.

.

.

.


محمد طه پیدا شد و چون خبر گم شدنش را گذاشتم

خبر خوشحالی پیدا شدنش را هم باید بذارم دیگه  

چقدم عکسهای بعد از پیداشدنش خوشگله.

همچین خوشگل می خنده



این وبلاگ جالب نوشته

گرچه فقط یک پست داره!



بچه ها من کم کم وبلاگ را جمع می کنم.

این که یهویی می رفتم درست نبود.

ولی خب ما دیگه کاری نداریم.

من که هر چی بیشتر می ریم جلو  بیشتر


تا بدانجا رسید دانش من

که بدانم همی که نادانم.


کامنتهای پست آخر را که تعدادی از شما نرسیده بودید بخونید

کم کم براتون می ذارم توی پست پایین

عنوانش هم تعداد تاپیکهاست

هربار چیزی اضافه بشه متوجه می شید. حدود 280 تاست.


از خانم نوشیده به خاطر توضیحات و کامنت هاشون در پست "من چه سبزم امروز" متشکرم.

جواب دادم. 


فعلا همین.

زیاد رو بوسی و خداحافظی و بغل و ماچ و اینا نکنید.

یهو می آن یه پست می ذارن سورپرایز می شیم


ما قبلا با هم خداحافظی کردیم.

ولی اگه کامنتی هست در مورد صحبتهامون، بفرمایید.

من هم مث حسنا معما مطرح کنم وبلاگم جالب بشه

این سه نفر کیا هستند؟





نظرات 216 + ارسال نظر
لاله پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 03:22

لایک خاتون جونمنم این حس رو دارم
کاش متوجه شه

حسنا بانو هستم پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 03:11

به همسر گفتم خوش اخلاق نری، بد اخلاق برگردی

خانوم اولی سگه، بد اخلاقه، روانیه، ... همسر می آد پیش من حالش خوب می شد. خوش اخلاق می شه. از شنبه تا سه شنبه زحمت کشیدم درستش کردم. با حال خوب و سالم و خوش اخلاق تحویل زنیکه دادمش. دوباره شنبه بد اخلاق و مریض تحویل می گیرمش

تو رو خدا شما چیزی به خانوم اولی نگید. من خودم به اندازه کافی بلدم خرابش کنم. شما چیزی نگید

خاتون پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 01:47

درسته ممکنه بگی هرکی عقل داره خودش میخونه و تصمیم میگیره
ولی اکثر جوونا با احساس تصمیم میگیرن
زبون خوش مار رو از لونش میکشه بیرون
زبون تو خوشه
زبون خوش عقایدو عوض میکنه
نخواه با زبون خوش تو کسی بدبخت بشه
من اتمام حجت کردم و احساس سبکی میکنم دیگه
تصمیم با خودته

خاتون پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 01:41

من 23 سالمه تحصیل کرده هم هستم
باشه اصلا من نادونم
ولی به خدا وقتی وبلاگتو میخونم اگه بخوام بین اینکه مجرد بمونم یا زندگی شبیه تو داشته باشم
زندگی تورو انتخاب میکنم
تو باعث این طرز تفکر منی
من از زنای دوم متنفر بودم و هستم
اما اگه مجرد بمونم میرم زن دوم میشم
تو زندگی تو همه چیز هست
پول، عشق، مسافرت، حتی شوهرت حاضره دخترشو دادگاه ببره بخاطر تو
دل زنشو برنجونه بخاطر تو
مطمینا از زندگی مجردی بهتره
حالا فک کن چنند دختر دیگه با خوندن وبلاگ تو ممکنه نظرشون عوض شه
و برن زن دوم شن و بدبخت بشن، چون تو یه نمونه نادری، اکثر زنای دوم حتی بعد از ازدواجشون حتی اگه از روی عشق هم باشه، مثل عسل خانمی، عشقشون تموم میشه
پس با نگاه کردن به زندگی تو زندگی خودشونو میرون میکنن

خاتون پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 01:33

حسنا تو پست آخرش نوشته همسز هروقت میاد طبق عادت همیشگیش اول بغلم میکنه و کلی تو بغلش نگهم میداره
الان این جزء بدی های زن دوم شدنه؟
تو همش داری خوبی مینویسی که
چرا خودتو میزنی به اون راه؟ تازه الان هم که همسز عصبانی بود چون که نگران حسنا بوده
اینم بد بود؟
یا آخرش که قراره یه مسافرت سه روزه بری؟
میگی هرکی ازت پرسیده گفتی اشتباهه اینجور ازدواج، ولی اگه من یه خواننده باشم که از روی پستات بخونم، از کجا باید متوجه باشم پشیمونه؟
این کارا آرزوی خیلی هاست
حسنا اون دنیایی هم هست، بترس ازینکه یکی با خوندن یه پستت بره طرف این کارا
به عنوان یه خواننده
من مجردم
من اگه قرار باشه مجرد بمونم میام وبلاگ تو رو میخونم
میبینم اینقدم بد نیست زن دوم شدن
مجرد بمونم تا آخر عمر بهتره یا اینکه سه روز تو هفته انقد عشقو پول و توجه داشته باشم؟

خاتون پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 01:00

حسنا پست جدید نوشته

خاتون چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 23:50

هستی جان باهات موافقم
همه یادشون رفت این وبلاگ برای نقد حسنا بود

هستی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 20:07

چه زود حسنا فراموش شد
سرتون به حواشی گرمه و اون دیده ولش کردین باز داره با دروغهاش جولان میده

یما چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 19:23 http:///

لایک به شادی و کامنتش

نارین چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 19:01

چند روز نبودم این همه اتفاق افتاد
فقط میتونم بگم لایک به همتون

شادی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 16:16

دوستانی که فکر می کنین هرچیزی که در وبلاگ همسران اول نوشته می شه، تخیلات یاس و بقیه است، می تونین صددرصد مطمئن باشین که مطلبی که اسم بردم واقعیه

بانو جون
هنوز جواب سوال منو ندادی
فکر نمی کنی بهتره از توهین و زخم زبان زدن به همسران اول در این وبلاگ دست بکشیم و اگه بهشون کمک نمی کنیم لااقل راحتشون بذاریم تا بتونن خودشونو دوباره پیدا کنن؟ حیف اون وبلاگ نیست واقعا؟

شادی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 16:11

سلام به همه دوستان عزیز و بانوی گل
کامنتی در وبلاگ همسران اول دیدم که جوابشو نوشتم و لازم دیدم اینجا هم بنویسم
مطلب سه قسمتی با عنوان خوشحالم که گفتم نه، بخشی از زندگی منه، زمانی که حدود 22 سالم بود
وقتی از طریق وبلاگ صحرا، عسلو پیدا کردم و بعد هم با حسنا و بقیه و وبلاگ همسران اول آشنا شدم، تصمیم گرفتم تجربه خودمو در اختیار همسران اول بذارم تا شاید کسی بتونه ازش استفاده کنه
وقتی به آدرسشون ایمیل زدم، یاس جوابمو خیلی سریع داد و با اینکه ازش خواسته بودم اگه می خواد مطلبو هرطور که فکر می کنه بهتره ویرایش کنه، ولی حتی یک کلمه از اونو هم عوض نکرد و عینا در وبلاگ گذاشت

شهره چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 13:41

سی سی یو مکانیست که افراد به هنگام ضرورت و پس از گندهای متعدد زدن در آن مخفی شده و این مخفی شدن گاه تا یک ماه طول میکشد که به آن غیب صغری گفته می شود.
در مدت این غیبت صغری فرد میتواند وبلاگهایی با اسامی متعدد بسازد و از آنجا به دوستانش ناسزا بگوید و چهره جدیدی از خود به نمایش بگذارد و این بار تمام حرفهای قبلی را نفی کند.
قابل ذکر است در صورت متوجه شدن دیگران از هویت واقعی فرد، او میتواند مسئولیت کلیه کارها را به گردن وکیل و همسر و خواهر و دیگر خوزو خان ها بیندازد و غیبت صغرایش را برای افتادن آبها از آسیاب به غیبت کبری تبدیل کند.

منبع:سوگندپدیا

شهره چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 13:07

چه دل خوشی دارید شما نشستید بحث میکنید سی سی یو چیه.
بابا سوگند تو همین وبلاگ بغلی داره به ریش همه میخنده.انقدر تحقیقات علمی راجع به بیماریش نکنید

به لیلی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 12:37

CCU stands for Coronary Care Unit, Cardiac Care Unit, or Critical Care Unit, depending on the hospital; however, most consider the CCU to be the unit in which patients with a variety of heart illnesses are treated. Patients in the CCU are generally there because of
arrhythmias, heart failure, chest pains, or open-heart surgery recovery

نرگس چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 09:32

نوشیده تا که دید از پستهای قبلیش و حرفهاش در مورد یاس انتقاد شده سریع پست جدید زد و از یاس هم در کنار سوگند تشکر کرد.
نوشیده جان یه ذره ثبات شخصیتی بد چیزی نسیت.چرا انقدر ریپ میزنی؟

نرگس چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 09:31

نوشیده تا که دید از ژستهای قبلیش و حرفهاش در مورد یاس انتقاد شده سریع پست جدید زد و از یاس هم در کنار سوگند تشکر کرد.
نوشیده جان یه ذره ثبات شخصیتی بد چیزی نسیت.چرا انقدر ریپ میزنی؟

طاهره چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 02:09

حسنا ی شکست خوردست.

حتی اگه الان خودشو به گیجی بزنه و نفهمه 10 سال دیگه طعم واقعی شکست رو می چشه!!!

بیچاره خانوم اولی و بهار

نگار چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 01:55

"عهدیه۱۱:٥٧ ‎ق.ظ - یکشنبه، ٢٧ امرداد ۱۳٩٢
سلام حسناجون خوبی؟انشاالله هرچه زودتر خواهرت خوب بشه.درموردخوانوم اولی هم که مطمئنم که مشکل روحی داره ووقتی دیدنمیتونه توروتحریک کنه.شروع کرده ازطریق عزیزات مکل بتراشه."

نگار چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 01:53

" هاله۱:۱٩ ‎ب.ظ - یکشنبه، ٢٧ امرداد ۱۳٩٢
چه معنی داره خانم اولی به خودش اجازه می ده اینقدر مزاحم بابات بشه چه قدر وقیحه

پاسخ:هاله جون خواهش میکنم اینطوری نگو . خانوم اولی وقیح نیست ولی متاسفانه اولین فکری که به ذهنش میرسه رو بدون این که به تبعاتش فکر کنه ، انجام میده خنثی
حسنا بانو-٢۸/٥/۱۳٩٢-۱۱:۱٤ ‎ق.ظ"

حسنای موزمار باز مهربان میشود!
خودش تو حرفاش خانوم اولی رو روانی کرد گذاشت کنار.حالا میگه نگید توروخدا وقیحه!فقط شعور نداره

مرسده چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 00:25

بیگ لایک به شادی خانوم خوش قلب

مرسده چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 00:24

طاهره جان عکسی پخش نشده
فکر میکنی مثلا حسنا چه شکلی هست؟ و اصلا چه اهمیتی داره که چه شکلی باشه؟ آیا چهره آدمها براشون امتیاز و یا نمره منفی میاره؟؟ زشت یا زیبا خدادادی هست

فیلم " 8mm " رو دیدی؟ تازگی ها یکی از کانالها پخش کرد
تو صحنه های آخر فیلم وقتی قهرمان فیلم نقاب رو از چهره قاتل بی رحم برمیداره از معمولی و حتی معصوم بودن چهره قاتل تعجب میکنه
مهم کار اشتباه آدمهاست حالا میخواد ظاهر مریم مقدس داشته باشند یا خواهر سیندرلا

شادی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 00:23

بانو جون کجائی؟

شادی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 00:21

لایک به مرسده جون
من هم هر تلاشی از دستم بربیاد برای مردم جامعه خودم انجام می دم تا زندگی بهتری داشته باشن
کار غیرقانونی هم نمی کنم و وارد مسائل 30 یا 30 نمیشم چون حوصله او.ین رفتن ندارم
ما زنها از راههای قانونی خیلی کارها می تونیم بکنیم. مثلا اینکه دخترهای جوانو آگاه کنیم تا از حقوقی مثل حق طلاق و حق حضانت بچه ها درصورت هرگونه خیانت از طرف شوهرشون موقع ازدواج استفاده کنن
به نظر من این مساله خیلی مهمتر از میزان مهریه است. ولی متاسفانه خانواده های ما به تعداد سکه ها بیشتر اهمیت می دن تا استفاده از شروط ضمن عقد

شادی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 00:16

یه وکیل عزیز
درست می گین بحثهای ما فایده ای نداره
بحث شما و خواستگاری تون از این و اون در کامنتهای پستهای قبل مفیدتر بود
(شوخی کردم، به دل نگیرین)

شادی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 00:15

شهره جون
من خیلی پستهای نوشیده رو نخوندم. اصلا فکر کنم زیاد پست نذاشته باشه. سرفرصت حتما می خونمشون تا بتونم بهت جواب بدم
ولی مساله من اصلا شخص نوشیده نیست. اگه از وبلاگ همسران اول دفاع می کنم، منظورم دفاع از کلیت این وبلاگه
می خوام بگم که حتی اگه نوشیده یک جمله هم ننوشته باشه که مفید باشه، باز هم وبلاگ همسران اول تا الان خوب عمل کرده و تنها وبلاگی بوده که در زمینه خودش فعالیت کرده و فکر می کنم بهتره کمک کنیم تا بهتر از این که هست باشه، این همه حرف منه

شادی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 00:12

ساشای عزیز
کاملا درست می گی، با آدم ها نباید جنگید
من هم بارها گفتم که اگه می گم حسنا یا همسر حسنا، منظورم شخص اونها نیست، منظورم حسنای نوعی هست و همسر نوعی اش
مخالفت ما با اشخاص نیست. مخالفت مون با چندهمسری و خیانته

شهره سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 20:53

شادی جان در جواب سوالتون باید بگم همونطور که در کامنت قبلیم گفتم بارها پیشنهادات مودبانه خواننده ها رو به همسران اول در جهت تغییر روششون دیدم و همچنین جواب تند اونها رو.بنده به عنوان یه زن بهیچ وجه طرز بیان و لحن و نگاه تک بعدی همسران اول رو نمیپسندم و دلم میخواد وبلاگی که با خیانت و چندهمسری مقابله میکنه خیلی زیباتر و با سعه صدر بیشتری بنویسه نه فقط فحش و بد و بیراه به زمین و زمان.
جالب اینکه با همه بد و بیراه هایی که عنی تو وبلاگشون میدن باز هم آتیششون خاموش نشد و اتاق فکر زدند که بیشتر کینه توزی کنند.
راستی شما در جواب سوال من راجع به ارزش پست اخر نوشیده نوشتی دلیل نداره همه پستهاشون بار علمی داشته باشه خواستم بگم لطفا شما یه پست فقط یه پست از نوشیده به من نشون بده که توش نه بحث علمی بلکه چهارتا حرف ارزشمند و تجربه بدردبخور باشه.نوشیئه فقط و فقط بلده بد و بیراه بگه و به همه توهین کنه.
سوگند هم یک درجه خفیفتر از نوشیده عمل میکنه و موذیانه تر برخورد میکنه.
همونطور که تو اتاق فکر دوستانش رو مینداخت جلو و خودش سعی میکرد زیاد درگیر نشه.
تا حالا بنظر من خانوم یاس خوب عمل کرده و از زندگیش و تجربیاتش گفته.
امیدوارم ایشون راه و روشش رو بهتر کنه و چندتا نویسنده همکار بهتر برای وبلاگش پیدا کنه.
وگرنه وبلاگشون بمروز کسل کننده و منفی تر میشه.

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 20:42

گلریز جون جهت تنویر افکار عمومی :
از یکی از آشناها پرسیدم گفت احتمالا شرایطش استیبل نبوده آی سی یو هم جا نداشته فرستادن سی سی یو !
مملکت ماست دیگه !

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 20:30

نه گلریز جون اشتباه چیه سه روز نمیشه رفتم عیادتش
فامیلمون اشتباه کرده؟ یعنی باید قلبشو عمل میکرد اشتباهی مغزشو جراحی کردند؟

راستش خودم هم برام عجیب بود! ولی خب اتفاق افتاده دیگه!


آقای وکیل راست میگید
اما به هر حال من از این اوضاع و قوانین زن ستیزانه رنج میبرم
و آرزوی اون روزی رو دارم که این قوانین عصر حجری برداشته بشه
حالا فکر نکنید خیلی غرب زده هستم ها ! اونها هم از زن استفاده ابزاری میکنند

همیشه خدا رو شکر میکنم که شوهر روشنفکر نصیبم کرده وگرنه انقدر این قضیه برام غیر قابل تحمل هست که حتما کارم به جدایی میکشید

یه وکیل سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 20:15

اگه با این اوضاع ، دنبال این کارایید!!!! بگید یه سر بیام او/ین ملاقاتتون و وکیلتون بشم !!!!
خیلی از مدافعین حقوق بانوان در او/ین به سر می برن !!!!

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 20:14

مرسده جون پس یا شما اشتباه دیدین یا فامیلتون اشتباه کرده.چ.ن اصلا امکان نداره.سی سی یو مختص بیماران قلبی.حتی مریض جراح قلب رو چنذ روز اول بعد جراحی می برن ای سی یو

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 20:11

آقای وکیل
اینها که بحثهای حاشیه ای هست ولی به هر حال پیش میاد

ولی میدونین انگیزه اصلی خود من از پیگیری اینجور وبلاگها چیه؟
امیدوارم یه روزی یه انجمنی تشکیل بشه انقدر مبارزه کنیم تا چند همسری غیر قانونی بشه
یعنی میشه یه همچین روزی رو تو ایران ببینیم؟
چند همسری توهین به شخصیت انسانی آدمها هست
حتی اقایون !

یه وکیل سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 19:54

سلام
خوبید ؟
در مورد ین بحث ها که الان در نظرات مطرح هست .
اخرش که چی ؟
کسی به نتیجه ای می رسه ؟ دردی از کسی درمان می شه ؟ به کسی کمک می شه ؟

سوگند مریض روانی دروغگو ، حسنا دروغگو زندگی بهم زن و الی اخر ...
اخرش که چی ؟
چی حل می شه ؟

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 19:44

در مورد ccu هم چی بگم والا !
ما که همین هفته رفتیم عیادت یکی از بستگان که جراحی مغز داشت ، تو سی سی یو بستری بود !

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 19:25

بانو نمیتونم بگم از کجا ولی آره مطمئنم واقعی هست

من فقط تفاوت رفتار رو از دید خودم مقایسه کردم
گفتم مطمئنم همه حرفها راسته؟؟؟
من میگم تو این سه سال اخیر هر جا " من " کامنتهای سوگند رو برای زنهای دوم خوندم با وجود اینکه تندی نمیکرد ولی رک و شفاف میگفت که به هر شکل و صورتی هم که باشه با چند همسری مخالفه و کارشون رو اشتباه میدونست
الان چرا باید در لفافه و با طعنه و وبلاگ با اسم مستعار بیاد؟؟
برای من عجیبه یه نفر این همه وقت یه رفتار با ثبات داشته باشه بعد یهو رفتار عجیب و بی کنترل ازش سر بزنه!

راستی حسنا مودبانه مینویسه ولی شفاف ؟؟؟!!! اتفاقا اصلا شفاف نمینویسه !
همسر آمد ، همسر رفت ، اینطور نیست که آنطور باشد ! شاید هم همسر من را دوست دارد ! شاید خانم اول را دوست دارد ! و ...
من وبلاگش رو از روز اول خواندم همش در حال فرافکنی بوده و هست !
تنها پست شفافش اولین پستش بود

ساشا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 18:31

شادی جان حق با توست... باید فرصت داد... جنگیدن آسون نیست. همه اشتباه می کنند. البته باید دید آیا واقعاً همسران اول همگی می پذیرند که اشتباه کردند؟ و در جبرانش چه کاری انجام میدن؟
به نظر من، اگر این جریان اخیر یک درس برای همسران اول داشته باشه، اینه که با همسران دوم به صورت مشخص سر شاخ نشند و فکر نکنن رسالت معلوم کردن راست و دروغ زندگی فلان زن دوم پر خواننده بر عهده ی اون هاست.
من فکر می کنم با آدم ها نباید جنگید... میشه با طرز عملشون مخالفت کرد میشه طرز فکرشون رو رد کرد و به چالش کشید. همسران اول هم اگر بتونن نشون بدن طرز فکر افرادی که همسر دوم میشن اشتباهه، اگر بتونن نشون بدن که زندگی مثلثی بدفرجام و مشکل داره و خیانت چه عواقبی داره مهم ترین مبارزه رو انجام دادن...ولی انصافاً این ماجراهای اخیر نشون داده که اونها به بیراهه رفتن و از ائتلافشون برای -بیزارم از گفتن این کلمه- عقده گشایی استفاده کردن.
من هنوز منتظر اون پست خوبی ام که گفتم. و باز سنجیِ اهداف و مشخص کردن اون ها.
ممنونم شادی. من رو متقاعد کردی.

مریم م سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 18:27

بانو بانو خیلی داری تند میری
این وبلاگ زیادی داره تند میره.
به عالم و ادم گیر میدین و انگ و تهمت می زنین.
دوستان وبلاگ همسران اول هرچی نداشته یه فضای مثبت بحث و تبادل نظر داشته.
هیچوقت هیچکدوم نگفتن مشاوریم و متخصص.هم دردی کردن و سعی کردن شنونده باشن.
شما فکر می کنین همه ی زنها خیانت مرد رو بد می دونن؟نه عزیزان.اتفاقا همین ترم پیش توی کلاس معارف یه دانشگاه سراسری معتبر تو تهران بحثمون ند همسری بود و نیمی از کلاس که همه هم دختر بودن میگفتن وقتی زن کوتاهی کنه حقشه که خیانت ببینه!یه مشت دختر جوان و تحصیلکرده همچین عقیده ای دارن.خط به خط وبلاگ دومی ها و وبلاگهای ترویج ازدواج مجدد هم ای نگاه رو تزریق می کنن به خواننده ها.حالا که یه وبلاگ هست که میگه بابا زن هم حق و حقوقی داره شما میگین جمع شه؟
ریشه ای نگاه کنه به خیانت؟مگه ریشه ی همه ی خیانتها یکیه؟وقتی میان تو یک رسانه ی عمومی میگن اقا اعتیاد بده نمیان بررسی کنن یارو چرا معتاد شده که.از بدیها و اسیبها میگن.برای عمم و نه فرد

هیچ آدمی حقش خیانت دیدن نیست

اگر زن یا مردی احساس می کنه طرف مقابلش در وظایفش کوتاهی می کنه و راضی نیست باید راهش را جدا کنه.

قورباغه سبز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 17:31

خانم همساده
زود تند سریع خودتو معرفی کن. دستات رو هم از پشت در نشون بده.
میخوام ببینم حسنا نباشی یه وقت.
این همه اطلاعات رو از کجا آوردی آخه؟

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 16:53

مرسده جون

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 16:52

من باید برم
منتظر جواب سوالم هستم. سعی می کنم شب که شما هم میاین زود بیام و باهاتون باشم

روز خوبی داشته باشین

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 16:51

حالا من یه سوال از صورتی و شهره عزیز و بقیه دوستان دارم
قبول که سوگند درست رفتار نکرده (به قول شما بیماره و ...) قبول که نوشیده زود عصبی میشه و تند برخورد می کنه، حالا به عنوان یک زن و یک مادر ایرانی فکر می کنین چه برخوردی باید در مقابل وبلاگ همسران اول که یک وبلاگ شناخته شده در زمینه مخالفت با خیانت و چندهمسریه داشته باشیم؟
موافق نیستین که مدتی به سه تا نویسنده فرصت بدیم و از توهین و زخم زبان زدن دست بکشیم تا بتونن خودشونو و شرایطو با اعصاب راحت تر بسنجن و تصمیم معقولانه تری بگیرن؟

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 16:50

شادی باهات موافقم

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 16:47

در زشتی رفتاری که سوگند با خواننده ها و از اون بدتر با دوستانش در اون وبلاگ کرده شکی نیست
ولی فلسفه من در زندگی اینه که همیشه به دیگران فرصت می دم و منتظر می مونم. حتی اگه یک درصد احتمال وجود داشته باشه که فردی از اشتباه خودش برگرده، باز هم امیدوارم
اگه سوگند جواب قانع کننده ای نده و باز هم مثل قبل رفتار کنه اون موقع وضعیت فرق می کنه. ولی الان ترجیح می دم منتظر باشم تا بیاد
به یاس و نوشیده هم باید زمان بدیم تا بتونن تصمیم درستی بگیرن
بهتر نیست خوشبین باشیم و امیدوار که همه این اتفاقات باعث بشه شناخت همسران اول از خودشون و از مخاطبینشون بالاتر بره و درنتیجه وبلاگشون پربارتر بشه؟

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 16:38

سلام بانو
سلام دوستان خوبم

شهره جون
پرسیدی پست آخر نوشیده چه فایده ای برای خواننده داره
عزیز من، نوشیده و بقیه نویسنده های همسران اول که دکتر هلاکویی نیستن تا هر یک خط نوشته یا سخنرانیشون بار علمی داشته باشه. خیلی از پستها و کامنتهای اون وبلاگ شاید درحد درددلها و حرفهای عادی بین چند تا زن باشه ولی حتما درصدی از نوشته ها می تونه به دردمون بخوره

صورتی جون
شما هم پرسیدی هدف همسران اول از نوشتن چی می تونه باشه؟ عقده گشایی؟
هدف یکیشون (یاس) که من تقریبا مطمئنم چیزی جز این نبوده که با نوشتن از تجریه خودش، هم بتونه با دیگران درددل کنه و از بار غصه خودش کم کنه و هم کمکی باشه برای زنها و دخترای دیگه

درمورد نوشیده و سوگند هم فکر نمی کنم با هدف عقده گشایی اینقدر وقت گذاشته باشن برای این وبلاگ
من قبول دارم که سوگند اشتباه کرده و با خواننده ها و دوستانش روراست نبوده ولی اگه انصاف داشته باشیم کارش در مخالفت با خیانت و چندهمسری ارزشمنده
درمورد نوشیده من نمی تونم خیلی نظر بدم چون کامنتهایی که اینجا گذاشته بود فرصت نکردم بخونم ولی قبول دارم که اخلاقش تنده. باز هم به نظر من اشکالی نداره، همه کامل نیستن

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 14:50

صورتی
یاس نگفت میدونستم ، گفت در جریانش هستم
فعل ماضی با فعل مضارع فرق داره
البته کلا یاس آدم خوش بین و بی شیله پیله ای هست
اگه کمی پیچیده بود زود نمیومد بگه ، صبر میکرد ببینه آخرش چی میشه

راستی بانو هیچوقت جواب یاس رو نداد که وبلاگ یارا رو از کجا پیدا کرد

برو مادر برو به بچه ات برس
من هم برم تا این فسقلی خوابه یه چرتی بزنم دیشب نذاشت بخوابیم

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 14:43

البته اینم بگم
نوشیده فقط با کبوتر ارتباط برقرار کرد
علتش هم این بود که اون موقع نوشیده خیلی مغشوش و به هم ریخته بود و در سمت مقابل کبوتر هم همین حالات روحی رو داشت
این باعث شد با هم درد دل کنند
اگه اشتباه نکنم اون موقع نوشیده جزء نویسنده های " همسران اول " نبود
خودش بود و وبلاگش و مشکلات شخصیش
بعدش که فهمید کبوتر ماجراهای زندگیشو وارونه جلوه داده باهاش قطع رابطه کرد
من ولی نه به خاطر ارتباطاتش با زنان دوم بلکه به خاطر فحاشی هاش نمیتونم نوشیده رو درک کنم و با شخصیتش ارتباط برقرار کنم

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 14:37

من برم ناهارو به بچه ها برسممممم . شب وقت شد میام . بانو خوبی؟ این شکلکه یادم نره

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 14:35

مرسده از من گوش کن مادر . من با این سنم چیزها دیدم !!!! منو تو از کجا میدونیم با یه اسم دیگه نمیرفت فحش بده ؟ الانه که عوض کردن ایپی کاری نداره بچه ی منم بلده !!! نمیگم نده . نوش جونش بره فحش بده . نگه من خوبم نتونه طاقت بیاره حرفش از یه جا دیگه بزنه بیرون . با یه اسم میاد مودبه با یه اسم دیگه واویلاااا !!!!! کسیکه طاقت نیاورد رفت وبلاگ زد دوستای خودشو بالا پایین کرد به بقیه رحم میکنه؟؟؟!!!!! یاس خودشو به مظلومیت میزنه میگه من خوبم !!یهوووو طاقت نمیاره یه چی از خودش نشون میده میره یه گوشه . همین دفه بانو انقد ازش دفاع کرد رفت گفت به یاس تهمت نزنین این سوگنده اومده وبلاگ نوشته !!دو روز همه ساکت شدن یاس بلند شد اومد اینجا جای تشکرش بود گفت خودم میدونستم !!!تو اگه میدونستی حالا چی میگی؟؟؟؟؟ حرفو عوض کرد جواب نداشت برگشته میگه تو وبلاگ یارا از کجا اوردی جواب بده جواب بده جواب بده . بهش جواب داد باز میگه جواب بده !!!! همینه میگم دو روز دیگه یه چی دیگه در میاد آدم میگه بیا اینم یاس!!!!!

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 14:22

صورتی داری تند میری
یاس تا الان هیچ رفتار بدی نداشته شما داری پیش داوری میکنی دو روز دیگه فلان میشه!
سوگند وقتی وبلاگ نداشت میتونست با اسم مستعار بره دومی ها رو فحش بارون کنه
چه نیازی بود بره با اسم و فامیل و آدرس ایمیلش؟؟
سه سال تونست فیلم بازی کنه با همه؟؟ بعد یهو دیگه نتونست ؟؟ به نظرم زیاد معقول نیست!
کسی که میتونه خوددار باشه و فیلم بازی کنه ، همیشه میتونه! ، به قول حسنا توان روحیش رو در خودش دیده !!! مثل خودش که اصلا از رو نمیره و عین خیالشم نیست!

اما در مورد نوشیده ، درسته !

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 14:19

مرسده یه چی هست که اینا خودشونم عادت دارن میرن اینور اونو فحش مینویسن بعد میان میگن چیزی که واسه خودت نمیپسندی واسه بقیه نپسند . فحش میدن فحش میخورن !!! همه از دم همینن اول دوم ندارن

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 14:11

مرسده سوگند واسه اینا مینوشت مثلا میخواس خودشو متمایز نشون بده مودب نشون بده پاش که افتاد اون روشو نشون داد . همون روهه که ملت میرن گیس میکشن نشون داد . اون روی خفاشونو نشون دادن !!!! ینی از صد تا خاله زنگ بدتر شد . اگه روز اول میومد همون ته ذاتشو نشون میداد چار تا فحش میبست عقده ش زیاد نمشد بیاد اینکارا بکنه !!!! همه شون یه سری لاو ترکونی با زن دومیا داشتم همین نوشیده لاو ترکونی داشته میخواسته ببینه چه خبره بعدا بهانه کنه فحش بده !!!سوگند لاو ترکونی داشته میخواسته ببینه چه خبره بره فحش بده!!!باور کن دو روز دیگه گند یاسم در میاد از این لاو ترکونیا داشته !!!ا از اول بیان بگن ما نمیتونیم خودمون نگه داریم میخوایم فحش بدیم . ملت میگن تو خیانت دیدی میخوای تلافی در بیاری بیا فحش بده . اینا با همه مشکل دارن !!!کاش مشکل زن دومیا بودن . الانه به ماها کار داره . تو نمیدونی دیشت نوشیده چه حرفا میزد آخر ذات خودشو واسه همه ما که اینجا مینویسیم رو کرد !!! میگن ما خیانت دیدیم ولمون کنین بذارین عقده گشایی کنیم هر کی میگه نه بوووق بوووووق بوووووق خاکتو سرش بوووووق فحشششش کینه عقده بووووققق!!!! سوگند زن مشکل روحی میخواد چی بگه ؟ یا بایس بگه لیلی راس میگه نوشیده راس میگه یا بایس بگه حسنا راس میگه . به هر طرفی بگه دوتایی حالشو میگیرن . حقم دارن از یه طرف واسه زنیکه لاو ترکونده از یه طرف رفته اتاق فکر حالو حووول . از یه طرف به این همسران اولیا گفته بیایم حال گیری از یه طرف یواشکی رفته حال دوستاشم گرفته . روشو برمیگردونده به حسناهه میگفته قربونت برمممم!!! روشو برمیگردونده به همسران اولیا میگفته قربونت بررررمممم!!!! الانه نوشیده هه بایس بره به سوگند فحش بده بیا آبرومونو بردی بگو ما حق داریم !!!!بیاد بگه از انور حسنا دوتا گندشو رو میکنه ابروش میرهههه !!! واسه همینه که سوگند ساکت بمونه به نفع بشر دو پاااااا میشههههه مادرررر . یه چی دیگم هستا . این سوگنده با این ذاتش اگه یه سوزن ته گرد از این حسناهه داشت زودتر از اینا رو کرده بود . باور کن هیچی نداشته اینا با همکاری خرزو رفتم نشستن حرف زدن گفتن یه چی بگیم دم دهن اینو ببندیم .!!!!

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 14:10

صورتی جان در مورد نوشیده با تمام صحبتهای شما موافقم
اما من کامنت بسیار توهین آمیز و دلشکننده برای یاس دیدم که باور نمیکنم کسی که چنین کامنتی بذاره اصلا حتی حیوان باشه
نمیدونم الان هم اون کامنت هست یا یاس حذفش کرده
اینکه میگی اگه کامنت توهین آمیز دریافت میکنن به خاطر رفتار خودشون هست رو تایید نمیکنم
کسی که فحش میده و توهین میکنه و مسخره میکنه و همچین کامنتهایی میذاره ، حتی برای نوشیده یا برای پری یا ... خودش کمتر از اونها مشکل شخصیتی نداره
میتونه انتقاد کنه تند و تیز هم انتقاد کنه
ولی فحاشی و استهزا فقط از یه ذهن بیمار برمیاد

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 14:02

قورباغه سبز . نوشیده سنو سال کم بوده شوهر کرده خیانت دیده و مرتیکه همه بدی عالمو داشته روحو روانشو ریخته به هم . درست . باید بره به فکر خودش و درمانش باشه یا نه ؟ یه زن تو این سنو سال بچه داره داره پسر تربیت میکنه باید بشینه بگه من برم یه فکری واسه خودم بکنم . مرتیکه خل بود به من چه خودمو دریابم . نباید بیاد یقه مردمو بگیره !!!! هر کی خیانت دیده جق داره دهنو باز کنه ؟
اینا با خیانت شوهره کنار نیومدن نبخشیدن. الکی میگن بخشیدیم داریم زندگی میکنیم . یه چیزی بهشون سیخ میزنه برن سیخ وردارن فرو کنن تو تن یکی دیگه . عیبم نداره امااااااا حق ندارن بیان بگن هدف اجتماعی . عقده گشایی شخصی بایس اسمش با هدف احتماعی فرق کنه

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 13:56

شادی جان من با این سنو سالو تجربه با دیدن این حرفا به این نتیجه رسیدم همونقد که به دومیا اعتماد نیست به اولیا م نیست . ما که نمیخوایم مقایسه کنیم . اصن چه ربطی داره بیام وبلاگ همسران اولو با حسنا مقایسه کنم !!!! من واسه خود همسران اول مینویسم . بخوام واسه حسنا بنویسم صد تا حرف دیگه میزنم . قاط که نمیزنم که . به اندازه ی کافی به حسنا هه حر ف زدم انقد گفتم که تا ده سال دیگه بسشه !!! همسران اول سه نفرن چهار دنفرن ده نفرن هر چی باشن . با خیانت مبارزه نمیکنن . دارن کینه نشون میدن عقده نشون میدن . بیان بگن ما چند تا زن خیانت دیده نشستیم اینجا بیاین به ما کمک کنین درد و کینه مونو تموم کنیم .نباید بیان بگن ما داریم تو جامعه کار ی میکنیم واسه دخترا واسه زنا واسه مردا واسه خیانت مینویسیم . بگن خواهر جان از دل پر درد خودمون میگیم .شوهرمون بلا سرمون اورده ما حالمون خوب نیست !!! اونا به جامعه کمک نمیکنن. بدترم میکنن . توهین باشه واسه همه هست . خود من انقد به همین زن دومیا توهین کردم حد نداره . آدم وقتی حرفای نوشیده میخونه یاد پری میفته . اون پریه عادت داره وقتی بری صد تا حرف حساب بزنی صداش در نمیاد تایید نمیکنه. دوتا فحش بدی تایید میکنه میگه بیا ببین . نوشیده همینه یا داره خودش واسه خودش به اسم اینو اون کامنت میذاره حال میکنه .یا داره از خرزو خان میگه که بهش فحش داده !!!! یا دو تا کامنت فحش میذاره اون وسط بگه دیدین به من فحش دادن !!!!! وقتی خودش روزی صد بار میگه این مرد دنبالم بود اون مرد دنبالم بود تا منو تو ماشینممممم دید دنبالم راه افتاد . تا وایستادم همه واسم بوق زدن . رفتم مدرسه بچم فلانی عاشقم شد . خودش داره میگه من یه زن مرد پسندم . اونوقت فرقش با این دومیا که توهم دارن همه مردا بهشون توجه میکنن چیه ؟ چون اولیه خیانت دیده راس میگه ؟ میدونی چرا واسش کامنت بد میذارن؟ چون داره خودشو خفه میکنه من خوشگلم همه مردا دنبال منن !!!! چند بار میگه ؟؟؟ این آدم باید بیاد اخلاق در جامعه بگه ؟؟؟!!!! من پسر نوجوون دارم به هر دلیلی بره شیشه ماشین مردمو بیاره پایین میزنم تو سرش میگم غلططط کردی با جد و آبادت ژدرتو در میارم .نوشیده برگشته به پسر مردم گفته چون اون زنه اس بازی کرد تو زدی شیشیه پایین اوردی عیب نداره هیچ غلطی نمیتونه بکنه. زنیکه روانی بود اس بازی میکرد تو باید به پسره یاد بدی راحت باش شیشه بیار پایین ؟؟؟؟ این آدم صلاحیت داره ملت بشینن پای حرفش؟؟؟ میگه وکیلم . به خدا اگه این یه پرونده سالم رسونده باشه . تو دادگاه یه دونه از این حرف مفتا بزنه قاضیه میگه زنه رو جمع کنین بندازین بیرون . شادی جان واسه من روشن کن هدف اینا چیه ؟ عقده گشایی؟؟؟؟ کمک و یاد دادنو اینا که نیست . داستان تخیلی که تا دلت بخواد هست . مثلا ملت میان کامنت مینویسن مشکلشونو میگن .اگه کامنت مردم باشه یاس و سوگند نشیده از خودشون قصه در نیاورده باشن . این چهار ۵ تا صلاحیت دارن مشکل مردمو حل کنن ؟ هر کی میاد یه کامنتی میذاره طرف گیجو ویچ میشه میره . لیلیه تو اتاق فکر بهشون میگفت برین چهار تا داستان تخیلی دختر جوونو خیانت بذارین سر پا نگه دارین !!!! این شد هدف؟؟؟؟؟ تا آدم حرف میزنه میگن ما خیانت دیدیم به ما حرف نزنین . ما نرفتیم تو زندگی یکی دیگه . خیانت دیدی بیا رو سر من سوار شو . نرفتی تو زندگی یه زن دیگه هنر نکردی مادرررر مگه ما رفتیم؟؟؟؟ چون نرفتی باید دم دهنتو وا کنی؟ خیانت دیدی که دیدی بیا بگو خیانت دیدم ملت نازت کنن میای میگی من هدف مبارزه با خیانت دارم پشت بندش بهانه میکنی عقده بازی در میاری؟؟؟؟

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 11:37

سلام
شادی عزیزم
جانا سخن از زبان ما میگویی

با ساشا هم موافقم

و یه نکته ای رو هم وظیفه خودم میدونم که بگم :
من نزدیک 3 ساله وبلاگ دومی ها رو میخونم ، وبلاگ همسران اول رو هم از ابتدا خوندم
سوگند قبل از تاسیس همسران اول هم برای دومی ها کامنت میذاشت و بدون توهین و مودبانه بهشون میگفت کارشون اشتباهه
هر چی فکر میکنم یادم نمیاد جایی موضعش رو مشخص نکرده باشه ، هر جا که نوشته هاش رو من دیدم و خوندم مشخص کرده بود که فقط تک همسری رو قبول داره و در عین حال بدون فحش و ناسزا به اون زن دوم گفته بود کارت اشتباهه
یادم نمیاد جایی بی ادبی یا مسخره کرده باشه
یادم نمیاد جایی متکبرانه رفتار کرده باشه و از حرفهاش بوی خودخواهی بیاد
اون موقع که وبلاگ هم نداشت با اسم و فامیل واقعیش میومد
الان برای من خیلی گیج کننده است کسی که همیشه در معرفی خودش و عقایدش شفاف بوده و بیانش هم همیشه مودبانه بوده
یکدفعه بشه یه آدمی که با یه اسم دیگه وبلاگ بزنه ، خودشو معرفی نکنه ، هتاکی کنه و ...
هنوز هم منتظرم سوگند بیاد و توضیح بده ، فکر میکنم این منتظر بودن چیزی ازم کم نمیکنه

مرسده جان اسم و فامیل سوگند را از روی پاسپورتش دیدی؟
یعنی چی می گی با اسم و فامیل واقعیش می اومد؟

مگه حسنا همیشه مودبانه و شفاف نمی نویسه؟
اتفاقا خطر آدمهایی مثل حسنا و سوگند بیشتره.
اگر 20 نفر گول کسی مثل کبوتر و رها را بخورند 20000 نفر گول حسنا و سوگند را می خورند.
اینایی که مودبانه و زیرپوستی و نرم نرم دمار از روزگار طرف درمی آرن خطرناکند!

سوگند خیلی عقده و کینه از یاس و نوشیده و لیلی و همسران اول داشت و ریخته بود تو دلش
خوب شد حرفی با تو را زد و دق دلی هاش را خالی کرد.

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 10:48

برای ساشا

کاملا با نطر شما موافقم.

شهره سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:39

شادی عزیز من خودم رو در مقامی نمیبینم که بخوام بیام و وبلاگ بزنم و بصورت ریشه ای و درست خیانت رو آسیب شناسی کنم چون من متخصص و روانشناس نیستم.

نویسندگان همسران اول هم همونطور که خودت گفتی نه معلم اخلاقند و نه مشاور.
فقط میتونند از داستان زندگی خودشون و تجربیات و احساسات شخصیشون بنویسند و همفکریهای بدون تخصص و فقط شخصی به دیگران بدن.
یاس تاحدی این کار رو میکنه.یعنی بدون دعوا با گروهی خاص،از زندگی و تجربیات خودش مینویسه.
اما پستهای نوشیده و سوگند مدام دعوا کردن و کینه توزیهای شخصیه تا یه مطلبی که بتونه کمکی به کسی کنه.پس منتی نیست اگر برای خالی کردن احساسات درونیشون میان و مینویسند که ما بگیم دارن با خیانت مبارزه میکنند و این لطف بزرگی به خواننده هاست!

بقیه نوشته هاشونم یا داستان زندگی دیگرانه یا مطالب برگرفته از اینترنت که همه امون با سرچ میتونیم پیدا کنیم.
اینکه میان فقط به زنان دوم فحش میدن و تو سر و سینه اشون میزنند که نشد مبارزه با خیانت.
شادی جان من باز سوالم رو تکرار میکنم.پست آخر نوشیده تو وبلاگ همسران اول چه تاثیر مفیدی برای خواننده داره؟الا یه داستان ساختگی آبدوغ خیاری که فقط یه چیزی برای سرگرمی نوشته باشه و با گفتن چهارتا فحش به دیگران سبک بشه.
خواهش میکنم متعصبانه از کسی طرفداری نکنید.صرفا چون اولند و خیانت دیدند و تو زندگی کسی نرفتند که نشد دلیل برای دروغگویی و عقده گشایی.
نود و نه درصد زنان جامعه تک همسرند و بخاطر بیست تا وبلاگ همسران دوم نمیشه به کسی چون زن اوله و خیانت دیده امتیاز و برتری داد.
روش باید درست باشه.بیان مثل خیلی از زنها داشتان خیانتشون رو بگن.حتی میتونند به زن دوم زندگیشونم بد و بیره بگن چون در حقشون بد کرده.لی دلیل نمیشه از تمام دنیا طلبکار باشند.این که نشد مبارزه که ما ازشون ممنون هم باشیم و براشون کف بزنیم.
من خودم خیلی ازشون طرفداری کردم.حتی به بانو خصوصی گفتم اگر چیزی ازشون داره نذاره شاید راه و روششون رو عوض کردند.ولی الان میبینم وبلاگشون نه تنها اثر مثبت نداره بلکه اونقدر پر از انرژی منفیه که اثر منفیش بیشتره.
من با وبلاگ حسنا مقایسش نمیکنم.چرا در کنار هر وبلاگ بدی از وبلاگ همسران دوم نام میبرید.وبلاگ همسران دوم یه جور بده وبلاگ همسران اول هم یه جور.
در ضمن بارها خوانند ها بهشون انتقاد مودبانه کردند یا ازشون خواستند بعضی جاها شیوشون رو عوض کنند ولی با توهین و انگ زن دوم و آویزون بودن و بخل نسبت به وبلاگشون مواجه شدند.پس امید چندانی به اصلاح روششون نیست.بخصوص با نویسنده هایی مثل نوشیده و سوگند.مگر اینگه چندتا نویسنده خوب و باتجربه و منطقی به جمعشون اضافه بشه.

قورباغه سبز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:32

صورتی جان
در مورد نوشیده به نظرم خیلی کم سن و سال بوده که ازدواج کرده. شوهرش هم طبق گفته های خودش شوهر خوبی نبوده. به نظرم دست بزن و اینها هم داشته. ظاهرا یه جورایی از نظر روانی سالم نبوده. همنشینی با چنین مردی آدم عاقل بالغ قوی رو از پا می اندازه و دچار مشکل میکنه چه برسه به یه بچه که حتی از جانب خانوادش هم حمایت نمیشه.
در مورد خیانت هم امیدوارم واسه هیچکس پیش نیاد.
من خودم مورد خیانت واقع شدم و جدا شدم. حالا تصور کن هنوز با همسر سابق بودم و مدام واسم یاد آوری میشد که این همون بود که به من خیانت کرد الان چه حس بدی داشتم.
به نظر من گذشت از خیانت کار هر کسی نیست. اولا که مرد باید به شدت پشیمون باشه. ادامه دادن با مردی که پشیمون نیست و ادامه میده زجر آوره. دوما زن هم باید بسیار صبور و بخشنده باشه.
در مورد نوشیده هم باید بگم آخه این چه طرز نوشتنه؟ میخواد همه رو از دم بزنه. به نظرتون بهتر نبود اصلا نمینوشتن و صبر میکردن که جو آرومتر بشه؟

نیک به شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:13

شادی جان سخن از زبان ما می گویی من هم با توهم عقیده ام چقدر خوب تحلیل کردی چیزی را که نمی توانستم به کلام بیاورم.

قورباغه سبز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 08:39

بانو سوگند خیلی وقته سی سی یو هست. یحتمل خیلی حالش بد بوده. نکنه رفته تو کما من اگه جای یاس و نوشیده و لیلی و ... بودم دیگه منتظر برگشت سوگند از سی سی یو نمیموندم.

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 08:14

مثلا خود من، فقط در یکی دو وبلاگ نظر می نویسم ولی اونقدر وقتم گرفته می شه که یه موقعها حسابی کلافه می شم
برای همینه که به افتخار کسانی مثل همسران اول و یا بانوی سوم که اینقدر وقت و اعصاب می ذارن کلاه از سر برمی دارم

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 08:12

ببخشید دوباره اومدم یادم رفت یه چیزی به صورتی عزیز بگم
صورتی جون
مگه نوشیده ادعا کرده معلم اخلاقه و یا ما به عنوان معلم اخلاق نوشته هاشو می خونیم که می گی همچین کسی صلاحیت نداره معلم اخلاق باشه؟
نوشیده و یاس و سوگند فقط سه تا زن معمولی هستن که هر سه خیانت دیدن و هر سه اونها یک نقطه مشترک خیلی عالی و قابل تحسین دارن و اون هم این که در این زمانه ای که خیلی از زنها حتی وقت نمی ذارن یک کامنت برای وبلاگهای مخالف خیانت بذارن، از وقتشون و اعصابشون مایه می ذارن و وبلاگ می نویسن با این هدف که بتونن کمکی بکنن
اگه قسمتی از مسیرو اشتباه می رن، چه اشکالی داره. انسانن و جایزالخطا. ما باید کمکشون کنیم یا بکوبیمشون؟

به نظر من واقعا قحط الرجاله صورتی جون. همونطور که گفتم تعداد آدمهایی که به مشکلات اجتماعی اهمیت می دن خیلی کمه و تعداد اون عده که حاضرن از خودشون مایه بذارن برای حل اونها، خیلی کمتر

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 08:06

بانو جون
ببخش که باز هم تنهایی رفتم روی منبر و پرحرفی کردم
ولی باید این حرفها رو می زدم. تو که قبول نمی کنی درمورد خیانت وبلاگ بزنی و شروع به نوشتن کنی. اگه همسران اول هم نباشه، ما باید کجا حرفهامونو بزنیم؟

خوب بخوابین و فردا هم روز خوبی داشته باشین دوستان عزیزم

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 07:58

دوستانی که می گن نویسندگان همسران اول شایستگی نوشتن در همچین وبلاگی رو ندارن و خودشون کلی مشکل دارن که باید اول اونها رو حل کنن، لطفا این دوستان زحمت بکشن و یک وبلاگ جدید ثبت کنن و شایستگی خودشونو نشون بدن. اگه این کارو بکنن و با اون حجم توهین و تهدیدی که این سه نفر دریافت می کنن، باز هم تونستن موفق تر باشن اون وقت حق دارن به اون سه نویسنده ایراد بگیرن
اگه هم مثل من وقت و توانائی این کارو ندارن، دلیل نمیشه که به دیگران ایراد بگیرن. می تونن بیتفاوت باشن و همون ضربدره رو بزنن
و یا اگه واقعا دلسوز هستن و می خوان کاری کنن، می تونن به همین سه نفر کمک کنن تا وبلاگشون بهتر و پربارتر بشه

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 07:53

به نظر من، جواب این سوال منفیه
وبلاگ حسنا با وبلاگ همسران اول زمین تا آسمان فرق داره همونطور که خودت هم در یکی از پستها نوشته بودی، خواننده های این دو وبلاگ هم با هم فرق دارن
من به شخصه هیچ برخورد منفی از یاس و نوشیده ندیدم
یاس از سوگند طرفداری کرده و گفته که مشکلشو خودش باهاش حل می کنه؟ این رفتار از طرف اون طبیعیه، اونها که همین دیروز با هم آشنا نشدن، بهشون فرصت بدیم تا مسائلو بین خودشون حل کنن
نوشیده هم عصبی و تنده؟ چه اشکالی داره؟ مهم کار قشنگیه که انجام می ده. خیلی از زنها به خودشون زحمت نوشتن حتی یک کامنت در وبلاگی که با خیانت مخالفت میکنه نمی دن، اون وقت زنی که بچه داره و کار و درس و زندگی، وقت می ذاره و می نویسه (درقبال این وقت گذاشتن هم روزانه چندین کامنت توهین و تهدید می گیره) اون وقت ما بهش ایراد می گیریم که چرا می نویسی؟ چرا عصبی هستی؟

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 07:47

راستشو بخوای از اینکه در این وبلاگ، همسران اول در کنار زن دومی مثل حسنا قرار می گیرن و با اون مقایسه می شن تعجب می کنم
اگه از زاویه احترام به احساسات مخاطب به قضیه نگاه کنیم، بله، هم حسنا و هم یکی از نویسنده های همسران اول با خوانندگان خودشون روراست نبودن
برخوردی که برای روکردن عدم صداقت از طرف اونها شد هم برای هر دو طرف یکسان بود چون به قول دوستان وقتی بحث بی اخلاقی مطرح می شه زن اول و دوم نداره
ولی آیا بعد از فاش شدن این مسائل، عکس العمل ما باید در مقابل این دو وبلاگ یکی باشه؟
اصلا نباید نویسنده های دیگه ی همسران اولو در نظر بگیریم؟
باید داستان حسنا رو با مطالبی که در وبلاگ همسران اول منتشر می شه در یک ردیف قرار بدیم؟
باید هدف باارزش وبلاگ همسران اولو ندیده بگیریم؟

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 07:38

بانو جون
تو هنوز هم با این که بهتره از وبلاگ همسران اول حمایت کنیم، موافق نیستی؟
تو همه حرفهاتو زدی و وظیفه خودتو که آگاه کردن ماها بود انجام دادی
نتیجه هم این شد که منی که تقریبا هرروز به وبلاگ حسنا سر می زدم، دیگه رغبت نمی کنم اون وبلاگو باز کنم و احساس می کنم تا حالا هرقدر قصه و دروغ شنیدم بسه
ولی درمورد وبلاگ همسران اول قضیه فرق می کنه. هیچ چیزی از احترام من به اون سه نفر که از وقت و نیروی خودشون مایه می ذارن تا شاید کمکی به جامعه بکنن کم نشده
به عنوان یک زن و یک مادر احساس می کنم باید از اون وبلاگ حمایت کنم و به نویسنده هاش کمک کنم تا از این شرایط سخت بیرون بیان
همسران اول مخالفهای سرسخت و هتاکی دارن که با کامنتهای سراسر توهین و تهدید، آزارشون می دن. مخالفهای اونها درواقع مخالف مبارزه با خیانت و تبعیض بین زن ومرد هستن
به عنوان یک زن باید از هم جنسهای خودم در مقابل این مخالفان حمایت کنم
تو اینطور فکر نمی کنی بانو؟

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 02:43

شب به خیر صورتی جون

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 02:42

صورتی و ساشا عزیز
متوجه هستم شما چی می گین، حق با شماست، بهتر بود طوری رفتار نمی کردن که خواننده ها اعتمادشونو از دست بدن. ولی من هنوز هم از اون وبلاگ و نویسنده هاش ناامید نشدم. به نظرم با استفاده از تجربه این روزها می تونن روش خودشونو بهتر کنن و احترام بیشتری برای نظرات واحساسات مخاطبین قائل بشن

با جمله آخر ساشا کاملا موافقم

من امیدوارم اگر واقعاً به هدفشون ایمان دارن، روی یک پست واحد توافق کنن و توضیح بدن که چرا این طور کردن.

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 02:18

ممنونم صورتی جون همچنین برای شما

ساشا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:49

شادی... زنان اول هدف خیلی خوبی رو انتخاب کردند... ولی ابزارشون بد بود... ما هم اول گفتیم اشکالی نداره، آدمیزاده خطا می کنه، هر چند اگر کسی رو به خاطر رفتاری سرزنش بکنی بعد دقیقاً رفتاری مشابهش انجام بدی اصلاً جالب نیست... من خواننده ای بودم که هر بار پای کامپیوترم می نشستم همسران اول رو می خوندم. شاید بیست جا با نحوه ی نگرش و برخوردشون مخالف بودم اما به خاطر بیست جای دیگه ای که به نظرم خوب کار می کردن همچنان می خوندمشون... ولی حالا با این جریان هایی که گذشت و رفتارهای عجیبی که ازشون سر زد... و با خوندن اون اتاق فکر...دیگه نمی تونم بخونمشون. من فکر می کنم وبلاگ همسران اول از یک زمانی به بعد جاده خاکی رفت و مسر اصلیش رو گم کرد و تبدیل شد به پوششی که پشتش برای خراب کردن حسنا برنامه ریزی می شد. آیا واقعاً چنین رفتاری از جانب کسی که با خیانت می جنگه تهوع آور نیست؟ اعتراف می کنم که ناامید شدم. خیلی ناامید شدم. آدمی که روی چشمش رو می بنده و تو تاریکی شمشیر می زنه ممکنه حواسش نباشه و هم رزمش رو هم به قتل برسونه. همسران اول بزرگ ترین دشمنان خودشون شدن... و همدیگه رو لت و پار کردن و عده ی زیادی از خواننده های همیشگیشون رو فراری دادن. و من امیدوارم اگر واقعاً به هدفشون ایمان دارن، روی یک پست واحد توافق کنن و توضیح بدن که چرا این طور کردن.

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:40

منم برم بخوابم. بچه ها محو برنامه نود شدن . شوهرم جلو تی وی خوابش برده برم بیدارش کنم بلند شه بره سر جاش . این بچه ها که ما داریم حالا حالاها بخواب نیستن !!!!! شب بخیررررر. واسه شادی روح خودم یه یادی از این شکلک کنم . گیر دادما . بانو خوب شد اومدی اینجا

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:35

شادی جان نمیشه گفت چون یکی هست ما باید همونو حمایت کنیم !!اینا دارن نشون میدن خودشون مشکل دارن . نمیشه حمایت کرد !!چی حمایت کنیم . کار سوگند که گنددد زد . اینا که یکی یکی اومدن حرف زدن هر کدوم حرف زدن یه حرف درست حسابی ازشون در نیومد !!!چون اسمشون همسران اول شده نمیشه گفت هر چی باشن باشه!! اینا دارن اثر منفی میذارن . کپی کردن از اینو راونور و گفتن داشتانایی که معلوم نیس سر و ته راسته یا نه که چیزی نیست . همین پرپری با احساس یه ملت بازی کرده !!! تو بچه داری من بچه دارم بچه ما دو روز مریض بشه خودمونم مریضیم بچه تو خاک کرد دو روز بعد تو اینترنت بود؟؟؟؟ به این میگن از غم به نت پناه آوردن ؟؟؟!!! خانوم چله ی بچه ش نشده اومده از وبلاگ همسران اول و دروغ دونگای اینو اون دفاع میکنه !!!! ما بیایم به چی اینا بگیم خوب؟؟؟ من خودم از مخالفتی صد در صد خیانتو زن دومم . بانو میدونه . ینی از من خلو چل تر نیست . زن دومیاکه اشغال تمام . این همسران اولم خل شدن نمیدونن چیکار میکنن

ساشا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:33

برای گلریز
خوشحالم! چیزی که در این دنیای مجازی کم دیدم باور به اینه که دنیا دار مکافات و پاداش نیست... اگر کسی بدبخت و مریض احواله و بچه اش مرده... به خاطر این نیست که به دیگری بدی کرده. بین اعمال آدم و نتایجش تناسب هست، اما نه به صورت مکافات و پاداش...

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:31

فسقلی من بدجوری بهم گیر داده، باید برم
دوباره بر می گردم. امیدوارم اون موقع یکی بیدار باشه

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:30

این نمونه یکی از حرفای نوشیده که مثلا میگه من خوشگلم وکیلم الم بلم از همه بهترم همه مردا دنبال منن !!!!
عین مطالب واسه یه وبلاگ نویس
تو زن بودنت میشه شک کرد اما اطمینان دارم رک گو و بی پروا نیستی. اگه بودی احتیاجی به رمز نبود واسه مطالب. ( خود نوشیده با رمز مینویسه عیب نداره ) من خود خودمم. اما تو معلومه از اسم مستعار خیلی هم بدت نمیاد( خودشون چن بار تو اتاق فکرشون گفتن با اسم دیگه واسه خودشون کامنت میذارن )
.................( اینجا اسم اون وبلاگ بیچاره رو گفته که عین خودش وکیله
عقده ای بدبخت
حسود( خود نوشیده که بیشتر از همه این صفاتو داره !!!)‌ فک کردی حالا چی نوشته ای بی تربیت که تیپا هم نثار کسی که نمی شناسی و هیچ بدی هم بهت نکرده نمی کنی تو همون یک نفر مثل هیچ کسی که سر می زنه تو وبلاگا و به زن های دوم مخصوصا بهاره همسر دوم فحش و ناسزا می داد
تیپای خدا خورده ( دور از نوشیده جان باشههه!!!) بهت که این قدر بدبختی که فک می کنی همه مثل خودتن که بیان غیبت هات از شوهرت و مادر شوهر و کسانت را بشوند یا بخونن( نوشیده نصف وبلاگش از مادر شوهر و فکو فامیل شوهرش بد گفته !!!)‌.یه وبلاگ زدی مثل میلیون ها وبلاگ دیگه که همه می رن سر می زنن و می خونن و بعد اسم خدا اووردم ترکیدی( نوشیده با ادبه به مردم میگه ترکیدی !!!)‌ و متاسف شدی که چرا پای هر کسی تو وبلاگت باز شده تو که پیشنهاد دوستی اون مرد متاهل رو نپذیرفتی نه به خاطر اینکه گناه کبیره است ارتباط زن شوهر دار با مردان دیگر فقط به خاطر زنش ردش کردی.چه بهتر که رمزیش کردی که دیگه نیام و چرندیاتتو بخونم. بدبخت اون شوهرت که گیر همچین کسی مثل تو افتاده ( باید یه بدبخت به شوهر نوشیده گفت !!!کم کم دارم فک میکنم اون واقعا مشکل داره یا نوشیده !!!) تو که مادرت رو در سراسر این وبلاگ به فحش و ناسزا کشیدی( نوشیده خودش بدتر از همه واسه مادرش مینویسه !!!)‌ انتظار دیگری ازت نمی ره.این قدر هم عقده ای هستی که به خاطر یک جمله ای که نوشتم و هیچ توهینی هم نکردم این قدر گوشه کنایه می زنی ( نوشیده جان که اصن با یه جمله خون بهپا نمیکنه فحش نمیده !!!) .خودت خوب می دونی چی هستی. یک جا هم افاضات فرمودی که که می خواهن یک زن را طلاق بدن یا اینکه طلاقش دادن فقط به خاطر یه ارتباط .از نظرت این قدر ارتباط و زنای زن شوهر دار کمه . همین جور به سوختنت ادامه بده حسود ( اگه یکی زنا کرده باشه جرمش مشخصه تو باید واسه یکی که دوتا کلمه واسه کار یکی دیگه نوشته فحش و بدو بیراه بگی؟؟!!!)
فقط میگویم خدارا شکر مدت پیش گفتیم ما را با زنان دوم و معشوقه ها و زنان صیغه کاری نیست( بدبختی اینه که نوشیده به جا مبارزه با خیانت تو نخ هر چی زن دومو زن ضیغخ ایه نمونه دوستی باهاشون زیاده !!!به خیال خودش باید بره دوست بشه بعد رمزشونو لو بده !!!) و پا در بلاگ انها نمیگذاریم.( نمونه قربون صدقه رفتن نوشیده واسه زن دومیا زیاده !!!)‌حیف که به قو ل و قرارهای خودم پایبند هستم وگرنه به بلاگ بهاره زن دوم میرفتم ببینم ایشان کیست.

خدای تو را شفا دهد. ( نوشیده اصن شفااا نمیهواد نهههه!!!) همان خدایی که در اخلاق و رفتار نیک نهفته نه در استخاره و مسجد و نماز خواندن مثل کلاغ طبق گفته پیامر.

شادی جان همچین آدمی میتونه معلم اخلاق باشه < از جنایت و خیانت بگه ؟ والا نه . قحط الرجال شده هیچکی نمیاد از خیانت بگه. تو این قحط الرجال چهار تا زن که صلاحیت ندارن هنوز نتونستن مشکل مخ خودشونو حل کنن اومدن وبلاگ همسران اول زدن. نمیتونیم بگیم حمایت میکنیم فقط باشن . چی حمایت کنیم ؟ مشکل روحی اینا رو ؟؟؟!!!! من قبول نمیکنم. چهار تا دختر میان میخونن بدتر میشن . یا بدبین میشن یا خل میشن !!! الانه نوشیده راه افتاده از لج حرفای ما تو همسران اول واسه خودش کامنت میذاره عقده گشایی میکنه . چی تو اون پست میخواد یاد بده ؟ سرو ته پستش هیچی نداره . گذاشته که یه حرفی بزنه چهار تا کامنتی واسه خودش بذاره !!!

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:28

صورتی و شهره عزیز
شاید وبلاگ همسران اول کامل نباشه ولی درحال حاضر تنها وبلاگیه که داره برای مبارزه با خیانت و چندهمسری فعالیت می کنه
اگه شما می تونین وبلاگ بهتری بزنین، من هم قول می دم هر کمکی از دستم برمیاد انجام بدم
وگرنه، چرا باید همین وبلاگی که وجود داره و شناخته شده است رو به عنوان یک فرصت خوب از دست بدیم؟
خود من اگه وقت داشتم حتما یک وبلاگ می زدم و سعی می کردم از نظرات مخاطبین بیشتر استفاده کنم و همونطور که موردنظر منه وبلاگو مدیریت کنم
ولی حالا که فرصت ندارم چرا باید به جای قدردانی از اونهایی که وقت می ذارن (و مسلما اونها هم مثل ما گرفتاری و بچه و زندگی دارن) فقط اشتباهاتشونو ببینم و به این نتیجه برسم که باید اون وبلاگو کنار گذاشت؟
فکر نمی کنین بهتره به جای این کار، بهتره لااقل با همراهی و راهنمایی کردن و نظر دادن، سعی در کمک به اون وبلاگ داشته باشم؟

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:21

گلریز جون
خوشبختی با عاقبت به خیر شدن فرق داره عزیزم
فقط امروز آدمها رو نبین
شب به خیر دوست خوبم

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:20

شب به خیر غنچه جون

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:19

بچه ها شبتون بخیر.

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:17

غنچه عزیزم به نظرم بگو این قدر مرد خوش شانسی بوده که شمارو دیده عزیزم.من کاملا شمارو تایید میکنم.اما قبول کن که به خاطر همتت بوده که الان اینجایی .این که تو اون شرایط سخت درس خوندی.و این قابل ستایشه عزیزم.
من زنهای دوم زیادی رو میشناسم که خیلی خوشبختن.و دخترهای خیلی به قول دوستمون معلوم احالی رو میشناسم که هرکاری کردند و بازهم خداروشکر خیلی خیلی خوشبختن.اینارو به چشم دیدم.اما به این اعتقاد دارم که دنیا به کسایی که کوشش میکنند حتما جواب خوبی میده.

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:16

گلریز جون من هم منظورم این نبود که در هیچ شرایطی نباید جدا شد به خاطر بچه ها
فقط یک مثال زدم که بگم تا در شرایط خاص یک فرد قرار نگیریم نمی تونیم بگیم چرا شوهرشو ترک نمی کنه
اگه شوهر من دوست دختر بگیره، محاله کوتاه بیام و حتما اونطور که شایسته است باهاش رفتار می کنم
تا چند سال قبل فکر می کردم عکس العمل من به همچین کار شوهرم قطعا جدایی خواهد بود ولی الان دیگه اینطوری فکر نمی کنم
الان می دونم که شاید اگه واقعا پشیمان باشه و خودم آمادگی روحیشو داشته باشم، بتونم ببخشمش و باهاش ادامه بدم (هرچند اینو به خودش نمیگم هیچوقت، بین خودمون بمونه )
درمورد اعتماد به نفس هم که درسته یکی از مهمترین مسائلی که مادرا باید در تربیت بچه هاشون توجه کنن همین اعتماد و عزت نفس بچه ها بخصوص دختراست

طاهره سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:16

اینجا چه خبرههه؟؟؟؟
حسنا رو میدونم کیه.

یاس کیه؟سوگند؟پرپری؟لیلی؟

همسران اول چه ربطی به دوم داره که زیر سوال رفتن؟؟

من یکی که هنگیدم

بذار به داستاناشون(واقعی یا غیر واقعی) خوش باشن

فقط حسنا رو چون میخوندم فهمیدم دروغههههههههههههههه



کی توضیح بده پلیییییییییییییییز اینجا چه خبرهههههههههه؟

نگار سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:15

نوشیده هم که به سلامتی با اسامی مختلف برای خودش کامنت میذاره.مثل اینکه فقط اینها کار حسنای مارمولک نیست.همسران اولم از این کارها بلدند

شهره سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:13

دوستانی که از وبلاگ همسران اول دفاع میکنید میشه بگید اثر مثبت پست اخیر خانوم نوشیده چیه؟الا بد و بیراه گفتن به دیگران و منفی نشون دادن همه.بس نیست این همه منفی بافی و لعن و نفرین؟
بهتر نیست بجای این حرفهای تکراری راهکارها و تجارب شخصیشون رو بگن شاید به درد یکی خورد؟

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:11

شادی راس میگه منم مادرم به بچه هام فکر میکنم آدم نمیتونه یک دو سه بره طلاق بگیره. اگه موند باید بمونه نبایس از عالمو آدم طلبکار باشه نبایس بیاد بگه شوهرم خیانت کرد من پر کینه بشم به همه حمله کنم باید زندگیشو بسازه . اینا میخوان کینه خودشونو خالی کنن نمیخوان به مردم درس یاد بدن . خودشون هنوز درس یاد نگرفتن هنوز شاگرد خوبی نبودن . معلمی اصول داره اینا از یک تا صد یک نشدن

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:11

ممنون ساشا جان همچنین برای شما دوست عزیز

دقیقن شادی جان من دختر پدرم بودم پدرم دوست داشتم نمی خواستم زندگی پدر و مادرم از بین بره
و همیشه دست مادرم می بوسم به خاطر ما به خاطر زندگیش جدا نشد
چند سال بعد پدرم برگشت و از همه ما عذر خواهی کرد و من بخشش و صبر از مادرم یاد گرفتم
مادرم از نظر مالی ساپورت بود ولی همه چی که پول نیست

گلریز جان
عزیزم بالاخره قابلیت هایی از خودم نشون دادم همین طوری تو خونه نشستم بالاخره رفتم تو اجتماع رفت و آمد کردم و رفتار و کرداری داشتم که شوهر دومم دید و ازم درخواست ازدواج کرد اگر دختری بودم که اهل شمال این مرد و اون مرد بودم به نظرت همسرم به من اعتماد می کرد؟ و این که میگی یک نفر بدی کرده زن دوم شده و الان خوشبخت
بهت گفتم پدرم خیانت کرد یکی از دلائلی که من هیچ وقت وارد رابطه های مثلثی نشدم زندگی اون زنی دیدم که با پدرم بود به خاک سیاه نشست آه مادرم و ما زندگیش گرفت
من از اونم درس زندگی یاد گرفتم که هیچ وقت با هیج مرد متاهلی نباشم همه آدم ها نشانه هستند باید یاد بکیریم از این نشانه به نفع خودمون استفاده کنیم
من همیشه قلب پاکی داشتم ولی ازدواج اولم شکست خوردم ولی تو ازدواج دومم موفق شدم
شوهر اول من الان دوباره طلاق گرفت از اون خانم الان تک تنها داره زندگی میکنه خداشاهده هیچ وقت این براش نمی خواستم

دوستان بحث خوبی بود شب همه تو خوش خواب های خوب ببینید
من برم فردا کار زیاد دارم اگه کارم داشتید برام کامنت بگذارید حتمن جواب می دهم
شب همگی خوش

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:08

لایک به مرسده گل
شب به خیر عزیزم

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:07

مرسی مریم م جون

مریم م سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:06

گلریز لایک
بسیار هم عقیده ایم

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:04

البته شرایط فرهنگی و موقعیت هر خانواده فرق داره این رو کاملا قبول دارم.

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:04

باید درستکار بود تا عاقبت به خیر شد
دقیقا همینطوره غنچه جون

من هم در زندگیم سختیهای زیادی کشیدم. پدرم خیانت نکرد به مادرم ولی هیچوقت هم با هم در صلح و آرامش زندگی نکردن. همه زندگیشون جنگ و دعوا و قهرهای طولانی و رفتارهای بچگانه و غیرمنطقی بود و هست
بچه اول بودم و به خاطر اخلاقهای عجیب پدر و مادرم با هیچکس در فامیل رابطه نداشتیم
تا قبل از ازدواج با همسرم، خیلی تنها و بیکس بودم
ولی همیشه احترام پدر و مادرمو نگه داشتم و با اونهمه عذابی که به خاطر رفتارهای اونها کشیده و می کشم هیچوقت بهشون بی احترامی نکردم
و تا تونستم سعی کردم به خواهر و برادرهام کمک کنم تا اونها هم تنهایی و بیکسی نکشن
خداروشکر من هم با مردی ازدواج کردم که نه تنها شوهرم شد بلکه جای خواهر و برادر بزرگتری رو که آرزو می کردم برام گرفت. حتی یه وقتهایی برام پدر و مادر بود و بهم درس زندگی کردن و رفتار اجتماعی با دیگران یاد می داد
بهترین دوستم در زندگیم هم همین شوهرمه

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:03

بچه ها من کامنتهاتون رو خوندم
لایک به شادی و غنچه و گلریز و همه مثبت اندیشها و مهربونها
شبتون بخیر

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:03

غنچه جان خوشحالم که خوشبختی . کاش همه مثل تو بودن بدون کینه و عقده و رو پای خودشون تا به موفقیت برسن . شادی جان به نظر من همسران اول صلاحیت اداره یه وبلاگ اجتماعی ندارن . والا بلا ندارن . وقتی من خودم مشکل دارم باید اول برم مشکلمو حل کنم بعد بیام واسه مردم برم رو منبر . وقتی یکی پر کینه س نمیتونه بیاد حرف بزنه مشکلی حل کنه . نخوندی چی نوشته بود .فوری پاک کرد .الانه رفته تو وبلاگ همسران اول بیانیه داده . نوشیده فک میکنه از همه بهتر میفهمه دهنشو باز میکنه هر چی دوست داره میگه . هر چی به بقیه وصل میکنه خودش داره . میخوای یه نمونه از پستاشو که به یه وبلاگ نویس حمله کرده بذارم ؟

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:03

شادی جان اول اینکه من نگفتم برای منم اسونه.بعدش اگر همسر شما خدای نکرده دوست دختر بگیره جلوی دخترتون باز هم به خاطر دخترتون تحمل میکنید و به دخترتون عملا یاد میدید که باید هر تحقیری رو تحمل کرد یا اینکه بهش یاد میدید که چنین پدری لیاقت دوست داشتن نداره و عزت نفستون بالاتر از همه چیزه؟فکر نمیکنید اینجوری یک دختر با اعتماد به نفس دارید که یاد می گیره نذاره دیگران ازش سو استفاده کنن؟

ساشا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:02

شادی جان شما درست می گی... تا وقتی آدم ازدواج نکرده و بچه نداره خیلی راحت می تونه از جدایی صحبت بکنه. به نظر من خصوصاً با توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی ما تو ایران، در موارد خیانت دست خانم ها خیلی بسته است و تا انتخاب آزاد فاصله ی زیادی دارند... به همین دلیل خیلی وقتا از سر اجبار می بخشن نه از صمیم قلب. و در رابطه موندگار میشن... نمی دونم شما روشنک رو می خونید یا نه؟ باباش دو تا زن داره... اخیرا پستی داشت درباره ی اینکه اگر مادرم وقتی پدرم زن دوم گرفت جدا میشد الان چه اتفاقی برای من میفتاد... کاملاً در راستای حرفای شما بود.

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:00

غنچه جان منظور من هم اصلا ساده لوحی نیست عزیزم.ببنید شما می گید که ادم اگر دلش پاک باشه . درستکار باشه حتما به چیزهای خوب میرسه.خب من به صورت کلی با این عقیده مخالفم.عزیزم اتفاقهایی که برای هرکس می افته نتیجه یک سری اتفاقات دیگه است.اگر این جور که شما می فرمایید باشه پس کلا خیلی از طلاقهایی که اتفاق افتاده نباید اتفاق می افتاد.خیلی از خیانتها نباید صورت می گرفت چون بالاخره اون زنها هم بالاخره درصدیشون ادمهای خوبی بودن من جمله خود شما در ازدواج اولتون.و از طرف دیگه خیلی از زنهایی هم که خیانت کردن و رفتن وسط زندگی یک نفر دیگه باید الان همشون از هستی ساقط بشن در صورتی که اصلا اینجئپوری نیست خیلی هاشون خوشبختن.من نظرم اینه که ادم باید خوب باشه به کسی ازار نرسونه اما نباید فکر کنیم که به خاطر خوب بودنمون حتما یک جایی جوابمون رو میگیریم.نه.اصلا اینجوری نیست.بعضی از افراد جواب می گیرن و بعضی دیگه نه.من فکر می کنم باید منطقی تر به مسائل نگاه کنیم.چطوره این جوری تعریف کنیم که شما شکر خدا الان تو زندگیتون موفقید به این دلیل که همت کردید و قوی بودید و درس خوندید.عوض اینکه بشینید تئ خونه و گریه کنید از جاتون پاشدید و زندگیتون رو ساختید.مطمئتا اگر شما تو خونه می موندید درس نمی خوندین با وجود اینکه ادم خیلی دل پاکی هم بودید هرگز نمی تونستید با همسرتون اشنابشید.هیچ کس صرفا با دل پاکش به جایی نمی رسه.این همت وتالاش ادمهاست که باعث موفقیت میشه.

مریم م سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:59

شادی جان منم با شما موافقم و واقعا ازرده میشم از این قضاوتهای سریع و برداشتهای بچه ها.
اینقدر واکنشهای تند و خشک برای چی؟
با یکم صبر رو عکس العمل ارومتری نشون دادن شرایط برای همه بهتر میشه

ساشا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:58

غنچه ی عزیزم، برات خوشحالم و به تو افتخار می کنم.
تبدیل کردن زخم خونین به غنچه ی سرخ، کار هر کسی نیست. اینکه آسیب ببینی، به زمین بخوری و از سر نو بلند بشی بدون اینکه ایمانت رو از دست داده باشی، بدون اینکه بخوای این و اون رو بکوبی و مقصر بدونی.
برات آرزوی تداوم خوشبختی دارم. یک خوشبختی بی لک و درخشان، چنان که سزاوارش هستی غنچه ی عزیز.

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:53

گلریز جون
تو هنوز ازدواج نکردی، برای همین اینطور فکر می کنی
جدا شدن وقتی بچه داری خیلی هم راحت نیست
من یه دختر 8 ساله دارم که عاشق باباشه، مثل همه دخترا
یه بار که با شوهرم حرفم شده بود و قهر بودیم با هم، طفلکی سعی می کرد ما رو آشتی بده و به کلی کلک و نقشه می خواست کاری کنه که ما همدیگه رو ببوسیم
من شیطنتم گل کرد و بهش گفتم من دیگه می خوام از بابات جدا بشم. نمی دونی چقدر ناراحت شد. زد زیر گریه و گفت نه، من نمی ذارم. من هر دوتاتونو می خوام
خیلی دلم براش سوخت و به خاطر همین حرفش رفتم و با شوهرم آشتی کردم
این برای من یک تلنگر بود که بفهمم اونطور که فکر می کنم هروقت خواستم راحت از این زندگی بیرون می رم نیست

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:51

ممنون شادی عزیزم

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:50

گلریز جان
من زندگی واقعیمو نوشتم و احساسی که داشتم و نتیجه ایی که از دیدگاه هم اومد تو زدگیم

نه عزیزم همیشه راستی و درستی برنده هستند این نظر من

با ساده لوحی اشتباه نگیر باید درستکار بود تا عاقبت به خیر شد

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:49

غنچه جون
عزیزم، الان کامنتهاتو خوندم
خیلی خوشحالم که الان خوشبختی
کاملا باهات موافقم
خیلی مثل من فکر می کنی

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:48

مرسی مرسده جون

مرسده سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:47

شادی جان من باهات موافقم

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:45

غنچه جان منم گفتم اگر میتونست ،مطمئنا در ایران زنهای زیادی به خاطر عدم پشتوانه مجبورن تحمل کنند و این وسط اول از همه خودشون داغون می شن.

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:43

غنچه عزیزم خیلی خوشحالم که خوشبختی.اما اینو بدون که خیلی از ادمها با دل پاکشون هم به جایی نمی رسن.

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:43

گلریز جان
وقتی تو ایران زندگی کنی و دختر داشته باشی به خاطرش از همه چیت می گذری
مادر من مثل هر مادر ایرانی خودش فدای بچه هاش کرد
بالاخره خیانت آتیش میزنه همه رو

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:41

هیچکدوم از دوستان مثل من فکر نمی کنه که بهتره به وبلاگ همسران اول کمک کنیم تا دوباره خودشو پیدا کنه؟
فکر نمی کنین همچین وبلاگهایی برای مبارزه با خیانت و چندهمسری لازمن؟
به نظر من هر کسی می تونه اشتباه کنه. اتفاقات این روزها شاید تجربه خوبی باشه برای نویسنده های وبلاگ همسران اول
مطمئنا اولین چیزی که مخاطب بهش اهمیت می ده و انتظار داره رعایت بشه، احترام به اعتماد و احساساتشه
من امیدوارم وبلاگ همسران اول با توجه به این اصل از این شرایط سخت عبور کنه و موفق باشه

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:41

ساشا جان
من زندگی الانم با این دو جمله تو ساختم

در جست و جوی جنگ بی شمشیر.
و پیروزی بدون کشته.

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:41

من نطرم اینه که بازهم خیانتهای زیادی اتفاق می افته.ما نمیتونیم روند این تغییرات اجتماعی رو بگیریم.جامعه ما در حال عبور از سنت به مدرنیته است.پس این ماییم که باید خودمون رو قوی کنیم.وقتی یک خانم پشتوانه خوبی نداره چرا باید سریعازدواج کنه؟بهتر اینه که برای خودش کاری پیدا کنه یا درس بخونه/.چرا دخترای ما سریع بچه دار میشن؟چرا در خونه همسرانشون از این فرصت استفاده نمی کنن تا درس بخونن یا کار پیدا کنن؟

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:39

تب4/ نشستم اون رشته که دوست داشتم درس بخوانم کنکور دادم و قبول شدم و ادامه اش دادم تا بالاخره تو یکی از کنگره هایی که شرکت میکردم با شوهر دومم آشنا شدم و ازدواج کردم شوهر الان من متخصص و تحصیلات بالایی داره خونه زندگی خوب عروسی عالی برام گرفت
من تو خوابم نمی دیدم

همیشه دوستان یا فامیل به من میگن چی شد زندگی به اینجا رسید یک همچین شانسی اومد تو زندگیت
فقط می تونم بگم من به کسی بدی نکردم به کسی کینه و نفرت نداشتم نه به پدرم نه به شوهر اولم نه به اون زنی که اومد و شوهر اولم من به خاطر اون رها کرد
دختر 22 ساله مطلقه شدن کم چیزی نیست
صیغه مردی نشدم به خودمم بدی نکردم و جواب خوبیام گرفتم
جواب عشقی که به خودم به زندگیم به اطرافیان به آدم هایی که تو گذشته ام بهم بدی کردن گرفتم

من فقط عشق و گذشت تو زندگیم داشتم نه جنگ و نفرت با همه اگر این مسیر با قلب سیاه و کینه میرفتم مطمئنم هنوز تو اتاق خونه پدریم بودم و تنهای تنها

ساشا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:38

غنچه ی عزیز دارم می خونمت... 3 تا کامنت زندگیت اومده اینجا...

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:38

غنچه جان ببخشید که اینو می گم.میدونید مسئول بدبختی شما کیه؟مادرتون در صورتی که می تونست پدرتون رو ترککنه و نکرد.وقتی یک زن با یک مرد با وجود ادامه دادن خیانتش سر میکنه در حقیقت به دخترش یاد میده که هیچ حقی تو این دنیا نداره.من ازدواج نکردم ممکنه که در اینده همسرم هم به من خیانت کنه و ممکنه که منم نتونم ترکش کنم اما در اینصورت مطمئنا من یکی از عوامل بدبخت شدن فرزندام خواهم بود.

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:38

پستهای نوشیده رو خوندم
من برداشتم این نبود که خطاب به یاس نوشته
اونطور که در کامنتهای پست همسران اول نوشته، انگار خیلی از طرف بعضی از کامنتهای وبلاگ خودش توهین و تهدید دریافت کرده. شاید این باعث شده برخورد تندی داشته باشه
نویسنده های وبلاگها باید صبر ایوب داشته باشن در برخورد با این جور کامنتها
نمی دونم ما کی یاد می گیریم با حرف زدن و دلیل آوردن مخالفت خودمونو اعلام کنیم نه با فحاشی

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:30

تق 3/ تا اینکه بعد از ازدواجش سه ماه این طورا رو گوشیم شماره شو دیدم بارها و بارها تا بالاخره گفت بیا با هم باشیم
با ابنکه عاشقش بودم با اینکه تو خونه بابام بودم توی یک اتاق جلوی همه خجالت میکشیدم همه دختر های فامیل اکثرن بهم فخر می فرختند حالم از هر چی عید بهم می خورد از هر چی دید بازدید دوباره چشم تو چشم فامیل شدن دوباره خجالت کشیدن اونم از بچگیم که پدرم خیانت کرده بود اینم از الان که تو سن 22 سالگی مطلقه شده بودم هر دفعه هم پشینهاد شمال و آخر هفته لواسان از این مرد از اون مرد داشتم / تب ادامه

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:29

برو بانو جون
شب خوش
درمورد پرپری دوستان می گفتن که چطور ممکنه کسی که بچه اش تازه فوت کرده همه اش توی نت باشه و ... اینها رو یادمه
ولی نمی تونم باور کنم که همه اون حرفها دروغ باشه بانو. من با پست پرپری درمورد مرگ دخترش کلی اشک ریختم. مگه ممکنه آخه آدم بتونه اینطوری دروغ بنویسه. چرا باید اینکارو بکنه؟
هنوز هم ته دلم می گم شاید واقعیت داره و شخصیت پرپری اینطوریه که هرقدر غمگین باشه باز هم به اینترنت پناه میاره

شهره سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:26

گلریز جان کافیه این پست رو بذاری کنار حرفهای سوگند در وبلاگ حرفی با تو تا ببینی که هیچ برداشت دیگه ای ممکن نیست.

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:26

یک روز متوجه شدم شوهرم یک آدم دیگه است یکم این پا اون پا کرد برای خودشم سخت بود بالاخره گفت یکی دیگه می خواهم من رفتم خونه پدرم نمی دونی چی کشیدم مرد زندگیم مردی که همه هستی من مردی که آینده مو باهاش ساخته بودم مردی که تمام رویاهام باهاش دیده بودم مردی که به خاطرش از همه چیم گذشته بودم حالا به من می گفت یکی دیگه می خواهد ( هیج وقت خیانت کرد وقتی با من بود با اون نبود ) تا اینکه من بعد از جدایی هم منتظرش بودم امید داشتم بر میگرده یک حس بوده تا اینکه دقیقن شب عقد کنونش به من خبر دادن فردا جشن عقدش دنیا رو سرم خراب شد هیچی دیگه برام معنی نداشت به همه چی به همه کس بی حس بودم / تب ادامه

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:23

بچه ها من اصلا از این نوشته برداشت نکردم که داره به یاس میگه.ممکن نیست به نطرتون به یکی دیگه از دوستاش بگه.توروخدا اینقدر بی ملاحظه نشید.این رفتار شما اصلا درست نیست.

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:22

غنچه جان واسه همه پیش میاد آدم باید عیب خودشو قبول کنه . من اگه یه مشکل روحی دارم نباید وردارم یه وبلاگ اجتماعی بزنم بگم من اومدم از اخلاقیات و مسائل اجتماعی بگم .عقل کلم الم بلم . باید برم یه گوشه خودمو درمان کنم . اول به خودم برسم بعد به فکر بقیه باشم . شده حکایت اینا . والا بلا ملت از نوشته هاشونم سر در نمیارن . نشد چهار تا جواب درست حسابی بدن . چهار تا مطلب بنویسن به درد یکی بخوره . یا داستانه یا مطلب از اینور اونور . اگه اینه ما بلدیم بریم تو اینترنت بخونیم. داستانم تا دلت بخواد هست . لازم نیست داستان تخیلی پرپری گوش بدیم . والا بانو راس میگی الانه میاد میگه چهلم بود !!!

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:22

ساشا جان
در مورد این حرفت
من خواهان شفا هستم.
در جست و جوی جنگ بی شمشیر.
و پیروزی بدون کشته.

اجازه بده از زندگی خودم شروع کنم من تو خانواده بزرگ شدم که پدرم خیانت کردم در دوران نوجوانی طعم تلخ خیانت چشیدم تو دبیرستان سرم پائین بود از اینکه پدرم این کار کرده من شرمنده همه بودم اعتماد به نفسم صفر لکه ننگی رو پیشونی من خانواده ام بود متاسفانه نتونستم اون رشته که دوست داشتم کنکور قبول بشم و یک رشته بی ربط به علاقه ام قبول شدم شرایط خونه همیشه مقصر می دونستم تو سن 19 سالگی به همسر اولم آشنا شدم و یک دل نه صد دل عاشق شدم با همه بی چیزیش قبول کردم چون عاشق بودم شرایط تو خونه پدرم من یک زن شیفته ساخته بود خودم فدای همسرم کردم اون خوب باشه من مهم نیستم اون از من راضی باشه همین برای من کافیه فقط اون نیاز هاش برطرف باشه اشکال نداره اگه اون با من هر کاری کرد من فقط مواظب باشم اون از دست من ناراحت نشه تا اینکه /تب ادامه

شهره سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:19

"نمیدونم حسادت بین خانمها کی تمامی داره.



خیلی چیزها دیدم و دم نزدم.

خیلی چیزها ازت دیدم.



برات احترام قائل بودم و به احترام یک نفر دیگه سکوت میکردم.



همیشه موزمار بودی.



از جنس تو نبودم و نیستم.



اگر تند مزاجم و تو صبور بزرگترین فرقم این که حسادت ندارم.

هیچ وقت نتونستم نامردی کنم.

هیچ وقت نتونستم کسی و بندازم جلو تا خودم خوب نشون بدم.



هیچ وقت نتونستم این و فراموش کنم هر انچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند.



ولی تو دنبال این بودی خودت و موقعیت برجسته باشه.

تو منو یاد خواهرم میندازی.



خواهر منم همیشه منافع خودش واسش مهم.



توی سخت ترین شرایط بازهم تمام حواسش هست کسی به حریمش وارد نشه.

حتی مثلا جایی که مسئله مهمی رخ داده و به فرض کسی موبایلش رو نیاورده

طوری رفتار میکنه که کسی جرات نکنه از موبایلش استفاده کنه



ولی دلم از تو گرفته ولی مهم نیست.

من به حرمت یکی دیگه کنار تو بودم.

البته کنار که نه اون یکنفر همیشه وسط ما بود.

به حرمت اون عزیز چشمامو بستم.



اخه واقعا یک چیزایی واسم مهم نیست.

اینکه فلان جماعت برام کف بزنن این واسه من خجالته.

ولی واسه تو خیلی مهم بود.



یک جایی فکر میکردم فقط منم که دارم اذیت میشم

ولی چند روز پیش فهمیدم اون یک نفر هم دلش پر بوده.

البته نه فقط از تو. از من هم بوده ولی به نوعی دیگه.



نمیدونم .



خدایا حسادت و بخل ما زنها کی تمام میشه؟"

این پست قبلیه نوشیده است.درباره یاس.یه پستم بعدش نوشت که برداشت.کلا عادتشه هی پست بذاره و برداره.


چه جالب نوشیده آنلاین جواب میده!
نوشیده جان چرا انقدر از یاس بدت میاد؟فقط چون مثل شما پرخاشگر و کینه جو نیست؟

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:17

هورا هورا هورا بانو اومد من از این جکو جوونورا میترسم چشام اینقدییییی میشه چرتو پرت اینا رو میخونم واسه همین زیاد حرف نمیزنم . شادی نوشیده دوتا پست نوشته بود و با خرزو عوالمییی داشت جای بانو خالی عکس بگیره بذاره اینجا بخندیم !!! بانووو من از اینا میترسم دو روز دیگه سه چار تایی میان واسه منم حرف در میارن میگن صورتی زن صیغه ای پنچمههههه . انقدی دیر رسیده به عقدیا نرسیییید

گلریز سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:17

بچه ها خیلی دارید تند میرید.

غنچه سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:14

بانو عزیزم
شادی گلم
ساشا مهربون
صورتی نازم
نگار خوشگلم
و همه دوستان
ممنون عزیزان

ساشا جان
الان مفصل برات می نویسم در مورد اون وبلاگ
اولن ممنون به خاطر معرفی این وبلاگ زیبا با مطالب فوق العاده اش به خصوص پست2

بانو عزیزم همیشه من شرمنده می کنی نظر لطف شما
همچنین شادی جان

صورتی جان
نوشیده اگه الان این طوری از اول که این طوری نبوده روزگار اطرافیان شرایط محیط همه و همه دخیل هستند

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:12

مرسی بانو جون
جای دوستان خالی بود
باورت می شه یادتون بودم؟

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:11

فوری پست قبلیه برداشت . میگه آنلاین خوندین تو که بیشتر انلاییی اخههههه. حالا تو بیا آنلاین بچه ها حرف میزنین حواستون باشه یهو دیدین نوشیده زدتوننننن

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:10

بانو جون
اینجائی؟ چه عجب خانوم؟
راستی بانو، گفتی پرپری. چند وقته می خوام یک سوال ازت بپرسم
واقعا قضیه مرگ بچه پرپری دروغ بود؟ مگه میشه آخه؟ چرا باید همچین دروغی گفته باشه؟ کل قضیه دروغ بوده و یا فقط مردن بچه؟ یا اینکه راست بوده ولی قبلا و یا برای یکی دیگه اتفاق افتاده؟

الان باز باید برم

فردا شب می آم دوباره با هم باشیم

مگه تو وبلاگ قبلی نخوندی عزیزم در موردش صحبت کردیم

صورتی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:09

سلام نوشیده . قرصاتو خوردی اومدی اینجا یا نهههه؟؟ بچه ها من میترسم این میزنهههه . ینی حال کردم بچه نشسته بود ببینه ما چی میگیم بره پست بنویسه . مگه بانو از نوشیده دعوت کرده بود بیاد اینجا ؟ بچه ها کی اینجا نوشیده دعوت کرده بود خودش زود لو بده تا نوشیده نیومده بزنه !!! نوشیده اون دعتونامه تو نشون بده ببینم . والا یادمونه قبلا این نوشیده میگفت به فتا اینا اعتقاد نداره حالا رددد باقی موندددد!!!! میگم نوشیده جون یادمه یه بار لیلی نوشته بود با پلییییییس دوسته یکی به پرپری گفته بود خالی نبند لیلی شماره تلفنو آدرس خونه شو گیر اورده بود . برو بگو لیلی خالی بند واست ردشو بگیره . خواستی دم در خونه مام بیا .مهمون دوستممم . بچه ها خرزو خان رفته وبلاگش واسش کامنت گذاشته نوشیده کامنتدونی بسته . اخه فقط تو خیابون به ماشین خوشگلش و خود خوشگلش گیییر نمیدن که تو وبلاگشم میان . نوشیده ستو تهرووووون !!! همه مردا دنبال نوشیدهه ن . اینهمه وبلاگ مردا میرن واسه نوشیده کامنت میذارن تا دو روز قبل کامنتدونیش بااااز بود الان یهووو مردا حمله کردن کامنتو بست . جللل الخالقققق . خوبه خودت بهتر از هر کی میدونی چی هستیییی مادرررر جااااااننن .عقده ای روانی تیمارستان اینا رو قبول داری !!! اصن بسکه خندید پاشده اومده پست نوشته . ببیییین منو نوشیده تو اصن لازم نیس عذر خواهی کنی . تو اصن با خرزو عالمی داری آد م نمیدونه چی بگه . پا شدی اومدی داررر داررر که سوگند داره خون بالا میاره فردا سوگند وبلاگ نوشته رصد خونه را انداخته . نن جون من بود انگشتشو تو هر سورخی فرو کرد تو که نبودی . بچه هااا اینم جواب خط به خط واسه نوشیده جاااان جاااااان . امشب این نود بد حال داده ها همه خانواده نشستن ور دل عادل دست از سر ما برداشتن بیام خدمت نوشیده . بانو جات خالی کجایی تو اخه

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:07

لایک به کامنتهای غنچه

لایک به شادی عزیز

مامان مهربون و نازنین

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 00:05

دوستان، وبلاگ حسنا رو با وبلاگ همسران اول مقایسه نکنین
اگه حسنا ننویسه فقط یک رمان کم شده که امثال این رمان هم زیاده و اونهایی که علاقه مندن می تونن بخونن
ولی وبلاگ همسران اول مطالب خیلی مفیدی داره که می تونیم استفاده کنیم. فضای کامنتدونی اش هم همیشه جای بحثهای آموزنده است
بهتر نیست به جای اینکه این وبلاگو در کنار وبلاگ زنان دوم بذاریم سعی کنیم کمک کنیم تا ارتقا پیدا کنه و بتونه با مخاطباش ارتباط بهتری برقرار کنه؟

شادی جان ما همه حرفمون همین بود از اول
بارها بهشون گفتیم شتابزده عمل نکنید
اینقدر گول نخورید
کمی منطقی باشید
اما هر روز یکیشون سورپرایزمون می کنه

من هنوز تو شوک کار سوگندم. اینا منتظرن طرف از سی سی یو برگرده براشون اعتراف کنه !!!!

اون همه علامت و نشانه تو وبلاگ حرفی با تو چی شد؟
ای میلیهایی که به یاس زده می شد چی شد؟
آی پی و مشخصات سوگند چی شد؟
از زیر موضوع در رفتن و سردوندن و بازیچه کردن همسران اول و لیلی و ... توی اتاق فکر و انداختنشون جلو ... که همه توسط سوگند بود چی شد؟

اینا منتظرن طرف برگرده واسشون اعتراف کنه که بله حسنا تماس گرفت و التماس کرد و من گیر کردم و گولتون زدم و سی سی یو الکی بود و ....

قرائن و شواهد یعنی چی؟
عقل کاربردش چیه؟
فقط باید سوگند باید بیاد بگه من نبودم؟

شهره دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:59

شادی جان پست قبل از اون پست راجع به سوگند و منتظر بودنش رو بخون.
نوشیده یه پست بلندبالا علیه یاس نوشته که چرا محبوب بوده و خوشحاله که سوگند این فرصت رو بهش داده که حرفاش رو بزنه.
این زن ذره ای تعادل نداره.با همه سر جنگ داره.وگرنه سوگند میخواد بیاد میخواد نیاد.ما که میدونیم چه کارهایی کرده و چه دروغهایی گفته.

ساشا دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:58

پسره شیشه ماشین خانومه رو شکسته و زنگ زده از نوشیده مشورت می گیره
او هم جواب می ده برو بابا هیچ غلطی نمی کنه
به به قانون... به به وکالت
حالا که همه چی با یه دونه چماق حل و فصل میشه و هیچ کس هیچ غلطی نمی تونه بکنه، چه نیازی هست به حقوق؟

به من هم گفت فتا متا الکیه

سوگند خالی بسته

شادی دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:56

کامنتهای پستهای قبل خیلی زیادن، نمی تونم بخونمشون
نمی دونم نوشیده چی نوشته و قضیه معذرت خواهی چیه
ولی وبلاگ نوشیده رو خوندم (پست آخر) احساسش نسبت به سوگند و اینکه منتظره تا سوگند خودش بیاد و توضیح بده طبیعیه و چیز بدی نیست. نمی دونم چرا دوستان اینقدر اینجا بهش توپیدن

عزیزم اولین پست امروزش را توی وبلاگ خودش بخون

یاس را شست پهن کرد روی طناب که خشک بشه

نیم ساعت بعد اومد یه داستان بی سرو ته نوشت

یکساعت بعد برگشت از سوگند دفاع کرد

رفت اونطرف توی وبلاگ همسران اول یه قصه تخیلی نوشت

مشکل عدم ثبات و رفتارهای عجیب غریب این جماعته !!
همه پستهای امروزش را بخون

نگار دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:54

نوشیده انقدر قاطی کرده که اسم حسنا رو هم کنار خودشون در ردیف مظلومین قرار داده!
امان از اینهایی که تا احساس خطر میکنند با دشمنشون هم کنار میان!

جدی؟

حسنا را که خودشون برنامه کله پا کردنش را

با لو دادن اسرار زندگیش و حرفهایی که خصوصی به سوگند گفته بود

ریختند

اینا دیگه کی اند؟

فردا با من ائتلاف می کنند علیه شما کامنترها

ساشا دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:53

خداییش چقدر عجیبن این زنان اول و دوم... وقتی میشنیدم مردم ایران متخصص تعریف زندگیشون به صورت تحریف شده هستن نمی فهمیدم یعنی چی... شکر خدا تو دنیای مجازی شیرفهم ببخشید نوشیده و سوگند و حسنی فهم شدم

ساشا جان

امروز داشتم به دوستی می گفتم

وقتی می گفتند درصد بالایی از مردم بیماری روحی روانی دارند باورم نمی شد. الان با خوندن این وبلاگها که به اصطلاح قشر کمی فهمیده تر و مثلا به روزتر جامعه هستند متوجه شدم که اوضاع چقدر خرابه

بابا برید دنبال درمان خودتون. این کارها از یه زن 40 ساله بعیده!!

طرف سه هفته است رفته سی سی یو

وبلاگ "حرفی با تو " و دفاعیه های بعدیش که دیگه آخر دیوانگی بود !!!!!!!!!

اینم از همکارها و دوستاش و توجیهاتشون
شفای عاجل

صورتی دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:53

بانو تو کجایی دیر دیر میای من دلم تنگ میشه خووووو. بذا یه خورده با این شکلکه حال کنم اینم شبیه نوشیده س نیگا دهن باززززز یه سره بدو بیراه میگه وایستا حسنا خله پیدا کنم .بیا حسنا سوگند کو پ ؟؟؟ اینا تو وبلاگ حرفی با تو مثلا اینجوری بود ما نفهمیدیم کیه سرو روش پوشیده بود وکیل سوگند داره ورود خروج رصد میکنه . بانو تو جواب همه اینا شکل پینوکیو نداره واسه پرپری بذاریم

نگار دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:51

چه الکی هم زود توجیه کرد چرا نظرات رو بسته!
معلوم شد فقط حسنا نیست که پستهاش رو بر اساس اینجا مینویسه.نوشیده هم موضوعاتش رو بر مبنای کامنتهای اینجا مینویسه

ساشا دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:49

شهره جان شاید به همین دلیل نوشیده دوست نداشته کسی بدونه وبلاگش اینه... به خاطر دارم که قبلاً در وبلاگ دیگری می نوشت و اونجا هم همین بحث ها مطرح بود... من اصلاً نمی تونستم وبلاگش رو بخونم. به انرژی منفی و امثال این حرفا اصلا اعتقاد ندارم ولی واقعا فضای وبلاگهای نوشیده انرژی منفی بود... من نمی دونم شوهر ایشون چجور آدمیه ولی اگر یک درصد همین شکلی باشه که خودش تعریف می کنه نوشیده رو درک می کنم و می فهمم چرا این شکلی شده.

نگار دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:48

بانو جان بدجور شدی رفرنس همه.نوشیده آنلاین جواب داد
نوشیده جان الکی حرص نزن.کی از شما معذرت خواهی خواست؟
کسی چشمش به دهن شما نبود که حسنا رو لو بدید.بانو داشت کارش رو میکرد.شما مثل قاشق نشسته پریدید وسط!حالا کسی هم ازت بخشش نمیخواد.
فقط میگیم این ادبی فحش دادن رو بذار کنار.برو بشین سر زندگیت.انقدر انگشت تو هر سوراخی نکن.تو اگر اصلاح کنی اول اخلاق خودت رو اصلاح کن که انقدر عقده ای و پر از کینه نباشی.

صورتی دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:45

شهره درسته چون شوهر یکی رفت یه غلطی کرد بیادو از همه طلبکار باشه ؟ باور کن دو روز دیگه میاد به ماها گیر میده چرا شوهر شما خیانت نکرد !!از این بعید نیس . تا بهشون یه چی میگیم میگن ما خیانت دیدیم ما خیانت دیدیم ما درد داشتیم . تو درد داشتی بایس بیای همه عالمو آدمو بخوری مادر؟؟؟ ینی هر کی خیانت میبینه اینجوری میشه ؟ استغفرلا. نگیم عین اینا شیم

شهره دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:40

نوشیده از عالم و آدم طلبکاره و فکر میکنه چون بهر دلیلی از خیانت شوهرش گذشته و به زندگیش ادامه داده همه دنیا بهش بدهکارند و با همه طلبکارانه و پر از کینه حرف میزنه.با این لحن و این نگرش نمیشه گذشت و بخشش و پیروزی بر ضربه خیانت رو نشون داد.
این لحن پر از کینه فقط دلسوزی و ترحم خواننده رو بهمراه داره که نویسنده چه فرد ضعیف و بیچاره ایه نه یه فرد قوی و مستقل!
بنابراین هیچ اثر مفیدی برای خواننده نداره.

ساشا دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:31

غنچه جان دست مریزاد...خیلی دوست داشتم حرف هاتو...خصوصاً اون کامنتی که نوشتی با درون پر از کینه نمی شه عشق رو آموزش داد... این چیزی بود که دلم می خواست در وبلاگ زنان اول بخونم و نخوندم...خصوصاً با وجود نوشیده جون...
لطفا یک سری به این وبلاگ بزن...دلم می خواد نظرت رو درباره اش بدونم. خصوصا پست 1
http://mosallass.blogsky.com/

نگار دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:30

صورتی جان نوشیده کامنتهاش رو بسته چون همیشه تو وبلاگش بهش اعتراض میشد که بسه بابا چقدر ماشینم ماشینم میکنی یا همش توهم داری مردا تو کفت موندن.اینم از ترسش برداشته کامنتدونی رو بسته برای خودش توهم مینویسه.
همه پستهاشوم خیالیه.وکیل کجا بود بابا.هی میخوایم چیزی نگیم نمیذارن.
به کسی برنخوره ولی با این همه فارغ التحصیلان وکالتی که هرسال دانشگاه ازاد بیرون میده دیگه وکیل بودن هنری نیست که نوشیده فکر میکنه شاخ غول شکسته!
پرونده وکالت کجا بود خواهر جان این تا حالا وردست یه وکیلم نبوده.داستانهاییم که تعریف میکنه همه توهماتشه.کلا خیلی با خودش درگیره.خیلی دوست داره بشه پریچهر قصه همه ازش تعریف کنند.بخدا ما دیوونه شدیم از بس این همه دیوونه خوندیم.

شادی دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:25

برم وبلاگ نوشیده رو بخونم و بیام
هنوز کامنتهای پست قبلو هم نخوندم
خیلی عقبم

صورتی دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:25

غنچه میدونی اینا یه کاری میکنن آدم به این فکر میفته مرتیکه بیچاره حق داشته یهووو بزنه به سیم آخر . فک کن مثلا آدم با یکی مث نوشیده تو یه خونه باشه !!! من که دارم حرفاشو میشنوم خل میشم مرده چی کشیده !!! الان به این بگم سر خودم نیاد خل بشم شوهره بره روانیتر شه

امیدوارم مشکل زندگیش حل بشه

شادی دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:24

سلام بانو
سلام بچه ها
خوبی غنچه جون؟

سلام خانوم

همیشه به گردش

صورتی دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:22

بانو وبلاگ نو خوشگلترهههههه شکلکاشم باحاله با این یکی خیلی حال میکنم سه سوت اومدی اینور خاااار چشم شدی مادررررر بدددد با این شکلکه حال کردما کودک درونم شکوفا شد

کودک درون شما که همیشه شکوفاست

اینقد حال می کنم باهات که اینقد سرحال و هشیاری

غنچه دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:21

اگر از فعل بخشیدن استفاده کردم سوتفاهم نشه که بگم بانو و وبلاگ ما رو ببخشید

نخیر در مورد اصل بخشش در زندگی صحبت کردم که هر آدمی برای آرامش وجود خودش باید رعایت کنه راه رسم زندگی به دوستان یاد آوری کردم

یک وقت سوتفاهم نشه

صورتی دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:20

بانو خیلی به خودم فشار میارم حرف نزنم .میبینی چه دنیای گندیه ؟؟؟؟ روانی پشت روانی . زبونم مو در اورد بسکه گفتم زن دومیا حالشون معلومه کارشون معلومه عالمو آدم میگن بدن . شماها چتونه ؟ والا الان بایس این نوشیده هه رو برد رو تخت تیمارستان به طناب بست .یکی مث پری دومی دیوونه ست جاش طناب پیج رو تخت تیمارستانه یکی مث نوشیده اولی دیوونه جاش طناب پیچ رو تخت تیمارستان !!! معلوم نیس چشه .از یه ور میگه زن دمیا میگن ما خوشگلیم فلانیم خودش که بدتره . فک کرده همه تهران نشستن یه گوشه نوشیده نگا کنن خانوم به هیشششکیییی محل نمیذاره !!بابا خدا شفات بده . هیشکی ماشین نداره قیافه نداره هیشکی واسه هیشکش بوق نمیزنه همه تو کفففف اینن !!! گفتیم دومیا توهم دارن مردا دنبالشونن اینا بدتر شدن !!! از اول فک میکردم همسران اول خوبن . عروس تعریفی شدن . میشینه واسه خودش به درو دیوار بد و بیراه میگه یکی نیست بگه چته آخه ننه . حالت خوب نیست یه دکتر برو یه فکری واسه این حال خرابت بکن . حسادتو بخل داره از سرو روت میباره . شوهرت خلت کرد؟ تو خودت خل بودی ؟ چته بابا وکیل وکیل !!! یارو زده شیشه میشه ماشین طرفو اورده پایین نوشیده میگه هیچ غلطی نمیتونه بکنه . تو یه بار تو عمرت رفتی کلانتری یا نه ؟؟؟؟ زنیکه اس داد غلططط کرد چه ربطی داره پسره بره مث تو خلو چل بازی در بیاره شیشه ماشین مردمو بیاره پایین . بابا وکیلا این باشن بقیه چی چین . مثلا تو بچه داری ؟ من بچه دارم مادرم هر وقت بخوام خلو چل بازی در بیارم صورت بچه هام میاد جلو روم . تو چته عقده خفت کرد !!!سوگند سوگند یاس این اون . همچین آدمی میاد به مردم یاد بده خیانت بده ؟ اول یه دکتر برو خوب شی بعد بیا حرف بزن !!! ورداشته کامنتدونی بسته جرات نداره حرف مردمو بشنوه !!! بانو دقت کردی اینا جمعاااا با خرزو خان حرفو حدیث دارن ؟؟؟ نوشیده تو با خرزو عالمیییی دارییییی !!! خیلی با خرزو دوستی مادرررررر. ببین کی به کی میگه مغر اکبند . تو که نایلونشم باز نکردی تکون نخوره !!!!تو که بیکار تری . باز این دهن منو باز میکنه ها

صورتی جان
سلام. کم به ما سر می زنی عزیز

من نمی دونم چه نیازی به این دروغها و داستان سرایی ها هست؟

دروغهایی که به قول دکتر شیری خیلی از ما با عقلی در حد پرز فرش هم برامون آشکاره که دروغه.

غنچه دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:18

آخه چطور ممکن وبلاگی به اسم همسران که نیتش عشق بین زن و شوهر ها و آدم هاست
خود نویسنده هایش انقدر سیاه دل و کینه ایی باشند آدم ها هر چی تو قلبشون بروز میدهند
شما اگر نیتون مبارزه با خیانت به نظر شما چرا یک مرد بیرون خانه دنبال عشق میگرده ؟ ( در مورد درستی و غلطی کارش صحبت نمی کنم چون با خیانت مخالف 100% هستم )
شما اگر دنبال مبارزه با خیانت هستید باید به دختران جوان ترویج عشق یاد بدهید ترویج درستکاری ترویج بخشیدن ترویج راستگویی ترویج مجبت واقعی ترویج برطرف کردن نیاز همسر از ته قلب نه از روی ظاهر طوری که فقط انجام وظیفه باشه
اگه این مسائل تو هر خانه باشه مگر امکان خیانت به زن و شوهر میدهد ؟
شما نماینده حرفاتون هستید وقتی خودتون انقدر کینه هستید چطور می توانید عشق و بخشیدن دو تا اصل مهم زندگی آموزش بدید

نگار دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:16

کاش نوشیده فقط بد و بیراه میگفت.یه مدت میرفت با زنان دوم دوست میشد و رمزشون رو میگرفت بعد از مدتی میومد رمزشون رو به همه میدا و علیهشون پست مینوشت.
با اینکه از کبوتر و شخصیت کثیفش متنفرم اما حرفاش درباره نوشیده کاملا راست بود.نوشیده با خییل از دومی های دیگه هم دوست بود و با اسامی دیگه ازشون رمز میگرفت.
یه بارم تو وبلاگ همسران اول الکی به یه اسم دیگه برای خودش کامنت گذاشت و رمز همه دومی ها رو لو داد.خب که چی؟حالا اونها خواسته بودند تو خفا برای خودشون و دوستاشون بنویسند تو که با ای عقده ای بازیت بدتر بازدید کننده هاشون رو زیاد کردی و تازه ادعا داشتی با این حرکت زشتت میخوای بی اخلاقی اونها رو نمایش بدی!
الانم دیده سوگند هم مثل خودش به یاس حسادت میکنه دیگه براش اهمیت نداره سوگند چقدر بخودش بد و بیراه گفته.داره خودش رو برای سوگند تیکه پاره میکنه که بیاد کمکش کنه باهم یاس رو له کنند!واقعا جای تاسف داره.به دوستان خودشونم رحم نمیکنند!

متاسفم که دارم این حرف را می زنم

قبل از اون تاکید می کنم که مساله زشتی کار همسران دوم و زنان پنهانی و آشکاری که روی زندگی دیگران خراب شدند کاملا واضح و آشکار است و به قول حسنا معلوم الحالند و حرجی برشون نیست!

اما من احساس می کنم نوشیده و سوگند هنوز نتونستن این درد و زخمی که از خیانت خوردند درمان کنند. رفتارهاشون نرمال نیست. نوشیده عزیز می دونم ناراحت می شید ولی بهتره برای آرامش خودت و خانواده ات ریشه کن کردن این درد را از وجودت جدی بگیری.

غنچه دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 23:09

الان وبلاگ همسران و پست نوشیده خواندم قبلن هم گفتم وبلاگ دلنوشته می خواندم ولی نمی دونستم نوشیده است (کلش خواندم )
همون موقع ها که وبلاگ دلنوشته رو می خواندم دلم برای اون زن میسوخت از تنهاییش از اینکه به شریک زندگیش لقب عتیقه میده
خانم نوشیده من مثل شما دلم نمی خواهد کسی را ناراحت کنم چون با تمام وجودم به دنیا عشق دارم به زندگیم به آدم ها یک بار یک نفر حرف خوبی بهم زد گفت اگه چراغی روشن شه جایی برای تاریکی نیست
خانم نوشیده من تمام زندگیم پر از عشق کردم تا جایی برای غم نگذارم بار ها شده روزگار بهم سیلی زده ولی جوابش با سیلی ندادم ....بخشیدمش
از الفاظ و طرز صحبت کردنت به زن تنهایی رسیدم که مدت هاست عشق لمس نکرده در موردت قضاوت نمیکنم فقط از خدا طلب مهربانی و عشق را برایت دارم
مدت کوتاهی تو این سیاره زندگی می کنیم و فقط یک بار نصیب هر کسی میشه بهتر از تک تک ثانیه هاش با عشق استفاده کنیم نه کینه و توهین به دیگران نه نفرت به آدم هایی که در گذشته ما بودن
خانم نوشیده من به دوستم هم همین حرف میزنم چون به خودم قول دادم با همه دوست باشم و عشق جریان بدم تا غم و سیاهی جایی برای خودش پیدا نکنه

غنچه جان از تحلیلهای بسیار زیبا و به دور از بغض و کینه ات متشکرم

غنچه دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 22:46

من قبلن هم این وبلاگ خوانده بودم ولی نمی دونستم نوشیده است تو هر وبلاگی که حرف از خیانت و طلاق بود کامنت های این وبلاگ می دیدم
سوگند شاید تمام کمال دوستی اش را به شما ادا کرده و رابطه خصوصی و گذشته دوستی شما بحث کسی نیست
و اینکه می گویید یک مشت بیکار باید به بگم پس شما خانم یاس حسنا شاید هر کسی که وبلاگ داره و کامنت می گذاره آدم بیکاری اگه این طور پس شما هم جزو شون هستید
وبلاگ بانو با یک نگارش و متد جدید غیر تکراری بدون هیچ دعوا و ادعایی که بعضی ها احساس کرده بودن قصد حکومت داره شروع به کار کرد و ذهن ها را از خطرناک ترین وبلاگ زن دوم آگاه کرد
متاسفانه چه شما خوشتون بیاد چه خوشتون نیاد وبلاگ همسران تکراری و بسیار متعصبانه کار می کنه و با خوانند گان ارتباط صمیمی برقرار نمکنه یکی از ضعف های وبلاگ شماست از تایید کامنت ها و کامنت های مخالف این نتیجه میشه گرفت
لنقدر که شما علیه این وبلاگ جبهه گرفتید و پست پشت پست می نویسید اگه یک بار برای وبلاگ حسنا می نوشتید چرا ذهن های بیشماری آگاه میشد
خانم نوشیده شما و دوستانتان دنبال چی هستید ؟
مبارزه با چند همسری ؟ حکومت در وبلاگستان ؟ مبارزه با هر وبلاگی که با شما اختلاف نظر کما اندک باشد ؟
واقعن نیت شما چیه ؟

شهره دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 22:13

لااقل وبلاگ حسنا این مزیت رو داره که با خوندنش میشه درزها و شکافهای زندگیهای اطرافیانمون رو خوب پوشش بدیم تا که هر بی سروپایی فرصت تعرض به زندگیها رو نداشته باشه وبلاگ همسران اول چی؟ سرشار از نفرت و بدون آموزش منطقی کاملا دیکتاتور مآب و بدون دخالت نظرات خواننده ها
عزیز خیانت دیده برای جفای وارد شده به زندگی شما خواننده هم باید تاوان پس بده؟ اگه خط مشی تون رو تغییر بدین اگه با دل بنویسین نه با احساس اگه و اگه های دیگه مطمئن باشین مخاطب پذیرای شما خواهد بود
ضمنا دوست عزیزم وبلاگ همسران اول خاص و تقریبا مخاطبش قشر خاص هستن(خیانت دیده یا در معرض خیانت) وبلاگ سلطان حسنا بانو افسانه تمام نشدنی ست که مغز بیمارش دائم رویدادهای جدید میسازه ما همیشه به بیماران ترحم نشون میدیم باید هم وبلاگ حسنا خاتون بانو توجه بیشتری رو بطلبه"

این کامنت یزدانی در پست اخر وبلاگ قبلی خیلی خوب تحلیل کرده. من کاملا باهاش موافقم

شهره دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 22:00

خانوم نوشیده من واقعا متاسفم که از شما طرفداری کردم صرفن به این خاطر که گفتم شاید شاید یک درصد وبلاگ همسران اول تاثیری در مبارزه با چندهمسری داشته باشه.و چون شما هم یکی از نویسنده های اونجا بودید دوست نداشتم حرفی زده بشه که تاثیر منفی بر کار شما و یاس بذاره.
اما با خوندن پستهای آخر وبلاگتون و همچین پست آخرتون تو وبلاگ همسران اول دیدم شما خودتون همچنان درگیر مشکلات روحی فراوان هستید و نه تنها نمیتونید در مبارزه با زشتی مبارزه ای کنید بلکه نیازه بیشتر روی زشتی رفتار خودتون دقیق بشید که چرا در عنفوان جوانی همچین شخصیت پر مشکل و پر کینه ای دارید.
و هم شما و هم سوگند ناراحتید که چرا یاس مثل شما پرخاشگر نیست و به دیگران حمله نمیکنه و بقول خودتون شما میفتید جلو دعوا میکنید.
من قصدم دفاع از خانوم یاس نیست که ایشون همونطور که خودشون گفتند میتونند از خودشون دفاع کنند.
من بیشتر منظورم شخصیت مشکل دار شماست که نویسنده در وبلاگی هستید که به زنان اول کمک کنید و در راه مبارزه با چندهمسری روشنگری کنید اما آم وقتی پستهاتون رو میخونه فقط سراسر فحش و بد و بیراه به زمین و زمانه که همه پست و خوار و احمق و کثیفند و فقط شما پاک و نجیب و خوب و صبورید که با وجود خواستاران فراوان و ماشین شیک!!! داشتن ولی به زندگیتون پای بندید که هرکس ندونه فکر میکنه همه زنها و مادران ایرانی در حال پسر بازیند و فقط شما سالم زندگی میکنی!
شما خودت خسته نشدی از این همه نوشتن از گیر دادن مردها بهتون و بی محلیهای شما و یا مدل بالای ماشینتون و یا وکیل بودنتون که با وجود این همه خانوم تحصیلکرده در ایران کار شاقی نیست ولی شما خواننده رو کلافه میکنید از گفتن مکرر این حرفها.
خواهش میکنم بجای نوشته های بچگانه اتون که خواهان چندانی هم نداره بیشتر روی شخصیتتون کار کنید که حتی در فضای مجازی هم انقدر بدنبال انتقام گیری و دعوا و بخل و حسادت هستید.

من دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 21:52

نبینم همسران اول هم گذرتون بیفته ها.همشون عصبانی هستن گاز میگیرن

من دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 21:41

بی تلبیتا چرا میرید وبلاگ نوشیده رو میخونید خوب؟ اصلا هر کی هر چی دلش خواست مینویسه. به شما هم ملبوط نیست.

یه وکیل دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 20:50

جدا از اتوسا خبر نیست ؟
نگرانشم
شوخی کرده بودم باهاش ، یعنی انقدر بی جنبه است

یه دختر دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 20:49

اینجا چرا انقدر خلوت شده ؟؟
سوگند زده همشون و به و لورده کرده ؛ هر کدوم رو به یک نوع
هنوز ازش دفاع میکنند !!!
خدایا
بانووووو کجایییییییییییی؟

یه وکیل دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 20:15

سلام
خوبید ؟
چه خبرا ؟

سلام
نوشیده از خیانت با 4 پست جدید

سورپرایزمون کرده

غریبه دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 20:01

بدلیل برخی مسائل از جمع شما مرخص میشم ..
بانو هی گفتم برم برم آخرش من زودتر رفتم
روز و روزگارتون خوش


بانو

غریبه

شاپرک دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 16:56

حسنا بانو کامنتم اینجا می ذارم چون می دونم کامنتهای اینجا را بادقتتر از کامنتهای وبلاگ خودت می خونی
شما که برای رفع نیازهای ج/ن/س/ی یه مرد استخدام شدی درواقع هدف از خواستگاری شما فقط همین بوده پس چطور می خوای انتقالی بگیری بری شمال ؟؟؟
خودت توی وبلاگت نوشته بودی اگه انتقالیم درست بشه می رم شمال همسر هم هر وقت تونست بیاد سر بزنه

نارین دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 14:15

من ترجیح میدم برداشت نداشته باشم
--------------------------------------------
بانو
یه روز در هفته میای که؟دلمون تنگ میشه برات

قورباغه سبز دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 14:03

دختر جعلی
راست میگیا من فکر کردم منظورش سوگند بوده.

قورباغه سبز دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 13:57

ممنون مرسده
روایتی دیگر از زندگی حسنا جالب بود.

دختر جعلی دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 13:46

منظورش یاس است.

چیزی هم که می گه چند روز پیش فهمیدم اون هم دلش ازت پر بوده، منظورش وبلاگ حرفی با تو و پرت و پلاهای سوگند درباره یاس است.

بعدش هم می گه از من هم دلش پر بود. چون سوگند به نوشیده هم حمله کرده و بد و بیراه گفته.

مامان منگولا دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 13:39

عه عه پس نوشیده از خیانت ایشان هستن!!!
چند ماه پیش از وبلاگ یه زن کامنتش رو دیدم و رفتم وبلاگش ارشیو رو خوندم رسیدم به جایی که رمزدار کرده بود خیلی محترمانه ازش رمز خواستم همچین بهم حمله کرد
ترسیدم آدرسش رو حذف کردم! در واقع اولین وبلاگی بود که بهم رمز نداد اونم با گفتن ....
اینجا میاد اینقدر لفظ قلم صحبت میکنه و با سعه صدر اونوقت در جواب یه خواننده گمنام اونطور رفتار میکنه

مامان منگولا دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 13:31

گلناز جان به نظرم منظورش حسنا بوده

گلناز دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 13:21

نوشیده از خیانت تو وبلاگ شخصیش یه متن جدید گذاشته
به نظرتون منظورش از موزمار کیه؟؟ سوگی جون؟ برید بخونید
http://manozendegie.blogfa.com/

مامان منگولا دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 10:43

حسنای جذامی قصه گو منم من
حسنای ورپریده ام من
خرم سلطان سایت نی نیم
مامان های سایت برام می میرن
نویسنده فارسی وانم من
از هر چی زن دومی سرم من

مامان منگولا دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 10:39

گل گفتی مرسده جان
این بود تمام قصه حسنای دروغگو

مرسده دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 09:43

در مورد تحلیلتون از داستان زندگی حسنا :
برداشت من از زندگیش اینه :

آقای همسر یه مرد عیاش بوده که همش در حال دوست دختر عوض کردن بوده

زنش بهش میگه حداقل یه صیغه ای ثابت داشته باش انقدر هر جا یه اثر نذار و کمتر آبروریزی کن !مثل خیلی از زنها که فکر میکنند با زدن این حرف شوهرشون شرمنده میشه و خجالت میکشه !!!

آقای همسر میره به حسنا میگه چه نشسته ای که زنم رضایت داد بدو بریم محضر و بعدش هم شمال

4 ماه بعد خانوم اول متوجه میشه که شوهر بیشعورش چه گندی زده و حالش بد میشه و راهی بیمارستان میشه

بهار از اینکه مادرش خیلی بدحال شده پیگیر ماجرا میشه و از گند باباش خبردار میشه و از عموش خواهش میکنه با هم باباش رو تعقیب کنند و حق حسنا رو کف دستش بذارند

وقتی میبینند حسنا آدمی نیست که آبرو ریزی براش مهم باشه و به این راحتی ها از رو نمیره تصمیم میگیرند به حسنا یه خونه بدن و راضیش کنند شرش رو کم کنه

حسنا قبول میکنه و بعد از گرفتن خونه میرن دادگاه برای طلاق ولی اونجا کولی بازی درمیاره و به همسر میگه من عاشقتم و منو طلاق نده

بعدش دیگه زن اول قاطی میکنه و درگیری ها شروع میشه

و همسر برای آروم کردن زن اول و نا امید کردن حسنا دیگه خیلی خیلی کم به حسنا سر میزده

حسنا به پدرش رو میاره که تو رو خدا بیاین زن اول رو راضی کنین همسر سه روز در هفته هم پیش من بیاد ( جلسه کذایی ! )

بعدش خوشحال و خندان پست میزنه

اما همسر همچنان نمیاد و خانوم اول هم همچنان کوتاه نمیاد

حالا حسنا دنبال اینه که یه بچه بیاره بلکه همسر رو مجبور کنه وجود حسنا رو برای همیشه قبول کنه

مامان منگولا دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 08:42

بانو جان نباید آرزده بشی از اینکه دروغهای سوگند و حسنا رو به همه ثابت کردی
اگه شما نبودی خیلی از خواننده ها همچنان فریب این دو شخصیت کذایی رو میخوردن و با احساسات اونها بازی میشد
کم نبودن افرادی که اومدن و گفتن تا قبل از این حسنا رو میخوندن ولی از این به بعد که ذات خرابش رو فهمیدن دیگه باورش نمی کنن!

نارین دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 01:37

ناراحت شم لبم این مدلی میشه

غریبه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 23:35

:)

یه دختر یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 23:21

وکیل خوبت شد آتوسا رو داغون کردی،دلش شکست؟؟؟

سحر و سارا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 22:52

بانو جون دلم نمیخواد همه چی یه دفعه تموم شه کلی می خندیدیم به دروغای حسنا دور همی

سلماز و سوگند
سحر و سارا
بانو و ؟

یه وکیل یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 22:31


شب همگی خوش

یه وکیل یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 22:29

اتوسا نیست ؟ قهر کرده ؟؟؟؟

یه وکیل یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 22:02

هانی یه سری توضیحات می دم اگه متوجه نشدی ، یا من اشتباه فهمیدم دوباره بپرس .

معمولا در وکالت نامه ی تام الختیار ،در واقع شما به وکیل این اجازه رو دادید که هر چی اون تو نوشته رو انجام بده ، چون وکالت تام الختیار در اون مورد های ذکر شده به وکیل دادید.
بستگی به مورد وکالتتون داره .

اینم بگم که اگه وکیل اون تعهدات ذکر شده رو اجرا نکنه ، شما می تونید فسخش کنید.

در قسمت حدود اختیارات وکیل حتما اینو امضا کردید که ،اقدام و امضاء وی (وکیل) در این موارد به جای اقدام و امضای موکل صحیح و نافذ است و نیازی به حضور یا کسب اجازه مجدد موکل ندارد.

طبق ماده 679 ق.م. ، موکل می‌تواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل کند مگر اینکه وکالت وکیل یا عدم عزل در ضمن عقد لازمی شرط شده باشد .
ساده اش یعنی این :
موکل می تواند هر زمان که بخواهد وکیل را عزل نماید ،مگر در وکالت بلاعزل.


امیدوارم جواب سوالتونو داده باشم .
سوالی داری بپرس .

یه دختر به بانو و همه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 21:59

من قبول میکنم وبلاگ رو مدیریت کنم به شرطی که همه و خودِ بانو هم باشن

من موافقم.
بقیه دوستان هم اگر موافقند با حضور همه مراسم تحویل حکومت ( حسنا گفته بود D: ) انجام بشه.

گلریز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 21:27

بانو دلم برات تنگ میشه.این دفعه اگه خواستی بیای عنوانت رو بذار
بروس لی: بازگشت افسانه

ببین چشمامو اخه دلت بدای من نمیسوزه.وبلاگ دیگه ای داری؟

این جور به من نگاه نکن
آتیش به هستیم نزن

ننه جون یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 21:17

فقط سمت راستی قیافش به ایرونیا میخوره ،سوگند نیست؟؟

سوگند که خارجکیه

ساره یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 21:04

بانو جون منظورم این بود یک وبلاگ دیگه داشته باشی با همین هدف ولی نه به این شکل. نظرات رو تاییدی کنی . باشی هرچند کمرنگ. ولی عزیزم احساس تو از هر چیزی اهمیتش بیشتر و مهمتره . اگه واقعا احساس می کنی وقت رفتنه به سلامت دوست جون. دلم برات تنگ می شه. راستی رفتی استرالیا ما رو هم فراموش نکن.

باید یه وبلاگ بزنم
زندگی با آب اریجینالها

hani یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 20:29

سوالم رو دوباره میذارم اینجا
یه وکیل جون من یه سوال داشتم ازتون
کسی که به یک نفر از اقوامش وکالت تام الاختیار داده باشه آیا اون وکیل میتونه بدون اجازه و به سرف داشتن وکالت نامه بره مهریه رو ببخشه یا از مقدارش کم کنه؟؟؟
اگر اون شخص بخواد این وکالت نامه رو فسخ کنه آیا باید اون وکیل هم حضور داشته باشه و رضایت به فسخ بده؟؟؟؟

hani یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 20:27

یه وکیل جون خدا رفتگانت رو بیامرزه

منتظر جواب سوالم هستم

مرسده یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 20:14

در مورد جوابتون به " یه وکیل "
در مورد شیدا که خیلی موثر بود و البته شیدا هم با شعورتر از حسنا بود ، اومد و به نوعی اعتراف کرد که چاخان کرده

در مورد حسنا هم خیلی خوب داشت پیش میرفت ولی یهو اوضاع قاطی شد
الان هم موضوع حسنا باید تجزیه و تحلیلش تکمیل بشه

حسنا پایه های اساسی داستانش زیر سوال هست.

برای 6 وارد یه زندگی ای شده که به گفته خودش هیچ مشکلی نداشتند جز 6؟

خانم اومد خواستگاری و بله را گرفت و رفت؟ فراموش کرد؟

4 ماه بعد وقتی بهش گفتند کارش به بیمارستان و داد و بیداد و ... کشید؟

دختر نوجوان این خانواده چرا باید در جریان جزییات کثافتکاریهای پدر باشه؟ اگر مساله فقط 6 بود که یه ذره هم به آینده و زندگی این دختر فکر می کردند و یه زن بیوه همسن و سال مردک براش می گرفتند.

یعنی اون زن که رفت خواستگاری حسنا ( یه بیوه 28 ساله ) برای شوهرش، به لحظه هم فکر نکرد این زن فردا که بچه دار بشه زندگی و آبرو و آینده دختر من در خطره !!

اگر حسنا برای 6 زن این مرد شده چرا سه روز اول هفته شوهرش می آد برای 6 و 4 روز آخر هفته می ره استراحت؟
چرا حداقل یک روز درمیونش نکرد؟ اینجای قصه اشکال اساسی نداره؟

قضیه بچه دار شدن حسنا چیه که می شه سونامی؟ مگر یک زن جوان بخواد بچه داشته باشه و شوهرش هم اینقدر بهش علاقه داره و خودش هم که عاشق زندگیش و مشکلی هم با هم ندارند و مشکل اقتصادی هم ندارند، بچه دار شدنش اینقدر سخته که بشه سونامی؟

و .................
اصول داستان زیر سواله

ما هم باید بریم کنار
بیننده های فارسی وان را بیش از این اذیت نکنیم

مرسده یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 20:10

اینجا :
http://nazfdd67.persianblog.ir/

ممنون

یه وکیل یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 19:46

من جای شما نیستم ولی من اگه جاتون بودم ،میرفتم .
نگفتید بلاخره می تونید انلان شید یا نه ؟؟؟

نمی تونم.

مرسده یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 19:44

حیف شد
فکر میکردم بعد از این میرید سراغ اونجا

کی ؟
لینک جایی که گفتی بده.

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 19:32

ببخشید دو خط نوشتم ده تا غلط تایپی داشتم.

خواهش می کنم

یه وکیل یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 19:16

واقعا زندگی روخیلی سخت گرفتید .
یه روز اون گفت ، این فحش داد ، فلانی حرف بد زد ، اون دروغ گفت ،فلانی بی اجازه اومد ، اون یکی رفت بیمارستان ؛اون وکیلش فلان کرد و ...
اخرش که چی ؟
واقعا فکر می کنید می ارزه این همه فشار رو تحمل کردن!!!!
بانو خودت بگو کارت از 100 % چقدر تاثیر داشته ، در روند حسنا ،در دروغهایی که می گن، کم شده ؟خجالت کشیده ؟ دیگه ادامه نمی ده ؟
یا سوگند به همین شکل !!!


ما ادم ها نیاز به یه تلنگر داریم ،که بفهمیم باید زندگی کنیم،نه فقط روز هارو به شب برسونیم .

اخرشم هر انسانی می مونه و وجدان خودش .
درسته من تمام کاراتونو قبول دارم که احساس مسئولیت می کردید و باید می گفتید و مردو رو اگاه می کردید، ولی به قیمتی که خودتو تودردسر بیفتی .

می دونی من تواین سال هایی که کار کردم ،به این نتیجه رسیدم ، این مردم هر بلایی سرشون بیاد حقشونه .
من به عنوان یه دوست بهت می گم بکش کنار ولی تصمیم اخر با تو هست یا کاملا برو بیخیال همه چیز شو ، یا بمون و تا اخرش ادامه بده .

به قول حافظ
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزد

بالاخره نفهمیدم بمونم یا برم؟

مرسده یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 19:14

من هم با نظر نوشیده موافقم
باید صبر کنیم تا سوگند بیاد و توضیح بده

بانو " مثلا افشاگرانه " هم مال شماست؟

نه عزیزم

یه وکیل یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 19:00

سلام
ادم هر روز که می اد کلی مطلب جدید می بینه ، کلی نظر ...
یکی خلاصه وار تمام جریان رو بگه لطفا !!!!
بانو کجا داری می ری ،

خبر بد چی بود؟
امیدوارم به خیر گذشته باشه.

استرالیا D:

یما یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 18:58

شادی جون برو با خیال راحت...خوش بگذره...ما سنگرو حفظ می کنیم تا بیای

یما یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 18:56

منم حاضر.....غنچه جان ممنون که دو روز پیش یادی از ما کردی.بر وبچ خوبین همه؟

شما که خیلی وقته حاضری خانوم
خوبی؟

شادی یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 17:05

قبل از رفتن اینو هم بگم
خییییییییییییلی خوشحالم برای محمد طاها، خدا رو شکر

بانو جون، لطفا حرف از رفتن نزن. حالا یا امشب یا فردا میام و دوباره ازت تمنا می کنم که بمونی

همگی روز خوبی داشته باشین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.