.

.

.

.

کبوترها همه رفتند ...

حسنا جان روز پنج شنبه 29 اسفند تمام بعد از ظهر مشغول تبریک سال نو به دوست و آشنایان وبلاگی بود. 

به تمام وبلاگهای موجود و ناموجود سر زد و عید را تبریک گفت  tongue


در آخرین پست سال 92 در وبلاگ همه ی این نویسنده ها و کلی بلاگ دیگه، حسنا تبریک سال نو می ذاره  ...

مامان فرشته ها

تکتم 1

تکتم 2

پیش ساخته ساز

خاکستر و بانو

عفیفه بانو

سلما

الین- تو مرا باختی ...

امیر دلها 

دل آرام - زندگی ارزش ...

دریا - یک لیوان عشق 

سارا عزیز- مامان سارا

عسل اینجا مدرسه نیست

عاطفه جون- ذهن زیبا

آلاله

همنفس - تو دلم مونده بگم

نیلا خاطرات یک زن

بی تا اگه لمسم کنی

مامان فرشته ها

رهامیر (حرفهای ناگفته من )

عسل شیرین ... عسل تلخ 


و در 150 کامنت تایید شده تبریک سال نو در وبلاگ حسنا هیچکدوم از افراد فوق نگفتند حسنا جان سال نو مبارک. چرا؟

چون حسنا جون در وبلاگ دیگری در خدمتشون بود و شما 150 نفر سرکار بودید، عزیزان.


تکتم، پیش ساخته، عسل خانومی، نفس، عفیفه، بیتا اگه لمسم کنی، تقریبا تمامی کامنترهای این پست (کامنتهای سفرنامه آبکی)، عسل مدرسه نیست، رهامیر حرفهای ناگفته و .... هیچکدوم عید را به حسنا تبریک نگفتند، چون از قبل به وبلاگ جدید دعوت شده بودن raised eyebrows

خطابم به اون ساده هایی هست که روزی ده بار قربون حسنا می رن. سردسته شون هم زاهارا  که از 150 تا کامنت سال نو، سی تاش مال اون بود  امیر دلها هم طفلک خبر نداره. چند بار کامنت گذاشته کجایی عشقم tongue


این ننوشتنها و عشوه خرکیها هم برای این بود که احمقها را ببره در محفل دیگری جمع کنه.

البته همشون هم احمق نیستن. بعضی هاشون خودشون هم از این دست آدمهای دروغگو چاخان پاخان هستن و براشون مهم نیست حسنا چی می گه. اونا دروغ می گن و اینهم دروغ می گه و الکی قربون صدقه هم می رن. یه سری آدم معلوم الحال مشکل دار دیگه ... خلاصه شکافتن شخصیت اونهایی که دعوت شدن به وبلاگ حسنا بانو یک 6 فروش پررو، طولانیه. افراد مختلفی را شامل می شه از ساده های بی شیله پیله تا هفت خطهایی مث خودش. بستگی داره.


به هر حال به سلامت. خوش گلدی 


679756vtql6ozj6a




شیما جون شما مشکل داری و می خوای واسه مرد 50 ساله دو زنه ماچ بفرستی، چرا از بقیه مایه می ذاری


اصلا معنی حرفهایی که می نویسید می فهمید؟ 

مردک را از طرف من ببوس rolling on the floor

حسنای معلوم الحال هم که بهش حرجی نیست، کلا زبان فارسی را نمی فهمه، نوشته باشه می بوسمش (حسنا جون باید می گفتی دست بوسن rolling on the floor)


اجالتا را با الف می نویسه بعد برای ما شعر تفسیر می کنه. بار الها شفای عاجل  d'oh



679756vtql6ozj6a


الهه بانویی پیدا شده که در بدو ظهور  و  در فاصله دو دقیقه در یک روز برای دو پست متفاوت حسنا کامنت می ذاره و قربون صدقه حسنا می ره.
1-  حسنا بین کلمات و نقطه گذاری ها ( منظورم نقطه، کاما و ... است) خیلی فاصله می ذاره. مثلا خواهرها را می نویسه
خو اهر  ها ، 
قبل و بعد از نقطه انتهای جمله، فاصله می ذاره و ... و بارها هم دوستان بهش گفتن که از نظر نوشتاری این کارش علطه.
برای این که کامنت عزیزم الهه  شناسایی نشه به طرز ناشیانه ای هیچ فاصله ای بین لغات و علامتها نذاشته 

2- شش ماه هست که حسنا می گه مردک چسبیده به من وتکون نمی خوره. طرف نوشته اگر مردک پیش تو نیست فکر کن دریانورده 

یادتونه بهش می گفتن بچه دار نشو. بچه ای که از عمه و عمو و خاله ( عید نرفت شمال چون فامیلهای شوهرخواهرش نمی دونن حسنا زن دومه !! ) و ... بخوای قایمش کنی که یکی می شه از خودت خل و چل تر و عقده ای تر.
حسنا هم دقیقا همین جواب را می داد که مث بچه هایی که باباشون ........ 

در نتیجه، نوشتن این جمله در کامنت یعنی
  •  یا الهه جان شش ماه است وبلاگ را نمی خونه که خبر نداره مردک با حسنا بهم چسبده اند و حسنا هیچوقت تنها نیست که با عقل جور نیست همچین رفیق شفیقی شش هفت ماه از وبلاگ مرادش بی خبر باشه.
  • یا حسنا جان این کامنت را خودش نوشته که بعد براتون توضیح بده که  فکر می کنه بابای بچه اش دریانورده  این دیگه سوال کردن نداره که می پرسید تو که خودت مخفی هستی و وضعیتت نامعلوم، بچه دار بشی می خوای چی کارش کنی؟
آروم آروم آماده بشین دیگه. بعضی ها باباشون دریانورده، بعضی ها هم باباشون هرزه  حسنا بچه اش را تفهیم می کنه، شما نگران نباشید. فقط دعا کنید مردک یه جوری خر بشه، بذاره حسنا بچه دار بشه. silly


3- حسنا عکس فسنجون می ذاره زوم می کنه روی ذره های گردو و می گه دسته قابلمه ام را اگر ببینید شناسایی می شم، طرف می گه اومدی مشهد بیا خونمون  عزیزم حسنا فقط گربه های فرانسوی را بلده تر وخشک کنه. دنبال کسی می  گردید برای مراقبت از حیوونهاتون در ایام تعطیل، مزاحم حسنا نشید devil

4- میبوسمت 

پنج‌شنبه 29 اسفند 1392 ساعت 17:13
سلام عفیفه جون عزیزم سال نو مبارک امیدوارم که امسال بهترین سال رو داشته باشی و در شادی و سلامتی و خیر و خوشبختی و اذامش باشی بههمراه میرزا و بچه هات و همه عزیزانت . میبوسمت و برات بهترین رو میخوام   (روی میبوسمت کلیک کنید) 
و اون میبوسمت ته کامنت خودش برای خودش 

679756vtql6ozj6a

5- به جز حسنا کی می تونست اینقدر قشنگ عزمش را برای خراب کردن این شعر جمع  () کنه؟ همون الهه خانم نوظهور هست (حسنا) که می خواد موضوع حضور الهه را عادی جلوه بده و دو دقیقه بعد از کامنت قبلیش، می ره در پست بعدی هم کامنت می ذاره که حضورش همه جانبه داشته باشه 

679756vtql6ozj6a

ماموریت الهه این بود که بگه حسنا داره تخم و ترکه  هرزه ها را گسترش می ده و این را به گوش بقیه برسونه big grin دلش نیامد بدون این دروغ وبلاگش را ترک کنه liar بعد از این که در دو کامنت ناشیانه و با عجله الهه نورسیده را معرفی می کنه و عادی جلو ه اش می ده، یهو الهه جون خواب نما می شه که حسنا رژیم کلسیم فری داره 
این که الهه از کجا فهمید حسنا رژیم کلسیم فری داره، اگر شما فهمیدید به ما هم بگید 

الهه جون با الهامات غیبی می فهمه که حسنا داره پسر دار می شه  و  به حسنا جون میگه رژیم بدون کلسیمت مبارک silly
و حسنا که انگار منتظر این یه جمله بوده یک فصل کتاب بنویسه 
خودش کامنت می ذاره، خودش هم جواب می ده.
بعد این مردکی که هنوز به شوهر خواهرش نگفته چه شکری خورده،  می خواد پسرش را بذاره تو جیبش بره خونه فک و فامیل؟

679756vtql6ozj6a

در راستای تغییر جهت داستان، حواسش هست که در جواب این کامنت ننویسه، مردک و خانوم اولی هیچ رابطه جنسی ندارند و من منحصرا برای این امر خطیر استخدام شدم tongue
حسنا یکسال و نیم تمام مرتب تکرار می کرد که خانوم اولی و مردک هیچ مشکلی نداشتند و زوج نمونه و زبانزد فامیل بودند و تنها مشکلشون بیماری نامعلوم خانوم اولی است که امکان 6 نداره ( اسمش را هم نمی گه ) و حسنا به همین منظور وارد این زندگی شده. حسنا هم هیچ کم و کسری از خانواده و تحصیلات و شغل و ثروت و سرمایه و ... نداشت. فقط وقتی فهمید این زوج مشکل 6 دارند، از شوق خدمت به خلق جامه بر تن درید  اینها را روش نشد به شما بگه، چون تصمیم گرفته داستان را عوض کنه big grin
مجددا احالتا با الف nerd  (حافظ مددی کن winking )

679756vtql6ozj6a

از همه دوستانی که برای کم کردن شر این دروغگوی متوهم بیمار از سروبلاگستان، کمک کردند متشکرم و این موفقیت را بهتون تبریک می گم.
خیلی وقته که رفته. این پست آخری را هم نوشت که بگه خانم اولی از درجه اعتبار ساقط شد و من شدم سوگلی مردک.
تو کامنتها هم الکی نوشت مردک شبها اسپرمها را می شمره  و درشتهاش را سوا می کنه ... زاویه اش را تنظیم می کنه و کلی کارهای دیگه که بچه مون پسر بشه.
رو دلش مونده بود بگه خوشبخت شدم و بره  دو پست آخرش کاملا الکی بود و فقط دلش می خواست بگه  همه چی آرومه من چقد خوشبختم 

بره مخفی بنویسه و اصول فاحشگی و خانمان براندازی را آموزش بده. اما علنی توضیح نده که چطوری با کمک 6 و ... یک زندگی بیست ساله را دچار تنش کرده. حسنا جون اول و آخرش اوضاعت خرابه. دلم برات می سوزه که اینقدر بدبختی. اون زندگی یه درخت تنومنده، دو تا شاخه اش را هم که بشکنی، ریشه و تنه اش سرجاشه. البته چاره ای هم نداری، راهی رفتی که متاسفانه بخاطر شرایط خانوادگیت و شخصیتی ات، برگشت نداره. مجبوری بمونی و تحمل کنی چون طلاق برای تو یعنی دوباره از سر. باید باز اینقدر مشتریهای جور وا جور ببینی تا بتونی یه پیرمرد دیگه را خر کنی. فقر و بیکاری و بی شخصیتی و بی خانوادگی و .... همه دست به دست هم داده و ..... شاید به قول مشاورت، صلاح اینه که توی همین زندگی بمونی. راه دیگه ای برات نیست.

حسنا همون حسناست و زندگیش خیلی خراب تر از روزی که شروع کرد به نوشتن. خانم اولی بلایی به سرش آورده که مرغهای آسمون به حالش گریه کنند. هنوزم حسنا یواشکی می ره مسافرت و توی رسپشن به عنوان فاحشه معرفی می شه و مردک می سپره که خانومم تماس گرفت بهش نگید من زن آوردم هتل !
هنوزم نه تنها خواهرهای مردک به شوهراشون نگفتن، که حتی فامیل خود حسنا هم نمی دونن این خراب شده سر یه زندگی دیگه. کما این که عید گفت نمی تونم برم شمال چون ...
هنوزم حسنا اجازه نداره بچه دار بشه و جرات نداره حتی بهش فکر کنه، چون مردک عوضی حسنا را برای 6 گرفته وگرنه دیگه سر پیری و معرکه گیری؟ 
هنوزم حسنا صبح تا شب گوشه خونه است و حق هیچ کاری را نداره. چون مردک یادش نرفته که از کجا جمعش کرده و کجا و چطور به حسنا رسیده. 
وگرنه خانم اولی که نجیب و محترم نشسته بود خونه باباش تا مردک رفت خواستگاریش و باهاش ازدواج کرد و دخترش بهار که تربیت شده همون خانوم هست، به گفته خودحسنا خیلی راحت و آزاد هستند. چون مردک بهشون اعتماد داره. 
این حسناست که مردک می شناسدش و می دونه چیکاره است و برای همین سخت تحت کنترله و همیشه هم تو خونه و بیکار و بدبخت و وابسته و خود فروش.
همه چیز مثل قبل است و به گفته خودش وقتی پریود هست مردک بهش سر نمی زنه. هنوزم  برای نیم ساعت بیشتر نگه داشتن مردک تو خونه باید هزار ترفند از رقص عربی تا مراسم تخمه خوری تا  ملق زدن انجام بده شاید بتونه نیم ساعت بیشتر نگهش داره 

نظرات 272 + ارسال نظر
الهه دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 21:40

شادی جان من با روش لاتی مینو موافقم ! یه گلوله و خلاص!

ولی فکر میکنم بدترین کار ول کردن و رفتن و یه زندگی حاضر و آماده رو برای اون گذاشتنه! البته من اگه خدای نکرده این اتفاق برام بیفته دیگه نخواهم گذاشت دستش به من بخوره ولی زندگی رو به اون هرزه که وارد زندگیم شده نمیدم!

نمیدونم گفتنش درسته یا نه ولی گاهی با خودم فکر میکنم اگر این اتفاق بیفته من مقابله به مثل میکنم ( حتی اگه در حد یک ده هزارم اون باشه! حتی در حدی باشه که بذارم تو خیابون مردی نگاهش بهم تلاقی کنه و چشمهام رو پایین نندازم!)همیشه شوهرم اون شعر رو برام میخونه که:اون چشمها رو هم بذار یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن! چون همین برای یکی مثل همسر من یعنی مرگ!!(دور از جونش البته) یعنی میخوام بگم در این حد حالم رو بد میکنه.تازه در تعریف من از خیانت حتی کلمه ای در یک ایمیل حتی کاری اضافه تر نوشتن برای یک زن رو هم شامل میشه متاسفانه ! چه برسه به چیزهای بزرگتر!
مثلا باورتون نمیشه من امروز باهاش دعوا کردم که چرا در جواب یک خانوم تو سر کارش که از ما هم بزرگتره نوشته -غیر ایرانی تازه-thank u VERY much یعنیvery رو میگم چرا نوشتی؟

پس من خیلییییییییی سخت گیرم و به موازات اون خودم هم خیلی مراعات میکنم.حتی چشمهام رو و نگاهم رو به مردی نمیدوزم یا بقول همسرم (لذت نگاهم رو بهش ارزونی نمیکنم) جدی میگم تا این حد!
واسه همینه که میگم اگر زنی زن درستی باشه محاله که یه مرد متاهل بتونه باهاش بد نگاه کنه و رفتار بدی بکنه و اگرم کرد ادامه بده.اگر زنی نخواد این اتفاق نمیفته باور کنید.اینو در جواب کامنتهایی میگم و زنهایی و وبلاگهایی که میگن اون ولمون نکرد اون بهمون گیر داد.نه جانم اگر ما زنها محکم باشیم هیچ مردی نمیتونه حد رو بگذرونه و اگرم گذروند بلافاصله اون رو سر جاش میشونیمو گر نه کرم از خود درخته!
اینو من دارم میگم .ببنید کسی که من رو نمیشناسه اینجا ولی صادقانه باید بگم از وقتی خودم رو شناختم همه مرا زیبا و بسیار زیبا میدونستند.همسرم لقب الهه زیبایی بهم داد و این اسم الهه از همونجا روی من موند توی خیلی از نامه ها و ...دوستانم همیشه به من گفته اند که اصلا به من نمیخوره که شغلم این باشه و ...خلاصه منظورم اینه که در محیط کار و دانشگاه و خیابون و غیره همیشه و بخصوص قبل ازدواج خیلی مورد توجه و خیلی جاها حتی متاسفانه توجه مردهای هرزه یا متاهل قرار گرفته ام ولی خدای من شاهده که حتی اینقدر این نامردها رو ادم حساب نکردم که نگاه چشمم رو بهشون بندازم و آنچنان رفتاری با هاشون کردم که رفتند و دیگه پشت سرشون رو نگاه نکردند یا اگه همکار و هم دانشگاهی بودند دیگه تا آخر کمترین و حداقل تماس رو باهام داشتند.
چقدر نوشتمممممم وای.این جبران این یه ماه نبودنمه بانویی

میخوام بگم هیچچچچچچ توجیهی برای خیانت چه از طرف زن و چه مرد وجود نداره و خودمون پاکیمون رو مثل یک مروارید درون صدف حفظ کنیم و از همسرانمون هم کمتر از اینو نخواهیم

الهه جون قربونت، خیلی داری سخت می گیریها ......

مهاجر دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 21:21

دقیقا کار نفس رو کرد. شایدم اصلا وبلاگ دیگه ای در کار نیست و محترمانه در رفته

می میره اگه ننویسه. حسناست و وبلاگش.

مردک کردتش گوشه خونه و در را بسته روش

... دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 20:40

خب حالا بانو حالا که حسنا جمع کرد و رفت بگو نفر بعدی کیه؟

رفت از پنجره بیاد.
باید پنجره ها را حفاظ بزنیم

مینو دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 19:47

سلام به همه... می بینم که طرف جل و پلاسشو جمع کرد و.... .
منو ببخشین. همه می گن تازگی ها خیلی لات شدم.
شادی جان من هم فکر می کنم درستش مبارزه ست... اما تو حرف راحته. من اگر باشم با شلیک یه گلوله مردک رو خلاص می کنم و نه می ذارم دست خودم بهش برسه نه اون زن هرزه!
این بود نظر من.

سلام .... مینو خانم کم پیدا.
نکنه تو هم اون یکی وبلاگ بودی

شادی دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 19:41

در این یک سال و خورده ای که به طور اتفاقی درگیر وبلاگهای زنهای دوم و همسران اول شدم، دیدگاهم نسبت به عکس العملی که یک زن باید در برابر خیانت شوهرش داشته باشه کاملا عوض شد

قبلا اگه یه مورد خیانت بین آشناهامون پیش می اومد، فکر می کردم باید همچین مردی رو بدون اتلاف یک ثانیه وقت، گذاشت دم در و برای همیشه ازش جدا شد.
به شوهرم هم می گفتم اگه من جای فلان زن باشم، یک ثانیه هم با مرد خائن و فریبکار ادامه نمی دم

ولی حالا یه جور دیگه فکر می کنم (البته واضحه که اینو به شوهرم نمی گم به هرحال بهتره احتیاط کرد و قاطع بود)
وقتی به ماجرای بخشش یاس عزیز و مقاومت و تلاش خانوم اولی برای گرفتن حق و حقوق زندگی 20 ساله اش فکر می کنم، به این نتیجه می رسم که بهتره اگه همچین اتفاقی برای یک زندگی افتاد، با عجله و از روی احساس تصمیم نگیریم
از طرفی همه ما انسانیم و همونطور که همسر یاس مرتکب اشتباه شد، هر کدوم از ما هم ممکنه به اشتباه بیفتیم
خود ما زنها، می تونیم ادعا کنیم حتی بعد از ازدواج، هیچوقت نشده که با دیدن یک مرد خوش تیپ و در یک موقعیت خاص، دلمون به لرزه بیفته؟ خودمون اگه یه خورده پامون بلغزه و به اشتباه بیفتیم، انتظار نداریم وقتی متوجه شدیم و واقعا پشیمون بودیم، بخشیده بشیم؟

از طرف دیگه، حتی اگه همسرمون پشیمان نباشه و یا به اندازه کافی جرات و اعتماد به نفس برگشتن نداشته باشه، چرا باید سریع کنار بکشیم؟ چرا نباید برای پس گرفتن زندگی که چند سال براش زحمت کشیدیم و برای برگردوندن آرامش به بچه هامون تلاش کنیم؟
نهایتش اینه که موفق نمی شیم مرد خائنو برگردونیم ولی حتما می تونیم به بخشی از حقوق از دست رفته مون برسیم و وجدانمون هم در آینده راحته که سعی خودمونو کردیم

دوست دارم بدونم بقیه دوستان هم مثل من فکر می کنن یا نه

شادی جان، خیانت و اشتباه و هرزگی و ... اینا همه با هم فرق داره. منم موافق حرف شمام که نباید اقدام عجولانه کرد و باید با کمک مشاور و راهنما بهترین تصمیم را گرفت.

برای من هم رفتار خانم اولی و برخوردهاش و تصمیماتش خیلی جالب هست. هر چند حسنا نهایت سعیش را داره که اون زن را دیوانه و شیاد و ... جا بندازه، اما مشخصه که خیلی خوب داره موضوع را مدیریت می کنه، هر چند سخت هست.

مشخص هست که زن قوی و خانواده داری است که حتی نخواست با گفتن این موضوع به پدر و مادرش، حرمت زندگیش و شوهرش را زیر سوال ببره و سه سال هست که این موضوع را حتی از خانواده خودش پنهان کرده که آبروی زندگیش حفظ بشه.

مث حسنا بی حیا و بی همه چیز نیست که بگه به فامیلامونم گفت و آسمون به زمین نرسید. هرزگی و خود فروشی تو فامیل ما عادیه

شادی دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 19:13

من در عجبم از این آدم هایی که بعد یک بار ضایع شدن از طرف حسنا که بهشون رمز نداد،حالا هم ازش آدرس وب جدیدش رو میخوان و میگن از زندگیت درس می گرفتیم

اتفاقا من هم با خودم فکر می کنم اینهائی که از حسنا آدرس وبلاگ جدید می خوان، چه فکری می کنن و می خوان چی بخونن؟
اگه حسنا واقعا با خواننده هاش روراست بود که در همین وبلاگ ادامه می داد
همین که داره آدرسو عوض می کنه ویا آرشیوشو پاک می کنه، نشون می ده که یا تا الان داستان می نوشته و حالا که دیده نوشته هاش (به خاطر توهینی که به شخصیت زن و انسانیت و اخلاق می کنن) مورد نقد قرار گرفتن، می خواد روال داستانو عوض کنه
یا اینکه تا حالا واقعیت زندگیشو می نوشت و حالا که متوجه شد این نوع زندگی تحقیرآمیزه و قابل قبول و قابل دفاع نیست، می خواد جای دیگه ای شروع کنه تا واقعیتهای غیرقابل قبول زندگیشو حذف کنه

درهرصورت، نوشته های همچین فردی چه جذابیتی می تونه داشته باشه
اون هم در حالی که اینقدر فضای مجازی وسیعه و اینقدر مطالب خوب برای خوندن هست

حسنا خیلی وقته اینطرف نمی نویسه. اگر رو راست بود که چندوقته داره اونور می نویسه بهشون می گفت. نه این که اینطرف با آمارگرفتن و تبریک عید و عذرخواهی و هستم ولی نیستم و... بذارتشون سرکار.

به غیر از این پست آخر که می خواست بگه خانم اولی را دک کردم رفته و من شدم خانوم تمام و کمال مردک، خیلی وقته که دیگه پستی ننوشته.

کی تا حالاست نه خودش هست، نه پاچه خوارهای مرتبه اولش؟

نیک دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 19:10

من نمی دونم چه سریه همه زنان دوم پسر زا هستند

مرمر دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 18:29

به افسانه:
منم با بیتا و اینکه داره این مدل زندگی ها رو باب میکنه باهات موافقم.
اما هیچ جا صحبتی از زن و بچه داشتن بچه غول نکرده یا اینکه بخواد سوتی بده مگر اینکه یکی از نزدیک بشناستش....

نفیسه دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 17:38

هیشکی از این جمع سعی میکنه که آدرس جدید حسنا رو بگیره ازش ؟؟

افسانه دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 16:57

حالا که حسنا فیتیله پیچ شد با اجازه ى بانو میخوام درباره ى بیتا بگم .بیتا وبلاگ اگه لمسم کنى شایده .دم از باکلاس بودنو بافرهنگ بودن میزنه خودش آوار زندگى یه زنه دیگه شده .بچه غول زن داره بچه داره بیتا عین بختک افتاده رو زندگى زنو بچه هاش با خدمات 6شوهر مردمو میکشه طرف خودش . دروغ مینویسه .گفت بچه غول مجرده قصد ازدواج نداره .عاشقیم.من قصد ازدواج ندارم .زرشکککککککک شوهره مردمو میگفتى؟ به هر بهونه یى میکشى خونه ى خودتو خریدو مسافرت .فقط بلدى خدمات 6بدى پول بگیرى.دروغ میگه قربانى هوو شدم.انگارى باید جریان همه ى دروغاشو بگم .زناى بی آبرو مثل بیتا باید رسوا شن .بنظر شماهابایدبااین خونه خراب کنا چیکار کرد؟نباید رسواشون کرد؟نباید به یه زنه بیچاره که تو خونه زندگیشوبالا سر بچه هاش نشسته کمک کرد که این خونه خرابکنا نابودش نکنن؟حسنا که ٢٤ساعته سرت اینجاستو میخونى برو به اون دوست عوضیه خونه خرابکنت بگو با زبون خوش دست از سر زندگیه مردم برمیداره یا رسواش کنم؟بیتا تو که از زراى وبلاگ عفیفه واینور اونورت معلومه اینجا رو میخونى .تو که خودت میدونى یه 6فروشى .فکر میکنى پسرتو حاج آقا و کارمنداى تهران شهرستانتون چه حالى بشن وقتى بفهمن پ الف با میم که زنو بچه داره چه رابطه یى داره؟هان؟

افرا - سپیدار دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 16:41

سلام بانو.
بانوی عزیز.
و دوستان دوست داشتنی قابل احترام.
سال نو مبارک
(من ایام عید نبودم زیاد. الانم دیر نشده نه؟! اول اردیبهشته،هرچند!!! )
گفتنی ها رو طبق معمول بچه ها گفتن.
فقط اومدم بگم با شمام.

به به افرا خانم.
عید شما هم مبارک.
ما هم با شماییم

آیناز دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 15:57

اقا اون کامنت الهه نام هم یه جوربازی بودکه مارو کنجکاوکنه که دارم بچه دارمیشم

حسناجان عزیزدل نفس
برو بچه دارشو خانوم مگه خرج بچه ت ازجیب مامیره
بقول بانویه جوری میگه بچه انگارازسهم ماداره استفاده میکنه

مردک جرات نمی کنه و روش نمی شه حسنا را به فک و فامیلش معرفی کنه، حالا می خواد بچه را ببره بگه از کجا آوردم؟ از تو لپ لپ؟

شایدم می خواد سورپرایزشون کنه یهو بچه و حسنا را با هم معرفی کنه

ﻋﺰﻳﺰﺧﺎﻧﻮﻡ دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 15:36

ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻴﺪﻭﻧﻢ اﻓﺮاﺩ ﺯﻳﺎﺩﻱ اﻳﻨﺠﺎ ﺭا ﻣﻴﺨﻮﻧﻦ اﮔﻪ ﻳﺎﺩﺗﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ ﻳﻪ ﻭﺑﻼﮔﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ اﺳﻢ ﺳﺎﻳﻪ ﻧﻮﺷﺖ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﻣﻴﻨﻮﺷﺖ ﺑﻌﺪ ﻳﻜﺪﻓﻌﻪ ﺑﻲ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺭﻓﺖ اﺳﻢ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ اﺵ ﺳﺎﻳﻪ ﺑﻮﺩ و ﺳﺎﻛﻦ اﻳﺘﺎﻟﻴﺎ ﻛﺴﻲ ﻣﻴﺪﻭﻧﻪ ﭼﺮا ﺭﻓﺖ!
ﻛﺴﻲ اﺩﺭﺱ ﭘﻼﺳﺶ ﺭا ﺩاﺭﻩ


ﺣﺴﻨﺎ ﺟﻮﻥ ﺩاﺭﻩ ﻣﺨﻔﻴﺎﻧﻪ ﻣﻴﻨﻮﻳﺴﻪ ﺑﺎﻧﻮ ﭘﻴﺪاش ﻛﻦ ﻛﺎﺵ ﺑﺘﻮﻧﻲ

نمی خوندم عزیز خانم. نمی شناسم.

هلیا دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 14:57

آنیل ۱۱:٤٤ ‎ق.ظ - دوشنبه، ۱ اردیبهشت ۱۳٩۳
حسنا جواب خصوصی رو بده...! آره یا نه!؟نیشخند
پاسخ: نیشخند


ندا ۱٠:٥٥ ‎ق.ظ - دوشنبه، ۱ اردیبهشت ۱۳٩۳
بارداری حسنا؟چشمک


ماهک ٩:۱٢ ‎ق.ظ - دوشنبه، ۱ اردیبهشت ۱۳٩۳
روزت مبارک خانومی. انشالله سال دیگه یه نی نی کوشولو خوشمل این روز تو بغلت باشه گل
------------------------------------------------------------
.......تاسف +تهوع.....

منم

هلیا دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 13:27

یه سوال از جمع دارم:

به نظرتون این (( خااانووووم ))هایی که واسه نی نی دار شدن حسنا انقد ذوق کردن میگن ایشالا واسه شوهررررر نی نی ناز بیاری..........فردا پس فردا واسه نی نی دار شود ((اقای شوهر))!! خودشونم از یه....مثه حسنا همینقدر ذوق میکننن؟؟؟ کم ام نیستنااااااا......تا الان 137 تا ذوق مرگ داریم ....تا الان البته......

اتفاقا منم موافقم که خدا کنه شوهر اونها هم سال دیگه بچه یه زن دیگه را به بغل بگیره و سورپرایزشون کنه.

ایشاله همشون به این آرزوهایی که برای زندگی حسنا دارن، تو زندگی خودشون برسن و آرزو به دل نمیرن.

... دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 13:24

بهتر از این نمیتونست جریان رفتنش از این وبلاگ و همچنین تحریک بیشتر اونهایی که سری قبل رمز نگرفتن برای حمله و التماس گرفتن آدرس جدید، به نمایش بگذاره
اینجوری کاری کرده که حالا همه التماس کنن و چه پشتک و وارو زدنهایی تو کامنتها دیده بشه برای گرفتن آدرس جدید

کامنتها آخر خنده است

[ بدون نام ] دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 13:10

من در عجبم از این آدم هایی که بعد یک بار ضایع شدن از طرف حسنا که بهشون رمز نداد،حالا هم ازش آدرس وب جدیدش رو میخوان و میگن از زندگیت درس می گرفتیم
نمیدونم این زن چه چیز مفیدی واسه گفتن براشون داشته
نمی خواین بفهمید که بابا سر کار بودین همتون
شاید هم قبولش سخت باشه که یه نفر 2-3 سال سر کارتون گذاشته

خیلی هاشون کشیدن کنار. کما این که برای عید هم پیام تبریک انچنانی نداشت و 150 تا بود که نصفش هم آدمهای تکراری بودن. شاید صد نفر هم نشدن.

الان یه عده کنجکاو شدن که دارن پاچه خواری می کنند

... دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 13:00

بانو جان کی بود تو اسفند که گفتم حسنا داره وبلاگ دیگه ای مینویسه حتی حدس زدم رفته بلگ اسکای چون عفیفه و بقیه دار و دسته همگی یواش یواش کوچ کرده بودن به اون دامنه

قبل تر از اون هم خودش یه بار اشاره کرده بود که جای دیگه می نویسه.

الانم دو هفته وقت خواسته که اونجا را جمع و جور کنه و بعد آدرسش را بده. طوری وانمود کنه که کسی اونجا نبوده. مثلا کامنتها را حذف کنه یا ...

مث اون کاری که شیدا کرده بود و داده بود دوستاش بخونن و یه جاهایی را حذف کنه، اینم الان مشغول اصلاح اونطرف هست که آماده بشه برای ورود بع بعی ها

... دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 12:59

سلام دوستان روز زن به همه مبارک

هلیا دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 12:26

میخوام دراینجا plan بعدی حسنا بانو رو با مدرک واستون رو کنم:
من به دنبال یه مرد ام 55 سال به بالا
کیه که بشمره اما سنش از شصت نره بالا
تفسیر: حسنا بانو در اینجا جستجوی خود برای یافتن طعمه ای جاافتاده در بازه سنی 55-60 سال را اشکار میکند.

نه بلند نه خیلی کوتاه خوش قد و قواره باشه
جرج کلونی نه ولی خب کمی خوش قیافه باشه
تفسیر:حسنا بانو که از قامت پیر و فرتوت مردک خسته است اینبار بخت خود را در بین ستارگان هالییوود می جوید

من به دنبال یه مرد ام که طلاق گرفته باشه
نه که با رسیدن من بخواد از زنش جداشه

تفسیر:حسنا بانو که دهان خود را بر اثر ایستادگی بانوی اول آسفالت شده می یابد به گی خوارگی خود اعتراف کرده و مطلقه بودن طعمه بعدی را شرطی لازم میداند

بچه هاشو داشته نخواد دیگه بچه دار شه
مردی که بدونه حالا بهتره که نوه دار شه

تفسیر : حسنا بانو که بر اثر رژیم فاقد کلسترول مردک از پوکی استخوان شدید رنج میبرد ملتمسانه از صفوف بهم پیوسته رجلان در انتظار می خواهد قید بچه رابزنند و به استخوان پوک حسنا بانو رحم کنند

منبع: حسنا ...موزیک متن پست قبل

سارینا دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 10:48

به یمن وبلاگ بانو وشرکا و روشنگریاشون درباره دروغ بودن خوشبختی های پوشالی زنان دوم:

نفس.............پر
کبوتر.............پر پر!
شراره...........پر
99ساله........پر
فانی............پر
فرشته..........پر
محیا.............پر
هنگامه..........پر
حسنا بانو...........پرررررررررررررررر

سارینا دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 10:22

از نظر من رابطه یه دختر و پسر مجرد جوان و عاشق که قصد ازدواج دارند با رابطه یه زن ه ر زه و یک مرد خانوم باز زن باره خائن که به زندگی 20 ساله اش پشت میکنه قابل مقایسه نیست(هرچند رابطه ج قبل ازدواج را درست نمیدونم)
منظور من در کل این بود که به جوانها میشه یاد داد که با چیزهای کوچیک و یه زندگی معمولی(نه خونه و ماشین و دستک و دنبک فلان) ولی با عشق میشه خوشبخت بود و زندگی در دروغها و در باغ سبزی که امثال حسنا و نفس و کبوتر و ...نشون میدن چیزی جز نکبت نیست...
به هر حال ممنون از توضیحتون.چیزهایی که گفتید رو نمیدونستم

نازنین دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 02:37

سلام بانووووجون،بلاخره نتیجه داد.اصلاوقت ندارم کامنت بزارم ولی خدایی ذوق زده شدم.بلاخره رفت.راحت شدیم ازدستش.آقو له شده بودیما
حالاهمه دست،جیغ،هورا به افتخاربانوی باهوش ایران زمین.
شرکاازشماهم ممنونم.بیاین زوم کنیم یکی دیگرو فیتیله پیچ کنیم.کلا وبلاگستان تبدیل کنیم به مدینه فاضله.کلاازخوشحالی درپوست خود نمیگنجیییییم

سلام نازنین جووون
ممنون

Mahsan دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 01:00

حسنا لطفا همونطور که شرتو از این محیط مجازی داری کم، از زندگی خانوم اولی و بهار هم کم کن.

خدمت خانومای وبلاگ بانو هم تبریک فراوان عرض میکنم، از قدیم گفتن گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.

مهسان جان، اون جا که خیلی وقته له و لورده شده و تمام شده است.

از بی پناهی و بدبختی چسبیده به ته مونده هاش. وگرنه اون که همه چیز را ازش گرفت و شوتش کرد رفت.

الان تو یه خونه اجاره ای نشسته، مردک خرج شام و نهارش را می ده و گاهی بهش سر بزنه برای ...

خونه اجاره ای بودن بد نیست. مساله اینه که حسنای ندید بدید دائم دم از اموال مردک می زنه. مردکی که یه خونه نداشت که وقتی خانوم اولی حسنا را از خونه شوت کرد بیرون، حسنا را ببره توش.

کسی که ماشینش را کنار جوب خیابون بشوره دیگه وضع مال و اموالش معلومه.
هر کس یه عروسک دید که یه پیرمردی با لنگ افتاده به جونش و با سطل آب از جوب می ریزه روش، شک نکنه که مردک قصه خودمونه که داره عروسکش را می شوره

Mahsan دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 00:57

حسنا لطفا همونطور که شرتو از این محیط مجازی داری کم، از زندگی خانوم اولی و بهار هم کم کن.

خدمت خانومای وبلاگ بانو هم تبریک فراوان عرض میکنم، از قدیم گفتن گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.

شادی یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 23:00

چقدر خوشحالم که کار گروهیمون نتیجه داد و تونستیم درس بزرگی به اونهائی بدیم که دروغ و فریب و خیانتو در دنیای مجازی ترویج می کنن، بدون اینکه اهمیتی به تاثیر مخرب نوشته هاشون روی جوانها و خانواده ها بدن

حالا باز بگن زنها نمی تونن با همدیگه همکاری کنن و یه کارو به نتیجه برسونن

بانو جون، این تو بودی که زحمتهای اصلیو کشیدی و اگه هوش و پشتکارت نبود، این وبلاگ هم شکل نمی گرفت

خیلی دوستت دارم و برات بهترینها رو آرزو می کنم
همینطور برای همه دوستان عزیز وبلاگ


به امید روزی که زن ایرانی به جایگاه باارزش خودش پی ببره و حاضر نشه زن دوم باشه

شادی جان ممنون از لطفت.

این وبلاگ بیشتر روی کامنتهاش می چرخید. نکته ها و صبحت های دوستان در کامنتها، بخش اصلی و پایه ای این وبلاگ بود که زحمتش را همه دوستان کامنت گزار می کشیدن.

منم از همتون ممنونم و براتون آرزوی بهترینها را دارم

یک زن یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 22:44

سلام
عید مبارک خوب حالا من کجا شما. دوستان را پیدا کنم حسنا رفت غم فراق را بر دل ما گذاشت برای جدایی از شما
هر جای دنیا هر جا زیر این آسمان آبی هستید موفق باشید

وقت رفتن نباید گریه کنی

برای شما هم آرزوی موفقیت دارم

[ بدون نام ] یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 21:03

حسنا جون ازت خواهش میکنیم از اینجا که گم و دور شدی انشالا واگه بازم آدرست پیدا شد لطفا لطفا اونجا هم رمزی بنویس
دیگه برنگردی اینجا صلواتتتتتتت

دیگه برنگردی اینجا صلواتتتتتتت

سحر یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 20:22

عجب!

کوشی تو

مهصا یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 19:57

بانویی شما در این بین یکی از مهمترین نقش رو داشتی ، چون اگه نبودی ، هیچوقت موفق نمی شدیم و شرکا اینجا جمع نمی شدن

بازم به بانو و شرکا تبریک می گم

بانو اینجارو می بندی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از اون وبلاگ قبلی
یادته مهصایی

مهصا یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 19:51

سلام بانویی
روز همگی مبارک

خیلی خوشحال شدم ، حسنا داره میره و از طرفی هم دلم براش می سوزه ، خیلی بدبخته ، خیلی
ببعی هارو بگو که بی علف موندن

روز شما هم مبارک

گیسو یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 18:57

سلام دوستان روزتون مبارک
بانو جان و دوستان دست همگی درد نکنه این هرزه مثل بقیه دوستانش به تاریخ پیوست بانو جان با رفتن چوپان دروغگو اینجا هم تعطیل میشه ؟ دلمون برای شما و بقیه دوستان تنگ میشه کاش میشد وقت میگذاشتی و مبارزه با این زنان که خودشون رو با فرهنگ جاهلیت و زنان هزار و چند ساله یکی دونستن و شراکت در ازدواج رو پذیرفتن به نوعی ادامه میدادی .

این قسمت حرفم برای چوپان دروغگو هستش
چوپان جان دیدی آخرش رفتنی باید بره ؟ تا وقتی یکی مثل تو در لفافه ریا و مظلوم نمایی ، با ظلم به هم جنسش و با فریب کاری بخواد اظهار خوشبختی کنه امثال بانو و بانوها هستند که با تو مبارزه کنند . آره بالام جان
در توصیف فرهنگ والا و شخصیت برجسته تو همین بس که پنهانی وارد یک زندگی شدی به همنوعت ظلم کردی با خانواده شوهرت جز مردها هیچ جوره کنار نیومدی و همیشه تلاشت در این بود که نشون بدی به حق بودی امید که تمامی دوستانت روزی فرد فرهیخته ای چون تو وارد زندگیشون شه آمین

سلام گیسو جان.
روز شما هم مبارک.

دست شما هم برای همکاری درد نکنه.

[ بدون نام ] یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 18:30

حسنا: واقعا نمیدونم چی بگم عزیزم . فکر میکردم دوران این جنگ و نزاع طایفه ای و بزن بهادری ها تموم شدهناراحت

هی، یک زن دوم
شکل گیری قوم و قبیله ها و اختلافات بین اونا از نظر تاریخی سالهاااااااا بعد از شکل گیری زندگی اشتراکی و زندگی کردن یک مرد و چند زن در کنار هم بوده.

روزی که زن دوم می شدی فکر نکردی این رفتار و شیوه زندگی مربوط به دوران نوسنگیه، نه دقرن 21
برات عجیب نیست که شوهرت را یه شب درمیون شریک بشی ولی اختلافات قبیله ای به نظرت عجیبه؟

تو فعلا مشکل عصر حجری بودن فرهنگ خودت را حل کن تا بقیه

آیناز یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 18:02

بچه هاروز زن ومادر به همتون تبریک میگم

تبریک دومم برای بانو وشرکا برای رفتن حسنا

امسال روز زن حسنا هم بهمون هدیه داد

روز شما هم مبارک مامان آیناز

افسانه یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 17:27

بانو دمت گرم خوب دمشو چیدى اینجا ازاده کجا میشه خصوصى گذاشت؟

گلریز یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 17:06

بانو کاملا یادمه کهچند ماه پیش گفته بودی که خانوم وبلاگ جدید زده و بقیه ببعی ها همه رسما سر کارن. اما امان از این ببعی ها. دلم براشون می سوزه بدبختا

گلریز جان
خیلی خوشحال می شم گاهی اینجا کامنت هات را می بینم.
امیدوارم همیشه موفق و موید باشی

نمی شه انتظار داشت همه آدمها در یه سطح از درک و دانایی باشند. به هر حال همیشه هستند کسانی که به دلایل مختلف ساده اند.

موفرفری یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 16:37 http://moferfery.blogsky.com



حسنا هرچی تو ذهنته ننویس. اول فکر کن و بخوان وبلاگ حسنا بانو را, دوباره فکر کن خوب و بعد کامنت بذار و جواب بده. روز به روز مفتضحتر و رسواتر!
تو هم که اصلا نمیخواستی رژیم بگیری, طبق معمول از مردک اصرار و از تو انکار. تو مطب دکتر پاتو کوبیدی زمین که نمیخواهم, نمی آیم و قهر کردی که بری. حیف که مطب دکتر پنجره اش نرده داشت وگرنه این دفعه هم می انداختی خودت را بیرون از پنجره! اخ آقا پلیس مهربان هم نداشت که نازت را بکشه!
همسربه زور نگه دآشتت و گفت "لاکردار ازت بچه میخواهم تا چراغ خانه ام را چهلچراغ کنی برام", دیگه اینجوری شد که موندی واسه حفظ زندگی همسر و وابستگان سببی و نسبی!
حالا مگه دوربین مدآر بسته داره خونه تون یا مردک دائم آنجاست که تو را کنترل کنه, همینجور که قلآب بافی میکنی یک کاسه ماست بخور مثلا. دهنت را بو میکنه مگه؟
خدا به سر شاهده!! میفهمی این یعنی چی؟

موندم این مردک که اینقد کشته مرده حسناست و در 50 سالگی یادش افتاده که پسر می خواد ( انگار اجاق خودش کور بوده یا زن خودش نمی تونسته براش بچه بیاره، که بره پرستار خونه رفیقش را بگیره واسه این که براش پسر بزاد )

چرا خانوم اولی را طلاق نمی ده بره پی کارش که اینقدر حسنا را اذیت نکنه؟ علت این که اون زن بی تربیت مریض دیوانه را که مال و اموالش را هم بالا کشیده و به عشقش هم توهین می کنه و .... نگه داشته چیه؟

یاسمین یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 16:30

سلام بانو جون
روز همه شما عزیزان اگر یک همسر و یا مادر هستین مبارک باشه
در حقیقت باید دو تا تبریک بگم ، چه خبرى خوش تر از اینکه زن هرزه و خونه خراب کنى مثل حسنا گورش رو از دنیاى مجازى گم کرد، بره چرت و پرتهاش رو براى امثال خودش بنویسه
از صمیم قلبم به همه شما خانمهاى گلى که اینجا نوشتین تبریک میگم
این پیروزى بزرگى است ، هرزه هایى مثل حسنا توى دنیاى مجازى هم جایى ندارند
بانو جون باز هم تبریک میگم ، راستى اون تنظیم زاویه خیلى باحال بود ، کلى خندیدم

یاسمین جان روز زن و روز مادر به شما هم مبارک باشه.

آخه می گه یه عالمه کارهای دیگه که خودش مو به مو رعایت می کنه

موفرفری یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 16:07 http://moferfery.blogsky.com

روزت مبارک بانو و بانوان محترم,

کامنت الهه و الهه های بی نشان رشد قارچ گونه داشتند اخیرا و مشتریهای قدیمی کمرنگ و کمرنگتر شدند. شاید آنها خسته شدند بانو از دروغ هاش که رفتند؛ هرچند که بعضی هاشون در دروغگویی به حسنا گفتند برو جمع کن.
من نه باور میکنم که مردک چند ماهه خانه نرفته, نه باور میکنم سفر بدون همسر اولش رفته! نه آن نامه نگاری و نه گردش دست به دست نامه را که انگار عهد نامه ثبوت دوستی بوده! اس ام اس و نامه و همه زاده ذهن حسناست. حرفهایی که میخواسته بزنه و نزده یا نمیتونه بزنه.
یک کلمه در این وبلاگ به حقیقت نزدیک نیست, حتا یک کلمه! سن خودش و مردک و همسرش, شمالی بودنش, کارش, محل زندگی پدر و مادرش, سن بهار و ....... حتا زندگی داشتنش که اگر داشت ٢٩ اسفند دور نمیچرخید و حتا همین زن دوم بودنش.

اینجور بگم که اگر الان بیاد بگه تو موفرفری هستی, میگم نه دورغ میگی! من موفرفری نیستم.

نمیدونم تا کجا خواننده ها را میکشه و تصویر ترسیم میکنه براشون از یک زندگی عاشقانه که سر خر داره و آنها هم به قول خودشون ازش درس میگیرند! و براشون متاسفم که درکشون در جا میزنه.

روز زن به شما هم مبارک باشه موفرفری جان

از همه خنده دارتر، مردک هوسباز هست که اصلا خجالت نمی کشه از این وضعیت و باباش دائم باید خرابکاریهای اون را جمع و جور کنه و شرح کثافتکاریهاش را از زنش بشنوه !!

نوبره همچین رفتاری از یک مردک 50 ساله و شرم نکردنش از پدر 75 ساله اش

نارین یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 15:37

حتما حسنا هم مثل نفس و شیدا اومده بلاگ اسکای و کامل رمزی کرده

مرمر یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 15:24

آفرین بانو جان و تمامی دوستانی که بانو رو کمک کردند.
رفتن حسنا بهترین هدیه روز زن بود.
من شخصا به وجود زنان باهوش و با پشتکاری مثل شما افتخار می کنم.
حسنا با فضاحت تمام وبلاگش رو بست.
بی نهایت سپاس برای بانوی عزیز

منم از شما متشکرم مرمر جان.
آفرین به شما و همه دوستان وبلاگ

بهار یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 15:22

بانو جان اونجا که حسنا گفته همسر به پدر شوهر گفته از من اجازه گرفته منظورش به حسنا بوده نه خانوم اولی، اما در کل ممنونم که شرشو کم کردی ،

ممنون بهار جان.
درستش کردم

نارین یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 15:15

سلام
یه مدت نبودیم چی شده اینجا
واقعا رفت؟
خدا کنه وب جدیدش رمزی باشه و عمومی نباشه و همون خودشون بخونن و هی بهم ایده بدن و قربون صدقه هم برن
خداروشکر رفت
تازه تو پستش نوشته دیگه سرشماری نمی کنه

خسته نباشیدمیگم به همتون

راستی روز زن و روز مادر رو به شما مهربونا تبریک میگم

تازه تو پستش نوشته دیگه سرشماری نمی کنه

هلیا یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 14:23

و در نهایت دوزاری بسیااااااااااار کج زاهارا میوفتد.....و شکر ثنای پروردگار شرش را میکند!! باشد که رستگار شود

زاهارای طفلی جزو مقربین محفل خصوصی نبود. عید به جای تکتم و بیتا و عفیفه و پیش ساخته و نساخته و بعد ساخته و ... به جای همه کامنت گذاشت

هلیا یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 14:18

نیروانا ۱٢:٤۱ ‎ب.ظ - یکشنبه، ۳۱ فروردین ۱۳٩۳
سلام حسنای عزیز
خوشحالم که سرشار از انرژی مثبت هستی چه هدیه ای بهتر از این در روز زن؟؟؟
امیدوارم خونه مجازی جدید برات سرشار از آرامش باشه.
شاد باشی
----------------------------------------------------
چه تلاشی میکنن بچه ها واسه ادرس گرفتن ...!!!

یکی نوشته حسنا جون خداحافظ. راستی برای وبلاگ جدید اسمت را هم عوض کن

مردم از خنده از این پاچه خواری پنهان

یک خبرنگار یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 14:09

سلام
دوجانبه تبریک
یکی به زن ها و مادرای حاضر و یکی هم به خاطر رسیدن به هدفتون تو وبلاگ

ممنون دوست خبرنگار ما
برای شما هم تبریک.

سوالی که چند بار پرسیدید حواسم هست. آدرستون را دارم.

ساره یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 14:02

تبریک به شما بانوی عزیز و دوستان همراه
ممنون بانو به خاطر همه زحمات برای کم کردن شر یک متوهم دروغگو
ممنون از همه دوستان عزیز

تبریک به شما ساره عزیز و همه دوستان

سابینا یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 14:02

بلاخره رفت !
یه تبریک اساسی به خانومهای این وبلاگ به مناسبت روز زن و کم کردن روی یک " نا زن "

الهه یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 13:56

اینا جا موند!

الهه یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 13:55

بانویی جان

برم اسمم رو عوض کنم گویا حسنا بهش علاقه مند شده میخواد گند بزنه بهش!

با تعطیلی وبلاگ یک زن دوم و خونه خراب کنده دیگه(اونم از کله گنده ها و دونه درشتهاش !!) بازم باید بگم

دم برو بچه های وبلاگ بانو و شرکا گرمممممممممممم

دم برو بچه های وبلاگ بانو و شرکا گر ممممممم .....

مرسی همه

قورباغه سبز یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 13:48

منم با نظر هلیا موافقم. خوشحالم که حسنا "سر کار گذار" با اون پست آبکیش رفت اما اینجا بهتره تعطیل نشه. همون رو اسکرین سیور باشه که اگه فعالیتی دیده شد دوباره فعال بشه.
بانو جان واقعا ممنون از زحماتی که این مدت برای این وبلاگ کشیدی.

هلیا یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 13:19

نباید اینجا تعطیل بشه این همون چیزیه که اونا دنبالشن....بخداااا اینکارو فقط بخاطر اینکه اینجا تعطیل بشه کرده.....اومده بود اینجا و تو حرفای خودمون فهمیده بود اگه بره و وبشو تعطیل کنه اینجام تعطیل میشه...

هلیا یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 13:14

مرسی باااااانووو...کلی خنگم من!!!
بانو اون یکی وبلاگ که mahsan میگه من ادرسشو ندارم...میشه ادرس اونجا روهم بدی؟
بعد یه سئوال یعنی اینجا تعطیل میشه؟

خواهش خنگ کوچولو

منظورش همون وبلاگی هست که در شماره 2 پست ثابت آدرسش هست.

سایه یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 12:03

حسنا هم بالاخره کم اورد و داره میره افرین بانو که شر این زالوها رو از دنیای مجازی کم میکتی اون از شیدا اینم از حسنا کاش میشد همه این دروغگوها و فریب کارها نیست و نابود بشن

سایه جان ممنون از شما و دوستان

می گم حسنا را از در بیرون کنند، از پنجره می آد تو.
مقایسه کن عکس العمل حسنا را با شیدا، سوگند، نفس، ... خیلی سریع جمع کردند رفتند.

این یکی بعد از یکسال که بازی در آورد و به زور می گفت من آخر نجابت و شرافت و ... هستم (کسی که همسایه ها برای کثافتکاریهاش از خونه بیرونش کردن، اونی که فقط و فقط برای تامین 6 زن مردی شد به سن باباش که خانوم اصلیش زبانزد و گل سرسبد فامیل هست و پدرشوهر مادرشوهر مث دخترشون احترامش را دارند و دوستش دارند)

تازه رفته یه وبلاگ دیگه زده که با چاخانهای جدید در خدمت باشه.

از در بیرونش کردیم
از پنجره ....

این آدم تو زندگی واقعی هم همینه. علنا کل فک و فامیل مردک دارن بهش می گن جمع کن وجود نحست را از زندگی ما، اما دو دستی چسبیده ....

البته تقصیری هم نداره. یه زن بدبخت سی ساله ازدواچش معامله پول و 6 بوده (هر کسی باشه این را می فهمه) و مایه آبروریزی حتی برای نسل بعد خودش (بچه حسنا هم با این ازدواج سرافکنده است و فردا هزار جور سرکوفت می شنوه) و خلاصه با بدبختی و فقر و طردشدن از خانواده و ... مجبوره هر بلایی مردک و خانواده اش سرش می آرن بمونه.

طلاق بگیره ازدواج بعدیش هم همینه. باید بره سر یه زندگی دیگه خراب بشه و یه پیرمرد دیگه پیدا کنه که زن نمی خواد، کارگر جنسی می خواد. برای همین شرافت و گذشته اش براش مهم نباشه. وگرنه کسی که دنبال همسر و همراه زندگی باشه که دیگه سراغ حسنا نمی آد.

قورباغه سبز یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 12:03

ظاهرا حسنا پست جدید گذاشته و این بار میخواد به کسایی که چند بار اعلام وجود و ارادت کردن آدرس وبلاگ نه چندان مخفی جدیدش رو بده.
از ما هم خواسته نریم وبلاگ جدیدش
الان که دیگه وبلاگ حسنا رونق چندانی نداره و سبک نوشته هاش هم کسی رو جذب نمیکنه خوندن این کامنت خالی از لطف نیست

"شکوفه٩:۱٧ ‎ق.ظ - یکشنبه، ۳۱ فروردین ۱۳٩۳

حسنا جووووون بابا تروخدا شما دیگه مثه بقیه دوستان ما رو رها نکنید ...
نمیخوام چونه بزنم یا با اصرارام اذیتت کنم .. اما خب ما با زندگی شما زندگی میکنیم .. درس میگیرم .. ایده میگیرم .. حرفای خوب و انرژی های خوب ازتون میگیرم .. بخدااااااا گناه دارم اگه آدرس نداشته باشم ... پشت بچم سیاه میشه هاااا"

با اجازتون من زیر کامنت شما یک تشکر بکنم از پریناز عزیز و سوغاتی ارزشمندی که برام آوردن.
پریناز جان بسیار متشکرم و واقعا از دیدنش خوشحال شدم

قورباغه سبز یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 08:57

بانوی عزیز، دوستان گلم
روزتون مبارک باشه

مخصوصا با این هدیه ای که حسنا بانو بهمون داد

الهه شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 22:02

سلام دوستان و بانویی
گل ای جان تا آخر عمر تنها زندگی کردن و مجرد ماندن به بهم زدن زندگی و آشیانه یه زن دیگه و کشتن همیشگی حس اطمینان اعتماد به نفس و اطمینان در یک زن +شرف_ داره..
در ضمن عزیزم در این دنیا حتی اگه 80 درصد! مردها خائن باشند بازم 20% مردهای مهربان و پاکی هستند که میشه بهشون تا آخر عمر اطمینان کرد و 20% از یه جمعیت خیلی است....فقط باید در انتخابت دقت کنی و تا شناخت کافی به دست نیاوردی باهاش وارد رابطه جدی نشی...

شادی پنج‌شنبه 28 فروردین 1393 ساعت 18:57

نوشته های دوستان در پاسخ به گل ای جان خیلی عالیه

گل ای جان
می دونستی از دید من 38 ساله، شمائی که 30 ساله هم نشدی، خیلی جوان و یه جورائی هنوز بچه ای؟

همونطور که خوشبختی به خودمون بستگی داره و فقط عوامل بیرونی مثل وضعیت تاهل و ثروت و مدرک دانشگاهی و ... نمی تونن تضمین کننده خوشبختی باشن، احساس خوب یا بد داشتن نسبت به سن وسالمون هم به نگرش خودمون بستگی داره

هر سنی زیبائیهای خودشو داره، پس خودتو در زیبائیهای دهه سوم زندگیت غرق کن و لذت ببر

شادی پنج‌شنبه 28 فروردین 1393 ساعت 18:38

سلام بانو جان
چطوری؟ خوبی؟

باید بهت هزار بار آفرین گفت بابت کار بزرگی که کردی

و هزار بار تشکر بابت اینکه این فضا رو ایجاد کردی تا بتونیم از انسانیت و اخلاق بگیم و از حقوق زن و خانواده حرف بزنیم

سلام شادی
رفت
هورااااااااااااااا

منم به شما تبریک می گم که با کمک هم وبلاگی را که تشویق خونه خراب کنی می کرد و به بقیه یاد می داد زندگی 20 ساله را چطور خراب کنید و برید برای 6 آوار بشید روی زندگی بقیه و 6 بدید پول بگیرید و .... نابودشد.

البته خودش هم نابود شد. خانم اولی نیست و از اینجا خبر نداره. اما دلم می خواد به اون هم تبریک بگم که همه اموال را از حسنا گرفت و یه تی پا زد پشت سرش و گفت حالا اگه 6 رایگان داری بفرما. مردک هر شب می آد برای ادای نذرت


شادی! رفت

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 19:57

سلام منم مثل ای گل جان فکر میکردم اما حالا میبینم واقعا زندگی راحت و آرامش صرفا در زندگی متاهلی نیست منم مجردم و 33 ساله کار میکنم درس میخونم دانشجوی ارشدم خلاصه زندگی میکنم همکارانم اکثرا مردهستند اما با اینکه با اونا چه مجرد چه متاهل رفتار معقول و صمیمی دارم اما اجازه نمیدم حرمت شکسته بشه همکارانم حتی از زندگی خصوصی شون با من صحبت میکنن اما طوری رفتار کردم که مرز خودشون رو میشناسن سعی میکنم بنده خوبی برای خدا باشم و فرزندخوبی برای پدر و مادرم و معتقدم خداوند همیشه برای من بهترین ها رو رقم میزنه

Mahsan چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 14:33

سلام بانو جان. من داشتم اون یکی وبلاگتو که آرشیو پستای حسنا رو داره میخوندم، تو پست ٢٨ دوتا عکس از یه خانم هست؛ اونا عکسای حسناست؟؟؟؟!!!!!

یه چیزی تو همون مایه هاست. یه خروار آرایش، شکم گنده و بازوهای گنده و ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 11:58

کار این روزهای حسنا شده خواب (تخت وروتختی )-کباب - وبلاگ(به جای کتاب غیر ازکتاب حافظ)

Mahsan چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 08:57

سال نو رو خدمت بانوی گلمون و سایر دوستان تبریک میگم.
وااای خدا من موندم تو کار این ببعیا!!!
این حسنا یک ماهه نه پست جدید میذاره و نه کامنتا رو درست و حسابی جواب میده و این یعنی بی احترامی به خواننده ها و مسخره کردن شعورشون!!!
ولی اینا بازم سر در آخور حسنا میذارن و منتظرن...
بانو به قول استادمون تو با این کارت آب در خوابگه مورچگان ریختی،عده زیادی رو به تفکر و تکاپو تشویق کردی اما خب هستن کسایی که ترجیع میدن کماکان مثل بز بروبر مارو نگاه کنن و از حسنا طرفداری کنن.

مهسان جان، کسی که بره تو اون وبلاگ قربونت بشم، فدات بشم بنویسه واسه زنی که برای پول خودش را فروخته و عزمش را جزم کرده که زندگی 20 ساله را از هم بپاشه، باید هم بهش توهین بشه. به نظرم حسنا خیلی کار خوبی می کنه که اونها را مسخره دست خودش کرده. لیاقتشون همینه

دو بار و هر بار دو هفته وقت گذاشت گفت ایمیلهاتون را بدین و آدرس خونه هاتون و شماره ملیتون ....

بعدش اومد گفت یکی به من توهین کرده، زنگ زدم شرکتی که ازش اینترنت می گیره هم پرسیدم گفتن بله خانم حسنا، ایشون توهین می کنه مشخصاتش را هم دارم

به همین دلیل نمی تونم به بقیه تون پست سفرم را بدم بخونید عین 1500 تاشون رفتن سرکار، فقط به 20 نفر که می دونست زیادی ساده هستن رمز داد.

یکی از اون 20 ابله رمزدار توی کامنت از پرسیده بود شب سال نو چی؟؟ جوابش نوشته سال نو هم خوب بود یعنی پست سفر نوشته یک خط راجع به سال نو نداشت، چون در اتاق هتل مشغول وبلاگ نفس و کبوتر و ... بود.

فکر کن بری فرانسه، بعد شب سال نو پاریس را که شهرت جهانی داره، ول کنی بری بارسلون تو هتل بشینی چون شوهر خواهرشوهر نباید بدونه تو با مردک اومدی

مردک هم با خواهرش و خانواده خواهرش رفتن به گردش

به قول دوستش خانم "ان"، فرانسه هم که بود مردک نبردش هتل. گذاشتش خونه یکی از دوستاش که گل آب بده و زیرپای گربه شون را تمیز کنه تا اونا از تعطیلات ژانویه برگردن

به هر حال دید دروغای سفر را دیگه نمی شه اینطوری جمع و جور کرد. یک روز به 20 نفر رمز داد و فرداش هم پست را کلا حذف کرد گفت یکی به من توهین کرده

حسنا دیگه خودفروشی و زن یک مرد به سن بابات شدن برای سکس خودش آخر توهین هست. لازم نیست کسی بهت توهین کنه. تو خودت به خودت توهین کردی. اون موقعی که نوشتی وقتی پریود هستم مردک حتی بهم سر نمی زنه، خودت و مردک بودید که به حسنا توهین کردید، نه خواننده ها. تو با این شوهر کردنت آخر توهینی.

آدم باید خیلی ابله باشه که باور کنه مردی که زمان پریود به حسنا سر نمی زد و مردی که وقتی خانوم اصلیش حکم تخیله خونه را گرفت و زن مخصوص سکس را از خونه پرت کرد بیرون، حتی نگفت هالو (حسنا) خرت به چند؟؟

طبق گفته حسنا، وقتی به مردک گفت خانومت داره از خونه بیرونم می کنه، مردک به حسنا گفت من کاری نمی تونم بکنم باید خونه را خالی کنیم .... بعد هم بردش توی یه آپارتمان اجاره ای که دو تا چک برای رهنش داده بود ( حسنا به این مرد می گه پولدار!! شما دیگه ببین چقد ندیده و بدبخته )

حالا شما باور کنید که یهو مردک منقلب شده و عاشق روزهای پریود حسنا شده

تا شش ماه پیش زندگی حسنا این بود و کارش 6. یهو ما که شروع کردیم به نوشتن زندگیش منقلب شد

مونا سه‌شنبه 26 فروردین 1393 ساعت 17:10

بانو دستت طلا ! حسنا هم تعطیل کرد رفت
این اداها دیگه الکیه. می خواد بگه از رو نرفته. فیتلیه پیچش کردیم تمام شد

مهصا دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 23:17

در هر حال نامه رو که نوشتم و فرستادم ولی این بار فرقش این بود که به همسر گفتم دارم مینویسم و حتی دادم بخونه و دقیقا بدونه که چی بود . البته سر این نامه هم خانوم اولی سکوت نکرد و به پدر شوهر نشون داده بود ولی همسر گفت خودم در جریان بودم و از من اجازه گرفت و فرستاد . در هر حال اتفاق های زیادی افتاده که هنوز ننوشتم ولی خوب در کل میتونم بگم خدا اخر عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه و امیدوارم خانوم اولی هم متوجه بشه که اگر این کارها فایده داشت تا حالا اثر مثبتش رو دیده بودابرو
حسنا بانو-٢٤/۱/۱۳٩۳-۱۱:٤۳ ‎ق.ظ


بانو این قرصای حسنا رو از نفس بگیر ، بده ما بهش بدیم این نفس سر وقت نمی ده ، حداقل ما سر وقتش بهش بدیم ، شاید خوب شد

مهصا دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 23:13

برای روتختی هم اخه اونطوری باید کل تخت رو عکس بگیرم تا معلوم بشه چه کردم و عکس نصفه نیمه نمیشه که زبان
حسنا بانو - ٢٥/۱/۱۳٩۳ - ۱٢:٤۱ ‎ب.ظ

اااااا ، جدا حسنا !!!
اینم مثل عکس غذاهات بگیر خوب

مهصا دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 23:11

حسنا تشریفشو اورد

پاسخ: زهرا جون گل مهم این هست که ما به فکر خودمون باشیم و ارزشهای انسانی خودمون رو حفظ کنیم بغل دیگران هم خواه پند گیرند و خواه ملال گاهی اوقات اصل بد نیکو نگردد زانکه بنیادش بد است ، تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است . پس بهتره آدم خودش رو خسته مشکلات روحی دیگران نکنه پلک
حسنا بانو - ٢٥/۱/۱۳٩۳ - ۱٢:٢٢ ‎ب.ظ

حسنا ، جدا می تونی ارزش انسانی بعنی چی؟

ساره دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 15:48

گویا تنها حسنا منتظر ایمیل خانم ت نبود که قصه اش از این رو به اون رو بشه ،کل فک و فامیل های مردک و حسنا هم منتظر بودن ی خانم ت نامی بیاد به حسنا ایمیل بده و بعد همه تکلیفشون مشخص شه اینکه دست از سر حسنا بردارن برندارن. اذیتش کنن اذیتش نکنن خلاصه همه گیر ایمیل خانوم ت بودن این چندسال. خانوم ت ایمیل داد حسنا ی شبه حالش متحول شد و این توانایی رو پیدا کرد که بتونه اجازه نده کسی به محل کار خودش و پدرش زنگ بزنه، حتی کسی جرات نکنه سراغش رو بگیره .خانم ت ایمیل داد حسنا جرات پیدا کرد برای خانم اولی شعر نوشت اونم خانوم اولی که حسنا مثل چی ازش می ترسید و حساب می برد در پی شعر سرایی حسنا خانم اولی هم متحول شد دمش رو گذاشت رو کولش و برای همیشه دست از سر حسنا برداشت و دودستی مردک رو تقدیم حسنا کرد..خانم ت ایمیل داد حسنا شعری رو که برای خانوم اولی نوشته بود به مردک نشون داد مردک هم متحول شد گفت بنویس حسنا جان بده بره خانوم اولی بخونه بلکه آدم شه. من که نتونستم لااقل تو این سه ساله سر عقلش بیارم بلکه تو با شعر بتونی این کار رو بکنی بنویس بره ... خانم ت ایمیل داد حسنا با یک شعر خلاصه همه رو سر جاشون نشوند و به سلامتی حالا همه چی خوب و رو به راهه . خانوم اولی که به سلامتی رفت و دیگه نمی تونه یعنی جرات نداره به لطف خانوم ت کاری به کار حسنا داشته باشه می گم نکنه حسنا این بیست و چند روزه درگیر مراسم بعله برون بهار بودی اینقدر سرت شلوغ پلوغ بود .از کت و کول افتادی مادر . و بزودی در آینده ای نه چندان دور به لطف ایمیل خانوم ت نامی حسنا بهار رو عروس کرد و فرستاد خونه شوهر و درنهایت موفق شد با کوشش و تلاش شبانه روزی تخم دو زرده پس بندازه . خانوم ت جان آخه تو این همه سال کجا بودی که یهو سرو کلت سر سال نو پیدا شد و ایمیلت زندگی حسنا رو از این رو به اون رو کرد.می گم تو که خواننده حسنا بودی نمی شد مثلا دو ماه پیش یا لااقل ی سال پیش ظهور کنی که حسنا اینقدر عذاب نکشه از دست خانوم اولی و بقیه...شگفتا از ذهن متوهم حسنا

نارین دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 15:44


به به
چه پست جدید و خوبی
از نویسندمون چه خبر؟
تو کمارفته؟نیستش
مثه اینکه کار خیر وقت زیادی ازش میگیره
احتمالا حدس بانو درسته.یه وب دیگه زده و رمزی می نویسه که کسی از دروغاش سردر نیاره

سارا دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 15:14

میگه مردک همه هم و غمش رو گذاشته که یزاش پسر بیاره
چیزی که بچه ها ی اینجا گفتن در ادامه ماجرا حسنا تعریف خواهد نمود

رایا جون دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 14:06

الهه ٥:٠٧ ‎ب.ظ - سه‌شنبه، ۱٩ فروردین ۱۳٩۳
چرا خودتو به دست خدا نمیسپاری؟واقعا ناراحت شدم از رژیم عاری از کلسیم استفاده می کنی.ننوشتی به چه دلیل ولی اکثریت خواننده های وبلاگ تو زن هستند و می دونند رژیم بدون کلسیم به خاطر چیه.جنسیت مهم نیست عزیزم مهم سلامتی بچه هست سالم و صالح باشه قدر دنیا ارزش داره.بذار خدا به دست خودش جنسیت بچه ات رو تعیین کنه .به زور شرایط رو مهیای پسر نکن.هر چند اگه خدا نخواد حتی اینطوری هم کسی به خواسته اش نمی رسه.به خودت آرامش بیشتری بده و به خدا توکل کن بگو خدایا هر چی عطا کنی بهش راضیم.چون اگه بعدا اونی نشه که انتظار داشتی بد جور ضربه میخوری.این دیگه واقعا ازت بعید بود.

پاسخ: الهه جون اتفاقا من خودم رو به دست خدا میسپارم در این مورد و این همسر هست که خواست اینطور باشه و اصرار عجیبی داشت برای دکتر رفتن و گرفتن رژیم غذایی هم برای خودش و هم من حالا اگر دستور دکتر در حد همین عادات غذایی بود که خوب بود و تعجب میکنم از حوصله همسر و اصرار بیجاش به این امر و مو به مو اجرا کردن همه موارد توصیه شده .خدا شاهده برای من اصلا مهم نبود و نیست . هیچ وقت . مضافا این که برعکس یکی از ارزوهای من دختر داشتن بود و هست به قول شما اگر خدا نخواد اینطوری هم هیچ چیز تغییر نمیکنه و خود دکتر هم دقیقا همین رو گفت . ولی با همه اینها باز هم همسر اصرار داشت که ضرر و خطری نداره و بقیه اش هم هر چه خدا بخواد میشه . من که همینطور که شما میگی راضی هستم به هر چه خدا صلاح و خیر بدونه و سلامتی برام از همه چیز مهم تر هست و فقط همی رو از خدا میخوام و بس . البته اگه اینطور نشه و فایده نداشته باشه که بیشتر باعث خوشحالی من میشه و قیافه همسر هم دیدنی
حسنا بانو - ٢٤/۱/۱۳٩۳ - ۱:٥٦ ‎ب.ظ
----------
به سلامتی حسنا جون مامان شده
زندگی اساسی شیرین شده اسن من چقدر خوشبختم

[ بدون نام ] دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 12:34

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.