.

.

.

.

من چه سبزم امروز !

سلام دوستان


به میمنت و مبارکی شنبه شد و پرشن بلاگیها اومدن سرکار و وبلاگهای گزارش شده را بستند.


یاس و نوشیده

سوگند و حسنا

پرپری و لیلی

                   و خانواده های همراه خسته نباشید.


آخ!! وکیل سوگند یادم رفت.




من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هشیار است


نظرات 209 + ارسال نظر
ساره یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 20:31

من صحبتهای ضد و نقیض شون رو پای این می زارم که نتونستن این شرایط بحرانی رو به درستی مدیریت کنن. نمی دونن دارن چیکار می کنن . محتوای وبلاگ حسنا و همسران اول با هم قابل مقایسه نیست . وبلاگ حسنا یک داستان تخیلی رو داره به خورد خوانندگانش می ده و هر آدمی که فقط بخواد کمی از فکرش استفاده کنه ( البته نمی تونم درمورد همه این نظر رو بدم )می تونه بفهمه که چی داره از این وبلاگ تحویل می گیره ولی وبلاگ همسران اول چی؟ داره داستان می گه ؟ وبلاگ همسران اول درباره یک موضوع اجتماعی صحبت می کنه . نمی فهمم یعنی یک عده وقتی که به حق بودن نویسندگان این وبلاگ اعتقاد داشتید مطالبشون درست بود و می رفتند و می خوندند حالا که این خانوما زیر سوال رفتن دیگه نمی رن و نمی خو نن و متاسف هستند که چرا برای این وبلاگ وقت گذاشتند؟ یا حتی یک دوستی اومده بود کامنت گذاشته بود که محتوای وبلاگ همسران اول به درد نخوره خوب عزیز من به قول دوست سیاستمدارمون اون ضربدر قرمز رو برای این منظور گذاشته بودن چرا رفتی اونجا وقتتو تلف کردی .در دروغگو بودن دولت آمریکا شکی نیست در مکار بودن دولت انگلیس شکی نیست ولی ما به روز ترین مقاله های علمی رو از پایگاههای اطلاعاتی اونها دانلود می کنیم. چه ربطی داره دروغگو هستن مکار هستن خوب باشن ما مطالب مفید رو ازشون داریم می گیریم. ببخشید شاید مثال درستی نباشه نه نویسندگان وبلاگ همسران اول مثل اونا دروغگو و مکارن نه ارزش محتوای وبلاگ اونا با مقالات که در اون کشورها منتشر می شه قابل قیاسه ولی خواستم منظورم رو برسونم که هیچ ارتباطی بین مطالبی که در همسران اول گفته می شه با حق بودن یا نبودن نویسنده هاش نداره. من تا جایی که می دونم هیچکدوم از نویسندگان همسران اول از روزانه هاشون نمی نویسن که حالا با افتضاحی که یکیشون به بار اورده محتوای مطالبی که داشتن زیر سوال بره .دخترک عزیز تنها شما خواننده این وبلاگ نبودید که فکر کنید به شما توهین شده ما هم بودیم. ما هم دلخوریم . من هم به شخصه از یاس به دلیل عدم مدیریت درست این آشفتگی دلخورم . کار لیلی و پرپری که اصلا برام قابل هضم نیست .از نظر من سوگند هم دروغگو ولی دلیل نمی شه که بخوام از این فرصت استفاده کنم و وبلاگ رو زیر سوال ببرم. دارم تلاش می کنم همه چی و با هم قاطی نکنم و کمی منصف باشم.

یما یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 19:04

لایک به کامنت ساره و خاتون

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 18:24

ساره عزیز بله ابتدا و اصلا وبلاگ بانو برای نقد حسنا بود و تا اینجای کار هم کسی مشکلی نداشت حتی وقتی قضیه اتاق فکر همسران اول هم رو شد بازهم چندان توجه ها سمت همسران اول نبود و به غیر از ایرادی که بر دروغگویی لیلی وجود داشت. توجه ها از اون زمانی سمت همسران اول برگشت که اونها به جای روراستی و شفاف سازی برای خواننده های خودشون، داستان خون بالا اوردن سوگند رو مطرح کردن و بعدش دیگه شما بگیر و برو.... بعدش دیگه افتضاح پشت افتضاح... وبلاگ ما5 نفر... وبلاگ حرفی باتو با مدیریت سوگند... صحبتهای ضد و نقیض این خانمها... همه و همه باعث شد تا ناخواسته توجه ها متوجه خطاهای این خانمها بشه. الان هم خیلی اتفاق حادی رخ نداده. یک وبلاگی بوده در یک عالم مجازی با یک سری مطالب. اینکه همسران اول هدفشون هدف شایسته ایه در این شکی نیست اما من فکر می کنم نباید هم از حق گذشت. شاید اگر بعضی از خواننده ها از این خانمها دلگیر شدن که من هم یکیشون هستم به دلیله اینه که چطور میشه خانمهایی که همیشه از زنان دوم بلاگر بخاطر اینکه با مخاطبینشون روراست نبودن ایراد می گرفتند حالا خودشون سر این مسئله بجای روراستی راههای دیگه ای رو در پیش گرفتن؟ چطور میشه که یکی از ایرادات بزرگ به زنان دوم اینه که چرا اونها زیر سایه و آیه قرآن دروغ و دغل می نویسند و حالا چطور میشه که اونها حامی فردی مثل لیلی میشن که دقیقا همین کارو کرده؟؟ بحث سر اینه که این اشتباهات دقیقا باعث بی اعتمادی به همسران اول خواهد شد. هر گردی گردو نیست. به نظرم اونها هم باید در انتخاب دوستانشون دقت کنن. حالا اگر شما این سوالا و ابهامات شکل گرفته در ذهن مخاطبین همسران اول رو روی حساب بغض و کینه میگذارید میل خودتونه اما نباید از حق گذشت. دروغ دروغه.... خیانت در هر نوعیش خیانته... اینکه حالا چون طرف در همسران اول مینویسه پس وقتی خطا کرد نباید کمتر از گل بهش گفت که درست نیست. الان هم خرجش فقط یک پست شفاف و صادقانه است و قطعا خواننده ها هم آگاه تر شدن و حرفی رو که روراست باشه می پذیرن و اتفاق خیلی حاد و غیرقابل جبرانی نیفتاده.

ساره یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 17:29

کاش واقعا حساب همسران اول رو از سوگند جدا کنیم . خانم نوشیده نه از حسنا عذرخواهی کرد نه دوست حسنا بود نه خودش رو قایم کرد. از روز اول هم کاملا مواضع مشخص دربرابر همسران دوم داشت و داره. درست نیست به خاطر سوگند ایشون بخواد جواب بده. دو نویسنده دیگر همسران اول نمی تونن به جای سوگند پاسخگو باشن گناه و اشتباه سوگند نباید باعث بشه یک عده بیان از شرایط به وجود اومده نهایت استفاده رو بکنن و به اصطلاح از آب گل آلود ماهی بگیرن و تمام حب و بغض هاشون رو سر وبلاگ همسران اول خالی کنن بعد بگن که راست گفتن و دروغ گفتن حسنا براشون اصلا مهم نیست ولی مال اینها براشون مهمه؟ باید بگم عزیزان تا جایی که من فهمیدم وبلاگ بانو برای برملا کردن دروغهای حسنا ایجاد شد. اصلا از حسنا کشیده شد به سوگند. حالا بعضی ها می یان و تا جایی که دوست دارن از شرایط ایجاد شده نهایت استفاده رو می کنن و سریع و زیرکانه بحث رو از وبلاگ حسنا به همسران اول می کشونن و تمام مشکلاتی که تا حالا با این وبلاگ داشتن از شخصیت نویسندگان و اخلاقشون تا محتوای وبلاگ رو اوردن اینجا مطرح می کنن تا جایی که از خوندن کامنت ها دستم اومد اینه که اغلب ماها با سوگند مشکل داریم چون جایی که باید می بود و جواب می داد خودش رو قایم کرد با وبلاگ حسنا مشکل داریم چون با اطلاعات دروغ که می ده می تونه ذهنیت خوانندگانش که اغلب دختران جوان و حتی نو جوان هستند رو به سمت مزایای همسر دوم بودن منحرف کرده. وبلاگ حسنا مثل سم می مونه چطور برای شما مهم نیست.خواهشا مسائلی رو اینجا مطرح کنید که برای خوانندگان این وبلاگ که به دنبال هدفی که این وبلاگ داشته خوانندش شدن قابل استفاده باشه نه نفع شخصی تون از این آشوب به پا شده.

خاتون یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 14:48

ممنون نوشیده
بعضی افرادی که اینجا کامنت میگذارن افرادی بودن که توی وبلاگ همسران اول کامنت میگذاشتن و اونجا هم بویی از ادب نبردن
من نمیدونم مطالب همسران اول باعث بدآموزی شده تا حالا که بیان معذرت بخوان؟
حالا فردی که هنوزم ثابت قطعی نشده خیانت در امانت کرده یا دروغ یا هرچی به همسران اول چهربطی داره؟
بحث ما بدآموزی و فرهنگ یازی غلط توی وبلاگیه که هنوز داره ادامه میده
باید جلوی اون گرفته بشه
حتی قسمت همفکری وبلاگ سوگند هم راهی برای نشون دادن دروغیات اون وبلاگ میگشتن
البته اون افراد که الان هم گیر دادن به وبلاگ همسران اول، به ابن علته که از همان اول اول خاری بهچشمشان بود
همون رن دومی هایی که کارو زندگیشان ماهی گرفتن از آب گل آلوده

شهره یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 14:39

دوستان خانوم نوشیده چیزی نگفتند که شما انقدر برافروخته شدید.
درست نیست چون از سوگند ناراحتید ناراحتی رو بر سر دوستانش آوار کنید.
بنظرم من موضع گیری خانوم نوشیده از همه صریح تر و درست تر بود.
ایشون حق دارند فرصتی رو به دوست صمیمیشون سوگند برای روشن کردن قضایا بدند.این که اسمش طرفداری نیست.
ما همه با عقلمون میدونیم حسنا دروغ گفته و سی سی یویی هم برای سوگند در کار نیست.پس چرا ایشون رو تحت فشار میذارید تا به خواسته شما حرف بزنه.

همه چیز روشنه.دنبال اغتراف گیری از دیگران نباشید.کامنتهای خانوم نوشیده و یاس تو اون اتاق فکر نشون میده که اونها حرف سوگند رو باور کردند و گفتن اینکه سوگند بیمارستانه به دروغ نبوده.پس انقدر با کینه و بازپرسانه دوستان سوگند رو متهم نکنید.
بیشتر از همه سوگند متمه بخاطر دروغهای مکررش هم به دوستانش و هم به خواننده ها.
و بعد لیلی بخاطر استفاده از نام خدا و پیغمبر برای بافتن یه سری اراجیف و بعد اون عذرخواهی مسخره.
و حسنا هم که معلوم الحاله و حرجی بهش نیست برای دروغهاش و کثافتکاریش.

نوشیده از خیانت یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 14:21

خانمهایی عزیزی که توی پست قبل سوال داشتین

اولا من شخصیتم اینجوری که همیشه با علم صحبت میکنم یا باید خودمو راضی کرده باشم به کاری و اگه کاری رو کردم مسولیتش رو میپذیرم.
صد البته همه تون دیدید هیچ عذر خواهی نکردم دلیلی برای عذر خواهی نداشتم. از خانمی که .......................

شما میگید ما به خواننده هامون توهین کردیم.
اولا من فقط از خودم صحبت میکنم.
به شما گفتم بنده سکوت کردم تا خود خانم سوگند بیان .

یا ایمیل بزنن. پس سکوت بهترین کار واسه من.
شاید خانم یاسی در جریان باشن من نمیدونم.

من اصولا مسائل فتا و شکایت و عیر و ذالک جدی نمیگیرم. و اینکه من دانش اموخته ایران هستم نه استرالیا و اندکی تسلط به حقوق فرانسه نه انچه که حقوق ایران برگرفته از ان است.
چون پیگیری مسایل در پلیس فتا به اهمیت موضوع از دید انها دارد. ممکن یک مسئله پیش پا افتاده از دید افراد برای پلس مهم باشه. پس باز هم اینجا ترجیح میدم سکوت کنم تا خود خانم سوگند با من ارتباطی بر قرار کنم.

من هم مثل شما اگر روزی برای خودم مسجل شود بازی داده شده ام بی شک از همه اونهایی که با مطالب من (نه هیچ کس دیگه) فریب خورده اند عذر خواهی خواهم کرد.
من به عنوان یک انسان این حق را دارم که قضیه برای خودم باید روشن شود تا بپذیرم.
پس حرفهای بانو را شنیده ام. حرفها و تحلیل های شما را هم شنیده ام. و در مقابل هر دو شما تقریبا سکوت کرده ام. و جبهه ای نگرفته ام و خدای ناکرده توهینی هم به شما نکرده ام هرچند مورد لطف بعضی بی ادبان واقع شده ام.
پس حق من است سکوت کنم تا خود سوگند بیاید.

لطفا این را هم فراموش نکنید من فقط درباره رفتار خودم حرف میزنم. ولی این را خوب میدانم قصد بازی دادن کسی نبوده. همانطور که از اول گفتم ان ایمیل و ... به من ربطی ندارد. هنوز هم میگویم به من ربطی ندارد.
===========
در پایان با اندکی انصاف کامنت بگذارید. خیلی متاسف شدم خواندم که سوگند شاید خیانت کرده و چیزی دست حسنا دارد که حساب میبرد این بیشرمانه بود.

بیشتر از این وقتم اجازه حضور در اینجا رو بهم نمیده که بخوام با دقت همه کامنت هایی که مخاطب قرار میگیرم و بخونم و جواب بدم. بای.

غنچه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 14:10

خواهش می کنم نارین جون

خواننده یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:46

دوستان بهتره زیاد از نوشیده بانو هم سوال و جواب نکنیم
چون خدای نکرده ممکنه مثل سوگند بشن
و باز هم سکوت مطلق حاکم بشه

نارین یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:44

خانم غنچه ممنون بابت جوابتون
------------------------------------------
خانم نوشیده از خیانت
ما میگیم چرا دروغ؟
کی شما رو بت کردیم؟
وب حسنا همسر دوم که کاملا معلومه چی توش هست
ولی شما چرا؟
با اسم خدا و پیغمبر بازی کردن درسته؟
احساسات مردم رو خدشه دار کردن درسته؟
دروغ گفتن درسته؟
سوگند حالا حالاها نمیاد که توضیح بده.تو بیمارستانه.خودتون اینو گفتین.وبلاگ حرفی باتو هم که مال سوگند بود حذف شد دیگه اثری نیس ازش تا وقتی همه فراموش کنن
من واقعا برای خودم متاسفم که به وبلاگی اعتماد داشتم که جز خودشون چیز دیگری رو نمی بینه
البته به قول شما این شخصیت ضعیف منو می رسونه که به وبلاگی اعتماد کردم ولی حراتشو دارم بگم که همسران اول منو بازی داد
وبلاگ حسنا برای من یه سرگرمی بود.

ترمه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:36

چقدر با این حرف نوشیده ازخیانت موافقم که :

حسنا ؛ زنی که بزرگترین افتخار زندگی اش ، با اجازه آمدن برای ارضای نیازهای جنسی یک مرد هست ، چیزی برای از دست دادن ندارد ...!
حسنا با همین یک حرف باید بری بمیری و سرتو بالا نیاری ... حیا هم خوب چیزی بود قدیما

آروز میکنم هیچ وقت در هیچ گوشه ای از سرزمینم هیچ زنی گرفتار رذالت همجنسی چون حسنا نابانو نشود .

واقعا این جمله خودش گویای خیلی چیزهاست.
کاش نوشیده و بقیه دوستانش با این جمله ها و نوشته ها و ... حسنا را نقد می کردند. نه این که برن سراغ اسراری که به سوگند گفته و ...
بدون اون اسرار هم حسنا وضعیتش مشخص بود.

ساشا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:33

نوشیده بانو... بانوی عزیز... هدف وسیله رو توجیه نمی کنه. حرف من خواننده ی شما اینه. من اگر شما رو با زنان دوم تو یه کفه ترازو میذاشتم که الان انقدر حرص نمی خوردم. این رو بپذیرید که انتظار خواننده هاتون از شما بالا بود. چون شما رو مبارز می دیدن نه منفعت طلب.

و راهش یه عذرخواهی ساده بود.

ببخشید ما وارد بازی ای شدیم که سردمدارش سوگند بود و الان غیب شده.
ما هم نمی دونیم کجای بازی هستیم. بازی متوقف، می ریم سرکارمون تا سوگند پیدا بشه برای توضیح گندش!

غنچه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:31

وبلاگ همسران اول دلی راشکسته؟ حریمی را شکسته؟
بچه ای را مشکل دار کرده؟ کانون خانواده ای را متلاشی کرده؟

نه خانم نوشیده وبلاگ همسران این کار نکرده ولی شما باید هوشیار یاشید با خواننده چطور رفتار کنید

شما مخاطبتون خواننده هاتون هستند نباید به خاطر شخصی سومی با احساسات خواننده هاتون بازی کنید
نباید به آنها دروغ بگید و از وبلاگ های دروغین طرفداری کنید شما باید اعتماد خواننده رو جلب کنید همش که مطلب نوشتن نیست ارتباط برقرار کردن با خواننده هم هست که بسی از مطلب نوشتن مهم تر

دلی شکسته
حریمی شکسته یعنی چی؟

این بازی لیلی
او و او
و ... چی بود؟
اعتماد از بین بردن به نظر شما هیچه؟

اون العبرات و ... آیه و حدیث و سجده و ... هیچ؟

اعتماد من به همسران اول هیچ؟
اعتماد من به قسم و آیه یک مسلمان هیچ؟

دیگه باید چی می شد که اسمش بشه حریم شکستن و اعتماد از بین بردن؟

نوشیده جان خیلی انگار مساله را ساده گرفتی.
سوگند شما سوپرگند زد به هر چی اعتماد و اخلاقه !!

خواننده یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:30

نوشیده میدونید مشکل چی هست
مشکل این هست که شما و دوستانتون اصلا خم به ابرو نمیارید که کار اشتباهی انجام دادید
کسی نمیگه شما پیامبر و رهرو هستید
اما کسایی بودید که خواستید با دروغ و خیانت مبارزه کنید
اما به هم خیانت کردید به بقیه خواننده ها دروغ گفتید
این هست که داده خواننده ها رو در اورده و از شما جواب میخوان
نه بابته پیغمبری شما.. یا مبعوث شدن لیلی.. یا خونریزی سوگند!!!

دقیقا
خیلی ریلکس و راحت می گفتید سوگند گولمون زد
فعلا هم که
هم خودش
هم پستش غیب شده

هر وقت برگشت توضیح می دیم
تا اینجاش که ما دنبال حرف اون بودیم و اون زد زیر حرفش و رفت.

گلریز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:29

دهن کجی به ما؟؟؟خانم نوشیده مثل اینکه اصلا متوجه قضیه نیستید؟؟؟؟اینجا یک عده به شما دارند توهین می کنند اما کتوجههستید که کل خواننده ها از شما و همکاراتون دفاع می کردند.شما همه کامنتهای همه بحثهارو خوندید؟این دهن کجی به ما نبود به نویسندگان وبلاگ بود که با رفتارهای متزلزل خودشون که هر روز یک دل نامه میدادن بیرون باعث این رفتار شدند.شما انگار هنوز متوجه نشدید که ما همه تو یک جبهه هستیم.این خانم به خاطر معذرت خواهی های همکار شما اینقدر وقیح شده که میاد و داستان مینویسه.شما هم بهتر به جای اینکه بخواید با خواننده های اینجا بجنگید با کسی که باید تکلیفتون رو معلوم کنید

ساشا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:29

من از زنان دوم هیچ انتظار خاصی ندارم...کینه ای هم ندارم ازشون... تا وقتی که همه به دختران مجرد و زنان بیوه انگ می زنن... تا وقتی که همه ی هویت یک زن با پیدا کردن یه شوهر تعریف میشه... تا وقتی که تو ترازو شخصیت و راستی و درستی آدمیزاد هیچ وزنی نداره و در برابر فلان ماشین و خونه ی بالاشهر بی ارزشه، تا وقتی قانون پشت مردهاست حتی اگر برن زن صدم رو هم صیغه کنن هیچی دست زن اولشون نیست... این ها همه فراموش شد تو وبلاگ زنان اول...همه دفن شد زیر بحث تقصیر کیه، تقصیر مرد هوس باز و زن آویزونه و زن اول هم که بی تقصیره...خدا هم که تو همین دنیا حق اون مرد بی اخلاق و زن آوییزون رو میذاره کف دستشون و بچه هاشون می میرن... یک هدف خوب، یک روش مبارزه ی افتضاح

غنچه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:25

سلام خانم نوشیده
ممنون که به وبلاگ اومدید و با دوستان تبادل نظر می کنید
خانم نوشیده این که سوگند دوست شما بوده و به شما کمک کرده به رابطه خودتون و سوگند بر میگرده

ولی اینکه سوگند با حسنا دوست بوده و می دونسته در حال عوام فریبی است و سکوت کرده و به حسنا اجازه داده به کارش ادامه بده و باهاش مبارزه نکرده جای بحث و اتفاقات اخیر و ضد و نقیض هایی که با مدرک ثابت شد بیمارستان رفتن و جراحی معده همه و همه دروغی بیش نبوده و با عوام فریبی حسنا فرقی نداره

قبول کنید سوگند باخت این بازی

ولی وبلاگ شما سر پا است بهتر به خاطر وبلاگ تون هم که شده از سوگند طرفداری نکنید
چون یکی از دلائل باخت سوگند دوستی با حسنا یوده
و وقتی شما از سوگند طرفداری می کنید یعنی راه و روش اون قبول داریم

به خاطر وبلاگ تون با خواننده هاتون در مورد سوگند بحث نکنید احساساتی به خاطر رقافت وبلاگ از بین نبرید

همین خانم سوگند حرفای دلش تو وبلاگ حرفی با تو بی پرده به شما و خانم یاس گفت

همه دوستان سر پست لیلی چون شما تنها کسی بودید که از حسنا عذر خواهی نکردید تصدیق تون کردند

خانم نوشیده به فکر خودتون و وبلاگتون باشید

سوگند می تونست با حسنا دوست باشه و بهش خیانت نکنه
به اعتماد حسنا خیانت کرد

سوگند به اعتماد همسران اول هم خیانت کرد.


به نظر من دوستی سوگند و حسنا یک مساله شخصی است. تا جایی که وارد فضای عمومی نمی شد.
ولی قبول کنید که نمی شه شما دوست صمیمی کسی باشی که با مهم ترین ویژگی اون شخص مخالفی!!

نمی شه با چند همسری مخالف باشی و دوست صمیمیت همسر دوم باشه! اگر ریشه ای با این مساله مشکل داری و از نظر اخلاقی این قضیه را رد می کنی، یعنی با کسی دوست هستی که از نظر اخلاقی قبولش نداری و این خیلی مسخره است.

نه اسمش روشنفکریه
نه اسمش احترام به عقاید

سوگند فکر می کنه چند سال زندگی در استرالیا باعث شده اون بیشتر از ما بفهمه؟
فکر می کنه خیلی روشنفکره که با کسی دوست نزدیک هست وبه قول خودش مثل خواهر هستند که با مهمترین اصول اخلاقیش مشکل داره؟

چرا بقیه زنان دوم نتونستند با سوگند دوست بشن و دوست بمونند؟
خودش بارها می گه اونها با من بحث می کردند و ....
چون در اصول با هم اختلاف دارند!! حداقل اینقدر شعور دارند که بگن ما در اصول با هم مخالفیم و راهمون جدا.

اما حسنا
طبق همون فلسفه سیاستمدار بودنش
و مکار بودنش
با زبون دراز و روی زیاد
فکر می کنه با سوگند دوست باشه چه هنری کرده
مخصوصا که حسنا فکر کرده سوگند خااااااارج زندگی می کنه و خیییییلی می فهمه و این دوستی براش کلاس می آره.

یه زن خارج نشین روشنفکر!!!!

حسنا جان لازم یه بار دیگه برنامه بفرمایید شام را ببینی
یه کم در مورد پناهنده ها مطلب بخون

همه خارج نشین ها پرفسور لطفی زاده نیستند

نوشیده از خیانت یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:24

به لطف دوست عزیزتون خانم بانو شما تمام کامنت های ما رو خوندید. وقاحت بعضی از شما هم از حد گذشته.
به قول شما اون دعای توسل و .... یعنی دروغه؟
یعنی ما ها فکر میکردیم یکی مثل بانو (که صد البته شاخ غول نشکستن. نفوذ داخل سایت بانک مرکزی و تامین اجتماعی و بورس و.... نداشتن)وارد وبلاگ خصوصی سوگند میشه که ما کامنت هایی دروغین از دلواپسیمون برای سوگند بزاریم؟

جواب من این من درباره سوگند سکوت کرده ام تا خود سوگند بیاد. سوگند یا همون فریاد .

پس انسان عاقل با قاطعیت حرف میزنه.

سوگند بت من نبود . خدای من نبود که الان دین و پیغمبر و زندگیم دروغی از اب در امده باشه.

ولی ظاهر حسنا و وبلاگ همسران اول همه چیز شما بوده که این همه مدعی پاسخگویی و عذر خواهی هستید.

وبلاگ همسران اول دلی راشکسته؟ حریمی را شکسته؟
بچه ای را مشکل دار کرده؟ کانون خانواده ای را متلاشی کرده؟
برایتان متاسفم که زیر ذره بین گذاشته اید .

انقدر بزرگ میبینید که یادتان رفته هدف سوگند چه بود هدف ان خانم چه بود.

شما که اینهمه با عقل و درایت هستید و راستگو و صادق
چرا از هدف خود گم شدید؟
چرا شما ها که اینهمه انسان دوست هستید و نگران اینکه به ذهن و افکار شما توهین نشود چرا باعث شدید خانم دوباره بنویسند و رسما دهن کجی به شما؟

وقتی شاخ غول بشکنم می رم با همون غولها صحبت می کنم
لازم نیست بیام به نوشیده و یاس بگم

اونوقت از تامین اجتماعی ... تر نبود مثال بزنی؟

خانم وکیل
منتظر اعتراف متهم نباش
شواهد و مدارک را ببین

نارین یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:24

لایک به همتون
---------------------------------
خانم نوشیده از خیانت
شماها فقط خودتون رو می بینید چه تیم همسران اول چه حسنا بانو همسر دوم
مهم خودتونین
دروغهاتون رو شد شد خودم خوش باشم خوبه
نیازی نمی بینین که یه عذرخواهی کنید بابت تمام دروغ هاتون
ولی از تمام عالم و ادم طلبکارید که چرا دارن تهمت میزنن
اگه ما داریم تهمت میزنیم با این همه اتفاقاتی که دیدم تو این مدت چون بهتون اعتمادمون رو از دست دادیم
چون فک میکردیم همسران اول رو باید جدای این بازیها دونست ولی مثل این که متاسفانه احساسات ،دوستیها بیشتر از منطق در همسران اول جای داره که بدون دیدن این همه تناقض بین دوست خودتون باز هم جانبداری میکنید بدون لحظه ای فکر کردن
خب
ثابت کنید راست میگید
مطمئن باشید اونقدر شجاعت داریم عذرخواهی کنیم که ما اشتباه برداشت کردیم

لایک به نازین خانوم

ساشا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:23

سمیرای عزیز، مخاطب همسران اول حق داره به خاطر این وضعیت توضیح بخواد. وقتی این سه تا خانوم وبلاگشون رو زدن همه ی ما بهش به چشم یه سرچشمه نگاه کردیم. به اونها به چشم بزرگان و پیشروان این عرصه نگاه کردیم. ما به اونها اعتماد داشتیم. اگر طرفدار زنان دوم بودیم که می رفتیم اونها رو می خوندیم و فوقش الان حسنا رو بازخواست می کردیم. قبل از اینکه کامنتهای اتاق فکر رو نمایی بشه ما رفتیم خواهش کردیم که لطفاً به وضع سابق برگردید. همسران اول اگر واقعا به هدفشون ایمان دارن باید به نقدهای ما هم گوش بدند و منصف باشند. همونطور که ما بارها به حرفهاشون گوش کردیم و مطالبشون رو پذیرا شدیم. مگر اینکه بخوان همون سه چهار نفره با کبوتر و حسنا بجنگن که دیگه ما رو هم لازم ندارن

خواننده یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:22

من با نظر ساشا موافقم
اینکه همسران دوم کلا دروغگو هستن و زندگی 3 نفره مصیبت بار هست .. و نویسندگانش فقط سرپوشی رو بد بختی هاشون و بی ابرویی هاشون و پنهانی بودن زندگیشون نزد دوست و آشنا و همکار با نوشتن میذارن
مثل همین حسنا که اجازه همسره اول رو به عنوان پرچمی برای مشروع بودن کارش میدونه ..هرچند که کاملا معلوم هست دروغه.. چون حقیقت نیازی به جار زدن و هی اصرار و اصرار بر اون نداره
اما وبلاگ همسران اول در حق خوانندگان بسیار کم لطفی کرد.. و در هدفشون که راهنمایی و نشون دادن معضل خیانت بود شکست خوردن.. با سکوت و رفتن آی سی یو . روش بسیار بدشون در بر ملا کردن یک حقیقت . باز هم سکوت و گم شدن در افق...

می تونستند بهتر جمعش کنند.
متاسفانه گول سوگند را خوردند.

باید می فهمیدند سوگندی که بعد از یکسال دوستی با حسنا
اسرارش را لو داد

با اینها هم بهتر تا نخواهد کرد

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:18

خانم نعیمه من دیگه حرفی نمیزنم کامنتهای اخرین پستی که بانو الان گذاشتن خودش گواه دلزدگی خیلی از خواننده ها از اینهمه دروغه. اکثر بچه ها همین ها رو میگن. نمیدونم شما چرا به من گیر دادید؟ شاید یکی از دارودسته سوگند باشید. جالبه ها همین حرف رو همه در کامنتاشون دارن میزنن اونوقت شخصیت منفی کارتون گالیور من میشم!!! من اصلا اینجا بحثم خیانت و زخم خوردگی و زن دوم و زن اول نیست. بحث من دروغه.... دروغ. نیمدونم روشن تر از این نمیتونم بیان کنم. من اگر انگشت خطابم بیشتر به سمت همسران اوله بخاطر اینکه اولا از خواننده های پروپاقرصشون بودم و دوما از حسنا انتظار دروغ میره اما از همسران اول انتظار دیگری داشتم و حالا دلخورم. دلخورم که اونها به جای درست کردن قصیه هر روز بدترش می کنن.

ساشا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:17

عجب! اگر ما رو بازی دادن مشکل از شخصیت خودمونه؟ اگر به همسران اول اعتماد کردیم در نبرد با زندگی های دو زنه تقصیر از خود ما بوده؟ اگر فکر کردیم اونجا میشه به بهتر شدن زندگی ها کمک کرد احمق بودیم؟؟؟ این اوج بی مسئولیتی نوشیده خانوم.

والبته بی اخلاقی !!

اگر نوشیده بگه من خودم هم مطمئن نیستم پرپری بچه ای داشته یا داره، نمی دونم راست می گه یا دروغ
خیلی بهتر هست

آدمی که نهایت ارتباطت دو تا ایمیل و یک چت هست
چرا باید اینقدر از دروغهاش مطمئن باشی؟

ما با شواهد و قرائن و عقلمون می گیم پرپری دروغ می گه. هیچکدوم که خونه اش نرفتیم. تو هم نرفتی. تو هم پرپری را در حد دو تا ایمیل می شناسی.

سوگندی که بعد از دو سال وبلاگ نویسی مشترک، تنها خبری که شما ازش دارید یک ایمیل از خواهر سوگند به یاس هست، که نشد دوست قابل اعتماد!!
تو اصلا سوگند را نمی شناسی با این حساب.
از چی دفاع می کنی؟
از کی؟
کسی که نمی شناسی؟
شناخت تو 4 تا ایمیل است. مدارک ما هم 4 تا مدرک مجازی.
و البته کمی استدلال و عقل
نوشیده جان
برگرد وبلاگ حرفی با تو را با دقت بخون.
کمی هم فکر کن

تنها راه اثبات برای شما وکلا اعتراف متهم نیست
راههای دیگه ای هم هست خانم وکیل
منتظر اعتراف سوگند جاااااااان نباش

سمیرا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:16

نوشیده جان متاسفانه دخترک بخش بزرگی از رفتار مردم ما است دیگر باید بدونیم هر 4 سال هر کی به گروه مخالف حمله بیشتری می کند طرفدار بیشتری دارد.
دخترک یادش رفته که هدف وبلاگ همسران اول چی هست. فقط دنبال این است که ببیند کی بیشتر به طرف مقابل حمله می کند تا دنبال همان راه بیفتد.
نوسیده هنوز امثال دخترک نمی دانند چی می خواهند و دنبال لج و لج بازی با آدمهای اطرافشان هستند.
دخترک تو صف مبارزه با خیانت هستی یا نه؟ اگر هستی یک وبلاگ بزن ما هم پشتت هستیم و می پذیریم که کسی ممکن تو ایمیل بهت دروغ بگوید پس بیخودی به نوشیده ویاس حمله نکن

ساشا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:14

گلریز جان، تکلیف همسران دوم معلومه... به شخصه اهمیت نمی دم حسنا یا ... راست می گه یا دروغ... چون می فهمم زندگی سه نفره مصیبت باره می خواد ازش تعریف بشه می خواد نه. برای من مهمه که وقتی کسی ادعای انسانیت و شرافت می کنه و به نقد دیگری میره و برای این کار وبلاگ تاسیس می کنه، خودش هم صاحب این انسانیت و شرافت باشه. نه اینکه در ظاهر با حسنا خوب باشه و پشت سر برای کوبوندنش برنامه بریزه... فاجعه اینه... اگه می خوای با چند همسری مبارزه کنی مبارزه کن! یک دونه پست تو زنان اول به من نشون بدین که واقعاً ریشه ای مسئله رو بررسی کرده باشه... تا وقتی که اخلاقیات مردم مبتنی بر منفعت طلبی باشه و همه چیز رو با پول و ظاهر بسنجن، به ازای هر حسنا و کبوتر و عسل که می کوبی سیصد تا میاد جای اونها...شما بزن حسنا رو قهوه ای کن، ولی نکنه یادت رفته قانون درباره ی این زن ها چی می گه؟ به نظر من همسران اول انقدر از مبارزه ی ریشه ای ترسیدن که سرانجام کارشون به قهوه ای کردن حسنا و خون بالا اوردن سوگند کشید

گلریز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:12

خانم نوشیده از خیانت این جوری هم نیست که هرکی هرچی دلش میخواد بنویسه هرکی دلش خواست باور کنه یا نکنه.این روش مناسبی برای پاسخگویی نیست.

گلریز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:10

خیلی ناراحت کننده است وقتی میبینم بعضی از کامنتها به صورت کاملا زیرکانه به سمت نابود کردن همسران اول و بد جلوه دادن اونها و پرت کردن حواس ها از همسران دوم پیش رفته.بانو کجایی؟

مساله الان این هست که همسران اول متحد و یکصدا رفتند پابوس خانم دروغگو
سوگند هم که از پشت پرده حسابی از خجالت هممون در اومد!!

سوگند اول اومد کوس رسوایی حسنا را به صدا در آورد و ای میلها و عکسهاش را بین دوستاش پخش کرد
حالا هم که مثل موش قایم شده و وکیل و مشیر معرفی می کنه

اگر این خانمها وارد این مساله نمی شدند سنگین تر بودند
اگر وقتی گند زدند
اون خانم سوپرگند را می ذاشتن کنار و خودشون قضیه را جمع می کردند بهتر نبود؟

نوشیده از خیانت یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:08

خانم دخترک واقعا شما فقط دنبال حرف زدن هستید نه جواب دادن و تفکر. من برای خانم بانو نه شخص شما نوشتم از سرک کشیدن و........ خوشم نمیاد ولی مخاطب قرارش دادم که هرچی فکر میکنه لزوما نباید درست باشه.==
درباره مطالب همدلی هم باز میگم مطالب واسه من ایمیل نمیشه که بنده بخوام دفاع کنم یا رد کنم.
نه خانم یا خانمای عزیز اونجا وبلاگ گروهی هر کسی یورز و پسورد خودشو داره. هدف مشترک ولی قرار نیست با یک قلم و ادبیات بنویسیم. قرار نیست از قبل از همدگیر تاییدیه بگیریم برای مطلب. و از همه مهمتر به تعداد مطالب هم نگاه کنید بنده از همه کمرنگ تر هستم در بلاگ همسران اول. وظیفه اصلی با خانم یاس.
هدف همسران اول مبارزه با خیانت. مبارزه با زخم زدن.
مبارزه با قتل های خاموشی که مردها به لطق زنهای فرصت طلب و بی اخلاق رقم میزنند.
این وبلاگ فقط داره میگه کی دروغ میگه کی راست میگه. الان اتفاقی هم افتاده؟
اگه شما ها رو بازی دادن چه همسران اول چه اون وبلاگ دیگه با عرض معذرت مشکل از شخصیت شماست .
چه اتفاقی افتاده که امروز همه شاکی شدن و طلبگار؟
اگه خیلی نگران وقت و شعور خودتون بودید از ابتدا نمیخوندید
ظاهر افرادی هستید که باید یکی جلوتون راه بیفته چراغ بدست تا شما راه رو ببینید.

اینجا دنیای مجازی هر کسی حق داره هرچیزی بنویسه ولی اینکه شما باور کنید یا نکنید بستگی تام به خودتون داره.

دنیای حقیقی هم همینه
هر کسی حق داره!!! هر کاری که می خواد بکنه. شمایید که نباید بذارید سرتون کلاه بره.

نوشیده این جمله را بخون و بهش فکر کن.

حق داره؟؟؟
یا ممکنه؟؟

وکلا در انتخاب لغات دقیق تر از مردم عادی نیستند؟ اون هم لغت حساسی مثل
حق !!

گلریز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:08

بچه ها من بازم میگم اون کسی که باید بیاد،میاد و در زمان خودش توضیح میده.از طرف دیگه من میدونم اصلا ماجرای پرپری چیه و اصلا هم خواننده وبلاگ هسران اول نبودم اما هرانسانی به سوگ یکجور واکنش میده.من قصد طرفداری از کسی رو ندارم.فقط دارم احتمالات رو میگم.بعدشم فکر میکنم به جای اینکه از سوگند در مورد دروغ گفتن خودش بپرسیم بهتر در مورد همسر دوم عزیز بپرسید که اصل قضیش چیه؟

ساشا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:06

دخترک جان، دمت گرم... خیلی از حرفهای دل من رو زدی...من وبلاگ همسران اول رو دوست داشتم و همیشه می خوندم. این اتفاق هایی که افتاد برای اون وبلاگ یه فاجعه ی اساسی محسوب میشه. من که دیگه یک کلمه از حرف هاشون رو باور نمی کنم می خواد راست باشه می خواد دروغ... به قول نیچه:هنگامی که در مغاک می نگری، مغاک نیز در تو می نگرد... زنان اول انقدر تو این مغاک زنان دوم نگاه کردن که خودشون هم تبدیل به همون چیزی شدن که نقدش می کردن. بی اخلاقی، بی اخلاقیه. این همه گفتن ما مثل یه زن نیستیم که با فحش به جنگ زنان دوم بریم. ما راهمون فرق داره. اونا بی ادبن که باشن. ولی دقیقاً عین همون ها بودن. من دیگه هیچ فرقی بین این گروه و اون گروه نمی بینم. خیلی ساده اینها می تونستن جای اون ها و اون ها جای این ها باشن. تمام این مدت، ژست قربانی رو گرفته بودند و از ارزش های مطلق حرف می زدن... زنان اول شاید هدف خوبی داشتن ولی راه رو بدطوری اشتباه رفتن.

نعیمه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 13:00

شما جوری در مورد مطالب همدلی جوری صحبت می کنید که انگار تو پست همدلی همسران اول در مورد کشف یک ماده تو مریخ نوشتند.
عزیز من اگر شما تا حالا مشکلاتی را که که خانمها در وبلاگ مطرح کردند ندید از ضعف شخصیتی و ارتباط کم اجتماعی تان است
البته اب این شخصیت منفی و دید بدبینانه ای که شما دارید محال کسی دوست داشته باشد با شما را بطه دوستی برقرار کنید. خانم دخترک مشکل از شما است نه نویسنده های پست همدلی

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:57

خانم نعیمه برای من هیچ ایرادی نداره که شما فکر کنید من شخصیت منفی کارتون گالیورم و اتفاقا از گفتن اینکه بگم من میدونستم هیچ ابایی ندارم و این دونستن رو همون وقتی که شما در خواب خرگوشی بودی علنا در وبلاگ همسران اول به همه گوشزد کردم ولی گوش شنوایی نبود. حالا شما نمیخواید بشنوید یا باور کنید با خودتونه. میتونید همچنان چشم روی همه چیز ببندید. قبلن هم گفتم برای من مهم نیست راجع به من چه فکری میشه.

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:54

شاید مخاطب شما من نبودم اما مخاطب من دقیقا شما هستید. شما رمز وبلاگ رو هم که تایید کردید بقول خودتون هدفتون هم مشخص بوده پس اینجا حق ندارید به بانو خرده ای بگیرید چون بانو هم هدفش مشخصه مبارزه با دروغگویی و هشیار کردن خواننده ها که الحق هم موفق بود و من شخصا متوجه شدم چقدر ساده لوح بودم در مورد وبلاگها هم وبلاگ شما و هم وبلاگ حسنا.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
منظورم پیام تسلیتیست که در وبلاگتون برای پرپری نوشته شد.
من میگم قطعا پرپری دروغ میگه چون من خودم داغ یکی از عزیزانم رو دیدم و خوب میدونم انسان داغ دیده 24 ساعته در وبلاگهای مختلف پلاس نیست. چون همونطور که میدونید مراسمات و مهمونی و مسجد و غیره و غیره اصلا چنین فرصتی رو برای یک مادر داغدیده نمیذارن.
ـــــــــــــــــــــــــــ
ضمنا شما چقدر زود پشت دوستتون یاس رو خالی می کنید و خودتون رو از پاسخگویی خلاص می کنید. شما سه نفر با هم ائتلاف!! کردید و همسران اول رو می نویسید پس قطعا باید مطالبی که توسط هر کدوم از شما نوشته می شد تا حدودی مورد تایید آن دوی دیگری هم میبود. حالا شما می گید نسبت به مطالب همدلی و همفکری اصلا علمی ندارید و یاس مدیریت می کنه. جالبه!!! حقا که ...بهرحال من یکی که دیگه با شما و دوستانتون نه وارد بحث میشم و نه وارد این بازیهای فرافکنانه شما. امیدوارم در امر خطیر مبارزه با خیانت از طریق خیانت و دروغگویی موفق باشید.

نعمیه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:52

نوشیده عزیز ما نیت و ذات شما و یاس عزیز را می دانیم شما آدمهای پاگ وخوبی هستید و حق دارید مثل همه آدمهای دنیا در برابر حرف غیر منطقی قاطع باشید.
ما حسنا و ذات واقعی اش اصلا ذات هر چی خانه خراب دروغگو راهم می شناسیم.
عزیز نگران دخترک و حرفهایش هم نباش بعضی ها دوست دارند مثل شخصیت منفی کارتون گالیور همه منفی باشند و بگند من می دانستم

نوشیده از خیانت یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:51

خانمهای عزیز بنده از سوگند بت نخواسته بودم. سوگند پیغمبر و مرشد و راهبر من نبود. سوگند دوست عزیز و محترمی بودند و هستند که توی بدترین شرایطی که من و کمک کرد. کمک کرد تا بتونم روی پاهام بایستم. منی که یک لطظه پس میکشیدم و یک لحظه پیش. نمیدونستم چی میخوام. سوگند با گفتن دردهای 5 سالش. با دردی که کشید. با شکست هاش باعث شد باورم بشه باید به خودم زمان بدم. سوگند راه به من نشون نداد. با حرفهاش راهمو خودم پیدا کردم.
اصلا نمیتونم درک کنم وقتی میگید یکی بازیتون داده
همه میدونیم دنیای مجازی اگه چیزی رو بیش از حد باور کردید و اعتماد کردید با عرض معذرت مشکل از خود شما بوده نه گوینده مطالب.
========
فراموش نکنید وبلاگ همسران اول یک وبلاگ گروهی.
هرکسی کار خودش رو میکنه و عقیده خودش رو داره.
پس قرار نیست هرکسی هرچیزی گفت پای دیگران هم گذاشته بشه.

مریم م یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:50

نوشیده عزیز به شخصه ترجیح می دم صبر کنم و اینقدر زود نتیجه گیری نکنم.
هنوز اطلاعات بنده راجع به قضایا کامل نیست و زده برای نتیجه گیری.
در مورد وبلاگ همسران اول هم من می تونم تمایز قائل بشم بین نویسنده ی یک وبلاگ به صورت حقوقی و رفتار فردی نویسنده ها به صورت حقیقی.
حتی اگر شما ها تماما دروغگو بوده باشید هم نوشته ها نوشته های مفیدی بودن و اعتقاد شخصی من اینه که حرف خوب و درست از زبون دشمنت هم که باشه درسته

نوشیده از خیانت یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:45

خانم دخترک مخاطب من شما نبودید. بنده دوتا رمز وبلاگ تایید کردم توی همسران اول. دکمه تایید زدم. همون موقع هم گفتم هدفم چی بود. بقیه توهمات ذهن بیماره. مثل اینکه این وبلاگ و اون وبلاگ دومی ها وبلاگ نویس واسه من.
فکر کنم شما همون دخترکی هستید که سوگند رو اذیت میکردید.
===
قورباغه سبز محترم بنده تا این لحظه سکوت کردم و منتظر حضور خود سوگند هستم. سوگندی که صریح و بی پرده بیاد با خودم حرف بزنه.
بنده اولین بار توی وبلاگ یارا از طریق یاس بانو مطلع شدم که خانم سوگند بهشون ایمیل زدن و اطلاع دادن مرگز پزشکی هستم.دیگه هیچی بین من و سوگند عزیز نبوده.
بنده هم مثل شما منتظر خانم سوگند هستم.سوگند ی که من میشناسم.
====
درباره پرپری صحبت کردید کجا من پیام تسلیت بگم؟ اصلا بودم که بخوام پیام تسلیت بگم؟
شما با چه قاطعیتی میگید پرپری دروغ میگه؟
=======
درباره کامنت های همدلی گفتید . مدیریت وبلاگ با خانم یاس هستش و ایمیل ها برای ایشون میاد نه من. پست های همدلی هم با مدیریت ایشون هست. پس من هرجایی که علم داشته باشم صحبت میکنم.

نعیمه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:39

نوشیده و یاس عزیز ما شما را دوست داریم و حداقل می توانیم حدس بزنیم به شما هم مثل ما دروغ گفته شده است.
در ضمن اینجا عاقلانه بود سوگند از بین ما و حسنا که می دانیم یک زندگی نابود کرده است پشت سر حسنا در نمی آمد
یادتان آن پست کذایی زد و تو پی نوشت به همه ما از دم فحش داد چرا سوگند با حسنا مثل تافته جدا بافته رفتار می کند؟
سوگند به عنوان یک زن بالغ باید تشخیص بدهد که آن زبان حسنا برای بیرون آوردن مار از سوراخ است نه این اینکه این آدم خوبی است اگر خوب بود که جول پلاسش را جمع می کرد ومی رفت.
برای من هنوز جای سوال است که چرا لیلی و پرپری با ضعف در برابر حسنا در آمدند. شنیدید می گویند اگر می خواهید سگ هار به آدم حمله نکند باید فریاد بزنی تا فرار کند.

نوشیده و یاس عزیز عزیز قوی باشید که آن سگ هار دندان تیز کرده است و منتظر به شما خمله کند.

نمی دونم همسران اول واقعا اینقدر ساده هستند که متوجه زبان دراز و چاپلوسی حسنا نمی شن؟

وقتی یه دختری در 28 سالگی می ره زن یه مرد متاهلی که دختر بزرگ داره می شه
معلوم الحاله دیگه

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:38

گلریز عزیز منی که بعنوان یک خواننده وقتی در کامنت دونی همسران اول هر حرفی میزدم فورا متهم میشدم به اینکه فضای کامنت دونی رو متشنج کردم حالا بسیار برام سخت و سنگینه بفهمم که اصلا متشنج کردن کامنت دونی و به جون هم انداختن کامنت گذارا از ترفندهای این سه خانوم بوده.

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:36

گلریز جان شاید شما راحت بتونی از کنار تقصیر و فریبکاری همسران اول بگذری اما منی که ماهها بود خواننده اشون بودم و حتی گاهی از وقتم برای مباحثه های منطقی در کامنت دونی اونجا هزینه می کردم حالا واقعا برام سخته که به جای یک عذرخواهی از خواننده ها طلبکار هم هستن. یعنی این خانمهای محترم در زندگی شخصی و واقعی خودشون هم همینطورن؟؟؟ وقتی یک اشتباهی می کنن بجای تصحیحش تکرارش می کنن و به جای عذرخواهی تقصیر رو بر گردن نفر سوم میاندازن؟؟؟ واقعا این منطقیه؟؟

قورباغه سبز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:36

گلریز
منم موافقم که دست از سر سوگند برداریم اما خوب خانم نوشیده اومدن تلویحا ازش طرفداری کردن.

قورباغه سبز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:33

گلریز جان
خانم همسر دوم مهربان در هر حال از آب کره میگیره و هر چیزی رو به نفع خودش برداشت میکنه.
اون کسایی هم که نمیخوان حتی شک کنن که این خانم دروغ میگه نمیشه هیچ کاریشون کرد. چون خودشون رو به خواب زدن.
اونایی هم که میخواستن حقیقت رو بفهمن که فهمیدن.

گلریز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:30

دوستان شما مارادونا رو ول کردید غضنفرو چسبیدید؟؟؟؟به نظرم به جای این شماتتها اصل قضیه رو معلوم کنید با این رفتارهاتون اون همسر دوم مهربان الان با دمش گردو میشکنه چون همه حواسها ازش پرت شده.بی خیال سوگند بشید .میشه لطفا؟؟

اون که تکلیفش روشنه.
به قول نوشیده
کسی که با افتخار می گه من نه عاشقش بودم، نه رابطه ای بود نه چیزی،
زنش اومد گفت زندگی ما خیلی خوبه و مشکلی نداریم فقط من دنبال یکی می گردم باشوهرم 6 داشته باشه

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ....

قورباغه سبز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:30

دخترک
من آخر کامنتم نوشتم که بانو راست میگفت.
منظورم این بود که خانم نوشیده هم به شواهد خودشون رجوع کنن و بدون مدرک از کسی طرفداری نکنن.
در ضمن خانم یاس در جواب یکی از کامنتا نوشته شما به هدفتون رسیدین.
هدف اصلی بانو رو کردن دست حسنا بود که به این هدف هم رسیدو قبل از ماجرای پست لیلی این وبلاگ شروع به کار کرده بود.
خانم یاس شما چی؟ به هدفتون رسیدین؟

اگر من این بانوان را وارد ماجرا کردم برای این بود که وقتی ما داشتیم کارمون را می کردیم و سوگند خانم فضا را مناسب دید به لیلی گفت الان وقتشه. برو پستی که گفتم را بزن.

خیلی هم خوشحال شد که یکی دیگه فضا را واسش آماده تر کرد. چون مدتها بود با داستان خیالی هک ای میل و ... داشت فضاسازی می کرد.

وسط کار سوگند ترسید. حسنا سوگند را تحت فشار گذاشته بود که چرا ایمیل و عکسهای من را دادی لیلی و سوگند بهش می گه اون ایمیلها جعلیه ( حسنا توی پستش نوشت سوگند بهم گفته)

سوگند به خاطر فشارهای حسنا تغییر جهت داد و یه پست هم نوشت و تا می تونست به عسل و نفس و کبوتر فحش داد و وسطش هم گفت من و حسنا دوست هستیم!!

این بود کاری که بعد از یه هفته که دوستاش تو اتاق فکر ازش خواهش کردند انجام داد. سوگند همسران اول را انداخته تو چاله و وقتی بهش گفتند ما را از این چاله دربیار یه پست مسخره نوشت و غیب شد.

وبلاگ ما هم بخاطر این پستهای مسخره از مسیر و هدفش دور شد. من باید می گفتم پشت این پستها و دروغها چی هست. وگرنه از مسیر کارمون خیلی دور می شدم.

بهشون فرصت دادم خودشون بیان بگن.
رفتن یکی یه بیانیه عذرخواهی و غلط کردم نوشتند.
یه کلمه می گفتید سوگند این بازی را شروع کرده و الان هم نیست. هر وقت اومد صحبت می کنیم.

بعد هم که اون بازی پنهان سوگند از سی سی یو ...

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:26

قورباغه سبز در عجبم از شما!! وقتی خود سوگند در وبلاگ حرفی با تو نوشته که خون بالا اوردن و ای سی یو دروغ بوده و در تمام این مدت با دوستش سلماز مشغول رصد فعالیت های بانو بوده اند حالا باز شما از نوشیده مدارک بیماری سوگند رو میخوای؟؟؟ عجب.

خیلی اون وبلاگ خنده دار و مضحک بود
از خجالت درش را تخته کردند

آتوسا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:25

غنچه جون بحث خاصی نبود خب
بازم معذرت میخوام
در ادامه میخوام بگم من وب همسران اول رو خیلی دوست داشتم
براشون کامنت میذاشتم و از مطالبشوم استفاده میکردم
الان یه حس دوگانه دارم با این رفتارای سوگند
نمیدونم دیگه چی رو باور کنم
شما چنین حسی ندارین خانوما؟

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:22

خانم نوشیده از خیانت شما حتی وقتی دروغگویی پرپری درباره فرزندش هم اثبات شد، همون پرپری که در وبلاگتون پیام تسلیت نوشتید و خاطر بسیاری رو مکدر کردید، باز هم برای خواننده هاتون ذره ای ارزش قائل نشدید که عذرخواهی کنید.
برای من اصلا مهم نیست شما یا بقیه بخاطر حرفهام چطور راجع به من فکر کنید اما حرفم رو میزنم چون فکر می کنم شما چند نسوان محترم که اینقدر راحت با افکار خواننده ها میتونید بازی کنید و اینقدر اتاق های فکر پس و پیش دارید و هزار و یکجور فرافکنی می کنید تا فقط یک کلام عذرخواهی نکنید از کجا معلوم که اون پستهای همدلی با صغری و کبری که در وبلاگتون نوشتید دروغ نباشه؟؟؟ و نویسندش خودتون نباشید؟؟ با اینهمه چیزهایی که این مدت من نوعی بعنوان خواننده از شما دیدم و خوندم واقعا چنین چیزی از شما و دوستانتون هیچ بعید نیست.

قورباغه سبز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12:20

خانم نوشیده در مئرد قسمت آخر کامنتتون با شما موافقم. قطعا هم احتمالاتی که یک نفر مطرح میکنه میتونه درست نباشه (مثلا در مورد سوگند) اما اگه شواهد دیگری هم رو بشه چطور. من خودم از اون دسته کسانی بودم که فکر میکردم سوگند به دلیلی تو بیمارستان هست. اما این بازیها و وبلاگ حرفی با تو و پست آخرش کاملا آدم رو به شک میاندازه که همچین اتفاقی افتاده باشه. اگر شما نظر دیگه ای دارین حتما شواهدی هم باید داشته باشین.
اتفاقاتی که چند روز گذشته افتاد نشون میده که بانو در مورد سوگند راست میگفت.

خیلی وکیل باحالیه
می گن وبلاگ ما را می خونه
کاش کامنت هم میذاشت

آقا / خانم وکیل
سلام
خسته نباشید!

مامان منگولا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 11:58

برای حفظ آبروتون فقط باید اشتباه خودتون رو بپذیرید و بیشتر از این با سفسطه بازی از اینی که هست بدترش نکنید!

مامان منگولا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 11:55

نویسندگان همسران اول قبول کنید سوگند و حسنا بد بازی رو با شما راه انداختن و شما که میانه این بازی متوجه دروغهای اونها شدین راه رفته رو اشتباه تر رفتید و با دروغ و فریب احساسات چند صد خواننده رو به بازی گرفتید که مثلا" بگید سوگند راستگو هستش و البته در حق حسنا هم اجحاف شده!!! و شما نباید قضاوت می کردید!! مگه کار شما قضاوت دروغهای زن دومی ها نیست؟!!!! حسنا تافته جدا بافته هست و یا چون دوست سوگند بوده باید مبرا از نقد و بررسی باشه!! چند بار تا حالا مچ حسنا از دروغگویی هاش گرفته شده که شما و امثال شما کلا" بی خیال این قضیه شدین
شاید در خور شأن و شخصیت شما همون سوگند باشه که اول شما رو فریب داده بعدش در ادامه فریبکاری و پاک کردن گندهاش یه وبلاگ کذایی زده و با فحش ها و ناسزاگویی هاش حسابی از خجالت شما دراومده!!! و حالا که آی پیش لو رفته گفته کار وکیلش بوده!!!

سوگند به همسران اول پیشنهاد داد که بیایید حسنا را رسوا کنید
من مدارکش را بهتون می دم

وگرنه این گروه اهل همچین برنامه ای نبودند
این همه مدت دارند می نویسند همچین چیزی دیده بودید ازشون؟

سوگند گولشون زد

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 11:39

خانم نوشیده هممون خوب میدونیم اگر بانو توسط استت وبلاگ حرفی باتو پی به مدیریت اون توسط سوگند نبرده بود حالاحالاها شما و دوستانتون خواننده ها رو با خون بالاآوردن سوگند سرگرم می کردید و هر روز دوره دعای توسل راه میانداختید!!! اما وقتی دست سوگند و دروغگوییش رو شد این دروغگویی دو حالت داره:
یا اینکه شما هم مثل همه فکر می کردید واقعا سوگند بیماره و به همین خاطره که در وبلاگ همسران اول حسنا رو مقصر خون بالاآوردن سوگند دونستید و گفتید همسر سوگند گوشیش رو خاموش کرده... که در این حالت یعنی سوگند حتی شما رو هم فریب داده... پس در این صورت بجای دفاع از این رفتار اشتباه بهتر بود از خواننده ها یک عذرخواهی می شد و تمام.
اما حالت دوم اینه که شما از همون اول اطلاع داشتید که خون بالا اوردن و آی سی یو فقط سیاه کاریه و همش دروغه و صداتون در نیومد. که در این حالت دیگه حرفی برای گفتن از جانب شما باقی نخواهد موند.

وکلا از من مدرک می خوان
اما من فکر می کنم حالت اول درسته.

با توجه به آن چه در وبلاگ ما 5نفر گذشت
کاملا مشخصه که سوگند 4 نفر را فریب داده
جالب این که از رو نرفته و هنوزم قایم شده و می گه اینها کار و کیلم و شوهرم هست و من همچنان در سی سی یو هستم

شوهر به این فداکاری
بیکاری
خاله زنکی
به عمرم ندیده بودم
و نشنیده بودم

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 11:34

سرکار خانم نوشیده از خیانت شمایی که در انتشار رمز وبلاگها ید طولایی دارید مضکحه در مورد عدم رعایت حریم خصوصی به بانو شاکی بشید.

گلریز یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 11:32

خانم نوشیده از خیانت شما هم تو این بازی بودید؟

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 11:31

خانم نوشیده از خیانت شما اگر ذره ای جسارت که نه، ذره ای برای حقوق خواننده هاتون ارزش قائل بودید وقتی پست رد همسران اول نوشتید نظراتش رو غیرفعال نمی کردید.(مثل کسیکه در خونه ای رو میزنه و در میره!!!) بعد حالا خودتون و دوستانتون را افتادید این وبلاگ و اون وبلاگ بیانیه نوشتن که چی؟؟ هر روز یک وبلاگ می زنید. شما بهتر بود پای اشتباه و دروغ بزرگ خودتون و دوستانتون می ایستادید و یک عذرخواهی کافی بود. حالا طلبکارم هستید از خواننده ها و بانو؟

دخترک یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 11:25

خانم نوشیده از خیانت فعلا که بانو نیستن تا جوابی درخور به شما بدن اما من از طرف خودم به شما میگم شما بهتره به جای این کامنت یک کامنت عذرخواهانه از خواننده هاتون می نوشتید که ده روز تمام اون ها رو با نگران کردن برای بیماری دروغین سوگند سرکار گذاشتید. خواننده هایی که چند شبانه روز بخاطر بچه بازی و بازی های وبلاگی شما و بیانیه پشت بیانیه نوشتن شما چند خانم محترم اعصابشون بهم ریخت و از طرفی نگران سوگند در ای سی یو دروغین بودن و از طرفی تمام این مدت با حرفهای ضد و نقیض شما و دوستانتون سردرگم بودن. شما حتی جسارت و شهامت اینکه در وبلاگ خودتون(همسران اول) بنویسید که ده روزتمام به همه خواننده هاتون در مورد بیماری سوگند دروغ گفتید ندارید حالا حرف از شهامت می زنید؟

نوشیده از خیانت یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 11:09

سرکار خانم بانو قرار نیست هرچی شما بگید درست باشه.

یا هرچی تصور میکنید. انسان باید خیلی کوته فکر باشه که فکر کنه با بستن وبلاگ شما شما رو محو کرده. اونهم وقتی که از قبل این یکی و معرفی کردید.
پس لزومی نداره بخوام گزارش بدم. اصولا از این کارها خوشم نمیاد. نه گزارش دادن نه سرک کشیدن توی وبلاگ خصوصی دیگرون. من اینقدر رک و صریح هستم که بیام رسما اعتراض کنم نه اینکه گزارش شما رو رد کنم.
پس گاهی خوبه زیادی به افکارتون مطمئن نباشید.
=============
من همین جا از خودم و شعور و شخصیتم عذر خواهی میکنم که فکر کردم یک ادم سیاه میشه قهوه ای کرد.
از خودم عذر میخوام که فکر کردم خانمی که تمام افتخارش با اجازه امدن برای تمایلات جنسی یک مرد چیزی واسه از دست رفتن داره.

خانمی که تمام افتخارش با اجازه امدن برای تمایلات جنسی یک مرد چیزی واسه از دست رفتن داره.

مامان منگولا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 07:52

بچه ها خیلی خوشحالن محمدطاها پیدا شده

ترمه یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 07:44

سلام دوستان
مث اینکه دیشب ما نبودیم کلی اینجا گپ و گفتگو برقرار بوده . ولی سعی کنین از موضوع خارج نشین . الان حسنا وسوگند خوشحال شدن از اینکه اون همه افشاگری پاک شد . اینجا هم که هنوز صاحبخونه پیداش نیست ظاهرا

کسی خبری از بانو نداره ؟

سمیرا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 02:43

"پاسخ:ملیسا جون چرا این حرفها رو میگی ؟ناراحت فکر میکنی من اصلا به این حرفها فکر نکردم یا این جمله ها توی ذهن من نیومده ؟ یا این که من به فکر نگرانی پدر و مادرم نیستم ؟ اصلا قضیه گرفتن زن سوم نیست "

پاسخ: ملیسا جان این حسنا یک پیر مرد بی عقل پیدا کرده که بتواند سر کیسه اش کند الان کل زندگی پدر مادر حسنا به اندازه خانه و ماشینی که از این مردک با اجاره چیزش گرفته نمی شود.
ناراحتی پدر مادر اینها کلی هم خوشحالند با چیز دخترشان چیرهایی دیدند که به عمرشان خوابش هم نمی دیدند
ملیسا جان همسر زن سوم بگیرد مگر اهمیتی دارد مهم پولی که حسنا ازش می تیغد بزار چند زن بگیرد چه بهتر اگر این حسنایی که ما می بینیم با یک صفحه کیبورد همه را به جان هم انداخته است تو زندگی واقعی هم همه زنهای همسر را به جان هم می اندازد تاخودش از آب کره بگیرد.
در هر صورت حسنا عاشق پول همسر نه خود همسر همه این حرفهایی که تو وبلاگش می نویسد برای دست به سر کردن منتقدین اش است.
عزیزم حسنا نیت کرده تا آنجایی که می تواند با چیزش ترقی کند

پیف پاف یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 00:59

سلام علیکم
میبینم که فیلترت کردن
دستشون دردنکنه
کلا اینجا هرکس زورش به اون یکی نمیرسه گزارش ردکردنم چیز خوبیه

آتوسا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 00:44

الهییی
خدا بیامرزه
ایشالا هر مشکلی داری زود حل شه
خدا مشکلات همه رو زود حل کنه
بیا منتظریم
شب بخیر همگی

یه وکیل یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 00:40

من حالم زیاد جالب نیست ، فعلا دوستان.
هانی فردا جوابتو می دم
فکر کنم فردا باید برم تشیع جنازه

آتوسا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 00:32

وای مریم چه چیز باحالی گفتی
آخه حسنا کاری نمیکنه
سوگندم دود شده رفته هوا
ما مجبوریم بازی کنیم تا بانو بیاد یه حرکتی بزنه اینارو بیدار کنه
حس این آدمایی رو دارم که تحصن میکنن

hani یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 00:31

یه وکیل جون من یه سوال داشتم ازتون
کسی که به یک نفر از اقوامش وکالت تام الاختیار داده باشه آیا اون وکیل میتونه بدون اجازه و به سرف داشتن وکالت نامه بره مهریه رو ببخشه یا از مقدارش کم کنه؟؟؟
اگر اون شخص بخواد این وکالت نامه رو فسخ کنه آیا باید اون وکیل هم حضور داشته باشه و رضایت به فسخ بده؟؟؟؟

hani یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 00:14

بچه ها یه خبر خووووووووووووووووب
وبلاگ خانواده محمد طاها نوشتن که محمد طاها کوچولو پیدا شدهههههههههههه

آتوسا یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 00:00

در حال بروزرسانی وکیل جون
یه کم دیگه باز نگاه کن
من
چند جا زدم همه با روز رسانی زده بودن

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:48

قورباغه سبز
سلام عزیزم ببخشید اگه دیر جواب دادم
رفتم اومدم الان کامنت دیدم
شما به خوشگلی خودتون ببخشید

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:47

یه وکیل
یک ضرب المثل میگه
از آقایون در آمدشون نپرس از خانم ها سن شون

مینا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:47

سمیرا جون من پدرم یک مدت کوتاهی کارمند سپاه بودند در اوج جنگ ،،،دقیقا بخشی از وظایفشون در ارتباط با خانم شهدا بود همونقدر که شما زنهای شهید رو دیدین که تنها سر کردن من خیلی از دوستان پدر رو دیدم که با همین خانمها تجدید فراش کردن !!!پس ملاک زن شهید بودن یا نبودن نیست،،،ولی کاملا موافقم که ادم خودش باید یه خطای قرمزی داشته باشه ،،،،که خوب یکیش همین زن دوم شدنه !!!!بهرحال من هم یک بار جدا شده ام و ازدواج مجددداشته ام ،،،بین ازدواج اولو دوم هرگز هرگز مرد زن داری به من نزدیک هم نشد ،،،اصلا وارد رابطه نمیشدم ،،،،خوب فک میکنم ادما و تحمل و خویشتن داریشون فرق میکنه ،،،،اگه من میگم کاش قانون بشه تفکرم چیزی مثل کمربند ایمنی است ،،،،دیدین از وقتی قانون شده چقدر تفکرمون درمورد بستنش نهادینه شده ،،،قبلنا هم میدونستیم باید بسته بشه ولی چند ساله واقعا هممون خودمونو بهش ملزم میدونیم ،،،گلریز خیلی دوس داشتم جوابتو درمورد بانوی ٥٠ ساله که زن ٢٧ میگیره بدم ولی اینجا نمیشه چون احتمالا بعضی دوستان منو با شمشیر نصف کنن

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:46

غریبه
تو گفتی از حسنا دیگه نگیم
یادت باشه همین حسنا بود که ما رو دور هم جمع کرد
دلت میاد باهاش این کار کنی

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:44

hani جان عزیزم
تو دوست نازنین منی
فکر کنم همون موقع که من داشتم کامنت شما هم کامنت می نوشتی همزمان شد

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:41

تنت دربغل کسی و دلت


پیش دیگری...


هزارخطبه هم که بخوانند،


باز"خیانت"است!

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:39

یـــکی از همیـــــــن روزهــــــــــا
بایـــد خدا را صدا بــــــــــزنم
یک میــــــــز دو نفــــــــره
دو صنـــــــــدلــی
یــــــــکی مـــــــن
یـــــــــکی خــــــدا
حــــــرف نمـــــــیزنم
نـــــــگاهم کافیــــــست
میـــــــــدانم
برایـــــــــم اشــــــــک می ریــــــــزد!!

سمیرا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:37

میناپس این همه زن شهید کی بعد از جنگ داشتیم یا زنهایی که شوهرشان فوت کردند چیکار میکنند.
ما در قوام دور نزدیک8 تا زن بیوه داریم که بعد از رفتن همسر با پدر ومادرشان زندگی می کنند وکسی از گل هم کمتر جرات بهشان بگوید
همه اینها بسته به ذات آدم دارد باید آدم به طرفش رو بدهد که جرات کند پیشنهاد وحرف اضافی بزند

آتوسا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:31

نه بابا پیشم نشسته تماشا هم میکنه اینجارو فیلمم میبینه
زن دوم گرفتی؟
بچه ها من میخوام به حسنا میل بزنم بگم هیجانی کنه داستان رو یکم

مینا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:28

من فکر میکنم مشکل ما ادمها نیستند ،،،طرز نگاه و فکر است و واقعا راحله جان من فکر نمیکنم قانون گذار به رضایت زنها فکر کند ،،،متاسفانه نمیتونم اون چیزی که تو ذهنمه بگم ،،،،ولی تصورم اینه تمام اینها ریشه در جامعه عقب مانده و نااگاه ما دارد که ما داریم یکی از بدترین دوران گذارو رد میکنیم ،،،مردانمون رابطه بدون ازدواج و همخانگیو فکر باز میخواهند ولی موقع ازدواج ننه جانشان را میفرستند رقیه دختر ١٦ ساله حاج عباس که دست احدی بع او نخورده را برایشان بگیرد و زنانمان حق ازادی و کار و طلاق میخواهند ولی بدشان هم نمی اید یک مهریه ١٠٠٠ سکه ای هم پشت قباله شان باشد برای روز مبادا!!!!!این است که یه زن بیووه و تنهاانقدر ازارمیبیند که به هر ریسمانی چنگ میزند گرچه توجیه درستی برایش ندارد،،،،

سمیرا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:27

لایک ساره

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:23

مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد...


محمد طاها پیدا شد و به آغوش خانواده بازگشت...



اخبار تکمیلی فردا عصر به اطلاع میرسد




http://www.92329.blogfa.com/

گلریز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:21

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:21

مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد...


محمد طاها پیدا شد و به آغوش خانواده بازگشت...



اخبار تکمیلی فردا عصر به اطلاع میرسد




http://www.92329.blogfa.com/

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:18

ادمها فقط آدم هستند...

نه بیشتر و نه کمتر...

اگر کمتر از چیزی نگاهشان کنی آنها را شکسته ای!!

و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی، آنها تو را میشکنند!!

راحله شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:14

مینا جان قانون گذار به رضایت زنها نگاه میکند
واقعا چند درصد زنها تو ایران حاضرند از حق مهریه بگذرند اما به جاش حق طلاق و حضانت را بگیرند.
البته این مشکل به زنها مربوط نیست چون 80 درصد بازار کار در اختیار کامل مردهاست ویک زن اگر همه این حقوق داشته باشد چون از شانس مساوی برای اداره زندگی خانواده برخوردار نیست این حقوق به درد نمی خورد.
تنها کاری که می شود این است که زنها به درس خواندن جدی و کار آفرینی روی بیاورند و اول توانمند شوند
نه اینکه مثل حسنا وبلاگ بزند از شهرستان آمدم طهران و کار رسمی گرفتم چطوری؟ با یک پسر دوست شدم و با مخالفت خانواده پسر ازدواج کردم.
صاحب خانه بالا شهر سفر خارج و ماشین خوب شدم چطوری؟ زن یک مرد متاهل شدم و هر روز باعث جنگ دعوا هستم مهم این است که منافع ام تامین می شود

مشکل طرز زندگی حسنا است که با چیز می خواهد پله های ترقی طی کن. نه باصبر وتلاش

قورباغه سبز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:11

سلااااام غنچه


آتوسا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:10

من معذرت میخوام
منو شطرنجی کنین کامنتامو
وکیل جون او آیکون یعنی تموم کرده طرف یا سکته زده یا شکه شده رفته تو کما فکر کنم

ساره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:09

بانو جون من اصلا بلاگ اسکای رو دوست ندارم خوب پس تکلیف شکلک مورد علاقه حسنا چی می شه؟جاش خیلی اینجا خالیه.

ساره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:06

تا وقتی امثال حسنا در این کشور باشن هیچوقت فانون تغییر نمی کنه . یعنی انتظار داریم کی بیاد قانون رو عوض کنه وقتی خودمون به خودمون رحم نمی کنیم. خندم می گیره وقتی می شنوم یکی می گه کاش قانون عوض بشه. حسنا هم زیاد این جمله رو به کار می بره برای توجیه خودش

یه وکیل شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:06

دوست پسر

این ایکون چیه ؟ نمی تونم بفهمم چه حالتیه ؟

آتوسا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:05

ندیدم مارکش رو دیگه
اما از آیفون گنده تر بود صفحش
اندازه این سامسونگ جدیدا

گلریز به مینا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:04

شما کاملا درست میگید.اما عقل شما قبول میکنه که یک زن نزدیک به 50 سال بره و برای مرد پنجاه و خورده ای سالش یک دختر 27،28 ساله بگیره؟به نطرتون این زن که اینقدر زرنگه و خیلی به منافع مالی خودش فکر میکنه حاضره یک میراث خور اضافی بیاد تو این رابطه؟بالاخره یک دختر 27،28 ساله که نمیتونه به پای این پیرمرد بسوزه و هیچ وقت باردار نشه.عقل شما اینو باور می کنه؟؟؟؟؟

[ بدون نام ] شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:03

اتوسا جون مارکموبایلش چی بود ؟ایول دختره !!!باید جلوتر میکوبیدش به زمین هزار تیکه میشد تا حالش جا می یومد مردک هرزه!!!

رسا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:02

"اسخ: زهرا جون سونامی خرید پوشک شیشه پستونک چینی و شب بیداری اش مشکلی نیست اونها که در اصل تغییر آب و هوا محسوب میشه منظور من از سونامی ،عکس العملها بود "

مگر شرط خانم اولی این نبود که بچه دار نشود چرا این جسنا بعد یک سال دبه کرده است؟
همین کارها را می کند خانم اولی دم به دقیقه به باباش زنگ می زند. این زنک آمده که سرویس بدهد.
فکر می کند یارو بهش دوقرون پول می دهد مثل این اشغالگرها می خواهد زیر زیرکی همه چیز صاحب شود

یه وکیل شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:01

من که نمی تونم اروم بشینم چی ؟

آتوسا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:00

گلریز جون چیکار کنیم؟
خبری از سوگند و لیلی و بقیه نیست
حسنا هم که حرف خاصی نزده
بیکار شدیم

[ بدون نام ] شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:00

راحله جون تو شرایط طبیعی بله شما درست میفرمایید ،،،ولی کلا من نودم دقیقاتو فامیلمون دیدم زنی که به دلیل یه بیماری عفونت شدید وحمی و همچنین صرع اصلا مایل به رابطه با همسرش نبود و میترسید هیجان ناشی از رابطه عمرشو کوتاه کنه و بیماری صرعشو شدیدتر ،،،،و اصرار مبرم به ازدواج دوم همسرش داشت و من که میگفتم بهش داری حماقت میکنی میگفت اون اگه با ١٠ نفر دیگم باشه یه بوسه معمولیه من ارزشش واسش هزار برابر بیشتره ،،،بذار بره که بعد که برگشت فک نکنه داره وفاداری و فداکاری بیش از حد میکنه!!!!البته بهرحال اون اقارضایت به ازدواج مجدد نداد و هنوز هم درکنار هم هستن ،،،اینه که میگم من دیدم و شنیدم ،،،،ای کاش به جای حسنا و امثالش که معلول هستن دنبال علت باشیم !!!!!و ای کاش قانون کشورمون عوض بشه ،،،،

گلریز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 23:00

اروم بشینید تا بانو بیاد.

hani شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:58

چه سوتی ای دادم خخخخخخخ

آتوسا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:48

بچه جا داره از خاطره ای که امروز برام ساخته شد براتون بگم
تو پارک وی در راه منزل تو ترافیک بودم بعد ماشین جلویی رانندش تا کمر اومده بود بیرون به ماشین بغلیش که ٢ تا دختر بودن شماره میداد
هول شده بود حسابی گوشیش رو داد دختره فکر کنم شمارش رو بزنه براش تو گوشیش بعد چراغ سبز شد دختره گاز داد رفت
مردک پیری پیاده شد کلی دوید! میگفت گوشیم رو بردن!
واقعا از شدت هول شدت عقلش نگفت ندم گوشیم رو!
اگه خودم نمیدیدم کسی برام تعریف میکرد عمممرااا باور نمیکردم اینچنین حماقتی رو!

راحله شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:47

مینا جان متاهلی؟
برو وبلاگ جامعه ومن را بخوان یک خانم دکتر جامعه شناس است که در مورد آسینهای زنها مطالعه کرده است
نتیجه اش این است که اکثر خانمها حاضرند بمیرند ولی همسرشان زن دیگری را به زندگیشان وارد نکند.
آدم محال است کسی را که دوست دارد به همین راحتی باکسی تقسیم کند

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:46

مبینا لایک داری

سحر شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:43

لایک برا غنچه و شکلکاش

رسا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:41

"پاسخ:آقا رضا ممنون از شما که نظرتون رو گفتید لبخند"
بچه ها اینجا را دارید حسنا باز دوباره یک مرد دید توهم برش داشت نیشش تا بنا گوش باز شد.
عقده توجه مرد

رسا
داشتیم؟

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:40

وکیل جان این چه آواتاریه گذاشتی ادم یاد شب اول قبرش می افته

مینا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:39

سلام ،،،من با وبلاگ سوگند و بقیه کاری ندارم ،،،چون کلا نمیخونمشون ،،،فقط حسنارو میخونم ،،،فک میکنم شما به ماجرا زیادی بدبینید ،،،قطعا اشتباه کرده که زن دوم شده ،،،بارها گفته و منم حرفاشودرمورد اینکه پول همسر ملاکش نبوده یه شوخی میدونم ،،،ولی فکرو عقل سلیم بهم میگه خانوم اول واقعا اجازه داده،،،بعضی زنا حسشون اینه که اگه شوهرشون ١٠ تا زن هم بگیره اونا ملکه خواهند موند ،،،فک کرده شوهرش بعد از یه مدت میگه اه اه خوشم نیومد !!!مزه تو بهتره !!!حالا دیده اینطور نیس و یه زن جوون بامزه و شوخ قاب همسرو دزدیده حالا پشیمونه!!!!شاید هم من اشتباه میکنم،،،امیدوارم هیچکس هیچوقت خیانتو تجربه نکنه چه خودش اجازه بده چه نده !!!

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:38

سبز سبزم ریشه دارم
من درختی استوارم

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:35

از حسنا بکشید بیرون بسه دیگه! اه

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:33

بانو این خودتی؟
غنچه اون که ثبت جهانی شده عزیز..
چه زشتم هست!

hani شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:33

غنچه جون دستت درد طلا نکنه پَ من اینجا بوقم؟؟؟؟

یه وکیل شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:29









غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:26

هورا
غریبه هم اومد
سریع هم آیکون مورد علاقه ات پیدا می کنی
به نامت ثبت شد

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:25

یه وکیل
خوب من کم کم داشتم خجالت میکشیدم از آیکون بازی خوبه تنها نیستم

غریبه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:24

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:24

گلریز جان
عزیزم امکان نداره تو ایران یه همچین اتفاقی

یه وکیل شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:23

من عاشق این ایکون شدم



غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:20

خوب آتوسا هم اومد

آره منم دلم آیکون بازی می خواهد

گلریز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:20

چرا بانو نمیاد؟نکنه د س ت گ ی ر ی کردن ازش؟//

آتوسا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:19

دلم میخواد هی آیکون بذارم اصلا با آیکون بحرفم

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:16

قیافه حسنا در حال کامنت خواندن کامنت های ما همین الان
سلام حسنا

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:14

عاشق آیکون های بلاگ اسکای

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:12

قیافه سوگند تو اتاق فکر
قیافه سوگند بعد از باز شدن وبلاگ بانو
قایافه سوگند تو آی سی یو
قیافه سوگند بعد از افشاگری فایل ها
قیافه سوگند وبلاگ حرفی باتو می نوشت

قیافه سوگند بعد از پیدا کردن آی پی
قیافه سوگند موقع بستن وبلاگ بانو
قیافه سوگند الان

اینا هم ما هستیم

خیلی قشنگ بود غنچه
مرسی

شهره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:08

"زاهاراجون گل ۱۱:٢۱ ‎ق.ظ - شنبه، ٢٦ امرداد ۱۳٩٢
سونامی ؟خندهقهقههدختر چی میگی اینقدر ناامید نباش خندهقهقههالبته بدم نیست تو این اوضاع خشکی هوا وشلم شوربا ی اقتصادی گلی به جمال سونامی گاهی وقتها ازدست تو میمیرم از خنده منوببخش بچه داری با اینکه شیرینه شب بیداریها ومسئولیتش یه پاسونامیه اصلا اون نه ماهش از سونامی بدتره دیگه کاری به حاشیه هاش نداشته باش تازه با این تحریم میدونی پوشک چنده دیگه بسته ای نیست دونه ای میفروشندبا اینهمه شیشه پستونک چینی که اومده خدا نکشتت حسنا قهقههقهقههقهقهه
پاسخ: زهرا جون سونامی خرید پوشک شیشه پستونک چینی و شب بیداری اش مشکلی نیست اونها که در اصل تغییر آب و هوا محسوب میشه منظور من از سونامی ،عکس العملها بود ابله
حسنا بانو - ٢٦/٥/۱۳٩٢ - ٢:٢٥ ‎ب.ظ"

زنک اویزون توقع داره زیر پای بچش گاو و گوسفند هم بکشند!

شهره جان
هی می گه فکر کنم فکر کنم
همین را می گه دیگه

خودش که توی کامنت های آخر گفت رفتنی نیست.
اوایل می گفت اگه کسی هم باید بره من هستم. خانوم اولی بمونه
حالا می گه من کجا برم. مگه دل کندن الکیه؟

از اونور می گه باید در مورد بچه دار شدن فکر کنم
فکر چی؟
اینکه هزینه هاش را می تونید بدید؟
این که تو هنوز 20 سالت نشده و بچه دار شدن برات زوده؟
باباش خیلی جوونه و بهتره یه دو سه سال صبر کنید؟
فاصله سنی اش با خواهر 20 سالش کمه و یه کم دیگه صبر کنید بهتره؟

فکر فکر که می گه
منظورش اینه که فکر کنم چطوری این کلک بعدی را سوار کنم
چطوری شوهره را خر کنم
جواب پدرشوهر مادرشوهر را بدم
خانوم اولی را چیکار کنم؟
فکراش ایناست
کسی که می خواد کلک سرهم کنه و بزنه زیر قولش و ... باید فکر کنه دیگه.

شهره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:05

"میگن یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایان هستش.خ.اهر من خودت رو راحت کن از این زندگی.همش غم و غصه ، چه سودی داره برات اخه.هم خودت راحت میشی هم پدرو مادرت که این همه عذاب میکشن از سختی کشیدنهای تو.باز تصمیم با خودته و زندگی مال تو.ببخشید که دخالت کردم.

پاسخ:آقا رضا ممنون از شما که نظرتون رو گفتید لبخند خوب معمولا جملات کلیشه گفتنش راحت هست و اجرا اون در زندگی نیازمند خیلی اما اگرها . هیچ وقت نمیشه تضمین کرد که نوع دیگری از زندگی غم و غصه ای نداشته باشه و مشکلاتی ."


بدون شرح!!!

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:04

بانو جون اجازه بده اینجا تابلو اعلانات باشه

نگار جون ممنون کامنت های دیشب نخوندی ؟ ؟؟ پست جدید حسنا تحلیل کرده بودم بگذار بریم سر خونه زندگیم دوباره شروع میکنم

خوشحالم دوباره همه رو مببینم شادی پریناز یه وکیل راحله گلریز مامان ها غازغازک و منگولا قورباغه سبز نگار بهار مارال دخترک سمیرا نیک شاپرک ساره یما شهره ننه جون ترمه مریم م نارین یه دختر ترمه سحر نعیمه جغد
همه نوشتم یا کسی هم جا افتاد ؟
خدا رو شکر 80% هستیم

گلی یزدانی غریبه مینو اگه اومدید حاضر بزنید خانواده را از نگرانی در بیاورید
اگر هم دوباره فیلینگ شد که من خوم شاید یک حرکتی کردم
دیگه نمیشه
تو گوگل بانو هستم همسر سوم سرچ کنید
بانو جونم شما هم باهمین اسم همیشه وبلاگ بساز

شهره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 22:04

"ملیسا۸:٥۱ ‎ب.ظ - جمعه، ٢٥ امرداد ۱۳٩٢
حسنا جان من دلم واسه بابات می سوزه..باور کن بازم شانس خوب سراغت میاد و خوشبخت می شی..یک زندگی که لیاقتشو داشته باشی..بنظر منم هر وقت طلاق بگیری راحت شدی...این چه زندگی هست که همش روت فشار روانی باشه..یکبار به خودت میای که نه سایه پدری هست نه مادری که حمایت کنه و سنت رفته بالا با یک تن رنجور و روح خسته..بیا از این زندگی بیرون..کسی دو تا زن بگیره حتی با اجازه زن اول ، زن سوم هم میگیره..بچه دار بشی همه این سختیا را با بچه تحمل کنی..میدونی بچه داری وقتی شوهری پیشت نیست چقدر سخته. درست فکر کن تو از این زندگی بیای بیرون برنده هستی و اونا را ولشون کن به حال خودشون..زندگی اره بیار تیشه ببر نیست. زندگی عشقه و واقعا همسرت ازت حمایت نمی کنه..من هر چی خاطراتتو می خونم می بینم این مرد دنبال زن اولشه و تو عروسکی هستی ..نذار شخصیتتو بازی بدن..تو چه میدونی وقتی شوهرت تو بغل زن اوله در مورد تو چی می گه..حرفای خواهر شوهرت و اومدنش به افطاری همش معنی دار بود..چرا شوهرش نباید خبردار بشه..چون زشته ؟ عیبه؟ چرا اجازه میدی لهت کنند..از این رویا بیا بیرون. شخصیت وابسته یک شخصیت بیمار هست. برو پیش مشاور کمک بگیر . بهت یاد میده اعتماد
پاسخ:ملیسا جون چرا این حرفها رو میگی ؟ناراحت فکر میکنی من اصلا به این حرفها فکر نکردم یا این جمله ها توی ذهن من نیومده ؟ یا این که من به فکر نگرانی پدر و مادرم نیستم ؟ اصلا قضیه گرفتن زن سوم نیست . بگیره هم فرقی به حال من نداره . چون در اون صورت برای زندگی خودم تصمیم میگیرم و کاری رو میکنم که منطقی هست . توی این زندگی هم به نظر شما درست هست که در کل خانوم اولی و بهار رو رها کنه و اهمیت نده ؟ اونطوری باشه من دیگه عروسک نیستم ؟ اونطور باشه که زن و بچه اش رو ول کنه و فقط با من باشه نشانه عشق و علاقه محسوب میشه ؟ حمایت از من محسوب میشه ؟من اینطور فکر نمیکنم . هر چیزی به جای خودش نباید باشه ؟
حسنا بانو-٢٦/٥/۱۳٩٢-۱۱:٤٥ ‎ق.ظ
پاسخ:اتفاقا همسر از اون آدمها هست که از حرف زدن در مورد طرف مقابل دوری میکنه . نه وقتی پیش من هست حرف زیادی میزنه و نه وقتی پیش خانوم اولی . اگر هم حرفی هست بدگویی نیست گفتن جریان هست . اگر جریانی و مساله ای باشه . اگر نباشه که هیچی . برای خواهر شوهر هم من اومدم و توضیح دادم که جریان چی هست و چه ربطی داره که شما اینطوری میگی؟ اتفاقا فکر میکنم شما زیادی ایده آل گرا هستی . اگر همون اول به من میگفتی جدا شو تنها زندگی کن ،واقعی تر بود . این ایده آل گرایی شما در اومدن شانس خوب و خوشبختی از اون حرفها هست . گیرم شانس خوب هم باشه . دل آدم همینطوریه که دل ببنده و دل بکنه و باز بره جای دیگه دل ببنده . اگر برای شما طبیعی باشه برای من نیست .خنثی یک بار تجریه فوت پسرک رو داشتم و درهام هنوز همراهم هستند . دوباره بلند شدم و زندگی کردم . میدونم میشد زندگی بهتری رو انتخاب کنم ولی زمان به عقب برنمیگرده . هر بار نمیتونم بیفتم و دوباره بلند بشم . اگر قرار باشه زندگی نکنم زندگی دوباره و دیگری رو هم نمیخوام
حسنا بانو-٢٦/٥/۱۳٩٢-۱۱:٥۱ ‎ق.ظ"

بعضی خواننده ها چه خوش باوند.بابا جان حسنا چهارچنگولی به اوموال اون مردک هرزه چسبیده هیچ جا هم نمیره.تا کسی هم میگه جدا شو میگه من نمیتونم از دلم بگذرم.تو مگه برای دل و قلو دادن اومده بدوی؟مگه از اول بهت شرح وظائف ندادند؟حالا موندی طلبکارم هستی؟تازه از شوهر عوضیت هم دفاع میکنی؟

hani شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:58

Hello Guys

به
هانی خودمون

سمیرا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:54

من حسنا را نمی خوانم اگر کسی حسنا را خوانده است و امروز حرف زیادی زده بیاید اینجا بگید جوابهای همه کس کش تحویلش دهیم

یک ماهی می شه که دیگه هیچی ننوشته
هی می گه یه چیزی می خوام بگم بعدا می گم
پستهاش همینه

شهره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:53

"پری ناز٥:٠٠ ‎ب.ظ - جمعه، ٢٥ امرداد ۱۳٩٢
سلام خوبین؟
ببخشیدا به نظر من حضور یه نی نی جو رو عوض می کنه نیشخند
پاسخ:سلام پریناز جون ممنون ازت بغلماچ عوض کردن جو که چه عرض کنم به نظرم میاد اگر حضور ی پیدا کنه در این حد جو رو عوض میکنه که تبدیل به طوفان یا سونامی بشه خنثی
حسنا بانو-٢٦/٥/۱۳٩٢-۱٢:۱٢ ‎ب.ظ"

حسنا جون خداروشکر بدجور مثل سگ از خانوم اولی میترسی.خوب دمت رو چیده بچه دار نشی ولی توی عفریته هر دفعه خبر رو به گوشش میرسونی و تنش رو میلرزونی.

شهره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:51

"هویج بانو٤:۳۸ ‎ب.ظ - جمعه، ٢٥ امرداد ۱۳٩٢
خدا به خیر بگذرونه
چه اعصاب ردیفی داره این خانوم اولی! بیکار نمیشینه

پاسخ:هویج بانو جون بد جور هم اعصاب و خوصله داره متاسفانه اوه
حسنا بانو-٢٦/٥/۱۳٩٢-۱٢:۱٤ ‎ب.ظ"

خدایا این ملت مثل اینکه اصلا نمیفهمند حسنا بر سر اون زن و زندگیش چی اورده.ناراحتند چرا از دست این زنک به پدر فرهیختش گلایه کرده

هویج بانو جون
ایشالله تجربه خانم اولی در 45 سالگی براتون تکرار بشه
ببینم شما چقدر ردیف می مونی و با هووت خوش می گذرونی

نگار شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:35

حسنا کیبورد به سر های های
این خبر به سوگند ببر های های
بگو گرفتارم
که سوگند دارم
بگو برگرده
خالی ببنده
چشم به راهشی تو

شادی شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:16

دخترک عزیز (ادامه)
اگه حسنا ننویسه فقط یک فیلم از وسطاش دیگه پخش نشده
ولی اگه همسران اول ننویسه، یک وبلاگ خوب و مفید که می تونست کمک زیادی به زنها و دختران جوان بکنه از بین رفته

بهار شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:15

منم حاضر

شما هم خوش اومدی

شادی شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:14

دخترک عزیز
وبلاگ حسنا با همسران اول قابل مقایسه نیست
نویسنده حسنا یک نفره، یک زن دوم. خواننده های اون وبلاگ یا زنهای دومن یا زنهای بی تفاوت جامعه که می خوان فیلم ببینن و بفهمن آخرش چی می شه یا اونهایی که برای تجزیه و تحلیل زندگی زنان دوم حالا برای کسب تجربه و یا برای تحقیق علمی و اجتماعی می خونن. این عده آخر طرفدار اون وبلاگ نیستن و حتی گاهی نقدهایی هم ازشون می بینیم البته اگه نویسنده منتشر کنه
ولی وبلاگ همسران اول فقط یک نویسنده نداره. به جز سوگند، یاس و نوشیده هم هستن که از وقت خودشون مایه می ذارن برای کمکی که شاید بتونن بکنن
خیلی از مطالبی که گذاشته میشه از خواننده هاست که یا از تجربیات زندگی خودشون می نویسن و یا درخواست همدلی و نظر دادن از طرف دیگران برای کمک به حل مشکلشون دارن
در کامنتها بحثهای خیلی خوبی مطرح می شه و از نظرات دوستان آگاهی مثل گل مریم و روانشناس استفاده می شه

گلریز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:09

بله دیگه،متاسفانه این جوریه.خدا هیچ کس رو در این شرایط قرار نده.

شادی شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:07

مارال جون

راحله شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 21:06

گلریز جان اینم دسته گل اجازه ازدواج مجدد دادن به مردهای پولدار.
عجب اوضاعی شده است زن بیچاره و بچه نداری و بدبختی یارو تحمل کردند حالا که ندید بدید دست به پول رسیده هوس زن بازی کرده است معلوم است که بچه از پدر بی بند بار و بی جنبه متنفر می شود این هم آخر عاقبت دادن اجازه به ظالم می شود.

بهار شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:57

سلام خال بانو و خاله مهربانها چه خوب شد پیداتوم کردم
چرا هر کی را که من دوست دارم حسنا از من می گیرد
دوستم کوچولو کجاست

شهره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:56

پس چرا وبلاگ حرفی با تو رو بستند؟هدف جناب وکیل فقط گزارش رد کردن برای وبلاگ بانو بود و رسالتش تمام شد؟

رفته یه سوراخ دیگه
داره به یه عده دیگه فحش می ده

احتمالا این دفعه به سلماز!!
این چه وبلاگی بود تو ساختی که لو رفتیم

دخترک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:55

قطعا همونطور که حسنا مجددا به نوشتنش ادامه خواهد داد همسران اول هم ادامه خواهند داد اما برای من به شخصه دیگه هیچ ارزش و لطفی نداره. چرا که پشت هر دوی این وبلاگها یک مشت آنسان دروغگو و دورو وجود دارند. من در وبلاگ همسران اول کامنتهای انتقادی گهگاه میگذاشتم و اونجا یاس و بقیه منو محکوم می کردن به اینکه با چند اسم مختلف کامنت میگذارم یا اینکه میخوام فضای کامنت دونی اونارو بهم بریزم مدا شاکی بودن که آی جو کامنت دونیمون متشنج شد... اما وقتی بانو عکس وبلاگ یارا رو گذاشت شاید کمتر کسی به اون جمله های همسران اول دقت کرد که اتفاقا به جون هم انداختن کامنت گذارا (دقیقا همین لفظو بکار برده بودن) او متشنج کردن جو کامنت دونی از حقه های خودشون بوده و من متاسفم که وقتم رو اونجا هدر دادم. وقتی چند ماه قبل توی همون کامنت دونی نوشتم که چطور میشه سوگند که در بیمارستانه و درگیر یک بیماری سخته!!! بشینه با گوشیش پست بذاره یا کامنت بخونه اونجا هم سوگند و هم بقیه خواننده ها به من حمله کردن که تو چی میگی و ال و بل. همونجا گفتم که سوگند شخصیتش دو روئه...ریاکاره...اما فقط مدارک اثبات حرفم رو نداشتم که به حول و قوه الهی (خخخخ) بانو بعد از ماهها مدارکش رو گذاشت بهرحال من خواننده هر دو بودم. هم حسنا و هم سوگند اما متاسفم که هر دو با خواننده ها روراست نبودن و حالا بجای یک کلام عذرخواهی هر روز یک دروغ جدید تحویل میدن و بیشتر از قبل دستشون رو میشه.

مارال شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:51

سلام شادی جونم چه خوب شد تو هم آمدی

شادی شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:48

من هم شکلکهای اینجا رو دوست دارم، تنوعه برامون
کامنتدونی اش هم خیلی دلباز و خوبه
ولی فکر نکنم بانو همیشه اینجا بمونه، اینجا تابلوی اعلاناته درسته بانو؟

شادی شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:39

بانو جون
دیشب طبق معمول تنهایی رفته بودم روی منبر و چند تا کامنت گذاشته بودم
اونها رو جواب دادی؟ درمورد این پیشنهاد که یک وبلاگ جدید بزنی درمورد خیانت و چندهمسری و کلا مشکلات اجتماعی زنان جامعه مون، نظرت چیه؟
البته وبلاگ همسران اول هست و من همچنان منتظرم که به روزهای خوب قبلش برگرده، منظورم یک وبلاگ موازی دیگه است. تو هم دانش بالائی داری و هم درک و حساسیت نسبت به جامعه، حیفه ازش استفاده نشه

سلام شادی جون
کامنت هات را می ذارم
یواش یواش

یه وکیل شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:38


شکلک های اینجارو دوست دارم .
بخصوص اینو

سلیقه ات تو حلقم

سمیرا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:37

گلریز جان می شود عنوان این مطالب را بگی تا تو صفحه لینک دادی پیدا کنیم لینکهایی که فرستادی مستقیم باز نمی شود

شادی شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:33

سلام بانو
سلام بچه ها
من هم حاضرم، فقط مثل همیشه مدرسه ام دیر شده
غنچه جون مرسی که به یادم بودی
دیگه عادت کردیم عزیزم، اگه یه روز صبح پاشیم و شوکه نشیم اون روز عجیبه

سمیرا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:33

منم حاضر

ثبت شد

نیک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:23

منم حاضر خاموش

خوش اومدی
ولی چرا سرو ته ؟

راحله شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:22

این یادتان هست که ->
"حقیقتش من میخواستم در این مورد سکوت کنم . چون از نظر من مشکلی نبود . چون من به خودم هیچ شک و شبهه ای نداشتم و ندارم "

حسنا روانی تو که تو این پست و پی نوشتهاش به همه عالم آدم فحش دادی آخرش دیدی خیلی گند زدی کل آن پست را بردی رو هوا البته خوب هم دستت سوگند است هر دو تا هم متخصص در سر کار گذاشتن ملت.
چی شد الان آن یکی وب را هم که بردی رو هوا.

راستی چرا هنوز جواب سوالهای مامان غازغازک را ننوشتی؟

جغد شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:10

ببین حسنا دیدی بهت گفتم این پولها خوردن ندارد.
الان باید بری یک کیبورد جدید بخری از شب تا صبح هم مثل جغغغغغغغغد بیدار بشینی که گزارش رد کنی
خوب این چه کاری برو خانه پدرت یک لقمه نان با عزت بخور فکر ارتروز انگشت و سلامت روانت باش آخر تا کی باید از همه به خاطر آویزان بودنت فحش بخوری. بعد هم از شدت سوختن هی برای خودت پروتکل تایپ کنی و هزیان بگی تا شاید از هر هزار تا بتوانی یکی مثل سوگند را سر کار بزاری

مامان غازغازک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 20:00

آخرش حسنا نگفت مریضی خانم اولی چی بود؟
جرا این مردک میانسال 3 روز اول هفته به خودش فشار می آورد و 4 روز آخر هفته کلا خواجه می شود
چرا خانم اولی که خودش رفته خواستگاری تا 4 ماه روحش بی خبر از ارتباط 6 این دو بوده است بعد هم وقتی می فهمد کارش به بیمارستان کشیده شده است

نگار شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 19:56

غنچه جان بیا یک ذره تحلیل از دروغ های حسنا بده عزیزم

مارال شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 19:42

اصلا من گشته مرده این ف ی ل ت ر ها هستم به جای این که دزد بگیرند آنی که داد می زند دزد خفه می کنند.

نعیمه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 19:38

هیچی آقای وکیل 120 بار گزارش تخلف رد می کنند بعد از آنجایی که صنعت آی تی هم بسیار پیشرفته است آن ف ی لی ها نمی بینند که کسی که گزارش داده چیکار کرده است که صدای این همه آدم را در آورده است آن کار آسونه را می کنند

یه وکیل شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 19:34

سلام بانو
خوبید ؟
چی شد اونجا رو بستن !!!

بله دیگه
وکیل سوگند از شما بهتر عمل کرد.

نعیمه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 19:30

همه چی آرومه ، تو به من دل بستی این چه قدر خوبه که ، تو کنارم هستی همه چی آرومه ، غصه ها خوابیدن شک نداری دیگه ، تو به احساس من همه چی آرومه ، من چه قدر خوشحالم که بانو تو هستی

نسترن شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 19:08

تو سری جدید ج ی م ز ب ا ن.د قرار ماموریت گزارش رد کردن هم به وظایف مامور دو صفر 7 اضافه شود.
ای وکیل گرفتم ال کردم بل کردم همین بود چقدر قمبز در می کنی حسنا آویزان

یه دختر شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 19:05

رها و بهار کوشن پس؟

مامان غازغازک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 18:55

آتوسا کجاست؟

مامان غازغازک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 18:54

این وکیل بود یا مامور رد کردن گزارش تو پرشین
ای ول این حسنا و دار دسته اش نباشند ما به کی بخندیم

سحر شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 18:45

سلام بانو جون و بروبچ ما هستیم تا کور شود هر آنکه نتواند دید

فهیمه خاتون شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 18:34

سلام.
من پیداتون کردم.

خوش اومدی

پریناز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 18:18

گلریز جان یزدانی و غریبه ام می یان...وقتی سرچ میکنم بانو همسر سوم این وبلاگ اولین وبلاگ هستش...بچه ها پیداش میکنن

گلریز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 18:12

حیف دیگه یزدانی، غریبه،....نیستند

پریناز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:55

خوشحالم که آرشیو رو اینجا میبینم و خوشحالم که رد گزارش های بانوان اول و دوم ثابت کرد که حرف هایی که اینجا زده میشه اونقدر براشون سنگینه و غیر قابل تحمل که از آی سی یوی دروغین و چهلم فرزندان تخیلیشون میگذرن و وقتشون رو به جای سر و سامان دادن به گند هاشون به رد گرازش برای وبلاگی میگذرونن که تنها جرمش برملا کردن حقیقت های این دو دسته است..حقیقت هایی که اونقدر براشون سنگین اومد که دارن همدیگه رو هم لت و پار میکنن..به جای ترک دروغگویی و تقلب صورت مسئله رو پاک میکنن و وای به حال فرزندانی که این دو دسته تربیت میکنن...فرزندانی که از مادر بالغشون تقلب و دروغ رو یاد میگیرن و فردا همین دورویی و تزویر و تقلب و نارو زدن رو بر سر هم سن و سالهاشون می یارن..میشه خیلی راحت گزارش وبلاگ های میهن بلاگ رو داد و کافی هست که کسی سرچ کنه گزارش تخلف وبلاگ های میهن بلاگ تا به لینک و صفحه ای برسه که میشه گرازش رو ثبت کرد
و از لینک بالای وبلاگ حسنا گزارش وبلاگ حسنا رو داد فقط باید وقت گذاشت اما اگر ما این کار رو بکنیم پس تفاوتمون با این خانم های بالغ متقلب چی هست؟؟؟ما متفاوتیم و از همین جا ادامه میدیم...گیریم وقت زیادی دارید و نشستید و راه به راه گزارش رد کردید با آی سی یوی دروغین و دروغ های سوگند چه میکنید؟؟؟با فوت تقلبی و داستان های دروغین پرپری چه میکنید؟؟با سوتی های حسنا چه میکنید؟؟؟ترک دروغگویی کنید خانم ها تا سرتون بالا باشه و مجبور نباشید خشک بشید پای کیبوردهاتون و گرازش رد کنید..

سمیرا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:40

بانو بانو

الان سمیرایی یا غریبه
چرا فقط می گی بانو

سمیرا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:39

بالاخره پیداتون کردم

قورباغه سبز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:38

امروز چی شده؟ چرا بعضیا رفتن تو کما؟
عذر خواهی رو کردن و تشریف بردن؟
نمیشد بدون انجام عملیات عذرخواهی بذارن برن؟

راحله شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:36

حسنا و سوگند سلام خوب الان حالتان گرفته است نه

دخترک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:32

آخییییییییییییش اینجا چه دلبازه!!!! چی بود اون پرشین بلاگ؟؟ بانو ادرس بعدی کجاست؟

راجله شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:30

چه کیف می دهد اینها این جوری به جلز و ولز افتادن . چشمشون کور دروغ نگند که به کیبورد برای بستن وبلاگ نچسبند

مارال شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:13

بانو ای جان کجا بودی من گفتم مامور دو صفر هفت حسنا و سوگند بردنت

مارال شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:11

آخی این کامنت دونی خیلی بهتر است

مارال شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 17:08

بانو جان تا این حسنا چاخان خفه خون نگیرد ما هستیم. برو که بریم

مامان منگولا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 16:44

درود بر بانوی گرامی
ما همیشه برقرار هستیم

گلریز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 16:36

بانو سالمی؟یک وقت مشکلی که برات پیش نیومده؟

مریم م شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 14:35

بانو من می تونم تو کامنتدونیهای وبلاگ قبلی که ادرسش تو مرورگرم سیوه برم!کش کامپیوترمه یا میشه؟
اگه میشه ادرس کامنت دونی پست اخرو یکی بده بهم

ترمه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 14:27

سلام بانو جان
اشکال نداره . ما به راهمون ادامه می دیم . اونا دارن از درون می سوزن و خاکستر میشن . نمیدونن با چه آب سردی خودشونو خاموش کنن . علی الخصوص سوپرگند سوگند و اسپایدر وومن حسنا !

فقط حیف اون کامنتهای وب قبلی . من تازه میخواستم بهت کمک کنم یک پست بسیار عالی و خوندنی از کامنتهای بچه ها بنویسی

قورباغه سبز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 14:24

در ضمن بانو چرا هر روز شکلت عوض میشه. تا میاییم به یکی از روهات عادت کنیم عوضش میکنی

قورباغه سبز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 14:00

دوستان همفکری کنید واسه بچه حسنا اسم انخاب کنید.

ساره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:59

بانو جون خسته نباشی عزیزم اینروزها تو حسابی داری جور همه رو می کشی واقعا ممنون. چقدر حیف شد اون کامنت های خوشگل بچه ها پرید. کار کاره اون وکیل معروفه .ده روز نشست رفت و آمد تورو رصد کرد چیزی دستگیرش نشد دیروز تازه فهمیده باید از اینجا شروع کنه تا به یک نتیجه ای برسه.

ممنونم عزیزم
کامنت ها همش هست.

شاپرک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:57

نمی دونم اینهایی که توی وبلاگ حسنا می گن ما نمی دونیم تو چی می گی راست می گن یا نه؟ فقط می خوان خودشون رو به او راه بزنن که کامنت بذارن و اگه وبلاگ رمزی شد رمز داشته باشن یا واقعا از چیزی خبر ندارن ولی اگه اسم پست های این وبلاگ یا بین نوشته ها جمله یک حسنا بانو هستم یا حسنا بانو یک زن دوم زیاد باشه که اگه کسی این کلمه ها رو سرچ کنه به وبلاگ شما برسه خیلی خوب میشه

اونا واقعا نمی دونن حسنا چی می گه.
آدمی که می گه نمی دونم چی می گی ولی خیلی ماهی.
یعنی من احمقم !!

مگه می شه بدون این که بفهمی کسی چی می گه
بگی تو خیلی خوبی

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:56

آخه
عزیز من مگه کاری داره یک سرچ تو گوگل بانو هستم همسر سوم

بانو از حرص شون نمی دونن چی کار بکنن خدا شاهده من با اینکه از حسنا دل خوشی ندارم ولی هیچ وقت گزارش براش رد نکردم چون به نظرم این کار اخلاقی نیست
حالا اونایی که ادعای اخلاق دارن همیشه عملشون برعکس

[ بدون نام ] شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:53

خوبه این همممممه سبزی و بگم بگم راه انداختی !!!!!!!
به هر حال هر کس تو زندگیش یه هدف و خواسته ای داره! شما هم در رسیدن به اهداف بزرگتون موفق باشی!!!!!!!!

خواب دیدی خیر باشه
دو سه هفته پیش بود که برای گفتن یک جیزی از همسران اول اجازه گرفتم که متاسفانه جدی نگرفتند

تو هم برو بخواب
حیفه پاشی

شاپرک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:48

بانو اگه چند تا خونه داشته باشی بهتره یکیش خارجکی که فقط تابلو اعلانات باشه اگر چه من با سرچ اسم بانو هستم همسر سوم پیدات کردم

شاپرک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:42

تو خونه جدید من هم با اسم جدید اومدم

اونوقت اون یکی اسمت چی بود؟
قاصدک؟

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:41

خوب من یک توک پا برم بیام
نیام ببینم سوگند بانو شده بانو حسنا شده حسنا یاس شده خانم اولی پرپر شده

بانو مواظب خودت بقیه باش

بانوی آسمانی امید تیم مایی

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:36

سلام بانو جونم
حال شما احوال شما
خونه جدید مبارک امیدوارم این خونه براتون اومد داشته باشه

خونه خودتونه
مرسی عزیزم

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:35

ممنون از دوستان شهره یه دختر خاتون یما عزیز جوابمو دادن

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:33

دوستان هر کی میاد یک حاضر بزنه

یزدانی تازه همین دیروز بود داشت کامنت های خوب می گذاشت
یادش بخیر عجب دورانی بود

یزدانی هم می آد
غصه نخور

نارین شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:33

ای بابا ای بابا
پس حرفامون درست بود (مخاطبم همسران اول و همسران دوم هست)که نتونستین طاقت بیارین هی نشستین گزارش رد دادین
من تازه امروز گفتم کامنتای دیشب لود میشه می تونم ببینمشون
حیف کامنتا رو نمیشه دید
همینجا خوبه بانو
همین جا بمون مشکل کامنتم نداشته باشیم
محض احتیاط چند تا هم بسار

شهره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:30

غنچه بلاگ اسکای خصوصی نداره.قعلا تا اطلاع ثانوی در گوشی ممنوع تا بانو وبلاگ جدید بسازه

از قسمت تماس با من
نوار بالای صفحه
میشه پیغام فرستاد.

شهره شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:27

بانو جان بهتره اینجا چیزی ننویسیم.زودتر وبلاگ جدید رو بزن که بیایم اونجا.بذار اینجا بدون ژست بمونه که دلیلی برای رد کردن گزارش و بستن نباشه

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:27

دوستان بانو جان فقط به من بگویید خصوصیش کجاست

من حرف خصوصی با بانو زیاد دارم

خصوصی هاتو عشقه

شاپرک شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:25

سلام بانو
خونه نو مبارک
اینجا می شه خصوصی گذاشت؟

آره عزیزم
تماس با من
بالای صفحه

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:22

شوهر سوگند کار زندگی نداره
یا در حال دختر بازی خیانت به سوگند
یا در حال وبلاگ بازی با ما هاست
تو وبلاگ همسران اول هم که کامل گفتی چجوری مچش گرفتی شوهر با کی بوده

سوگند آبرو براش نگذاشتی

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:18

اینجا آیکون گل نداره !!

خوب شد بهم گفتید من نمی دونستم به تعدا گزارشات بستگی داره

سوگند خانم حالا تو فکر کن وبلاگ ببندی هر کاری بکنی مگه از چهره که الان داری محبوب تر میشی
یا همین طور حسنا
نهایت بانو یک با آرشیو یک وبلاگ میزنه اسمشم به شما ها نمیگه
هر کی هم می تونه پیداش کنه و دست شما ها براشون رو بشه فقط خوبیش اینه که دیگه شما اون وبلاگ نمی دونید و بیشتر به ضرر تون وقتی ما برگ های برنده مون رو می کنیم تو نمی دونی با کدم برگت بازی کنی

چرا ...چون یک ضرب المثل میگه دوست بهت نزدیک باشه ولی دشمنت نزدیک تر

یما شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:16 http:///

خانواده محترم رجبی یادت رفت

اهالی محترم روستای
دیوید بیگ علیای
استرالیا

پریناز شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:10

سلام بانو
خونه ی جدید مبارک...
بانو امیدوارم آرشیو رو برگردونی و بذاری همین جا که یه موقع خدای ناکرده همسران اول و دوم فکر نکنن که با فیل کردن اون وبلاگ قبلی میتونن دروغ هاشون رو لاپوشونی کنن..
همسر خرزوخانه سوگند جونم که سوگند جونو ول کرده تو آی سی یوی تخیلی افتاده وسط وبلاگا داره گزارش رد می کنه
تا باشه از این آی سی یو ها باشه..

خاتون شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 13:00

آره غنچه اگه گزارش زیاد باشه فیلتر میشه
اگه ماهم برای همسران دو گزارش بدیم میبندنش
البته ازونجا که اصلاا اونا اینجارو نمیخونن
الان همه از وبلاگاش بک آپ میگیرن

یه دختر به غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 12:58

آره غنچه
اصن معلوم نیست کی به کیه
اونا اون همه چرت و پرت مینویسن، صحیح و سالم سر جاشونن

یه دختر به غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 12:55

آره کامنت دونی اینجا بهتره
منم دیگه تند تند میتونم کامنت بزارم

غنچه شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 12:55

مگه کشک هر کی گزارش بده در وبلاگ ببندن
اگه اینطوری من از صبح شنبه تا چهارشنبه نان استاپ برای همسران و حسنا گزارش می نویسم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.