.

.

.

.

بفرمایید صبحانه، نهار، شام


سلام دوستان 

پستی جهت تنوع به پیشنهاد موفرفری عزیز 

این روزا رسم شده خانوما که غذا درست میکنن اول عکسشو میزارن تو اینستاگرام، بعد اجازه میدن بقیه بخورن



موفرفری عزیز

 سالاد میوه 


بادمجان و فلفل دلمه گریل شده با پستو, پنیر دانمارکی به اضافه SUN DRIED TOMATO با آب گریپ فروت تازه



 شکوفه ی عزیز (لازانیا)



 فاطمه ی عزیز (ژله)



 بانوی عزیز  ( تست هاوایی)

قرارمون با طرز تهیه بود که دوستان چیزی ارسال نکردند، خودم طرز تهیه را بگم که بدقولی نشه.

کمی کره روی نان تست می مالیم، یک ورق ژامبون، یک (حلقه) برش آناناس، یک ورق پنیر

حدود ده دقیقه می ذاریم توی فر 180 c.

من چون ژامبون دوست ندارم نذاشتم. توی سوراخ وسط آناناس هم می تونید کمی مربا یا میوه بذارید.

با میوه های دیگه و با مایونز به جای کره هم می شه آماده کرد. اینم عکس با ژامبونش.

بسی خوشمزه است.




مهصای عزیز ( لازانیا  و پودینگ توت فرنگی)

پودینگ توت فرنگی دکتر اوتکر رو بخرید. بعد پودر رو می ریزید توی ظرف و حدود ۲ لیوانم شیر می ریزید و می ذارید روی گاز و اروم هم می زنید تا یکم غلیظ شه بعد توی ظرفی که می خوایید می تونید بریزید. 
هر چی هم دلتون می خواد میتونید توش بریزید. 



الهه ی عزیز 

رول تخم مرغ + تن ماهی+ فلفل دلمه+ قارچ+نخود فرنگی



نارین عزیز (خوراک بادمجان)

قبل از فر

داخل فر

و خوراک بادمجان ما آماده است !


بادمجون .گوشت چرخ کرده.پیاز .نمک و فلفل و ادویه .قارچ.رب گوجه .ابلیمو ترش.اب.جعفری 
تو بادمجون حفره هایی درست می کنید مثل عکس.ولی تا ته برش نمیدین.به عبارتی بادمجون نصف نمیشه و فقط یه شکاف هایی بینش داره . 
گوشت و پیاز و نمک و فلفل و ادویه رو با هم مخلوط میکنیدو به اندازه شکافا شکل می دین و بین شکافای بادمجون میذارید 
رب گوجه و آبلیمو و آب و نمک و فلفل و ادویه رو به اندازه یه لیوان درست میکنید 
حالا بادمجونا رو تو ظرف می چینید.مخلوط آبلیمو رو کمی روی بادمجون و بیشترشو ته ظرف می ریزید. 
قارچ و جعفری هم روش میذارید 
میذارید داخل فر.به مدت نیم ساعت تا یه ساعت 
بعدم میل میکنید


براونی آسان:

یک و نیم پیمانه (یا یک و یک چهارم) نوتلا

نیم پیمانه آرد

دو تخم مرغ

خوب هم بزنید (دستی) و در یک سینی فر کوچک ( 9*9 ) یا یک قالب مناسب بریزید و یک ربع توی فر 190 سانتی گراد بگذارید. یک ربع هم صبر کنید تا خنک شده و بعد از قالب جدا کنید.



با تشکر از موفرفری، شکوفه، فاطمه، مهصا، الهه و نارین عزیز


نوش جان !


نظرات 221 + ارسال نظر
مارال یکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت 01:19

خورشت ها رو پخت. برنج رو هم ردیف کرد. یه ظرف بزرگ حلوا با هفت مغز درست کرد.
اینا رو شوهر اینک پخته حلوای هفت مغز پخته

گیسو پنج‌شنبه 4 خرداد 1396 ساعت 18:57

موفرفری خیلی باحالی کلی بابت کامنتت راجب جوراب شنای خندیدم. حق باتوىه.

اینک؟ من بهش کامنت میدم تایید نمی کنه. گاهی با خودم فکر می کنم نکنه همون مردک علی اسفندیاریه که براش یه کتاب کامنت میزاشت و ازش حمایت می کرد.
خنگ تر از خودش باز هم خودشه من برا فان و خنده میخونمش. گاهی کامنت گزارهاش در قالب طنز زیر سوالش می برن و او اصلااااااااااا نمی فهمه در کل تعطیله

موفرفری یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 ساعت 14:13

دقیقا همه جا

موفرفری یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 ساعت 14:11

سلام بانو و رفقا

صد رحمت به حسنا!! اینک که اومده تبلیغ متعه و کلاه شرعی فاسدها ولی خنگه. خیلیی سوتی میده و خنده داره؛ عجیب پشت هووشه.
شنای که دیگه دکتری معلوم الحالی داره. گیسو جان این یک جفت جوراب خاص داشت کشت مارا از بس تو قصه هاش بهش نقش داد. با جوراب ساق بلندم و قهوه ام رفتم دم پنجره و دانیال من و جورابم را بغل کرد. حالا فکر کن این یک مدرک داشت چه می کرد، شاید هم داشته باشه ولی کلا چیپه.

حسنا الان کجاست؟ واسه کی دروغ میگهاگر نرفته بود برامون می نوشت چطور هر ماه پول نفقه مردک را میده تا خانم اول گشنه نمونه حالا وسطاش شامی هم می پخت با کیک آجری واسه بهار.

موفرفرییییییی خوبی؟

گیسو سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1396 ساعت 19:04

من یه چیز برام عجیبه .شنای سواد داره ؟ اون وقت کانادا هم زندگی می کنه ؟ از نظر خودش روشنفکر هم هست ؟ بعد پست گذاشته دختر دار شدم و آب دریا خوردم و همه مواردش رو رعایت کردم چشم دخترم آبی شد !!!اون وقت نقش ژن فامیل شوهرش که میگه چشم آبی دارن کشکه این وسط !!!! واقعا عین زنهای بیسواد فکر می کنه . هر دو خط یک بار نوشته چشم دخترم آبیه !واقعا مهمه ؟!حالا که چی مثلا

مانلی جمعه 8 اردیبهشت 1396 ساعت 02:41

بانو بیا کجایی .اینستا سوژه های خوبی داره ها .شنای برگشته وبلاگ .ولی بانو بترکون دیگه نیست .بانو بیا

شنای

خواننده خاموشک دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 12:19

شیدا اومده برای عسل خانمی کامنت گذاشته یه بچه زاییدم و خیلی خوشبختم

آیناز شنبه 28 اسفند 1395 ساعت 06:59

سلام بانو،شرکاخوبین خوشین؟عیدتون پیشاپیش مبارک
اینک اینجا اینک اونجا
اینک باهمسرتوپیاده روی یهوهمسر تواتاق خواب سردرمیاره
اینک خیلی باحالی هروقت میخونمت کلی میخندم
همسرخیالیت من ویاده حسنامیندازه که نذرکرده بود
الان همسرخیالی توهم نذرکرده چراغ خونه ی یه دخترکارمنده وروشن کنه

سلام آینااااااااااز
عید شما هم مبارک

اون که سرخوشه. خیلی بامزه می نویسه

مارال شنبه 14 اسفند 1395 ساعت 18:12

یادمه اون شب پیش خودم گفتم اگه قراره سرم هوو بیاد؛ پس چرا خودم انتخابش نکنم؟

همون شب بهش پیشنهاد همسرمو دادم!

ولی با کمال تعجب گفت اینک جان! خودم رو می شناسم! انقدر حسود هستم که شوهرم رو کامل بخوام نه نصف و نیمه! پس شوهرت رو رد می کنم و اونقدر صبر می کنم تا خواستگار مجرد پیدا کنم...

هنوز حرفاش یادمه..



اخرین پست وبلاگ اینک ..واقعا الان به این نتیجه رسیدم که نویسنده صرفا یه نویسنده است و بس ...تو خودت دنبال هوو بودی ..فقط نوعش برات فرق میکرد

منطقی سه‌شنبه 10 اسفند 1395 ساعت 14:37

تو این مملکت زن برای پیشرفت باید زیرخواب این و اون بشه! رک گفتم صیغه این صیغه اون! الان مصاحبه با گلستان رو دیدم فروغ فرخزاد میدونسته فخری است دوتا بچه است باز رفته زیر طرف خوابیده و داده...دیگه از حسنا بدبخت و بیتا و امثالهم واقعا چه انتظاری داشتی بانو؟

کلمات مناسب تری انتخاب کنید

مو فرفری پنج‌شنبه 5 اسفند 1395 ساعت 09:44 !http://

بیتا از پرده بیرون اومد، کیلاس خانمی نمایان شد، مهره و هیلا هم که نم نم دارند نمایان میشوند و خیلیهای دیگر.
فقط مونده حسنا
استیکر بدون اجازه

دقیقا کجایی ؟

مینو چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت 22:40

سلام بانو جان. چقدر دلم برای تو و شرکا تنگ شده. دلم تنگ شده برای اون روزها که بیشتر از هم خبر داشتیم. چه زود می گذره. الان همه ش دو سال گذشته، اما انگار ده ها سال پیش بوده. چقدر دور..........

بیتاacupofmylifr دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 15:03 https://www.instagram.com/p/BQYb5GSjQmW/

دکتر شیری ام اینقدر ادم گنده ای است بانو که نگو خودش فوق دکترا از انگلیس داره و خیلی پولدار و گنده و تهیه کننده سینما شانس درخونه بیتا رو زد تلفنشم گرفته و......چقدر خوش شانسن البته زنهای اینمدلی همه پیشرفت میکنن خودشو هم وکیل جا زده تو پیجش...یه دیپلمه/

acupofmylife دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 14:53

دکتر شیری بیتا رو دعوت کرده دفترش که باهم کاراگاه بزارن خوب بازم هم یک صیغه ای ول دیگه که با دلبری هاش راه پیشرفت براش باز شد!!!

چه کارگاهی ! چه کشکی

azajoon جمعه 22 بهمن 1395 ساعت 15:30

بانو جان راسته که ازاجون گند خالی بندی هاش دراومده و صفحه اش رو حذف کرده؟ شما خبر داری؟

نمی دونم. من پیجش را دنبال نمی کردم. خصوصی بود
شاید

Azajoon پنج‌شنبه 21 بهمن 1395 ساعت 05:12

ازاجون ادعاهات تموم شد؟؟؟! خالی بندیهات؟!

مو فرفری جمعه 15 بهمن 1395 ساعت 16:15

انگار داستان پری و دارا از منظر دیگره. اینها چرا همیشه یک مرد با اخلاق مهربان و اهل مساوات و حلال و حرام و رهرو کربلا و مشهد وسط داستانشونه.


بانو خودت خوبی؟ سرت خلوت شده یا نه!همه خودشون را هویدا کردند چرا رو نمی نمایی؟

سلام موفرفری. یه استیکر تو تلگرام هست دختره موفرفری نارنجی داره ... همش یاد شما می افتم
کی کجا رونمایی کرده؟ من چطوری باید رونمایی کنم؟

گویا شرط لازم برای چند زنه بودنه ...

مارال دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 23:52

از طرفی هم دلم به حال زن دوم می سوزه. هی فکر می کنم چقدر از آینده اش ناامید شده که با وجود تحصیلات عالی و شغل خیلی خوب و از همه مهم تر باکره بودنش, تن به ازدواج با مردی داده که زن و سه تا بچه داره و 14 سال هم ازش بزرگتره و از همه مهم تر اینکه اون عاشق همسرم شده نه ایشون.


خب؛ فکر می کنم حسادت معنی نداره. گرچه احساسات بد این روزهای من اصلا شبیه حسادت نبود. بیشتر شبیه کسی بود که زندگیشو باخته. الان که مدتی گذشته, حس می کنم همچین هم بازنده نبودم. بلکه در حال تجربه از حس جدید هوو داری بودم. بیشتر نگران اینده ی بچه هام بودم تا خودم.


همچنان دارم توسل پیدا می کنم بلکه حالم بهتر بشه.
.........................
خدایا شفای عاجل برا خودش و هووی بیچاره تحفه اش

مارال دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 23:47 http://inak.blogsky.com/page/48

سلام بانو و دوستان خواننده پیج بانو هستم ...
مثل روز مشخصه این خان /اقا داره خیال بافی می کنه //ادم اینقدر خونسرد ؟اینا تو فامیلشون چقدر عروسی دارن اخه ..این خانم/اقا چقدر تو فکر ازدواج دیگران خب شوهرت هم روش ..تو دل اشوب و بدبختی فکر ازدواج یه معلوله بروووووخودتو اسکول کن ...با عرق گیر و پیژامه نشستی پا مانیتور به دری وری نوشتن ؟؟؟ایا پری صاحب وبلاگ هم و ازواجهم با اون همه ادا اطوار شاخ و شونه کشیدن ها ااا فرو ریختنش درس عبرتی برای شما خنزل پنزل هااا نشد ؟؟؟اگه یک به 4میلیارد واقعا داستان زندگی یخمکیه خودته (که با دختر پسر دم بخت مشغول از شیر گرفتن بچه کوچیکه هم هستی )والا حقته ...تو رو خدا یه عکس از خودت هر چند محو بزار یکم صفا کنیم

سلام. تخیلی می نویسه. به عنوان طنز بخون. جدی نگیر

مارال دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 11:23

می گم واقعا شوهر کیلویی چند؟ چرا باید سر داشتنش بجنگم؟ اگه زن دوم واقعا به صداقت و تعهد شوهر من ایمان داره, چرا مانعش بشم؟ به نظرم نباید مزاحمش بشم. طفلکی انتخابشو کرده! باید بهش احترام بذارم. من که دست نخورده شو داشتم, این شد عاقبتم! بیچاره اون! ئاقعا دلم براش می سوزه. این همه سال صبر کرده! آخرش اینو پسندیده!


والا دنیا دو روزه. واقعا ارزش جنگیدن نداره. مبارک باشه اصلا. دعوتم کن بیام! حیفه بهت کادو ندم!
برگرفته از وبلاگ اینک ..بابا با جنبه بابا قوی

گیسو جمعه 1 بهمن 1395 ساعت 18:42

اگه آدم بیکاری نبود که زندگیش رو رها نمی کرد و به وبلاگش نمی بالید!!!!بدبخت بیچاره فکر کرده برای ما آمار وبلاگها یا تعداد کامنتشون مهمه !اگه میدونست چی به چیه که زندگیش این نبود !قراره مدال افتخار بهت بدن که ما بخوایم حسادت کنیم بهت؟! پشت بند اون پستش نوشته بود این افراد کمبود دارن که با این ادبیات میان حرف میزنن !!!اون وقت خودش خیلی مودبه که میاد تو وبش از لجن کاری شوهرش مینویسه که زد زهرا رو پاره !!!!!!!کرد !!!! براش کامنت دادم سریع هر دو پست رو پاک کرد !!! مردک زن نما

به مدیر وبلاگ اینک پنج‌شنبه 30 دی 1395 ساعت 09:00

اسکول جان فضولیش به تو نیومده که میری راجب این وبلاگ پست میزنی .هیچی نباشه اینجا خیلی بهتر از وب توئه که در قالب یه زن متهوع و تو سری خور ملت رو اسکول خودت کردی ! اگه وبت تخیلی نباشه باید بگم هر چی به سرت اومده حقت بوده چون بجا رسیدگی به امور همسری !!!!!عزیزت و اون هووی سوگلیت ! شب و روز دو دستی چسبیدی به وبلاگ نوشتن و دروغ و جفنگ تحویل دیگران دادن.

بدبخت بیچاره یه جور پست زده یه عده بدون آدرس این وب رو دنبال می کنند انگار مردم مثل خودش اسکولند که بخوان دیگران رو با وب زدن سرکار بزارند و دروغ تحویل دیگران بدن .تو فعلا بدبختیهای زندگیت رو دنبال کن نمیخواد در روز چند پست بزاری و دروغ تحویل ملت بدی .

همچین می گه بی آدرس انگار بقیه با کارت ملی حضوری می زنن

اگه عنم کنی شاید یکشنبه 19 دی 1395 ساعت 18:25

وای گیلاس خانمی هستم فرزند شهید بود بهش نمیاومد خدایی صیغه یه پیرمرد بشه و هرز بپره چقدر برق سه فاز از سرم پرید

این اون گیلاس نیست.
چرا آهنگ ابی را خراب کردی ...

یاسمین سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 22:04

سلام
منظورتون از گیلاس ،همون گیلاس خانوم معروف هست ؟
همون محدثه خالد؟!!
من سالهاى پیش میخوندمش ،ظاهرا مقید به اخلاق بود
اخرین بار نوشت که دیگه اینجا نمینویسم
لطفا من رو روشن کنید

سلام

نه. لینک گیلاس جدید را که گذاشتم. برو ببین. این یکی دیگه است.

میترای قدیمی سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 12:41

بانو جان سلام دلم خیلی برات تنگ شده.

سلامممم میترای قدیمی
دل منم برای اون روزا تنگ شده ... یادش به خیر

میترا سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 09:09

میشه آدرس وبلاگ گیلاس خانوم رو بدید؟ ممنون

http://a363.blogsky.com/

گیسو به گیلاس گندیده :)) پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 13:26

گیلاس گندیده می بینم اینجا رو رصد می کنی :))))
اتفاقا هرزه به تمام معنایی هستی !در وبت هم کلی کامنت به نام نگار بهت دادم فقط یکی رو تایید کردی بقیه رو خوردی گندیده خانم؟ :)))) حد تو و امثال تو همینقدره که مثل دستمال استفاده شید بعد از چند صباح دور انداخته شید اونم با یه پیرمرد چروکیده خخخخخخ تازه میای زر میزنی که قصد نداری باهاش ازدواج کنی !!!آره ارواح عمه ات تو‌گفتی ملت هم باور کردن !!!!اون پیر مرده تو رو فقط برا بازیش‌میخواد نه زندگی آخه لایق زندگی نیستی گندیده خانم ! خداییش فکر کردی امثال تو در حدی هستین که بهشون حسادت شه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟ آخه هرزگی و دستمال کثیف بودن حسادت میخواد ؟خخخخخ میای پست میزنی حضرت آقا میگه اینا چون نمی تونند صیغه شن بهت حسادت می کنن آخیییییییییی الان حال و روزت حسادت داره بازیچه ؟! تو و امثال تو همون چاه مستراح هستین که مردهای هوس باز خودشون رو در وجودتون خالی می کنند بعد هم قالتون میزارن ! خلایق هر چه لایق گندیده جون

آیناز چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت 19:44

سلام بانو جون وهمچنین دخترها
آزاجون دکترداروسازه
به اسم آزاده کرمی
که توداروخونه هم کارمیکنه
درهرصورت زن تنهایی اون موقعی که اینستاش عمومی بوددنبالش میکردم
تنهایی وسختی زیادکشیده
معمولادنیای مجازی جایی برای پرکردن همین تنهایی هاوتاییدگرفتنه
تابودهمین بوداگه ازکسی تعریف بشه خوششون میاد
انتقادبشه بدشون میاد
نمیان تودنیای مجازی که ازشون انتقادبشه
میان که تاییدبگیرن جاهای خالی زندگی وشایدبتونن پرکنن
بیتاهم همینطوریه کیک درست میکنه کلی پزمیده
چون کمبودداره
درکل بگم دوستانم
آدم خوشبخت هیچوقت خوشبختی شوجارنمیزنه
میشینه زندگیشومیکنه

سلام آیناز جون
خوبی؟

یک نگران پنج‌شنبه 18 آذر 1395 ساعت 23:13

بانو جان سلام
دستمان به دامانتان
اینستاگرام‌ رو که گند برداشته .خدارو شکر جرات افشای چند همسری رو‌ندارن .یکی‌ هست به اسم شازیاس یا عمچین چیزی کع انگاری معشوقه اس و اعلیحضرتش دو‌ شب پیششه ولی علنی نمیکنه .جرات نداره . حالا مزاحمت شدم برای سایت جدیدی که مخاطب زیادی جذب کرده .وبلاگه البته . به اسم اینم . inak.blogsky.com. یک خانمیه که مثلا زن اوله . و هوو سرش اومده . ولی کاملا از تمام وبلاگش بوی مرد به مشام میرسه . من و خواهرم خوندیم اون هم داد همکار آقاش خوند اوشون هم داذ خانمش و همینطور دست به دست شده و‌همه هم متفق القول گفتن نویسنده مرده و‌هدفش کاملا مشخصه که چیه و چیزی جز تعدد زوجات نیست . من خودم تو وبلاگ گیلاس خانمی همینکه زن صیغه ای ساعتیه یک پیرمرده است و فاز مریم‌مقدس گرفته دیدم کامنت گذاشته و آنچنان همدردی ای کرده و توصیه هایی کرده برای رسیدن به پیرمرذ مهربانش . ایا یک زن اول و درد کشیده و گزیده شده میرود در وبلاگ یک خانه خراب کن و اونطور راهنمایی های قشنگ قشنگ برایش نوشته . یک سر بزنید لطفا .تایید شما کافیه تا تیم معلوم الحال ها دست به دست هم بدهیم تا نابودی اشرار. سپاس

سلام.

منم اتفاقی گیلاس خانوم را خوندم و بعد اینک ...
گیلاس که خیلی بامزه است

اینک هم مشخصه دروغ می نویسه. تخیلیه

سیمین جمعه 5 آذر 1395 ساعت 09:50

inak.blogsky.com

اگه عنم کنی شاید پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 07:37

بیتا اگه لمسم کنی متنهای دیگران رو توی اینستا میدزده و به نام خودش میده دست ملت

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 07:34

بانو جان این قضیه بیست هزار یورو ازا جون چیه که به خاطر فالووراش دادن پس؟ این مثل کنه چسبیده به اینستاگرام و همه فقط باید فدای چش و ابروی تا به تای خانم بشن تا بلاکشون نکنه! میگه دکتر داروساز هستش ولی تو سوید تا دکترا نگیری دکتر نمیشی داروسازی چهارسالست مث لیسانسه خیلی ملت رو گاو گیر اورده
پروژه تحقیقاتی الزایمر برداشته اسم خودش رو داده ایسنا خبرگزاری! اونام با نام ازا جوم چاپ کردن که محقق ایرانی فلان....سرچ کن اسمش رو میبینی یعنی خوب داره از اب گل الود ماهی درو میکنه

ازا جووون ، اینستاش که خصوصیه
ولی مقاله و مشخصاتش را توی لینکهای دیگه دیدم.
http://ki.se/en/people/azakar

یک سوال کننده پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 11:12

بانو جان راسته که ازاجون بیست هزاریورو از جهانگردی سوئد برای معرفی استکهلم به ایرانی ها گرفته؟ بچه ها حتی عکسهاشون رو تو خبرنامه محلی با خبرش دیدن! اگه اینجوریه چرا صداش رو هیچ درنمیاره شما میدونی بانو عزیزم جریان بیست هزاریورو که به ازاجون جایزه دادن چیه؟

نمی دونم.
ولی بعیده

من ازاجون را دنبال نمی کنم. گه گاهی پیجش را دیدم.

سیمین جمعه 7 آبان 1395 ساعت 16:49

بانو جان و شرکا به نظرتون نویسنده وبلاگ اینک زنه؟ به طرز مشکوکی خونسرده و از چند همسری دفاع میکنه

وبلاگ اینک ؟

یاسمین سه‌شنبه 4 آبان 1395 ساعت 17:58

سلام بانو جون
خوبى؟
دوستان عزیز و همراه قدیمى ،امیدوارم همه خوب و سلامت باشین

سلام یاسمین جون

گیلاس سرخ سه‌شنبه 4 آبان 1395 ساعت 01:52

خطاب به گیسو:
کافر همه را به کیش خود پندارد.

@azajoon پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 16:12

دوتا نکته در مورد azajoon واقعا مسخرست!

1) دیگه هر مدل عکسی بوده با ناجورترین لباسها گرفته گذاشته تو صفحه اش و ریخته بیرون خودشو اساسی و ناخن های دراز انداره دسته بیل که اخر مسخرگی و خندست رو هی از فلش میزنه و نشون میده! بعد از اونور عکس کتاب دعا و حرم امام و...میزاره! جانماز ابکش مقدسنمای مردم خر کن!

2) هر سه عکس یه باری قربون صدقه شوهرش میشه با یک جمله خیلی تکراری: بهترین ادمی که
دیدم! بهترین مردی که دیدم!!!! من نمیدونم یا اطراف ایشون قحطی ادمیت و مرد هست یا کلا ایشون میخواد هرجوری شده ولو تابلو و داهاتی وار بگه خیلی خوشبختم و خیلی انتخابم تاپه!؟
یا چی کلا؟ اگه واقعا عاشق شوهرتی دیگه تکرار مکرر یک جمله مرتبا تو عکسها یعنی چی؟ لاقل جمله جدید بساز لامصب azajoon

شاداب سه‌شنبه 23 شهریور 1395 ساعت 04:24

بانو این وبلاگ رو همیتحور متروکه میخوای بندازی؟ نقد برای پیج های معرکه گیر و پوشالی اینستا بنویس حیفه خود همین azajoon نمونه اماری خوبیه خودنما و بیمار

یاسمین پنج‌شنبه 18 شهریور 1395 ساعت 22:57

سلام بانو جون و همه معلوم الحالهاى عزیز
سارا جون
من این وبلاگ رو نخوندم
ولى مطمئنم نویسنده اش یا یک مرد هوسبازه و یا یک زن دوم اویزون
کجاش تعجب داره عزیزم ؟

سلام یاسمین جون

گیسو شنبه 13 شهریور 1395 ساعت 08:10

سلام بانو جان و رفقا
اتفاقی با این وب آشنا شدم یه کثافت هرزه به تمام معناست


http://a363.blogsky.com/

خطاب به آزا جون جمعه 12 شهریور 1395 ساعت 15:23

Azajoonیک ادم خواستار شدید جلب توجه و یک معرکه گیر بیشتر نیست!

خوب به بهونه تعریف روزمرگی ها خودش رو نمایش میده و انواع و اقسام عکس های سکسی میزاره! یه مشت عقده ای بدبخت هم مث خودش براش کامنت میدن واقعا خجالت اوره
من نمیدونم امثال این خانم اگر این صفحات مجازی نبود اینهمه میل به جلب توجه شدید و کمبودهای سرکوب شده رو کجا نشون میدادن؟!

سارا چهارشنبه 3 شهریور 1395 ساعت 23:23

این زن دیگه کیه؟
یه حسی بهم میگه این یه مرده و سعی داره زن دوم بودن رو جا بندازه یه چیزی تو مایه های اون طلبه هه که با اون یکی اقائه که زنش سیما بود یکی در اومدنو میخاست زن دوم بگیره.
من واقعا نمی تونم درکش کنم، ای کاش اینجا مثل قبل بود و میشد صحبت و بحث کرد.
اینم لینک این وبلاگه
http://inak.blogsky.com/

آیناز شنبه 30 مرداد 1395 ساعت 03:19

سلام بانو
سلام دخترها
خوبین خوشین؟خیلی دلم واسی دورهمی اینجاتنگ شده

سلام آیناز
خوشحال شدم پیامت را دیدم

مو فرفری سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 17:48

بانو جون سلام
خوبی؟ خوشی؟
رو به راهی؟دنیا به کامه؟

سلاااااام
مرسی. می گذره
کاش می شد به یه دلیلی دوباره همه دور هم باشیم ... دلم واسه همه ی بر و بچه ها تنگ شده

MARYAM سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 14:51

سلام بانو جونم خوبی ...
دوستان لطفا در مورد ازاده این طور صحبت نکنید ...
چه معرکه گیریه ایی
میشه بگید تعریفتون از معرکه چیه
یه هموطنه که داره زندگیش رو لحظات شاد و غمگینش رو از یه کشور دیگه با ما در میون میزاره
.....
حالا اون خانم بیتا باز یه چیزی

سلام
مرسی

یاسمین جمعه 18 تیر 1395 ساعت 15:13

سلام بانوى باهوش
خانومهاى تیزهوش
امیدوارم همگى خوب و سلامت باشین

قاقا جون دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 14:30

azajoon نگو و بگو خانم همه کاره! حرکاتش و تعریف کردنهاش از خودش و اینهمه معرکه گیری هاش یاد نورا میندازه من رو خیلی زیاد و فکر میکنم یه جورایی با نورا شبیه سازی شده هم هستن

خواننده شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 06:10

چه معرکه ای گرفته تو اینستاگرام این خانم azajoon

مینو سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 18:57

سلام...
خوبی؟ خیلی وقته ازت بی خبرم. می شه از حالت برام بنویسی؟

سلام
خوبم مرسی.
شما خوبین؟

چسیتا سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1395 ساعت 17:10

بانو این نورا چی میگه؟ واقعا خواهرش فوت کرده؟ ناراحتش شدم تو وب بهار و زندگیش نوشته

چسیتا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 06:02

ززززررررت عفیفه ام زندگیش خراب شد خدا به بچه هاش رحم کنه

مرجان دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 12:25

ببخشید عفیفه چه مشکلی داره؟
تا جاییکه من خوندم مشکل خاصی نداره

!!! جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 19:31 http://kenesmirza.blogsky.com/

عفیفه دوباره سرشو از لاکش بیرون اورده شوهرشم عجب بلایی سرش اورده بکش عفیفه بکش تا حالت جا بیاد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 فروردین 1395 ساعت 10:53 https://www.instagram.com/rastaandrasta/

بانو اینو ببین دختره یزدی از شوهرش طلاق گرفت مهریه هم گرفت حالا رفته امریکا چه کیفی میکنه شدیدا دنبال شوهره که خودشو فرو کنه زرنگی این دخترای ایرانی زبانزده قبلا وبلاگ رستا من و طلاق رو مینوشت! شانس ...

معلوم الحال! سه‌شنبه 3 فروردین 1395 ساعت 10:15

بانو کجا بیدی؟ نکنه خدانکرده نفرین حسنا گرفته ات؟ خخخخ میگفت بانو الهی مثل خانم اولی علیل و ذلیل بشه!

بانو بیا برو این ادرسی که برات گذاشتم و کامنتهای بیتا جون رو برای گیلاس بخون! خدایا این بشر راه افتاده توی پیج هر دختر مجردی میبینه و در مورد مزایای به قول خودش پارتنر داشتن حرف میزنه و همه نوع بیماری ها اعم از افسردگی گرفته تا گوارشی و سفت شدن مدفوع رو به نداشتن پارتنر ربط میده

بیتا عزیزم همه که مثل تو نیستن اخه تحصیلات دانشگاهی نداشته باشن خانوم وکیل خخخ و مجبور باشن دنبال مرد زن دار برن که کمک خرجشون باشه و مسافرت ببرتشون . دخترای نسل جدید همه تحصیلکرده خانواده دار و باوقار هستن سواد نداشته ات رو همه جا به رخ نکش که اخرش مجبور بشی اینطوری خودت رو کوچیک کنی و بیفتی به دست و پا و ابراز ارادت.

افرا - سپیدار جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 09:40

سلام بانو جان.
سلام رفقا .
ان شاءالله که همه خوب و خوش حال و خوش دل اند.

سلام

مرسی
انشالله حال شما هم خوب باشه افرا جان

یاسمین پنج‌شنبه 6 اسفند 1394 ساعت 21:23

سلام بانو جون
و همه معلوم الحالهاى عزیز

سلام معلوم الحال گرامی

اگر لمسم کنی شاید! شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 12:39

بیتا دوباره برگشته به وبلاگ نویسی! رمزی مینویسه اما توهماتش رو شروع کرده. ترکیه ای که عاشقششششش شده هلاک کرده

بانو اون غولش که زن و بچه داشت صیغه رو باطل کرد؟ یا هنوز هفته ای یک بار میاد و از صیغه ی چهل وچهارسالش لذت میبره؟



کی عاشق کی شده؟

ترکیه ای جدیه؟

تارا جمعه 16 بهمن 1394 ساعت 23:37

بانوجان پست جدید نمیذاری؟

در مورد چی؟
اینجا را دیگه واسه سر زدن به همدیگه نگه داشتم
وگرنه اینستا و تلگرام و ... وبلاگ را از مد انداخته

به ناهید پنج‌شنبه 15 بهمن 1394 ساعت 20:43

شما مصاحبه این خانوم رو بخونید که خیلی واضح میگه از موسیقی سنتی هیچی نمیدونستم و ازش خوشم نمیومد اما بعدا به لطف استاد یه مقدار آشنا شدم!!!
خودشون انقدر که شما تعصب به خرج میدید سعی ندارن لاپوشانی کنند

ارمیتا جمعه 9 بهمن 1394 ساعت 04:33

بانو یه پیج هست تو اینستا بخونش نورا خانوم دوم هستن ایشون و چقدرم تونسته گل کنه و طرفدار جمع کنه حتی شام هایی هم که میپزه چند نوعه سوپ هم توشه حتی بچه هاش علاوه بر درس کلاسهای اضافی ورزشی هم میرن خودش کولاکککککک کرده از مدرک از زیبایی از همه چی! یه سره هم در حال صادر کردن مانیفست و نصحیت کردن این و اون و تعریف از خودش و هنر زندگی کردنش هست! ادرس پیجش رو خصوصی برات میزارم یه جای کارش ولی بدجوری میلنگه عطش شدید خودنمایی درست مثل نورا خاطرات من!

مرسی

ناهید پنج‌شنبه 8 بهمن 1394 ساعت 19:47

حالا دیگه واسه بزرگنمایی نگو 40 سال! شجریان فقط 25 سال از زنش بزرگتره. هدف و برنامه و کار مشترک هم فکر نکنم ارتباطی به سن آدم داشته باشه. عجبا از فکر کوتاه!

اختلاف سن را درست می گید

اما در مورد این که با این همه اختلاف سن بشه حرف مشترک و زندگی مشترک داشت ... موافق نیستم.

.... جمعه 25 دی 1394 ساعت 16:28

چرا نیستی چرا نمینویسی دیگه کجایی بانوی باهوش ما برگرد به ما مثل پرنده ای که درختشو پیدا کنه. راستی بانو جان سرچ کن مصاحبه کتایون خوانساری زن دوم شجریان سال 71 با این خانم اشنا شده و 72 عروسی کرده همسر اولش هم شجریان سال 71 طلاق داده که چهارتا بچه ازش داره. خواهر این خانم کتایون به اسم گیتا هم الان همسر همایون هست! زرنگی این دو خواهر مثال زدنی و ستودنی ست بانو من کلی تعجب کردم خوشبخت باشن دنیا برای این مدل زرنگهاست

مبارکشون باشه
دنیا برای این مدل زرنگهاست

نمی دونم ... هر کی از زندگی یه چیزی می خواد
من که فکر نکنم هیچ حرف و هدف و برنامه و کار مشترکی با یک مرد40 سال بزرگتر از خودم داشته باشم ..... هم سر ... همسر !

مانلی پنج‌شنبه 17 دی 1394 ساعت 05:54

بانو جان سلام .غیبتت زیاد شده حذف میشی .از ماگفتن بود هرجا هستی برات آرزوی سلامتی وشادی دارم

سلام مانلی جان
فردا مامانمو می آرم

سریال شهرزاد دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 09:54

چند وقتی بود این بحثا توی ذهنم کمرنگ شده بود دوباره با این سریال شهرزاد...
یاد زرزرای زنهای دوم میفتم و تصویر تکراریی که مردها برای مخ زنی دخترا از زن اولشون میسازن
اه اه یوزارسیف نفرت انگیز و این یکی

یک پیشنهاد برای بانو پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 10:10

سلام بانو

یک پشنهاد برات دارم همونجوری که این وبلاگ رو راه انداختی و گرد و خاک کردی و خیلی از دروغگوهای هرزه خزیدند توی لونه هاشون بیاو یه گرد و خاک اساسی دیگه هم راه بنداز برای دروغگوهای شیاد اینستاگرامی

برات مشخصاتشون رو میدم تو خصوصی بعدی حداقلش اگه با پیشنهادم مخالفی ادم شناسی جامعه خصوصا زنای ایرانی دستت بیاد. دنیا رو گشتم مثل زن ایرونی ندیدم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

سلام

مرسی برای خصوصی.
فعلا که امکانش نیست.

غنچه چهارشنبه 2 دی 1394 ساعت 22:10

سلام بانو جان و دوستان
به همه دوستان بخصوص الهه عزیز که یک شکوفه جدید وارد زندگیش شده تبریک میگم
متاسفانه همه کامنت ها را نخواندم نمیدونم در بقیه زندگی ها چه اتفاقی افتاده تبریک بگم یا تسلیت بگم
در هر دو حالت برای همه دوستان بخصوص بانو عزیز آرزوی سلامتی دارم
چقدر زود گذشت انگار همین دیروز بود
چه شب هایی چه روزهایی داشتیم و میخندیدیم با هم
یادت هستم بانو جان
ای کاش یک وبلاگ شخصی میزدی خودمون باشیم و خودمون
از روزمره گی هامون بگیم

سلام غنچه جان
یکی از اولین یاران وبلاگ

ممنون از لطفت.
منم برات آرزوی سلامتی و شادی دارم

یاسمین جمعه 20 آذر 1394 ساعت 17:21

حسنا عروس شده

یاسمین سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 17:24

سلام بانو جون
واى من یک عالمه نوشتم ،چرا فقط سلامم اومد؟

سلام یاسمین جون
نمی دونم ؟

دوباره زحمتش را بکش

یاسمین دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 20:16

سلام به همگى

الهه پنج‌شنبه 5 آذر 1394 ساعت 04:16

فرشته کوچولو هم خوبه خدا رو شکر بانویی جان




---------------------
دوست عزیزی که کامنت خصوصی گذاشتین. ممنون
"ننوشتن و کامنت خاص" را لطفا توضیح بدین.
راز سر به مهر را هم چنین

البته اگر صلاح می دونید.

elahe چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 06:26

daghighan bita az in khanoome saba rahimi taghlid mikone ,raftam didam instashono va hese khobi az safhe va hata akse soorateshon gereftam daghighan bar akse hesi k az safheye bita va chehrash migiram

zemnan banoo jan salam

سلام الهه خانوم
فرشته کوچولو خوبه

[ بدون نام ] دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 20:05

اول که پیج اینستاگرام بیتا رو دیدم گفتم چه خوش سلیقست!تا اینکه اتفاقی پیج یه خانمی به اسم صبا رحیمی رو دیدم که پست هاش و حتی کپشن هاش مثل بیتا بود!بعد دیدم بیتا هم این پیج رو فالو کرده
یعنی اینا کلا خلاقیتم ندارن

حسنا دوباره سر کی خراب شده! دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 04:34

نفس جووووووون ٢:٢٢ ‎ق.ظ - شنبه، ۳٠ آبان ۱۳٩٤
اره من تا هشووووو بهم گفت یعنی با سرعت نور اول به حسنا پی ام دادمخندهخنده یعنی به ثانیه نکشید خدایینیشخند کلی برات ارزوی خوب کررررررد....و سلام رسووووند.....
البته حسنا هم متاهل و عرووووس خانووووم شده هاااااا..... تو هم زود باش براش ارزوی خوب کنخنده تا یک سالم بهش فرصت دادم زوووود نی نی رو بسازهنیشخند

خلاصه اینکه خبرگزاریم هنوز دقیق کار میکنه خیالت راااحتنیشخندنیشخند
سلام راستینیشخند

نفس دوباره قاط زده
جدی نگیر

سیمین دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 00:17

این. یعنی چی الان؟؟؟؟؟؟

سیمین دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 00:15

نفس جووووووون ٢:٢٢ ‎ق.ظ - شنبه، ۳٠ آبان ۱۳٩٤
اره من تا هشووووو بهم گفت یعنی با سرعت نور اول به حسنا پی ام دادمخندهخنده یعنی به ثانیه نکشید خدایینیشخند کلی برات ارزوی خوب کررررررد....و سلام رسووووند.....
البته حسنا هم متاهل و عرووووس خانووووم شده هاااااا..... تو هم زود باش براش ارزوی خوب کنخنده تا یک سالم بهش فرصت دادم زوووود نی نی رو بسازهنیشخند

خلاصه اینکه خبرگزاریم هنوز دقیق کار میکنه خیالت راااحتنیشخندنیشخند
سلام راستینیشخند

پاسخ: وااااااای چه کار خوبی کردی به حسنا گفتی.. بهش بگو بی معرفت... چندوقته ازت خبر ندارم.. به سلامتی.. واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟/ چرا نمینویسه خوب... وای خدا.. اینهمه خبر.. خوب بیایین بگین دیگه.. حتما تو هم پست بعدیت بچه دار شدنته والازباننیشخند.. علیک سلام راستیخنده

مینو پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 23:28

خوبم بانو جون. دلم واسه تحلیل های جانانه ت تنگ شده... برای نوشتنت...
دم بچه های دانشکده حقوق گرم.
خودت خوبی؟ امیدوارم خوب باشی و شاد و سرحال.

مینو دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 23:37

سلام به همگی...
من اومدم به بانو و شرکا سلامی عرض کنم و البته یه خسته نباشید جانانه به همه بگم...
بالاخره حسنا رو از وبلاگستان بیرون کردیم...
کبوتر رو به ناکجاآباد فرستادیم...
دست نفس رو از وبلاگستان کوتاه کردیم...
زن های دوم خیلی هاشون بساطشونو جمع کردن و از اون دورهمی ها دیگه چندان خبری نیست. حتی عسل هم دیگه نمی خواد بنویسه...
می دونم که این ها هیچ کدوم به معنای تموم شدن مفهوم زشت و کثیف و کریه خیانت نیست... خیانت همیشه هست و وجود داره. شاید همین نزدیکی ها... اما بیرون کردن این جماعت وقیح از وبلاگستان هم پروژه ای بود. خصوصا حسنا که خدای رو بود و هیچ وقت کم نمی آورد. وقتی دروغ هاش هم رو می شد، راست راست نگاه می کرد و دروغ های شاخدارش رو برای یه عده بیکار ادامه می داد...
فارسی وان بین ها سرشون خلوت شده... بیکار شدن. مجبورن دوباره به همون کانال های ترکیه ای و سریال های آبکی پونصد قسمتی اکتفا کنن... چون سریال حسنا ناتموم موند و البته نویسنده ی چاخان و وقیحش متواری شد!
دمت گرم بانو... دم همه ی بچه ها گرم... مرسییییییی

دم برو بچه های دانشکده حقوق گرم

خوبی مینو؟

آیناز چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 01:26

سلام بانووشرکای عزیزم
اون سی سالی که بیتاگفته ماله این سایته هستش عکس ومیدی سن وحدس میزنه
مال بیتارو۳۰سال حدس زده بود٬بچه ذوق زده شد
گفت ببینین بااینکه بالای ۴۰هستم اماخوب موندم بهم میگه ۳۰سالمه

سلام آیناز خانوم

سایه دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 22:32

ممنون بانویی

درباره بیتا! دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 07:07

بانو مهران همون بچه غوله؟؟؟ واقعا متاهل بوده و 2 تا بچه؟
این از کجا لو رفت؟؟ اون که میگفت مجرده؟؟!

بله. یکی از دوستان وبلاگی که با همسر سابق بیتا آشنایی داشت از این موضوع خبر داره و چند تایی از دوستان نزدیک بیتا هم کامنت گذاشته بودند (خصوصی)

1- اگه مجرد بود چرا فقط چهارشنبه ها اونم صبح خدمت بیتا شرفیاب می شد؟ عاشقانه های چهارشنبه صبح که یادتونه؟ پسر مجرد، هفته ای یک بار، اونم صبح؟

2- بیتا می گفت کارمند دولتی عالیرتبه هست و زمان انتخابات هم درگیر مسائل یکی از کاندیداها بود ( برای پست گرفتن) و ...
کدوم کارمند عالیرتبه دولتی بالای چهل سال مجرد می شناسید که مهران دومیش باشه؟ فردی تا اون حد مذهبی که هر جمعه نماز جمعه شرکت می کرد چرا باید نصف دینش را زمین گذاشته باشه و مجرد باشه؟

3- اون همه عشق و عاشقی چی شد و کجا رفت؟ چرا یهو بچه غول غیب شد؟

فرشته یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 09:26

بچه ها میدونید که چرا نورا یه پنج ماهی هست که نمی نویسه؟ چون نت خونش قطعه و شوهرش اجازه وصل کردن اونرا بهش نداده. حسابی گیر افتاده طفلک.

سایه پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 16:15

یه سوال دیگه هم داشتم .بیتا گفته ٣٠سالشه حالا نمیدونم جدی بوده یا شوخی بعد گفته ١٨سال سابقه وکالت داره یعنی از ١٢سالگی وکیل بوده.از نظر من ٤٥سال رو شاخشه نمیدونم چرا گفته ٣٠سالشه

فکر می کنم مستقیم و غیرمستقیم اشاره کرده که بالای چهل سالشه.
کجا گفته سی سالشه؟

سایه پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 14:33

سلام بانو جان.من وبلاگ بیتا رو نخوندم در حد همین کامنتای رد و بدل شده اینجا ازش شناخت دارم اینستاگرامش رو دیدم به نظرم یه زن با قیافه خیلی معمولی و البته سن بالا بود.اما از عکسا و نوشته هاش حس بدی نگرفتم اگه وقت کردی یه کم بیشتر در موردش توضیح بده یعنی اینم در حد نورا و شنای با همون اعتماد به نفس و همونقد دروغگو هستش

سلام سایه جان.


بیتا توی وبلاگش نوشته بود که سالها قبل وقتی جوون بوده با رئیسش که جای پدرش بوده ازدواج می کنه. وقتی حامله بوده متوجه می شه که همسر قبلی رئیسش هم باردار هست و برای همین درخواست جدایی می ده و جدا می شه.

که به نظر من داستان برعکسه. بیتا زن دوم یا صیغه ای یا پنهانی و ... می شه. همسر اول متوجه می شه و به شوهرش فشار می آره که بیتا را طلاق بده. حتی بارداربودن بیتا هم مشکل را حل نمی کنه و بچه را ازش می گیرن و طلاقش می دن.

بعد از اون وارد رابطه با برادرجاریش می شه. پسری که افریقا زندگی می کرد و دوست دختر هم داشت. بیتا بلند می شه می ره افریقا خراب بشه سر طرف. اونم که با دوست دخترش زندگی می کرد بیتا را جواب می کنه و با دوست دخترش می رن امریکا و بیتا برمی گرده ایران.

یه مدت هم با مهران نامی، رابطه داشت که ایشون هم متاهل بودن و دو تا دختر بزرگ داشتن. جالبترش این که با یکی از وبلاگ نویسها سر این آقا دعواشون شد. اون خانم هم گویا ...

مهران که رفت. بیتا هم دیگه اومد اینستاگرام و هست دیگه.
سالی سه بار عاشق می شه و فارغ می شه.

درباره بیتا! جمعه 8 آبان 1394 ساعت 06:47

وای بانو خیلی بانمک تحلیل می کنی
.... بعدم اومد ایران قورمه سبزیش را خورد و ... رفت.!

اره ظرفهاش اخر خنده است دخترای 14-15 ساله تازه عروس هم اینهمه ظرف جور واجور فانتزی و بچگانه ندارند.حالا یکی دو تا سه تاش قشنگه ادم واسه فان و تنوع داشته باشه منم دارم ..کلا خیلی سرخوشه . توهم خود داف پنداری هم داره با اون بینی عملی کج ..قیافه اش خیلییی معولی و حتی ریز معمولیه ولی اعتماد یه سقفش خداااست

من خودم ماگ خیلی دوست دارم و چند تایی دارم. به قول شما هممون یه چند تایی از این جور چیزا داریم. ولی ظرفهای بیتا یه جوریه! مث اسباب بازیهای خاله بازیه

خود داف پنداری

بیتا پنج‌شنبه 7 آبان 1394 ساعت 05:45

سلام بانو جان
این بیتا چرا هر چی غذا و دسر و ناهار و شام و ...درست میکنه دو سری ظرف میذاره انگار برای دو نفر اماده کرده!! مگه فعلا تنها نیست؟!! نکنه پسر ترکه رو اورده ایران؟؟!
کلا خیلی خوشحاله تو میانسالی..خیلی با حاله! بانو شروع کن یه حالی بهش بدیم یکم بخندیم تو پست بذار اگه وقت کردی ما تکمیلش می کنیم

بیتا جون خودتی؟

سلام
ظرفهاش منو کشته!
در انواع و اقسام رنگها و شکلها و سایزها لیوان و کاپ و ماگ و پیاله و ... داره.
بعضیهاش مث اسباب بازیهای بچه های دو سه ساله است. بشقابک (نمی دونم دقیقا چیه) شکل مرغ و خروس، لیوان با عکس خرس و پیشی و ...
توی یه مرحله ای از رشدش گیر کرده، بیرون بیا هم نیست.

پسر ترک؟ پشت سر بیتا بیاد ایران؟
هر کی بهش سلام می کنه می گه عاشقم شده. یه مرد ترکی باهاش لاس زده بود ..... !!
پسره تور لیدرشون هم ... مفت گیر آورده بود استفاده کرد. بعدم اومد ایران قورمه سبزیش را خورد و ... رفت.
دچار همون توهمی شده که توی رابطه اش با برادر جاریش شده بود. از همون نوعه !


خدا یه عقل درست و حسابی به بیتا و یه پول درست و حسابی به من بده
بگو آمین

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 12:29

بانو اینستای بیتا که آدرس دادی ارور میده بستتش؟

https://instagram.com/acupofmylife/

اسمش را عوض کرده. هست.

مانلی سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 12:04

سلام بانو جون .نورا وشنای که خودشون رفتن زیر آب . وبلاگ بیتا رو لطف میکنی ؟

سلام مانلی جون.
وقت نمی شه. اتفاقا دوست داشتم یه گریزی به زندگی بیتا جون بزنیم، همه با هم

یاسمین جمعه 24 مهر 1394 ساعت 20:14

سلام بانو جون و همه معلوم الحالهاى عزیز
قبول نیست چرا اینجا ایکون پلک زدن و خیره به افق شدن نداره؟
به یاد مرحوم حسنا که با رفتن شوهر مردم از زندگیش ، زندگیه خودش هم به پایان رسید
منظورتون إز بیتا ،وبلاگ اگه لمسم کنى بود؟ همون که شوهر سابقش هفت بار ازدواج کرده بود و دو جین بچه داشت ؟!!
خودش هم ملکه زیبایى و ماتکن ویکتوریا سکرت بود؟!!
پول توجیبى پسرش از مجموع حقوق کارمندهاى یک بانک بیشتر بود!!
همون رو میگین که سنگ حسنا رو به سینه میزد و به طور ناگهانى إز ترس لو رفتن معشوقه متأهلش (بچه غول)إز وبلاگش فرار کرد

سلام به یاسمین عزیز
اون آیکون اوج ذوقمرگ شدن حسنا را نشون می داد. یادش بخیر

بیتا جون شدیدا دنبال کیس و مرد و پسر هست خیلی شدید پیگیره! تو جواب یکی از کامنت گزارهای نوشته بود جای پارک های خوب رو گرفتن منطورش این بود مردهای خوب همه زن دارند و دیگه جای پارکی برای ماشین لکاته ها نیست. اره دیگه فولکس و ژیان الان دیگه حتی صیغه ادم های درست حسابی هم نمیتونن بشن چه برسه به پارک کردن دایم تو پارکینگ های باکلاس
خخخخخخخخخخخخخخخخخ بانو خیلی اون روز با بچه ها به این حرفش خندیدیم. خصوصا ژیان چون سنتش هم بالای چهل ساله طفلکی قیژژژژژژژژژژژژژژژز قیژژژژژژژژژژژژ صدا میده و هیچ کسی بهش جا پارک نمیده حالا هم توهم زده رفته ترکیه یه ترکیه ای عاشقش شده الانم مثلا داره زیان استانبولی یاد میگیره که بره تو خیالاتش صیغه ترکیه ای بشه عجیبه که این زن چهل و خرده ای ساله تو رویاها و توهماتش غوطه وره مثل دخترای تازه بالغ دهات که تازه پا به سیزده سالگی گذاشتن!

چقد سر اون عاشق ترکیه ای ما هم خندیدیم

سارا دوشنبه 20 مهر 1394 ساعت 18:25

من خودم اینستا دارم بانو جون
منظورم اینستای اینجا بود

سارا جمعه 17 مهر 1394 ساعت 22:12

سلام بانو جون
تلگرا چی شد؟منتفی شد؟
اینستاگرام هم خوبه اگه درست کنین

سلااام
بد قولی .........

خب شما شروع کن، ما هم می آییم.

فریدا جمعه 17 مهر 1394 ساعت 08:42

سلام بانو جان
اتفاقا منم دلم بیتا میخووواد

بریم تو نخش

منم
خیلی بامزه است

مهصا دوشنبه 13 مهر 1394 ساعت 19:37

بانو این مدت انقدر درگیر مقاله ام هستم که دیگه مغزم ار کار افتاده
الهه جان تبریک میگم، جدا بدنیا اومد؟
اخیییییی
دلم نی نی میخواد که بغلش کنم و بوش کنم و نازش کنم.

اینو تو اینستاش دیدم !!!

biiitaaa_2015.

من همیشه چشمهام قبل از لبهام میخندن
واین عکس فوق العاده زیبا
خاطره تابستانی خوش دراصفهانه
که خواهرجانمون به یغمابرده و
همین الان برام فرستاد
آزی استادشکارلحظه های زیباست
زیبایی من بکنار

همون که یه مدت اسپانیا بود !
مادرشوهر مذهبی داره !!!
یه شوهر دکتر داشت که به طور مریم وارانه ازش باردار شده بود و بعدم ازش جدا شد؟
بعدم با یه مرد دیگه رابطه داشت و این حرفها

هنوز سر طبقه برجشم به توافق نرسیده بود، یه بار ۲۰ بود یه بار یه چیز دیگه ایا؟

الهه جان ایشالا که نی نی خانم (به یاد حسنا !!!) سالم و سلامت به دنیال بیاد و زندگی پر از عشقتون با پرنسس کوچولو به اوج شادی و خوشبختی و موفقیت و عشق برسه

وای مهصااااااااا
چرا حرف گوش نمی کنی؟ می گم نی نی خیلی وقته به دنیا اومده

نه. این که می گی اسمش شنای بود

الهه یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 05:43

مرسی مهصا جونم

پریا شنبه 11 مهر 1394 ساعت 22:21 http://athletic-programmer.blogsky.com/

پوپک و مش ماشاالله

نمی شناسمش بانویی !

مشکل دوتا شد. من پوپک و مش ماشالله را نمی شناسم

این وبلاگشه

ifutouchme.persianblog.ir


اینم اینستاش

https://instagram.com/biiitaaa_2015/

خیلی قاطی می نویسه. باید وبلاگهای قدیمیش را بخونی تا بهتر بفهمی کیه و موضوع چیه

الهه شنبه 11 مهر 1394 ساعت 07:02

ممنونم افرا جان

مهصا پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 21:29

واییی الهه جونم تبریک میگم، امیدارو به زودی پرنسس خانم به دنیاد بیاد
بانو چقدر دلم برای اینجا و بچه ها تنگ شده بود
بیتا کیه؟

مهصا جون پرنسس چهارماهه شدا اااا .......

بیتا دیگه
پوپک
همسر سابق

افرا_ سپیدار دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 15:26

سلام بانو
سلام رفقا
الهه خانم تبریک می گم عزیزم. خیلی دیره می دونم اما من یه ماهی این جا سر نزدم شایدم کمی بیشتر.

دوستان،دلتون شاد باشه هرجا که هستید.

سلام افرا جان

نازی یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 01:54

سلام بانو جان
چه ساکت شدید خبری نیست
باید برم دنبال وبلاگ جدید حسنا بگردم سوژه دار بشیم
بانو جان لطفا حساب این نورا هم برس چندسالی مارو خوب بازی داد الانم یه وبلاگ دیگه زده به اسم بهارو زندگی قلمش عین خود نوراس حتی تو لینک وبلاگ زن رنگین کمانیشم هست...
کلا رو مخم رفته دیوونس حسابی ....

سلام
نورا .... هوووووم
من دلم بیشتر بیتا می خواد

یزدانی دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 15:00

سلام
چه خبر؟

سلام
سلامتی. شما چه خبر؟

اینقدر دلم می خواد در مورد بیتا حرف بزنیم. وقت نمی کنم
خیلی باحاله

کیارش شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 19:54

سلام همسر سوم چرا

mahsan دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 19:14

سلام بانو جان!
خسته نباشی.
این حسنا کلن رفته یا یه وب دیگه زده؟

سلام

نمی دونم

مانلی دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 02:06

بانو جان .کجایی نیستی ؟ همه ساکت شدن .یه عده رفتن کتاب بنویسن .یه عده درگیر پایان نامه دکترا هستن .. پس ما چیکار کنیم بانو ؟ کتاب بنویسیم خوبه ؟؟؟؟؟



فیلمنامه بنویس
خب حسنا نیست. چی بگیم؟

الهه پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 11:57

ممنون از لطفتون مریم جان

خودت نامم رو میدونى بانو سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 13:22

سلام بر بانو و شرکا
من خیییییییلى دیر یعنى چند روز پیش اینجا رو پیدا کردم
کاملا اتفاقى!
کلى دلم سوخت از این دیر رسیدن
به مجموعه اى از دلایل!
من یکى از همون ساده لوحها بودم که حسنا رو باور کردم و تاییدش میکردم. البته تناقضهاى جزئى که به نظرم رسید رو گذاشتم پاى خیالبافیش و اینکه بهرحال توى سن و سالش پول و زندگى "ظاهرا" شیک و "چشم دوست و فامیل کورکن" دوست داره...
ولى از دیدن تاریخ عکسها و خوندن پازلى که شما کنار هم چیدید تازه دوزاریم افتاد
متاسف شدم براى حسنا و واقعا دلم براش سوخت
اینو جدى میگم
بچه کوچیک دارم که همین چند خط هم به زور میذاره بنویسم ولى خلاصه بگم که از نظر من و با تجربه موردهاى نزدیکم اوین و موثرترین عامل رواج این مساله مرد هست و مرد و مرد... اونم مرد زبونباز! مردایى که به زن جوون و دخترى که قابلیت سوءاستفاده داشته باشه عسلم و گلم و عروسکم و خانومم بگن حرومزاده ترین موجودات روى زمینن
نقش این مردا ٨٠٪ و نقش زن دوم ١٥٪ وبقیه شم نقش خونواده هاى زنهاى دوم
اسمم رو خودت میدونى و نظرى که برام نوشتى رو هم خوندم
متاسفم که انقدر دیر اینجا رو پیدا کردم
خوش بحالت که هر قصه اى رو باور نمى کنى
حس بدیه رو دست خوردن...

سلام

رودست؟ سخت می گیرین
رمان حسنا را خوندی تمام شده. چیزی نشده

مواظب خودت و کوچولوت باش

maryam چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 00:48

سلام بانو جونم خوب هستین /
الهه خانم تبریک میگم ان شا الله که قدمش پر از نور و مهر باشه براتون
................
بانو جان این وبلاگ منظورش شما هستین گویا !
http://tardshodegi.persianblog.ir/post/6/

سلام

شادی سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 06:59

الهه جون
خیلی خیلی خوشحالم از اینکه مامان شدی، خانوم دکتر
یکی از دوستای ایرانیمون که اینجا زندگی می کنه و پزشکه، یکی از بهترین مامانائیه که تا حالا دیدم، هم بااحساس و هم مراقب
مطمئنم که تو هم همچین مامانی هستی
فرشته کوچولوتو از طرف من ببوس

الهه یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 06:46

ممنون یاسمین جونم از تبریکت
بعله یه عروسک کوچولو داریممم

وای شاددددی
چقدر خوشحالم که بازم اومدی.همش یاد دعاهای پارسالت واسه نی نی دار شدنم بودم.تو کامتهای همین پست هم سراغتو از بانویی میگرفتم..سه تا دسته گل رو ببوس

مامان برند نیو

شادی شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 08:43

خیلی وقتها به پارسال فکر می کنم، به اون روزهائی که داشتیم، به بانوی باهوش و نکته سنج و شرکای عزیز
ولی فکر نمی کردم حسنا دوباره بنویسه و بچه ها دوباره اینجا جمع بشن
خیلی اتفاقی سر از وبلاگ حسنا درآوردم و بعد هم اومدم اینجا
بانویی، حالا غیبتم موجه میشه یا باید ولیمو بیارم؟

شما سه تا دسته گلت را بیار برای موجه کردن غیبتت

شادی شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 08:37

سلام به بانوی عزیز و دوستان خوبم
چقدر دیر فهمیدم دوباره می نویسین
همه کامنتهای پست قبل و این پستو خوندم، با دیدن اسم هر کدوم از شرکای عزیز کلی ذوق کردم و با جوابهای قشنگ بانو حال کردم و خندیدم
از همه بیشتر خبر مادر شدن الهه عزیزمون خوشحالم کرد

شادی ی ی ی ی

اگه بدونی چقدر یادت می کردم
دلم برای خیلی از بچه ها و اون روزها تنگ می شه.

یاسمین پنج‌شنبه 15 مرداد 1394 ساعت 15:03

سلام به همگی
الهه خانوم تبریک فراوان برای مادر شدنتون
حالا نگفتی ما با یک پرنس طرفیم یا پرنسس
حس زیبایی که با هیچی تو دنیا قابل مقایسه نیست
امیدوارم همگی در کنار عزیزانتون سلامت و شاد باشین

یک پرنسس زیبا

فورباغه سبز جمعه 9 مرداد 1394 ساعت 21:35

سلااااام به بانوی عزیز و بقیه دوستان.

خیلی خوشحالم که اتفاقی پیداتون کردم و دیدم دوباره فعالیت میکنید.

سلام
ممنون قورباغه سبز جون
ما که همیشه اینجا بودیم. گم نشده بودیم که

الهه چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 15:51

ممنون آیناز جان از تبریکت عزیزم
وایضا بانو جان
دخمل گلت رو از طرف من ببوس
خوشحال شدم کامنتت رو دیدم اینجا..

آیناز شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 18:56

الهه ی ناز
تبریک میگم عزیزم خیلی خیلی خوشحال شدم

آیناز جون، منم از دیدنت خوشحال شدم.
امیدوارم گلهای زندگیت شاداب و سالم باشند

برای الهه ی ناز و کوچولوش هم آرزوی سلامتی می کنم

مانلی جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 13:47

یحان
سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 20:25
شنای عزیز، الهی که همیشه حالت خوش باشه، خدا همیشه کنار ماست، این ماییم که ازش دور میشیم، نوشته هات حس خوبی بهم داد،واسم دعا کن ،شبا اونقدر این کوچولو بیدار میشه که همه نمازام قضا میشه خوابم میبره، حالم گرغته ست، دعا کن مثل تو خدا را درک کنم
پاسخ:
میدونی مشکل ما کجاست ریحان جون ؟
این که خدا رو خیلی برای خودمون ترسناک کردیم خیلی شرطی شدیم برای دوست داشتنش
اگه خدا رو عین یک دوست ببینیم و بدون داد و ستد دوستش داشته باشیم همه چی حله... قضاوت با شما ریحان خانم از شنای دروغگو ومظهر ریا ودورویی میخواد که پیش خدا واسش واسطه بشه .ریحان جان ای والا داری .

---------------
دوست عزیزی که آدرس وبلاگت را گذاشتی، بسیار ممنون

الهه دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 07:56

ممنون بانویی جان

دریا شنبه 27 تیر 1394 ساعت 20:09

سلام به همگی
طاعات وعبادات همه دوستان موردقبول درگاه حق ...
سالم وشادباشید

سلام
ممنون دریا جان

عید شما هم مبارک

مانلی یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 19:14

بانو جون کجایی غیبت داری .... بیا ی دوباره دروغگوها وخیالباف ها رو با قلمت درو کن

الهه برای رفقا جمعه 12 تیر 1394 ساعت 10:04

برای رفقا و شرکا فدیمی و بانویی

و بلاخره بعد چند سال و یک بار از دست دادن و 9 ماه انتظار
الان من یه مادرم..
مرسی واسه همه دعاهایی که پارسال این موقع ها برام کردین...یاد شادی هم به خیر...

سلام الهه جان

خیلی ممنون که خبر شادیت را به ما هم دادی و شادمون کردی
پیغامت را توی مسافرت خوندم و چند بار هم سعی کردم جواب بدم، ثبت نمی شد. ببخشید که اینقدر دیر بهت تبریک می گم
یادم بود که گفتی اوایل جولای و اون چند روز همه اش سر می زدم که خبر داده باشی.
انشاله که خانواده کوچیکتون شاد و سلامت و خوشبخت باشه.

نارگلی سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 09:26

سلام حسنا جون .من تازه این وبتو پیدا کردم.چقد حتی طرز بیانت اینجا با اونجا متفاوته.حتی قسمتی از نوشتهات.اونجا گفتی همسر دوم اینجا گفتی همسر سوم....من همون مریم زندگی بعد فوت ستون خونه هستم.

سلام مریم جون. چرا دیگه نمی نویسی؟ اتفاقا من وبلاگت را از لینکهای حسنا می خوندم.

موضوع این وب هم خیلی مفصله. یه کم بیشتر بخونی دستت می آد چی به چیه.

من حسنا نیستم. بانو هستم.

افرا-سپیدار شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 15:21

سلام بانو
کجایی...؟

سلام
همین جام

------------------
خاطره جان مطمئن نبودم کامنتت خصوصیه یا نه. تایید نکردم.

یک خبرنگار شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 15:53

سلام، بعد از مدتی امدم وبلاگو دیدم، عکس از دستپخت سوژه جالبیه، هنوز هم می تونیم عکس بفرستیم؟(البته من دیر به دیر غذا درست می کنم، اما چون پنجشنبه مهمون دارم و میخوام هنرنمایی کنم، پرسیدم)، ممنون

سلام.
از اینطرفا

بله این پست بازه. هر کس چیزی می فرسته بهش اضافه می کنیم

سارا شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 13:38

بانو جان ایا ارشیو مطالب رمزی شده وبلاگ شنای رو دارید؟ خیلی مایلم بخونمشون.

من شنای را نمی خوندم. خیلی کم این اواخر چند تا پست که دوستان گفتن دیدم. نمی دونم قبل ترها کجا می نوشته و رمزی بوده یا نه و ...

http://archive.org/web/

توی این لینک آدرس وبلاگی که می گی بده و آرشیوش را ببین. گاهی اوقات از لینکهای داخلی باید بقیه اش را پیدا کنی.

نوشین شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 07:36

سر میزنم بانو جان منتهی حرفم نمیاد .سوژه مورد نظر که حسنا بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد .شاید هم مثل همسر رفته دانشگاه ، ارشدش رو بگیره و مشغوله
من موندم چرا همسر، اونقدر سر شناس بود مدرک بالا نداشت و سر پیری یادش افتاده بره مکتب خودش رو مشغول کنه
بلاگستان سوت و کوره و همه افسردگی حاد گرفتن و نمی نویسن .نفس هم که دیگه پیداش نیست و نمیاد پارس کنه بهش گیر بدیم و بخندیم احتمالا حسابییییییییی درگیر کلفتی برای علی و بچه هاش و زندگی خیالیش هست .
عسل خانمی هم که پست نوروز 94 رو گذاشت و دیگه خبری نشد .لامصب نمیاد باز غرغر کنه و حرص یه بلوز شلوار برای بچه آرش رو بخوره
پری هم که به کما رفته
بقیه هم مثل کفتر و ........ از صحنه تاریخ و روزگار محو شدند
بدجور کرک و پرشون رو ریختی زمین بانو جان

[ بدون نام ] شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 06:10

جالبه یهار و زندگی هم یه دختر 4 ساله داره!

آیناز جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 21:23

منم تلگراموپایه ام

قرار بود الهه درست کنه که الان نمی رسه.
ولی اگه رفتیم چشم، منو خبر کنن، منم خبرت می کنم

نوشین جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 18:58

گذشته از سبک نگارش بسیار تابلو نورا در بهار وزندگی باید به این نکته اشاره کنم که ایشون چند وقت پیش درست همون زمان نوشتن وبلاگ جدید اومد در وبلاگش پست زد شروع به نوشتن داستان زندگیم کردم .بعدتر که زود به زود آپ نمی کرد گفت نوشتن داستان زندگیش رو نیمه کاره رها کرده !


مرحوم حسنا دامت برکاته با مراجعه مکرر به مرکز مشاوره نفس و مادرش واحدهای مخ زنی رو پاس می کنه تا اینبار بتونه شش دانگ یک مرد مطلقه یا زن مرده یا باکره رو بدست بیاره و بیاد داستان های دنباله دارش رو ادامه بده

نبودی

نوشین جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 18:49

مانلی خیلی بانمکی با خوندن اون قسمت از حموم زنونه ات ترکیدمممممم

-------------------------

ببخشید زیر کامنت شما می نویسم نوشین جان

افرا جان، یه فنجون که دیگه این حرفها را نداره. یه کم هم زاویه و مدل عکاسی را عوض کن حله

افرا-سپیدار جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 14:21

خصوصی من رسید بانویی؟

بله.

الهه جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 12:25

بانو

خبر بدیا

الهه جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 05:28

بانو جان من که تو تلگرام نیستم خودت اگه گروه تشکیل بدی تو تلگرام یا هر جا من پایه ام

مینو جان آره واسه منم بانویی (فکرکنم خودم اولین نفر بودم که اینجوری صداش کردم بانو جان رو) خاطرات اون شبها رو زنده میکنه ..میدونم که الان شرکا خیلی کم پیدا هستند ولی من کلا ادم نوستالژیک و خاطره بازی هستم دیگه!..
مبارکت باشه دفاع تزت ایشالا هر جا هستی شاد باشی و سالم ودر گیر پروژه های سازنده.

برای خصوصی

مایا جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 00:48

بله...بهاروزندگی هنوزیکی پست خیلی ساده گذاشته بود که اومد جزولینکای نورا و تایم اخرین اپش هم زیاد فرقی ندارن جفتشون هم غایبن یه مدتیه الی گفتناشون تابلوئه

مانلی جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 00:00

بانو جونم این روزا خانم مارپل شدم دوستان درست میگن .نویسنده بهار وزندگی خودخانم نورای پرمشغله اس .خیلی سعی کرده لو نره ولی نوع نگارش ولغاتی که به کار میبره رو دقت کنی معلومه که خودشه .خونه ت خراب تو با این همه مشغله دوتا وبلاگ رو هم میگردونی ؟ میگم اورانیوم غنی شده میخوری این همه انرژی داری ؟

اورانیم غنی شده

سایه پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 23:18

بانو جان من یک ماهه مواد کتلت رو گذاشتم تو فریزر که سرخ کنم عکس بذارم لامصب این اجرم داغ نمیشه کاش از حسنا مارک اجرش رو می پرسیدیمدر مورد رها هم باید بگم ایشون دوست شنای هستن چون هر جا از شنای بد میگن یکی به اسم رها پیدا میشه و سینه چاک میده و حرص میخوره

برای تهیه کتلت حسنایی شب قبلش باید سرخ کنی بذاری تو یخچال که مهمونا اومدن آماده باشه

مهصا پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 22:46

یه بغل ماچ (به یاد مرحومه حسنا) برای بانو و شرکا

من موافق تلگرامم

معلوم الحال

مانلی پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 19:48

بانو گروه رو راه بنداز توی تلگرام .دیگه میایم اونجا بساط آشپزی وحموم زنونه راه میندازیم .

مانلی پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 19:31

بانو .نوتلا چیه ؟؟؟ بانو جونم زیردیپلم حرف بزن که من بفهمم من پیش دبستانی قدیم دارم.. بانو طرف رو داشتی ؟؟؟؟؟؟؟

شکلاتی که به خاطر روغن پالم خیلی ها مصرف نمی کنند. مریم الان می آد از مضراتش برامون می گه

این لینک را ببین

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=288002

موفرفری پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 18:23

بله. یکی دیگه گفت البته.

بانو!؟

مینو پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 18:22

وای بانو از کجا فهمیدی رها خود شنایه؟؟؟؟
ای ول! تو دیگه کی هستی!!!

مینو پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 17:31

الهه
هنوزم با همون رمز شب «بانویی» میای که عاشقش بودم...
همه چیز عوض شده. پارسال همه مون تو یه شرایط متفاوتی بودیم. مثلا خود من... هنوز دفاع نکرده بودم. برای همین این دور همی، هیچ وقت اون دور همی نمی شه. اون خاطرات برای همیشه همون جا موند...
این جا هم که من هنر آشپزی دارم، نه نورا رو می خونم و نه شنای رو. حساسیت من هم بیشتر رو خائن هاست. خصوصا خائن های مدعی خوب بودن. الان هم خودم تنهایی مشغول یه پروژه ی این طوری ام که خیلی خوب پیش رفته تا الان.

ببخشید وارد مکالمات شما و الهه جان شدم. این زیر یه خط برای رهای گرفتار بنویسم.

رها برخلاف اسمت خیلی گرفتاری، ایضا احمق
یه دکتر برو

راستی موفرفری جان، گفتی اون به اسامی که به الف ختم می شد علاقه داشت

الهه پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 08:41

بانویی منم دلم واسه همه دوستانی که مهصا لیست کرده تنگ شده..
مهصا جان خوشحالم اسماتونو میبینم حتی اگه بعضی هامثله مینو کم کامنت بذارن!

یاد اون شبهای دورهمی و تخمه حوری به خیررررر

توی تلگرام می شه یوزرنیم گرفت و بدون تبادل شماره
چت کرد.

یک گروه تشکیل بده بریم اونجا؟

الان نورا می آد ایده مون را می دزده. یه ساله می گه می خوام گروه تشکیل بدم.

مهصا پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 00:32

سلام به همه ی دوستانی که اینجا هستن.
منم دلم برای جمع های قدیمیمون تنگ شده

اینم یه لیست از غایبا
شادی، کیانی، یزدانی، پریناز، ساره، غنچه، گلریز، سحرم، قورباغه سبز، لیدا، مرسده و ...

بانو غیبت هاشون زیاد شده دیگه خودت تصمیم بگیر یا درس رو حذف کنن یا بندازشون

مام که همیشه حاضریم یه نمره ای چیزی

سلام
اونا غیرحضوری می خوان پاس کنن. سخت نگیر مهصااااا تو که حسود نبودی

این بوسها هم برای همه غایبینی که اسم بردی. خیلی یادشون می کردم ولی گفتم اسم ببرم یکی ممکنه از قلم بیفته شرمنده بشم ایشالا هر جا هستند سلامت و شاد باشند

افرا-سپیدار چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 23:29

هیچی نشده بانو جان.
در راستای همون فرمایش( می شه بسه؟) ی شما اون شکلک رو گذاشتم.

مانلی چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 22:39

بانو جان شما ودوستان هرکدوم مهارت شیرینی پزی دارید .عکس ورسپی رو بذارید

من مهارت شیرینی خوری دارم
دوستان؟

مانلی چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 22:33

کلمه رو اختراع نمیکنن رها جون .البته محض یاد آوری گفتم .من به سوال شما جواب ندادم که میگی از موفرفری پرسیدم . من کلی گفتم .ولی خب شنیدی که چوب روکه برداری گربه دزده ..........

می شه بسه؟

آیناز چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 21:27

ممنون الهه جان
خوبیم عزیزدلم
من هم اینجاروخیلی دوست دارم

آیناز
الهه

رها چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 20:48

مانلی جان کلا عادت داری بدون مدرک حرف بزنی ؟
عزیزم زیر تموم حرفات خالی
مثلا همین میگی شنای جمع کرده و ترسیده و نمینویسه
بلاگفا 1 ماه مشکل داره اگه یکم فقط یکم دقت کنی میبینی که هیچ کدوم از وبلاگ های بلاگفا اپ نمیکنند .
دقت کن جانم
این کارات باعث میشه خودت رو توی پوزیسیون حرف مفت زن قرار بدی

می شه خفه؟

مانلی چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 16:27

نوشین جان شما کاملا درست میفرمایید .ولی عزیزم امثال شنای نباید فکر کنن همه رو تونستن منتر خودشون کنن .باید بفهمن یه عده کثیری از وبلاگ خوانها به اراجیفشون میخندن وباورشون ندارن .مضحکه های وبلاگستان به لطف بانو دارن بساطشون رو جمع کنن .

افرا-سپیدار چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 13:56

چی شده؟

بیتا چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 10:46

poopak 1024 ([بیتا]poopak_1024)
این بیتا (اگه لمسم کنی شاید)تو اینستاگرم است! واقعا از قیافه اش تعریف هم کرده تو وبلاگش؟؟!!

یعنی اینا یا این چهره های عادی و معمولی و زیر معمولی توهم خود داف پنداری دارن به خدا! ایشون نگفته بودن شبیه کدوم سوپر اسناری هستند؟

موفرفری چان نگفتی حالا شنای شبیه آلبا هست یا اونم توهم و عقده داره؟!!

الهه به ایناز چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 10:24

خوبی آیناز جان
دخملت خوبه
خوشحال شدم اینجا دیدمت..کامنت تو و شرکای قدیمی که تو این پست هست حس خوبیه

رها سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 21:38

باشه مانلی جان شما راست میگید
دعوا که نداریم ؟ داریم؟ ا فرافکنی رو هم شما اختراع کردید ؟ ماها اجازه نداشتیم به کار ببریم
خوب زودتر میگفتی جیگر
من خودم از مخالف های سر سخت شنای هستم از خانوم موفرفری سوال داشتم حواسم نبود شما دست و رو نشسته گوشه وایستادی بپری وسط مکالمه امون

مانلی سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 20:35

در ضمن رها جون میدونی فرافکنی یعنی چی ؟ یا اینکه دیدی کلمه شیکی هستش همینحوری میپرونیش . تکیه کلام شنای هم فرافکنی بود .میدونی که ....

مانلی سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 20:32

رها جون شکم به یقین تبدیل شد خود شنای خالی بند هستی .. اگه شنای نیستی چرا اینقدر بهت برخورده فدات شم . درضمن من کاملا میدونم چی میگم این شمایید که سروته حرفاتون معلوم نیست .. من مدتهاست دیگه وقت نمیذارم برای خوندن اراجیف وخالی بندی های یک زن روانپریش .

نوشین سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 19:28

ای بابا بچه ها بس کنید تو رو خدا شنای پولدار یا بی پول خوشکل یا زشت چی به ما می رسه یا چه دردی از درد جامعه حل می کنه .بهتره به یکدیگه توهین نکنید و همدیگه رو بخاطر یکی دیگه ناراحت نکنید . هر کس دیگه جای شنای هم بود با مهریه ای که از شوهر پزشکش میگرفت می تونست بهترین خونه و ماشین رو مهیا کنه .این که دیگه پز دادن نداره .پول بدنش رو گرفته و داره باهاش حال می کنه وگرنه چرا نمیگه دانیال پولداره . حتی می گفت اون اوائل که طلاق گرفته بودم آرزوی یه لوسیون بدن داشتم و ...پس این نشون میده اوضاع مالی همسر دومش رو به راه نیست و هر چی داره از صدقه سر مهریه ای هست که گرفته . اینا دیگه غصه خوردن داره ؟ مهم آبرویی هست که ازش رفت . بچه بیگناهی که از بین رفت . قلب مردی که شکست و ...
هزار تا وبلاگ رو بخونید کدومشون میاد میگه ماست من ترشه ! همه از خودشون و محاسنشون تعریف می کنند و زیباترین هستند و ...
بیخیال بابا اینا چیه که بخوایم بابتش حرص بخوریم یا به هم توهین کنیم .

رها سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 15:48

موفرفری واقعا خوشگل و خوش هیکل هستش؟

رها سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 15:46

مانلی عزیز بهتر مودبانه تر صحبت کنید .
اصلا معلوم هست چی میگید ؟ مگه من چی گفتم که انقدر به من توهین کردید شما یا خواننده شنای نبودید یا دارید فرافکنی میکنید این خانوم ابدا و اصلا تا به حال عکس دنی رو نذاشته
میتونی از بقیه خواننده هاش بپرسی
از قیافه خودش هم هیچ وقت عکس نذاشته یعنی صورتش رو سانسور کرده البته یکی از عکساش توی خارج از کشور توی یه مال بود که موهای بلندش با لباساش مشخص بود اما چهره اش نه

آیناز سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 14:40

هستم بانوجان
همیشه میخونمتون
هرروزبهتون سرمیزنم
کدومشون وضعشون نرماله بانوهمشون لنگه ی همه ن

مانلی سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 10:15

بانو جون سلام ..اینایی که میان میگن شنای رو دیدیم ومیشناسیم عکسش رو دیدیم .خونه ش مدرن بود وماشینش آخرین سیستم همه یا توهم زدن یا خود شنای هستن .این خانم دوتا عکس بدون صورت گذاشته توی وبلاگش میگفت من ودنی هستیم .حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را .. گدا گدوله ای که حرص دو پرس غذا رو میخوره

[ بدون نام ] سه‌شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 05:45

حالا موفرفری جان تو که دیدیش قیافه اش شبیه جسیکا البا است؟ اخه همه شون یه بدل هنرپیشه و هالیودی دارن

آیناز دوشنبه 11 خرداد 1394 ساعت 18:26

سلام بانو وشرکا خوبین خوشین؟
منم اینستا٬بیتا رودیدم(اگرلمسم کنی شاید)همچین شاهکارخلقت نیست
این آدمهااصلاارزش حسرت خوردن ندارن
که اونقدربزرگنمایی میکنن اززندگیشون

سلام آیناااااااااااز

کجا بودی پس؟

اونو ولش کن. اوضاعش خیلی داغونه.

رها دوشنبه 11 خرداد 1394 ساعت 13:38

مو فرفری عزیز ممنون از اطلاع رسانیتون
گفتید شنای توی وبلاگ دیگه اش نمونه کار میذاره منظورتون چه کاری؟
چون خودش که میگه شاغل نیست اگه لطف کنید ادرس بذارید ما هم روشن میشیم البته اینم بگم که وضع مالی شنای واقعا خوبه چون اوایل وبلاگ نویسی عکسی گذاشته بود از خونش که واقعا شیک و مدرن بود و حتی ماشینش چند سال پیش از ماشین های اخرین سیستم محسوب میشد.

تو خیابون پر ماشین آخرین سیستمه. می خوای ده تا عکس هم من برات بذارم

واقعا اینقدر احمقی

موفرفری یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 16:49

کبوتر ورسآچو را گرفت به توک (واو علامت ضمه است برای رساندن مطلب ) و به قول بانو پریدددددددد!

وبلاگ دیگر شنای مربوط به کار و علاقه شنای هست که با دیگران به اشتراک میگذاره تجربیات و کارهاش را. وبلاگ پر طرفداریه که با اسم دیگری مینویسه و میتونه اسم واقعی خودش باشه چون فیسبوکش هم به همان اسمه.
من آدرسش را نمیگذارم نه اینجا و نه هیچ کجای دیگه و فکر هم میکنم تنها کسی نباشم که بدونم شنای کیه چون یادمه یکی از خواننده هاش هم ازش پرسیده بود به اسمهایی که به الف ختم بشه علاقه دآری انگار. خوب اسم واقعی شنای هم به الف ختم میشه, درحالی که "شنای" به الف ختم نمیشه.
اونجا نمونه کارهاش را میگذاره و در مورد گیاه خواری و عادات دیگرش حرف میزنه ولی خبری از دنی و مادر شوهر و غیره نیست چون خود واقعیش هست.
دیگه آنجا نمیتونه از خودش تعریف الکی بکنه و داد سخن بده در مورد مهربانی و سخاوت و...... آنجا بقیه خودش را میشناسند. اینکه میاد این طرف از خودش تعریف بیجا میکنه.
کدام آدم سخاوتمندیه که بشینه غذاهای کارکنآن را بشماره تا آخر ماه حالشان را بگیره. یا غصه کم شدن مرغ و گوشتش را بخوره یا نگران روغن زیتوینش باشه. درسته که ممکنه خانواده متمکنی داشته باشه ولی غنی نیست, بخیله. خیلی هم علاقه به عرض اندام در همه امور داره . شو ماه رمضان مادرش را که یادتونه! میرفت هتل بالا سر سر آشپز ببینه سس چی میزنه!
دروغ گویی و بزرگنمایی از صفات بارز ایشان میباشد.
برای نمونه شخصیتها و دیالوگهای مجموعه داستانهای شنای و مادرشوهر را کاملا جابه جا میکند, به از خانم حسنا نباشه دستی در این کار داره! مادر شوهر و کارگر و جاری و خواهر شوهر و کلیه فامیل و منسوبین در خانه شنای سکنا گزیدند و این خسته و گریه کنان میره پیش مادرش! از خونه خودش میره بیرون ولی آنها تا آخر ایستاده اند.
زیاد جدیش نگیرید. ارزش نداره!

فرشته شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 21:31

بچه ها واقعیت اینه که من تقریبا همسن نورا بودم و درست همزمان با نورا با یک روز تاخیر دخترم بدنیااومد . فعالیت های اجتماعیم تا قبل از بچه دار شدن خیلی زیاد بود حتی در دوران بارداری ولی بعد از زایمان دیگه من هرگز آدم قبلی نشدم. یعنی اونهمه وقت و انرژی دیگه ندارم. الان فقط در کنار بچه داری شوهرداری و خانه داری یکی دو کار بیشتر نمیتونم بکنم. وقتی که از اتفاق وبلاگ نورا را نشستم خوندم به یکباره اعتماد به نفسم را از دست دادم. دیدم اصلا قابل مقایسه نیستیم. چطور در یه شهر پر ترافیکی مثل تهران این خانم میتونه در روز این همه جا بره و این همه کار کنه. چرا من که اینقدر اکتیو هستم وقت برای نصف اونهمه کار کم میارم. خلاصه اینجا که اومدم دیدم همه همین را میگند. یه جورایی خیالم راحت شد که لااقل تنبل نیستم.

فرشته شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 21:18

یه چیز دیگه که از نورا فهمیدم اینه که خارج از خالی بندیها و دروغهای شغلی و تحصیلی ، ایشون هر جا، جای خالی داره تو نوشته هاش با خرید چند دست لباس تو خونه ای برای جوجو و طرح زدن برای ناخناش و این چیزا پر میکنه.

ایضا گرمکن و کفش فوتبال برای پارسا

فرشته شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 21:14

بله ظاهرا دوستان درست گفتند نورا خوشیهاش را تو این وبلاگ مینویسه که همه بهش بگند چه با انرژی بدبختیاش را تو اون یکی ویلاگ میاره. اگرچه این خانم ارزش نقد و نکته گیری نداره ولی در وصف دروغ گوی کم حافظه باید بگم که ایشون مدعی بود لیسانس کامپیوتر دانشگاه تهران داره ولی تو دوتا پست قبل گفتند دوستم هم مثل من لیسانس زبان داره.

چند تا لیسانس داره. از هر کدوم یه جا اسم می بره.

این لیسانس دم دستیشه

یاسمین جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 23:07

مو فرفرى جون : کبوتر و جمال با کرا وات ورساچو محو ش شدند

مهصا جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 18:14

تو رو خدا شما هم دعا کنید اون دوتا آروم بگیرن و بذارن در آرامش زندگی کنیم.

من خیلی دلم می خواد که اونها آرامش داشته باشند.

خیلی ماهند و زیبا. مهربون. یکیشون کمی پیر شده، اون یکی هم کمی چاقه و داره سعی می کنه شکم و رونش را جمع و جور کنه. اما با آرایش خوشگلند. خیلی هم به خودشون می رسند. سرحالند.

من هم تحفه ای نیستم. قدم بلنده، هیکل مانکنی، برنزه. قسمت های اصولی هم پره. به خدا معمولیم.


عالییییییییی بود بانووووووو یادش بخیر چقدر خوب بود اون زمانا

چه خوشگل شدم امشب

الهه جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 16:51

شادی خودمون از کانادا رو میگم بانو!

من اشتباه متوجه شدم.

ببخشید.

خبر ندارم ازش

خاطره جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 16:10

عاهان الان لینک را دیدم مرسی بانو برم بخونم دقیق بشم جدی میگم تصمیم گرفتم دقت رو یاد بگیرم ازت و به کار ببرم اینقدر زودباور نباشم. زحمت کشیدی

خاطره36 جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 16:06

خیلی ممنون بانو میخواستم یه بار دیگه بخونم ببینم تا کجا خرررر فرض شدیم!!! پیدا کردی بزار نمیگم فایلش کن نه همین ادرس وبلاگه رو بزاری بسه خودم از وب ارشیو میخونم. بای

مهصا جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 15:39

بانو جریان شیدا چیه؟

از کجاش بگم مهصا جون؟ خیلی طولانیه.

[ بدون نام ] جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 06:34

بانو با توجه به کامنتهای شیدا تو وبلاگ عسل به نظرت با اون مردک هرزه سیاوش ازدواج کرده؟

پس واسه چی طلاق گرفت؟

الهه جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 06:07

کامنتهای این صفحه رو گفتم:
http://web.archive.org/web/20130723011020/http://shayadeftekhar.persianblog.ir/

الههههههههههههههه

لینک را تو قسمت سایت بذار که بشه کلیک کرد (آیکون مو کندن )

الهه جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 06:01

وای بانو از این لینکی که گذاشتی کامنتهای این صفحه رو خوندم مرده بودم از خنده
یادش بخیر

راستی بانو از شادی خبر داری؟

نمی ذارید آدم زندگی کنه که


شادی خواهر شیدا ؟!

[ بدون نام ] جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 05:33

موفرفری جان گفتی که شنای یک وبلاگ دیگه داره که وبلاگ خوبیه و با اراجیف اینجا فرق داره؟

نارین جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 01:35

سلام دوستای عزیز
امیدوارم خوب باشین
چشم حتما

نسترن پنج‌شنبه 7 خرداد 1394 ساعت 20:45

شنای وبلاگ دوم نداره یعنی داره اما همین وبلاگش با ادرس پرشین بود میخواست کوچ کنه اونور که بعدم نرفت و نوشته ای نداره اونجا 3 تا پست هستش که کپی این وبلاگش

من پنج‌شنبه 7 خرداد 1394 ساعت 01:43

سلام
خب من تقریبا3ساله که وبلاگ شنای رو میخونم.البته بصورت خاموش.یکی از دوستام رمزشو گرفت و تقریبا برام تعریف کرد.ماجراشو.بنظرمن یعنی از اول ماجرا به این نتیجه رسیدم که این خانم یه نویسنده رمانه یا همچین چیزی و یا داره زندگی واقعی خودشو بایه رمان مینویسه و گه گداریم چیزایی درمورد زندگی خودش.از اولم به دوستم گفتم.ولی باور نکرد.آخه چیزایی که تعریف میکنه خیلی شبیه رماناس.میدونید حدسمم که تبدیل به یقین شد اون پستش که گف توی98 ها گفتن بهش میخوان سرگذشتشو رمان کنن.بهرحال هرکسی طرز فکر خاص خودشو داره.خیلی برام جالبه که از روهم نمیره.میشه اگه آدرس وبلاگ دومشو دارید بگید.ممنون

افرا_ سپیدار چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 15:22

سلام
به به...
من نبودم دوهفته، بانو جان.
دیگه نمیشه عکس بذاریم؟!

حتما، چرا که نه!

سلام

خاطره چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 13:47

خیلی ممنونم عزیزم نزار فراموش بشه

خاطره چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 13:10

بانو یه خواهشی ازت دارم میشه ادرس وبلاگی که حذف شده و شیدا رو نقد میکردی برام بزاری میخوام مطالبش رو از وب ارشیو بخونم. گاهی میام ارشیو همین وبت رو هم میخونم. ذهنم باز میشه. ممنون میشم ادرسش زو بدی بهم زیر کامنتم جواب بده

یادم نیست. بذار بگردم شاید فایلش را پیدا کنم.

وبلاگ دیگر چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 09:33

یکی از دوستان قبلا گفته بود شنای یه وبلاک در زمینه دیکه ای داره کاش ادرسش رو بذاره!

نارین سه‌شنبه 5 خرداد 1394 ساعت 11:50

سلام
ممنونم

گرفتار پایان نامه ام



رها شدی خبر بده

[ بدون نام ] یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 12:18

نورا پست گذاشت!!!.جفنگ اندر خفنگ.

پست نیست، کتابه

نارین شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 18:13 http://s6.uplod.ir/i/00605/olquaq1cn9sv.jpg

سلام به دوستان
خوبین؟
به به
می بینم که عکس بازیه و ما عقب افتادیم
اینم خوراک بادمجون
مراحل عکس هم قبل فر.داخل فر.قبل خوردن
بادمجون .گوشت چرخ کرده.پیاز .نمک و فلفل و ادویه .قارچ.رب گوجه .ابلیمو ترش.اب.جعفری
تو بادمجون حفره هایی درست می کنید مثل عکس.ولی تا ته برش نمیدین.به عبارتی بادمجون نصف نمیشه و فقط یه شکاف هایی بینش داره .
گوشت و پیاز و نمک و فلفل و ادویه رو با هم مخلوط میکنیدو به اندازه شکافا شکل می دین و بین شکافای بادمجون میذارید
رب گوجه و آبلیمو و آب و نمک و فلفل و ادویه رو به اندازه یه لیوان درست میکنید
حالا بادمجونا رو تو ظرف می چینید.مخلوط آبلیمو رو کمی روی بادمجون و بیشترشو ته ظرف می ریزید.
قارچ و جعفری هم روش میذارید
میذارید داخل فر.به مدت نیم ساعت تا یه ساعت
بعدم میل میکنید

سلام نارین

کجا بودی؟
خیلی خوشحال شدم برامون عکس فرستادی.
دلم خوراک بادمجان خواست. بادمجون خیلی دوست دارم

عکس و طرز تهیه به پست اضافه شد. چه پست پرباری داره می شه.

موفرفری پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1394 ساعت 15:34

نه, من فکر میکردم مال کبوتره که اشتباه بود. این لوس بازی ها به آن میخورد.
راستی کبوتر کجاست؟ رفت عروسی برادرش و خودش و جمال با کراوات "ورساچو" ناپدید شدند در افق.

حالا شما دوستان چطور رمز این پ پ را چطور به دست آوردید. این که اول بسم ا... رمزیه!!
بانو تو هم پنیر دوست داری؟ من این کیوبیک ها را که گذاشتی را خیلی دوست دارم.

دیدم عکسهای همه هنریه، گفتم خوشگلش کنم

کبوتر پر زد رفت.
اینا که بال نداشتن رفتن. اون که دیگه کبوتر بود ......

مهصا پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1394 ساعت 15:18 http://s6.picofile.com/file/8189569676/20150520_114122.jpg

دیدم عکس لازانیام زشته گفتم یه چیز خوشگل درست کنم.
اینم دسرم، پودینگ توت فرنگی

برای تهیه اش هم اول باید به یه مغازه ی نزدیک خونه برید و پودینگ توت فرنگی دکتر اوتکر رو بخرید.

بعد پودر رو می ریزید توی ظرف و حدود ۲ لیوانم شیر می ریزید و می ذارید روی گاز و اروم هم می زنید تا یکم غلیظ شه بعد توی ظرفی که می خوایید می تونید بریزید.
هر چی هم دلتون می خواد میتونید توش بریزید.

واقعا دسر سختی بود
به نظر من پودینگ شکلاتیش از همه ی طعم های دیگه اش بهتره من ازطعم توت فرنگش خوشم نیومد

منم دیدم عکسم خیلی بد شده، عوضش کردم

راستی مگه نگفتی آشپزی نمی کنی؟ پس اینا چیه

سیمین پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1394 ساعت 00:43

بانوووووووووووووو فهمیدم کی هستی ... از رو عکس ظرفات و اون ژامبونه شناختمتتتتتت .... یو هاهاها ... حالا میرم به وکیل خانوادگیمون می گم حسنا جونو ناراحت می کنی

[ بدون نام ] چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 20:12

بانو یه سوالی دارم خیلی وقته میخوام ازت بپرسم چرا وبلاگ نقد شیدا را تعطیل کردی ؟ اما وبلاگهای حسنا و حواشی اش کماکان هست لاقل میتونستی برای دانلود بگذاری گوشه وبلاگت اماکلا پاکش کردی چرا؟ البته اصلا مجبور نیستی جواب بدی اما تو دلایلت یه دلایل خاصیه که به عقل جن نمیاد واسه همین دوست دارم دلیلشو بدونم

خب اون زودی بست و رفت.
حسنا از رو نمی ره که. هی بیهوش می شه، به هوش می آد.

چرا اسم نداری؟

یاسمین چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 17:09

سلام بانو جون و شرکاى عزیز
میبینم خانمهاى هنرمند چه کردند،نکنید این کارها رو با من ، بابا جان من رژیم دارم
حسنا خونه خراب کن رو میبینند اون همه خواننده جان بر کف رو چه جورى گذاشته سر کار

سلاامممممم

خب غذای رژیمی بفرست
اتفاقا طرفدار زیاد داره.

مهصا چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 14:32 http://sara-elham.persianblog.ir/post/49/

پریسا و یادگار

پریسا ادیسه جون........ یه قیافه ماه جوجویی ....... خیلی شیک ......از اونها که فقط دوست داری نگاهش کنی........ کسی که میتونه یه رهبر واقعی و یه مشاور خوب باشه........ممنون بابت این قرار بلاگی قلب
پریسا یادگار..... هیکل باریک....... ماه......... دو تا چشم خوشگل و شیطون ....... که من عاشقشون شدم....آقا خندیدیم از دست ماجراهای این پسر کوچولوش........ماچ
فیروزه جون......... دوست جدیدمون....... یه خانم به تمام معنا....... مهربون و حمایت گر و قابل اعتماد....... کلی کلی شرمنده مون کردند......... ممنونیم ها.....بغل
هانیه.......... گرم و صمیمی ....... خوشگل ........ آرامش دهنده.......همراه من تو راه برگشت به خونه.......قلب
الهام ......... اتودی و باریک ......... معصوم و بچه گونه.........لبخندبغل
رفتیم کافی شاپ پاساژ ........ دور یه میز راحت تر میشد قیافه هارو دوباره سنجید ....... همه ماه بودن........ دوست داشتنی...... تا حدود ساعت نه اونجا بودیم....... خندیدیم ....... یادی از بقیه بچه ها کردیم....... از خودمون گفتیم.......

الهه چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 14:23

پرشین و بلاگفا کار نمی کنه؟

بلاگفا را خبر دارم

پرشن هم؟

الهه چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 14:10

اینم مال من!
رول تخم مرغ + تن ماهی+ فلفل دلمه+ قارچ+نخود فرنگی
لینک مستقیم:
http://uupload.ir/files/5q1n_31.jpg

الهه چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 13:57

به زودی میام با خبرهای تازه

منتظریم.

غذا یادت نره.

الهه چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 13:33

من همیشه میخونمتون بانو جان
حیف شرکا رو زیاد نمیبینم اینجا(شاید یه علت کما رفتن حسناست!)
تو راحت شدی از دفاع؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.