دوستان عزیزم ببخشید که نوشتن پست جدید طول کشید باعثش اسباب کشی و کار و تعطیلات و تنبلی و باز هم کار شد
همسر همونطور که گفته بود پنجشنبه صبحی که قرار بود اسباب کشی کنیم اومد . همه چیز رو هم هماهنگ کرده بود . به من گفت تو برو خونه جدید من اینجا هستم . من هم رفتم به کارگر هم زنگ زدم که مستقیم بیاد خونه جدید . وسایل رو آوردن و من هم بودم میگفتم هر کدوم رو کدوم قسمت بذارن که باز کردنش برام راحت تر باشه .
بس که مرتب بسته بندی شده بود و روی همه کارتنها نوشته شده بود ، برای باز کردن خیلی راحت تر بودم .خانومه هم واقعا کمک کرد بنده خدا . همه وسایل که اومد همسر خودش هم اومد کمک و دو تا کارگر آقا هم بودند کارهای سنگین رو انجام دادند . یخچال که وصل شد من زودتر از هر کاری وسایل یخچال فریزر رو گذاشتم تا خراب نشده و آب نشده . بعد اونها رفتند کارهای دیگه رو رسیدند و من و خانومه دوباره مشغول کابینتها شدیم .
دوست داشتم همه کابینتها رو خودم بچینم . اونطوری که دوست دارم . برای همین خانومه باز میکرد و میاورد کنار دستم من هم میچیدم. خیلی خسته شدم ولی خوب همه چیدمانش مطابق میلم شد . بعد از این که اون دوتا کارگر رفتند ،همسر رفت اتاق خودمون رو جابجا کرد . همه لباسها و کشوها و وسایل رو چید . با خودم فکر میکردم الان میچینه دوباره من باید از اول اونطوری که مرتب باشه بچینم ولی بهش نگفتم دست نزن. گفتم مرتب کردن برام راحت تر میشه تا باز کردن و چیدن اولیه . بعدا که دیدم واقعا خوشم اومد . درست همون مدلی که خودم همه رو تو کمد و کشوها میچیدم ، چیده بود و جابجا کرده بود. انقدر منظم و دقیق که کارش یک تشکر حسابی داشت . اصلا دوباره کاری برای من نداشته بود . با همه اینها اون روز ازش تشکر نکردم گذاشتم بعدا که فکر نکنه شاهکار کرده .
برای اشپزخونه و کارهای خورده ریز دیگه هم اومد کمک . بعد از مرتب شدن اتاق خودمون و آشپزخونه ، سه تایی شروع کردیم به چیدن هال و پذیرایی . این کار هم واقعا خسته کننده بود ولی همه چیز مرتب و تر تمیز شد . اون روز انقدر استرس داشتم که حتی نتونستم درست و حسابی غذا بخورم و نفهمیدم ناهار و شام چی خوردم . همسر هم با این که یک عالم کار کرد و کمک کرد ولی عصبانی بود . به من که نمیتونست چیزی بگه چون از خود صبح براش قیافه گرفته بودم و فقط هر وقت که لازم بود باهاش حرف زده بودم . تلافیش رو سر کارگرها در میاورد . دوسه بار بیخودی سر خانومه داد زد و ازش ایراد گرفت . خانومه اومد به من گفت هر کاری میکنم شوهرت ایراد میگیره . گفتم هر کاری میگه دقیقا همون کار رو بکن خسته شده حوصله نداره . موقع آوردن وسایل و وقتی کارگرهای آقا بودند هم دیدم چند باری صدای دادش در اومد . منتظر بود من برم یواشکی حرف بزنم بگم چیه عصبانی هستی من هم محل نذاشتم گفتم به من چه ناراحته اب خنک بخوره .
در کل کارها انجام شد . بقیه کمدها موند که هر کدوم وسایلش تو همون اتاق بود فقط مونده بود چیده شدنش . خانومه تا ساعت ده شب بود . در عوض موقع رفتن همسر تلافی ایراد گرفتن ها و داد زدن هاش رو در آورد. دو برابر چیزی که قرار بود بگیره براش گذاشت تو پاکت . خانومه که رفت من هم از خستگی جون نداشتم . رفتم دوش گرفتم اومدم دیدم همسر چایی تازه دم درست کرده . ریخت اورد . تازه میخواستم بشینم چایی بخورم یک کم آروم باشم دیدم شروع کرد غر زدن .
دوباره یادش اومده بود . نمیدونم چه انرژی داشت بعد اون همه خستگی شروع کرده بود به سخنرانی کردن و گلایه کردن . از خونه تنهایی گرفتن و ماشین فروختن و خونه یواشکی به نام خانوم اولی کردن و بابا نباید دخالت میکرد و همه باید بهش خبر میدادن و..... بس نمیکرد . من هم یک کم گوش کردم حوصله نداشتم دونه دونه حرفهاش رو جواب دادم . گفتم ببین نمیخواستم هیچی بگم خودت نمیذاری. الان هر چی بگی جواب میدم . فکر نکن من حرف نمیزنم حق داری . خسته و مونده میخواستم استراحت کنم آرامش داشته باشم خودت نخواستی ساکت باشم .همه رو جواب دادم دلم خنک شد
بهانه گرفت که اینجا خونه مردمه من راحت نیستم . ما چرا باید تو خونه مردم زندگی کنیم . واقعا بهانه و حرف بهتر از این گیر نیاورده بود .گفتم آره تو راست میگی مردم خونه شونو مفت و مجانی دادن ما بیایم توش .معنی تو خونه مردم زندگی کردن هم فهمیدیم . مگه همه عالم و آدم تو خونه خودشون هستن . اصلا متوجه هستی چی میگی؟تازه چرا به من میگی ؟برو جلوی آینه از خودت سوال کن چرا الان خونه مردم هستی . جواب پیدا نکردی میتونی بری از خانوم اولی هم سوال کنی . راحت نیستی کسی مجبورت نکرده .دوباره شروع کرد گله کردن و غر زدن که همیشه همینو میگی . منظر فرصت هستی به من بگی کسی مجبورت نکرده . انگار بود و نبود من برات فرق نداره . هر چیزی میگم میگی برو . گفتم اگر بود و نبود تو برای من فرق نداشت که حق طلاق دارم نیازی به تحمل کردن خودت و مشکلاتی که از طرف تو ایجاد میشه نبود ولی دلیل نمیشه اجازه بدم هر دفعه هر چیزی دلت میخواد بگی . اول فکر کن بعد حرف بزن . یعنی چه آخر شبی نشستی میگی خونه مردمه ؟ به من چه ربطی داره . من مقصرم ؟ مثل اینکه خواب بودی الان بیدار شدی تمام جریان یادت رفته نه ؟
حرف نزد ساکت شد . یک کم گذشت دوباره اخلاقش خوب شد . اومد گفت خسته بودم عصبانی بودم نباید اینطوری میشد . من نمیذارم اینطوری بمونه و خانوم اولی نباید این کار رو میکرد . گفتم در مورد خانوم اولی و باید کاری میکرد و نباید کاری میکرد با من حرف نزن . اینها رو هم برو جلوی اینه به خودت بگو یا برو به خودش بگو . در هر حال همسر هم ساکت شد رفت دوش بگیره . سر و صدا و حرف نبود تازه اون موقع تونستم لم بدم خستگی در کنم. همونجا هم خوابم برد تا اومدم بیدارم کرد برم سر جام .
جمعه صبح بلند شد صبحانه آماده کرد . خوردیم و همسر رفت خونه قبلی . من از قبل زنگ زده بودم شرکت خدماتی دو تا کارگر آقا گرفته بودم که جمعه خونه خالی رو کاملا تمیز کنند . هر چند خونه تمیز بود ولی میخواستم به هم ریختگی بعد از اسباب کشی هم نباشه و در کل کاملا تمیز باشه . برای این خونه صاحبخونه به من گفت که اگر میخوام میتونم پرده ها و لوستر ها رو داشته باشم . اگر نمیخوام بر داره. من هم دیدم هم لوسترهاش شیک و مناسب خونه هستند و هم پرده ها . گفتم بر نداره . دوباره تنظیم کردن و درست کردن پرده ها برای خونه جدید حال و حوصله میخواست و وقت که من نداشتم . پرده های خونه قبلی رو هم برنداشتم گذاشتم همونجا بمونه ولی لوسترها رو نذاشتم چون خودم لوسترهام رو دوستشون دارم . همسر یک نفر رو برد لوسترها رو برداشتند و بسته بندی کردند. آورد گذاشت تو انباری . کارگرها هم که خونه رو تمیز کردند . تا ظهر بیشتر طول نکشید .
من هم تو اون فاصله ناهار درست کردم و رختخوابها رو تو کمد جابجا کردم بقیه رو گذاشتم بمونه . اومد ناهار خوردیم و استراحت کردیم . همسر گفت که حاضر بشم بریم خونه مامان باباش . اصلا دلم نمیخواست . ولی دیدم حرف بزنم یا نرم دوباره یک حرف و حدیثی میشه . مادر شوهر پدر شوهر تنها بودند . برادر شوهر طبق معمول رفته بود برای خانومه وسیله ببره .
همسر دو تا دسته کلید های خونه رو داد به پدر شوهر گفت اینها رو بدین به خانوم اولی . انقدر این خونه رو دوست داشت کلید هاشو بگیره . پدر شوهر گفت چرا خودت نمیدی؟ همسر گفت شما خودتون دلیلش رو میدونین . از قول من بهش بگید تا دونه دونه حرفهای منو گوش نکنه اوضاع همینه . پدر شوهر چیزی نگفت . مادر شوهر رو به من گفت همینو میخواستی ؟ قهر کنه و خونه نره و میونه اش با خانوم اولی به هم بخوره . از مواقعی بود که دلم میخواست جواب بدم. صبرم تموم شده بود . گفتم ببخشید با من بودین ؟ من همینو میخواستم ؟ کی شروع کننده این جریان بود ؟ همسر گفت مامان نمیخوام راجع به این موضوع حرفی زده بشه . اگردلتون میخواد من همه حرفهایی که همینجا جلوی شما به خانوم اولی گفتم دوباره بگم . تا حالا به حسنا نگفتم شما میخواین بدونه بگم . خانوم اولی خودش خواست خودش شروع کرد ، خودش هم باید تمومش کنه .
پدر شوهر گفت خانوم شما دخالت نکن به خودشون مربوطه . ما حرف بزنیم حسنا فکر میکنه داریم طرفداری خانوم اولی رو میکنیم . گفتم من اصلا اینطوری فکر نمیکنم من صد در صد مطمئن هستم که شما این کار رو میکنید . پدر شوهر گفت تو دوباره این حرف رو میگی ؟ گفتم من معذرت میخوام ولی اگر ناراحت نمیشید ، بله میگم چون شواهد اینطور نشون میده . نظر شخصی من رو بخواین این خوبی شما رو میرسونه که نگران خانوم اولی باشید . یکی از حسن هاتون محسوب میشه . پدر شوهر گفت من چه کاری کردم که گله داری؟ گفتم اصلا گله ندارم . چرا باید گله کنم ؟ شما که مسئول اشتباهات من و خانوم اولی و همسر نیستید . دلتون خواست وقتی خانوم اولی میخواست به همسر جریان خونه رو بگه ،حضور داشته باشید و موضوع رو ساده جلوه بدید و یک قسمت از حرفها رو هم ندیده بگیرید. اصلا بهشون اشاره نکنید .
همه این حرفها و ماجراها گذشت من هم همیشه براتون احترام قائل بودم الان هم هستم . دوست دارم هیچ حرف و گله ای هم نباشه . پدر شوهر گفت اون روز همسر عصبانی بود . دعوا میکرد خانوم اولی حالش خوب نبود . من به خاطر این که دعوا بیشتر نشه بقیه حرفها رو نگفتم . گفتم بسیار کار خوبی کردید . اتفاقا بهتر شد. شانس آوردم همسر وسط حرف من نپرید حرف رو عوض نکرد حداقل گذاشت اینها رو بگم .نمیگفتم تو دلم مونده بود
پدر شوهر هم دیگه ادامه نداد و حرفی نشد . یک کم نشستیم و رفتیم .ادر شوهر هم از مواقعی بود که تو قیافه بود ولی چیزی نگفت . روز شنبه هم موندم خونه و به کارهام رسیدم . از اون به بعد هم روزهای عادی . کارهای خوره ریز خونه هم تموم شده و الان یک خونه جابجا شده و کاملا مرتب و خوشگل شده همسر هم اون روی خوش اخلاقش حسابی برگشت و بالاخره زبون باز کرد و از خونه تعریف کرد و این که خونه خوبی گرفتم و ناراحت نباشم از این که گفته خونه مردم و گفت اون شب ناراحت بودم . در هر حال گذشت
. این تعطیلات دلم میخواست بریم شمال . به همسر نگفتم . از اونجا که میدونه من چقدر شمال دوست هستم سه شنبه صبح خودش گفت میدونم دلت میخواد بری شمال . من دلم میخواد خونه باشیم ولی تو اگه خیلی دلت میخواد میریم . گفتم من که نگفته بودم دلم میخواد بریم شمال . گفت از قیافه ات معلومه .تو باشی و تعطیل باشه نگی شمال ؟ گفتم آره دلم میخواست ولی حالا که دوست داری خونه باشیم باشه فرق نداره تعطیلات بعدی میریم .
مادر شوهر سه شنبه به همسر زنگ زده بود و گفته بود چهارشنبه ناهار بره اونجا و به خانوم اولی و بهار هم گفته بوده بیان . همسر قبول نکرده بود . من هم خبر نداشتم . اومده بود خونه میدیدم تلفن کاریها شروع شده حرف نزدم . نگو مادر شوهر و خواهر شوهر مشغول بودند باز هم من سوال نکردم که چه خبره . فقط گفتم ببین من خوشم نمیاد تلفنت مرتب زنگ بزنه بری تو اتاق یواشکی حرف بزنی. باور کن به مرحله ای رسیدم که حوصله این کارها رو ندارم . بیزحمت تلفنی که نمیتونی جلوی من حرف بزنی رو جواب نده گفت بگو دلم میخواد بدونم چی شده . گفتم دلم میخواد تلفن کاری تو تموم بشه هیچی نگفت . بار بعد که موبایلش زنگ زد جلوی من جواب دادم . فهمیدم خواهر شوهر بود بهش گفت که نمیام و دیگه زنگ نزن و به خودم مربوطه . این رو هم گفت که اگه دوباره هر کدوم زنگ بزنین جواب نمیدم . باز هم به من نگفت چی شده . سر شام گفت که مادر شوهر این کار رو کرده گفته بیاین آشتی کنید و بسه . من دیگه حسنا سابق نبودم . اصلا حرف نزدم . اگر قبلا بود میگفتم اگر دوست داری برو و یا سعی میکردم تشویقش کنم بره تا مشکل و تنش تموم بشه ولی اون بار هیچی نگفتم . نه برو و نه این که نرو . تنها حرفی که زدم این بود که حواست باشه بهار تو هیچ ماجرایی مقصر نیست. گفت میدونم حواسم به بهار هست
همسر گفت فردا صبح بریم دربند گفتم باشه بریم . صبح زود بلند شدیم رفتیم دربند و حسابی ورزشکار شدیم . صبحانه رو همونجا خوردیم ولی برای ناهار برگشتیم خونه تا قورمه سبزی تو ارامپز جا افتاده من حروم نشه . غروب هم رفتیم دور زدن و خرید کردن . روز بعد هم که من تعطیل بودم همسر هم سر کار نرفت و خونه بودیم . عروسی دعوت داشت . پسر یکی از همکارهاش . گفت یک ساعت هم شده باید برم خودمو نشون بدم . گفتم خوب برو خودتو نشون بده .عروسی هم تو یکی از هتلها بود . باز هم برم نرم بود . در آخر هم گفت تنبلی نمیذاره برم بعدا تماس میگیرم معذرت خواهی میکنم میگم نبودم . جمعه هم که باز به خونه نشینی و بخور بخواب گذشت
واقعا تمدد اعصاب و آرامش بود . حرف و بحث هم نداشتیم . تازه به خودم میگفتم آخیش چند روز آرامش . خدا رو شکر تلفن کاری هم نداشت . بعد از قرنی حرف من رو درست حسابی شنید . گوشش در و دروازه نشد . مادر شوهر هم بهش برخورده بود و ناراحت شده بود از اون شب دیگه زنگ نزد . برادر شوهر زنگ زد گفت بهش برخورده و ناراحت شده
روز شنبه هم محل کار بازرسی داشتیم . سر یک جریا نی استرسی به من وارد شد که فکرش رو هم نمیکردم . تا حالا چنین موردی برای من پیش نیومده بود ولی این بار پیش اومد . آقای همکار رفع و رجوعش کرد ولی من هنوز هم که هنوزه تو دلم مونده و اعصابم خورد شده . از این که آدمی که هیچوقت نتونسته بود ایرادی از من بگیره اونطوری فاتحانه یک قضیه بیخود رو بزرگ کنه .
چون قول داده بودم امروز مینویسم این پست رو نوشتم . قسمت قسمت نوشتم وقتی اومدم خونه تند تند تمومش کردم تا همسر نیومده . یم عالم حرفهام مونده . هنوز از خونه و صاحب خونه و همسایه ها تعریف نکردم کامنتهای آخر پست قبل هم تعدادی مونده تایید نکردم که فردا تایید میکنم
بچهها کدومتون فیلترشکن دارین بیبیسی فارسی رو بخونین؟ http://www.bbc.co.uk/persian/world/۲۰۱۳/۱۰/۱۳۱۰۱۰_l۴۲_chicken.shtml
اگر از ایران قابل دسترسی نیست، این خلاصه از فیلم رو بخونین: "یک عضو پارلمان فرانسه به خاطر قد قد کردن جریمه شده است. این نماینده که عضو حزب مخالف دولت است ، هنگام سخنرانی یکی از نمایندگان زن پارلمان ، با در آوردن صدای مرغ سخنرانی او را مختل کرده بود. حرکتی که در فرانسه به تحقیر زنان تعبیر
می شود."
این قضیه همین ۱۰ روز پیش اتفاق افتاده. تازه بعد از اتمام جلسه، یکی از نمایندگان در نهایت پر رویی میگه: Vive le macho(زنده باد مردسالاری). فکر کنین، اینها نمایندگان مجلس فرانسه هستند، قشر انتلکتوال، ببینین دیگه بقیه مردها چی هستند. یک ضرب مثل بی تربیتی هست که میگه: پیشنماز که ب... پس نماز ...
بله دوستان، بسیاری از مردهای غربی هم دست کمی از مردک شوهر عاریه أی حسنا ندارند. کار ساده نیست، فمینیستها سالیان ساله که در غرب فعالند تا به این جا رسیدن، تازه تؤ مجلس زنها رو به سخره میگیرند، دیگه ببینین کار ما تؤ ایران چه قدر مشکل تره.
جیران
جیران جان ممنون از اطلاع رسانی
((در عوض موقع رفتن همسر تلافی ایراد گرفتن ها و داد زدن هاش رو در آوردابرو. دو برابر چیزی که قرار بود بگیره براش گذاشت تو پاکت .))
این چند جمله دیدگاه حسنا نسبت به زندگیه. کارگر هم از دست مردک ناراحت شد اما حسنا اندازه کارگر دختر خاله اش هم عزت نفس نداره که با این همه آزار و اذیت از طرف مردک و این همه بی ادبی نسبت بهش بازم خم به ابرو نمیاره میدونین چرا؟؟؟
چون به قول خودش مردک در نهایت بعد از بی ادبی هاش دو برابر اون چیزی که قرار بوده بده رو از نظر مادی به سنا میده. حالا تو پاکت میذاره یا تو حسایش نمیدونم حسنا باید بگه.
بین نوشته هاش با تمام مراعات کردن هاش و ادعای بی نیازی مادیش شخصیتشو میشه دید.
مریم جان،
متشکرم
یکی از تحلیلهای خیلی خوبی بود که در کامنتهای اخیر دیدم.
دوستان بیشتر سعی داشتند دروغهای حسنا را نشون بدهند.
این کامنت شما نگاه عمیقی به نگرش حسنا داشت.
داد بزن، تحقیر کن، توهین کن، زور بگو، ... آخرش هم با یک قرون بیشتر، همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شه و تحقیرها فراموش می شه. با چندرغاز بیشتر می شه تحقیرها و توهین ها و آدمها را خرید
پول و پولداری یه چیز کاملا نسبی.
یکی به یه ماشین، یه خونه و ۲ تا تیکه زمین میگه پولدار...
یکی به ۳ تا ۴ کارخانه میگه ...
کلا زندگی حسنا اینی نیست که میگه...مگر میشه آدم به بیوه جوون برادرش پشت کنه؟؟؟ حسنا همه چیز خوب میفهمه، اما شاید بازگو کردن اشتباه کردم برایش خیلی سخت باشه...
مثلا یک بر که لپتاپش خراب شده بود میگفت من نمیتونم از کامپیوتر شرکت آاپ کنم،،، اما با لپتاپش از شرکت آاپ میکنه؟؟ نمیدونه کنترل اکیتیویتی اینترنت مردم ربطی به دستگاه نداره، و شبکه هست؟!
اما من یک حرفی با شما خانوما دارم، اونم اینه که، تا بوده همین بوده، همیشه مشقها بودن، روسپیها بودن ، زانو مرد خیانت کار بودن.. اما الان فرقش اینه که اینجا جای پیدا کردن که حرف بزنند، و وگر نه من شهرستانی چه جوری میتونستم از وجود حسنا با خبر شم؟!!! پس با خوندنش ذهن خودتون بدبین و عصبی نکنید... خدا کنه مرد خوب باشه خودش...چون هیچ کس جلو درش نخواهد بود،،یک استاد کلیمی داشتم، به ما درس قدرت زن در جامعه درس میداد....
کلاسشو اینجوری شروع کرد: زندگی وقتی آروم میشه که شومبول مردهارو به میز میخ زد...
حالا در مورد خنوم اول، من مطمئنم خنوم اول جز دیابت و بیماری قلبی ساده هیچ مشکلی نداره، کاش از این محیط مسموم میرفت، بهار رو باید نجات بده... فردا چجوری این دختر میتونه به مردی اعتماد کنه؟!!
کاش این همه جمعی ما اعتماد به نفسو از خانومها نمیگرفت...
اون خانم خودش و دخترش را از این ماجرا کشیده بیرون.
مردک را هم از خونه بیرون کرده و داره زندگیش را می کنه. گفته برو هر وقت آدم شدی می تونی برگردی. حسنا توهمات خودش را می نویسه. وگرنه مردک دو هفته است دخترش را ندیده؟
اصلا برای چی با دخترش قهره؟
به درÛا
امشب نذاشت که
نوشته یکشنبه 28 مهر
من متوجه نشدم شما دوروزه که این پست روگذاشتی که مثلا به پیشوازپست حسنا رفته باشی
بعدامشب حسناهمین پست روگذاشت
الان چه جوریاست ؟ میشه توضیح بدین ؟
عجی کنه ای این حسنا
خانه ماشین را خانم اولی ازش گرفته است مردک هم چپ راست دارد سرویسش می کند از رو نمی رود.
حالا ببیند اگر یک بلایی سر دس ت گ اه تن ا س ل ی این حسنا نیامد.
مونده که آخرین راهش را امتحان کنه. قبلا دلش خوش بود که دارم با مکر و سیاست صاحب اموالی که می خواستم می شم. بابام سی سال کار کرد و ارث و میراث خودش را گذاشت وسط + پولهایی که از مرگ پسرک به من رسید تونستیم یک اپارتمان 40 متری بخریم.
من داشتم کاسبی خوبی می کردم. به اندازه بابا و بابابزرگ و هفت نسل قبلم کار کرده بودم تو این دو سه سال.
یهو همه اش هوا رفت.
حالا تصمیم گرفته اون روی مکار خودش را آشکارتر کنه. مردک را از خانواده اش جدا کنه و بچه دار بشه.
ولی کور خونده. خانم اولی ماشاله باهوش و زرنگه.
از همون اولش هم احساساتی عمل نکرده و با عقل و منطق جلو رفته.
وقتی متوجه شد شوهرش تو دام یه زن بیوه هوس باز پول پرست افتاده، فهمید که راه فراری نیست. اگر دختر مجرد بود شاید خانواده اش مخالفت می کردند. اگر مثل ساناز شوهر داشت، شاید شوهرش نمی ذاشت که برنامه خراب کردن زندگی یکی دیگه را بچینه. ولی حسنا بیوه تنها در تهران بود که وارد زندگی اونها شده بود.
خانم اولی عاقلانه تر برخورد کرد و خونه و آفیس و ... امتیازات دیگه از همسرش گرفت و گفت برو یه مدت خوش باش. تو که هرزه ای، نمی تونم کنترلت کنم. این دفعه گیر بد آدمی افتادی.
بعد هم که حتی ماشین زیرپای حسنا را ازش گرفت. مهریه اش را وادار کرد ببخشه.
الانم مردک براش یه خونه 40-50 متری اجاره کرده رفتن نشستن. اون داره آروم آروم حسنا را دک می کنه.
الان فقط حسنا هست و آپشن بچه دار شدن.
تنها راهی که حسنا امیدواره هم به پول برسه و هم به توجه خانواده مردک. به قول شما تنها راه همان دستگاه تناسلی حسنا است که شاید بتونه نجاتش بده.
یه پسر واسشون بیارم، که هم من را قبول کنند و هم یه چیزی به نامم بشه
آیناز جان همه شون نه
بعضی هاشون مشکلات دیگه دارن که دچار این ناهنجاری میشن
غنچه جون ترانس سکشوالیسم همون اواخواهرخودمونه دیگه؟
منم نمیدونم مهسا جان واقعن انگیزه اش از نوشتن این داستان چیه ؟
اگه میگی سریال تلوزیون اگه منظور جم تی وی و فارسی وان که یک نگاه به آمار طلاق بعد از باز شدن این شبکه ها بندازی متوجه میشی که چه بلایی سر فرهنگ و انسجام خانواده ها آورد
اگه منظورت سریال های تلوزیون خودمون که والله آخر همه این سریال ها آدم بد به جزای اعمالش رسید
منظورت کدوم دسته از سریال هاست
تاموقعی که زن های مثل حسنا وحسناها هستن ودرباغ سبز به این مردها نشون میدن ما درامنیت وارامش نمیتونیم زندگی کنیم
اگه هرزنی فکر کنه داره به هم جنسش به خواهرش داره خیانت میکنه هیچ وقت دنیا انقدرالوده نمیشد
اگه فقط یک لحظه خودشون جای اون زن میزاشتن نمیگفتن مشکل اون برام مهم نیست که یکی ازمشکلات اون زن شوهرش که تو دام این لجن ها افتادن اینطور نمیشد
ترانس سکشوالیسم فرد هویت خود را که با توجه خصوصیات بدنی اش از هنگام تولد برای او تعیین شده نمی پذیرد و خود را جزو جنس مخالف می داند
افراد ترانس از لحاظ بدنی کاملا مانند یک مرد یا زن طبیعی هستند
مشکلات این جور آدم پناه بردن به روابط موازی و شرکای جن...س متعدد و اعتیاد به الکل یا مواد مخدر چون احساس تنهایی ناامنی و افسردگی می کنند
بعید نیست شوهرش جز این گروه از بیماران باشه
وقتی به چیدن لباس ها و وسائل شخصی زنش علاقه داره
و با حوصله یک اتاق خواب چیده
که همه ما خانم ها متفق القول گفتیم کمتر شوهری دیدیم علاقه چیدن وسایل خانمش داشته باشه
این جامعه داره به چه سمتی پیش میره ؟ چرا انقدر فرهنگ مردم پایین اومده ؟
راه این خیانت هارو حسنا ها، مهیا ها و ... دارن باز می کنن و اخرش گریبان همه رو می گیره
از این همه دروغگویی وخیانت حالم بهم می خوره
الان با از دوستای صمیمی ام صحبت می کردم ، فهمیده شوهرش داره بهش خیانت می کنه
بعد از 2 سال زندگی مشترک
ممنون الهه جان
مهسا جان این بچه کلا بیماره ولش کن
هیچ چیزش با واقعیت جوردرنمیاد
انگاریکی بهش میگه اینارو بنویس اونم این چرندیات ومینویسهپ
تویه مادر پیداکن انقدر نسبت به دخترش بیتفاوت باشه
اول باید مادرو دار زد بعد دختر، وچون ازقدیم میگن مادر ببین دختروبگیر
بعداون مرد کاروزندگی نداره همیشه ور دل این دختره افتاده
یعنی زنش نمیگه تو تاحالا کجا بودی
من موندم اینا چقدرتوهم میزنن چقدرتوتخیل خودشون غرق میشن که اینهمه اراجیف میبافن به خورد این مردم میدن
ولش کن کم کم خودش داره ازنوشتن ناامید میشه
چون بیشترکسایی که میخوننش قبولش ندارن بخاطرهمین کم کم سرخورده میشه
غنچه جان من کامنت گذاشتم
الان دیدم اسمم نیست رو کامنت
ممنون از دوست بی نام
ولی شوهر من زمین تا آسمون با شاملو فرق داره
شوهر من با دیسپلین خیلی قوی همه چی باید سر ساعت سر جاش باشه
بازم ممنون فکر نمی کردم دوستان به اسمم انقدر توجه کنن
برای چی می نویسی ؟ خوب این نوشتن رو تو دفترچه خاطراتت انجام بده یا کلا خصوصی کن پستاتو .
این روزمرهتو تو یه دفتر بنویس نه وب که خیلی ها ازت الگو می گیرن و راهتو می رن
پاسخ:
حرف شما مثل این میمونه که بگی کانالای تلویزینو ببندن که کسی فیلم و سریالارو نبینه و الگو نگیره!!!
من مینویسم کسی که میخواد بیاد بخونه و کسی که فکر میکنه نوشته های من واسش مضره سریعأ ضربدررو بزنه و خلاص.
عزیزم یه زمانی هستش که یه آدمی میاد یه وبلاگی میزنه که از دیگران راهنمایی بگیره واسه پیدا کردن راه زندگیش،یه زمانیم هست یکی مثل من میاد یه وبلاگ میزنه که توش روزمرشو بنویسه و بارها هم میگه من همینم دوستای گلم...راه زندگیمو خودم پیدا کردم و امیدوارم که سرم به سنگ نخوره و اگر دارم گناه میکنم و یا اگر روزی هم سرم به صخره سنگ بخوره خودم مسئولم....
من اینجا از هیچ کس راهنمایی نخواستم.اوایل همه نظرارو تایید میکردم،بعدش که دیدم بعضی ها دارن از پاشونو از گلیمشون درازتر میکنن تصمیم گرفتم بیخیالی طی بکنم و نظراشون رو حذف بکنم...حالا چه از رو خیر خواهی نظر بدن و چه از روی اغماض...لحن صحبت خیلی مهمه!!!
؟؟
جدای از شوخی هستند مردهایی (و نه ترانس جندرهای بی آزار) که اختلال جنسی دارند و فتیش پوشیدن لباس زیر زنانه و آرایش و...فکر می کنید برای چی این پیرمردها می رن سراغ دخترهای جوونی از طبقات فرودست فرهنگی جامعه مثل حسنا؟ برای این که اینا به خاطر کمترین امکانات مالی حاضرند شریک فانتزی های جنسی این هرزه مردان بشن. با این دخترها کارهایی میشه که هیچ مرد با شرفی با زن خودش نمی کنه و نخواهد کرد. بد نیست از یک دکتر زنان بپرسید که مراجعینش که همسر دوم و صیغه و..هستند چه مشکلات عجیب و عفونتهای مکرری دارند که ناشی از همین روابط غیرمعموله.....
پیام قبلی
حالا از این حرفا گذشته اخر نفهمیدیم تقصیر کی بود خونه رو پس داد؟؟؟؟
دل بابا
حسنا روی چند تا مورد زیر همیشه مانور میداد و زیر پوستی اظهار خوشبختی میکرد و در باغ سبز به دختران جوان کم دان و نادان نشون میداد:
1-خونه
2-ماشین
3- مسافرت
4- عشق و قربون صدقه های همسر...
دوستان حالا به این توجه کنید که هر 4 موردی که شادش میکرد به نوعی از دست رفته...!
دیگه نه خونه و ماشین داره/اون مسافرت آخری که رفته بود تو لابی و حتی مسافرتهای دیگه که بازنگها و پنهان کاری ها چه همزمان و چه بعد مسافرت کوفت و زهر مار شده براش
/و حتی اون قربون صدقه ها که کم کم مدتهاست که خودش هم میدونه که از اولم عشق نبوده و تنها هوس یک مرد ه و س ب از و تنوع طلب بوده و این چرب زبانیهاشم بخاطر خر کردن حسناست و منفعت خودش!
پس نه خونه نه ماشین نه مسافرت و نه عشق
حالا فردا بدو بدو مینویسه که اینها رو برگردوند و به نام زد و با عشق مسافرتم رفتند ولی ما میدوونیم که این نیست و همه دلخوشکنک هاشو باخت حسنا در دنیای واقعی..
امیدوارم دختران ساده زود باور لااقل الان ببینند که دیگه خبری نیست از چیزی(البته جز فعلا که حسنا اضافه کاری داره چندین روزه..!!)
الان داشتم وبلاگ عسل خانومی میخوندم چقدر داغونه حداقل داره راستشو مینویسه
ببینین یه چیزی ارش که ازاین مردک حسنا جوانتره خوب
داره میره طرف زن سابقش که طلاقش داده بود
چرا مردک حسنا با 20سال سابقه زندگی باید بیاد طرف حسنا
حسنا ببین عسل هم یکی ازدوستاته سحر طلاق گرفته بازم عسل میگه من دارم دق میکنم یه روز خوش نداشتم
اونوقت شوهر تو با 50سال سن بادوتا زن یعنی تومیخوای بگی باوجود خانوم خانوما تو داری دق نمیکنی
چقدرتودیگه داغون بودی که به این چند ساعت راضی هستی
ببین اگه خانوم خانوما طلاق هم بگیره چیزی وازدست نمیده بجزشوهر،هر.ز.ه .شو پ
چون هرچی مالی بودازش گرفت ومیگیره
عوضش توچی به دست میاری
یک مرد 50ساله
که میخوای باهاش بری بیرون کلی خجالت میکشی
یه خونه ی اجاره ای که مال مردمه
به چی این زندگی دل خوش کردی؟
من واقعاموندم
دیدین ازماشین تواین پست چیزی نگفت
انگار خانوم خانوما ماشین وهم ازمردک دله گرفت
اسم آیدا رو خیلی دوست دارم غنچه جان
یاد شاملو می افتم و عشقش به همسرش آیدا...
بچه ها خیلی نامردین حسنا داره تمام تلاششو میکنه
درسته نتیجش خیلی ضایع هست اما دیگه اینقد نزنید تو ذوقش
یه چیزی شنیده اما دقیق نمیدونه چیه(به قول یکی، گفتن مشغول ذالذمه این شنیده مش غول زنده شما هم هی میزنین تو برجکش ) الان هنگه وای من چرا به این چیزا دقت نکردم
حسنامیخواست به ما بفهمونه انقدر شوهر50سالش عاشقشه که میدونه ش.و.رت وسو.تی.نش کجاست
حسنا هرسری داریم سن شوهرت وبهت یاداورمیشیم
تازه دامادش هم این کارو بلدنیست باورکن
حالا چرا نیومد تواشپزخونه بهت کمک کنه هی خم وراست نشی؟
همسر حسنا =یک بانوی تمام عیار
اخ دردم اومد=دل دردازبس خندیدم
خداییش سوژه خنده ی حسنا
فکر نکنم خیلی از مردا از وسایل های خودشونم اطلاع دقیقی داشته باشن ، باید همش دنبالشون باشیم .
تا حالا 1 افترشیو رو 3 بار بهش کادو دادم ، هیچ بارم نفهمیده این همون قبلیست
حالا می خوام برای بار چهارم بهش کادو بدم ، ببینم می فهمه یا نه
این دفعه دیگه باز کن بذار دم دستش استفاده کنه، که دیگه مجبور بشی کادوی جدید بخری.
فاسد می شه هااااااااا
به نظر شما بچه ها 10سال دیگه مردک بشه 60سال باز ازاین کارها میکنه ؟
باورکن مهسا جان من دقیقا داشتم همین فکرومیکردم خداروشکر که شوهرم ازاین ادا ها درنمیاره
باور کن حسنا شوهرم همش 36سالشه اما ازاین کارها نمیکنه خدارو هم شکرمیکنم
مرد باید مرد باشه
یاد یه آهنگی افتادم توی یک فیلمفارسی دیدم.
دیدی؟
خداروشکر شوهر من انقدر سوسول نیست وگرنه تا الان خودمو می کشتم اخه مرد انقدر اواخواهررررررر
حسنا جون به همسرت یاداوری کن 50 سالشه هرچند فکر نکنم یه مرد 50 ساله ی پولدار ازین کارا بکنه ، کرم روز و شب و ...
یه مرد 50 ساله ی معروف و پولدار فقط می شینه دستور می ده ، عمرا بره کار کنه و اتاق خواب بچینه .
غنچه جون من که فک میکنم که کاملا داره دروغ میگه
مگه اینکه شوهرش ازاین مردهایی هستن مثل خانوما رفتار میکنن مابهش میگیم ایواخواهر هستن
احتمالا ازاوناست
ما که نه توخونه نه تواطرافیان همچین مردی ندیدیم
بیخیال یه چیزی گفت ما دردمون بگیره
نیست ما مرد ندیده هستیم مثل خودش وقتی اون مردک زن باز ومی بینه شل میشه
واسی همین این چرندیات وگفت ما دردمون بگیره
خوب الان ما دردمون اومد
البته ازنوع دل درد ازبس واسی این کارهمسرش خندیدم
ممنون حسنا که موجبات خنده وشادی ماروفراهم کردی
بالاخره هر مردی یه خوبیهایی داره یه بدیهایی.
شوهر شما کمد مرتب نمی کنه، عوضش دو سه تا زن با هم نمی گیره.
شوهر حسنا دو سه تا زن و ... با هم داره مهم نیست. مهم اینه که کمد مرتب می کنه
قدر و منزلت زن را می دونه و در منزل به ضیعیفه کمک می کنه
غنچه =ایدا
وسائل شوهر من تو اتاق
دو تا عطر
یک اسپری دئودرانت
یک کشو لباس زیر
یک کشو جوراب
یک نصف کمد لباس و کت شوارش
تمام
دقیقن آیناز جون فقط کافیه یکی از اینا بخواهد
آیدا این کو
آیدا اون کو
آیدا پیداش کن
آیدا ............. داد بیداد
باور کن بعضی وقت ها افتر شیو خمیر ریشش من باید بهش بدم جلو چشمش نمیبینه
در مورد کرم های مردونه زنونه من نیوا دیدم که کرم دور چشم برای سیاهی و چروک داره
به حسنا بگو جواب بده که شوهر همه جورش داره
آیداااااااا
صبح به خیر
ممنون که جواب دادی بی نام جان
آغا بااینکه من وشوهرم بیشتر ازیه دهه باهم زندگی میکنیم هنوز شوهرم میاد تو اتاق خواب یه وسیله ی مربوط به خودشو برداره میپرسه کجاهست من بردارم
مال خودشو خبرنداره چی برسه واسی من و
همین کارها رو میکنه مردم فکر میکنن این چه شوهر خوبی داره
من باورم نمیشه همچین مردی هم باشه
زنک دروغ گو
یه موقعی میگفت اگه بره تو اشپزخونه یه غذادرست کنه باید کل اشپزخونه روتمیزکنم
حالامیگه چنان اتاق خواب وخوب چیده که لازم نبودمن بچینمشون
فکرکنم رو هرکدوم ازلباس زیراش نوشته بود کدوم باید رو کدوم گذاشته بشه یا کدوم طرف بمونه
زنی همه رو اسکول گیراورده
لورال و نیوا دیدم یک چیزایی برای مردها دارند اما مارکهای بهتر مثل کلینیک و کلارینس و استی لادر فکر نکنم یا من ندیدم.
فکر کنم حسنا لوازم ارایشو و سنجاق و گل سرهاشو با شوهرش دوتایی مشترکا استفاده می کنند که شوهره جاشونو می دونسته.شاید لباس زیراشم همین طور.بلاخره یارو حسنا رو به دلایلی استخدام کرده که یک کارایی بکنه که نمی خواسته زن خودش بدونه.برا همینم حسنا رو طلاق نمیده چون می ترسه آبروشو ببره
مگه یادتون نیست گفته بودشوهر ازانواع کرم استفاده میکنه مثل روزو شب ودورچشم وضدآفتاب
به جان نفس دارم میگم خودش گفته بود
گفت شوهر خوب مونده دلیلش استفاده ازکرم هاهست
حسنا گفته بودمن خیلی وقتها یادم میره حتی کرم ضد افتاب بزنم میرم سرکارمیزنم
اما مردک نه همیشه یادش هست
فکر کنم ازاونایی که بقول دوستان زیرابرو هم برمیداره
یه سوال شوهر من که ازاین کرم ها استفاده نمیکنه
ولی یکی بگه ببینم مگه کرم روز وشب و دورچشم ضدافتاب مردونه وزنانه داریم؟
خواهشن یکی جواب منو بده
لالا جون سشوار و اتو مو و بیگودی برقی و معمولی و یک جعبه لاک و اینا رو کوتاه بیا . حسنا اصلا نمی دونه اینا چی هست. تازشم خودش خدادادی زیباست . حسنا تمام وسایلش تو اتاق خوابشون ی تخت هست به قول بچه ها با فنر خوب چند تا لباس رو هست و بقیه لباس زیر و لباس خواب با ی کمد که همسر می دونه چطوری اونا رو توش بچینه. سخت می گیری ها. چیدنش کار ی ساعت هم نمی شه
ببخشید کامنت پایینی از من بود اسممو یادم رفت بنویسم.ولی جدا شوهر من عمرا بدونه من کرم کف پا و فیتودرم مو رو می ذارم تو پاتختی که شب بزنم.شوهرای شمام این طوریند؟
من الان یک نگاهی به اتاق خوابمون انداختم و بدون اغراق 80-90 وسایل مربوط به منه یعنی خانم منزل. شوهر من وسایلش لباساشه، کفشه و ادکلنها بقیه انواع اقسام چیزای مربوط به منه که عمرا شوهرم اسمشونم بدونه چه برسه به کاربرد و طرز چیدنشون!!!!!!
حسنا تروخدا بگو شوهرت چطوری لوازم آرایشتو چید تو کشو که همونیه تو میخواستی؟ مثلا می دونست جای مرطوب کننده و ضد آفتاب و دور چشمت اون جلوهاست و مک پیگمنتها که برای مهمونی اون عقبتر؟ هر زنی چندین مدل سشوار و اتو مو و بیگودی برقی و معمولی و یک جعبه لاک داره. هر زنی چندین مدل لباس زیر داره که فقط خودش می دونه کدومششون باید دم دست باشه کدوم نه. تازه اینا جدای از کفش و صندل و بوت و پالتو و لباسه. کدوم مردی میتونه اینا رو بچینه دقیقا همونطوری که آدم میخواد؟؟؟ فقط یک مرد اواخواهر!
وااااااااااااااای حسنا جونم تو چقدر ماهی ادرس وشماره همسلی رو بذار به درد دوستات میخوره...بیان هووت شن قدرتتون بیشتر شه به جای یه خوونه و یه ماشین دو تا دو تا از خانووم اولی جایزه بگیرین
وای سحر مردم از خنده با این جملت :«خونه؟مگه ما جز یه تخت با یه فنر خوب به چیز دیگه ای برای خوشبختی مون نیاز داریم؟»
این شوهر حسنا از اون پدر سوخته هاس.. فکر میکنید چرا غر زده این جا خونه خودمون نیست راحت نیستم نکنه فکر کنین منظورش اینه قراره برا حسنا جون خونه بخره چون اگه میخاست و میتونست این کارو بکنه هیچوقت اون جمله معروف من حریفش نمیشم رو به حسنا نمیگفت منظور همسر این بود که چرا اینجارو گرفتی مگه خونه خودت نبود ؟ما خونه خوشگل تو بالا شهر میخایم چیکار ؟غیر ننه بابا دهاتی ات مگه کی قراره بیاد تو این خونه؟مگه ما جز یه تخت با یه فنر خوب به چیز دیگه ای برای خوشبختی مون نیاز داریم؟چرا الکی میخای منو وادار کنی که همچین خونه ای برات بخرم؟چرا الکی میخای من باور کنم تو قراره سال دیگه تو خونه خودت بری؟مامانت منو خر فرض کرده که میخاد هندونه زیر بغلم بذاره تو میتونی خونه بهتر برا حسنا بخری!!
آره من اولش جو گیر بودم خاستم در باغ سبز نشون بدم یه خونه به نامش زدم که خوب سرویس بده حسنا جون.
یه کم هم ندید بدید بودم بعد 3 سال دیدم که ذوار اینم در رفت شکمش شل شد دکمه اش بسته نشد من که زن و زندگی داشتم فقط یکی رو برا سکس بی خطر میخاستم که زندونیش کنم و فقط مطمعن باشم خودم ترتیبشو میدم اما نمیدونم من بد استفاده کردم یا جنسش خوب نبود یا از بس حرص خانوم اولی رو خورد و حسودی کرد قیافه اشم برگشت حالا من دیوونه ام که واسه همچین جنسی که گارانتی هم نداره یه همچین هزینه هایی کنم؟خوب میرم آکشو میخرم
پیرمرد اتاق خواب را چید و بگفت
دیگه بقیه ش با خودت
حسنا اینقدر آب داد آب داد آب داد
تا بالاخره دم در آورد
دمت مبارک حسنا
اموال خودشون رو پس گرفتن تا کجاهات سوخته
حالا هم عقده یی وارانه داری مینویسی خونه جدید به به چه چه
یه کم دیگه رنگ و لعاب بده تا حداقل نتی سوختگی هات برطرف بشه
خدابه ما شعور داده فهم ودرک داده تابتونیم درمقابل ظلم وستم ودرغ گویی مبارزه کنیم
اگه بخوایم همه ی کارها روبسپاریم به خدا که نمیشه
همین خدا روزقیامت نمیاد بهت نمیگیه چرا در برابر دروغ کاری نکردی
چرا ظلم وقبول کردی
چرا باهاش مبارزه نکردی؟
چرا همیشه ما به این نکته میرسیم که فقط باید به فکر ارامش خودمون باشیم
چرا فکراینو نکنیم امروز من ارامش دارم فردا دختر من این وبلاگ وبخونه اگه تحت تاثیر قرار بگیره من مادر مقصرنیستم
که امروزمیتونستم جلوی این دروغگوی بزرگ وبگیرم نگرفتم
انوقت باز زندگی باآرامش خواهم داشت؟
من حالا زیاد دینم کامل نیست وادم مذهبی نیستم
اما اینو میگم
اگه امام حسین هم مثل شما فکر میکرد وفقط به فکر ارامش خودش وخاندانش بود هیچ وقت شهید نمیشد
پس یکی ازدستورات خداوند مبارزه باظلم وستم ودروغگویی
که نزد خداوند دروغگو دشمن خداونده
پس چه دلیلی داره ما با دشمن خدا وبنده های خدا مبارزه نکنیم؟
من مبارزه خواهم کرد فقط بخاطر ارامش فرزندانم ودختران وپسران جوانی که فقر مالی دارن که تحت تاثیر این مارهای خوش خط وخال میافتن
چقدر با عقده هی تکرار میکنه اتاقمووون اتاقموون...چیزی که اصلا به دل نمیشینه .توی تمام مدتی که با این مردک زندگی کرد غیر از این اواخر که بحث کذایی سه شب چهار شب را پیش کشید حضور مردک تنها برای تخلیه نیاز جنسی بود و حالا به باور خودش مردک هرزه را برای همیشه صاحب شده که اینقدر ذوق زده تکرار میکنه اتاقموون!!!
سلام
من تازه باهات آشنا شدم ولی خیلی زود از قالبش خوشم نیومد!!!! ببین دوست خوبم شمایی که خودت این کار رو کردی (وارد یک زندگی دیگه شدی) به اون خانوم (حسنا) ایراد نگیر لطفا!!!!!
بعد اینکه از توهین بیشتر دست بردار فکر نمیکنی خوندن وبلاگ اون خانوم خیلی بهتر از دروغ هایی که صدا و سیما و کلا از اخبار میشنویم؟ چرا به هموطنای 0خواننده های اون وبلاگ) رسما توهین میکنی؟ شاید بعضی از اونا هم فهمیدن که حسنا چه آدمیه و بعضی از اونا هم که خیلی ساده لوحن نفهمیدن؟!!!
درست مثل پیشینیان ما که در مورد دینشان برداشت هایی ساده لوحانه دارن!!! ولی به صرف اینکه بزرگترن هیچکس توهین و اعتراضی نمیکنه
دوست گرامی بهتر نیست در مورد خودتان بنویسید و آرامش رو دوباره به خودتان باز گردانید؟
چرا دوست دارید شرست پاک خود را بد جلوه دهید؟ و حسنایی که سرشت فریبنده دارد خود را پاک نشان میدهد؟ بهتر نیست بسپاریم بخدا؟
هان موسی خیره سر شدی؟
خود مسلمان نشده کافر شدی؟
دوست عزیزم من فقط به آرامش می اندیشم شما هم خوش باش و آرام......
یه چیز جالب:
ایندفعه اقا با یک اعتراض کوچک حسنا بغلماچ دیگه تلفنها رو جلوی حسنا جواب داد تا به صورت کاملن طبیعی حسنا در جریان حرفای خواهر شوهر قرار بگیره که دیگه بچه های اینجا نگن این ار کجا از همه حرفا خبر داره
ها ها ها
یکی نیست بگه اون موقع که پرتت کرد تو لابی اعتراضت کجا بود؟؟تازه رفتی گفتی مرده تو لابی به من نخ میداد...
کلا زندگی داره شیرین می شود.
مردک زن و زندگیش را ول کرده اومده خدمت حسنا جون.
آخر هفته ها می رن خونه پدرشوهر، صبحها می رن کوه، می خورن، می گردن ... حسنا هم داره خوش می گذرونه.
توهمااااااااااااات !!
والا رییس شرکتمون باباش کارخونه داره وقتی میخواست بره خونه جدید همه کارگرای کارخونه ی باباش بسیج شده بودن در خدمت خانومش
بعدشم کارخونه دارا تا جایی که ما دیدیم خودشون یکی یه دونه راننده هم دارن که کارا و خریدای خونه رو میکنه و دنبال زن و بچشونم میره وقتی حسشو ندارن خودشون رانندگی کنن(نشدیم هووی زن مرد کارخونه دار دیدیم دست هووی زن کارخونه دار)
کلا پوادارااااااااا یی که تو میگی از اون نوع خییییییییییییییییلی پولدارو کارخونه دارش که شوهر تو باشه حسنا جوووون همشون خلاصه یه چند نفرو واسه کاراشون همیشه تو دست وبالشون دااارن عزیزم بغل ماچ
من هم رفتم به کارگر هم زنگ زدم که مستقیم بیاد خونه جدید
خانومه هم واقعا کمک کرد بنده خدا . همه وسایل که اومد همسر خودش هم اومد کمک و دو تا کارگر آقا هم بودند کارهای سنگین رو انجام دادند
خانومه تا ساعت ده شب بود .
من از قبل زنگ زده بودم شرکت خدماتی دو تا کارگر آقا گرفته بودم که جمعه خونه خالی رو کاملا تمیز کنند
یعنی چقدر از کلمه کارگر استفاده کرده
خیلی کارگر ندیده
تازه نصف شو ننوشتم
همسر اتاق خواب چید
تنها جایی که آدم دوست داره به سلیقه خودش بچینه اتاق خواب
والله به خدا مرد ها فرق پرده با روتختی نمی دونن
اون وقت یک اتاق خواب بدیم دستشون با سلیقه و ظرافت بچینن
میز توالت و لوازم آرایشم همسر چید ؟
کشو لباس ها و وسائل شخصی هم همسر چید ؟
.عروسی هم تو یکی از هتلها بود
حسنا به خدا ما فهمیدیم
همسر پولدار
دوستاش پولدارن
دیگه عروسی یکی از هتل ها بود دیگه نوشتن داره
به ما چه
مردک فقط اتاق خوابو خوووووووب چیده اخه بیشتر کارشم اونجاست اونو چه به وصل کردن لوستر و ماشین لباسشویی و...
ای ول آیناز به نکته ی بسیار مهم و به جا وظریفی اشاره کردی صد در صد همینطوره وگرنه مرتیکه با وقاحت رفته هرزه بازی بعد نتونسته از پس خانومش بربیاد وحسنا مجبوووووووور شده بره به زوووووووووووور خونه رو پس بده؟!!!!!!!!
خانومه بعد حماقت مردک حالا داره هر چی رو توی زندگی مشترک به مردک بخشیده از حلقومش میکشه بیرون تازه از خونه هم انداختش بیرون گفته برو ور دل همون هرزه کوچولوت بمون
برادر شوهر زنگ زد گفت بهش برخورده و ناراحت شده
این برادر شوهر حسنا خیلی سوژه است
فکر کنم از اون مدل های خاله زنگ
پای حرف زن ها میشینه
حسنا یکم بیشتر ازش بنویس
زنگ میزنه به حسنا آمار میده
آخر خاله زنک
زیر ابرو که بر نمیداره
امیدوارم همه زن های دوم چه اون سلیطه پری و دارا و چه این حسنای عوضی و همه زن های خونه خراب کن جوری به بدبختی بیفتن که برن به دست و پای زن های اول بیفتن...
امیدوارم جوری بدبخت بشن که به گوه خوردن بیفتن...
1- "همسر دوبرابر پول را گذاشت توی پاکت!"
نمیشد حالا پول رو بده دست کارگره؟ حتما باید تو این هیری بیری پول توی پاکت باشه!
2- همسر اینقدر خوب اتاق خواب رو چیده بود که دیگه نیازی نبود حسنا بره دوباره کاری کنه
!!! آخه اوسکول! مردها در حالت عادی بلد نیستن یه حوله رو تا کنن بذارن تو کشو. چیجوری واسه تو اتاق خواب مرتب کرد داهاتی
......
مشکل حسنا فقط اینه: عقده یک زندگی شیک و باکلاس رو داره. ولی طفلی بلد نیست حتی راجع بهش حرف بزنه که کسی شک نکنه دروغ میگه.
حسنا جان برو تو همون شالیزارهای خودتون کمک مامان بابات... اینجوری موفق تری عزیز دل...
این مساله رو دوستان خیلی بهش اشاره کردن که چطوری حسنا تونست ی روزه اثاث کشی کنه و همون ی نصف روز همه چی رو مرتب کنه . من واقعا هنوز هم نمی تونم تصور کنم چطوری می شه یعنی؟ حسنا به جان نفس قسم بخور تو ی نصف روز همه چی رو شیک و تر و تمیز چیدی؟
البته به ترک های اردبیل توهین نمیکنم
اما این امیر تو یکی ازدهاتهای اردبیل زندگی میکنه
بدبخت تازه اومده توشهر اردبیل
تنها مردی که واسی حسنا کامنت میزاره
چقدر هم ذوق میکنه که حسنا میاد وبلاگش
بیچاره فکر میکنه داره بایکی ازسران کشورداره حرف میزنه
کلی ازخودش ذوق درمیکنه
خدایش بعضی ادمها ابروی هرچی همشهریشون ومیبرن
به جان حسنا دارم میگم
معلومه همه ی پولی که حسنا داره ازش دم میزنه و همسر نمیتونه ازخانوم خانوما بگیره مال خوده خانوم خانوماست
وگرنه شوهرهر.ز.ه اش که نمیگفت نمیتونم کاری کنم
بقول خودش پول خانوم خانوما روبخشیده به خودش اونم اگه دروغ های حسنا راست باشه
که میگه مردک پیش خودشه که بازم داره دروغ میگه
کارش دروغه
اثاث کشی دروغه
بودن مردک کنارش دروغه
حسنا دیگه کم کم باید تو کتاب گینس اسمت ثبت بشه
بخاطر دروغ هات که تونستی یه تعداد ی ساده لوحه بگی و اونها هم باورکنن
پترس فداکار؟ آخه کی از ی زن ه ر ز ه و مکار که به خاطر منفعت شخصی خودش چسبیده به ی زندگی و داره ارتزاق می کنه توقع داره نقش پترس فداکار رو داشته باشه. مگه ی همچین آدمی اصلا یاد گرفته مثل آدم زندگی کنه و آدم باشه اصلا مگه ی همخچین آدمی وجدان بیداری داره که حالا بیاد و بخواد فداکاری هم بکنه. حسنا جان لازم نیست فیلم پتروس فداکار رو بازی کنی به قول معروف هر شکری می خوای بخوری با اون مردک بخور تو جیب خانم اولی رو فقط نزن.چه اصطلاحی هم استفاده کرده پتروس فداکار
http://del-haste91.blogfa.com/
این لینک وبلاگ امیر همون احمقی که اینجا رو اشتباه گرفته هی شماره میداد ... برین ببینین چه دل و قلوه ای میدن با حسنا به هم تو کامنتاشون
یاسمن جان
حسنا کشت مارو از روز اول که این وبلاگ نوشت گفت شوهرم پولدار یک آپارتمان به نامم کرده مسافرت میرم ویلا داره ...
زن یک مرد پولدار این جوری اثاث کشی میکنه !؟؟!!؟!؟
صلا دلم نمیخواد یه عده آدم دوباره بیاند اینجا و بگند که تو که میگفتی عدالت ... تو که میگفتی ال ... تو که میگفتی بل ...
حسنا .... حلالت باشه اون آرامش ... چشم هر کی هم که نتونه ببینه ....
بالاخره هر چی عوض داره گله نداره ... اون خواست تو هم واسه آرامشت دادی ... شوهرت فعلا این تصمیم رو گرفته لابد فهمیده کت تن کیه ...
به هر حال اصن خوشم نمیاد از بعضی مخاطب هات ساز منفی این وسط بشنوم .... آره بذار به خیال خیلی ها ما هم گاهی بد باشیم .
فقط گاهی ... این حقمونه ...
ضمنا ... منزل نو مبارک و خسته نباشی خانوم ... واسه محیط کار هم بی خیال ... همه جا همینطوره
چشمک
پاسخ: آفو جون ممنون ازت بغلماچ الهی برای تو هم همیشه آرامش و شادی و خوشبختی باشه قلب ساز منفی مخالفان رو که چه عرض کنم . نمونه اش توی کامنتها هست دستور فرموده بودند من بیجهت پترس فداکار بشم ابرو ممنون ازت مرتب شدن خونه جدید و حال و هواش واقعا به خستگی ها می ارزید . برای محیط کار هم چی بگم یک آدمی که تا حالا نتونسته باشه ایراد بگیره یک دفعه فکر کنه فتح خیبر کرده زور دارهخنثی همیشه برات بهترین ها باشه بغل
مرتب بسته بندی شده بود و روی همه کارتنها نوشته شده بود ،
واه
مگه ما چه جوری اثاث کشی می کنیم ؟!؟!!؟
همه تو کارتون ها میچینیم و اسمش با ماژیک رو کارتون مینویسیم
و هر چقدر مرتب بسته بندی کنی وسائلت سالم تر
دیگه این نوشتن داره !؟؟؟؟؟؟؟؟؟!؟؟!؟!؟!؟!؟؟1
حسنا فکر کنم قبلن تو بقچه اثاث کشی میکردی
که تو کارتون گذاشتن انقدر برات هیجان انگیز
بچه ها حسنا همشو داره دروغ میگه. مطمئن باشید خانوم اولی فکر همه جارو کرده که رفته سراغ خونه زنک. احتمالا هم چیز رو از چنگ مردک دراورده اخریشم همین خونه بوده وگونه زن بینوا احمق که نیست بره خونه رو از دست عشق شوهر هرزش دربیاره و اصلا اصلا اصلا به این فکر نکنه که شوهرش رو با خودش دشمن میکنه یا اینکه مردک نمیره یک خونه دیگه نمیخره. اخ حسنا یک کتک دیگه از بهار طلب داری.
غنچه جون خونه فسقلى اجاره اى که دیگه این حرفها رو نداره ، این با حقارت از اون خونه اومده بیرون ، صحبتهایى که شما نوشتى مال یک زندگى نرمال و طبیعى هست که ما خانمها هم بهش علاقه داریم مثل بحث دکوراسیون و خرید براى خونه جدید ، این بیچاره که همچین شرایطى نداره
ادرس روان درمانگر خودش رو بده تا همسر خودش اول بره. زنک خجالت نمیکشه اومده مثل زالو به زندگی یکی دیگه چسبیده ول نمیکنه
حسنا جان
چون خیلی ادعا کردی شوهر پولدار دارم بهت میگم
اصولن وقتی خونه عوض می کنن خانم هایی که شوهر پولدار دارن هر چی خوششون نیاد عوض می کنن به سلیقه خودشون می خرن هزار تا خرج دکارسیون خونه می کنن و اثاث جدید میخرن و مبلمان همه چی عوض میشه
یا یک عده از مهندس های طراحی داخلی کمک میگیرن و یک دکارسیون مدرن با سیلقه اونا خونه شون درست می کنن
زندگی مایه داری این شکلی نه اونی که تو نوشتی
کارگر اومد کارگر رفت
گفتم چون ادعا کردی شوهر پولدار داری بهت دارم اثاث کشی پولدار ها رو میگم
عزیزانم کمى درک داشته باشید زنیکه چند سال فقط ساعاتى از روز خدمات داده و این اواخر هفته اى چند روز ، حالا باید هم خر ذوق باشد ولى بیچاره نمیدونه این ارامش قبل از طوفان است و به زودى دوباره حقارتهاش شروع میشه و این عاقبت همه زنهایى است که زن ایرانى را به حقارت هزارو پونصد سال پیش بردند ( اگر جرات داره کامنت من رو تایید کنه نه احمقهاى ماچ و بغلى رو )
خرید وسائل آشپزخونه و چیدمان همون جا یخچال و جا ماشین ظرف شویی و خریدن هود جدید نصب هود کاشیش بهش بخوره کاشی عوض کنی شیر آب درست باشه همه و همه از طرح گاز خوشت بیاد
اونم با این گاز های جدیدی که تو بازار هست
بخوای عوض کنی عوض نکنی
خود آشپزخونه یک تنه دو روز کار
همش که خونه عوض کردن نیست وسائل خونه اونم وسائل آشپزخونه هم هر زنی حداقل به جیب شوهرش نگاه کنه یکی عوض میکنه
نگو که خونه ات علاوه بر نوساز بودن آخرین مدل های کابینت و گاز با سنگ کورین داره
شیر آلات و سینک همه چی اوکی بود عوض نکردی
یعنی تو با فروش یک ماشین و پول رهن خونه پسرک یک همچین خونه اونم تو بالا شهر تهران از نوع بزرگ تر خردیدی
برو خودت سر کار بگذار
چی نصیبت میشه با این وبلاگ
واقعن برام سوال
دوستان یک چیزی بگم همه باورمون شه این اثاث کشی چرت و دروغ
حسنا جان یادت رفت بگی
خونه نقاشی کردم
اصولن وقتی میرن خونه جدید خونه نقاشی می کننن
اصلن خونه تمیز بوده نقاشی داشته ...باشه
چیزی راجع به کاغذ دیواری اتاق ها حرفی نزدی
دیگه تو این دوره زمونه الان اتاق ها و بعضی از دیوار های آپارتمان کاغذ دیواری می کنن بخصوص در مناطق بالا شهر تهران ...
نمی دونی بدون
راجع به دکارسیون هم که چیزی ننوشتی
آخه مگه میشه
تو که انقدر از کارگر و چیدمان نوشتی این چرا ننوشتی ؟
کاشی های دستشویی دوست داشتی
نمی خواستی عوض کنی
کابینت های آشپزخونه چی ؟ طرح شو دوست داشتی ؟ نمی خواستی عوض کنی ؟ خراب نشده بودن ؟ ماشین و لباس شویی و ظرف شویی چی ...جا داشتن یا باید جا براشون درست می کردی
اینا هم کم ترین کاری که تو هر خونه تازه زن اون خونه انجام میده و باب میلش میکنه
شوهر تو که پولدار دیگه کابینت عوض کردن اینا پولی نیست براش ....پس چرا چیزی راجع به اینا ننوشتی ؟
همش از کار گر ها نوشتی
یعنی کارگر گرفتن مهم تر از ایناس
دوستان شاید من نخودندم اگه نوشته بهم بگید
انقدر چرت و پرت نوشته حوصله ام نکشید همه پست بخوانم ... حسنا چیزی راجع به کاغذ دیواری و نقاشی نوشته دکارسیون نوشته !؟!؟!؟ شاید من نخواندم
فقط مثل این آدم هایی محروم که تا حالا کارگر خونه ندیدن هی نوشته کارگر اومد کار گر خانم اومد انقدر پول دادم تو پاکت دادم دو برابر دادم .... وای
بابا به خدا همه ما اثاث کشی کردیم کارگر داشتیم هفته یک بار هم میاد خونه مون تمیز میکنه
انقدر برای ما با آب و تاب از کار گر تعریف نکن
خرید و فروش ماشین و خونه 20 متری که تو یک خط نوشتی بیشتر از این نمی خواستی سوتی بدی
حالا چرا کارگر گرفتن تو چشم همه میکنی
من واقعن نمی دونم قصد از این وبلاگ و نوشته ها و داستان هایی که از خودت در میاری چیه
جواب من بدی من دیگه اگه به تو چیزی بگم
کسی که توی رختخواب داره با همخوابه اش ور میره و از اونطرف قربون صدقه همسرش میره که عمری زیر یه سقف با هم زندگی کردن خودت تا ته خط رو بخون که چه هرزه کثیف عوضی میتونه باشه. اصلاً ماشالا این مردک انقد پسته که هیچ کلمه ای نمیتونه توصیفش کنه.
مگر اینکه یک خونه 20 متری داشته باشی که یک روز اثاث ها بچینی تموم کنی
وگرنه خونه بزرگ تر با سه تا کارگر و خودت و شوهرت کم کم سه روز طول میکشه
برای یک خونه تکونی عید چقدر رحمت میکشیم دیگه چه برسه به اثاث کشی و تازه مشکلات دیگه آپارتمان پرده نصب کردن شیر آب درست کردن لوستر وصل کردن این درست کردن اون درست کردن آپارتمان نو ساز هم باشه این مشکلات حداقل برای سه روز داره
حسنا جان خونه 20 متری گرفته
یعنی خونه قبلی 10 متری بوده
"سمیه:
سلام خیلی وقته میخونمت بجز یکی دو بار برات کامنت نذاشتم که عمیقا دوست دارم اینکار رو بکنم ولی امان از تنبلی ای کاش توی دنیای واقعی دوستی مثل تو داشتم تا بتونستم ازش راهنمایی بخام من به عنوان یه خاننده خاموش به پدر و مادرت می نازم که همچین دختری تربیت کردند تو قضاوت هات همیشه ستودمت امید وارم توی زندگی مشترک هم به ثبات وارامش برسی همسر چرا خانوم اولی رو حتی به اجبار نمیبره پیش یه رفتار درمانگر مطمینا اگه خود خانوم اولی بخاد و درمانگرش هم خوب باشه اوضاع خیلی بهتر میشه موفق باشی "
سمیه خانوم خدا رو شکر که تو دنیای واقعی همچین دوستی نداری. اصلاً اینجور آدما مثل طاعون میمونن هرچی ازشون بیشتر دور باشی به نفعته چون طرز فکر و شخصیتشون پر از عفونت و کثافته. تربیت کردن به چی میگی شما؟ به این که آدم انقدر بی وجدان باشه که با مکر و دروغ و پنهان کاری وارد زندگی یه همجنس خودش بشه؟ بهت توصیه میکنم با این طرز فکر هیچوقت بچه دار نشو. خانوم خانوما نیازی به رفتاردرمانگر نداره. کسی که نیاز به دکتر رفتن داره حسنا و مردک هستن که باید برن پیش س کس تراپیست تا مشکلات متعدد ج/ن سی شون رو براشون حل کنه. کسی که افسار زندگی 20 سالشو میده دست اعضای ت/نا سلی اش بیشتر نیاز به دکتر داره تا کسی که داره از حریم زندگیش و مالش در برابر دوتا هرزه فرصت طلب دزد دفاع میکنه.
این آقای همکار هم پتانسیل خوبی واسه هرزه بودن داره ها. مریم جووووووووون زود دست به کار شغل شریف .. کشی شد و زندگی خودش رو نجات داد، هرچند دنیا دار مکافاته، روزی هم میاد که یکی دیگه .. کشی همسر عزیزتر از جان خودش رو بکنه.
ولی دم خانوم اولی گرم. شوهره رو آدم حساب نمیکنه. حسنا جون بدون این ماه خیلی طول بکشه تا روز پریودت طول میکشه، بعدش مردک هرزه میره موس موس خانوم خانوما رو میکنه. ولی خداییش هرجور که فکر میکنم این مردک خیلی پست و هرزه است. آخه آدم انقد دروغگو، انقد فیلم، انقد پست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی بچه ها سوتی ندین دیگه. گفته بود خونه جدید رو از قبل تمیز کرده بود.
منم اسباب کشی داشتم وسایل یخچالم یخش باز نشد. چون همون موقع که کارگرا(خخخخخخخخخ) داشتن میومدن یخچالو خالی کردمو 4 ساعت بعدشم یخچالو زدم به پریز تو این فاصله هم جای سرد گذاشتم که مشکلی پیش نیاد. میبینین چقد کدبانو و خونه دارم (خخخخخخخخخخ). یادتون نرفته که خونه جدیدش کوچه بالایی بود. یعنی یخچال آخرین سیستمش زود جابجا شده
والا لالا جون ما که شوهرمون یه کارگاه کوچیک داره انقدر ماشین و دوست و رفیق ماشین دار دور و برش هست چه برسه به حسنا جوووووووووووووووووون که شوهرشون کارخونه داره.
"فقط کاش حسنا دیگه پریود نشه که همسر ولش کنه بره" یه راه داره که پریود نشه. باید حامله بشه انوقت مردک هم همیشه پیشش هست هم اینکه مثه پروانه دورش میچرخه تا بچه شون به دنیا بیاد. البته اگه بتونه تو دوران بارداری امر خطیر 6 رو انجام بده.خخخخ
نه لالا جان
ملودی هم از عید غدیر پارسالا یهو غیب شد..یهو یهو
همسایه ها که نمی دونن این زن دومه. می بینن با هیچ کی رفت و آمد نداره. شوهره هم بعضی شب ها هست و بعضی شب ها نیست. وقتی هم شوهره رو می بینن متوجه ماجرای پیرمرد پولدار و دختر پول دوست می شن. این قرارداد خونه اگر به یک سال بکشه، مطمئنا دیگه تمدید نمی شه. اگر همسایه ها بفهمن چه شیادی اومده همسایه شون شده، شوهرهاشون رو تو هفت تا سوراخ قایم می کنن که با حسنا چشم تو چشم نشه.
حسنا به خودت افتخار کن! شرم آوره واقعا!
قربانت قور قوری جان.
فری جان به نظر منم حسنا شبیه ملودی می نویسه البته بجر اسمایلی هاش. ولی ملودی بعد غیبت صغری اش برگشت هنوزم می نویسه یا در واقع می بافه و خواننده هاشم داره. دید طلاق مد شده طلاق گرفت. دید ازدواج مد شده شد دوباره عروس شد.دید حاملگی مد شده بازم زایید والی اخر...
بانو و بچه ها یه سوال
من از وقتی اینجا رو خوندم به نوشته های حسنا شک کردم و الان که کاملن حرفاش غیر منطقیه..
یه سوال:
این ملودی بود که مینوشت یهو غیب شد...ایا این حسنا همون نیست؟
ادبیات نوشتاریشون شبیه همه..
والله به خدا من دیگه به هیچ وبلاگی نمیتونم اعتماد کنم
ممنون لالا
خیلی خوب پست حسنا در مورد کارخونه یادت مونده بود و خیلی هم خوب استدلال کردی. احسنت به این حافظه.
والا تا جایی که من دیدم دست مردم (ممنون می شم دوستان کارخونه دار تایید کنند) کارخونه دارها، تولیدی ها و... خصوصا از نوع گردن کلفت خودشون قسمت ترابری دارند و برای اسباب کشی هم از همونا و کارگرها که آشنا و معتمدشون هستند استفاده می کنند. حسنا که می گه شوهره بردتش کارخونه و همه کارگرها و واحدها دیدنش دیگه پس موضوع مخفی بودن نبوده چرا شوهره ماشین جدا گرفته، کارگرها هم جدا گرفته؟ مگه خودشون ندارن؟ چرا شوهره یکیو از زیردستاش نمی فرسته کمک حسنا مریم جون و دخترخاله مجبور به یاری می شن؟
اونجا که همسر بداخلاقی کرده که چرا تو خونه مردم هستیم حسنا بهش گفته برو از خانم اولی بپرس. یادش رفته بگه برو از بابا بپرس. به هر حال حسنا خونه رو به خاطر دل بابا زد به نام خانم اول.
یک سوال دیگه دارم. چرا دلیل ازدواجت رو با مردک باید تو ایمیل ها جواب بدی؟؟؟مگه چیز پنهانی داری؟؟؟دلیل این رفتارت چیه حسنا جووووووونننننن
راستی حسنا جوووووووننننن تو که خودت گفته بودی همه فهمیدن که همسر تورو دوست داره. (ببینید چه اشغالی بوده این زندگی که همه میدونستن این خانوم برا تامین ٦وارد این زندگی شده و را همه جالب بوده که چه جوری یک مرد بتونه یک دختر تن فروش رو دوست داشته باشه. )پس خانوم اولی هم میدونسته. اونوقت خانوم اولی با خودش فکر نکرده که وقتی خونه رو ازت بگیره مردک دوباره برات خونه میخره؟؟میشه جواب بدی؟؟؟
بچه ها تا حالا اگه مردک میرفته پیش خانوم اولی به لطف حسنا بوده. لامصب عجب سرویسی میده که مردک هرزه همینجوری دنبالش راه افتاده و اب از لب و لوچش اویزونه. راستی بابای فرهیخته حسنا خبری ازش نیست. من جدا برام جای سواله که باباش به همکاراش گفته دخترم رفته زن دوم شده برا تامین٦؟؟؟؟؟عجب مرد بزرگیه.
اگر جوابش را فهمیدی به ما هم خبر بده.
سلام .
من نمی دونم این چه حرفیه که حسنا در جواب خوانندهاش که میگن طلاق بگیر میزنه ... دنیا بعد از طلاق برام گل وبلبل نیست؟ مگر قراره چطور باشه ؟ بخصوص برای تویی که شاغلی ( اگه باشی ) خونه داری ( اگه داشته باشی ) ماشین داری و....و... مگه اینهمه زن مطلقه تو در وهمسایه و اداره چی به سرشون اومده . بذار اونایی غصه بخورن که بعد از طلاق نون ندارن بخورن که مجبورن برای سیر موندن شکمشون برن سر یک زندگی دیگه خراب بشن ....
نه تو که اینقده خانواده دار و چشم ودل سیر و همه چی تمومی ...
مگه خودمون اینهمه همکار خانم مطلقه با شخصیت که دارن با درآمد و تحصیلاتشون کیف زندگی رو میکنن نمی بینیم . والا یه جوری داره یک عقیده کلیشه ای رو نشخوار میکنه در جواب خواننده ها که انگار اگه آدم طلاق بگیره جذام میگیره که ناچاره خفت وخواری رو تحمل کنه و طلاق نگیره از مردی خائن . من معتقدم هیچ زن مطلقه ای هتک حرمت نمی شه تا زمانی که اول خودش احترام خودشو نگه داره ....
حالا اگر همین حسنا یه جایی حرف از حق وحقوق خانوما باشه مطمئن باشین گریبان می دره که ال وبل و ..آزادی خانوما و بریم مجلس لایحه بدیم قانون چندهمسری لغو شه واینا ... اما خودشش... یک زن ضعیف وناچاره که مجبوووووووووووووووووره بخاطر اجتماع خیلییی بدددددد بعد از طلاق یک زندگی عاریه ای داشته باشه ... یک بام و هزار هوا ؟؟؟؟؟ بخدا اونقدر تناقض در عقاید و رفتارش هست که من در عجبم چطور رفتارش رو مدیریت میکنه .
با خودش چند چنده ؟؟؟ نه واقعا ؟؟؟؟
از خودش خسته نمیشه ؟ بخدا من اگه با خودم روراست نباشم شب خوابم نمیبره .
راستی اینم روش خوبی هست که داستانو بذاری تو وبلاگت و بعد از اینکه اینجا هم قرار گرفت برش داری کامنت های اینور رو بخونی زودی بری مشکل رو رفع کنی و بعد دوباره بزاریش و بگی ویرایشش کردم
حسنا جان ممنون از پستت که سعی کردی خیلی ریز به مسائل اشاره کنی
سری بعد تمیز تر کار کن
بازم ممنون
الان شروع کرده تو پستهاش به نشون دادنه ذات کثیفش در مقابل خانوم خانوما....دو روز دیگه مقابل بهار هم قد علم میکنه...حالا ببینین کی گفتم
هنوز از خونه و صاحب خونه و همسایه ها تعریف نکردم
فکر نمی کنی فروختن ماشین و جریاناتی که این وسط قورت دادی از همسایه مهم تر از باشه؟
در مورد همسایه ها هر داستانی می شه سر هم کرد. اما در مورد فروختن ماشین باز کلی سوتی می دی و دستت رو می شه. بهتره ننویسی
ولی حالا که دوست داری خونه باشیم باشه فرق نداره تعطیلات بعدی میریم نیشخند.
امیدی به بازگشت همسر نداشته باشید. در بست تحویل گرفته شد. فقط کاش حسنا دیگه پریود نشه که همسر ولش کنه بره.
دائم می خونمتون هر چند کامنت نذارم
دارمتون
دمتون گرم
والله ما که ندیدیم زن دوم صیغه ای را ببرن دید و بازدید عید
همسر هم چقدر با حوصله و مهربونه که میاد اسباب کشی زن دومش خیلی شیک کمکش میکنه ای ول
کاملا باورم شد
تازه دقت کنید که کارگرلیوان ها را میاورد بغل دست حسنا خم میشد میگفت بفرمایید سرورم
حسنی هم فقط چند سانتیمتر لیوان را جابجا می کرد و میچید
خخخخخخ
زیاد سریال می بینی حسنا
بعدش هم دم خانم أولی گرم که حسنا مثل سک ازش میترسه اینجا که بابات نگفته بود خونه رو تمیز کن بعد تحویل بده چرا باز مثل بدبختای همیشه کلفت و نوکر سریع برای خانوم خانوما ...... این زر میزنه أزین دختر کثیفای گشاد حال به هم زنه از ترس ابروش و خخجالتش گفته کارگر بیاد بلکه یه کم به پای تمیزی خونه و زندگی خانوم أولی برسه ....
پول داخل پاکت رو شمردده...یا مرده بهش گفته که دو برابر گذاشته. خخخ
حواستون هست گفتیم باز حسنا می خواد بره سفر. برنامه عوض شد موندن خونه خخخ
بد دروغ تا چه حد آخه ؟؟؟؟؟ اون وسط پاکت برای پول کارگر رو داشتین ؟؟؟؟ تو این هیر و ویری پاکت و دیسیپلین برخورد أینا رو با کارگر داشتین ؟
چقدر این حسنا بدبخت و ندید بدیده که دو تا لوستری که صاحب خونه دیده به دردش نمی خوره و دیگه کهنه شده ارزش بردن نداشته میگه خیلی هم شیکه .... الان میاد میگه صاحبخونه داشت می رفت خارج از کشور .... بعدش خاک بر سر أحمق اگه یه خونه نوسا ز میگرفت دیگه چی کار میکرد؟؟؟؟ این خونه میخواست بیاد نظافتی نداشت أما اون خونه با اینکه حسنا ماگ نسکافشو هفته ای ٦ روز می خورد و این خونه همیشه برق میزد ٢ تا کارگر برای نظافت أسباب کشی لازم داشت؟؟؟؟
بچه ها مگر حسنا حامله است . بانو جواب کامنت را نوشته حسنا می خواهد یک همبازی که پسر کاکل به سر است برای بچه من به دنیا بیاورد.
این حسنا خودش کم بود یکی دیگر را هم می خواهد آویزان این دعوا ودرگیری ها بکند
آیناز عزیز به جان نفس و سیما جون من هم باهات موافقم بیچاره هر چی بیشتر زور می زنه پستش رو شسته رفته بنویسه بیشتر گند می زنه.
اینجا چه خبر است یک هفته اینجا سر نزنی کلا از گروه عقب ماندی برم ببینم کامنتم را تو پست قبلی پیدا می کنم
ساره جان آن هم احتمالا گفته بیا بغلم
داشته باشید حسنا هنوز از "مرد "صاحبخونه و "مرد "همسایه چیزی ننوشته.
حسنا صورتت را زخمی نکن معلوم هست پدر شوهر و مادر شوهر عروسشان را دوست دارند ولی از تویی که برای امر سرویس و دریافت مزدت این جوری بی حیا و وقیح جول پلاست را رو زندگی پسرشان پهن کردی اوغشون بگیرد
ساره جان
به جان حسنا ومامی امیرحسین
تمام حرفهای حسنا دروغه
زنیکه یه عقده ای
ببینین چطوری داره عقده های درونیشو مینویسه
دیگه زده به سیم اخر دیگه دروغ و راست وقاطی کرده
میدونه خواننده هاش هم خنگن چیزی نمیفهمن
واسی همین میدونه اگه یکی شون هم سوالی بپرسه یه بغلماچ بهش میده ویه جواب بی سروته خواننده ش هم کلی ذوق میکنه
باورمیکنین انقدر این خواننده هاش مغزفندقی هستن که وقتی حسنا میره تووبلاگ یکی ازاینا
کلی ذوق میکنن که حسنا اومده وبلاگشون
کلی ازش تشکر میکنن
حسنا پول ارزشش رو داره ؟
این روزگار دست وفا و مهر نداره ، به خاک سیاه می اندازتت
به خودت بیا عزیز
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
چطوذی تونسته 1 روزه خونه خیلی خیلی بزرگ رو بچینه؟مگه میشه>
که حواست باشه بهار تو هیچ ماجرایی مقصر نیست. گفت میدونم حواسم به بهار هست
دارین بچه ها اینجا رو خونده گفتین چرا حالا با بهار قهره اومده جوابشو اینجوری جمله سازی کردههه
آیناز جون بانو تو پست قبل گفت با پدر خودش قهره رفته دست بوس پدر زنش. حسنا اینجا رو خوند فهمید ضایع است دیگه ی همچین چیزی .تو این پست اینجوری توضیح داد. یادمه تو پست قبلی گفته شد مادر شوهر پدرشوهر دیگه ارتباطشون رو کات کردن با حسنا تو این پست اومد گفت با مردک رفته خونه پدر و مادر مردک اون هم علارغم میل باطنیش اون هم دقیقا روز بعد اثاث کشی.
"که حواست باشه بهار تو هیچ ماجرایی مقصر نیست. گفت میدونم حواسم به بهار هست ابرو"
جسنا به جان تو ونفس ومامان امیر علی این زن شوهر زندگیشان به قول خودت هیچ مشکلی نداشته است و اصلا این که مال به نام کی باشد بینشان نبوده است از وقتی تو برای امر خدمات رسانی آمدی و شروع کردی به چنگ انداختن برای خانه و ماشین مسافرت .. دعو این خانواده شروع است. ببین بیا گورت گم کن برو که همسرت هر شب بره بالای سر دخترش باشد.
تو این دور زمانه این دختر پدرش شب تو خانه نیست که بداند کی میرود کی می آید دوستاش کی هستند. اگر به مقصر نبودن بهار اعتقاد داری شرت را کم کن بلکه این دختر جوان تو اوج نیازش به جنس مخالف حضور پدر را تو زندگیش مثل همه بچه های نرمال داشته باشد
بچه ها احتمالا همسر کامیونداره همون کامیونو اورده دو نفرو هم از تو خیابون صدا کرده اورده
اینطوری میشه توجیه کرد چرا حمل بار بهشون کارگر نداد
مگه مردک باپدرش قهر تشریف نداشت ؟
حسنا جان روشنامان کن که چطور شده یهو شد که تصمیم گرفت با پدرش حرف بزنه ؟
مگه منافعش درخطره ؟
مگه به پدرش نیازداره؟
مگه نمیگی قهر بود؟مگه نمیگی نیاز مالی نداره همسرت پول داره پس چه دلیلی داره انقدرزود بخواد باپدرش آشتی کنه اونم بدون دعوت
بدون دعوت تو رو برداره بره اونجا؟
اگه دروغ میگی حداقل یکم تو نوشته های قبلیت دقت کن
تو جواب کامنت هایی که به دوستهای خنگ ترازخودت میدی دقت کن
"رختخوابها رو تو کمد جابجا کردم بقیه رو گذاشتم بمونه "
مگر طایفه حسنا چند نفر است که رختخوابهایی که برای اقامت آنها در تهران تهیه کرده است تو یک کمد جا نمی شود؟
مامانش نیومد؟
-----------
دیدین چطور جواب پدرشوهرو داد؟مرد بیچاره دیگه ادامه نداد
--------------
ولی چه جالب همه همونی شد که گفتیم
خانم اولی بده شد و حسنا خوبه
". همسر گفت که حاضر بشم بریم خونه مامان باباش ."
فرق زن اول را با زنی که برای خدمات جنسی استخدام شده است می بیند.
زن اول روز عید دعوت می شود اما آدمی که برای سرویس استخدام شده است به عنوان ابزاری برای قدرتنمایی مردک ه ر زه به جایی که اصلا حسنا را آدم حساب نمی کنند خر کش می شود.
نه اینکه مردک عاشق حسنا باشد بلکه می خواهد بوسیله حسنا با زن اول کل کل کند.
اما خواب دیده خوش باشد کسی وجود یا عدم وجود فاعل سرویس دهنده بیشتر از همان امری که براش استخدام شده است حساب نمی کند.
حسنا جونم (بغل ماچ) اخه مگه مجبوری انقدر دروغ بگی ؟ حداقل از 2 3 تا دوست با تجربه ات بپرس بعد بنویس
بابا حداقل یکم طولش می دادی ، جدا تهران زندگی می کنی ؟ جدا دانشگاه رفتی ؟ جدا این ازدواج دومته ؟ جدا این چهارمین خونته ؟ حسنا تو جدا 32 سالته ؟
ی هفته ای خونه پیدا می کنه دقت کنید دقیقا همون خونه ای که باب میلش هست همون ی هفته ماشین رو هم می فروشه. ی روزه که چه عرض کنم کمتر از ی نصف روز خونه رو روبراه می کنه و دقیقا همون جور که مطابق میلش هم هست چیده می شه.آخه چطوری می شه همون روز اثاث کشی کرد همون روز همه چی رو چید و فرداش رفت مهمونی. ؟
یخچال هم که سوخت.
دهاتی هنوز طرز استفاده از یخچال نمی داند
اه اه اینها چی نوشتی حسنا اسباب جمع کردیم پهن کردیم بدون اینکه خانه را جارو و تی بکشی. اسباب کشی هم بلد نیستی
مگر مجبوری وقتی کل بار زندگیت یک وانت هست دروغهایی به این شاخداری بنویسی.
بدبخت گدا گشنه سر ته همه حرفهاش به این می رسد اینقدر پول داد پول دادم پول گرفتم ...
خیلی وقیحه. الان شوهر داره براش هلاک میشه. حسنا هم قند تو دلش اب میشه. همه از این زنیکه بدشون میاد. از مادر شوهر و خواهر شوهر بگیر تا...... تازه به شوهرش میگه بگم بهار تو این ماجرا گناهی نداره. داره از اندرون میسوزه که خونه رو پس داده. با اون باباش
حسنا خونه قبلی چقدر بودکه واست بزرگ به نظر میومد که مادردمون میگرفت
اینی که الان داری تعریف میکنی یا یک خوابه است نهایتش دوخوابه باشه
نهایتش یه خونه 80یا 90متری باشه
تو به این میگی بزرگ؟
به جان نفس
تو تاحالا خونه ی بزرگ ندیدی
بانو جون من بعد از این که این جا رو دیدم رفتم وبلاگ حسنا و خبری از پست جدید نبود. فکر کردم نوشته ی خودته. مخصوصا که تهش نوشتی این برگ را در پیشواز یادداشت جدید حسنا نوشتم. ولی الان که دوباره رفتم این پست اون جا بود.
از عجایب اینترنت!
خواهش میکنم بانو جان
این مردک یه هفت خطی ازهمه چیز خبرداشت وداره
چه دلیلی داره مدارک خانوم خانوما توخونه حسنا باشه و
مردک هر.ز.ه خبرنداشته باشه؟آیا؟
اینها همش نقشه ی خودشه حسنا بازم توهم زد
که مردک به ظاهر همسرش پیشش موند
حسنا خیلی بدبختی که داری بازم حسرتهای درونیت ومی نویسی
اونم با ذات کثیفت (اوغ)
"مادر شوهر سه شنبه به همسر زنگ زده بود و گفته بود چهارشنبه ناهار بره اونجا و به خانوم اولی و بهار هم گفته بوده بیان . همسر قبول نکرده بود . من هم خبر نداشتم . اومده بود خونه میدیدم تلفن کاریها شروع شده حرف نزدم . نگو مادر شوهر و خواهر شوهر مشغول بودند"
آخه آدم اینقدر نادون خوب معلومه که پدرشوهر و مادرشوهر تمام تلاششون رو می کنن که مردک رو به زندگی اصلیش برگردونن الان یعنی چی که مشغول بودن. ؟معلومه که مشغول بودن و هستن. نکنه حسنا فکر می کنی خانواده مردک اجازه می دن میونه خانم اولی و مردک به خاطر تو (که ارزشت به اندازه اون سرویسی هست که داری ارائه می کنی) همیشه شکر آب بمونه. تو چقدر مغز فندقی هستی که فکر می کنی مردک به خاطر تو دور اون زن و بچه رو خط می کشه. اگه حتی راست گفته باشی که مردک الان پیش تو هست پیشنهاد می کنم از این توفیق اجباری که دست داده نهایت استفاده رو بکن چون زیاد طول نمی کشه.
حسادت هم حد و حدودی داره
مدارک دستش بود میخاست بره وام ازدواج بگیره
میشه لطفا بار کنین؟
من ازهمین الان میگم یخچاله سوخت
مگه میشه همون لحظه زدبه برق؟
حسنابقول بچه هاداری ذات کثیفت ونشون میدی
الان دونه دونه کامنت گذارهاش میان میگن خوب کردی هرعملی یه عکس والعملی داره
بذار خانوم اولی بفهمه باتو چیکارکرد
زنیکه هر.ز.ه
بچه ها کسی فهمید چرا مدارک خانم اولی خونه حسنا بود و نیازی نبود ازش بگیره؟
اصل مدارک شخصی یک نفر تو خونه هووش بود؟؟؟
چرا توی پست 137 نوشته که مدارکش پیش من بود و لازم نبود بهش بگم ؟
ببخشید اینجا نوشتم آیناز جان.
یهو یادم افتاد
ببخشید اصلاح می کنم: همونی که مثل همه زن های دوم وبلاگ نویس دیگه ذاتش کثیف و پست هست.
بانو من ملتفت نشدم...این که عینه پست حسناس
این پست دو مرحله بود. عصر که شما نبودی اون قسمتش را نوشته بودم. انگار سوتفاهم شده.
به جان مامی امیر حسین
دارم میگم
ای خدا هرخطش کلی دروغ بود
این بشرتاحالا اسباب کشی نکرد
اخه زنی احمق ادم خونه ی خالی که ازش رفته تمیز میکنه
ولی خونه ی که جدید میخواد بره بشینه تمیزنمکنه
بچه ها چی و بانونوشته منظورتون چی ؟
پرده ها را که کس دیگه تو خونه بوده هنوز نگه داشته، نداده بشورن !!
پرده ها را باید می دادی خشکشویی. اما از اونجایی که بلد نیستی زندگی کنی و برای مهمانی 30 نفره کتلکت سرخ می کنی و کوفته می دی بهشون، اثاث کشی هم بلد نیستی.
به جای این که بنویسی چقد پول به کارگر دخترخاله دادید، باید می گفتی پرده ها را هم داده بودیم خشک شویی و ...
تو هم نهار بخواهی یا نخواهی، کارگر عاشق چشم و ابروی تو نیست. سر ساعت نهارش را می خوره. بیخود از این قسمت داستان فاکتور گرفتی.
نکنه برای کارگر از فارسی غذا سفارش دادی ولی برای خودت یادت رفته که نهار بخوری.
دقیقا.
یه چیزای بی خودی را الکی می نویسه.
پست حسنا که مطابق با سلیقه طرفداراش نوشته شده این خانم اولی هست که نمی ذاره مردک خونه ش بره ولی خدایی حسنا چقدر خوب ذات کثیفش رو نشون داده. گویا دیگه از اینکه تریپ ی آدم دلسوز رو بگیره که مثلا همیشه به فکر آرامش خانم اولی هست و به فکر بهار هست خسته ش کرده بود. از فیلم بازی کردن خسته شده بود. موندم این چه عفریته ای هست به خدا. پر از خشم و کینه از خانم اولی از پدرشوهر و مادرشوهر از خواهر شوهرها چون حامی خانم اولی هستن. از این به بعد حسنا خودش هست که می نویسه. همونی که مثل همه زن های وبلاگ نویس دیگه ذاتش کثیف و پست هست.
این همون حکایت پارسال است. خانم اولی بهش گفته نه خونه من، نه خونه حسنا.
می ری خونه برادرت، تا حسنا را طلاق ندادی برنمی گردی.
وگرنه هفت و نیم شب مردک کجاست که حسنا پست می نویسه؟
روزای کاری و عادی می ره شمال خوشگذرونی و پابوس بابای حسنا. الان هفت و نیم شب رفته دنبال کسب و کار؟
بانو نکن این کارها را مثل خودش نوشتی. صبر کن نکند نسخه درفت را گرفتی
اقای همکار رفع و رجوعش کرد ولی من هنوز هم که هنوزه تو دلم مونده و اعصابم خورد شدهآخ . از این که آدمی که هیچوقت نتونسته بود ایرادی از من بگیره اونطوری فاتحانه یک قضیه بیخود رو بزرگ کنه .
اگه بیخود بود پس چرا انقدر ناراحتی ؟ چرا اقای همکار رفع و رجوعش کرد؟
حسنا باز چی شده که اقای همکار مکان جور کن ، جمع و جورت کرده ؟
راستی حسنا مسافرتت چی شد ؟
وااااااااااا
مگه حسنا غیر از وبلاگ نوشتن و کامنت جواب دادن کار دیگه ای هم تو اداره می کنه؟
بازرسین از کامنت ها خوششون نیامده؟
خوب بانو شده حسنا ما هم بشیم کامنت گذارای حسنا
مامان خپل مپل:
ایول حسنا میخام حرف بد بزنم حرف بدم نمیاد بغل چاق چاقی
مامان خنگا:
حسناااا خونه نو مبارک
فیلسوف خنگه:
بمیرم تو خیلی صبوری
کودک دهن گشاد:
عاشقتم بغل و بوس و ماچ
"از قول من بهش { خانم اولی }بگید تا دونه دونه حرفهای منو گوش نکنه اوضاع همینه" .
دونه دونه حرفای مردک رو ؟ مطمئنی حسنا جان مردک کوتاه بیا نیست یا خانم اولی؟ این حرف رو می شه دقیقا بگی کی به کی گفته
برای خونه تکونی پدر ادم در می اد
با کارگر ، کمک مامانو ، همسر ، حداقل 1 هفته طول می کشه حسنا چه جوری تو 2 روز خونه رو چینده ؟
مهسا جان یک روزه چید.
رختخوابها مونده بود که فرداش گذاشت. چیزی نمونده بود که
الان میاد از رو دستت کپی میکنه
کامنت زیریه مال منه ، اسممو یادم رفت بنویسم
بانو نکن
قلبم ضعیفه
ولی خدایی قشنگ نوشتیا
ال
والا مهسا جون
ما که برای خونه تکونی کلی صاف میشیم این خیلی قرقیه
خفن ش میدونی کوجاست؟
2 تا کارگر خفن هم رفتن خونه قبلی رو تمیز کنن
تمیز کردن خونه قبلی 2 تا کارگر میخاد؟
میزانسن ها اشتباهه
کات بدین لدفن
پست فقط در مورد تعداد کارگرها بود و پول زیادی که این وسط صرف کارگرها شد.
کارگر دختر خاله هم، این دفعه نامش مختصر شد به کارگر خالی.
بس که دستش انداختید واسه کارگر دختر خاله اش
روز شنبه هم موندم خونه و به کارهام رسیدم . از اون به بعد هم روزهای عادی کارهای خوره ریز خونه هم تموم شده و الان یک خونه جابجا شده و کاملا مرتب و خوشگل شد
همسر هم اون روی خوش اخلاقش حسابی برگشت و بالاخره زبون باز کرد و از خونه تعریف کرد و این که خونه خوبی گرفتم و ناراحت نباشم از این که گفته خونه مردم و گفت اون شب ناراحت بودم . در هر حال گذشت
5 شنبه اسباب کشی کردن ، شنبه هم خونه اماده بوده ، جمعه هم خونه مادر شوهر بودن
بقول دوستان ، همه چی ارومه من چقدر خوشحالم
مادر شوهر سگ حسنا را هم دم خونه اش راه نمی ده.
پرتش کردند بیرون رفت.
این قسمت را چپوند تو داستان که یعنی بعععله !!
همسر برای رفتن به عروسی برم نرم کرد و آخر نرفت خوب نفهمیدی چرا نرفت ؟چون روش نشد که بدون خانم اولی و بهار بره. حسنا جون چرا تو رو نبرد به همکارش معرفی کنه؟ خجالت کشید که تو رو به همکارش معرفی کنه بگه این اون زنم هست که اومده برای خدمات رسانی؟ این مردک که شرمش می شه حتی تو رو به همکارش معرفی کنه من موندم چطوری می خواد تو و بچه ت رو به داماد آیندش معرفی کنه
مردک صبح کله سحر با کله پاچه می اومد خدمت حسنا (البته روزهایی که پریود نبود)
بعدش می رفت سرکار
عصر می رفت بهار را می برد گردش یا می رسوندش کلاس یا ...
دوباره می اومد شیفت عصر کار حسنا
شب هم می رفت خونه خودش پیش زن و بچه اش.
اینقدر در طول روز می دویید که خواننده ها تعجب می کردند یک مرد 50 ساله چطور اینقدر توان داره و دوبار هم در روز خدمت بانو حسنا می رسه !!
حالا می گه حال نداشت بره عروسی.
بگو روش نشد.
بره بگه زن و بچه ام کجان؟
کسی که همکارش را دعوت می کنه عروسی یعنی آشنایی خانوادگی کمی با اون همکار داره. حالا بره بگه زنم کجاست؟ بهار کجاست؟
تو به این خوشگلی جوونی بزرگواری را چطور نبرد نشون بده؟
همسر گفت مامان نمیخوام راجع به این موضوع حرفی زده بشه . اگردلتون میخواد من همه حرفهایی که همینجا جلوی شما به خانوم اولی گفتم دوباره بگم . تا حالا به حسنا نگفتم شما میخواین بدونه بگم . خانوم اولی خودش خواست خودش شروع کرد ، خودش هم باید تمومش کنه.
بچه ها منظور همسر چی بوده ؟ یعنی چی به حسنا نگفتم ؟ چه حرفهایی؟
پرت و پلاهای ذهن بیمار حسنا.
اگر می تونست چیزی بهش بگه که همون اول بهش می گفت حسنا را از این خونه بیرون نکن. گناه داره.
چرا اون موقع به حسنا می گفت به تو ربطی نداره و حرف نزن و دخالت نکن و من زورم به خانم اولی نمی رسه و خفه شو برو تو لابی تا باهاش حرف بزنم و ....
حالا از بس خواننده ها گفتن این خیلی داره تو را تحقیر می کنه و این زندگی گند چیه تو داری، یه سری پرت و پلا سر هم کرد که بگه
چه خوب شد خوشمون شد
مردک مال خودمون شد
خونه مادرشوهر نرفته
حسنا را راه نمی دن خونشون. از زورش نوشته که رفتم اونجا.
توجه داشته باشید همسر دو برابر، تاکید می کنم، دو برابر اون پولی که قرار بود را به کارگر دختر خاله داد
حواستون هست چقدر به مسائل مالی اشاره می کنه؟
شرکتهایی که برای اسباب کشی هستند، خودشون کارگر دارند و لازم نیست شما دو تا کارگر مرد بیاری برای وسایل سنگین.
خودشون می آرن تو خونه می ذارن سرجای مورد نظر.
جاهاشون هم که معلومه. قرار نیست لباسشویی بره تو پذیرایی و نهار خوری بره تو حموم.
کارگر مرد اضافی لازم نبود
دو برابر شبنم جان. دردت اومده ؟؟
اتفاقا همینطوره.
اونها کارگر اسباب کشی می فرستند و وسایل سنگین را خودشون راحت جابه جا می کنند. کارشون هم همینه و بیمه هم دارند که اگر وسیله ای آسیب دید جبران کنند.
من هم تو اون فاصله ناهار درست کردم و رختخوابها رو تو کمد جابجا کردم بقیه رو گذاشتم بمونه
حسنا کلی رختخواب هم داره
برای قوم عجوج و مجوج.
خونه حسنا هتل مازندران است. هر کس از فامیلشون می خواد صفا کنه می آد تهران خونه حسنا.
حسنا با بی ار تی اومده خونه
یه روز درمیونه.
یه روز بی آر تی
یه روز استون مارتین
مگه قرار نبود همسر بره جلو اداره حسنا را برداره، حسنا شوهرش را نشون بده؟
مگه الان دو تایی یک ماشین ندارند؟
ساعت هفت و نیم شب همسر کجاست که حسنا نشسته پست می نویسه؟
خونه برادرشوهر
تو جواب یکی از کامنت ها نوشته بود وقتی ماشین نداشته باشم با بی آر تی می رم خونه.
موندم این همه ثروت و بی آر تی سوار شدن؟
. رفتم دوش گرفتم اومدم دیدم همسر چایی تازه دم درست کرده
حموم رو شماها نمی شورید ؟ به هر حال همه یه دور می شورن و بعد وسایل مورد نیاز رو توش قرار می دن ؟ تو اون هیرو ویری حوله هارو هم چیندی ؟
دستشویی رو چی ؟
موندم یه روزه چطور این همه کار کردند؟
جمع کردن آشپزخونه با مدیریت مامان و دو کارگر یک روز طول کشید. فرداش هم قرار شد برای کمدها بیان.
تازه اون موقع خیلی کارها نبود.
جمع کردن هم از چیدن آسونتره.
چون موقع چیدن همه اش جابه جا می کنی، فکر جدید به ذهنت می رسه.
گاهی یه چیزی را جایی می ذاری، برای بقیه جا نیست، دوباره عوض می کنی.
کلا چیدن بیشتر زمان می بره.
باز این حسنا چاخان کرد
یخچال رو وقتی جابه جا میکنن حداقل چند ساعت باید به برق وصل نکرد
و ثابت نگه داشت.اونوقت شما چه جوری تا یخچال رسیده زدیش به پریز!!!!
به قول بچه ها انگار اصلانمیدونی اساس کشی چی هست
یخچال ما خاصه. اگه بگم دردت می آد.
در کل کارها انجام شد . بقیه کمدها موند که هر کدوم وسایلش تو همون اتاق بود فقط مونده بود چیده شدنش
بچه ها خونه دو خوابه هست
مهسا جون دو خوابه کجاست؟
یک خوابه هم به زور بتونه بگیره.
تازه خونه قبلی که متراژش را نگفت که ما دردمون نیاد! این قرار بود از اون هم بزرگتر باشه که دیگه واقعا دردش از توان ما خارجه.
ولی یک خوابه است. شایدم سوئیت.
کسی که قرار نیست بیاد. همون کنار اتاق می خوابیم دیگه
حسنا وارد میشود
افسانه سه برادر که نتونست خوب کامنت جمع کنه. مقبول خواننده های فارسی وان نبود. زیاد به دل ننشست.
این دفعه یه خورده از هنر اسباب کشی اش گفت حال کنند !
بچه ها خونه حسنا 1 خوابه است ، چون گفته "بعد از مرتب شدن اتاق خودمون و آشپزخونه ، سه تایی شروع کردیم به چیدن هال و پذیرایی . این کار هم واقعا خسته کننده بود ولی همه چیز مرتب و تر تمیز شد"
گاز و ماشین لباس شویی رو وصل نکردن ؟
ماشین ظرفشویی رو چهطور ؟
می دونی برای یخچال فقط کافیه دوشاخه رو به پریز برق بزنی ؟
خیلی اصرار داره بگه بشقاب ها را خوب توی کارتون چیده بودند و اسمشون را روش نوشته بودند که اشتباه نشه !!
فردا باز این مامانهای نی نی سایت می خوان بگن وااااای حسنا !! تو آخر خونه داری هستی. وسایلت را چیدی توی کارتون واسباب کشی کردی؟ یه جوری می گن آدم فکر می کنه اینها وسایلشون را فله ای می ریزن پشت کامیون و برو که رفتی
پارسال می گفت من روی بسته های فریزی ام می نویسم توش چیه. یک خانمی کامنت گذاشته بود که واااااااای چه جالب!! می شه بیشتر توضیح بدی؟؟
من هر چی فکر کردم نفهمیدم جالبیش چیه! مگه بقیه مواد غذاییشون را فله ای می ریزن تو فریزر؟
همه می ذارن تو کیسه فریزر و روش برچسب می زنند.
کلا یه خواننده هایی داره
اشپزخونه که از همه جا بدتره
چیندن اشپزخونه واقعا سخته
خیلی جالب سریع یخچال فریزرو وصل کردی ، غذا اینا خراب نشه ؟
مواد فریزرت اب نشه ؟
مگه اسباب کشیت چه قدر طول کشیده که هنوز اینا اب نشده ؟
بعد خیلی جالب وسایل داخل یخچال و فریزر رو جایی نبردی که تو اسباب کشی با خودت منتقل کردی ؟
نمی دونی مواد داخل یخچال رو برای اسباب کشی خالی می کنن ؟
بعد انقدر سریع همه کابینت هارو چیندی ؟
جمع کردن آشپزخونه اون موقع که مامانش بود، با دو تا کارگر یه روز طول کشید. تازه اون روز مثلا یخچال اصلا دست نخورده. چون هنوز می خواستند استفاده کنند.
اما چیدن که هم سخت تر هست و هم شامل همه چیز می شه، با یک کارگر یک روزه تمام شد!!
تازه یخچال قبل از چیدن باید تمیز بشه، چند ساعت صبر کنند و ...
مامانه سه هفته اومده بود برای اسباب کشی کمک کنه، اینا یک روزه همه را چیدند!!
حسنا ضایع فهمیه رحیمی می نویسی.
یک ذره خودت را up to date کن این جور داستان نویسی 20 سال از مد افتاده است
یه چیزی بگم ، خونه ی ما انقدر بزرگ نیست ، 90 متره ، ولی موقع اسباب کشی انقدر سریع چینده نشد ، چه جوری انقدر سریع خونه رو جمع کردید؟ والا خود اسباب کشی تقریبا یه صبح تا عصر زمان می بره ، بعدم ادم انقدر خسته است که نمی تونه همون روز وسایل رو باز کنه و بچینه
شایدم خیلی هول هولکی چینده !!
احساسم می گه حسنا تا حالا اسباب کشی نکرده!
چه همسر با حوصله ای داری حسنا ، دونه دونه وسایلو باز می کنه تمیز می چینه تو کشو ها
احساس نمی کنی چیندن وسایل تو کشو ها اخرین کاره؟
اول باید زمین کامل تمیز باشه
بعد وسایل بزرگ رو بیارید
که کلی زمان می گیره
تخت باز کردن
میز ارایش بیاد
کمدت بیاد
کتابخونه بیاد
بعد اینا رو بر اساس دکوراسیونی که می خوای بچینی
زمین رو دوباره طی (تی) بکشی
بعد یه دور جارو بکشی
اشغالی چیزی نمونه
در اخر می ای وسایل ریز رو می چینی
مامانم هنوز هستماچ . دیروز کارگر دختر خاله ام و یک کارگر که مریم جون فرستاد اومده بودند و مامان بالا سرشون بود اشپزخونه و وسایل دکوری رو جمع کردند و بسته بندی شد .فقط یک سری وسایل دم دستی گذاشتند . دیشب با این که حال نداشتم خودم یک سری از وسایل کمدم رو که دوست نداشتم اونها جمع کنند ، جمع کردم اوه. امروز هم هستند تا بقیه کمدها جمع بشه .
برای جمع کردن آشپزخانه مامان و دو کارگر یک روز کار کردند و روز بعد هم آمدند که کمدها را جمع کنند.
تازه این فقط جمع کردن خرده ریزها بود. چیدن که بیشتر هم وقت می بره، با یک کارگر برای چیدن ( اون دو تا مرد گنده واسه وسایل سنگین بودند ربطی به چیدن بشقابهای کابینت نداره ) یه روزه همه چیز تمام شذ !!
همسر الان با زنش دعوا دارد حسنا وقت نمی کند کامنت جواب دهد اما سه شب اول هفته کامنتها تا دیر وقت تایید می شد.
خوب حسنا از بس بهت گفتیم همسر 3 شب اول هفته خودش را خفه میکند 4 شب می رود تو ترک این جوری جواب دادی.
همه اینها را که نوشتی ما تو کامنتهای قبلی نوشته بودیم.
جرف جدیدی چیزی
پدر شوهر گفت من اوندفه طرفداری خانوم اولی رو نکردم
بلکه
همیشه طرفداری خانوم اولی را کردم
.
.
رفتیم قورمه سبزی را بخوریم حروم نشود مثه کالباس خورون اونوقتا ...تا خرخره خوردم حروم نشه ...زنیکه گشنه گدا
اگر مشکل از خانم اولی بود
و اگر سالها بود که نیاز جنسی پسرشون تامین نشده بود
چرا از اول مایل به دیدن حسنا نبودند؟
چرا دو سال حتی تلفنی هم باهاش حرف نزدند؟
وقتی اومدند خونه اش، تنها حرفشون این بود که بروووووووووووووو
خونه پدرشوهر هم نرفته. راهش نمی دن.
تمام شد. اونها اعلام کردند حسنا بی حسنا.
گفتم بهار تقصیری نداره.....حواست باشه
گریه کنین مسلمونا.....گریه کار ثوابه
دایه مهربون تر از مادر
یکی لطفا از حسنا بپرسه
چرا بقیه آرشیوش را مخفی نمی کنه؟
فامیلها فقط قسمت اول را بخونند حسنا را شناسایی می کنند؟
از تابستون به بعد دیگه شناساییشون کار نمی کنه و آرشیو موردی نداره؟
ای میلت را بده تا به آدرس ایمیلت بفرستم
الهه خانم اشاره به جایی کردن به ترانه حمید طالب زاده در شرح حال حسنا . دوست دارم ادامه یادداشت پیشواز خوشبختی حسنا متن کامل ترانه رو بذارم که رمانتیک تر بشه.
از قول حسنا تقدیم به مردک :
همه چی آرومه تو به من دل بستی
این چقد خوبه که تو کنارم هستی
همه چی آرومه غصه ها خوابیدن
شک نداری دیگه ،تو به احساس من
همه چی آرومه من چقد خوشحالم
پیشم هستی حالا به خودم می بالم
تو به من دل بستی از چشات معلومه
من چقد خوشبختم همه چی آرومه
تشته ی چشماتم منو سیرابم کن
منو با لالایی دوباره خوابم کن
بگو این آرامش تا ابد پابرجاست
حالا که برق عشق تو نگاهت پیداست
همه چی آرومه من چقدر خوشحالم
پیشم هستی حالا به خودم می بالم
تو به من دل بستی از چشات معلومه
من چقدر خوشبختم همه چی آرومه
این پری دریایی لاغر مردنی اینجا چی کار می کند.
بانو عکس اختاپوس را می گذاشتید که هم شبیه هیکل حسناست هم رفتارش با رفتار حسنا مو نمی زند
نسیم جان،
ممنون برای لینک اختاپوسها. خیلی بامزه بودند
پست بعدی حسنا:
-همه چی ارومه .من چقد خوشحالم
-همسر محل به خانوم اول نمیذاره و اون هی ناراحته و حرص و جوش میخوره و آرامش نداره(با اینکه من خونه رو دادم)
-این چند روز تعطیلی همش با هم بودیم و کلی تو خونه جدید خوش گذشت حتی مسافرت رفتیم(یه میخواهیم بزودی بریم)
-ماشین رو همسر به زورررررررررررر به نامم زذ
-هی هم واسه بچه دار شدن داره اصرار میکنه و من هم خوب دارم بهش فکر میکنم دیگه..
- همه چی آرومه..پیشم هستی به خودم میبالم...
رایحه خوشبختی٥:٢٠ ب.ظ-شنبه، ٢٧ مهر ۱۳٩٢
حستا من یه سوال ازت دارم تو واقعا همسرت رو دوست داری؟ دقیقا چیه همسر رو دوست داری .؟؟؟بعد فکر میکنی این زندگی همونیه که باید باشه ؟؟؟یه خانم برای یه ازدواج معقول و منطقی به تظرت تا چه سنی فرصتهای بهتری داره؟ استثتا ها رو بزار کتارهمسر بچه شو داره زندگی شو داره . پولشم داره .حمایت خانواده شم که هست و حستا هم یه تجربه ی ساله یی اززتدکیش هست دیگه حستا فریب چرب زبونی هاشو نخور . تئ این شرایط اگه چرب زبونی هم نداشته باشه که دیگه به چه دردی میخوره ته این زندگی که تو داری نا کجا اباده ببخشید که اینجوری میگم . هیچ چیز این زندگی که من میبینم سرجاش نیستبه قول بابام خودتو نجات بده از این اوضاعاتقدر مرد تنها و خوب تو این دنیا هست که لازم نباشه همسرت رو با کسی شریک بشیاین جمله رو همیشه یادت باشهمن مثل همیشه تگرانتم
پاسخ:رایجه جون عجب سوالی معلومه که دوستش دارم . اگر دوست نداشتم و تو زندگی ما نفرت بود که اوضاع فرق میکرد و لزومی نداشت ادامه بدم و یا حتی تلاشی برای بهتر شدن اوضاع بکنم . من فکر نمیکنم این زندگی همینی هستکه باید باشه . اصلا اینطور فکر نمیکنم رایحه جون . بارها هم گفتم این زندگی نباید اینطور میشد . نه زندگی من و نه زندگی خانوم اولی . ولی شده . به همه دلایلی که قبلا گفتم .. هیچوقت تایید نکردم که این نوع زندگی خوب هست یا مشکلی نداریم یا باید همینطور باشه ولی هیچوقت هم نمیتونم به راحتی به تموم کردن زندگی ام فکر کنم رایحه جون من فریب چرب زبونی رو نمیخورم .ولی اینطور هم به این قضیه نگاه نمیکنم . هیچوقت به این فکرنکردم که اگر به هر دلیلی دلم نخواست زندگی کنم و اگر به هر دلیلی و به خاطر خودم و فقط خودم خواستم که جدا بشم ، دنیایی پر از زیبایی و همه خوبها پیش روی من هست. سعی میکنم معقولانه تر به این قضیه نگاه کنم و در عین حال هیچوقت هم فرضیه سوختن و ساختن رو ندارم به این دلیل که شاید بعد طلاق مشکلات بیشتر باشه . من اگر هر تصمیمی توی زندگی بگیرم عواقبش رو میپذیرم . ممنون از همه حرفهات میدونم که نگرانم
حسنا بانو - ٢۸/٧/۱۳٩٢ - ۱۱:٤۳ ق.ظپاسخ:امیدوارم به زودی ببینم که در آرامش و شادی باشی
حسنا بانو - ٢۸/٧/۱۳٩٢ - ۱۱:٤٧ ق.ظ
(مغزه حسنا اندازه یه ارزنه)
بغل ماچ اینجا ندارد ازقلم نیفته
لامصب بلاگ اسکای شکلکهاش ضعیفه.
اصلا نمی شه ابراز احساسات کنی.
آغا من هم اینجا پیشواز کامنتها رفتم.
مامان ...
...
پاسخ: ..برای تو هم همیشه شادی و خوشی و خوشبختی باشه
از حسن نظرت ممنونم الهه جون.
برای تو هم شادی و خوشبختی باشه