگ آورده بود توی پارک بهش داد؟
حسنا که رفت شمال و برگشت یه بار هم سرهنگ را توی پارک دید که محلش نداد و تمام.
مدارک از کجا رسید؟
البته دروغ کنتور نمی ندازه. حسنا توی این متن صد تا دروغ گفته الان یکی هم توی کامنتهاش اضافه می کنه که مدارک را زنگ زدم جاسوسمون آورد یا برادر خانوم اولی یا یه آدمی که به عقل جن هم نمی رسه. نهایتش بشه 101 دروغ. چه اشکالی داره.
مهسای عزیز من فکر میکنم خواسته شما اینه که همه کمی فکر کنن و به نتیجه ای که شما رسیدی برسن حتما.
باشد مهسا. فقط بعدن بگین اطلاعاتی که که با ارجاع متن اوردم از وب بانو از کجا میدونه. خود بانو توی ی پست پاسخگو باشه ممنون میشیم روشن بشه
بالای صفحه نوشتم کسی که اولین بار می آد اینجا از کدوم پست شروع کنه بهتر هست.
البته ما وبلاگ دیگه ای داشتیم که با تلاش حسنا و نفس و ... بسته شد.
دیگه نرسیدم بازیابی کنم. فایلهاش هست. باید وقت کنم بذارم که هنوز نشده.
اه بالاخریه کامنت حسنا ماچ وبغل نداشت
یک دخترعزیز بیماری خانوم اولی برای حسنا بهانه شده چون
همسر شیادش بااین حربه رفته طرف حسنا
ایاخانوم گل عزیز تواین کامنت جدید حسنا شما چیزی به نام
پشیمانی میبینید
اگه واقعا خونه حق حسنا بود چرا بخشید ؟پس خودش پدرش همه میدونن که حقش نیست که پس داد
یک دختر چرا پست بعدی حسنا روخراب کردی بهش پیش دستی زدی که همسر میخواد واسش خونه ی بهتربخره
حالا حسنا توپست بعدیش چی بنویسه؟
تنها خواسته ی من از همه اینکه ، هر چیزی رو که می خونید ، یکم راجع بهش فکر کنید ، ببینید ایا واقعا با عقل جور در می اد ، هر چیزی رو به سادگی قبول نکنید ، واقعا خواسته ی زیادیه؟
خیلی جالب بود اولین باره بعد از یه سال دنبال کردن وبلاگ حسنا بانو اینجا رو میبینم
می تونی از پستی که اون بالا لینک دادم یا لینکهای کنار وبلاگ موضوع را دنبال کنی.
حسنا حواسش به ما هست و اشاراتی هم بهمون می کنه
اما مبهم که کسی ما را پیدا نکنه.
معلوم الحال و حرجی بهشون نیست و ... ماییم
سنا عزیز ما باکسی دعوانداریم
همینطور که نوشته های مهسای عزیز وخوندید دیدن که هیچ مشکلی وجود نداره برای رابطه داشتن شاید موقت باشه اما دائمی نیست
خانوم گل عزیز ما کسانی ومیشناسیم که مطلقه هستن ودارن توساختمون اجاره ای زندگی میکنن وهیچ مشکلی هم نداشتن وازلحاظ سروضع هم خوب بودن پس خودتون هم جواب خودتون ومیدین سروضع نامناسب داشت اون خانوم دلیل بیرون کردن حسنا یعنی فقط میتونه خواستگاری باشه؟
یک دختر ٦:٠۱ ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
منظورم از سیاست این خرییدن ترحم بود وقتی میدونید همسر جایی دیکه ملک دیکه میتونه جبران کنه و از همه عجیب تر بدر شما که با این که میکن زنک نزنید به من ربط نداره تمام تماس هارو جواب میدن و تا تهران هم میان هر سری خوب میشه مثل شما و همسر جواب ندن اکه میخوان دخالتی نباشه و این که شما کفتید واسه بسرک بابا مجبورم کرد بس بدم اکه تو اون خونه شریک بودین بس ١٨ سال با دو سال قابل مقایسه نیست معنی زندکی مشترک بس کجاست و اخر این که یک ادم مریض مطمعنًا دنبال ملک و مال نیست این ترس از اینده بهار هست جز سلامتی هیج مریضی ملک نمیخواد اینها خیلی واضح هست تایید نکنید من دنبال جواب نیستم فقط نظرم رو کفتم به عنوان رهکذر
پاسخ:دختر جون من تا این حد که شما میگی مطمئن هم نیستم که همسر این کار رو بکنه . نه توقعی دارم و نه به این موضوع فکر کردم .حالا شما انقدر مطمئن هستید که همسر توانایی جبران فوری این امر رو داره دیگه بسته به نظر خودت هست . برای بابا هم توی کامنتها توضیح دادم که چرا و چطور و در چه شرایطی بود که جواب میداد . اینطور نبود که زنگ اول بابا گوشی رو برداره . حتی به خانوم اولی هم گفته بود که دیگه تماس نگیره ولی متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت . معنی زندگی مشترک همه جا وجود داره . من در مورد خانوم اولی نگفتم که هیچ حقی نداره . هر چیزی که تو این زندگی بهش تعلق داره حقش هست . ولی این که آدم چیزی که مربوط به دیگران هم هست بخواد ، ربط به زندگی مشترک خود آدم نداره . برای مورد آخر هم که برای بهار گفتی ، خدا رو شکر بهار نیازی به این نداره که مامانش به این طریق به فکرش باشه . همسر انقدر خودش به فکر بهار هست که نیازی به این مسائل نیست . جهت اطلاع شما بهار به نام خودش خونه هم داره و بقیه چیزها هم متعلق به بهار هست و همسر بیشتر از هر کسی به فکر اینده دخترش هست
حسنا بانو - ۱/٧/۱۳٩٢ - ٤:۱٥ ب.ظ
منظور من از ورزش این نبود که بره باشگاه بدنسازی وزنه بزنه و ... ، منظورم اینکه یه زن بدون دخول با یه سکس اورال هم می تونه شوهرشو ارضا می کنه ، این سکس خیلی هیجانی پرتنش نیست براش.
جالبه حسنا از افشاعاتی که اینجا شده موضعی در برابر اینجا نگرفته. وگرنه اشاره ای می کرد. من از گوگل به اینجا رسیدم و زیذ وب حسنا. کنجکاو شدم
موضع که گرفته. برگهای قبل از برگ 132 به شکل مبهم در این مورد صحبت می کنه
هر بار کسی ازش سوال می کرد طوری مبهم جواب می داد که کسی نفهمه موضوع چیه. حتی بارها کامنترها گفتند ما نمی فهمیم چی می گی و این پستها در مورد چیه اما جوابی نمی داد.
می تونی از پستی که اون بالا لینک دادم یا لینکهای کنار وبلاگ موضوع را دنبال کنی.
خدای من. بی خیال زن اول دومیا. هیچوقت یه بیمار قلبیو مجبور نکنید ورزش کنه. دختر خوبادم بالای 40 سال هم اگه بخوادیکدفعه ورزش شروع کنه باید حتما یه مشاوره قلب بره چون امکان داره سکته کنه.
یه پیاده روی ملایم به بیمارای قلبی توصیه میشه
ورزش هیجانی نمیکنن که پیاده روی نهایت ورزششون بیماری قلبی منو یاد دوستم میندازه. ایشالله همه بیمارها خوب بشن. بیماری بچه دار نشدن اینا بهانه اس.
من مردی رو میشناسم 20سال زنش بچه دار نشد خطا نکرد. بلاخره از طریق رویان بچه دار شدند
این برداشتیه که تو جامعه جا افتاده.تو ساختمونی که ما زندگی میکنیم خانومی بود که وضع ظاهری مناسبی هم نداشت وبایک پسر دوازده سالش زندگی میکرد.همیشه هم وقتی از شوهرش سوال میکردن میگفت ماموریته تا اینکه بعد یکسال مشخص شد این خانوم مطلقه هست و موقع اجاره کردن خونه با پدرش به املاکی رفته بود و نقش بازی کرده بود تا اینکه با اعتراض واحدایه دیگه مدیر ساختمون با صاحب خونش صحبت کرد و صاحب خونش عذرشو خواست.چرا اون خانوم مجبور شده بود نقش بازی کنه؟چون هنوز تو یه جامعه ما به یک زن تنها به یک چشم دیگه نگاه میشه
اعتراضشون به چی بود؟
مردم اینقدر دیوانه و بیکار نیستند که اگر یکسال اون زن اونجا زندگی کرده و موردی ندیدند از صاحبخونه بخوان بیرونش کنه.
شاید رفتارهای مشکوکی دیدند که نگران شدند روی بچه هاشون یا خانواده شون تاثیر منفی داشته باشه.
هر کسی دوست داره توی محیط آروم و سالم زندگی کنه. کسی هم زنی را بخاطر تنها بودن یا مطلقه بودن بیرون نمی کنه.
مرسی مهسا اطلاعاتم رفت بالا.
من بیکار نیستم فقط ی جاهایی اف میدم. اما اشتباه کردم وب حسنا رو خوندم ی جورایی میخوام بدونم اخرش چی میشه. دلم برای بهار و خانم اولی میسوزه زندگیش و اعصابشون به فنا رفت
سوزاک قابل درمان هست
سوزاک بدون درمان ممکن است تا هفتهها یا ماهها طول بکشد که میتواند ریسک عوارض را هم بالا ببرد. درمان قدیمی سوزاک استفاده از آنتیبیوتیکهایی مثل پنیسیلین و تتراسایکلین بوده است. در حال حاضر موارد مقاوم به داروهای قدیمی افزایش یافته است و معمولا از آنتیبیوتیکهای جدیدتر مثل سفتریاکسون استفاده میشود. در صورتیکه بیماری شدید و گسترده نباشد و فرد حامله نباشد میتوان از یک دوز آمپول سفتریاکسون به صورت عضلانی و بعد از آن کپسول داکسیسایکلین ۱۰۰ میلیگرم هر ۱۲ ساعت تا یک هفته استفاده کرد. در صورتی که حاملگی استفاده از اریترومایسین ۵۰۰ میلیگرم هر ۶ ساعت میتواند به عنوان جایگزین استفاده شود. موارد مقاوم به سفتریاکسون نیز گزارش شده که بسیار نادر است. [۳]
درمان قدیمی و کلاسیک در صورت عدم حساسیت به پنیسیلین شامل تزریق عضلانی پنیسیلین پروکایین و ادامه درمان با کپسول تتراسایکلین ۲۵۰ میلیگرم هر ۶ ساعت تا یک هفته میباشد. دلیل تجویز داکسیسایکلین و تتراسایکلین وجود عفونت کلامیدیایی همزمان است که در اکثر موارد وجود دارد.
مگه خانم اولی hiv + چیزی داشته باشه ، که در اون صورت همسر هم داره ، حسنام100 % گرفته .
یعنی الان خانم گل تو ساختمون شما اگه احیانا ی دختر خوشگل باشه خواستگار زیاد داشته باشه بهش حساسیت پیدا می کنید و بیرونش می کنید؟چه جالب
پس بگید چرا املاکیا به یک زن مجرد با اکراه خونه اجاره میدن و خیلی ازین موارد دیدم که یک خانوم مطلقه باکلی دوروغ نقش بازی کردن تونسته خونه اجاره کنه
زیادهستن اینجور موارد
حتی اگه رحم برداشته شه ، هورمونهای استروژن و پروژسترون هم تولید نشه ، با دارو ها و تزریقاتی که بیمارا انجام می دن ، می تونن رابطه داشته باشن .
اگه سرطان دهانه ی رحم و ...هم داشته باشن ، غده و هزار تا چیز دیگه ، با درمان حل می شه ، در بدترین حالت ،جراحی می کنن و راه رو درست می کنن .
من عکس هایی جراحی هایی رو دیدم که الت تناسلی یه مرد رو به طور کامل به الت یه خانم تبدیل کرد .
وقتی مرد رو زن می کنن ، برای خود خانم واژن داره نمی تونن کاری کنن !!!!!!!
بیماری مقاربتی چطور سوزاک ...هرچند همینجوری پرسیدم. اصن مرد بخواد زن بگیره بهانه همیشه حس. اصن ازدواج چیه مرد کیلو چند
سنای عزیز
هیچ بیماری نیست که یه زن نتونه دیگه هیچوقت سکس نکنه ، شاید بیماری موقتی باشه ولی دائمی نیست .
بیماران قلبی دارو میخورن و ضربان قلب و فشارخونون رو پایین نگه می دارن و همچنان می تونن سکس کنن .
اره تنش هم خوب نیس...اصا چرا با من دعوا میکنین من فقط ی سوال پرسیدم که هنوز ج ندادین
ما هم برای دعوا نیستیم
سوال برامون پیش اومده و پرسیدیم
کسی هم جواب نداد
حواله مون دادن به خانم اولی
برید از خودش بپرسید
همه اینا رو که میگین من خوندم برای من علامت سوال بود. من مدافع حسنا نیستم فقط میخوام بدونم چه طور به اونا رسیدین.
اره منم برام خنده بود که چطور بهش پیشنهاد ویلا و شماره داد...هیچ ادمی همچین ریسکی رو نمیکنه الکی...
ای بابا من اصا برای دعوا نیومدما
سنای عزیز
بیمار قلبی اون مورد براش خوب نیست
اما تنش و هیچان براش خوبه؟
این دعواها و داد و بیدادها و ...
یه جایی توی قسمت های بیستم حسنا می گه خانوم اولی همسر را کتک زده و لبش پاره لباسها خونین و مالین و صورت جای چنگ و زخمی ...
بهار و پرستارش هم خونه بودند اما نتونستند کنترلش کنند !!!
این همون بهاری هست که یه نفری توی اتاق خواب حسنا را طوری زد که دستش شکست و کار به کلانتری رسید. اما با کمک پرستار هم نتونسته مامانش را کنترل کنه.
اره بیمار قلبی نباید سکس یا هر عملی انجام بده که هیجانش بره بالا خطر سکته داره حالا سکس انال باشه یا به صورت دیگر
باز من میگم من صنمی با حسنا ندارم فقط جواب سوالمو بگیرم میرم.
یکی جواب سوال منو بده چرا حاشیه میرین.
اگه تخصص ندارین در زمینه بیماری با کسی مشورت کنین.
1- این سوال را از کسی که پزشک بوده پرسیدم به هیچ وجه تایید نکرد.
2- اگر مورد این بود حسنا می تونست راحت بگه به خاطر بیماری قلبی. اما اوایل از زیرش در می رفت و فکر نمی کرد خواننده ها گیر بدن. در نهایت یکبار گفت خصوصیه و نمی تونم بگم.
3- بین خواننده های ما دو نفر پزشک هستند که از یکیشون کاملا مطمئنم. ایشون هم تایید کردند چنین چیزی تقریبا وجود نداره.
4- در وبلاگ همسران یکبار صحبتش بود و اونجا هم همه متفق القول رد کردند.
5- همسری که برای 6 با حسنا ازدواج کرده و اینقدر روی خودش و نیازش کنترل نداره یا ... شنبه یکشنبه دوشنبه می آد پیش حسنا و به شدت مشغول کار هست
چهار شب آخر هفته که فرصت برای استراحت و زندگی شخصی بیشتر هست می ره استراحت و دورکاری.
در صورتی که هر دو همسرش در یک شهر زندگی می کنند و راحت می تونست این برنامه را یک شب درمیون کنه یا حداقل یک فرصتی برای استراحت به خودش بده.
کسی که با دلیل 6 ازدواج می کنه در برنامه ریزیش اول 6 را درنظر می گیره.
6- اگر بیمار قلبی نباید 6 کنه که نصف ملت تعطیلند. یا مرد مشکل قلبی داره یا زن.
می تونی بگی هیچکدوم از دلایل را قبول نداری. بله. من نمی تونم برم برات دو تا شاهد بیارم که قسم بخورند 6 خانم اولی و همسرش را دیدند و از یک مو کمتر بینشون فاصله بود. شرمنده ام.
مهمترین دلیل من همون حسنا است. چرا یک لیست سه خطی بیماری می نوشت و بعد می گه یه بیماری که نمی تونم بگم و بخاطرش نمی تونه 6 کنه !!
اگر قلبی بود که می گفت بخاطر مشکل قلبیش
سنا
چرا همسر برای خانم خانما غیرتی نمیشه؟چرا فقط به حسنا میگه که استخر نرو که توش همه زن هستن ولی استخر مختلط تو خارج رو اجازه میده؟
چرا فقط به این توپ و تشر میره برا ارتباظاش؟
خوب سنای عزیز اینوهم خوندی
که خانوم حسنا ازارباب رجوع بااینکه شوهر داشته شماره تلفن میگرفته وبهش پیشنهاد ویلا میدادن چرا حسنا تومحل کارش اجازه نداره حلقه بندازه
البته اینا روخودش نوشته که اگه همسربدونه من شماره تلفن وعطر میگیرم غوغا به پا میکنه این ازلحاظ شما یعنی چی
بابا طرف خودش داره دادمیزنه من دارم چیکارمیکنم
سنا خانم لطفا به این سوالها جواب بدید : اول به سوال نارین جواب بدید. تا حال شنیدی کسی رو به خاطر خواستگار از ساختمون بندازن بیرون؟ اگه جوابت مثبت هست بگو تا ما هم بدونیم چطوری می شه این اتفاق بیفته؟ سوال 2: چطور ممکنه خانم اولی از حسنا خواستگاری کرده باشه و کاملا در جریان ازدواج این دوتا بوده ولی به مدت چهار ماه از وفتی حسنا با همسر ازدواج کردن بی خیال این مساله شده بود و هیچی از همسر نمی پرسید؟ سوال 3: چرا همسر این حساسیت های مردانه رو نسبت به خانم اولی و بهار نداره ولی به حسنا حساسه؟ اصلا فکر کن هیچی در این وبلاگ نخوندی ولی مطمئنم وبلاگ حسنا رو خوندی خواهشا جواب این سوال ها رو از دید خودت که ی زن هستی بده تا ما هم با دیدگاه شما آشنا بشیم
والا من تا حالا نشنیدم کسی رو به خاظر داشتن خواستگار بندازن بیرون
حسنا قبلا میگفت من بااجازه خانوم اولی اومدم چون خانوم اولی توانایی ج.ن.س.ی نداره وبیماره
هرکس هم ازش سوال میکنه این بیماری چی
میگه بماند
بابا متخصص هاش هم توش موندن این بیماری چی که
حسنا ازش حرف میزنه
جدیدا یادگرفته میگه برید ازهمسر یا خانوم اولی بپرسین
خوب حسنا جان ما که نمیتونیم اونا روپیداکنیم
شما که هستی بگو
بیماری مرموز خانوم اولی چی که شما رو استخدام کرده ؟
اینوخودت نوشتی یادت که نرفته این تناقض نیست
ازلحاظ شما بیماری یک دروغ نیست؟شما برید ازفوق تخصص قلب بپرسید ایا مشکل قلبی میتونه مشکلی واسی زن دررابطه باشوهرش پیش بیاره
ازفوق تخصص زنان بپرسید ایابیماری به این شدت وجودداره
هرچند نادرباشه
خیلی ها میخندن ایا این تناقض حرف حسنا نیست خانومایی که میاین اینجا میگین ازتناقض بگین
چرا یه زحمت به خودتون نمیدین
تناقض خودتون پیدانمیکنین
شرط ازدواج حسنا این بوده، چون حسنا و شوهره، خانم اولی را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند
خانم اولی با مشورت وکیل و مشاور و برادرش بهترین روش را انتخاب کرد.
اگر اجازه عقد نمی داد این هرزه ها یواشکی این کار را می کردند. کما این که قبلش هم یواشکی رابطه داشتند.
این یعنی بانو حسنا رو میشناسه. وگرنه از کجا میدونسته
سنای عزیز نمی دونم چند سالته و چقدر تجربه یا شناخت از محیط اطرافت داری.
زن اگر خیانت ببینه به ندرت می تونه زندگیش را ول کنه و بره.
زنی که داره زندگی سالم می کنه و مشکلی نداره
و بچه و چند سال وابستگی به اون خانواده و زندگی داره
زندگیش را ول نمی کنه به این راحتی.
دلایلش خیلی زیاد و متفاوته. حالا بقیه بیان داد بزنن که ضعیفه عزت نفس نداره منبع درآمد نداره وابسته است یا ... اما زندگی مشترک چیزی نیست که بشه به این راحتی رهاش کرد و رفت. اون هم بعد از بیست سال.
برگرد به همون ستون زنان دوم وبلاگ عسل نگاه کن. حتی زنهای جوان تر هم زندگیشون را با چنگ و دندون چسبیدن و دارن سعی می کنند نجاتش بدن.
همسر دارا
زن اول همسر کبوتر
زن اول بهترین مرد دنیا ( کما این که نفس واضح گفت بهم گفته من مشکلی ندارم تو هم بیا زنش شو. فکر می کنی چرا؟ واقعا از ته دلش گفته؟ یا برای نجات زندگیش و بچه هاش؟ )
همسر اول اون خانمی که به اسم روزهایی به سبزی آینده می نویسه حتی هنوز خواهرهای اون آقا می گن برگرد و مجدد همسرت را عقد کن.
همسر اول فرهاد هنگامه
خانمی که به اسم مریم بانو (یه زندگی ) می نویسه و خودش همسر اول بوده که بعد از ازدواج همسرش و جدایی مجدد با هم ازدواج می کنند.
همسر اول شوهر فانی که هنوز هست و مصر به رفتن فانی
می بینی که هیچکدوم از زنها حاضر به ترک زندگیشون نیستند.
همشون به نوعی دارند با این متجاوزهای زندگیشون مبارزه می کنند و امید به رفتنش دارند. همشون هم الزاما بیکار و بی سواد و بی درآمد و بدبخت نیستند. اما زندگی چیزی نیست که با اومدن یه از خدا بی خبر فرصت طلب ولش کنی و بری.
رضایت ها هم همه مصلحتی است. کما این که دو مورد از این رضایت ها در اسامی کنار وبلاگ عسل خانومی می شناسم. خانوم اول وقتی در تنگنا قرار گرفته گفته باشه رضایت می دم عقد کنید اما زندگی من را از هم نپاشید !!
اعتراف زیر شکنجه می دونی چیه؟
این رضایت ها از همون جنسه !
اره من قبل اینکه وبش رمزی بشه همشو خوندم ولی 1سال نمیشه.
من از خودم در نیاوردم:
ه هفته الکی نوشتی با دختر خاله ام رفتم شمال. یه هفته نوشتی شب دیر برگشتم ( از کجا؟ خونه دوست و فامیل و آشنا که ممنوعه. استخر که ممنوعه، با دوستان بیرون رفتن که ممنوعه ... البته من هم اگر تجربه خوش قبل از عقد و خونه خالی را داشتم و شنیده بودم که به خاطر پسربازی از آپارتمان قبلی بیرونت کردند و این همه خاطرات خوش از فعالیتهای زنم داشتم ... همه چیز را ممنوع می کردم. بالاخره می دونه با کی طرف هست. اینقدر بهش شک داره که حتی استخر زنانه نمی ذاره بره !!! ) فکنم صفحه 3باشه
بله.
مردی که نمی ذاره زنش بره استخر زنانه یا زنش مشکل داره یا خودش!
اما ربطش به حرف شما چیه؟
سنای عزیز اگه شما ازاول یعنی ازسال پیش داری وبش ومیخونی پس خیلی چیزها باید دست اومده باشه
اما اگه نصفه اومده باشی یعنی این دوسه ماه اخیر که حسنا برداشته ارشیو وبشو پاک کرده
اون یه چیزدیگه است
بانوزحمت کشیده ازاول وبش وتواون یکی وبلاگش گذاشته وحتی یک کلمه کم یازیادنکرده شما میتونی اونطرف وبخونی حسنا روبهتربشناسی
چون توحرفها ونوشته های حسنا هیچ ندامتی وپشیمانی وجودنداره گاهی ناراحتی میکنه اما هرگزنمیگه ازاین زندگی میرم
میگه هرکس یه مشکلاتی توزندگی داره من هم مشکلم خانوم اولی
شما بگو چرا حسنا میگه من اگه برم زندگی خانوم اولی به فنا
میره؟چرا باید اینطوربشه؟
بیماری خانوم اولی چی؟
چرا همه بهش میگن ازاین زندگی خودت وبکش بیرون ازپدر
خودش مادرش خانواده همسربهش میگن چرا همچنان
به این زندگی چسبیده؟
وخیلی چراهای دیگه
خانوم گل عزیز تاموقعی که وبلاگ حسنا برای عموم ازادهست پس برای عموم نقداین وبلاگ ازاد خواهدبود
حسنا خیلی ناراحته خوب وبلاگش ورمزی کنه اینطوری شاید خیلی ازدخترهای ما درامان باشن
مدعی هست که با رفتن من زندگی خانوم اولی خراب می شه.
این دختری با زندگی پنهانی نوشته هاش مثه شیداس
که معده درد و کبد و ... اینا شوهرش داره
من نمیدونم چرا هر کسی که به حسنا انتقاد کنه میشه حسود و بدبخت و ناموفق!!
پس لابد بر عکسشم صادق است دیگه
نه؟
یعنی کامنترهای بوس و بغل گذار حسنا هم زالو صفت و زن دوم با زندگی انگل واری مثل حسنا هستند دیگه؟!
نه هیچکدوم اینا درست نیست و منشا عقلی و علمی و منطقی نداره
اگه ما حسنا رو نقد میکنیم نه مثلا فلان زن دوم رو یکی از دلایلش شاید این باشه ک(غیر از دلایلی که دوستان گفتند) این وبلاگ آمار بالایی داشته و مخاطبش 100-500 تا مخاطب یه وبلاگ زن دوم دیگه نیستند
پس ما با روشنگری در مورد اون داریم عملا به دختر ها ی جوون و مخاطبین بیشتریی آگاهی ر سانی میکنیم
حالا الان میدون میان اینجا که
آهان!
پس به آمار بازدیدش حسودیمون میشه!!
خوب اگه ایجوری باشه که ما باید به آمار سایتهای پ و ر ن بیشتر حسودی کنیم !
در نهایت آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد دهر بماند!!
نه این که ما سهامدار بلاگ اسکای هستیم بازدید بره بالا پولدار می شیم
حسنا تو برگهای اولش نوشت که تو یک ساختمونی بوده که به دلیل داشتن خواستگار از ساختمون بیرون میندازنش
عزیز من کدوم ادمی رو به خاطر داشتن خواستگار از ساختمون بیرون میندازن؟
میشه یک توضیح بدین حسنا رو از کجا میشناسین. خیلی باحال دستشو رو کردین. واقعا با مردای دیگه میخوابید. لطفا ابتدای وب یک توضیح از نحوه آشناییتون بذارین. شما از ریز زندگیش باخبرین .نکنه خانم اولی هستین.
نه عزیزم
من نگفتم با مردهای دیگه به اون معنی کلمه می خوابید.
حسنا بارها گفته که وای همسر به لباسم گیر می ده به بیرون رفتنم گیر می ده اما به بهار و خانوم اولی کاری نداره!
اول این که حسنا از کجا می دونه؟ مگه خانم اولی و بهار با حسنا رابطه دوستی و تلفنی و ... دارند که بهش بگند همسر چی بهشون می گه؟
در ثانی اگر همسر واقعا این رفتار را داره، نشون می ده که مرد شکاکی نیست که اگر بود باید به بهار و خانم اولی هم شک می داشت و بددل می بود.
بقیه هم برای حسنا می نوشتند خیلی دوست داره که بهت گیر می ده!! جهت یادآوری به بقیه گفتم اگر به بهار و خانم اولی کاری نداره و به حسنا گیر می ده یعنی یه چیزی دیده. یه ترسی داره. وگرنه که باید به دخترش و خانمش هم گیر می داد.
در مورد اون موضوع هم حسنا خودش گفته بود که در آپارتمان قبلی با یک پسر مجردی دوست بود که خانواده اون پسر فهمیدند و ناراحت شدند و از حسنا خواستند که از اون ساختمون بره.
هزاران دختر در تهران خونه مجردی دارند. فرهنگ تنها زندگی کردن برای خانمها توی تهران جا افتاده. پس باید مشکلی باشه که همسایه ها عذرت را بخوان. داشتن دوست پسر یا خواستگار دلیل نمی شه که همسایه ها اعتراض کنند.
من با اجازتون بقیه کامنت های مربوط به این موضوع را حذف می کنم.
چون به نظرم اصلا بحث قشنگی نیست. دوست ندارم در موردش اینطور صحبت بشه.
جواب کامنت کمی طولانی است و جواب بقیه کامنتهای حذف شده حول این موضوع را هم شامل می شه.
من مطمئنم که تو بانو زن زن خوشبخت و موفقی هستی..



اینو حس میکنم قشنگ
یه چیزی
حتی میتونم فکر کنم که اگه اشتباه نکرده باشم دو تا بچه گل هم داری..آخه تو وب نقد شیدا یه پست داشتی که نی نی تازه داره میاد و به نظرم یه جا هم گفتی که این حرف شیدا رو به بچه( یا پسر) 3 ساله ام بزنم خندش میگیره!
حالا نمیدونم درست میگم یا نه
ممنون از لطفت عزیزم.



اون نی نی که داشت می اومد برای من نبود.
بیتا جان ماخونه ی حسنا روازش گرفتیم؟
بقول خودش دوستش گفت بخاطر باباش این کاروبکنه خودش دلش خواست این کاروکرد
چون میدونه بهترشو براش اون شوهرش میگیره
بیتاجان تویه وبلاگ بزن برعلیه اون چیزی که دلت میخواد درموردش بحث راه بنداز ما میایم میخونیم کامنت نمیزاریم
ببینیم شما میتونی بعدازیه مدت این زنها روجمع کنی
یا ق.ا.ن.و.ن عوض کنی
ما باوبلاگ حسنا مبارزه میکنیم چون کامندونی شوهمیشه درایم میخونیم
که چه چرندیاتی داره به خورد خواننده های بینواش میده
میخوای یه بارامتحان کن ضررنداره باهراسمی دلت میخواد
برو واسش کامنت بزار بهش بگواین راهی وکه توداری میری اشتباه خودتوبکش بیرون ببین چقدر خوب بادوتاماچ ویه بغل
بهت میگه من بهترمیدونم دارم چیکارم میکنم چون دارم
باهمسر زندگی میکنم
اون بهترین پدر دنیا میشه
وبهترین تکیه گاه برام
پس توش پشیمانی وندامتی نمبینی
باورکن ضررنمیکنی هیچ بهترهم می تونی بشناسیش
زدن به کری و کور بودن
کلمه زدن جا افتاد
بانو جون یه مدت سرم شلوغه و نمی رسم و ممکنه یه مدت نت نداشته باشم
ولی همین که میام و می خونمتون می بینم که همتون جواب قاطع دادین دیگه حرفی نمی تونم بزنم از جواب قاطعتون
بیتا خانم میشه به جز این که شکست خوردین و حسودی می کنید یه حرف دیگه از دهان شما طرفدارای حسنا شنید؟
اخه منی که نه ازدواج کردم و نه با کسی هستم چطوری شکست خوردم؟برای چی باید به زندگی پرتنش حسنا بدون در نظر گرفتن دروغا و تضادهاش حسودی کنم؟
بقیه هم مثل من
ببخشیدا خداوند اون مغز رو گذاشته استفاده کنید نه که دست نخورده و سالم روز قیامت تحویلش بدین
به جا استفاده از زبون تند و تیزتون و به کری و کور بودن خودتون فقط یه درصد احتمال بدید حسنا دروغ میگه اونوقته دیگه حسنا الهه متانت و صبر و از خود گذشته نیست
ممنون نارین جان که همراهمونی.



انشاله زود سرت خلوت بشه و اینترنت هم داشته باشی بیشتر بیایی پیشمون.
پریناز چند روزه سری نزده. دلم برای کامنتهای طولانی و جامع و طنزش تنگ شده.
مامان منگولا
هانی
به قول یه دوستی که قبلا تو کامنت ها نوشته بود
اگر بخوایم حسودی کنیم به آدم های موفق حسودی می کنیم. به اون آدم هایی که افتخارآفرینی می کنن. اونایی که تو کارشون تو رشته شون و تو زندگیشون موفق اند.
انگل یه زندگی دیگه بودن و وصله ی ناجور بودن دیگه حسودی داره آخه؟؟؟؟؟؟ طفیلی بودن خیلی الان موقعیت خوب و منحصر به فردیه؟؟؟؟؟؟ یا نکنه حال دادن به شوهر مردم حسودی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا چرا اینا این قدر فکرشون کوتاهههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟ خدایا توبه! از دست اینا باید سر به بیابون بذاری به خدا! آدم این قدر مغزش فندقی؟؟؟؟؟
بیتا حسادتو خوب اومدی!!!!

یه نفر باید چقدر مفلوک باشه و بدبخت و بیچاره که به حسنا حسودیش بشه فکر کن!!!!!!!!!!!!
فکر می کنم اینا وبلاگ حسنا را می خونند دلشون آب می شه
که برداشتشون اینه بقیه حسودیشون می شه.
بیتا الان کجای زندگی حسنا حسودی داره؟؟؟میشه بگی
بیتا جان الان منطورت چیه؟؟ما چیکار کنیم؟؟
شما که اومدید اینجا و سنگ حسنا به سینه می زنی و حرف از حسادت این حرفا میزنی
خودت چرا به بانو تهمت زدی ؟!!؟؟
از کجا انقدر قاطع در مورد بانو صحبت کردی !؟؟!
عیب کسان منگر احسان خویش
دیده فرو دست به گریبان خویش
آینده روزی که بگیری به دست
خود شکن آن روز مشو خودپسند
من که هیچی از زندگیم ننوشتم اینا نتیجه گرفتند که فلانم و بهمان.
ما حق نداریم از نوشته های خود حسنا حرفی بزنیم. اسمش می شه تهمت و حسودی و رذالت و ...
بیتا
آره حسنا یک زن شکست خورده است که داره به وبلاگ نویسی دنیای خودش پر می کنه
چرا باید خودش یک زن دوم خوشبخت که در رفاه کامل و عشق افلاطونی زندگی می کنه جا زده
خوب از واقعیت های زندگیش می نوشت چرا دروغ می نویسه چرا با احساسات کامنت گذاران و خوانندگانش بازی می کنه ؟!!؟!
دروغ نگه مثل بقیه زن هایی که وبلاگ نویسی می کنن حتی زن دومم ولی اشاره نکردن ولی از روزمرگی هاشون می نویسن بنویسه
زن مطلقه
آره ما با وبلاگ حسنا کار داریم
کسی که خودش یک بیوه معرفی کرده که به خاطر پول و 6 ( معامله که تا تاریخ بوده بین زن و مرد بوده ) ازدواج کرده و حرف از زندگی مرفه و عاشقانه میزنه و ذهن دختران جوان مسموم کرده
آره چرا به اون دختر ها نگیم این یک داستان و خواب و خیالی بیش نیست و از اون زندگی رویایی که اون خانم نوشته در دنیای واقعی خبری نیست
چرا ذهن ها رو از اون داستان پوچ آگاه نکینم
شاید خیلی از دختر ها به فکرشون هم نمیرسید فقط با 6 صاحب یک زندگی عالی و همسر ایده آل بشن
شاید گوشه ذهنشون این بود که نه شاید فکر من اشتباه شایا تن دادن به این مدل ازدواج ها جز سیه بدبختی چیز دیگه برای من و خانواده ام نداره
این جور که این خانم می نویسه خانواده اش با سر بلندی تو در همسایه و دوست و آشنا و فامیل در حال زندگی کردن هستند در صورتی که کی در دنیای واقعی می تونن از این ننگ سر بلند کنن مگر اینکه خیلی وقیح باشند
حتی داره به خانواده ها میگه اگر دختر تون این کار کرد بپذیرید براتون مهم نباشه
این وبلاگ بد آموزی داره
باید واقعیت هاش بگیم تا دختر های جوان بفهمن به این زیابیی نیست
چون این خانم بی اخلاقی و هرزگی به نحو احسن داره به نمایش می گذاره و نهادینه می کنه
ما می گوییم هرزگی جز بدبختی چیز برای تو نداره و اینا همش داستان و توهمات اون زن
به کلام قاطع میگم. بانوی محترم شما یا از اشنایان اون خانوم اولی هستی که وبلاگ حسنا رو پیدا کردی و حسنا رو در عالم واقع شناختی و حالا داری یه جورایی نفرتت رو ازش اعلام میکنی یا اینکه از اشنایان خود حسنا هستی و خصومت شخصی باهاش داری و حالا داری اینجوری باهاش مقابله میکنی و یا اینکه تو خو شکست خورده ای به واسطه خیانتی. و متاسفم برای تمامی خوانندگانت که گرفتار بازی خصومت و حسادت تو شدند. حسنا که یک زن شکست خورده ی وبلاگ نویس بیشتر نیست که به واسطه تنهاییهاش رو به درد دل در دنیای مجازی اورده. تو چی؟ که داری با تفسیر حتی لوگوهاش خودتو بیشتر مصداق جمله الحسود لا یسود میکنی. برای تو هیچ برای تمامی خوانندگان و کامنترهایت متاسفم که گرفتار بازی انتقامجویی تو شدند.......... زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد که از سادگی اونها سو استفاده کردی
خب اگر حسنا زن شکست خورده ای هست که به واسطه تنهاییش به وبلاگ نویسی رو آورده و من هم می تونم زن شکست خورده بدبختی باشم که بخاطر شکست رو به وبلاگ نویسی آوردم
دو تا بدبخت دارن از تنهایی توی نت عقده گشایی می کنند. اون زن اول را روان پریش و دیوانه و نامتعادل و بیمار جلوه می ده تا عقده هاش خالی بشه و من هم حسنا را ...
جفتمون بدبختیم.
تو این وسط چیکاره ای؟
بانو جان شما که این همه اطلاعات درباره حسنا داری که اون خونه مال کی بوده و بعد چی شده و نصف اون خونه مال کی بوده و دقیقا از ریز به ریز شرط و شروط حسنا برای ازدواجش خبر داری و از شغل همسرش که قبلا اسمون جل بوده و حالا دری به تخته ای خورده و حالا پولدار شده و هزاران مساله شخصی و خصوصی این خانواده را میدونی بیا و تو پرده از راز حسنا بردار و اصل ازدواجش رو بگو برای همه بگو که کی بوده و چی شده که این ازدواج سر گرفته. تو که نادانسته هایی میدونی که حسنا به هیچ عنوان هیچ کجای وبلاگش ازش حرفی نزده یا اشاره ای نکرده بیا و همه را ازین سردر گمی نجات بده.....
بیتای عزیز
همه این حرفها را حسنا قبلا در وبلاگش گفته بود. ضمن این که قدرت استدلال و تجزیه و تحلیل و استفاده از مغز و منطقش برای همین است.
اگر من به شما بگم من توی عمرم یک ریال هم پول نداشتم و دیروز رفتم یک پالتوی دو میلیونی خریدم شما می گی چطور ممکنه. چون مغزت بین جمله اول و دوم ارتباط برقرار می کنه و جمله های من را تحلیل می کنه. من خودم نگفتم اما عقل شما می فهمه که یا جمله اول دروغه یا جمله دوم !
1- اون خونه مال کی بوده و بعد چی شده:
حسنا بعد از ماجرای دعوای بهار که اومد جلوی خونه اش آبروش را برد گفت که همسر به من گفته خونه را بده اجاره و بیا برو همون خونه ای که به نامت کردم بشین. که دیگه خانم اولی جات را بلد نباشه و بهت دسترسی نداشته باشه. پس خونه را یواشکی به حسنا داده که خانم اولی بلد نیست.
2- نصف اون خونه مال کی بوده
گفتم اون خارجی که اینقدر سنگش را به سینه می زنید هر چیزی را که زن و مرد بعد از ازدواج کسب کنند نصف نصف می دونه.
توی عقدنامه های ایرانی هم جمله مشابهی هست که نمی دونم از نظر قانونی چقدر ضمانت اجرایی داره. ولی این را می دونم که راه در رو برای قانون زیاد هست.
من از نظر اخلاقی گفتم که وقتی می گیم زندگی مشترک معنیش خیلی وسیع تر از بستر مشترک است. متاسفانه شما هم مثل حسنا فکر می کنید که خانوم اولی هم وظیفه اش و نقشش در زندگی همسرش به اندازه نقش حسنا بوده و فقط نقش 6 داشته !!
3-و دقیقا از ریز به ریز شرط و شروط حسنا برای ازدواجش خبر داری
بنا را می ذاریم به راست بودن حرفهای حسنا ( گرچه خیلی جاها تناقض داره و دروغهاش مشخصه. از جمله این که هیچوقت نگفت یک زن 40 ساله چه بیماری داره که نمی تونه 6 کنه ) ولی من فرض را می ذارم راست گفته.
برو برگهای اول را بخون. حسنا واضح نوشته که زندگی خانوم اول و همسر در فامیل زبانزد بوده و وقتی به سراغ من اومدند گفتند ما هیچ مشکلی نداریم به جز 6. من هم قرار شد برای همین با همسر ازدواج کنم. در برگ یازدهم به وضوح می نویسه همسر چنان حساب روزهای پریودم را داره که از خودم بیشتر و دقیق تر. روزهایی که پریود هستم به من سر نمی زنه.
حالاشما بفرمایید کجای صحبت من بدون استناد به حرفهای خود حسنا است؟
4- همسرش که قبلا اسمون جل بوده و حالا دری به تخته ای خورده و حالا پولدار شده
حسنا شرایط زندگی خانوادگی همسرش را قبلا توضیح داده. در متن هم بارها بهش اشاره کرده. پدرش سرهنگ بازنشسته است و زندگی معمولی دارند. برادرها وضعیت مالی معمول دارند. خواهرش اینقدر وضعیتش نامعمولی است که بخاطر پول با برادرش رابطه دوستانه داره ( البته این برداشت حسنا است. چون نمی فهمه خواهر برادر یعنی چی و فکر می کنه همه مثل خودش فقط پول می شناسند و دیگه هیچ )
و همین پست آخر هم که نوشت همسر این پولها را با تلاش خودش به دست آورده. که البته منظور حسنا این هست که خانم اولی حقی نداره و اینها مال همسر است و می خواد بده به من. اما به نوعی می شه فهمید که همسر این پولها را به ارث نبرده یا از خانواده بهش نرسیده و طی این سالهایی که کار کرده پولدار شده. همسر از یک خانواده معمولی است که حالا دری به تخته ای خورده و شلوارش دو تا شده. بله. اگر شما شک داری. من ندارم.
همه اش نقل قول از گفته های مستقیم خود حسناست.
دقیقا بگو الان کجای این حرفها را من از خودم گفتم.
یا خواننده وبلاگ حسنا نیستی یا کلا ...
بانو و گلریز از دست کسایی که میان میگن شما بیکارید و هدفتون چیه و ... ناراحت نشید.
من یکی ترجیه میدم هر روز بیکار باشم بیام اینجا رو بخونم تا بخوام صد تا دروغ بهم ببافم یا زن دوم بشم یا زندگی یکی دیگه رو خراب کنم یا....
بعدشم خیلی کیف داره ئروغا و تناقضات یکی دیگه رو کشف کنی. بهتر از اینه که باور کنی امروزه زنای دوم به زن اولشون خونه کادو میدن.
از بانو تشکر میکنم که اینجا رو راه انداخت و من رو از بیکاری در آورد. یه روز کامل مرخصی میگیرم کلا میام میشینم تو وبلاگت بانو
الان مرخصی داری؟
اینم برای تلطیف روحیه. میدونم قبلا خوندینش اما خالی از لطف نیست:
انواع ازدواج
راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش میزند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدتهاست زورش نمیرسد تصویب کند
انواع ازدواج های پیشنهادی
ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است
ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد
ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند
ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد
ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید
ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد
ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست
ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد
ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد
ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد
ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش در برود
بانو جان هر رو ز تصمیم میگیرم دیگه نیام اما نمیشه.ممنونم از این همه وقتی که تو می ذاری
تا حدودیشون رو خوندم .اما اینقدر بد خودشون رو نشون دادن که نیازی به این نیست نقدشون کنی اما این اینقدر خودش رو خوب نشون داده که همه فکر میکنن که زن دوم شدم خیلی هم بد نیست،خونه ماشین و مهم تر از همه عشقققققققققق
گلریز جان شما وبلاگهای دیگه تحت همین عنوان کلی زن دوم رو هم خوندی؟
بیتای عزیز
زنهای دوم دیگه که شما می فرمایید ده تا خواننده دارند که یازده تاش زن دوم است و به قول حسنا معلوم الحال .
رمزی می نویسند و خودشون برای خودشون و بسیار هم در وبلاگستان منفورند.
حسنا داره با زبانش و سیاستش کاری می کنه که زن اول را ظالم و مقصر ماجرا کرده و الان همه اون را مقصر می بینند و حسنا را آدم خوبه قصه. حسنا داره تلاش می کنه فرهنگ زن دوم را جا بندازه.
حسنا طوری نوشته که صد تا زن براش کامنت می ذارن تو خوبی تو خیلی مهربونی تو خیلی ماهی و ... که رفتی خونه ای که مال اون زن بود را بهش پس دادی.
زمانی که حسنا اومد و زندگی اون زن را با چند تا دروغ بهم ریخت و الان هم دروغهاش را قایم و حاشا کرده چرا کسی درنظر نمی گیره؟
اون زن 20 سال در کنار یک مرد آسمون جل زندگی کرده که شلوارش دو تا بشه و بره آپارتمان بده 6 بخره؟
اون خونه حاصل زندگی اون زن بوده. همون خارج و قوانینی که شما ازش حرف می زنید می گه زندگی که زن و مرد بعد از ازدواج ساختند نصف نصف است.
حالا مردک رفته خونه ای که نصفش مال زنش هست داده به حسنا؟
در ضمن بیتا خانوم ایشون اصلا هم ناراحت نیست.الان فکر میکنی چه اتفاقی می افته.هیچی شوهر عاشقشون میاد بهش میگه تو خانومی،گلی،بهترینی عزیزم بعد میره براش یک خونه خیلی بهتر میخره میزنه به اسمش.الان حسنا یک بت برای همه طرفداراش نمونه همه خوبیها .یک زن با گذشت.همین
ممنونم عزیزم از همراهیت
ما نمی تونیم هیچ ق.ا.ن.و.ن.ی رو عوض کنیم.خودمون هم می دونیم.اما میتونیم بر علیه دورغگویی بجنگیم.می تونیم بر علیه کسی که داره یک زن بدبخت رو اینقدر میکوبه حرف بزنیم.شما کامنت هارو خوندید؟دیگه کار رو به جایی رسوندن که میان و میگن چرا شوهرت زن اول رو طلاق نمیده؟؟وقتی ما در جایی زندگی میکنیم که این حق قانونی وجود داره و یک ادم از این حق قانونی استفاده میکنه و خودش رو در جامعه موجه نشون میده باید چیکار کنیم؟؟؟بشینیم و نگاش کنیم تا هرچی دلش میخواد بگه؟؟من اصلا بیکار نیستم و از وقتی که وارد این داستان شدم کلی از زمان مفیدم رو از دست دادم نه برای خصومت شخصی بلکه برای اینکه کسایی که اینجارو میخونن و اونجارو هم میخونن یکم فکر کنن.فکر کنن که چرا یک زن اینقدر عصبانی میشه که با وجود اینکه از شدت مریضی نمیتونه 6 داشته باشه و از لحاظ چزشکی این یعنی که وضعیت بدی داره و در این حده که مثلا نمیتونه تند راه بره این همه هیجان و استرس رو به جونش می خره و با این زن در می افته.نمیتونن فکر کنن وقتی 20 سال با یکی زندگی کنی و از صفر همه چی رو بسازی بعد ببینی یک شبه به یکی که تازه اومده یک خونه دادی خیلی دردناکه.این تفاوت گذاشتن دردناکه.من متاسفم اگر شما هارو ناراحت کردم اما بهتر به جای اینکه همش از راه دور بگید شما مگه بیکارید یا این حرفها،بهتر یک کار مفید بکنید.می خواین ما راه درست رو بریم باشه بیاین یک بحث درست راه بندازید.این تنها راهی که ما میتونیم یکم واقعیت هارو نشون بدیم
تماما با گفته های زن مطلقه موافقم. اگر علم وهنری دارید صرف به چالش کشیدن مساله خیانت و چند همسری کنید نه نقد و بررسی مغرضانه شخصی که خودش به هر علت وسببی در این دام گرفتار شده.....
من 28 سالمه. من نمیگم شماها ظالمین. یه بابایی یه وبلاگی داره مینویسه. توشم هزاران بار گفته از کاری که کردم خیلی پشیمونم. هیچگونه ترویج زن دوم بودنم نکرده. من به کار شماها موندم این همه حمله واسه چیه؟ دیگه رفتاراتون شده مثل ادمایی که باهاش اشنا هستین و خصومت شخصی دارین. من نه ان خانوم رو میشناسم و نه قصد حمایت دارم...... بد نیست یه دور دیگه ای تو اینترنت بزنید و وبلاگهای دیگه ای با این عنوان رو بخونید تا متوجه بشید هستن کسان دیگه ای که به راحتی عنوان میکنن که شوهرشون رو از چنگال زن اولش در اوردند و حالا هم روزی 100 بار ارزوی مرگ زن اول را میکنن تا مثلا یکه تاز باشن. من فقط متعجبم چرا شماها به 1 نفر گیر دادین. اگه میخواین بگین خیانت بده خوب اصل مساله خیانت رو زیر سوال ببرین. نه یه شخص رو. این وبلاگ شما ازش بوی خصومت شخصی میاد نه نکوهش و مذمت عمل غیر اخلاقیه خیانت
من برای حسنا ماچ و بغل نمی فرستم. به نظر من زندگی رقتباری داره و هیچ جای زندگیش قابل تایید نیست. به نظر من حسنا "علت" خیانت نیست، حسنا معلول روابط ناسالم یه جامعه ناسالم و مردسالاره.
من حسنا رو می خونم. شما رو هم همین طور.
حسنا از خط قرمزهای اخلاقیات من گذشته، شما هم همین طور.حسنا دروغ میگه، شما توهین می کنید. حسنا نمی تونه انتقاد از روش زندگیش رو تحمل کنه، شما هم نمی تونید انتقاد از طرز برخوردتون با یه معضل اجتماعی رو تحمل کنید.
به نظر من (من هم مثل شما حق تحلیل و برداشت شخصی دارم ) حسنا زن بیوه جوانی بود که توان شروع دوباره یک زندگی نرمال دونفره رو نداشت. توان زندگی مجردی رو هم نداشت. پس به راهی که قانون پیش پاش گذاشته بود چنگ زد و زن یه مرد متمول، متاهل و مسن شد. حسنا فکر کرده بود اینجوری هم پول داره، هم شوهر و هم استقلالش رو، چون شوهرش همیشه خونه نیست.
حسنا اشتباه کرد. حسنا باید به جای اینکار پیش یه مشاور می رفت.
توی تمام کشورها معشوق و معشوقه وجود داره و قانون همیشه همراه زن یا مرد خیانت دیده است، برای تقسیم اموال و حضانت کودک و ...
در ایران اما خیانت مردها تئوریزه شده و به حق بدل شده. یعنی قانونگذار قبح عمل خیانت را برای مردها از بین برده. واقعاً شما تفاوت این دو موضوع رو نمی بینید؟
من خرم سلطان نگاه نمی کنم (مگر مواقعی که مهمانم و مجبورم پا به پای صاحبخانه باشم) تنها سریال ترکی که دیدم "ایزل" بود. دوستش داشتم با اجازه شما.
من خانوم خانوما رو نفرین نمی کنم چون قربانی جامعه ی بیماری است که زن را هیچ می داند. من به خودم اجازه نمی دهم به او بگویم با توجه به تمکن مالیت مثل من باش، خیانت را که دیدی روی پای خودت بایست و برو. هر آدمی شخصیت خاص خودش را دارد و هر آدمی تصویری از خودش و زندگی ساخته است.
حسنا و خانوم خانوما مهره های بازی مردسالارانه ای هستند که شما عزیزان به جای نقد آن در صدد توجیهش برآمدید و فکر می کنید خیانت قانونی را با نابودی حسنا ها می توان درمان کرد.
خیانت همیشه هست اینجا ولی خیانت مردها قانونی است. و مرد برای شما موجودی است که عفریته ها گولش می زنند، بیگناه معصوم. چرا زنها را کسی گول نمی زند ویا اگر زد سنگسار می شوند؟ قانون می گوید.
آدمیزاد موجود خودخواهی است و قانون در جوامع انسانی برای کنترل این خودخواهی وضع می شود. قانون اینجا مردانه است، ضد زن است.
بیان توهین های جنسی و الفاظ چاله میدانی نه حسنا را نابود می کن و نه خیانت را، تنها تخلیه درد و فریاد تعدادی زن ناراضی است و بس. عملی منفعلانه.
با این حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند
اما به یاد داشته باشید توهین کردن از ارزش تلاشتان کم می کند و لاغیر
خوبه که متوجه رقت بار بودن زندگی حسنا و دروغهاش برای موجه جلوه دادن کارهاش هستید. بقدری از کامنت های توی وبلاگش تعجب می کنم که با خودم می گم اینها اگر دزد بیاد زندگیشون را ببره و بعد یک هزارم اون را برگردونه قربون صدقه اش می رن؟ یادشون می ره که از اصل مال خودشون بوده؟
حسنا یک زندگی را نابود کرده و حالا خونه ای را که یواشکی گرفته بوده شاید شاید شاید ( این قصه کامل نیست و حسنا یه سری چیزها را مخفی کرده. اصل داستان این نیست ) پس داده. اینقدر قربونت برم فدات بشم داره؟
باز خوبه شما متوجه هستید.
گفتید که:
توی تمام کشورها معشوق و معشوقه وجود داره و قانون همیشه همراه زن یا مرد خیانت دیده است، برای تقسیم اموال و حضانت کودک و ...
می گم که:
در اکثر جوامعی که مدنظر شماست قانون در مورد خیانت همراهی خاصی نمی کنه.
زن و مرد از حق مساوی برای درخواست طلاق برخوردارند که مربوط به همه حالات است نه فقط خیانت.
اون تفاوتهایی را هم که شما عنوان می کنید مربوط به خیانت نیست. اگر زنی خیانت ببینه یا دلش نخواد یا حوصله اش سر بره در هر سه حالت مساویه و می تونه بره درخواست طلاق بده.
پس می بینید که تفاوت در قانون درمورد خیانت نیست. در مورد طلاق هست.
در مورد حق و حقوق زن یا مرد بعد از طلاق هم همینطور.
تنها تفاوت ممکن در این حالت بین ما و اونها می تونه این باشه که اگر زن یا مرد بتونه ثابت کنه که طرف مقابلش تعادل روحی روانی درستی نداره و هرزه است و رفتارش می تونه به بچه آسیب برسونه می تونه بچه را برای خودش داشته باشه. این کار توی ایران یه مقدار مشکل تر هست.
پس اون چیزی که در ایران متفاوت است قوانین طلاق و ازدواج است.
خیانت مساله ای نیست که قانون بتونه براش کاری بکنه.
حمایت قانون هم از زن خیانت دیده درمانی برای روح و روان زخم خورده و اعتماد از دست رفته نیست. مساله اینجا آسیبی هست که این روابط به خانواده و به زن یا مرد خیانت دیده می زنه. همه جای دنیا هم همینه. ربطی به قانون نداره.
متاسفانه قانون برای روح آسیب دیده کاری نمی تونه بکنه.
خدا را شکر خیانت قانونی مرد در ایران از نظر اجتماعی و عرفی پذیرفته نشده است. تلاش ما هم این هست که از نظر عرفی این مساله عادی نشه.
صحبت ما اینجا در مورد زنی هست که وارد زندگی زن دیگری شده و به وضوح داره تلاش می کنه که زندگی اون زن را نابود کنه. اگر من بخوام مثل شما نگاه کنم می تونم بگم هیتلر و صدام و همه خونخواران و جنگ افروزان دنیا قربانی نادانی و حماقتشون شدند و کسی نباید از ظلمی که کردند صحبت کنه چون خودشون نادان بودند و حماقت کردند.
حسنا نادان است که می خواد از این روش به مال و ثروت و زندگی برسه اما دلیل نمی شه که بگیم مقصر نیست چون نادان است.
کسی نگفت که همسر حسنا بی گناه است. بارها به رفتارش و بی عرضگیش در کنترل شرایط ایجاد شده و دنبال هوس رفتنش اشاره کردیم.
به هر حال ما در مورد حسنا و وبلاگ حسنا می نویسیم. مردی که نه وبلاگ داره و نه حضور داره و نه می شناسیم چی ازش بنویسیم؟ در حد حضورش در داستان ازش نوشتیم.
چرا انتظار دارید همه به روش مورد نظر شما کار کنند؟
چراباید همه بشینند و تئوریهای خیانت و روانشناسی هوسرانی را بررسی کنند.
مطلقه عزیز
ما حرف چاله میدونی نمی زنیم. ما حرفی می زنیم که حسنا الان حاشا کرده و قایمش کرده.
حسنا نوشت که اونها مشکلی نداشتند جز 6 و من برای ارائه 6 زنش شدم.
خودش نوشت که روزهای پریودم همسر به من سر نمی زد.
این حرفهاخیلی زشته. بله. می دونم.
اما اینها حقیقت زندگی حسناست. تقصیر ما چیه که زندگی حسنا چاله میدونی است؟
حسنا روزانه می نویسه و ما روزانه نقد می کنیم.
شما تواناتری و می تونی وارد مباحث تئوریکش بشی
بسم الله
گر تو بهتر می زنی بستان بزن
شما چند سالتونه؟
فرض کن من یک زن هستم که به من خیانت شده و دارم از زن اول دفاع میکنم .این قضیه یک پوئن منفی برای من؟؟؟یعنی چون به من خیانت شده من ادم بدی هستم؟؟؟؟؟؟
عزیزم من مجردم .ولی خوشحالم که اگر روزی روزگاری در موقعیت خانوم اول باشم تا در جایگاه زن دوم.ترجیح میدم مظلوم باشم تا ظالم.عزیزم اگر یک کم خودت رو بذاری جای اون زن درکش میکنی.در ضمن اینکه من در موقعیت خانوم اول باشم الان یک عیب به حساب میاد برام؟؟؟؟
گلریز جان یقین شما هم یکی هستی مثل خانم اولی. وگرنه وب نویسی روزانه یه نفر (حالا یا راستگو یا دروغگو) چرا باید انقدر شماها رو خشمگین کنه؟ جز اینکه شماها هم در شرایط خانوم اولی باشین. همون همسران اولی که به هر دلیلی بهشون خیانت شده.
پس اونهایی هم که شاد می شن و در حال ماچ و بغلند در وضعیت حسنا هستند؟ همشون زن دوم و خونه خراب کن و در حال عرضه ارائه خدمات جنسی در راه خدا؟
عجب استدلالی!
بیتا جون شما کی هستی؟؟یکی مثل حسنا یا یکی مثل دختری با زندگی پنهان.عزیزم اگه شما با کار به حساب میای و ما بیکار ایشالله همیشه ما بیکار بمونیم.بلاخره تو این بیکاری باید یکی هم مثل شما کاسبی کنه دیگه
شما احیانا خود خانوم خانوما نیستی؟ شاید هم وکیلشی........... نه اصلا شاید یه مرتاض هندی که از راه دور و تله پاتی تمام افکار مغز حسنا رو میدونی و میخونی....... وای نه شاید تو اقای همسری




در هر حال خسته نباشید از این همه شستن و پهن کردن و اتو کشی بردن این و اون . بالاخره بهتر از بیکاریه.
دقیقابچه ها بخصوص خانوم دکترچینی که گفته من
سریال موردعلاقه م خرم سلطانه
خانوم دکتر به شوهرحساس به مادرش گفتی تونت آبروی مادرشو بردی که به همه گفتی مادرشوهرم
پیتزا رومیزاره تونون میخوره
راستی اینم یادم رفت بگم با این قانون مبارزه کنم ،میتونم معشوقه ها رو هم از بین ببرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه همه چیز فقط به عقد و صیغه است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مهم اخلاقیاته که متاسفانه دیگه وجود نداره.
من از مطلقه عزیز میخوام به من بگه حسنا برای چی زن این مردک شد؟
می گه من عاشقش نبودم
رابطه پنهانی باهاش نداشتم
خونه و ماشین و شغل دولتی داشتم
نمی خواستم با کسی ازدواج کنم که زنش مرده باشه ( شرایط خود حسنا ) یا زنش را طلاق داده باشه ( منتظر پسر مجرد بوده، حالا به چه دلیل خیلی جالبه!! )
بعد یهو می نویسه زن همسر شدم !!
مطلقه به من بگو آدم تحصیلکرده، شاغل، با تجربه یک زندگی مشترک که اینقدر زبل هست که در 19 سالگی خانواده اش را می پیچونه و می ره پسربازی اون هم با کارمند و همکار پدرش و ... چطور می خوای بگی یهو نفهمید چطور شد زن دوم مردی زن و بچه دار شد!
خوش به حال شماها که میرید برای یک زن دوم که اوار شده رو زندگی یکی دیگه گل وبغل میفرستید.خ.ش به حالتون که برای زنی که بعد از 20 سال جون کندن حق بچشو از دهن یک زالو کشیده بیرون تف و نفرین میفرستید.خوش به حال شماها که اینقدر مناعت طبع دارید که اگر شوهراتون چیزی به خاهرشون یا مادرشون بدن مرد رو ریز ریز میکنید اما انتظار دارید یک زن اول بیاد و دودستی مال و اموالش رو تقدیم یک زن دیگه بکنه.خوش به حالتون که اینقدر مغزاتون غنی که زحمت فکر کردن هم نمی دید به خودتون.
واقعا که ماها ادم های بیکاری هستیم اینقدر بیکاریم که میایم اینجا فریاد میزنیم بابا جان یکیم فکر کنید اخه چرا یک زن باید این کارو بکنه حتما یک دلیلی داره دیگه چرا باید چشم بسته همه حرفهای یک ادم رو باور کنید اما دریغ.واقعا که ماها بیکاریم چون همیشه یادمون میره این جماعت حوصله فکر کردن ندارن و سریال محبوبشون خرم سلطانه
خوش به حالتون
دنیاتون اونقدر ساده و کوچکه که تنها مشکلش حسنا و رفع نیاز جنسی شوهرش و ملکه ای بی عیب به نام خانوم خانوماست
شما حتی به خودتون زحمت نمی دید برای جلوگیری از تکرار زندگی هایی مثل حسنا و خانوم خانوما و شوهر بی لیاقتش با "چند همسری" مبارزه کنید.
انگار با نبودن حسنا همه چیز حل میشه.
انگار اگه اون از زندگی غم بارش نگه هیچ دختر دیگه ای تن به زن دوم شدن نمی ده
انگار اگه اون طلاق بگیره آقای همسر برای رفع حاجات جنسیش سراغ یکی دیگه نمیره.
تا زمانی که قانون به مرد ایرانی حق می ده 4 تا زن و چهل تا صیغه داشته باشه، حسنا باشه یا نباشه امثال خانوم خانوما وضعشون همینه
با چندهمسری مبارزه کنید ... ولی اون کار سخته؟ نه؟ قانون مثل حسنا بی دست و پا نیست! به قانون گیر بدین میان سراغ تون. پس پیش به سوی نابودی و جدایی حسنا و بعد انتظار برای نوشتن وبلاگی در تحقیر و توهین زن دوم بعدی که جناب همسر برای رختخواب اختیار میکنه.
هیچ قانونی نمی تونه شما را وادار به رعایت اخلاقیات کنه.
مگه در کشورهایی که چند همسری قانونی نیست، مردها یا زنها خیانت نمی کنند.
کسی که پایبند به اخلاق باشه نیاز به قانون نداره که دست و پاش را ببندند که هوسش را کنترل کنه.
مناعت طبع رو داشتین؟؟؟؟کلا باباهه دختر جوونش رو دو دستی تقدیم هوس های یک مرد 50 ساله کرده خیلی مناعت طبع داشته نه؟؟؟
به قول بابات الان نمیفهمی وقتی جای خانوم اولی بودی متوجه میشی که اوضاع از چه قراره
جالبه که حسنا زندگی اون زن را ازش گرفته و اینها نمی بینند.
حالا رفته خونه شون را بهشون پس داده، همه می گن واای خونه ات را گرفت؟
فرض که خونه اش را هم گرفته باشه، مثل این که یادتون رفته که حسنا آرامش و زندگی مشترک 20 ساله اون زن را نابود کرده.
میدونم چی بگم. مناعت طبعت و البته عزت نفس و بلندای تفکر پدرت زبونم رو بند آورده. من بودم هرگز اینکارونمیکردم اما الان فکر میکنم که بدترین جوابو به خانم اولی دادی. فی الواقع خونه رو تو دهنش کوبیدی . به قول پدرم حیف که نمی فهمه ولی اگر می فهمید باید با اینکار تو خودش رو می کشت.
پاسخ: ممنون ازت . حسن نظرت رو میرسونه چی بگم تکتم جون . امیدوارم الان آروم شده باشه و حداقل از چیزی که به دست آورده لذت ببره و شاد باشه . فقط موندم چرا زودتر به همسر نمیگه
مناعت طبع و عزت نفس و بلندای فکرشون را وقتی نشون دادند که دخترشون را برای تامین 6 یک مرد فروختند.
البته حسنا خودش هم می گه بابا گفت نکن. من خودم بوی پول شنیده بودم از خود بیخود شدم.
نکته دیگه این داستان
چقدر مهریه و حق و حقوق ها رو زود میدن و میگرن کارای محضر به نام کردن سریع انجام میشه
والله ما دوست و آشنایانمون مهریه ها رو که کامل نمی دادن اونایی هم که داشتن به نام یکی دیگه می کردن دوست بیچاره ما یک سال رفت و اومد تا بالاخره مهریه شو گرفت اونم با وکیل کلی مشکلات
خیلی رد بدل مهریه با موفقیت انجام میشه تو این داستان همه هم راضی شاد خندان
نه بحثی نا ناراحتی هیچی
قورباغه سبز
برای بانو و غنچه




وای خداااااااااااااااااا



















مرسی
از کسایی که فکر نمیکنن نمیشه انتظار بیش از این داشت.اخه اون خانوم اولی بنده خدا چرا باید این کارو بکنه؟؟؟هیچ کس فکر نمیکنه.یکی میاد میگه تو اینقدر خوبی که دنیا تحمل اینهمه خوبی رو نداره.ایشالله یکی از این خوباش گیر شما ها هم بیاد ببینم چیکار میکنید.خانوم اولی به خوبی میدونه همسرش میتونه بره و یواشکی به اسم حسنا هرچیزی رو بخره .پس کمی احمقانه است که یک زن به خاطر یک حونه اینقدر خودشو عذاب بده.هیچ کدوم از خواننده هاش کمی به خودشون زحمت فکر کردن نمیدن.این قوم حقشون هرچی که بکشن
ببخشید من جلسه 3-4 را چطور می تونم بخونم؟ هرچی می گردم نیست ممنون :)
عزیزم ما به تدریج داریم آرشیو را می ذاریم.
فعلا تیر 91 هستیم
جلسه 3-4 مربوط به بهار 92 است
بانو
آره شاید یکم تند رفتم تند حرف زدم
اگه کسی با حرفام رنجوندم ببخشید سوتفاهم بود
من برداشتم از کامنت ایشون این بود که متوجه نشده منظور شما چیه و براش سوال هست که این محاسبات چطوریه.

با 400 تومن می شه خونه صدمتری رهن کرد و ایشون سوال داشتند که چرا گفتید نمی شه.
قورباغه سبز

ممنون عزیزم الان کامنت خواندم
خدا رو شکر هستن کسانی که درک بالایی داشته باشند متوجه منظور من شدند
همش داشتم به خودم می گفتم انقدر من بد کامنت نوشتم
گلریز جان
همون منطقه سعادت آباد از 6 7 شروع میشه برو به بالا متری 18 تومت 14 تومن خونه خرید و فروش می کنن
من از محله سعادت آباد کامل خبر دارم رنج قیمت ها رو میدونم
تو تهران محله با محله خیلی قیمت هاش با هم فرق داره
غنچه جان بی خیال.من که تهران زندگی نمی کنم وقتی میدونم خونه تو سعادت اباد که یک محله تازه ساخته تو یک اپارتمان خدا واحدی متری 7 تومنه و وقتی تو یک سری محلات اجاره خونه به دلار خیلی دور از ذهن نیست که رهن خونه هم 400 تومن بشه.ولشون کن.اینا باید سریال فارسی وان ببینن باید یکی بیاد براشون بگه اخ ببینید من چه قد خوبم همه به من بگید به به ببینید خانوم اصلی چه قد بده پیف پیف.اصلا یکی با خودش فکر نمیکنه ممکنه اصل ماجرا یک چیز دیگه ای باشه.اصلا نمیگن چرا باید این زن اینقدر عصبانی باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خب حتما یک دلایل دیگه ای هم داره.مردم اصلا فکر نمیکنن.به خدا اصلا از مغزشون استفاده نمی کنن
به یک خبرنگار
من نوشتم
400 میلیون رهن یه خونه 100 ؟!؟!؟!!؟!؟
من این نوشتم ؟!؟!؟!؟!؟ کو کجاست میشه کپی کنی برام
میشه عینک بزنی درست کامنت های من بخونی
و یک چیز دیگه که من تو همه کامنت ها نوشتم ارقام دوبله سوبله در حال محاسبه هستم بعنی اغراق شده است
که به یک خانمی بگم با ارقام دوبله سوبله هم نمیشه اون خونه بزرگ تر تو محله بالا شهر تهران خرید
من هفت جدم تهرانی است حتی پدر بزرگ مادر بزرگ هام تهران به دنیا اومدن
پدرم تو کار ملک تو تهران
دستمون هم تو کار ساخت و فروش جهت اطلاع بهتون بگم
و همیشه هم تو کامنت هام گفتم پول رهن یک خونه یک چهارم قیمت واقعی و یا حتی کمتر از قیمت واقعی خونه است
تو کامنت های بعدی خیلی بهتر توضیح داده بودم سرمایه اصلی اون خانم چقدر میشه
و حتی فکر کنم 3 باری گفتم قیمت ها دوبله سوبله حساب کردم
عینک قشنگ بزن کامل کامنت ها رو بخون بعد به دیگران ایراد بگیر
بعدشم نوشتم 200 میلیون رهن( اگه بخوای رهن کنی که اونم نوشتم پر پر نوشتم ) نه 400 تا
400 تا گفتم پول کامل
ایراد های بنی اسرائیل میگیرید
اصل و چرندیات مزخرف اون زن احمق ول کردید اومدید میگی پول رهن خونه 100 متری گفتی 400 تا
تازه اینم ننوشتم مشکل از بینایی شماست
چهت اطلاع تو هم بگم یک سری محله ها تو تهران هست که همون پول رهن واحد های 100 متریش به اندازه قیمت یک خونه در یک محله دیگر تهران
نمی دونی بدون
غنچه جان
فکر می کنم سوتفاهم بوده.
به خودم
آخ جون من امروز چقدر بیکارم. میخوام همه اوقات فراغتم رو همینجا سپری کنم البته با اجازه بانو
خواهش می کنم عزیزم
پس دیگه من برم. سپردم دست خودت
دوست من قبل عید میخواست خونه رهن کنه تهران اطراف میدان فاطمی متری یک تومن بود.غنچه با توجه به محله ایکه ایشون می خوان توش خونه رهن کنن این حرف رو زدن.بهتره یک سر ی=به نیازمندیهای هم شهری بزنین قیمتهاش معلومه
به یک خبرنگار
به نظرم غنچه فرض کرده حسنا با این پولها میخواد خونه بخره. چون از این 400 میلیون 200 تاش رو پول رهن دادن همون خونه ای که میخواد بخره حساب کرده که با 400 تا نمیشه خونه ای که حسنا بپسنده خرید.
غنچه راجع به قیمت های خونه خیلی چرت نوشتی، انگار واقعا تهران زندگی نمی کنی؟ 400 میلیون رهن یه خونه 100 متریه واقعا؟
من واقعا اولین باره که کامنت میگذارم، شما چندسالتونه؟
سو تفاهم شده. غنچه براتون جواب نوشته.
به فریبا
فرض کن ما بیکاریم. اما احمق فکر نمیکنم باشیم.
احمق اونایی هستن که باور میکنن یه زن دوم اینقدر خوبه که دودستی خونشو تقدیم کرده به همسر اول اونم بدون هیییچ چشمداشتی حتی به شوهره هم نگفته وظیفه اش هم تو زندگی فقط و فقط آرامش بخشیدن به زندگی همسر و خانم اول هست.
آخه کدوم آدم خلی ننگ بی آبرو شدن و برچسب زن دوم شدن رو به جون قبول میکنه هیچ توقع مالی هم نداره حتی خودش هم واسه خودش خونه اجاره میکنه؟؟ حسنا؟؟؟؟؟
مرسی بانو
اینجوری پست حسنا خیلی جالب تر شد.
پست با توضیحات اضافه و نکات ظریف و نا پیدا!!!!
خواهش می کنم.
ناپیداهاش که بماند. کل این پست دروغ بود.
موضوع یه چیز دیگه است.
راستی شماها فضول و احمق نیستید تو زندگی خانوم اولی دخالت میکنید.زندگی خودشه.باید بیاد از شماها اجازه بگیره برای کارهاش.اخ حسنا تو خوبی، اخ حسنا تو مهربونی، اخ حسنا تو ماهی.ایشالله سر خودتونم هوو اومد ببینم چیکارش میکنید
فریبا جون از تو که احمق تر و بیکار نیستیم اومدی تو زندگی ما فضولی میکنی.بدو برو پیش صاحبت.بدو بابا بدو برو.
چقدر احمق و بیکارین
آخه زندگیه بقیه به شما چه ربطی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
متاسفم براتون
کار دیکه ای ندارین جز این؟؟؟؟؟؟؟
خدا شفاتون بده
شما اینجا چی می خواین اونوقت؟

الان زندگی ما به شما چه ربطی داره؟
بیکاری به خدا می آیی وبلاگ ما را می خونی
حسنا جان به خاطر بابا پست بعدی زودتر نبویس
هیچ کس نمی تونه حسنا را مجبور به کاری کنه
حسنا انجام داد و انداخت گردن دل بابا.
به غیر از خانم اولی.
خانم اولی اومد گفت بیا به شوهرمن 6 بده ، همه گفتند نکن، حسنا کرد.
خانم اولی اومد گفت باید مهریه ام را بدی
خانم اولی برنامه بعدیت چیه؟
هیچ وقت منتظرست های حسنا نبودم
ولی بی صبرانه این دفعه منتظر پستش هستم چجوری این خوه بزرگ تر گرفت با اون اندک سرمایه
همسر جی شد ؟؟؟
حسنا جان سریع این پست بنویس این سوتی ها رو چجوری جمع کردی
دیگه چه داستان آب دوخیاری می خوای بنویسی
دوستان انقدر نگران خانم خانما نباشید داستان
غنچه جان
در دروغ بودن این قصه که شکی نیست. حسنا یک سری راست و دروغ را سر هم کرد. اصل موضوع این نیست.
اما واقعا خدا به خانم اولی صبر بده که با یک همچین دیوانه ای داره سر می کنه.
خدا انشاله زودتر یک گشایشی در کارش ایجاد کنه.
بیایید محض خنده باور کنیم که شوهر حسنا از قضیه خبر نداره و حالا اون لحظه أی رو تصور کنیم که شوهره خبر رو میشنوه. آخه این شوهر مرد سالار که سر مسائل بسیار جزیی دائم به حسنا میگه به تو ربطی نداره، در چیزی که به تو مربوط نمیشه دخالت نکن و نصف شب از اتاق هتل بیرون میندازدش که صحبتهای خصوصی رو نشنوه، قطعاً عکس العمل خشونت آمیزی نشون میده. که چرا حسنا در این قضیه مهریه که مربوط میشده به شوهره و خانم خانمها دخالت بی جا کرده. این بار دیگه ماشینی هم در کار نیست که حسنا بخواد از پنجره اش بیرون بپره، این دفعه باید به مرکز حمایت از زنان پناه ببره... حسنا هم خودش اینو میدونه و بدون اجازه مردک آب نمیخوره، پس مطمئن باشین که یارو پیرمرده از قضیه کاملا خبر داره و چه بسا نقشه خودش بوده.
جیران
این همه خبرچین توی قصه بود، برای برادرشوهر خبر می برد و برای حسنا و برای خانوم اولی و ....
هیچ کس برای همسر خبر نمی بره.
بیچاره همسر با این همه پول یک خبرچین نداره.
سلام بروبچ
بانو جوون فقط میگم دمت گرم حیف چند روزی درگیرم وقت ندارم بیام یه کم خوندم کلی حال کردم همون چند خط اول دیدم حسابی گل کاشتین الان حسنا رو طناب آویزونه تا خشک شه
خواهش می کنم عزیزم.
هوا هم دیگه داره سرد می شه رو طناب خشک نمی شه
حسنا را باید یه بار هم بندازیم تو خشک کن. خیلی روش زیاده، زیاد شستیمش
بانو جان این روش خیلی بهتر جواب می ده. مخاطب های فارسی وان این تناقض ها رو نمی قهمن و یکی باید روشنشون کنه حسابی!
ولی عجبببببببببب فیلمیه این حسنا! شیطونو تا کرده گذاشته تو جیبش!
من واقعا هروقت یاد خانم خانما می افتم جیگرم آتیش می گیره. ماها که از دور داریم می بینیم و فقط داریم مارمولک بازی هاشو رو می کنیم، برامون قابل هضم نیست یه همچین کثافت کاری هایی. اون زن طفلی چی می کشه...
و حتی روحش هم خبر نداره دویست تا زن نشستن، دارن هر روز به هووش راهکار می دن و به اون فحش و لعن و نفرین. و آرزوی مرگ زنی رو می کنن که هرگز ندیدن. زنی که دستمزد بیست سال زندگیش شده این. و خودش هم نمی دونه تو نت معروف شده و هیولا شدنش تو نت، هووش رو تبدیل به وبلاگ نویس برتر کرده.
خدایاااااااا عجب صبری داری توووووووووووووووووووووو
خیلی مارمولکه
می دونم اون هم زن با درایتی هست و داره سعی می کنه خانمانه و نجیبانه رفتار کنه و این بختک را از زندگیش پرت کنه بیرون.
اما خیلی صبر می خواد که در مقابل همچین مارمولک موذی و پر رویی بتونی صبور باشی.
گفتنی ها رو گفتین و عالی هم گفتین. اگر من جای حسنا بودم، وبلاگمو که می بستم هیچ، از ترسم نام و نشونم رو هم برای همیشه از تو نت پاک می کردم.
این جا آیکون بغل نداشت. وگرنه یه بغل هم برات می ذاشتم کمی از کمبود محبت هات جبران بشه خواهر گلم.
حسنای مودب
حسنای مهربون
حسنای صبور
حسنای از خود گذشته
حسنای آب زیر کاه
حسنای موذی...
راستی چند وقتیه توجهم به کامنت جواب دادن هاش جلب شده و اون پسوند معروف «جون». فرقی نمی کنه اسمت رو می تونی بذاری خودمونی، گل، صندلی، قارقارک، پشه کش برقی، میز توالت، اتوبوس... بلا استثنا می شی: خودمونی جون، صندلی جون، قارقارک جون، پشه کش برقی جون، میز توالت جون، اتوبوس جون...
حسنا «جون» ممنونم که موجبات خنده و شادی ما رو حتی تو دروغ ها و چاخان هات فراهم می آری!
و اینکه بگه توی یک جلسه خانوادگی که همه بودن از برادر شوهر کوچک تا پدر شوهر و پدر خودم
شوهرش بیاد بگه همه می دونید من برای چی یک بار دیگه زن گرفتم
باور کنید خدایی نکرده پدر من بود از خجالت از اون در میرفت بیرون
ولی پدر حسنا چی به دخترش افتخار میکرد که در حال جیغ جیغ کرد و زن اول مرده زجر کش شده
به این پدر باید کاپ غیرت داد
واقعن در شان و منزلت یک زن نیست که بیاد بنویسه من برای 6 ازدواج کردم زن اول توانایی نداشت شوهرش اومد این به من گفت زن من همه چی تموم فقط این مشکل داریم برای همین می خواهم مب خواهم باهات ازدواج کنم
نوشتنش هم حتی اگر دروغ و داستان باشه وقاحت داره
کوه خاک میشه با این حرف
توی جلسه شوهره جلوی یه لشکر آدم گفته من فلان شب فلان جا می خوابم. بابای حسنا هم بوده. حسنا نمی گه شوهرم چرا اینقدر احمقه که ....
اما اون خانم اس ام اس داده بهش برخورده.
تو چرا به بابام گفتی؟ حیا نداری؟
حورا ۱٠:۳٧ ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
عجب جریانی بوده.... متاسفم که کار به جایی رسید که مجبور شدی زیر بار حرفهای خانم اول بری...
پاسخ: چی بگم حورا جون . در هر حال گذشت . عیب ندار ه
جواب: آغا ناراحتی و افسوس را از اینکه مجبور شده خانه را به خانم اولی برگرداند در این پاسخ می بینید.
به قول خودت حسنا عیب ندارد تو پست بعدی همسر برات بهترش را می خرد آخر مردهای ه و س باز نذر دارند برای کارگر ج نقش آدمهای احمق را بازی کنند
راستش را بگو همسر به این احمقی چه جوری ثروتمند شده است؟
خیلی بی عرضه است.

من هم اتفاقا همیشه فکر می کنم این چطوری کار می کنه.
با توجه به این که خانواده همسر از نظر اقتصادی معمولیند و حتی برادرهاش هم شغل درست حسابی و درآمد آنچنانی ندارند و خواهرش را هم که حسنا می گه چون همسر بهش کمک مالی می کنه با ما رابطه داره
به هر حال با شرایطی که حسنا می گه و بی عرضگی مرده که ثابت شده است، فکر می کنم سر این مال و اموال به خانواده خانم خانما می رسه.
شاید اونها نقشی تو این موضوع دارند.
خواننده خاموش ۱٠:٤۳ ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
جز اعصاب خوردی چیزی دیگه ای نمیشه گفت
عجب زندگیی هست!!!
زندگی مشترک یعنی اشتراک تو همه چیز
اما تو رو راحت متهم میکنن که با حساب و کتاب وارد شدی
جدا چطوری این همه توهین رو به غرورت تحمل میکنی
اصلا قابل تصور و باور نیست
از همه اینا بدتر این هست که همسر اصلا از تو حمایت نمیکنه و خانوم اول هر طور که میخواد با تو و خانوادت صحبت میکنه
با پدرت..
و تنها حرف همسرت این هست که به تو بگه تو خانوم باش
و جلوی همسر اول رو نمیگیره
من که طاقت ندارم کسی به پدرم نازک تر از گل بگه
عجب زندگییی!!!
پاسخ: عزیزم همینطور که میگی متهم میکنند . متهم کردن دلیل بر این که این موضوع واقعیت داره نیست . خیلی ها میتونند این کار رو بکنند بدون این که حرفشون درست باشه و مستند باشه و یا اصلا مبنای درست و حسابی داشته باشه . در این که همسر کوتاهی داشته شکی نیست به همین دلیل میگم واقعا دلم میخواد بدونم الان چه عکس العملی نشون میده
جواب: خواننده خاموش وبلاگ حسنا داستانهای فارسی وان است نگران نباش همسر با این کار حسنا بیشتر عاشق حسنا می شود بالای 18 سال می شود .. بعد هم خانه ماشین بهتری برای نقش اول قصه فارسی وان تهیه می کند.
مهم این هست که حسنا چهار چنگولی به این زندگی چسبیده است و تا وقتی که 6 ارائه می دهد همسر کور و نادان خواهد بود
دو ماه گذاشتشون سرکار که همسر گفته جلسه می ذارم، درستش می کنم و .... بعد از دو ماه که جلسه را گذاشت و درستش کرد گفت من سه شب در هفته می آم پرکاری و چهار شب هم دورکاری.
هیچ کدوم هم نگفتن حسنا آخه این هم شد حرف؟
شد جلسه؟
شد درست کردن و حل کردن مشکل؟
الان هم می آد یه چرندی به اسم عکس العمل همسر تحویلشون می ده. یه حرف مسخره که به مرغ پخته بگی شروع می کنه به قهقهه زدن.
مونا ۱٠:٥۳ ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
بابا باید به وجود دختری مثل تو افتخار کنه که اینقدر حرفش برات اهمیت داره. واقعیتش اگه من جای تو بودم قبول نمیکردم ولی واقعا بهت تبریک میگم بابت این کارت بنظرم خیلی کار سختیه .
ولی حسنا جون تو هم از این زندگی حقی داری چرا خانم اولی اینقدر بی انصافه یعنی با این خونه میخواد تا کجاها پیش بره کاش یه روزی بفهمه این حسادت و نفرتش بیشتر به خودش آسیب میزنه تا دیگران
پاسخ: مونا جون ممنون ازت در واقع این من هستم که باید به داشتن بابا افتخار کنم و همیشه هم این کار رو میکنم و خدا رو برای داشتن مامان و بابا شکر میکنم امیدوارم که خانوم اولی با این گار به آرامش که مد نظرش بوده رسیده باشه . امیدوارم که دیگه نه به خودش اسیب بزنه و باعث ناراحتی خودش بشه و نه به دیگران
جواب: واقعا باید به وجود پدری که دخترش را برای نذر 6 به یک مرد زن وبچه دار داده است افتخار کرد. تو شهر شما به مردهای مثل پدرت چه می گویند؟
سارا و احسان ۱٠:٥٧ ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
عزیزم از اینکه روح بزرگی داری و قبول کردی خونه ارو به اسم خانوم اولی کنی بهت تبریک می گم... ولی من اگه جای تو بودم هیچ وقت اینکارو نمی کردم چون اون بد عادت میشه و مطمئن باش از این به بعد با همین روش حرفاش و پیش میبره... بعدم تو هم از اموال همسرت حق قانونی داری و نباید بدون اجازه همسرت اینکارو می کردی. نمی خوام ناراحتت کنم ولی گاهی پدرها و مادرها از روی احساس تصمیمات اشتباهی می گیرند چون نمی خوان اعصاب تو خورد باشه می گن خونه ارو رد کن بره ولی خانوم اولی کارش خیلی خیلی بد بود ... کاش نمی کردی و یا لااقل به همسر می گفتی
پاسخ: ساراجون ممنون ازت من اصلا روح بزرگی ندارم . تو خودت خوب هستی که من رو خوب میبینی . من که گفتم به خاطر بابا نبود این کار رو نمیکردم ازاین به بعد هم خانوم اولی اگر بهانه ای داشته باشه متاسفانه خودش رو اذیت میکنه چون واکنش متقابل مثبتی از طرف من دریافت نمیکنه . فعلا که به همسر نگفتم و واقعا نمیدونم وقتی متوجه بشه چه عکس العملی نشون میده
جواب: همسر به خوبی در جریان هست برای همین هم وقتی حسنا به همسر بابت تلفن های خانم اولی به پدرش اعتراض می کرد همسر می گفت نمی تواند کاری بکند
ببین حسنا یک کارگر ج است و خانم خانمها از روز اول بهش گفته بود که بابت نیم ساعت مزد می گیرد از همان روز اول حسنا شرط وشروط خانم اولی را شنیده بود و تو این مدت شکر زیادی خورده بودند و یک خانه بابت 6 از آن مردک هوس ب از تیغ زده بود
ناهید ۱۱:٠۱ ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
ماشینت را هم عوض می کند که اگر اسمش را تو گوگل بنویسی اسم تو همسر را پیدا می کند فکر کنم بوگاتی در برابر ماشیت آینده تو باید بوق بزند
حسنا جان سلام, ببخشید خیلی سعی کردم چیزی نگم اما طاقت نیاوردم آخه این چه کاریه که کردی , تهیه مسکن و تامین مخارج تو از وظایف اولیه همسر قانونی تو هست یعنی چی که خونه ای که مال خودت بوده رو بخشیدی به خانم اولی , منو ببخش اما تو بیشتر داری به این خانم باج میدی بعدش هم مطمئن باش یک بهانه جدید علم می کنه . من موندم چرا از حق طبیعی خودت میگذری. حالا لااقل رهن خونه و تامین اونو بزار به عهده همسرت نه اینکه از کارکرد خودت و زحمت هایی که کشیدی بری یک خونه هم تهیه کنی بعد آقا تشریف بیارن توش . وای از دست گذشت بیش از حد این خانمها که مردها رو جسورتر وجسورتر می کنه....
پاسخ: سلام ناهید جون ممنون که برای من نوشتی میدونم از وظایف اولیههر شوهری هست . من هم اگر به خاطر بابا نبود زیر بار این زور گویی و چیزی که به من ربط نداشت ، نمیرفتم . برای بهانه جدید هم به نظرم خانوم اولی تمام راهها رو رفته و بهانه ای نداره . اگر هم داشته باشه فایده ای براش نداره و متاسفانه خودش رو اذیت میکنه چون از طرف من واکنش مثبت دریافت نمیکنه . اتفاقا این مورد رهن رو میخوام خودم شخصا بگیرم تا بدونه برای خونه هتر گرفتم احتیاجی به هیچکی ندارم برای همسر هم واقعا نمیدونم چه عکس العملی نشون میده ولی فکر میکنم فرصت خوبی باشه براش شناختنش
جواب: حسنا تو این پست همه بچه ها تاکید کردند که با این پولهای تو نمی شود خانه گرفت پس قصه بعدی تو این جوری می شود که همسر خیلی ناراحت شد کلی ماچ بغلت کرد و به کوری چشم همه ایندفعه برای یک خانه خیلی بزرگ تو خیلی بالا شهر می خرد
نجمه ۱۱:۱٢ ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
درضمن من فکر می کنم با این کارش فقط به خودش لطمه زده و حتما همسر خیلی از دستش ناراحت میشه.
مطمئن هستم که با این کار تو اصلا نتیجه کار بهش نچسبیده
پاسخ: نجمه جون چی بگم . حتما خانوم اولی همه جوانب رو در نظر گرفته و خیالش از همه نظر راحت بوده که چنین کاری کرده اون اعتماد به نفسی که من از خانوم اولی دیدم حتما یک جوابی برای همسر داره امیدوارم نتیجه هم بهش چسبیده باشه و به ارامش که مد نظرش بوده رسیده باشه
نجمه خانم اولی حسنا را برای کار نیم ساعتی استخدام کرده است و از سال گذشته وقتی دید همسر خام 6 حسنا شده است و خانه به نامش کرده است وارد عمل شد تا کارگر ج ن ..ی را ادب کند. حسنا پارسال قایمکی یکبار حامله شد تا خانم اولی را درکار انجام شده قرار دهد و خانه را پس ندهد همچنان تلاش می کند تا با یک بچه پس بندازد حالا باید ببینیم کی می تواند این منبع مالی محکم را برای خودش دست پا کند.
بچه ها شما ها خیلی با مزه ایدو من فقط کامنت هارو میخونم و میخندم.
و شما بانو. یه روزی بهت گفتم که بی خیال..یه خدایی هم هست. شما هم بای کردی و رفتی. عکس بابای هم گذاشتی.
دوباره اومدی..منم میخوندمت.
امروز یه لحظه حس کردم انگار شما قشنگ تو جریان زندگی این خانوم هستی..که اینقدر راحت دستش رو رو میکنی.
عادت دارم همیشه حودم رو جای آدمها بزارم. دیگه این که تو این زمونه کی از این کارای فردینی میکته هیچ جوره تو کتم نمیره.
کل این داستان به نام زدن خانوم اولی دروغه و اگر هم راست باشه حسنا با وعده و وعید همسر که برو این خونه رو به اسم خانوم اولی کن خودم یه خونه بهتر برات میخرم این کار رو کرده.وگرنه حسنا که از اول برای 6 در مقابل پول اومده عمرا از یه خونه بگذره و بره تو اون خونه چلغوز خودش بشینه.
حالا تریپ فردینی برداشته که همسر بیخبره و من بخاطر پدرم و عزت نفس خودم رفتم به نام خانوم اولی کردم
آغا این حسنا چه قاطی کرده است دیگر دارد رسما هذیان می گوید
من یک سوال دارم: بیمارهای امین آباد به اینترنت دسترسی دارند؟
" مامان من که کارمند بود و مستقل و زندگیشون با بابا بر مبنای مشارکت بود، همیشه انقدر عزت نفس داشت که ما تو خانواده مال من و مال تو نشنیده بودیم . "
برای همین عزت نفس مادرت هست که تو زندگی آموختی برای پول زن یک پیر مرد خرفت شوی؟
صد تا از این قصه ها سرهم کنی که خانه دادم و مهریه بخشیدم هر آدم عاقلی فقط یک نیشخند تحویلت می دهد و می گوید خودتی؟
اگه این خانم اولی یه کم درایت داشته باشه تا حالا همسر رو مجبور کرده که ((وازکتومی)) کنه!
و حالا خیالش راحته!
به نظر من اینکه حسنا دائم داره امروز تو جواب کامنتها میگه عکس العمل همسر برام خیلی مهمه :
رای همسر هم واقعا نمیدونم چه عکس العملی نشون میده ولی فکر میکنم فرصت خوبی باشه براش شناختنش
این واسه اینکه دفعه بعد بیاد بگه وای همسر خیلی ناراحت شد از دستم و گفت نباید این کار رو میکردی و حالا من واست یه خونه دیگه میخرم و به خانوم اولی نگو که دیگه اذیتت نکنه!!!!
بعد هم میگه من همسر و شناختم و اینکه اینقدر به من عشق داره و این کار رو کرده برام و بهم ثابت شد!
حتما اینو میخواد بعدا بگه واسه همین هی تاکید میکنه که عکس العمل همسر واسم خیلی مهمه
حسنا مثل زالو به این زندگی چسبیده.

هر قصه ای سرهم کنه، در راستای علت موندنش هست.
وگرنه این همه خفت که موندن نداره.
یکی تو را برای 6 عقد کرده، زنش هم که دیگه نه آبرو برات گذاشته و نه احترام و نه عزت و ...
قد عدس هم شعور داشت می فهمید باید راهش را بکشه بره.
ولی الان می خواد کاکل به سر بزاد
یک منبع زایا و پویا و ماندگار برای کشیدن پول از اون مردک
بانو جان قدم حسنا چیه ؟حسنا صاحب یه نی نی می شه ؟
واقعا این طرفداراش 1یه ذره مغز هم توی سرشون پیدا نمی شه.
اینم دلیل بودن مامانش
گل ۱٠:٢٩ ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
حسناجون نگفتی بامامان چکاری داشتی بازم بخوابیم تو آب پیاز
پاسخ:گل جون مامان هست تا برای خونه گرفتن تنها نباشم
حسنا بانو - ۳۱/٦/۱۳٩٢ - ٤:۱٥ ب.ظ
گل عزیز
لطفا بپرس اون روزایی که غیب می شد کجا می رفت؟
انتقال سند به غیب شدن آخر هفته ربط نداشت.
مطمئنم آخر هفته ها توی بنگاه و این جاها می گذشته.
حسنا همه داستان را بگو.
اینقد راست و دروغ قاطی نکن
یک دختر ۱٠:۱٧ ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
سلام همشو خوندم نظری ندارم جز این که از سیاست زیاد و بی انصافیت همسر خودش کار کرده ربطی به زنی که ١٨ سال باهاش زندکی کرده نداره اکه مادرت هم بود همین را میکفتی ماشینمم بفروشم همسر ببینه جقدر .... ترحم و نخر جلب توجه اینجوری اسمش ..... همیشه میخوندم یک زن دوم به هر دلیلی با یک مرد ١٠-١٥ سال بزرکتر ولی الان حس خیلییییی بدی دارم بهت ببخش ولی دیدکاه من اینه
پاسخ:سلام دختر جون خدا رو شکر نمردیم و معنی و مفهموم سیاست رو هم فهمیدیم . من اگر میخواستم سیاست به کار ببرم که خونه رو دو دستی تقدیم نمیکردم . من نگفتم ایشون هیچ حقی توی این زندگی نداره . هر چی هم همسر به نامش کرده و یا بیشتر از این هم بکنه به من ربط نداره . حقش هست و به عبارت ساده تر نوش جانش . من این موضوع رو گفتم و در کنارش گفتم خود من هم در این که همسر به این موقعیت رسیده نقشی نداشتم و کمکی نبودم . اگر در مورد مادرم هم بود همین رو میگفتم . خواهرام هم بودند همین رو میگفتم . مامان من که کارمند بود و مستقل و زندگیشون با بابا بر مبنای مشارکت بود، همیشه انقدر عزت نفس داشت که ما تو خانواده مال من و مال تو نشنیده بودیم . حتی خواهر های من هر دو با این که خودشون هم کارمند هستند و مامان و بابا براشون خونه خریدند ، انقدر عزت نفس دارند که هیچ وقت این مساله رو عنوان نکنند و یک بار هم بحث بین خودشون و شوهرشون نباشه . من در مورد خانوم اولی نداشتن حق رو مطرح نکردم . گفتم باهم کار نکردند و یا موقعیت شغلی و کار همسر ارتباطی به همکاری کردن و نکردن خانوم اولی نداشته . من ماشین خودم رو بفروشم
حسنا بانو - ۳۱/٦/۱۳٩٢ - ۳:٥۸ ب.ظ
بانو فکر نمی کنی اگه یه وبی نوشته بشه ، از زبون خانم اولی ، که طرفدار های حسنا با خوندن اون وبلاگ درد واقعی یه زن اول رو حس کنندو یکم خودشونو جای خانم اولی بذارن؟
اگر فردا خانوم اولی وب حسنا را هک کنه و شروع کنه به نوشتن زندگیش، همین کامنت گذارها چنان سینه ای زیر علمش می زنند که انگار تا دیروز با حسنا نبودند.
کلا دنبال هیجان و داستانند. خیلی هاشون براشون مهم نیست کی می نویسه. فقط سریال قطع نشه
عطیه٤:۱٢ ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ شهریور ۱۳٩٢
وای حسنی جون... باورم نمی شه. نمی تونم باور کنم که یه آدم اینقدر خوب و مهربون و با گذشت باشه... عزیزم، وقتی وبلاگت رو می خونم، وقتی می خونم که اینقدر از خود گذشته ای و مهربون واقعا احساس می کنم با یه انسان واقعی طرفم... چقدر خوبه که تو اینقدر خوبی... و چقدر خوشحالم که اینجارو پیدا کردم. بهت تبریک می گم به خاطر این همه خوب بودن. خوش به حالت دختر.
پاسخ:عطیه جون حسن نظرت رو میرسونه . من قابل نیستم و این خصوصیاتی که میگی رو ندارم . تو خودت خوب هستی که من رو خوب میبینی خودم که توی پست و کامنتها اعتراف کردم اگر به خودم بود این کار رو نمیکردم و به خاطر حرف بابا بود که این تصمیم رو گرفتم . به خوب بودن من نیست برات خوبی و شادی و خوشبختی میخوام
حسنا بانو-۳۱/٦/۱۳٩٢-۱:٠۸ ب.ظ
اخی امیدوارم سر همین عطیه جون هووی مثل حسنا بیاد
رهگذرجان من الان داشتم کامنتدونی حسنا رومیخوندم
احتمال زیادهمسرش خبرداره
چون میگه خانوم اولی اعتمادبنفس بالایی داشت که اومده بود
ازکجامعلوم این نقشه خودهمسر جانش نباشه
که میخوادتوسط خانوم خانوما حسنای کنه رو بندازه بیرون
تازه وارد تو وکالت تام باید ریز به ریز امور مربوط به وکالت تام مشخص باشد
یعنی همسر باید با پدر شوهر به محضر رفته باشد و در وکالت نامه تام دقیقا امور مربوط هبه مهریه پرداخت ویا بخشش مهریه را به پدر شوهر وکالت داده باشد.
بی اطلاع بودن همسر یکی دیگر از آن دوغهای احمقانه حسنا هست
مگراینکه جناب سرهنگ درموردکارهای شخصی پسرش ازش وکالت نامه تام داشته باشه
که کشوندنش محضر
راستش من نمی دونم این کار از نظر قانونی امکان پذیر هست یا نه.
پدر شوهر هم وکالت نداشت. اگر داشت حسنا حتما می گفت بخاطر این اومد که وکالت داشت و ...
حسنا پدر شوهر را محض خودشیرینی خبر کرده بود
من اینو مطمئنم که اگه پسر بمیره پدرشوهر موظفه مهریه عروس وحتی بعدازمرگ پسربده اما درمورداینکه پسر زنده باشه وپدر بیادواسی کارهای محضری اطلاعی ندارم
خنده دارتر این که همش تکرار می کنه می خوام ببینم عکس العمل مردک چیه؟منتظر چه عکس العملی از سوی مردک هست وقتی که طبق قراری بوده که باید از همون اول انجام می داده و تا حال انجام نداده بود. خودش هم خوب می دونه عکس العمل مردک چیه هرچی هست بد نیست چون اصلا پشیمون نیست از کاری که کرده حالا شاید یک وعده وعید پرو پیمون از سوی مردک در قبال این کار حسنا که باعث شد دیگه خانم اول اعتراضی نداشته باشه و به قول حسنا که با اطمینان می گه دیگه هیچ بهونه ای نمی مونه ..خدا داند. داستان عکس العمل دیگه برای خواننده هاش نوشته می شه که باید دید چطوری دوست داره بنویسه و به چه سوالاتی می خواد به شیوه خودش جواب بده. از اونجا که در داستان های حسنا هیچ وقت اتفاقی نمی افته که لااقل ضررش متوجه حسنا باشه حدس زدن آسونه که عکس العمل مردک در این داستان چه خواهد بود هر کاری که به نفع حسنا باشه و نشون می ده حسنا جان یک فرشته س و خانم اولی یک دیو و نمایش حس تنفر مردک ازخانم اولی به شکل کاملا نامحسوس و اعتماد و علاقه روزافزون به حسنا جان اون هم کاملا محسوس و البته با چاشنی بوس و بغل فراوان.
مرسده جان جدی می گویی اگر ماشین همسر خریده است
پس ماجرای خرید خانه و شاغل بودن حسنا با این مساله زیر سوال می رود مگر بانکها به زنی که شاغل نیست وام می دهند؟
اصلا اون چه اداره ای هست که حسنا می تواند در طول یک روز 200 کامنت را با موبایل جواب دهد؟
راست می گویند که دروغگو فراموش کار هست حسنا تو یک شغل داری آن هم ...
اون هفته ای که همسر بهش گفت بیا ببرمت مسافرت یواشکی ( هفته بعد از مسافرت لایی )
حسنا با سخاوت تمام مسافرت را به خانوم اولی بخشید و به جاش آخر هفته همسر را خرید.
خودش را هم خانوم مهربون خوش قلب و نازنین جا زد.
هدف اول:
اجرای نقشه های شیطانی یواشکی
همون هفته هیچ اثری از حسنا نبود. شنبه یکشنبه دوشنبه همسر و خانواده عزیزش سفر بودند و حسنا مرخصی دنبال نقشه های شیطانی خودش.
حتی یک لحظه هم نیامد نت ( کامنت های پست 8 شهریور )
یهو سه شنبه اومد اداره و از صبح هم نشست پای کامنت جواب دادن و اون هم با موبایل.
سه روز قبل موبایلت کجا بود که حتی یک کلمه هم نرسیدی جواب بدی؟
هدف دوم:
دو سه هفته قبلش که رفته بود شمال و شوهر خواهرش هم خونه مامانش بود و همسر هم نه بود و نه تونست حتی یک زنگ بزنه ( آخه تعطیلات عید فطر بود و همسر خونه بود و به قول حسنا وقتی خونه هست حتی اس ام اس هم نمی تونه بده )
حسنا جلوی شوهرخواهر کنف شد که همسرش حتی سراغش را هم نمی گیره. آخه به اونا نگفته که همسرش یه زن دیگه هم داره.
این برنامه را ریخت که همسر را آخر هفته بدزده ببره شمال نشون بده و برگرده.
حتی یک سفر هم که نمی ره اینقدر دقیق برنامه می ریزه واسش و دلیل داره.
اونوقت می ره خونه ببخشه که دل بابا شاد بشه
مدیون خدام اگر باور کنم.
گناه داره خدا که ببینه بنده هاش اینقدر نادانند.
من خودم را مدیون خدا نمی کنم
مامان غازغازک جان حسنا دروغ میگه که ماشین رو با حقوق کار مندی و قسطی خریدم
چون من یادمه که پارسال ( وقتی هنوز حسنا رو خاموش میخوندم )
یکی براش کامنت گذاشته بود که هر هفته تو جاده شمال رانندگی میکنی خطرناک نیست؟
و حسنا جواب داده بود ماشین رو " همسر " برام خریده و ماشین خوبیه و امنیتش بالاست
خدا به این مامانهای نی نی سایت عقل درست حسابی عطا فرما که اگر این پست حسنا را که شبیه یک جک تاریخی هست باور کنند معلوم نیست نسل آینده این مملکت را چقدر خنگ و زودباور تربیت می کنند
کلن تو داستان حسنا
خودش پدر شوهر برادر شوهر محضر دار
همه و همه به خاطر دل بابا همه کار براش کردن
پست بعدی هم یک خونه بزرگ تر تو همون محله به خاطر دل بابا یک آدم خیر پیدا میشه بهش میده
ساره
یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 18:35
غنچه جان دقیقا این حرکت تاریخی حسنا بیشتر شبیه یک جک تاریخی هست که باید ثبت بشه . خنده دار تر این که هی می گه به خاطر دل بابا این کار رو کردم خوب آدم حسابی به خاطر دل بابا از کیسه خلیفه که نمی بخشن. آخه من نمی دونم یکی که حتی ظریب هوشش یک باشه نمی تونه هضم کنه که این اتفاق صرف بخشندگی یک زن بدون هیچ شرط و شروطی اتفاق افتاده باشه و جالب تر اینکه پدرشوهر هم حضور داشته و اگر طبق یک قرار قبلی نبود چطور امکان داشت پدر شوهر زیر بار بره که حسنا جان خونه همسر رو که جزء اموال همسر بوده به نام خانم اولی ثبت کنه. لابد اونم به خاطر دل بابا کوتاه اومده.
لابد اونم به خاطر دل بابا کوتاه اومده.
عالی بود ساره جان
نکته دیگر
آن محضری که رفتند و مهریه خانم اولی داد نگفت شوهر شاخ شمشاد کجاست
من چی بنویسم وکالتش کو
اصلن خود محضر دار زیر بار نمیره بدون
مگ نباید زوج امضا بزنه مگه نباید زوجه امضا کنه
زوج کجا تشریف داشته زوج می تونه بره از اون محضر شکایت کنه
هیچ محضر داری به خاطر روی ماه حسنا خانم محضر خودش زیر سوال نمی بره مگر اینکه وکیلش یا خود همسر باشه
غنچه جان دقیقا این حرکت تاریخی حسنا بیشتر شبیه یک جک تاریخی هست که باید ثبت بشه . خنده دار تر این که هی می گه به خاطر دل بابا این کار رو کردم خوب آدم حسابی به خاطر دل بابا از کیسه خلیفه که نمی بخشن. آخه من نمی دونم یکی که حتی ظریب هوشش یک باشه نمی تونه هضم کنه که این اتفاق صرف بخشندگی یک زن بدون هیچ شرط و شروطی اتفاق افتاده باشه و جالب تر اینکه پدرشوهر هم حضور داشته و اگر طبق یک قرار قبلی نبود چطور امکان داشت پدر شوهر زیر بار بره که حسنا جان خونه همسر رو که جزء اموال همسر بوده به نام خانم اولی ثبت کنه. لابد اونم به خاطر دل بابا کوتاه اومده.
به غنچه
من که گفتم دوبله سوبله حساب کردم این قیمت ها شد تازه با قیمت های دوبله سوبله هم نمیشه خرید چه برسه به قیمت واقعی
گفتم حتی اگه بخوای خونه جدید هم 200 تا رهن بدی ( که اونم دارم دوبله سوبله حساب می کنم ) گفتم با این کار هم بازم نمی تونی خونه بزرگ تر تو همون محله بگیری
زیر زمین کنار شوفاژ خونه کلنگی بر اتوبان بدون پارکینگ هم گیرت نمیاد
یادمه، حسنا میگفت خونه از لحاظ حقوقی جوری به اسمشه که اگه مثلا بمیره، دوباره به همسر برمیگرده و خانواده ش هیچ ارثی از این خونه نمیبرن!!!(احتمالا این تجربه رو سر اون پسرک بدست آورده!!!)
حالا چه جوری این خونه رو تونسته بدون رضایت همسر و امضای اون به کس دیگه ای ببخشه من متوجه نشدم!!!!!
کسی اگه میدونه به منم بگه لطفا
به غنچه:
ارزش خانه ای که حسنا با ارث پسرک خریده است نهایت 150 تا است که رهنش باید 30 تا شود.
ماشین هم که بر اساس حقوق کارمندی قسط بندی شده است نهایت 50 تا است.
50+30=80
تو کدام منطقه بالا شهر با 80 تا میشه خانه گرفت؟
حالا اون یه دروغی گفته
شما چقدر جمع و ضرب می کنید.
موضوع از ریشه دروغه.
100ماشین+100خونه پسرک رو رهن بده =200
عنچه جان من نفهمیدم 200 میلیون آخری رو از کجا آوردی؟
خونه ا ی که قصد داره بخره رو یعنی رهن بده؟؟پی اینجوری خودش کجا زندگی کنه؟
تو پستهای قبلی نوشته بود که خانم خانمها از همسر مهریه اش را خواسته بود و همسر گفته بودند ندارد همه را یکجا بدهد من نمی دانم این چه همسر معروفی است که اگر حسنا اسمش را بگوید همه می شناسند اما اینقدر اعتبار ندارد که بتواند پول مهریه خانم خانمها را که طبق نوشته این پست حسنا رقم کمی هست پرداخت کند.
آخ حسنا دماغت رفت تو چشمم
اون لحطه ای که بابای فرهیخته حسنا به خانوم اولی گفت دیدی دخترم برای پول نیومده زن اصلی باید بر میگشت بهش میگفت برا همینه که اجازه دادی دخترت بره با یکی همسن باباش ازدواج کنه.
این نقشه ها داره برای این زن بی نوا.
مرسده جان خودش نوشته ماشین قسطی بوده است جوری که به پشتوانه حقوقش قسط بندی شده است با حقوق کارمندی خانه پر ارزش ماشین 50 تا است مگر اینکه حسنا رئیس ج/ lمهور تشریف داشته باشند
اصلا مسئله رهن کردن خونه جدید نیست
اون آپارتمان 60-70 متری مرکز شهرش رو داره میفروشه
چون نصفش به نام مامانشه ،مامانش اومد برای امضا
با پول اون و پول ماشینی که مردک براش خریده بود و همونطوری که در جواب یکی از خواننده هاش گفته بود ماشین خوبی بوده
یه مبلغ 300 میلیون جور کرده که یه آپارتمان تو بالا شهر پیش خرید کنه
الان یک سوم پول خونه رو میده و به نام خودش قولنامه میکنه
بعد دو سوم بقیه پول رو از مردک میگیره و وقتی خونه رو تحویل گرفت میگه اینو با پول خودم خریدم! خونه و ماشینمو فروختم خونه خریدم!!!!
ماشین هم که پروژه اش قبل از فروش ماشین قبلی شروع شده ، خودشو لوس میکنه که روزهایی که هستی بیا دنبالم ، بعد از فروش ماشین هم میگه من که ماشین ندارم حالا چیکار کنم ؟
تا مردک خسته بشه و دوباره براش ماشین بخره
اینجوری هم دوباره یه ماشین نو و چه بسا برای درآوردن حرص خانوم خانومها بهتر از قبلی نصیبش میشه
هم خونه ای که از دست داده رو دوباره به دست میاره