.

.

.

.

از پست قبلی خسته شدم :(


سلام


فعلا تا کار سرشماری عمومی نفوس و مسکن/ ایمیل و وبلاگ از طرف حسنا بانو و با مدیریت مرکز آمار نفس، تمام بشه این پست جدید را باز می کنیم و منتظر می مونیم.


دوست عزیزی ما را لینک کردند که هم ازشون تشکر می کنم و هم می گم که دوستای وبلاگ ما، بعضی هاشون وبلاگ دارند ولی لینکش را نمی گذارند و ما را هم لینک نکردند که راحت تر باشند. به خاطر ماهیت این وبلاگ، اگر فکر می کنید مشکلی هست می تونید حذف کنید. باز هم ممنون از لطفتون.


من برای رسیدن تعداد دانلودهای این فایل به 1000 شمارش معکوس می کنم. همینطوری واسه سرگرمی و بازی وبلاگی . برام جالبه که هنوزم کسایی هستند که به این وبلاگ می آن و اون فایل را دانلود می کنند. یعنی کسانی هستند که از این ماجرا خبر ندارند.

البته لیلی برای من هم شناخته شده نبود و اتفاقی تو اون ایام به وبلاگش رسیدم. مسلما خیلی ها از اون پست اول خبر نداشتند. البته پستهای بعدی کم کم خبردار شدند ولی اولین پست را لیلی بعد از سر و صدای حسنا در پشت صحنه (روی صحنه اصلا به روی خودش هم نیاورد که خبر داره ) حذف کرد. برای همین بیشترین دانلود از این فایل است. 


گلریزجان و مهتاب جان، ممنون از خصوصیتون.


یادی می کنیم از مثلث عزیز، گرچه دیگه نمی نویسند. شاید اگه زیاد درخونشون را به صدا دربیاریم باز برامون بنویسند و روابط موازی و مثلثی را از دید دیگری بررسی کنند و ما هم استفاده کنیم.


باز هم یادآوری وبلاگ تجاوزهای خانگی. امیدوارم که با خوندن این وبلاگ حواسمون باشه که بیشتر مواظب کوچولوهای عزیز و دختران و پسرانمون باشیم که غفلت ما موجب مشکلات این چنینی برای فرزندانمون نشه. در صورتی که امکان همکاری و کمک با وبلاگ را هم داشته باشیم که فبهاالمراد.


و سخن آخر اینکه:

من به تیممون خیانت کردم 

از یکی از اعضای تیم مقابل خوشم اومده 

اعتراف کنم کی؟

.

.

.

پیش ساخته ساز غربتی 

آقا من کم و بیش وبلاگش را می خوندم و بدم نمی اومد. پیگیر هر روزه که نه. اما هفته ای یه بار همه پستهای قبلی و بعدی!! D: را سریع می خوندم.

از خونه هایی که می سازه خوشم اومده.

از پستهای غیرتخصصی اش هم بدم نمی آد.


راستش به این نتیجه رسیدم که این آقا/خانم از اونجایی که دستش توی کسب و کار هست، خواسته برای جمع کردن خواننده برای وبلاگش و در کنار اون مشتری برای کارشون، از وبلاگ حسنا استفاده کنه. این شد که اومد دو تا کامنت بینابینی گذاشت و به نوعی خودش را معرفی کرد. وبلاگش هم بدک نیست. شاید در بلندمدت خسته کننده بشه یا هر چیز دیگه ای. ولی فعلا برای من جالب بود. 



نظرات 129 + ارسال نظر
گلریز دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 20:42

دوستان حسنا جوون پست جدید گذاشته. عزیزم اینقد دل نگران خانوم اولیه خدا میدونه. از بس گفتین پدر شوهر ادم حسابش نمیکرد الان پدر شوهر عاشقشه و مادر شوهر دیگه دوسش نداره. به زودی هم پدر شوهر مادر شوهر رو به خاطر حسنا جون طلاق میده. بیچاره بها. که گیر این پدر هرزه و این معشوقه بیشرف با اون بابای فرهیخته اش افتاده. بیچاره بهار. خیلی بده به خدا بابای ادم اینقدر پست باشه. این زندگی مشترک ایشالله برای خواهرای تو پیش بیاد حسنا که بفهمی اب شدن یک بچه اونم از نوع خواهرزاده های دوست داشتنیت چه حالی میده

[ بدون نام ] دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 20:35

یزدانی دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 18:57

من بعد هم حرفهای بی ربط به بانو و دوستانم بزنی با هر اسمی جوابی بهت میدم که شامل همه مکانها و زمانها بشه
گفته باشم

شامل همه مکانها و زمانها بشه

یزدانی دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 18:54

همش به خودم میگفتم معلوم الحال یعنی چی
هاااااااااا معلوم الحال ...منظورش آوا بود
آوا گاوا
بانو کلفت باشه بهتره تا استخدام بشه برای کارهای عفیفه یه پیرمرد اونم رسمی با حقوق ثابت و بیمه تکمیلی

کیانی به غنچه دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 18:52

هستم غنچه جون ...هر روز میام سر میزنم ولی خیلی سرم شلوغه

بهـــــــــــــــــــــــــار دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 18:31

این پیش ساخته ساز تو این پست روشن گفته چرا دم خونه حسنا بازی میکنه. ولی کلا به نظر من مرد خاله زنکیه
http://pishsakhtesazeqorbati.blogsky.com/1392/06/31/post-87
"خودمو به زور توی جاهای دیگه که بازدید روزانه شون بالاست link کردم که این چیزارو هم google سرچ میکنه و معیار بالا بودن در صفحه می ذاره"

دم خونه حسنا بازی میکنه

گلریز دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 17:37

بانو جان واقعا که کلفت بودن و خرج زندگی دراوردن از همت خودت شرف داره به کثافت کاریای اینا.

گلی دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 16:39

گلی جون ٤:۱٩ ‎ب.ظ - شنبه، ۱۸ آبان ۱۳٩٢
یه جایی خوندم که "شقایق" همون حسناست!!!!!!
(خخخخخخخخخ)



پاسخ: گلی جون چی بگم پلک حتما اون آدمی که این رو گفته تجربه زیادی در کامنت گذاشتن برای خودش داشته که همه رو به کیش خود پنداشته نیشخند
حسنا بانو - ٢٠/۸/۱۳٩٢ - ٢:٢٠ ‎ب.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 16:28

ملیسا ۸:۳٠ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۱٩ آبان ۱۳٩٢
سلام حسنا جون من شدیدا سرما خورده بودم که نتونستم سر بزنمناراحت آدرس ایمیلمو همین جا بذارم تایید میشه؟


پاسخ: سلام ملیسا جون خدا بد نده خیلی مراقب خودت باشبغلماچ آدرس ایمیل بنویسی معلوم نمیشه ولی آدرس وبلاگ مشخص میشه اگر هم بنویسی که تایید نکن ، تایید نمیکنمماچ
حسنا بانو - ٢٠/۸/۱۳٩٢ - ٢:٢۳ ‎ب.ظ


مگه نگفتی خصوصی نذارید.

تایید نمی کنم یعنی چی؟ یعنی همون خصوصی دیگه.

به تیک باکس خصوصی حساسیت داشتی که می گی خصوصی نذارید اما اگه بگید تایید نکن تایید نمی کنم

خخخخخخخخخخخخخ

کامنت قابل توجهی نگرفتی می خوای بگی چون خودتون گفتید تایید نکردم

شما حرفهای حسنا را جدی نگیر. کی تا حالا حرف درست زده که این دومیش باشه. دفعه قبل هم بعد از یه مدت اومد نوشت دیگه راجع به رمز حرف نزنید جوابتون را نمی دم

الان هم گفته خصوصی نذارید. حالا می گه اگه بگید تایید نکن تایید نمی کنم. آخر پرت و پلاست این زن. حسابی قاطی کرده.
خانم اولی دست مریزاد

خاتون دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 16:13

حسنا شش تا کامنت تایید کرد
انگاری کامنتی نیست دیگه

خییییییییییلی از کامنتهای پست قبل مونده که حالا می آم تایید می کنم. دقت کردید بعد از یکسال و نیم خاموشی چقدر آدمها احساس تعهدشون گل کرده و اعلام وجود می کنند همه هم بی نام و نشون

شبنم دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 16:05

آوا جوووووووووووون از چی دردت اومده عزیزم؟؟؟

شبنم دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 16:02

دوستان به نظرتون "آوا" همون "حسنا" نیست؟؟؟ یا شایدم "شقایق"
سوپراستارو که یادتونه؟؟

گلریز دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 15:56

اوا خانوم زشته این طرز حرف زدن. عزیزم حالا بانو شوهردار یا بی شوهر چه فرقی به حال تو داره؟؟؟
عزیزم شماها خودتون با رفتاراتون و باپستهایی که میذارید به اندازه کافی معرف خودتون هستید لازم به اینهمه حرص خوردن نیست. باریکلا دختر

آوا دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 15:25

مثه دلقکهای سیرکی.کار اصلیو حسنا میکنه بعد تو زیر پاهاش فقط شکلک واسه خنده مردم در میاری .من از تو بیکارترم کلفت که اسمتو گذاشتی بانو.هیچیت به زن شوهر دار نمیخوره الاغ جرات نمیکنی این متنو بزاری تا همه ببینن.دزد ایمیل مردم.دزد حرفه ای تو رمز گشایی و جاسوسیه زندگیه بقیه . روانی

کلفتی شرف داره به این که با افتخار بگم زن دوم شدم بخاطر این که زن اول توانایی 6 نداره و من این وظیفه خطیر را به عهده گرفتم. تاکید هم کنم که بارها بهم گفتند زندگی ما هیچ مشکل و کم و کسری نداره و فقط یکی را برای 6 می خوایم

کار اصلی را حسنا می کنه

موفرفری دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 10:41

حالا چرا عقب مانده ذهنی؟ این درد بعضی هاست!
واژه های بهتری هم هست واسه توصیف!

متاسفم

کامنت مذکور را حذف می کنم

قورباغه سبز دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 10:09

سلام بانو
این "تمام شد" چیه پایین صفحه نوشته شده؟
یعنی چی؟ چراااااااااا؟
نههههههههههههههه

نععععععععععععع این قرارمون نبود

مونا دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 02:43

بانو بازدید غربتی دیروز بالای 900 تا بوده.
قبلا 100 تا بیشتر نبود. تبلیغ می کنی براش

هوووم

غنچه دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 01:01

حالا که همه خاطرات از دوره لیسانس دارن منم بگم
دوره لیسانس ترم تابستونی برداشته بودیم
یک استاد برامون اومد که می گفتند مدیر گروه همون بخش هم هست و پیش کسوت دانشگاه است
خیلی آقا بود همه بچه ها پشت سرش حرف از خوب بودن استاد و چقدر نجیب می زدند خوش به حال زن و بچه اش

جلسه آخر یک دختر اومد گفت چهار سال با دوست من رفیق کار به حراست دانشگاه هم کشیده شده
دختر جای دختر خودشم نبود
از دختر استاد هم کوچک تر بود
ولی دست آخر دختر از استاد دل کند و استاد به آغوش گرم خانواده اش پیوست

چون مسن و دانشگاه سراسری اهل این کار ها نیستن یا دانشگاه آزادی و غیره این مدلی هستند
ربطی به دانشگاه نداره
من فوق آزاد خواندم استاد این مدلی ندیدم

غنچه دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 00:48

سلام کیانی جان
کجایی کم پیدایی

غنچه دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 00:47

انقدر گیر به اداره حسنا دادیم
پست آخر خط آخر نوشته یک کلاس از طرف سر کارم میرم وقت ندارم

هر چی بهش گیر بدید از همون میار می نویسه

ساره جان خوب شد به حسنا یادآوری کردی در مورد بچه جاری
انقدر سرگرم کامنت ها و وبلاگ بانو که یادش رفته بود نی نی جاری
خود جاری کجاست شوهر و بچه خانم اجاره همه ول کرده به امان خدا
بابا امثال حسنا زیاده طولانی مدت شوهر ها تنها نگذارید

این هفته می آد یه پست متفرقه درباره نی نی خانم می زنه.
شاید برن سیسمونی بخرن. شاید بچه زود به دنیا بیاد. اگه یه کم دیگه بتونه کش بده داستان را بچه به دنیا می آد. یه دو سه هفته با ماجراهای بچه می ریم سرکار

غنچه دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 00:37

بانو جان
از این به بعد علاوه بر اینکه باید جواب عفیفه ها رو بدی
جواب کسانی که وبلاگ ما رو لینک کردنم باید بدی

که چرا فلانی که خودش فلان با فلان ها هست فلانه تو رو لینک کرده !


آخه قربونت برم مگه یکی ما رو لینک میکنه ما اسلحه پشت سرش گذاشتیم خانم اولی اسلحه گذاشته بود پشت سر حسنا عقدش کرد بانو که خانم اولی نیست از این کار ها کنه

مگه همه اینا که حسنا لینک کردن زن دوم هستند
یعنی داری به عفیفه میگی زن دوم ؟ بابا عفیفه جان 6 نمی دونه چیه اون وقت تو بهش میگی زن دوم

عفیفه هنوز تو زن اول بودنش شک هست، چه برسه به دوم

غنچه دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 00:33

شادی جان
باور کن تربیت بچه یکی از بزرگ ترین کار ها ست
یک بچه که همیشه پشت سرش بگن خدا پدر مادرت بیامورزه

نارین دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 00:27

سلام سلام
چقد کامنت
همرو خوندم ولی انقد پراکنده بود که هرچی میخواستم بگم پرید
فقط اومدیم سلامی عرض کنیم و بریم
خوش باشین دوستان

چه عجب.
از اینورا
راه گم کردین، نارین خانم.
ما هم باید پست سرشماری بذاریم گویییییییییییییییییییا

شبنم دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 00:21

راحله جون ممنونم از راهنماییت

کیانی دوشنبه 20 آبان 1392 ساعت 00:14

صحبت از اساتید شد! من یه خاستگاری داشتم استاد دانشگاه علوم پزشکی بوق بود! خاک بر سر همشهریمم بود. به بهونه خاستگاری اومد سراغم . حتی خونوادشم یه بار فرستاد خونمون برا رد گم کنی. اصلن طرف قصد ازدواج نداشت فقط در هیئت یک خاستکار اومد بود که هر غلطی میخاد بکنه بعد به بهونه اینکه تفاهم نداریم بزاردم کنار... ولی با هشیاری خودم و خونوادم نتونست غلط زیادی بکنه....بعضیاشون خیلی بی اخلاقن و من تا خودم تجربه نکردم باورم نشد

دریا یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 22:46 http://qapdarya.blogfa.com

گلریزجان ...چیزی که ایناتو نوشته هاشون دارن تناقض هست یابعبارت دیگه همون دروغ ......
این رومن باب مقایسه نوشتم که دروغ ازکجا تا کجا ....
====
والا همون معلول عقب افتاده که من باهاشون برخوردااشتم دومی بودن رونمی پسندیدن .....
به جامعه معلولین عقب افتاده اینارو نمیشه چسبوند....
والا.....

دریا یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 22:44 http://qapdarya.blogfa.com

حالا این حرفا رویه زن بیسوادروستایی به من گفت حتی حاضرنشد که به دومی بودن فکرکنه ...
اونوقت امثال این خانومهای وبلاگ نویس که ماشالا همه ارشدمیخونن وخوندن .....با خونواده های انچنانی ....میان راحت زن دوم میشن ...

دریا یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 22:39 http://qapdarya.blogfa.com

یه زنه بود3تابچه داشت شوهرش مردمعتادی بودبعداین شوهره رفت با یه زن دیگه ازدواج کرد حالا زن اول بدجوری داغون شده بودبهش گفتم بابا این شوهرتوکه ادم نبودچرا غصه اش رومیخوری ؟ میگفت اون ادم کثیفی هست درست ولی شوهرمنه ..نباید زن دوم میگرفت ...شوهرشخصی هست خوب یابد مال خودادمه ..نباید بزورببری مال خودت کنی همیشه هم به زن دوم شوهرش میگفت دزد ....یه چن ماهی از زن دوم گرفتن شوهرش گذشته بودتویه تصادفی شوهرزن کشته میشه ..
هنوزبه سال نرسیده بودزن دومی دوباره شوهرکرد حالا اون شوهری که زن دومی کرده بود اومده بودخواستگاری این زن اولی ...(من عمه دارم گیج شدید کاری به عمه های من نداشته باشید)
خلاصه اومده بودخواستگاری زن اولی این جواب رد داده بودوگفته بودمن شوهرنمیکنم ازاولی چه خیری دیدم که بخوام دیگه شوهرکنم وشریک دزد نمیشم ...کلی خندیدم با حرفش بعدها خودش بهم گفت شوهرادم معتادباشه اشغال عوضی باشه دردش کمتره تا هوو داشته باشی مثل این هست که قلبت روهمینجورکه زنده ای ببرن ...

دریا یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 22:13 http://qapdarya.blogfa.com

سلام خوبید .......
من هستم منتها بیشترخاموشم .... ایکون اعتراق صادقانه ......
======
اه اه این مهیا ...بخدا من موندم اینا چیزی بعنوان شرم وحیا رو میشناسن ؟
نه واقعا میشناسن ؟

الهه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 21:56

مگه شما زنهای دوم فقط از اون نظر خوب باشین!
از نظر روابط عفیفه تو خونه های عفاف پنهونیتون
وای رفتم تو وب این بی شرم حال تهوع گرفتم! اینقدر بی رشم که خواننده های زیادی می آن ببینند دختر اینقدر دریده هم میتونه باشه یعنی؟؟!

خدایی خوب اسمی براتانتخاب کردم مهیا بی حیا!!!

مهیا بی حیا!! یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 21:47

زنها وقتی بایه مرد وارد رابطه جنسی می شن ، از نظر هرمونی وابستگی شدیدی به اونا حساس می کنن ، این حرف روانشناس های ماهر هست.
حرف مارو قبول نکن ولی پیش یه روانشناس برو و ازش در مورد زندگیتون رفتاراتون بپرس.

یعنی بدنتبه دختری 2 سال پیش هست .
ببخشید ولی اصطلاحی هست که خیلیها می گن ، ... ، اینو تاحالا نفهمیدی .
تورابطه و این مسائل ماهر شدی ،گنگی2 سال پیش رو نداری.
فرم بدنت تغییر کرده
به متخصص زنان با نگاه کردن به هیکل و فرم بدن زنوراه رفتنش می گن که این متاهله و رابطه داره.

چندین مقاله سکسو..لوژی در این موارد بخون ببین چه جوری سک...س رو بدن تاثیر می زاره که تشخیص می دن

پاسخ:
اون یک کلمتو پاک کردم !میدونی که کدومو میگم!
اتفاقأ علی همیشه و تقریبأ هر موقع پیش همیم بهم تاکید میکنه که از اون نظر تو فوق العاده ای!حالا نه اینکه الکی بگه ها!من خودم با دفعه ی اولم هیچ فرقی تو خودم حس نمیکنم!
تمرینات کیگل رو امتحان کنین!نتیجش کاملأ مثبته
عزیزم دکتر زنان١٠٠٪تشخیص میده که کی دختر هست و کی نیست!توی این موضوع حرفی نیست ولی من یاد گرفتم به چیزی که از دست دادم نشینم و فکر نکنم!چونکه این باعث میشه آدم بشینه و افسوس بخوره و من اینو نمیخوام.

مهسا یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 21:12

من چندین سال هست که اینجام ، این افراد انقدر اعتبار علمی دارن و پدر خیلی چیزهای علم تو ایران هستن که به خودشون همچین اجازه ای نمی دن که همچین رفتاری داشته باشن .
دختر هارو واقعا چی فرض کردید؛ دیگه همه که اویزون و داغون نیستن .
همه که حسناها و مهیا ها نیستن ، شراره ها و کیوتر ها

شادی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 21:00

مهسا جون
ممکنه همچین مساله ای با یک استاد مسن هم پیش بیاد، مخصوصا در جایی مثل ایران که متاسفانه دخترهای جوان خیلی احساساتی و محدود هستن
ولی یک استاد متاهل باید به اندازه کافی شعور و انسانیت داشته باشه که برای اون دختر توجیه کنه که کارش نادرسته و اگه هم احساسی ایجاد شده، اشتباهه و باید کنار گذاشته بشه

ساره یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 20:41

یادم رفته بود همین روزهاست نی نی جاری بیاد با این حساب بزودی سر و کله نان او یور بیزنس پیدا می شه.جاری محبوب حسنا
می گم بانو این حسنا تا قبل از جریان بچه دار شدن جاری و برادر شوهر مطمئنم نمی دونست لقاح مصنوعی چیه. اگه فقط شاید ی سال جلوتر اطلاع پیدا می کرد که بچه هایی هم هستن که از این طریق متولد می شن شرط می بندم تو داستانش می گفت بهار از طریق لقاح مصنوعی متولد شده اون هم با تخمک اهدایی تو رحم یکی دیگه

تاکید خاصی هم می کرد که همسر هیییچ رابطه ای باهاش نداشته و طرف را اصلا ندیده. با خانم اولی هم که رابطه نداشته. این شد که مردک تا 46 سالگی که حسنا را ملاقات کرد باک... ره بود

گلریز یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 20:19

بچه ها حسنایی که دم به دقیقه میشت تو اداره جواب کامنت میداد چرا دیگه پیداش نیست؟؟؟؟؟یعنی اینقد سرش شلوغ شده؟؟؟

به جای این کارها یه ایده جدید بدید برای علت غیبتهاش.
ایده هاش تمام شده

مهسا یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 20:10

این استاد دانشگاه های ازاد و پیام نور و این غیر انتفاعی هان ، من دانشگاهم دولتی هست ، همه استاد ها پیر و نسبتا مسن ، جوونشون 40 سالشه ، من تا حالا موردی تو دانشگاهمون ندیدم همه بد نیستن

آیناز یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 20:05

صحیح میکنم
هستم =هستن

آیناز یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 20:03

من مقنعه گذاشتم حجابش بهتره

اغا یه تعداد مردها هستن که فقط میخوان بگن ما هنوز جذابییم
و توهم میزنن که حتما فلان دانشجو دوستش داره
یااینکه خودش یه کارهایی میکنه بیچاره اون دانشجوگمراه میشه
بقول غنچه چراغ سبز دوطرفه است

دیگه داریم به این نتیجه میرسیم بعدازدندون پزشکها
استادهای دانشگاه هم اینکاره هستم

باید از عفیفه نشانه های "اینکاره" بودن را بپرسیم.
چون اون گفت که در انتخاب همسرش دقت کرده که "اینکاره" نباشه. حتما علایمش را می شناسه

یزدانی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:56

سلام شادی عشقم
خوبی ؟
مرسی که روشن م کردی
من روسری سر نمیکنم فقط شال

شادی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:52

یزدانی جون سلام
روسری سرت گذاشتی اومدی اینجا دیگه؟
کامنتهای غنچه رو بخون. درمورد یکی از کامنت گذارهای حسنا نوشته که هم خودش استاد دانشگاهه هم شوهرش
ببین راجع به ابراز احساسات یک دختر جوان چی می گن
حالا بگذریم که به قول بانو، احتمالا مرده اینجوری خواسته سر زنشو شیره بماله که خیلی پاپی ماجرا نشه
همین که استادهای دانشگاه درهمچین موردی اینطور فکر می کنن خیلی باعث تاسفه. به جای اینکه دنبال ریشه یابی این مساله و کمک به اون دانشجوی جوان باشن، اینطور رفتار می کنن

راحله یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:43

شبنم جان شما باید اسمتان تو یک صفحه وب ذخیره کرده باشید بعد بر اساس میزان جستجویی که آن کلمه تو گوگل می شود و افراد روی لینکهای آن کلمه جستجو می شود کلیک می کنند. شما جز کلمات کلیدی آن صفخه می شوید که می شود از روی صفحات state گیری آمار آن کلمه را بدست بیاورید. معمولا گوگل را کلماتی که زیاد جستجو می شود تگ می زند یعنی حساب کنید این حسنا به جند زن دوم آموزشهای کنه بازی را تو این دو سال داده است.

حسنا چه طوری می خواهی آن دنیا جواب این همه بچه سرگردان مثل بهار رابدهی؟

یزدانی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:42

بچه ها راجع به کی میحرفین؟
کدوم استاد دانشگاه؟

راحله یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:36

غنچه جان حقیقت می گویید کسی که از یک صفحه مجازی که از صبح تا شب به خاطرش این همه تحقییر می شود دل نمی کند می خواهی دل از خانه بالا شهر بکند. خانه مال خانم اولی بوده است وگرنه این حسنا پر رو و کنه عمرا به نام کسی خانه بزند

اون زندگی تمام شده است.
حسنا سر لجبازی و پررویی ول کن نیست.

شادی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:25

یاد اون حکایت افتادم که می گن مردی به پسرش می گفته تو هیچوقت آدم نمی شی
پسره بهش برمی خوره و از شهرشون می ره و به آب و آتیش می زنه و بالاخره موفق می شه بعد از چند سال برای خودش مال و مقامی به دست بیاره و حاکم می شه و دستور می ده که برن و پدرشو به حضورش بیارن
وقتی پدره رو میارن، پسره در حالی که روی صندلی لم داده بود، بدون اینکه سلامی کنه با تمسخر می گه: می بینی منو به کجا رسیدم؟ من همون پسری هستم که بهم می گفتی هیچوقت آدم نمی شی
پدره می گه من درست تشخیص داده بودم. نگفته بودم که پولدار و مقامدار نمی شی، گفته بودم آدم نمی شی

حکایت استاد دانشگاهها و تحصیلکرده هایی مثل شوهرهای این دوستان ما هم همینه. تحصیلات و پول و مقام هیچوقت تضمینی برای اینکه انسانی فکر و عمل کنیم نیست

بچه های من هنوز کوچیکن ولی دوست دارم یه روز بهشون بگم که در انتخاب شریک زندگی و حتی دوستانشون، بیشتر از هرچیزی اخلاق و انسانیت اونو درنظر بگیرن تا تحصیلات و مادیات

ملا شدن چه آسان
آدم شدن ....

شادی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:15

آره مینو جون، شوهر شراره هم همونجاست ولی شعبه شهرستانش

مینو یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:14

شادی جان احتمالا با علی بهترین مرد دنیا توی یه دانشگاهن.

شادی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:14

من هم از بعضی از زنهای متاهل که برای حسنا کامنت می ذارن خیلی تعجب می کنم. مثلا مامی امیرحسین فکر کنم وبلاگ نداشته باشه وگرنه دوست داشتم ازش بپرسم اگه امیرحسین هم روزی مثل بهار صاحب نامادری مهربان و خانومی مثل حسنا بشه، مثل حسنا قربون صدقه اون هم می ره؟
شاید مثل عفیفه مطمئنه که شوهرش اینکاره نیست
و یا شاید خودش هم یکی مثل حسنا و پریه

شادی جان
مامی امیر حسین یه تازه به دوران ( معمولی ) رسیده است که چند وقت یه بار می آد یه پزی می ده و می ره.

به کامنتهاش دقت کن. سرفرمانیه یه سوپر باز شده،
امیرحسین را بردم مدرسه هفت زبانه ثبت نام کنم،
راجع به اون پرستار یادم باشه واست بنویسم،
رفتم با امیرحسین تست هوش دادم ( جالب این که توی همون کامنت تشخیص داده بود مردک خیلی باهوشه، اما هوش بچه خودش را رفته بود کس دیگه براش تشخیص بده ) و ...

هر کامنتی ازش بخونی، رگه هایی از پز دادن توش هست و بس
البته گاهی اوقات ( به ندرت ) هم خیلی شیک و سنگین به حسنا می ندازه

کلا خیلی خراب خودشه، جدی نگیرش

شادی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:09

غنچه جون
اون استاد دانشگاهه که گفته طفلی انقدر زشت اشکال نداره بگذار دلش خوش باشه من ازش خوشم میاد
توی کدوم دانشگاه استاده؟ جوونهای مردم زیر دست چه آدمهایی درست می خونن

شادی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:07

قالب جدید مبارکه بانو جون

ممنون شادی خانم.
ما هی می ریم تیپ می زنیم می آییم
شاید که مقبول افتد

رها یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:06

خانوم گلریز شما کم دری وری نگفتین به کسانیکه حسنارومیخونن یا لینک کردن...بارها وبارها نوشتین وگفتین
ظاهرا فراموشی دارین

کسانی که حسنا را لینک کردند
یا کسانی که حسنا اونها را لینک کرده؟

به نظر من این دو با هم فرق دارند. من الان می تونم لینک گوگل را بذارم این بغل. می خواید برید یقه گوگل را بگیرید؟

اگه راسته به گوگل بگید لینک ما را بذاره اون بغل سایتش. اون گوشه یه ذره هم بیشتر جا نمی خواد

رها یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 19:03

بیخودی نزنین به جاده خاکی!!!!کسی که خودش متاهله وباچندمرد متاهل ارتباط داشته مشکلی نداره ولی زنایی که طبق شرع ازدواج کردن ازنظر شما مشکل دارن؟
منم مخالف زنان دومم ولی جالبه ذوق کردن بانو ازینکه تو یک همچین وبلاگی که تازه ناراحت هم هست نمیتونه برای نورا کامنت بذاره لینک شده!!!!!!!!!!!!
جدا شماها خودتون هم نمیدونین چی میخواین

رها چان من جوابتون را پایین تر نوشتم.

این را هم اضافه کنم که به عنوان نمونه، در همین پست، من یکی از لینکهای حسنا را معرفی کردم که گفتم به نظرم وبلاگ خوبی دارند.

کسی که ما را لینک کرده خودش این انتخاب را کرده و از ما اجازه نگرفته (کما این که اگر می گرفت هم من مخالفتی نمی کردم، حتی اگر حسنا ما را لینک کنه من مخالفتی ندارم، باعث می شه یه عده از اون مسیر بیان وبلاگ ما)

این خانم هم لطف کردند ما را لینک کردند. من هم تشکر کردم و می کنم.

اما کسی که من بخوام لینکش کنم در موردش می تونید از من سوال کنید و بگید چرا فلانی را لینک کردی. اونوقت من هم جواب می دم.

گرچه من هنوز کسی را لینک نکردم. بخاطر ماهیت وبلاگ و این که قرار نیست ما تا ابد اینجا در مورد حسنا بنویسیم.
اگر زودتر سرشماری عمومی نفوس و مسکن تمام بشه، شاید تکلیف ما هم معلوم بشه، بریم پی یه لقمه نون حلال

شبنم یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 18:50

راحله جون سلام
میشه لطفا به منم یاد بدی چه جوری میشه آمار گوگل رو چک کرد؟
منظورم اینه که مثلا مثلا من اگه بخوام بدونم اسم و فامیلی خودم یا هر اسم دیگری چند بار در گوگل سرچ شده از چه راهی باید این کارو انجام بدم؟
ممنون.

گلریز یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 18:35

این جستجو میان مطالبش خیلی باحاله. کیف کردم

تریپش منو کشته

نه این که آپولو هوا می کنیم، سرچ هم داریم

گلریز یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 18:33

مرسی از قالب جدید. خوشمان امد

در جواب اون خانمی که گفته بود چرا زهرا رو لینک کرده. هرکسی که وارد اون وبلاگ میشه هیچ چیز بدی نمی بینه. جز یک زن که داره روزمره نویسی میکنه و داره با تمام وجود سعی میکنه زندگیش رو با قدرت تمام بسازه که واقعا افرین و باریکلا داره. اون یکی وبلاگ هم که من نمیدونم چیه؟؟؟واقعا به نظرتون بانو باید بره تک تک لینک شده هارو چک کنه ببینه چیه و بعد دادو هوار کنه. خود ما هم وبلاگهایی رو میخونیم که حسنا لینک شده در وبلاگشون حالا باید اون وبلاگ نویس رو کشت؟؟؟؟

خواهش

آخه حسنا هر وبلاگی را می خواد لینک نکنه، به دروغ به نویسنده که درخواست لینک داده می گه من باید همه وبلاگ را بخونم تا لینک کنم. بذار وبلاگت را بخونم بعدا لینکت می کنم

حالا ما هم هر کی لینکمون کرد، باید هم خودش را کامل بخونیم، هم لینکهاش را و هم لینکهای لینکهاش را تا هفت نسل

فرندز او فرندز فیس بوک باید بیاد پیشمون شاگردی

غنچه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 18:13

راحله جان
حسنا لجباز
هر کس هر چی بگوید برای اینکه انسان لجبازی هست عکس اون کار را انجام می دهد
اگه بگی در وبلاگ بستی به خاطر اینکه لج تو رو در بیاره نمی بنده

فکر کنید این آدم لجباز تو دنیای واقعی خونه می بخشه !؟!؟!؟!

من که تو دنیای مجازی خوب شناختمش

راحله یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 17:16

هر دفعه می گویم آخی چه خوب شد حسنا در خانه عفاف بست. حسنا یک ابراز وجودی می کند.
حسنا چی کار کنم؟ در خانه عفاف می بندی یا نه؟

مدتهاست خانه عفاف تق و لقه. هم مجازیش و هم حقیقیش.

کاش حسنا راستش را برامون می نوشت. دوست دارم بدونم الان دعوا در چه مرحله ای است. مردک می خواد چیکار کنه؟ تصمیمش چیه؟
خانم اولی شرطهاش چی هست؟
چطور تونست همه اموال را از مردک و حسنا بگیره؟

کاشکی حسنا اینقدر دروغگو نبود

آیناز یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 16:55

بانو تماس با بانو رو پیداکردم استراحت بسه

ما که ازاول هم گفتیم بیشتر کسایی که مثل دکتر ومهندس غربتی و بافنده میان وبلاگ حسنا فقط بخاطر بازدید وبلاگ خودشون هست

اما حسنا ازجایی که باماسر لج داره قبول نداشت
که تازه دید داره ازش سو ءاستفاده میکنن این دشمنان دوست نما

هرزگاهی هم واسی حسنا یه کامنتی میزارن که بگن ما باهاتیم
بخصوص این غربتی من هیچ وقت نتونستم کامنتهایی که واسی حسنا میزاره ترجمه کنم
ولی حسنا خیلی خوب به نفع خودش ترجمه میکنه
مثل این اخرین کامنتی که واسش گذاشته بود
غربتی نوشته بود
(چه جوریهاست ابجی؟)

باورتون میشه همین چند کلمه رو غربتی نوشته بود

من موندم این یعنی چه

که نوشته ،حسنا منظورش وگرفت که داره درموردوبلاگ بانوحرف میزنه وجوابش وبه نفع خودش داد

مگر این که در خلوت چیزی رد و بدل شده باشه. وگرنه اون کامنت و جوابش ؟!

سردرگم یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 16:29

حسنا توی پست آخر گفته کسانی که خاموش می خونند یا کسانی که کامنت می ذارن اعلام حضور کنند.

ما که اونور را خاموش می خونیم و کامنتهامون را اینور می ذاریم، تو کدوم دسته ایم؟ لازمه اعلام حضور کنم؟ خاموش حساب می شم یا روشن؟

البته من دوست دارم اونور کامنت بذارم، حسنا دوست نداره

شما شعله وری
که اونور می خونی، اینور کامنت می ذاری

یعنی الان هیشکدومتون اونور آدرس ندادین؟
خودم برم آدرس بذارم برای حسنا؟
آقا یکی بره کامنت بذاره، گفته لینک بدید، لینک وبلاگ را بدین دیگه

فاخته یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 16:22

اصلاح می کنم

که بخونیم یا نخونیم
بعد قضاوت کنیم
شما لطفا کاسه داغتر از آش نشو

فاخته یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 16:21

رها خانم نورا قبلا روابطی با یک عده از همکاراش داشته الان داره زندگیش رو می کنه و خودش بارها گفته پشیمونه

یه جوری داری حرف میزنی انگار خودت در زندگی بری از خطا و اشتباه بودی .
من از دوستای نورا و زهرا هستم . وبلاگ همه زن دومی ها رو میخونم . وبلاگ بانو و شراره پاره پاره و سایر مخالفاشون هم میخونم این به خود ما مربوطه که بخونیم و قضاوت کنیم

رها یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 16:13

جالبه خانوم بانو!!!!شما برای قرار دادن لینکتون دروبلاگش ذوق میکنید که وبلاگی دراون لینکه که خاطرات زن متاهلی است که از روابطش بامردان متعدد مینویسه
http://noora-1360.blogsky.com/
واقعا بازم میگین خوشحالین که ایشون شمارو هم لینک کردن؟

ذوق نکردم. ذوق مرگ شدم

من همه لینکهاش را چک نکردم و نمی کنم. از این که با گذاشتن لینک ما باعث می شن کسانی بیان این وبلاگ تشکر کردم و هنوزم می کنم.

اون خانمی که شما می گید را من امروز کنجکاو شدم و رفتم وبلاگش.

وبلاگ خاطراتش را هم اگر اشتباه نکنم خوندم
مخصوصا این پست را
http://noora-1360.blogfa.com/post/20

فکر می کنم متوجه باشید که ایشون گفتند یکسال هست که این کارها را کنار گذاشتند.

هر چند من رفتارهای قبلش را نه می فهمم و نه قصد توجیه دارم. خیانت خیانته. چه زن به مرد و چه مرد به زن.

ولی این چه ربطی داره به این که من از زهرا برای لینک کردنمون تشکر کردم؟

شاید ( می گم شاید ) زهرا، نورا را لینک کرده تا کسانی که تو این مسیر هستند شاید بخونن و عبرت بگیرند. همانطور که نورا می گه که دو نفر از دوستان وبلاگیش باعث برگشتنش از این راه و کنار گذاشتن اون رفتارها شدند.

یزدانی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 16:07

یاالله
روسری سرتون باشه
غربتی مربتی گویا مرده
بانو خانوم نبینم دیگه ابراز احساسات کنیا
همین جا زبونت رو گاز بگیر من ببینم
یه چند باری پست های غربتی رو خوندم
مطمئنم پسره

من که چیز بدی نگفتم

تازشم من همیشه با حجاب کامل می شینم پشت کامپیوتر.
من فقط به فکر دکتر تکتم هستم و بوسه هاش

سحرم یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 15:24

من همون سحرم که مسافرت بودم مثل اینکه اینجا یه سحر خانم دیگه هم هست برا اینکه مشخص باشیم من از این به بعد سحرم
راستی یه سوال؟
الان خریدهای خانم اول که همیشه به عهده همسر بود رو کی انجام میده؟

"سحرم" جان رسیدن به خیر

پارسال هم که راهش نمی داد خونه، خریدها را می کرد می برد می ذاشت پشت در.

برنامه همان است. یه فرق کوچولو کرده، پارسال پدرشوهره را "خ.." کرده بودند تلفن خونه را دایورت می کردند روی موبایل مردک که مردک بتونه بره خونه حسنا ( البته بماند که یه بار نصف شب خانم اولی مجبورشون کرد برن از خونه حسنا بکشنش بیرون ، یعنی من به این حرفها که فکر می کنم باورم نمی شه یه مرد اینقدر خودش را خوار و خفیف کنه واسه 6 )

خلاصه این که پارسال یک کمی اگر خانواده مردک با مردک گاهی همکاری می کردند ( کما این که حسنا می گه مادرشوهر کاملا مخالف بود و پدر شوهر هم دائم غر می زد که یا بهش بگو می ری خونه حسنا یا نرو خونه حسنا من حوصله این دروغ و دغلبازیهای تو و حسنا را ندارم ) ولی امسال دیگه از اون هم خبری نیست.

ضمن این که تنها حسنا و مردک نیستند که از تکنولوژی دایورت خبر دارند

خلاصه که
دیده ام تقویم را امشب قمر در عقرب است

سحر یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 15:20

"یک چیزی ته دلم گفت چطور باید بابا مامان من بدونن بیان حرف و توهین خانوم اولی رو گوش بدن نگران بشن و ناراحت بشن ولی خانوم اولی حتی حاضر نیست به مامان باباش بگه . با این حال چیزی به همسر نگفتم . "
(آره جوون عمت چیزی نگفتی.. تمام حرفایی که از زبان همسر نوشتی همه رو خودت گفتی خر خودتی کاملا مشخصه وقتی مردک ذوق زده شده بود که بره دست بوس خانم اول بدجور ما تحتت سوخته و اشکات سرازیر شده و اون حرفا رو زدی و طبق معمول ادای دختر مهربونو برا خواننده ها درمیاری و چون نمیتونستی بگی خودم همه این حرفا رو زدم میگی همسر گفت)
بانو جون این پست حسنا خیلی جای کار داره حیف همینجوری ساده بمونه چون کاملا ... سوزی حسنا از آشتی زن و شوهر رو نشون میده چیزی که برخلاف همه زن های دوم همیشه انکارش میکنه

دقیقا!

پستهای مربوط به قهر و دعوای پارسال خیلی خوب می تونه نشون دهنده وضعیت الان باشه.

تازه پارسال اوضاع بهتر بود.
حسنا یه قصه ساختگی بی خبری همسر از انتقال سند را ساخت و بعد هم دعوا و شرطهای تخیلی همسر.

خب یکی از این شرطها را بگه ما هم یاد بگیریم

اون پستها به قول شما خیلی جای کار داره

غنچه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 15:17

در ضمن آقایون از زشت و زیبا نمی گذرند. مفت باشه، کوفت باشه


عالی بود بانو جان عالی

البته منظورم "اونکاره" هاش بود.
همونهایی که عفیفه خوب می شناسه و موقع ازدواج کردن حواسش را جمع کرده که تو دامشون نیفته

غنچه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 14:42

خاطره بگم یک بار از یکی از کامنت گذار های حسنا
درست یادم نیست دقیقن اسمش چی بود
خیلی با محبتت با حسنا حرف زده بود بوس بغل کلی هم سفارش کرده بود خانم اول ال کن بل کن
بعد رفتم تو وبلاگش خواندم کیه این آدم
استاد دانشگاه هم خودش هم شوهرش ( الان حسنا میفهمه کی میگه )
بعد تو یکی از پست هاش نوشته بود دانشجو شوهرش کلی براش عشق فرستاده بود دنبال شوهرش بوده بعد شوهرشم اومده بود به زنش گفته بوده
طفلی انقدر زشت اشکال نداره بگذار دلش خوش باشه من ازش خوشم میاد

طرز تفکر یک استاد دانشگاه
زن هم تایید کرده بود حرف شوهرش
یعنی با احساسات یک دختر زشت بازی کنیم چون زشت گناه داره بگذاریم دلش الکی خوش باشه

خوب مرد حسابی تو چه رفتاری کردی که اون دختر بی جا راجع به تو فکر کرده

چراغ سبز همیشه دو طرفه هست

مطمئن باش شوهره داشته حالش را می برده و با این حرف می خواسته صدای زنش را بندازه. زنه هم دلش را خوش کرده که دختره زشته.

چی بشه به یه دختر جوان 20 ساله بشه بگی زشت. هر زنی در 20 سالگی زیباییها و جذابیتهایی داره. نشاط جوانی خودش زیبایی است.

در ضمن آقایون از زشت و زیبا نمی گذرند. مفت باشه، کوفت باشه

مطمئنا آقا سرش توی دانشگاه گرمه
انشاله یه دونه خوشگلش را برای خانم بیاره و خانم هم باهاش در آرامش زندگی کنه. تا دیگه واسه خراب کردن زندگی دیگران راهکار ندن به یه شیاد معلوم الحال

غنچه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 14:31

بی نام
ما زن های سر مرد ها دعوا نمی کنیم
ولی اینکه یک زن داره از زندگی ایده آل دومی شدن خودش می نویسه مجبوریم برای حفظ امنیت خودمون و دیگران این صداها را به گوش دیگران برسانیم

غنچه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 14:26

بانو جان بیا ما هم رمزی کنیم
اگه بدونی همین کامنت های ما چه سودی به حسنا داره
دیگه دروغ های شاخدار نمی نویسه اگه کامنت های ما رو نخونه دوباره همون چرندیات خودش مراقب پوست می نویسه
نمی دونه که اصطلاح مراقب پوست تو کلینیک های تخصصی چیه
اگه ما رمزی کنیم اولین کسی که خیلی آتیش میگیره همش می خواهد بدونه ما چی میگیم در موردش خود حسنا ست

از رو هم نمیره این بشر واقعن یک همچین آدمی خونه اونم به زن اول شوهرش پس میده ؟؟؟
برو
حسنا تو توی دنیای مجازی از اینکه وبلاگ ما رقیب وبلاگت شده خواب خوراک نداری
بعد تو دنیا واقعی از رقیب زندگیت خانم اولی حساب میبری
برو
اینی که ما تو رو شناختیم یک آدم حسود هستی
تو به وبلاگ بانو حسودی میکنی
تو دنیای مجازی
اون وقت تو وبلاگت تو دنیای واقعی دم از بخشش میزنی
برو

من هم داشتم به همین تفاوت حسنا با بقیه فکر می کردم

شیدا وبلاگهاش را بست و رفت
صحرا رفت ( به وبلاگ ما ربطی نداره )
کبوتر و نفس و هنگامه و ... عملا نمی نویسند. فقط واسه این که کم نیارن وبلاگشون را گذاشتند بمونه.

هر کس به هر دلیلی احساس کنه نوشتن داره خودش یا دیگران را اذیت می کنه، می ره.

حسنا مثل کنه چسبیده به وبلاگش. نمی دونه باید چیکار کنه، اما هر چند وقت یه بار یه دستی، انگشتی تکون می ده که بگه من زنده ام!

بیشتر از سه ماه است که وبلاگ حسنا، وبلاگ قبلی نیست و تعطیله. اما تا الان سعی کرده یه جوری به روی خودش نیاره و به زور خودش را سرپا نگه داشته.

کسی که برای یه وبلاگ اینقدر لجبازه و مثل کنه به دروغهاش چسبیده، از زندگی طرف می ره؟

مثل همون اداها و بازیهایی که اینجا در می آره، تو زندگیش هم به سر اونها در می آره.

تنها برگ برنده دستش هم این هست که از اون زن جوان تر هست و در امور عفیفه گویا مهارتهایی داره ! تنها چیزی که مردک را نگه داشته.

مطمئن باش تو زندگی واقعیش هم همینطوره.

همه همه همه دارن بهش می گن برو از این زندگی، اون سفت چسبیده.

الان هم منتظره تعطیلات عاشوراست، تا یه هفته ای به بهانه شمال رفتن ننویسه. در واقع چیزی برای نوشتن نداره. چون دیگه دروغهاش خیلی به هم پیچیده شده و قاطی پاتی شده. درست مثل زندگیش.
این هفته هم می آد می گه می خوام برم شمال ( دروغ محض، چون باباش فعلا باهاش قهره و نه این می ره و نه اونها می آن. مامانه هم اومد یه مدت موند ببینه می تونه کاری کنه، دید نخیر. این دسته گلی که تربیت کردند وضعش خراب تر از این حرفهاست. اونم گذاشت رفت).


خلاصه این که این عکس العملش، همانطور که شما گفتی، نشانه ای از عکس العمل و رفتارش در زندگی واقعیش است.

غنچه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 14:15

سلام بانو جان

اون وبلاگ پیش ساخته قبلن دیده بودم
نصف اینا برای اینکه آمار وبلاگ هاشون بره بالا برای وبلاگ هایی مثل حسنا که خواننده زیاد داره کامنت می گذارم

آره. همینطوره.

دیگه حسنا هم خسته شده، یکی اومده بود کامنت گذاشته بود که واسه من نمی دونم چی چی را توی وبلاگت تبلیغ کن، حسنا هم گفته بود کامنتت را تایید کردم، هر کی بخواد می آد می بینه

راحله یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 13:59

داشتم آمار google راچک می کردم.
ششمین کلمه کلیدی که می شود با آن وبلاگ حسنا رسید این هست.
"من زن دوم هستم چه کار کنم"

گویا حسنا تو این دو ساله خوب به هم پیاله هایی خودش یاد داده است که چه جوری هر جور تحقییر توهینی را بشنود و مثل کنه دست از سر خانه زندگی مردم بر ندارند.

سرچ می کنی "زن دوم"
اول حسنا را نشون می ده، بعد ما را. من که "زن سوم" هستم چرا ؟

سالومه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 13:31

یعنی من از خنده غش می کنم کامنت رو می خونم.

؟

نسیم یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 13:09

"این رو هم بگم که بعد از این که از مسافرت برگشتیم و بعد از این که خانوم اولی یک بار داروی اضافی خورد و گفت اگر حسنا رو طلاق ندی بیشتر میخورم و خودم رومیکشم"

حسنا این سوال جواب بده چطور خانم اولی پارسال داروی اضافه خورد تا همسر طلاقت بدهد اما الان با مصادره عروسک و چند تا چک زمان دار اعتراضی نمی کند؟

از قبل از کنکور پارسال تا الان همه اش آشوبه و جنگ و دعوا.

حسنا اینجا دائم می نویسه رفتیم سفر، همسر بغلم کرد، همسر فشارم داد و ....

مثل کنه چسبیده و ول نمی کنه
آدم یه ذره عزت نفس داشته باشه در مقابل این همه توهین و تحقیر محاله دوام بیاره

سمیرا یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 12:17

آن کامنت آدرس جمع کنی بازی جدید حسناست دارد برای خودش کامنت می نویسد در کنارش چند تا معلوم الحال همیشه کامنت می گذارند الان هم منتظر تا ببیند کامنتها به آن عدد مورد نظرش می رسد تا با یک قصه جدید مردم را اس ک و ل کند.
حسنا تو دلت به این همه آدم ساده می خندی نه

یه هفته است داره آدرس جمع می کنه.

حسنا جون پست ننوشته که زیاد داری. اوقات بیکاری هم که زیادتر. نه بچه داری، نه شوهر درست درمون ... بیکاری. امکانات هم که زیاد داری
خب بیا بنویس چه خبره؟
دعوا به کجا رسید؟

نه ماشینت را گفتی چطور فروختی
نه از صاحبخونه و همسایه ها تعریف کردی
نه از کوچه باغ و دوستای اونور رودخونه حرفی زدی
نه از مسافرت چیزی گفتی ( شتر در خواب بیند ... )

یکی دو هفته دیگه هم که بچه جاری به دنیا می آد و سرتون شلوغ تر می شه. نان او یور بیزنس می آد

نیک یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 12:01

وقتی نوشتی یکی از دوستان لینکت کرده یهو وحشت برم داشتنکنه منو میگی؟؟؟
رفتم دیدم نه من نیستم

مگه می شه بدون اطلاع خودت باشه؟

راحله یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 11:23

چه خوشگل شده اینجا

چه خوشگل
چه خوشگل
چه خوشگل شدی امشب

آیناز یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 10:42

بانو جان
چرا اینجا تماس بامن نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفتم یه ذره استراحت کنیم. هم شما و هم من

آیناز یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 10:39

سلام به به
قالب نو مبارک
این غربتی مرد هستش
ولی خودشو دختر جا زده بود که کم کم تصمیم گرفت مردبودنشو باکامنت ها فاش شد
طرز نوشتنش کاملا مشخصه
ولی بیچاره دکترتکتم چقدر واسش بوس فرستاده بود
یادمه یه مردی واسی دکتر تکتم کامنت گذاشته بود وواسش بوس فرستاده بود کلی بهش برخورد که چرا زن ومرد حالیش نیست
اونوقت خود دکتر که به غربتی میگفتم عروسم بهش ماچ وبغل میداد
یادته دکتر
حسنا بهت میگفت باهوش چون با اون پستی که زدی میگفتی الان مخالفها میان وبلاگم
پس هوشت چی شد درمورد
غربتی کلا کر کره ی هوشو کشیدپایین تعطیل کردی

بمیری آیناز

بیچاره دکتر تکتم الماسی

[ بدون نام ] یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 10:18

خوش به حال مردها که هوسبازی و خوشگذرونیشون به راهه، اما ما زنها که بدون در نظر گرفتن حریم هم فقط با هم دعوا میکنیم اولیها با دومیها و موفقتها با همه دائم ها این وسط مردها از آب گل آلود ماهی میگیرن و سود میبرن و دودش تو چشم زن جماعت میره،امروز یکی زن دومه و سر یه نامرد هوسباز ، یه زن اول بدبخت رو آزار میده فردا...
خلاصه گهی پشت بر زین گهی زین به پشت ،هی خودمون به خودمون ظلم میکنیم وتا بفهمیم چی شده همین میشه که تو جامعه مردها، هم رو سر ما سوارن و هم تا بتونن خوش میگذرونن ،همه جوره ازجنس زن استفاده میکنن و توسرمون هم میزنن.از ماست که بر ماست

منظورتون را متوجه نشدم.

کیانی یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 09:01

بانوجون...قالب نو مبارک...شکوفه گیلاس مبارک به من بده یک پفک

شهره یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 08:53

بانو جان قالب نو مبارک.فقط این قالب قسمت تماس با من برای خصوصی کامنت گذاشتن نداره

گلریز یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 08:46

به به .قالب نو مبارکه.خیلی خوب شد.کلا از اون حالت یکنواختی اومد بیرون.خیلی هم قشنگه.

Curley Hair یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 08:24

Banoo and Shadi,

.Thanks for your well wishes
XOX

موفرفری یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 08:17

امروز میخواستم برای پرنده ام غذا بگذارم بهش گفتم بیا غذاتو بخور حسنا!!!!
دور از جونش البته!
تازه پرنده من نره، یعنی من چی پیش خودم فکر کردم!

حسنا در وجود ما نهادینه شد

موفرفری یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 08:13

دلم برای همسر اول میسوزه، اول گیر یک بیوجدان و پس مرویی به نام حسنا افتاده و دوم این شوهر بی خاصیت که فقط نرینگی داره.
دلم آتیش گرفت وقتی تهدید به خودکشی کرد، ببین به کجا باید برسه یک زن! که برای راندن یکی از زندگیش به فکر خلاص کردن خودش بیفته حتا اگر فقط یک تهدید باشه بازم دردناکه. آنطرف داره یکی زجر میکشه این طرف یکی پی پا ثابت کردنه و بغل و بوسه. خیلی سخته که یک سفر بری و دائم موبایل همسرت را بگیری دستت و کنترل کنی. حس بدیه چه خود کنترل و چه نگاه دیگران، این زن تا برنده این میدان بشه سلامت روانش در خطره که البته روی جسم هم تاثیر داره.
من هیچوقت تو زندگیم طعم خیانت را نچشیدم ولی نمیدونم اگر مردی که باهام زندگی میکنه یک همچین کاری کنه میتونم برای داشتنش دوباره تلاش کنم و برش گردونم سر جای اول و اگر تلاشم نتیجه داد میتونم دوباره دوستش داشته باشم یا اینکه به کل قیدش را میزنم و از زندیگم خطش میزنم. در هر صورت و با هر تصمیمی که گرفته بشه، کار طاقت فرسا و منهدم کننده ایه.
مردک از همه مقصر تره، همان زبونی که برای این میریزه برای آن یکی هم میریزه. وعده هایی که به حسنا میده به ان یکی هم میده و این وسط فقط اونه که پی عشق و حال خودشه! حسنا هم یک مدل بدبخته ولی این تصمیم خودش بود منتها خانم اول انتخابش این نبود و بهش تحمیل شده و داره درد میکشه. ولی خوب حسنا میگه خودش اجازه دادو دائم روی این مساله تاکید دآشت و داره، تو هم حرف گوش کن خوب حالا میگه برو! خوب بروووووو دیگه!

انشاله که هیچوقت در چنین موقعیتی قرار نگیرید و به قول عفیفه همسر شما "اینکاره" نباشه

ولی واقعا نمی فهمم اون مردک بی وجدان چرا دست از هوس و کثافتکاری برنمی داره و زندگیش را درست نمی کنه؟

موفرفری یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 07:43

بانو جان، یک دستی برسون به اینها تو نوشتارشون. سعی میکنند بامزه باشند و یک جورایی ازت تقلید میکنند.آمدم بگم اینتنسیو کورس لازمند.
به احتمال زیاد به تلافی این وبلاگ آن یکی برپا کردند و داستان یکی از زنان اول را با قلم طنز ضعیفشون بازنویسی میکنند تا دروغ هاشو هایلایت کنند.

http://tardshodegi.persianblog.ir،

منظورشون به پرپریه

الهه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:48

مینو چرا دوئل
از حسنا یاد بگیر! با هم با صلح و صفا زندگی میکنیم! منم نمیخوام آرامش کسی به هم بخوره!
چیزی که مد شد فعلا خیانت و روابط موازی و شیر تو شیر و ..

بچه ها شب بخیر همگی

شب به خیر !

حسنا سفیر صلح و دوستی سازمان ملل در امور زنان دومه

مرسده یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:40

مینو

مینو یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:37

یه چیزی بگم بانو؟
من با کروم میام این جا و چون صفحه ش خیلی عریضه، حتی با این که پست بحث آزاد هم بود اون عکسی که گذاشته بودی نصفش جلو چشمم بود. خلاصه یک هفته ی تمام اون نهنگه داشت شنا می کرد که آدمکو بخورهههههه.
بالاخره بروز کردی.

مرسده
خداییش چون نوشتار لحن رو نشون نمی ده اصلا پیدا نبود شوخی کردی. منم که عاشق بانووووووو!
نفس کششششششششششش!

مرسده یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:36

مینو دقیقا الان منظورت چی بود؟؟!
من شوخی کردم در مورد تبلیغ وب پیش ساخته!
یا اینکه مردی و اینا! چون گفت منم دروازه بان بودم ...

حرف جدی رو هم رو هوا نمیزنم هیچوقت!

مینو یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:24

الهه جان من اتفاقا نرفتم وبلاگش.
مرسده نمی دونم چرا چنین چیزی نوشتی. من مطمئنم بانو هیچ چیزی رو دروغ نگفته در مورد خودش. یعنی چیز زیادی هم نگفته اما همون یکی دو نکته رو هم که من از حرفای خودش کشیدم بیرون کاملا مطمئنم ازش.
و این که وبلاگ یه نفر رو به عنوان یه وبلاگ خوندنی معرفی کرده باشه خیلی طبیعیه و اولین بار هم نیست. وبلاگ تجاوز ممنوع هم یه نمونه ش بود.
خود بانو همیشه با دلیل و مدرک و استدلال حرف می زنه. خوبه که ما هم اینو یاد بگیریم و رو هوا حرفی نزنیم که بعدا نتونیم پاسخگو باشیم.

مرسده شوخی کرد.

خب خداییش من از وبلاگش خوشم اومد.

اما این که مردی خانمها را دور خودش جمع کنه و به هر بهانه ای (کار یا ...) خوش و بش خارج از حد کنه، خوشم نمی آد.

مرسده یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:21

آخه گفتی منم دروازه بان بودم !
شوخی کردم بابا !!

من فکر میکنم مهندس عمران یا معمار هستی تو بانو جون!

جدی بودم

الهه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:19

یعنی مرسده 1% فکر کن بانو مرد باشه
من چه لاوی باهاش ترکوندم

ای بانوویی عزیزم

ای الهه ی نازم !
چشم همسر دور از وطنت روشن

الهه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:17

بانو الکی الگی امار وبلاگ غربتی رو بردی بالا
بازدید ماهش 2000 بود فقط از امروز عصردتا حالا 500 نفر دیدنش!

باید ازش پورسانت بگیرم

مرسده یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:14

بانووووو! راستشو بگو تو هم مردی؟؟؟

حالا گذشته از این حرفها ، خوب وسط مبارزه با زنان دوم تبلیغ امور ساخت و ساز همکارت ( پیش ساخته ساز غربتی ) رو میکنی خانوم مهندس!

بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مینو یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:09

بتونه تو ساعتهای مختلف، سر صبر، برای خودش کامنتهای متفاوت بذاره

معرکه ای بانوووووووووو

مرسده یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:07

دقیقا مرد خاله زنکه!
اینم رفت کنار دست امیر داداش حسنا

امیر موضوعش فرق داره. فقط با حسنا جوره
یه جورایی فقط از توجه حسنا لذت می بره.

اما این غربتی ماشاله

مرسده یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:06

سلام علیکم

بانو جان خب معلومه مرده! تو ششمین پست وبلاگش از دروازه بان تیم فوتبال محله بودنش در بچگی یاد میکنه!

خب منم دروازه بان بودم

پستهاش را دوست داشتم، اما این پست و کامنتهاش باعث شد

مینو یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:01

من زیاد وبلاگش نرفتم. اما به شدت احساس کردم مرده.
اما این که در مورد جنسیتش حرف نمی زنه اصلا جالب نیست.

هووووووووووم ....

الهه یکشنبه 19 آبان 1392 ساعت 00:01

نمی خواد بشمره .میخواد مثلا یه عالمه کامنت بگیره بگه و تعدادشو نشون بده و پز بده.در حالیکه راحت واسه خودش میره یه کامنت اعلام حضور میذاره(چون ایمیل رو که ما نمیبینیم )و بعد هم خودش تشکرمیکنه که ممنوم واسم آدرس گذاشتین!
وای چه حقه بازی ها!

پس شاید برای همین اینقدر به خودش وقت داده.
که بتونه تو ساعتهای مختلف، سر صبر، برای خودش کامنتهای متفاوت بذاره

مینو شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:49

آلزایمر نبود. نابینایی بود. باید برم دکتر.

مینو این غربتی مرده؟
یه جایی هم می گه من سربازی نرفتم ...

فکر کنم مرده کمی تا قسمتی خاله است.

الهه شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:46

اینکه حسنا میگه واسش کامنت بذارند و ایمیل بدند خوب اون ایمیل رو که فقط خود حسنا میبینه.پس اگه میخواد تعداد خواننده هاشو به رخ بکشه خوب میره با 1000 تا اسم واسه خودش کامنت میذاره بعد در جواب کامنت الکی مینویسه ممنون که ایمیل گذاشتی ماچ!!

خب اگه داره خواننده هاش را می شمره، من را هم توی آمار بیاره.
کامنت سرشماری نذاشتم، اما می خونمش

مینو شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:39

یه کامنت نوشته بودم که غیبش زده. یعنی آلزایمر گرفتم ها!
نوشته بودم بانو جون اون ورق چهل و سوم رو خوندم.
و این که اون کامنت های رویا و شقایق جعلیه و از یه فرد حقیقی نیست خیلی امیدوار کننده ست.

هستش خانم

یه دختر شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:34

عاشقتم بانو ووو

مهسا شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:33

کاری نداره یکی براش کامنت بذاره که مرد هست یا زن ؟
شایدم androgynous باشه

ازش پرسیدن
جواب نمی ده.

یه دختر شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:27

آخه بعضی وقتا کارایی که کرده
مثلن تو چتش یه دختر بهش گفته پیشی و منشی دیده
یا تو یه دوره که رفته بوده
ماشین رفته رو پاش
رفته بیمارستان ارتش
یا یه جا دیگه راجع به دخترایه همسایه گفته معلومه که این پسره
وگرنه از خاطراته خاله بازیش میگفت با اون بچه ها
یا دویدنش تو باندفرودگاه

والله چی بگم؟
حالا اگه مرد باشه من باید آخر پست را پاک کنم؟

من هم نمی دونم مرد هست یا زن.
اگر مرد باشه ازش خوشم نمی آد. چون در جرگه خاله زنکها قرار می گیره. یعنی به این سمت منحنی تمایل زیادی داره

مینو شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:21

ورق چهل و سوم رو هم خوندم بانو. ماجرای موبایل نگهبان شهرک رو هم می دونم.
آره. راست می گی. کامنت ها جعلی اند. و این که این کامنت ها رو یه آدم حقیقی ننوشته واقعا امیدوار کننده ست.

مینو شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:13

نه بانو جون من فقط این جا اینترنت دارم. همیشه هم با لپ تاپ می آم.
موبایل نگهبان شهرک :)))))))
این جا همیشه تو لپ تاپ من بازه. اما گفتنی ها رو دوستان دارن می گن. منم بدجوری رفتم رو مود سکوت. البته تو وبلاگ خودم مجبور شدم خیلی زیاد پرحرفی کنم. سرعت اینترنتم هم افتضاح شده و خیلی قطع می شه.
همه ی کامنت های این جا رو دارم می بینم. یکی از کامنت های حسنا (رویا مامان آرزو) هم توجهمو بدجوری جلب کرد. بهتره بگم حالمو بد کرد.
یعنی آدم باید چی کار کنه که کار بدش رو یه موهبت بدونن! حسنا یه هنرمند واقعیه.

ورق چهل و سوم جانم !!

این کامنتهای بی نام و نشون و نوظهور را جدی نگیر.
البته می دونم که هستند کسانی که از این آرزوها می کنند و وبلاگ حسنا را می خونند، ولی هم مامان آرزو و هم شقایق داااااااااااااد می زدن ما کامنت الکی هستیم.

این خاموشها تا حالا کجا بودند که بعد از یکسال و نیم سکوت یهو یادشون افتاده بیان تملق حسنا را بگن؟

یه دختر شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:12

غربتی مرده ،نه زن

از اون آقاهه چرا اینقدر ترسیده بود پس؟
توی پست
مثل خر ترسیدم

مینو شنبه 18 آبان 1392 ساعت 23:02

بانو جون من همون دیشب برگشتم و کامنت هم گذاشتم. دیدم پرسیده بودی...
در راستای صحبت در مورد وبلاگ بچه ها، من خودم یکی از کسایی بودم که آدرس وبلاگمو بهت دادم. الان هم داشتم وبلاگم رو بروز می کردم.

دیشب دیدم کامنت گذاشتی. کم بود. گفتم شاید از موبایل بوده.
ایرانسل نگهبان در شهرک را گرفته باشی یه کامنت واسه ما بذاری

منتظر حضور فعال بودیم

الهه شنبه 18 آبان 1392 ساعت 22:59

گلریز جان ایشالا به زودی با یه "حضور " هیجان بیاد به زندگیت

خودش که می گه دو ماه دیگه است

lida شنبه 18 آبان 1392 ساعت 22:19

من از وبلاگ عسل خوشم میاد. به نظرم واقعیتو مینویسه و واقعا پشیمونه ولی دیگه راه برگشتی نداره

من هم همینطور.
نه این که بگم از رنج کشیدن یه آدم یا این که زندگیش رو به راه نباشه خوشحالم. نه.

ولی این که واقعیت را می نویسه و می تونه کمک کنه به دیگران، که مردی که به زندگی و زن اولش وفا نکرد، مردی که خیانت کرد، شاید زنش هم مشکل داشته باشه، اما خودش هم بی مشکل نیست.

نه مثل حسنا که رفتارهای مردک را توجیه می کنه و مرتب تکرار می کنه که شما همه اشتباه می کنید و اون بهترین مرد دنیاست ( البته بعد از علی )

مهسا شنبه 18 آبان 1392 ساعت 21:58

راستی دیدید مهیا داره بچه دار می شه البته شاید

وای خاک عالم!!

مهسا شنبه 18 آبان 1392 ساعت 21:54

نخیر
چون نه منو عروسی می برید نه ادرس وبهاتونو بهم می دید

مسئول تشریفات "هشو" است. اون باید دعوت کنه.

آدرس وبها را هم که شرمنده ام من. چی بگم؟

راستی مینو کجاست؟ هنوز مهمونیه؟
چرا برنگشته؟

یزدانی شنبه 18 آبان 1392 ساعت 21:46

چه معنی داره به من آدرس مادرس ندین؟
شاید عروس آینده من بودم
پ عروسی من چی؟

اصلا یه تالار مجازی می زنیم
توش عروسی می گیریم
چطوره؟
لینک کیک و تور و مهمونها را هم از هشو می گیریم، مراسم را حسابی آبرومند برگزار می کنیم

یزدانی شنبه 18 آبان 1392 ساعت 21:44

نه بانو
اون میخاد تورو پیدا کنه
ببینه وبلاگ تو کدومه
به همین برکت قسم

کی؟ هشو؟

گلریز شنبه 18 آبان 1392 ساعت 21:29

یعنی اینقدر مورد اذیت و ازار قرار میگیرن؟؟

نه الزاما آزار و اذیت. اما انرژی گرفتن و از مسیر خودشون منحرف شدن.

گلریز شنبه 18 آبان 1392 ساعت 21:25

بانو چرا بچه ها با وبلاگاشون نمیان؟؟

گلریز جان
خیلی ها خصوصی آدرس وبلاگشون را برای من می ذارند. شاید حق دارند که آدرس را عمومی نذارند. به هر حال توی وبلاگهاشون بحثهایی شروع می شه که شاید اصلا در مسیر وبلاگشون نباشه. اذیت بشن یا ازشون انرژی گرفته بشه.

فکر کن شما 5 ساله داری یه وبلاگ می نویسی در مسیر خاصی که اصلا هم حرفی از زن دوم و چندم توش نیست. حالا یه دفعه این بحث وارد وبلاگت بشه و آرامش یا مسیرت را تغییر بده شاید جالب نباشه.

یه مثال کوچیک
مثلا عفیفه مدتی بود می نوشت و همه وبلاگش هم زندگی خودش و غیبت خانواده شوهر بود. با اون پست کذایی و وارد شدن صحبتهای این چننی مدتیه وبلاگش تحت تاثیر قرار گرفته.
البته عفیفه وبلاگش سابقه چندانی نداره و خودش هم بدش نمی اومد که اینطوری جلب توجه و خواننده کنه. ولی به طور کلی اگر وبلاگت در این موارد نباشه، شاید که نه، حتما جالب نیست این صحبتها واردش بشه.

فرض کن یکی تخصصی در مورد فیلم و سینما می نویسه. بعد هی برن براش کامنت زن دوم و خیانت و ... بذارند، که چی؟

سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندند.

یاسمین شنبه 18 آبان 1392 ساعت 21:02

سلام بانو جون و سلام به همه دوستان ، خوب این حسنا دیگه واقعا کم اورده ، کارش به امارگیرى رسیده در مورد أین وبلاگ هم که اشنایى ندارم الان یک نگاهى کردم و تعجب میکنم از یک آدم تحصیلکرده بعیده ، از قوانین هزارو پونصد سال پیش حمایت میکنه؟

تمام هم نمی شه لامصب این کار آمارگیریش.
یه هفته است ما منتظریم.

الان می آد پست می ذاره که دوستان کامنتهاتون تایید نمی شه و همشون پیش خودم محفوظه. مرسی که آدرس دادید. واسه عید براتون کارت تبریک می فرستم

سحر شنبه 18 آبان 1392 ساعت 20:17

من فقط همون اوایل رفتم وبلاگش و چون تو مشخصاتش زده بود مرد 35 ساله همیشه فکر می کردم مرد هستن. والا منم تو اون تیم از بعضی ها خوشم میاد تعجب می کنم از طرفداریشون از حسنا. البته اینی که ما مخالف چند همسری هستیم و نه مخالف ایم و نه موافق رو همه شون میگن، اما عملا اینطور نیست انگار.

سحر اعتراف کن.
از کی خوشت می اد.

من از این پست "وقتی مثل خر ترسیدم/ 17 مهر"
فکر کردم زنه.

ضمن این که کلا نوشته هاش بیشتر به زن می خوره.
یعنی خاله زنکه؟

واااااااااااااااااا
یعنی مرده؟
پس ورژن بالاتر میثمکه

گلریز شنبه 18 آبان 1392 ساعت 20:00

خانوم اولی احتیاجی به ارامش نداره. اون اروم هست. یک دختر دسته گل داره و میتونه سرش رو با افتخار بالا بگیره بگه چون اون نیست که رفته رو زندگی یکی دیگه خونه ساخته،اون نیست که دم از حق الناس میزنه اما خودش بیشترین حق به گردنشه.

موافقم ! حداقل وجدانش آرومه

ساره شنبه 18 آبان 1392 ساعت 19:41

بانو از تو توقع نداشتم که به تیم مون خیانت کنی تبلیغ وبلاگ رقیب ؟ مگه یادت رفته نفس پشت در نشسته ی کاری کردی سرو کله ش امشب پیدا بشه. گفته بود هر از گاهی می یاد تناقضات وبلاگت رو افشا می کنه الانه که بدو بدو بیاد اینجا بگه ی تناقض یافتم آهای ملت یافتم یافتم

الان می گه تو تیمشون تفرقه افتاد

خب چیکار کنم. حرف حق را می گم اگر چه خییییییییییلی تلخه.
خونه هاش خوشگله
مطالب وبلاگش هم بد نیست.
حیف که ما رو دوست نداره

الهه شنبه 18 آبان 1392 ساعت 19:41

قسمتی از پست امروز وبلاگ یاس -جایی برای بهتر اندیشیدن- منو واقعا به فکر زندگیهای امثال حسناها و فقط برای ار ضای غرایز مردهای اونکاره انداخت و به فکر فرو برد
--

صنعت مد ،سالهاست با تعلیم مانکن های لاغر واستخوانی و برنامه ورژیم غذایی سخت وطاقت فرسا، بر زنانی که معروف شدن از این طریق را برگزیدند ،تحمیل کرده است وسودهای کلانی را روانه جیب سودجویان نموده است که البته اشخاصی مانند کریستی کلمنتس سر دبیر مجله ووگ از سرگذشت اسف بار اکثرآنها که برخی محرومیت های غذایی برای حفظ وزن 30 کیلوگرم برای آنها منجر به مرگشان شده ،پرده برداشته است که با یک سرچ ساده در اینترنت شرح آن آمده است .
مانکن هایی که برای ساعتی،" عیش اقتصادی" سودجویان بازار پوشاک را فراهم می کنندوباید به هر خفتی از گرسنگی وتشنگی ،ورزشهای سخت وجراحی هاوگریم های متعدد وگاهی دردناک ،تا بدن نمایی وتن دادن به هر خواسته سرمایه گذاران صنعت مد ،از بسیاری موهبت های طبیعی زندگی محروم شوند. مانکن هایی که فکر واندیشه شان به اندازه بهره کشی اندامشان اهمیت نداردوهویت وانسانیت آنان محدود به سایز کمرشان شده است. آنها انتخاب میشوند تا ساعتی بلکه دقایقی قدم زنان سود سرشار آن رادیگران صرف خوشی های خانواده خود کنند که شاید سایز واندام در اهمیت چندم زندگی خانواده آنهاست . مشاهده کرده اید در برخی مانکن های عروسکی ویترین فروشگاهها ،حاشیه های اضافی لباس را در پشت آن ها سنجاق می کنند تا لباس زیباتر جلوه کند؟!!! نمی دانم چرا گفتمان ما ناخواسته تا سرگذشت زنان معشوقه ودوم کشیده شد .این واقعیت تلخ زنانی است که مانکن های ساعتی یک مرد هوس ران شوند با اعمال شاقه از تنهایی ها ،اشک ها،تحقیر ها،نفرین ها،عدم امکانات مناسب زندگی نرمال،تا تن دادن به ذلت جن.س.ی وسود ومنفعت آن در جیب این گونه مردان عیاش شود.
در حالی که این ها از زندگی با همسر خود نیز دست نمی کشند وآنرا برای خود محفوظ نگه میدارند با همه کاستی هایش به هر سایز واندازه. مانکن هایی که اندیشه شان به اندازه لذت ج.ن.س.ی اهمیت نداردوساعتی ودمی وآمدنی ورفتنی!!!
مانکن های پوشالی در دنیای مجازی،که به ظاهر زیبا وخوشبخت ومورد توجه وگاهی تحسین برخی اند، حاشیه های زشت زندگی شان در پشت مانکن وبلاگشان سنجاق شده است . درد گرسنگی محبت وتشنگی عشق واقعی.
--

الهه جان،

برگ چهل و دوم- حال من را بخون.

حسنا برای نوشتن این برگ حتی یک شکلک هم نذاشته بود. چون اصلا حوصله نداشت.

وقتی که خانم اولی به خاطر اینکه پدر و مادرش می آن پیشش تصمیم می گیره مردک را خونه راه بده و مردک هم با سر می ره. حسنا مثل یک بک آپ پلن و یک نیمکت نشین، دوباره به حاشیه رونده می شه و مردک با رفتن به خونه و فضایی که ایجاد می شه با همسرش آشتی می کنه و می رن شمال مسافرت و حسنا حتی اجازه تلفن زدن به مردک را نداره.
برگ بعدی می گه که تا خودش زنگ نزنه یا اس ام اس نده، من تماس نمی گیرم با این حال برادرشوهره زنگ می زنه و بهش تاکید می کنه که مبادا زنگ بزنی به شوهرت!!

چقدر تحقیر!
درسته که برادر شوهر است و فامیل. ولی باز هم خیلی توهین آمیزه که اینطور پیامی را برسونه !!

این که مردک می ره از نگهبانی شهرک موبایلش قرض می گیره که زنگ بزنه به حسنا!
حالم به هم می خوره از تصور مردک و این کارهاش!

این که عمر خوشبختی تو به اندازه روزهایی باشه که همسر اول با مردک دعوا کرده و بیرونش کرده و سهم یواشکی های تو بیشتر می شه. واقعا دردناکه !!

نمی دونم چه چیزی از این زندگی به حسنا می رسه که این همه حقارت و توهین را تحمل می کنه.

قورباغه سبز شنبه 18 آبان 1392 ساعت 18:12

بله گلریز جون. تو اول شدی.
منم با بانو تله پاتی دارم

گلریز شنبه 18 آبان 1392 ساعت 18:09

قرباغه سبز من اول شدم

قورباغه سبز شنبه 18 آبان 1392 ساعت 18:06

یعنی شیفته اخلاقتم بانو جونم.
میخواستم تا رسیدم خونه کامنت بذارم که از پست قبلی خسته شذم یه فکری به حالم کن که دیدم پست عوض شده و عنوانشم هست از پست فبلی خسته شدم.

عجب تفاهمیییییی!
می گم ما اینقد زود خسته می شیم و تنوع طلبیم، خوب شد مرد نشدیم. الان همسر چهارم هم داشتیم


چیکار کنم قورباغه سبز عزیز که حسنا یه هفته است مشغول سرشماریه.
تقصیر اونه پست نمی ذاره. می دونه حیات وبلاگ ما به وبلاگ اون وابسته است، کلاس می ذاره.

خدا هیچ تنابنده ای را محتاج خلق خدا نکنه.

گلریز شنبه 18 آبان 1392 ساعت 18:02

یادم نیست. اما تو وبلاگ همین باتربیتهایی امثال عفیفه تو کامنتها دیده بودم. پس چی که خونه ازش نمیخریم. یاد خونه هلی تو کارتون مهاجران افتادم و جا داره اینجا یادی از سگ اقای پتیبن کنیم.
بانو تو منو از درس و زندگی انداختی. الان یک ملتی منتظر منن من اینجا دارم برا تو کامنت میذارم

می گم گلریز
کاش خانم اولی وبلاگ ما رو بخونه. یه کم به آرامش می رسه، حسنا هم خوشحال می شه. نه این که همه فکر و ذکرش آرامش خانم اولیه، از اون جهت گفتم

رابطه حسنا و شقایق شنبه 18 آبان 1392 ساعت 17:48

ابتدا گوزنی زاده میشود و اگر شیر او را نخورد او شیر می خورد و بزرگ می شود و شاخ در می آورد و کم کم برای همه شاخ میشود.بعدا کسی پیدا می شود که شاخش را بشکند. این دو نزاعی سخت با یکدیگر دارند تا سر انجام شاخ گوزن از شقیقه وی جدا می شود و در ما تحت شاخ شکن فرو می رود و جلوی .... شاخ شکن را می گیرد .در نتیجه این فعل و انفعالات شخص شاخ شکن ..... پیچ می شود و رابطه بین شقیقه و گوزن را نمی فهمد.

از اینجاست که هر کس که این رابطه را نفهمد بی گمان شاخی در ما تحت وی فرو رفته و او به نوعی شاخ شکن است .به دلیل همین شاخ شکن بودن و ادعای ماست که این رابطه بسیار ارزشمند را بی ربط می نامیم .پس هر کس که از آن پس به دو شی ء بی ربط، رابطه گوزن و شقیقه اطلاق(اتلاق) کرد شاخ شکن می گویند .

این بــــــود رابطه شقـــــــیقه و گــــــــــــــــوزن.

این که گفتی الان یعنی چی؟

گلریز شنبه 18 آبان 1392 ساعت 17:44

اول شدم

منم دوم شدم

گلریز شنبه 18 آبان 1392 ساعت 17:43

بانووووو خیانت؟؟؟اخه چه جوری تونستی؟؟؟چرا با من اینکارو کردی؟؟؟
ولی جدی خونه ها کار خودشه؟؟؟خیلی قشنگه. دوستشان داشتم. البته اینجوری هم که میگی نیست چون این نویسنده وبلاگ در چندین جا به ماها بد گفته و از اون نازنین بابا طرفداری کرده ولی با این حال کارش خوبه.

جدی !!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من یادم نیست کجا به ما بد گفت. ولی خیلی نامرده !!
اصلا ازش خونه نمی خریم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.