.

.

.

.

زنهای دوم وبلاگ نویس از روی دست همدیگه یاد می گیرند و غلطهاشون را اصلاح می کنند و هر چند وقت یکبار یه ورژن بالاترش به وبلاگستان وارد می شه

اولین و به نوعی صادق ترین زن دومی که شروع به نوشتن کرد ( بعد از پریسا و بهرام که یک زن صیغه ای پنهانی بود ) عسل بانو بود. عسل با صداقت تمام داستان زندگیش را نوشت ولی عکس العملها و کامنت ها باعث شد که نفرات بعدی کم کم روند داستانشون را عوض کنند و البته شخصیت خودشون هم در نوشتن یک داستان خیالی از زندگیشون و پنهان کردن حقایق و وارونه جلوه دادن اون، ی تاثیر نبود.

تا این که هستی وارد شد و نوشت که چند ماهی با شوهرش رابطه داشته و بعد که رابطه علنی شد رفتند سراغ زن اول و اون هم مجبور به رضایت شد. هستی دختر مجرد بود و زن اول شوهرش بچه دار نمی شد. همیشه هم گفت ما مدتی رابطه داشتیم و بعد که مجبور شدیم علنی کنیم اون زن هم رضایت به عقد داد.

حسنا مدتها با هستی ارتباط داشت و بخاطر مشابهت زندگیش با اون درددل می کرد تا این که هستی بهش پیشنهاد نوشتن داد.

اما حسنا قرار نبود غلطهای عسل و کبوتر و هستی را تکرار کنه. پس داستان یک ورژن بالاتر رفت و خانوم اولی اومد خواستگاری حسنا ( مواظب باش از رو صندلی نیفتی. می دونم خیلی جوکه ولی آروم تر بخند )

ورژن های بعدی این داستان هنوز به بازار نیومده. بس که ماشاله این ورژن آخرش سیاس و مکاره و پیشرفته. هنوز کسی نتونسته رو دستش بلند بشه

الان هم حسنا داره با دمش گردو می شکنه که بعد از یکسال تونسته شوهره را ببره شمال یه نصفه روز نشون بده که آبروش رفت بس که تنها رفت و هی گفت شوهرم ماموریته شوهرم مسافرت کاریه شوهرم تو راهه داره می آد ...

اگر این داستان حقیقت داشت و قابل باور کردن بود که به فک و فامیلش هم همین را می گفت. اگه اینقد داستان قشنگیه و ما درک نمی کنیم فامیل فرهیخته حسنا حتما درک می کنند. چرا از اون ها مخفی کرده و گفته خانوم اول همسرم فوت شده و من زن دومش هستم !!!!!!!!!!!!!!!!!!


حسنا حتی نمی تونه با دوستانش این مساله را در میون بذاره و می گه به دوستام هم نگفتم.




یازده 






دوازده





سیزده




چهارده




پانزده

نظرات 347 + ارسال نظر
غنچه یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 13:21

یزدانی
درسته بهار حربه خانم اول ولی مرد ها با زن ها خیلی فرق دارن یک مادر همه فداکاری به خاطر فرزند و آینده فرزندش میکنه ولی یک پدر این جوری فداکاری نمیکنه
کم نبودن مرد هایی که به خاطر عشق شون بچه هاشون ول کردن رفتن
مردی که یک زنی نخواهد هیچ بچه نمی تونه پایبند خونه اش بکنه اگه یک مرد با یک زن داره زندگی میکنه مطمئن باشید اون زن و زندگیش می خواهد و بچه بهونه که برای زن دومش و معشوقه اش میاره

زن های دومم خوب این قضیه می دونن برای همین همش عصبی و پرخاشگر هستند و در حال دروغ گفتن هم به دیگران هم به خودشون مرد زن اول می خواهد برای همین طلاقش نمیده
برای مرد های طلاق کاری نداره با هیچ کس رو در وایسی ندارن اونا زن اولش می خواهن برای همین طلاقش نمی دن زن دومم این گوشه کنارا دارن

یزدانی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 11:10

مینو جون
خداااااااااااااا اینا همش رمانهههههههههه
یه کم به کلمات توجه کن
باغ
باغچه
گل
پول
کارخونه
سیاوش
کیوان
الهام
شوهر
آشوب
به جان خودم همه این رمانها رو تو نودوهشتیا خوندم
یه سرچ کوچیک تو گوکل کنین می رسین به سایت رمان نویسا

گلی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 11:01

گلریز سوگند دوست صمیمی حسنا هستش که حتی خود حسنا قبل از ماجرای برملا شدنش توسط همین دوستش اعلام کرده بود با همدیگه در تماس هستن حتی از نزدکیان هم باخبر هستن و میتونند با هم حرف بزنن!
وقتی ماجرا کمی مشکوک شده بود حسنا گفته احتیاجی به اومدن سوگند به نت نیست و خودش میتونه باهاش تماس بگیره و حرف بزنه ببینه موضوع چیه؟! که بعدش وقتی فهمید موضوع از چه قراره چهه ضجه ها که پشت تلفن نزده
سوگند هنوز نتونسته گریه های دوستش رو فراموش کنه

مینو در جوابِ جواب مینو!!!! یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 11:01

آخه «جواب مینو» جان یه اسم انتخاب می کردی اقلا که بتونم صدات کنم! شیدا نوشته بود بعد از ازدواجش با کیوان، سیاوش تشریفشو برده خارج و داره کلاس های عرفانی می ره و یه باغ کوچولو داره و گلکاری می کنه. آدم یاد فیلم های هندی می افته. همیشه اونو تو یه هاله ای از زیبایی و سرسبزی و آرامش تصور می کردم که یه بیلچه دستشه و لبخند به لب داره یه گل می کاره. باید عاقبت به خیر نشونش می داد.
در حالی که ایشون و سیاوش جونشون تو کارخونه کیوان و الهام رو می ذاشتن کنار و شیدا به سیاوش راهکار می داد که برو پیش الهام. برو خونه. نرو خونه. به الهام محبت کن. نکن. سیاوش واسه آب خوردنش هم از شیدا مشورت می خواست و بدون اجازه ی اون آب نمی خورد. شیدا تو همین وبلاگ مخفیش نوشته بود وقتی سیاوش می رفته پیش الهام این با این که شوهر داشته دلش آشوب می شده. این چیزیه که خودش نوشته. من حتی یک نکته رو هم این ور و اون ور نکردم و تهمتی هم نزدم. چون چیزی اضافه نکردم. نمی دونم چرا برای تو و امثال تو این رابطه های بیمار این قدر طرفدار داره. رابطه های سالم هم به هزار تا مشکل برمی خورن. وای به حال این رابطه های هرزه.

گلی

گلی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 10:57

جریان دادگاه از نظر خواننده های ساده لوحش طبیعی بود تا اونجا که میگه یکدفعه بهار به غلط کردن میافته و از حسنا عذر خواهی مییکنه!!! از اینجا به بعد باید به آی کیو خواننده هاش شک کرد که باور کنن! (بهاری که در مقابل چشمان پدر و عموش حسنا رو زیر مشت و لگدش له میکنه و وسایل زندگیشون رو بهم می ریزه!) با مادربزرگش میاد دادگاه و همسر هم قبول میکنه!! و آخرش به غلط کردن میافته!! دقیقا" باید از اینجا به بعدش رو به جای بهار حسنا رو بذاریم که بد به غلط کردن افتاده بود در واقعیت داستان چیز دیگری هست!

مینو یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 10:50

یزدانی جون دقیقا همینه. ماجرای دادگاه همون چیزی بود که حسنا آرزوشو داشت. ولی نکرد قبل نوشتن با یه آدم حرفه ای مشورت کنه. همین طوری نوشت و البته حق هم داشت. همه باور کردن و وقتی هم میان این جا می خونن که این ماجرا نمی تونه این طور باشه خودشونو هلاک می کنن و به قول حسنا تو سر و صورتشون می زنن.

گلی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 10:49

شیدا (شیاد) بارها در کامنت ها گفته سیاوش الان خارج تشریف داره !!! زنش مرد و ایشان تشرف بردن خارج!!
به خواننده های خاصش راست گفته!! خواننده های عامش هم که مثل همیشه .....
اصلا شما ها همتون خاص هستید!!
مینوی عزیز خیلی خوب گفتن و تشریح کردن.

مینو یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 10:48

گلی
یزدانی
گلی خوب گفتی. حسنا به این وبلاگ نویسی محتاجه. چون تو زندگی واقعی خیلی داره عذاب می کشه. برای همین هم احتیاج داره به این تاییدها و حرف زدن با یکی.
یه زن دوم که تو جامعه منفوره. نه با فامیلای خودش رفت و آمد داره و نه فامیل شوهرش. نه به کسی می تونه بگه زن دومه. به هرکی بگه ازش فرار می کنه. سر کار هم نمی ره. شوهره هم هر وقت میاد داره جواب تلفن های زن اولشو می ده. خوب می مونه یه عده ساده لوح زودباور که اونام خیلی دلسوز حسنا نیستن. دارن یه وبلاگ سرگرم کننده می خونن. حالا هرکی می خواد باشه. حتی اگر حواسشون هم باشه که تو دنیای حقیقی حاضر نیستن با همین آدم رفت و آمد داشته باشن یا حسنایی تو زندگی هاشون باشه.
رمانه دیگه. من از وبلاگ شیدا فهمیدم که این خواننده ها اگر خود حسنا بیاد بگه دروغ نوشته، همه میان می نویسن به ما چه و زندگی خودته و ما دوستت داریم همچنان و... . دقیقا وقتی شیدا به یه بخش از دروغ بزرگش اعتراف کرد همین حرفا رو تحویلش دادن.

جواب مینو یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 10:17

مینو خانم که داری خداد خدا می کنی
من وبلاگ مخفی شیدا رو دیدم نوشته بود یه سال قبل که سیاوش برای مرگ پدرش اومد ایران دیگه برنگشت چون میخواست الهامو طلاق بده
خوب شد بانو این کار رو کرد و وب مخفی رو معرفی کرد تا من بفهمم تمام اتفاقاتی که خوندم قبلش و همون زمان اتفاق برای

دوستان صمیمیش گفته و بعدها به دروغ برای خواننده های عامش ننوشته
چقدر راحت تهمت میزنید و دروغ میگید و از عاقبتش نمی ترسید
حداقل برید تو دنیای واقعیتون گناه با لذت کنید

مهسا یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 10:14

یعنی همسر انقدر خر می شه که حسنا رو بچه دار کنه ؟
حسنا قبلا نوشته بود همسر اصرار داره بچه دار شه ، ولی حسنا نمی خواد !!!!!!!!!!!!!!!
یه مرد 50 ساله زنگوله پا تابوت میخواد ؟

یزدانی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 10:06

حسنا تو اوهام برای خودش کاخ پر زرق و برقی ساخته بود
حالا تو برزخی گیر کرده که نه راه پیش داره نه پس
حالا هم میخاد امتیاز بچه رو بگیره و افسار مردک دستش بیافته
دقیقا حربه خانم اول هم بهاره
بهاره چسب اون زندگیه.یعنی بهار باعث شده 70 به 30 به نفع خانم اولی باشه.بالاخره مردک میدونه دختر جوونش هر لحظه آماده انفجاره

یزدانی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 10:02

خب گلی جون میدونی چیه؟
مردک سر عقل اومده
هوسش تموم شده
حالا دو دو تا چهار میکنه میکنه برای رفع نیازم چرا همچین زن پردرد سری؟میرم سراغ برده جنسی کم درد سر
خانواده اصلی م هم بهم نمیریزه
زن که نمیخام دارم خوبش رو هم دارم.

گلریز یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:54

بابا جان این اصلا سوگند رو نمیشناسه.هیچ وقتم زنگ نزده باهاش حرف بزنه.سوگند کی؟؟؟

گلی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:46

یادم رفت بگم وقتی میفهمه دوست نازنینش سوگند دستش را رو کرد چطور پشت تلفن براش گریه کرده بود و ضجه میزد!! میترسید همین دوستان مجازیش رو که با صد تا دروغ فریب داده بود از دست بده!!

گلی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:43

آره یزدانی عزیز خود حسنا واقعا داره از ناراحتی روحی زیادی رنج می بره!! وقتی همه جا میگه وقتی پای بحث پیش میاد میزنه زیر گریه!! در اون جلسه کذایی میزنه زیر گریه!! از ماشین همسر پیاده میشه و گریه کنان فرار میکنه!! هر شب لباس و بیژامه و جوراب همسر رو میذاره روی دماغش !! بو میکنه و با گریه میخوابه !! خوب معلومه داره واقعیت های خراب کردن زندگی دیگران رو به چشمم میبینه
اینکه از خانواده شوهر بگیر تا فامیل های اونها و حتی فامیل های خودش حسنا رو طرد کردن از اینکه بر خلاف انتظارش شوهر هنوز خانوم اولی رو دوست داره و .....
حسنا برای ترمیم تأملات روحی خودش وبلاگ نوشته! وبلاگی که از آرزوهاش می نویسه و گاها" رنج هایی که خانم اولی مسببش هست و تایید و تشویق هایی که از کامنت گذارشهاش میخواد!

یزدانی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:37

مینو جون تو کامنت های قبلی هم گفتم
اولش خودشون هستن خوب خودشون رو تشریح میکنن
کالبد شکافی مغزی خودشون بی نظیره
اما همینکه تعداد خواننده ها زیاد میشه
درخواستی و سفارشی مینویسن
دیدم که میگما
نه تنها حسنا
خیلیا

گلریز یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:37

دوستان من اونی که باید بفهمه میفهمه.کسی رو به زور نمیشه اگاه کرد

یزدانی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:33

گلریز جون
زندگیش که گند و مرداب و لجن هست
این دیگه کاملا مشخصه
درست میگی درآمدش خوبه
یه خانواده درپیت صاحب همه چی شده از صدقه سری بابای بهار

یزدانی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:30

آفرین گلی
دقیقا خودش معلوم الحال خودش روان پریش خودش متوهم خودش فشارخونی و خودش کمبود محبته

یزدانی به مینو یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:28

"(اینو خطاب به طرفدارای سینه چاکش می گم که این همه تناقض و دلیل و مدرک رو نمی بینن و حرف یه آدمی رو که نمی شناسن وحی منزل می دونن و زحمت یه ذره فکر و تحقیق به خودشون نمی دن. همون دروغ دادگاهی کردن بهار برای یه عمر رسوایی حسنا کافی بود. افلا تعقلون)"
واقعا با عقل جور در میاد؟؟؟
یه وکیل که کلا منتفی کرد دادگاه وقتش رو برای این اراجیف تلف کنه
دوم اینکه یه دختر تو اوج غرور بیاد بگه غلط کردم بابا منو نبر زندان؟
به قول خود روان پریش خانواده قویی هم داره بهار
خب بابا بی غیرت و بی ناموس،عمو عمه مادر بزرگ
اینا عقده های خود حسناست که هیچوقت حمایت نشده به کسی دیگه نسبت میده

گلی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:25

گلریز جان عاشق نکته سنجی هاتم

گلی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:23

همیشه زن اول این حسنا اکثریت در جواب کامنتهای منتقد داره خودش رو تیکه پاره میکنه آدم فکر میکنه الانه که پس بیافته و سکته کنه!! آخرش که نفس تازه میکنه برمیگرده میگه خوب حالا مواظب فشار خونت باش و ... در واقع داره به خودش میگه

گلریز یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:21

همیشه زن اول ممنونم که نوشتی. ما نمیدونیم دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو.از یک طرف میگه زندگی من بده از یک طرف دیگه میگه همه به زندگی من حسودی میکنن.پس حتما از زندگیش خوشحاله دیگه.تازه من نمیدونم ک.ا.ر.گ.ر ج.ن.س.ی یکی دیگه بودن چه حسودی داره.حتما پولش خوبه دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا هم جواب واضح نمیده.همیشه میپیچونه و مبهم جواب میده.هرچیزی رو هم که مربوط به خانم اولی میشه میگه برید از خودش بپرسید.
خدایا این کشور را از شر دروغ گوها محفوظ بدار

گلی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:11

لایک به همه دوستان
مینو جان و پریناز دست مریزاد

همیشه زن اول یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 09:06

دوستان من مدتهاست اینجا رو خاموش می خونم .

در مورد اینکه میگید خوانندگان حسنا آی کیو پایین و ...هستن خواستم بگم من یکی از خوانندگانشم !!!البته به طور خاموش ! میخوام ببینم آخر این دروغگویی رو به کجا ختم می کنه
یه بار واسش پیغام گذاشتم و ازش دو سوال پرسیدم کم مونده بود از فرط عصبانیت خشتکش رو جر بده بکشه سرش !!! واسم کلی چرت و پرت نوشت که اصلا ربطی به سوالم نداشت .اونوقت گفت عزیزم مراقب خودت باش خدا نکرده با این استرسها که نسبت به من و زندگیم داری بیماری فشار خون میگیری واست خوب نیست !!!

جالبه تمام کامنتای خصوصی منو عمومی کرده بود .یعنی اینقدر عقده کامنت گذاشتن داشت .
بعدها که با این وبلاگ آشنا شدم خوشحال شدم یکی پیدا شده که دست همچین آشغال درغگویی رو رو کنه .
بدبخت بیچاره فکر کرده یه شوهر دست دوم پیدا کرده و زندگی یکی دیگه رو دزدیده افتخار کردن داره !!!

مینو یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 04:16

نارین
نارین جان، شیدا آخرین روزها وبلاگ مخفیش رو رونمایی کرد و در واقع رمزشو داد.
تمام مدتی که همه فکر می کردن سیاوش خارج از ایرانه، شیدا برای دونه دونه رفتارها و عکس العمل های سیاوش در برابر زنش نظر می داد...
حتی یه جا نوشته بود: اجازه دادم بره پیش الهام!!!!!!!
اون وقت چقدر راحت دروغ می گفت. از همون زمان بود که دیدم آدم ها چقدرررررررر راحت می تونن دروغ بگن... مثل آب خوردن.
حالا چرا حرفای حسنا دروغ نباشه؟ چه اطمینانی هست؟
(اینو خطاب به طرفدارای سینه چاکش می گم که این همه تناقض و دلیل و مدرک رو نمی بینن و حرف یه آدمی رو که نمی شناسن وحی منزل می دونن و زحمت یه ذره فکر و تحقیق به خودشون نمی دن. همون دروغ دادگاهی کردن بهار برای یه عمر رسوایی حسنا کافی بود. افلا تعقلون)

خاتون یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 02:57

راستی ساره جان اون که گفته بود اگه اسم بیماری خانم اولو بگیم تو گوگل عکسش میادو من تو وبلاگ زنهای دوم گفته بودم
جالب بود که انقد خوشت اومده که یادت مونده
احساس ذهن خلاقانه کردم

خاتون یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 02:55

کامنت قبلی مال من بود

[ بدون نام ] یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 02:55

سلام به همه
چه کامنتای خوبی گذاشتن بچه ها
راستی دید آدرس همسران اول عوض شده؟
http://banooye-irani.persianblog.ir/

نارین یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 02:35

مینو کامنتت خیلی تاثیر گذار بود.ممنون
مینو واقعا اینو شیدا نوشت؟من به وبلاگ مخفیش دسترسی پیدا نتونستم کنم

مینو یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 02:01

مرسده جان شیدا همه ی وبلاگ هاشو حذف کرد.

مرسده یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 00:59

سلام
راستی شیدا از اون وبلاگه رو نمایی کرد؟ الان میشه پستهای اون وبلاگ رو خوند؟
آدرسش رو میذارید؟

مینو یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 00:37

تازه وارد جان محل کار حسنا خونه شه.
برای همین هم این همه وقت آزاد داره واسه فک زدن در جواب کامنت ها. اگر اون قصه ی رییس و مریم و اداره و... رو جور نمی کرد، تو قصه ش چطوری با اون مردک آشنا می شد؟؟؟؟
بالاخره مجبوره یه جوری وانمود کنه که:
1. با مردک از قبل آشنایی نداشته.
2. نیاز مالی نداشته و هنوز هم نداره.
یه دروغی گفته و باید هی دروغ بیاد رو دروغ. نمی شه همین طوری.
و از این جاست که تناقض ها به وجود میاد.

یه چیزی هم خطاب به بانو بگم...
بانو جون اون موقع ها که نوشتی شیدا در مورد رفتن سیاوش از ایران دروغ گفته و سیاوش تمام این مدت با شیدا بوده، من کلا کامنت نمی ذاشتم.
نمی دونستم این اطلاعات موثق رو چه جوری به دست آوردی... حدس و گمان خودته یا واقعا چیزی می دونی...
تا این که شیدا از اون وبلاگ مخفیش رونمایی کرد. و دیدم چقدر راحت نوشته حوصله نداشتم بگم سیاوش ایرانه و دردسر داشت گفتنش و... . گفتم سیاوش رفته و خودمو خلاص کردم.
اون موقع نوشته های اون وبلاگ دیگه شو یادم آوردم و بعد دیدم چقدررررررررر آدم ها ریلکس و بی دغدغه دروغ می گن...
من به یه چیزی معتقدم... اگر تصمیم گرفتی بنویسی، اگر چیزی رو می خوای پنهان کنی لااقل دروغ نگو. اگر اون مساله اون قدر تو زندگیت زشت و منفوره خوب چرا می نویسی؟ چرا سانسور می کنی؟ یه دفتر خاطرات هم همین کارو برات می کنه. برای کامنت گرفتن هم می شه با دوستای صمیمی مشورت کرد.
خداوند به قلم قسم خورده. هیچ کلمه ای نیست که تو این دنیا گفته بشه یا نوشته بشه و بی تاثیر بمونه... و ما در برابر تک تک کلمات مسئولیم. کلمات، حتی بعد از مرگمون هم برامون خیر و شر به وجود می آرن. اگر فقط و فقط یک نفر با کلمات من مسیر زندگیش عوض بشه، تا آخرین لحظه ی عمر خودش و بچه ش و خانواده ش و چه بسا نسل اندر نسل اون آدم رو من تحت تاثیر قرار دادم. خیلی سنگینه به خدا. طاقتشو داریم که روزی جواب پس بدیم؟؟؟؟
همه شون هم می گن ما هیچ کسو مجبور نکردیم مسیرش رو با خوندن ما عوض کنه و خدا عقل داده... اما ما در برابر آدم هایی که می تونن تصمیم بگیرن و فکر کنن تا حدودی، و در برابر آدمی که واقعا بی تجربه و کم تجربه ست، صد در صد مسئولیم.
روی سخنم با تایید کنندگان حسنا و امثال حسنا هم هست. باور داشته باشیم که تو این دنیا هیچ چیز برای همیشه گم نمی شه. این که اینترنتِ دست سازِ آدمه، هیچی رو پاک نمی کنه... وای به دنیا با این همه قانون و حساب و کتاب.

تازه وارد یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 00:20

اموزش وپرورش ایا کارمیکنه ؟

تازه وارد یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 00:15

آغاحدس بزنیم حسنا کدوم ارگان دولتی کارمیکنه یه جایی که پنج شنبه ها تعطیله فکرمیکنین کجاهاست که پنج شنبه ها تعطیله کدوم اروگان دولتی ؟

راحله شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 23:26

چرا 110 برید از گ شت ارشاد بپرسید
رئیسی که مکان جور می کند خط دایورت می کند شبکه اینترنت شرکت دولتی دور می زند... بگم باز هم بگم.

اون رئیس از خوده!

تازه خانومش هم همکاری می کنه در امر خیر. مریم جون

پریناز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 23:08

یزدانی یه داستانی ام جدیدا راه انداخته تا ازش سئوال میپرسن میگه برید از خانوم اول بپرسید..برید از همسر بپرسید..برید از بهمانی بپرسید..برید از فلانی بپرسید....برن بپرسن حسنا؟؟از کجا اونوقت؟؟؟لابد از 118؟؟119؟؟قطعی آب؟؟برق؟؟کجا؟؟

110

مامان غازغازک شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:58

مامان غازغازک شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:57

وای بانو خدا بدور
بچه من غاز هست بچه جن که نیست با بچه حسنا همبازی شود

مامان غازغازک شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:42

یزدانی و پریناز

به به از این طرفها
غازغازک چطوره؟
بزرگ شده؟ راه می ره؟

خاله حسنا داره براش دوست دست و پا می کنه ها

غنچه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:22

یک کامنت نصفه پائین این پست هست نوشته زهرا بعد کامنت گذاشته چشم و دلتون روشن همسر اومد

نمی دونم افسوس باید خورد یا خندید

دوستی که آدرس نوشیده را میخواست


http://manozendegie.blogfa.com/

یزدانی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:18

دقت کردین؟؟؟؟
حسنا هرجا کم میاره میگه توهمات توهمات
مثلا فلانی اینو گفت
میگه میزارم با توهمات خودشون ...بره با توهمات خودش ...
دقت کردین؟
مریضی خانوم اول رو کشفیدم
توهم داره که ازدواج کرده بچه 18 ساله داره
توهم زده که خودش حسناست و حسنا اونه
رفته خواستگاری خودش الان توهم زده که چرا من دوتام
اگر من منم پس کدوی تنبلم کو
اگر تو منی پس من کی م؟

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:15

تا وقتی سریال محبوب جامعه ما کوزی گونی که خشونت علیه زنان رو ترویج میکنه وضع بهتر از اینم نمیشه

غنچه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:14

پریناز
حمله به جناب سرهنگ خوب گفتی
مردم از خنده خانم اولی حمله کنه با چاقو بزن تو قلب جناب سرهنگ

یزدانی به پریناز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:12

اون قسمت برادر شوهر رو خوب اومدی
باده هم رفت به پسرعمو گفت به من بچه بده
پسر عمو هم ...
اینو کجا دیده بودمممممممممم؟؟؟
آهان شمیم عشخخخخخخخخخ
من دخمل خوبی م فارسی وان نیدا نمیتونم

سمیرا شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:12

یکی به من کمک کند کامنتهای خیلی زیاداست من گیج شدم

غنچه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:11

چند وقت حسنا دیگه از لفظ معلوم الحال استفاده نمیکنه !؟!؟!؟ یک زمانی بود چپ میرفتا راست میرفت می نوشت حرجی نیست یک عده معلوم الحال به رهبری یک معلوم الحال بزرگ یک وبلاگ معلوم الحال نوشتن

بانو جان از اونجایی که حسنا اینجا نمی خونه طبق کامنت نارین امروز به منصوره گفتی دکتر روانشناسی که حسنا پیشش تحت نظر برو خیلی ناراحت شد اینو بهش گفتی نوشته : اون مشکلات روحی اش حاد باشه . من لزومی نمیبینم وقتم رو بذارم برم وبلاگ اون آدم که مساله روحی اش برای من معلوم شده .

یزدانی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:10

آغا من به کامنت پریناز اعتراض دارم
واقعا این رسمشه؟
دست حسنا رو گذاشتی تو پوست گردو
طفلکییییییییییییییییییی
تمام چرک نویسهای هفته های بعدی حسنا رو لو دادی
هفته بعد چی بنویسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خواننده ها چی میگن؟
برن کوزه ی گونه ی ببینن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینجا دور همی تخمه میشکستیم حسنا میخوندیم

ترمه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:08

بانو جان نظرات خصوصیم رسید برات ؟

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:03

جالبه که میگه من به همه فامیل گفتم اونا هم هیچ عکسالعمل بدی نشون ندادن.کلا هیچ کس در این کائنات با کار حسنا مخالف نیست.اونایی هم که مثل ما مخالفن روان پریشن.

ترمه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:02

نمیشه نظر خصوصی گذاشت اینجا ؟

باید از قسمت تماس با من بذاری
خصوصی نداره

سمیرا شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:02

کامنتهای وبلاگ حسنا اینجا چی کار می کند؟
پست قبلی کامنتهاش خیلی زیاد است ممکن یک نفرخلاصه بگوید امروز چه خبر بوده است.

ترمه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 22:00

بانو جان می شه اگه وقت کردی تو برام این کارو بکنی . چیز خاصی نبود .فقط روز نوشته بود
آدرس وبلاگ قبلیمو بهت بدم ؟

رسید عزیزم

مهستی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:52

ینی چی این رمزه؟؟!!! چرا مطلبه رمزی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عزیزم یه صحبتی بود بین من و یکی از دوستان.
ببخشید مجبور شدم توی وبلاگ بنویسم. مربوط به بحث وبلاگ نیست.

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:52

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:50

پریناز خدا خفت نکنه.کلی خندیدم.لامصب با این پشتکارشون تا حالا میتونستن k2 رو فتح کنن.

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:48

بانو میدونی چرا ازت خوشم میاد؟؟چون مو لا درز کارت نمیره .اینجوری بهترم هست.

ترمه جان مرسی شما لطف داری

راحله شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:47

یک دسته گل بزرگ برای همه دوستان


نظر سنجی از دست ندهید
http://vote.persianweblog.com/

ترمه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:44

پریناز عزیز

کامنت پریناز خیلی محشر بود

ترمه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:43

گلریز جان . واقعا دست مریزاد به شما با تحلیل و نکته سنجی هات . برات آرزوی خوشبختی میکنم همینطور برای بقیه دوستهای گل که برای این وبلاگ وقت می ذارن

ترمه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:41

سلام بانو جان .خسته نباشی عزیزم .
چه جالب .... یعنی میشه نوشته های قدیمیمو که تووبلاگ قبلیم مینوشتم و از تو اینترنت حذفش کردم گیر بیارم دوباره ...؟؟؟؟ میشه راهنماییم کنی ؟ خیلی دوس دارم نوشته های قبلیمو دوباره بخونم .

اره ترمه جان
با ادونسد سرچ و داشتن یه کمی اطلاعات می تونی پیداشون کنی

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:40

میگم چرا نطرای منو ثبت نمیکنه؟بهت میرسه؟

بله می رسه عزیزم
چون گفتگوی خصوصیمون بود مخفی کردم

راحله شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:32

غنچه درست می گویید

بهـــــــــــــــــــــــــار شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:31

پریناز

من خیلی وقته میخونمتون ولی دیدم بقیه همه حرفای حسابو میزنن دیگه دستمو گذاشتم زیر سرم فقط میخونم آفرین میگم
الان گفتم زشته دیگه بیام یه سلامی بدم خدمتتون

آفرین آفرین

راحله شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:30

ناراحت کننده است که آدمهایی مثل حسنا سرابی را جلوی جوانهای هیجان زده قرار می دهد.
اصلا یک زنی اگر مریض هم باشد و شوهر از میان عشق و ش ه وت , ش ه وت را انتخاب کند باید شرافت این را داشته باشد که اول حق و حقوق زن اول را بدهد بعد از جدا شدن دنبال زن دیگری باشد. نه اینجوری که برای خودش زاپاس تهیه کند بدون اینکه دین خودش را به زن اول ادا کرده باشد.

مردهایی که دنبال ص ی غ ه و نفر دومی هستند می خواهند یک مدت تفریح کنند اگر موقعیت بهتری جور شد سراغ بعدی بروند ولی همچنان زن و زندگی اولشان را به مردم نشان دهند. که این چیزی که حسنا می نویسد با این سو استفاده ای که مردهای ه و س ب از تو این رابطه ها می کنند
زمین تا آسمان فرق دارد.

نارین شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:25

یک خواننده خاموش ۳:٥٥ ‎ب.ظ - شنبه، ۱٦ شهریور ۱۳٩٢
باز هم سلام حسنا
قبلا هم برای شما پیام گذاشتم
که نوشته های اینجا کپی میشوند
باز هم میگم اکه الان به این وبلاگ بروید
کامنت های سال گذشته رو میبینی که منتشر شده برای گرفتن مچ شما
پاسخ: سلام عزیزم ممنون که اطلاع دادیماچ واقعا آدم باید بیکار باشه که این کار رو بکنه و علاوه بر اون مشکلات روحی اش حاد باشه . من لزومی نمیبینم وقتم رو بذارم برم وبلاگ اون آدم که مساله روحی اش برای من معلوم شده .خوب گیرم بذاره . تمام اینها قبل از این که آرشیو رو بردارم علنی بوده و من خودم نوشتم . مگر این که انقدر بیکار باشه بخواد تغییر بده . مشکلی ندارم که نگران باشم مچم رو میگیره لبخند اتفاقا بهتر . دغدغه روحی خودش بیشتر میشه زبان
حسنا بانو - ۱٦/٦/۱۳٩٢ - ٥:۳۱ ‎ب.ظ


اگه مشکلی نداری چرا ارشیوتو برداشتی؟

نارین شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:23

پریناز

پریناز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:18

سلام حسنا جووون..میدونم اینجا رو نمیخونی..خوبی عزیزم؟؟حسنا جووووون آخه این چه وضعیه?? مگه شما ماهی قرمزه عیدی با این وضع حافظت!!!..میبینی اینطورییه خب آرشیوت که هست خودت بشین یه بار دیگه آرشیوتو بخون نت برداری کن.. اینطوری پیش بری خودتم گه گیجه میگیری..بعد حسنا جووون یه سری چیزا هست ما اینجا داریم بهت میگیم به جای دشمنی کردن باید ازمون تشکر هم بکنی چون اگر اصلاحشون کنی داستان خودت هم بهتر پیش میره و بیشتر ماچ و بوس و بغل میگیری.. مثلا هیچ وقت هیچ جا نگو که همسر با زن اولش هیچ گونه رابطه ای نداره و رابطشون خواهر و برادریه و فلانه و بهمانه..چون این سناریوی نخ نما شده ای هست که میلیون ها ساله داره استفاده میشه..درباره ی بیماری هم از اول نباید میگفتی که همسر اول بیماره چون چنین بیماری وجود نداره که ایشون امکان هیچ گونه نزدیکی نداشته باشه اما الان سه تا راه داری که جواب میده..یه راهشو خودت پیش گرفتی و اونم دیوانه جلوه دادنه خانوم اوله فقط خواهشا قبلش یه سرچی تو اینترنت بکن و حادترین نوع اختلال های روحی و روانی رو پیدا کن که باز مچت گرفته نشه ..بعدم واسه محکم کاری بگو یه جلسه ی دیگه برگزار شد و خانوم اول با چاقو به جناب سرهنگ حمله کرد و دیگه دیدیم نمیشه بردیم گذاشتیمش تیمارستان منتها اسمه تیمارستانشو بهتون نمیگم چون خصوصیه دوست ندارم که بگم یه موقع خانوم اول ناراحت میشه..یه راه دیگه ای هم داری که بزنی یه تصادف ساختگی درست کنی کلا طرف رو قطع نخاع کنی که البته در بیماران قطع نخاع هم توانایی رفتار ج/نسی در بیمار از بین نمیره ولی نوع عکس العمل بدن به دلیل محدود شدن ارتباط بین مغز و سایر قسمت ها متفاوت میشه اما اگر از اول درست و درمون با این سناریو پیش رفته بودی ممکن بود الان داستانت ساختار بهتری داشته باشه اما باز هم نمیتونستی بگی هیچ گونه رابطه ای با همسرش نداره..یه راه سومی ام هست که باید خواننده هاتو قبل از گفتنش بسنجی..تو مگه چیت از رها(وبلاگ رها) کمتره؟؟؟..حالا رها رو فهمیدن عکس بچه ی مردمو میدزده و میزاره و لو رفت اما تو اشتباهات رها رو نکن...راستی از رها خبر نداری حسنا جوون؟؟خیلی فان بود لامصب..یه ماه غیب میشد بعد از یه ماه پست میزد: (سلام بچه ها خبر خاصی نیست و روزام آروم و عاشقانه میگذره فقط مادر شوهرم سکته کرد و مرد و جواب آزمایش دی ان ای اومد و فهمیدیم بچه های شوهرم از برادر شوهرم هستن و خانوم اول از برادرش باردار شده و دیگه بچه کوچیکه ی شوهرمم از بالای پله ها پرت شد البته مادرش پرتش کرد و افتاد و به طرز فجیعی توسط مادرش کشته شد و دیگه یه چند تا اتفاق دیگه هم افتاد که حوصله ندارم بگم و برم ماکارانی درست کنم و خداحافظ)...رها خیلی سرگرم کننده بود..ماکارانی ام دوست داشت خیلی:)))..حبف که دیگه بردنش تیمارستان..بعد این رها یه جایی تو وبلاگش نوشته بود که دوربین مدار بسته نصب کردیم توی خونه ی همسر اول و شوهرم و توی خونه ی مادر شوهر مقر تشکیل دادیم..خلاصه که از توی خونه ی مادر شوهرم توی خونه ی اون بدبختا رو میدیدم...فک کن...رهااا عااالی بود.میگم حسنا جووون یه زنگ بزن به رها بگو بیان واسه ی شمام یه سیستم ببندن توی خونه ی همسر اول شما هم مشغول شی..سرتم گرم میشه...چیت مگه از رها کمتره؟؟!!..بیا و یه عملیات انتحاری کن و کلا بگو خانوم اول مبتلا به ایدز هستش و من نمیخواستم بگم که آبروش حفظ شه..البته که اونم باز راه حل داره و بازم سناریوی شما غلط از آب در میاد اما بازم بهتره از هیچی هست...کسی که دوربین مدار بسته و داستان تخیلی رو رو باور میکنه اینم باور میکنه خیالت راحت باشه..بعد حسنا جووون ازت راضی نیستم..یه چند وقتی هست دل به کار نمیدی..یه هیجانی یه ایدزی یه مرگ و میری یه بارداری چیزی بنداز تو دوستان بچه ها کسل شدن..

بعد حسنا جووون ازت راضی نیستم..یه چند وقتی هست دل به کار نمیدی..یه هیجانی یه ایدزی یه مرگ و میری یه بارداری چیزی بنداز تو دوستان بچه ها کسل شدن...

غنچه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:10

راحله جون هر کسی که طرفداری شخصی میکنه خودش نشان از این داره که شباهت هایی اعم از عقیدتی و فکری داره وقتی که ظرفدار های وبلاگش به این سخیفی اعتراض می کنن و انتقادات بی منطق میگن می تونیم نتیجه بگیریم طرفدار هاش از چه قشری هستن و چه چیز مشابهی بین خودشون و حسنا دیدن که انقدر متعصبانه به ما توهین می کنن
حسنا واقعن تو این قرن 21 که همه در حال پیشرفت ترقی هستن وبلاگ زده و مثل زمان های قدیم حرف از زن اول و زن دوم میزنه
آره همه ما می دونیم اکثر مرد های متاهل زیر آبی میرن با یکی جوون تر از زنشون هستن ولی همش یک زنگ تفریح و خوشگذرونی بعد میرن دوباره سر خونه زندگی و زن و بچه شون دیگه گذشت اون زمون زن اول میرفت خواستگاری زن دوم یا مرد دورزنه اگه باشه از خانواده های ... هستند
زشت به خدا تو این دوره زمونه اینترنت به جای اینکه فرهنگ بالا ببره در حال پائین آوردن قشر جوون جامعه است
تازه به این حرف رسیدم اول باید فرهنگ سازی کرد بعد ابزار در دست جامعه قرار داد

دیروز یکیشون ( منصوره ) می گفت این یک تابو هست که باید شکسته بشه !!
طبیعی هست که برای شکستن تابو یه عده مقاومت می کنند.

به سلامتی می خوان تابوی زن دوم را بشکنند
با این اوصاف یهو به دوران شکار و غارنشینی بر نگردیم خوبه

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:02

اسمم یادم رفت اون بی نام من نوشتم ممنون یزدانی

[ بدون نام ] شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:01

جدیدش والان خوندم قبلی ها روخونده بودم ممنون یزدانی

غنچه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 21:00

ساره
شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:39
یکی قثلا گفته بود اگه احیانا یک اسمی برای بیماری خانم اول کشف بشه اگه اون اسم رو در گوگل ایمیجز سرچ کنید عکس خانم اولی رو می یاره


عالی بود ساره

آره خیلی بامزه بود
اصلا شاید چون منحصر به فرده، اسم بیماری را همون اسم خانوم اولی بذارن !

یه دختر به بانو و همه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:56

بچه ها لطفن اگه کسی آدرس ِ اون بلاگ نوشیده رو داره (بلاگ شخصیش) به من بده
داشتمش ؛ اما هیستوریم اون هفته پاک شد گمش کردم
مرسییییییی

http://manozendegie.blogfa.com/

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:52

اگه حسنابچه داربشه اونوقت بایدمنتظرسومین بانودرخانواده همسرحسناباشیم چون خانومااینجا میدونن بالاخره کسی که حامله هست نمیتونه.......وبعداززایمان هم تادوماه نمیتونه.........خوب این وسط همسربیچاره حسناچیکاربایدبکنه ازخانوم اول مونده ازحسناکه تاچندماه خبری نیست پس دنبال سومی باشه

یزدانی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:50

تازه وارد عزیزم
این وبلاگ رو بخون و ببین این بچه زجری میکشه
http://www.artimisth.blogfa.com/

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:49

بانو الان نوشیده از خیانت می نویسه؟

خبر ندارم.

مهستی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:44

حسنا اگر اهل منطق بود و اخلاقیات و وجدان سرش میشد که الان وسط زندگیه مردم نبود. در مورد بچه هم مطمئنا اقدام میکنه چون هیچ چاره ای جز این نداره . اینطور ادما فقط به خودشون فک میکنن و حتی اینده بچشونم براشون مهم نیست. فک کن حسنا صاحب یه دختری بشه که 20 سال دیگه بخاد شوهرش بده...میگن کیه این، دختره یه زنه دومه اضافی...ولی حسنا به این چیزا فک نمیکنه اصلن...البته مطمئنا تلاش خودشو خاهد کرد که پسردار بشه تا حسابی نونش تو روغن باشه !

چه ذوقی هم می کرد که خانواده شوهره پسر ندارند و بچه این یکی برادر هم دختر شد !

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:41

کسی هم که مادرش فوت شده ، پدرش زن می گیره ، بازم درد می کشه ، چه برسه به این .

سیما 123 شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:41

اااااااااااا بانووووو...ینی چی که ورژن بالاتری نمیتونه باشه...بزار من ورژن بالاترو بدم بیرون:
چس چس بانو هستم یک زنه دوم، من داشتم زندگیمو میکردم که خانومه اولیه یه اقای پولدار منو دیدو یه دل نه صد دل عاشقم شد...بعدش شوهرشو مجبور کرد منو بگیره...شوهرش اول راضی نمیشد ولی بعد راضی شد و اومد منو گرفت. الانم خانوم اولیه خیلی اذیت میکنه و دیگه مث سابق عاشق من نی

سیما جان
اعتراضت را بدون این کلمات هم می تونی بنویسی
قرار ما بر این هست که از این جور کلمات استفاده نکنیم

مرسی

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:38

تاحالاکسی وبلاگ بابای دوزنی من وخونده یه باریادمه تویکی از پست هاش نوشته بودمن انقدررنج میکشم مادرم چقدررنج میکشه که بابام زن گرفته این نمونه ای ازیک بچه ای که رومادرش هوو اومده

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:37

ممنونم بانو جان

حسنا چه بخواد چه نخواد ، ضربه رو به بهار زده ،اگر نمی خواسته ناخوادگاه این ضربه زده شده .
اگر بچه دار شه ، بچه ی خودش شدیدا درگیر این مشکلات میشه ، این اصلا قابل کتمان نیست.

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:29

هم حسنا ، هم خانم اولی و هم همسر به کنار ، این وسط بچه هان که له می شن .
بهار هست که داغون شده .
دردی که بهار داره ، زجری که می کشه ، حتی اگرم به روش نیاره ، بلاخره داغونش می کنه.
و بعد بچه ی حسنا ، اگه بچه دار بشه .

بچه ی من بهترین پدر دنیا را داره.
خودم هم نمی ذارم درگیر این مسایل بشه.

بهش می گم خانوم اولی مرده
بابات هم چهار روز تو هفته می ره بهشت زهرا یه سر بهش بزنه

راحله شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:27

خواهش می کنم گلریز جونم

یزدانی تو پست قبلی همچین فیتله پیچش کرده است که تا همین الان اثراتش رو اینجا و توب خود وبلاگ حسنا مشهود است.

سر دسته دالتونها رفته یک دوش آب سرد بلکه یک کم آرام شود

نارین شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:25

اره یزدانی
قبول دارم اینجا رو میخونه و با دقت هم میخونه
یه وکیل خودتون رو ناراحت نکنید
اونی که باید ببینه می بینه اونی هم که باید به خواب بزنه توپ هم در بشه بیدار نمیشه

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:24

خانوم حسناموقعی به حرف این جمع میرسه که ده ساله دیگه هست وقتی شوهرش شد65سال خودش میشه 40سال وقتی متوجه شد ازجوانیش هیچی نموندفقط یه سری خاطرات بدتوذهنش هست که یه مردواسی چی اینومیخواست اگرهم بچه ای داشته باشه دراینده چی بخوادچی نخواداوبچه جزی ازاون زندگی هست هرچندحسنامیگه من بچه مودخالت نمیدم تواین مسائل اما نمیشه بله اقای وکیل حق باشماست زمان همه مشکلات وحل میکنه مشخص بعدهمین خانوم حسنابایدبقیه عمرشوبشینه یه کتاب رمان درموردگذشته ای که هیچ وقت پاک نخواهدشدبنویسه

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:17

من اشتباه کردم برای خانم حسنا کامنت گذاشتم ، راستش فراموش کرده بودم اینجا دنیای مجازیه .
خیلی با دنیای واقعی متفاوته .
زمان بهترین حلال مشکلات هست ، همه چیز رو به زمان بسپرید ، بلاخره همه چیز درست می شه .

الان نگاه می کنم اونهایی که به اسم شماست و با ای پی شما نیست پاک می کنم.

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:10

غصه نمی خورم ، ناراحتم نیستم ، فقط دلم براشون می سوزه .
هم برای خود خانم حسنا و هم طرفدارانش .

یزدانی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:10

نارین جون الان یه چی بگم حسنا میتونه گندش رو جمع کنه
نمیگم تا نتونه پیش دستی کنه
مثه همون قضیه ثبت کامنت
تا یه وکیل گفت با موبایل اونم گفت آرهههههههه موبایل

فکر کردی کم می آره از رو؟

مگه دو هفته ملت را نذاشته بود سرکار که اصل کارت ملی + سه قطعه عکس پرسنلی + گواهی عدم سوپیشنیه + پرینت شش ماه اخیر حساب بانکی بدین تا رمز بدم ... ( البته می گفت دارم یه فکرایی می کنم اینطور که نمیشه. اینترنت بی در و پیکر باشه )

بعد که حسابی پرت و پلا گفت
یکی بهش گفت حالا اگه این رمز را دادی و اونها دادن به دوستاشون بدون کارت ملی، چی می شه؟
یهو خفه خون گرفت. دیگه اصلا حرف از رمز نزد.

یه مدت هم بود که هر روز صبح می رفت فتا وبه شدت پی گیر بود

خلاصه این که دیوار حاشا بلنده و روی حسنا هم زیاد.

نارین شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:09

یه وکیل عادتشونه
نمی دونن تکنولوژی پیشرفت کرده ای پی میندازه

نارین شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:08

والا موفرفری
واس چی لب تاپ می بره سرکار
یه چیز کوچیک میگفت با ذهن ادم بگنجه
هر روز نهایتا کم وزن ترین لب تاپ 2 تا 3 کیلویه اینو می بره میاره؟

یزدانی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:07

غصه نخور یه وکیل
آی پی همه چیو نشون میده
مشخص هست که ادبیات شما اینطوری نیست

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 20:05

راحله خیلی باحال گفتی.خوشمان امد

راحله شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:50

آقای وکیل این دومی های آویزان زندگی می دزدند می خواهید اسم شما را ندزدند

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:49

کامنت قبل مال منه،فراموش کردم اسممو بنویسم.

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:46

اینا کی هستن که جای من کامنت گذاشتن ؟؟!!!!!

حذف کردم.

راحله شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:44

غنچه جان از این تهمت ها که به ما می زنند
به همسران اول هم زدند همین کارها را کردند که لیلی رفت دنبال پلیس فتا...

این خانه های فساد تو وب جمع کنند اگر ما یک کلمه حرف زدیم.
تا وقتی از سفر پول ماچ بغل خانه وماشین و پول می نویستد دروغهایشان را رو می کنیم برای اینکه بیرون خانه ما گرگهایی مثل شوهر حسنا ریخته است که می توانند دخترهای خام ما را بدبخت کنند.

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:40

کسی هم نیست ؟؟؟؟

یه وکیل شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:35

سلام
خوبید؟
چه خبرا ؟
اینبار کلا پست عوض کردید.
یکی خلاصه وار بگه چه خبرا ؟

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:31

راستی بانو سوگند تو ای سی یو مومیایی شده.چه قدر دروغ گفتن راحت شده به خدا

از حسنا باید بپرسیم که با همه خانواده اش در تماس بود.
دیگه کلا قید دوست جون جونیش را زد!

مهسا شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:20

بانو جان وبت بالا نمی اد !!!!!!!!!
http://banoohastam.blogsky.com
کلا این رو باز نمی کنه .
من 3 ساعته تو بخش نظرات پست قبلی ام
اینجارو با بدبختی باز کردم .

موفرفری شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:15

ما که از اول میدونستیم این خانم کلی دروغ ردیف کرده و اول و آخر معادله با هم نمیخونه! ولی برای بعضیها خیلی طول کشید تا شک کنند و برای بعضی ها که ناباوری ریشه دونده تو تار و پودشون، حتا اگر حسنا الان بیاد بگه من دروغ گفتم میگن نهههههه حسنا هک شده و بانو داره جاش مینویسه.
حسنا گفته زن اول مرده چون این آرزوی قلبیش بوده و هست، میتونست بگه طلاق گرفته که اگر جایی لو میرفت قضیه بگه رجوع کرده. مشورت نمیکنه با ما بهش بگیم چی کنه!
اجازه خانم اول مثل همون اجازه هاست که زنها تو دعوا به همسراشون میگن" وااااای ولم کن برو سراغ یکی دیگه " ، حسنا هم پشت در بوده پریده وسط که منم ان یکی دیگه!!
خانم اول که تو جمع میزنه تو سر حسنا و موهاشو میکشه و بهاری که میاد حسنا را له میکنه مطمئنا میتونند زنگ بزنن محل کار حسنا و آبروریزی کنند آنجا، میتونند فحش و فضیحت بدهند و حسنا دیگه نتونه تو محل کارش سر بلند کنه. این بهترین اهرم فشاره که هر زنی اینکارو میکنه، سحر با عسل و آرش چه کرد؟ این هم میتونه این کارو بکنه ولی زنگ میزنه که "حسنا هستش؟گوشی بده دستش!"
حسنا کار نمیکنه مطمننا.
حالا هم که پریده رفته جلدی لپتاپو زده زیر بغل و بشمار سه آمده و داره کامنت جواب میده، حالا کارت چیه که هن هن کنان لپتاپ میبری سر کار؟؟پروجکت منجری؟ پروگرمری؟ محققی؟ که لپتاپ واجبی!چطور درپیت را گذاشتی شمال کارت لنگ نموند؟ چون کارت با سیستم آنجا هم میتونه راه میوفته و تو آنجایی که کار اداره را انجام بدی البته اگر اداره تو خیالات نباشه. نه جدی لپتاپو واسه چی میبری؟.اگر برای فآن میبری سر کار تبلت و ایپد بخر، سبک و راحت و هندی.
هرچه قدر هم بخواهیم خودمون راخوب جلوه بدیم ناخود آگاه حقیقت را بیان میکنم برای مثال"دوستان خواهش میکنم به خانوم اول توهین نکنید". پیام ظاهری "من خوبم چه قدرررررر". ولی در اصل ماجرا این است "دهنش را سرویس کردم بسشه، خودم حریفشم شما ها دخالت نکنید".

غنچه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:13

تازه وارد
حسنا گفته من اگه از زندگیشون برم زندگی شون داغون میشه

می دونی چرا چون الان همسر هوس باز فقط با حسنا است گیر دو تا زن چون هر دو عقدی هستن وقتی حسنا میره اون شوهر هوس باز هر دفعه با یکیه حداقل خانم اولی الان خیالش راحت اچ آی وی مثبت از شوهرش نمیگره رو همین حساب حسنا میگه من برم زندگی شون داغون میشه همسر زن باره شو میشناسه

غنچه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:09

یزدانی
کامنت پست قبلی عالی بود عالی

غنچه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:08

خدا یا
یکی اومده اینجا کامنت گذاشته شما دارید به دختر های جوان آموزش ج .ن ...ی میدید

یعنی دیگه فقط اینو با ما نگفته بودن که گفتن

نمی دونم دفعه دیگه چی می خواهن بگن

غنچه شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 19:01

بانو جونم
منم دلم برات تنگ شده بود
هر روز میام وبلاگ می خوانم
حتی اگه هیچ کس نباشه من هستم
پایه ثابت شدم

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:55

ای دادوبیدادچرااین زنهای دوم متوجه نیستن فقط یه مدت میتونن موردتوجه شوهرها شون قراربگیرن بعدازیه مدت برای اون شوهرتکراری میشن مثل اولی یابایدهمیشه یه سرویس جدیدبه روزشده بدن تابظاهر شوهرشو حفظ کنه بقول حسنا خدا به راه راست هدایت شون کنه

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:48

چون حتی فکر کردن در مورد اسم هم براشون سخته

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:47

بچه ها بی نام راست میگه حسناحرفی ازمسائل جنسی نگفت فقط گفت خانوم اولی نمیتونه به شوهرش سرویس بده چون بیماره جالب اینجاست هروقت یکی بانام یابی نام میادازحسنا حمایت میکنه

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:45

یاد مردهای عرب میفتم با چند همسر.همه هم راضین شاید اصلا در طول یک سال اینقدر که زیادن شوهرشون رو هم نبینن اما براشون مهم نیست چون پوللللللللللللدااااااارررررررررررررررررررنننننننننننن.همین قدر وقتی میرن تو یک فروشگاه و اون فروشگاه رو برای خرید کردنشون می بندند کافیه براشون.این که یک دفعخ 100000 پوند خرید کنن ارضاشون میکنه.میدونید چرا ؟چون حتی خودشون هم یادشون رفته که انسانند

نارین شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:44

خب طرفداران حسنا
چی میگین؟

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:42

بانو عزیز من هیچکدوم از این وبلاگهایی که گفتی رو نمیخونم و نمیشناسم.اصلا هم اهل وب گردی نیستم.دنبال پذیرش برای یک کشور اروپایی بودم که اومدم به دنیای وبلاگ نویس ها.و ای کاش نمیومدم.هرگز نمیدونستم وضع اینقدر خرابه.نمیدونستم چیزی که وقتی اسمش تو فک و فامیل ما میاد همه رو ترش می کنن و مردم به چشم بد بهش نگاه میکنن اینقدر تو جامعه ما زیاد شده.تنها زن دومی که از نزدیک دیدم کارگر خونه مادربزرگم بود به غایت پست.3 تا بچش رو ول کرده بود رفته بود عاشق یک مرد 10 سال کوچیکتر با 3 تا بچه شده بود و البته صیغه. و البته به زور هم حامله شد برا موندن هرچند شوهر ناراضی بود.حتی بچه های خود زنه هم طردش کرده بودن.نمیدونستم زن دوم شدن برای یک دختر تحصیل کرده با خانواده خوب افتخار حساب میشه.لامصب این پول چه ها که نمیکنه.

....:) شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:38

نگفتم حسنا در و دسته اش باز یک چیزی تو سرشان است یادتان هفته پیش دخترک چند تا اشانتیون آمد

نارین شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:35

من می بینم چرا نیستین
نگو پست جدید زدی
بی هوش نیستما
همیشه فقط صفحه کامنتارو رفرش میکنم

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:33

بی نام الان تو خودت فهمیدی چی گفتی؟؟؟زنک رفته یک خونه رو ویرون کرده تو میای اینجا میگی ما حرف از مسائل ج..ن..س...ی.. میزنیم؟؟/ میگم محض تفریح شده بعضی موقع ها یکم فکر کن.برا سلامتیت خوبه

راحله شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:30

بانو این طرفدارهای حسنا چه سر صورتشان را برای نمایان کردن دروغهای حسنا زخمی می کنند.
الان که عکس کامنتها هم هست دیگر چرا دروغهایش را باور می کنند؟

[ بدون نام ] شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:26

in hame dam mizanid ke neveshte haye hosna farsi one
coment haye shoma ke amoozaeshe masaele jensiye
shoma ke dam az aayandeye dokhtaraye javooon mizanin
hamash darin az sooorahke khanom avali harf mizanin
hosna key az in harfa zad(

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:24

نمیدونم چرا داغون میشه.مگر اینکه یک مسائلی تو زندگیشون باشه که ما نمیدونیم.به احتکال خیای زیاد اینقدر همسر عاشقش شده که ضربه بدی میخوره با رفتن حسنا و زندگی س..ک..س...ی... همسر به دلیل بیماری ناشناخته همسر اصلی
نابود میشه

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:20

این حرفش چی هی فرت وفرت میگه من اگه برم زندگیشون داغون میشه چرابایدداغون بشه؟

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:15

کلا حسنا منجیه.منجیه همسر.اگر دقت کرده باشید هیچ جا نگفته که همسر خانم اولی رو دوست داره.من که همیشه از نوشته های حسنا در مورد خانم اصلی یاد جادوگر فیلم ننه ننه من گشنمه می افتم.یکزن بدجنس و زشت.

دختر جعلی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:13

شرایط همشون خاصه !!

فرشته ای که حسنا می گه شرایطش خاصه که رفته زن یواشکی و صیغه یه مرد متاهل شده، دائم داره از خدا و پیغمبر می گه و شوهرش هم از این مردهای مومن هست که از کل قرآن همون یک آیه کذایی را بلده و ریشش تا سرنافش هست.

بعد همین فرشته برای ساناز دعا می کنه و یه سره امیدواری می ده که ایشالله کارت درست بشه.

ساناز کیه؟
یه زن شوهر دار که با یه مرد زن دار رابطه داره و در مورد رابطه شون ( وای ببخشید عشق آسمونیشون ) وبلاگ می نویسه !!

رابطه خودتون را به اسم قرآن توجیه می کنید. رابطه این یکی را چی می گی؟
من مذهبی نیستم اما شنیدم که مسلمانهای واقعی حتی دست دادن با کسی که نماز نمی خونه را درست نمی دونند. چطور زنی که ادعای مسلمونیش می شه به یه زن متاهل که با مرد متاهل رابطه داره می گه من برات دعا می کنم کارت !!! جور شه !!!

خدایا شکرت که من از این دین و ایمانهایی که اینها دارند ندارم

الان باز حسنا می خواد بیاد بگه شرایط ساناز هم خاصه !!
اینها یه رشته از خاصهای به هم پیوسته اند که به هم دلگرمی می دن واسه خراب کردن زندگی دیگران

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:13

مرسی ساراجونم

سارا شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:09

خوش اومدی تازه وارد

سارا شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:08

اه الان کامنت دختر جعلی رو دیدم اونم به همین چیزی که من منظورم هست اشاره کرده خانم اولی نیاز جنسی داره
حسنا خودشم اینو میدونه اما برای اینکه اول که اومد میخواست کلا خودشو از دومی ها متمایز کنه این دروغ شاخ دارو گفت الانم عین خر تو گل گیر کرده چطوری جمعش کنه

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:08

بانومن خیلی وقته پیش باوب حسنااشنابودم اما توبودی چشم خیلی ها روبازکردی چندهفته ی اول تردیدداشتم الان شکم به یقین رسیدخانوم اولی بی سوراخه بهار روهم لک لک ها اوردم دم درخونه ش

تازه وارد شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 18:04

سارالایک بزن

سارا شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:59

اون بی نام منم پیرو کامنت قبلی ام

[ بدون نام ] شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:58

فرض کنید راست میگه
ببنید چقدر آدم باید بدبخت باشه که فقط این براش مهم باشه که یه زن بهش اجازه بده که اینم شوهرشو لیس بزنه آخه بگو بیشعور تو با این همه کمالات نداشته ات چطوری قبول میکنی یه مرد رو شوهر خودت کنی که میدونی عاشق یه زن دیگه اس و تو فقط براش جذابیت جنسی داری و قراره خلاء جنسی اونو پر کنی
اصلا هیچ دختری راضی میشه دوست پسرش یه دوست دختره دیگه هم داشته باشه؟
میگه همسر و خانم اولی هیچ رابطه جنسی ندارند مث سگ دروغ میگه ولی ما فکر کنیم راست میگه..آخه اون زنو تو بغلش نمیگیره ازش لب نمیگیره توی یه تخت نمیخوابند؟بابا اصلا س.و.ر.ا.خ هم نداره لامصب لا.پا.یی هم نمیده ؟!
اگه بهار نبود میگفتم خانم اولی مرده

یه دختر شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:51

آخ بزنه خانم اولی حامله شه!!!
این حسنا و عاشقانه دل خسته اش ضایع شن !!!!

سارا شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:48

حسنا:"علت ازدواج من هم این بود که تصمیم درستی نگرفتم و صرف رضایت داشتن خانوم اولی رو مبنا قرار دادم . از این جهت که همونطور که خودش گفته میشه هر کدوم زندگی خودمون رو داشته باشیم . بله رضایت خانوم اولی برای من مهم بود . اگر خانوم اولی رضایت نداشت و اگر خودشون نمیخواستند و آقای همکار معرفی نمیکرد و سراغ من نمیومدند که من صد سال دیگه نه همسر رو میشناختم و نه خانوم اولی و نه ازدواج و نه انتخاب اشتباهی از جانب من در کار بود"

ساره شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:46

ی ضرب المثل هست که به شترمرغ می گن بار ببر می گه مرغم می گن بپر می گه شترم. شده داستان حسنا جان. ی عده می یان بهش می گن آخه لیاقت این زندگیه ؟ چرا داری این زندگی رو تحمل می کنی این زندگی نصف و نیمه رو و حتی کمتر ازنصف می گه از اول شرایط رو می دونستم. ی عده می یان می گن تو که شرایط رو می دونستی خوب باید بپذیری شرایط رو می گه نه این زندگی باید عدالت در اون رعایت بشه حالا هم به همسر حق انتخاب داده که انتخاب کنه. آخه اون مردک چیو باید انتخاب کنه . خوب تو رو برای سکس انتخاب کرد دیگه. شما هم به قول خودت نباید دیگه کاری به اون زندگی داشته باشی و توقعاتتو بالا ببری

سارا شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:44

ساره شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:39

یکی قثلا گفته بود اگه احیانا یک اسمی برای بیماری خانم اول کشف بشه اگه اون اسم رو در گوگل ایمیجز سرچ کنید عکس خانم اولی رو می یاره

گلی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:28

شوهر خانم اولی برای 4 روز آخر هفته هیچ مشکل جنسی نداره!!! فقط همون 3 روز اول هفته اونم در حد یک ساعت دیگه نمی تونست تحمل کنه! بابت همین چند ساعت کل زندگیش رو به گ.و.ه کشید!! خانم اولی طفلک با اون بیماری خاص (که هنوز پزشکها اسمش هم کشف نکردن تا حسنا بگه ) کلا" و مطلقا" ارتباط جنسی نداره و نخواهد داشت!!! وگرنه حسنا چطور میخواست ادعا کنه بخاطر بیماری خانم اولی افتاده دنبال زن گرفتن برای شوهرش!!!

ساره شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:16

همه این کامنت ها فقط مال یک سال پیش هست . کم و کسری زندگی حسنا اول اون جلسه بود که تشکیل شد و شرایط رو گل و بلبل کرد بعدش یک بچه که به زودی می یاد خداییش می بینید پیشرفت رو

قورباغه سبز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:11

اتفاقا حرفای حسنا در مورد بچه دار شدن کاملا درست و منطقیه. اوایل حواسش بود بچه دار نشه آخه کسی که برای برطرف کردن نیاز 6 اومده اگه بچه دار بشه که نمیتونه درست سرویس بده. هم دوران بارداری هست هم بعد از به دنیا اومدن بچه باید کلی وقت صرفش کرد کم خوابی داره خستگی داره و...
اما اگه قرار باشه رفتنی باشه و خانم اولی تهدیدش کرده باشه که باید طلاق بگیره الانه که وقته بچه دار شدنه. که دیگه هیچ رقمه نشه از اون زندگی کندش.

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:10

بچه ها زندگی این خانوم خودش برا خودش زجر هر روزه است.هر روز داره خودش رو به یک عده ادم ثابت میکنه.اینقدر تو دنیای واقعی تنهاست که هیچ دوستی نداره.یک دروغ گو که هیچ کس دوسش نداره.همه اونایی که اینجا براش گل میذارن اگر تو دنیای واقعی ببیننش پدرش رو در میارن.

دختر جعلی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:08

سیزده:

اونها هیچ رابطه ای با هم ندارند!!

1- همسر چهار روز آخر هفته می ره اونجا غاز می چرونه؟

2- حتی اگر خانم اولی بعلت سوختگی و پختگی و دوختگی سوراخش بسته باشه، باز حس جنسی و نیاز به همسرش که داره. مطمئنا همسر بغلش می کنه و نوازشش میکنه و با تماس جسمی ارضاش می کنه و رابطه دارند. تو هم بشین تو توهم که رابطه ندارند

چند تا مورد توی همین وبلاگستان بوده که مرده گفته با زنم رابطه ندارم و ... بعد گندش با حامله شدن زنش دراومده؟
خانوم اولی دیگه بعد از چهل سالگی و با داشتن دختر بزرگ نمی خواد حامله بشه و مثل تو احمق نیست که بگه حالا دیگه واسه حل مشکل زندگیم فکر کنم بچه بیارم بد نباشه.
وگرنه حالیت می کرد رابطه ندارند یعنی چی. اما خانم تر و عاقل تر از اونه که تو را عددی حساب کنه که بخواد با حاملگی بهت ثابت کنه "رابطه ندارند" یعنی چی.

ساره شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:05

چقدر هم افتخار می کنه به وظیفه سنگینی که در این زندگی داره به دوش می کشه. به جان خودم کیف می کنه وقتی می گه باید مدام تکرار کنه برای ارضاء میل جنسی یک مرد وارد زندگی شده. تصور کنید در عصر پیشرفت و تکنولوژی یکی بیاد وبلاگ بزنه و بخواد مدام یادآوری کنه که برای انجام امر خطیر وارد یک زندگی شده.

گلی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 17:01

حسناا اومدی اینجا گفتی خانم اولی بیماری خاص داشت ( هیچوقت هم اسم بیماری رو نگفتی) و رضایت داد ( که ابدا" اینطور نبود) شدی زن دوم!! پس چطور همه اینها رو نمیتونی به فامیل های خودت بزنی؟! میترسی باور نکنند؟ میترسی در صورت باور بازم هضم این قضیه براشون مشکل باشه؟
چرا خواهر شوهرها نتوستن به شوهرشون بگن زن برادرشون مشکل جنسی داشته!! خودش رضایت داشته !! برادرشون زن گرفته!!
چون این قضیه از اساس و بن اشتباه غلطه غیر باور هستش
چون فقط یک داستان خیالی برای خیانت تو و همسر هستش و دیگران به چشم دو انسان به شما نگاه نمیکنن

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 16:59

یک روز میشه که این خانم بدجوری رسوا میشه.خیلی بد.

گلی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 16:54

یادمه قبلا ها خیلی حواسش جمع بود یک وقتی بچه دار نشه! میگفت تا تکلیف زندگیم مشخص نشه نمیشه!! تازه خانم به زور و با تهدید حق طلاق رو گرفتن!! حالا که تکلیف زندگی رو خانم اولی براش مشخص کرده افتاده دنبال بچه آوردن!!
این وقتی حتی شوهر خواهرشوهرها از قضیه با خبر نیستن و خانواده شوهرش میخوان سر به تن حسنا نباشه ( چون واقعا براشون مثل بمب ساعتی می مونه که ممکنه هر لحظه خیلی از زندگی ها رو ویران کنه) فامیل های خودش که جای خود داره که نفهمند حسنا زن دوم شده! نفهمند حسنا روی زندگی کسی خراب شده و رو آشیانه خراب شده دیگران خونه ساخته! حسنا اگه کارت زشت بود و میدونستی اطرافیانت به چه چشمی بهت نگاه میکنند پس چرا خودت رو اینجا فرشته مظلوم جا زدی؟؟!

یزدانی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 16:53

من برای چیز آمدم
دیگه همسر چیز نمیخاد چیز باید کنم یعنی جمع کنم برم

یزدانی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 16:52


ممنون بانو
خوشم میاد دست به نقدی

گلریز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 16:50

ایشالله خدا بهش یک زندگی درست بده که بفهمه اینی که توش هست زندگی نیست.

سوزن شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 16:49

اها این درست شد
این جوری راحت تر میشه دست دروغ گویی های حسنا رو کرد
یعنی از رو حرفای خودش به خودش ضربه زد
دروغگو کم حافظه میشه
ممنون بانو

قورباغه سبز شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 16:39

ای ول بانو
از همه آرشیو و کاننتای حسنا بک آپ گرفتی.
نمیشه هیچ رقمه ماست مالی کنن نوشتهاشون رو.

عزیزم من بک آپ نگرفتم
یه چیزی که گذاشتی تو نت
دیگه به قولی گفتنی خدا باید بیاد رو زمین که بشه پاکش کرد
حسنا فکر کرده چون پست هاش را ثبت موقت کرده دیگه همه اش را می شه حاشا کرد

همه اش تو اینترنت هست

گلی شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 16:38

خواننده های حسنا اینقدر احمق هستن که با جواب هاشون که پر از سوتی هست بازم متوجه قضیه نمی شوند!!
یکی هم که اونجا حرفی زد تا مشت محکمی باشه بر دهان آمریکا
الان همه این جوابها که بانو زیرش خط کشیده اینجا بنوسینن حسنا عقیده اش اینه! خواننده هاش به سر و سینه میکوبند خودشون رو میکشند که نههههههههههه اصلا هم اینطور نیست و حسنا باز یه پستی جهت تکذیب حرفهای خودش می نویسه

پانزده:

من هم از اول می دانستم اوضاع زندگی این است و قبول کردم
اما الان دم در آوردم و عدالت می خوام سفر می خوام بچه می خوام ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.